سفر به دور آمریکا | قسمت 92

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار ریحانه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

مریم بانو وقتی این قسمتهایی که توش حیوانات رو میزاری بیشتر از من خواهرزاده دو سال و نیمم ذوق زده میشه. اسمش سیناس .یه توپولوی سفید با موهای فر و بور بلند .روی لپاشم دو تا چال خوشگل داره .راستی مژه هاشم بلند و فر. پسره ولی یه عروسک دوستداشتنیه. همه با نگاه اول فکر میکنند دختره. قدرت خداست دیگه.

تا گوشیه منو میبینه با خوشحالی میخنده میگه: ب ب عی، جوجو تنسا(تمساح). عاشق قسمت 87 شد. تا میزارم از اول تا آخر خنده رو لباشه و تند تند از من سوال میکنه: ببعیه؟!

جوجوعه؟! ابسه؟!(اسب)

میرسه به جایی که جوجه ها از تخم در میان و شروع میکنند به پریدن قهقهه میزنه .فکر میکنه جوجه ها واسه اون میپرن میرسه به چهره ی استاد میپرسه بابا؟! آخه استاد شبیه باباشه. میرسه به نیمرویی که مریم جان پخته میپرسه به به؟! منم یکسره باید تایید کنم و بگم بله و اصرار میکنه که منم بشینم با هم ببینیم فک کنم اونم فهمیده که منم عاشق سفرنامه هستم .

خدای من گوزن شاخ مخملی رو ببین چقدر زیباست .بزها باهم یه دست به دنبال ماشین استاد .خیلی باشکوهن. مریم جان اونقدر ذوق زدگیش رو قشنگ به آدم انتقال میده که نگو .منم باهات میخندم. چقدر عالی این همه حیوون از کوچیک و بزرگ کنار هم دارن زندگی میکنند .هم زیستی مصالحت آمیز یعنی این.

خدایا واقعا قدرت آفریده هات رو دارم درک میکنم .تمرکز به این فایلها خیلی به من کمک میکنه که قانون آفرینش رو بهتر بفهمم. دیدن این قسمت چقدر برا سینا توپولی ما خوبه. چقدر اسم حیوون بهش یاد میدم که با شیرین زبونیش تکرار میکنه و به ذهنش میسپاره .چقدر با حیوونا دوست میشه .چقدر ذوق و شادی میکنه .

بازم دریاچه ی زیبا. به به من که از دیدن این همه زیبایی سیر نمیشم. خدای من طاوس رو ببین چقدر پرهاش قشنگ و باشکوهه. به سینا توپولو چی بگم؟  اینو ببینه که دیگه گوشیمو نمیده. میخواد بعد از این یسره از من بپرسه طاووسه؟!

استاد عاشقتم چقدر قشنگ با میمونه شوخی میکرد. تازه داشتم با خودم میگفتم که به مریم جان بگم اسم دقیق حیوونا رو رو تصویرشون بنویسه تا من به سینا بگم که یهو گفتید این میمونا اصلا اعصاب ندارن .گفتم اگه به سینا بگم اینا میمونای بی اعصابن چه جوری تلفظ کنه؟!

عاشقتم که با حیوونا هم از قوانین حرف میزنی مریم جان.

مایک اونجا که میگی یه گل برای گل. خودتم گلی. چقدر تو دوست داشتنی هستی پسر!

سینا گوگولی ما از دیدن این قسمت چه ذوقی کنه خدای من.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 92
    201MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

215 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد فتحی» در این صفحه: 3
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3853 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام سلام سلام

    خدایا شکرت که یک روز دیگه فرصت زیبای زندگی کردن بهم داده شده، خدایا شکرت که توی این اتاق فرصت زیبای دیدن این قسمت زیبا دیدن این همه تنوع و فراوانی و نعمت را ببینم و لذت ببرم و تحسین کنم خالق را خالقمون را خدایا شکرت. خدایا شکرت که دو چشم دارم و یک قلبی که وصل ذهنی که هماهنگه و این در صلح بودنِ مقدس و والا و بالا خدایا شکرت

    خدایا شکرت میتونم این خانواده ی بینظیر را دوباره ببینم استاد عزیز را، مریم عزیز را، مایکی عزیز را و دسترسی داشته باشم به بی نهایت کامنت ارزشمند خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    خدایا شکرت که میتونم با توجه به زیبایی ها یعنی توجه به خدا از هر جایی که هستم فقط حالم را بهتر و بهتر کنم و یا اگر بده خوب و بعد خوب ترش کنم.

    خدایا شکرت که منو به این مسیر زیبا آوردی که مهم ترین دستاوردش اینه که تو را بیشتر از همیشه در درونم احساس میکنم و نه بیرون از خودم.

    مهم ترین دستاوردش اینه که فهمیدم اگر حالم خوب باشه و بمونم توی حال خوب چه اتفاقات خوب و خوب تری را میتونم تجربه کنم

    مهم ترین دستاوردش اینه که فهمیدم و به این نقطه رسیدم که فقط دو راه توی هر لحظه جلوی منه اینکه یا توجه میکنم به فقر و نداری و کمبود و اینجوری دهن خودم را سرویس میکنم .. خودم با دستای خودم با فرکانس خودم و میشم همون جمله ی مصداق کسانی که به خودشون دارن ضربه میزنن از روی ضعف از روی ناآگاهی از روی اراده ی ضعیف، نداشتن ایمان .. داشتن شک و تردید .. و یا اینکه بله در همین لحظه فراوانی را میبینم و تحسین میکنم و عمل میکنم.

    اره یا احساس خوب که نشون از توجه بر فراوانی هست و یا مرگ ..

    با دیدن چهارپایانِ امروز یاد این آیه افتادم که امروز خواندمش ..

    خداست آنکه برای شما آدمیان چهارپایان را آفرید تا بر بعضی سوار شوید و از برخی تغذیه کنید، و نیز نفع بسیار دیگر از آناه ببرید و حوائج و اغذاضی که با آنها دارید انجام دهید و بر آنها در خاک و بر کشتی ها در آب سوار شوید و خدا آیات (نشانه ها) خود را به شما در جهان ارائه داد پس کدام یک از آیات الهی را انکار توانید کرد … 79-81 غافر

    سوال خوب میکنم از خودم که چقدر میتونم خدا را ببینم بیرون از خودم(توی این همه آیات)؟ .. خب پاسخش به همون میزانی هست که درونِ خودم خداوند یکتایی که رب هم هست را میبینم .. من به خدا نزدیکم خدای من همیشه آماده است که به من ثروت و نعمت هایش را اعطا کنه اینو خیلی خوب درک کردم که برای جهان هستی فرقی نداره که چقدر درآمد بخوام .. چه عددی .. چقدر نعمت بخوام .. جهان بی نهایته خدای من بی نهایته رب بی نهایته فرصت ها هست موقعیت ها هست این حرفم واسش منطق دارم .. منطقمم اینه که جهانی که رب العالمین خلق کرده براساس رشد بنا شده همه چی قراره بهتر بشه همه چی قراره بیشتر بشه همه چی توی همه چیز .. یعنی چی، بیا برگردیم به اول این جهان، جهانی که از اول وقتی میبینمش وقتی تکاملش را نگاه میکنم از همون لحظه بیگ بنگ در حال رشد هست در حال تکامل هست، خلق ما انسان ها هم تکاملش را طی کرده خلق هر چیزی تکاملش را طی کرده، زمین قبلا اینجوری نبوده زمان دایناسورها اینجوری نبود و بعدها هم اینجوری نخواهد بود همه چیز داره تکاملش را طی میکنه .. پس این رشدِ این نشون میده که همه چیز داره رشد میکنه به قول خدای درون تحسین برانگیز استاد توی قدم اول، در طول سالیان سال مردم دارند با توجه به تضادهایی که براشون ایجاد میشه خواسته هاشون هم شکل میگیره و درخواست های بی پایان به جهان هستی ارسال میشه و خداوند هم سیستمی هست که در هر لحظه داره به فرکانس ما پاسخ همیشه الرحمن الرحیم میده یعنی مثبت (این نشون دهنده ی مهم بودن اینکه چقـــدر کانون توجه مهمــه ) حالا همین درخواست ها در طول سالیان سال و رشد دنیا رشد ثروتمندان رشد حتی ثروتِ فقیرها نسبت به قبل هم بیشتر شده، امارها داره نشون میده همین آماری که امروز نگاه کردم دیدم که مثلا ثروتِ ثروتمندترین فرد تاریخ بشر مثل جف بزوس عزیز امروز و حالا به +بیش از 205بیلیون دلار آمریکا رسیده فقط برای یک نفر … این نشون میده که چقدر داره شغل ها بیشتر میشه موقعیت ها واقعا واسه ثروتمند شدن بیشتر میشه این نشون میده که چقدر افراد دارند بهتر فکر میکنند چقدر افراد خداگونه تر دارند میشد چقدر خداوند داره در جهان هستی رشد میکنه چقدر افراد رهاتر شدند چقدر افراد به سبک توحیدی بیشتر نزدیک تر شدند چقدر ظرفشون بزرگتر شده که درخواست ها بیشتر شده و پاسخ ها هم بالطبع .. الحمد لله رب العالمین. امیدوارم که داستانِ تکامل را همیشه رعایت کنم ..

    بارون رحمت الهی امروز بعد از مدت ها هم اینجا بارون بارید .. خوزستان .. خداروشکر میکنم اونم توی امروزی که روزِ تولدم هست 9 مهر مقدس .. و خیلی هم باحال بود که امروز صبح که آسمون را دیدم توی روز جدید هیچ ابری نبود ولی یادمه فقط همینو گفتم عَــــه پسر ابرهاا را ببین چقدر خوشگلن با اینکه هیچ ابری نبود ( خواسته ای که به صورت فیزیکی تا اون موقع هم نبود با بیانش و این درخواست رهاش کردم) .. چند ساعت بعد از اتاقم اومدم بیرون و یک ابر خیلی بزرگ و درشت را دیدم که جلوی نور آفتاب بود و اصلا هوا تغییر کرد و چند دقیقه بعدش .. صدایی را شنیدم که خیلی وقت بود نشنیده بودم اینجا و دلم براش حسابی تنگ شده بود .. آره چند قطره بارون بود حسش کردم دستمو دراز کردم و قطره ها را احساس کردم و لبخنـــدی زدم و این عاشقونه ی خدایم را اونم بعد از این همـــه مدت توی این روز، روز تولدم را تشکر کردم .. خدایا شکرت راستش بیشتر از همیشه درک کردم که وقتی حالم خوبه به خاطر خدای منه به خاطر اینه که به شکل های مختلف دارم به زیبایی توجه میکنم همون ریشه ی در صلاه بودن، یعنی در صلی بودن یعنی توجه کردن به خدایم ..

    من میدونم که خدا همه چیزِ من میدونم که خدا همه جاست من میدونم که خدا جاریه همیشه من میدونم اما گاهی وقتا فراموش میکنم گاهی وقت ها و این فراموشی بی‌انگیزگی میاره این فراموشی فراموشی بیشتری را بیاره که خدا همینجاست توی همین جاده توی همین حیوانات توی همین سرسبزی ها توی همین درخت ها توی همین دریاچه توی همین موسیقی زیبا توی همین بزها و آهوها و شترمرغ و شتر و زرافه و طاووس و این همه چمن و این همه خوراکی و این عشق و خنده و شادی استاد و مایکی و مریم جان این مهربانی و عشقِ فراوان، و حتی توی این ماشین زیبای سفید سانتافه توی این لباس زیبا توی این صدای زیبایی که میشنوم ..

    الهی که همیشه متصل باشم و متصل باشی … آخه وقتی متصلی تو هر چیزی را اون جوری که باید میبینی و درک میکنی و حس میکنی و لذت میبری، انگاری میدونی متصل بودن مثل یک نقاشی میمونه که با زیباترین و شادترین رنگ ها داری یک طبیعت را رنگ میکنی اما وقتی متصل نیستی فقط داری با سیاه و سفید رنگش میکنی .. در حالی که وقتی اون ابرها را با آبی لاجوری میبنی .. آفتاب را زرد میبینی .. دو پرنده ی عاشق را میبینی که دست تو دست هم زیر بارون توی جنگل در حال قدم زدن هستند و سپاس گزاری .. آره میشه اینا را رنگی دید وقتی متصلی ..

    وقتی متصلی احساس خوشبختی میکنی

    وقتی متصلی احساس زنده بودن میکنی

    وقتی متصلی احساس میکنی که داری زندگی را زندگی میکنی مثلِ یک پادشاه

    وقتی متصلی احساس میکنی، احساس خوب که چقدر زورش به احساس بد میتازه

    وقتی متصلی لبخندت بدون دلیل زیباترین خنده ی دنیاست

    وقتی متصلی حالت خوبه نه غمی داری و نه اندوهی و نه ترسی

    وقتی متصلی دوست داری همه را، همه چیز را

    وقتی متصلی دوست داری قدم بزنی حرکت کنی

    وقتی متصلی دوست داری به حیوانات غذا بدی تا هم خودت لذت ببری و هم اونا

    وقتی متصلی دوست داری انفاق کنی چرا که بهت احساس خوب میده

    وقتی متصلی دوست داری بنویسی، بخوانی، بنوازی، آشپزی کنی، بپزی، نوازندگی کنی، فکر کنی ..

    وقتی متصلی اون تصویر بزرگه|Big Picture انگار جوون داره نیرو داره

    وقتی متصلی هوشیاری اگاهی

    و فارغ و در تایید این همه اتصال، تو اصلا وقتی احساست خوبه یعنی در مسیر درست هستی چون خدا هم آسونه و آسونی را میخواد اینو خودش توی قران گفته که نیازی به زجر کشیدن من و شما نداره .. اون یک چیز میخواد ایمان .. ایمان .. ایمان .. باور باورش کنی .. باورش کنی که میتونه از خواسته ات برزگتر باشه … و وقتی که باورش میکنی همون جوری که میتونه تو را به خواسته ات برسونه اون و اعتماد میکنی بهش اون وقته که هدایت میشی به مسیری که به همون میزان که راحت میدونی میشه، به همون مسیر راحت که به خواسته ات برسی و تجربه اش کنی ..

    اما چی میشه که اتصالت ضعیف بشه و یا از تنظیم بودن فرکانست بیوفتی ؟ یا نوسان داشته باشی توی احساست؟

    *کانون توجه ای که از باورهای غالب تو در هر جنبه ای شکل میگیره … خب من میدونم از کجا چرا این حالم که گاهی وقتا اینجوری میشم آب میخوره، ابشخورش را میدونم .. به خاطر همینم که میدونم مسئله از اصلِ از ریشه است باید بیشتر روی خودم کار کنم باید بیشتر روی خودم کار کنم باید بیشتر روی فراوانی کار کنم روی احساس خود ارزشی و احساس لیاقتم کار کنم.

    باید بیشتر روی باورهام کار کنم.*

    الان ساعت 7:13 بعداز ظهرِ اتفاقی افتاد که دوست دارم بنویسمش بنویسمش که بگم چی شد .. چه اتفاقی افتاده ..

    امروز که روز تولدم هست هم چنان، روزی که بارون بارید بعد از 6 ماه توی خوزستان در حالی که تا صبحش هیچ ابری نبود هیچییی نبود ولی اومد و اونم فقط یک ابر بزرگ بود که بالا سر من بود در حالی که میتونستی یک سمتش را ببینی که اون ورِ ابر هیچ ابری نبود و فقط آسمون آبی بود اما از همون یک تیکه ابر امروز که بالا سرم بود بارون بارید اونم امروز دقیقااا .. آیا این اتفاقی بود؟ من میگم هرگز هیچی اتفاقی نیست هیچی ..

    چرا انقدر گاهی وقتا شک میکنم به خدا ؟

    چرا انقدر تکامل را فراموش میکنم؟ … گاهی وقتا …

    چرا توی آزمایش قرار میگیرم؟ … گاهی وقتا …

    چرا همیشه یک دفعه همه چیز سخت میشه و انگاری قلبم میگیره انگاری عاجز بودنم را میبینم؟

    اینا اتفــــاقی نیست بخدا .. بغض گلومو گرفته ..

    امروز در حالی که تا چند ساعت پیش همین تا 5 حالم اوکی نبود اونی نبودم که میخواستم و اینو خیلی خوب میتونستم تشخیص بدم که نیستم همونی که میخوام .. و صدهزار مرتبه شکر برای تشخیص این حال ..

    و توی همون حال به سجده رفتم و حال دلم از همون لحظه اول دگرگون شد و شروع کردم به دیدن این قسمت و نوشتن خیلی میتونم بگم که اول نوشته اصلا حالش را نداشتم ااماا داستان ادامه دادن .. آره ادامه دادن .. گفتم خدایا از من حرکت از تو برکت .. حول حالنا کن حالِ امروز من را ..

    نوشتم و نوشتم و نوشتم و نوشتم

    تا اینکه یک دقیقه مونده به ساعت 7، دستِ بینظیر خدا برای من پیام فرستاد و میدونید همون چیزهایی را گفت که میخواستم، که نیاز داشتم که منو پــُر میکرد از امید و انگیزه ی اادامه ی دوباره از ساده گرفتن های دوباره و دوباره ..

    نمی دونم بعد از اسمت چی بیارم انگار نــور شدی، تحسین برانگیز شگفت انگیز خان!، میخوام امروز دقیقا آیاتی که بهش نزدیکم و به چشمم انداخت رو بنویسم .. همونا که اولین بار برات خوندم و عکس فرستادم در اینستا!، حتما نشانه محکمی است که دیروز و امروز این صفحه میاد .. چقدر قشنگه. سوگند به ابتدای روز و سوگند به ابتدای شب، که به هیچ وجه پروردگارت تو را رها نکرده … و به زودی پروردگارت به تو پاداشی عطا میکند که راضب خواهی شد، درباره نعمت پروردگارت سخن بگو و ان را بازگو کن ..آیا قلبِ تو را پذیرا نکردیم؟ همراه سختی آسانی است، و به راستی با سختی آسانی ست، و تنها به پروردگارت امید داشته باش و با تضرع از او درخواست کن | سوره ضحی و انشراح

    اتفاق باحال بعد از این پیام این بود که خداوند پدر و مادر و برادر و پسر خاله ام که رفته بودند خرید واسه خونه نزدیک به 2 میلیون تومان خرید کردند و همون لحظه رسیدند خونه! در واقع با کلــی نعمت .. که حالا من فرصت داشتم که یکی یکی به خاطرشون از خداوند سپاس گزاری کنم. that I did it.

    یک چیزی الان به یادم اومد که دوست دارم اینم بنویسم … من ثروت را واسه چی میخوام منظورم پول را .. واسه لذت بیشتر دیگه ..

    من خواسته ها را واسه چی میخوام .. واسه لذت بیشتر دیگه . واسه تجربه های بیشتر دیگه ..

    اما خودِ اون خواسته وقتی دارم بهش فکر میکنم اون خونه اون ماشین اون فلان وسیله اون موفقیته اون منو ارضا نمیکنه منو پر نمیکنه اون فقط به نظرم وسیله ای هست برای اینکه با اون تجربه پرتر بشم و ظرفم را بزرگتر کنم و به خودم به ذهنم بگم که ببین الان دارم تجربه اش میکنم یک روزی میگفتی نمیشه ولی الان شده ببین پس حالا که این شده بزرگترش هم میشه .. در واقع این خواسته واسه این بوده که قدرت خلق کنندگیم را بیشتر و بیشترش کنم به باورهام عمق ببخشم.

    در واقع با رسیدنم به خواسته احساسم بهتر نمیشه، بلکه با احساس بهترم من به خواسته های بیشتری میرسم .. ایناا خیلی با هم فرق دارند.

    من حالا بیشتر از همیشه ثروت را منبع ثروت را درک کردم که درونِ منه .. راستش هیچی و هیچ کسی جز خدا منو آروم نمیکنه حتی حتی وقتی دارم تجسم میکنم که بهترین ماشینی که میخوام زیر پام باشه و یا پولدار بیلیون دالری باشم .. پول و ثروت بهم آرامش بیشتر میده، اعتماد به نفس و عزت نفسم را بیشتر میکنه اما میخوام بگم اون اون یا اینجور این این این چرا که نزدیکه این .. ولی اون کلمه ی اشاره به دوره .. ولی خدا نزدیک واقعا از رگ گردن بهم نزدیک تره .. همینجاست توی قلبِ من همینجاست .. فقط من باید بیشتر ببینمش .. فقط من باید نشانه هاش را ببینم و تایید کنم و سپاس گزار باشم ..

    توکل بر خدا ..

    خودم را میسپرم به خدا ..

    من اینجام به خاطر خودش ..

    تسلیم و مطیع امر خدایم هستم، امیدوارم که خداوند من را به راه راست به راه راستی که به ان ها نعمت روز افزون و مهم تررر ایمان روز افزون اعطا کرده هدایت کنه و نه مسیر گمراهان. آمین

    دوستون دارم

    مریم جان سپاس گزارم برای این قسمت تحسین برانگیز عاشقتمم خداروشکر میکنم به خاطر قلب مهربون و ذهنِ در صلحت و اراده ی قوی ات .. آفرین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3853 روز

    عاشقتم من مهتاب جان …

    فوق العاده بود

    و فوق العاده ای خودت

    چه انرژی مثبتی را دریافت کردم

    واقعااا تحسین برانگیز و ستودنیه کسی که می ایسته روبه روی نجواهاش و برخلافش حرکت میکنه … ایمان میخواد .. جسارت میخواد … اراده میخواد … متفاوت فکر کردن میخواد و از همه مهم ترررر عزت نفس میخواد

    عزت نفس یعنی که میدونی توووو چقدر والا و بالا و مهم ترینی ارزشمندترینی

    میدونی باور داری که مهمی که اینجوری رفتار میکنی .. واسه هدفت واسه ارزش هات واسه استانداردهات

    خوشحالم و خدارواز صمیم قلبم سپاس گزاری میکنم برای وجود ارزشمند خودم … خودم را با تمام تصمیم هایی که گرفتم انتخاب هایی که داشتم نتایجی بزرگ و چه کوچک گرفتم تحسین میکنم دوست دارم

    به خودم افتخار میکنم ..

    واسه خودم دست میزنم ..

    پا میکوبم ..

    نفس ع م ی ق …

    خدایاااا شکرتتتت

    عاشقتم محمد

    عاشقتم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3853 روز

    سلام محمد رضای عزیز .. منم چشمام بارونی شد عزیزم .. اروم تر از همیشه شدم .. منم درست عین خودت همین صبح داشتم کامنت های اخرین فایل روی سایت « تصمیم گیری احساساتی » را میخواندم و تو کامنت سعیده جان جانان، دو مورد برای ستاره قطبیم احساس کردم باید باشه،

    1. چه باورهای قدرتمندی خدا جون تو که همه چیزو میدونی همه‌ی مسائل و راه حلشون را بهم بگو چه باورهای قدرتمندی را باید بسازم توی حوزه کاریم که ببین بدووم با سرعت و قدرت و اراده بیایم محتواها را تولید کنیم کانال یوتیوب را به درامد زایی برسونیم .. بزنیم بترکونیم .. بشیم ماشین درست کردن تولید محتوای مفید فقط ؟

    2. چی میشه چه باورهتیی باید داشته باشم که ذوق و شوق فراوانی برای پول خلق کردن برای درامد دلاری داشته باشم خدا جون

    یکم این روزا دو هفته اخیر اون اولویتی که اولویت بود نبود!! و داشتم کش میدادم و پریروز به خودم اومدم و دیدم دارم نشتی میدم دارم خودمو دور میکنم از نعمت‌های بیشتری مه کاملا لیاقتش را دارم ولی دارم جا میزنم جلو نمیرم یک پا رو گاز یک پا رو ترمز … خلاصه

    همین امروز این دو مورد تو ستاره قطبیم نوشتم .. حالا دیروزم که اومدم توی سایت اون تیک ابی را دیدم ولی حسم نبود بخوانمش الان ..گفتم سر فرصت و مکان مناسب.

    امروز دوباره بعد از کامنت سعیده جان چندتا کامنت عالی دیگه خواندم و بعدش گفتم بذار بریم پیام چی برام اومده ( اموجی ذوق و شوق، ممدرضا) و بعد اومدم دیدم یک گل آقایی یک عشقی خداااااا اومده برام صاف دوباره نوشته .. اههه خدای من اه خدای من …

    و این چه هدایتگره محمدرضا

    دیوانه اممم دیوانه امم پسررر

    چی بگم .. خدای من

    میدونی؟!

    پاسخم توی خود کامنتم که روز تولدم بهم کفت و نوشتم، دیدم و خواندم ..

    و میدونی به کجا رسیدم محمد رضا؟

    .

    .

    .

    بازم به خودش

    انگیزه باید الهی باشه .. باید بدونی هر لحظه که تو اویی و او، تو …

    باید بدونی که عاشقته و حواسش بهت هست دوست. داره تو منجر به رشد بیشتر جهان بشی که از رشد خودت شروع میشه چون تو داری تجربه میکنی و تویی که اومی و این بازی تو جانم ..

    محمدرضا صمیمانه ازت تشکر میکنم نمیدونم دنبال چی بودی که به این قسمت هدایت شدی نمیدونم چطور نمیدونم چطور و چرا اومدی سکت کامنت من .. و نمیدونم چرا تا اخر خواندیش و نوشتی برام حس و حال دیوانه کننده اتو

    و همشو میدونم چرا …

    عاشقتمم لحظه افزون )) شاه پسر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: