سفر به دور آمریکا | قسمت 94 - صفحه 4

261 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Farzad Roozbahani گفته:
    مدت عضویت: 3521 روز

    وقتی به زیبایی های جهان توجه میکنم وقتی روی نکات مثبت تمرکز میکنم زمانی هست که انگار غرق شدم انگار روی هوا شناور هستم احساسی متفاوت از هر چیز دیگه ای که هست

    و به خداوند پی میبرم هرچی که میگذره از هر قید و بندی رها میشم انگار از زمین و حتی لباس هام رها میشم و به چیز دیگه ای میرسم به همون چیزی که باید از قبل میرسیدم

    براتون آرزوی احساس خالص خوبی هارو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    احمد رضا گفته:
    مدت عضویت: 3769 روز

    امشب حس خیلی خوبی دارم.از اون حس هایی که اشک ادم درمیاد…از استاد عباسمنش خیلی ممنونم واقعا اگاهی هاتون ناب هست.

    یه نکته جالبی تو این کلیپ دیدم اونم بنزین سه دلاری بود? والا ما باید کلی شکر کنیم.

    یه سوالی هم دارم اینجا میپرسم به امید اینکه یه جایی یا همینجا جوابشو بگیرم.

    من امروز حس مثبتی از اول صبح نداشتم(درواقع ظهر بیدار شدم) تا عصر تو باشگاه هم واقعا کسل تر از همیشه بودم ولی نمیدونم چی شده که یه دوساعتیه از یه حس خوب و جالبی دارم لذت میبرم و هی اشکم درمیاد.تجربه این حسو داشتم ولی نمیدونم الان تو این روز پر از حس منفی یهو چی شده…ممکنه ادم خود به خود یه ترمزیش برطرف بشه؟یا خود به خود یه مانع ذهنیش از بین بره؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    دانیال تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 2287 روز

    سلام، نمیدونم من خیلی شاد پسندم یا واقعیتو دارم میگم. ولی آهنگ اولی که از ابی روی فیلم بود خیلی ملو و بی انرژی بود و جملات منفی زیادی توش بکار برده شده بود، و هارمونی با فضای زیبا و الهام بخش غروب آفتاب نداشت، ولی اهنگ دوم فوق العاده بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    احسان چیانی گفته:
    مدت عضویت: 2626 روز

    سلام استاد عزیزم و شایسته نازنین

    میدونی استاد یه چند وقته با اینکه قدم 2و 3 و 4 را تهیه کردم تمرکزم را به ظاهر بر رویه آموزش ها گذاشته بودم و کل فکرو ذکرم شده بود بازی اسنوکر که امشب مسابقه داشتم و من تو اولین بازی از مسابقات حذف شدم ، بگم ناراحت نشدم که دروغ گفتم ولی

    بعد یاد حرف های استاد افتادم که بشود خوشحال میشوم و نشود به مسیر بهتری هدایت میشوم و الان من به مسیره بهتری هدایت شدم و اون مسیر اینجاست دقیقا سایت مقدس استاد و رهنمودهایشان است.

    استاد اون لحظه که موتور استارت میزدی و روشن نمیشد من را وادار کرد که کامنت بذارم ، دقیقا من مثل اون موتور شدم که همه تجهیزات لازم را دارم ولی ازش استفاده نمیکنم یا دارم از اون ها استفاده برعکس میکنم و زمانی که خانم شایسته موتور را هل دادن و شما موتور را تو دنده گذاشتید و موتور روشن شد نفس عمیقی کشیدم و گفتم خدایا شکرت موتورم بعد از 1ماه روشن شد و فهمیدم که راهی که باید بروم راه استاد و آموزش های بی نظیرشون و تعهد بی چون چرا است که من را به مقصد میرسونه .

    خدایه من صد هزار بار شکرت که همواره و در همه راه ها من را هدایت و رهبری میکنی.

    ممنونم استاد و خانم شایشته نازنین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2783 روز

    به نام خدا

    سلامی به گرمی صدای مریم خانم

    سلامی به زیبایی فلوریدا

    سلامی به هیجان انگیزی رانندگی با هایوبوسا

    یه سلام از ته ته ته ته دلم به استاد جونم

    یه سلام گنده و مخملی به همه دوستای عزیزم

    یه بوس خوشگل?رو گونه های خوشگل همتون???

    خانم شایسته عزیز، من همیشه از بودن در کنارتون لذت میبرم. دوست دارم تا دنیا دنیاست زنده بمونم و زنده بمونید تا بتونم هر روز باهاتون همراه باشم. هر روز خودمو از روزی که گذشت و دیگه هم بر نمیگرده، بهتر کنم، نشتی های ذهنمو آروم آروم پیدا کنم و یکی یکی با مصالح مناسب و قشنگ، سفت و محکم، خداگونه و کبریایی اونها رو پر کنم.??

    همیشه تحسینتون میکنم، همیشه دلم براتون میتپه، اصلا انگار باتری دلم اینجا پر میشه. قلبم وقتی وارد این فضا و فرکانس میشه، با عشق بیشتری میتپه. اونم مثل من اگه یه روز وایسه، دوست داره بیشتر بمونه و این مزرعه ی زیبا رو آباد تر کنه. تند تر و با اشتیاق بیشتری بتپه. بتپه برای اونهایی که دوستشون داره، برای اونی که عاشقشه، برای اونی که تا وقتی بهش وصله موجوده، تا وقتی به اون تکیه میکنه سربلنده، هر چی بخواد رو بدست میاره. دوست داره همین طور مدام بدون توقف عشق و محبت و فرکانس خدا رو از درون خودش رد کنه تا تر و تازه و ترگل ورگل بشه، قشنگ بشه، مخلص بشه، پاک بشه، آسون بشه و خداگونه و بعدشم ببخشتش به بقیه، با عشق ببخشه، با سخاوت ببخشه، اینقدر ببخشه ببخشه ببخشه که خورشید از کم کاریش تو آفتاب دادن خجالت بکشه.

    دوست دارم همیشه این حس درونی که دارمو، این روح عزیزمو، این پاره ای از وجود خدا رو ، روی فرکانس خدا تنظیمش کنم.

    خدایی که اراده کرده تا در طول ولایتش منو هم صاحب قدرت خلق کنندگی قرار بده. خالقی که به من میگه عزیزم، بنده قشنگم، فدات بشم من، عزیز ترینم، تو فقط از من بخواه، هر چی میخوایی بخواه. هر چی دوست داری. تو مال منی، من تو رو واسه خودم آفریدم، تو ازم نخوایی پس کی بخواد، تو رو آفریدم که نعمت های بیکرانمو همینطور وارد زندگیت کنم، سیل نعمت هامو بیارم تو زندگیت، منتهی سیل من فرق میکنه….

    همه چیو آباد میکنه، اگه جایی نشتی داشته باشه پرش میکنه، اگه دلخوری باشه رفعش میکنه، این سیلی که من بهت عطا میکنم، میارتت پیش خودم، ور دل خودم، تو از منی، پیش کی میخوایی برگردی غیر از من، کیو به جز من داری؟ اصلا مگه چیزی مهم تر از من تو این جهان هست؟ مگه بزرگ تر از من هست، تو از یه همچین منبعی گرفته شدی، خودتو یه وقت گم نکنی، به من شرک نورزی ها، یادت نره چی بهت گفتما، بهت گفتم تو اشرف مخلوقاتی، گفتم تو هم مثل من میتونی خلق کنی، هر چیزی رو به هر شکلی که باشه، هر کجا، هر زمان که دلت خواست.

    خداجونم میگه تو فقط به من توکل کن، فقط و فقط روی من حساب کن، من هیچ وقت از دستت ناراحت نمیشم، هیچ وقت رومو برنمیگردونم، هیچ وقت ازت دور نمیشم، هیچ وقت از هدایتت دست بر نمیدارم. فقط یه چیزی،

    اگه خلاف این ها عمل کردی، بدون که عاقبتش خوش نیست، نه اینکه من عمداً ناخوشش کنما،نه! این قانونه. هیچ وقت عوض نمیشه. همیشه درسته. من بهت یاد دادم چجوری ازش استفاده کنی، ولی تو یادت رفته،همین!

    کاری نداره! دوباره ازم بخواه، درخواست کن تا دوباره به یادت بیارم چیزی رو که فراموش کردی.

    ازم بخواه تا زمین و زمان رو به پات بریزم. ازم بخواه و بهم ایمان بیار. اونوقته که رستگار میشی. اونوقته که سرت بلنده. میگی من بنده ربم. همونی که صاحب اختیار هر دو جهانه. همونی که میتونه من رو از فرش به عرش ببره.

    استاد جونم ممنون که بالاخره ما رو رسوندید به این قسمت، دو سه ماه پیش توی سفرنامه چند ثانیه از روی این فایل گذر کردید و من همون لحظه اصلا نمیدونم! یه حس قشنگی نسبت بهش پیدا کردم و امید وار بودم که زود بهش میرسیم.

    واقعا

    چه خوش گفت مریم جون راستگو

    که همواره تا گور احساس خوش بجو

    چه پارکینگ باحال و خفنی داره این خونمون. چه قدر ثروت توش نشسته. چقدر استاد جونم زیبایی توش نشونده.

    پارکینگ بزرگ و جادار. راحت و آزادانه. درسته گاراژ نیست ولی بزرگه. هایوبوسای تند و تیزمون در چه حاله.

    استاد جون این تیشرت خودش که اینقدر باحاله، شماهم باهاش ست کردین دیگه فوق العاده است. عینکتون چه زیباست. اون هاپو کوچولو ولی بعید میدونم یه همچین سلیقه ای داشته باشه.

    خانم شایسته عزیز، یار دوست داشتنی ممنونم که این حجم از لطافت و زیبایی رو به ما نشون دادید توی این فایل. باغ فردوس بود اصلا.

    به قطار که رسیدیم، دور و اطراف رو که نگاه میکردیم، دیدم این ابر های پنبه مانند نرم خپلی باحال، هر کدومشون از اون دور دست ها مثل درخت های عظیم الجثه ای بودن که از توی زمین سر بند کردن. خیلی لذت بردم. خدایاشکرت.

    چه قدر این قطار فوق العاده بود. هم قدرتش، هم ابهتش.

    به نظرم قطار یکی از نشانه های فوق العاده است برای اثبات مسخر بودن تمامی جهان برای انسان. اینکه یه دونه لکوموتیو، این حجم از بار رو که هزاران تنه رو به راحتی حرکت میده، تازه ببینیم چقدر ثروت توی همین قطاره، چقدر قراره خیر برسه به جهان با بار این قطار. چقدر زیبا بود.

    این که فرمودید برای داشتن احساس خوب حتما لازم نیست چیز خاصی رو داشته باشیم یا حتما فرد خاصی توی زندگیمون باشه رو استاد جون چقدر زیبا به نمایش گذاشتن.

    اصولا کسایی که پشت قطار گیر میکنن شروع میکنن به قر زدن که چرا زود تر نرسیدم، وای دیرم شد، ال شد بل شد. ولی خب استاد جونه دیگه، از همین عبور قطار هم لذت میبره و خدارو صد هزار مرتبه شکر ، ما شاگرد های ایشون هم از چنین استادی آموزش میبینیم و یاد میگیریم که همیشه حسمون رو خوب نگه داریم. وقتی آقای لب و دهن(شیطان رجیم) داره حرف میزنه، بذاریم حرفشو بزنه. راحت. ولی حتی محلشم ندیم. تا حرف میزنه رومونو بکنیم سمت خدا.

    امروز یه همچین چیزی برای من به شخصه اتفاق افتاد.

    امروز سر کلاس ادبیات بودم و سیستم ما اینجوریه که معلم درس میده و در خلال درس دادن ممکنه سوالاتی بپرسه، جواب دادن اختیاریه ولی خب مثبت و منفی داره.

    من به لطف خدا همیشه خب توی درس های عمومی به خصوص ادبیات جلوتر از بقیه بودم، ولی خب این دفعه دو سه تا منفی گرفتم، و رفیقم به خوبی خیلی از سوالات رو جواب داد و هی مثبت میگرفت. من همون موقع شروع کردم که تحسینش کنم. شروع کردم لذت ببرم از اینکه یه همچین رفیقی دارم. و قشنگ حس کردم که یه عامل مزاحمی داره هی چوب لای چرخم میندازه. فهمیدم که ای بدجنس، این لب و دهن داره هی منو هل میده به سمتی که شروع کنم به حسودی کردن تا اینکه احساسم بد بشه؛ ولی خب خدارو شکر مچشو گرفتم.بعد این قدر تحسین کردم و احساسم و خوب نگه داشتم تا از رو رفت و هنوز هم خداروشکر میکنم که رفیقم اینقدر امروز آمادگی داشت. دمش گرم.

    بریم دوباره سراغ فایل

    استاد جون وقتی رفتید جلوی اون نمیدونم فرودگاه بود چی بود، اون زمین وسیعی که دیدم گفتم کاشکی الان میشد استاد جون بره داخل و یه لرزه ای بر اندام زمین زیر پای هایوبوسا بندازه. خیلی دوست داشتم.

    استاد جانم، چقدر برام لذت بخش بود وقتی به مریم خانم گفتید گوشیشونو بذارن تو جیبشون و با تمرکز صد در صدی موتورو هل بدن.

    استاد من، دلیل تفاوت نتایج همین جاهاست که میتونه مشخص بشه.

    شما حتی برای همچین کار به ظاهر ساده ای گفتید که باید صد در صد تمرکزتون رو روی اون کار بذارید. این مشتی است نشانه خرمن. این به این معناست که شما همیشه در تمام کارها با تمرکز صد در صد پیش میرید. به قولی با تمام قوا. و این کار باعث میشه که نتیجه خیلی سریع خودشو عالی نشون بده. چون خداوند حمایت میکنه. خداوند وقتی که میبینه شما دارید با تمام تمرکز موتور رو هل میدید، دستشو میذاره پشت موتور تا کمکتون کنه و با یه حرکت کوچولو شما رو به خواستتون برسونه. ???????????

    استاد جانم. وقتی داشتید برمیگشتید، اصلا مغزم داشت سوت میکشید. یه سیاه چاله دیدم وسط آسمون. نمیدونم شما چی میدیدید ولی من اونو یه چاله ی زرد عظیم دیدم که داشتیم مستقیم به درونش نزدیک میشدیم.

    واقعا نمیدونم چرا ولی واقعا دلم اون لحظه گفت ای کاش واقعی بود و ما واقعا به سمتش حرکت میکردیم. خیلی حس باحالی بود . خداروشکر.????????????????

    آهان راستی. اولای فایل توی اتوبان توی آسمون روبرو یه ابر مثل یه مرد چاق دماغ گنده بود که داشت از ته دلش میخندید.?? خیلی قشنگ بود. الهی شکر‌

    من همیشه ترکیب رنگ رو با صحنه دوست داشتم. شما اگه یه شهر رو بدون هیچ نوری تصور کنید،همه جا تاریکه. همه جا لایه ی سیاه تاریکی روی اجزا هست. مثل یه دل با باورهای تاریک و سرد و سنگینه. وقتی نور بهش اضافه میشه، تازه زیبایی هاش مشخص میشه. چشم نوازی هاش معلوم میشه. میبینیم که رنگ واقعی اجزا اطرافمون، همون رنگیه که ما انتخاب میکنیم باشن. چون ماییم که به اطرافمون رنگ میدیم. ماییم که همه کاره ایم

    ای قربون خدابرم من که زیباترینتصاویر رو از طریق بینهایت دستش به زندگی من وارد میکنه. استاد عکس ها فوق العاده بودند.‌بسیار زیبا. انگار جشن رنگ ها بود. چقدر عالی بود . لطیف و زیبا. بسیار زیبا.

    خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و این همه ثروت و احساس خوب.

    امیدوارم گوشه ی کوچکی از احساسم رو تونسته باشم با شما به اشتراک بذارم.

    ممنون. فهلا بای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3467 روز

    به نام خالق زیبایی

    همین الان فایل دیدم و اصلا حالم یک حال عالی و‌نمی دونم احساساتی بودم از اتفاقات خوبی که چند دقیقه قبل اتفاق افتاذه بود و‌داشتم بهشون فکر می کردم که دیذن این فایل زیبا با ان چراغها اسمون ، ساختمونهاوآهنگ بی نظیری که اننتخاب شده بود واقعا اشک شوق از چشام جاری کرد….و یادم اومد که امروز ظهر داشتم به این فکر می گردم که واقعا ادم برای شاد بودن نیاز به وجود هیچ ادم خاصی نداره………واقعا میشه شاد بود میشه از درون خودت به شادی برسی و شادی نیاز به هیچ‌اتفاقی نیستتت ، فقط کافی زندگی اسون بگیری…فقط کافیه به خدا ایمان و‌اعتماد داشته باشی…فقط کافیه چشمت باز کنی و به قول سهراب چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید……جور دیگه….باید پردها رو‌کنار زد…پردهای شرک….پردهای منفی بافی…پردهای ناسپاسی…پرذهای شکایت……پردهای نا امیدی……. پردهای کینه و‌نفرت….پردهای حسادت……پردهای قصاوت……….. و‌خودت بسپاری بسپازی به آغوش خدا..انوقت چیزهایی رو می بینی که با این که همیشه بودن..‌همیشه کنارت بودن نمیدیذی….اونوقتتتتتت چشمت به روی زیباییی همین نزدیگی بودن رو می بینی….انوقت می فهمی زندگی یعنی چی….انوقت می فهمی زندگی فهم همین اکنون استتتت…..اونوقت می فهمی که زیبایی بود…نعمت. بود شادی بود…… ولی تو پرده کشیده بودی روی همه این زیباییی ها و نمی توانستی ببیتی……..

    خدایا شکرتتتتتتت شکرتنتننننننتتتتتت شکرننننتنتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت برای همه چیز….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    مرضیه بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 2152 روز

    سلام عزیزای دلم

    وااااای خدای من چقدر از این فایل لذت بردم

    من عااااااااااشق آسمونم روزی نیست که به آسمون نگاه نکنم و لذت نبرم ولی این رنگا با این حجم از دید فوق العاده بود برام

    قیافه من موقع دیدن این فایل اینجوری بود??????? چشمای گرد شده

    با اشکای ریزی که ناخوداگاه از چشام سرازیر میشدن انقدر که ذوق زده شده بودم نمی تونستم جلوی اشکامو بگیرم

    واقعا ممنونم از شما استاد عزیزم و مریم جون عشق آخه شما با دل من چه کردید

    نه تنها گوشیم پر شده از فایل ها ی صوتی و تصویری شما بلکه ذهن و قلبم هم پیش شما و خدای شماس خدایی که دارم با حرف های شما کم کم پیداش میکنم می شناسمش

    خوشحالم وخدارو شاکرم که منو به این سمت هدایت کرد

    دوستون دارم ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2908 روز

    سلام به اقا سید گل

    من عاشقتم نفسسسسسسسسسسسسسسسس

    دمتون گرم برای این همه فایل عالی و مثبت که تا 94 قسمت ادامه داشته و از کیفیت فیلما مشخصه که تدوینشون چقدر زمان برده و وقت براشون گذاشته شده.

    میخام بگم که توی این اوضاع جامعه و رسانه دور و برمون که همش داره غر میزنه و منفی و منفی و منفی خیلی خوبه که با نگاه کردن این فایلا تمرکز رو از روی نکات منفی برمیداریم و میزاریم روی نکات مثبت.

    توی هر فایل میشه هزار تا چیز از شما یادت گرفت

    میشه یاد گرفت که وقتی یک اتفاقی مثل تموم شدن باتری موتور میفته ادم غر نزنه و شروع نکنه به بد و بیراه گفتن به زمین و زمان همون ادم میتونه با یکم صبر کردن و خوب نگه داشتن احساس خوب تو خودش یک راه حل پیدا کنه و به راحتی مسئلشو حل کنه

    من میتونم به جرات بگم که باورهام از اولین قسمت سفر به دور آمریکا تا الان که 94 قسمت گذشته هزاران بار بهتر و بهتر شده و این تکامل و سیر صعودی رو تو خودم حس میکنم.

    در کل خدا قوت و همه آرزوهای خوب برای خانواده صمیمی عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    منیژه مطهر گفته:
    مدت عضویت: 2577 روز

    سلام مریم خانم عزیزم عشق استادم سلام

    چقدررررر این زیباییها به دل و روحم نشست ????

    چقدرررررر حس تازگی حس زندگی و در یک کلام حس خدایییییی بهم داد ????

    نمی دونین با چه لذتی از عمق وجودم محو تماشای این زیباییها بودم ?????

    خدایش مریم خانم شما شکارچی زیباییهاهستین حتی از اون آب جمع شده کنار آسفالت خیابون که آسمون تصویر خودش و تو اون نگاه می کرد هم نگذشتین ????

    آسمون که جشن نور افشانی داشت و انگار هر لحظه رنگ عوض می کرد اونم می خواست تو این صحنه های زیبا خودی نشون بده خورشید هم با اون لباسهای رنگا وا رنگش که هر لحظه تماشایی تر می شد به همه ما رخ نشون می داد آخ که چقدرررر من این نورافشانی آسمون و دوست دارم ?????

    استاد و بگو که یه دل پیش زیباییهای خداش داشت یه دل پیش عزیزدلش که اون پشت بهش سخت نگذره ????

    استاد چقدر رو بحث تمرکز دقت می کنین حتی برای کوچکترین کار که هل دادن موتوره از عزیزدلت می خوای که همه چیز و غلاف کنه فقط تمرکز کنه رو هل دادن

    خانم شایسته عزیزم من هم عادتمه همیشه از خداوند برا زیباییهاش سپاسگزاری می کنم اتفاقا داشتم به این نکته فکر می کردم که چرا ما با این حقوق کارمندی معمولی از ابتدای زندگی تا کنون تونستیم خدا رو شکر سه تا خونه عوض کنیم و الان تو خونه ای زندگی کنیم که به مراتب از خونه سایر همکاران بهتر باشه ؟ البته جوابش چیزی نیست جز سپاسگزاری بسیار

    زیاد من از همان اول زندگی مشترکم تا کنون ????

    ولی اعتراف می کنم که قبل از سفرنامه چشمم به روی بسیاری از زیباییهای اطرافم بسته بودو هرگز برای آنها از خداوند مهربونم سپاسگزاری نکرده بودم

    ولی حالا حتی به پارک کنار خونه هم که می ریم از زیباییهاش به قدری لذت می برم که انگار تا حالا اونجا رو ندیدم و با طبع ادبی دست پا شکسته که دارم استعاره هایی براشون می گم و بچه هام با لذت گوش می کنن

    تصاویر زیبای ساختمونها تو آب که دیگه داشت من و دیونه می کرد خدای من تو چقدررررر زیبایی خلق کردی

    البته می شه از این صحنه ها تک تک ما اطرافمون ببینیم و لذت ببریم ????

    عزیزدل استاد امشب با دیدن این همه زیبایی برام یه شب به یاد ماندنی رقم زدی خیلی بهم خوش گذشت ????

    از رب العالمین همیشه همیشه بهترین لحظات و براتون آرزو می کنم

    و از خدای مهربونم سپاسگزارم و از شما مریم خانم هم سپاسگزارم که چراغ خوشبختی و لذت ما شدین تو این مسیر زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: