سفر به دور آمریکا | قسمت 98

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار شهروز عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

زمانی که داشتید برای پرواز اماده میشدید من هم شوق داشتم و به خودم گفتم چه لذتی داره خلق میشه و چه صحنه های زیبایی که میشه از اون بالا دید و چه هیجانی داره هدایت به این هواپیما ( این موضوع هدایت کلا در همه جای این سفر نمود داره )

نمیدونم چقدر فاصله زمانی بین تهیه قسمت ۹۷ و ۹۸ هست اما چند تا نکته رو میخواستم بگم:

اول این که این ابرای بی نظیر انگار همیشه توی آسمون فلوریدا هستن و چقدر شما خوشبختید که این زیبایی ها رو که مثل نقاشی میمونن هر روز می بینید. اونم با وسعت دیدی که فلوریدا به خاطر موقعیت جغرافیاییش داره.

دوم این که چقدر تکامل مریم عزیز در تدوین فیلم ها و انتخاب موسیقی و متن صحبتها و در کل همه چیز برای من واضحه. در صورتی که زمان زیادی از شروع سفرنامه نمیگذره و این نشون میده که طی کردن تکامل وابستگی مسقیم به زمان نداره و میتونه خیلی زود اتفاقات خوب رخ بده و الزامی در کار نیست و تبریک میگم به مریم جان و ممنونم بابت زمان و انرژی که برای تهیه ، تدوین و اپلود و … فایل ها برای من و دوستانم میذاری.

فضای زیبای شهر رو میدیدم که چقدر چیدمان زیبایی داره و چقدر همه چیز درسته و ترکیب این مدرنیته و ساخت های دست بشر با طبیعت چقدر فوق العادست اسمون ابی و بازتاب نور خورشید روی شیشه های برجها و از طرف دیگه همین فضا از نگاه دوربین توی هواپیما و بر فراز شهر چقدر متفاوت هست و چیزی که جدیدا با آموزه های استاد عزیزم بهتر درکش میکنم نگاهم به اطرافم و به چیزها یا ادم هایی که شاید همیشه بودن ولی از یک زاویه دید جدیدی میبینمشون و انگار وارد یه دنیای دیگه ای شدم و این نکته مهم بهم یاداوری میشه که اون چیزی که اهمیت داره نگرش ماست که البته نیاز به تکامل داره

به نظر من کسی که بتونه با دید متفاوت و جدید و بهتری به همه اون چیزها یا ادم هایی که همیشه بودن نگاه کنه … هنرمنده و داره دنیایی جدید و متفاوت از قبل رو برای خودش خلق میکنه.

قسمت ۹۷ و این قسمت چقدر انگیزه و انرژی به من داد برای ادامه که البته یکی از درخواست هام از خداوند بود و باعث شد با حالی بهتر مسیرم رو ادامه بدم و یه خواسته جدید داشته باشم … هواپیمای دو نفره

با سرچی که توی اینترنت کردم هواپیمای icon a۵ اگر اشتباه نکنم چیزی در حدود ۲۵۰ تا ۴۰۰ هزار دلار قیمت داره بسته به امکانات قابل ارائه … شاید یه زمانی همچین خواسته ای نداشتم یا شاید با قیمتش کنار نمیومدم و دلیلی برای خریدش نمیدیدم اما الان با آموزش های شما استاد عزیز با این باور که من هم میتونم و با باور به فراوانی نعمت های خداوند و با باور به خودم و خدای قدرتمند، روزی دهنده و مهربانم حس بسیار خوبی از داشتنش دارم و این مبلغ برای ذهنم مبلغ بزرگی نیست و البته در مورد خیلی از خواسته های دیگه ای هم که دارم به همین شکل.

در واقع هر قسمت از سفر به دور آمریکا برای من یک یا چند تضاد ( خواسته ) ایجاد میکنه و یه جاهایی میگم منم میخوام و منم میتونم داشته باشم: مثل سفر با کشتی کروز مثل جت اسکی مثل خونه ای که هشت تا اتاق و امکانات بی نظیر داره مثل روابط خوب مثل عزت نفس مثل سلامتی مثل سفر به دور دنیا و …

از این قسمت این موارد رو به خودم یاداوری میکنم :

۱ – ایجاد خواسته و داشتن هدف و یاداوری روزانه به خودم

۲ – ساختن باور های مناسب در جهت خواسته ام

۳ – داشتن احساس خوب و سعی در حفظ کردن اون

۴ – لذت بردن از مسیر

۵ – تایید نشانه ها و شکرگزاری در طول مسیر

۶ – واکنش درست و مناسب موقع برخورد با تضادها و دونستن علت به وجود اومدنشون که خیلی مهمه …

۷ – داشتن ارامش و هیجان زده نشدن و در لحظه بودن

۸ – رها بودن و سپردن فرمان زندگی به دستان هدایتگر خداوند

و ۹ – طی کردن تکامل که همه موارد رو شامل میشه و به مرور توی هر کدوم استاد میشیم

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 98
    279MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

260 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمدرضا احمدی» در این صفحه: 5
  1. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3105 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم

    وای خدایا من که تمام محو این ابرها بودم از بس که عالی و بی نظیر بودن مخصوصا ترکیب رنگ شون با نور خورشید و بارتابی که رو آب افتاده بود اصلا روویایی بوود الهی شکررت

    چقدر لذت میبرم از مردم و فرهنگ اونجا که به منابع طبیعی دست نمیزنند که اون میدون رو وسطش یه برکه بود که اتفاقا هم شبیه قلب بود و چقدر زیبا و قشنگ دورش میدون درست کرده بودند

    چقدر پروازتون عالی بود استاد حانم خیلی لذت بردم و حس عالی ای بهم دست داد واقعا خداروشکر

    واقعا دید از بالا چقدر میتونه کمک کنه و اصلا درها رو باز میکنه گره ها رو باز میکنه واقعا خدایا شکرت واقعا خدایا شکرت ازت بینهایت ممنونم سپاسگزارم الهی هزاران هزاران مرتبه شکررت

    چقدرر حس و حالم عالیه ملکوتیه اصلا نمیدونم چی بنویسم بخدا وااقعا خدایا شکررت واقعا خدایا شکررت

    ممنونم سپاسگزارم ازتون

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3105 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام خدمت همه ی عزیزان

    آبجی مریم خیلی ممنونم بابت این فایل، خیلی احساس فوق العاده ای بود.

    واقعاً چقدر متفاوت هست نگاه کردن از بالا تا نگاه کردن از روی زمین

    آدم الان یه ذره متوجه میشه که وقتی توی یه مشکلی هستیم بعد خدای مهربون میگه نگران نباشه همه چیز داره عالی پیش میره یا اینکه همه چیز درست میشه, یعنی چی.

    خیلی آرامش داشت واسم این حس پرواز این حس نزدیک بودن به ابرها…

    چقدر ابرها قشنگ بودند چقدر تپلی بودند…

    استاد حتی تو آسمون هم ابراز عشقشون رو میکنند چقدر قشنگ این عشق بی قید و شرط

    اصلا جای این عشق تو آسمونه موقعی که داری پرواز میکنی و هیچ محدودیتی نداری و اون موقع به عشقت بگی عاشقتم عزیزم، این عشقه یه عشق بی قید و شرطه یه عشق خیلی خفنه یه عشق خیلی ساده و صاف و خنکه یه عشقی هست که بدون هیچ قید و شرطی هست هیچ محدودیتی نداره. خیلی قشنگ بود تلاقی این پرواز زیبا و ابراز عشق تو آسمون، خدا رو شکر واقعاً.

    چقدر همه چیز مرتب بود همه چیز خط کشی شده نبود اما همه چیز نظم خودش رو داشت. یه جاهایی مثل اون خونه ها توی مرکز شهر قشنگ با یه نظم خط کشی شده کنار همدیگه بودند و یه جاهایی مثل اون خونه های دور دریاچه ها کنار دریاچه ساخته شده بودند، خط کشی شده نبود اما منظم بود و جالبی اش هم این بود که همشون در کنار همدیگه یه زیبایی خاصی رو ایجاد کرده بودند و یه هارمونی بسیار زیبایی از نظم و تفاوت رو ایجاد کرده بود.

    اون موهای مربی استاد خیلی خیلی خوشگل بود خیلی خوش هیکل و خیلی خوش تیپ بودند. خدا روشکر واقعاً.

    خدایا چقدر آمریکا خوبه چقدر آرووومه همه چیز همه داشتند زندگی خودشون رو میکردند همه سرشون تو کار خودشون بودند و این انرژی خداوند بود و این سیستم خداوند بود که داشت همه چیز رو هدایت میکرد.

    آدم وقتی از اون بالا نگاه کنه خیلی خیلی خیلی راحت تر به هدایت کردن اون خدای مهربون اعتماد میکنه، به خودم میگم اینا رو، دیگه نگران نیست که چجوری این کار رو میکنه یا چجوری اون اتفاقات رو برامون بوجود میاره، خدائیش خیلی خیلی سادست قانون، خیلی خیلی واضحه. آدم بیشتر به اون برنامه ریزی خدای مهربون اعتماد میکنه میگه بابا اون هم از اون بالا هم از این پائین حواسش هست و قشنگ داره هدایت میکنه…

    اینکه هیچ برگی بدون اذن اون از درختی نمیوفته رو بیشتر میشه درک کرد که چطوری حواسش هست. خدا رو شکر.

    چه صندلی های چرمی و خوش رنگ قشنگی داشت حتما باید صندلی های خیلی نرمی باشند.

    استاد این لباستون خیلی خیلی خوشگله خیلی زیاد.

    استاد ایشالا یدونه از اون آیکون ها می خرید و میرید باهاش کیف میکنید و آبجی مریم هم فیلمش رو میگیرند و میذارن روی سایت مثل اون تسلایی که خریده بودید. ایشالاااا.

    یه نکته ی خیلی عالی که وقتی دیدمش گفتم دمشون گرم این بود که اون مناظر طبیعی و مکان هایی که طبیعت بوجودشون آورده رو خراب نکردند به این دلیل که توی شهره باید خراب بشه، نه، اون دریاچه ای که دورش رو میدون کرده بودند خیلی عالی بود یا اون خونه هایی که دور دریاچه بود و خرابش نکرده بودند و چقدددددددددررررر آب اونجا هست چقدر گوله به گوله دریاچه بود چقدر آب خدایا، بی نهایته بی نهایته…

    چقدر دیدگاه ها فرق میکنه چقدر دیدگاه های مردم خودمون با مردم اونجا فرق میکنه، قشنگ آدم متوجه میشه از اون حسی که از نمای کلی شهر میگیره خیــلی واضحه، چقدر اونجا آرامش و راحتی و آزادی و امنیت هست و یه چیز جالبتر این بود که چقدر خلوت بود یعنی وقتی از بالا نگاه کردم دیدم چقدر خلوته خیلی شلوغم نیست، اون ساحل و اون اتوبان ها چقدر خلوت بودند..

    آبجی مریم، نمیدونم اون قایق ها و اون ویلاهایی که نشون دادد رو از قصد اون ویلاهای گران قیمت رو نشون دادید یا نه اما وقتی که نشون دادید گفتم ببین چقدر خشوگله چقدر بزرگه ، ته ذهنم، چقدر پولشه! اون قایقه چقدر پولشه!… اما وقتی که دوباره دوربین رو بردید بالا اصلا ذهنم ساکت شد و گفت که بابا این که چیزی نیست خیلی هم راحته داشتنش این به این سادگی و کوچیکی و انگار دیدگاهم چرخیده باشه… حالا برای خدای مهربون باید اینطور نگاه کرد که اون چیزایی که ما میخوایم برای اون چقدر راحت و ساده و در دسترس هست، خدایا شکرت، خیلی تجربه ی عالی ای بود.

    منم میخوام، منم میخوام بیام اونجا خیلی خوبه.

    چقدر حال میده وقتی که تو آزادی مالی باشی و هر کاری که عشقت میکشه میکنی… چقدر این حس عالیه،

    استاد یه خبر خوب دارم؛ الان چند وقته که دارم روی فراوانی کار میکنم و الان که نگاهم داره کم کم کم تغییر میکنه نسبت به همه چیز( چون دارم روی فراوانی توی همه ی جنبه ها کار میکنم) ایده هایی که میاد توی ذهنم به خودم میگم پسر ببین من تا همین الانش چقدر مسیر رو اشتباه رفتم و چقدر سخت گرفتم و اصلا خدا رو قبول نداشتم همش میخواستم خودم همه ی کارها رو بکنم و تازه الان متوجه میشم یه ذره که چقـــــــدر مردم توی مسیر اشتباه هستند و من چقدر الگو های اشتباهی ناخودآگاه رفته توی ذهنم که خودم هم خبر نداشتم… این ایده هایی که داره میاد توی ذهنم همش بر پایه ی لذته و فقط همین کار رو میگه انجام بده بعد ذهنم به شدت بسیار بسیار زیادی مقاوت داره که نه باید خودت بری اون کار ها رو بکنی اما خدای مهربون میگه فقط لذت ببر و الان تازه دارم ایده ها رو میشنوم که میگن فقط لذت ببر همه چیز همیشه هست، خدائیش سر این ایده ها به شددددت ذهنم مقاومت داره اینقدر مقاومت داره که ناخودآگاه بلند میشم از جام که برم اون کار سخته رو انجام بدم و احساس قدرت و غرور هم می کنم و برام یه ارزشه و میگم الان میرم و یه خورده سختی میکشم اما بالاخره میرسم تا حالا چندین بار هم شد که انجامش دادم اما وسط راه بهم میگفته حسم که باید لذت ببریا نمیخواد سختی بکشی، اما ذهنم به شدت مقاومت داشته بعد دوباره میام اون کاری که حسم گفته رو انجام میدم. من عشقم نقاشیه و دیوونه میشم وقتی نقاشی میکشم و خدای مهربون هم الان داره میگه که فقط بشین نقاشی بکش و یه حرارتی تو وجودم انداخته و این دو روزه هم نشونه های روزانم هم همین رو میگفته… میدونی چیه استاد؟ مشکله از پول نیست، مشکل از نداشتن وسایل نقاشی نیست، برای مدت ها ی زیادی همه چیز دارم خدا رو شکر برای اینکه بشینم و فقط طراحی کنم اما انگار وجودم مقاومت داره برای اینکار و میگه نه تو باید یه سختی ای هم کنارت باشه همینطوری چیه نشستی و نقاشی میکشی؟ پاشو برو بیرون یه پولی در بیار ( مثل اون مقاله ی آبجی مریم که گفتند کاری که ازش پول در میاری و چیزی که عاشقشی)…

    اتفاقا نشونه ی دیروزم هم فایل نابرابری ثروت در جهان ۳ بود که توی اون فایل شما داشتید از هوم لس ها حرف میزدید که با اینکه همه ی امکانات در اختیارشون هست اما استفاده نمی کنند، تا این رو گفتیدا اصلا سر من ناخودآگاه چرخید به سمت تخته شاسیم و خدای مهربون گفت مثل شما… نشونه ی امروز هم فایل ۴۰ سفرنامه بود.

    عمل به قانون و الهامات به قولی یکی از بچه ها همش کار سخت فیزیکی نیست بعضی وقت ها هم باید فقط اعتماد کنی و اون کاری رو که میگه انجام بدی و فقط توکل کنی و حالت رو خوب نگه داری. یه چیز دیگه هم گفت این دوست عزیزمون که خیلی خیلی حال کردم باهاش و گفتند که از نظر من اگه بپرسند که هدایت چیه میگم اجرایی ترین و عملی ترین فعل در هر لحظه ، اصلا خیـــــــــــلی حال کردم باهاش گفتم دمت گرم خدا رو شکر عجب حرفی!!!

    تفاوت درک قانون قبل و بعد از کار کردن روی فراوانی خیلی خیلی زیاده؛ یعنی الان من متوجه میشم که چقدر قانون رو برای خودم پیچوندم الکی، خیلی خیلی زیاد من سخت گرفتم به خودم…

    اصلا این باور فراوانی توی همه چیز اثر داره توی ایمان بخدا اثر داره، توی توکل اثر داره، توی ثروت اثر داره، خیلی راحت تر می سپری و خیلی آرووم تری، توی روابط اثر داره، توی عزت نفس اثر داره، توی رابطه ی بین پول و خدا اثر مستقیم داره، و یه چیز دیگه هم بگم که بارها این آگاهی رو خدای مهربون بهم داده که تفاوت بچه ها و آدم بزرگا توی باور فراوانی هست… بچه ها باور فراوانی رو توی وجودشون دارند اما آدم بزرگا نه…

    دو هفته پیش توی سرکار خدای مهربون هدایتم کرد به رادیو که اونجا یه آقای جامعه شناسی داشتند می گفتند که ما داریم اشتباه میکنیم که از بچگی به کودکانمون این رو یاد نمیدیم که بچه جان پول یه منبع بی نهایت نیست میگفت بچه ها پول رو یه منبع بی نهایت میدونند و دیدید تا بابائه پول نداره بچه میگه اِ، خب بابا برو از بانک پول بگیر دیگه. ما باید از بچگی یاد بدیم به کودکانمون که پول رو باید سرمایه گذاری کرد و نباید همینطوری پول رو خرج کرد و خدا رو شکر توی برنامه ی آموزشی مدارس قرار گرفته که نحوه ی خرج کردن پول رو یاد بدهیم به کودکانمون…!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    یعنی من فکم چسبیده بود به زمین گفتم اااااااه ه ه ه ه ه ه ببیــــــــن، خدایا شکرت، دمت گرم.

    حالا چی شد که این رو شنیدم…

    دیشبش خدای مهربون بهم گفته بود که از اونجا بیا بیرون(چون فضاش خیلی خیلی نامناسب بود) و بشین توی خونه و فقط روی نقاشیت تمرکز بذار و فقط نقاشی کن و من هم از چند هفته ی پیشش داشتم روی فراوانی کار میکردم و تا ابد هم باید کار کنم هر روز و هر لحظه به لطف خدای مهربون بعد پرسیدم آخه اگه بیام بیرون چیکار کنم دیگه و همینطوری که نمیشه باید یه کاری بکنم( منظور کلامم این بود که باید یه سختی ای بکشم دیگه اینقدر راحت هم نمیشه!! ، که بعدش هم فهمیدم این سختی کشیدنه ۹۰% بخاطر حرف مردمه تا از من خوششون بیاد، ته ته ذهنم بود این.) و چیکار کنم بهم بگو؟ صبحش که رفتم سرکار به این حرف برخورد کردم و فهمیدم که مشکل کارم از همین کمبود پول هستش.

    یه درس جدیدی هم که خدای مهربون در مورد باور فراوانی بهم داده این هست که چشم و گوشت رو ببند و فقط به حرف من گوش کن و حتی دنبال الگوهات هم نباش، چون ذهن من خیلی خیلی زیاد اشتباه فکر میکنه در مورد فراوانی و الگوهای اشتباهی داره و تا یه الهامی میشه در مورد فراوانی، باید بدوم و سریع انجامش بدم تا ذهنم شروع نکرده به بافتن.

    استاد الان که دارم نقاشی میکنم یه فرق خیلی خیلی بزرگی توی نقاشی هام هست و اون هم اینه که قبلنا وقتی میخواستم یه طرحی رو فقط تمرین کنم و بکشمش باید حتما حتما عالی و دقیق و خفن میشد و میشد که چندین ساعت، نه ساعت ده ساعت چند روز حتی، پای یه طرح بودم و افتخار هم میکردم که ببین من این همه ساعت پای نقاشی بودم و هیچی نفهمیدم!!!!!، ببین من چقدر عاشق نقاشی ام!!!!!! و خیلی هم با سینه ی جلو به بقیه میگفتم که آره من برای این طرح چهار روز نشستم پاش طرفم میگفت اوووووووووووووو ه ه ه ه ه، بابا دمت گرم تو دیگه کی هستی، آفرین آفرین تو عاشق نقاشی هستی همینطور ادامه بده!!!!

    چرا؟

    چون میخواستم بقیه ازم تعریف کنند و الکی خودم رو زجر میدادم و میشد که بعد از اون طراحی تا چند روز و یه هفته پای طراحی نمیرفتم چون دلم رو میزد.

    اما الان خیــــلی فرق کردم(همین دیشب خدای مهربون اگاهم کردا !! گفت ببین چقدر تغییر کردی !!) فقط همین دیشب سه تا طرح کشیدم خیلی سریع و ساده و حتی خیلی خیلی دقیق هم نبود اما من درونم از اون طراحی خوشش اومد و لذتش رو بردم و خنک شدم و به خودم گفتم ببین حرف مردم واست مهم نیست و همینطوری برای عشقم دارم طراحی میکنم ، حالا ممکنه بقیه خوششون بیاد ممکنه خوششون نیاد اما من دارم عشقم رو میکنم و اصلا به ذهنم هم خطور نکرد که الان بقیه چی میگن و فقط غرق در نقاشی بودم و هستم.

    این باور فراوانی بی نهایت عالیه، خیلی مهمه، میتونم بگم تنها باور مهم و مهم ترین باوریه که هر کسی باید تو وجودش بسازه در هر لحظه و در هر روز تا ابد.

    تنها سلاح ذهن کمبوده، کمبود در همه چیز. این خیلی نکته ی مهمیه، بی نهایت مهمه.

    یه نکته ی جواهر و الماس بی نهایت ارزشمند و دقیق و طلایی رو بگم برای اونایی که هنوز عشقشون رو نمیدونن؛

    بچه ها فقط و فقط شروع کنید به ساختن باور فراوانی و بی نهایت بودن ثروت ها و نعمت ها در تمام جنبه های زندگیتون، خود بخود هدایت میشید به عشقتون، نگرانش نباشید.

    اگه میخوام به دوران کودکی و جذابیت و فراوانی و شادی کودکی برگردم، باید روی فراوانی کار کنم، فراوانی و بی نهایت بودن همه چیز در همه ی جنبه ها، بخدا از همه چیز کنده میشه آدم.

    توی جلسه ی ۹ آفرینش شما گفتید، اونایی که آدمای جذابی هستند آدمای از خود گذشته ای نیستند، این توش نکته داره ها… نکتش باور فراوانی هست، اونایی که از خود گذشته نیستند باور فراوانی رو تو خودشون دارند و من الان نتیجه دستم هست که چقدر جذاب شدم و چقدر دوست داشتنی تر شدم، هم تو نظر خودم هم تو نظر بقیه از وقتی که دارم روی فراوانی و بی نهایت بودن ثروت ها و نعمت ها کار میکنم و البته تمرینات ج ۹ و ۱۰ آفرینش.

    خیلی این باور فراوانی رو دوست دارم خیلی برام شیرینه، خدا رو شکر صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر.

    من یه چیز دیگه رو هم دوست داشتم توی این پرواز و اون دشت بی نهایت فلوریدا هستش که یه دشت صافه، صافه صاف، خیلی من دوست دارم این منظره ها رو که هیچ محدودیتی ندارند.

    در پناه خدای مهربون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      محمدرضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 3105 روز

      به نام خدای مهربون

      استاد سلام

      اصلاً باورم نمیشه یه اتفاقی افتاد الان که دهنم وامونده

      یه کاری برام پیش اومده و یه فرصت کاری برام پیش اومده که کل روز م رو میگیره و نمیتونم به نقاشیم برسم و در واقع خودم رفتم دنبالش و احساسم هم بد بود و کارش هم خیلی زمان بر و کاری هست که متنفرم ازش بعد گفتم بذار ببینم که نشونم چیه ذهنم رو پاک کردم و ذهنم رو باز گذاشتم و گفتم هر چی که اومد همون رو گوش میکنم کاملا بی طرف بعد هدایت شدم به فایل ۴۰ سفرنامه و بعد فهمیدم که باید بشینم و نقاشی بکشم اصلا همش فضایی بود که من عاشقش بودم آشپزی و نقاشی و هنر و خلاقیت و زیبایی،

      اینا مال دیروز بود،

      دیشب این ذهنم خیلی داشت فشار میاورد و صبح که از خواب بلند شدم میخواستم دوباره برم سر همون کاره، بعد به خودم گفتم که ببین الان میرم نشونم رو میبینم به عنوان آخرین تصمیم هر چی شد همون رو میرم و واقعا خودم رو رها کردم

      استاااد باورت نمیشه…. دوباره به همون صفحه هدایت شدم همون فایل ۴۰ سفرنامه… اصلا یه لحظه شک کردم، گفتم نکنه یه روز نشده، بعد دیدم که نه یه روز گذشته…:) :) :)

      یه جمله ی طلایی شما گفتید اونجا که همون جواب من بود موقعی که داشتید خونه ی اون یوتوئبر رو نشون میدادید و گفتید که این باور رو میسازه که میشه با لذت بردن به ثروت رسید… همون جواب خنک قلب من بود که آرووومم کرد… بخدا خیلی دارم سخت میگیرم به خودم یه خدای مهربونی هست که چه من باشم چه من نباشم اون کارش اینه که این بی نهایت ثروت و نعمت رو بیشتر و بیشتر کنه، کاملا منفصل از عمله من عملش، این اصلا کار اونه کارش فقط همینه از ازل کارش این بوده تا ابد هم کارش همین بوده بخدا خیــلی خوبه خیلی کارش درسته خیلی مهربونه من فقط باید لذتم رو ببرم نیازی نیست برم دنبال پول، بی نهایت هست و فقط داره بیشتر میشه من فقط باید لذتم رو ببرم خودش میاد تو زندگیم خودش میاد دنبالم….

      خدا روشکر دیگه خیالم راحته راحته،

      یعنی این خدای مهربون من مشت محکی بر دهان این ذهن من زده!!! :) :) :) :) :) :) :) :)

      این ذهن من الان یه ساعته ،شاید باورتون نشه، هنوز گیجه گیجه، هی میگه یعنی چی؟؟!! مگه داریم؟!!!

      خیلی خیلی حال داد

      خیلی حال کردم باهاش

      در پناه خدای مهربون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3105 روز

    به نام خدای مهربون.

    سلام عشق دلم، سلام آبجی طیبه ی عزیزم، سلام همکلاسی عشق دلم.

    آبجی طبیه خیلی عاشقتم ، دوستت دارم خیلی زیاد عزیز دلم. هر چی نعمته مال تو عزیز دلم، خیلی دوست دارم.

    چقـــــدر کامنتت عالی بود بهت تبریک میگم عزیز دلم.

    تمام هفته های گذشتم برام دوره شد وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم، دقیقاً همینه که شما عزیز دلم میگی، در واقع شما فقط تایپ میکنی عشق من.

    عاشق خود مهربونت و خدای مهربون درونت هستم من، به پهنای این آسمون نامحدود و دشت بی نهایت فلوریدا.

    خیلی خیلی لذت بردم عزیز دلم، واقعا عالی بود، خیلی زیبا بود عزیزم.

    چقدر دقیق و ریز گفته بودی عزیز دلم.

    خیلی دوستت دارم عشق من.

    در پناه خدای مهربون باشی عشقم مهربونم همکلاسی فوق العاده من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3105 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام آبجی الهه ی عزیزم

    عزیز دلم

    خیلی خیلی خیلی زیاد لذت بردم خیلی خوشگل خدای مهربون بهت گفت و شما هم خیلی عالی با عشق خدایی تون نوشتید

    نمیدونی چقـــــــــــدرعالی نوشته بودی

    چقـــــــــــدر قشنگ خدای مهربونم باهام حرف زد

    چه گپ و هم صحبتی شیرین و آرامش بخشی خدای مهربونم باهام داشت

    چقـــدر قشنگ بهم گفت محمدرضای عزیزم ثروتمند شدن یعنی لذت بردن از تمام چیزهایی که دوست داری و داشتن پولی که اصلا برات تمامی نداشته باشه و هر چیزی رو که دوست داشته باشی بتونی برای خودت بخری و ازش لذت ببری .و البته که ثروتمند بودن صرفا داشتن پول به تنهایی نیست و در کنار اون داشتن وجود خدا و داشتن سلامتی و داشتن رابطه های عاشقانه و معنوی با خدا ست. و ثروت یعنی تقویت ایمان و باورت و اعتمادت به خدا یعنی عاشق تمام زیبایی ها شدن و البته که داشتن حس زیبای خدا و داشتن وجود خدا در زندگی این خودش ثروتمند ترین نعمت دنیاست.

    خیلی بهت تبریک میگم بابت دیدن نشونه ات به عنوان روانشناسی ثروت۳ بی نهایت بهت تبریک میگم

    نمیدونی من الان چه حس و حالی دارم

    میدونی چجوریه ثروت۳؛

    منی که فقط و فقط به لطف و هدایت اون خدای مهربون، توی این مسیر مافوق تصور بشریت و البته طبیعی و خیلی خیلی ساده و راحت و شیرین دارم حرکت میکنم.

    شما جلسه ی اول که میای سر کلاس یکی از بهترین شاگردهای اون کلاس به عنوان کسی که سر این کلاس بوده و نتیجه گرفته از این کلاس و استاد و تدریسش، میاد و از نتایجش که فوق تصور اون موقع ما هست میگه، بعد یه توضیحی میده که این دوره/کلاس چجوریه؟ بعد که کلاس تموم شد شما میگی قراره از آمریکا بهم درس بده این استاده؟ بعد که جلسه ی دوم شما اومدی سر کلاس خود استاد میاد سر کلاس و اونوقت می فهمی که نه بابا اون استاده پیش خودته ، اون شاگرد ممتازی که داشت بهت از نتایجش میگفت، خود اون شاگرد ممتاز تو آمریکاست اما استاده پیش تو هست و اونوقت دیگه شما فقط عاشق اون استاد میشی و دیگه هیچی نمیفهمی از بس که پر میشی از عشق اون استاد مهربون که همیشه باهاته، اون استاد داره درسش رو میده ها، اتفاقاً درس دادنش هم خیلی دقیق و خفن هست بهترین استادی هست که من تا بحال دیدم و اصلاً عاشقش شدم دیگه نمی خوام برم سراغ استاد دیگه ای در عین اینکه با سرعت و دقتی بی نهایت درسش رو میده و شما با سرعتی بی نهایت شروع میکنی به پیشرفت و یاد گرفتن درسهات، اما هیچی نمیفهمی چون اینقدر اون استاده جذابه تا هر چی میگه سریع میگیری و میگی چشم استاد یاد گرفتم، با یه بار گفتنش تا ته استخونات درس رو میگیری، اینو به خودم میگم، بعد به خودت میای می بینی که به بی نهایت بی نهایت بیشتر از اون چیزایی که میخواستی رسیدی و تازه هر لحظه با شدت و هدتی نامحدود فقط داره بیشتر و بیشتر و گسترده تر و زیباتر و پایدارتر میشه تا ابد همونطور که یکی از بهترین شاگردای کلاس همون روز اول اومد توضیح داد ولی شما هیچی نفهمیدی که اِ چطور ممکنه چطور میشه این اتفاق بیفته؟ اصلا چی شد؟ کی این همه نعمت اومد توی زندگیم؟ چی شد واقعاً؟!!!! اون وقت میفهمی که تو غرق در عشق و محبت و جذابیت اون استاد شده بودی و فقط داشتی با عشق درسهات رو مرور میکردی و سعی میکردی که تمریناتت رو با عشق انجام بدی و کلی با اون استاد داشتی حال میکردی و اصلا نفهمیدی که این همه خوشبختی کی اومد توی زندگیت؟!!!!

    دقیقاً همین اتفاق میوفته،

    همونطور که خود اون شاگرد نمونه ی کلاس استاد روز اول و اومد همین رو گفت که خودش هم این رو تجربه کرده…

    عاشقتم آبجی الهه عزیز دلم، خیلی دوست دارم عزیز دلم عشق دلم

    نمیدونم، یهو خواستم اینا رو بهت بگم در مورد ثروت۳.

    فقط میخواستم ازت بابت کامنت فوق العادت تشکر کنم، دله دیگه یهو میاد…

    عاشقتم مهربون.

    در پناه الله مهربون باشی مهربونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: