سفر به دور آمریکا | قسمت 98

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار شهروز عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

زمانی که داشتید برای پرواز اماده میشدید من هم شوق داشتم و به خودم گفتم چه لذتی داره خلق میشه و چه صحنه های زیبایی که میشه از اون بالا دید و چه هیجانی داره هدایت به این هواپیما ( این موضوع هدایت کلا در همه جای این سفر نمود داره )

نمیدونم چقدر فاصله زمانی بین تهیه قسمت ۹۷ و ۹۸ هست اما چند تا نکته رو میخواستم بگم:

اول این که این ابرای بی نظیر انگار همیشه توی آسمون فلوریدا هستن و چقدر شما خوشبختید که این زیبایی ها رو که مثل نقاشی میمونن هر روز می بینید. اونم با وسعت دیدی که فلوریدا به خاطر موقعیت جغرافیاییش داره.

دوم این که چقدر تکامل مریم عزیز در تدوین فیلم ها و انتخاب موسیقی و متن صحبتها و در کل همه چیز برای من واضحه. در صورتی که زمان زیادی از شروع سفرنامه نمیگذره و این نشون میده که طی کردن تکامل وابستگی مسقیم به زمان نداره و میتونه خیلی زود اتفاقات خوب رخ بده و الزامی در کار نیست و تبریک میگم به مریم جان و ممنونم بابت زمان و انرژی که برای تهیه ، تدوین و اپلود و … فایل ها برای من و دوستانم میذاری.

فضای زیبای شهر رو میدیدم که چقدر چیدمان زیبایی داره و چقدر همه چیز درسته و ترکیب این مدرنیته و ساخت های دست بشر با طبیعت چقدر فوق العادست اسمون ابی و بازتاب نور خورشید روی شیشه های برجها و از طرف دیگه همین فضا از نگاه دوربین توی هواپیما و بر فراز شهر چقدر متفاوت هست و چیزی که جدیدا با آموزه های استاد عزیزم بهتر درکش میکنم نگاهم به اطرافم و به چیزها یا ادم هایی که شاید همیشه بودن ولی از یک زاویه دید جدیدی میبینمشون و انگار وارد یه دنیای دیگه ای شدم و این نکته مهم بهم یاداوری میشه که اون چیزی که اهمیت داره نگرش ماست که البته نیاز به تکامل داره

به نظر من کسی که بتونه با دید متفاوت و جدید و بهتری به همه اون چیزها یا ادم هایی که همیشه بودن نگاه کنه … هنرمنده و داره دنیایی جدید و متفاوت از قبل رو برای خودش خلق میکنه.

قسمت ۹۷ و این قسمت چقدر انگیزه و انرژی به من داد برای ادامه که البته یکی از درخواست هام از خداوند بود و باعث شد با حالی بهتر مسیرم رو ادامه بدم و یه خواسته جدید داشته باشم … هواپیمای دو نفره

با سرچی که توی اینترنت کردم هواپیمای icon a۵ اگر اشتباه نکنم چیزی در حدود ۲۵۰ تا ۴۰۰ هزار دلار قیمت داره بسته به امکانات قابل ارائه … شاید یه زمانی همچین خواسته ای نداشتم یا شاید با قیمتش کنار نمیومدم و دلیلی برای خریدش نمیدیدم اما الان با آموزش های شما استاد عزیز با این باور که من هم میتونم و با باور به فراوانی نعمت های خداوند و با باور به خودم و خدای قدرتمند، روزی دهنده و مهربانم حس بسیار خوبی از داشتنش دارم و این مبلغ برای ذهنم مبلغ بزرگی نیست و البته در مورد خیلی از خواسته های دیگه ای هم که دارم به همین شکل.

در واقع هر قسمت از سفر به دور آمریکا برای من یک یا چند تضاد ( خواسته ) ایجاد میکنه و یه جاهایی میگم منم میخوام و منم میتونم داشته باشم: مثل سفر با کشتی کروز مثل جت اسکی مثل خونه ای که هشت تا اتاق و امکانات بی نظیر داره مثل روابط خوب مثل عزت نفس مثل سلامتی مثل سفر به دور دنیا و …

از این قسمت این موارد رو به خودم یاداوری میکنم :

۱ – ایجاد خواسته و داشتن هدف و یاداوری روزانه به خودم

۲ – ساختن باور های مناسب در جهت خواسته ام

۳ – داشتن احساس خوب و سعی در حفظ کردن اون

۴ – لذت بردن از مسیر

۵ – تایید نشانه ها و شکرگزاری در طول مسیر

۶ – واکنش درست و مناسب موقع برخورد با تضادها و دونستن علت به وجود اومدنشون که خیلی مهمه …

۷ – داشتن ارامش و هیجان زده نشدن و در لحظه بودن

۸ – رها بودن و سپردن فرمان زندگی به دستان هدایتگر خداوند

و ۹ – طی کردن تکامل که همه موارد رو شامل میشه و به مرور توی هر کدوم استاد میشیم

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 98
    279MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

260 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سید محمدامین حسینی» در این صفحه: 4
  1. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2771 روز

    به نام خدا

    سلام استاد جون. خلبان کی بودی شما؟

    سلام خانوم شایسته عزیز

    واقعا نمیدونید این فایل چقدر حالم رو دگرگون کرد. خیلی حسم زیرو رو شد.

    الان واقعا دارم با یه لطافت وصف نشدنی این متنو مینویسم. بینهایت زیبا بود.

    از همون ابتدای فایل اصلا انگار دلم رفت. بینظیر بود. چی میتونم واقعا بگم.

    خدایاشکرت.

    صدای زیبای خانوم شایسته عزیز روی این فایل بینظیر و همراه با اون آهنگ بینظیر اصلا آرامشی درونی رو در من ایجاد کرد که خدا میدونه. من آدمی نیستم که زیاد گریه کنم اما اگه ۲ بار دیگه بیشتر فایل رو دیده بودم مطمئنم اشکم سرازیر میشد.

    الانم رفتم توی اینترنت و این آهنگ زیبا رو پیدا کردم و دارم همراه با این آهنگ فوق العاده احساسی این متنو مینویسم.(دوستان اسم این آهنگ fly از marshmello هست)

    استاد جانم. من همیشه از بچگی مثل شما میگفتم که من میخوام خلبان بشم. ولی خب دلیلشو نمیدونستم که من چرا میگفتم. فکر میکردم که خب مثل بقیه که میگن ، منم میگفتم میخوام خلبان بشم،

    اما خب برنامه ریزی خداجونه دیگه گذاشت تا هدایت بشم به سمت این فایل شگفت انگیز تا بفهمم دلیل حرف هام چی بوده. همیشه هم میخواستم خلبان بوئینگ بشم.

    مسافرتی های لوکس و هیولا.

    تیکه اول فایل رو باهاش خیلی حال کردم. تمام برج های اون منطقه با وجود فاصله زیادشون از هم، انگار کنار هم اومده بودن. از کوچیک به بزرگ مرتب شده بودن. واقعا زیبا بود.

    اون غروب آفتاب بینظیر که داشت یواشکی از لابلای ساختمون ها سرک میکشید ببینه اوضاع از چه خبره واقعا منو عاشق خودش کرد.

    خیلی جالب بود روی یکی از ساختمانها نوشته بودUSF و من خوندمش یوسف ????

    وقتی که وارد باند شدیم اصلا یه حس خیلی خوبی داشتم نسبت به اون فضا، خیلی لذت بردم. ابر های پنبه ای خارق العاده. هوای بینظیر . درختان فوق العاده زیبا و سبز.

    اصلا حالم رو دگرگون کرد.

    خدایاشکرت که منم فهمیدم که توی بالهای هواپیما منبع بنزین داریم.

    خیلی جالب بود برام که بنزین هواپیما آبی بود. خیلی زیباست که کسی که میخواد خلبان بشه باید خودش هواپیماشو آماده بکنه، به جای اینکه کسی دیگه بیاد و تمام کارها رو بکنه و اون شخص بشینه و پرواز کنه، وقتی که خودش میره و با بطن هواپیما روبرو میشه، اصلا میفهمه معنی هواپیما یعنی چی. میفهمه که ساز و کار این وسیله چجوریه. اون موقع خیلی راحت تر میتونه اونو کنترل کنه. چون براش واضح شده که چه قسمت هایی مربوط به چیه و اون موقع میتونه اونو مهار کنه. چون که توی این جهان همه چیز مسخر ماشده.

    لحظه take off واقعا منو مجذوب خودش کرد. به قول خانم شایسته عزیز وقتی که میبینی وسیله ای که حتی از ماشین هم جاش کمتره این جوری یک دفعه از زمین بلند میشه، توی دلت خالی میشه و میترسی، بعد به خودت میایی و میبینی که باباجان اصلا مشکلی پیش نیومد. همه چیز مرتبه. بی دلیل میترسیدیم. چون که تا حالا باهاش رو برو نشدیم. چون تا حالا سینمونو سپر نکردیم تا با سر بریم توی دلش،

    برای همین هم دفعه اول که میخواییم این کار رو بکنیم، این شک و تردید وجودمون رو فرامیگیره و با خودمون میگیم که اینجا دیگه کارم تمومه. یاد شاهنامه فردوسی افتادم و معلممون که اونو تفسیر میکرد. میگفتن که رستم دستان با اون که بزرگترین پهلوان بوده، اما اون هم توی نبردش یک حس شک و تردیدی داشته و از روبرو شدن با دشمنش(سهراب) میترسیده. نه اینکه آدم ترسویی باشه، به خاطر اینکه شک و تردید های توی وجودش بهش اجازه نمیداد که صدای قلبشو بشنوه. نجواهای شیطان گوش دلش رو کر کرده بود و نمیتونست توی یک برهه ای هدایت پروردگارشو دریافت کنه.

    برای همین روی آورده بود به می و خوش گذرانی های بیجا. میخواست از خودش فرار بکنه. نمیخواست با ترس هاش روبرو بشه. خودشو در مقابل اونها عاجز میکرد. برای همین هم یه وقفه ی کوتاه و بد موقعی توی کارش افتاد. به دلیل احساس بدش هم، مدام براش اتفاقات بد می افتاد.جوری که رخش رو ازش دزدیدن.

    قبل از جنگ با سهراب، توی دلش نسبت به این جنگ تردید داشت و مدام داشت روی حرف های شیطان راه رو طی میکرد. مدام تردید داشت. به حرف دلش گوش نکرد . به هدایت پروردگارش توجهی نکرد. خداوند براش مدام نشانه فرستاد برای اینکه راه درست رو پیدا کنه ولی اون این نشانه ها رو به دلیل فرکانس دور از اون، دریافت نکرد.

    اما خب بعد از اون مدت طولانی ، تصمیم گرفتم که دیگه شیطان درونشو ساکت کنه، افسار ذهنشو بگیره توی دستاش و اجازه نده که برای خودش سیر کنه. اجازه نده که هر چیزی رو ببینه. هرچیزی رو بشنوه.

    وقتی که هواپیما از زمین بلند شد من با خودم گفتم wow خدای بزرگ . چه شکوهی . چه عظمتی. افق بیکران نعمت هات رو حتی نمیشه دید.

    تمام جهان اون لحظه زیر پای ما بود. تمام جهان مسخر ما بود. همه چیز جدید بود. حال و هواش فرق میکرد.

    هر طرف رو که نگاه میکردی فقط و فقط بینهایت نعمت بود و زمین پهناور خدا. بینظیر بود.

    تلاقی رودخانه و اقیانوس بسیار زیبا بود. وقتی که اون رودخانه آرام به اون منبع بینهایت و عظیم آب وصل شده بود، دیگه خیالش راحت بود که دیگه تامینه.چون میدونست که از منبعی داره آب خودشو میگیره که هیچوقت تموم نمیشه. هیچوقت قطع نمیشه.

    نظم و ترتیب موجود در کل اون زمینی که در زیر پای ما بود واقعا شگفت انگیز بود. جاده ها و جنگل ها. خونه های بزرگ و زیبا که با نظم و ترتیب هر کدوم در کنار دریاچه ای بودن و زندگی رو ساخته بودن، خیلی زیبایی رو به ارمغان آورده بود.

    اینکه میدیدم این همه زندگی و شهر و شور و نشاط در دل جنگل های عظیم بنا شده وبر خلاف جاهای دیگه بر زیبایی اون هم افزوده، ناخودآگاه آیه (انَّ مع العسر یسری) رو درون ذهنم کاشت. واقعا چه کسی فکرشو میکرد که یه روزی در دل این جنگل بکر و دست نخورده، یه همچین زندگی زیبا و قشنگ و پر هیجانی شکل بگیره. کی فکرشو میکرد که این همه نعمت بینهایت از دل این طبیعت بکر بیرون کشیده بشه. و چقدر خداوند سخاوتمنده که تمام جهان رو مسخر ما کرده و اجازه داده تا درون اون دخل و تصرف کنیم و بینهایت نعمت رو هر روز بیشتر استخراج کنیم و با استفاده از اون هر روز زندگیمونو زیبا تر و راحت تر کنیم.

    چقدر این هدایت هواپیما برای من خوب مثالی بود برای اینکه بفهمم تا چه اندازه توی زندگیمون توانا هستیم که تونستیم کاری بکنیم که همه چیز تحت فرمان ما باشن.مثل توده ای از آهن سنگین که کسی فکرشو نمیکنه بتونه از روی زمین بلند بشه.، داره توی اوج برای خودش تحت فرمان خلبانش پرواز میکنه. چقدر ما قدرت داریم که هر کاری خواستیم رو در زندگیمون انجام دادیم. هر چیزی رو اراده کردیم به دست آوردیم و به خاطر شور و اشتیاق وافرمون در این راه، حمایت الهی هم کمکمون میکنه تا فراتر از آنچه که خواستیم رو بدست بیاریم. به جهان و نعمت ها دستور دادیم که اونجوری که ما میخواهیم شکل بگیرند و اونهام شکل گرفتند.

    من فکر میکردم که اینکه تمام این باله های هواپیما رو کنترل کنی چقدر پیچیده و سخته ولی الان میبینم که اینقدر آسونه که میشه توی یک سال کاملا اون رو یاد گرفت و مهارش کرد. باید قوانین رو یاد بگیریم. قوانین ساده رو. شاید از بیرون ترسناک به نظر برسن اما خب از بیرونه دیگه. از داخل خیلی هم ساده و قابل دستیابی هستند. فقط باید اراده کنیم تا اونها رو تحت فرمان خودمون قرار بدیم.

    اون وقته که میبینیم چقدر آسون از همشون میتونیم استفاده کنیم و اونجوری که میخواییم میتونیم جهانمون رو شکل بدیم.

    دیدن خانه های کنار دریاچه از دو زاویه مجزا ، در نظر اول حسن خلاقیت خانم شایسته عزیز رو نشون میده که جریان هدایت الهی رو در وجود خودش جاری میکنه و جلوشو نمیگیره تا ایده ها و الهاماتی رو دریافت بکنه که عملی کردنشون بسیار نتیجه زیبا و لذت بخشی داره. دوم اینکه بسیار زیبا بود از این جهت که بلافاصله بعد از دیدن اونها از بالا، اونها رو از زاویه دید خودمون هم دیدیم و فهمیدیم که دیدن مسائل مختلف چقدر میتونه در درک و شناخت ما نسبت به اون موضوع تاثیر گذار باشه.

    اون پل فوق العاده مدرن و خوشگل کلی از خاطرات بچگی منو زنده کرد که همیشه با خودم میگفتم این پل ها رو که تو فیلم ها و کارتون ها میبینم، کجا میتونم پیدا کنم. و خب باز هم برنامه ریزی خداجونمه دیگه. همیشه منو در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت میکنه تا بهترین نعماتی که لیاقتشون رو دارم رو دریافت بکنم. و چقدر زیبا بود که به جای اینکه از اون پل قدیمی فقط یاد و خاطرش بمونه، باز هم داره در جهت خیر رسانی و تولید ثروت استفاده میشه. و چقدر اون صحنه به شخصه برای من رویایی بود که تشعشع نور غروب آفتاب افتاده بود روی آب و منحنی پل هم دقیقا در مسیر نور قرار گرفته بود و ضد نور بسیار رویایی و قشنگی رو بوجود آورده بود.

    و من عاشق این استاد عزیزم هستم که در هر حال دست از عشق افشانی بر نمیداره. چه توی دریا باشه چه خشکی و چه هوا. عاشقتم من خلبان.

    لحظه فرود هم بسیار زیبا بود. مهارت اون مرد جوان خلبان بسیار ستودنی بود که چقدر لایت و آروم هواپیما رو هدایت کرد تا بشینه روی زمین.

    چقدر زیبا و آرام اونو هدایت کرد به سمت جایگاهش. گذاشت تا تکاملش طی بشه. نگفت که میخوام مستقیم برم توی پارکینگ فرود بیام. اجازه داد تا یکی یکی قدم ها برداشته بشه و مدارها طی بشه.

    وقتی از هواپیما پیاده شدید و استاد داشت هواپیما رو با طناب میبست، به نظرم رسید که این هم باز ارتباط به کنترل ذهن داره. وقتی که ما ذهنمون رو کنترل میکنیم و در محدوده مناسب نگهش میداریم، و اجازه نمیدیم که در باد و طوفان به این طرف و آن طرف بره و بشه بازیچه دست طوفان، هم سالم میمونه و هم ما ازش لذت بیشتری میبریم و هم میتونم هر روز به بهتر شدن کیفیتش توجه کنیم تا این که بخواییم اون خرابی های بوجود آمده رو هر دفعه درست کنیم و دوباره ولش کنیم تا توی طوفان رها بشه و دوباره خراب بشه و بخواییم دوباره درستش کنیم.

    این جوری بعد از مدتی اصلا از خیرش میگذریم و میگیم بیخیال اگه میخواد توی طوفان رها بشه بذار بشه. خسته شدم.!!!

    اون موقع است که دیگه نابود میشه. اون موقع است که گرفتن و نشوندنش خیلی سخت میشه. خیلی انرژی میخواد. ولی اگه همون موقع بستیش و کنترلش کردی، از دستت در نمیره. میتونی هر روز بیایی و تمیزش کنی. هر روز آپدیتش کنی. هر روز نگاهش کنی و لذت ببری و خداروشکر کنی به خاطر این همه زیبایی که به واسطه اون وارد زندگیت میشه.

    خدایاشکرت.

    خانکم شایسته عزیز همونطور که شما از اون مرد جوان تشکر کردید، من هم از شما متشکرم که ما رو با خودتون همراه کردید. اصلا اینجا شهر عجایبه. کجای دنیا هزاران نفر آدم تونستن توی هواپیمای چهار نفری بشینن جز ما؟؟؟هان؟؟

    پس دممون گرم که میگیم باش و موجود میشود. هر کاری رو که اراده کنیم میتونیم انجام بدیم.

    خدارو شکر این از لطف و فضل پروردگارمونه که این همه اختیار توی زندگیمون بهمون داده و جهان رو مسخر ما کرده.

    خدایا شکرت.

    صحنه آخر واقعا بینظیر بود. بینظیر.

    برج های تمپا رو در کادری گرفتید که همه عناصر مربوطه در کنار هم جمع بشن.هم هواپیما. هم باند فرود.طبیعت. آسمون.اصلا فوق العاده بود. عالی عالی اصلا زبانم قاصره از توصیفش. ممنونم ازتون. بینهایت سپاس گزار خدا هستم که با شما هستم. خدایاشکرت.

    مطمئن هستم یه روزی میشه که با بچه های سایت میایم و گروهی، هممون هواپیماهامون رو برمیداریم و با استاد جون توی آسمان آمریکا پرواز میکنیم. خیلی زودتر از چیزی که بتونیم فکرشو بکنیم. آره. خیلی زود تر. خدایاشکرت.

    بوس بوس??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2771 روز

    سلام دوست عزیزم

    ممنونم از کامنت زیباتون.

    نمیدونید خود من چقدر لذت بردم وقتی دیدم جمله ای که خدا بهم الهام کرده بود بنویسم، شما هم دریافتش کردید.

    خدایاشکرت

    شاد و پیروز و ثروتمند باشید.??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2771 روز

    سلام خانم مرادی گرامی

    ممنونم از حسن سلیقه شما

    مرسی که حال خوبتون رو با ما به اشتراک میذارید

    شاد سالم ثرومتمند و سعادتمند باشید

    دستتون همیشه تو دستای خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: