سفر به دور آمریکا | قسمت 99 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

236 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرتضی نوجوان گفته:
    مدت عضویت: 2162 روز

    سلام

    من برای اولین بار هست که نظر میزارم از دیدن این همه زیبایی و چشم انداز بی انتها خدارو شاکرم

    و آهنگهای زیبایی که تو این سفرنامه گذاشتین

    و برخورد عالی اون خانم در قسمت تحویل بار هواپیما

    چقدر دنیا بخشندست و عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سعید امین زاده گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    خدایا چقدر زیبایی

    وای خدایا چقدر زندگی میتونه لذت بخش باشه

    خیلی خیلی لذت بردم از تماشای این قسمت

    چقدر شعر خوندن مایک عالی بود

    واقعا اشک شوق ریختم از تماشای این همه زیبایی و فراوانی

    خدایا من هم این همه شادی و ثروت و خوشبختی میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3082 روز

    نشانه های خوبی که داشتم:

    دیروز سند ماشینم را گرفتم و خیلی خوشحال شدم و آرزوم کردم به زودی بتونم خانه بگیرم.

    درامدم را که با 6 ماهه قبل مقایسه کردم دو برابر شده بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مرضیه بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    سلام به استادعزیزم ، مریم بانو و مایک دوست داشتنی که مطمئنم مرد بزرگی میشه و موفقیت های چشمگیری کسب میکنه

    ?ممنون مریم جون بابت زحماتی که کشیدی

    این قسمت خیلی عالی بود

    ? اون رابطه فوق العاده پدر پسری، خنده های از ته دل ، شعر توحیدی مایک ،روابط تون بدون وابستگی ، آهنگ های زیبایی که انتخاب شده بودن، تنهایی مریم جون ، غروب خورشید ، آسمون و دریای زیبا ،انار های خوش رنگ همه چیز دل ربا بود ی حس آشنایی داشت برام ناخودآگاه اشک از چشام جاری میشد مخصوصا آخر فایل که از سفر می خوند دلم نمی خواست تموم بشه دوست دارم بازم با شما باشم با سفرهاتون خوشی هاتون عاشقی هاتون …

    ?آفرین به شما خانواده عزیز

    حتما خدا به شماها افتخار میکنه

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و خوشبخت تر از قبل باشید ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 914 روز

    مرور خاطرات چقدر زیباست و گذر زمان را تازه ادم متوجه میشه اینکه مایک چقدر بزرگ شده چقدر استاد لاغر شده و چقدر همه شرایط عوض شده

    و ما هم که همراه شما هستیم با مرور خاطرات، خاطرات اون کلیپ ها هم برای ما مرور شد

    مایک از همون بچگی در فرکانس درست بود چون پدر و مادرش در برکانس درستن و طبیعبه وقتی استاد تلویزیون حذف کرده و از همون بچگی خیلی فیلتر ها داشته انقدر باور منفی نداره و مطمینا فرکانسش بالا هست و چقدر عالی که ما این تفاوت را میبینیم

    و استاد و مریم جان که استاد فیلتر کردن منفی ها و ناخواسته ها هستن

    در عین حال که خیلی جاها رفتید و لذت بردین روی فرکانس مثبت هم موندین

    من همیشه به خودم میگم ببین استاد همه کا میره با همه ارتباط داره و حالش هم خوبه

    پس قرار نیست بشینی تو خونه روی فرکانست کار کنی قراره پاشی بری لذت ببری فقط فقط لذت

    توجه به زیبایی ها و توجه به خوبی ها

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3384 روز

    سلام

    بازم مرسی از فایل زیبا؛ مایک عزیز ماشاله خیلی بزرگ شده برایش آرزوی خوشبختی و موفقیت بیشتری را دارم.

    دو روز پیش گفتم این علامت قلب پای بعضی کامنتها چیه ؟ دوباره گفتم خدا خودش بهم میگه و دقیقا امروز جوابم را گرفتم ؛ معامله های زیادی با خدا دارم و لذت هم می برم ؛ خدایا تو چقدر مهربانی خدایا شکرت

    خیلی دوست داشتم سانفراسیسکو را ببینم مرسی خانم شایسته عزیزم

    از استاد از خانم شایسته از مایک با انرژی از خانم فرهادی پر انرژی از مدیر فنی سایت برای این همه خلاقیت متشکرم

    وقتی خوب دقت می کنم مردم این کشور خیلی با طبیعت حال می کنند یکسره دارندورزش می کنند و تفریح یعنی تفریحی که در آن تکاپو و حرکت است.

    این فایلهای سفرنامه را هر چقدر نگاه کنم کم است .

    این قدر غروب آفتاب زیبا بود که دوست داشتم آن جا بشینم ساعتها به آن خیره شوم این قدر آسمان قشنگ و صافو آب زلال بود که دوست داشتم ساعتها بشینم و آنها را ببینم . خدایا برای این زیبایی از تو متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    Mohamadreza گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    سلام

    خدارو شکر به خاطر این همه خوشبختی

    امروز که این فایل رو دیدم واقعا هیجان زده شدم که یک خانواده چقدرررر میتونن خوشبخت باشن و یه جورایی خودم رو وسط این همه خوشبختی تجسم کردم و دقیقا مثل این بود که استاد عباس منش خودم هستم و میکائیل رو فرزند خودم دیدم و تا آخر فایل از زندگیم لذت بردم

    باور کنید من هر وقت این فایلهای سفرنامه رو میبینم دقیقا خودم رو وسط اون احساس خوشبختی که در این فایلها موج میزنه میبینم و از خوشبخت بودنم لذت میبرم

    سپاسگزار خداوندم که من رو در مداری قرار دادن که با این سایت بی نظیر آشنا بشم

    اونقدرررر آگاهیهای داخل این سایت زیاده که تنها با خریدن یک محصول (حتی یک کتاب) از این سایت و عمل به تمرینهای آن میتوانیم تا آخر عمر رشد کنیم و از زندگی لذت ببریم

    آرزوی خوشبختی و سعادت روزافزون دارم برای تمام دست اندرکاران این سایت بخصوص استاد عباس منش و خانواده محترمشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2346 روز

    واقعا خداروشکر میکنم که با سایت شما اشنا شدم

    خیلی تشکر میکنم از خانم شایسته که انقدر با عشق تک تک لحظات رو برای ثبت میکنه

    خیلی زیبا و قابل تحسین کردنه

    خیلی حس خوبی رو به ما منتقل میکنید

    امیدوارم منم یک روز به امریکا مهاجرت کنم و این زیبایی هارو از نزدیک تجربه کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2788 روز

    به نام الله مهربان.

    به نام کسی که عشقش ابدیه.

    به نام کسی که هر وقت دلمون خواست، هر کجا که بودیم، با هر زبانی میتونیم باهاش حرف بزنیم.

    سلام خانم شایسته عزیز. سلام استاد جانم.

    سلام بچه ها.

    این فایل از عاشقانه ترین کلیپ ها هم عاشقانه تر بود. با اینکه خیلی ساده بود.

    من به یه جمله خیلی علاقه دارم.

    (نهایت زیبایی در نهایت سادگی و راحتی)

    و چقدر من اینو حس کردم.

    نهایت عشق بدون وابستگی. استاد جان سه ماهه دارند برای خودشون سفر میکنن و مریم خانم هم تمرکز کردن روی سایت. هر روز هم این عشق بیشتر میشه.

    ساعت ۴ صبح بلند شدیم از خواب، اوبر گرفتیم و رفتیم فرودگاه. چقدر زیبا بود این فرودگاه. خیلی سقف زیبایی داشت.

    حالا بحث اوبر اومد وسط، یه موضوعی به ذهنم رسید که همین امروز برام اتفاق افتاد.

    من چند روز پیش، یه کتابی رو به دوستم داده بودم، ولی خب یادم رفت ازش بگیرم. والان هم مدرسه نداریم و پس فردا هم من از اون کتاب امتحان پایانی دارم، اولش حواسم نبود که کتابم نیست. فکر کردم که توی کمدمه. بعد گشتم و دیدم نبود یادم افتاد که اِاِاِ دست دوستمه که.

    اولش گفتم خب حالا شاید شمارشو داشته باشم بهش زنگ میزنم. رفتم و دیدم ای دل غافل، شمارشو ندارم و حتی شماره چند تا از دوستای دیگه در ارتباط با هم رو هم ندارم.

    اولش گفتم خدایا چیکار کنم.

    بعدش یه دفعه یاد حرف استاد افتادم توی فایل نامه ۳۱. یادم افتاد که استاد جانم گفت که وقتی دعامون اجابت میشه که با احساس رضایت و امید و خوشحالی از خدا بخواییم. یه جوری که مطمئن باشیم بهمون داده میشه. وقتی بهمون داده میشه که خوشحال باشیم. لبخند روی لبمون باشه.

    بعد گفتم آره داداش، اینجوریاس.

    خدا حتی برای اینکه به تو نشون بده داره هدایتت میکنه، بردت تا از اول به صورت تکاملی بیایی جلو و به خواستت برسی. همون لحظه حالمو خوب نگه داشتم و از خداجون خواستم که خودت کمکم کن. با اینکه هیچ ایده ای برای تماس گرفتن با اون دوستم نداشتم.

    چه اتفاقی افتاد،،،

    رفتم توی contact هام و همینطوری شماره ها رو زیر و رو کردم. چند تا شماره اول پیدا کردم که یا اون موقع بدرد نمیخورد یا خاموش بود.

    اون لحظه نجواهای شیطان میخواست بخزه بیاد تو خونه ذهنم.

    با خودم گفتم ببین، همین موقع وقتشه که ایمانتو نشون بدی، تو مگه این همه فایل های توحیدی گوش نمیدی، مگه نمیدونی وقتی بهترین ایده های بهمون الهام میشه که احساسمون خوب باشه، مگه نمیدونی شرط هدایت شدن آرامشه، احساس خوبه؟

    اون موقع بود که گرفتم،گفتم من حالمو خوب نگه میدارم و مطمئنم که خدا هدایتم میکنه.

    باورتون شاید نشه شایدم بشه،

    در عرض ۵ دقیقه اصلا یه شماره هایی تو گوشیم دیدم که گفتم خدایا اصلا من کی اینارو سیو کرده بودم، زنگ زدم و بعد از دو دقیقه شماره دوستمو پیدا کردم و بهش زنگ زدم. اونم قرار شد کتابو برام بفرسته. فکر کنم با همین پیک های اینترنتی.

    این موضوع اصلا شد یه مثال عینی برای اعتماد به رب، شد یه مثالی که بدونم که وقتی خودمو بسپارم به اوستا کریم، چنان با سرعت هر چه تمام تر منو به خواسته ام میرسونه که برق از سرم میپره. و اگر حواسم نباشه و اون رسیدن ها رو امری طبیعی و جدا از قانون بدونم، به مرور زمان از فرکانسش خارج میشم و دیگه امکان هدایت ازم گرفته میشه.

    باید بفهمم که هر خیری که به من میرسه از طرف پروردگارمه و به واسطه فرکانس ها و باورهای خودم.

    به واسطه قانونی ثابت و محکم.

    بریم سراغ فایل.

    خدایاشکرت که اینقدر همه چیز راحته حتی سفر با هواپیما. میشه بلیطتو اینترنتی بخری. بعد بری فرودگاه با دستگاه برات اسکن کنه، راحت بری بشینی توی هواپیما و خیلی سریع و امن برسی به مقصدت

    ((?اصلا بهترین راه، آسون ترین و لذت بخش ترین راهه?)

    چقدر زیباست که موقع پرواز ما مصادف شده با طلوع خورشید. خیلی زیباست واقعا.

    و باز هم لپ تاپ زیبای مریم خانم با اون بک گراند فوق العادش که این فایل های بینظیر داره اونجا تدوین میشه و به دست ما میرسه.

    خدایاشکرت.

    مایک.

    داداش کوچیکه ی خودم. بزرگ مرد کوچک. یه پسر شاد و سرحال که به واسطه فرکانس های خودش از بچگی اومده و توی یه همچین فضای فرکانسی فوق العاده ای قرار گرفته. افتاده قشنگ وسط فرکانس

    پسر استادی که هم خودش توحیدی زندگی میکنه، و هم وقتی پسرش خواسته، این توحید رو به اون هم آموزش داده، اونم از بچگی. خب واقعا تفاوت چقدر اینجا زیاده بین کسی که ۳۰ _۴۰ ساله داره با شرک و جهل از قانون زندگی میکنه، و کسی که از دوران کودکیش داره قانون رو درک میکنه و اجرا میکنه.

    چقدر نتایج این انسان زود پیدا میشه.

    چقدر به لطف الله نتایج مایی که از نوجوونی با این مسیر آشنا شدیم فرق میکنه.

    دیشب بازی الکلاسیکو بود و من فهمیدم بارسا بازیکنی داره که ۱۷ سال و ۴۰ روزشه، و داره توی بارسا بازی میکنه و براش گل هم زده، خب من همون لحظه تحسینش کردم و گفتم بابا چقدر انسان بی نهایت و نامحدوده که توی چه سنی اومده و داره رویای خیلی ها رو زندگی میکنه. چرا؟ چون که این آدم معلومه که تونسته از قانون به خوبی استفاده کنه. چقدر انسانها هستند که برای رسیدن به خواستشون مثل تراکتور کار میکنن ولی خب یه ترمز هایی هست که هر چقدر هم تو گاز بدی، این ماشینو نگه میدارن. مهم نیست چقدر داری پاتو فشار میدی، پاتو از روی ترمز ها بردار و اونوقت که گاز بدی ماشین اصلا پرواز میکنه.

    نتایج ظاهر میشن. بوووم بووووم بووووم.

    تو فقط مقاومت ها تو کم کن، بقیش با جهانه. تو تو مسیر قرار بگیر، خودش میبرتت. مثل اون دوستان موج سوارمون. فقط کافیه که اون چترشونو در مسیر درست باد قرار بدن، اون وقت دیگه لازم نیست اصلا زجری بکشن برای جلو رفتن، دیگه تقلا نمیکنن. خودش داره میبرتش. این قدری که بعضا از زمین بلندش میکنه. کسی نمیتونه بر خلاف جریان حرکت کنه‌. اصلا امکان نداره بتونی بر خلاف جریان حرکت کنی و نتیجه بگیری. مثل اینه که بر خلاف جریان رودخونه ای بخوایی پارو بزنی. خب معلومه خسته میشی. دستات درد میگیره. بیخودی انرژیتو از دست میدی. زور الکی میزنی، برای چی؟ چرا توی مسیرش قرار نگیریم تا همین جریان ما رو آروم آروم با خودش ببره و ما رو به هر آنچه که میخوایم برسونه.به راحتی.

    چقدر عشق استاد به مایک، منو عاشق تر کرد. چقدر این روابط منو تحت تاثیر خودش قرار میده.

    پدر من چون توی خانواده ای نظامی بزرگ شدن، زیاد محبت بروز شونده ای نداشتن، ولی خب من خودم دیدم که وقتی من تغییر کردم چقدر اون آدم تغییر کرد. اصلا از این رو به اون رو شد. نه کاملا ولی خیلی.

    و همین درسته. همین قانونه که وقتی ما تغییر میکنیم همه چیز تغییر میکنه.

    اون لحظه که مایک پرید تو بغل استاد اصلا من ترکیدم از احساس.

    چقدر این بچه با نمک بوده. وای خدا. گوگولی.?

    چقدر باحال بود اون ماشین پدالیه.

    کنگره. منو عشقم با کنگره.

    خدایاشکرت.

    انیشتین کی اینقدر بزرگ شده بود،

    وای خدا اینا دیگه چقدر باحال بودن وایساده بودن خامه بزنی تو صورتشون برات دست بزن??

    دلم خواست.

    سان فرانسیسکو زیبا.

    فکر کنم چندین تصویر رو استاد ازش توی اینستاگرام گذاشتن. خدایاشکر.

    اون پله چه باحال بود. کشتی وقتی از زیرش رد شد تازه ابهتشو گرفتم.

    وای عزیزم از این عکس خطای دیدا من خیلی دوس دارم.

    مرسی که این گوشی توپو خریدین که همه ازش لذت ببریم.

    خدایاشکرت.کلاه زمستونی استادو خریدارم خیلی بانمکه. خدایاشکرت.

    استاد جانم ایشالا المپیک بعدی همه بچه ها با هم بریم کشتی ببینیم. ایشالا.

    ممنونم ازتون که این همه زیبایی رو با ما به اشتراک میذارید.

    بوس بوس. دستتون همیشه توی دستای خدا.??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2419 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته گل.از انار خوردن استاد یه لحظه چنان دلم هوس انار کرد که گفتم کاش یه دونه از اینا الان اینجا بود .به خدا پنج دقیقه نگذشت .شوهرم اومد با یه سبد پر انار .گفتم خدایا من یه انار خواستم تو سبد دادی .چقدر بخشنده ای عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: