«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام»


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری
    106MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی
    23MB
    25 دقیقه

این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سما» در این صفحه: 2
  1. -
    سما گفته:
    مدت عضویت: 2477 روز

    ?Ready to move

    دقیقه ۸ و ۳۰ ثانیه فایل ۶۷ سفر به دور آمریکا

    من یک ماهی بود که از شرایط کاری ام راضی نبودم ..یه سری تضادها و نشانه هایی میدیدم و این اواخر این سوال در ذهنم می آمد که آیا باید آخر سال تسویه کنم ؟

    من از ابتدای سال ۹۹ هر روز فایلهای سفر به دور امریکا را می بینم و آن شب که این سوالات در ذهنم بود این جمله را تصویر دیدم و شوکه شدم از دقت هماهنگی با سولات ذهنم

    ( الان دوردوم را تمام کردم و با اینکه مثل سری قبل با خودم می گفتم اگه تمام شد سریال زندگی در بهشت را شروع می کنم

    ولی این بار هم موس کامپیوتر بر روی این سفرنامه کلیک می خورد و من دور سوم رو شروع کردم !!! )

    واقعیت اینه که در ذهن من این بود که تا آخر سال بمونم و اسفند تسویه کنم و این سوال در واقع داشت می گفت که ( الان ) زمان رفتن است …

    و من شوکه شدم چون دهها دلیل داشتم که حداقل تا آخر اسفند بمونم …

    و هر چقدر که جدّی تر به این موضوع فکر میکردم بیشتر می ترسیدم

    چرا ؟

    چون این موقعیت شغلی ایده آل را من ۵ ماه پیش خلق کرده بودم و واقعن شرایط خوبی بود ..منتها نشانه های کوچکی میدیدم که حاکی از بد شدن اوضاع میداد

    من ویژگی های این شغل را نوشته بودم و با تمرکز و سپاسگزاری و اقدام در جهت رسیدن به اون، داشتم اون را تجربه می کردم

    براتون مینویسم تا ایمان هممون قوی تر بشه

    ((خدایا من شغلی میخوام که

    • ساعت کاری ۱۰ تا ۵

    • پنج شنبه ها تعطیل باشه ( تا هم زمان تنهایی که روحم نیاز داره تامین بشه و هم فرصت کار کردن روی دوره ها را داشته باشم )

    • در حین انجام اون کار احساس خوبی داشته باشم

    • احساس کنم کاری هست که دوست دارم تا آخر عمرم انجام بدم یا قدمی باشه که منو برای دریافت اون کاری که در اون گرسنگی و تشنگی رو حس نمی کنم باشه …دستِ خدا را باز گذاشتم و اجازه دادم تا تکاملم رو برای دریافت طی کنم )

    • حقوق ثابت و پورسانت

    • درآمدم به شکلی باشه که بتونم دوره های عزت نفس و ثروت ۱ استاد را امسال با اون بخرم و یه سری مایحتاج که لیست کردم …اینجا نمیارم چون کامنتم طولانی میشه …..

    (و اینجا ذکر کنم که این دو تا دوره را + تمام مایحتاجی که لیست کردم را خریدم )

    • اعتماد به نفس و عزت نفسم را افزایش بده

    • اطلاعات منو برای شروع کسب و کار خودم زیاد کنه

    • باورهای نادرستم را بِکِشه بیرون تا تغییرشون بدم

    • بُعد رهبر بودن شخصیتم را بالفعل کنه

    • خلاقیتم را شکوفا کنه

    • مسیر نزدیک و سرراست (حداکثر ۴۵ دقیقه )

    • دریافت حقوقم به موقع

    • داشتن بوستان یا پارک زیبا و سرسبز سر راهم ( چون طبیعت واقعا منو سرشار از سپاسگزاری می کنه )

    • محیط کار تمیز و شیک ( کامپیوتر و میز و صندلی به روز و نو وشیک )

    • چای سلف سرویس ( یعنی مثل خیلی جاها زمان خاص برای چای و خوراکی نداشته باشه و من خودم اون زمان را انتخاب کنم بر حسب نیاز بدنم ازچای و بیسکویتم لذت ببرم )

    • آدم های سالم و بدون حاشیه

    و در آخر میخوام وقتی از این حرفه میام بیرون یک شخصیت مقتدرتر ، خلاق تر ، توحیدی تر و دوست داشتنی تری شده باشم.

    این ویژگی ها را در ۷ / ۱۳۹۹/۱ نوشتم و با الهامات خداوند قدم برداشتم و در ۸ مرداد ۹۹ این خواسته ام به تجربه زندگی ام تبدیل شد

    در مدت این ۴ ماه من دو ماه در یک شرکت دیگه مشغول به کار شدم که در واقع منو برای این موقعیت آماده کرد و بنا به نشانه بیرون اومدم و ۲ ماه دیگه هم علاوه بر دنبال کار گشتن …یه سری تجربه های جدید را گذروندم که از حوصله اینجا خارج است…

    حالا با نتیجه دارم صحبت می کنم ..در واقع یکی از اهداف امسال من این بوده که تا نتیجه نیومده ، حرفی نزنم …منظورم حرف مفت هست !

    یکی از پاشنه های آشیلم رو درک کردم و با اهرم رنج و لذت تغییرش دادم

    عزت نفس و اعتماد به نفسم به طور محسوسی تغییر کرده .. من آرام تر ، زیباتر و توحیدی تر شدم

    و حالا در اول دی ماه ۹۹ خداوند داره میگه باید حرکت کنم …باید تغییر کنم..

    این الهام خداوند همزمان بود با کارکردن

    • جلسه ۷ ثروت یک

    • جلسه ۶ عزت نفس

    • به اضافه فایلی که استاد در زمان گرونی بنزین در ایران در سال ۹۸ روی سایت گذاشتن ( اسمش رو نمی دونم چون تا پارسال که من دوره های رایگان استاد را گوش میدادم ..اسم فایل ها را خودم انتخاب میکردم ..یعنی فایل را بر مبنای اون نکته ای که برای خودم بُلد میشد سِیو می کردم …من اسمش رو گذاشته بودم ” تضاد منجربه تصمیم های جدید = ایجاد تغییر ” )

    • کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد ؟

    این چهار تا را در پوشه ای به نام “باورسازی برای ایجاد تغییر ” گذاشتم و همین طور که این بار باعث شد شجاعانه حرکت کنم ..در آینده باز هم بهشون نیاز خواهم داشت .

    و سوالی که تو (فایل بنزین) استاد گفته شده بود:

    چه ترسهایی باعث میشه که به سمت خواسته ام حرکت نکنم ؟

    چه باورهای محدود کننده ای دارم که مانع حرکت من میشه ؟

    و ترسهای من ( شِرک های من ) این بود :

    • اینکه شغل بعدی ۵ شنبه تعطیل نباشم یا ساعت کاریش زیادتر باشه و من دیگه نمی رسم روی خودم کار کنم و این موضوع خیلی برام مهم بود ..الان درک کردم اگه مداوم کار نکنم ..صد در صد پسرفت می کنم

    • فاصله زمانی تا پیدا کردن کار بعدیم طولانی بشه و اعتماد به نفسم بیاد پایین…استرس بگیرم

    • همش میگفتم بزار یه دور دوره عزت نفس و ثروت یک را حداقل تمام کنم ..فرکانسهام قوی بِشَن بعد عمل کنم .چون تغییر فیزیکی که مسئله ای رو حل نمی کنه ..من باید فرکانسم تغییر کنه ..

    می ترسم جای بدتری برم

    • واقعا حوصله حرف مامان و بابام رو ندارم ..که حالا که یه کار خوب پیدا کردی وِل کردی ..و هزار تا حرف که کُل انرژی روحی و جسمی منو میگرفت

    • نگران غُر زدن های مدیرم بودم که الان میخوای استعفا بدی ..دو ماه تا آخر سال .حداقل تا آخر سال بمون ..الان نیرو از کجا بگیرم ..تازه هر کی میاد تازه یه ماه طول میکشه آموزشش بدم .من آدم بی ثباتی فرض کنن که نمیشه روی اون حساب کرد و….

    • دو ماه مونده به عید و باید از صفر شروع کنم

    • الان پشت میزم تو شرکت نشستم و از چای و هوای مطبوع و گرم توی این سرمای صفر درجه لذت میبرم ..تو این هوای سرد ( که نقطه ضعف من هست ) باید آواره بِشَم و برم مصاحبه که هر کدوم یه طرف شهر هست …تا یه جای درست و حسابی پیدا کنم

    و پاسخ های من به این ترسها ( به ترتیب جواب ها را نوشتم ) :

    • طبق قانون اگه من خودمو متعهد کردم که روی خودم کار کنم و عمل کنم ..هر الاامی که میاد داره منو به موقعیت بهتری هدایت می کنه…مگه میشه من روی خودم کار کنم و بعد هدایت بشم به جایی که بدتر باشه !!

    اگه این اتفاق بیوفته یعنی قانونی وجود نداره ..اصن رُخ دادن این مورد امکان نداره چون من دارم بالارفتن مدارم رو حس می کنم …با نشانه ها ..با احساسم

    • اینکه زمان زیادی طول نکشه تا کار پیدا کنم را باید بسپرم به خدا ..تا خودش مدیریتش کنه ..من دارم بدترین حالت رو پیش بینی می کنم

    • اینکه میگی هنوز آماده نیستی و باورهات قوی نشدن ..کمالگراییه ..بهانه ذهنت هست . باورها که یه شبه مثل فولاد سِفت نمیشن ..یه ذره باور میسازی بعد یه الهام میاد که باید عمل کنی و بعد اون باورها به واسطه عمل و نتیجه حاصل از اون قوی تر میشه ..

    نمیتونی صبر کنی تا باورهات قوی بشن بعد عمل کنی …جهان این طوری کار نمی کنه ..

    اصلن یه سوال اگه تو آماده نیستی ، چرا این الهام رو درک کردی و فهمیدی ؟

    پس آماده بودی که اصلا فهمیدیش

    مگه تو ج۶۷ سفرنامه رو قبلا چند بار ندیده بودی پس چرا اصلا این نوشته را تا حالا ندیده بودی ؟ ؟؟

    • میترسی جای بدتری بری ؟

    چرا فک می کنی جای بدتری می ری ؟

    چون حس می کنم هنوز باورهام خیلی کار دارن ..خیلی ..

    چون استاد گفته اگه باورهات بنیادین تغییر نکرده باشن و موقعیت خودت رو عوض کنی ، اسم آدم ها عوض میشه ولی رفتارها و شرایط کاری وغیره همونه

    من به نظرم خیلی جای کار دارم ..هنوز یه دورم دوره ثروت رو کار نکردم

    پس من می ترسم به این الهام عمل کنم و بعد از کلی تَنِش و استرس الکی و آواره شدن تو سرما برای دنبال کار گشتن و مصاحبه کاری رفتن ….چون به نظر خودم باورهام هنوز بنیادین تغییر نکرده به جایی بدتر و یا در بهترین حالت یه جایی شبیه همین جا با همون تضاد ها و مشکلات هدایت بشم

    حالا من یه سوال دارم از خودم :

    فرض کنیم با نگاه بدبینانه این اتفاق بیابته

    آیا این اتفاق تو رو میکشه ؟

    در بدترین حالت تو ایمان خودت را به خدا نشان دادی و البته به خودت

    و وارد ترسهات شدی و از این شرایط ایده آل دل کندی

    • در مورد پدر و مادر و غُر زدن های مدیرت …واضح بگم نگران حرف مردمی …داری شرک میورزی ..

    داری خودتو با حرف مردم منطبق می کنی نه با الهام خداوند ..میخوای تایید مدیر و پدر و مادرت رو بگیری نه خداوند

    پس این مورد که کلا غیرقابل قبوله از نظر قانون..داری خودتو گول میزنی

    و البته علاوه بر پیدا کردن ترسهام که همون ترمزهایی بودند که مانع حرکتم میشدند ، اهرم رنج و لذت را هم در مورد انجام و عدم انجام این تغییر نوشتم و بارها خوندم.

    و ویژگی های محل کار جدیدم رو نوشتم …که مهمترین اون این بود که توانمندیها مو به چالش بکشه و توانایی های بالقوه ام را بالفعل کنه و دوباره احساس کنم دارم رشد می کنم و بزرگ تر میشم ( تضادی که در محل کارم بهش برخورده بودم ) .( البته محل کارم این احساس رشد را در من به وجود آورده بود ولی از یه جایی به بعد ثابت شده بود و نشانه ها میگفت اگه تغییر نکنم درسته تا الان منو قوی تر کرده ولی از الان به بعد تو را ترسو می کنه ..و پسرفت می کنی )

    و ویژگی دیگه اینکه زمان برای کار کردن روی خودم داشته باشم

    و اینکه آزادی عمل بیشتری داشته باشم …چون بُد رهبری من رشد کرده بود و نیاز داشت که بهش فضای بیشتری داده بشه تا تصمیم بگیره و عمل کنه …نه اینکه فقط ایده های بقیه را اجرا کنه

    با آدم های غیر سیگاری کار کنم

    با آدم هایی کار کنم که راحت تر بتونن اعتماد کنن …

    گردش مالی بیشتری اتفاق بیافته و ..

    در واقع یه سری خواسته جدید به لیست ویژگی های محل کارم اضافه شد….

    جونم براتون بگه که در نهایت من جسارت خودم را نشان دادم( با هدایت الله) و جهان کُرنش کرد !!!

    من از خداوند خواسته بودم که کارها را برام آسون کنه اما فکر نمی کردم اینقدر ساده بشه !!!

    من در تاریخ ۱۳ دی به مدیر شرکتم گفتم که آخر ماه کاریم که میشد ۱۶ دی تسویه می کنم.

    تنها واکنش مدیر من این بود که نمی خوای بیشتر فکر کنی و یه کم راجع به نکات مثبت جایی ‌که هستم صحبت کرد و من قاطعانه گفتم که تصمیم خودم رو گرفتم و تمام .

    سه شنبه ۱۶ دی ۹۹ آخرین روز کاری من بود و صبح چهارشنبه ۱۷ دی ساعت ۹ مصاحبه کاری داشتم و پذیرفته شدم.

    دقت کردید فاصله زمانی بین دوتا کارم به صفر رسید !!!!

    بعد از مصاحبه یه سری خرید داشتم …که تا ظهر طول کشید و بعد رفتم یه پیاده روی عالی توی آفتاب فوق العاده زیبایی که تو این هوای سرد واقعا میچسبید ( من عاشق پیاده روی هستم ) و در هر قدم فقط خدا را سپاسگزاری می کردم

    و بعدش هم به عنوان جایزه برای جسارتم برای عمل به الهام خداوند رفتم و یه مانتویی که فوق العاده زیبا بود و عاشقشم رو خریدم

    و کلی ذوق کردم ..و بارها گفتم که من لایق این هدیه گران و باکیفیت و درجه یک هستم

    و عصر رفتم خونه …

    و خانواده من اصلا متوجه نشدند من کارم رو تغییر دادم .و این یعنی کلی صرفه جویی انرژی روحی برای من.

    مامانم یه غذای خوشمزه و یه کیک عالی درست کرده بود.. میگفت فقط به خاطر تو درست کردم ..بدون هیچ مناسبتی!!!

    و البته مامانم نمی دونست دست خداست تا در جشن سپاسگزاری من از هدایت و لطف خدا شرکت کنه 😊

    لیست ترسهای من فقط یه توهم بود

    من از شنبه مشغول میشم و خدا میدونه چه زیبایی ها یی در انتظار منه

    و خدا میدونه قراره چقدر مقتدرتر ، توحیدی تر ، خلاق تر و دوست داشتنی تر بشم

    هدف من اینه که کسب و کار خودمو داشته باشم .آزادی مالی و زمانی و مکانی.ولی به خودم قول دادم اول ثروت ۱و ۲ و ۳ رو کار کنم ..اجازه بدم تکاملم طی بشه ..

    تا لقمه رو دور سرم نگردونم .

    تا هزار تا بیراهه رو نرم

    تا بنیان کسب و کارم را درست بچینم

    تا تو مسیر لذت ببرم چون فقط باورهای درست میتونه مسیر رو لذت بخش کنه

    زندگی یه بازیه که اگه به هدایت های خداوند عمل کنیم همیشه می بَریم

    خداااااااایا شکرت ❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    سما گفته:
    مدت عضویت: 2477 روز

    سلام دوست عزیز

    من همون فردا جای دیگه ای اولین مصاحبه ام ساعت ۹ صبح پذیربته شدم و از شنبه مشغول شدم ( از ۲۰ دی )…که اولش فکر می کردم خیلی خوب نیست

    ولی دو سه روز بعدش متوجه شدم جایی هدایت شدم که داره به خیلی از خواسته هام پاسخ میده

    ویژگی هایی که میخواستم داشته باشه مثل

    مهمترینش این بود که از توانمندی هام استفاده بشه …منو به چالش بکشه..که بزرگتر بشم ..که رشد کنم

    ..که همینم شد ..من اینجا واقعا دارم از چندین توانایی ام همزمان استفاده می کنم

    مهارتهای جدید یاد بگیرم

    آزادی عمل بیشتری داشته باشم تا خودم تصمیم بگیرم

    مهارت حل مسئله ام هر روز بهتر و بهتر بشه ..یعنی باعث شه حل مسئله برام لذت بخش بشه

    بعد رهبری شخصیتم بالفعل بشه

    و ویژگی های دیگه ای که در محیط قبلی به تضاد برخورد کرده بودم ….

    و الان دارم اینا را تجریه می کنم

    خدا هدایتت می کنه…یک دهم درصد هم شک نداشته باش …استعفا بده با ایمان به اینکه خدایی که گفته برو ..خودش درهای جدید را باز می کنه ..میگه چه کار کنی ..هدایت می شی ..با احساس خوب و با قبول مسئولیت کامل .

    میدونی من همش با خودم اینو تکرار میکردم : سما در بدترین حالت که طول بکشه کار پیدا کنی یا جای بدتری بری و یا هر چی که بشه …بازم این حرکت تو را یه قدم به سمت خواسته هات جلو میبره…شک نداشتم ..مگه من چقدر زنده ام ؟ من برای اینکه به حداکثر رشد برسم و لذت رشد کردن را بچشم باید عمل کنم به الهامات خدایی.که استاد برنامه ریزی هاست

    من اگه خودم میخواستم این شغل را پیدا کنم باید چند ماه میگشتم …در صورتی که این پوزیشن دقیقا روز آخر کاری من در شرکت قبلی باز شده بود و همون شب آگهی استخدام داده بودند ..من شب رزومه فرستادم ..ساعت ۹ صبح فردا مصاحبه رفتم!!!

    این جز کار خدا ..کار کی میتونه باشه ؟!! اینقدر دقیق زمان بندی شد

    من الان روزی صد مرتبه خدا راشکر می کنم برای این هدایتش و جسارتی که بهم داد و تغییر دادم محل کارم را

    راستی یه سورپرایز هم شدم😊 .. با مدیر شرکت آشنا شدم تو محیط کار که هر دومون بهم علاقه پیدا کردیم ..و من اینم یه نشانه مثبت میگیرم

    چون علاوه بر کار دارم با یه آدم ذهنیت ثروتمند هم مراوده می کنم یه آدم فوق العاده شاد و پرانرژی و باانگیزه ..

    و ورای نتیجه این رابطه ، محیط جدید درهای جدیدی از تجربه را بروی من ‌باز کرده

    فقط میتونم بگم حقا که خداوند به شجاعان پاداش میده 🎁🎁 بیش تر از اونچه فکر میکنن

    خدایا شکرت …ایمانم با عمل به این الهام و دریافت نتیجه عالی صد برابر شد و مطمئنا دفعه بعد سریعتر و راحتر به هدایت خداوند عمل می کنم

    واقعا دنیا ، بازی هست که اگه به الهامات خدا عمل کنیم ..همیشه میبریم ❤❤❤

    پاینده باشی دوست عزیزم و ان شالله بیای و از نتیجه خوبت برام بنویسی❤😗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: