«تجربههای من از اعتماد به نشانهام»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری106MB25 دقیقه
- فایل صوتی23MB25 دقیقه
این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن، فقط داستانهایتان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» آغاز شد.
اینکه چطور آن نشانه را تشخیص دادید؛
و آن نشانهها چه زنگهایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پلههای متوالی از قدمهای پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویههای قبلیات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد؛
و چطور از میان هزاران شیوه، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین، نزدیکترین، لذتبخش ترین، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات و شرایط آن لحظهات بود.
و در نهایت، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها، تجربهها، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخهی با ایمانتر در شخصیتات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانهها و بنیان کردن تمام جنبههای زندگیاش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی نشانههاست.
داستان هدایت تو به نشانههایی که برای حل مسائلتان به آنها هدایت میشوی، و قدمهای عملی و تکاملیای که در جهت آن هدایت برمیداری و تجربیاتی که-در ادامه- برای اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته میشود، از دل اعتمادی ناب متولد میشود که -حتی با وجود نجواهای ذهنتان-، نسبت به ساز و کار هدایتگونهی خداوند، در قلبتان میسازید و به قول خداوند:
ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره
این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است، فقط آنهایی را با خود همراه میسازد که تقوا پیشه کرده و ذهنشان را کنترل میکنند و به نشانهها اعتماد میکنند و تسلیم مسیر هدایتشان میشوند و رستگاران و متبرّک شدگان آنها هستند.
زیرا خداوند هرگز برای یاری ما، قوانینش را نقض، معلق یا موقتاً غیر فعال نمیکند، بلکه به شیوههای کاملاً طبیعی، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان هدایت خود را به سمتتان جاری میسازد.
ما از طریق ایدهها و نشانههایی هدایت میشویم که به واسطهی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله، یا خواندن داستان و تجربهای که برایمان الگو میشود و مرز ناممکنها را در ذهنمان جابه جا میکند، یا راهکاری که دیگری برای مسئلهای متفاوت اجرایش کرده، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…، به ما الهام میشود.
نقطه مشترک این نشانهها این است که همهی آنها، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائلمان» را در دل خود دارند.
پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.
زیرا این وعدهی خداوند است که:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38
نکته مهم:
در راستای هدفما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت، در این صفحه فقط نظراتی منتشر میشود که درباره داستان و مسیر هدایت شدهای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» نوشتهاید.
منتظر خواندن داستانها و روندی هستیم که در مسیر هدایتتان طی میکنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحلهی بالاتر هدایت میکند.
وقتی از قدرت کانون توجهمان برای دیدن، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده میکنیم، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانوادهمان، صدق بالحسنی میشویم، آرام آرام، جنس محکمتری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه میشود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر میدهد و به قول قرآن، چشمانمان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانههای هدایت بیناتر میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِیَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا ۚ وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ
براى وى هر چه مىخواست از بناهاى بلند و تندیسها و کاسههایى چون حوض و دیگهاى محکم بر جاى، مىساختند. اى خاندان داود، براى سپاسگزارى کارى کنید و اندکى از بندگان من سپاس گزارند.
سلااااااام به همه دوستان خوب عباسمنشی ام
این کامنت رو زمانی میزارم که در آخرین روزهای اردیبهشت هستیم و هر لحظه در حال لذت بردن از زیبایی های بهاری هستم و و محو اینهمه قشنگی های خدا هستم زیبایی های که اینهمه سال وجود داشته و من نمیدیدمش
امروز صبح وقتی بلند شدم از خواب هدایت خواستم و نشونه ها اومد که چکار کنم همچی دست به دست هم داد تا من امروز نشونمو بگیرم
و منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب
نشونه امروز من احساس خوب= اتفاق خوب بود
انگار میخواست خدا بهم بگه ببین کیمیا الان که تلاش کردی آگاهانه حست رو خوب نگهداری بخندی شاد باشی و حال خوبتو به دیگران هم هدیه بدی و در یک کلام احساست رو خوب نگهداشتی من چه اتفاقات خوب رو بهت هدیه دادم
الان که دارم مینویسم در بهترین حالت خودمم صدای پرندگان که از پنجره اتاقم میاد و صدای ویالونی که حالم رو اصلا عاااااالی کرده و وجود عزیزترینم کنارم و از همه مهمتر آرامش و خوشبختی که الان دارم و تا دو روز پیش بخاطر نداشتن کنترل ذهن نداشتمتش
میخوام بگم شرایط تا زمانی که من خودم آگاهانه تصمیم نگرفتم حسم رو خوب کنم تغییری برام نکرد و خیلی راحت زمانی که من نشونه رو دیدم گفتم آره من خودم خواستم تغییر کنم خودم گفتم کیمیا کافیه دیگه تو این حال نمون که اتفاقات بدی در انتظارت هست من خودم بودم که گفتم دیگه باید توجهم رو ببرم رو موضوعات مثبت زندگیم و بعد انفجاااااااری اتفاقات خوب پیش اومد پشت سر هم
به قول استاد وقتی درک کنی احساس خوب = اتفاقات خوب اونوقت هست که زندگی در بهشت رو تجربه میکنی
اونوقت هست که میتونی از همچین لذت ببری بلند بلند بخندی
اونوقت هست که شکرگزار هستی و آرومی و میدونی قراره فقط اتفاقات خوب پیش بیاد
اون موقع هست که احساست رو خوب نگه میداری و باور داری که لاجرم اتفاقات خوب قراره برات پیش بیاد
اون موقع هست که میتونی هدایت الله رو از نجوای شیطان تشخیص بدی و مسیر درست رو پیش بری
اون موقعی که راحت بتونی بگی ما رأیتُ الّا جمیلاً « چیزی جز زیبایی ندیدم» اون وقت هست که هدایت میشی نور میتابه به زندگیت وقتی ایمان داری خدا هر لحظه کنارت هست باور داری تو هیچوقت تنهات نمی زاره و همیشه دستت رو گرفته همیشه کنارت هست همیشه مسیر رو نشونت میده
خدایا شکرت
به نامالله هدایتگرم
سیزدهمین روز از فروردین ماه 1404
سلام به استادعزیزتر از جانم و تمام دوستان همفرکانسی ام
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا
اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید
امروز که در طبیعت عالی با ویو کوه دشت و صدای پرندگان و هوای ابری فوق العاده عالی نشسته بودم ذهنم یکمی درگیر بود چون دوست داشتم عزیزدل منم کنارم میبود سعی کردم ذهنم زو از روی اونچه پیش اومده بود برداشتم وتلاش کردم حسم رو خوب کنم و تصمیم گرفتم نشونمو امروز نگاه کنم
و این فایل از زندگی در بهشت نشونه ای شد که کیمیا این بهشتی که الان داخلشی رو ببین مسئول دیگران نیستی که بتونی اونارو خوشحال نگهداری پس حال خودتو خوب نگهدار ولذت ببراز این بهشتی که تونستی امروز واردش بشی
خب فایل با چالش شروع شد و نشون داد خانم شایسته عزیزرو که چقدر خوب موتور سواری کردش و ترسش رو پشت سر گذاشت و البته استاد عزیزمم که چقدر تشویقش کرد و این موضوع منو یاد خودم انداخت که منم کسی رو دارم که هرلحظه هرکاری رو میخوام انجام بدهم همینقدر منو تشوییق میکنه و همیشه میگه تو میتونی و واقعا همراه همیشگی من در چالش هام هست و الان که استاد رودیدم گفتم چقدر خوبه داشتن اینجور آدمها تو زندگی من و چقدر جای شکرداره وجودشون ، چقدر خوبه که یاد گرفتیم شکرگزاری رو اینکه هرچی شکرکنیم بیشتر از همون میاد تو زندگیمون
داشتم کامنت منتخب استاد رومیخوندم دیدم اخر کامنتشون نوشته بود ایمانی که عمل نیاره و فقط الکی حرف باشه مفت نمیارزه پس اینکه من فقط بگم که قانون رو متوجه شدم فقط فقط در حرف باشه ولی بهش عمل نکنم اصلا اهمیتی نداره و در زندگی من هیچ تاثیری نداره پس کیمیا لازمه حالا که فهمیدی قانون یعنی توجه به نکات مثبت پس لازمه بهش عمل کنی بری لذت ببری فقط زیبایی هارو ببینی مردمی که امروز اومدن بیرون و حالشون خوبه خوشحالن میرقصن و اهنگگوشمیدن دارن جوجه درست میکنن و میگن و میخندن هوای فوق العاده ای که واقعا بهار رو داره به نمایش میزاره این دشت سرسبز و زیبایی که واقعا چشم جز زیبایی چیزی رو نمیتونه ببینه
پس حالا که من قانون رومیدونم که موفقیت یعنی خوشحال بودن حس خوب داشتن توجه به نکات مثبت یعنی خندیدن و لذت بردن پس باید عمل کنم تا برسم به تمامم هدف هایی که دارم چون الان خوب میدونم تو حال بد موندن فقط فقط حال بد بیشتر رومیاره سمت من حالا وقتشه که من هم به حرف بسنده نکنم و عمل کنم و خودم رو در فرکانس مثبت قرار بدم و لذت ببرم و هرانچه که دوست ندارم رو اعراض کنم و بی توجه باشم بهش
الان که دارم مینویسم شعر مولانا همش در ذهنم تکرار میشه که خوش باش که هرکه راز داند داند که خوشی خوشی کشاند
پس بریم که خوش باشیم و لذت ببریم وهرانچه زیبایی خوشبختی هست وارد زندگی خودمون کنیم و اعراض کنیم از انچه خوشمون نمیاد چون از اصل اساس همون وارد زندگی ما میشه
باید یاد بگیرم از لحظه لحظه ای که قرار نیست برگرده لذت ببرم کیف کنم شکرخداروکنم تا از اصل اساسش بیشتر وارد زندگی من بشه
وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیش روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه و در آن بهشت ها جاودانه اند.
من دلم میخواد همواره در این دنیا و اون دنیا در بهشت باشم چون لایقشم چون هرانچه در این دنیا افریده شده برای لذت بردن من هست پس لازم هست یادم نیست کجا و کی ولی شنیدم یجایی که آدما هرجور اینجا زندگی کنن اون دنیا هم همینجوری زندگی میکنن پس لازمه اینجا لذت ببریم و عاااالی زندگی کنیم تا اون دنیا هم لذت ببریم و حال کنیم و اگر تو این دنیا زندگیمون در بهشت باشه اون دنیا هم در بهشت هستیم
الان که دارماین کامنت رو مینویسم انتن ندارم و در نوت گوشیم دارم مینویسم تا برسم جایی که انتن داشته باشم و بتونم کامنتم رو بزارم
امیدوارم این نشونه رو همیشه یادم بمونه و همیشه به خودم یاداوری کنم که بابا لذت ببر نزار از مداری که الان واردش شدی پایین بیایی
به نام الله هدایت گرم که هر لحظه در حال هدایتم هست و هر ثانیه بیشتر و بیشتر عاشقش میشم از این رحمان و رحیم بودنش ازینکه اینجوری عاشق بنده هاست اینکه اینجوری حواسش به بنده هاش هستش
همون خدایی که گفته من از رگ گردن بهت نزدیکترم هرچی خواستی بیواسطه از من بخواه از خودم بخواه زیادم بخواه هرچی باشه اگر ایمان داشته باشی اگر اعتماد کنی بهم هرچی خواستی رو بهت میدم تو یه قدم بردار سمت من ببین من چجوری برات جبرانش میکنم
همون خدایی که خیلی وقتها ازون جایی که فکرشو نمیکردیم طوری حال داده بهمون که اصلا تا چند ساعت تو شُک بودیم که چجوری شد که اینجوری درستش کرد
همون خدایی که اینقدر بهمون نعمت داده که اگر بخواهیم بشماریم اصلا قاطی میکنیم ولی خب چه میشه کرد انسان کفور هستش انسان فراموشکار هستش انسان یادش میره اینا همون نعمتهایی هست که اگر یکیش رو از ما بگیرن دیگه دنیا رو سرمون خراب میشه و حالمون گرفته میشه اما الان که داریمش قدرشو نمیدونیم
یکی از قشنگ ترین و باحال ترین نعمتی که دارم همین نشونه هست که انگار خدا داره باهام حرف میزنه میگم الان چیکار کنم خدا دستمو میگیره میگه بیا این دکمه رو بزن تا بهت بگم
صبح با حال عجیبی که اصلا نمیدونم چرا و از کجا اینجوری بهم ریخت با حال یأس و کلافگی بعد نوشتن سناریو و شکرگزاری گفتم خدایا چیکار کنم دوباره دستمو گرفتو آورد گفت بزن نشونه رو تا بهت بگم منو برد سمت فایلهای قانون آفرینش همون فایل های که چندماه پیش با گوش دادنش معجزه ها رو به چشم در زندگی دیدم همون دوره ای که هربار گوشش میدادم میگفتم با ذوق عااااااا هاااااان فهمیدممممممم چیشد فهمیدممممممم کجا رو درست کنم ، آره همون دوره دوباره برم گردوند گفت ببین، نتیجه گرفتی ازش ولش نکن دیگه ، قرار نیست یبار نگا کنی چارتا تمرین رو انجام بدی و بخوای همونجوری پیش بری بشین دوباره دفتر قانون آفرینش روبخون بشین دوباره سر فصلاشونگاه کن منم که دختر خوبی شدم هرچی میگه رو گوش میدم رفتم سر فصلا رو نگاه کردم و دیدم بله دقیقاً مشکلم رو پیدا کردم و مثل همیشه خدا کارش درسته و منو برد همون جایی که باید میبرد همون جایی که باید الان درستش میکردم برد منو به قانون رهایی به همون جایی که پاشنه اشیلم شده بود گفت رها کن دیگه ، فهمیدم چی میخوای برو دنبال کارت دیگه ، میخوای زندگیت رو تعطیل کنی تا زمانی که به خواستت برسی ؟ قراره زندگی نکنی و همش فکرت رومشغول کنی تا زمانی که بهش برسی؟ اینجوری قراره برسی ؟
من هم تسلیم شدم مثل همیشه مثل همون دورانی که یاد گرفتم تسلیم بودن رو یاد گرفتم اعتماد کردن به خالقم رو به خدایی که همیشه از اعتماد بهش سود بردم گفتم تسلیمم ببخشید هرچی تو بگی من رها کردم و همون لحظه آرامش دوباره برگشت به من
اصلا چجوری من باید همین نعمت نشونه رو شکر کنم اینکه اینقدر خوب میتونم حرف خدارو بفهمم اینکه اینقدر هر روز بیشتر و بیشتر دارم بهش نزدیک میشم و بیشتر میتونم درخواست کنم و بیشتر میتونم قانون رو درک کنم هرچقدر شکرت کنم کمه خدا جون مرسی که حواست بهم هست و مراقبمی مرسی که همه جوره داری هدایتممیکنی گاهی وقتا گوشم رو میگیری میگی برگرد به مسیرت تا بدتر از اینا رو ندید
خداااایااااا عااااااااشقتممممم
سلام استاد جانم
فایل گفت گو با دوستان قسمت 41 نشونه امروز من بود تا زدم رو نشونه این فایل اومد دانلودش کردم تا اومدم نگاه کنم مامانم زنگ زد و شروع کردیم به صحبت کردن و حالا چون هر دو هم فرکانسی هستیم و من خیلی راحت میتونم راجب قانون بدون تغییر خدا باهاش صحبت کنم داشتیم راجب تضادی که بهش برخورده صحبت میکردیم و من تمام مدت داشتم میگفتم باید ادامه بدیم و ذهنمون رو کنترل کنیم و یا اینکه وقتی گیر میکنیم باید بنویسیم و هدایت بخوایم بالاخره هرچی بلد بودم رو داشتم براش توضیح میدادم یادمه آخر صحبتمون حتی بهش گفتم دیگه حرفام ته کشید هرچی بلد بودم و بهت گفتم دیگه ، حستو خوب کن و خدا هدایت میکنه و …
تا صحبتمون تموم شد من شروع کردم به گوش دادن فایل و همون لحظه اول زمانی که گفتید اینکه حرفهای قشنگ بزنی کافی نیست اصلا نیست مهم اینکه بهش عمل کنی !!! اصلا چند لحظه استپ کردم گفتم واقعا اینکه دارم به مامانم میگم باید چیکار کنه و چه کاری رو انجام نده خودم دارم چیکار میکنم اصلا خودمم تونستم بهش عمل کنم اونقدر که الان در جایگاهی باشم که بخوام به دیگران بگم چکاری درسته یا نه
از حق نگذریم واقعا تو کنترل ذهن دیگه خیلی پیشرفت کردم و به جرئت میتونم الان بگم منی که وقتی عصبانی میشدم و یکی ناراحتم میکرد طوری بودم که تا شب اطرافیانم بنده های خدا جرئت نزدیک شدن بهم رو نداشتن که ترکشش بهشون نخوره ، الان شاید یک ربع خیلی خیلی بخواد بشه نیم ساعت طول میکشه تا ذهنم رو کنترل کنم چون تمام مدت موقع ناراحتی به خودم میگم هیچی تو این دنیا ارزش ندارد تا من از خواستم دور بشم و نتیجه توجه کردن بیشتر به اون موضوع ناراحت کننده رو هم قبلاً خیلی عمیییق حسش کردم و حاضر نیستم دوباره برام تکرار بشه
اما به خودم گفتم من راجب هر موضوعی که الان داشتم نصیحتش میکردم و حرف های قشنگ قشنگ میزدم راجب همشون من خودم واقعا تونستم عمل کنم و دیدم که نه شاید بعضی موضوعات بوده که فقط به حرف برام آسون بوده که بگم آره حستو خوب کن و الان برو فلان کارو انجامش بده ایمانتو نشون بده که اگر خودم بودم شاید کمتر از ده درصد امکان داشت انجامش بدم
استاد خوبم من درسم رو از نشونه امروزم در همون ابتدا صحبتتون گرفتم و فهمیدم که بجای الکی نصیحت کردن قشنگ حرف زدن اول خودم عمل کنم نتیجه بگیرم بعد راجبش نظر بدم
خدایا ازت ممنونم که هر لحظه در حال هدایت منی ممنونم که دستمو گرفتی و منو تو مسیر درست نگه میداری خدایا شکرت که نشونه ها اینقدر واضح و دقیق راه درست و روشن رو بهم نشون میدن عاشقتم خدا جون
سلام به استاد عزیزم و همه دوستای خوبم
نشونه امشب من پشت صحنه سایت بود قسمت دومش و مثل همیشه دوباره خدا منو هدایتم کرد با این نشونه و بهم گفت کیمیا تو نمیتونی به زور کسی رو وارد مدارت کنی هر چقدر که بیشتر تلاش کنی و بیشتر بخوای اونو بیاری خودت داری دور میشی مهم نیست چقدر بهت نزدیک باشه چقدر دوسش داشته باشی باید خودش بخواد که برگرده به مسیر و هییییچ کاری از دست من بر نمیاد تنها کاری که من میتونم بکنم اینه که به صدای قلبم گوش بدم به هدایتی که از سمت خدا شدم و فقط و فقط خودم رو پیشرفت بدم باید به جای تغییر دادن دیگران زمانمو بزارم تا خودمو بهتر کنم و در زندگی خودم پیشرفت کنم دیگه جهان به قول استاد کبوتر با کبوتر باز با باز رو انجام میده
حالا که خدا اینقدر راحت و واضح داره منو هدایت میکنه و میگه بابا سرت به کار خودت باشه اینقدر نخواه دیگرانو بیاری تو مسیر اصلا کار تو این نیست که بری کسی رو که اصلا دلش نمیخواد الان حرفهای تورو گوش کنه رو به زور بخوای راه درست رو بهش نشون بدی کار تو اینه که هدفت رو به بهترین شکل و با بهترین بازده انجامش بدی اونا هم در زمان درستش که خودشون دیگه بخوان تغییر کنند و هدایت بشن خدا خودش هدایتشون میکنه
کار من فقط اینه که تمرکزم رو بزارم روی بهبود خودم و شخصیتم و زندگی خودم
خدایا شکرت که همیشه در حال هدایت منی به سمت بهترین راه و هر زمان که ازت نشونه میخوام اینقدر واضح و دقیق بهم میگی چیکار کنم