«تجربههای من از اعتماد به نشانهام»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری106MB25 دقیقه
- فایل صوتی23MB25 دقیقه
این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن، فقط داستانهایتان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» آغاز شد.
اینکه چطور آن نشانه را تشخیص دادید؛
و آن نشانهها چه زنگهایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پلههای متوالی از قدمهای پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویههای قبلیات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد؛
و چطور از میان هزاران شیوه، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین، نزدیکترین، لذتبخش ترین، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات و شرایط آن لحظهات بود.
و در نهایت، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها، تجربهها، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخهی با ایمانتر در شخصیتات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانهها و بنیان کردن تمام جنبههای زندگیاش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی نشانههاست.
داستان هدایت تو به نشانههایی که برای حل مسائلتان به آنها هدایت میشوی، و قدمهای عملی و تکاملیای که در جهت آن هدایت برمیداری و تجربیاتی که-در ادامه- برای اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته میشود، از دل اعتمادی ناب متولد میشود که -حتی با وجود نجواهای ذهنتان-، نسبت به ساز و کار هدایتگونهی خداوند، در قلبتان میسازید و به قول خداوند:
ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره
این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است، فقط آنهایی را با خود همراه میسازد که تقوا پیشه کرده و ذهنشان را کنترل میکنند و به نشانهها اعتماد میکنند و تسلیم مسیر هدایتشان میشوند و رستگاران و متبرّک شدگان آنها هستند.
زیرا خداوند هرگز برای یاری ما، قوانینش را نقض، معلق یا موقتاً غیر فعال نمیکند، بلکه به شیوههای کاملاً طبیعی، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان هدایت خود را به سمتتان جاری میسازد.
ما از طریق ایدهها و نشانههایی هدایت میشویم که به واسطهی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله، یا خواندن داستان و تجربهای که برایمان الگو میشود و مرز ناممکنها را در ذهنمان جابه جا میکند، یا راهکاری که دیگری برای مسئلهای متفاوت اجرایش کرده، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…، به ما الهام میشود.
نقطه مشترک این نشانهها این است که همهی آنها، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائلمان» را در دل خود دارند.
پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.
زیرا این وعدهی خداوند است که:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38
نکته مهم:
در راستای هدفما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت، در این صفحه فقط نظراتی منتشر میشود که درباره داستان و مسیر هدایت شدهای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» نوشتهاید.
منتظر خواندن داستانها و روندی هستیم که در مسیر هدایتتان طی میکنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحلهی بالاتر هدایت میکند.
وقتی از قدرت کانون توجهمان برای دیدن، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده میکنیم، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانوادهمان، صدق بالحسنی میشویم، آرام آرام، جنس محکمتری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه میشود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر میدهد و به قول قرآن، چشمانمان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانههای هدایت بیناتر میکند.
سلام خدمت اساتید عزیزم: استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته دوستداشتنی
و سلام به همه دوستان سایت
با توکل به خدا کامنتم رو شروع میکنم
این کامنتم در رابطه به فایلی هست که به عنوان نشانه امروز برای من نمایش داده شد که تصمیم گرفتم اینجا بنویسم تا هم خودم یادم بمونه و هم به بقیه دوستان بگم که قسمت فایل نشانه چقدر عالی و دقیق کار میکنه.
من به تازگی دوره حل مسائل رو دارم تموم میکنم و فقط نت برداریهای جلسه آخرش مونده و دیروز داشتم با خودم فکر میکردم که وقتی این دوره تموم شد کدوم دوره رو شروع کنم. چون قبلا چندتا دوره دیگه از دوره های استاد رو هم خریدم اما بعضی هاش رو یا شروع نکردم یا تا نصفه ادامه دادم. دوره 12 قدم اولین دوره ای بود که من تهیه کردم ولی تا الان هنوز تمومش نکردم و از طرفی امسال خیلی بحث مسائل مالی برام پررنگ شده و دیروز داشتم فکر میکردم که شاید بهتره بجای تکمیل کردن دوره 12 قدم، برم روانشناسی ثروت رو شروع کنم.
خلاصه کمی به این موضوع فکر کردم و یکم ذهنم رفت روی روانشناسی ثروت و بعدشم کلا مشغول کارهای دیگه ام شدم تا اینکه ظهر که نشانه امروز رو زدم، فایل گفتگوی استاد با دوستان قسمت 33 اومد.
فایل با این جمله استاد شروع میشه:
اگه بخوای درباره دوره 12 قدم صحبت کنی و بگی که چه نکاتی بیشترین تاثیر رو روت گذاشته یا تکونت داده، در مورد چه نکاتی صحبت میکنی؟
و استاد توی اون فایل با 2 تا دوستان سایت صحبت میکنه و هر دوشون از نتایجی که از دوره 12 قدم گرفتن میگن و خدا یکبار دیگه جواب من رو داد و هدایتم کرد.
وقتی داشتم فایل رو گوش میدادم، همزمان داشتم آماده میشدم که برم بیرون. اصلا وقتی جمله اول استاد رو شنیدم یه لحظه میخکوب شدم که اِ اِ اِ اِ اِ من امروز دقیقا داشتم به این فکر میکردم که بجای 12 قدم برم یه دوره دیگه رو کار کنم و یه دفعه این فایل برای نشانه ام اومد….
و بعد، وقتی زهرای عزیز داشت از نتایجش میگفت اشک میریختم و خدا رو شکر میکردم.
چقدر این قسمت نشانه امروز رو دوست دارم و چقدر سپاسگزارم از استاد برای همچین ایده و آپشنی در سایت
استاد خیلی ازتون سپاسگزارم و از خدا سپاسگزارم که من رو با این آگاهی ها و این سبک زندگی جدید آشنا کرد. از خدا میخوام که هدایتم کنه که در این راه ثابت قدم بمونم.
استاد عزیزم، خانم شایسته و دوستان سایت، سلام
این متن رو میخواستم برای فایل نشانه ام بنویسم اما بر خلاف تمام بخشهای سایت که قبلا دیده بودم، این فایل بخش نظرات نداشت به خاطر همین با خودم گفتم شاید اصلا بهتر باشه بیام اینجا کامنتم رو بنویسم.
برای اینکه داستان رو توضیح بدم لازمه اول یکی دوتا موضوعی که این چند وقت توی ذهنم بوده رو بگم. چند وقت هست که درباره خرید یکی از دوره های استاد دارم فکر میکنم و همش میاد توی ذهنم که باید بخرمش، حتی دوره رو به سبد خریدم هم اضافه کردم اما خرید رو هنوز نهایی نکردم. از طرف دیگه یه دوره تخصصی رو چند وقت پیش شرکت کرده بودم که در دو مرحله بود و اصلا ربطی به رشته تخصصی خودم هم نداشت اما توجهم رو جلب کرده بود و دوست داشتم که دوره رو بگذرونم. حالا اون دوره در حال تموم شدن هست و برای دوره پیشرفته اش یه جلسه معارفه برگزار شد که بعدش هرکس دوست داشت برای دوره پیشرفته ثبت نام کنه. خلاصه بعد از جلسه معارفه حس کردم احساسم جالب نیست! همش این فکرا میومد توی ذهنم که این دوره هیچ ربطی به رشته تو ندارن! اگه ادامه ندی که تمام هزینه های مالی و زمانی و این همه وقت و انرژی که تا الان گذاشتی هدر میرن، اگر هم بخوای ادامه بدی هم معلوم نیست تهش چی میشه! این که اصلا رشته تو نیست! چجوری میخوای وارد بازار کارش بشی؟؟! دوباره یه عالمه هزینه و وقت و انرژی میزاری که تهشم به نظر میاد که هیچی نیست!
خلاصه یه فکرایی که آدم رو توی شک میبرد و از اینجور فکرا که اصلا چی شد من این دوره ها رو ثبت نام کردم؟!
دیگه میدونید نجواها اینجور موقع ها چجورین و اصلا باعث میشه که شک کنی نکنه من هدایتهای توی مسیر رو درست متوجه نشدم و وارد مسیر اشتباهی شدم!
تا اینکه دیروز نمیدونم چی شد که حس کردم دلم میخواد از فایلهای استاد راجع به هدایت گوش کنم و همش یکی از فایلها که هم خیلی دوستش دارم و هم اتفاقا چند روز پیش برای نشانه ام بود، میومد توی ذهنم. (اولین فایلی که استاد توی کلاب هاوس برگزار کردن و دوستی به نام سپیده اومد و درباره هدایت گفت) و همش این جمله اش میومد توی ذهنم که میگفت: استاد همه چیز هدایته.
خلاصه داشتم فکر میکردم برم این فایل رو دوباره ببینم بعد گفتم نه برم از توی بخش کلیدهای سایت، هدایت رو باز کنم و از بین فایلهاش انتخاب کنم و بعد و دیدم اونجا واژه هدایت نداره بنابراین رفتم توی بخش قدمهای تکاملی برای هدایت و فایل 29 مصاحبه با استاد رو دیدم که استاد در شروع فایل میگه: آسان کنیم در ذهنمون قدم برداشتن رو و قدم برداریم و بعد در پاسخ به یکی از سوالات میگن: من فکر میکنم توی بحث عمل کردن به ایده های الهامی، بیشتر از همه، بحث بحث باور به اینکه این ایدهه الهامیه. که دقیقا همون شک من که نکنه ایده رفتن من توی این مسیر الهامی نبوده باشه رو داشتن توضیح میدادن.
البته اینجا یه موضوع دیگه هست که بیشتر مربوط به بحث ثروت هست. داستان اونم اینه که چند وقت پیش یه ایده عجیبی به ذهنم رسیده برای شروع یه کاری و بخش زیادی ازش رو هم انجام دادم اما منتظر بودم تا چند روز دیگه که کلاسم تموم میشه دیگه استارتش بزنم اما هر بار چشمم به وسایلش که گوشه اتاقم هستن میوفتاد، پیش خودم میگفتم: خدایا، من درست متوجه شدم یا دارم اشتباه میکنم؟! (چون از نظر خودم کار عجیبیه!)
خلاصه صحبتهای استاد توی این فایل هم خیلی با فکرای این چند وقته من مطابقت داشت.
حالا ظهر که اومدم توی سایت و فایل نشانه ام رو زدم، صفحه معرفی دوره راهنمای عملی برام باز شد که همونطور که گفتم بخش نظرات نداشت:
حالا میرسیم به جوابهایی که خداوند به دغدغه های این چند روز من داد:
یکی از جمله های سایت که اتفاقا با رنگ قرمز و بولد نوشته شده بود اینه:
و آگاهیهای این دوره، «هدایت خداوند و پاسخ او به درخواستهایت است» تا از مسیری آسان، سرراست و لذت بخش، شرایط دلخواه را در زندگیات خلق کنی.
اینکه روز قبل من به دنبال هدایت بودم و بعد امروز توی فایل نشانه ام همچین چیزی برای من نمایش داده بشه بهم نشون داد که دارم مسیر رو درست میرم و باید ادامه بدم.
مورد بعدی این بخش از متن فایل نشانه ام بود که میگه:
و به شما می گویم که نگران هزینه کردن برای تغییر باورهایت نباش. نگران هزینه کردن برای آموزش خودت نباش زیرا این بزرگترین سرمایه گذاری زندگی ات خواهد بود.
نگران هزینه کردن برای خریدن این دوره نباش زیرا این سودآورترین سرمایه گذاری زندگیات خواهد بود. سرمایه گذاری روی خودت، فکرت و باورهایی که قطار زندگی ات را وارد همان ریلی می کند که به خوشبختی ختم می شود.
این هم پاسخ بعدی خداوند برای دغدغه من.
و بعد این آیه ها یادم اومدن که میفرماید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ﴿١﴾
به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی
نون، سوگند به قلم و آنچه می نویسند،
مَا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ﴿٢﴾
که به سبب نعمت و رحمت پروردگارت تو مجنون نیستی؛
وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ ﴿٣﴾
و بی تردید برای تو پاداشی دایم و همیشگی است؛
وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ ﴿4﴾
و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری
فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ ﴿5﴾
پس به زودی می بینی و می بینند
خدایا شکرت. هزاران بار سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام خدمت استاد عزیز، خانم شایسته دوستداشتنی و دوستان عزیز سایت
میخوام داستان اخیری که در رابطه با نشانه امروز من برای من اتفاق افتاد رو براتون تعریف کنم. (متن کامنت رو همون روزی که اتفاق افتاد توی ورد نوشتم ولی الان که دارم ارسالش میکنم درواقع مدتی از اون روز میگذره.)
دیروز بعد از ظهر من قسمت نشانه امروز من توی سایت رو انتخاب کردم و یکی از فایلهای سریال زندگی در بهشت برام باز شد. فایل رو همون دیروز نگاه کردم و متنش و یکی دو تا از کامنتهای دوستان رو هم همون دیشب خوندم.
امروز که از سرکار برگشتم، دوباره نشانه امروز رو انتخاب کردم و چون هنوز 24 ساعت ازش نگذشته بود، مجددا همون فایل اومد. اینبار، چند تا از کامنتهاشو توی صفحه های جداگانه باز کردم که بخونمشون. یکی از کامنتها، کامنت دوستی بود به نام ریحانه. وقتی کامنتش رو خوندم توجه ام به نظر یکی دیگه از دوستان جلب شد که درواقع کامنت ریحانه رو ریپلای کرده بود و براش نوشته بود که داستان ریحانه جان رو توی پروفایلش خونده و اونو تحسین کرده. خوب به طبع منم کنجکاو شدم و رفتم پروفایل ریحانه جان رو خوندم.
اونجا ریحانه داستان آشناییش با استاد رو نوشته بود و به یک عنوانی که احتمالا مربوط به یکی از فایلهای قدیمی استاد هست، اشاره کرده بود. خلاصه منم پیش خودم گفتم بزار این اسم رو تو گوگل سرچ کنم ببینم فایله چی بوده؟ خوب سرچ کردم و پیداش نکردم ولی توی نتیجه اون سرچ، لینک یه سایتی که مربوط به شعر و این جور چیزها بود، نمایش داده شد و نمیدونم چرا توجه ام بهش جلب شد و بازش کردم.
تا اینجای داستان رو گفتم که توی ذهنتون دقیقا شکل بگیره که چه مراحلی طی شد تا به این شعر رسیدم. حالا بریم سراغ شعر:
شعر یک ترجیع بند زیبا از هاتف اصفهانی بود که چون خیلی طولانیه یه بخشیش رو اینجا می نویسم:
که یکی هست و هیچ نیست جز او>>>وحده لااله الا هو
چشم دل باز کن که جان بینی>>>آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری>>>همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد>>>گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد>>>وانچه خواهد دلت همان بینی
بیسر و پا گدای آن جا را>>>سر به ملک جهان گران بینی
هم در آن پا برهنه قومی را>>>پای بر فرق فرقدان بینی
هم در آن سر برهنه جمعی را>>>بر سر از عرش سایبان بینی
گاه وجد و سماع هر یک را>>>بر دو کون آستینفشان بینی
دلِ هر ذره را که بشکافی>>>آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی>>>کافرم گر جوی زیان بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق>>>عشق را کیمیای جان بینی
از مضیق جهات درگذری>>>وسعت ملک لامکان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی>>>وانچه نادیده چشم آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی>>>از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان>>>تا به عینالیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او>>>وحده لااله الا هو
یار بیپرده از در و دیوار>>>در تجلی است یا اولیالابصار
شمع جویی و آفتاب بلند>>>روز بس روشن و تو در شب تار
گر ز ظلمات خود رهی بینی>>>همه عالم مشارق انوار
کوروَش قائد و عصا طلبی>>>بهر این راه روشن و هموار
چشم بگشا به گلستان و ببین>>>جلوهٔ آب صاف در گل و خار
ز آب بیرنگ صد هزاران رنگ>>>لاله و گل نگر در این گلزار
پا به راه طلب نه و از عشق>>>بهر این راه توشهای بردار
شود آسان ز عشق کاری چند>>>که بود پیش عقل بس دشوار
یار گو بالغدو و الآصال>>>یار جو بالعشی والابکار
صد رهت لن ترانی ار گویند>>>بازمیدار دیده بر دیدار
تا به جایی رسی که مینرسد>>>پای اوهام و دیدهٔ افکار
بار یابی به محفلی کآنجا>>>جبرئیل امین ندارد بار
این ره، آن زاد راه و آن منزل>>>مرد راهی اگر، بیا و بیار
ور نه ای مرد راه چون دگران>>>یار میگوی و پشت سر میخار
هاتف، ارباب معرفت که گهی>>>مست خوانندشان و گه هشیار
از می و جام و مطرب و ساقی>>>از مغ و دیر و شاهد و زنار
قصد ایشان نهفته اسراری است>>>که به ایما کنند گاه اظهار
پی بری گر به رازشان دانی>>>که همین است سر آن اسرار
که یکی هست و هیچ نیست جز او>>>وحده لااله الا هو
وقتی داشتم شعر می خوندم از یه جایی به بعد خیلی احساساتی شدم و اشک توی چشمام جمع شده بود. به خصوص بعضی ابیاتش رو که میخوندم، همش قوانینی که اینجا دارم یاد میگیرم رو به یادم می آوردن و مرتب توی دلم می گفتم ببین تمام کسانیکه قوانین زندگی و دنیا رو درک کردن یه حرف میزنن و Base و اساس حرفشون ثابته اما کلمات و ظاهر کلامشون متفاوته.
خلاصه……. این شعر یک بیت ثابت داره که هر چند بیت یکبار تکرار میشه که میگه:
که یکی هست و هیچ نیست جز او>>>وحده لااله الا هو
بعد از اینکه شعر رو خوندم احساس کردم که دلم میخواد قرآن بخونم. قرآن رو آوردم و همینجوری یه صفحه رو باز کردم. اولین آیه ای که به چشمم خورد این بود:
قُلْ هُوَ رَبِّی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ
الان دارم اشک میریزم و مینوسم ولی اون موقع خشکم زده بود….. چی شد که من اون کامنت ریحانه رو خوندم؟ چی شد که جوابی رو که یه نفر 2 سال پیش براش نوشته بود رو خوندم؟ چی شد؟ ….. چی شد ؟…. چی شد تا رسیدم به این شعر و این بیت که مرتب تکرار میشه و بعد به دلم بیوفته که قرآن بخونم و بعد چنین آیه ای بیاد….. مغزم داره سوت میکشه. دقیقا حس می کنم خدا داره با من حرف میزنه. چه حال خوبیه …. چه حال خوبیه …. چه حال خوبیه
جالبه که چند روز پیش داشتم یکی از فایلهای استاد رو گوش می دادم (فکر کنم فایل داستان هدایت الهی بود) که استاد توی اون فایل گفت: من در مورد نشانه ها خیلی خوشبین هستم. نمیدونم چرا این جمله خیلی تو ذهن من موند و یه جورایی انگار توی ذهنم چند بار تکرار شد.
خلاصه بعد از همه اینها، یادم اومد که فایل 173 سفر به دور آمریکا رو که تازه روی سایت اومده بود رو دانلود کرده بودم و نشستم که اون فایل ببینم، تا رسید به اونجایی که ماجرای پنجره و راس و هدایت خداوند پیش اومد. من همینطور اشک میریختم و گوش میدادم به حرفهای استاد. اونجا که میگفت:
«خداوند همیشه داره ما رو هدایت میکنه
هر اتفاقی بیوفته راه حلش هم هست. نباید نگران بشیم. نباید بترسیم
خداوند همیشه راه حل ها رو به ما میده. ما با احساس خوب حرکت می کنیم، از خداوند هدایت میخوایم
همیشه خداوند پاسخ میده و هر اتفاقی هم بیوفته به نفع ماست و هر اتفاقی هم بیوفته به نفع ماست.
.
.
.
و همه این اتفاقات دست به دست هم داد تا بیشتر هدایت پروردگار رو درک کنیم، بیشتر متواضع بشیم، بیشتر از خدا بخوایم که مارو هدایت کنه، بیشتر به این نتیجه برسیم که ما هیچی نیستیم در مقابل پروردگار»
امروز من خیلی منقلب شدم با اتفاقات مربوط به این نشانه و بعد هم فایل سفرنامه و ……(البته صبح فرداش هم نتایج نوشا عزیز در کانال تلگرام قرار داده شد و من صبحانه روز بعد رو هم اشک ریزان میخوردم و میخوندم)
(البته این بخش از صحبتهای استاد به این دلیل خیلی روی من اثر گذاشت که درواقع دقیقا جواب موردی بود که توی اون چند روز پیش اومده بود و من همش سعی میکردم طبق قوانین احساسم رو خوب نگه دارم.)
احساس میکنم اون روز خدا داشت باهام حرف میزد.
سلام مریم جان
خیلی ممنون که کامنت من رو خوندی و برام کامنت گذاشتی.
خیلی برام جالب بود و خوشحالم که شما متوجه این موضوع شدید و واقعا همینطور هست که اشاره کردی: واقعا اون احساساتی که در اون لحظات تجربه کردم خیلی خیلی فراتر و عمیق تر از چیزی بود که تونستم با کلمات بیانش کنم. یعنی اون لحظه ای که به این اطمینان میرسی که خدا در تمام این مدت صدات رو شنیده و حواسش بهت هست، واقعا دیگه (همونجور که در قرآن هم بارها بیان شده) دیگه نه ترسی داری و نه غمی و فقط یک گرمی و آرامش رو و در یک کلام یک حال خوب رو در قلبت احساس می کنی و اشک شادیه که جاری میشه و نمیدونی واقعا چطور میشه سپاسگزار خدای مهربانت باشی که حق مطلب رو ادا کرده باشی.
عزیزن ممنون از آرزوی خوبی که برام داشتی و من هم برات بهترین ها رو آرزو میکنم.