«تجربههای من از اعتماد به نشانهام» - صفحه 119
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری106MB25 دقیقه
- فایل صوتی23MB25 دقیقه
این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن، فقط داستانهایتان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» آغاز شد.
اینکه چطور آن نشانه را تشخیص دادید؛
و آن نشانهها چه زنگهایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پلههای متوالی از قدمهای پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویههای قبلیات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد؛
و چطور از میان هزاران شیوه، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین، نزدیکترین، لذتبخش ترین، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات و شرایط آن لحظهات بود.
و در نهایت، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها، تجربهها، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخهی با ایمانتر در شخصیتات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانهها و بنیان کردن تمام جنبههای زندگیاش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی نشانههاست.
داستان هدایت تو به نشانههایی که برای حل مسائلتان به آنها هدایت میشوی، و قدمهای عملی و تکاملیای که در جهت آن هدایت برمیداری و تجربیاتی که-در ادامه- برای اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته میشود، از دل اعتمادی ناب متولد میشود که -حتی با وجود نجواهای ذهنتان-، نسبت به ساز و کار هدایتگونهی خداوند، در قلبتان میسازید و به قول خداوند:
ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره
این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است، فقط آنهایی را با خود همراه میسازد که تقوا پیشه کرده و ذهنشان را کنترل میکنند و به نشانهها اعتماد میکنند و تسلیم مسیر هدایتشان میشوند و رستگاران و متبرّک شدگان آنها هستند.
زیرا خداوند هرگز برای یاری ما، قوانینش را نقض، معلق یا موقتاً غیر فعال نمیکند، بلکه به شیوههای کاملاً طبیعی، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان هدایت خود را به سمتتان جاری میسازد.
ما از طریق ایدهها و نشانههایی هدایت میشویم که به واسطهی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله، یا خواندن داستان و تجربهای که برایمان الگو میشود و مرز ناممکنها را در ذهنمان جابه جا میکند، یا راهکاری که دیگری برای مسئلهای متفاوت اجرایش کرده، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…، به ما الهام میشود.
نقطه مشترک این نشانهها این است که همهی آنها، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائلمان» را در دل خود دارند.
پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.
زیرا این وعدهی خداوند است که:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38
نکته مهم:
در راستای هدفما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت، در این صفحه فقط نظراتی منتشر میشود که درباره داستان و مسیر هدایت شدهای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» نوشتهاید.
منتظر خواندن داستانها و روندی هستیم که در مسیر هدایتتان طی میکنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحلهی بالاتر هدایت میکند.
وقتی از قدرت کانون توجهمان برای دیدن، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده میکنیم، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانوادهمان، صدق بالحسنی میشویم، آرام آرام، جنس محکمتری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه میشود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر میدهد و به قول قرآن، چشمانمان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانههای هدایت بیناتر میکند.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
سلام و دورود خداوند به همه ی عباس منشی های عزیز و استاد بزرگوار
این اولین دیدگاه من هست که دارم توی این سایت میزارم
میخوام از طریقه اشناییم بگم اول
حدودا یک سال یک ماه پیش دچار یک شکست عاطفی شدم که برام بشدت سنگین و غیر قابل درک بود همون جا وارد مسیر اگاهی شدم و با استاد های زیادی اشنا شدم که اولین صدایی که به دلم نشست و به روحم جلا داد صدای استاد عباسمنش بود
وقتی وارد مسیر اگاهی شدم متوجه یک سری نشونه ها شدم که تا بهحال به هیچ کودوم دقت نکرده بودم
اولین نشونه قدرت جذب بود
میخوام از اطفاقی بگم که به نظرم خیلیی مربوطه به این فایل
سال ها پیش وقتی هنوز مدرسه میرفتم یک داستان عشقی و توی ذهن و خیالم ساختم سالیان سال با اون ادم توی ذهنم زندگی کردم تا حدودا 6 سال بعدش دقیقاا همون ادم با همون مشخصات حتی ریز ترین چیزایی که من بهش فکر کرده بودم اومد تو زندگیم و کل داستان ما عین به عین مو به مو تکرار اتفاقاتی بود که من بهش توی کل اون شیش سال فکر کرده بودم حتی اسم اون شخص اسم پدر مادرش همه چی
همه چی خوب بود تا اختلافات شروع شد و ما به مشکل خوردیم و اون شکست عاطفی اتفاق افتاد و من با استاد اشنا شدم اونجا بود که من با قدر کائنات اشنا شدم و حتی قدرت های خودم و شروع کردم به کار کردن روی افکارم بعد دوماه رابطه از هم پاشیده درست شد و منم کلا از مسیر اگاهی خارج شدمم و زمان گزشت و دوباره توی همون تایمی که سال قبل رابطه ما به مشکل خورد دوباره ما به مشکل خوردیم
یادم اومد از مسیری که ازش خارج شده بودم دوباره برگشتم به مسیر اگاهی و شروع کردم به کار کردن روی خودم و باور هام الن که دارم مینویسم رابطه ی زیبایی که داشتم از هم پاشیده اما به این موضوع باور دارم که من میتونم به کنترول ذهنم با تغییر افکارم دوباره همه چیو درست کنم همون طور که یک بار این کارو انجام دادم دوستان عزیزمم که این دیدگاه و میخونید ازتون میخوام که همیشه به قدرت ذهنتون اعتماد کنید
من با این قدرت به خیلی از خواسته هاییی که داشتم رسیدم و واقعاا خدارو شکر میکنم که این اگاهی و به من داد در پناه خدا باشید
ممنونم فاطمه جان از همین جا میبوسمت عزیزم
من آرزو افشار هستم
فوق العاده بود ممنونم ازت تو شارژی شدی برای ذهن خسته م که هی میگه نمیشه
راستش منم دوست دارم داستان مو با شما شیر کنم
تقریبا 10 سال قبل من که نوجوان بودم
و خوب گاهی همسر آینده مو )البته اون زمان هیچی در مورد قدرت ذهن نمیدونستم ) مشخصات ظاهری شو به خدا میگفتم خیلی دوست داشتم، که مثل خودم ظریف باشه درشت نباشه دست بزن نداشته باشه مثه من آرزو خوش مشرب باشه اعتمادبنفس زیاد داشته باشه مثه من چون من اون زمان مداح مدرسه مون بودم دوست داشتم اونم مداح باشه صداش مثه خودم قشنگ باشه و پاورفول خیلی دوست داشتم تو زمینه کامپیوتر حرفه یی باشه دوست داشتم خوش اخلاق باشه خشن نباشه دانشگاه شو تمام کرده باشه مثه خودم که مشهور بودم مشهور باشه خلاصه چندسالی گذشت تا اینکه من این آدم رو جذب کردم البته عکس شو باید بگم که فامیل خیلی دور مون هست خلاصه من هنوز مدرسه م تمام نشده بود برای همین هیچی به خودش نگفتم و فقط رویاپردازی میکردم باهاش مثلا الان ازدواج کردیم اسم دخترمون عسل هست خیلی دوست داشتم ایشون دستم بگیره البته تو رویاهام و همش اینو تصویر سازی میکردم که دستمو گرفته تا اینکه بعد سه سال رفتم و خودم دعوت ش کردم به رستوران و بهش پیشنهاد ازدواج دادم جالب اینکه تو همون بار اول ایشون که فامیل دور بودن اما تو عید همون سال خانه ما آمده بود گفت منم دوستت دارم و منم میخام باهات عروسی کنم و جالبتر اینکه دستم و گرفت و الان که به عقب میبینم، میبینم که وای خدا چقدر تصویرسازی ها که به حقیقت مبدل نشد و من رسما یک موجود زنده رو جذب کردم
اینم داستان من بود
سلام استاد عزیزم.سلام مریم جان شایسته.بینهایت خداوندراسپاسگزارم که امروزعضوسایت و خانواده صمیمی عباسمنش شدم.چقدرخوشحالم از اینکه بعدچندسالی که از فایلهای رایگان استفاده میکردم خداوندراه هدایت وپیوستن به سایت را برام بازکرد.خدارابینهایت سپاسگزارم که هرآنچه دارم ازآن اوست.واینکه باشماهستم از موهبتهای بزرگ پروردگار است که نصیبم کرده.داستان چگونگی آشناشدن من بااستادعزیزم یکی از بزرگترین معجزات الهی ست که درمسیرسبززندگی من اتفاق افتاد ومن راازبیراهه های جهل وگمراهی به سمت نوروروشنایی هدایت کرد.هرچه بیشتر به صدای استاد عزیزم گوش دادم و به آموزه ها ودست آوردهاش عمل کردم یک گام بیشتر به سمت خداوند برداشتم وزندگیم به سمت زیباییها وخوبیهاوآرامش بیشتر پیش رفت.منی که تا قبل ازآشنایی با فایلهای استاد عزیزم هیچ گونه آرامشی درزندگی چهل ساله ام نداشتم ومانندکوری بودم که درتاریکی به دنبال عصامیگشت.خودرابه درودیوارمیزدم وبه دنبال روزنه ای ازنوربودم.امامیدانستم خدایی هست که منونجات خواهد داد.ایمان داشتم که بلاخره یک راهنما وناجی ازراه خواهدرسیدومن راازاینهمه تاریکی وگمراهی به سمت نور هدایت خواهد کرد.وآن ناجی شمااستادعزیزم بودید.من دردفترلیست شکرگزاریهایم اول ازخداکه من رابه سمت شماهدایت وبلافاصله ازشماکه من راباخداوند بزرگ ونوروزیبایی آشناکردبینهایت سپاسگزاری میکنم.خیلی خیلی خوشحال و سپاسگزارم ازاینکه امروز توانستم عضو سایت عالی بینظیرخدایی شوم.ازخداونددرخواست دارم هیچگاه من راازجمع این خانواده صمیمی جدانکندوعضومفیدی دراین محفل روحانی باشم.استادعزیزم،مریم قشنگم بینهایت دوستتان دارم.
سلام به خانواده الهی عباسمنش، سلام به استاد نازنینم ومریم جان.
وقتی امروز اومدم سراغ نشانه ام،به فایل 44 گفتوگو با دوستان هدایت شدم. هنوز فرصت نکردم اون رو کامل گوشکنم ولی هدایت شدم به کامنتها. کامنت هارو یکی یکی خوندم تا مفهوم رو درک کردم، این فایل دو قسمت داشت:باور فراوانی/دلسوزی نکردن برای دیگران
باورفراوانی که هزارتا حرف داره برای گفتن، وقتی بهش فکر میکنم میبینم از همینجا ضربه مالی خوردم، در حالی که با اعتماد به نفس بالا فکر میکردم باور فراوانیم چقدر درسته! بله من اعتقاد دارم به باورفراوانی ولی ای دل غافل! با خوندن مثالهای دوستان فهمیدم که نه…باید بیشتر روی این موضوع کار کنم! زیاد نمیخوام راجع به باور فراوانی صحبت کنم. چون اصل موضوع در قسمت دلسوزی نکردن برای دیگران هست.
یکی از ترمزهای مخفی خودم رو شناسایی کردم با این فایل. من وقتی برای دیگران زیاد دلسوزی میکنم(حتی عزیزترین و نزدیک ترین کسانم) دارم به خودم صدمه وارد میکنم!!!!! قطعا دلسوزی من به اون کمک نمیکنه، مثال قرآنیش هم میشه: داستان حضرت ابراهیم علیه السلام و پدرش آذر! ابراهیم علیه السلام برای آذر پدرش دلسوزی نکرد، به خودش آسیب نزد، بلکه راهشون از همجدا شد، حضرت ابراهیم علیه السلام تذکر داد به آذر، اونرو سعی کرد متنبه بکنه ولی همین فقط!
داستان پیامبر اسلام حضرت محمد هم همینطور! اونجا که خداوند در قرآن بهشون میگه: و ما انت علیهم بوکیل…نشاندهنده اینه که ایشون داشتند دلسوزی میکردند و خداوند بهشون تذکر داده که از این کار جلوگیری کنند! خدای مهربونم! در توصیف خودم اون اولین کلمات و جملاتی که میاد تو ذهنم اینه که :
من آدم دلسوزی هستم، بسیار دلسوز ! حتی با دلسوزی آموزش میدم، با دلسوزی درس میدم! با دلسوزی به صحبت های دیگران گوش میدم و…
ولی الآن فهمیدم این هنر نیست! … خدایاشکرت بابت دریافت به جا و به موقع این آگاهی، در حالیکه زیر عمیق ترین لایه های ذهنی من پنهان شده بود و اگر با اراده و توانایی خودم میخواستم اون رو پیدا کنم، حتما خیلی طول میکشید. ولی تو خدای مهربانم باز هم مسیر رو برای من هموار کردی، خدایاشکرت.
هدایت شدنم به این مسیر و این فایل، نشان از اشتباه درونی من داشت، اشتباهی که بهش زیاد اهمیت نمیدادم! من داشتم برای عزیزترین فرد زندگیم یعنی پارتنرم دلسوزی میکردم وقتی که داشت از برخی مشکلاتش با خانواده اش صحبت میکرد!
من دلم براش میسوخت، نه زیاد، خیلی خیلی کم! بابت اینکه چقدر احساس میکنم توی خونه تنهاست! چقدر درک نمیشه و چقدر ازش توقع دارند!!!
خب با خوندن کامنت ها فهمیدم که جایگاه هرکس حقه! هرکس هرکجا که هست نتیجه ارتعاش خودته! نتیجه افکار خودشه! نتیجه باورهای خودشه! خدایمن! الله من…شکرت بابت این آگاهی! شکرت بابت اینکه من رو آگاه کردی که فاطمه! دست بردار،حواست به این افکار ریز و مخفی ای که در ذهنت نگه داشتی هست؟
دست بردار از این فکرها، دست بردار از این دلسوزی هرچند کم! و حتی ثانیه ای به فکر مشکلات دیگران نباش…خدایا ازت ممنونم :))))
سلام به خانواده الهی عباسمنش. همین دوسه روز پیش بود که کامنت گذاشتم و از تجربه اعتماد به نشانه ام گفتم و لذت بردم، از کامنت های دوستان، یکی از دوستان گفته بودند که برای خرید ماشین سنگین هرچه داشتن و نداشتن فروختن، در نهایت بازهم نیازمند پول بودند برای خرید گاری ماشین(اگر اشتباه نکنم)، در این مدت با ضامن صحبت کرده بودند که مجددا وام بگیرند، اما ته دلشون خواستند به خداوند اعتماد کنند و ضامن رو برخلاف نشانه های منطقی کنسل کردند؛ ایشون گفته بودند یک هفته میگفتم خداما رو هدایت خواهد کرد، بعد از یک هفته که هیچ خبری از نشانه ها نبود یک نفر پیدا میشه و کار ایشون رو راه میندازه، راستش وقتی کامنتشون رو خوندم خیلی به دلم نشست و همینطوری گوشه ذهنم داشتم که من هم میخوام در طول تجربه های روزمره از هدایت های الهی استفاده کنم. تا رسیدم به امروز که باید میرفتم دانشگاه و برای ثبت اولیه پروپوزال اقدام میکردم. یک نگرانی ریزی داشتم که آیا برق وصله؟ قطعه؟ چی میشه؟ با وجود این نگرانی ها اومدم و جمله رو تکرار کردم: خدایا هدایتم کن، خدایا خودت کمک کن. اگر عباسمنش وسط بازی پینگ پنگ هم اسم تو رو میاره و بهت اعتماد میکنه پس منم میخوام با تو خدای مهربانم دوست باشم. خلاصه رفتم و دیدم برق نیست، گفتند اینترنت قطعه، گفتم اشکالی نداره کارم رو به خدا سپردم. با اینکه وقت کم بود نشستم همونجا گفتم خدایا فرصتم خیلی کمه، تو که میدونی هیچ چاره ای جز تو ندارم امروز این کارم رو به سرانجام برسون. نیم ساعتی نگذشته بود که خداروشکر اینترنت وصل شد، آقایی که مسئول بود رو قبلا هم دیده بودم وهمیشه یه ترسی ازشون داشتم، یکمی اخلاقشون تند بود. ولی امروز چناااان پای کار من نشستند وبا خوشبرخوردی انجام دادند که نگو و نپرس. خدایاشکرت. تازه ماجرا به همینجا ختم نمیشه. چند روزی بود که به خاطر کارهای پروپوزالم خیلی از برنامه های کاریم عقب بودم و نمیتونستم در آرامش صوتهام رو ضبط کن وبرای امروز باید 4 تا صوت برای کلاسهای آموزشیم ضبط میکردم.
کار عقب ، ماه رمضون، برنامه ها زیاد و من سردرگم…
البته اینم بگم که ضبط کردن صوتها باید وقتی انجام بشه که پدر و مادرم نیستند تو خونه. از قضا همین امروز شرایط طوری شد که هیچ کدوم سرکار نرفتند!
هم پدر وهم مادرم هردو موندند خونه. بازهم گفتم خدایا خودت هدایتم کن خدایا خودت کمکم کن. فقط سعی کردم یاد تجربه دوستان بیفتم و به خدا اعتماد کنم. وقت داشت همینطور میگذشت. راه حلی به ذهنم نمیرسید وچرا دروغ بگم… استرس هم داشتم. تا اینکه بعد از افطار پدرم گفت میخوام برم خونه مادرم. حاضر شد که بره…مادرم هم دقیقا همون لحظه تصمیم گرفت باهاش بره بیرون و بره طلافروشی. خونه خالی شد…صوتهای من ضبط شد…کارهام انجام شد و دقیقا زمانی که آخرین صوتم رو ضبط کردم مادر و پدرم برگشتند خونه.
خدایاشکرت که اجازه ندادی جلوی مردم شرمنده بشم ومراقبم بودی و حواست بهم بود. الله من خدای من…نشانه امروزم این بود که بیشتر این جمله روتکرار کنم. دوست داشتم باهاتون در میون بگذارم و بگم واقعا جواب میده. به الهاماتتون اعتماد کنید دوستان .
من اگر همون چندروز پیش به الهاماتم اعتماد نمیکردم و نمیومدم قسمت کامنت های تجربه دوستان، شاید اینطوری کارم باز نمیشد، و خبری از این الهام و این نشانه زیبا و این ایمانی که الآن قوی تر از دیروزه نبود در من. خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام دوستان عزیز . تمام این اتفاقات که در زندگی ما میفته را ما آنطور که دوست داریم تفسیر میکنیم . اگر مثلا حالمون خوب باشه تفسیر مثبت و اگر بد باشه تفسیر بد . منظورم این هست که این اتفاقات ربطی به این سایت ها نداره که ما مثلا از سایت فلان بلاگر یا مثلا استاد استفاده می کنیم این اتفاقات به کمک آنها رخ داده . ببینید بعضی از ماها مثلا به یک عدد خاص معتقدیم با اینکه خیلی از اعداد دیگر نیز هست ولی ما هر اتفای میفته ربط میدیم به همون عدد . یا مثلا من زمانی میخواستم یه ماشین رانا بخرم برای همین تمرکزم رو ماشین رانا بود و دیگر انگار هیچ ماشین دیگر نبود و همه ماشین ها رو رانا میدیم در حالی که خیابان ها پر از ماشین های مختلف بود. بنابراین خیلی درگیر این سایت ها و استادها نباشید. این استادها با کلمات و حرف ها بازی می کنند و از لحاظ روان شناسی تلقین هایی به ما می کنند که متاسفانه در برخی موارد در زندگی خانوادگی اختلال ایجاد می کنند . پس لطفا با تدبیر و تعقل از این سایت ها استفاده کنید و خود را محو در این سایت ها نکنید . خداوند همه چیز را جفت آفرید غم با شادی ، خوبی با بدی ، فقر با ثروت ، سلامتی با بیماری و… و این طور نیست که برخی از این به اصطلاح استادها فقط یک جنبه از زندگی را در نظر میگیرن تا افراد بیشتری را در دام دوره های خود بیندازند.
IN GOD WE TRUST = به خدا اعتماد داریم
سلام؛
من در اواخر سال 1402، با بلاگری که شاید همه شما دوستان بشناسیدش آشنا شدم(آیسان اسلامی). اولش بخاطر سرگرمی و خنده دار بودن استوری هاش صفحهش رو دنبال کرده بودم، اما مدتی نگذشته بود که چیزی توجه منو جلب کرد. ارتباطی که آیسان با خدا داشت، صحبتها و دعاهایی که به درگاه خدا میکرد.
اما هنوز این رابطش با خدا برام جذاب نبود.
تا اینکه روزی استوری گذاشته بود که کیف پولشو گم کرده و رو به آسمون کرده بود و از خدا خواسته بود کیف پولش پیدا بشه، و در کسری از ساعت، کیف پولش به دستش رسید.
این اتفاق رو که دیدم خیلی مجذوبش شدم. من هم شروع کردم به صحبت کردن با خدا. و هر روز صبح زود از خواب بیدار میشدم و میرفتم پیاده روی و با خدا حرف میزدم.
از دوران دبیرستان دوستی دارم که در سایت عباسمنش فعال هست و خیلی باهمدیگه درباره قانون جذب و… صحبت میکنیم.
روزی صحبت درباره خدا شد و اون کتاب «چگونه فکر خدا را بخوانیم» رو بهم پیشنهاد داد.
من هم توی سایت ثبت نام کردم و دیدم که کیف پولم توی سایت شارژ شده. خیلی خوشحال شدم و کتاب رو خریدم. رفتم و پرینتش کردم.
متاسفانه نتونستم همه کتاب رو تموم کنم.
روزها گذشت و تابستان 1403 دانشگاه من تمام شد. قبل از اینکه برای سربازی در جایی پذیرش کنم، رو به خدا گفتم: خدایا سربازی به عهده خودته، سپاه ، ارتش یا نیروی انتظامی، هر کدوم که صلاح میدونی من رو بنداز.
به قول استاد، من قسمت خودم رو انجام دادم و برای برج 9،در سپاه پذیرش کردم. 27 آبان رفتم پلیس+10 و بهم گفتن: نیرو زمینی ارتش پادگان آموزشی 07
اولش خیلی ناراحت شدم، نه از خدا، بلکه توی حال خودم ناراحت بودم.
طبق روال همیشگی برای پیاده روی رفتم پارک و با خدا صحبت کردم و در حالی که داشتم به خونه برمیگشتم، یک ماشین منو زد.
و با سر به زمین خوردم، کمی سرم و زانوم اسیب دید.
منو با اورژانس به بیمارستان بردن، و ازم عکس برداری کردن. خدا رو شکر هیچ اتفاقی برام نیافتاده بود.
سربازی رو بخاطر دلیل پزشکی تمدید کردم برای برج 12.
بعدش فهمیدم که اعزامی های برج 12 معروفن به دوره طلایی، چون فقط یک ماه آموزشی دارن و عید رو هم مرخصی کامل میدن، و همچنین فهمیدم که ماه رمضان هم از 1403/12/12 شروع میشه و در ماه رمضان هم با سربازها کاری ندارن.
1403/11/27 رفتم پلیس+10 و بهم گفتن: نیرو زمینی ارتش پادگان آموزشی 07(دوباره جای قبلی).
دیگه ناراحت نبودم. آرامش داشتم، چون سپرده بودم به دست خدا.
همون روز احساس کردم باید بیام سراغ سایت عباسمنش، چند تا ویدیو دیدم و محتوای ویدیو ها درباره آسانی بود، و من فهمیدم که در سربازی، آسانی در انتظارمه.
در حال تماشای یک فایل بودم که یادم افتاد شهرمون یک دفتر عضو یابی نیرو زمینی ارتش داره.
رفتم و باهاشون صحبت کردم و گفتن که واقعا به سرباز نیاز داریم، اگه آشنا داشته باشی که موقع تقسیم بندازتت اینجا، ما خیلی هم خوشحال میشیم که سرباز داشته باشیم، و من گفتم آشنای من اون بالاییه.
دوستان عزیز فردا 1403/12/1 اعزام سربازی منه و همچنین سالگرد عضویت من در سایت عباسمنش هست.
این یک نشونه و هدایت از طرف خداست و همین الان هم بابت این اتفاق زیبا در حال اشک ریختن هستم.
در انتظار هدایت خدا به سمت دفتر عضو یابی نیرو زمینی ارتش شهرمون هستم.
سلام استاد جان سایت برای من قفل شده بود ، موفق شدم دوباره وارد سایت بشم . خدا رو شکر میکنم که امروز من و دختر عزیزم دوباره میتونم بهتر و دقیق تر کنار شما باشیم مسیر زندگیم خیلی تغییر کرده تو این مدت خدا رو شکر میکنم با شما آشنا شدیم و مسیر زندگی مون با وجود آموخته ای شما برامون خیلی خیلی زیاد هموار و مسیر نشونمون داده میشه دخترم خیلی خیلی عالی داره عمل میکنه سالومه تو اولین مسابقات لیگ استان بهترین عملکرد رو داشته و با اعتماد به نفس فوق العاده بوده خدا رو شکر
سلام من از سال 98با استاد عباسمنش آشنا شدم یادمه اولین فایلی که از ایشون گوش دادم دهنم باز مونده بود ک چقد اشتباه فکر میکردم در سال 98 من هیچی نداشتم با فایل های استاد پیش رفتم آگاهی کسب کردم اکثر فایل ایشون گوش دادم ب قوانین عمل کردم ب تمرین ها عمل کردم روزها گوش میدادم و نت بر میداشتم اون زمان ن ماشینی داشتم ن شغلی ن پولی
بعد از اون سال 99 206 صفر خشک خریدم ینی جوری خوشحال بودم ک خدا میدونه بعد ازون تو یه شرکت مشغول ب کار شدم ب عنوان حسابدار اولین درآمد کسب کردم ولی بعد دوماه فهمیدم کارمندی برای من نیس اومدم بیرون کسب کار خودمو زدم مزون لباس عروس الان ک اخر سال 403 هست من x22pro صفر کمپانی خریدم با کلی جنس و کلی عروس و پس انداز
واقعا ب اینکه باور هام و زندگیم عوض شده با فایل های استاد ایمان دارم من از صفر طی 4سال ب اینجا رسیدم الان 27سالمه و حس خوبی دارم و کلی انگیزه
تو ایران چون 99افرار جامعه منفی ان سخت باور هات درست کنی ولی امکان پذیره
به نام خدای بزرگ و مهربان
سلام و درود استاد عزیزم و همه عزیزان
وظیفه خودم می دونم که تجربه خودم از نشانه ها رو در این قسمت هم درج کنم.
با شروع دوره جدید استاد عزیزمان ، احساس خوشحالی و شادی و عشق و شور شعف بسیاری عالی در همه ما دانشجویان شکل گرفته و این نشان از عطش وصف ناشدنی همه ما برای ادامه دادن این مسیر و بهتر شدن و خالص تر شدن افکار و باورهای ما در جهت خلق زندگی دلخواه است.
این احساس عاشقانه بین ما دانشجویان و استاد عباسمنش عزیز ، نشان از الهی بودن و درست بودن و خالص بودن آموزش های استاد هست که همه ما با عمل کردن متعهدانه و آگاهانه ، تبدیل شدیم به خالق تمام شرایط زندگی مان.
خدای مهربان رو برای توفیق حضور در این مسیر زیبا ، بی نهایت شکرگزارم.
مدتی هست که میخواستم دوره روانشناسی 1 رو شروع کنم و کلی هدایت و نشانه ها رو از خداوند مهربان برای کارکردن روی این دوره دریافت کرده بودم.
ولی دیروز با دیدن بنر سایت و شروع این دوره بسیار عالی ، تردید تو دلم افتاد!
تصمیم گرفتن برام سخت شد . از یک طرف دوست داشتم این دوره عالی رو شروع کنم که از نام زیباش ، مشخص هست که چه دستاوردهای زیبایی رو برای هر دانشجویی می تونه به همراه داشته باشه ، و همچنین ایمان دارم که همزمانی با سایر دانشجوها و سبک جدید استاد در مورد روند جلسات ، یک تاثیر بسیار عالی و بی نظیر و یک حس بسیار وصف ناشدنی رو برای هر کسی می تونه به همراه داشته باشه .
به شدت خودم دوست دارم که اول دوره جدید رو با این شرایط خاص و منحصر بفرد شروع کنم و بعد برم سراغ ثروت 1 .
ولی این تصمیم و این دوست داشتن چیزی هست که به عقل من میرسه .
از دیروز یک شرایط خاصی در ذهنم شکل گرفت . بعد از تلاش برای کنترل ذهن و درخواست قلبی از خداوند برای هدایت شدنم ، این موضوع رو دیشب رها کردم.
کشمکش و درگیری ذهنی خاصی رو از دیروز تجربه کردم و هر چقدر ذهنم رو آروم تر کردم ؛ به این نتیجه رسیدم که بهترین کار منتظر موندن برای دریافت نشانه ها از طرف خداوند هست.
از طرفی ذهنم میگفت که این دوره جدیدِ ، سبک آموزشی استاد منحصر بفردِ ، 40 درصد تخفیف دارِ ، با سایر دوستان همگام خواهم شد و کلی اتفاقات خوب و رشد عالی رو برام به همراه داره.
یک صدایی هم در وجودم می گفت که ، خداوند بهتر از من می دونه که برای الان من ، برای این لحظه من و با توانایی ها و شرایط من و مسیری که در اون قرار دارم ، چه چیزی بهتر هست . شاید بهترین مسیر برای بقیه ، بهترین مسیر برای من نباشه!
واقعا کار خیلی سختی بود برام که بین این دو مسیر زیبا یکی رو انتخاب کنم .
با تمام وجوم دیشب سعی کردم آگاهانه و خالصانه از خداوند کمک بگیرم .
قطعا همراه شدن با سایر دوستان و قرار داشتن در دوره جدید احساس وصف ناپذیری رو برام به همراه داره ، در کنار همه اینها تخفیف هم گوشه ذهنم چشمک میزد! و در یک کش و قوس و کشمکش خاصی قرار داشتم .
به لطف آموزش های استاد یه چیزی به یادم اومد که وقتی من از خداوند برای مسیرم کمک میخوام ، باید احساس خوبی داشته باشم و منتظر نشانه باشم
از عصر دیروز بی خیال این درگیری ذهنی شدم و خودم رو با جریان عادی زندگی و لذت بردن از لحظه همراه کردم .
دخترم از من درخواست کرده بود که یک باشگاه تکواندو خوب براش پیدا کنم ، همین دیروز رفتم باشگاه نزدیک منزل تا مربی تکواندو رو از نزدیک ببینم ، ولی بنر روی باشگاه توجه من رو به خودش جلب کرد ،
آموزش کاراته زیر نظر سنسی صبوری!!
اصلا یک لحظه جا خوردم!! چند ماهی بود که دنبال استاد صبوری مربی چند سال پیش خودم بودم که تمرین هام رو شروع کنم ولی نه شماره ای ازش داشتم و نمی دونستم که کجا آموزش میده. این اتفاق هم برام خیلی جالب بود ، منتظر موندم و اتفاقا در یک زمان هم مربی دخترم رو دیدم و بلافاصله استاد صبوری رو دیدم و بعد از کلی گپ و گفت ، از اندام عالی من کلی شگفت زده شد ، و قرار گذاشتم که از روز دوشنبه (فردا) تمرین رو شروع کنم . خیلی احساس زیبایی در وجودم شکل گرفت .
بعد اومد خونه و با همسرم کلی حرفهای خوب زدیم ، با پسرم پاسور بازی کردم ، با دخترم کلی بگو بخند و شوخی کردم ، بعدش همسرم و بچه ها رفتن کلاه گیس آوردن و سر من گذاشتن و کلی کارهای fun کردیم و احساس شادی رو مضاعف تر کردیم.
بعد با موزیک با پسر رقصیدیم ، بعدش رفتم سراغ دمبل و ورزش خودم رو انجام دادم.
یکی از درسهای خوبی که از استاد عزیزم یادگرفتم ، این هست که باید هنر خوب زندگی کردن و لذت بردن از داشته های فعلی و استفاده از چیزهای ساده ، برای خلق احساس شادی رو یاد بگیرم و در این مسیر باید همیشه بهتر یشم.
چون ایمان دارم که نیازهای ما و خواسته های ما در زمان مناسب توسط خداوند پاسخ داده می شود
چون باور دارم که طبق قانون بدون تغییر خداوند ، وقتی احساس خوبی داشته باشم ، وقتی افراد حاضر در زندگیم رو مقدس و فرشته هایی از طرف خداوند بدونم ، وقتی قدردان داشته های فعلی باشم و در هر لحظه ، از داشته های فعلی لذت ببرم ، بدون شک به سمت نیازها و جواب سوالات و قدم های بعدی خودم هدایت می شم ، این قانون خداوندِ و هیچ تغییری و تبدیلی در اون نیست ، اگر غیر از این جریان در زندگی من هست ، مشکل از منِ نه از خداوند
درخواست ها در هر لحظه پاسخ داده می شوند ، اگر من پاسخ ها و نعمت ها رو دریافت نمی کنم ، دلیل ضعیف بودن فرکانس های من و عدم حضور در مدار خداوند هست
آن نیاز مریمی بودست و درد که چنان طفلی سخن آغاز کرد
حق تعالی گر سماوات آفرید از برای دفع حاجات آفرید
هر کجا دردی دوا آنجا رود هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود هر کجا کشتیست آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور بدست تا بجوشد آب از بالا و پست
اگر به جای حسادت ، تحسین کنم
اگر به جای حسرت نداشته ها ، قدردان و شکرگزار داشته ها باشم
اگر باور داشته باشم خداوند از رگ گردن به من نزدیک تر هست
اگر باور داشته باشم من لایق همنشینی و دریافت الهامات خداوند هستم
اگر باور داشته باشم ، جریان هدایت هر لحظه من رو هدایت می کنه
اگر به عالم بودن خداوند و آگاهی محض خداوند باور داشته باشم
اگر هنر در لحظه زندگی کردن و لذت بردن از حضور عزیزانم و شاد بودن با ساده ترین چیزها رو باد بگیرم
اگر باور داشته باشم خداوند با توجه به شرایط و وضعیت و توانایی های من و با توجه به مسیری که در اون قرار دارم و مهم تر از همه ، با توجه به خواسته های من ، مسیری که برای من بهتر هست رو به من میگه
بدون شک ، با عمل کردن به جریان هدایت و تسلیم بودن ؛ نیازهای من پاسخ داده میشه و درخواست های من اجابت میشه
و امروز خداوند امروز صبح زیر دوش وقتی که در حال تکرار همین آگاهی و طلب هدایت بودم ، به واضح ترین شکل به من گفت که فایل الگو برداری از افراد موفق رو گوش کنم.
abasmanesh.com
از صبح امروز با گوش کردن به آگاهی های بسیار بسیار بی نظیر این فایل و شنیدن مجدد این جملات از استاد عزیزم ، که
سعی می کنم که در همه جا و همه چیز از خداوند هدایت بطلبم که چه مسیری رو بهترِ برم ؟
خیلی خیلی مهمه که برای هر قسمت از زندگی مون ، بدونیم که قدرت کیه ، رب کیه و ما از کی باید کمک بخواهیم
ذهنم رو آگاهانه جهت دهی کردم .
رسیدم اداره و تمرکز آگاهانه گذاشتم روی فایل های سفر به دور آمریکا و تحسین زیبایی ها و شنیدن صحبت های بسیار زیبای استادم در مورد اهمیت احساس خوب داشتن برای دریافت الهامات .
و به شکلی کاملا واضح و شفاف هدایت شدم به کلیک کردن روی گزینه
مرا به سوی نشانه ام هدایت کنم
الله اکبر
خدای مهربان شکرت
سجده می کنم در درگاه تو
تو منزه و بدون خطایی
تو عالم مطلقی ، تو قادر هستی و به کل کیهان به کل شی به کل خلقت احاطه داری
خدایا امر تو فرمان تو نافذ و جاریِ
به الله قسم در این 3 ماه به اشکال مختلف خداوند من رو به دوره ثروت یک هدایت کرده بود . در فایل های مختلف در کامنت های مختلف ، و چندین بار هم این گزینه رو زده بودم و در صحبت های استاد کلمه دوره ثروت 1 و تاثیر این دوره رو بارها و بارها شنیده بودم و به خوبی هدایت خداوند رو برای ادامه مسیر و تهیه دوره ثروت 1 دریافت کرده بودم.
ولی امروز ظهر وقتی روی گزینه مرا به سوی نشانه ام هدایت کنم کلیک کردم به شکل کاملا شگفت انگیز و باور نکردنی و حیرت انگیزی ، خود صفحه خرید دوره روانشناسی ثروت 1 در مقابل چشمانم ظاهر شد!!!!
و گزینه خرید محصول رو جلوی چشمانم دیدم.
به قدری هدایت خداوند آشکار و واضح و روشن بود که خودم باورم نمی شد…
و یقین پیدا کردم که برای من در این لحظه این مسیر بهتر هست . و این من هستم که باید ایمان خودم رو نشون بدم .
این من هستم که باید تسلیم باشم .
ذهن میگه دوره جدید تخفیف داره ولی دوره ثروت 1 گرون ترِ ، دوره جدید کلی شرایط خاص داره ، کلی شور و شوق و انگیزه دوستان رو به همراه داره و بی نهایت شرایط لذت بخش دیگه ،
ولی جریان هدایت بین این دو زیبایی ، یک مسیر متفاوت از بقیه رو به من میگه .
شاید به ظاهر در دوره ثروت یک ، خودم تنها باشم ، و این شور و همراهی و جو بسیار لذت بخش دوره جدید رو تجربه نکنم ، ولی بدون شک خداوند اشتباه نمی کنه ، خداوند بهتر از من مسیر رسیدن به خواسته هام رو می دونه ، خداوند به مسائل من آگاهه ، خداوند بیشتر از من میخواد که من به خواسته هام برسم ، خداوند پشتیبان اجابت کردن خواسته های منِ ، اون بصیر و تواناست و من در برابر خداوند هیچی نیستم ، پس بهتر که به علم و آگاهی و هدایت خداوند اعتماد کنم.
برای تک تک دوستان عزیزم و استاد عزیزم در دوره جدید ، بهترین رشد ، قوی ترین ایمان ، زیباترین احساس ، آرام ترین ضمیر و خلقِ بزرگ ترین نتایج رو از خداوند آرزو می کنم و انشاالله در زمان و مکان مناسب و هر وقت که آماده این دوره بودم ، خداوند من رو به آگاهی ها و مطالب این دوره جدید هدایت خواهد کرد.
ایمان دارم که بدون شک این مسیر برای من بهتر و عالی تر خواهد بود .
دوست داشتم این اتفاق مهم رو با بقیه دوستان به اشتراک بذارم و به خودم یادآوری کنم که مسیر همه ما درسته ،
همه ما در راه راست در مسیر مستقیم ، مسیر نعمت ها و ثروت ها حضور داریم و هر روز بهتر از قبل حرکت می کنیم .
نتایج و شرایط و دستاوردهای دوستان و خودم ، گواه این صحبت هست.
انشاالله خداوند هر کسی رو که آماده تغییر هست ، به این سایت الهی و دوره های بی نظیر استاد عزیزمان هدایت کند .
انشاالله در مسیر زیبای توحید و موفقیت در تمام جنبه های زندگی ، همگی موفق و پیروز باشم و خالق تمام خواسته هامون باشیم.
در پناه الله مهربان شاد و موفق و تندرست باشید.
خدانگهدار
به نام خدا
تشکر میکنم از دوست عزیزمون جواد بایرامی که اینقدر عالی و با جزئیات این کامنت رو برامون نوشتن که ی نتیجه ای باشه برای هدایت شدن و ادامه دادن در بهترین روند
شکر الله که اومدم این فایل هدایت و نتایج رو دیدم و کلی لذت بردم
شکر الله بعدش اومدم سراغ کامنت ها و کامنت طولانی و پر ستاره شما به من چشمک زد
چقدر لذت بردم از کامنت تون و کلی لذت بردم که تونستم به این کامنت هدایت بشم
اتفاقا منم این چند مدت هدایت شده بودم به خرید قدم اول دوره دوازده قدم و میخواستم که فردا تهیه اش کنم ولی امدن چند روز قبل دوره جدید من رو دچار شک و تردید کرد که نکنه باید این دوره رو تهیه کنم
چون سری قبل که میخواستم دوره عزت نفس رو تهیه کنم دوره احساس لیاقت هم تازه شروع شده بود و دوستان عزیزی که در سایت فعال بودن کلا ایمیل کامنت گذاشتنشون در دوره جدید برام میومد و من دو دل میشدم که دوره عزت نفس رو تهیه کنم
در هر صورت که اون وقت من دوره عزت نفس رو گرفتم و ولی به نفعم شد و در جلسه سومش تونستم 50 میلیون بگیرم از کسی در حالی که 4 ماه دنبالش بودم که باهاش جدی صحبت کنم ولی ی چیزی در درونم مانع ام میشد
بعد از کار کردن رو عزت نفس میگفتم که اون وقت دوره رو نخریدم بعد شد 10 تومن!
الانم اون احساس مجدد اومده بود برام که این دوره بی نظیر که در مورد هدایت هست قیمت خوبی داره و بعدا قیمتش افزایش پیدا میکنه چه کنم
ولی دیروز ی فایل دانلودی میدیدم که بعد از توضیحاتش نوشته بود که برای آگاهی بیشتر در این مورد دوره دوازده قدم رو تهیه کنید و دوره دوازده قدم تایپ شده ابی رنگ بود به این معنا که لینک بوده و من زدم روش و اومدم تو توضیحات دوره!
شکر خدا بابت این هدایت و مصمم هستم که دوره دوازده قدم رو تهیه کنم و اگر خداوند هدایت کنه فردا تهیه اش میکنم!
و از اون موقع پروفایل هر یکی از دوستان رو میبینم ، اونهایی اند که دوره دوازده قدم رو کامل تهیه کردند!
همچنین مثل شما دوست عزیز
مرسی بابت کامنت بی نظیرتون و این هدایت بی نظیرتون
ممنون میشم در مورد دوره دوازده قدم و نتایجی که بدست اورید و اینکه دوره بیشتر در مورد چی توضیح میده ما رو راهنمایی کنید
با تشکر!
سلام خدمت شما دوست عزیز.
حقیقت اینه منم مدتیه میخام دوره سلامتی رو بخرم.چون ب شدت احساس نیاز میکنم و مخصوصا اینکه الان نزدیک 3ماه هست ک نون و برنج رو حذف کردم ولی نمیدونم باید چ کنم.سردرگمم.دوست داشتم دوره سلامتی رو بخرم ک طبق آگاهی هاش و اصولی پیش برم.هرچند این ترس رو دارم ک نکنه از نظر بعد تغذیش نتونم از عهده مخارجش بربیام.چون دیدم ک استاد همیشه چ حجمی گوشت تهیه میکنند.یا این ترس ک مبادا از خوردن این حجم گوشت دچار نقرص بشم؟ چندروز پیش ک دوره جدید رو دیدم وسوسه شدم ک خوبه اینو بخرم.هم قیمتش الان مناسبه.هم منم باین فکر میکنم ک با انرژی گروه همراه میشم.و با اشتیاق و انگیزه بیشتری شروع میکنم.هم اینکه من تابحال دوره ای رو نخریدم ک از اول کار همراه باشم.یعنی کلا بجز کشف قوانین هیچ دوره دیگه ای نخریدم.
حتی باخودم فکر کردم ک خب خوبه هردو رو بخرم.بعد ک دقیق فکر کردم دیدم ک خب اینطوری باز نمیتونم درست حسابی تمرکز بذارم. هرچند استاد قبلا گفتند ک آگاهی های همه دوره ها بیسش یکیه.
ی همچین چیزی اگه اشتباه نکنم.
خلاصه ازخداوند هدایت طلبیدم و مرا بسوی نشانه ام کن رو زدم. ولی دوره دوازده قدم اومد.دوسه بار توی روزهای مختلف انکارو انجام دادم و یکی دوبار کشف قوانین ک دارمش و دوبارم دوازده قدم اومد.الان نمیدونم چیکارکنم؟بیشتر گیج شدم. چندروزه میخام این کامنت رو بذارم ولی اینقد سردرگم بودم ک اصلا نمیدونستم داخل کدوم قسمت بذارم.تا دیشب خودبخود یادم نیس چطوری ولی اومدم این قسمت.داشتم کامنت شمارو میخوندم ک خوابم برد.چون این روزها توکسب و کار یکم سرمون شلوغه.بعد الان ک دوباره اومدم داخل سایت و ادامه کامنت شمارو و پاسخ اون دوستمون رو دیدم و متوجه شدم ک انگار مسئله هر دوسه نفرمون تقریبا ب یک شکله تصمیم گرفتم اینجا کامنت بذارم.
از خداوند هدایت واضح و شفاف اونگونه ک من متوجش بشم میطلبم.آمین.ممنونم بابت کامنت زیبا و پرانرژیتون.روز خوبی داشته باشید.
دوستتون دارم.عرفانه
دوست همفرکانسی آقای جواد بایرامیسلام . خوندن کامنتتون بهم انرژی فوق العاده ای بخشید و اتفاقا صحبت های شما در این کامنت برای من هدایت بود. به همین دلیل خوشحال میشم که تجربه خودم رو با شما و بقیه دوستان به اشتراک بگذارم.
من دو دوره 12قدم قدم یک و دو، همچنین روانشناسی ثروت یک رو تهیه کردم، چند روزی از ذهنم میگذشت که کدوم رو شروع کنم از ابتدت در حالیکه نمیدونم چی برام خوبه چی بد. امروز همش از صبحدلتو دلمنبود که روی گزینه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن بزن وبرو ببین چی میشه! نه فقط برای اینکه بخوام برای این تردید در این موضوع از نشانه ام استفاده کنم، بلکه فقط یک ندایی در درونم مدام کلمه نشانه رو تکرار میکرد. اتفاقا ویدیوی مربوط به نشانه امرودیدم و به جز چندتا نکته چیز خاصی دستگیرمنشد. تا اینکه دوباره یکنیرویی من رو به اینجا هدایت کرد، راستش اولین باره که دارم این قسمت کامنتهای دوستان رو میخونم، و اولین بار بود که این دیدگاه های زیبا رو جدی گرفتم!
چندتا کامنت خوندم تا رسیدم به نظر زیبای شما، با اینکه با جزئیات نوشته بودید ولی ادامه دادم، به صدای قلبم گوش دادم و رسیدم به قسمتی که گفتید استاد خودتون روپیدا کردید برای آموزش دخترتون!!! خیلی خوشحالم برای این تجربه ای که داشتید.
وقتی رسیدم به اون قسمت که گفتید خدا بهتر میدونه چی برای من خوبه و چی بد خیلی دلم آرومشد.
چون امروز از صبح به خاطر یک چالش در کسب وکارم از صبح تکرار میکنم خدایا هدایتم کن، خدایا نمیدونم چی میشه، ولی من از تو پیشرفت میخوام رشد میخوام ثروت میخوام این دو راهی رو برام روشن کن(چون باید برای یک موضوعی تصمیم بگیرم که برم یا بمونم در همین جایی که الآن هستم)
خب … دیدن کامنت شما وهدایتتون در ذهنم یک انفجار به پا کرد!
بوووووووووومب! بروسراغ دوره روانشناسی ثروت یک! از صبح خدا داره بهت میگه برو قسمت نشانه ها… نشانه ها رو بخون! چون خدا میخواست بهم بگه که دختر خوب، جوابت رو اونجا گذاشتم برو معطل نکن! چه همزمانی قشنگی، پیدا کردن این قسمت سایت، خوندن نتایج دوستان، دیدن کامنت شما و دریافت پاسخ.
پاسخی که هم راهم رو در مسیر کاریممشخص کرد وهم فهمیدم که باید به آموزشهای دوره روانشناسی ثروت یک مجددا کامل گوش کنم واین دوره رو تکمیل کنم.
خدایاشکرت بابت این خانواده دوست داشتنی خدایاشکرت بابت نشانه هات
خدایاشکرت بابت این همه حال خوب
ممنونم که جوابم رو دادی ممنونم که صدام رو شنیدی این حس و حال شیرینی که میدونی کسی هست که شش دنگ حواسش به توئه واقعا از هر نتیجه ای لذت بخش تر و ارزشمندتره
تپش قلبم زیادشده بود دست وپام یخ شده بود چشمهام تارشده بود…خدایا چی قراره رقم بخوره..چراحال درونیم خوب نیست، چکاربایدبکنم انگار ده نفربادستان کثیفشون تودلم لباس میشورن…ذهنم بیقرارشده بودمانندیک اسب سرکش نمیتونستم مهارش کنم..آخه مدتی هست بیکارم وبه ناچار هی قرض گرفتم …یک خانم تنها باید یک تصمیم جدی میگرفتم فروش خونه برای ایجاد یک شغل جدید اونهم توی این شرایط سخت ..بین دوراهی نامعلوم گیرکرده بودم عده ای مراتشویق میکردند وعده ای لعنم میکردند که اگر انجام بدی بدبختی و کارتون خواب خواهی شدازدنیایک آپارتمان داری اون رو هم ازدست میدی …اخرکار تاریک… اول راه نامعلوم خدایاچه کنم… طبق معمول تفعل زدم به سایت استادعباسمنش واستادم بابیان زیبافرمودن هدایت و نشانه رو ازخودخدابایدخواست راه رو اوبرایت نشان میدهد ونیاید هفته ها در دوراهی ماندچون تردید آسیب جدی به جسم وروان خواهدزد…
تازه فهمیدم بیدارخوابی شبها ودردمعده ،همه وهمه از این تردیدکفتی هست که سه ماه نتونستم انتخاب درست داشته باشم.
باورها وترس ها ویک خانم تنها وکلی قرض وخرج زندگی وشرایط سنی که با49سال هرجا به من کارنمیدن، این ترمز ها من رو ازپا درآورده بود و جالبه بدونین دوستان به هر دری میزدم تا سریعتر به پول برسم که نمی شدکه نمی شدتازه هزینه هام بیشترهم میشد بیمارجسمی هم شده بودم باید پول ام از آی سونوگرافی ودارو… روزهای خیلی سختی رو گذروندم که شایداکثر شمادوستان شرایطم رو درک کنین…
اما باگوش دادن مطالب استادتصمیم گرفتم با جمله تاکیدی که خداوند مدیر و راهنمای من هست وتاشب مراهدایت خواهدکردتاتصمیم درستی بگیرم یا آره یانه؟باید زودتر از دوراهی وشک وتردیدخودم رونجات بدم به قول استاد عباس منش عزیز تردیدبزرگترین سم هست، و من باتکرارخدایا راه را برای من نشان بده ادامه دادم واحساسم روخوب کردم گویا تکیه گاه غنی پیداکرده بودم…
تا اینکه فردی که قراربود من باهاش شریک بشم و بیزینس بزنم وباپول آپارتمان من وخودشون این امرصورت بگیره..یکهوهمسرشون بدون هیچ هماهنگی وسوالی زنگ زد وکلی گریه کرد که خسته شده از بی فکری مالی شوهرش وکلی چک برگشتی دارن وازمن خواست برایشان دعاکنم… نمیتونم احساسم روبیان کنم چه حالی شدم چطور من به حرفهای این فرد داشتم سرپناهم رومیفروختم..
بعدازتماس تلفنی من کلی زمین روسجده کردم از اینکه هدایت شدم به سمت تصمیم درست وسریع زنگ زدم و گفتم برای ایجاد شغل نیاز به فروش خونه نیست وشهودم بهم میگه باید قوانین روبیاموزی تابه شغل وثروت برسی وخداروشکرکردم.(راستی دوستان اگرفکری به ذهنتان میرسه بگین چکاربایدکردمتشکرم)
به هرحال ازخونه فروختن منصرف شدم ولی هنوز بیکارم..خداوندمراهدایت کنه سمت رسالتم وشغل جدیدم…
جاداره ازاستادعزیز وخانوم شایسته ی گل که بی ریا قوانین زندگی را به مامی آموزند سپاس گذاری ویژه داشته باشم… اکنون پس از نوشتن در این سایت خیلی سبک شدم و احساس میکنم شماها اعضا خانواده ی من هستین که تونستم خیلی راحت بهتون حرف بزنم .خدایااااشکرت بابت آگاهی ازاین سایت پربرکت،️
سلام دوست عزیز
ان شاءالله خدا بهتون سلامتی و آرامش بده
من پیشنهاد میکنم از یک کار خونگی شروع کنید حالا هرچی که دوست دارید میتونه درست کردن ترشی و مربا خونگی باسه، دوخت و دوز، تریکوبافی یا هر چیز دیگه
یک نام انتخاب کنید که من نام کاربریتون رو خیلی دوست داشتم و معلومه سلیقه خوبی در انتخاب نام دارید
بدون سرمایهگذاری اولیه آنچنانی
یک کانال ایتا و اینستا بزنید و با توکل بر پروردگار شروع کنید
بعدا عکاسی محصول و جذب مشتری و کار با اینستا و ایتا رو هم بهبود میدید کم کم به امید خدا
سلام ب دوست عزیز و همفرکانسی
شما علاقه ب هر چیزی دارید رو توی وجودتون پیدا کنید و سراغ علاقه تون برید و حرکت کنید
خداوند بدون شک کمکتون میکنه
هر روز روی افکارتون کار کنید و آگاهی های سایت دنبال کنید
بدون شک با این روند شما بعد از سه سال ب حدی از درآمد میرسید ک نیازی ب هیچ احدی ندارید
فقط استمرار داشته باشید و توکل واقعی
ان شالله ب لطف خدا و استاد عزیز و باور های خودتون منتظر کامنت های بعدی از شما هستم تا از نتایج خودتون بنویسید
در پناه الله سالم و سلامت و شاد و قدرتمند باشید