«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری
    106MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی
    23MB
    25 دقیقه

این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افرا عبدالهیان گفته:
    مدت عضویت: 2914 روز

    بنام او که آفرید و فرصت برای آگاه شدن بخشید و در حمایت خودش لحظه به لحظه هدایترگر هر جنبده و آفریننده ای هست که باور به هدایت و درخواست هدایت دارد

    یگانه استادم و بانو مریم جانم و همه دوستان الهی من سلام

    الان اخرین فایل روی سایت که توضیحات شما استاد عزیزم برای هدایت بود رو دیدم و بعد از پایان فایل بابت موضوع اینکه مشخصات فردی حقیقی خودم رو روی سایت بزارم و یا اینکه همچنان با اسم مستعار ادامه بدم هدایت خواستم چون مدتی پیش بدلیل باورهای اشتباه و محدود در ذهنم تصمیم گرفتم که اسمم رو تغییر بدم و با ی اسم مستعار کامنت میزاشتم و فعال بودم و این موضوع هرگز با درون من سازگار نبود و یه بخشی از گوشه ذهنم همیشه درگیر بود و پرت انرژی داشتم که به لطف الله و به برکت این فایل از خداوند هدایت خواستم خدااااوندمعجزه وار هدایتم کرد و ای اهل ایمان (دوستان و استادم که این کامنت رو میخونید)من با همه قلب و تمرکزم از خداوند هدایت خواستم و چشمانم رو بستم و روی گزینه نشانه من برای امروز کلیک کردم و متحیر شدم از فایلی که برام اومد و فقط از نامش فهمیدم که باید چ قدمی بردارم (فایل قسمت 1و2 مصاحبه شما با استاد) یعنی ابتدای سلسله فایلهایی که استاد عزیزمون خالص تر و واضحتر همه خصوصیات و حتی مسائل شخصی ترشون رو برامون باز کردند و واضحتر و شفاف ترو بی پرده تر از همه چیز برامون صحبت کردند و من فهمیدم که چیزی برای پشت پرده نباید بزارم و نه تنها اطلاعات شخصیم و اصلیم نوشتم و ادیت کردم بلکه بعد از 2و سال اندی همت کردم پا روی تنبلیم گذاشتم و عکس پروفایل نیز انتخاب کردم و برخلاف همیشه که توی ذهنم بود عکسی از منظره بزارم به هدایتم اعتماد کردم و عکس شخصی از خودم گذاشتم چون ایمان دارم که معبودم فراتر از این لحظه و امروز من رو میبینه و با توجه به همه چیز من و هدایت کرد.هزاران بار شاکرم و سپاسگزارم که حتی در دریافت نشانه ها و هدایتهام هم دارم به درستی تکاملم رو طی میکنم و با احساس خوب به این مسیر الهی زندگیم ادامه میدم.

    استادم بهترین و برترین هر خیر و سعادت رو در دنیا و اخرت برای شما و همه دست اندرکاران این سایت مقدس از رب العالمین ارزومندم.

    در پناه رب یکتا همگی شاد و ارام و متوکل و با ایمان باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    نادیا گفته:
    مدت عضویت: 404 روز

    (به نام آفریدگار بهار)

    از خودم پرسیدم که چرا هیچکس منو باور نداره؟ چرا همه در تلاش هستن که بهم بگن نمی‌تونی؟ چه چیزی باعث میشه که انقدر دست کم گرفته بشم؟ چرا حتی یک نفر وجود نداره که بهم بگه (من باورت دارم، تو می‌تونی، از پسش برمیای)؟

    و احساس تنهایی می‌کردم از حجم حرف‌های بی‌حسابی که سمتم سرازیر می‌شدن. مقاومت می‌کردم. می‌دونستم که همه چیز تحت کنترل افکار منه و تا زمانی که من خودم رو باور داشته باشم، دیگران کاری ازشون ساخته نیست. اما…

    شاید هنوز اون قدری قدرتمند نشدم؛ بعد از شنیدن بارها و بارهای (نمی‌تونی)، گاهی شک می‌کنم. با خودم میگم شاید این ده نفر درست میگن و من دارم در مسیر اشتباهی تقلا می‌کنم؟ بعد دوباره تلاش می‌کنم برای سر پا شدن و ادامه دادن. چرا؟ چون نتایجی هستن که از این حرف‌های (دیگرانِ غلط)، پررنگ‌تر و مستحکم‌تر هستن. چون به چشم خودم، پیشرفت و قدم قدم نزدیک‌تر شدن به اون هدف رو می‌بینم. چون یاد می‌گیرم که آدم‌ها حین حرف زدن، خودشون رو خطاب قرار میدن و نه ما رو. آدم‌های موفق حرف از (تلاش و توانستن) می‌زنند، و آدم‌های ناموفق از (نشد و نمی‌شود). چون درباره خودشون صحبت می‌کنند. چون این طرز فکری هست که اونا تبدیلش کردن به سبک زندگی خودشون!

    و من در نهایت، از هر حرفی که نمی‌خواستم بهش فکر کنم، پناه آوردم به جایی که از خالقم هدایت بخوام. باز در دل پرسیدم که چرا کسی نیست؟ با چشم جسم خوندم و در قلب روحم، صدای خالقم رو شنیدم: (أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ؟)…

    نمیشه ایمان نیاورد به خدایی که انقدر دقیق می‌شنوه و انقدر دقیق جواب میده. چه سوال اشتباهی پرسیدم! به خالق خودم گفتم کسی رو ندارم، و اون به زیبایی هر چه تمام‌تر گفت که من برات کافی نیستم؟ چرا خالق عزیز من. چرا نزدیک‌تر از رگ گردنم. چرا. کافی هستی. به اندازه‌ی تمام تنهایی‌ها و تردید‌های من کافی هستی. به اندازه‌ی آروم کردن هر توفانی که خودم در وجود خودم پدید بیارم کافی هستی.

    ازت ممنونم که همیشه به موقع می‌رسی. ازت ممنونم که منو به آغوش کشیدی تا گم بشم در تو. ازت ممنونم که پناهم دادی در برابر پرتگاه‌های گمراهی. ازت ممنونم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    سمیه روزبه گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    با سلام و عرض ادب

    از الهام و نشونه های خداوند گفتن بعد دو ماه مثل یه دم مسیحایی که روح و جسم رو جلا میده.دیگه قرار نداری و فقط دنبال گوشه دنج

    تنهایی برای رسیدن و با خدا بودنه.

    زمانیکه نمازو برا 3 دقیقه خوندن و راحت شدن از دستش و ….

    و حالا با تمام وجودت و عشق و شادی خوندن و در بقیه زمانها باز گفتگو با خدا،ناز کردنش ستایشش و….

    من سرند شدم پس لیاقتم رو نشون میدم به خودم که میتونم یکی از بهترین های خداوند روی زمین باشم

    هزاران بار شکرت ای خدای مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مرضیه قاسملو گفته:
      مدت عضویت: 1965 روز

      سلاااام

      مینا جان نوشته هایت برای من خیلی نشانه داشت و همچنین باورهایی که نوشته بودی، من هم در مورد کسب و کار یه ایده به ذهنم رسیده و اولین قدم رو برداشتم و از خدا هدایت خواستم و به این کامنت ها هدایت شدم و از نوشته های شما و دوستان استفاده کردم

      خیلی ممنونم

      از استاد و مریم جان هم خیلی تشکر میکنم بابت ایجاد این قسمت از سایت😊😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    به نام خدای یکتا.تنها نیروی مطلق حاکم بر جهان و خدای به شدت کافی🌹🌹🌹

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز 🌹بهترین اساتیدم و تمامی دوستان اگاهم🌹🌹

    این اولین کامنتی هست که تو این قسمت مینویسم .

    حدودا دو ماه پیش خواهرم ازم خواست برای کارهای دست سازش که برنامه گسترده ای براش نداره یه لوگو طراحی کنم گفت نمیخوام زیاد براش وقت بزاری و یه لوگوی معمولی میخوام.اون زمان نشانه هایی دریافت کرده بودم که زهرا فضای کارهای گرافیکی رو ترک کن و فقط یک شاخه چیزی که بیشتر علاقه داری رو ادامه بده و تمرکز بزار.اما از اونجایی که اغلب سفارشاتی که داشتم تو فضای گرافیک بود و میشه گفت موفق هم بودم چون حتی زمانی که اصول طراحی گرافیکی رو نمبدونستم و سواد علمیش رو نداشتم تو این فضا سفارشات خیلی خوبی داشتم با مبالغ مناسب و خوب از همین جهت فکر میکردم که فقط تو این فضا میتونم پول بسازم و زمانی میتونم از تصویرسازی که بیشتر بهش علاقه دارم پول بسازم که خیلی قوی تر بشم با اینکه تو این فضا هم رزومه دارم ولی همیشه ذهن مقایسه میکرد که ببین تو طراحی لوگو و بسته بندی چقدر خوب عمل میکنی و چقدر بیشتر سابقه کار داری پس ترکش نکن و زمانی از تصویرسازی میتونی پول بسازی که خیلی قویتر بشی اینها رو ذهن در حالی میگفت که بیشتر وقت من برای تصویرسازی و تمریناتم تو این مسیر داره صرف میشه.وقتی به این مسیر الهی وارد شدم و مخصوصا از زمانی که قدم یک رو شروع کردم خیلی زیاد نشانه های در یافت میکنم که زهرا باید فضای گرافیک رو ترک کنی و از تصویرسازی پول بسازی ولی ذهنم آماده نبود تا حدی قبول کرده بودم اما تردید ها و ترس هایی بود.تا دو ماه پیش و طراحی لوگوی خواهرم و ازم خواست ازش هزینه بگیرم .چون یه لوگو معمولی خواسته بود میدونستم که زمان زیادی ازم نمیگیره و گفتم هدیه هست .همین که مداد و کاغذ برداشتم که براش اتود بزنم یه ندای زیبا یه ندا یه نوا تو وجودم به زیبایی گفت به این کار به عنوان سفارش کار نگاه کن. اگه بگم ۳ بار این جمله رو گفت انقدر قشنگ میگفت که جایی برای تردید تو ذهنم نبود و سریع قبول کردم درک نمیکردم حکمتش رو و مفهوم این خواسته رو اما جنس این ندا رو میشناختم و گفتم چشم.قبلش تو ذهنم بود خب یه اتود مدادی میزنم و با چاپ لینو واسش رو کاغذ خودم چاپ میکنم اما اون ندا گفت درست مثل یک سفارش کار بهش نگاه کن.انقدر این ندا با وجود اینکه چیزی از نتیجش نمیدونیتم برام قشنگ بود که همون روز یه جا تو دفترچم بادداشتس کردم و تاریخ زدم که بعد ببینم حکمتش چی بوده و یه فکت قوی برای ذهن نجواگر هم هست . شروع کردم تمام تمرکزم رو گذاشتم و به شکل عجیبی بر عکس همیشه که برای لوگو های تخصصی تا چند روز زمان میزاشتم برای این کار تو یک روز به نتیجه مطلوب رسیدم و با نرم افزار اجراش کردم و درست مثل سفارشاتم روال طراحیش رو پیش بردم خواهرم وقتی نتیجه رو دید از خوشحالی داشت بال در میاورد و خیلی خوشش اومد و اسرار داشت که قیمت بگم و هزینش رو پرداخت کنه قبول نکردم و گفتم هدیست.فردای همون روز خواهرم اومد گفت زهرا من امروز لوگو رو بردم یه جا نشون دادم قیمت گرفتم من راضی نیستم تو لوگوی به این قیمت بالا رو به من هدیه بدی و میخوام بعد از فروش کارام هزینش رو بهت بدم .اولش نجواها اومد که زهرا ببین خواهرت چکار میکنه اما خیلی زودخدا گفت صبر کن برو با خواهرت حرف بزن اون برات حرفایی رو داره.گفتم چشم و رفتم از خواهرم پرسیدم داستان چیه؟ گفت امروز لوگو رو کلی پرسون پرسون تو شهر گشتم که معرفیم کردن به یه گرافیست حرفه ای و کار بلد شهر که همه میشناسن نشون دادم که قیمت بده هزینش رو پرداخت کنم و قیمتی گفته بود که بالاتر از لوگو هایی بود که همیشه تازه با قیمت بالا کار کرده بودم .شوک شده بودم نمیفهمیدم داستان چیه.خواهرم گفت اون فرد کلی از لوگوت تعریف کرده گفته کار هر کی هست مشخصه خیلی حرفه ایه و قیمت کارش بالاست همون لحظه جنس اون ندا اون ندای زیبا تو گوشم باز مرور شد .به دلم افتاد که از خواهرم خواستم فردا که میره بیرون به اون آقا بگه اگه نیاز دارن حاضر به همکاری هستم و خواهرم این کارو کرد و با استقبال خیلی زیاد و شورو شوق اون آقا مواجه شدم.تلفنی باهش صحبت کردم یه بنده فوق العاده شایسته و خارق العاده خدا هر چی از شخصیت عالی این انسان و احترام تو رفتارش بگم واقعا کم هست و فقط این عظمت خداست که وقتی تو این مسیر میای انسانهای بی نظیرش رو تو مسیرت میزاره.یه نکات مهمی رو راجب طراحی هام بهم گفت که از دید حرفه ایش خیلی خوب هستند .و بعد هم گفت خانم باعث خوشحالیه که تو شهر ما یه خانم داره انقدر خوب کار میکنه .گفت تا حالا ندیدم کسی یه خانم اینجوری خوب تو شهرمون کار کنه و کلی همیشه نیرو میگرفته واسه همکاری و نیروهای مناسب نبودن.کلی تعریف کرد از کارم و تحسین کردو تبریک گفت و گفت مشتاق به همکاری هست.از اونجایی که تصویرسازی مسیری هست که بیشتر برام مهم هست گفتم من پروژه ای کار میکنم و قیمت کارم رو هم گفتم . گفت خانم تو شهر ما کسی با قیمت شما کار سفارش نمیده و کلی از تجاربش گفت اما من محکم گفتم من با همون قیمتی که گفتم حاضر به همکاری هستم گفت مساله ای نیست فردا براتون یه لگو میفرستم انجامش بدین برای شروع همکاریمون و نفرستاد یک ماه گذشت ولی کاری ارسال نشد به شکل عجیبی قلبم به این فاصله زمانی و هین اتفاق احساس خوبی داشت و میگفت زهرا این همون اتفاق خوبه هست .این اتفاق خوبه.بعد از حدود یک ماه اون آقای گرافیست تماس گرفت و گفت یه سفارش لوگو هسن انجام میدین ؟گفت دوستمه من رودرواسی دارم شما براش انجام بدی بهتره.خلاصه همونجا تلفنم رو به اون اقای مشتری داد و تماس گرفت گفت خانم یه لوگو میخوام یه روزه عجله ایه میتونین گفتم بله ولی چون عجله ای و سریع هست مبلغ کارتون بیشتر میشه .خدای من خدای من اون اقا حتی یک لحظه هم درنگ نکردو گفت قبول مساله ای نیست گفتم من پیش پرداخت معمولا میگیرم گفت مساله ای نیست و نصف اون مبلغ رو همون لحظه واریز کرد .بعدش اون اقای گرافییت و معرف پیام دادن و کلی شوکه شده بود گفت کیف کردم آفرییین و مات مونده بود که چطور اون اقا مبلغی که گفتم رو بدون چک و چونه قبول کرده.فرداش اقای مشتری تماس گرفت گفت خانم مساله ای پیش اومده در ارتباط با ثبت اسم لوگو مشخص نیست چقدر طول بکشه فعلا یه ریدیزاین از لوگو علامت استاندارد رو برای محصولش فایل کورلی براش طراحی کنم و کار لوگو رو صبر کنم.گفتم مساله ای نیست پس من اگر اجازه بدین پیش پرداخت رو برگردونم تا زمان مناسب گفت نه به هیچ وجه بزارین باشه تا به زودی برام انجامش بدین .همون لحظه ارم استاندارد رو براش طراحی کردم و فایلش رو ارسال کردم و الان یک ماه میگذره که هنوزخبرندادن. برای انجام طراحی لوگوشون بدون اینکه بشناسن من رو یا حتی اون اقای گرافیست که من رو معرفی کردن حتی من رو دیده باشن اون پیش پرداخت رو که نصف مبلغ هست پرداخت کردن و هنوز تو حسابم هست و فقط عظمت خدا رو دارم میبینم که اینجوری واست میشه اعتبار میشه اطمینان میشه اعتماد.همزمان با اون سفارش یکی از دوستام پیام داد زهرا یه ناشر اشنامون هست ازم پرسیده تصویرساز خوب میشناسی تو رو معرفی کرردم گفت زهرا گفتم دوستم فوق العادست.اون کار هم تماس گرفت و قرار شد خبر بده چون منتظر تایید از سمت یه جای دیگه هست. این فاصله و این مساله شاید ظاهرش جالب نباشه اما این یک ماه برای من میلیارد ها میلیارد برکت داشت و حالا میخوام از قشنگیای این اتفاق بگم.من هر روز ساعتها همزمان هم طراحی میکنم و هم فایل های قدم یک و آموزشهای استاد رو گوش میدم و به شکل عجیب و زیبایی این دو تا کار با هم انجام میشه و حتی لازم و ملزومن انگار هر دوش به شکل عالی پیش میره برای خودمم این اتفاق زیبا عجیبه که تمرکز طراحیام رو دارم و همزمان یاد داشت برداری میکنم و رو فایلها و آموزشها دقت دارم و این در حالیه که وقتی داشتم آرم استاندار رو طراحی میکردم اصلا رو فایلها تمرکز نداشتم با اینکه خلاقیت و تمرکز خاصی نمیخواست اما اصلا رو فایلها تمرکز نداشتم ذهنم فقط و فقط تو فضای طراحی آرم بود و این یه نشانه بزرگتر بود که آره زهرا این فضا فضای تو نیست.فضای تو فضای طراحی و اشک ریختن از شوق و وجد و خلق کردن همزمانه فضای تو خلق کردن آرامش درونت تو کارات هست.استاد نمیدونین چقدر خوشحال بودم اون شب از این اتفاق.چند روز بعدش وسط طراحیام یه لحظه نمیدونم چی شد همینطوری طبق معمول که گه گاهی وسط تمریناتم یه کاراکترای عجیب غریبی یهو میان و طراحی میکنم همون کنار فیگورایی که تمرین میکنم ذهنم رفت سمت تجربم از طراحیام از طبیعت که میرم یه خانم کشیدم کنار چند تا اردک یه خانم با لباس محلی خانمای اینجا که نمیدونم از کجا و چجوری پیداش شد اما خکب زمان و خوب جایی اومد😊وااای یه کاراکتری شد که انگار سالها میشناختمش انگار تو وجودم بود و منتظر یه فرصت بود که بیاد رو کاغذ انقدر عالی شد و انقدر توش پختگی بود که اشک میریختم و با تمام وجود نگاش میکردم و خدا رو هی مدام شکر میکردم که چقدر کارم پیشرفت کرده همون لحظه خدا بهم باهمون ندای زیبای همیشگی گفت زهرا کتابش کن .کتابش کن.۱۰ فریم . گفتم چی؟ گفت کتابش کن.نتیجه رو نمیدونم و نمیدونستم یعنی چی این ندا چی میخواد به من بگه اما تسلیم شدم و گفتم چشم .همین که گفتم چشم دیگه من مگه سر از پا میشناختم انقدر بالا پایین پریدم و شادی کردم از این ندای زیبا و این هدایت گفتم رو چشممممممم خدا جوووون رو چشمممم .هر روز چند ساعت اخر تایم تمرینات طراحیم میشینم با عشق با عششششششق با لذتی که نمیدونم چجوری توصیفش کنم از اون خانم روستایی زیبا تو پوزیشن های مختلف طراحی مییکنم.وقتی شروع کردم خدا بهم گفت هیچ رفرنس تصویرسازی رو نگاه نکن با این که این چیزی هست که اکثر تصویرسازها میگن طبیعیه برای پیدا کردن فضای شخصی کارای تصویرساز های بزرگ رو یه مدت کپی کنی و خط ها شون رو. خدا بهم گفت زهرا رفرنس تو طبیعته و هدایت من تو این کار به هیچ وجه عجله نکن و فقط منتظر باش که چی بهت گفته میشه و فقط از من رفرنس بخواه.روز اول گفت اون خانم رو کنار یه رودخونه بکش یه اردک تو دستش باشه پشتش درختای بلند و ۰ند تا اردک تورودخونه گفتم وای این فریم سخته میتونم؟ گفت اره میتونی فقط گوش کن.شروع کردم طراحی کردم کاراکترش رو دقیق تر از اون اتود اولیه . تک به تک خط هام رو خدا بهم میگفت خب زهرا اینجا خط رو صاف بزار این جا اینجوری حالا اینطوری و یهو دیدم وااای خدااای من 😍😍😍😍😍برای اولین بار یه کاراکتر طراحی کردم که مال خودمه یه خانم محلی با پوشش خانمای قدیمی منطقمه خودمون و آرامشی تو چهره کاراکترمه که تو وجود خودمه.کلییی گریه کردم و دل تو دلم نبود که کانسپت کلی کار رو هم ادامه بدم و طراحی کنم که خدا گفت نه زهرا جانم الان زوده هر چی میخواستم قطع کاغذ رو مشخص کنم هدایت نمیومد فهمیدم زوده و تسلیم شدم خدا گفت آفرین بنده من آروم آروم قرار شد عجله نکنی گفتم چشم.گفت برای امروز کافیه فردا بهت میگم چکار کنی.فردا گفت زهرا رفرنس تو تجربیات خودته تو این مدتی که داری میری بیرون و طبیعت و تو روستا طراحی فکر کن چیا دیدی. این خانم چه کارایی انجام میده که یونیک اینجاست گفتم واااای آرههههههه😍😍😍😍😍😍😍 چقدر ایده اومد چون من با دید تحلیلی میرمو سعی میکنم همه چیز رو تو ذهنم با آموزشهای استاد و با تمرینات و اصول طراحی یکی کنم اتفاقات جالبی تو ذهنم ایجاد میشه که رو کاغذ و تو کارم خیلی دارن زیبا باز خورد میدن و هر روز اروم اروم هر بار یه پوزیشن رو طراحی کردم تا رسیدم به ۵ تای اخر بهم الهام شد اون ۵ تای دیگه رو تو پرسپکتیو کار کن چیزی که همیشه برام چالش بود. اونجا نجوا اومد که زهرا دیگه پوزیشن های دیگه رو نمیتونی سخته گفتم سخت ؟؟؟حالت خوبه ؟ مگه تا الان اینا رو من کشیدم که بخوام نگران باشم نمیدونم اون ۵ تای اخر چین اما تا خدا هست سختی وجود نداره میسپرم به خودش . وااای اون ۵ تا همون ۵ تایی که تو پرسکتیو بودن عاااالی شدن کلش رو با هدایت خدا لحظه به لحظه طراحی کردم.کل زمانی که طراحی میکنم احساس میکنم خدا دستش رو روی دستم مچ کرده مدادم رو همراهم محکم گرفته داره برام میکشه و برام طراحی میکنه و یادم میده.استاد میدونم میدونید چی میگم چون این کارم من رو یاد داستان هدایت خودتون برای نوشتن کتاب رویاهایی که رویا نیستن میندازه .خلاصه الان ۱۰تا کارکتر کشیدم که داره تکاملش رو به شکل زیبا آروم اروم طی میکنه .پریروز با اینکه دست کاراکترم رو تو همه فریم ها خیلی خوب کشیده بودم بهم الهام شد از این بهتر هم راه داره و میشه گفتم چطور گفت صبر کن.سر سفره رو پشت قاشقی که تو ظرف خورشت بود طرحی بود که ظاهرش اصلا دست نبود و یه گل بود ولی به شکل فوق العاده زیبایی خدا گفت این همون فرم دستیه که میگم .همون قاشق رو برداشتم و رفتم رو اون طرح کار کردم و دست کاراکترم فوق العاده شد خیلی خیلی خیلی حرفه ای تر.باز واسه درختای فضای کارم به سوال برخوردم نشستم کلی درخت کشیدم چیزی که میخواستم نمیشد گفت زهرا قرار شد عجله نکنی گفتم چشم تسلیمم خدا جون .فرداش گفت برو باغ گفتم میرم خدایا میرم چشم. بین درختای باغمون دنبال درخت داستانم میگشتم پیدا نکردم اما میدونستم اومدنم به باغ بی دلیل نیست گفتم خدایا همینکه اومدم اینجا و کلی احساست کردم تو این هوای عالی و انرژی های عالی که تو مسیر از طبیعت و از مردم و از طراحی درختا گرفتم شکرت خدایا شکرت .وقتی داشتم بر میگشتم یه لحظه همینطوری که نشسته بودم خستگیم در بره چند تا بوته کوتاه رو تو اون زاویه روبه روم دیدم که دقیقا همونی بود که میخواستم ازشون طراحی کردم و انالیزشون کردم دقیقا شد همونی که من میخواستم.هر روز یه تیکه از داستانم داره پیش میره تا اینکه یه الهامی چند روز پیش اومد که به شکل واضح گفت زهرا دیگه فضای گرافیک رو با اطمینان ترک کن با قطعیت با یقین همین که ذهنم خواست بهانه بیاره گفت دلیلی داری دیگه؟ گفتم الله اکبر خدا جون این کار تصویرسازی من نمیدونستم چه حکمتی دهره هنوزم نمیدونم نتیجه نهاییش چیه اما کلید اثبات این شد که من قدرتم تو تصویریازی حتی بیشتر هم هست فقط باورام باید حل بشه .نمیدونم واقعا قراره چی بشه این کارو لی با عشق دارم انجامش میدم و زملن انجامش زمان و مکان از دستم میره. تو روال انجامش فهمیدم قدرت انجام پروژه های سنگین تر و حرفه ای تر تصویرسازی رو با هدایت الله به شکل عالی دارم و هر بار عالیتر میشه. دنبال نتیجه مستقیم هم ازش نیستم و تسلیمم و هیچی نمیدونم اما دیگه مطمئن شدم که برای همیشه فضای گرافیک رو ترک کنم .دیروز همون آقای گرافیست تماس گرفت گفت یه کار طراحی دیگه هست که طرف خیلی عجله داره و کار حرفه ای میخواد .گفت انجام میدی؟ نمیدونم بدون اینکه حتی فکر کنم همون لحظه گفتم نه .مچکرم من دیگه فقط تو فضای تصویرسازی کار میکنم و چقدر تحسین کرد قدرت و شجاعتم رو .این در حالیه که من در حال حاضر از نظر توان مالی صفر هستم و اون پول پیش پرداخت رو هم استفاده نمیکنم تا قطعی بشه اما به مسیرم انقدر ایمان دارم که دیگه شکی نمونده که کارم درسته .دیروز بعد از اون تماس اومدم از قسمت نشانه های سایت هدایت خواست از خدا با تمام وجود گفتم خدایا باهام حرف بزن .برام فایل تغییر شخصیت جسارت میخواهد.اشکم دراومد😢😢😢😢😢😢😢😢اخه تا این حد قشنگ و واضح نشانه اومد این فایل دقیقا بهم گفت زهرا برو که مسیرت و کارت درسته دیگه تو قراره تو این مسیر فقط و فقط تصویرسازی کنی.این اتفاقات انقدر قشنگ هستن برام که بدون اینکه بدونم قراره چه اتفاقاتی بیافته به لطف خدا عاااااالیم و احساسم عالیه و به برنامه خدا و اتفاقای عالی آینده اطمینان دارم.دوست داشتم ثبتش کنم .عاشقتونم استاد ممنونم که دست خدا شدین و استادم توی طراحی هم شدین

    زهرا ۱۴۰۰.۱۰.۲۰

    یه شب فوق العاده عاااالی با کلی اشک شوق و با عشق🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    مینا رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 1454 روز

    سلام استاد عزیزم

    سایت شما یکی از بهترین سایتهایی هست که در دنیا دیدم و نظیر نداره. من شخصا این همه کتاب تو کتابخونه خوندم درباره اعتماد به نفس و خیلی چیزای دیگه ..

    ولی هیچکدوم انقد با جزییات مثل شما توضیح ندادن.

    نمیتونن مثل صحبت شما مشکلمو حل کنن اصلا یه چیزی تو کتاب مینویسن که وقتی میخونی به یک نتیجه ای نمیرسی که مثلا ازین به بعد باید چکار کنی..اصلا حتی به مشکلت پی نمیبری که حلش کنی

    فقط یه چیز کلی میگفتن. و من همیشه مشکلاتم باهام بود چون نمیدونستم چه مشکلی دارم که حلش کنم

    ولی وقتی صحبتهای شمارو میشنوم دقیقا میدونم چه مسئله ای دارم

    برای مثال (شما میگید که کسی که اعتماد به نفس نداره این ویژگیها رو داره و وقتی ویژگیهامون رو شناختیم با فلان روش اصلاح بشه

    ولی تو کتابای روانشناسی مثلا میگن که باید حس ارزشمندی رو تقویت کنید بدون اینکه بدونیم اصلا چه مشکلاتی رو باید رها کنیم

    و ازین حرفا و ما هیچ وقت به مساله خودمون پی نخواهیم برد)

    چون شما قشنگ و با جزییات کامل و اون چیزی که واقعا در زندگی ما وجود داره توضیح میدین نه یه چیز کتابی که وقتی بخونیم نمیدونیم اصلا چیه

    و من همیشه در نهایت به شما برمیگردم و هیچ کتابی پاسخگوی مسائل من نمیشه

    و از همه جالبتر اینجاس که من تا الان هر مساله ای که دارم جوابش تو سایت شما پیدا میکنم و این محشره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    مهتاب سعادتمندی گفته:
    مدت عضویت: 1976 روز

    سلام استاد جان و خانم شایسته عزیز

    استاد جان هر روز با فایلهای شما سپری میکنم و هر روز با نشانه من روزم را شروع میکنم این چند روز وقتی آگاهانه به اطرافم توجه میکنم به قول خودتان هر روز نشانه های بییشتری میبینم و خدا را شکر که هم خدا هست هم شما هستید امروزآمدم دوره قدم سوم و مرحله دوم قانون آفرینش را از سایت بخرم متاسفانه یوزرنیم رافراموش کردم به خودم گفتم شب که همسرم آمد حتما این کار را انجام میدهم نمیدانم که چطور به این فایل شما راهنمائی شدم قبلا به شما گفتم که واقعا این فایل شما برای من نشانه و هدایت خداوندی بود وقتی این فایل را دوباره و با دقت بیشتری گوش کردم دیدم شاید هنوز زمان خرید محصولم نشده باید یک بار دیگه قدم دوم و قانون آفرینش را یکبار دیگه گوش کنم و تمریناتش را جدی تر ادامه دهم چرا که به قول شما کتابهای زیادی را نباید خوند کتاب خوب را باید هزاران بار خواند تصمیم گرفتم باز به خود زمان دهم تا هدایت شوم به زمان درست خرید محصول شاید چو بیست روز دیگه فرصت دارم تا از تخفیف استفاده کنم باعث شده که بخوام زودتر محصول را تهیه کنم خدایا شکرت که به قول استاد اگه اعتماد و باور داشته باشیم به قوانین و خداوند به ما گفته میشود و زمان بندی خداوند هیچ وقت اشتباه نیست شاید اگر من از تخفیف نتونم استفاده کنم در ظاهر فکر میکنم ضرر کردم واین چیزی جز نجوای شیطان نیست ولی مطمئن هستم که خداوند بهم میگه که محصولات را تهیه کنم یکی دیگه از نشانه هائی که شما در فایلهاتون همیشه میگوئید که اگر اعتماد کنیم به ما گفته میشود من وقتی شروع کردم به خرید محصول با خودم عهد کردم دیگه سراغ کسان دیگر نروم مدتی است بخاطر بیماری ام وزنم خیلی بالا رفته است و هرکارو هر روشی را امتحان میکنم اصلا جواب نمیدهد که ناگهان یک پیچ در تلگرام برام باز شد که از طریق مزاج شناسی میتوان بیماری را درمان کرد و کاهش وزن هم داشت و کلی نظرات مثبت از کاربران گذاشته بودند در سایت در این گیر و دار بودم که پیام گذاشتم و یک مشاوره رایگان شدم که متوجه شدم طبع بدنم به چه صورت است خلاصه سرتان را درد نیاورم بعداز مشاوره قرار شد من فکرهایم رابکنم برای خرید محصول همین که وارد یوتوب شدم دیدم شما یک فایل گذاشته اید با اندام جدیدتان باورتان نمیشود از دیروز فقط منتظر این فایل شما بودم که ببینم به چه صورت است امروز که سایت را باز کردم اولین چیزی که بالا آمد همان فایل قانون سلامتی بود و باز خدا را شکر کردم که خودش بهم میگه باید چیکار کنم حتی اگر من در مسیری که هستم اشتباه کنم او حواسش به من است و در زمان درست و مکان درست من را راهنمائی میکند خدایا شرکت و استاد جان از شما ممنون .

    استاد جان اینکه میگوئید این قسمت هدایت نشانه هدایتی است از طرف خداوند من واقعا بهش ایمان دارم و هر روز ایمانم بیشتر بهش میشود .

    در آخر باز مثل خودتان و دعائی که در حق ما دارید من این دعا را در حق خودتان میکنم که امیدوار همیشه سالم شاد خوشبخت وثروتمند و در این دنیا و آخرت باشید .

    رد پای من در 1400/12/18

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2232 روز

    قسمت هشتم تمرکز بر نکات مثبت

    سلام و درود به استاد عزیزم جناب عباسمنش

    و به دوستان همراه این بخش

    امروز  هم  زدم روی کلیک نشانه امروزم  و  با کمال تعجب  دیدم  این قسمت تمرکز بر نکات مثبت  برام رقم خورد🤔🙄 چون  دقیقا با خواسته و هدفم یکی  بود.

    اول  از  همه یک  بیوگرافی  از زندگی گذشته م رو اینجا بطور مختصر می نویسم که همخوانی این قسمت از نشانه ام رو داشته باشم وتکرار و مرور گذشته ام  به من یادآوری میکند که  از  کجا به کجا رسیدم

    بخاطر باورهای نامناسبی که قبل از  آشنایی من با استاد و این  سایت گوهربار و ارزشمند در همه ی موارد  زندگیم  دچار  چالش بودم و برای  دوباره ساخته شدنم با تضادهای  پی درپی  در  تمام  موارد و ابعاد  زندگیم باید  باز سازی میشدم  و  خدارو  هزاران بار شکر  که  این تضادها  دوستان  واقعی  من  بودند..

    از  مردادماه سال ۹۷ در تلگرام با  سه فایل  چگونه در یکسال درآمد خود را سه برابر کنیم  آشنا شدم  و بخاطر تضادهای مالی و پولی و ورشکستگی های  پی در پی و از  دست دادن  هر آنچه  که  در  زندگیم  داشتم که  حاصل زحمت های سالیان سال زحمت های من و همسر خدابیامرزم بود.. بخاطر ناسپاسی ها و نشناختن  قوانین جهان  هستی  بعد از فوت همسرم  در  یک سانحه تصادف تضادها پی در پی زندگی منو دچار چالش کرده بود  و هر  روز  در دره های تاریکی  بیشتری فرو میرفتم  تضادهایی در  زمینه ی  باورهای  نامناسب    مالی و پولی و معنوی و سلامتی و کمبود و اعتمادبنفس  و  مذهبی و   بحث   روابط  و  غیره  که  هیچوقت شاد و خوشحال  نبودم  و  در  نتیجه  طبق  قانون  احساس  بد = اتفاق های بد  رو  تجربه می کردم..

    البته  وقتی  به  گذشته ام  نگاه میکنم  قبل از  اون  تضادها  من  در  همه ی  زمینه ها رشد  و پیشرفت  داشتم  و  بطور  ناخودآگاه افکار  درستی  داشتم  ولی  در  بعضی مسایل  دچار  چالش  بودم  و  همان  چالش ها باعث شد  که  به  دیگر  مسایل  زندگیم  هم  رسوخ  پیدا کند  و  همه  چیز به نقطه ی  زیر  صفر  برسد  ..  بخاطر   تمرکز  و  توجه  به روابط نامناسب و حرف ها و  دیده ها  و  شنیده  هایی  که  از  جامعه و اطرافیان و  فیلم های تلویزیونی  و ماهواره  و  غیره… که در  نتیجه  به باورهای  نامناسب هدایت شده بودم… 

    من قبل از  آشنایی ام  با  استاد عباسمنش با یک  سری مباحث  موفقیت آشنایی  جزیی  داشتم  و  کتاب قانون توانگری کاترین پاندل ترجمه گیتی خوشدل و  چهار  اثر  از  اسکاول شین و دولت عشق   و آشنایی  با  دو سه نفر از  اساتید  موفقیت آشنایی  جزیی  داشتم  ولی  درک  کاملی  نداشتم  بخاطر  همین  آشنایی  جزی  بعد  از  دیدن  اون  سه  فایل  استاد  که  خیلی خیلی  هدایتی  بود  هیچ  مقاومتی  برای  گفته های  استاد  عباسمنش  نداشتم  و  پیش  خودم  گفتم  من  که  همه  چیزهامو  از  دست  دادم خُب  چه  اشکالی  داره  که  اینرو  هم  امتحان  کنم  و  بلافاصله  یک  دفتر و خودکار  آوردم  تعهدنامه  ام  رو  نوشتم و  امضاء کردم  و به هیچ  عنوان دیگه TV نگاه نکردم  ..(  البته من  بمدت  هشت ماه منزل خواهرم در کرج  زندگی  کردم)    و  کلا  طبق  قوانینی  که  استاد  توضیح  دادند  در  اون  شرایط  فوق العاده  سخت  سعی  کردم افکارمو  کنترل  کنم  اولش  خیلی  سخت بود  ولی  این  حرف های  استاد رو  شب تا صبح  و  صبح  تا  شب  با  هندس فری  گوش  میدادم و تمرین  می کردم  و  کلمات تاکیدی  زیادی  رو  برای  باور سازی های  درستم  پیدا می کردم  می نوشتم و  بعد  از  اینکه  فایل  بینظیر  فقط  روی  خدا حساب کنید و خُزن   در  قرآن  رو از  استاد  دیدم  حجت  بر  من  تمام  شد  و  وارد سایت  شدم که  اون  هم  بخاطر  نداشتن  گوشی  اندروید  یک  پروسه ای  برای  خودش  داشت  ولی  شکر  خدا  ریسمان  نجات   هدایتی  استاد  کار  خودش  رو  کرد  و  من  رو  از  اون  تاریکی های  وحشتناک  نجات  داد…  

    دوستان  عزیزم   باور  کنید  و  باز  هم  تکرار  میکنم  که  باور  کنید   که  هر  اتفاقی  رو  تجربه  میکنیم  فقط  و فقط  به  باورها و  تمرکزها  و  توجه های  ما  به  آنچه  که  میبینیم و میشنویم  و  صحبت  میکنیم  بستگی  داره  و  اینو  با  تمام  وجودم  لمس  کردم  و  درک کردم..

    خًب  من  یواش یواش  و  بقول  استادم   آرام  آرام  فهمیدم که  نه  تنها  در  موارد  پولی و مالی  چالش  دارم  بلکه  در  تمام  موارد  جزیی  زندگیم هم  باورهای  مخربی داشتم  که  کلا  اساس  و  بنیاد  تمام  موارد  زندگیم  بر  پایه های  سست  و لغزان استوار بود  و  باید  مرحله  به  مرحله  برای  بازسازی  خودم  در  زمینه های  اعتماد بنفس و سلامتی و تندرستی  و  روابط  با  نزدیگترین افراد و باورهای  مذهبی مخرب و باورهای  کمبود مخرب واشتباه  و  کنترل  ذهن و احساسات و  غیره ام  کار  میکردم  و  هر  دفعه  با  تضادهایی  که  بطور  هدایتی  متوجه میشدم  دست به گریبان بودم

    و بعدها با  فایل های  دانلودی  هدیه ی  استاد  و  کتاب های  رویاهایی  که  رویا  نیستند  بطور  شبانه  روز  تمام  وقتمو  که  یک فرصت  طلایی برایم  بود  روی  باورهام  کار  کردم  که  البته  همیشه  باید  این  تمرکز  رو  بخودم  یادآوری کنم و البته که هنوز باید  بیشتر روی خودم و افکارم کار کنم تمرین می کردم

    تمام این خلاصه ها رو گفتم که بگم درهای امید و نور و روشنایی آرام آرام بعد از چهار ما تکرار و تکرار و کنترل افکارم بوضوح برام پدیدار شد و طولی نکشید که کلی از بدهکاری هایم هم تسویه شد و حقوق بازنشستگی همسر خدابیامرزم که بلوکه شده بود بخاطر چک و چال ها و بدهکاری ها تسویع شد و بمرور به مهمانی ها و جشن ها و مسافرت ها و شادی ها هدایت شدم و بعدش روی باورهای سلامتی و تندرستی ام کار کردم بخاطر اون تضادها مدام آسیب جسمی میدیدم و در تمام مفصل های دست و پام بخاطر تاندول هایی که مدام آسیب میدیدم برام پیش میومد … و فهمیدم که باید روی سلامتی

    و تندرستی کامل جسم و جان و روح و ذهنم کار کنم و خدارو هزاران بار شکرت که بهبودی با تمرکز ذهنم حاصل شد و با گوش دادن به فایل های درپرتو آگاهی استاد بیشتر از همیشه بهبود پیدا کردم خدارو شکر🙏🙏🙏🌷🌷🌷🌷🤗

    دوستان عزیزم پیشنهاد میکنم حتما این فایل معنوی رو گوش کنید واقعا یکی از شاهکارهای استاد عباسمنش در بعد متافیزیک و معنوی هستش ممنونم استاد بینظیرم🙏🙏🙏🙏❤❤🤗 و و بعدها تصمیم گرفتم برای سلامتی ام وزنم رو هم کم کنم و حدودا بیست کیلو کم کردم بصورت تمرکزی و با قدرت کنترل ذهن و پیاده روی که مدام هندس فری صحبت های استاد رو گوش می کردم به این خواسته ام هم رسیدم شکر خدااا🙏🙏 و همچنین تمرکز به کوچکترین زیبایی ها و حتی موضوعاتی که باعث میشد شاد باشم و بخندم رو انجام دادم و مدام مدیتیشن انجام میدادم و بعد بطور خیلی هدایتی یکی از همکاران قدیمم مربی یوگا شده بود بهمراه اون میرفتم باشگاه برای یوگا….. خلاصه فقط و فقط روی خودم کار میکردم و با فاصله گرفتن فرکانسی از افراد نامناسب به مرور در مدار بالاتری هدایت شدم و با خلوت گزینی و بلطف اون بیماری پندمیک جهانی و با دیدن فایل های بینظیر سفر بدور آمریکا و زندگی در بهشت پرادایس که در اون زمان برام یک فرصت طلایی فوق العاده بود به مدار بالاتری هدایت شدم خدارو شکر 🙏🙏🙏🤗🌷💐 و باید اعتراف کنم که مسیر زندگیم هر روز بیشتر و بهتر بسمت رشد و پیشرفت و نعمت و برکت های الهی هدایت میشد و دستان خداوند از هر جهت و از هر سمت و سویی همانند فرشتگانی به یاریم شتافتند خدارو بینهایت ممنون و سپاسگذارم🙏🙏🙏❤❤ خدایااا شکرت

    یکی از مواردی که مدتهاست دارم روش کار میکنم مبحث قانون فراوانی است که یکی از کلیدواژه های طلایی در پول و ثروت و تمام موارد دیگر در زندگیم هست که پاشنه ی آشیل من بود اون هم بخاطر باورهای نامناسبی بود که از جهان اطرافم توسط فیلم های نامناسب و جامعه و خانواده و اطرافیان و دوست و آشنا ها و غیره داشتم و توجه به نکات منفی بود احساس منو نامناسب میکرد و در نتیجه طبق قانون بدون تغییر خداوند احساس بد = اتفاق های بد برام رقم میخورد🙄😏 و باور کمبود در تمام ابعاد زندگیم سایه انداخته بود…

    وقتی فهمیدم که ثروتمند بودن با شکوه هست و اینکه هر چقدر پولدار تر و ثروتمند باشم نزد خداوند محبوتر هستم طبق آموزه های استادم دیگه حجت بر من تمام شد که باید ثروتمند باشم و در تمام موارد فراوانی و ثروتمند بودن جزو برنامه های کاری افکارم شده و هنوز جای کار برام داره

    تعدادی از باورهای فراوانی رو اینجا برایرردوستانم لیست وار می نویسم 👇👇👇👇👇

    ثروت یعنی👈🏻 آزادی عمل

    ثروت یعنی👈🏻 شاد آور

    ثروت یعنی 👈🏻سلامتی و تندرستی جسم و جان و روح و ذهن

    ثروت یعنی👈🏻 عزت و احترام

    ثروت یعنی 👈🏻اعتماد بنفس داشتن

    ثروت یعنی👈🏻 روی هیچکس و یاری هیچکس حساب نکردن

    ثروت یعنی 👈🏻شکوه و جلال

    ثروت یعنی 👈🏻شوق زندگی داشتن

    ثروت یعنی👈🏻 داشتن نعمت های خداوند

    ثروت یعنی 👈🏻نزد خداوند محبوبی

    ثروت یعنی 👈🏻بی نیازی

    ثروت یعنی👈🏻 خدمت کردن

    ثروت یعنی👈🏻 با خرید کردن به گسترش جهان کمک کردن

    ثروت یعنی👈🏻 افکار مثبت داشتن

    ثروت یعنی 👈🏻 زیبایی ها رو دیدن و شنیدن و لمس کردن

    ثروت یعنی👈🏻 فراوانی در تمام ابعاد و لایه لایه های زندگی

    ثروت یعنی👈🏻 فرزندان صالح

    ثروت یعنی👈🏻 راه صحیح پولداری

    خلاصه هر چی از ثروت و ثروتمندی بگم هنوز حق مطلب رو ادا نکردم

    بعد از تمام این باور سازی ها فهمیدم که این ثروت ها باید بصورت طبیعی و آسان و راحت بدنبالم بیاد و الرزِق و رزقًاً خوان نعمت من است و از استادم یاد گرفتم که رزِقی رو طلب کنم که بسمت من بِدَوَد

    خدارو شکرت که بعد از این تمرین ها در این چندین سال ودر حال حاضر به این باور رسیدم که رزقی رو طلب کنم که بصورت طبیعی بسمت من بِدَوَد و بِوَزَد و بِبارد

    خدایااا آسان کن نعمت هایت رو بر من و آسان کن آسانی های نعمت هایت رو بر من فسَنیُنسره اللیُسری

    و بعد از تمام این تمرین ها و باور سازی ها فهمیدم که پول براحتی باید در زندگیم جریان پیدا کند و نتایج پایداری از پول و ثروت رو برای خودم ایجاد کنم که البته خدارو شکر بعد از اون بدهکاری ها و ورشکستگی ها و با کار کردن روی افکارم پول و ثروت هم بمرور در زندگیم بیشتر و بیشتر جاری شد و درهایی از خوان نعمت الهی بروم گشوده شد که اصلا نمی تونم بگم چه جوری و چطوری و از چه جاهائی که فرشتگان و ناجیان الهی توسط افرادی که از جانب خداوند در زندگیم جریان پیدا کرده بود و هم اکنون هم جریان دارد بلطف خداوند وهابم 💐💐💐🙏🙏🙏🙏🙏 خدارو بینهایت ممنون و سپاگذارم 🙏🙏🙏 خدایا شکرت بعد از اون دربدری ها و از دست دادن خانه و زندگی و ماشین ها و باغ و هر آنچه که از دست داده بودم و به اجبار با چمدان در منزل خواهرم ساکن شده بودم و بلطف خدا و آموزه های استاد عزیزم توانستم خانه ی دو خوابه با بهترین امکانات رفاهی و نوساز برای اولین بار در زندگیم رهن و اجاره کنم و خدارو شکر لوازم و وسایلم که در انباری همسایه های گذشته ام بود رو نجات بدم خدایا بینهایت شکرت 🙏🙏🙏💐 هر چند کلی از وسایلمو قبلا فروخته بودم ولی باز هم خیلی اسباب و اثاثیه داشتم چون دخترم بخاطر کارش مجبور بود در تهران زندگی کنه ولی با اون اوضاع و شرایط نمیشد دوتا مسکن اجاره داشته باشیم در نتیجه وسایل اون هم اضافه شد و بعدش مجبور بودم که یکی از اتاق ها رو بعنوان انباری وسایل رو داخل کارتون ها حبس کنم🙄🙄😏

    چرا گفتم حبس … در ادامه توضیح میدم….

    چون بعد از چند سالی که در اون خونه اجاره ایم زندگی کردم کم کم خودم رو پیدا کردم و به آرامش و آسایش و اعتماد بنفس خوبی هدایت شده بودم و مدام از تمام امکانات اون خونه قدردانی می کردم و می نوشتم … یک روز بخودم گفتم من باید بیشتر قدرشناسی کنم و بیشتر به نکات مثبت این خانه ام توجه کنم تا به مدار بالاتری هدایت شوم و بلافاصله رفتم یک دفتر آوردم و رفتم داخل آشپزخانه روی زمین نشستم ویکی یکی موارد آون آشپزخانه رو نوشتم و شکر گذاری کردم یعنی از فرش آشپزخانه تا گاز پخت و پز و یخچال فریزر و ظرف و ظروف و شیر آلات و مواد غذایی داخل کابینت و یخچال فریزر و آب گرم و سرد و پکیج و کولر وتمام لوازم برقی و…… هر آنچه که میتونید فکرشو بکنید یا نکنید رو من فقط از همون آشپزخانه ی عزیزم نوشتم که فکر کنم ببش از هزارتا مورد رو نوشتم و تشکر و قدردانی میکردم و بعدش رفتم سراغ دستشویی و حمام چون دوتا سرویس بهداشتی داشتم و برام خیلی ارزشمند بود 🙏🙏🙏👈🏻👈🏻👈🏻 بعدش سراغ هال و پذیرایی و بعدش اتاق ها و کمدها و امکانات رفاهی تلفن و لب تاپ و اینترنت و لوستر و همسایه ها و پارکینگ و ویویی که از طبقه ی ششم داشتم و آسمان خدارو با تمام زیبایی هاش تحسین می کردم و خیلی موارد دیگه و غیره…. و هر آنچه که فکرشو بکنید رو با احساس فوق العاده خوب و عالی می نوشتم و قدردانی میکردم شاید یک هفته ای برام این نوشتن ها طول کشید ولی باز هم نمی تونستم همه چیرو بنویسم و بقول قرآن اگر تمام جنگل ها قلم شوند و تمام اقیانوس ها ودریاها مرکب شوند نمیشود که شکر خداوند رو از نعمت های بیکرانش بجا آورد خداااااایاااااا هزاران هزار با شکرت خدایااااا ممنون و سپاسگذارم🙏🙏🙏🙏💐💐💐🤗🤗🙏🙏🙏 که این فراوانی ها بی حد و حسابع خداااایا شکرت که اینقدر وهاب هستی خدایاااا شکرت 😪😭😭😭😭😭

    وقتی رفتم داخل اون اتاقی که وسایل ها رو کارتن پیچ کرده بودم و گاهی بسختی لوازم مورد نیازمو برمیداشتم گفتم خدایاااا خودت تمام این لوازم و از کارتن در بیار و سروسامان ببخش … و مدتها تمرکزی به این موضوع توجه میکردم و می نوشتم و بعد از مدتی اینکار رو بخداوند سپردم و رها کردم ..

    تا اینکه اتفاق هایی با تضادهای گوناگون به من نشانه هایی رو نشون میداد ولی اینبار خوشحال بودم چون فهمیده بودم که برای تغییر و تحول مدارم این نشانه ها پدیدار شدند یک روز بخودم گفتم برم توی سایت روی ن نشانه ی امروز من کلیک کنم ببینم چه هدایتی برای نشونه ام هست …. وای خداااای من فایل چمدان هایت رو ببند استاد از اولین سریال سفر به دور آمریکا برام اومد🙄🙄🤔😍

    خدایاااااا چی میبینم یعنی چی؟؟؟ چند بار این فایل رو دیدم و هی بخودم گفتم .. چمدونم رو ببندم؟؟؟ یعنی میخوام برم مسافرت؟؟ هی گفتم خداااایا هدایتم کن خودت منو به مسیر درست راهنمایی کن و آگاهم کن … بعدش هی تضاد پشت تضاد ولی تضادهام عالی بودند باورتون میشه؟؟؟

    آخه موعد جابجایی و نقل مکان من فصل پاییز و آخرهای آذر ماه بود ولی این فایل و نشانه های بعدیم در خرداد و تیر و مردادماه برام رقم خورد و بعدش فهمیدم که .‌ بلللللللله بله باید اسباب اثاثیه مو بسته بندی کنم و باید آماده و مهیا بشم برای رفتن..

    خدایاااا شکرت که اینقدر نشونه هات واضح و روشن هستش فقط باید زبان این نشونه ها رو یاد بگیریم و درک کنیم و آگاه بشویم و این کار فقط و فقط با تمرین و تمرین روی افکار و فایل های این سایت امکان پذیره..

    بعدش دوباره بعد از این مسایل دوباره اومدم روی نشانه ام کلیک کردم قسمت ۹۰ فصل اول سفر به دور آمریکا مربوط به بزرگترین اسباب کشی 🙄🤔

    وبعدش نتایج دوستان و بعدش سریال زندگی در بهشت قسمت ۲۳۵ که متن انتخابی خودم رو در بالای صفحه

    دیدم و یهویی اشکم سرازیر شد😭😭

    وبعدش اون شعر قیصر امین پور رو دوباره خوندم👇👇👇🌷🌷🌷🌷🌷🌷👇👇👇

    پیش از این فکر میکردم که خدا

    خانه ای دارد میان ابرها

    مثل تخت پادشاهان قصه ها

    خشتی از الماس و خشتی از طلا

    خدایاااااا شکرت که هر لحظه مثل تابلوهای راهنمای جاده ها مسیرم رو قدم به قدم بهم نشون میدادی ➡️⬇️⬅️↖️↩️↪️⤴️⤵️🔃🔄🔙🔙🔙🔙🔙🔚🔚🗽🗽

    و ( بعدش در شرایط حساس کنونی ) کنونی کشور و اون شلوغی ها و قطعی اینترنت و مسایل دیگه .. یهویی خانه ی فوق العاده عالی برام پیدا شد که اون هم خودش یک داستان و پروسه ی جادویی و شگفت انگیزی داشت 🍂🍁🍁🍁🍂

    و دقیقا در این قسمت ۲۳۵ ملودی و آهنگ فصل پاییز و اون برگ های پاییزی نشان از تغییر و تحول من بود و جالبیش این بود که منم دقیقا پنجم مهر ماه از فصل پاییز روز اسباب کشی بود و من در این خانه ی جدیدم وارد شدم خدا میدونه که چقدر راحت و چقدر دلبخواه و زیبا و چقدر کمد و کابینت و بالکن بزرگ و زیبا دارم که ویوی فوق العاده زیبای طلوع خورشید و ماه رو از اتاق خوابم که بالکن زیبایی با گلدون های زیبایم تزیین شده رو میبینم و از سمت پذیرایی غروب خورشید و ماه رو دارم و حتی دو تا تپه کوه رو به راحتی میبینم و الان حدوااا یک ماه بیشتر هستش که من به بهترین جایی که ممکن بود نوساز و تر و تمیز نقل مکان کردم و دارم با دیدن فایل های جدید سفر به دور آمریکا وسایلمو چیدمان میکنم خدااایا شکرت🙏🙏🙏🙏🤗💐🍂🍂🍂🍂🍁🍁🙏

    استاد جان خیلی کامنتم طولانی شد ولی تمام اینها رو گفتم که یک چیز مهمی رو الان میخوام توضیح مختصری بدم…

    اینکه بلطف خداوند تمام کارتن هامو باز کردم و از اون حبس نجاتشون دادم و این یکی از خواسته هام بود خدارو شکر 🙏🙏🙏 و تازه فهمیدم که چقدر لوازم نو و آکبند داشتم به امید اینکه به دختر و پسرم برای جهیزیه بدم و چقدر لوازم اضافی داشتم که استفاده نکردم و کلی لوازم هم برای بخشش و هدیه دادن داشتم پس باید دست بکار میشدم و تمام این وسایل رو سروسامان میدادم خلاصه منم مثل خانم شایسته اقدام بفروش وسایل کردم و بنظرم اومد که دارم دوره ی بیزینس فروشندگی رو آموزش میبینم و فهمیدم که بدون اینکه سرمایه پولی برای اینکار بذارم دارم با فروش این اجناس اضافی 💰💰💰💰💰 پول و ثروت به راحتی و به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه وارد زندگیم میشه ا… البته داخل پرانتز توضیح بدم که خداوند این سرمایه ی اولیه ام رو در طی سالیان گذشته برام جمع آوری کرده بود برای چنین روز ی و من الان داخل خونه ام مشغول پول درآوردن هستم و از طرفی دخترم یک سری از لباس های مزون شو آورده که داخل خونه بفروش بروسونم و از طرفی یک بیزینس تخصصی برای خودم بصورت هدایتی براه انداختم 🤗🙏 و هم بدون اینکه بخوام از محل زتدگیم دور بشم و یا اتلاف وقت داشته باشم به همه ی کارهام رسیدگی میکنم و در حین این شغل و حرفه ی جدیدم 🤗🙏🙏👏👏 فایل های دانلودی سفر به دور آمریکا قسمت ۱۵۶ رو بطور مرتب میبینم و کلا از هر جهت بقول خانم شایسته سوده و سوده و سود

    پس با کار کردن روی باورهای فراوانی پول و ثروت و مشتری های درست و مناسب و پولدار و با سخاوتمند و مثبت اندیش رو بسمت خودم جذب کردم و الان به آسونی و فراوانی و درآمد و پول و ثروت مثل آب خوردن وارد زندگیم شده و خدارو شکرت که امروز هم قدرت خداوند من رو بسمت بهترینع بهترین و زیباترین نشانه ی امروزم هدایتم کرد و تابلوی دیگری از قدم بعدیم رو به من نشان داد و این نشانه ام به من گفت که آفرین رویا خانم همینطور ادامه بده با همین فرمون برو جلو و فقط و فقط به زیبایی ها و نکات مثبت و نعمت

    های خداوند توجه کن و لذت شو

    ببر خدایا شکرت 🙏🙏🙏🙏🤗💰💰💰💐 چون چرخ دنده هات روغن کاری شده و به امید خدا به مسیر تصاعدی هدایت خواهم شد

    خدایااااااا شکرت

    خدایااا ممنون و سپاسگذارم برای تمام نعماتت و فراوانی ها و تمام زیبایی ها و آگاهی روز افزونم که فراتر از حد تصور و درک و معیارهایم رو به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه تجربه میکنم و لذت میبرم و قدردان این موهبت های الهی ام هستم

    ممنون استاد بینظرم🙏🤗💐

    ممنون خانم شایسته جانم🙏🤗💐

    ممنون دوستان عزیزم💐💐💐💐

    و ممنون ای سایت ارزشمند و گوهر نشانم 💐💐💐💎💎💎💎💎

    ممنون مدیر فنی سایت آقا ابراهیم عزیز 💐💐🙏🙏🤗 خدا قوت پایدار و شاد باشید .و بقول دعای استاد عزیزم

    هرکجا که هستید در پناه الله مهربان شاد خوشحال سلامت و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    روز و شبتون وفق مراد

    🙏🙏🙏🤗🤗🤗🤗🗽👏👏👏🇺🇸🇺🇸🇺🇸🇺🇸😍😍😍🌴🌴🌳🍁🌲🍀☘️🌱🌷🌿💐💐

    و به امید خدا باز هم دوباره میایم که از رشد و پیشرفت های الهی ام بنویسم

    🗽🗽🗽🗽💰💰💰💰📝📝📝📝📝

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 679 روز

    سلام من خانم خانه داری هستم ودریک خانواده مذهبی بزرگ شدم ولی همیشه ازاینکه استقلال مالی نداشتم وحالا هم ندارم راضی نبودم و این من روازارمیداد من همیشه جملات انگیزشی رومیخوندم ویه جورایی دنبال آرامشم بودم البته پایدار ; تقریبادوسال پیش اتفاقی برادرم اسم اقای عباس منش رواورد و خیلی از فایلهای ایشون تعریف می‌کرد من چون قبلا همش دنبال‌ یه کانالی بودم که دراون به عزت نفس برسم حالا رفتم گوگل سرچ کردم وبافایلهای رایگان و خوندن کامنت دوستان عزیز هرروز بیشتربا توحید آشنا میشدم و برای پیاده کردن‌ آن درزندگیم تلاش میکردم و این من روخیلی به خداوند نزدیکتر کرد من خودم به توحید واقعا اعتقاد داشتم ولی اصلا از دیدعملی واقعا درست عمل نکرده بودم واینبود که بارها از خداوند به خاطر هدایتم به این سایت واستفاده ازفایلهای رایگان تشکر میکنم وهمچنین ازآقای عباس منش عزیز و عزیز دلشون وتمامی عزیزانی که دراین مسیر کمکی می کنند تشکر میکنم. دوس دارم من هم روزی به یه درجه ای ازتوحید برسم و به قول قران پیشوای پرهیزگاران بشم انشاالله حالا اینقدر این هدایت خداوند روباوردارم دیگه نگران اینکه ازچه راهی به استقلال مال ی برسم نیستم چون مطمئنم برنامه خداوند کاملترین و بهترین هست برای بندگان مؤمن که به قدرت مطلقش ایمان دا رند وهربنده ای اگه ازش هدایت بخواد به رستگاری هدایتش میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2923 روز

    سلام به دوستان عزیز

    یکی از تجربیات من از اعتماد به نشانه م این بود که میخواستم یک کاپشن بخرم و کاپشن موردعلاقه م رو با قیمت مناسبی که مدنظرم بود پیدا کردم یکم مردد بودم و گفتم شاید بخاطر اینه که از سایزش مطمئن نیستم ولی بعد بخودم گفتم خوبه بخرم. وقتی خواستم گزینه پرداخت رو بزنم انگار اطمینان کافی در دلم نبود نشونه هم که خواستم نه می اومد ولی بازم میگفتم با این قیمت و مدل جایی پیدا نمیکنم و بخدا گفتم خدا کمکم کن که ریسک و خطر نکنم و با اضطراب کاری رو انجام ندم و کار درست رو انجام بدم چون جنس هدایت آرامشه و انگار ته دلم میدونستم یه چیزی درست نیست ولی خیلی هم شوق و وسوسه خرید داشتم، دیگه حسم واضح میگفت نه ولی بازم میخواستم بخرمش بخودم میگفتم دیگه این مدل پیدا نمیشه ولی این از باور فقر و کمبود میومد

    و هم خدا کمک کرد و ازش خواستم اگر مناسب نیست کمکم کنه و نذاره خرید انجام بشه و خداروشکر مراحل خرید انجام نشد. که دیگه بعدش گفتم پس هرچقدر هم که دلم بخواد نمیخرم مثل بچه ای که بهونه میگیره جلو خودم می ایستم بخودم گفتم چون نشونه دیدم که نخرم و اضطراب و ترس دارم پس نمیخرم و از خدا کمک خواستم که جلو وسوسه هام رو بگیره و خرید رو انجام ندادم

    همون شب بیشتر سرچ زدم تا کاپشنهای این مدل از سایتها و پیج های دیگه و قیمت‌های دیگه رو هم ببینم و مقایسه کنم و متوجه شدم عکس همون کاپشن و با همون خانم مدل چند جا دیگه هم هست بعد که سرچ زدم کلی پیج با همون خانم و کاپشن پیدا کردم حتی فیلم و کلیپ هم ازش پیدا کردم معلوم نبود کدوم اصلیه

    پس احتمالا عکسی که برا اون سایت که میخواستم خرید کنم گذاشته بودن از تولیدی و دوخت خودشون نبودو فقط برای نمونه بود. خداروشکر کردم که تونستم از نشونه م پیروی کنم و خداروشکر که به من کمک کرد و اراده عمل به نشونه هاشو بهم داد و همینطور بعد هم دلیلش رو بهم نشون داد تا ایمانم به نشانه ها و هدایتهاش قوی تر بشه

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    زهرا مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1201 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته

    و تک تک عزیزان

    خدایا بابت این هدایت شکرت

    من از نتایج خودم میگم

    مدتی که در سایت استاد بزرگوار هستم

    و از وقتی که به سمت سایت هدایت شدم زندگی ام به کل فرق کرده

    اما اخیرا زندگی ام کاملا دگرگون شده و شاهد بروز و ظهور نتایج هستم

    اولا بیشتر چیزهایی که از ذهنم می گذره و تمایل دارم که اتفاق بیافته به سادگی اتفاق می افته

    روابطم با خانواده ام خیلی بهتر شده

    حقوقم بیشتر شده

    اخیرا قراره پست بگیرم در حالیکه کاملا قبلا در این مورد ناامید شده بودم

    صدای قلبمو می شنوم

    خیلی وقت بود که دیگه صدای قلبمو نمی شنیدم

    راحت تر می تونم روی موارد مثبت تمرکز کنم

    خدا رو بینهایت برای داشتن شما شاکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: