«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری
    106MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی
    23MB
    25 دقیقه

این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2970 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن بر زبان آفرین

    سلام استاد گرامی

    من به این نشانه خیلی ایمان دارم

    من از این نشانه خیلی نتایج بزرگی گرفته ام . اصلا هر زمانی که در مورد یک موضوعی به سر دو راهی قرار می گیریم می آیم و این نشانه را میزنم و امکان ندارد آن زمانی که با احساس خوب قلبی به این نشانه زده ام به جواب درست خودم دست پیدا نکنم

    اصلا در بسیاری از مواقع اون فایل برای من است و برای اون خواسته من

    خیلی عالی است

    خدای من شکرت که این ایده را بر قلب استاد جانم انداختی و از این طریق ما می توانیم از خودت طلب هدایت کنیم که به بهترین مسیر ما را هدایت کنی

    الهی شکرت

    در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سعیده صیمری گفته:
    مدت عضویت: 1467 روز

    سلام به استادعزیزم وخانم شایسته ی عزیز،پارسال تقریباهمین روزها بود که بیست روزی میشد باسایت استادآشناشده بودم پولی نداشتم دوره ای خریداری کنم اماهرروز فایل های دانلودی رونگاه میکردم وهرروز بیشتر ازقبل عاشق این جمع صمیمی میشدم ،تااینکه یک اتفاق تلخی درزندگی من رخ دادومن بین دوراهی بسیارسخت گیرکرده بودم بین ماندن درمکانی که سکونت داشتم یارفتن،ازطرفی پولی نداشتم وفکراینکه مجبوربه ماندن باشم قلبم روبه دردوروحم راجریحه دارمیکرد،عاقلانه ومنطقی این بود که باوجودشرایط سخت مالی که داشتم روی احساساتم بایدپامیگذاشتم وهمانجامیماندم اماقلبم راضی نمیشدشب وروزم شده بود گریه ،مرتب به خدامیگفتم کمکم کن به من بگو چیکارکنم?تااینکه یک شب که اومدم به سایت متوجه مرابه نشانه م هدایت کن شدم ،بخداقسم تاقبل ازاون حواسم به این قسمت نبود،باخودم گفتم خدایامن دست روی این نشانه نمیزنم این دست توست بااین نشانه به من بگو چیکارکنم زدم وچشمانم رابستم وقتی چشم بازکردم الله اکبر”چمدانت راببند وآماده ی سفرشو”زبانم بندآماده بود فقط اشک میریختم ومیگفتم خدایاممنونم ،خدایانشونه ای ازاین بهتر!اماپول نداشتم ،گفتم خدایاخودت گفتی منم وسایلام جمع میکنم خودت جورکن ،اگربگم معجزه وارپولم جورشدشایدباورنکنیداماکسانی که اینجاهستند جنس شون بابقیه فرق میکنه شک ندارم باور می کنند ،اسباب واثاثیه م روجمع کردم وهدایت شدم به محله ای یک روز فکرش رونمیکردم ،ازآنروزتوکل وایمانم چندبرابرشده محاله یک روز نیام وفایلی اراستادعزیزم نبینم تواین مدت دوره ی عزت نفس روخریداری کردم وبعدازاون دوره ی بینظیردوازده قدم ،بارها وبارها دوست داشتم کامنت بگذارم اماهربارمینوشتم وپاک میکردم امشب تصمیم گرفتم حتماردی ازخودم بجابگذارم،خدایا هزاران بارشکر،استادعزیزم وخانم شایسته ی عزیز این جمله ی هرروز منه”خدایاهزاران بارشکرت که دردوره ای زندگی کردم که استادعباسمنش زندگی میکنه”خدایاممنونم بابت این لطفت ⚘⚘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2238 روز

      سلام و درود به شما سعیده صیمری دوست عزیز و هم خانواده عباسمنش

      وقتی کامنت شما رو در این قسمت خوندم دقیقا چند ماه پیش من هم چنین وضعیت شما رو داشتم ولی میدونستم که این تضاده دوستان واقعی من هستند و میخواهند من رو به مدار بالاتری هدایت کنند و مدام با دیدن فایل های استاد حس و حالمو خوب نگه میداشتم بخصوص فایل های گفتگو با دوستان .‌ و خیلی فایل های دیگه و دقیقا چند ماه پیش منم روی نشانه ی امروز کلیک کردم و با ناباوری دیدم که چمدان هایت رو ببند برام باز شد در صورتی که اصلا و به هیچ عنوان خبری از جابجایم نبود یعنی موعد جابجایی من آخر آذر ماه بود و زیاد هم تمایلی به جابجا شدن نداشتم بخاطر مسعله ی مالیش..‌ ولی هی تضادها بیشتر شد و انگار جهان من رو بسمت جابجایی هل میداد تا اینکه یهویی بطور معجزه آسا چرخ فلک بکام من چرخید و همه چیز بنفع من شد و الان یکماه بیشتر شده که در خانه ی جدیدم هستم که چه بسا بهتر و قشنگتر زیباتر برام رغم خورد .. و خدارو شکر گذارم که این نشانه زبان خداوند هستند و با تمرین و تمرین زبان نشانه ها را درک میکنیم اتفاقا زمانی که این نشانه رو دریافت کردم در همین قسمت یک کامنت نوشتم و ایمانم نسبت به این نشانه بیشتر شد و الان هم سعی میکنم روی این قسمت تمرکز کنم و برای هر نشانه ام یک کامنت بنویسم تا رد پایی از دریافت نشانه هایم بجای بگذارم .. فقط خواستم بگم خوب جایی هدایت شدی بلطف خداوند با همین فرمون ادامه بده تا به بهترینه بهترین هدایت شوی

      روز و شب تون بخیر و خوشی و ایام بکام تون شیرین و گوارا🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی اسفندانی گفته:
    مدت عضویت: 1335 روز

    سلام. استادجان و مریم جان و خانواده ی با عشق سایت سپاس گذارم از همه ی اعضای خانواده ام

    استاد. من دو ماه هست که با قانون اشنا شدم و میتونم به جرات بگم روزانه ۲۰ ساعت فایل هاتونو گوش میدادم و الانم انجام میدم ولی تا دیروز بعدظهر مقاومت ذهنم زیاد بود با اینکه فقط داشتم تمرین میکردم گفته های شما رو ولی نجواها آزارم میدادن و همواره به خدا میگفتم که هدایتم کنه تا دیروز بعدظهر که در حالتی نیمه خاب بودم باورتون نمیشه دوستان خیلی حس قشنگی بود دفترچه مو برادشتم و انگار یه حسی از درونم میگفت و من مینوشتم . و رو کاغذ تسلیم بودنمو تو تمام جنبه های زندگیم رو دفترچه ام تاریخ زدم و نوشتم و اخرشم نوشتم خدایا حاضرم واسه اطاعت کردنشون جونمو بدم بدون هیچ ترسی واقعا این کلمه رو نوشتم و وقتی اخرش امضا زدمو دفترچه رو بستم وای خدای من باز دوباره یه (حس) بود نه صدا فکر کنم اره (حس)بود یه اهنگ کلا من تو گوشیم دارم که اونم اهنگ اندی هست که استاد ت سفر به دور امریکا که داشت با اهنگ میخوند خوشم اومد و رفتم دانلود کردم و اون(حس)گفت برقص و من اهنگ رو گذاشتم جلوی آینه نمیدونم واقعا چقدر رقصیدم دیگه ت حال خودم نبودم خیلی لذت بردم خیلی خیلی خیلی با انرژی بودم اهنگ هم رو تکرار بود و من همینطور میرقصیدمو میخندیدم کیف کردم خلاصه و باورتون نمیشه باز دوباره یه حسی اومد ک برم بیرون و من اهنگ و قطع ک کردم برم بیرون گف صبر کن علی اقا عرق کردی اینجوری نرو سرما میخوری صبر کن عرقت خشک بشه من همینجوری با هیجان و ذوق عجله هم خیلی داشتم که کجا منو میخاد ببره تاب نمیکردم عرقم خشک بشه میخاستم برم بیرون(😀) باز دوباره اون( حس) قشنگ گفت عجله نکن علی جانم صبر کن و من گوش کردم و خلاصه رفتم بیرون من همیشه اون محله ی قدیم ک داشتیم هر روز عادت کرده بودم میرفتم اونجا قهوه میخوردم و برمیگشتم ولی از وقتی که تغییر کرده بودم واقعتیش نه از اون قهوه فروشی خوشم میمومد ن از اون ادم هایی ک من میرفتم اونجا ناخاسته اون حرف های نامناسبی ک میزدن دیگ خوشم نمیومد و وقتی زدم بیرون ناخاسته باز داشتم میرفتم سمت همون محله که باز اون( حس) گفت علی جان از این سمت برو اونور دیگه نرو و من همونجا حقیقتش وایسادم به خودم گفتم برم همونجا قهوه مو بخورم بعد بیام این مسیری که میگه رو برم خاستم ک برم یه (حسی )بهم گفت مگه نگفتی گوش میکنی قول داده بودی !!گفتم اره قول دادم .گفت من میگم از این سمت برو و منم بی درنگ گفتم (چشم) و راه افتادم بچه ها باورتون نمیشه همینجور ک رفتمو و رفتم با موزیک تجسم ت گوشمم بود یه لحظه گفت سمت چپ تو نگاه کن و من وقتی نگاه کردم دیدم یه کافه ی شیک و با کلاس بود ب من گفت برو اینجا قهوه بخور و من همینجوری با تعجب که داشتم نگاه میکردم ب کافه گفت نترس برو داخل و گوش کردم رفتم صاحبش هم آدم خوبی بود و انصافا قهوشم عالی بود خیلی داشتم ت درونم ذوق میکردم که این( حس) واقعا خداست ینی من وصلم الان به منبع و از کافه که اومدم بیرون گفت مستقیم روبروی کافه یه خیابون بزرگی بود گفت همینو برو باورتون نمیشه دوستان با اینکه من ۲۸ ساله تو قم زندگی میکنم وقتی منو برد تو اون پارک ها دیدم من اصلا اینجا ها رو چرا ندیده بودم یا نیومده بودم چه جاهای قشنگی و زیبایی بود بود اون (حس قشنگ )منو سه تا پارک مختلف ک سه تا شونم نزدیک هم بودن برد خیلی لذت میبردم واقعا (نکته ی) خیلی خیلی جالبش این بود که خودمم واقعا دیگ داشتم از خوشحالی دیونه میشدم هر پارکی ک منو برد نیمکت هاشم اون ( حس )انتخاب میکرد میرفتم رو سه تا صندلی ک رفتم رو هر کدوم از صندلی ها یه (برگ خوشگل پاییزی) بود من دیگه واقعا از خوشحالی نمیدونستم چی بگم کجا رو نگاه کنم اون (حس) گفت علی این برگ ها نشونه های من هست من در لحظه کنارتم وای وای وقتی اینو گفت دیگ اصلا انگار پاهام رو زمین نبود چه حس هایی داشتم تجربه میکردم و دیگ واقعا ساعت و زمان و مکان دیگه مهم نبود یهو ب خودم اومدم دیدم کلی ساعت گذشته شب شده و گفت برو سمت خونه و من گوش کردم و ت راه برگشت به خونه یه تماسی شد بهم که ایمانم ۱۰۰ بود شد هزار باورتون نمیشه . دوستان من قبل تغییرم با همسرم دعوا کرده بودیم و دو ماه بود قهر کرده بود رفته بود پیش خانواده اش صادقانه بگم ۸۰ درصد من مقصر بودم ناخاسته خیلی اذیتش کردم تو این دوماه که من تغییر کرده بودم فهمیدم که من مقصرم میخاستم یجورایی جبران کنم خودش ک گوشیش کلا خاموش بود و هیچ صحبتی ارتباطی با هم نداشتیم ت این دو ماه من تقریبا به کل خانواده اشم هم زنگ میزدم همه منو تحقیر میکردن با حرفاشون از اونجایی ک من وابسته بودم به همسرم من دوباره ب خودم اجازه میدادم ک دوباره زنگ میزدم ب برادرهاش التماس میکردم ک جدا نشه ولی همه ی تلاش هایم بی فایده بود تا دیروز ک ت دفتر نوشتم و قول دادم ب خداوند ک از وابسته بودن رها بشم و شدم واقعا رهای رها شدم ازش (حالابرمیگردیم همون جا داشتم برمیگشتم سمت خونه و گفتم یه تماس داشتم ) اون تماس همسرم بود وقتی صداشو شنیدم شوکه شدم حقیقتش چون از یه شماره دیگ هم تماس گرفته بود تا قبل اینکه جواب بدم نمیدونستم اصلا همسرمه تا صداشو شنیدم سریع ب اون (حسی) ک از بعدظهر حالمو خوب کرده بود گفتم چی بگم الان در جواب حرفاش چی بگم از خدا خاستم واقعا من عاجزم ت بگو من حرفهای ت رو بهش بگم

    همسرم برای صلح و آشتی تماس نگرفته بود

    دقیقا همینو میگفت ک بیا توافقی طلاقم بده من هیچی ازت نمیخام فقط راحتم کن اگه بخای طلاق ندی شکایت میکنم که بیای التماسم رو بکنی اون موقه هم راضی نمیشم و من کل حرفاشو سکوت کردم شنیدم . و اون حرف هایی ک از درون من میومد ب زبونم گفتم این بود که دقیقا کلا یه دقیقه حرف زدم و اینا رو ب زبونم اومد گفتم . خیلی با آرامش برای رفتارهای نامناسبی ک باهاش داشتم ازش معذرت خواهی کردم و گفتم عزیزم طلاق گرفتن دیر نمیشه تو میتونی یه فرصت هم ب خودت بدی هم ب من که جبران کنم و اینم گفتم ک تصمیم دیگ با خودته تو آزادی هر تصمیمی بگیری مختاری و اون در جواب حرف های من قبول نکرد گفت میرم شکایت میکنم و قطع کرد و من دیگه تماس نگرفتم و همون لحظه همون حس بهم گف شماره ای ک تماس گرفته بود رو سریع حذفش کن و من با اینکه خیلی اعتماد داشتم ب اون (حس )حرفشو گوش کردم و حذف کردم و رسیدم خونه فکر کنم همه ی خانواده ام پدر مادرم خاهرام تک تک ب من زنگ میزدن و میگفتن علی الان ک همسرت راضی شده توافقی طلاق بگیره چرا از این فرصت استفاده نمیکنی طلاقش بدی هی ایجاد ترس میخاستن برام بکنن ک شکایت میکنه میندازه زندان اونوقت باید بری التماس بکنی و من همون موقه ت خودم ت خونه سکوت کردم و از خدا خاستم تصیمم درست رو ت بهم الهام کن خاستم شفاف کنه زلال راستش اون نجواها هم اومده بودن میخاستن اذیتم کنن ترس ایجاد بکنن که دقیقا همون لحظه از خدا خاستم. هدایت شدم ت سایت و اون دکمه زدم (منو ب نشانه هایم هدایت ) کن و دقیقا رفتم چهارتا فایل از استاد بود و رو یکش کلیک کردم گوش دادم تا آخر وسط های فایل من پاسخمو از خدا گرفتم که استاد از روابط مثال زد و گفت آدم ها فکر میکنن از این رابطه خلاص بشن رابطه ی بعدی درست میشه و من اونجا بود دلم قرص شد واسه تصمیمی ک گرفتم . خدایاسپاس گذارم که این همه آگاهی در هر لحظه تو وجودم زنده میکنی و من با آرامش و آزادی کامل ب زندگیم ادامه میدم . استاد اقای عباس منش هدایتگرم تو زندگیه منو نجات دادی ازت بی نهایت سپاس گذارم منو از جهنم معخوف از تاریکی های وحشتناک ک ت زندگیم داشتم نجات دادی و هدایتم کردی واقعا سپاس گذارم 😍😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1212 روز

    سلام بر دوستان خوبم

    سلام بر خدای مهربانی ها

    سلام بر بهترین انرژی برتر این جهان هستی

    سلام بر خدایی که خدایی کردن کار او است و بندگی کار من

    خدای من

    ای مهربان من

    خوشحالم که امروز را هم خودم را در آغوش تو رها می کنم و خودم را به دستهای هدایتگر تو می سپارم

    خدای من از اینکه امروز را هم مثل روزهای دیگرم با عشق تو شروع کردم بی نهایت خوشحالم

    خدای من از اینکه امروزم را اولین نفر به تو سلام کردم از تو خوشحالم

    می دانم که جواب سلامم را خواهی داد

    می دانم که از حال دلم خبر داری

    می دانم که از عشق خودم به خودت آگاه هستی

    می دانم که هر چه در دل دارم تو برای من مهیا می کنی

    ای خدای من تو سرچشمه خوبی ها هستی

    تو پاکترین ها هستی

    تو بهترین ها هستی

    تو زیباترین ها هستی

    هیچ چیز دیگری نخواهم همین آرامش برایم به تنهایی کافی است

    می دانم که این آرامش بدین معنی است که تو من را در آغوش کشیده ای

    می دانم که حالم خوب باشد تو برایم لبخند می زنی

    می دانم که بخواهم و نخواهم تو در کنارم هستی

    می دانم ببخشم و نبخشم باز تو همان بخشنده ای هستی که بی منت می بخشی

    می دانم که بروم و نروم تو همان هموار کننده راهی هستی که راه را برایم هموار می گردانی

    خدای آسمان ها و زمین دوستت دارم

    از این دوست داشتن به خودم می بالم

    می خواهم که هر روز من را در آغوش خودت جای بدهی و هر روز من را قدم به قدم جلو ببری

    خدای من به امید یک روز عالی دیگر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مهدی خواجویی گفته:
    مدت عضویت: 3316 روز

    سلام به استاد عباس منش و مریم خانم شایسته و دوستان همراه

    من بارها و بارها جواب سوال های خودم رو به صورت واضح و روشن از قسمت نشانه هدایتم دریافت کردم. واین نشانه امروزم یکی از واضح‌ترین اونها بود:

    الان که ساعت 4صبح 23 اسفند 1401 هست داشتم به سوالات جلسه دوم دوره ی عالی “شیوه حل مسائل ” جواب می دادم که یک پاشنه آشیل پیدا کردم و اونم این بود که من آزادی مالی رو می خوام ولی همزمان نگرانم که همسرم رو با آزادی مالی از دست بدهم. نمی دونم این باور از کجا و چگونه ته ذهن من نشسته. از خدا هدایت خواستم و اومدم قسمت نشانه امروزم رو کلیک کردم و خداوند منو هدایت کرد به فایل” سفر به دور آمریکا قسمت145 “و وقتی متن دیدگاه انتخابی رو خوندم جوابم رو واضح گرفتم.

    مخصوصا این دو قسمت:

    (…اول از همه آزادی مالی استاد و مریم رو تحسین می‌کنم که هر آنچه اراده می‌کنند رو خریداری می‌کنند و نمود عینی هستند از این باور که ثروتمند شدن با شکوه است، ثروت هر روز بیشتر و بیشتر میشود، ثروتمندان هر روز بیشتر و بیشتر میشوند، ثروتمند شدن معنوی‌ترین کار دنیاست و می‌شود به آزادی مالی رسید.

    …یازدهم اینکه رابطه عاشقانتون رو هم تحسین می‌کنم که هنوز که هنوزه با عشق در کنار هم با صلح و شادی دارید زندگی می‌کنید و عاشقتم‌هاتون به هم دیگه هنوز جاریه و تمرکزتون روی نکات مثبت هم دیگه هست واقعا آفرین به این حد از عملگرایی به قوانین روابط و زندگی.)

    جوابم رو گرفتم که استاد و خانم شایسته به عنوان الگوی واضح و واقعی که آزادی مالی با روابط عالی دارند. و هم راهکار برای این روابط عالی که تمرکز رو نکات مثبت همدیگه و ابراز کردن اون با احساس خوب.

    دوست خوبم سپاسگزارم بابت دیدگاه عالی که زمان گذاشتی و نوشتی

    استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز سپاسگزارم بابت تمام آموزش های عالی و بی‌نظیرتون هم در فایل های دانلودی و هم دوره ها

    خدایا سپاسگزارم بابت تمام نعمت ها و هدایت های بی نظیر و همیشگی ات.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    احسان رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 963 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به هرکسی که این کامنتو میخونه!

    این اولین باری هستش که دارم کامنت میزارم؛ و اگر عمری باقی باشه، بازهم از تاثیر این آگاهی ها توی زندگیم خواهم نوشت…

    میخوام از نحوه‌ی آشناییم با این قوانین بگم؛ احساس میکنم خالی از لطف نیست

    من از بچگی به موسیقی علاقمند بودم مثل همه‌‌ی آدما؛ اما چند سال بعدش با اینکه هنوز بچه بودم، اما توی تنهاییام بهم گفته شد که کار من اینه و در واقع رسالتم خوانندگی هستش و اشتیاق سوزانی درونم برای انجام اینکار شکل گرفت باور های اشتباهی که داشتم آزارم میداد؛ اما اشتیاق سوزانم باعث میشد بیشتر بخوام، مثل یجور احساس تشنگی بود! و ادامه میدادم

    فک میکردم برای اینکه از پس هزینه های استودیو بر بیام؛ (با اینکه خودم شاعر هم بودم و صفر تا صد کارهامو خودم میساختم) باید با یکی شریکی بخونم اهنگو تا هزینه هاش نصف بشه و من بتونم اینکارو انجام بدم

    وقتی صدای خودمو میشنیدم حالا اون اوایل بیشتر عرق شرم به تنم مینشست

    از ترانه های خودم خوشم نمیومد با اینکه ساعت ها وقت میبرد ازم و مستلزم تمرکز کامل بود و خیلی سخت گفته میشد

    کسایی که براشون ترانه مینوشتم هم اصلا قبولم نداشتن ونمیدونستم چجوری باید ترانه بگم که مورد پسندشون قرار بگیره (مطلقا هرکاری که در جهت رضایتشون انجام میدادم، برعکس نتیجه میداد)

    و استودیو ها بدقول بودن برای تحویل کار

    و درواقع بهمون محل سگ هم نمیدادن!

    و خروجی کارهام ینی آهنگی که تحویل میگرفتم ازشون هرکی که میشنید میگفت حس نداره

    و من اصلا نمیدونستم ینی چی؟ باید چیکارکنم؟

    خلاصه

    تا اینکه 5 یا 6 سال پیش

    این باور های اشتباه اتفاقاتو مثل آوار رو سرم ریخت

    به علاوه ‌ی تمام نکاتی که قبل گفتم

    از خونه ترد شده بودم…

    رابطه‌ی عاطفی‌م داغون شده بود…

    ترک تحصیل کرده بودم…

    و خلاصه دیگه داغون بودم

    نصف هزینه‌ی کارو به استودیو پرداخت کرده بودیم و روزی که قرار داشتیم هرچقدر پشت در به تلفنش زنگ زدیمو زنگ استودیو رو زدیم خبری نبود…

    اشتیاق سوزانم و شوری که نمیتونستم صبر کنم برای شنیدن صدام، برای اصلاح کردن اشتباهاش، برای پیش رفتن تو این مسیر تبدیل شده بود به بی قراری و خشم و جای خودشو داده بود به احساسات منفی

    چندین هفته گذشت تا اینکه تصمیم گرفتیم بریم هرجایی که احتمال میدیم اون عزیز رو پیدا کنیم رو بگردیم، که تمام تیر هامون به سنگ خورد و… خبری نبود!

    ما اومدیم تو پارک ملت و توی اون ظهر گرم تابستونی بهم چیزی از طرف خداوند گفته شد

    یکی از دوستان که باهاش یه هفته‌م نمیشد دوست شده بودم اونجا بهمون گفت میخوای به هرخواسته‌یی هر آرزویی که داری برسی؟

    من که مصداق کامل «کور از خدا چی میخواد؟ دوتا چشم بینا» بودم گفتم اره و اون استاد عباسمنش نازنین رو بهم معرفی کرد…

    و تفاوتی که عمل کردن به این اگاهی ها برام با قبل خودم ایجاد کرد؛ زمین تا آسمونی بود

    و الان خدارو صد هزار مرتبه شکر

    عاشق صدای خودمم، یجورایی درواقع صدای من بصورت خیلی معجزه آسایی هر روز داره به سمت پیشرفت تکاملشو طی میکنه

    توی استودیویی کار میکنم توی بالاشهر مشهد محله‌ی «سجادشهر» و اونجا رابطه‌م با دوست عزیزم که صاحب استودیو هستش فوق العاده‌ست

    ما نگاه هم رو به مسائل و بیان اونا توی موسیقی دوست داریم

    ما همو بعنوان افرادی که از قلبشون تبعیت میکنن و خیلی هم کار درستن قبول داریم

    و وقتی که میرم استودیو یادر حال کار کردنم توی موسیقی واقعا بالاترین حد از لذت رو توی کل زندگیم تجربه میکنم

    ترانه هایی که میگم 100 ها برابر آسون تر شده برام و با احساس تر

    با اینکه زوری نمیزنم برای جلب رضایت کسی اما مخاطب یا ترانه هام ارتباط میگیره

    و اصلاهرروز ایده های بهتری رو دریافت میکنم برای ترانه نوشتن

    روابطم خیلی بهتر شده و دوستای خیلی خیلی خوبی دارم

    و مهم تر از همه آرامش و اطمینانی که دارم ازینکه به هرچی که میخوام میرسم و من خالق زندگی خودمم و خداوند همواره بهم نزدیک، و شنونده، و اجابت کننده،

    خداوند همواره حامی ماست و مارو به سمتی که بسازیم هدایت میکنه

    منی که هر چیزی که از نظر دیگران محدودیت بود برای رسیدن به همین یک خواسته‌ام رو داشتم اما چیشد؟ چرا محدود نشدم؟

    حقیقت زندگی خودم رو بعد از آشنایی با استاد عباسمنش کار درست و گوش کردن بار ها و بارها فایل های رایگان و تعمق و تفکر در اون ها خودم ساختم

    خودم بارها و بارها تکرار کردم حقایق زندگیم رو و باورشون کردم

    و این راه تا بی نهایت ادامه داره

    احساس میکنم خالق زندگی خودمم، احساس اعتماد به نفس میکنم و ممنونم از استاد عباسمنش، بخاطر وجودیتش

    و امیدوارم با رسیدن به خواسته هام با الگو شدن خودم بخش کوچیکی از لطف بزرگ استاد عباسمنش رو جبران کنم که این آگاهی رو بهم داد که باهاش زندگیمو اونجوری که میخوام بسازم

    و بقول خود ایشون دنیارو جای بهتری برای زندگی کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1677 روز

    سلام خدمت اساتید عزیزم: استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته دوستداشتنی

    و سلام به همه دوستان سایت

    با توکل به خدا کامنتم رو شروع میکنم

    این کامنتم در رابطه به فایلی هست که به عنوان نشانه امروز برای من نمایش داده شد که تصمیم گرفتم اینجا بنویسم تا هم خودم یادم بمونه و هم به بقیه دوستان بگم که قسمت فایل نشانه چقدر عالی و دقیق کار میکنه.

    من به تازگی دوره حل مسائل رو دارم تموم میکنم و فقط نت برداریهای جلسه آخرش مونده و دیروز داشتم با خودم فکر میکردم که وقتی این دوره تموم شد کدوم دوره رو شروع کنم. چون قبلا چندتا دوره دیگه از دوره های استاد رو هم خریدم اما بعضی هاش رو یا شروع نکردم یا تا نصفه ادامه دادم. دوره 12 قدم اولین دوره ای بود که من تهیه کردم ولی تا الان هنوز تمومش نکردم و از طرفی امسال خیلی بحث مسائل مالی برام پررنگ شده و دیروز داشتم فکر میکردم که شاید بهتره بجای تکمیل کردن دوره 12 قدم، برم روانشناسی ثروت رو شروع کنم.

    خلاصه کمی به این موضوع فکر کردم و یکم ذهنم رفت روی روانشناسی ثروت و بعدشم کلا مشغول کارهای دیگه ام شدم تا اینکه ظهر که نشانه امروز رو زدم، فایل گفتگوی استاد با دوستان قسمت 33 اومد.

    فایل با این جمله استاد شروع میشه:

    اگه بخوای درباره دوره 12 قدم صحبت کنی و بگی که چه نکاتی بیشترین تاثیر رو روت گذاشته یا تکونت داده، در مورد چه نکاتی صحبت میکنی؟

    و استاد توی اون فایل با 2 تا دوستان سایت صحبت میکنه و هر دوشون از نتایجی که از دوره 12 قدم گرفتن میگن و خدا یکبار دیگه جواب من رو داد و هدایتم کرد.

    وقتی داشتم فایل رو گوش میدادم، همزمان داشتم آماده میشدم که برم بیرون. اصلا وقتی جمله اول استاد رو شنیدم یه لحظه میخکوب شدم که اِ اِ اِ اِ اِ من امروز دقیقا داشتم به این فکر میکردم که بجای 12 قدم برم یه دوره دیگه رو کار کنم و یه دفعه این فایل برای نشانه ام اومد….

    و بعد، وقتی زهرای عزیز داشت از نتایجش میگفت اشک میریختم و خدا رو شکر میکردم.

    چقدر این قسمت نشانه امروز رو دوست دارم و چقدر سپاسگزارم از استاد برای همچین ایده و آپشنی در سایت

    استاد خیلی ازتون سپاسگزارم و از خدا سپاسگزارم که من رو با این آگاهی ها و این سبک زندگی جدید آشنا کرد. از خدا میخوام که هدایتم کنه که در این راه ثابت قدم بمونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 239 روز

    سلام به استاد و دوستان عزیزم

    امروز میخوام یکی از تجربه هام در مورد (نشانه های امروز من) رو با شما به اشتراک بگذارم. دو روز از خرید قدم اولم گذشته بود و یکی از دوستان صمیمی من ازم خواست که بصورت اشتراکی مبلغ دوره را پرداخت کنیم و باهم از فایل ها استفاده کنیم و من هم پذیرفتم، اولین جلسه دوره اول رو که گوش دادیم روی (نشونه های امروز من) کلیک کردم و یک فایلی برای من باز شد که با گوش دادنش متحیر شدم.

    این فایل در مورد تجربه مشابه یکی از دوستان در مورد اشتراکی خریدن فایل ها بود که ایشون هم با فایل های خود استاد متوجه اشتباهش شده بود و من به محض شنیدن اون فایل پول دوستم رو برگردوندم و از اون به بعد خودم بصورت انفرادی فایل رو تهیه کردم.

    من همه این اتفاقات رو برای دوستم توضیح دادم و ازش خواستم که اگر علاقه به شرکت در این دوره ها داره خودش باید بتنهایی فایل هارو تهیه کنه اما متاسفانه ناراحت شد و نتونست این موضوع رو بپذیره.

    من از خداوند سپاسگزارم که در بهترین زمان و به بهترین شکل، من رو به سمت مسیر درست هدایت کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    هدا گفته:
    مدت عضویت: 3145 روز

    سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیزم و استاد بزرگوار

    یه مدت هست من یکی از فایل های رایگان که میکس شده از استاد عباسمنش توی گوشیم گوش میدم با اینکه قبلنا اینو میشنیدم اما زیاد توجه نمیکردم برام یه فایل خیلی معمولی و ساده بود

    چند روز پیش این فایل تصادفی پلی شد و من گوش دادم انگار تمام رگ های بدنم باز شد

    توی این فایل استاد از اولش بروی یک کامنت میخوندن:

    خداوند نسیمی است که میوزد

    خداوند پروانه ایست در باد که میرقصد

    خداوند قلمیست که عشق را مینویسد

    خداوند سراسر زیبایی و عشق است

    خداوند در قلبیست که عشق می ورزد

    خداوند طلوع خورشید است

    خداوند نور آسمان ها و زمین است

    من دستان خداوند هستم که می نویسد

    زبان خداوند هستم که سخن می گوید

    قلب خداوند هستم که عشق می پراکند

    من دستان سخاوت مند خدا هستم که میبخشد

    این خداست که در من تجلی یافته

    آمده بودم میلیاردر شوم عاشق و سرگشته کویت شدم

    آمده بودم اسرار ثروت را بیاموزم قرآن را در دستم قرار دادی…

    و ادامه کامنت بسیار زیبااای ایشون

    برای بقیه خانواده ام هم فرستادم و می پرسیدم شما میدونید این چه فایلی از استاد هست؟؟؟؟

    کسی تا حالا اینو نشنیده بود

    امروز فایل نشانه برای واضح شدن قدم بعدی رو دیدم

    و کلیک کردم مرا به سمت نشانه ام هدایت کن

    فایل رایگان توحید عملی ۱ اومد برام

    چون عجله داشتم سریع زدم وسط فایل تا ببینم کلیت در مورد چی هست

    یهوووووو استاد خوندن خداوند نسیمی است که میوزد

    خداوند پروانه ایست که در باد میرقصد……….

    خیلی حالم عاااالی تر شد و گریه کردم

    خخخخخیلی خوب بود….

    البته استاد من خخخخخیلی نتایج بزرگ و زیبا از فایل ها و محصولاتتون گرفتم

    ولی کامنت نمیزاشتم

    این شاید دومین کامنت من در سایت شما باشه…. نمیدونم چرا ولی یه حس خیلی قوی بهم میگفت برای این موضوع الان کامنت بزارم……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    کاظم گفته:
    مدت عضویت: 2797 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان محترم.

    من در سال گذشته پس از خرید دوره عزت نفس روی عزت نفس و اعتماد بنفس خودم خیلی کار کردم و این به من کمک کرد که یکی از عادتهایی که چندین سال درگیرش بودم رو کم کنم ،کمتر براش بها بذارم و پول خرج کنم و چیزی که بدنم واقعا بهش نیاز نداره رو انجام ندم، ولی نتونستم کامل اون رو کنار بگذارم. در روز اول عید که روز تولدم هم هست به خودم قول دادم که برای همیشه این عادت رو کنار بگذارم و هیچگاه حتی برای یکبار دیگه تکرار نکنم.

    امروز غروب نزدیک بود تصمیمی که با تعهد از خودم گرفته بودم رو بشکنم. به خداوند بزرگ گفتم که همونطور که آقای عباسمنش و فایلهاش رو تو زندگیم آوردی و کمکم کردی که شخصیت خودم رو پیدا کنم و برای خودم احترام قائل بشم، یه نشانه ای برام بفرست تا قلبم استوارتر بشه. وقتی روی آیکون نشانه هدایت کلیک کردم فایلی از شما درباره راهکارهای عزت نفس برام آورد که با گوش کردن بهش انگار روح تازه ای در وجودم دمیده شد و واقعا اشک ریختم و از خداوند تشکر کردم که نشانه ای به من داد و به من گفت که، تعهدت رو نشکن و روی تصمیمت راسخ باش. واقعا احساس خوبی دارم و ایمانم راسخ تر شد که واقعا خداوند در هر لحظه در حال هدایت ماست، ولی این ماییم که به نسبتی که آمادگیش رو داریم اون رو دریافت می کنیم. پس چه خوبه که آنقدر به مرتبه خودشناسی برسیم که بتونیم تمام هدایت رو دریافت کنیم و به بالاترین مراحل عزت نفس و انسانیت برسیم.

    سپاس خدای بزرگ و آرزوی بهترینها برای استاد محترم و دوستان خانواده صمیمی عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: