«تجربههای من از اعتماد به نشانهام» - صفحه 44
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری106MB25 دقیقه
- فایل صوتی23MB25 دقیقه
این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن، فقط داستانهایتان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» آغاز شد.
اینکه چطور آن نشانه را تشخیص دادید؛
و آن نشانهها چه زنگهایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پلههای متوالی از قدمهای پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویههای قبلیات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد؛
و چطور از میان هزاران شیوه، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین، نزدیکترین، لذتبخش ترین، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات و شرایط آن لحظهات بود.
و در نهایت، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها، تجربهها، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخهی با ایمانتر در شخصیتات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانهها و بنیان کردن تمام جنبههای زندگیاش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی نشانههاست.
داستان هدایت تو به نشانههایی که برای حل مسائلتان به آنها هدایت میشوی، و قدمهای عملی و تکاملیای که در جهت آن هدایت برمیداری و تجربیاتی که-در ادامه- برای اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته میشود، از دل اعتمادی ناب متولد میشود که -حتی با وجود نجواهای ذهنتان-، نسبت به ساز و کار هدایتگونهی خداوند، در قلبتان میسازید و به قول خداوند:
ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره
این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است، فقط آنهایی را با خود همراه میسازد که تقوا پیشه کرده و ذهنشان را کنترل میکنند و به نشانهها اعتماد میکنند و تسلیم مسیر هدایتشان میشوند و رستگاران و متبرّک شدگان آنها هستند.
زیرا خداوند هرگز برای یاری ما، قوانینش را نقض، معلق یا موقتاً غیر فعال نمیکند، بلکه به شیوههای کاملاً طبیعی، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان هدایت خود را به سمتتان جاری میسازد.
ما از طریق ایدهها و نشانههایی هدایت میشویم که به واسطهی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله، یا خواندن داستان و تجربهای که برایمان الگو میشود و مرز ناممکنها را در ذهنمان جابه جا میکند، یا راهکاری که دیگری برای مسئلهای متفاوت اجرایش کرده، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…، به ما الهام میشود.
نقطه مشترک این نشانهها این است که همهی آنها، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائلمان» را در دل خود دارند.
پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.
زیرا این وعدهی خداوند است که:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38
نکته مهم:
در راستای هدفما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت، در این صفحه فقط نظراتی منتشر میشود که درباره داستان و مسیر هدایت شدهای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانهام هدایت کن» نوشتهاید.
منتظر خواندن داستانها و روندی هستیم که در مسیر هدایتتان طی میکنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحلهی بالاتر هدایت میکند.
وقتی از قدرت کانون توجهمان برای دیدن، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده میکنیم، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانوادهمان، صدق بالحسنی میشویم، آرام آرام، جنس محکمتری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه میشود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر میدهد و به قول قرآن، چشمانمان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانههای هدایت بیناتر میکند.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز و آقا میکائیل گل و خانم شایسته امیدوارم خسته نباشید
راستش نزدیک دو ماه میشه که از آخرین کامتنم که درمورد مهاجرت کردن و اینکه همه چیز را رها کردم و مثل استاد با یک ساک قرمز راهی شهر غربت شدم و البته که منم به تهران رفتم و با هزاران امید از مکان امن خودم در این زمستان بیرون اومدم و دل سپردم به خدا و زدم به جاده اما چه عرض کنم که بعد از مشقتهای فراوان و از این مسافرخانه به مسافرخانه دیگه و از این خیابان به اون خیابان و دوشب تا صبح در سرمای زیر صفر و هوای برفی بیرون موندن و تا حد منجمد شدن را سپری کردن با ناامیدی برگشتم به شهر خودم البته که خانه را تحویل داده بودم و کل اثاثیه و زندگی من شده بود همون ساک قرمز و مجبور شدم برم در مغازه دوستم مدتی را سر کنم و البته که از شدت ناراحتی و سختی هایی که کشیده بودم تمام فایلهای استاد را از گوشی پاک کردم و گفتم این کار کار من نیست و گفتم مثل بقیه مردم منم همینجوری به زندگی عادی قبلی ادامه میدم اما از یاد خداوند غافل نشدم و بعد از مدتی فکرکردن آتش عشق رفتن به شمال و زندگی در اون منطقه باز منو از جایی که بودم به سمت شمال کشاند و مدت یک هفته رفتم که اونجا سوئیتی که در سایت دیده بودم را خریداری کنم اما باز هم در لحظه آخر شک و تردید منو با شکست مواجه کرد و همه چیز برعکس شد چرا که من در لحظه آخر دچار دلواپسی میشدم و این باعث اتفاقات مخالف خواسته هام میشد و هرچه با آهنگهای شاد و منحرف کردن ذهنم سعی میکردم خودم را آرام کنم اما نمی شد و با توجه به اینکه فیلم راز را بصورت صوتی بارها و بارها گوش کرده ام و هنوزم گوش میکنم و البته یاد صحبتهای استاد در مورد احساسات خوب اتفاقات خوب و احساسات بد اتفاقات بد را به یاد می آوردم اما نمیدونم چرا دچار این حالت میشدم و قلبم با سرعت تپیدن می گرفت و دقیقا همه چیز خراب میشد، چه کنم که هیچ چیزی حریف این لحظه نمی شد تا اینکه از خدا کمک خواستم و دلم شکست و خدا هم ایده ای به ذهنم آورد که اومدم همون قسمتهای مربوط به افکار و احساسات قلبی را برش زدم و به کرات گوش کردم و متوجه شدم که افکار من داره احساساتم را رقم میزنه و نجواهای شیطان قبل از بهره برداری من باعث ارسال فرکانس های نامناسب من به کائنات میشه و در نهایت اتفاقات هم ناهمگون میشه و این نقطه عطف من بود برای غلبه بر ورودی های نامناسب ذهنم تا اینکه خداروشکر اون تپش قلبها تمام شد و در این مدت هم دلم برای استاد و شنیدن نوای پر از انرژی و روحانی که داره بی نهایت تنگ شده بود و انگار صد ساله که دارم دنبال صداش میگردم و دوباره رفتم سراغ فلاشی که قبلا فایلهای رایگان استاد را ذخیره کرده بودم و فایلهایی که خودم دسته بندی کرده بودم را چیزی که دلم میگفت این و این را بریز روی گوشی دوباره برگردوندم به گوشی و البته پاشنه آشیلم را در فایل بی نهایت با ارزش(مقاله تب ۵۳ یا مقالته قمارباز) که آبی بود بر آتش سردرگمی من کشف کردم و متوجه شدم که من هرچی از خدا میخوام و توجه میکنم را سریعا بدست میارم یعنی به سمتش هدایت میشم و کائنات صد در صد باهام هماهنگه اما….
《《《من در لحظه آخر از شهودم پیروی نمیکردم و منطق من دوباره شروع به اما و اگر میکرد و تجربه های گذشته زندگی را به یادم می آورد یا اینکه با حرفهای عامیانه که چنین میشود و چنان نمیشود راه را بر لحظه آخر که موقع دستاورد من بود و چیدن میوه بود میبست》》》
در همان فایل بی نهایت با ارزش تب ۵۳ یا مقالته قمارباز که به سمت شنیدنش هدایت شدم فهمیدم که باید تسلیم خداوند باشم بدون چون و چرا و صفر تا صد کار را بسپارم به دست رب العالمین مثل حضرت ابراهیم یا دیگر انبیا و البته خود استاد که همه ی زندگی را که ساخته بود با یک الهام الهی برچید و مهاجرت کرد به سرزمینهایی که هیچ ترتیب قبلی در موردشون ندیده بود و گفت که هدایت میشم
البته که فایل استاد در مورد کنترل ورودی های ذهن که در هتل ضبط شده هنگام انتخاب منوی صبحانه و اینکه ما مواظب انتخاب غداهامون هستیم اما درمورد ورودی های ذهنمون بی خیال هستیم چقدر به من کمک کرد و البته اینم بگم که تمام این فایلها را به کرات شنیده بودم اما این مدتی که کلا فایل گوش نکرده بودم و تشنه ی شنیدن شده بودم مثل کسی که عزیزی را گم کرده و به یک باره پیداش میکنه شده بودم و شنیدن این فایلها و تجدید دوباره اونها اثر هزاران برابری بر من گذاشت و خیلی بهتر کلمات را الان درک میکنم و متوجه شدم که شاگرد عجولی هستم و اشتیاق بی نهایت من به پیشرفت باعث شده بود که درس استاد را کامل فرا نگرفته باشم اما حالا خیلی تغییر کرده ام اون سختیهای بی نهایت طاقت فرسا با اون روحیه که داشتم در خصوص از دست دادن فرزندم و تنهایی هام و سردرگمی از من آدم جدیدی ساخت و این هم حتما درس دیگه ای بوده از کائنات یا آزمایشی از سمت خدا من چندتا چیز مهم راهم از دست دادم که تا یک قدمیشون پیش رفته بودم البته که میدونم حتما خیریتی درش بوده و میدونم که خدا بهترش را برام در نظر گرفته
چند روزه سر دوراهی قرار گرفته ام بخاطر یک تصمیم بزرگ که البته هدفم مشخصه و رفتن به راهی هست که در دلم افتاده و حسم بهش خوبه و اونم مهاجرته دوست دارم از محیطی که هستم برم به جای خوبی که بتونم روی خودم کار کنم و قبلا که تنها بودم خیلی پیشرفت کرده بودم اما در این مدت که پیش دوستم هستم دوباره حرفهای منطقی و بی ارزش ذهنم را داره آزار میده و به قول استاد به جایی می رسیم که وقتی از ریل خارج میشیم سریعا متوجه میشیم و برمی گردیم به مسیر درست و من برای همین میخوام به شمال و روستایی در نزدیکی دریا یا جنگل برم و از اونجا برسم به بی نهایت و خدایی که یک لحظه ام طاقت دوریشو ندارم
این فایل امشب نشانه هدایت من بود سفر به دور آمریکا قسمت ۲۳ اول کامنت یکی از دوستان را که منتخب بود خوندم و بعد هم خود فایل را تماشا کردم و متوجه شدم باید از لحظه لحظه زندگی لذت ببرم و شاد باشم این مهمترین اصله و البته که در شعری که استاد میخوند جوابم را گرفتم…
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا” داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل” همونجاست
دریا” و ساحل” البته که جاییه که دوهفته قبل اونجا بودم در مازندران ساحل نشتارود و فیلم هم گرفتم با اون کوچه باغها و پیاده رو های پر از پرتقالش و البته که عشق سوزان درونم بازهم منو میبره به سمت زیبائی ها و خداشناسی
به امید روزی که در طبیعت زیبای فلوریدا از نزدیک استاد عزیز و خانم شایسته و آقا میکاییل گل را ببینم و اونجا به پاس شکرگزاری از خداوند سجده شکر برجا بیاورم
امیدوارم همیشه و در هر زمان شاد و سلامت و پیروز و موفق و ثروتمند باشید
باسلام خدمت دوستان عزیز و استاد بسیار بسیار دوست داشتنی و مریم شایسته پرانرژی عزیزم
تمامی فایلهای رایگان و دنبال میکردم فایلهای ثروت و عزت نفس به دستم رسیده بود اما چون غیر مجاز بود به محض آشنایی کامل با سایت و با استاد همه رو پاک کردم و گفتم هر وقت که شرایطش باشه میخرم الان به شکر خدا تا قدم 3 از استاد عزیز خریداری کردم و به فضل خدا برای بقیه اش هم میرسد . اما داستان نشانه من . با خوندن کامنت ها مدام احساس میکردم کاشکی می تونستم دوره کشف قوانین زندگی و خریداری کنم و با خیال راحت قوانین و از زبون خود استاد در دوره اش بشنوم اما هر بار نمیشد از ته دل از خدا خواستم و گفتم خدایا برسون و نشانه روز و باز کردم در کمال ناباوری اشک در چشمم جمع شده بود دیدم فایل رایگان روی خودت سرمایه گذاری کن برام باز شد دیگه مطمئن شدم که هر طور شده باید این دوره رو بخرم با اینکه همسرم با من هم مسیره و گفته بود که اول تمام رایگان ها را کامل کامل گوش میدیم و قدمها را ادامه میدیم و دوره ای دیگه نخرم ولی حس من اینطوری نمیگفت. و بعد از باز شدن نشانه ها همون روز دوستم بهم گفت که صندوق به نامت وام در اومده و من هم بدون دیگه اندکی تفکر گفتم خدا رسوند و این دوره رو خریدم. چند روز اولی که مدام هندزفری در گوشم بود همسرم گفت مگه قدم 4 و خریدی که داری همش گوش میدی گفتم نه هنوز نخریدم. گفت پس چی گوش میدی و می نویسی دیگه دلم طاقت نیاورد و بهش گفتم اونم خیلی استقبال کرد و گفت میشه برای منم بفرستی و خلاصه الان دوباره با یک انرژی دوباره و چند روزه حسابی شروع کردیم و من واقعا همیشه خدا رو شکر میکنم که خودم و همسرم و پسر 8 ساله ام عاشق استاد و تمامی فایلهای سایتش هستیم و پسرم که عاشق فایلهای زندگی در بهشته و همیشه میگه من بلاخره میرم آمریکا و استاد عباس منش و از نزدیک می بینم و اگر ما جایی در صحبتهامون با همسرم خلاف قانون حرف بزنیم سریع به ما میگه که چرا دارید اینطوری حرف میزنید مگه استاد نگفت ؟! واقعا یک شاگرد کوچیک و بسیار علاقمند هست و من از همه شما هم سپاسگزارم به خصوص استاد بزرگوار .
سلام به استاد عزیز خیلی ازتون ممنونم بابت این فایل های عالی که میگذارید.من ۵۵روزه که وارد این مسیر شده ام وخیلی خداروشکر میکنم که هرروز دارم روی خودم کار میکنم وهر روز از هر لحاظی که فکرشو بکنید دارم پیش رفت میکنم..از لحاظ مالی درامدم ٣برابر شده …ارتباطم با اطرافیانم عالی شده….روحیم عالی شده….پیش نهادهای عالی بهم میدن که هیچ وقت فکرشو نمیکردم..واین خیلی مهمه برام که دارم یه اختراع که ۶ ساله دنبالشم رو دارم کاملش میکنم…
ومن هنوز هیچ دوره ای نخریدم فقط وفقط از فایل های رایگان استفاده میکنم فایل های رایگان هم بسیار ارزشمند هستن جدی بگیرید .من در طول روز کارهایم را انجام میدهم وکوچک ترین زمانی رو که بدست بیارم رو فایل گوش میکنم ومینویسم امروز زمان خیلی برای من باارزشه از هر لحظه استفاده میکنم.شما عزیزانم مطئن باشید زمان زیادی دارید که ازش استفاده کنید فقط این ذهن شماست که بهونه میاره که نه من نمیتونم وقت نمیشه شرایطشو ندارم .
من از صبح که بیار میشم تا شب که میخوابم مدام دارم روی خودم کار میکنم.خدارو شکرکه بااین مسیر وبا استاد عباس منش اشنا شدم خدایا سپاس گذارم….با ارزوی بهترین ها برای همه ی دوستان😍😍
سلام
فایل سفر به دور امریکا قسمت۶۵ هدایت امروزم بودخدایاشکرت
خدایا شکرت که با دیدن این فایل یکی از قفلهای ذهنم رو شناختم
خدایا شکرت که با دیدن این فایل و خوندن کامنت دوستان هدایت شدم و کلید قفلی که مدتها بود قلبم رو تنگ و احساسم رو بد میکرد پیدا کردم خدایا شکرت
خدایا شکرت که همش فک میکردم حس بدم به خاطر دلتنگی و وابستگی عاطفی م بوده ولی امروز هدایت شدم که نه مسئله خیلی ریشه ای تره و پیداش کردم که باید خودمو ببخشم باید طرف مقابلم رو ببخشم و دست از سرزنش کردن مقایسه کردم بردارم باید اون خشم مخفی تو وجودم رو حل کنم باید درهای قلبم رو باز کنم باید رها بشم
خدایا شکرت وقتی اینو فهمیدم یه عالمه از حس بدم کم شد خدایا شکرت که فهمیدم وابستگی نیست عزت نفسه عزت نفس
منم دلم نمیخواد به کسی قفل شم یا کسی قفلم شه
خدایا شکرت دلم نمیخواد که نگران و دلتنگ کسی باشم و اصلا با ذات من جور نیست
چقد خوشحال شدم که علت حس بدم رو به صورت ریشه ای متوجه شدم آخ جوووون دلتنگی نیست آخ جووووون
مرسی استاد عزیزم و مریم نازنینم که چراغ راهمون شدین
مرسی از دوستای نازنینیم که با به اشتراک گذاشتن آگاهی و درکشون از قانون باعث روشن شدن مسیر شدن برای من
به نام خالق مهربانی ها
سلام به همه عزیزای سایت واستادگران قدر
امروزجمعه هستش ومن تنهابودم بعدظهرش تنهابودم همین جوری توی سایت داشتم پرسه میزدم اخه هرروزمیرم سایت یه دونه سریال زندگی دربهشت ویه دونه سفربه دورآمریکا رونگا میکنم کامنت میخونم وکامنت میزارم بعدمیام بیرون ازسایت اما امروزتنهابودنم به خیرم بود
اومدم به اتاق شخصی خودم دیدم چندتاکلمه اوردهمین جوری روی تجربه های من ازاعتمادبه نشانه هاکلیک کردم وفایل بازشدباخودم گفتم بیااینونگاکنیم همین جوری داشتم نگا میکردم که استادازهدایتاش میگفت تارسیدیم به اینکه استادگفت اونجا نوشته نشانه های امروزمن روی اون کلیک کنین همینوکه شنیدم فایل رودوباره برگردونم به عقب که استاددوباره گفتش روی اون کلیک کنین این هانشانه ازطرف خداوندهستش وتوی ۲۴ساعت دوباره یه نشانه جدیدبهتون میاره وگفتش که باقلب پاک خیلی شفاف وواضح ازخداوندبخوایین که هرچی میخوایین وهرسوالی دارین تاهدایتتون بکنه دلم زیروروشداینوشنیدم الله واکبرخدایامرابه کجاهاهدایتکردی وقراره به کجاهاهدایت بکنی زودازجام بلندشدم اومدروی نشانه های امروزمن کلیک کردم دیدم سفربه دورآمریکاقسمت ۳۷روآورد(استادگفتش ممکنه فایل مقاله یامحصولات خریداری براتون بیاره هرجی اوردبخون واول باقلب پاک ازخدابخواه که چی میخوایی وممکنه مال توباخواهرت فرق داشته باشه این هدایت هستش)فایل روبازکردم نگاکروم متن انتخابی مال اقای احسون روخوندم تااینکه رسیدم به بحث ثروت این دقیقا جواب سوال من هستش (من یه دختر۲۵ساله هستم درخانواده بادرامدبهترقبل این فکرمیکردم که چقدرخوشبختم اصلا زندگی یعنی این یعنی بخوروبخواب خرجت باخانواده ات وخانواده هم که ازهیچی کمت نمیزارن این یعنی خوشبخترین دختردنیا اما وقتی باگفته های استاداشناشدم تازه فهمیدیم که چه خبرکه تمام این مدت من شرک میکردم من میگفتم بایدتمام خواسته های منوخانواده ام براورده کنن چون وظیفشونوواوناهم براورده میکردن ولی الان فهمیدیم همه چیرو من به مروربه ثروت بینهایت هدایت میشوم من به ازدواج عالی مرازعشق ومحبت وارامش ولذت هدایتم میشوم من به سفربه دوردنیا هدایت میشوم وازهمه مهمترمن درک کامل ازقانون الهی میرسم مدارم بالاترمیره فرکانسهام عالی میشه باورهای درستی روروی خودم میسازم درسته من عنوزخیلی کاردارم باخودم من نقص زیادی دارم واین کارراختی نیس اما درس میشم خداهدایتم میکنه همانطوروکه بهش همیشه میگفتم خداهدایتم کن به راه کسی که نعمت بخشیدی وهدایت کردبه سمت استادواین سایت خدیاشکرت)ایشون گفتن که بایدثروت مندبشی اگه ثروتمندنشی که نمیشه ودرجستجوی این باش که چطورازراه درس ثروت مندبشم که اونموقع خداهدایتت میکنه همون موقع جرقه ای توذهنم زدکه اول بایدهدایت ثروت مندی روبطلبم واینکه برای هرچیزکوچکی سپاسگزارباشم وخیلی چیزای دیگه رونشونم دادبازم ازخدابینهایت متشکرم
استادشما به چیزی اشاره کردین درموردلایک زدن درنوردکامنت هادقیقا استاداین حرفتون سوال من بودمن کامنت میزاشتم تاقبل این بعدمیگفتم بزارببینم لایک میکنه استادیابه عنوان متن انتخابی میشه دیدم نمیشداماخودموبه هیج عنوان ناراحت نمیکروم باخودم میگفتم توکامنت میزاری به خاطراینکه لایک بشه ببین بااین کارت درمسیردرستی نیستیا بعدباخودم میگقتم این یه نشونه هستش وقتی لایک نمیشه یعنی مدارت بالانیس یعنی هنوزبه درک کامل ازقانون نرسبدی هروقت قانون رودرک کردی ومدارت رفت بالا خودبه خودلایک میشه
خیلی خوشحال شدم بابت اینکه خداامروزبه یه فایل عالی هدایتم کردهزاران مرتبه شکر میکنم وسپاسگزاراستادمهربانم هستم که دستی ازدستان خداهستش
دوستدارشماهانیه بذله
آیا گرفتن وام از بانک و خرید مثلا ماشین مدل بالاتر بار منفی داره ؟ کلا وام بدهی محسوب میشه و نباید گرفت؟
در تمرین ستاره قطبی فقط باید در مورد همون روز بنویسیم ؟ نمیشه آرزوهای آینده روزهای بعد ماه بعد مثلا خرید ماشین خونه بنویسیم؟
سلام دوست عزیز
من فکر میکنم فقط باید در صفحه مخصوص ستاره قطبی در زیر محصول قدمها سوالتون رو مطرح کنید همونطور که استاد فرمایش کردن.
در پناه خدا شاد باشین.
امروز نمی دونم چیشد که به جای نشانه ی امروز من تجربه های من از اعتماد به نشانه ام رو باز کردم. هدایتی بود دیگه. یسری از کامنت ها رو خوندم. حقیقتا من هیچ وقت به این بخش توجه مورد نیازش رو نکرده بودم. خوندن اون کامنت ها دلیل نوشتن این کامنته.
اول یه توضیحی درباره ی خودم میگم . من یه دختر هفده ساله ام که امسال اخرین سال دوران مدرسه اشه. امسال که من دوازدهمم و رشته ام هم تجربیه کنکور دارم. خب هدف من قبولی تو رشته ی پزشکیه . این چند روز یکم سردرگم بودم که چیکار کنم که به هدفم برسم .
حدس بزن چیشد ؟
تو این فایل{توحید عملی ، قسمت چهارم} استاد بهترین جوابی که باید میشنیدم رو بهم گفت.
{تو کارگاهی که تو شمال داشتیم . وسط برنامه یه خانم دکتری از من پرسید الان چه سرمایه گذاری کنیم بهتره ؟ گفتم حسم میگه دلار بخری اون خانم زنگ زد به پسرش گفت که هر چی سرمایه داریم دلار بخریم. بعد که برگشتیم اون خانم بهم گفت که استاد داراییم سه برابر شد من فقط به یکی از نکاتی که شما گفتین عمل کردم . اون خانم گفت ببین من یه ادمیم که فاصله ی بین عمل و فکرم صفره یعنی من فکر میکنم همون لحظه عمل می کنم. دلیل موفقیت های من تو پزشکی همین بوده. من گوش میکنم به حسم. }
BLH-aeri, Mon, Feb, ۱۵
سلام و تشکر
من قبلا فقط نشانه ها را میخواندم و یا گوش میدادم و بعد منتظر میماندم تا نتیجه ای در زندگیم پدیدار شود که البته نتیجه اش کمی آرامش و توجه بیشتر به زیباییها بود ولی دوروز پیش نشانه ام این بود
نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی
و در این فایل استاد گرامی کاملا توضیح دادند که چطور از بخش نشانه من باید استفاده کنیم یعنی اول از خدای مهربون هدایت بخواهیم بعد تمام مطالب حتی اگر نظرات دوستان هست رو به دقت بخونیم و فایلها رو به دقت گوش بدیم و اگر محصولی هست بخریم و استفاده کنیم و به مرور در فرکانس خواسته هایمان قرار میگیریم
دیروز که به این شیوه عمل کردم و نظر یکی از دوستان را با دقت در نشانه ام که مربوط به یکی از قسمتهای زندگی در بهشت بود خواندم
نوشته بود استاد و خانم شایسته با نگاهی تازه و با احساس به همه چیز مینگرند و با اینکه اینهمه ثروتمندند ولی بازهم هر روز برای زندگی بهتر و زیباتر تلاش میکنند
و من بعد از اون به فایلی از خانم استر هیکس هدایت شدم که میگفت شما در ارتعاش بالا هستید ولی اتفاقات روز مره و نوع نگاه شما به آن ونگرانیهایی که برای خود در مورد آن ایجاد میکنید فرکانس شما را پایین می آورد
و من اونموقع یاد حرفهای دوستمون و نوع نگاه استاد و خانم شایسته به مسایل و همه چیز افتادم
و دارم سعی میکنم به یاری خدا نوع نگاهم رو به همه چیز عوض کنم و حتی ظروف آشپزخانه ام رو دارم زیباتر میبینم وبه همسرم و پسرم و به همه چیز با دید بهتری نگاه میکنم و بر روی خوبیها و زیباییهای آنها و دیگران واطرافم تمرکز میکنم
و جذب ثروت والهامات هدایتگر الهی و زیباییها و عشق و آرامشم هم با این تغییر کوچک در نوع نگاهم داره هر روز بیشتر و بیشتر میشه به لطف خدای مهربون و با خوندن وتماشای این فایلهای نشانه امروز من
و از خانم شایسته عزیز و استاد گرامی و گروه تحقیقاتی عباسمنش بابت زحماتشان و بابت این سایت گرانبها و این بخش مرا به سوی نشانه ام هدایت کن بسیار سپاسگزارم
و همچنین از همه دوستان عزیزم که با نظرات زیبایشان دستان خداوند هستند تا منرا به سمت بهترینها هدایت کنند سپاسگزارم
سلام دوست خوبم
چقدر کار خوبی کردید که این هدایتتون به سخنان خانم هیکس رو اینجا نوشتید
من همش برام سوال بود چرا اگر شبها بیدار میشم در فرکانس بالایی هستم و الهامات خوبی بمن میشه ولی در طول روز حس خوبی ندارم
میشه بیشتر توضیح بدین که چطوری در طول روز احساستونو خوب می کنید
مساله منم همینه در طول روز ، بخاطر کارهای روزمره و معاشرت با اطرافیان
فرکانسم پایین میاد
ممنونم
سلام دوست عزیز ممنونم
منم در برخی اوقات در طول روزاحساساتم بد میشه ولی با توجه به چیزهایی که از آموزشهای استاد یاد گرفتم سعی میکنم حسم رو بهتر کنم و ارتعاشم رو کمی بالاتر ببرم و بعد کمی بالاتر و به همین ترتیب
خانم استر هیکس میگه آنچه ارتعاش شما رو پایین میاره نگرانیهای شما نسبت به موضوعاتی است که در طول روز با آنها برخورد میکنید
بنابراین این فقط فکر خود ماست که آن نگرانی را ایجاد میکند چه در مورد مصاحبت با دوستان و افرادی که افکار و سخنان منفی دارند چه افکاری که خود به صورت ناخودآگاه داریم در برخورد باهر موضوعی
که تمام اینها باعث ایجاد حس بد در ما میشوند
پس به قول استاد باید اول ورودیهایمان را کنترل کنیم و هر غذایی را به ذهنمان ندهیم
من کلا تلویزیون نگاه نمیکنم اخبار سریال و این چیزها در ضمیرناخودآگاه انسان ایجاد نگرانی و باورهای منفی میکنند
و هر وقت حس بد دارم نسبت به موضوعی سعی میکنم حواسم را پرت کنم از آن و شروع میکنم به سپاسگزاری کردن در مورد تمام چیزهایی که در اون لحظه توجه ام رو به خودش میکنه مثلا حتی زیبایی ظرفی که دارم میشورم یا گلی که دارم میبینم یا مهربونیهای پسرم و همسرم و اطرافیانم و بابت تمامشون با حس عالی از خدا سپاسگزاری میکنم یعنی اول داشتنشون رو حس میکنم و از این حس زیبا لذت میبرم و بعد با این حس خوب به خدای خودم وصل میشم و سپاسگزاری میکنم
حتی مثلا سپاسگزارم خدایا از اینکه دست دارم و دارم کارهامو خودم انجام میدم یا سپاسگزارم که دیشب خوب خوابیدم یا سپاسگزارم که سقفی بالای سرم دارم سپاسگزارم که خانواده خوبی دارم سپاسگزارم که سلامت هستم و نفس میکشم سپاسگزارم بابت دیدن آسمان زیبایت و ….
و دیشب فایلی دیدم که دوستی میگفت وقتی صبح از خواب بیدار میشوید اگر فکری حس شما را بد میکند آنرا بنویسید تمام جزئیات راجع به آن را و بعد به خودتان بگویید چطور به این موضوع از زاویه دیگری نگاه کنم که حس خوبی به من بدهد و تمام آنرا هم بنویسید (این رو استادعباسمنش هم قبلا گفته بودند) و بعد دنبال الگوهایی بگردید که اون فکر خوب را دارند و اینطور کم کم آن فکر خوب برای شما جایگزین افکار بد راجع به آن موضوع میشود و اینطور باور جدید و خوب و حس خوب ایجاد میشود
امیدوارم همیشه احساساتتان عالی و به لطف خدای مهربان زندگیتان پراز شادی و نشاط وموفقیت باشد
ممنونم بابت این پرسش و پاسختان به دیدگاهم که باعث یادآوری این نکات به خودم هم شد
دوست عزیز کارهای دیگری هم که میتوانید برای رسیدن به حس خوب انجام دهید.این است
که مثلا به یک موزیک مثبت گوش دهید
یا یک اپ بازی نصب کنید و کمی بازی با موبایل یا کامپیوتر انجام دهید
یا مثلا به خاطرات کودکی و زمانهایی که شاد بودید فکر کنید و همون کارها را انجام دهید یعنی به کودک درونتان اجازه ابراز وجود بدهید
و یا یک نقاشی بکشید حتی اگر خط خطی کردن کاغذ باشد
و نکته ای که شخصا یاد گرفتم اینه که زیاد هم با ضمیر درونتان نجنگید که در کل روز حال خوبی داشته باشید
مثلا اگر دوست دارید ترانه ایی که قبلا گوش داده بودید را زمزمه کنید حتی اگر منفی است به خودتان و ضمیر درونتان این اجازه را بدهید تا با این کار مقاومت درونتان کمتر شود
یا به خودتان بگویید دوست داری چه کاری انجام دهم که حالم بهتر بشه
و از درونتان الهام بگیرید
و مطمئن باشید پاسختان را میدهد
سلام به استاد عزیز وخانواده ی گرامیشون
من خیلی بلد نیستم مثل دوستان دیگه پیام های بزرگ بنویسم
من حدودا دوماهه تصمیم به خرید ماشین گرفتم ومیخوام وام بگیرم وبخرمش اما تردید میاد سراغم که ایا میتونم پرداختش کنم یانه ایا وام میاونم بگیرم یانه
چون اعتقاد به چاله کندن دارم.وقتی فرکانس خواستن یه چیز رو میدم قطعا کائنات جاش رو پرمیکنه
اما یکسری تردید اذیتم میکنه وحس میکنم خودش باید اتفاق بیوفته
نشانه امروزم قسمت۱۰۹سریال زندگی در بهشت بود🥺توش استاد درختهارو قطع میکنه و میگه اینا مثل باورهای محدود کننده هستن که هرچی میکنیشون باز به یه جایی وصل هستن.…دقیقا باورهای محدود کننده وشک وتردید وگیجی این روزهای من رو پرکرده.
الان متوجه شدم چه کار باید بکنم و تمرکز کنم رو خواسته ام نه باورهای محدود کننده