«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 64


این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا هوشیارزاده گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    الله اکبر الله اکبر

    من کاملا اتفاقی در یوتوب فایلهای آقای عباسمنش را دنبال کردم؛ آن روز حدود دو ماه پیش بود , در شرایطی بودم که چنان در فشار فکری و پولی بودم که

    فقط خدا میداند چه حالی داشتم , معجزات الله از همان روز اول شروع شد , امروز به چنان پیشرفت همه جانبه ای رسیدم که بعید میدانم کسی باور کند ,

    الان بعد از دیدن یکی از ویدیو های آقای عباسمنتش بدون در نظر داشتن خواسته ای دکمه ی هدایتم کن را فشردم وا این جمله زیر ویدیو کاملا جواب من بود و فقط انگار این جمله را دیدم :

    (چون زیانى به آدمى برسد، در هر حالت که باشد- به پهلو خفته یا نشسته و یا ایستاده- ما را به دعا مى‏خواند، اما وقتى رنج او را برطرف کردیم چنان مى‏رود که گویى هرگز براى دفع مشکل خود ما را نخوانده بود، بدین گونه کردار مسرفان در نظرشان زینت داده شده است.)*

    خدایا من را هدایت کن و همیشه بنده ی مخصل خودت نگاه دار . آمین یا رب العالمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رقیه اسدی گفته:
    مدت عضویت: 2048 روز

    سلام به استاد خوبم

    سلام به مریم جون عزیزم

    سلام به همه ی دوستان عزیز همسفرم

    اوایل امسال ی برنامه ای برام پیش اومده بود که کلا از لحاظ روحی خوب نبودم.

    لباس های نامرتب می پوشیدم .برای خودم اصلا اهمیت نمی دادم.

    شاغل هستم و به لطف خدا درامد نسبتا خوبی دارم ولی ریالی برای خودم هزینه نمی کردم.

    تا اینکه ی روز برای سرگرمی نشونه امروز من رو بازکردم.خیلی جالب بود یکی از فایل های استاد که با خانم شایسته عزیز می رن و از فروشگاهی چندین دست لباس برای خودشون می خرن و از این خرید شاد بودن و لذت می بردن.

    من هم بعد از اون رفتم چندین دست لباس ،مانتو،کفش و…. برای خودم خریدم و هر جایی که مهمونی می رم حتی مهمونی بسیار خودمونی لباس های بسیار مرتب و شیک می پوشم.و کلی ظاهرم تغییر می کنه و از نحوه پوشش خودم لذت می برم و بارها و این روند بسیار بسیار کمک کرد تا مسیر زندگیم بهتر بشه و روحیه ام خیلی عالی شد.

    از خدا به خاطر هدایتم به مسیر بسیار بسیار سپاسگزارم.

    از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز هم بی نهایت تشکر می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    یوسف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1349 روز

    خدای مهربانم هزاران بار ذات مقدست را سپاس میگویم

    به نام پروردگار یکتا

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان دانشجوی هم فرکانسی

    امروز رفتم پمپ بنزین که بنزین بزنم

    یک پیرمرد دوست داشتنی و محترم کنار پمپ بنزین نشسته بود و تعدادی فال حافظ توی دستای قشنگش بود

    همونطور که نشسته بود و سرش پایین بود زیر لب داشت چیزهایی زمزمه میکرد

    چند لحظه همونجا موندم و نگاهش کردم و حسابی نگاهش کردم و کلی لذت بردم و بخاطر این که برای امرار معاش فعالیت می کرد کلی تحسینش کردم

    من خیلی اهل فال حافظ و کلا اینجور داستانها نیستم ولی گهگاهی محض سرگرمی و البته کمک اندکی به کسانی که فال میفروشند ازشون خرید می کنم

    اما در مورد این پیرمرد نازنین حس عجیبی در من ایجاد شده بود

    حسی فارغ از هرگونه دلسوزی و ترحم

    حس بسیار زیبایی بود و داشتم حسابی لذت می بردم

    در همین احوال بودم که یکباره تصمیم گرفتم برم پیشش و به بهانه فال خریدن باهاش گپ بزنم

    در عین حال از خدا خواستم که توی فالی که از ایشون می خرم نشونه ای باشه برای من که بتونم ازش استفاده کنم

    خلاصه رفتم به سمتش و سلام گرمی با تمام وجود کردم جوری که خودم به وجد اومدم

    سرش رو بالا گرفت و با صدای زیباش جواب سلامی بسیار قشنگتر از سلام من داد . کلی کیف کردم

    پرسیدم فالهاتون چنده؟ گفت ۲هزار تومن

    گفتم اگه ممکنه یکیش رو با دستای خودتون به من بدید

    بخاطر سرما دستکش دستش بود اما بخاطر لطفی که به من داشت درخواستم رو رد نکرد و با مهربانی تمام یک فال به من داد

    مقداری پول تقدیمش کردم و اومدم توی ماشین نشستم و فالم رو باز کردم

    الان در حالی که اشک میریزم و در حال ستایش خدا و شکرگزاری به درگاهش هستم این متن رو براتون می نویسم

    انقدر حالم خوب بود که نتونستم در خودم نگهش دارم و از شدت فورانش تصمیم گرفتم با شما شریک بشم در این حال فوق العاده

    به همین دلیل این شعر رو تقدیم میکنم به همه شما عزیزان

    ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

    بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

    حیف است طایری چو تو در خاکدان غم

    زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت

    در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست

    می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

    هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر

    در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

    تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب

    جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

    ای غایب از نظر که شدی همنشین دل

    می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

    در روی خود تفرج صنع خدای کن

    کآیینهٔ خدای نما می‌فرستمت

    تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند

    قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

    ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت

    با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

    حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست

    بشتاب هان که اسب و قبا می فرستمت

    خدایا اگرچه گفته ای که بنده ات نتواند آنچنان که باید شکر نعمت هایت را بجای آورد

    اما تو شکر ناچیز ما را با فضل و رحمت بی انتهای خود اندازه گیر

    آمین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    S گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    سلام امیدوارم حال همگی عالی باشه و در حال ساختن آینده زیبا و روشنتون باشید 🤍

    خیلی ممنونم از استاد عباسمنش و خانواده عزیزشان💜

    اولین تجربه ی اعتماد به نشانه هدایتم ام را باهاتون در میون میزارم امیدوارم براتون مفید باشه و کمک کنه تا بقیه دوستان هم به نشانه هدایتشان اعتماد کنند✨🌸

    من دیروز عضو سایت زیبا و قدرتمند استاد عباسمنش شدم و از خوش آمد گویی به این زیبایی خیلی خوشحال شدم و حالم خیلی خوب شد😻✨

    قبل از دیروز بدون اینکه وارد سایت بشم فقط با ایمیلم عضو بودم و فایل های فوق العاده ی استاد رو دانلود میکردم و ازشون استفاده میکردم و واقعا اعتقادی درباره به این نشانه هدایت الهی نداشتم

    خیلی از فایل های استاد رو بصورت صوتی و تصویری دانلود کردم و گوش میدادم تا اینکه یکی از فایل های صوتی رو شروع کردم به گوش دادن و دیدم اسم این فایل نشانه هدایت هست و زیاد توجه خاصی نکردم و به گوش کردن ادامه دادم و داخل فایل صوتی استاد به آپشن منو به سوی نشانم هدایت کن اشاره کرد و منم دیروزش اینو دیده بودم روی سایت و واقعا خیلییییی برام عجیب بود که چطوری یدفعه اتفاقی فایل صوتی ای رو انتخاب کردم به گوش کردن بدون اینکه توجهی بهش داشته باشم و مطالب این فایل دقیقا به آپشنی مربوطه که دیروز دیدم و بهش باور نداشتم و از همون لحظه این باور نشانه هدایت برام ایجاد شد و در هر جنبه از زندگی میتونم ببینمش 😻🥺✨🌸

    همونطور که استاد گفت موفقیت مسیری از تصمیم های درست متوالی 🛤️✨

    و منم این تصمیم درست رو گرفتم تا در همه ی جنبه های زندگیم از این نشانه هدایت با ارزش الهی استفاده کنم و به سمت تصمیم های درستی که منو به سوی موفقیتم هدایت می‌کنند هدایت بشم😻🖤🌺

    ~~~~~~

    خیلی ممنونم اگه تا آخر این مطلب تجربه فوق العاده منو خوندید 🙂🤍

    آرزو میکنم همیشه حالتون خوب باشه و خوشحال باشید و در مسیر صحیح موفقیتتون قدم بر دارید و ادامه بدید :)))🤍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مینا رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    سلام استاد عزیزم

    سایت شما یکی از بهترین سایتهایی هست که در دنیا دیدم و نظیر نداره. من شخصا این همه کتاب تو کتابخونه خوندم درباره اعتماد به نفس و خیلی چیزای دیگه ..

    ولی هیچکدوم انقد با جزییات مثل شما توضیح ندادن.

    نمیتونن مثل صحبت شما مشکلمو حل کنن اصلا یه چیزی تو کتاب مینویسن که وقتی میخونی به یک نتیجه ای نمیرسی که مثلا ازین به بعد باید چکار کنی..اصلا حتی به مشکلت پی نمیبری که حلش کنی

    فقط یه چیز کلی میگفتن. و من همیشه مشکلاتم باهام بود چون نمیدونستم چه مشکلی دارم که حلش کنم

    ولی وقتی صحبتهای شمارو میشنوم دقیقا میدونم چه مسئله ای دارم

    برای مثال (شما میگید که کسی که اعتماد به نفس نداره این ویژگیها رو داره و وقتی ویژگیهامون رو شناختیم با فلان روش اصلاح بشه

    ولی تو کتابای روانشناسی مثلا میگن که باید حس ارزشمندی رو تقویت کنید بدون اینکه بدونیم اصلا چه مشکلاتی رو باید رها کنیم

    و ازین حرفا و ما هیچ وقت به مساله خودمون پی نخواهیم برد)

    چون شما قشنگ و با جزییات کامل و اون چیزی که واقعا در زندگی ما وجود داره توضیح میدین نه یه چیز کتابی که وقتی بخونیم نمیدونیم اصلا چیه

    و من همیشه در نهایت به شما برمیگردم و هیچ کتابی پاسخگوی مسائل من نمیشه

    و از همه جالبتر اینجاس که من تا الان هر مساله ای که دارم جوابش تو سایت شما پیدا میکنم و این محشره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    مینا رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    سلام استاد عزیزم

    من ۲۹ سالمه و خیلی وقت نیست که عضو سایت شدم

    کتابدار کتابخانه ام(استخدام دولتی) ولی هنوز احساس میکنم ظرفیتم بالاتر ازین چیزیه که الان هستم

    احساس میکنم باید یه کار دیگه ام دنبال کنم به کاری که خیلی علاقه دارم احساس میکنم یه چیزی تو درونم فریاد میزنه که منو بیرون بیار

    بخاطر همین از خدا خواستم تو خواب بهم نشون بده

    چند شبه که دارم خواب میبینم( خواب مغازه لباس فروشی میبینم: یه شب خواب دیدم که مردم در حال خرید لباسن ولی من نمیتونم برم اتاق پرو و لباس امتحان کنم چون اتاق برام کوچیکه و نمیتونم بخرم در حالی که همه توجهشون به لباسه و در حال خریدن…

    یه شب دیگه خواب دیدم که کنارم چندتا لباس هست میخاستم بردارم ولی یکی از مردم اومد پیشم لباسا رو برداشت گفت بده به من…

    دوباره شب دیگه خواب دیدم یه عالمه مردم تو مغازه لباس فروشی ان یکی داره میخره یکی داره میفروشه یکی پرو میکنه من به هیچکدوم هیچ توجهی نمیکردم همه توجهشون به لباس جذب میشد من از همشون گذر کردم

    درنهایت اونطرفتر دور از بقیه یک دری در دل یک اتاق تاریکی پیدا کردم و باز کردم و یک جنگل سرسبزی که پر از درخت انار بزرگ و قرمز پیدا کردم ( انار در عالم رویا نماد پول و ثروت هست) این خوابی که دیدم کاملتر از بقیه بود انگار لباس ها نماد چیزی بود که هر مردمی که ازش گذر میکرد توجهش بهش جلب میکرد و فورا اونو برمیداشت ولی من هیچ توجهی بهشون نداشتم که در نهایت به چیز بهتر رسیدم

    من همیشه به گیتار علاقه داشتم و خیلی دوست داشتم یاد بگیرم الان ۳ ساله که گیتار خریدم و چندتا کلیپ از تلگرام دانلود میکردم و آموزش میدیدم ولی زود به زود رها میکردم …. بخاطر فشار دادن رو سیم ها که انگشت دستم تاول میزد و دستم اذیت میشد… و انگیزه ای که نداشتم…

    چند روزه از خدا میخوام که هدایتم کنه به کار مورد علاقم تا اینکه این چند تا خواب رو دیدم و فهمیدم ظرفیتشو دارم که به چیز بهتر برسم ولی نمیدونستم چه کاری

    تا اینکه من تا امروز این لینک مرا به نشانه ام هدایت کن رو ندیده بودم ولی امروز اتفاقی دیدمش

    وگزینه (مرا به نشانه ام هدایت کن) را زدم و قسمت ۴۷ فصل اول سفر به دور آمریکا رو برام آورد که درباره گیتار و موسیقی بود و واقعا که الان فکر میکنم تنها کاری که بهش علاقه دارم نواختن گیتاره

    و خیلی وقت نیست عضو سایت شدم و دارم فایلهای رایگان رو گوش میدم که در مسیر درست قرار بگیرم

    ولی هنوز تردید دارم که آیا منی که هنوز هیچ آموزش برای گیتار ندیدم و هیچی بلد نیستم برام جای پیشرفت داره یا نه ؟ و تردید دارم فکر میکنم چون کارمند دولتم اگر گیتار حرفه ای هم بشم نهایتش باید تو سینم حبس کنم.. و برا سرگرمی که تو خونه باید بزنم

    نمیدونم چکار کنم

    خیلی دوست از ظرفیتم استفاده کنم برای اعتماد به نفسم ، آرامشم و در نهایت به رزق و ثروت…ولی هنوز تردید دارم که آیا گیتار زدن برای یک فردی مبتدی همان ظرفیتی هست که میتونه منو به خوشبختی و آرامش و ثروت برسونه؟ آن هم برای کارمند دولت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مهدي ه گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    خیلییییی ممنونم بابت این اپشن جدید که به سایت اضافه کردین

    ساعت۳ نصف شب من بصورت کاملا اتفاقی هدایت شدم به این صفحه و وقتی دکمه ی (مرا به سوی نشانه ما هدایت کن) را زدم منو برد به سریال زندگی در بهت قسمت ۷۳ و من همون لحظه از خداوند هدایت خواستم درباره امتحان گواهینامه ام که صبح داشتم و اصلا کتاب آیین نامه رو اصلا نگاه نکرده بودم و فقط ۴۵ تا پوشه نمونه سوال داشتم که هر پوشه ۳۰ تا سوال بود و تو امتحان فقط یک پوشه قرار بود بیاد

    یه جورایی غیرممکن بود تا همه رو نگاه کنم و یه لحظه به

    یاد حرفای استاد تو این فایل افتادم که

    مثال ‌ادرس دقیقی که بهت میدن

    یا اینکه دونه دونه بری مغازه هارو بگردی تا اونچیزی که می‌خوای رو پیدا کنی

    و بعدش از خدا خواستم بهم الهام کن یا عددی نشون بده یا هرچی خودت صلاح میدونی

    و اون فایل زندگی دربهشت قسمت۷۳ که هدایت شدم رو نگاه کردم و کلی جوجو های ناز و خوشگل که تو فایل گزاشته بودن شایسته خانم عزیز و کلی ذوق کردم و بعد بلافاصله کامنت یک دوستی رو دیدم زیر همون فایل که بسیار عالی بود

    دقیق یادم نیس ولی یه قسمتش‌ گفت که

    انسان چرا نمیتونه تو ۲۱ روز تغییر کنه و خودشو و افکارشو زیبا کنه و از خداوند درخواست کنه

    درحالی که خداوند این جوجه هارو تو ۲۱ روز به این شکل زیبا میسازه

    اینو که شنیدم اول از خداوند تشکر کردم که عدد ۲۱ رو الهام کرد و من فقط و فقط رفتم تو ۳۰ دقیقه تمام سوالات پوشه ۲۱ رو حفظ کردم و خداروشکررررررررررررررر فرداش امتحان رو تو ۱۰ دقیقه پاسخ دادم و دیروز جوابش اومد و از ۳۰ سوال ۲۹ تاشو درست جواب دادم و قبول شدم حالاپسفردا امتحان حضوری دارم و باید رانندگی کنم و خیالم راهته دیگه

    چون خداوند بازم منو هدایت میکنه

    خدایاشکرررررررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رقیه اسدی گفته:
      مدت عضویت: 2048 روز

      سلام به همسفر خوبم اقا مهدی عزیز

      چه قدرررررررررر زیبااااا و جالب بووود برام نشونه ای که براتون اومده!!!!!!!

      و چه قدرررررررر قشنگ شما تحلیل و برداشت صحیحی کردی!!!!!!!

      خداااااا رو شکررررر به خاطر هدایت معجزه وارش برای شما.

      خداااااا رو شکررررر به خاطر موفقیت معجزه وارش برای شما.

      منتظر اتفاقات بسیار عالی از شما هستم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    علی هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    بسم الله هدایتگر

    سلام

    وای نمیدونم چی بگم و از کجا شروع کنم

    دیشب لایو ۱۷ استاد رو دیدم و در اون لایو در مورد اینکه هدایت شدند به اینکه جایگاهی رو در سایت ایجاد کنند که به اسم ( مرا به سوی نشانه ام هدایت کن ) هست حرف میزدنند و استاد گفتند هر روز سوالی از خودتون بپرسین و بعد بیایین اون دکمه رو بزنید و بعد ببینید چطوری هدایتتون میکنه به چیزی که نیاز دارید

    الله اکبر

    امروز فکرم درگیر ثروت بود که کی میرسم بهش ایا مسیری که دارم میرم درسته غلطه اصلا میشه باهاش به ثروت عظیم برسم و اصلا کی میرسم

    و این سوال رو پرسیدم

    و اومدم سایت

    رفتم و دکمه رو زدم

    واقعا الان که دارم مینویسم انقدر هیجان و شوق دارم که چشمام داره پر از اشک شوق میشه

    دهنم بسته شده

    خلاصه دکمه رو زدم و هدایت شدم به یکی از دیدگاه های دوست عزیزمون

    نوشته بود ما ادم ها میخاییم با عجله و با سرعت به پول و ثروت برسیم و تکامل رو طی نکنیم در حالی که اصلا مبنای سیستم خداوند بر مبنای تکامله یعنی خود خداوند هم برای رشد و گسترش جهان از همین قانون استفاده میکنه نه عجله و سرعت خداوند در هیچ کاری عجله نمیکنه نه در افرینش نه در هدایت و نه در هیچ چیز دیگری پس ما چرا باید با عجله و سرعتی که برای سیستم خداوند تعریف نشده جلو بریم

    چرا تکامل رو رعایت نمیکنیم در هیچ چیز

    در حالی که خداوند هر لحظه به ما متذکر این قانون میشود در هر چیزی که این جهان هست

    پاسخ اینجاست :

    ما باور نداریم زمان رسیدن به خواسته ها بینهایت است

    ما نمیتوانیم قبول کنیم که برای اینکه جهان به اینجا برسد میلیون ها سال طول کشیده تا اینهمه زیبایی و تکنولوژی ایجاد شوند

    باور کنید بینهایت زمان وجود دارد تا شما و همینطور خودم به خواسته هایمان برسیم

    و این زمان را با عجله و سرعت و در نهایت نرسیدن به سرعت مطلوب از بین نبریم

    بلکه با لذت و ارامش و حس خوب این مسیر تکاملی را طی کنیم تا به قول استاد جهان بینهایت به ما ثروت دهد

    از زمان حالتون لذت ببرید تا به نعمت های فراوانی دست پیدا کنید

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا اخرت

    علی هاشمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رقیه اسدی گفته:
      مدت عضویت: 2048 روز

      سلام علی اقای عزیز

      نشانه شما بسیار برایم جالب بود

      درحقیقت ی جورایی کامنت شما جواب سوال من شد که به لطف خدا الان به اون هدایت شدم.

      به نکته بسیار زیبایی اشاره کرده بودین،از مسیر لذت ببریم و در لحظه زندگی کنیم تاااااا

      جهان فراواانی را از بی نهایت راه و مسیر به ما ارزانی دارد.

      امیدوارم به زودی بیاین و در سایت از اتفاقات بسیار عالی تون برامون کامنت بزارین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        علی هاشمی گفته:
        مدت عضویت: 1458 روز

        به نام یگانه پادشاه هستی

        از خداوند سپاسگزارم که هدایت من باعث هدایت و پاسخ شما دوست عزیزم بوده

        خدا رو شکر هر روز بهتر از قبل هدایت میشیم به سمت خواسته هامون باور هامون کم کم دارن به صورت تکاملی رشد میکنن و این بسیار زیباست خدا رو شاکرم که هدایت شدم به سمت این سایت

        انشالله بتوانم و بتوانیم با دیدگاهی مناسب در پناه الله یکتا و بارعایت قانون تکامل به خواسته هامون برسیم و زندگی رو هر روز شیرین تر از قبل کنیم برای خودمان

        شاد وثروتمند و سعادتمند باشید

        خانوم رقیه اسدی سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          رقیه اسدی گفته:
          مدت عضویت: 2048 روز

          سلام همسفر گرامی

          خدا رو شکر که در مسیر خودش من رو قرار داد .

          خدا رو شکر که هر روز دوستان بسیار عالی در مسیرم قرار می دهد.

          هر چه قدر روی خودم کار می کنم جهان هم به همان اندازه به من پاسخ می ده.

          از شما دوست گرامی و همسفر عزیز بسیار سپاسگزارم که وقت گذاشتید و پاسخ کامنت من رو دادید.

          زندگی تون به لطف خدا سرشار از سلامتی ،ثروت،ارامش،عشق و زیبایی و شادی باشد.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    به نام خدای یکتا.تنها نیروی مطلق حاکم بر جهان و خدای به شدت کافی🌹🌹🌹

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز 🌹بهترین اساتیدم و تمامی دوستان اگاهم🌹🌹

    این اولین کامنتی هست که تو این قسمت مینویسم .

    حدودا دو ماه پیش خواهرم ازم خواست برای کارهای دست سازش که برنامه گسترده ای براش نداره یه لوگو طراحی کنم گفت نمیخوام زیاد براش وقت بزاری و یه لوگوی معمولی میخوام.اون زمان نشانه هایی دریافت کرده بودم که زهرا فضای کارهای گرافیکی رو ترک کن و فقط یک شاخه چیزی که بیشتر علاقه داری رو ادامه بده و تمرکز بزار.اما از اونجایی که اغلب سفارشاتی که داشتم تو فضای گرافیک بود و میشه گفت موفق هم بودم چون حتی زمانی که اصول طراحی گرافیکی رو نمبدونستم و سواد علمیش رو نداشتم تو این فضا سفارشات خیلی خوبی داشتم با مبالغ مناسب و خوب از همین جهت فکر میکردم که فقط تو این فضا میتونم پول بسازم و زمانی میتونم از تصویرسازی که بیشتر بهش علاقه دارم پول بسازم که خیلی قوی تر بشم با اینکه تو این فضا هم رزومه دارم ولی همیشه ذهن مقایسه میکرد که ببین تو طراحی لوگو و بسته بندی چقدر خوب عمل میکنی و چقدر بیشتر سابقه کار داری پس ترکش نکن و زمانی از تصویرسازی میتونی پول بسازی که خیلی قویتر بشی اینها رو ذهن در حالی میگفت که بیشتر وقت من برای تصویرسازی و تمریناتم تو این مسیر داره صرف میشه.وقتی به این مسیر الهی وارد شدم و مخصوصا از زمانی که قدم یک رو شروع کردم خیلی زیاد نشانه های در یافت میکنم که زهرا باید فضای گرافیک رو ترک کنی و از تصویرسازی پول بسازی ولی ذهنم آماده نبود تا حدی قبول کرده بودم اما تردید ها و ترس هایی بود.تا دو ماه پیش و طراحی لوگوی خواهرم و ازم خواست ازش هزینه بگیرم .چون یه لوگو معمولی خواسته بود میدونستم که زمان زیادی ازم نمیگیره و گفتم هدیه هست .همین که مداد و کاغذ برداشتم که براش اتود بزنم یه ندای زیبا یه ندا یه نوا تو وجودم به زیبایی گفت به این کار به عنوان سفارش کار نگاه کن. اگه بگم ۳ بار این جمله رو گفت انقدر قشنگ میگفت که جایی برای تردید تو ذهنم نبود و سریع قبول کردم درک نمیکردم حکمتش رو و مفهوم این خواسته رو اما جنس این ندا رو میشناختم و گفتم چشم.قبلش تو ذهنم بود خب یه اتود مدادی میزنم و با چاپ لینو واسش رو کاغذ خودم چاپ میکنم اما اون ندا گفت درست مثل یک سفارش کار بهش نگاه کن.انقدر این ندا با وجود اینکه چیزی از نتیجش نمیدونیتم برام قشنگ بود که همون روز یه جا تو دفترچم بادداشتس کردم و تاریخ زدم که بعد ببینم حکمتش چی بوده و یه فکت قوی برای ذهن نجواگر هم هست . شروع کردم تمام تمرکزم رو گذاشتم و به شکل عجیبی بر عکس همیشه که برای لوگو های تخصصی تا چند روز زمان میزاشتم برای این کار تو یک روز به نتیجه مطلوب رسیدم و با نرم افزار اجراش کردم و درست مثل سفارشاتم روال طراحیش رو پیش بردم خواهرم وقتی نتیجه رو دید از خوشحالی داشت بال در میاورد و خیلی خوشش اومد و اسرار داشت که قیمت بگم و هزینش رو پرداخت کنه قبول نکردم و گفتم هدیست.فردای همون روز خواهرم اومد گفت زهرا من امروز لوگو رو بردم یه جا نشون دادم قیمت گرفتم من راضی نیستم تو لوگوی به این قیمت بالا رو به من هدیه بدی و میخوام بعد از فروش کارام هزینش رو بهت بدم .اولش نجواها اومد که زهرا ببین خواهرت چکار میکنه اما خیلی زودخدا گفت صبر کن برو با خواهرت حرف بزن اون برات حرفایی رو داره.گفتم چشم و رفتم از خواهرم پرسیدم داستان چیه؟ گفت امروز لوگو رو کلی پرسون پرسون تو شهر گشتم که معرفیم کردن به یه گرافیست حرفه ای و کار بلد شهر که همه میشناسن نشون دادم که قیمت بده هزینش رو پرداخت کنم و قیمتی گفته بود که بالاتر از لوگو هایی بود که همیشه تازه با قیمت بالا کار کرده بودم .شوک شده بودم نمیفهمیدم داستان چیه.خواهرم گفت اون فرد کلی از لوگوت تعریف کرده گفته کار هر کی هست مشخصه خیلی حرفه ایه و قیمت کارش بالاست همون لحظه جنس اون ندا اون ندای زیبا تو گوشم باز مرور شد .به دلم افتاد که از خواهرم خواستم فردا که میره بیرون به اون آقا بگه اگه نیاز دارن حاضر به همکاری هستم و خواهرم این کارو کرد و با استقبال خیلی زیاد و شورو شوق اون آقا مواجه شدم.تلفنی باهش صحبت کردم یه بنده فوق العاده شایسته و خارق العاده خدا هر چی از شخصیت عالی این انسان و احترام تو رفتارش بگم واقعا کم هست و فقط این عظمت خداست که وقتی تو این مسیر میای انسانهای بی نظیرش رو تو مسیرت میزاره.یه نکات مهمی رو راجب طراحی هام بهم گفت که از دید حرفه ایش خیلی خوب هستند .و بعد هم گفت خانم باعث خوشحالیه که تو شهر ما یه خانم داره انقدر خوب کار میکنه .گفت تا حالا ندیدم کسی یه خانم اینجوری خوب تو شهرمون کار کنه و کلی همیشه نیرو میگرفته واسه همکاری و نیروهای مناسب نبودن.کلی تعریف کرد از کارم و تحسین کردو تبریک گفت و گفت مشتاق به همکاری هست.از اونجایی که تصویرسازی مسیری هست که بیشتر برام مهم هست گفتم من پروژه ای کار میکنم و قیمت کارم رو هم گفتم . گفت خانم تو شهر ما کسی با قیمت شما کار سفارش نمیده و کلی از تجاربش گفت اما من محکم گفتم من با همون قیمتی که گفتم حاضر به همکاری هستم گفت مساله ای نیست فردا براتون یه لگو میفرستم انجامش بدین برای شروع همکاریمون و نفرستاد یک ماه گذشت ولی کاری ارسال نشد به شکل عجیبی قلبم به این فاصله زمانی و هین اتفاق احساس خوبی داشت و میگفت زهرا این همون اتفاق خوبه هست .این اتفاق خوبه.بعد از حدود یک ماه اون آقای گرافیست تماس گرفت و گفت یه سفارش لوگو هسن انجام میدین ؟گفت دوستمه من رودرواسی دارم شما براش انجام بدی بهتره.خلاصه همونجا تلفنم رو به اون اقای مشتری داد و تماس گرفت گفت خانم یه لوگو میخوام یه روزه عجله ایه میتونین گفتم بله ولی چون عجله ای و سریع هست مبلغ کارتون بیشتر میشه .خدای من خدای من اون اقا حتی یک لحظه هم درنگ نکردو گفت قبول مساله ای نیست گفتم من پیش پرداخت معمولا میگیرم گفت مساله ای نیست و نصف اون مبلغ رو همون لحظه واریز کرد .بعدش اون اقای گرافییت و معرف پیام دادن و کلی شوکه شده بود گفت کیف کردم آفرییین و مات مونده بود که چطور اون اقا مبلغی که گفتم رو بدون چک و چونه قبول کرده.فرداش اقای مشتری تماس گرفت گفت خانم مساله ای پیش اومده در ارتباط با ثبت اسم لوگو مشخص نیست چقدر طول بکشه فعلا یه ریدیزاین از لوگو علامت استاندارد رو برای محصولش فایل کورلی براش طراحی کنم و کار لوگو رو صبر کنم.گفتم مساله ای نیست پس من اگر اجازه بدین پیش پرداخت رو برگردونم تا زمان مناسب گفت نه به هیچ وجه بزارین باشه تا به زودی برام انجامش بدین .همون لحظه ارم استاندارد رو براش طراحی کردم و فایلش رو ارسال کردم و الان یک ماه میگذره که هنوزخبرندادن. برای انجام طراحی لوگوشون بدون اینکه بشناسن من رو یا حتی اون اقای گرافیست که من رو معرفی کردن حتی من رو دیده باشن اون پیش پرداخت رو که نصف مبلغ هست پرداخت کردن و هنوز تو حسابم هست و فقط عظمت خدا رو دارم میبینم که اینجوری واست میشه اعتبار میشه اطمینان میشه اعتماد.همزمان با اون سفارش یکی از دوستام پیام داد زهرا یه ناشر اشنامون هست ازم پرسیده تصویرساز خوب میشناسی تو رو معرفی کرردم گفت زهرا گفتم دوستم فوق العادست.اون کار هم تماس گرفت و قرار شد خبر بده چون منتظر تایید از سمت یه جای دیگه هست. این فاصله و این مساله شاید ظاهرش جالب نباشه اما این یک ماه برای من میلیارد ها میلیارد برکت داشت و حالا میخوام از قشنگیای این اتفاق بگم.من هر روز ساعتها همزمان هم طراحی میکنم و هم فایل های قدم یک و آموزشهای استاد رو گوش میدم و به شکل عجیب و زیبایی این دو تا کار با هم انجام میشه و حتی لازم و ملزومن انگار هر دوش به شکل عالی پیش میره برای خودمم این اتفاق زیبا عجیبه که تمرکز طراحیام رو دارم و همزمان یاد داشت برداری میکنم و رو فایلها و آموزشها دقت دارم و این در حالیه که وقتی داشتم آرم استاندار رو طراحی میکردم اصلا رو فایلها تمرکز نداشتم با اینکه خلاقیت و تمرکز خاصی نمیخواست اما اصلا رو فایلها تمرکز نداشتم ذهنم فقط و فقط تو فضای طراحی آرم بود و این یه نشانه بزرگتر بود که آره زهرا این فضا فضای تو نیست.فضای تو فضای طراحی و اشک ریختن از شوق و وجد و خلق کردن همزمانه فضای تو خلق کردن آرامش درونت تو کارات هست.استاد نمیدونین چقدر خوشحال بودم اون شب از این اتفاق.چند روز بعدش وسط طراحیام یه لحظه نمیدونم چی شد همینطوری طبق معمول که گه گاهی وسط تمریناتم یه کاراکترای عجیب غریبی یهو میان و طراحی میکنم همون کنار فیگورایی که تمرین میکنم ذهنم رفت سمت تجربم از طراحیام از طبیعت که میرم یه خانم کشیدم کنار چند تا اردک یه خانم با لباس محلی خانمای اینجا که نمیدونم از کجا و چجوری پیداش شد اما خکب زمان و خوب جایی اومد😊وااای یه کاراکتری شد که انگار سالها میشناختمش انگار تو وجودم بود و منتظر یه فرصت بود که بیاد رو کاغذ انقدر عالی شد و انقدر توش پختگی بود که اشک میریختم و با تمام وجود نگاش میکردم و خدا رو هی مدام شکر میکردم که چقدر کارم پیشرفت کرده همون لحظه خدا بهم باهمون ندای زیبای همیشگی گفت زهرا کتابش کن .کتابش کن.۱۰ فریم . گفتم چی؟ گفت کتابش کن.نتیجه رو نمیدونم و نمیدونستم یعنی چی این ندا چی میخواد به من بگه اما تسلیم شدم و گفتم چشم .همین که گفتم چشم دیگه من مگه سر از پا میشناختم انقدر بالا پایین پریدم و شادی کردم از این ندای زیبا و این هدایت گفتم رو چشممممممم خدا جوووون رو چشمممم .هر روز چند ساعت اخر تایم تمرینات طراحیم میشینم با عشق با عششششششق با لذتی که نمیدونم چجوری توصیفش کنم از اون خانم روستایی زیبا تو پوزیشن های مختلف طراحی مییکنم.وقتی شروع کردم خدا بهم گفت هیچ رفرنس تصویرسازی رو نگاه نکن با این که این چیزی هست که اکثر تصویرسازها میگن طبیعیه برای پیدا کردن فضای شخصی کارای تصویرساز های بزرگ رو یه مدت کپی کنی و خط ها شون رو. خدا بهم گفت زهرا رفرنس تو طبیعته و هدایت من تو این کار به هیچ وجه عجله نکن و فقط منتظر باش که چی بهت گفته میشه و فقط از من رفرنس بخواه.روز اول گفت اون خانم رو کنار یه رودخونه بکش یه اردک تو دستش باشه پشتش درختای بلند و ۰ند تا اردک تورودخونه گفتم وای این فریم سخته میتونم؟ گفت اره میتونی فقط گوش کن.شروع کردم طراحی کردم کاراکترش رو دقیق تر از اون اتود اولیه . تک به تک خط هام رو خدا بهم میگفت خب زهرا اینجا خط رو صاف بزار این جا اینجوری حالا اینطوری و یهو دیدم وااای خدااای من 😍😍😍😍😍برای اولین بار یه کاراکتر طراحی کردم که مال خودمه یه خانم محلی با پوشش خانمای قدیمی منطقمه خودمون و آرامشی تو چهره کاراکترمه که تو وجود خودمه.کلییی گریه کردم و دل تو دلم نبود که کانسپت کلی کار رو هم ادامه بدم و طراحی کنم که خدا گفت نه زهرا جانم الان زوده هر چی میخواستم قطع کاغذ رو مشخص کنم هدایت نمیومد فهمیدم زوده و تسلیم شدم خدا گفت آفرین بنده من آروم آروم قرار شد عجله نکنی گفتم چشم.گفت برای امروز کافیه فردا بهت میگم چکار کنی.فردا گفت زهرا رفرنس تو تجربیات خودته تو این مدتی که داری میری بیرون و طبیعت و تو روستا طراحی فکر کن چیا دیدی. این خانم چه کارایی انجام میده که یونیک اینجاست گفتم واااای آرههههههه😍😍😍😍😍😍😍 چقدر ایده اومد چون من با دید تحلیلی میرمو سعی میکنم همه چیز رو تو ذهنم با آموزشهای استاد و با تمرینات و اصول طراحی یکی کنم اتفاقات جالبی تو ذهنم ایجاد میشه که رو کاغذ و تو کارم خیلی دارن زیبا باز خورد میدن و هر روز اروم اروم هر بار یه پوزیشن رو طراحی کردم تا رسیدم به ۵ تای اخر بهم الهام شد اون ۵ تای دیگه رو تو پرسپکتیو کار کن چیزی که همیشه برام چالش بود. اونجا نجوا اومد که زهرا دیگه پوزیشن های دیگه رو نمیتونی سخته گفتم سخت ؟؟؟حالت خوبه ؟ مگه تا الان اینا رو من کشیدم که بخوام نگران باشم نمیدونم اون ۵ تای اخر چین اما تا خدا هست سختی وجود نداره میسپرم به خودش . وااای اون ۵ تا همون ۵ تایی که تو پرسکتیو بودن عاااالی شدن کلش رو با هدایت خدا لحظه به لحظه طراحی کردم.کل زمانی که طراحی میکنم احساس میکنم خدا دستش رو روی دستم مچ کرده مدادم رو همراهم محکم گرفته داره برام میکشه و برام طراحی میکنه و یادم میده.استاد میدونم میدونید چی میگم چون این کارم من رو یاد داستان هدایت خودتون برای نوشتن کتاب رویاهایی که رویا نیستن میندازه .خلاصه الان ۱۰تا کارکتر کشیدم که داره تکاملش رو به شکل زیبا آروم اروم طی میکنه .پریروز با اینکه دست کاراکترم رو تو همه فریم ها خیلی خوب کشیده بودم بهم الهام شد از این بهتر هم راه داره و میشه گفتم چطور گفت صبر کن.سر سفره رو پشت قاشقی که تو ظرف خورشت بود طرحی بود که ظاهرش اصلا دست نبود و یه گل بود ولی به شکل فوق العاده زیبایی خدا گفت این همون فرم دستیه که میگم .همون قاشق رو برداشتم و رفتم رو اون طرح کار کردم و دست کاراکترم فوق العاده شد خیلی خیلی خیلی حرفه ای تر.باز واسه درختای فضای کارم به سوال برخوردم نشستم کلی درخت کشیدم چیزی که میخواستم نمیشد گفت زهرا قرار شد عجله نکنی گفتم چشم تسلیمم خدا جون .فرداش گفت برو باغ گفتم میرم خدایا میرم چشم. بین درختای باغمون دنبال درخت داستانم میگشتم پیدا نکردم اما میدونستم اومدنم به باغ بی دلیل نیست گفتم خدایا همینکه اومدم اینجا و کلی احساست کردم تو این هوای عالی و انرژی های عالی که تو مسیر از طبیعت و از مردم و از طراحی درختا گرفتم شکرت خدایا شکرت .وقتی داشتم بر میگشتم یه لحظه همینطوری که نشسته بودم خستگیم در بره چند تا بوته کوتاه رو تو اون زاویه روبه روم دیدم که دقیقا همونی بود که میخواستم ازشون طراحی کردم و انالیزشون کردم دقیقا شد همونی که من میخواستم.هر روز یه تیکه از داستانم داره پیش میره تا اینکه یه الهامی چند روز پیش اومد که به شکل واضح گفت زهرا دیگه فضای گرافیک رو با اطمینان ترک کن با قطعیت با یقین همین که ذهنم خواست بهانه بیاره گفت دلیلی داری دیگه؟ گفتم الله اکبر خدا جون این کار تصویرسازی من نمیدونستم چه حکمتی دهره هنوزم نمیدونم نتیجه نهاییش چیه اما کلید اثبات این شد که من قدرتم تو تصویریازی حتی بیشتر هم هست فقط باورام باید حل بشه .نمیدونم واقعا قراره چی بشه این کارو لی با عشق دارم انجامش میدم و زملن انجامش زمان و مکان از دستم میره. تو روال انجامش فهمیدم قدرت انجام پروژه های سنگین تر و حرفه ای تر تصویرسازی رو با هدایت الله به شکل عالی دارم و هر بار عالیتر میشه. دنبال نتیجه مستقیم هم ازش نیستم و تسلیمم و هیچی نمیدونم اما دیگه مطمئن شدم که برای همیشه فضای گرافیک رو ترک کنم .دیروز همون آقای گرافیست تماس گرفت گفت یه کار طراحی دیگه هست که طرف خیلی عجله داره و کار حرفه ای میخواد .گفت انجام میدی؟ نمیدونم بدون اینکه حتی فکر کنم همون لحظه گفتم نه .مچکرم من دیگه فقط تو فضای تصویرسازی کار میکنم و چقدر تحسین کرد قدرت و شجاعتم رو .این در حالیه که من در حال حاضر از نظر توان مالی صفر هستم و اون پول پیش پرداخت رو هم استفاده نمیکنم تا قطعی بشه اما به مسیرم انقدر ایمان دارم که دیگه شکی نمونده که کارم درسته .دیروز بعد از اون تماس اومدم از قسمت نشانه های سایت هدایت خواست از خدا با تمام وجود گفتم خدایا باهام حرف بزن .برام فایل تغییر شخصیت جسارت میخواهد.اشکم دراومد😢😢😢😢😢😢😢😢اخه تا این حد قشنگ و واضح نشانه اومد این فایل دقیقا بهم گفت زهرا برو که مسیرت و کارت درسته دیگه تو قراره تو این مسیر فقط و فقط تصویرسازی کنی.این اتفاقات انقدر قشنگ هستن برام که بدون اینکه بدونم قراره چه اتفاقاتی بیافته به لطف خدا عاااااالیم و احساسم عالیه و به برنامه خدا و اتفاقای عالی آینده اطمینان دارم.دوست داشتم ثبتش کنم .عاشقتونم استاد ممنونم که دست خدا شدین و استادم توی طراحی هم شدین

    زهرا ۱۴۰۰.۱۰.۲۰

    یه شب فوق العاده عاااالی با کلی اشک شوق و با عشق🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    روند طبیعی زندگی کردن ، اینه که خوابمون کافی و اروم باشه ، خوراکمون طبیعی و کافی باشه

    من به شخصه گاهی میخوام روند طبیعی زندگیمو مختل کنم تا زودتر برسم

    اما قشنگ اون حس بدم مانعم شده

    چون دارم تقلا میکنم

    نخوایم ک روز و شبمونو بدوزیم بهم واسه زودتر رسیدن

    از اینکه وقتمو پای تلویزیون و شبکه های اجتماعی و رفتوامدهای بیهوده و بازار گردی و … تلف نمیکنم شادم

    اما حس خوب سوخت ماست واسه حرکت

    با حس بد و تقلا اصلا نمیشه پیش رفت

    باور کنیم که ما در زمان و مکان و شرایط مناسبیم

    و اگر تو این مسیر هدایت هستیم

    خدا به موقع ما رو میرسونه

    ما نمیتونیم اون کاستی های قبل بودنمون تو مسیر رو حالا با فشار اوردن بخودمون جبران کنیم

    روند طبیعی ای در جهان در جریانه

    روند خوابیدن غذا خوردن حس خوب داشتن

    و مقداری هم رو خود کار کردن روزانه

    به شیوه طبیعی زندگی کردن برگردیم

    خدا هست

    حسبنا الله و نعم الوکیل

    الیس الله بکاف عبده

    خدا دیر نمی کند

    خدا مدیریت شرایطمو در دست دارد

    حتی اگر جایی از مسیر رو اشتباه بریم خدا باز میاد و شرایطو تغییر میده تا باز هدایتمون کنه جوری حرکت کنیم که برسیم به مسیر درست

    خدا هرلحظه داره پشتیبانیمون میکنه

    خدا وقتی تو مسیر هدایتی گارانتی میکنه مقصدتو

    اگر درست پیش بری

    پس زور الکی نزن تقلا نکن …

    نترس

    لا تخف و لا تحزن انا منجوک

    لا تحزن ان الله معنا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: