معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 18
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-35.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-07-27 12:00:102024-06-08 22:20:45معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام تنها فرمانروای قدرتمند کل هستی
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز وتمام زحمت کشان سایت بینظیر عباسمنش وتمام دوستان گلم
سفرنامه 99
وای از جلب توجه و تایید دیگران که تمام زندگیمون شده جلب رضایت هرکسی به جز خودمون وخدامون،داشتم به جواب سوال این فایل فکر میکردم که متوجه شدم که چقدر سبک میشم اگه حذف کنم رفتار و گفتار واعمالی که بیشتر از خودم نظر دیگران برام مهمه، من حتی توی غذاخوردن هم اولویت آخر را خودم می ذارم و خیلی از چیدمان خونم را طبق نظر دیگران چیدم،واییییی چکار کردم با خودم باید از همین لحظه روی عزت نفسم کار کنم امیدوارم به زودی در مدار دریافت دوره عزت نفس قرار بگیرم وتهیش کنم،استاد نمیدونی چقدر خوشحالم وتوی پوستم نمی گنجم بابت این آگاهی وخدارو بینهایت شکر میکنم واز شما که وسیله هدایت من شدید بینهایت سپاسگزارم،یادمه قبلنا که وارد سایت نشده بودم همش روی در ودیوار وهر دفتر وکتابی که جلوی دستم بود مینوشتم خداوندا درمانده ام هدایتم کن وخداروشکر که خداوند دستم را گرفت وهدایتم کرد به این سایت بینظیر واستاد فوق العاده
خدایاشکرررررررررررررت که هستی وبودنت در کنارم باعث آرامشم میشود
برای همه شما دوستان گلم که تجربه هاتون را به اشتراک میزارین بهترینها را خواستارم
معضلی ویرانگر به نام«جلب توجه ».
سلام به استاد عزیزم.
باید ببینیم چ دسته افرادی دوست دارن مورد توجه قرار بگیرن.
افرادی که غرور زیادی دارن که به خاطر برتر دونستن خودشون ،دوست دارن دیده بشن.
یه دسته ی دیگه افرادی هستن که دنبال تایید طلبی هستن.
دسته ی دیگه افرادی هستن که خودشونو،روشن فکر میدونن.ادای آدم روشن فکرارو در میارن.
که هر کدوم ازدسته ها به علت کمبود عزت نفس وعدم اعتماد به نفسشون دنبال جلب توجه هستن.
با عرض پوزش من به شخصه ، سه موردشم تجربه کردم.
هم جاهایی که غرور داشتم وخودمو بالاتر از دیگران میدیدم .
هم جاهایی که دنبال تایید طلبی از سمت دیگران بودم.درواقع قضاوت دیگران برام مهم بود.
هم جاهایی که فکر میکردم خیلی روشن فکر تر از اطرافیانم هستم .پس باید هرجا رسیدم، حرف بزنمو برم بالا منبر و خودی نشون بدم.
ارع حالا میفهمم همش به خاطر نداشتن اعتماد به نفسم بوده.
اینکه این دیگران برام خیلی مهم بودن .
همه چی من به دیگران ربط داشت.
حال خوبی من به تایید وتعریف وتشویق دیگران گره خورده بود.
چیزی برای خودم یا به خاطر خودم ،وجود نداشت.
چقدر وقت وانرژیم صرف این موضوع میشد.
دوره ی عزت نفس رو به همین جهت خریداری کردم.
واقعن عزت نفسی در کار نبود.
بعد از کارکرد این دوره اونم با چند بار تکرار،بالاخره آروم آروم از اون حالتها بیرون اومدم.
هنوزم یه جاهایی این قضیه روم کار میکنه ولی به نسبت قبل خیلی بهترم .
قبلنا خیلی درگیرش بودم ولی الان هروقت موقعیتی پیش بیاد شاید از این واکنشها داشته باشم .
ورفتارهایی ازم سر بزنه که باز دوباره بخام جلب توجه کنم.
بله اکثر ما انسانها یه جاهایی سختی هم به خودمون میدیدیم ولی نظر یا تایید دیگران برامون حائز اهمیت تره !
با تعریفشون انگار خستگیو ازتنت بیرون میبرن.
مثلاً وقتی یه جایی مثل مجالس عروسی تو باغی یا تالاری دعوتیم واقعن من دلم میخاد موهام بازولخت باشه ولی اکثرن شنیون میکنیم تا مثلا قیافه هامون مجلسی تر بشه.
هم در حین شنیون کردن اذیت میشیم هم آخر شب به خاطر اون موها چند برابر خسته تر میشیم.
اینجا هم جایی نیست که بگیم خب سرلختیم راحتیم.
باید روی این شنیون شده الکی ولی ،پوشش داشته باشیم.این دیگه قیافه هامونو مضحک تر میکنه .
من اینو میدونم ومیبینم اما خودمم برای چنین مجلس هایی اینکاروتکرارمیکنم.
هر بار میگم دیگه مثل بقیه عمل نمیکنم ولی باز دوباره نمیتونم .
یا اینکه میخام برتر بودنمو،به کسی یا اشخاص خاصی نشون بدم ،میام ساعتها ذهنمو درگیر این میکنم که چی بپوشم یا چکار کنم که زیباتر دیده بشم .
استادوقتی بخای خوش تیپ باشی برای دل خودتم که بخای چیزی بخری بپوشی ،تش به این میرسی که ب نظرت بقیه از تیپم خوششون میاد؟
من ازاون دسته افرادی نیستم که نظر یا نگاه بقیه برام مهم نباشه.وبگم برو بابا خودم دلم میخاد بپوشم بقیه کین؟!
شاید به خاطرکمبود یاتضادی بوده ، که تو زندگی پدریم از پدرم دیدم البته هنوزم میبینم.
مثلاً بابای من ،این دیگران انقد براش بی ارزشن وانقد مغروره وبی توجه به تیپ وقیافه .فقط فکر راحتی خودشه .اصلا تشخیص نمیده که چیو کجا باید بپوشه.مثل اینایی که لباسای کار ومهمونیشون یکیه!
همیشه هرجا مهمونی رفتیم به خاطر تیپش،حرص خوردم . نه من بلکه همه ی اعضای خانودم .حتی خود مادرم.
روز پدر براش کلی لباس میخریم که بهونه نداشته باشه ولباسای نو ومرتب بپوشه باز کار خودشو میکنه حتی اگه انتقاد بش بکنی ودوستانه ومحترمانه ازش درخاست کنی ،بازکار خودشو میکنه یه وقتایی جوابتم میده که احساس کوچیکی میکنی.
به خاطر همین این موضوع برای من مهم شده. البته در حد اذیت کردن خودم نیس ولی خب چرا ذهنمو مشغول میکنه .
یا تو صحبتها وبیان کردن تجاربم ازقصد وخیلی آگاهانه از مواردی صحبت میکنم که میدونم دیگران تو اوناضعف دارن.
مثلاً زندادش من شلختس .میام به عمد از تمیزی ومرتب بودن ونظم وانظباط زندگیم انقد حرف میزنم که با حرفام طرفو داغون کنم .
با زبون بی زبونی حالیش کنم که تو خیلی شلخته ای !
وبش ثابت کنم که من خیلی خانومم.
یا برفرض مثال هنری دارم ،توانایی کاریو دارم .یا جایی خوب عمل میکنم ،همه ی اینا رو تو جمع بیان میکنم به نیت دیده شدن وجلب توجه .
که البته این نگاه چند سال پیشم بود اما الان همین کارو میکنم ولی نه برای جلب توجه بلکه به خاطر بالا بردن اعتماد به نفسم.
واقعن با تغییر نگاه حس خوبی عایدت میکنه .
قبلاً هرچند بازگومیکردم اما احساس خوبی نداشتم چون از نیت خودم آگاه بودم .
بله این دوره بی نهایت نه تنها به خودم بلکه به پسرم وهمسرمم کمک کرد.
انگار هممون بهش احتیاج داشتیم.
خیلی وقتاوقتی مهمون داشتم ، غذایی که میپختم برای جلب توجه بود.
که همه بگن ،به به ناهید جون چی درست کرده!
خودمو بقدری اذیت میکردم که همین یه جمله رو بشنوم .
بقدری ضعف داشتم که باوجود اینکه خودم خودمو قبول داشتم که فلان غذا رو عالی میپزم اما قانع به احساس ونظر خودم نبودم.
میخاستم بشنوم که دیگرانم آیا با خودم هم عقیده هستن ؟!
خیلی وقتا برای جلب توجه کلی مسولیت قبول میکردم .
این دیگه خیلی ستم بود.
اینکه به خودت ظلم کنی وبه خودت سختی بدی بدون هیچ لذتی که کسی بت بگه آفرین ممنون ! من میدونستم که تو فقط میتونی فلان کارو انجام بدی!
این یه قلم جنسو خیلی ساله کنار گذاشتم چون به خاطرش خیلی درد کشیدم.
هم وقت وزمانم رابرای دیگران میزاشتم.
هم خسته میشدم.
هم عصبی میشدم.
هم کم خانودم میزاشتم.
هم تشکر وقدر دانی خاصی ازم که نمیشد هیچ ،بلکه گاهی طلبکارم میشدن.
صد سال همچین جلب توجهی رونمیخام .
اینا اشتباهات گذشته ی من بوده.
که همش از همون عدم اعتماد به نفسم میومد.
حالا یاد گرفتم هر کاریو، به خاطر خودم وبرای دل خودم وبرای خوشحال کردن خودم انجام بدم .
دیگران نقش خاصی تو وجودم ندارن.
خودم ارزشهامو شناختم واز توانایی هام مطلع هستم دیگه نیازی ندارم که منتظر بشینم ووقت وانرژی بزارم که کسی به به و چح چح برام بکنه .
به جای منتظر نشستن وهزار و یک اشتباه انجام دادن ،خودم با اعتماد به نفس بالا هر جا که لازم باشه ازخودمتعریف میکنم.
خودت که برای خودت ارزش قائل باشی دیگرانم ارزش قائل میشن.
خودت که خودتو ببینی وخودت به خودت توجه کنی ناخود آگاه دیگران هم بهت توجه میکنن بدون اینکه تو از قبل ذهنتو درگیرش کرده باشی.
خودت برا خودت که مهم باشی واز خودت خوب مراقبت کنی، برای دیگران هم به همون میزان مهم خواهی بود و دیگران تمام توقعاتشون رو از تو برمیدارن.
همه چی بستگی به درک خودمون داره.
به اینکه خودمونو ازدرون دوست داشته باشیم.
وبااتفاقات بیرونی نخواهیم کمبود وخلاهامونو جبران کنیم.
همین انتظارات را هم از دیگران داریم.
وبا دیگران هم به همین روشی که خودمون دوست داریم رفتار میکنیم.
این هفته مهمون داشتم ،جاریم هم بود ،یه جا ازش پرسیدم ،اعظم این شومیزم بهم میاد؟!تابلو با حس حسادت گفت چی بگم والا.
که بعدش فهمیدم که من اشتباه کردم که ازش پرسیدم وقتی خودم مطمئن بودم که شومیزم قشنگه وخیلی بهم میاد،نیازی نبود ازش بپرسم.
ولی من در جبران رفتار نا جالب ایشون ،تا آخر شب چند بار ازش تعریف کردم .مثلا یه جاگفتم موهات بلند شده خوشگل تر شدی.
خط چشم تو خوشگل کشیدی.
شومیزتو با دامن پوشیدی قشنگ شده.
اعظم انقد از این اخلاقت خوشم میاد که…..
اینم از استاد یاد گرفتم که دیگران رو تحسین کنم یا ازش تعریف کنم .در واقع توجهمون روی زیبایی ها یا مثبتهای طرف باشه .
بله من چند بار حال ایشونو خوب کردم اما خودم چیز مثبتی دریافت نکردم.
اما متوجه ی اشتباه خودم شدم.
میخام اینو بگم استاد جونم ،بازم ته تهش اگه کسی ازمون تعریف کنه خوشمون میاد.
انگار نیاز داریم .
ولی خب ما متوجه ی خیلی از مسائل شدیم ومثل قبل ذهنمونو درگیرش نمیکنیم ولی در آخر یه حسی قلقلکمون میده که شاید منجر به جلب توجه بشه.
اولین بار بود فایل کامل در مورد این موضوع بود .انشالله بیشتر تو ذهنم میمونه که اینطور عمل نکنم.
استادجان عزیز سپاسگزارم .
از خدا ممنونم که به این فایل هدایت شدم.
خیلی درسا گرفتم که انشالله تو زندگیم بکاربگیرم.
سپاس از وجودتون.
بنام الله مهربان
شکرت پروردگارم بابت دعوتنانه ای که برا منو امثال من فرستادی تا با استاد عزیز اشنا بشیم و روش لذت بردن از نعمتهای قشنگ بی پایان تورو یاد بگیریم و به درک زیبای وحود تو برسیم
استاد عزیزم بابت تک به تک اموزشهایی که میدی ازت سپاگزارم
چقد زیبا بود حرفایی که راجب عزت نفس گفتی
چند وقتیه یه مشکلی من داشتم اومدم تو سایت زدم مرا به سوی نشانه ام هدایت کن
واااای استاد حال کردم یعنی دقیقا خوده من بود هرچی که گفته بودید یعنی ریشه مشکل من نداشتن عزت نفس بود
جالب اینجاس چند روزه بهم شرکت در کلاسای عزت نفس یا گرفتن کتاب عزت نفو پیشنهاد میدن الان که اومدم برا خوندن نشانه ام دیگه مطمعن شدم که نداشتن عزت نفس من جلوی پیشرفتمو گرفته و نمیزاره که من حرکت کنم یا اگه حرکتی هم میکنم اون درست نیس چون با اعتماد بنفس نیس چون میترسمو انجام میدم چند روز پیش من امتحان ایین نامه رانندگی داشتم خیلی میخوندم ولی در کنار خوندنه همش میگفتم من هیچی یادم نمیمونه در حالی که31 سالمه میگفتم وقتی ادم پا به سن میزاره اینجوری کم حافظه میشه بخاطر همین در صورتی که کلی خونده بودم رفتم امتحان رد شدم با خوندن همین نکته عزت عزت نفس متوجه شدم که دلیل نتیجه نگرفتن از اونهمه خوندن نداشتن عزت نفس بود خدایا شکرت
خدایا شکرت خدایا شکرت بابت وجود استاد
خیلی دوستون دارم موفقیتتون پایداااار باشه
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و تک تک دوستانم
جلب توجه
یه معظل بزرگ
وقتی متن اول فایل رو خوندم و به این سوال رسیدم که اگه جلب توجه از زندگیت حذف بشه و اهمیتش رو برات از دست بده چه کارایی تو زندگیت حذف میشه که کلی زمان و انرزی و حتی پول صرفش شده ؟
این سوال منو به خود شناسی میرسونه
پس تصمیم گرفتم بیشتر روش فکر کنم
دیدم خیلی از کارها هست که انجام میدم که یه تاییدی از دیگران بگیرم
من خیلی کم آرایش میکنم ولی دیدم همون آرایشی هم که میکنم بخاطر اینه که دیگران تایید کنن چون فکر میکنم همینطوری زیبا نیستم و با این کار میتونم تایید دیگران رو بگیرم
بماند که وقتی جایی میرم وقتمو چند دقه ای میگیره و همیشه باید یه هزینه ای برای خرید این وسایل میدم
وقتی کامنت های دوستان رو خوندم و دیدم که میگن چقدر دوست داشتن لایک بگیرن اولش فکر میکردم من این مساله رو ندارم ولی وقتی عمیق شدم تو این موضوع دیدم
بعصی وقتا که به یه فایلی میرسم و میرم ببینم من دیدگاهی گداشتم یا نه که خودمو با قبلم مقایسه کنم ناخودآگاه میرم سمت اینگه ببینم چقدر لایک خورده وقتی میبینم کم اولش یکم ناراحت میشم ولی بعدش ذهنم رو کنترل میکنم که مگه من برای اینکه دیده بشم کامنت مینویسم
بعصی وقتا به کامنت های دوستانی برمیخوریم که چند سال پیش نوشتن و چه کمک بزرگی برای درک قانون بهم میکنه همیشه با خودم میگم اگر کامنت مینویسم برای گسترش آگاهی که درک کردم نه برای حلب توجه و این احساسم رو بهتر میکنه ولی این موضوع خیلی ریشه داره تو وجودم و باید جهادی اکبر برای تغییرش راه بندازم
این روزا که ماه محرم خیلی به رفتار های امام حسین توجه میکنم به عشقی که از ایشون بعد از سالها بین مردم توجه میکنم
این عشق از چی میاداین آدم چیکار کرده که این عشق سالیان سال هنوز جریان داره
امام حسین به من یاد داد عشقی که خدا از تو بین مردم جاری کنه با ارزشهای خودش ارزش هایی رو تعیین کرده بود و پای این ارزش ها وایساد
پای عشقش به خدا وایساد
و نتیجه شد این عزت از آن خداست
دنبال تایید دیگران نبوده کاری که میدونسته درسته انجام داده
چون مطمئنن درک کرده که ما ناتوانیم در راصی نگه داشتن دیگران
ساختن این باور که ما ناتوانیم دد داضی نگه داشتن دیگران بهمون کمک میکنه که تلاشی برای گرفتن تایید دیگران نکنیم
چند روزی میشه میخواهیم ماشینمون رو عوض کنیم یه ماشین در نطر میگیرم به یکی میگیم فلان ماشین رو میخواهیم بخریم میگه نه نه اونو نخرید فلان چیزش به در نمیخوره یکی دیگه میگه خیلی ماشین مزخرفی یکی میگه این یکی رو بخر این خوبه و خلاصه هر چی که انتخاب میکنیم یکی یه چیز خوب یا بد در مورد ش میگه این موضوع به من بهتر کمک کرد که اونی که خودت دوست داری رو بخر
اونی که خودت عشق میکنی رو باهاش رو بخر
کار خودت رو بکن اونجور که خودت دوست داری زندگی کن
نطر دیگران اصلااا مهم نیست
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و تک تک دوستانم
جلب توجه
یه معظل بزرگ
وقتی متن اول فایل رو خوندم و به این سوال رسیدم که اگه جلب توجه از زندگیت حذف بشه و اهمیتش رو برات از دست بده چه کارایی تو زندگیت حذف میشه که کلی زمان و انرزی و حتی پول صرفش شده ؟
این سوال منو به خود شناسی میرسونه
پس تصمیم گرفتم بیشتر روش فکر کنم
دیدم خیلی از کارها هست که انجام میدم که یه تاییدی از دیگران بگیرم
من خیلی کم آرایش میکنم ولی دیدم همون آرایشی هم که میکنم بخاطر اینه که دیگران تایید کنن چون فکر میکنم همینطوری زیبا نیستم و با این کار میتونم تایید دیگران رو بگیرم
بماند که وقتی جایی میرم وقتمو چند دقه ای میگیره و همیشه باید یه هزینه ای برای خرید این وسایل میدم
وقتی کامنت های دوستان رو خوندم و دیدم که میگن چقدر دوست داشتن لایک بگیرن اولش فکر میکردم من این مساله رو ندارم ولی وقتی عمیق شدم تو این موضوع دیدم
بعصی وقتا که به یه فایلی میرسم و میرم ببینم من دیدگاهی گداشتم یا نه که خودمو با قبلم مقایسه کنم ناخودآگاه میرم سمت اینگه ببینم چقدر لایک خورده وقتی میبینم کم اولش یکم ناراحت میشم ولی بعدش ذهنم رو کنترل میکنم که مگه من برای اینکه دیده بشم کامنت مینویسم
بعصی وقتا به کامنت های دوستانی برمیخوریم که چند سال پیش نوشتن و چه کمک بزرگی برای درک قانون بهم میکنه همیشه با خودم میگم اگر کامنت مینویسم برای گسترش آگاهی که درک کردم نه برای حلب توجه و این احساسم رو بهتر میکنه ولی این موضوع خیلی ریشه داره تو وجودم و باید جهادی اکبر برای تغییرش راه بندازم
این روزا که ماه محرم خیلی به رفتار های امام حسین توجه میکنم به عشقی که از ایشون بعد از سالها بین مردم توجه میکنم
این عشق از چی میاداین آدم چیکار کرده که این عشق سالیان سال هنوز جریان داره
امام حسین به من یاد داد عشقی که خدا از تو بین مردم جاری کنه با ارزشهای خودش ارزش هایی رو تعیین کرده بود و پای این ارزش ها وایساد
پای عشقش به خدا وایساد
و نتیجه شد این عزت از آن خداست
دنبال تایید دیگران نبوده کاری که میدونسته درسته انجام داده
چون مطمئنن درک کرده که ما ناتوانیم در راصی نگه داشتن دیگران
ساختن این باور که ما ناتوانیم دد داضی نگه داشتن دیگران بهمون کمک میکنه که تلاشی برای گرفتن تایید دیگران نکنیم
چند روزی میشه میخواهیم ماشینمون رو عوض کنیم یه ماشین در نطر میگیرم به یکی میگیم فلان ماشین رو میخواهیم بخریم میگه نه نه اونو نخرید فلان چیزش به در نمیخوره یکی دیگه میگه خیلی ماشین مزخرفی یکی میگه این یکی رو بخر این خوبه و خلاصه هر چی که انتخاب میکنیم یکی یه چیز خوب یا بد در مورد ش میگه این موضوع به من بهتر کمک کرد که اونی که خودت دوست داری رو بخر
اونی که خودت عشق میکنی رو باهاش رو بخر
کار خودت رو بکن اونجور که خودت دوست داری زندگی کن
نطر دیگران اصلااا مهم نیست
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم
چه فایل خوب و ارزشمندی بود استاد واقعاً از شما سپاسگزارم برای خوشبختی و موفقیت مسیر درست را باید پیدا کنیم سعی کنیم هر کاری که میکنیم برای توجه نباشد و یاد بگیرم برای خودم زندگی کنم خیلی ها هستن که برای تایید دیگران کاری را انجام میدهند واگر کاری را انجام دادند که بقیه دوست داشته باشند کاملاً اشتباه است
و خود واقعی خودمان باشیم واینها همه برمیگردد به اعتماد به نفس که یک شخص میتواند داشته باشد و من خیلی قبل از آشنایی این گونه زندگی میکردم و سعی میکردم برای تایید دیگران این کار را انجام بدم اگر پایههای زندگی را بر اساس دل خودمان کار کنیم همیشه موفق به رشد خوبی هم میرسیم باید جوری زندگی کنم که راضی باشم خودم و برای اعتماد به نفس بالاتر و به آرامش خیلی خوب و نتایج عالی میرسم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید
به نام خدای توانا
سلام و درود بر استاد عزیزوگرامی وخانم شایسته مهربان
باشنیدن این فایل ولحظه ای فکر کردن به خودم آفرین گفتم که چقدر عزت نفس من بالاتر رفته از زمانی که در این سایت حرفهای بی نظیر استاد عزیزم را شنیده ام.
خداراشکر برای این تغییراتی که داشتم وانشاالله با هدایتهای الله یکتا هر روز بهتر وبهتر عمل کنم.
وقتی نگاه می کنم ومی بینم که درگذشته همه جوره دوست داشتم کارهام مورد تائید دیگران باشه وهمه از آشپزی کردن من لباس پوشیدنم ،طرز برخورد با همسرم،نحوه بچه تربیت کردنم،خانه داریم،ویا حتی حرف زدنم مرا تائید کنند ویا حتی جاهایی که نظرم در مورد کاری واقعا درست بود ولی به خاطر بقیه بیان نمی کردم تا مطابق میل اونها باشه به خودم آفرین میگم که از این مسیر خارج شدم وبه ارزشمندی خودم پی بردم ودیگه دیدگاها وعلایق خودم را بخاطر حرف مردم نابود نمی کنم وهمانطوری که دوست دارم زندگی میکنم وخیلی بهتر از گذشته ام شدم وهر روز سعی میکنم بهتر بشم تا دیگه حسرت نخورم که چرا بهترین لحظه های زندگیم را بخاطر دیگران قربانی کردم.
سپاسگزارم از استاد عزیزم برای این آگاهیهای ناب و خالصشون که ما با عمل به اونها در یک مسیر زندگی زیبا و راحت قرار می گیریم .
سلام استاد عزیز و دوست داشتنی
امیدوارم همیشه شاد و سالم و ثروتمندتر باشید ممنون که دیدگاههای نابتونو در اختیار همه اونهایی که دوست دارن وضعیت زندگیشونو تغییر میدن میذارید،
و یک نکته مهمی که تو صحبتهاتون برای من جذاب بود اینه که بدون چشم داشت به مادیات(اگر پول نداری با قرض کردن فایلهامونو نخر)اطلاعات ارزشمندتونو در اختیار قرار میدید، به نظر من شما به معنای واقعی به قانون فراوانی ایمان دارید،
زیاد وقتتونو نمیگیرم فقط میخواستم یک نکته ای رو عرض کنم من در حال حاضر از لحاظ مالی به جایگاهی نرسیدم که بتونم فایلاتونو خریداری کنم ولی به جرات میگم تا به حال کتابهای زیادی رو راجع به موفقیت و الوهیت و ثروت مطاله کردم از آقایان جو ویتالی،رابرت کیوساکی،وارن بافر، ناپلئون هیل،جیم ران و راندا برن،جف السون،جان ماکسول، برایان تریسی و….
در کل همانطوری که در کل شما هم به این موضوع در فایلهاتون اشاره کردید، تنها راهی که ما را به اهداف و آرزوهایمان میرسونه ، اینه که از طریق ایمان و باوری که باعث (عمل) برای رسیدن به آرزوهامون میشه، ممنون از خداوندی که شمارو در مسیر زندگیم قرار داده،
آرزوی بهترینها برای شما و خانواده بزرگ عباسمنش، در هر کجای دنیا براتون موفقیت روز افزون آرزومندم،
پاینده،سرافراز،پیروز،تندرست،جاویدان باشید،
دوستدارتان علی مهدی پور از (رشت)
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روزنودونهم، روزشمار زندگی من!
معضلی ویرانگر به نام جلب توجه!!!!!
واقعا والحق که این جلب توجه یه معضل ویرانگرهست…
از صبح که چشمتو وا میکنی تمام،فکر و ذهنت این باشه که چطور حرف بزنی چطور رفتار کنی چطور لباس بپوشی چطور برخورد کنی که باب میل دیگران باشی، یا حس حسادتشون رو برانیخته کنی، یا حس دلسوزی وترحمشون، یا حس عشق و دوستداشتنشون رو، یا حس …….
یک عمر، با اینجوری زندگی کردیم که خیلی چیزها برام یه الگو یا یک سبک مشخصی داشت، طوریکه اگه با اون الگو وسبک خودمون رو هماهنگ میکردیم ، مثلا بهمون الگو داده بودن ملاک دوست داشته شدن، قد وهیکل و پول وثروت و تحصیلات و خانواده معروف و مشهور وسرشناس داشتن و شاگرد اول بودن و ….هست یا اینکه باید مهر ومحبت زیادی نشون بدی، از خودگذشتگی داشته باشی، یا مثلا دروغ بگی وسیاست داشتی باشی بیشتر می تونی خودی نشون بدی ودیده بشی و دوستداشتنی باشی وقدرتو میدونن…
خلاصه که ماهم با همین الگو میخواستم مورد تایید باشیم، دوستداشتنی باشیم و مورد دلخواه دیگران، اصلا باورمون این بود که باید حتمنی دیگران در موردمون تعریف وتمجید کنند، نباید کسی برضد ما برعلیه ما حرفی بزنه، باید همرنگ جماعت باشیم، باید پیرو اصول جمع وتابع جمع باشیم، باید که اهداف مشترکی داشته باشیم وقتی توی جمع خانواده یا دوستان یا همکاران هستیم تا کسی ازمون انتقاد نکنه،یا مورد غصب وناراحتی کسی نشیم به طور خلاصه همیشه میخواستیم همرو راضی نگهداریم وآدم خوبه داستان باشیم….
وجالبه هر چقد تلاش میکردیم نمیشد که نمیشد، اتفاقا همیشه مورد انتقاد وسرزنش وترد شدن وقضاوت وتهمت و..قرار میگرفتیم و در نهایت هم دیگران مقصر بودند و ما آدم مظلومه داستان که ای بابا من صدمو گذاشته بودم، من همه کاری کردم دیدی قدر ندونستن، دیدی چقدر بی معرفتن، دیدی چقدر ظالمن و حسود و باهام دشمنی دارن؟!!¡
اما وقتی هر کدوم از ما فهمیدیم اصلا اصل چیز دیگست وداستان برمیگرده به درون خودمون، دنبال راه وچاره گشتیم و نالان وعاجز وتسلیم هدایت خواستیم ولطف خدا شامل حالمون شد بیایم تو مسیر سیدحسین عباسمنش!
خیلی جالبه، به قول اقای پرستویی تو فیلم مارمولک به اندازه تک تک آدمها راه رسیدن به خداوند وجود داره….
حالا اون کسیکه نزدیک بوده به فرکانس سیدحسین عباسمش اومده هدایتی به این مسیر، که از نظر من مسیری سراسر خیر وبرکت وخوشی هست…
اینکه سیدحسین عباسمنش سالها از اول تا به امروز، داره یه چیز رو فریاد میزنه که آی مردم، آی زن آی مرد، مهمترین رابطه شما، رابطه ی خودتون وخداوند هست…
همون نیرویی که شمارو خلق کرده شمارو خلیفه خودش کرده بهتون کتابی داده که کلام خودش هست وراه ورسم درست زندگی کردن رو توی کتابش بهتون اموخته، اما خب یه سری آدم اومدن یه جور دیگه برات معنیش کردن وباعث شدن تو از اون خدا بترسی ازش دور بشی ازش ناامید بشی؟
بیا من تورو هدایت میکنم مسیری رو بهت نشون میدم و کلام خداوند رو جوری برات معنیش میکنم جوری فکر خدا رو برات تفسیرش میکنم که بفهمی ودرک کنی وباور کنی ویقین پیدا کنی که از سمت خالقت فقط بهت خیروخوشی میرسه وهرچی شر وبدی بوده از سمت خودت بوده، اما این نوید رو بهت میدم که اگه 6 ماه 1 سال تمرکزت رو از بیرون خودت از هرچیزی غیر تمرکز روی افکار وگفتار ورفتار خودت برداری، بیای بشینی پای این اصولی که من باورش کردم وتوزندگیم پیادش کردم بهت قول میدم که توهم مثل من طعم خوشبختی رو بچشی…
واونکه حرف گوش کرد و اومد تواین مسیر ، بی شک از همون روز اول تغییرات رو دیده وهرچی بیشتر پیش رفته متوجه شده انقدر داره از درون پر میشه، انقدر خداوند رو بهتر شناخته که دیگه نیازی نداره برای جلب توجه کردن وعزیز بودن و مورد تایید شدن خودش رو خسته کنه….
دیگه نیازی نداره هزارتا ترفند همزمان امتحان کنه تا دلخواه ودوستداشتنی باشه بلکه وقتی با خدا و در پناه امن خدا هست و خداوند انقدر به اصل درونیش به سیرت و روح و روانش زیبایی وپاکی و ارزش، عطاء میکنه که از بیرون هم بدون اینکه تلاشی انجام بده همیشه وهمه جا و پیش همه دوستداشتنی زیبا و خواستنی ودلخواه هست وحتی اگر کسی هم دوستش نداشت و براش ارزش نخواست، براش مهم نباشه، چون دیگه فهمیده هدف خداوند از خلقتش چی بوده وهدفش برای زندگی در این دنیا راضی نگهداشتن خداوند وراضی نگهداشتن روح وروان وقلب خودش است و کافیه درستکاری وصداقت وعشق رو سرلوحه خودش قرار بده، انوقته که درون وبیرونش یکی میشه و برتخت پادشاهی خودش تکیه میزنه…..
تازه انوقته که متوجه میشه همه چیز از درون خودش نشات میگیره وهرچقدر خودش درگیر درون خودش هست وتلاش میکنه که درونش غنی باشه وارزشمند بیرونش هم به همون اندازه غنی وارزشمند میشه وانوقت که آدمها بدون هیچ دلیلی بهش ابراز عشق وعلاقه میکنند و دوستانش افرادی میشن که انو همونطور که هست دوست دارند وسلامتی وثروت وشادی وموفقییت هاش وخوشبختیش باعث میشه حتی توی تنهایی خودش اون حس ارزشمندی رو داشته باشه بدون هیچ نوع ماسک وآرایش و حرف و رفتار اضافه و اجبار و سختی و تلاش مضاعفی…
خب زمان میبره ولی شدنیه، وقتی هم کسی از درون غنی بشه، دیگه خیلی چیزها براش بی اهمییت میشه ، و اون تمرکز آزاد شده وانرژی ازاد شده برای جلب توجه کردنش رو وقتی آورده تمرکزی روی خودش وغنی کردن درونش می بینه که دیگه وقتی نداره تا بذاره برای اینکه ببینه آیا از نظر دیگران موردتایید هست یانه….
چون تمام حواسش جلب توجه کردن به شخصیت خودش هست… نه صرفا ظاهرش، ودیگه اونجوری که دیگران می پسندند نیست بلکه طوری هست که هم خدا می پسنده هم خودش وهم دیگران
سلام و درود بر خانم سعیدپور.ازتون خیلی سپاسگزارم بابت کامنت های زیباتون .بسیار قشنگ و موشکافانه توضیح میدین .همین این کامنت تون زیبا بود و هم یک کامنت در فایل اصل بقای اصلح خیلی عالی بود.قانون رو بسیار عالی درک کردین و بصورت کاربردی تو کامنت هاتون میارین.امیدوارم موفق و پایدار باشین
به نام خداوند بخشنده و مهربان
استاد جاااانم سلام
امروز در فایل 99 سفرنامه رسیدم به این فایل
راستش وقتی گوش میدادم یه لایک به خودم دادم،به تغییراتم در کنارتون استاد
البته که اول راهم ولی تو این مسیری که با شما تا اینجا اومدم متوجه کلی تغییرات تو وجود خودم شدم
اول اینکه واقعا مثل سابق دنبال توجه دیگران نیستم البته که تو وجودم هست ولی نه مثل گذشته که حالا پونه تلاش کن اینجوری بگن،دیگران در موردت اینجوری فکر کنن …
میبینم سرم تو زندگی خودمه و پیدا کردن راه درست پیشرفت و رسیدن به ارامش و ازادی مالی و زمانی…
حالا هر کی هر جور میخواد فکر کنه من مسیر خودم رو میرم
دوم در مورد باور فراوانی که چقدر باورهام قوی شده،امروز تو صحبت های عزیزی دبدم چقدر باور کمبود داره موج میزنه تو وجودشون ولی من چقددددر عوض شدم،باور دارم ثروت مثل اکسیژن هست و فراوانه
خدایا شکررررت برای این همه تغییرات
استاد سپاسگزارم ازتون
استاد جان مرسی که هستی