جبر یا اختیار؟ - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1322 روز

    سلام 😍😍😍😍🥰🥰🥰

    الان که داشتم روی سفرنامه تحول کار میکردم عکس این فایل رو دیدم شروع عضویت من در این دری از بهشت از طریق این فایل بود

    دوست داشتم ب قول استاد یک ردپای دیگه هم از خودم بذارم و من در مورد شروع کارم هیوی نگفته بودم

    فقط اون اوایل هیچی درک نمی‌کردم و هدایت شده بودم دستم نمی‌رفت ب کامنت گذاشتن ولی الان خیلی حالم خوبه و اگه این روند و ادامه بدم سال آینده چی بشم ده سال بعد بیست سال بعد

    اووووووووو چ فاطمه ای بسازم یکتاپرست خدا دوست خدا تنها عشقش باشه شریک نذاره بر رای این خدای بی نهایت ها

    خدایا شکرت که اینجام و دارم ورودی خوب دریافت میکنم و فرکانس خوب ارسال میکنم و جهان زندگی پر از عشق و برکت و سلامتی و ثروت و سعادت مندی در دنیا و آخرت و یکتاپرستی بهم میده

    خدایا دوست دارم عاشقتم هوارتااااااا دمت خیلی گرمه مرسی که کنارمی

    🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹این گلا هم برای تو خداجونم😘😘😘😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    Listener گفته:
    مدت عضویت: 1953 روز

    یکی از راه ها برای اینکه خودت رو از دو راهی دربیاری و بهت ثابت بشه میتونی تغییر بدی خواندن زندگی نامه افراد موفق که شبیه شرایط تو بودن و شاید بدتر از شرایط تو

    از مالی نمی‌خوام حرف بزنم

    از لحاظ یک بیماری که از بچه کی با منه می‌خوام باهاتون حرف بزنم که این بیماری تقصییر من نبوده

    ولی بها دادن به بیماری و جستوجو کردن تو خودم برای بدتر کردن این بیماری دست خودمه و اینکه تقویت کردن باورهای از قبیل اینکه ..

    بدن موجودات میلیون ها سال با انواع بیماری ها و مشکلات رو برو شده و من که انسان هستم و برترین مخلوق خدا باید به این باور خودم رو

    برسونم که بدن من با بزرگتر از مسئله من قبل ها روبرو بوده و شکستش داده

    باید به این باور برسم بدن من بزرگترین داروخونه سیاره جهانی که می‌تونه خودش رو ترمیم کنه

    باید باور کنم که این بیماری بر خلاف رب بودن خالق منه

    باید باور کنم که اگه بدن من قرار نبود خودش رو ترمیم کنه من خیلی سال پیش باید از دنیا میرفتم

    باید باور کنم هر سال بدن من خودش رو ابدیت می‌کنه و شکل جدیدی به خودش میگیره

    به همه این باور ها با ایمان باید بهش نگاه کرد و عمل کرد

    اونجای که خدا میگه « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا »

    باید به این باور برسم چرا خدا یکبار دیگه به کسای که ایمان آورده بودن میگه ایمان بیاورد ؟

    چرا این حرف رو به گمراهان نمیزنه؟ چرا کاری با گمراهان نداره ؟

    چه رمزی در این آیه هست ؟

    این چرا ها یک جواب دارد

    مراقب افکار ناسالم باش و از تکرارشان دوری کن و به خدا ایمان داشته و باور کن خدا هر آنچه در آسمان زمین آفریده همه از آن توست و او هیچ بدی برای تو نمیخواهد

    این انتخاب توست به سمت چه چیزی میروی و چه چیز را طلب می‌کنی خدا هر آنچه که تو بخواهی به تو میدهد پس هیچ جبری نیست و همه اتفاقات زندگی تو بسته به فرکانسی که تو به این جهان میفرستی بستگی دارد

    بشین یکبار دیگر به لطف های که خدا بهت داشته با دقت تفکر کن و در آن فکر کن کی و چه موقع فرکانس این اتفاق را دادی و اکنون دریافت کردی

    حتی به اتفاق های بد هم فکر نکن

    چون همانی را دریافت می‌کنی که میخواهی

    ادامه زندگی خودت به تو بستگی داره مراقب باش دوست عزیزم امیدوارم لطف خدا وقتی شامل حالت میشه تو فهمیده باشی و شکر گذاری این لطف بجا بیاری و بیشتر ازش بخوای

    چون خدای داری که بهش میگن «یارب»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 625 روز

    به نام خداوند زیبایی‌ها

    سلام به همه عزیزان

    آگاهی این فایل برای یادآوری:

    من هم یکی از اون افرادی بودم که همیشه این شکایت رو داشتم که چرا باید در این کشور به دنیا بیایم ، این به واسطه باورهای اشتباه و نداشتن خودباوری به خودم بود خودم را ناتوان می‌دیدم که بتوانم زندگیم را عوض کنم.

    وقتی روی باورهات کار می‌کنی در مسیر درست هدایت قرار می‌کنی حتی می‌توانی مانند موسی به دریا هدایت شوی و دریا برایت شکافته شود یا مثل مریم برایت از بهشت روزی آورده شود .

    چیزی که در زندگیم در جریان هست که مانند مریم به من روزی میرسد.

    چیزی که خیلی مهمه اینکه نعمت‌ها به زور و با التماس به دست نمی‌آید بلکه خیلی می‌تونه راحت‌تر به زندگی ما وارد بشه اگر باورهای درست داشته باشیم نسبت به خداوند و خودمان داشته باشیم و ببندیم ذهنمان را بر هیاهوی زندگی و این باعث میشه که در زندگی همیشه سربلند باشیم و مردم عاشق ما باشن .

    به خودم میگم ،به جای اینکه ما در اختیار ثروت باشیم ، به جایی منتظر بودن برای حقوق اخر ماه و حساب کتاب ، بیام روی باورهای خودم کار کنم که خودم پول بسازم، این ارزششو داره

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مبین گفته:
    مدت عضویت: 3035 روز

    من مبین بای مسئول تمام زندگی خودم هستم تمام شرایط را خودم با افکارم و باورام ایجاد کرده ام و از این پس نیز خودم ایجاد میکنم و هیچ کس دیگری در زندگی من مسئول نیست و هیچ قدرتی ندارد.

    خدایا شکرت که تونستم توی این دوره شرکت کنم

    استاد عزیز سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2890 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز. بابت همه آگاهی‌هایی که از منبع الهی دریافت می‌کنید و انقدر صادقانه و بی‌منت در اختیار ما قرار میدید ازتون یک دنیا سپاسگزارم.

    داشتم میخوابیدم که چشمم به یه مطلب زیبا افتاد و به نظرم انقدر مطابق با صحبت‌های استاد در مورد قوانین جهان آفرینش بود که بلافاصله بلند شدم و کامپیوترم رو روشن کردم تا این مطلب رو با استاد و دوستان خوبم به اشتراک بگذارم تا ایمان خودم و اعضای این خانواده صمیمی بیشتر بشه.

    این مطلب در مورد مصاحبه‌ای از آقای بیل گیتس هست که چند ساعت پیش در یک برنامه تلویزیونی آمریکایی پخش شده.

    ایشون که با خانمشون یه بنیاد خیریه دارن در صحبت‌هاشون با مجری برنامه «کمدی سنترال» میگه که طرز نگاه شما میتونه به میزان زیادی موفقیت شما رو تحت تاثیر قرار بده.

    بیل گیتس میگه با وجود اینکه بسیاری از افراد وضعیت جهان رو از سیاست گرفته تا فقر و بیماری «وخیم» میدونن، اون بسیار خوشبین هست چرا که میتونه تغییرات مثبتی که در شرایط کلی جهان صورت ایجاد شده رو ببینه و تجربه چند ده سالش در حوزه کارهای بشر دوستانه این موضوع رو ثابت میکنه.

    ایشون با استناد به آمار میگه که فقر مطلق در جهان از 36 درصد به 9 درصد رسیده و هر روز 137000 نفر از فقر مطلق خارج میشن.

    او میگه: «ما در 25 سال گذشته، مرگ و میر کودکان رو به نصف رسوندیم و بهره‌وری کشاورزی رو افزایش دادیم.»

    اما به عقیده بیل گیتس مردم عادی متوجه این موضوع نمیشن چرا که «پیشرفت یک امر تدریجی هست.»

    دوستانی که مایل هستن در این مورد بیشتر مطالعه کنن میتونن مطلب منتشر شده در لینک زیر رو ملاحظه کنن:

    …………….

    به امید اینکه همه ما یاد بگیریم که فقط و فقط باید روی چیزهای مثبت تمرکز کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    ایمان گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    بنام خدا

    سلام دوستان عزیزم

    خدایا شکرت بابت این سایت به این عظمت به این شکوه

    خدایا شکرت بابت هدایت من به این مدار که هرکسی وارد این مدار نمیشه

    واقعا از خودمم سپاسگزارم بابت ارسال اون فرکانسی که منو وارد این بهشت کرد

    از استاد و خانم شایسته که دستان بزرگ خداوند هستن توی این مسیر برای راهنمایی ما که مسیرو به ما بشناسونن مارو به درک فهم و اجرای قوانین مثل خودشون برسونن سپاسگزارم.

    من نمیگم که کلا قانون رو درک کردم اما به اندازه ای ک درک کردم و عمل کردم نتیجه گرفتم.و این باور در من شکل گرفت که بله ما خودمون هستیم که تک تک اتفاقات زندگیمون رو رقم میزنیم.هرچند که این باور در من نهادینه نشده و شرک وجودم هم بی نهایته به امید خدا که بتونم این دوره رو در آینده خیلی نزدیک بخرم.و زندگیمو از نو خلق کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم خدا را که به دوستان کشف قوانین اضافه شدم امیدوارم که با شناسایی کدهای مخرب ذهنم زندگی خودم را به بهترین شکل رقم بزنم من تازه این دوره را تهیه کردم و هنوز مطالب اون را خوب درک نمی کنم با این که

    دوره های دیگه را کار کردم ولی هنوز یک هفته جلسه‌ی اول را دارم گوش میدم خیلی درکش برام

    سنگین است فکر کنم که من خیلی کد های مخرب تو ذهنم دارم که انشالله با باور کردن این که من هستم که خالق زندگیم هستم و با کد نویسی زندگیم بهترین ها را خلق میکنم همان طور که استاد عزیزم این کار ها جزی از زندگیش شده همان طور که عیسی مسیح انجام داد چون که من هیچ فرقی با هیچ کس حتی پیامبران و افراد دیگر ندارم فقط من باید به این باور برسم که این من هستم که زندگی خودم را رقم می‌زنم وبپذریم که هر اتفاقی در زندگی من بوجود می‌آید نتیجه افکار و بارهای من پس این من هستم که باید زندگی خودم را در بهترین شرایط چه از نظر روابط چه از نظر مالی و اقتصادی و چه از نظر معنوی چه از نظر اعتماد به نفس خلق کنم و زندگی قبل از استفاده از این دوره و بعد از استفاده از این دوره تقسیم کنم

    خدایا کمکم کن بتوانم این قانون جهان هستی را درک کنم واز این انرژی های اطرافم به بهترین شکل استفاده کنم و بهترین را امروز برای خودم خلق کنم من به این باور رسیدم که نه دولت نه فرزند نه جامعه نه محیط نه پدر ومادر ونه هیچ و هیچ وهیچ عامل دیگری در زندگی من تاثیر ندارد بجز افکار و باور های من فقط همین و تمام

    همیشه باید مواظب ورودی های ذهنی باشم و همیشه افکار و باور های مناسب بسازم و با توکل به خداوند در این مسیر الهی موفق بشم و هر روز از موفقیت هایی که برام اتفاق افتاده را کامنت کنم

    خدایا من را آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    مرتضی پویان گفته:
    مدت عضویت: 2557 روز

    نام خدای مهربان ارامبخش قلبهاس.

    سلام به همگی

    جونم لراتون بگه من حدود ۳ماهه وار سایت شدم و دارم فایلهای رایگان و دوره راهیابی عملی رو گوش میدم و در اصل دارم باهاشون زندگی میکنم .خواستم بگم تمام چیزی که میگی استاد به واقع کلام خداس چون تمامش بطور ۱۰۰در۱۰۰ درسته.دوستانی که میخواید نتیجه بگیرید اول با باور به اینکه این سخنان کلام خداس گوش بدید دوم بطور هر روز و از وقت بیداری تا وقت خواب طوری که من استفاده کردم و باور کردم بطور مستمر خودتون رو به اصطلاح بمبارون کنید.ببینید چه معجزه ای میشه ووووووووووای خدای من تو ۳ماه چه نتایجی گرفتم خدایا شکرت.دوستان من فضای مجازی رو تعطیل کردم تلوزیون رو جمع کردم هر ورودی که بد بود رو حذف کردم و اون وقت بود که نتایج شروع شد من روزی که اومدم تو سایت حتی نمیدونستم چطور میخوام یه دوره رو بخرم اما با فایلهای رایگان باورهام که عوض شد فرکانسم که عوض شد و نسبت به نتیجه که بیخیال شدم تمام اتفاقات شروع شد تا همگی از طریق دستان خدا برام به واقعیت تبدیل شد.خدایا سپاسگزارم.دیشب به لطف خدا از طریق درامدی که من توش هیچ نقشی ندارم از دست یکی از دستان خدا که همسره عزیزم است موفق شدم به دوره قوانین زندگی دست پیدا کنم استاد کاملا باور دارم و متعهدم چون نمیتونم خودم تو اون برنامه کامنت بزارم از اینجا بهت میگم خدا مارو خیلی دوس داره.خدا پشتو پناهتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3090 روز

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم من هنوز دوره کشف قوانین را تهیه نکردم..اما با شما هستم و میخواستم الان یک تجربه ی فوق العاده از خودم درمورد توضیحات استاد در جلسه ی دوم دوره ی کشف قانون زندگی بگم که اصلا وقتی که توضیحات استاد رو خواندم در مورد مسائل مالی به خودم گفتم که آقا محمدرضا این خود خود شما هستید.من دقیقا 615 روز گذشته در سایت عضو شدم برای گرفتن بسته ی روانشناسی ثروت 1 البته قبلا هم در سایت بود م اما عضو نشده بودم.من از همان اول شروع کردم به کار کردن روی مسائل مالی و تستها را هم زدم و باور فراوانی من مهم ترین پاشنه ی آشیل من بود..خب من شروع کردم به کار کردن اما یک مسئله ای توی ذهنم بولد میشد که الان برو توی این کار کن بعدش بیا سراغ ثروت و اینقدر قدرتمند بود که من میدیدم که راست میگه..اگر بخواهم توضیح بدهم باید این یکسال و نیم را توضیح بدهم اما خلاصه اش میکنم.. من توی این یکسال و چند ماهی که گذشت(تا همین اواسط تیر ماه امسال)چهاریا پنج بار خواستم که روی ثروت1 کار بکنم اما هر بار یک اتفاقی می افتاد و یا یک مسئله ی دیگری توی ذهنم بزرگنمایی میشد که این فعلا مهم تر از ثروت است حالا فعلا برو این رو کار کن بعدش بیا و روی ثروت1 کار کن حتی من ثروت3 را هم تهیه کردم و دقیقا برای ثروت 3 هم همین اتفاق افتاد..تا همین اوایل تیر ماه بود که دیگه خیلی مستاصل شده بودم و شرایط سخت مالی داشت خیلی به من فشار می آورد و خیلی خیلی بد و وحشتناک شده بود داستان زندگی ام و دیگه تعهد دادم که من باید ثروتمند شوم و اینقدر این حس قوی بود که تمام وجودم را داغ میکرد و به حرکت وامیداشت..خلاصه دلم براتون بگه که من شروع کردم به کار کردن روی باور فراوانی(البته این راهم بگویم که در همین زمان من به لطف خداوند خیلی در جنبه های مختلف پیشرفتهای بسیار بسیار فاحشی داشتم مخصوصا در مورد عزت نفس و درک اصل قانون و این جهان هستی که خیلی خیلی خیلی کمکم کرد)بعد از گذشتن سه هفته و چند روز دوباره یک اتفاقی افتاد که من باید میرفتم سراغ یک مسئله ی دیگری و مجبور بودم که روانشناسی ثروت 1 را رها کنم… استاد نمیدونید چه حس و حالی داشتم اون موقع…دیگه داشتم می شکستم یعنی ناخوداگاه از گوشه چشمم اشک سرازیر میشد دیگه نمیدونستم که باید چیکار کنم اما به خودم گفتم که من باید پولدار و ثروتمند شوم و به لطف خداوند از اونجایی که من با تمام وجودم باور کردم که من هستم که خالق شرایط زندگی ام هستم بدون هیچ معطلی ای گفتم که پاشنه ی اشیل من فراوانی نیست این اتفاق داره مدام تکرار میشه که من یک مدت روی باورهای مالی ام کار میکنم و یکسری نتایج کوچک میگیرم اما تا نتایج میخواهند جون بیگرند همه چیز خراب میشود تازه اونجا فهمیدم که این اتفاقاتی که در این مدت افتاد بخاطر اون باور اشتباه من بود که اصلا نمیدونستم که چی هست(این را هم بگویم که اینکه گفتم که بخاطر باورم بود را حسم به من گفت که بخاطر باورت هست و…)و خودم را آروم کردم و با خدای خودم صحبت کردم و ازش خواستم که به من آرامش بدهد و مثل همیشه آرامشی عالی تمام وجودم را فرا گرفت و بعدش نشستم به فکر کردن که این چه باوری هست که داره اینطوری من رو عذاب میدهد و قلبم را اتش میزند هر چه قدر که فکر کردم نفهمیدم…دوباره حالم به شدت بد شد یک شک خیلی خیلی وحشتناکی افتاد توی دلم در مورد این مسیر و قوانین و استاد که سریع جمعش کردم و نشانه ها را برای خودم مرور کردم و حالم بهتر شد و..اینجا همان جایی است که من عاشقش هستم که حسم با یک لحن بسیار آرام و با لبخندی ملیح و خیلی مهربانانه(که تمام وجودم سرمست این لحن شده بود)گفت که خب چرا از من نمیپرسی تا بهت بگم که مشکلت کجاست؟(بخدا الان که دارم مینویسم نمیدونید که چه حالی دارم!!!!)بعد با خودم گفتم اااااااااااه راست میگه چرا از تو نپرسیدم تا حالا؟و خیلی حالم خوب شد و خیلی سبک شدم و پرسیدم از حسم که این چه باوری هست که من رو این همه مدت عقب انداخته و جلوی من رو گرفته است خود خود باور رو میخوام بدونم اون ریشه ی ریشه؟ و رهایش کردم و سپردم به خداوند و رفتم دوباره نشتسم پای کامپیوتر و میخواستم که تمرین دسته چک جادویی را انجام بدهم که اصلا نمیدونم چه طور شد که به سمت یک سایتی هدایت شدم که لوازم فوق فوق لاکچری میفروخت که اصلا خود من تعجب کردم که چرا این لوازم رو در اینترنت میفروشند! و در انجا من یک کفشی را دیدم که اسم ان کفش یک جور شبه توهین به خداوند بود و انجا این ذهن من چنان مقاومتی نشان داد که اصلا خودم باورم نمیشد که من در این باور مشکل داشته باشم( که میگفت که اره ببین پولدارها همشون همینطوری هستند بی خدا و خیلی یخ و سرد و بی مزه و بی دین وایمان و ادمهای عیاش و پول پرست و پست و رذل و بی حیا و بی عفت و خیلی ادمهای سنگ دل و بی رحم و خیلی خشک و که اصلا منکر خدا هستند که هیچی به خدا توهین هم میکنند…همینه دیگه این کاریه که پول با ادم میکنه ببین چه قدر پول کثیفه!!!! اگه پولدار بشی تو هم اینطوری میشی) و بعدش کلی خداوند را شکر کردم که من را هدایت کرد به سمت این سایت و فهمیدم که مشکلم کجاست با اینکه من در مورد این باور در تست روانشناسی ثروت 1 درصد های متوسط رو به بالایی داده بودم اما این باور اینقدر مخفی و نهان بود که متوجه نشده بودم بعد یک ایده اومد که برو تمام فایلهای استاد که در مورد ثروت و معنویت هست را جمع کن و ببین(این ایده درمورد تمام موضوعاتی که رویش کار میکنم داده میشود ومن در مورد هر موضوعی محصول خاص خودم را دارم).. خب رفتم اینکار رو کردم تا اینکه رسیدم به فایل (باوری که تغییرش درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود) تا انجایی که استاد فرمودند که(..ولی من به شما قول میدهم تا موقعی که این باور هست شما یک قدم میروید به بالا و دوقدم میاید پائین. یک قدم میروید به بالا و چهار قدم میاید پائین…)بعد یک زنگ توی ذهن من ایجاد شد که اینجاست..اما خیلی واضح نگفت که چی هست.. چند باری دیدم فایلها رو اما بعد از چند بار دیدن با خودم گفتم که ذهن من که با این حرفها مقاومتی نداره پس چرا اونجا اینطوری شد؟!!.. چه باوری هست که داره اذیت میکنه؟بعد داشتم قسمت سوم فایل در امد خود را چند برابر کنید را نگاه میکردم(فایل جدید استاد که در تلگرام هست) که در اواسط فایل یک آگاهی اومد که مگه خداوند نیست که داره جهان رو گسترش میده؟ مگه خود خداوند نیست که داره جهان رو به سمت پیشرفت بیشتر هدایت میکنه مگه پول نیست که باعث پیشرفت جهان میشه مگه پول نیست که باعث حرکت جهان به سمت پیشرفت و موفقیت بیشتر میشه مگه پول نیست که موتور حرکتی جهان و پیشرفت ان است؟ پس پول یعنی خدا..خدا یعنی پول..پول خداست..خدا پول است.استاد تا این جمله توی ذهن من اومد..واقعا نمیدونم چه طور توضیحش دهم!!!..چنان ترسی تمام وجود من رو فرا گرفت که انگار همین الان بود که از ترس سکته کنم و نفسم بند اومده بود و به سختی داشتم نفس میکشیدم..انگار که یک اژدها یک اهریمن یک دیو و هیولایی که بسیار بسیار بسیار بزرگ و وحشتناک و اتشین است در لایه های بسیار بسیار پائین ذهن من در زیر لجن و مرداب خوابیده بود که با این جمله و بااین اگاهی بیدار شد و یک نعره ای کشید که تمام وجودم رو فرا گرفت و اینقدر ترسیده بودم که داشتم به خودم میلرزیدم از ترس و جلوی چشمهایم را هم گرفته بودم از شدت ترس تا بحال در زندگی ام اینقدر نترسیده بودم.از طرفی هم بسیار خوشحال بودم که پاشنه اشیل زندگی ام را پیدا کردم و با اینکه میترسیدم اما مدام داشتم تکرارش میکردم و هر دفعه ترس بیشتر میشد و اینقدر عذابم میداد که تا نوک انگشتهای پایم هم رو اذیت میکرد انگار که این باورمخرب در تمام وجودم ریشه دوانده بود..اینقدر احساس بد و احساس دور شدن از خداوند میکردم وقتی که داشتم این باور رو تکرار میکردم که حد نداشت..یعنی تمام اون باور های مخربی که در مورد پول میتوانست وجود داشته باشد در ذهن من و از جلوی چشمانم میگذشت که تعدادش خیلی زیاده و وقتی که میخواستم صدایم را در ریکوردر ضبط کنم نمیتوانستم این کار را بکنم اصلا دستم روی کلید ضبط صدا نمیرفت..صدایم در نمی آمد ذهنم میگفت که اگر اینکار روبکنی دور شدنت از خدا و گمراه شدنت حتمیه اصلا شک نکن.با هر سختی و مشقتی که بود صدایم را ضبط کردم و شروع کردم به گوش دادنش ولی هنوز ان ترس وجود داشت و با وجود ترس داشتم حرکت میکردم و در همان شب حسم به من گفت که اگر این باور را تغییر بدهی تمام اتفاقات زندگی ات به طور کامل تغییر خواهند کرد و تمام ادمهای زندگی ات عوض میشوند ودیدم که راست میگه من در تمام زندگی ام تا به الان تنها و تنها و تنها باوری که هیچ نشانه ی مخالفی با این ان ندیده بودم همین باور است حالا یا اگاهانه یا نااگاهانه و الان هیچ گونه تصوری از اینده ندارم و اصلا نمیدونم که قرار است چه اتفاقی بیافتد بعد از این تغییر باور انگار که روبرویم یک پیچ قرار دارد که اصلا نمیدانم که بعد از این پیچ چه اتفاقی قرار است بیافتد و با چه مناظری روبرو شوم و انگار که یک صخره ی بسیار بزرگ و سیاه سنگی در روبرویم قرار دارد که از ازل تا ابد کشیده شده است و اصلا نمیدانم که قرار است چه اتفاقی بیافتد بعد از این صخره .این باور باوری است که اگر زنده زنده پوستم را بکنید من باز هم قبول نخواهم کرد که پول یعنی خدا و خدا یعنی پول و الان هم که حدود یک ماه و چند روزی که از ان شب میگذرد هنوز مقاومت داره ذهنم(استاد راست میگفتید که این باور خییییلی عمیقه خییییلی ریشه داره) وترسهایم هم دارند خودشون رو نشان میدهند که من هم با بی رحمی هر چه تمام تر با قدرت بی نهایت خداوند به انها حمله میکنم و از هر ترسی که میگذرم انگار که وارد یک دنیای جدیدی میشوم (و انگار که خود خداوند بود که وارد ان ترسها شد من نبودم این رو دارم جدی میگم یعنی اون حضوری که من از خودم احساس میکنم قبل و بعد از ان ترس هست اما در حین ان ترس نیست انگار که واقعا یکی دیگه بود )..وحس و حالم فرق کرده و بهتر شده و انگار که هوا خنک و مطلوبه و حالم هم سبک و عالیه و ایمانم به فراوانی خداوند خیلی بیشتر شده و نگرانی هایم از اینده بسیار بسیار کمتر شده و تقریبا خیالم از اینده راحته و اطرافم هم داره تغییر میکنه و این خیلی خیلی واضح است و ایمانم نسبت به قوانین خیلی خیلی بیشتر شده و درکم و اگاهی هایی که به داده میشود در مورد قوانین و این جهان هستی خیلی خیلی عجیب و شگفت انگیز هستند و یک پیشنهاد کاری به من شده که تقریبا کار فیزیکی اش صفر است اما در امدش برای منی که تا بحال در امددی نداشته ام بسیار بسیار عالی است و کار طوری است که هر پولی که وارد حسابم شود من فقط میتوانم بگویم که این رو خدا به من داد یعنی هیچ واسطه ای نیست و اون مشتری ها رو فقط خداوند بود که میتوانست به این سمت هدایت بکنه و هیچکس دیگری نمیتونه این کار رو برای من بکنه و این خیلی عالیه خیلی بی نظیره.

    امیدوارم که لذت برده باشید و برایتان مفید واقع شده باشد.

    هر کجا هستید شاد و ثروتمند وسعادتمند در دنیا و اخرت باشید.خیلی دوستتون دارم خیلی زیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    محمد ترک گفته:
    مدت عضویت: 3351 روز

    سلاممم سلام سلاممم و سلام به خدایی که تمام جهان رو پر کرده و هرگز خوابش نمیگیره..

    کلمه سلام از ریشه سلم .. یعنی تسلیم بودن… آمده ام تسلیم باشم دربرابر قدرتش .. اماده ام بگویم که من نیستم که مینویسم .. این تویی که مینویسی..

    آمده ام بگویم من نیستم که هستم.. این تویی که هستی… امده ام بگویم من نیستم که نفس میکشم.. این تویی که نفس میدهی.. امده ام که بگویم تنهایی ام با تو پر میشود.. آمده ام بگویم که ثروت تویی .. آرامش تویی آه که چه احساسیه.. حس بودن.. حس زندگی کردن.. حس خوب…

    تنها راهی که میتوانم به آن بروم راهیه که تو در آن هستی

    آمده ام که تعهد بدم.. تعهد این که تمام احساسم و توجه ام به تو باشه..

    وقتی که نزدیکی به من .. از طریق احساسم.. قلبم با عشقت آرام میگیرد

    چه حس خوبیه که تو اینجا پیشم بهم لبخند میزنی…

    میخوام تا اخر عمرم با تو باشم و عاشق همه.. بقول دوستم سعید.. عشق بازی من با تو

    چه خوبه که دستانت را در زندگیم وارد کردی.

    تا بگویی خدایت منم..

    یادم می آید قبلا هر وقت که به مقبره یا حرم یا امام زاده ای میرفتم.. میگفتم که تو بهش بگو که من ثروت میخوام

    و خیلی وقت ها گره میبستم برای حاجتم

    خدای من چگونه شنیدی صدایی را که به غیرتو پناه میبرد و از غیر تو میخواست که آن کار را برایم بکنی؟من حب الورید

    میدانم چگونه.. یاد داستانی افتادم ..

    که جبریل را فرستادی تا حاجت مردی را بدهد ولی آن را نیافت برگشت به خدا گفت.. من کسی را ندیدم که تو را بخواند.. فقط مردی را دیدم که از بت میخواهد که نجاتش بدهد.. خداوند در جوابش گفت.. او نمیداند که از چه کسی میخواهد.. منظورش منم..

    خداوندا از تو ممنونم که درخواست شرک آلودم را شنیدی…

    خداوندا از تو ممنونم که میگویی بخوان مرا تا اجابتت کنم

    حس میکنم که دست در دست من قدم میزنی..

    خدایا ممنونم که دستانم را در دستان کسی گذاشتی که نام آور توحید است… و دستمان را به هم فشردی که مبادا دستش را رها کنم

    میخواهم تا صب بنویسم که خدایا از تو ممنونم که من رو به این مسیر هدایت کردی..و قلبم را به نور ایمان روشن کردی

    و رویایی را در دلم انداختی که.. همه چیز برام میشوی.. به شرطی که بدانم همه چیز تویی..

    خدا=ثروت

    خدا=نعمت

    خدا=عزت

    خدا=ایمان

    خدا=زنده میکند و میمیراند

    خدا=زمین و آسمان را برای من آفرید

    خدا=میداند

    خدا پاسخ میدهد

    اوست که غیب آسمان و زمین را میداند

    دوستان عزیزممم فقط رو خدا حساب کنیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: