جبر یا اختیار؟ - صفحه 8

286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هێژا مەهتابی گفته:
    مدت عضویت: 3180 روز

    درود استاد من میخوام خاطه ای بگم از دوران سربازیم من ی هم خدمتی داشتم که انواع مواد مخدر رو استفاده میکرد از ال اس دی گرفته تا ماریجوانا تا تریاک اصلا همه چی من این اسم ها رو از اون یاد گفتم وقتی ازش پرسیدم که چرا مواد مصرف میکنی میگفت همه مصرف میکنند بعد این به خوانندگی سبک رپ علاقه مند بود جالبه هر خواننده رپ رو که نام میبرد این چیزا استفاده میکرد حتی ی دانشمند در عرصه شیمی نام برد که اونم ی نوع مواد مخدر استفاده میکرد حتی میگفت اختراع اون ماده مخدر دانشمد بوده حالا یادم نیست چه ماده مخدری بود خلاصه این که اون آدم توی مدار مصرف مواد مخدر بود حالا دارم فکر میکنم یادم میاد همه رو اینطوری میدید که مواد مصرف میکنند همه دوستاش مواد مصرف میکردند این که استاد میکه همه چیز مداره واقعا این طوری هست ی تجربه دیگه بگم من جایی کارآموز برنامه نویسی هستم یکی میاد اونجا بعضی وقتا همش میگه اوضاع خرابه فلانه بهمانه نزدیک یک ساعت داشت با یکی دیگه که اونم توی این مدار بود بحث میکرد نزدیک یکساعت همش حرف میزندن منم همش هندسفری میذاشتم که حرفاشونو نشنوم زیرا شنیده ها و دیده هام باورهانو میسازه و باور هام زندگی مو اقا اینا ول کن نبودن منم دیگه طاقت نیاوردم بهش گفتم ببین تو همین اوضاع که میگی خرابه کسایی رو میشناسم که ماهانه بین هشت تا دوازده میلیون درآمد دارند اگه اوضاع خرابه برای اون ها چرا خراب نیست بعدش گفت اونا بلدن و بازار دستشونه منم گفتم پس نگو بازار خرابه بگو من بلد نیستم بعدش به دوست بغل دستیم گفتم بببین آدم منفی باف چقدر بده بعدش گفتم خدایا منو از منفی اندیشی دور کن طوری گفتم اونم بشنوه بعد اون حرف استاد رو بهش میزدم که اره از نظر مردم ایران اوضاع حالا خیلی خراب تر از از اوضاع دو سال پیشه اوضاع چهار سال پیش خیلی خراب تراز دو سال پیش ه اوضاع چهار سال بعد خیلی خراب تر از حالا که سال 1397 هست میشه چون مرتب داشت با اون دوستش این حرفا رومیزد اره فلان چیزو خریدم دو سال پیش حالا برو ببین چقدر شده البته من هر طوری شده موقع این صحبتا یا مکانو تغییر میدم یا به ی چیز دیگه ای توجه میکنم با سپاس شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    اریل میکائیل گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    اقای عباس منش منو حلال کنید .من از شما انتقاد ناعادلانه کردم . امروز اتفاقی برام افتاد ( الحمدالله اتفاق خوب) که بنده متوجه شدم اقای عباس منش داره حقیقت ها رو میگه و اینجانب خودم هنوز باورهام ایراد داره و در فرکانس بالا نیستم . بخش های نازیبا و باورهای نازیبای خودمو به صورت انتقاد به روی شما فرافکنی کردم . منو حلال کنید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2888 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز. بابت همه آگاهی‌هایی که از منبع الهی دریافت می‌کنید و انقدر صادقانه و بی‌منت در اختیار ما قرار میدید ازتون یک دنیا سپاسگزارم.

    داشتم میخوابیدم که چشمم به یه مطلب زیبا افتاد و به نظرم انقدر مطابق با صحبت‌های استاد در مورد قوانین جهان آفرینش بود که بلافاصله بلند شدم و کامپیوترم رو روشن کردم تا این مطلب رو با استاد و دوستان خوبم به اشتراک بگذارم تا ایمان خودم و اعضای این خانواده صمیمی بیشتر بشه.

    این مطلب در مورد مصاحبه‌ای از آقای بیل گیتس هست که چند ساعت پیش در یک برنامه تلویزیونی آمریکایی پخش شده.

    ایشون که با خانمشون یه بنیاد خیریه دارن در صحبت‌هاشون با مجری برنامه «کمدی سنترال» میگه که طرز نگاه شما میتونه به میزان زیادی موفقیت شما رو تحت تاثیر قرار بده.

    بیل گیتس میگه با وجود اینکه بسیاری از افراد وضعیت جهان رو از سیاست گرفته تا فقر و بیماری «وخیم» میدونن، اون بسیار خوشبین هست چرا که میتونه تغییرات مثبتی که در شرایط کلی جهان صورت ایجاد شده رو ببینه و تجربه چند ده سالش در حوزه کارهای بشر دوستانه این موضوع رو ثابت میکنه.

    ایشون با استناد به آمار میگه که فقر مطلق در جهان از 36 درصد به 9 درصد رسیده و هر روز 137000 نفر از فقر مطلق خارج میشن.

    او میگه: «ما در 25 سال گذشته، مرگ و میر کودکان رو به نصف رسوندیم و بهره‌وری کشاورزی رو افزایش دادیم.»

    اما به عقیده بیل گیتس مردم عادی متوجه این موضوع نمیشن چرا که «پیشرفت یک امر تدریجی هست.»

    دوستانی که مایل هستن در این مورد بیشتر مطالعه کنن میتونن مطلب منتشر شده در لینک زیر رو ملاحظه کنن:

    …………….

    به امید اینکه همه ما یاد بگیریم که فقط و فقط باید روی چیزهای مثبت تمرکز کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    جواد زمانی نیشابور گفته:
    مدت عضویت: 2522 روز

    سلام عرض میکنم خدمت مرد توحیدی آقای عباسمنش وتمام دوستان هم فرکانسی ام در سایت درجه یک موفقیت در جهان $$$$$خیلی دوستت دارم براستی شما ییامبر زمان هستی$$$$$بنده تشکر ویژه میکنم از مدیر فروشتون خانم شایسته بابت پاسخهای عالی ایشون در بخش راهکارها@@@@

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمد ترک گفته:
    مدت عضویت: 3349 روز

    سلاممم سلام سلاممم و سلام به خدایی که تمام جهان رو پر کرده و هرگز خوابش نمیگیره..

    کلمه سلام از ریشه سلم .. یعنی تسلیم بودن… آمده ام تسلیم باشم دربرابر قدرتش .. اماده ام بگویم که من نیستم که مینویسم .. این تویی که مینویسی..

    آمده ام بگویم من نیستم که هستم.. این تویی که هستی… امده ام بگویم من نیستم که نفس میکشم.. این تویی که نفس میدهی.. امده ام که بگویم تنهایی ام با تو پر میشود.. آمده ام بگویم که ثروت تویی .. آرامش تویی آه که چه احساسیه.. حس بودن.. حس زندگی کردن.. حس خوب…

    تنها راهی که میتوانم به آن بروم راهیه که تو در آن هستی

    آمده ام که تعهد بدم.. تعهد این که تمام احساسم و توجه ام به تو باشه..

    وقتی که نزدیکی به من .. از طریق احساسم.. قلبم با عشقت آرام میگیرد

    چه حس خوبیه که تو اینجا پیشم بهم لبخند میزنی…

    میخوام تا اخر عمرم با تو باشم و عاشق همه.. بقول دوستم سعید.. عشق بازی من با تو

    چه خوبه که دستانت را در زندگیم وارد کردی.

    تا بگویی خدایت منم..

    یادم می آید قبلا هر وقت که به مقبره یا حرم یا امام زاده ای میرفتم.. میگفتم که تو بهش بگو که من ثروت میخوام

    و خیلی وقت ها گره میبستم برای حاجتم

    خدای من چگونه شنیدی صدایی را که به غیرتو پناه میبرد و از غیر تو میخواست که آن کار را برایم بکنی؟من حب الورید

    میدانم چگونه.. یاد داستانی افتادم ..

    که جبریل را فرستادی تا حاجت مردی را بدهد ولی آن را نیافت برگشت به خدا گفت.. من کسی را ندیدم که تو را بخواند.. فقط مردی را دیدم که از بت میخواهد که نجاتش بدهد.. خداوند در جوابش گفت.. او نمیداند که از چه کسی میخواهد.. منظورش منم..

    خداوندا از تو ممنونم که درخواست شرک آلودم را شنیدی…

    خداوندا از تو ممنونم که میگویی بخوان مرا تا اجابتت کنم

    حس میکنم که دست در دست من قدم میزنی..

    خدایا ممنونم که دستانم را در دستان کسی گذاشتی که نام آور توحید است… و دستمان را به هم فشردی که مبادا دستش را رها کنم

    میخواهم تا صب بنویسم که خدایا از تو ممنونم که من رو به این مسیر هدایت کردی..و قلبم را به نور ایمان روشن کردی

    و رویایی را در دلم انداختی که.. همه چیز برام میشوی.. به شرطی که بدانم همه چیز تویی..

    خدا=ثروت

    خدا=نعمت

    خدا=عزت

    خدا=ایمان

    خدا=زنده میکند و میمیراند

    خدا=زمین و آسمان را برای من آفرید

    خدا=میداند

    خدا پاسخ میدهد

    اوست که غیب آسمان و زمین را میداند

    دوستان عزیزممم فقط رو خدا حساب کنیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3088 روز

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم من هنوز دوره کشف قوانین را تهیه نکردم..اما با شما هستم و میخواستم الان یک تجربه ی فوق العاده از خودم درمورد توضیحات استاد در جلسه ی دوم دوره ی کشف قانون زندگی بگم که اصلا وقتی که توضیحات استاد رو خواندم در مورد مسائل مالی به خودم گفتم که آقا محمدرضا این خود خود شما هستید.من دقیقا 615 روز گذشته در سایت عضو شدم برای گرفتن بسته ی روانشناسی ثروت 1 البته قبلا هم در سایت بود م اما عضو نشده بودم.من از همان اول شروع کردم به کار کردن روی مسائل مالی و تستها را هم زدم و باور فراوانی من مهم ترین پاشنه ی آشیل من بود..خب من شروع کردم به کار کردن اما یک مسئله ای توی ذهنم بولد میشد که الان برو توی این کار کن بعدش بیا سراغ ثروت و اینقدر قدرتمند بود که من میدیدم که راست میگه..اگر بخواهم توضیح بدهم باید این یکسال و نیم را توضیح بدهم اما خلاصه اش میکنم.. من توی این یکسال و چند ماهی که گذشت(تا همین اواسط تیر ماه امسال)چهاریا پنج بار خواستم که روی ثروت1 کار بکنم اما هر بار یک اتفاقی می افتاد و یا یک مسئله ی دیگری توی ذهنم بزرگنمایی میشد که این فعلا مهم تر از ثروت است حالا فعلا برو این رو کار کن بعدش بیا و روی ثروت1 کار کن حتی من ثروت3 را هم تهیه کردم و دقیقا برای ثروت 3 هم همین اتفاق افتاد..تا همین اوایل تیر ماه بود که دیگه خیلی مستاصل شده بودم و شرایط سخت مالی داشت خیلی به من فشار می آورد و خیلی خیلی بد و وحشتناک شده بود داستان زندگی ام و دیگه تعهد دادم که من باید ثروتمند شوم و اینقدر این حس قوی بود که تمام وجودم را داغ میکرد و به حرکت وامیداشت..خلاصه دلم براتون بگه که من شروع کردم به کار کردن روی باور فراوانی(البته این راهم بگویم که در همین زمان من به لطف خداوند خیلی در جنبه های مختلف پیشرفتهای بسیار بسیار فاحشی داشتم مخصوصا در مورد عزت نفس و درک اصل قانون و این جهان هستی که خیلی خیلی خیلی کمکم کرد)بعد از گذشتن سه هفته و چند روز دوباره یک اتفاقی افتاد که من باید میرفتم سراغ یک مسئله ی دیگری و مجبور بودم که روانشناسی ثروت 1 را رها کنم… استاد نمیدونید چه حس و حالی داشتم اون موقع…دیگه داشتم می شکستم یعنی ناخوداگاه از گوشه چشمم اشک سرازیر میشد دیگه نمیدونستم که باید چیکار کنم اما به خودم گفتم که من باید پولدار و ثروتمند شوم و به لطف خداوند از اونجایی که من با تمام وجودم باور کردم که من هستم که خالق شرایط زندگی ام هستم بدون هیچ معطلی ای گفتم که پاشنه ی اشیل من فراوانی نیست این اتفاق داره مدام تکرار میشه که من یک مدت روی باورهای مالی ام کار میکنم و یکسری نتایج کوچک میگیرم اما تا نتایج میخواهند جون بیگرند همه چیز خراب میشود تازه اونجا فهمیدم که این اتفاقاتی که در این مدت افتاد بخاطر اون باور اشتباه من بود که اصلا نمیدونستم که چی هست(این را هم بگویم که اینکه گفتم که بخاطر باورم بود را حسم به من گفت که بخاطر باورت هست و…)و خودم را آروم کردم و با خدای خودم صحبت کردم و ازش خواستم که به من آرامش بدهد و مثل همیشه آرامشی عالی تمام وجودم را فرا گرفت و بعدش نشستم به فکر کردن که این چه باوری هست که داره اینطوری من رو عذاب میدهد و قلبم را اتش میزند هر چه قدر که فکر کردم نفهمیدم…دوباره حالم به شدت بد شد یک شک خیلی خیلی وحشتناکی افتاد توی دلم در مورد این مسیر و قوانین و استاد که سریع جمعش کردم و نشانه ها را برای خودم مرور کردم و حالم بهتر شد و..اینجا همان جایی است که من عاشقش هستم که حسم با یک لحن بسیار آرام و با لبخندی ملیح و خیلی مهربانانه(که تمام وجودم سرمست این لحن شده بود)گفت که خب چرا از من نمیپرسی تا بهت بگم که مشکلت کجاست؟(بخدا الان که دارم مینویسم نمیدونید که چه حالی دارم!!!!)بعد با خودم گفتم اااااااااااه راست میگه چرا از تو نپرسیدم تا حالا؟و خیلی حالم خوب شد و خیلی سبک شدم و پرسیدم از حسم که این چه باوری هست که من رو این همه مدت عقب انداخته و جلوی من رو گرفته است خود خود باور رو میخوام بدونم اون ریشه ی ریشه؟ و رهایش کردم و سپردم به خداوند و رفتم دوباره نشتسم پای کامپیوتر و میخواستم که تمرین دسته چک جادویی را انجام بدهم که اصلا نمیدونم چه طور شد که به سمت یک سایتی هدایت شدم که لوازم فوق فوق لاکچری میفروخت که اصلا خود من تعجب کردم که چرا این لوازم رو در اینترنت میفروشند! و در انجا من یک کفشی را دیدم که اسم ان کفش یک جور شبه توهین به خداوند بود و انجا این ذهن من چنان مقاومتی نشان داد که اصلا خودم باورم نمیشد که من در این باور مشکل داشته باشم( که میگفت که اره ببین پولدارها همشون همینطوری هستند بی خدا و خیلی یخ و سرد و بی مزه و بی دین وایمان و ادمهای عیاش و پول پرست و پست و رذل و بی حیا و بی عفت و خیلی ادمهای سنگ دل و بی رحم و خیلی خشک و که اصلا منکر خدا هستند که هیچی به خدا توهین هم میکنند…همینه دیگه این کاریه که پول با ادم میکنه ببین چه قدر پول کثیفه!!!! اگه پولدار بشی تو هم اینطوری میشی) و بعدش کلی خداوند را شکر کردم که من را هدایت کرد به سمت این سایت و فهمیدم که مشکلم کجاست با اینکه من در مورد این باور در تست روانشناسی ثروت 1 درصد های متوسط رو به بالایی داده بودم اما این باور اینقدر مخفی و نهان بود که متوجه نشده بودم بعد یک ایده اومد که برو تمام فایلهای استاد که در مورد ثروت و معنویت هست را جمع کن و ببین(این ایده درمورد تمام موضوعاتی که رویش کار میکنم داده میشود ومن در مورد هر موضوعی محصول خاص خودم را دارم).. خب رفتم اینکار رو کردم تا اینکه رسیدم به فایل (باوری که تغییرش درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود) تا انجایی که استاد فرمودند که(..ولی من به شما قول میدهم تا موقعی که این باور هست شما یک قدم میروید به بالا و دوقدم میاید پائین. یک قدم میروید به بالا و چهار قدم میاید پائین…)بعد یک زنگ توی ذهن من ایجاد شد که اینجاست..اما خیلی واضح نگفت که چی هست.. چند باری دیدم فایلها رو اما بعد از چند بار دیدن با خودم گفتم که ذهن من که با این حرفها مقاومتی نداره پس چرا اونجا اینطوری شد؟!!.. چه باوری هست که داره اذیت میکنه؟بعد داشتم قسمت سوم فایل در امد خود را چند برابر کنید را نگاه میکردم(فایل جدید استاد که در تلگرام هست) که در اواسط فایل یک آگاهی اومد که مگه خداوند نیست که داره جهان رو گسترش میده؟ مگه خود خداوند نیست که داره جهان رو به سمت پیشرفت بیشتر هدایت میکنه مگه پول نیست که باعث پیشرفت جهان میشه مگه پول نیست که باعث حرکت جهان به سمت پیشرفت و موفقیت بیشتر میشه مگه پول نیست که موتور حرکتی جهان و پیشرفت ان است؟ پس پول یعنی خدا..خدا یعنی پول..پول خداست..خدا پول است.استاد تا این جمله توی ذهن من اومد..واقعا نمیدونم چه طور توضیحش دهم!!!..چنان ترسی تمام وجود من رو فرا گرفت که انگار همین الان بود که از ترس سکته کنم و نفسم بند اومده بود و به سختی داشتم نفس میکشیدم..انگار که یک اژدها یک اهریمن یک دیو و هیولایی که بسیار بسیار بسیار بزرگ و وحشتناک و اتشین است در لایه های بسیار بسیار پائین ذهن من در زیر لجن و مرداب خوابیده بود که با این جمله و بااین اگاهی بیدار شد و یک نعره ای کشید که تمام وجودم رو فرا گرفت و اینقدر ترسیده بودم که داشتم به خودم میلرزیدم از ترس و جلوی چشمهایم را هم گرفته بودم از شدت ترس تا بحال در زندگی ام اینقدر نترسیده بودم.از طرفی هم بسیار خوشحال بودم که پاشنه اشیل زندگی ام را پیدا کردم و با اینکه میترسیدم اما مدام داشتم تکرارش میکردم و هر دفعه ترس بیشتر میشد و اینقدر عذابم میداد که تا نوک انگشتهای پایم هم رو اذیت میکرد انگار که این باورمخرب در تمام وجودم ریشه دوانده بود..اینقدر احساس بد و احساس دور شدن از خداوند میکردم وقتی که داشتم این باور رو تکرار میکردم که حد نداشت..یعنی تمام اون باور های مخربی که در مورد پول میتوانست وجود داشته باشد در ذهن من و از جلوی چشمانم میگذشت که تعدادش خیلی زیاده و وقتی که میخواستم صدایم را در ریکوردر ضبط کنم نمیتوانستم این کار را بکنم اصلا دستم روی کلید ضبط صدا نمیرفت..صدایم در نمی آمد ذهنم میگفت که اگر اینکار روبکنی دور شدنت از خدا و گمراه شدنت حتمیه اصلا شک نکن.با هر سختی و مشقتی که بود صدایم را ضبط کردم و شروع کردم به گوش دادنش ولی هنوز ان ترس وجود داشت و با وجود ترس داشتم حرکت میکردم و در همان شب حسم به من گفت که اگر این باور را تغییر بدهی تمام اتفاقات زندگی ات به طور کامل تغییر خواهند کرد و تمام ادمهای زندگی ات عوض میشوند ودیدم که راست میگه من در تمام زندگی ام تا به الان تنها و تنها و تنها باوری که هیچ نشانه ی مخالفی با این ان ندیده بودم همین باور است حالا یا اگاهانه یا نااگاهانه و الان هیچ گونه تصوری از اینده ندارم و اصلا نمیدونم که قرار است چه اتفاقی بیافتد بعد از این تغییر باور انگار که روبرویم یک پیچ قرار دارد که اصلا نمیدانم که بعد از این پیچ چه اتفاقی قرار است بیافتد و با چه مناظری روبرو شوم و انگار که یک صخره ی بسیار بزرگ و سیاه سنگی در روبرویم قرار دارد که از ازل تا ابد کشیده شده است و اصلا نمیدانم که قرار است چه اتفاقی بیافتد بعد از این صخره .این باور باوری است که اگر زنده زنده پوستم را بکنید من باز هم قبول نخواهم کرد که پول یعنی خدا و خدا یعنی پول و الان هم که حدود یک ماه و چند روزی که از ان شب میگذرد هنوز مقاومت داره ذهنم(استاد راست میگفتید که این باور خییییلی عمیقه خییییلی ریشه داره) وترسهایم هم دارند خودشون رو نشان میدهند که من هم با بی رحمی هر چه تمام تر با قدرت بی نهایت خداوند به انها حمله میکنم و از هر ترسی که میگذرم انگار که وارد یک دنیای جدیدی میشوم (و انگار که خود خداوند بود که وارد ان ترسها شد من نبودم این رو دارم جدی میگم یعنی اون حضوری که من از خودم احساس میکنم قبل و بعد از ان ترس هست اما در حین ان ترس نیست انگار که واقعا یکی دیگه بود )..وحس و حالم فرق کرده و بهتر شده و انگار که هوا خنک و مطلوبه و حالم هم سبک و عالیه و ایمانم به فراوانی خداوند خیلی بیشتر شده و نگرانی هایم از اینده بسیار بسیار کمتر شده و تقریبا خیالم از اینده راحته و اطرافم هم داره تغییر میکنه و این خیلی خیلی واضح است و ایمانم نسبت به قوانین خیلی خیلی بیشتر شده و درکم و اگاهی هایی که به داده میشود در مورد قوانین و این جهان هستی خیلی خیلی عجیب و شگفت انگیز هستند و یک پیشنهاد کاری به من شده که تقریبا کار فیزیکی اش صفر است اما در امدش برای منی که تا بحال در امددی نداشته ام بسیار بسیار عالی است و کار طوری است که هر پولی که وارد حسابم شود من فقط میتوانم بگویم که این رو خدا به من داد یعنی هیچ واسطه ای نیست و اون مشتری ها رو فقط خداوند بود که میتوانست به این سمت هدایت بکنه و هیچکس دیگری نمیتونه این کار رو برای من بکنه و این خیلی عالیه خیلی بی نظیره.

    امیدوارم که لذت برده باشید و برایتان مفید واقع شده باشد.

    هر کجا هستید شاد و ثروتمند وسعادتمند در دنیا و اخرت باشید.خیلی دوستتون دارم خیلی زیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    احسان فخر گفته:
    مدت عضویت: 3094 روز

    سلام به همه

    صرفا برای سید حسین عباس منش

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

    وَالضُّحَى ﴿١﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿٢﴾ مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿٣﴾ وَلَلآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الأولَى ﴿۴﴾ وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿۵﴾ أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿۶﴾ وَوَجَدَکَ ضَالا فَهَدَى ﴿٧﴾ وَوَجَدَکَ عَائِلا فَأَغْنَى ﴿٨﴾ فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ ﴿٩﴾ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ ﴿١٠﴾ وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾

    و توضیح اینکه : مراد از یتیم در این آیه پدر مرده نیست، بلکه منظور بى نظیر بودن است همچنان که در بى نظیر را هم در یتیم مى گویند، و معناى این آیه این است که : مگر نبود که خدا تو را فردى بى نظیر از بین مردم دانست، و در نتیجه مردم را دور تو جمع کرد؟

    و اینکه

    مراد از (ضلال ) در اینجا گمراهى نیست بلکه مراد عدم هدایت است . اگر هدایت خدا نباشد تو و هیچ انسانى دیگر از پیش خود هدایت ندارید

    وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ . پس درخواست کننده را از خود مران . از شخص تو درخواست می شود به آدرس ایمیل من شماره تلگرام یا واتساپ خود بفرستی

    وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ : تحدیث نعمت به معناى ذکر و یاد آورى و نشاندادن آن است، حال یا به زبان و یا به عمل، و این عمل شکر نعمت است

    تو همه انچه را خدا به تو نعمت داده است ذکر کرده ایی و یادآوری هم کرده ایی و با تصاویر نشان هم داده ای و قطعا عمل هم کرده ایی / چرا که اگر شکر عملی نکرده بودی قطعا قانون : لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ شامل حال تو می شد

    اما خیلی مواظب باش که لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ

    اینها برای تو بود و نتیجه از طرف شخص خودت برای من ارسال کن

    اما برای تمامی دوستانی که این پیام به انان رسید

    بدانید که همه ما می توانیم رسول و فرستاده الله خدا باشیم

    پس انچه ذکر شد برای هر کدام از شما هم امد و مراتب ان به اندازه جایگاهتان است

    اهنگ چرخ و فلک سالار عقیلی را تقدیم شما می کنم دانلود اهنگ توسط خودتان صورت گیرد

    و السلام علینا و علی عبادالله الصالحین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 2838 روز

    هر چی آرزوی خوبه مال تو:

    احساس خوب اوج خوشبختی است وقتی رها می شوم از تمام چهارچوب های که با ذهنم ساختم و اسیر ان ها هستم و تازه می فهمم بزرگترین مانع پیشرفت خودمان ، خودمان هستیم یعنی چی!

    مانع ذهنی و محدودیتی که با افکار مون می سازیم ناخواسته با ناخواسته ها مواجه می شویم و برای من این روزها ناخواسته ها بزرگترین نعمت شدند چون به من می آموزد از پیله محدودیت بیرون بیایم و مانند پروانه زیبا و آزادانه پرواز کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مرجان شاد گفته:
    مدت عضویت: 3102 روز

    سلام استاد جوووونم

    قربووونت برم این فااایل تو کانال چقدددددر چسبییید بخداااا اصن خیلی خوشم اومد،کلی لذت برردم انگار منم اونجا بودم،دیشبم که خوابتو دیدم استاد یعنی وقتی یه چند روز خوب کار میکنم محاله شما نیای خوابم،دیشب کامنت بچه های دوره جدیدو میخوندم انقدر حالم خوب شد که غیرقابل وصفه،جوری که تصمیم گرفتم دوره رو تهیه کنم با اینکه الان از نظر مالی وضعیتم زباد اکی نیست،ولی انقد از دوره جهان بینی نتیجه گرفتم که دلم نمیاد نباشم..تا چند ساعت دیگه ملحق میشم بهتون ،استاد دیشب تو خواب دیدم که یه سکه بهم دادین ،یه سکه ای که خیلی بزرگ بود بهم گفتی این راهنماست..یعنی هر وقت دیدیش به یاد این سه کلمه بیفت؛ باور،خدا،و یه کلمه دیگه که هر چی فکر میکنم یادم نمباد. و استاد اون سکه معمولی نبود یه سکه ای بود که معلق بود ،و خیلی بزرگ ..راه میرفتم کنارم حرکت میکرد..نمیدونم ولی وقتی بیدار شدم حسم خیلی خوب بود دیگه این فایل تلگرامم که دیدم عالیتر شدم..ممنون ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    روح الله گفته:
    مدت عضویت: 2487 روز

    سلام استاد عزیز خدارو شکر میکنم که باشم وگروه شما آشنا شدم ومیدونم ودرک میکنم اتفا قی نیست کلی مسیرو طی کردم تا به شما رسیدم خداروشکر میکنم وسپاسگزارم صحبتهای شمارو درک میکنم باقلبم خداروشکرمیکنم درپناه حق شاد باشی استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: