آزمون شناسایی ترمزهای مخفی ذهن

قبل از شروع آزمون «شناسایی ترمزهای مخفی ذهن»، متن زیر را با دقت مطالعه کنید.
این آزمون برای کمک به شما طراحی شده تا بتوانی ارزیابی ای نسبتاً شفاف از باورهای موجود در ذهن خود داشته باشی. در این آزمون شما به 34 سوال پاسخ می‌دهی. سپس – در پایان – با توجه به پاسخ‌های شما، این آزمون ارزیابی می‌کند که به طور کلی، باورهای ناخودآگاه شما، تا چه حد قدرتمندکننده یا محدودکننده است؛
آیا این باورها در حال مشکل‌تراشی و ناهموار کردن مسیر زندگی شماست یا در حال روان‌تر کردن چرخ زندگی‌تان؟
باورهای غالب شما، تا چه حد با خواسته‌های واقعی‌ات هماهنگ است؟
چه تغییراتی در باورهای شما، می‌تواند هماهنگی‌ای ایجاد کند که “بیشترین تأثیر سازنده” را بر شرایط زندگی شما داشته باشد؟
و مهم‌تر از همه، اولین قدم برای ایجاد این هماهنگی در باورهایت، از چه نقطه‌ای باید برداشته شود.
بنابر این‌، به منظور هدایت شدن به ارزیابی صحیح، لازم است آزمون را طبق دستورالعمل زیر انجام دهید:

دستورالعمل:
یک مکان خلوت و آرام برای خود فراهم کن و با فراغ بال به سوالات آزمون فکر کن، تعمق کن و برای هر سوال، پاسخی را انتخاب کن که: به بهترین نحو، عقاید، افکار، احساسات و رفتارهای فعلی شما را منعکس می‌کند.
یادت باشد که: تفاوت است بین اطلاعاتی که می‌دانی و آنچه واقعا باور داری. لذا این تفاوت را در انتخاب پاسخ‌ها لحاظ کن.
سعی کن با خودت صادق باشی. هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد بلکه هدف خودآگاهی است. این خودآگاهی می‌تواند اولین گام تعیین‌کننده برای ایجاد تغییرات سازنده در زندگی شما باشد.
پیشنهاد ما این است که این آزمون را در حالت ذهنی خنثی انجام دهی تا خودت را دقیق‌تر بشناسی.

512 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدی قربان» در این صفحه: 1
  1. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 600 روز

    سلام دوستان عزیز من بچه روستا هستم بعدی تصمیم که گرفتم شغلم رو عوض کنم اونم صادقانه از روی ترس بودیعنی با توجه به شرایط گذشته ام خواستم محیط زندگیمو عوض کنم وبه استانی دیگه برم ماشینمو فروختم کارم از دست دام وکلی شرایط بد برام جور شد که خانواده همسرم وحتی هر استانی رفتم انگار یه چیزی نمی خواست این کار جور بشه اون موقع توهمون وضعیت هی از خدا درخواست می کردم خودت کمکم کن با اینکه درک درستی خداوند،نداشتم ولی خداوند کار خودشو برای من کرد من هدایت شدم به شهرستانی نزدیک روستای خودمون ورفتم مستجری وتوای اون شهر فامیلی داشتم که از بچه گی باهم رفیق بودیم ومدام پیش اون می رفتم منی که از همه لحاظ قبلا شرایطم بهتر از اون بود دیدم خیلی بهتر از من شده از لحاظ اخلاقی واز لحاظ مالی مدام باهام صحبت می کرد هر چی می خوای از خدا بخواه که یه دفعه یک جریان الهی برایم رغم خورد یک شب خواب دیدم خداوند دست مرا گرفته ومرا از یک خواب غفلت بیدار کرده صبح که بلند شدم دیدم دنیام رنگ دیگه گرفته از هر چیزی که می دیدم لحظت می بوردم نورانی شده بودم شور شوق زیادی داشتم مدام دنبال این بودم یه کاری کنم هیچ ترسی تو وجودم نمونده بود بهم گفت یک کتاب هست برو بگیر بخون بهم گفت به هرچی فکر کنی برات اتفاق می افته کتاب کلام تو اسای معجزه گر تونست رو خریدم بعد از مطالعه این کتاب کلن من یک مدت اصلن ار حرف زدن خودم هم ترسیدم حرف نمی زدم از فکر کردن خودم ترسیده بودم اون قسمت از کتاب که میکه ازبه هر چی به اندیشه ای برات اتاق می افته این باعت شد شکل فکرکنم هی روز به روز تغیر واز اینکه نکنه اتفاقی برام بیوفته،شروع شد ذهنم از خواسته هام افتاد روی نخواسته هام ودر شرایط بد روحی قرار گرفتم از حرف زدن مردم کسی درمورد تصادف میرضی خودکشی صحبت می کرد جن ترسم بزرگ تر شد ولی تهه دلم هی امیدم به خدا بود سپاس گزاری می تو هر احساسی که داشتم شکاک شده بودم به خودم الان به توجه شرایطی که دارم هام افکار منفی بسیار بلاست وهیچ کنترلی روی افکارم ندارم مدام مقایسه مدام حسادت مدام قضاوت مدام شک ترید ترس منی که شاید قبل از جریان هدایتم همون افکاری رو نداشتم تا اومدم تو دوره احساس لیاقت خریدم توی فضای هستم که کلام یک چیز رو میگه ذهنم یه چیز دیگه به زور می تونم فکره مثبت کنم این آزمون رو که کار کردم دیدم دقیقا اون چیزی بود که تو ذهن منه راهنمای کنید ببینم من نیازه یکی از این دوره ها رو خریداری کنم کنار اون دوره احساس لیاقت با اینکه همه این دوره ها رد پای از خودشناسی دارند ولی کلی ترمز توی ذهنم هست که جلوی حرکتم گرفته ذهنم حالت توهمی شده ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: