مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 11

481 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پوريا عليپور گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز استاااااد چقدر اندامتون فوق العاااده شده و فوق العاده تونستید تغییرات دلخواهتون رو اعمال کنید در اندامتون…

    و تی شرت های سایز میدیوم انگار منتظر هستن که شما بپوشیدشون و لذتشو ببرید و چقدر قابل تحسین هست این اندام فوق العاده و باور های عالیتون درباره سلامتی 😍، چقدر منظره پشت سرتون زیباست اون دریاچه همیشه پر از آب های روان و شیرین که هروقت من میبینمش یاد باور فراوانی می افتم، صدای داک های نازنین که میان اون اطراف بازی میکنن و جلوه خاصی به طبیعت پرادایز میدن… و از اون مهم تر چقدر تشبیهه زیبایی کردید خروس ابوموسی رو به افرادی که هیچوقت حاظر نیستن تغییر کنن من یه مثال میزنم تا اونجایی که یادم میاد مربی باشگاه من شخصی هست که ۴٠ سالشه و اندام فوق العاده ای داره هنوز هم تو این سن درگیر وزنه های سنگین میکنه خودش رو و پا ب پای شاگرد هاش تمرین میکنه توی باشگاه، وقتی ازش میپرسم چقدر مربی به بدنت فشار میاری و نمیخوای استراحت کنی و شاید آسیب ببینی میگه من علاوه بر علاقه ای ک دارم متوجه اصلاً نمیشم تو انتظار داری من این بدن رو سالم به اون دنیا ببرم بدون اینکه این لذت های ناب رو تو بدن سازی تجربه کرده باشم ؟ واقعاً با قلبم میپذیرفتم حرفش رو که لذت حرکت کردن خیلی فراتر از حرکت نکردن و خلق نکردن شرایط جدید هست….

    استاد تغییرات که تو دوره ١٢ قدم چندین بار فایل راجبش گذاشتید و تغییر رفتن از قم ب بندر عباس از بندر عباس به تهران و از تهران ب امریکا چقدر شمارو در مسیر رشد و هدایت قرار داد که باعث شده بتونید خیلی هارو هدایت کنید. و زیباست که قبل از اینکه شخصی مرگ بیاد سراغش حرکت کنه…. استاد من خودم کارمند هستم و دارم روی باور هام کار میکنم و الان شرایطی برام ایجاد شده که دیگه نخوام کارمند باشم با اینکه شغل ثابت تو شهر خودم با همه امکانات رو دارم به قول معروف پکیج خانواده پسند هست ولی خب دوست دارم که حرکت کنم تغییر کنم نمیخوام ٣٠ سال ١ مسیر رو بدون اینکه لذت چیزیو تجربه کنم بمیرم و جالبش اینجاست که اون شرایط جدید که به واسطه کار کردن رو باور هام ایجاد شده هزاران برابر بیشتر از این شرایطی هست که الان دارم کار میکنم اونم به واسطه حضور با عمل در دوره ١٢ قدم دوره عزت نفس دوره کشف قوانین زندگی و درک درست خودم از قوانین و گوش کردن هزاران ساعت جواهرات رایگان سایت که واقعاً میتونم بگم وقتی توحید رو گوش میکنم چقدر ایمانم قوی میشه وقتی انفاق میکنم چقدر روزیم متفاوت شده و استاد واقعاً چقدر هزاران هزارن بار از خدای خودم ممنونم که این شرایط رو تونستم آگاهانه ایجاد کنم و دوست دارم واقعاً مثل ابوموسی نباشم که برم سر کار و بیام و تجربه نکنم لذت های متفاوت رو… البته من معتقد هستم که وقتی خوووووب رو باور هاات کار میکنی و توانایی کنترل ذهن داری و تقوی داری و ایمان داری چقدر وقتی حرکت میکنی دنبال خلق موقعیت های جدید دنیااا پاداش های فوق العااااده ای بهت میده بی شک اون خدایی که از روح خودش در ما دمیده نمیذاره ما سر درگرم باشیم وقتی که دیدگاهمون توحیدی و چشممون به دستان خداوند برشه برای دریافت نعمت های جدید دریافت موقعیت های جدید در مِدار فرکانسی جدید و سپاسگذارم از شما که هرچیزی رو منطبق بر قوانین میکنید و دیدگاهتون به هرچیزی طبق قانون هست چه مصاحبه های افراد موفق چه مقالات علمی که میخونید چه حتی رفتار حیوانات رو و البته طبیعی هست که باید همیشه همینجوری باشه واقعاً آدم از دیدگاه منطبق بر قوانین همیشه لذت میبره😍👏❤️ و خدارو هزاران هزارن مرتبه سپاس از فایل های زیبایی که برای ما تهیه میکنید 😍💚 در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      Blue canvas گفته:
      مدت عضویت: 1591 روز

      سلام آقای علیپور، آخ تک تک جملاتتون رو انگار حرف دل من هست، خصوصا اونجا که راجع به ٣٠ سال زندگی کارمند و روند روتین و تکراری گفتین، (من ١٧سالشو طی کردم😔، )و اونجا که جهان به شجاعان پاسخ میدهد، چقدر از این سبک صحبت ها انرژی می گیرم و از تصمیم مشابهی که گرفتم بیشتر ترغیب میشم ، امیدوارم وارد مسیر جدید که شدیم با افتخار بیاییم و همین جا نتایج جدید از اون سبک زندگی دلخواه مون رو اعلام کنیم😊

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    کامنتا رو خوندم و نتیجه بچه ها رو دیدم منم اومدم بگم از نتایجم🤩🤩

    اول بگم که خیلی خوشتیپ شدی استاد خفنم😍😍

    منم به لطف الله آدمی هستم که عاشق حرکتم و فراری از ساکن و راکد بودن اما خب خیلی وقتا نجوا ها و ترسا سراغم میومدن که شاید من و از حرکت نگه میداشت اما الان میفهمم که ترس ها مانع من نیستند و من باید حرکت کنم حتی با وجود ترس ها تا ایمانم و.قوی تر کنم و زندگی بهتری رو تجربه کنم..

    من از حیوونا خیلی میترسیدم و الان در مرحله وارد شدن به اون ترس هستم الان میتونم گربه ها رو لمس کنم و مشتاقم که سگ هم لمس کنم اما فرصتش پیش نیمده. الان که وارد این ترسم شدم میبینم که چقدر احساس خوبی بهم میده و من اگر تا آخر عمر فراری بودم از حیوونا چه لذت ها و عشق های و عزت نفس هایی رو از دست میدادم.

    من به محض گرفتن گواهینامه با ماشین مدل بالا رفتم تو شهر رانندگی کردم. ماشین مال داداشم بود و نجوا ها هی میگفتن الان میری یهو تصادف میکنی میزنی ماشین داداشت و داغون میکنی دقیقا یادمه وقتی داشتم اینارو میگفتم زده بودم کنار و داشتم فکر میکردم اما یک آن به خودم گفتم برو وارد ترست شو عزت نفس یعنی حرکت در عین ترس و این و بدون که خدا پیشته اگر قرار باشه تصادف کنی میکنی و مطمئن باش به تفعته و اگر هم قرار نباشه هم که هیچ…الان هم یه مدت دور بودم از ماشین و رانندگی ولی درخواستشو به خدا دادم و بابام یه ماشین دیگه خریده و من یکی از برنامه هام برای تجربه بیشتر زندگی اینه که با این ماشین و تنهایی یا با یکی از دوستام برم جاهای دیدنی شهرم و که تا حالا نرفتم ببینم😁

    استاد اینم بگم که لذت بردن از زندگی و تجربه بیشتر زندگی رو شما به صورت غیر مستقیم در سریال زندگی در بهشت دارید به ما یاد میدین و توی این چهل روزی که شما نبودید این الگو گرفتن از مریم جون برای من خیلی برجسته شد و من تصمیم گرفتم که مثل ایشون برم تو دل ناشناخته ها و کارهای خودمو خودم انجام بدم مثلا همین پریروز خودم کنکورم و ثبت نام کردم دوسال اخیر همش میرفتم کافی نت و فکر میکردم سخته و نمیشه ولی این دفعه خودم انجامش دادم و اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفت. و الان هم یکی از کارهایی که می خوام برای تجربه بیشتر زندگیم انجام بدم اینکه آشپزی کنم و امروز ظهر قراره استارت پخت یک غذای جدید رو بزنم.🤩

    استاد من توی ترس از تاریکیم خیییلی بهتر شدم البته هنوز مرکزی روی این مورد کار نکردم ولی باز هم چون مدارم بالاتر رفته ترس از تاریکیم خیلی کمتر شده..

    یکی از کارای دیگه انجام دادم این بود که تنهایی بیرون رفتن با اینکه خونوادم اجازه نمی‌دادند و منو محدود می‌کرد نسرین داستان ولی من دارم روی این مورد کار می‌کنم که تمام قدرت زندگی دست خودم و با تغییر افکار خودم رفتار آنان تغییر بدم…. از وقتی که تنهایی بیرون میرم زیبایی بیشتری رو میبینم در مدار بالاتری از ثروت قرار گرفتم و به خداوند نزدیکتر شدم و عزت نفس هم بیشتر شده و دارم پخته تر میشم..الهی شکرت

    عاشقتم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    مریم بخشی گفته:
    مدت عضویت: 3679 روز

    سلام استاد گرامی و خانم شایسته عزیز، سلام دوستان عزیز و همراه

    راستش از صبح که این فایل رو شنیدم دارم فکر میکنم که دور و برم پر از ابوموسی ها بوده، خودمم یه مدت طولانی در مورد شغلم ابوموسی بودم، یادمه تازه که وارد اون شرکت صاحب نام شده بودم سه تا از دوستان نزدیکم همزمان به کشورهای مختلفی برای ادامه تحصیل مهاجرت کردند و به منم پیشنهاد دادن که برم ولی من چسبیده بودم به کارم و میگفتم همه آرزو دارن توی این شرکت کار کنن، چرا باید اینجا رو رها کنم و برم یه مملکت غریب…بعد از گذشت ۱۴ ساااال فهمیدم که اون شرکت سرابی بیش نبود و خبری اونجا نبود و خدا رو شکر به کمک اهرم رنج و لذت تصمیم خودم رو گرفتم واز کارمندی استعفا دادم و خدا رو هزاران بار سپاس که از وقتی کارمندی رو گذاشتم کنار اوضاع خودم و زندگیم روز به روز در حال بهبود هست. یک عالمه از همکارای سابقم رو میشناسم که ابوموسی هستن و از ترس از دست دادن حاشیه امنشون استثمار شدن، تحقیر شدن و شخصیتشون خرد شده…من توی هیچ مورد دیگه ای غیر از ترک کردن کارمندی اینقدر ترسو نبودم و خیلی از تابوها رو توی زندگیم شکستم . مثلاً توی خانوادمون اولین دختری بودم که رشته فنی خوندم، اولین دختری که سرکار میرفتم در حالی که فامیلمون اون زمان کار کردن دخترها رو خیلی عیب میدونستن (که البته همین قضیه پای بقیه دخترای فامیل رو توی اجتماع باز کرد)، کوهنوردی میکردم در حالی که میدونستم ممکنه توی اطرافیانم انعکاس بدی داشته باشه، با همسرم که ازدواج کردم قبلاً ازدواج کرده بود و جدا شده بود و بچه داشت ولی من در ایشون جنم زندگی و شجاعت میدیدم که خیلی برام مهم بود و این کار یکی از جسورانه ترین کارهای زندگیم بود و خودتون میدونید برای یک دختر خانم چقدر این موضوع سخته که حرفای اطرافیان رو بشنوه و تحمل کنه و بدون هیچ تجربه ای اول زندگی بچه بزرگ کنه و خدا رو شکر تمام این چالشها به خیر و خوشی گذشت و الان زندگی فوق العاده ای دارم. ترک کردن حاشیه امن شاید یک چالشهایی ایجاد کنه ولی به قول خودتون استاد، این چالشها لازمه رشد و پیشرفته. ما هم مثل شما برای سفرهامون برنامه ریزی خاصی نداریم ولی خدا رو شکر همه مسافرتهامون بهمون خیلی خوش گذشته و یادم نمیاد که اذیت شده باشیم در صورتی که توی اطرافیانم آدمهایی رو سراغ دارم که باید بلیط رفت و برگشت و هتل و حتی غذای هتل رو هم رزرو کنن که یوقت دوش گرفتنشون به تعویق نیفته یا جاشون ناراحت نباشه، سریع خسته میشن و غر میزنن و سفر رو برای بقیه کوفت میکنن، ولی ما حتی توی چادر هم میخوابیم بهمون خوش میگذره. همیشه دنبال تجربه های جدید و مسیرهای جدید هستیم.

    در مورد کوهنوردی مثال آوردین، چون خودمم کوهنورد هستم یاد میکنم از زنده یاد لیلا اسفندیاری کوهنورد جوان و جسور و زیبای کشورمون که با وجود همه محدودیتها، همه داراییش رو که یک دستگاه آپارتمان بود فروخت تا به آرزوش یعنی فتح قلل هیمالیا برسه و در برگشت از صعود قله گاشربروم ۲ در ارتفاع ۷۶۵۰ متری سقوط کرد و در کوهستان ابدی شد. لیلا به آرزوی خودش رسید و من همیشه شجاعت او رو تحسین میکنم که به رویای خودش یعنی صعود به دشوارترین قلل جهان رسید .روحش شاد…

    از فایل پرمحتواتون مثل همیشه سپاسگزارم و شجاعت همیشگی شما ‌و مریم جان رو تحسین میکنم.

    سربلند و پیروز و ثروتمند باشید.⚘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    افسانه فولادفر گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    سلام به برترین استاد زندگیم و سلام به بهترین الگوی زندگیم مریم جان

    خدارو هزاران بار سپاسگزارم که بمن فرصت دیدن این همه زیبایی و دریافت این اگاهی ها رو میده

    واوووو استاد چقدر لاغر شدین عجب اندامی یعنیییی تمام مدت داشتم شما رو میدیدم که اینقدر قشنگ تونستین لاغر بشین اصلا بی نظیره اصلا فوق العادست

    وای زودتر این دوره رو برای ما هم بزارید مطمعنم تاثیر گذارترین دگره در حوزه سلامتی خواهد شد انشالا

    چون ما نتیجه رو میبینیم تاثیرگذاریش صد برابره

    واقعا با تمام وجودم تحسینتون میکنم که اینقدر قشنگ دارید روی خودتون در تمامی جنبه ها کار میکنید

    ندیدم تا حالا ادم شجاعی مثل شما یعنی شمل بهترین الگگ برای ما هستین

    . و شما بخاطر این شجاعتتون هست که لایق این زندگی هستین

    ما هممون دلمون میخواد زندگی مثل استاد د داشته باشیم ولی ایاما مثل استاد عمل میکنیم

    ایا ما وارد ترس هامون میشیم ایا جرات خا ج شدن از منطقه امن مون داریم

    اگه قشنگ من یکی فکز کنم میبینم نه اصلا

    من هنوز خیلی کا دارم ولی میدونم که میشه با یاری الله مهربونممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    طیبه محسن بیگی گفته:
    مدت عضویت: 1876 روز

    سلام بر استاد گرامی وشجاع

    بدیهی است که جهان پاداشهای خود را نصیب کسانی می کند که اردل ترسهایشان بیرون رفته اند وازهمه مسیرها درطول زندگیشان لذت برده اند.

    اما کسانیکه مثل کرم ابریشم به دورخویس پیله بسته اند لاجرم جهان راهمان پیله گرم اطرافشان می دانند.

    ترسها باعث شده حتی سرمان راازپیله بسته خودمان بیرون نیاوریم ونفهمیم چه زیباییها ولذتهایی که می‌توانستیم درطول عمرمان از آنها لذت ببریم ونبردیم وحسرت همه آنها بردلمان بماند.اگر به محیط امنمان عادت کنیم بسان ابوموسی هایی میشویم که در پایین ترین سطح زندگی خواهیم ماندومهرندامت وپشیمانی برپیشانیمان خواهیم زد.وازانهمه نعمتها ولذتها بی بهره خواهیم شد.خدایا شجاعت وبصیرتی به ماده که خویشتن را بشناسیم و آنگاه باایمان به تو در ترسهایمان برویم وحرکت کنیم تا به مقصد اصلیمان برسیم .امین یارب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    بسم الله النور

    به به سلام استاد جان خوش تیپ 😍😍😍😍😘😘😘😘😘وای خدا چقدر تغییرات تون مشخصه چقدر هم خوشتیپ تر شدید استاد جان تحسینتون میکنم که آنقدر قدرتمندی که هرچیزی رو بخواهید خلق میکنید اونم به آسانی و زیبایی دقیقا همون جور که همیشه گفتید هرچی رو بخواهید خلق میکنید بینظیری استاد جان خوشتیپ عاشقتم من

    سلام مریم جان نازنینم عاشقتم و روی ماهتون می‌بوسم

    استاد جان این فایل و داستان ابوموسی دقیقا من رو داشت توصیف میکرد که البته الان دارم سعی میکنم با کمک آموزش های شما حتی شده یه قدم کوچیک بردارم که البته برای من که سالها به منطقه امن خودم عادت کرده بودم کار بسیار سختی هست و نجوا ها امان نمیده اما دقیقا منم مثل ابوموسی به منطقه امن خودم عادت کرده بودم به همون خونه همون آدم های که از کودکی میشناختم و همون روابط محدود و البته بیمار گونه همون کار های روتین همون افکار و باور های محدود گذشته و خلاصه تمام زندگی من مثل ابوموسی توی حدود صد متر خلاصه میشد من در گذشته حتی فکر تغییر باور ها هم برام خیلی سخت بود چون به همون باور ها و شیوه رفتاری گذشته عادت داشتم و از تغییر بینهایت وحشت داشتم که حالا بیام و افکارمو تغییر بدم معلوم نیست چی میشه بیام و آدم های زندگیمو عوض کنم( منظورم حذف آدم های منفی هست) تغییر بدم معلوم نیست کی وارد زندگیم بشه اگه تنها بمونم چی اگر اتفاقی بیوفته چی و حالا از یه مسیر جدید برم که چی از یه فروشگاه جدید خرید کنم که چی خلاصه آنقدر زندگی من محدود بود و تو اون محدود احساس امنیت کاذب میکردم که اصلا دلم نمی‌خواست تغییر ایجاد کنم و اصلا نمی‌دونستم میشه به روش دیگه ای زندگی کرد دقیقا من حتی کلی از جاهای همین شهر اطرافمون رو ندیده بودم تا حالا هیچ تجربه ای تو زندگیم نداشتم حالا قبل‌تر که از تو محل خودمون نهایت تا منزل پدری که تو همین شهر کوچیک خودمون هست رفته بودم و حتی تو کوچه ها شهرمون قدم هم نزده بودم چون میترسیدم از تجربه کردن میترسیدم اما یه روزی یه نفری به ما استاد عباس منش اومد و گفت باید حرکت کنی باید باورتون تغییر بدی باید آدم های زندگیتو عوض کنی و اضافه ها رو حذف کنی باید تجربه کنی و این برای من خیلی سخت بود و مقاومت داشتم من تا اون موقع به خاطر محدود بودن خودم حتی نمی‌دونستم خیلی چیز ها خیلی جاها تو جهان وجود داره و چقدر هم زیباست و چقدر هم با شکوه و استاد شما به من گفتید حرکت کن و من شروع کردم کوچیک کوچیک به ایجاد تغییرات که البته باید ادامه دار باش این تازه اول راه شروع کردم به باور های جدید به کوچه های جدید تو محل رفتن خرید از فروشگاه های جدید تجربه آموزش های جدید در مورد کارم و حتی تغییر شغلم برای تجربه کاری که دوسش دارم که برام از همه سختر بود وقتی تصمیم گرفتم مغازه رو جمع کنم و آنلاین کار کنم خیلی سخت بود و ذهنم مقاومت داشت اما بعد از یه سال که دیگه کلا تصمیم گرفتم برم سمت هنر و شغلمو تغییر بدم خیلی سخت بود اما استاد هنوز چند ماه نمیشه که آنقدر چیز های یاد گرفتم با آدم های جدید و عالی آشنا شدم آنقدر استعداد هام شکوفا شده که گاهی یه چیزی درست میکنم با خودم میگم زهرا این تویی خدای من بعد چهل سال این همه استعداد کجا داشت خاک میخورد خدایا شکرت

    استاد انشالله به روز ببینموتون یا پیج مو نشونتون بدم و یا کار مو از نزدیک ببینید که انگار هر کدوم از ته قلبم میاد و فقط میگم خدایا شکرت به خاطر وجود استاد که به من این شهامت رو داد و محکم ازم خواست عمل کنم و من حرکت کردم استاد گفتید شهامت برداشتن قدم های جسورانه رو داشته باش و من گفتم زهرا یا حرکت کن یا تمام این آموزش ها رو بزار کنار و استاد چه تجربه شیرینی هست من چقدر با جاهای جدید آشنا شدم به واسطه خرید لوازم مورد نیاز این شغلم چه آدم های جدید وارد زندگیم شدن که همین دیروز کلی سفارش آنلاین دادم به یه بنده خدا که فقط یه بار ازش خرید کردم و برام ارسال کرده بدون این که حتی من هنوز واریز کرده باشم آنقدر از این آدم ها اومدن تو زندگیم که من سفارش میدم هرچی میخام گاهی میلیونی و من هنوز پول واریز نکردم اون وسیله به دستم میرسه و همش یاد اون عبارت تاکیدی قدم ده میوفتم که جهان پر از مردمانی نازنین است و تمام اوضاع شرایط و آدم ها وسیله ای هستن تا من به خواسته هام برسم استاد آنقدر حس لذت بخشی هست که میدونم شما تجربه شو دارید وقتی شهامت داری و آدم های منفی رو حذف میکنیم دستان خدا از هر جهت وارد زندگیت میشه گاهی استاد فقط زانو میزنم و اشک میریزم از این برکتی که تو روابط فقط با شهامت ایجاد تغییر رخ داده آدم های که قبلاً انگار جونشون در می اومد اگر میخاستن یه کار کوچیک برام انجام بدن الان با سر میدون برام هرکاری بخام انجام میدن آدم های که من اصلا نمی‌شناسم برام کارهایی میکنن که من دهنم باز میمونه و فقط میگم خدایا شکرت این فقط به خاطر اینه که شما گفتید حرکت کن تغییر کن شهامت داشته باش از منطقه امنت خارج شو و من فقط سعی کردم یه کوچولو به اون آگاهی ها عمل کنم و هر بار میگم زهرا ببین فقط یه قدم برداشتی این همه نتیجه اومده اگه تو هم مثل استاد عمل کنی ببین چی میشه زندگیت

    استاد همین دیروز بود که داشتم با خودم میگفتم این آدم چه باور های ساخته چه باور های توحیدی داره که آنقدر همه چی براش عالی هست و دونه دونه باور ها و آگاهی ها و حرفاتون مرور کردم و گفتم این آدم که الان زندگیش این هست به هرچی گفته اول خودش عمل کرده و به خاطر همین این نتیجه شده داشتم فایل های توحید عملی رو تو ذهنم مرور میکردم که بلند شدم رفتم سراغ گوشیم دیدم نشانه امروزم آرامش در پرتو آگاهی شماره 8بود اصلا دیوانه شدم وقتی داشتم راجب باور های توحیدی شما فکر میکردم شاهد از غیب رسید که باور های استاد این هاست انشالله کامنت هم رو اون قسمت میزارم که دیروز ده بار گوش دادم و بعدش این فایل که دیگه تکمیل کننده سوالم بود که داشتم باور های شمارو بررسی میکردم استاد من خیلی حرف ها و باور های شمارو بررسی میکنم چون دلم میخاد دقیقا پا بزارم جا پای شما و دلم میخاد منم مثل شما دقیقا عمل کنم و وقتی یه الگو کامل مثل شما دارم سعی میکنم رد پاهاشو تا قله دنبال کنم تا منم اون مناظر زیبا ومسیر زیبا و زیباها و نعمت های که الان داره تو زندگیش تجربه می‌کنه منم تجربه کنم

    استاد جان عاشقم مریم جان عاشقتم و انشالله به زودی میبینمتون 😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2757 روز

      سلام زهرا عزیز تحسین می کنم شما را به خاطر این شجاعت برای تغییر شغل، آفرین یک سوال داشتم چطوری علاقت فهمیدی من خودم آزمایشگاه کار می کنم از وقتی که با قانون آشنا شدم با باورهای سلامتی که در من ایجاد شده مغایرت داره نمی دونم به چه مسیری برم و راکد شدم خیلی دوست دارم شرایط کاریم تغییر بدهم ولی نمی دونم به چه سمتی برم ممنون می شم از تجربه خودت بگی موفق باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا آبلو گفته:
        مدت عضویت: 1915 روز

        سلام دوست خوبم زهرای عزیز

        ممنونم از توجه و پاسخ پر از عشقت

        دوست خوبم راهنمایی کاملتر از فایل های دانلودی این سایت و دوره دوازده قدم نمیتونم بهت پیشنهاد کنم من با فایل های دانلودی و مقالات سایت و کتاب رویا ها و فکر خدا قانون رو کمی درک کردم و با دوره دوازده قدم به شناخت بهتری رسیدم و تو دوره دوازده قدم بودم که ذهنم باز شد و تونستم تشخیص بدم علاقه آمو و هدایت خدا رو دریافت کنم و به شما هم پیشنهاد میکنم با درک بهتر قانون با کمک فایل ها و دوره ها قلبتو باز بزاری تا خدا هدایت کنه انشالله که موفق و سعادمتند باشی دوست من 😘😘😘

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    سلام استاد عزیزم

    چه احساس عالی دارم شما میبینم با این همه تغییر یه جوری دارم به وضوح شدن رو در تمام زندگیتون میبینم تحسینتون میکنم

    هر فایلی رو که ارایه میدید میگم دیدی خدا هدایتم کرد به همون استادی که میخواستم همون منطقی که فطرتم و ذاتم قبولش میکنه این صحبت ها یه تفکر بزرگ و تعمق عمیق پشتشه میخوام لحظات زندگیم پر باشه از این تفکر که رفتار یه خروس میشه نقطه ی الهام ،این روزا دارم یه نگهبان میزارم در دروازه ی ذهنم افکار منفی اجازه ی ورود ندارن الان ۴روزه تاحدود زیادی موفق بودم .میخوام زندگی بسازم که تمام زندگیم تجربه ی کارهایی باشه که دوست دارم تجربشون کنم .یه جورایی همه ی لحظات عمرم رو زندگی کنم .

    عاشقتونم ممنونم تحسینتون میکنم مریم جان هم که ماشالله استادی هستن که باید از ایشون هم کمال تشکر رو داشته باشم .

    💕💕💕💕💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    اشکان رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 3549 روز

    سلام استاد عزیزم و سلام خانم شایسته عزیز

    خیلی هر دوتون دوست دارم و از شما و همه عزیزان گروه تحقیقاتی هم ممنونم برای تمام زحماتهایی که میکشین.از همه بچه های سایت هم ممنونم که با کامنت هاشون خیلی خیلی به من کمک کردن.

    میدونین استاد چند وقت پیش بود با گوش کردن یکی از فایلهای گفتگو با دوستان از شما یاد گرفتم که جای توحید تو قلب و با تشکر کردن از انسانها چیزی از توحید تو کم نمیشه.همون جا با خودم گفتم که از همین الان به این نکته که از شما یاد گرفتم شروع میکنم به عمل کردن و تشکر میکنم از همه عزیزانم و انسانهایی که برای من کاری انجام میدن و الحق که از لحظه ای که شروع کردم به عمل کردن به این نکته همه چیز بهتر شده مخصوصا روابطم با همسرم.

    استاد عزیزم یک خاطره تعریف کنم از دوران تحصیلم در دانشگاه که ارتباط داره با این جمله که تو فایل گفتین ( بچه ها من دوست دارم به حرفهایی که بهتون میگم عمل کنین و این حرفها باید بهش عمل بشه تا نتیجه داشته باشه ) سال 86 بود و من در مقطع لیسانس در رشته ماشین ابزار در حال تحصیل بودم و در همون دانشگاه دوست مشترکی هم داشتم به نام هادی . همه میدونن که برای بچه های یک رشته تو دانشگاه درسها و واحد ها یکی بود فقط حق انتخاب داشتی که مثلا این واحد رو این ترم برداری یا یک ترم دیگه اما در نهایت یک تعداد واحد خاص باید برداشته میشد و پاس میشد و آخرش هم مدرک داده میشد.این رو هم همه میدونن که یک سری از بچه ها این وسط فقط درس میخونن که واحدها رو پاس کنن و مدرک بگیرن و وقتی هم که وارد بازار کار میشن تقریبا هیچی بلد نیستن و هیچ مهارتی هم کسب نکردن و وقتی ازشون میپرسی تو این مدت دانشگاه چی کار میکردی میگن تو دانشگاه تئوری همه چیز یاد میدن و بین دانشگاه و بازار کار خیلی فاصله هست و از این جور حرفها ( خود من تو این دسته بودم ) اما یک سری هم بودن که سعی میکردن یاد بگیرن تمرین میکردن کتاب میخوندن با نرم افزارهای مرتبط کار میکردن و اینها واقعا میخواستن یاد بگیرن و نیامده بودن که واحدها رو پاس بکنن و آخرش هم مدرک بگیرن و برن. این در حالی هستش که منابع ، اساتید ، کارگاه ها و دسترسی به اطلاعات برای هر دو گروه یکسان. هادی دوستم جز دسته دوم بود و سعی کرد در محیط یکسان یاد بگیره و مهارت کسب کنه. و قشنگ یادم میاد بعد از دوران تحصیل من در یک شرکت قالب سازی مشغول کار شدم و مدیر شرکت همش به من مینداخت که پس تو اون دانشگاه چی بهت یاد دادن و من هم خودتون میدونین چی میگفتم دیگه. شرکت بعد یک مدت یک قرارداد بست برای ساخت یک قالب پلاستیک بزرگ و قالب رو هم ساخت اما هر کار میکردن نمیتونستن از قالب جواب بگیرن و کارشون به مشکل میخورد و کلی داشتن ضرر میدادن تو همین اوضاع یکروز دیدم اون دوستم هادی آمد شرکت و بعد یکی دو جلسه با مدیر عامل تو واحد طراحی شرکت مشغول شد و بچه ها باور کنین هادی مدل قالب رو برد تو نرم افزار و تحلیلش کرد و محاسبات رو تو نرم افزار زد و بعد یکی دو تا تغییر تو قالب که حدود یکی دو ماه طول کشید قالب جواب داد و دهن همگان باز موند چیزی که شرکت یک سال داشت تلاش میکرد جواب بگیره هادی تو 2 ماه با توانایی فنی اش درستش کرد.اون زمان که قانون بلد نبودم کلی هادی رو خراب کردم و پشتش حرف زدم و یک سری کارهای دیگه که اینجا نمیگم و فکر میکنم خودتون بهتر میدونین.

    بعد گذشت چندین سال از این موضوع و حالا با دونستن قانون میخوام چند تا چیز برای رد پا اینجا بگم

    — بعدها فهمیدم که هادی اون دوستم تکاملش رو طی کرده بود و قبل از اینکه بیاد شرکت ما کلی جاهای دیگه کار کرده بود و تجربه کسب کرده بود و با کوله باری از تجربه ، آگاهی و تمرین طی مدت 2 ماه مشکلی رو حل کرد که بقیه طی مدت یکسال نتونسته بودن حل کنن و بعدش هم شنیدم از دوستان که با اینکه از همه نیروها جدید تر آمده بود اما به عنوان سرپرست واحد طراحی معرفی شده. الان خیلی براش خوشحالم و تحسینش میکنم.

    — استاد عزیزم طبق قانون تکامل که خودتون تو جلسه 14 ثروت 1 گفتین آدمها نمیتونن خیلی متفاوت نسبت به کارنامه گذشته اشون عمل کنن و در نهایت میتونن 1 درجه یا 2 درجه نسبت به قبلشون بهتر باشن.من تمام زندگیم همین جوری بودم که فقط به فکر پاس کردن بودم نه عمل کردن.حتی این موضوع در مورد این سایت و آموزشهاش هم بوده و فکر میکردم با شنیدن این فایلها و رفتن به فایل بعدی یا صرفا خرید محصولات بیشتر اتفاقات خیلی بزرگی تو زندگیم میفته اما نه . از یک جایی تصمیم گرفتم دیگه شاگردت نباشم اصلا با خودم گفتم مگه من آمدم اینجا که مثل دانشگاه یک نفر رو استاد صدا بزنم و فقط اینجا باشم و هر کس ازم پرسید بگم آره من هم عباسمنشی هستم مثل زمانی که دانشگاه بودم هر کس ازم پرسید چکاره هستی بگم آره دانشجو هستم.نه استاد عزیزم به قول خودت تو معرفی آپدیت ثروت 2 گفتی یکی یا دو تا از بچه هایی که تو دوره ثروت 2 دبی بودن ارتباط داری و الان درآمد 1 میلیاردی در ماه دارن.بستر و اطلاعات سایت برای تمام اعضا یکی هستش مثل زمان من و هادی تو دانشگاه اما …….

    — الان طبق قانون تکامل دارم روی خودم کار میکنم و سعی میکنم که هر ماه نسبت به ماه قبل ورژن بهتری از خودم بسازم و عجله هم نمیکنم و به خودم میگم من که بیشتر اوقات زندگیم فقط پاس میکردم حالا انتظار نداشته باشم یکدفعه خیلی تغییر کنم.الان به مرحله ای رسیدم که دارم سعی میکنم به حرفهات عمل کنم از اون شاگردهای الکی نباشم که فقط هستن.و مطمئنم که به نکته ای که تو این فایل گفتی از همین الان عمل میکنم و سعی میکنم زندگی رو تجربه کنم.

    — این حرفها رو میخواستم تو جلسه 14 ثروت 1 بنویسم اما اون روز که میخواستم کامنت بنویسم باهام حرف نزد و نیامد.

    دوستتون دارم و براتون بهترین رو میخوام

    خدانگهدارتون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
  9. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    بنام خدای یکتا💚🍃

    خدایاعاشقتم که قوانینت رو بهم گوشزد کردی🙏

    استاد عااااشقتم که قوانین خداوند رو بهم یاداوری میکنی🙏

    چقدر امروز حال متفاوتی دارم انگار حول حالنا الی احسن الحال شدم !!

    استاد جون امروز ازمایش چکاب دادم وقتی جوابو دیدم یاد قوانین افتادم .چون یکسری موارد توی ازمایشم بود که نشون از فرکانس های بد گذشته ام بود دقیقااز وقتی که فرکانس بد فرستاده بودم از همون روزها ، چندتاگزینه توی برگه ام بالاپایین شده بود وازحالت نرمال خارج شده بود البته که موارد مثبت هم خیلی داشت.این نشون میده کنترل ذهن حتی در برگه جواب ازمایش هم تاثیر مستقیمی داره ..کنترل ذهن بیشتر=سلامتی بیشتر

    بااین فایل یاد اصل بقای اصلح افتادم و چون امروز یک تماسی باهام گرفته شد از یک شخص مداربالا !!!خیلی هم بالا.رفتم و دوباره اون فایلو گوش دادم .چون قراربود به درخواست ایشون پاسخ بدم درخواست برای همکاری در رشته مورد علاقه ام در اصل همون رسالتم .اما ترسها همون موقع جوری بهم فشار اوردن که همون لحظه حرف ایشون رو رد کردم وگفتم احتمالا نیام !!ولی چون امروز در روز۶۶سفرنامه هستم و فایلش دقیییقا حال و روز من روتوصیف میکرد و پاسخم رو از خداوند دریافت کردم😉 خدا گفت جهان من قانونمنده و قانونا وسنت الهی هیچ وقت تغییر نکرده و نخواهد کرد این تویی که باید تغییر کنی و خودتو وفق بدی ..بهترینها به مراحل بالاتر صعود میکنن اگه پا روی ترسهات نذاری ، ترسهای واهی ، تغییر در زندگیت رخ نمیده و درجا میزنی .بااینکه ترس داری ولی باید اقدام کنی ..

    امروز در روز۶۶سفرنامه بهم پیشنهاد کاری شد .کاری که :عشق و رسالتمه ازادی زمانی و مکانی داره ساعت و روزکاری کمی داره _ حقوق ۵روز کاریم مطابق با حقوق یکماه کار در سال گذشتمه در کاری که برای دیگران انجام میدادم .. در این یکسال نشستم روی باورهام و هنرم کار کردم و در اون رشته تاحدودی به مهارت رسیدم اما جاداره بیشتروبیشترکارکنم تاحرفه ای بشم .من ازاین کارکردن کیف میکنم حالا معنی حرفای استاد رو میفهمم حرفایی که در قسمت راهکارها ، روانشناسی ثروت۱ گفته شد. اونجا نوشته که کار باید عشقت باشه چون در اینصورت بدون اینکه زجر بکشی ادامه میدی وکارمیکنی و تکاملت رو راحتتر طی میکنی چون درهرصورت این تکامل باید طی بشه چه بهتر که در مسیر مورد علاقت باشی تا بدون دردوزجر باشه .در این مسیر که داری تکاملت رو طی میکنی همزمان اعتمادبنفست میره بالاتر و ارزش برای خودت و کارت قائل میشی ؛ به نسبت ارزشی که در نزد خودت وجود داره و این باور که کاری که انجام میدی در جهان ارزش ایجاد میکنه ، همونقدر ثروت به سمتت میاد .ثروت یک نوع انرژیه پول یک نوع فرکانسه. پول سمت کسی میره که شبیهش و هم فرکانسش باشه ادمای ثروتمند ذهنشون جوری تربیت شده که ناخوداگاه پول رو جذب میکنن مثل اهنربا .باور توحیدی در کنار بقیه باورهای پولساز غوغا به پامیکنه تو رو از قعر به عرش میاره واقعا چی میتونم بگم از باور توحیدی که دنیاتو و اخرتت رو میسازه بهت ارامش و دل قرص میده تکیه گاهت میشه در روزهای سخت .

    ازکمال گرایی بگم که پاشنه آشیلمه. این باور نمیذاره حرکت کنی چون تا میای یه کوچولو درباره هدفت فکر کنی از راه میرسه و حتی نمیزاره براش یه قدم کوچیک برداری اونققققققدر خواستت رو دوووور و دراز جلوه میده که تو همونجا خشک میشی و تکونی نمیخوری !! اینه قدرت باور ! اما وقتی ادامه مقاله کمالگرایی رو فکر کنم در قسمت جهان بینی توحیدی ،میخونی متوجه میشی چی به چیه و پرده ای از جلوی چشمات به کناری میره و تومیفهمی این وسوسه شیطونه که نمیزاه قدم برداری و اونو دور متصور میشه برات وگرنه خواسته ات در چند قدمیت قرار داره ، پول جلوی چشماته امااا تو نمیبینیش نمیتونی ببینی چون نخواستی که ببینی !! اینو بدون پول تو فرکانس تو نمیاد همونطوریکه تو فرکانس من نیومد این ماییم که باید بریم نزدیکش …

    قانون اصلح رو رعایت کن

    جهان با کسی شوخی نداره خداوند با هیچکسی شوخی نداره ودلش برای هیچکی نمیسوزه .به سمت خواستا هات حرکت کن وگرنه جوری زیر چرخهای جهان له و لورده میشی که نمیفهمی از کجاخوردی .اونقدر اروم و ملو و به صورت طبیعی میری پایین همونطوری که اگه حرکت کنی به طورطبیعی میری بالا که خودت متوجه نمیشی مثل همون غورباقه ها…

    حواست به خودت و فرکانسات باشه

    چون جهان با کسی شوخی نداره👊💪

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    سامان اسعدی گفته:
    مدت عضویت: 2699 روز

    سلام استاد عباس منش عزیزم ،خیلی خوشحالم که در سایت شما حضور دارم و افتخار میکنم به وجود پر سعادت و پرخیر و برکت شما،که هر بار با دیدنتون خدارو صدهزار بار شکر میگم،استاد عباس منش میخوام تجربه خودم رو در مورد این داستان بگم،من با کمک الله مهربان سال قبل از شهری که ۲۶ سال در آن زندگی کردم خارج شدم و الان مدت یک سال هست که از منطقه امنم خارج شدم و خیلی تجربه هارو کسب کردم و واقعا لذت بردم

    میگن در زمان های قدیم افرادی که شجاع تر بودن در جلوی جنگ قرار میگرفتند و افراد ترسوتر در عقب و به همین دلیل هم افراد جنگجو بیشتر در معرض خطر بودند و کسی که در سیاهی لشکر بود بیشتر شانس زنده ماندن داشته پس بیشتر شانس زادو ولد داشته و الان شاهد این هستیم که نسل افراد شجاع بسیار بسیار کم هستند،کسانی که در دل ترس هاشون وارد بشند و واقعا بخوان زندگی جدیدی رو شروع کنند

    من به شخصه دوسدارم جوری زندگی کنم که لحظه مرگم راضی باشم و خوشحال و حسرت چیزی رو نخورم،سرتون رو درد نیارم من بسیار خوشحالم که در سایت شما حضور دارم و بازهم میگم باعث افتخارم هستید،

    خدارو صدهزار مرتبه شکر🌹🌹❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: