مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با نام و یاد الله
مثل همیشه این فایل هدایتی هم بسیار عالی و زیبا و تاثیرگذار بود برای منی که همیشه دنبال تغییر و تحول و بهبود شخصیتی و تمام ابعاد خودم هستم
و البته افتخار میکنم به خودم که در این مسیر هستم و خداوند را بینهایت سپاسگزارم که به من عمری داد که بیام و خودم رو تجربه کنم و زندگی این دنیای مادی رو تجربه کنم
بله البته زندگی دنیا در مقابل زندگی آخرت واقعاً چشم برهم زدنیه چه سه سال باشه چه 100 سال چه 500 سال و چه نزدیک هزار سال مثل حضرت نوح
و این دیدگاه باید باشه که من یک موجود ابدی هستم و قراره که تا ابد زنده باشم،،و به این دنیا اومدم که خودم رو تجربه کنم در زمین بگردم و ببینم و لذت ببرم از یه جایی شروع کنم از هر جایی که میتونم شروع کنم و لذت ببرم و تجربه کنم
یک مهارت جدید یاد بگیرم یک مسافرت جدید به یک مکان جدید و یا یک مسافرت و تفریح به مکانی که نمیشناسی بدون برنامه و هیجان انگیز،،،رفتن به یک شهر جدید آشنایی با آدمهای جدیدی که الان نمیشناسمشون،،،یادگیری یک زبان جدید مثلاً زبان انگلیسی که خودم خیلی دوست دارم ادامه بدم و یادش بگیرم،،،حتی در اون کاری یا ورزشی که انجام میدی به روشهای جدید و تمرینهای جدید، مثلاً من خودم دوست دارم توی تمرین بدنسازی برنامه خودم رو عوض کنم و یه برنامه جدید داشته باشم و حرکاتهای جدید رو امتحان بکنم و تجربهاش بکنم
دوست دارم زبان انگلیسی رو خیلی خوب یاد بگیرم تا اینکه کلیپهای انگلیسی زبان یا صحبت انگلیسی رو خیلی خوب و روون انجام بدم و به نظرم باید کم کم شروع بکنم به یادگیری لغات انگلیسی دیدن کلیپهای آموزشی و از یه جایی شروع کنم مطمئنم که قدرت و سرعت یادگیری من خیلی بالاست و خیلی زود یاد میگیرم با توجه به همون لرنینگ کروی که استاد توی فایل احساس لیاقت گفتن میدونم که یک دسته از افراد خیلی زود در ابتدا یاد میگیرند و رفته رفته از سرعت یادگیریشون کمتر میشه ولی همچنان میتونن ادامه بدن دسته دوم افرادی هستند که شاید سرعت یادگیری در ابتدا برای اونها کم باشه و پایین باشه ولی از یه جایی به بعد سرعتشون خیلی بیشتر میشه و تصاعدی حرکت میکنند
من دیشب خیلی دلم میخواست که یک فایل هدایتی رو ببینم شه دوست دارم در کنار آموزشهای دوره احساس لیاقت که الان دارم جدی روش کار میکنم، هر از چند گاهی یک فایل هدایتی رو ببینم و بدونم که دقیقاً خداوند میخواد من چه رشدی رو در شخصیت خودم و تمام ابعاد زندگی خودم ایجاد بکنم تا اینکه رشد بکنم و خودم رو ارتقا بدم و کیفیت زندگیم هم بهتر بشه
و واقعاً اینکه ما بیایم همیشه از نقطه امن خودمون حرکت کنیم و نقطههای دیگر رو تجربه کنیم و تجارب جدید و چالشهای جدید رو در زندگی خودمون تجربه کنیم یا به وجود بیاریم خیلی کیفیت زندگی ما رو ارتقا میده به نظر من
و اینکه همیشه یادم باشه شخصیتی مثل این خروس در دنیای واقعی خودم نباشم و همیشه سعی بکنم که از نقطه امن خودم حرکت کنم و تغییر و تغییر و تغییر و حرکت و حرکت و حرکت و شجاعت و شجاعت و عبور از مرزهای محدوده امن عبور از ترسهای واهی ذهنی، تجربه چالشهای جدید دیدن زیباییها و نعمتهای خداوند در این جهان
راستش اگر در مورد عبور از منطقه امن و تغییر بخوام صحبت کنم، ما حدود یک سال پیش یعنی اردیبهشت ماه 1402 از شهرستان خودمون که یکی از دهاتهای استان زنجان بود به همراه عزیز دلم مهاجرت کردیم به شهر قلعه حسن خان که یکی از شهرهای حاشیه تهران هست، و با توجه به تضادهایی که اونجا تجربه میکردیم و اینکه کار من تهران بود و اینکه عزیز دلم دوست داشت که بیاد شهر و زندگی شهرنشینی رو با هم تجربه کنیم،،،بنابراین تمام سعیمون رو کردیم که باورهای خودمون رو ارتقا بدیم در مورد مهاجرت و خیلی در مورد الگوهایی که مهاجرت کردن خوندیم و با همدیگه صحبت میکردیم و من خیلی دنبال خونه گشتم هرچند خداوند در نهایت من رو از مسیری خیلی سادهتر و آسانتر و در دسترستر کم هزینهتر هدایت کرد و با تکامل یه خونه گرفتیم و اومدیم به تهران،،این یک قدمی بزرگ بود(هرچند اولش یکم سخت بود به خاطر اینکه باورهای ما به اون صورت تغییر نکرده بود و وابستگیهایی داشتیم و هنوز هم داریم ولی من همیشه وقتی این حرکت رو در زندگی مرور میکنم واقعاً خودم رو تحسین میکنم) برای ما که اون موقع برداشتیم و خیلی هم بعدش راضی بودیم و حس میکردیم که کیفیت زندگیمون واقعاً بالاتر رفته و احساس رضایت درونی خیلی خوبی داشتیم چون که از یک منطقه محروم و دور افتاده ، اومده بودیم به جایی که خیلی نسبت به شهرهای دیگه ایران پیشرفته است و امکانات زیادی داره و تمدن و فرهنگ و تفکرات مردمش خیلی متفاوتن و سطح بالاتری دارند خیلی افراد موفق در این شهر بودند و خیلی الگوهای بزرگی وجود داشت،،،و من همیشه به خودم میگم که این یک قدمیه که ما برداشتیم و داریم آماده میشیم برای اینکه مهاجرتهای بزرگتری را انجام بدیم برای خارج از ایران و مهاجرت به جایی که دوست داریم و البته هر جایی هم که باشی به قول استاد اگر فکر کردی که داره به نقطه امنی تبدیل میشه و مثلاً جایی که داری زندگی میکنی همه جاشو بلدی همه آدمها آشنا شدن همه خیابونها رو تقریباً بلدی و عادت کردی، دقیقاً موقعیه که باید حرکت کنی و خودت رو وارد منطقه دیگهای بکنی چالشهای جدید خیابانهایی که نمیشناسی هایی که هنوز اونها رو نمیشناسی و یادگیری بینهایت چیزی که تو رو به یک آدم بهتری تبدیل میکنه
واقعا زندگی زیباتر میشه اگر به قول استاد بیایم نگاه کنیم به خودمون و ببینیم چه ترسهایی داریم خودمون رو بندازیم تو دل اون ترسها،،،من قبلاً با عزیز دلم چند بار موندن و خوابیدن توی پارک و چادر رو تجربه کردم و روزهایی که شاید از اوضاع مالی خوبی برخوردار نبودیم ولی تو اون دوران یک سال یک و نیم ساله همیشه دنبال تجربههای جدید بودیم مسافرتهای جدید شهرهای جدید و چالشهای جدید ، آدمهای جدید یاد گرفتن چیزهای جدید و غیره
که این سبک زندگی ما رو عاً متفاوتتر و رشد یافتهتر از آدم قبلی کرد، و خیلی به نظرم نترستر شدیم و همین باعث شد که 5 6 ماه بعد از عروسی خودمون از شهرستان بار و بندیل رو جمع بکنیم و دوتایی امید به خدا و توکل به خدا بکنیم و بیایم جایی که تقریباً هیچکس رو اینجا نمیشناختیم و آشنایت خاصی نب آدمها و نه با شهر جدید داشتیم
من خودم زمانی که شهرستان بودم همیشه برنامه کاریم اون موقعی که توی اورژانس 115 شیفت میدادم این بود که میرفتم سر کار یک روز یا دو روز سر کار بودم شیفت بودم کامل شب و روز، و بعدش سریعا میخواستم که برگردم به نقطه امنم یعنی همون دهات و شهر کوچیک نزدیک خودمون و فکر میکردم که اگر نزدیک به محل زندگی خودم باشم این برای من بهتره و اینجوری ونم به آدمهایی که میشناسم و دوستشون دارم نزدیکتر باشم و فکر میکردم که این یک سبک زندگی عالی محسوب میشه چون باورهای محدود کنندهای داشتم
اما بعد از اینکه با سایت استاد آشنا شدم در ابتدا چندین ماه فایلهای رایگان رو دیدم و باعث شد که باور من ارتقا پیدا کنه و باورهای فوق العادهای در ذهن من کم کم به تشکیل شدن کرد، همین باعث شد که بشینم فکر کنم و برای چندین سال آینده برنامه داشته باشم و فهمیدم که باید بیام به تهران و اینجا کار بکنم چون درآمد بالاتری داشت و البته خودم خیلی دوست داشتم که بیام تو این شهر و تجربش کنم هرچند اولش واقعاً سر در نمیآوردم شون و جایی که خیلی دور بود به محل زندگی ما،،،خلاصه از وقتی که تصمیم گرفتم حرکت کنم خداوند بینهایت هدایتها و حمایتهای خودش رو از من انجام داد از اینکه همیشه یا خیلی از اوقات افرادی من رو سوار میکردند یا جابجا میکردند که اکثراً از من کرایه نمیگرفتند، گرفته تا، افرادی که دوستای من بودند و خیلی راحت خونه خودشون رو در اختیار من قرار میدادند تا زمانی که کم کم من کارم توی تهران شروع شد و درآمد پیدا کردم و البته هدایت خداوند بود که بعد از چند ماه تونستیم خونه بگیریم با عزیز دلم و مهاجرت کنیم به تهران و پایان بدیم به این رفت و آمد…
خیلی از افراد و نی که ما جدیداً باهاشون آشنا میشیم وقتی میبینند که ما دوتایی با عزیز دلم اومدیم اینجا و فامیل و دوست و آشنایی خاصی نداریم یا اگر هم نداریم زیاد رفت و آمد نداریم با اونها،،،خلاصه وقتی میفهمن که این دل و جرات رو داشتیم و الان هم انقدر داریم پیشرفت میکنیم و ادامه میدیم واقعاً تحسین میکنند و میگن شما خیلی شجاع هستین و نترس هستین،،،هرچند نمیخوام خودم رو وابسته به تحسین دیگران و تایید دیگران بدونم ولی خب خیلی خوشحال میشم از اینکه تونستم این سبک زندگی متفاوت رو شروع بکنم و سپاسگزار خداوند هستم که همیشه به من کمک میکنه،،،و همین جدا شدن از خانوادههای خودمون و اومدن به این شهر بزرگ باعث شد که خیلی توحیدیتر بشیم من خودم خیلی برنامههای خودم رو برای آینده جدیتر کنم و باعث شد که خیلی جدیتر به پیشرفت خودم فکر بکنم و همیشه در در تکاپو و فعالیت بشم مثلاً باعث شد که یک حرفه جدید رو یاد بگیرم، طراحی با نرمافزار اینونتور و بعدش ساخت اون در دنیای واقعی که الان بعد از یک سال و خوردهای واقعاً پیشرفت خیلی خوبی رو انجام دادم و امیدوارم که خداوند من رو در این مسیر در زمان درست و موقعیت درست قرار بده و ثروت بینهایتی را وارد زندگیم بکنه و آزادی زمانی و مالی و مکانی رو داشته باشم
اما اینکه من هدایت شدم به این فایل فوق العاده به نظرم خداوند میخواد به من پیامهایی رو بده که باز هم من رو به یک کیفیت بالاتری از زندگی میرسونه ،،،از این به بعد دوست دارم که با عزیز دلم اون روزهایی رو که بیکار هستیم برنامهریزی کنیم و بریم تهران رو بگردیم جاهای جدیدش رو ببینیم تجربه کنیم و لذت ببریم،،،دوست دارم که خونه بعدی که میخوایم اجاره کنیم بعد از پایان قرارداد خونه فعلی توی تهران باشه و دوست دارم که غرب تهران خونه بگیریم و اونجا هم کم کم خونمون رو ببریم جایی که دوست داریم و تجربه کنیم جاهای جدید رو با آدمهای جدیدی آشنا بشیم که البته هدایتهای خداوند هم وجود داره و باز هم وجود خواهد داشت و با این رشدهای ذره ذره و متر متر مطمئناً رشد تصاعدی و کیلومتری هم از راه میرسه و زمانی میرسه که خیلی راحتتر میتونیم به تفریح و مسافرت بپردازیم،،،من همیشه دوست داشتم که زودتر اوضاع مالی خودم رو بهتر بکنم و خونه خودمون ماشین خودمون و حساب بانکی میلیاردی خودم رو داشته باشم جوری فکر میکردم که با رسیدن به این خواستهها کیفیت زندگی من بهتر میشه،،،این انکارناپذیر هست که با رسیدن به آزادی مالی واقعاً زندگی روی دیگهای رو به من نشون میده و خیلی کیفیت زندگی من بالاتر خواهد رفت،،اما فکر میکنم که خیلی از اوقات اس خوبم رو شرطی میکنم احساس لیاقت و ارزشمندی خودم رو احساس خوشبختی خودم رو احساس خوب خودم رو گره میزنم به عوامل بیرونی و فکر میکنم که باید حتماً یک سری خواستهها توی زندگی من باشند، تا اینکه من خوشبخت باشم یا اینکه خیلی از کارها رو که الان هم میتونم انجام بدم رو موکول میکنم به اون موقع،،، اما به نظر من خوشبختی یا احساس خوب و احساس ارزشمندی و لیاقت خیلی چیز درونیه و نباید گره زده بشه به عوامل بیرونی مثل داشتن یک ظاهر خوب و آراسته یا یک قیافه خوب یا یک اندام مناسب، یا موفقیت مالی و ثروتمند بودن در زندگی و داشتن درآمد بالا، یا داشتن ماشین یا داشتن مسافرتهای خیلی فوق العاده یا داشتن یک پارتنر یا همسر خیلی فوق العاده و خلاصه خیلی چیزهایی که بیرونی هستند و فکر میکنم اکثر مردم همیشه احساس خوبشون رو احساس ارزشمندی و احساس لیاقتشون رو و احساس خوشبختی خودشون رو گره میزنند به این عوامل بیرونی و همین باعث میشه که خیلی اذیت بشن یا شکستهای سنگینی بخورن، یا خیلی مواقع احساس بدبختی و شکست و عقب افتاد از قافله دیگران یا ناامیدی و…بکنند
زندگی در لحظه یا همون مایند فولنس، یک تعبیر فوق العاده است که قرآن هم خیلی مواقع از اون صحبت میکنه و میگه که کسانی که به خدا و روز آخر ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند نگران آیندهای که نمیبینند میخواد چی بشه نیستند چون که اصلاً تضمینی نیست که در اون آینده زنده باشند یا نباشند، و یا ناراحت و اندوهگین شکستها و ملالتهای گذشته نیستند بار سنگینی رو از گذشته نمیکشند
در واقع خیلی واضح روشن خداوند میخواد به ما بگه که در همین لحظه زندگی کنیم و لحظه به لحظه زندگیمون رو دریابیم، و بدونیم که ما اومدیم زندگیمون رو تجربه کنیم پس باید همیشه در حال تجربه باشیم نه اینکه همیشه در حال تکرار تکرارهای روزهای قبلی خودمون و کارهای روزهای قبلی خودمون باشیم، در واقع بیایم به این تکرارها خاتمه بدیم و کم کم تفاوتها و تغییر رو ایجاد بکنیم که اون هم با تکامل امکانپذیره
و البته مثالهایی که استاد توی این فایل فوق العاده برامون زدن خیلی الهام بخش بود و تاثیرگذار و ملکه ذهن من شد سعی میکنم که همیشه برای خودم مرور کنم تا اینکه باعث بشه سرعت تغییرات در شخصیت من و در باورهای من و رفتارهای من و در نهایت در عملکرد من بیشتر بشه
سلام
خب من این فایل رو الان دیدم و میخوام نکاتش رو بنویسم
اینکه دنبال تجربه کردن چیزهای جدید باشم نخوام که همیشه توی یک محیط امن بمونم باید خودمو وارد چالش کنم باید زندگی کنم واقعا خودمو تجربه کنم که موقع مرگ حسرت نخورم که چرا خوب زندگی نکردم بهم فرصت بیشتری داده بشه نهه با حس خوب رضایت بگم خدایا شکرت من خوب زندگی کردم و هر لحظه آماده مرگ باشم و رضایت خاطر از این زندگی برم خب آدمای زیادی میبینم که به دلایل خیلی ساده ای از این دنیا رفتن و واقعا چه فرقی میکنه آدم به چه دلیلی از این دنیا بره نه اینکه عمدا بخوام خودمو وارد خطر سخت و عجیبی کنم یهو نهه ولی در همین لول و مداری که هستم ببینم چه چیزی واقعا برام چالشه ترس آوره دوست دارم تجربش کنم ولی میترسم ریسک کنم خطر کنم باید واردش بشم تجربه کنم خودم رو باید زندگی کنم واقعا استاد شما واقعا زندگی رو به معنای واقعی زندگی کردید ندیدم آدمی رو که مثل شما تا این سن اینقدر تجربه های متفاوت داشته باشه و واقعا در همه ی ابعاد خوب زندگی کرده باشه شما واقعا خوب زندگی کردید الگوی من هستید انشالله من هم بتونم اینچنین خوب زندگی کنم با کیفیت منم عاشق اینم که خودم رو تجربه کنم با کیفیت زندگی کنم که موقع مرگ حسرت چیزی رو نخورم نخوام حتی یک ثانیه فرصت بیشتری بخوام برای زنده بودن و زندگی کردن الهی که منم بتونم اینچنین خوب زندگی کنم وارد خیلی چالشا و تجربه های جدید شدم تاحالا و واقعا خوشحالم دلم میخواد باز بیشتر خودمو تجربه کنم زندگی کنم مهم نیست از نظر بقیه چجوریه زندگیم مهم خودمم که دارم واقعا زندگی میکنم تجربه میکنم خودم رو خداروصد هزار مرتبه شکر واقعا زندگی خیلی کوتاهه و باید از این فرصتی که در اختیارم هست خوب استفاده کنم و زندگی کنم واقعا شکر استاد شکر به خاطر وجودتون توی زندگیم خداروشکر الان به یک سبک شخصی رسیدم که اونجور که خودم دوست دارم زندگی کنم فارغ از نظر و شکل نگاه بقیه به زندگیم فارغ از اینکه زندگیه دیگران چجوره فقط دارم توی مسیر و راه زندگیه خودم پیش میرم راضیم خداروشکر این فایل خیلی خوبی بود دوست دارم تو زندگیم بیشتر عملیش کنم به امید خدا باید واقعا زندگی کرد لذت برد شما واقعا دیدتون و مدارتون خیلی بالاست استاد که اینچنین فکر میکنید و عمل میکنید که خیلی فرق میکنه با عموم جامعه و نتایج زندگیتون هم گواه همین افکار و باورهاست که نشون میده چقدر خوب زندگی کردید باشد که من هم اینچنین عزتمندانه و شرافتمندانه زندگی کنم چه خوبه شما هستید چه خوبه که جهان بر اساس قوانینش عمل میکنه و آدمهای هم فرکانس رو کنار هم قرار میده خوشحالم و راضیم از این مسیر و حضور شما در زندگیم باشد که این آگاهی هارو در زندگیم به کار بگیرم و خوب زندگی کنم به امید خدای بزرگ…
چه خوب که شما اینچنین قلب رئوف و باسخاوتی دارید که این آگاهی هارو با عشق رایگان بدون هیچ مزدی در اختیار ما میزارید واقعا ممنون که هم خوب زندگی کردید هم دارید جهان رو جای زیباتری برای زندگی میکنید.
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
روز 136
من همیشه دوست داشتم که جاهای جدید برم
کارهای جدیدو تجربه کنم
یه راه همیشگیو نرم
یه تجربه ی تکراری نداشته باشم
کارهای هیجان انگیز انجام بدم
ولی سوالم همیشه از خودم این بود ک چرا حد داره این رفتارت؟
چرا مرز داره؟
چرا ی جاهایی اینمدلی هستی ی جاهای نه؟
کجا این طور نیسم؟جاهایی که مثلا دلم میخواد برم ی مسافرت داخل ایران،ولی گیر میکنم بین هزینه ی مسافرت یا ی کاره دیگ ک اونم لازم دارم انجام بدم
دوس دارم موتور بخرم ولی گیر میکنم بین هزینه ی موتور و کارای دیگ
من متوجه باگم شدم بدم شدم با کمک دوره ثروت 3
من هنوز باور فراوانیم قوی نشده،که در مداری قرار دارم که بین انجام کارهایی ک دلم میخواد مردد میشم و نگران هزینه هامم
من هنوز در مداری نیسم که بتونم یه تور 15 میلیونی همین جنوب خودمون برم!در صورتی ک ممکنه پولشم همین الان توی جیبم باشه ها!ولی فکر میکنم کارای مهمتری دارم
چرا کارای مهمتری دارم؟؟
چون کمه و من شاید نتونم از پسشون بربیام پس بهتره بدو بدو و با زور اونارو انجام بدم
حالا اگه موند ،برسم ب بقیه زندگیم
این رفتار به این ضایعگی از کجا میاد؟؟؟
از باور کمبودم دیگ
درسته من تفریحاتی انتخاب کردمو تجربهکردم که روبروبشم با ترسام
مثل پرش از برج میلاد
مثل ارتفاع 40 متری
مثل مسافرتهای یهویی و یروزه
مثل موتور سواری و یادگیریش
….
ولی چرا همیشه ی وره ذهنم ،ینی یه وره بزرگه ذهنم،نزاشته کارای دیگ بکنم؟
منی ک عاشق سفرم
منی ک عاشق رفتن به جاهای جدیدم
منی ک عاشق غذاهای جدیدم
ریشه اصلیه من که سایه انداخته روکله باورام،باور کمبوده
حتی قبلا میترسیدم ک باهاش روبرو بشم
چون میگفتم خب رفتارت باید عوض شه،بعد همین فکر دچار تردیدم میکرد خب اگه رفتارتو عوض کنی،نکنه به بن بست بخوری و یجا کم بیاری کجبران نشه،و خلاصه ذهنم خودش خودشو منطقی میکرد و من شونه خالی میکردم
اما واقعا الان به خواسته هام ک فکر میکنم،میبینم من هیچ فرقی با اونی ک داره خواسته های منو زندگی میکنه ندارم
نه از هوش نه استعداد نه اراده نه هیچیزی
من فقط ترسی دارم ک از باور کمبوده و نمیزاره قدم بردارم و همش از نمیشه و پولات فلان میاد
من از عمق وجودم دلم میخواد شرایط و امکاناتی توی زندگیم باشه،که نه تنها خودم،بلکه ادمهای مهمه زندگیمو شریک تجربه ها و لذتام کنم
کادو بخرم واسه همه
خداروشکر میکنم ک همین لحظه،نوشتمش
رفتارمو باید یواش یواش تغییر بدم تا یه اتصال جدید توی مغزم ب وجود بیارم و راهی ک شروع کردمو متمرکزتر برم جلو
استاد ازتون ممنونم
سلام بر خدای قشنگم که عاشقش هستم وسلام براستاد بسیار خوش تیپ که لذت میبرم ازاین تیپ جدید که ۲۰سال بدنتان جوانتر شده
استاد. عجب فایلی گذاشتید مثل همیشه به موقع بود وپراز پیام بود برام
زمانی که دست رو دست میگذاشتم وهمه را مقصر میدانستم هیچ چیز عوض نشد برام زمانی که متوجه شدم همه چیز از خودم شروع میشود و بقیه را مقصر نکنموهمه چیز ازباورهایم شروع میشود و به اندازه ای که در ذهنم کار کنم نتیجه میگیرم
زمانی که روش تغذیه ام را عوض کردم و۲۳ کیلو کم کردم روی ترس هایم کارکردم برخلاف مخالفت بقیه رفتم جلو وچه نتایج عالی گرفتم وزن ایده آل سلامتی کارکردن روی ذهن روی شکم
چقدر امروز به همین مسایل فکر میکردم که این فایل را دیدم خدایا شکرت به موقع هدایت میشوم
زمانی که از محیط امن بیرون آمدم چه نتایجی گرفتم
زمانی که عمل لیزیک کردم الگو شدم بعد خانواده ام انجام دادند زمانی که اولین نفر در خانواده گواهینامه گرفتم وروی ترس هایم کردم بقیه جرات کردند و رفتند گواهینامه گرفتند ولی جسارت رانندگی ندارند زمانی که از محیط امن بیرون آمدم والان مجوز وبرند کار تولیدی گرفتم و تولید کردم وثروت وشهامت پیدا کردم وبیشتر خودم را باور کردم همه اینها باعث شد عزت نفسم بالا برودوالتن باز از محیط امن بیرون آمدم ودر سایت استاد عباسمنش عضو شدم خدا را شاهد میگیرم که دوسال چه نتایجی داشتم و دارم خدای من همیشه دنبال همین صحبت ها بودم به دنبال انسانها برای شنیدن این حرفها بودم ولی نبود که نبود تا اینکه خدا هدایت کرد وفایل های دانلودی را شنیدم وگوشم را به حرف های استاد که مثل وحی منزل بودسپردم و دوره قانون آفرینش اولین دوره ای که خریدم به لطف خدا سه ماه است که فقط دوره را با دخترم وپسرم میشنویم وایمان دارم که نتایج میآید چون میخوام ومیشود
خدایا خییییلی بی اندازه سپاسگزارم بابت هدایتم به این سایت وبابت رفتن به دل ترس هایم که هنوز خییییلی باید پارا فراتر بگذارم و تجربه کنم تا زمان مرگ راضی باشم از خودم
استاد نمیدونید چه کردید با ما خانواده ما عباسمنشی شده و نتیجه های پشت سرهم میآید
دوستان دوره بخرید واقعا جواب میده
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام استاد جان💓، سلام به خانم شایسته عزیز🌺 که زحمت فیلمبرداری این قسمت رو به عهده گرفتن و سلام به همه دوستای گلم در خانواده صمیمی عباس منش 🌼، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
خدایا شکرت🔶، استاد چقدر این فایل رو دوست دارم، چقدر فوقالعاده بود این فایل، چقدر تحسینتون میکنم، خدای من، شما از خیلی از جهات به یک موضوع نگاه میکنی، چقدر حرفهای شما سنجیده هست، چقدر درسته، چقدر باعث حرکت کردن ما میشه، چقدر صحبتهاتون آموزنده است، تحسینتون میکنم و از خدا میخوام راه شما رو پیش بگیرم. بهترینها رو براتون آرزو میکنم، خدایا شکرت.
توی این فایل استاد درباره حرکت کردن صحبت کردن، درباره اینکه نترسیم، درباره اینکه بخوایم حرکت کنیم و زندگی رو یه ذره بیشتر تجربه کنیم، به کیفیت زندگیمون فکر کنیم، تا طول مدت زندگیمون. این یه ترمزی هست توی ذهن ما که باعث شده من ریسکی نکنم توی زندگیم، بخوام توی محیط امنم بمونم، حالا مثالها زیاده از اینکه بترسم گم بشم و از همون مسیر قبلی برم، همون غذاهای قبلی رو بخورم، نخوام برم یه مهارت جدید، یه زبان جدید رو یاد بگیرم، نخوام حتی با افراد غریبه ارتباط برقرار کنم، چرا؟ چون عادت کردم، چون میگم من که نیازی ندارم، برای چی با افراد غریبه صحبت کنم؟ اما وقتی بگی میخوام زندگیم از بیروح بودن، از روزمرگی خارج بشه، اگر بگم میخوام تجربه کسب کنم، اگر به خودم بگم آقا خیلی طبیعیه که بترسم کاری که جدید باشه رو انجام بدم، این طبیعیه، هر کاری اولش یه مقداری میترسیم انجامش بدیم، اولش مقاومت داریم، این نباید باعث بشه ما هیچ حرکتی نکنیم، هیچ ایرادی ندارد اگر بخوام آشپزی کنم و دفعات اول غذام بسوزه، هیچ ایرادی نداره منی که اصلا فوتبال بازی نکردم، بخورم زمین. ایرادی نداره، این طبیعیه، خب من آماتورم، یا مثلا من مکانهای مختلف شهرم رو بلد نیستم، بعد وقتی صحبت میشه، بقیه تعجب میکنن، میگن بچه کجایی؟ فلان جا رو بلد نیستی؟ میگم نه، الان توی ذهنم نیست، حسم زیاد بد نمیشه، میرم یادش میگیرم، من که قدرت یاد گرفتن دارم! پس یادش میگیرم، وارد مسأله میشم، ازش فرار نمیکنم. خدایا شکرت🌹.
خیلی جالب بود برام که گفتید اسم خروستون رو گذاشتید ابوموسی، چقدر جالبه که حیوونات هم هر کدوم یه سری خصوصیاتی دارن، آخه تا قبل از این فکرم این نبود، فکر میکردم حیوونه دیگه، هموشون شبیه هم هستن، اصلا چیزی به اسم خصوصیت براشون درنظر نگرفته بودم، یه چند مدته توی حیاط خونمون ده تا بلدرچین داریم و ازشون نگهداری میکنیم، نگاه میکنم، بعضیهاشون خودمونیتر هستن، یکی دوتاشون خیلی شر و شیطون هستن تا جاییکه یکیشون توی دعوا چشمهاش رو از دست داد، بعضیهاشون هم که اجازه نمیدن نازشون کنم. اینها برام این درس رو داشت که حتی حییونها هم با هم فرق دارن، یه مطلب دیگه اینکه وقتی دیدم که اون بلدرچینمون چشماش رو از دست داد، به خودم گفتم دلسوزی نکن، درسته این اتفاق به ظاهر بدیه اما یاد صحبتهای شما توی اصل بقای اصلح افتادم و گفتم این روند طبیعیه جهانه، من نباید ناراحت بشم، جهان داره با این تضادها رشد میکنه و خدا احساساتی برخورد نمیکنه، استاد از شما ممنونم که باعث شدی فکر کنم، باعث شدی بهتر قوانین خدا رو بشناسم.🙏
داستان اینه که بخوایم مثل ابوموسی نباشیم، ابوموسی لذتی از زندگیش نمیربره، اونطور که بقیه مرغ و خروسهایی که دست به اکتشاف زدن و کلی سوسک و کرم و غذاهای جدید پیدا کردن، حالا این یه مقاله که میگیم ابوموسی، من باید درسم رو یاد بگیرم، این موضوع به ذهنم رسید که آقا توی عزت نفس میگیم، مقایسه کردن خودمون با دیگران اشتباه، اما این مقایسه باعث حرکت کردن میشه، تازه اگر مبنا رو بذاریم مقایسه خودمون با گذشته خودمون، میبینیم که افرادیکه مثل ابوموسی هستن، تغییر نکردن، اونها یه مسیر مشخص رو بارها و بارها تجربه میکنن، بدون اینکه بخوان چیز جدیدی یاد بگیرن. درسته بیشتر عمر کرده، اما کیفیت زندگیش مهمه و ما میتونیم از این فرصت کوتاهی که خدا بهمون داده استفاده کنیم و لذت ببریم و زندگی رو در تمام ابعادش تجربه کنیم یا اینکه توی دایره امنمون بمونیم و در آخر حسرت بخوریم و بخوایم یک روز دیگه عمر کنیم و زندگی رو به همون شکل سابق تجربه کنیم.
خیلی جالب بود که گفتید من به شخصه افرادیکه حرکت کردن، مهاجرت کردن، افرادیکه از دایره امنمون بیرون رفتن رو همیشه تحسین کردم حتی اگر اون فرد یه کوهنوردی باشه که توی سرما یخ زده باشه یا یه موتورسواری باشه که توی یه مسابقه یا توی یک حرکت نمایشی از دنیا رفته باشه، این افراد زندگی رو تجربه کردن، واقعا همینطوره، تا اینکه تمام برنامه زندگیمون این باشه که یه روز بیشتر زندگی کنیم. من هم این افراد رو تحسین میکنیم. خدایا شکرت🌺
اینکه یه نفر هرچند کوچک، یه کار جدید رو امتحان میکنه، این احساس توانمندی به آدم میده، این احساس خیلی شیرینه. این تجربه آدم رو بالا میبره، فرد رو پختهتر میکنه، حس میکنی این فرد چقدر با خودش در صلحه، چقدر حالش خوبه، چقدر اعتماد بنفس داره و تحسینش میکنی و اونوقت که باورش میکنی این نوع زندگی رو، تو هم آروم آروم به این مسیر هدایت میشی، تو هم تجربه میکنی، تو هم توکل کردن رو تمرین میکنی، تو هم طبیعی رفتار میکنی، توکل کردن یعنی من به خدا ایمان دارم که همیشه برام خوبی میخواد، پس نگران نیستم و کارهام رو بهش میسپارم.
همونطور که استاد گفتن این صحبتها باید منجر به عمل بشه، ما باید تکامل رو رعایت کنیم، نه اینکه یه دفعه بریم سراغ ماجراجوییهای بزرگ، ما باید یه ذره، یه درصد، یه کوچولو نسبت به گذشتمون تغییر کنیم، این بار از یه مسیر جدید بریم، بشینیم بنویسیم که چه کارهایی میتونم انجام بدم، خدا رو شکر کنیم و به خودمون تبریک بگیم، خودمون رو تحسین کنیم که این حرکتی که انجام دادم به خاطر تغییر باورهای بود و باور کنیم این مسیر جواب میده، برای تحسین میتونیم برای خودمون هدیه بخریم و به این صورت از خودمون تشکر کنیم، خدایا شکرت😍
استاد خیلی ازتون ممنونم، به شما افتخار میکنم، دوستتون دارم🌟
مریم خانم عزیز از شما هم ممنون و سپاسگزارم به خاطر فیلمبرداری این قسمت و زحمتی که برای سایت میکشید که اینقدر عالیه🌺
راستی، چقدر ویو فوقالعاده داشت این قسمت، چقدر لباسهای استادم قشنگ بودن، استاد جان، چقدر کفشهای زیبایی پوشیدید✨، خدایا شکرت🌼 خدایا شکرت به خاطر سلامتی و اندام فوقالعاده استادم🔶، خدایا شکرت به خاطر زیبایی حرکت آب دریاچه🏞️، خدایا شکرت به خاطر ابرها و آسمون آبی فوقالعاده زیبا🦋
امیدوارم همه شما دوستای گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد🌺، سلامت🌼، ثروتمند✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید❤️
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام به همه دوستان عزیزم
بعد از حدود شاید یک ماه اومدم تا اینجا از خودم ردپا بذارم.این فایل به صورت هدایتی دیروز اومد جلوی چشمم.من قبلا یه بار دیگه همون روزی که گذاشتید دیده بودمش و این بار چیزهای جدیدی میشنیدم….قبلا درک نمیکردم دوستانی که میگن یه فایل رو چند بار گوش میدن و چیز جدید میشنون یعنی چی…اما حالا منظورشون رو متوجه میشم چون خودم تجربه اش کردم که مدار من رفته بالا.
باخودم عهد بستم تا وقتی که نتیجه و اقدام عملی انجام ندادم نیام و هیچی نگم.به خاطر همون حدود یک ماه طول کشید تا بیام و اینجا براتون از نتایجم بگم که حالا داستان داره….
ما حدود دو سه سالی میشه که خونمون رو عوض کردیم و من خیلی کوچه ها و خیابون های اطراف خونمون رو نمیشناسم.دیروز داشتم برمیگشتم خونه تنها بودم گفتم بذار از یه جای جدید برگردم.رفتم تو یه خیابون فرعی همینجوری رفتم و رفتم دیدم خدایااا چقدررر خیابون و کوچه اطراف خونمون هست و من حتی یه بارم ندیدمشون…خیلی حسش خوب بود انگار داشتم کشف میکردم جاهای ناشناخته رو.به خاطر حس خوبش و همچنین دیدن این فایل امروز هم دوباره از مسیر جدید برگشتم خونه.دیروز با مپ راهمو پیدا کردم اما امروز چون یکم برام آشنا شده بود مسیر اونم گذاشتم کنار و خیلی بهم کیف داد😍به اندازه یک درجه از نقطه امنم فاصله گرفتم😌 من دوران مدرسه هم همینجوری بودم راه های جدید که به خونه میرسه رو کشف میکردم و انقدرررر ذوق میکردم که وااای ببین از این ور هم میتونم برم خونه😍اونم تنهایی.حالا یکی از دوستام بود دوران دبیرستان تنهایی نمیرفت خونه حتما باید یکی میبردش خونه دوستی مامانی و…
تازه یه دفعه فهمیدم که یه کوچه خیلی باریکی هست ته کوچه که وصل میشه به خیابون اصلی.انقدر کیف کردم انقدر کیف کردم که کشفش کرده بودم که نگو رفتم به کلللل دوست و آشنا گفتم 🤣واقعا خیلی دختر شجاعی بودم اما اون شجاعت الان احساس میکنم تو وجودم کمرنگ شده.من همیشه آرزوهای بزرگی داشتم که به هرکی میگفتم خنده اش میگرفت و خلاصه ورودی های نامناسب کارخودشو کرد اما من تسلیم نشدم که الان اینجام😎
کامنت های دوستان رو میخوندم که گفته بودن تنهایی رفته بودن سفر و کلی بهشون خوش گذشته.منم عاشق تنهایی سفر کردن هستم.چقدر تحسینشون کردم چقدر کیف کردم چقدر حالمو خوب کرد.الهی که یه روزی این شجاعت تو قلب منم زنده بشه دوباره بشم همون زینب دوران مدرسم و حتی قوی تر و تنهایی سفر هم بکنم😍🤩
الان یه ایده ای بهم شده برای پول ساختن اما هنوز به اقدام منجر نشده یه قدم های کوچولویی برداشتم ولی خب راضی کننده نبوده و حسم میگه حتما انجامش بدم و کلی هم نشونه ازش دیدم و به امید خدای مهربون و این فایل فردا میخوام قدم اصلی رو بردارم و پابذارم روی ترس هام و وارد یه محیط و فضای کاملا جدید بشم😀
من فکر میکنم همه دوستانی که تو این سایت هستن هیچ کدومشون ابوموسی نیستن که اینجان و هرروز درحال بهبود و رشد هستن.حالا هرکی اندازه خودش کسی که تکاملش رو طی کرده قدم های بزرگ برمیداره کسی هم که تازه اول راهه قدم های کوچولو(منکه همیشه میگم تازه اول راهم😅 بااینکه نتیجه های کوچکی هم گرفتم ولی درک قانون و عمل بهش هرروز داره برام گسترده تر میشه و بیشتر جامیوفته)
خیلی زیاااد میخوام از نتایج مالیم براتون بگم.خدارو صدهزار مرتبه شکر سلامتیم رو به دست آوردم و یه پول کمی هم خلق کردم.روابطم هم باخانواده ام خیلی خوب شده اما ازین بیشتر میخوام.خیلی دوست دارم مستقل بشم😍😍😍به امید اون روز😍
چند روز پیش داشتم لایو شماره ۳رو میدیدم و همش میگفتم خدایا شکرت که به این مسیر هدایتم کردی.من چه لطفی چه کار خوبی کردم که منو آوردی به این مسیر بهشتی.واقعا خدایا شکرت.همیشه وقتی یکم ناامید میشم و نجوا ها میان میگم بلخره میشه دیگه وقتی خدا تااینجا منو آورده بقیشم میبره دیگه🥰🥰🥰
همین دیگه انشالله فردا حتما میام و از نتیجه عمل به اون ایده ای که بهم شده براتون میگم.عاشقتونم و خدا یار و یاور و هدایتگر هممون باشه به سمت راه راست،راه کسانی که بهشون نعمت داده🥰🥰🥰
سلام
هر چه جسارت بیشتری داشته باشیم بیشتر تجربه می کنیم و بیشتر هم موفق می شویم
همیشه سعی کنیم که از ناحیه امن خود خارج شویم و دنیا را تجربه کنیم و پیشرفت کنیم
یکی از راههایی که ما رااز افسردگی نجات میدهد این است که چیزی تازه یاد بگیریم تجربه ای تازه داشته باشیم یک بار نه همیشه
یک چیزی که به تازگی یاد گرفتم این است که خدا دقیقا هرچیزی را سر جای خودش قرار گرفته است و اینکه روزی هست که ما هم می توانیم از خدا گلایه کنیم ووووووووو و خدا جواب ما را میدهد که دقیقا ما زبانمان بسته میشود البته من اصلا به خدا به این شکل که غالبا همه قبول دارند من ندارم اصلا به نظر من خدایی نداریم به این شکل که می گویندوووووووو این اعتقادات شخصی است و رهایش کنم … از نظر من این مورد را که یادگرفتم یک استعاره است یک خیال است مثل اینکه خدا را نمی بینیم ولی می دانیم که نیرویی هست و ….
بعضی چیزها دیدنی نیستند ولی هستند یعنی برای رسیدن به موفقیت به نتیجه به خواسته باید جسارت داشته باشیم جسارت هم که دیدنی نیست لمس کردنی نیست یک حس است یک کاری است که نادیدنی است وبرای موفقیت باید انجامش داد
یک چند روزی در پیج ریچارد برانسون بودم خیلی با مزه بود و با جسارت
وقتی الگوهای موفق را می خوانم همه آنها بدون استثنا آدمهایی بودند وهستند که باجسارت هستند شجاع هستند و یک کار را یکسره تکرار نمیکندمیروند جلو و جلووبالاخره درست میشه یک جاهایی سربالایی هم داشتندولی بالاخره درست شده است و موفق شده اندو راهش را پیدا کرده اند
هیچ چیزی غیر ممکن نیست
Nothing is impossible
هر چه بیشتر یاد بگیریم زندگی بهتری داریم وثروتمندتر می شویم و موفق تر هستیم یعنی این قدر پر هستیم که دقیقامیدانیم که کجا باید چه کار کنیم حتی اگر ندانیم حداقل دیگه 100 درصد نیست یک درصدی را هم نمی دانیم یاد می گیریم
موفقیت زندگی یادگیری مهارت و .. بی انتهاست از این ویژگی استفاده کنیم
هیچ چیزی را موکول به آینده نکنیم چه جمله ای عالی!!!!! نوشتم وجلوی چشمم گذاشتم مرسی
just do it now
سلام استاد جانم
امروز ک اومدم تو سایت بعد از خوندن یک ساعت کامنت بچه ها، به خدا گفتم چطور میتونم زندگی بهتری داشته باشم؟ بعد زدم روی دکمه نشانه من دیدم این فایل ابو موسی اومد استاد من خیلی آدم ترسویی بودم همیشه و الانم هستم اما خیلی کمتر شده به لطف خدا….
چن وقتیه دوستدارم برم ی فست فودی ی پیتزایی بخورم اما به دوستم ک گفتم میای با هم بریم گفت ن نمیام و من ناراحت شدم ک چرا پایه ای ندارم…
من همیشه ترس دارم تنهایی برم رستوران یا جایی همیشه باید ی نفر باهام باشه تنها دلیل ترسمم حرف مردم ک این حرف مردم یکی از پاشنه ها ی آشیل منه اما امروز میرم و این کارو میکنم و ی پیتزا میزنم بر بدن مطمنم بعدش ارامش خاصی میگیرم از اینک پا گذاشتم روی ترسم چرا میگم ارامش میگیرم اخه چن روز پیشا رفتم ی جایی و ازشون درخواست کردم ببینم واسه ی کار به من نیاز ندارن اونام با کمال احترام بهم گفتن ن و من بعدش یک احساس خوبی گرفتم ک پا گذاشتم روی ترسم ک نگو اخه ترس داشتم برم و تقاضای کار کنم با اینک جواب ن شنیدم ولی اون پا گذاشتن روی ترسم ارامش خاصی بهم داد کلی به خودم افتخار کردم
استاد من زندگی پر از ماجرا رو دوستدارم ن زندگی ک فقط زنده باشم توش و هیچ چیزی رو تجربه نکنم و بعدش بمیرم من میخوام و میشود با توکل بر خدا
باسلام خدمت استاد عزیزوخانم شایسته ی زیبا
روز 118 ام وتعهد من
از جمله کارهایی که این روزها بعد از شنیدن اگاهی های این فایل ،تصمیم به انجامش گرفتم
متفاوت و یک لول بالاتر انجام دادنه یکسری مهارت های ورزشیه
هرچند که قبلا هم همینطور عمل میکردم و شجاعت داشتم در انجام کارها و زندگی روزمره
ولی اینبار ،اگاهانه اینکارو انجام دادم و حرکت بالانس در فیلد ژیمناستیکو به صورت تک دست رفتم امروز
راجب مسافرت و کلا طبیعت گردی،به شدت شجاع و بی برنامه ریزی عمل میکردمو همیشه امبه جاهای خیلی جذابو دیدنی هدایت میشدم و البته تفریحاتیم در طبیعت انجام میدادم که نسبت به بقیه شجاعانه ترو هیجانی تر بوده،مثل پرش از ابشار چندمتری
و دوباره بعد از دیدن این فایل،تصمیم گرفتم اخره این هفته،برای اولین بار با گروهی ناشناس،در جنگل شب رو کمپ کنیم و این تجربه ی جذاب و پر از ناشناخته هایی هست که میدونم تا ماهها قراره از انرژیش تغذیه کنم ،هنوز امتحان نکرده،کلی ذوق دارم براش
از جمله کارهایی که قبلا شجاعانه انجام دادم ،منی که کاملا ورزشی هستم ،در کوهای داراباد ایده اومد که ساز بخرمو یک صدا که با روحمبازی کنه،تجربه کنم
همون موقع رفتم هنگ درام خریدم
تقریبا 4جلست کهکلاس میرم و جالبتر اینه که استادم بهم گفت به شدت هوش موسیقیاییه بالایی دارم و حتی میتونم به همایش واجرا در همینسال فکر کنم
و البته این نشات گرفتهاز شجاعتم برای اجرای خلاقانه ی نوتهاییه که بهم اموزش داده میشه و من تغییرش میدم و با شهامت مقابل استادم اجرا میکنم
من این وجه از خودمو کشف کردمو تجربش کردم(موسیقی)
من در برپاییه باشگاه،شجاعت کردمو بدون داشتنه تجربه ی قبلی،دیوارهارونهتنها رنگ کردم بلکه روش نقاشی و طرح های مختلف کشیدم
من شجاعت کردمو از برج میلاد پریدم و همینطور از ارتفاع 40 متری با وجود همه ی ترسهام
من شجاعت کردمو از کارم زدم بیرون و برای خودم با باورهای جدید،باشگاه کوچیک زدم
از بچگی بخوام شروع کنم کتاب ها میشه نوشت
مثلا من 7 صبح ،در سن 5 6 سالگی ،کلید مغازه ی بابامو برمیداشتم یواشکی میرفتم کر کره رومیدادم بالا و میشستم رو پله ی مغازه تا بابام بیاد
از 7سالگی و اولین روز مدرسه ،تنها میرفتمو خیابونو رد میشدم
وقتی پشت دره خونمون بمونم و کلید نباشه،در همه ی سن ها از بچگی تا الان،میرم بالای در ودیوار و هربار تجربه ی جدیدتر و راهای راحتتر برای فرود به حیاط و درو باز میکنم
از درخت های میوه در روستاها و هرجا که اجازه ی خوردن داشته باشم،خیلی سریع بالا میرم با وجود سختیو ارتفاع و ندونستن از مسیر پایین اومدن،چون بارها شده بالا راحت رفتم،و پایین اومدنم پروسه ای بوده وحشتناک،ولی هربار میرمو خوش میگذره
من شجاعت کردمو بارها مسابقه شرکت کردم بدونه اینک از کیفیتو لول باخبر باشم و نتایج خوبی گرفتم
من شجاعت کردمو در یکفروشگاه مبلمان وارداتی بهعنوان فروشنده ،شروع ب کار کردم قبلا،در اونجا بعد از سه ماه تازه اجازه داده میشد که با مشتری صحبت کرد
ولی یکروز که مدیر فروش نبود،دقیقا بعد از سه هفته،نهتنها با مشتری حرف زدم بلکه یک فاکتور زدم
من اون جا شجاعت میکردمو با مشتریهای میلیاردی ،دروتخته معامله میکردم
قبلترش هم در یک شرکت مبلمان شهری ،حدود 28 روز کار کردم کهاونجاهم با شجاعت به شهرداری های شهرهای مختلف زنگ میزدم و شجاعانه از اپراتور میخواستم که به شهردار وصل کنن و بهشون محصولاتو توضیح و فاکتور میزدم
خیلیی زیاده ولی با یاداوریشون،کلی بهخودم افتخار کردم کههمچین دختره شجاعی هستم که هیچوقت دنبال منطقه ی امن نبودم و حالا با شنیدنه این اگاهی ها ،به تجربه و خلق چیزهای جدید ،با انگیزه تر عمل میکنم
به نام خدای وَهَّاب
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته
در این فایل شما به شجاعت داشتن و جسور بودن اشاره کردید و واقعیت زندگی انسانهایی که برای تجربه ی زندگی و رسیدن به علایقشون حرکت میکنند
زندگی با ترس یک زندگی بی ارزش و ننگینه
تمام دستاوردهای بشر مدیون شجاعت و جسارت اشخاصی مثل برادران رایت و غار نوردان و غواصانی که برای کشف ناشناخته ها با شجاعت تمام پا به قعر زمین و اقیانوسها و کره ماه و مریخ میذارند
شاید آدمهایی مثل ابوموسی عمر طولانی تری داشته باشند اما هرگز زندگی واقعی و زیبایی ها و هیجانها و طعم شیرین دستاوردهای جدید را تجربه نکرده اند فقط یک زندگی پر از ترس در یک دنیای چند وجبی که پر از روزمرگی های تکراری و بی حوصلیگی های مداوم بوده را تجربه کرده اند
زندگی مثل پرواز یک کبوتر زیباست که با اینکه هیچ دفاعی در برابر پرنده های شکاری نداره و سریع شکار میشه اما لذت آزادی و پرواز را با عمر طولانی تر ولی بدون لذت و پر از ترس عوض نمیکنه و نماد آزادی شناخته میشه و پر میکشه تو آسمان تا جایی که به یک نقطه کوچک تبدیل میشه
اگه اشخاصی مثل برادران رایت عاشق پرواز نبودند و بخاطر ترس و زندگی بی انگیزه برای چند روز عمر بیشتر حرکت نمیکردند هیچ وقت هواپیما اختراع نمیشد
واقعا شجاعت و حرکت کردن نشانه ایمان است و دنیا بخاطر حرکت کردن اشخاصی که در دل ناشناخته ها حرکت کرده اند تا این حد زیبا و شکوفا شده
من خودم پارسال که تازه با شما آشنا شده بودم چنان انگیزه ای برای حرکت در وجودم نقش بست که در سرمای زمستان کل اثاثیه خانه را رد کردم و با یک ساک قرمز دقیقا مشابه حرکت شما حرکت کردم واقعا بدون فکر قبلی در مورد اینکه من الان کجا باید برم و مدتی هم از این شهر به اون شهر رفتم و البته بخاطر باورهای اشتباهی که داشتم خیلی سختی کشیدم و دوباره زندگی را با سختی بیشتری نسبت به قبل حرکت شروع کردم اما حرکت کردم به امید کشف دنیای جدید درسته که دستاوردی نداشتم و رنج فراوانی کشیدم اما حرکت کردم فقط میخواستم ایمانم را نشان داده باشم میخواستم نجواهای شیطان را زیر پا بذارم و بگم نمی ترسم و میرم جلو توکل بر خدا میرم و تو محدوده ی اما و اگرها نمیمونم
خیلی از این حرکت ها کرده ام تو زندگی همیشه تنها بوده ام همه جا تنهایی رفته ام چند سال قبل وقتی متاهل بودم تنهایی رفتم استانبول برای کار و چند روز که موندم نظرم عوض شد و برگشتم با اتوبوس رفتم و با اتوبوس برگشتم میخواستم فقط برم و از نزدیک اونجا را ببینم تنها رفتم بدون بلد بودن زبان و بدون داشتن پول کافی و جای خاصی که برای کار رزور شده باشه یا حتی جایی برای خواب همینجوری رفتم فقط با توکل بر خدا بعدم چند روز چرخیدم و دوباره برگشتم
از اینکه بشینم وقتی چیزی میاد تو ذهنم و نخوام برای تجربه کردن یا کشفش یا حل کردنش توی ذهنم حرکتی بکنم خیلی اذیت میشم میزنم به جاده و میرم برای اینکه قلب و ذهنم را راحت کنم و نمیتونم بشینم و اما و شاید و اگر و فلسفه بافی بکنم
بدترین چیز شک و تردید و ترس از ناشناخته ها هست باید با ایمان به خدایی که قبل از ما در اونجا که ما میخوایم بریم حاضره حرکت کنیم و مثل ابوموسی خودمون را از کشف تجربیات جدید و هیجانات دیدن مناظر جدید محروم نکنیم.
امیدوارم در پناه الله یکتا شاد و سلامت و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🌺❤