مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و خانواده ی خوب و هم فرکانسی ام
استاد امروز دقیقا داشتم با همسرم راجع به این موضوع صحبت میکردم
همسر من دو شغل داره و من مطمئنم اگر تمرکزش روی یک شغل باشه موفق تره
ولی همسرم خیلی مقاومت داره و یه جورایی دوست نداره از نقطه ی امنش بیرون بیاد
با اینکه فایل های شما رو گوش میکنه ولی هنوز خیلی وقتا صحبت عمل کردن که میشه مقاومت میکنه و همین عمل نکردن باعث میشه نتایج بزرگ نبینه
درسته منم هنوز خیلی ظرفم بزرگ نشده و یه ترسایی تو وجودم هست ولی وقتی به همسرم نگاه میکنم متوجه میشم بیشتر وقتا خیلی خوب عمل کردم
من از نوجوانی دنبال تغییر بزرگ بودم
دوست نداشتم تو منطقه ی امنم بمونم و با اینکه سنم کم بود آدمی و برای ازدواج انتخاب کردم که قرار شد از تهران به کرج بیام و اینجا زندگی کنم
من تو کل عمرم یک بار کرج نیومده بودم ، هم دوری از خانوادم و هم شهر جدید ، اوایل برام خیلی سخت گذشت ولی بعدها متوجه شدم چقدر از وابستگی هام کم شده و چقدر تونستم مستقل و بدون خانوادم ( هیچ کمکی ) زندگی کنم و بچه هامو بزرگ کنم
خلاصه شاید خیلی وقتا گفتم چرا به حرف مادرم گوش نکردم که میگفت از من دور بشی زندگی کردن برات سخت میشه
ولی الان دیگه با حرفای شما وقتی عمیق به این تصمیم گیری نگاه میکنم میبینم که چقدر برام نتایج خوبی داشته
استاد بارها از نقطه ی امنم اومدم بیرون چون دوست ندارم بی حرکت بودن و بی هدف زندگی کردن .
برای سال جدید با اینکه کلی مقاومت دارم میخوام
برم شنا رو حرفه ای یاد بگیرم
حتی چند سال پیش من به شدت از شنا میترسیدم و تونستم روی ترسم غلبه کنم و شیرجه بزنم و شنا کردن و مختصر یاد بگیرم
کار الانم که راننده سرویس مدرسه دخترم هستم و میخوام بزارم کنار
چون ظرفم بزرگتر شده و از خدا خواستم هدایتم کنه به شغل پر درامد و عالی
و میدونم که هدایت میشم
بارها تونستم مهارت جدید یاد بگیرم چون عاشق کشف چیزهای جدیدم
هر باری که تونستم کاریو خودم بدون کمک کسی انجام بدم خیلی لذت بردم و چقدر اعتماد به نفسم بالا رفته
استاد واقعا تحسینتون میکنم که با مثالهای خیلی قشنگ و عالی مثل همین ابوموسی چقدر عالی به ما راه و روش زندگی و خوشبختی و سعادت و اموزش میدین
خیلی سپاسگزارم برای وقتی که میزارین
از خانم شایسته هم بی نهایت سپاسگزارم برای این قسمت از فایل ها
امیدوارم و از خدا میخوام تو این مسیر شاگرد خوبی باشم و عملگرا باشم
خدایا شکرت برای اگاهی نابی دیگر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استادموحدم وسلام به رفیق عزیزوموحدش خانم شایسته دوست داشتنی وسلام به همسفران عزیزم تواین سرزمین مقدس
منم میخوام ابوموسی نباشم وبا خوندن کامنت برتراین فایل ارزشمند تصمیم گرفتم که هم کامنت بنویسم
وهم منم امروز یه قدم ازدایره ی امنم خارج بشم برای جندتاکار
اول لذت بردن وتفریح وخرید با خواهرزاده ی عزیزم که یه راننده ی حرفه ای والگوی خوبیه برام که تصویرسازی کنم که منم بزودی عابی وماهرانه میتونم بشینم پشت ماشین وخودم رانندگی کنم با مهرت وتسلط وشجاعت
دوم که قراره برم قابلمه های خرابمو تعویض کنم وقابلمه جدیدبگیرم چون تضاددیشبم انگیزه مو قوی کردکه برای این آرزوی بظاهرگوچولوم خودم قدم بردارم وخداشرلیطو به آسونی فراهم کرده ومیرم برای انجامش
سوم میخوام برای فروش محصول ارزشمندمم که خدای مهربانم صفرتاصدشو خودش بهم به آسانی وباعشق ولذت رسونده قدم بردارم وامروز ثروت خلق کنم میخوام لذت ببرم وهرقدرکه بخوام فروش داشته باشم ودوتا کار دیگه هم کردم اینکه من تازگی فهمیدم باخوندن اوکی ترم تا گوش دادن وبهترمیتونم ذهنمو متمرکز کنم روی چیزیکه دارم میخونم ودوتا کتاب مقدسو برداشتم وبرنامه ریزی کردم که روزانه حتما 15 تا 20 صفحه ازشوتمرکزی بخونم وتمرینهاشو انجام وبدم وامروز بشوق اینکار سه ونیم صبح بیدارشدم تا کتابهامو بخونم قبل از بیرون رفتنم
استاد سپاسگزارم که طی کردن مراحل تکاملوعالی برام واضح کردین که کافیه هرروزفقط یه قدم مستمرداشته باشم وازروزیکه باشماآشناشدم قدمهای کوچیکمو برداشتم وبهش متعهدبودم حالا اون قدم هرروزیه جورویه جابرام ایجادمیشده اما بوده شما خیلی الگوی عالی ودوست داشتنی هستین برام که هرروزدارم تلاش میکنم باتحسین بهتروخالص ترتون خودمد بهتررشدبدم سپاسگزارم ازهمه ی شما عزیزانم که بهم آگاهی های الهی روخوب منتقل کردین
درپناه الله یگانه شادوسعادتمنددردنیاوآخرت باشیم
درود به عالی ترین استاد زندگیم
درود به خانم شایسته ی نازنین
و درود به هم فرکانسی های محترم
استاد تولدتون مبااااااااااااااااااارک
وای اینقدر خوشحالم تاریخش توی ذهنم مانده . ممنون که بدنیا آمدید و باورهاتون رو تغییر دادین. ممنون که مثل ابوموسی نبودین. ممنون که اینقدر زیبا زندگی کرده اید. هرچه بگم کمه و واقعا کلمات برای اینکه شما زندگی کسانی که میخوان تغییر کنن را دگرگون میکنید کافی نیستن.
من امسال یک سفر مثل شما بدون برنامه رفتم، واقعا بهم چسبید.نشانه ها را دنبال کردم و گفتم باید حتما آن زیبایی ها را ببینم.به سختی سفر فکر نکردم چون پول بلیط هواپیما نداشتم و با اتوبوس رفتم. هربار بهش فکر کرده ام قلبم باز شده.یه چیزی رو با همه ی سلول هام تجربه کردم،باید پارو زد و وا داد… تلاش کردم رها باشم.متوکل باشم. در عین حال ترس هم داشتم. رویای دیگری برام بوجود آمد و مطمئنم محققش میکنم به یاری خدا.
فقط خدا میدونه چقدر ذهنم باز شد و بعدش گشایش هایی برام بوجود آمد. حتی الان که دارم مینویسم باورم نمیشه اتفاق افتاده.
استاد دو بار فایل مقدمه 12 قدم را شنیدم و اونجا که میگین نتایج اونقدر خوبه که اشکمون در میاد.و به بیش از رویاهامون میرسیم صدبار دوست دارم آنرا بشنوم.
این حرف زدن با غریبه ها که میگین واقعا چقدر خوبه برای تمرین عزت نفس.نکاتی که گفتین در عین سادگی میتونن تغییرات بزرگ ایجاد کنن. قبلا اینطور نمی اندیشیدم که با تغییرات کوچک رفتاری ذهنم تغییر میکنه. این فایل نهصد هزار بار هم شنیده شود کمه.
این فرصت زندگی کردن را درست استفاده کنیم. ببلعیمش.
وقتی فرشته ی مرگ میاد بگم بزن بریم…
یه روستایی نزدیک تهران هست میخوام بروم ولی تنهایی میترسم. اینو آگاهانه نوشتم که قبل از 1403 برم و تیک بزنم. نزارم نجوا وزوز کنه.
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
و همه ی دوستای بهشتیم
چقدر این فایل تامل برانگیزه وتلنگری هست بر
میزان عملگرایی مون براساس رشد باورهامون وتکاملی .
تو بیرون اومدن از نقطه امن نمره قابل قبولی به خودم میدم
از اوایل ازدواج که همه شرایط مهیا بود برای موندن ما خونه ی پدر رسول جان ویه جورایی بخور وبخواب بود اما ما از این شرایط خارج شدیم وفقط نه ماه اونجا زندگی کردیم استاد .
خونه شریکی رسول جان با برادرش هم همون زمان
به برادرش حتی باقیمت پایین تر فروختیم و
اومدیم خونه خودمون خریدیم که خیلی ها گفتن
باید چندسال خونه ی پدرش می موندیم و ازاین فرصت استفاده میکردیم اما من آدم مستقلی بودم و نمیتونستم این مدلی باشم و خداروشکر میکنم که رسول جان هم تو گفتگوهامون باهم کاملا این موضوع رو فهمید وپذیرفت.
بعداز اومدن خونه خودمون و مستقل شدن دیگه
رسول که از کارقبلی خودش بیرون اومده بود و عملا بیکاربود پیش برادرش موقت کارمیکرد اما از پیش برادرش هم اومد بیرون و به کل قید شراکت را زد
همون روزها خانواده خودش مسخره میکردن که یه آچار دستش نگرفته کجا میخواد کار پیدا کنه !!!!
اما خدا خواست و پیدا شد و ما همچنان ادامه دادیم، با وجود اینکه پول خرید ماشین داشتیم اما بدهی مون به پدر ایشون و پدرمن بابت خرید خونه رو پرداخت کردیم و این زمانی بود که هردو خانواده نیازی نداشتن اما ما اینکارو انجام دادیم و درست اون سال بود که باز جابجایی رسول تو شغلش رخ داد و اوضاع عملا بهتر شد .
نقطه امن بعدی که خارج شدم
تنهایی خوابیدنم تو خونه مون بود ، مگه خانواده مون ول میکردن امون نمیدادن که شب کاری رسول هست و نباید تنها بخوابی اما من با اینکه ترس هم داشتم سرتق هم تشریف دارم و اینم انجام دادم و بگم که چند شب اول تا خود صبح بیدار بودم و صدای چکه آب و باد از دریچه کولر می اومد سریع برق روشن میکردم و میترسیدم وهمش از پنجره بیرون می پاییدم……اما این تنها خوابیدن منجرشد به زمان الان که کل اهالی ساختمون یه وقتایی خونه نیستن باز من با خیال راحت تو خونه ام و یا پیش اومد که ساعت دوشب رفتم برق موتورخونه رو توحیاط وصل کنم و ترسی درونم نداشتم و چقدر خودمو تحسین کردم استاد بابت روبرو شدن با این ترس و لذت بردن الانم از تنهاییم.
و حالا نقطه امن هایی که بعداز آشنایی باشما ازشون خارج شدم و اوضاعم بهترشده خداروشکر
اوایل عضویتم در سایت بود و فایل های توحیدی وحجاب شما را گوش دادن که دقیقا
روز اول عضویتم ،تموم سهم هامون تو بورس را فروختم و فهمیدم شرک دارم و ایمانم و وابستگیم به سود این سهم ها بیشتر از رزاق بودن خداست .
نمیدونین استاد اون لحظه فروش سهم ها چه احساس وترسی داشتم و چه نبردی بود درونم و پای لپ تاپ دستام میلرزید اما تو ده دقیقه فروختم وتمام .
وای این اتفاق دقیقا تو روز اول عضویتم درسایت بود هنوز من محصولی نخریده بودم و فقط فایل های توحیدی را گوش داده بودم خدایا شکرت چه قدر نیروی خدارو اون لحظه احساس کردم اصلا انگار من نبودم خودخدا داشت دونه دونه دکمه ها رو تایپ میکرد ….
بگم که رسول جان شش ماهی بدون عضویت تو سایت شما فایلهای دانلودی رو گوش میکرد و بارها میگفت سهم هارو بفروشم اما من مقاومت داشتم
تا اینکه خودم گوش کردم و تو سایت اومدم اولین کار عملی م این بود و همون لحظه ایمان آوردم به توحید و قدرت خدا .
نقطه امنی بعدی که خارج شدم:
با وجود خانواده به شدت مذهبی ، من بعداز این فایل ها تصمیم گرفتم چادرم را کنار بذارم
(با احترام به تمام دوستایی که باحجاب هستن و احساس گناه هم ندارند و عالی روخودشون کارمیکنن و باخودشون در صلح هستند )
من عملا فهمیدم شرک دارم اونم درحد شدید و همین پوششم باعث شده که خیلی از کارهام که حتی غلط هم هست پشت نقاب مذهب قائم کنم .
توضیح مفصل توچکاپ به خودتون استاد فرستادم و به همین میزان بسنده میکنم دراین کامنت .
خب خیلی برای خانواده من هضم این جریان سخت بود و فقط به فکر اطرافیان بودن که مردم چی میگن!!!
من راحت کارخودمو کردم و بعداز دوماه ما دوره 12قدم را تهیه کردیم و من شروع کردم رو خودم و احساسم تمرکز گذاشتن
همش میگفتم استاد میگه رو خودت کار کن بقیه ش بسپار به خدا یعنی چی
چه جوری میشه ؟؟؟
بله ، همون طور که شما گفتید شد و وقتی رفتارم وشخصیتم وسکوتم داشت رشدمیکرد جهان وپلن های خدا هم از راه میرسید و هدایتم میکرد
نه تنها پدرومادرم رفتارشون کاملا با من تغییرکرد وعالی تر از قبل شده خداروشکر
و کاملا پذیرفتن ، چون نتایجم را می دیدن
شدت شکرگزاری درونیم بیشترشده بود
نه اینکه بشینم پیش اونها شکرگزاری کنم نه !!
من توجه ام اگاهانه میذاشتم رو زیبایی ها تو ذهنم, با خودم حرف میزدم و اوایل کار آسونی نبود.
بارها وقتی مامانم از کسی میگفت
من ادامه نمیدادم وکر میشدم
من لال میشدم و حرف نمیزدم
انقدر توجه به خوبی هاشون میکردم
و دیگه اون ادم نالان از روزگار نبودم
کاملا متوجه تغییراتم بودن و هستند
اما دریغ از یه کلمه گفتن اینکه من تو فلان دوره ام یا تو این سایت هستم
هرگز وهرگز نگفتم و فقط گفتم یه مدت
میخوام این جوری باشم همین .
کار به جایی رسید که من الان ده روز یا دوهفته یه بار میرم پیش شون با اینکه فاصله خونه مون یه ربع پیاده است و جالبه کاملا پذیرفتن و الان من هربار ببینم شون به حال خوبشون میخورم
پس قانون درسته وجواب میده .
یکی دیگه از این نقطه امن ترس از رانندگی کردن و گواهینامه گرفتن بود که رفتم در دل این ترس و دیدم اتفاقا لذت داره و چرا من سالها ازش فرارمیکردم و انجام نمیدادم .
یه نقطه امن دیگه که ازش خارج شدم
ارتباط با غریبه ها بود و پذیرش اونها
گپ زدن با اونها و تحسین آدمها ،
اینم باز بخاطر تمرین آگهی تبلیغاتی بود که تو دوره مقدس 12 قبل قدم گفتید وانجام دادم ومیدم و خیلی عزت نفسم بالاتر میبره .
سپاسگزارم ازشما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم ودوستای بهشتیم
عاشقتونم
خداحفظ تون کنه ان شاالله
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
این فایل رو خیلی دوست داشتم
یادمه اولین بار که دیدم این فایل رو ، چقدرررر برام این حرفا جدید بود! تا حالا کسی از این حرفا نزده بود که معنی و مفهوم «شجاعت» رو درک کنم که چیه ..
برعکسش … اتفاقا تا دلت بخواد حمد و ثنای بودن در حاشیه امن زندگی !
اما الان که مجدد گوش کردم چقدر برام زیباتر بود وقتی متوجه شدم که من دیگه اون ترسوی قبلی نیستم … کلی رشد کردم و جویای اکتشافات بیرونی و درونی … هنوز هم خیلی ریسک پذیر نمیگم هستم، نمیدونم خوبه یا نه ، ولی قطعا حاشیه امن طلب هم نیستم
ولی خب جوری شده که مسافرت متفاوتی برم.. جاهای متفاوتی رو برم امتحان کنم.. قبلا حتی مسیر پیاده رویم رو هم عوض نمیکردم! اما الان هر روز از یه جایی یا حداقل جوری به اطرافم نگاه میکنم که موارد جدید رو ببینم که روزهای قبل اصلا ندیدم … در کل خیلی عوض شدم و حال میکنم .. مشتاق چالش شدم چون دیدم که رشد کردم ..
همین چند روز قبل داشتم با یه نفر صحبت میکردم … دیدم من چقدررر تجربه هام زیاد شده ! درمورد همه چیز یا بگم خیلی چیزا داستان داشتم . همشم طی همین مدت به نسبت کوتاه بدست آوردم .. واقعا بودن در حاشیه امن برابره با لذت نبردن از خودت و زندگی
همین موضوع مهاجرت … خودش بزرگترین چالش برای هر آدمی میتونه باشه .. و خیلیا دلایل نادرستی هم دارن برای مهاجرت به کشور و یا شهر متفاوت ، یا به دلیل ترس هاشون اصلا حاضر نیستن نزدیکش بشن و همیشه به شیطان درونشون باج میدن.. اما این یکی از بزرگترین تصمیمات زندگی من بود و اتفاقا مشتاقانه منتظر تحققش هستم ..
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام به استاد قشنگ و خودساخته ی من
که داره با صحبتهاش آروم آروم به من یاد میده که مسیر تکاملم رو چطور طی کنم
و سلام به مریم شجاع و دلیر و توانمندم
استاد اول بگم که حالا دارم میفهمم که میگفتین افراد توانمند و قدرتمند فقط میتونن در کنار شما باشن
که بینظیرترینش مریم عزیزِ
که زیر دست استادی مثل شما چقدر به تواناییهاش اضافه شده و خب روز به روز بهتر هم میشه
استاد امشب لین فایل رو برای بار دوم یا سوم گوش دادم
بعد از حدود 1 سال و خورده ای که توی سایت شما هستم
و قبلا اگر گوش دادم یادم نیست چی گفته بودین
چون قطعا توی فضای فرکانسی این فایل نبودم
اما اتفاقی که برای من افتاد دیدم چقدر سر جام دارم درجا میزنم و به قول یکی از دوستان موندن توی سایت عباسمنش رو یه نوع کار کردن رو خودم میدونستم
یه عالم بی عمل
خخخخخ
من زهرا هستم .32 سال سن دارم
امشب یه باوری که پدر عزیزم که الان در قید حیات نیستن یادم اومد
پدرم خدابیامرز نمیزاشت داداشام از این طرف خیابون برن اونطرف و میگفت اگر برید میمیرید
ماشین میزنه بهتون و ….
بعد که بچه های فامیل دستاورداشون رو نشونپدرممیدادن همونپدر میگفت بچه های منبیعرضه ان
دارم الان کلی میخندم استاد و تایپ میکنمبراتون
اینجا اصفهان(نجف آباد)هست و من دریک پارکی نشستم
خب استاد من امشب فایل رو ساعت 9 شب دیدم
یاد باور بی عرضه افتادم
به خودم گفتم من بیعرضه نیستم
من کلی چیز تونستم با عملکردم خلق کنم
پدرشوهرم که نگاه تو صورت من نمیکردم الان یه خونه آپارتمانی با تماموسایل برای من اجاره کرده
همونپدر شوهر 2 ساعت پیش یه دسته پول آورد و با احترام بهم داد و رفت
اینم بگممن دارم از همسرمجدا میشم
خخخخ
خنده داره
چون زهرا یه شکل دیگه شده و شرایطش داره خودش رقم میزنه
یادم افتاد به نصف شبهایی که توی خیابونا تنها قدم میزدم
و خیلی از دستاوردهامو به ذهنم نشون دادم و بهش گفتم لطفا خفه
میخوام امشب برم پیاده روی توی یه جای تاریک
رفتم توی یک بیابون که کمربندی شمالی نجف آباد هستش و یه مسیری رو از کنار کمربندی پیاده رفتم
این جایی که میگم خیلی سگ داره توی روز،تو شب که خب شاید بیشتر
امشب هیچی نبود
آسمون و زمین مسخر بود
ماشینهای سنگین دید داشتن به من و وقتی رد میشدن بوق میزدن برام
قبلا میگفتم اینها برای یه زن ارزش قائل نیستن و این بوق زدنشون نشانه ی خوبی نیست
امشب بلند بلند حرف زدم و گفتم زهرا خانوم دارن برای این شجاعت تو با بوق زدن تشویقت میکنن
دارن میگن دمت گرم شیر زن
تو دیگه کی هستی بابا
خلاصه از اول پیاده روی تا آخرش باور توحیدیهایی رو بلند بلند میگفتم
خدا با منه
کنار منه
منو دوست داره
من نزد خدا محبوبم
من نزد خدا مقدسم
خدا عاشق منه
خدا منو هدایت میکنه
خدا از منمحافظت میکنه
و……
و بعد از اون کلی قدرت رو دادم به خداوند و بعد ازش درخواست کردم منو بلند کنه
به من شجاعت بده
به منجسارت حرکت بده در زمینه ی شغلم
و ……
استاد میخوامبگم که عاشقتم
میدونم توام عاشق تموم اون افرادی که شجاعت به خرج میدن هستی
از راه دور روی گل جفتتون رو میبوسم
و از خدای خودم ممنونم که منو عضو سایت شما کرد
راسی دارم هر کاری که انجاممیدم به خودممیگم
تو انجام ندادی ک
خدا انجام داد
و خاشع شدم در برابر این قدرت که تمام شدنی نیست.
از همتونممنونم که تا اینجاپیاممن رو خوندین
دوستتون دارم
در پناه خداوند سالم و ثروتمند و سعادتمند باشین عشقای دلم.
رد پایِ من از عمل به آموزه ها….
سلام به زهرا جانِ زیبا بین و زیبا سخن.
لذت بردم از خوندنِ کامنتت.
از اینکه ذهنتو تربیت میکنی زیبا ببینه و لاجرم برات زیبایی ها رقم میخوره.
احسنت به شجاعتت و توکلت به اللهِ یکتا.
بهت افتخار میکنم برای پیاده رویِ تنهایی در شب، جسارت و شجاعت و توکل به خدا میخواد.
زندگیت سراسر نور، شادی، ارامش، سلامتی، ثروت و سعادت بشه هر لحظه.
حقیقتاً که هدایت شدنم به کامنتهای بچه خیلی شیرینه.
میخونم و کیف میکنم.
خدایا شکرت برای دونه به دونه ی هدایت هات، هر لحظه.
سلام درود بهت زهرا جان امیدوارم مثل همیشه عالی و بی نظیر باشی
کامنت تو رو خوندم کلی لذت بردم از کامنت و خیلی عالی نوشته بودی و پر از نکات آگاهی بود.
به امید خدا هر روز شاهد پیشرفتت و تلاشت در هر زمینه ای هستیم و هر روز ثروتمند تر در همه ی مراحل زندگیت باشی
راسی زهرا جان من هم شاهین شهری هستم همشهری خوبم
هر جا هستی در پناه رب باشی
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست.
مثل ابوموسی نباشیم
استاد عشقم درود و سلام خدمت شما.این فایلتونو خیلی دوست دارم.
چقدر زیبا شیک و شکیلین.
این فایل دنیا دنیا درس داره.یک بار کمه گوش کردنش.
پا رو باید فراتر از محیط امنمون بذاریم.برای تجربه کردن این دنیا اومدیم.عمر کوتاه ولی پر از داشتن تجربه ی زندگی می ارزه به عمر طولانی بدون تجربه ی زیستن.
پوینت آخرم که گفتین.تکامل فراموش نشه.
استاد خیلی در مورد این فایل با عشق جانم حرف زدیم.اصن یه دنیا درس داره.از زوایای متفاوت بررسیش کردیم تو زندگیه خودمون.
میدونید یه سری دستاوردها رو با هیچ پولی نمیشه خرید.
اینکه یاد بگیری چطور جسارت کنی حتی چطور تکامل رو بپذیری این اعتماد به نفس های به وجود اومده از قدم برداشتن های کوچیک اما مداوم که میشن موتور محرکه ی آدم برای ادامه ی مسیر زندگی با هیچ پولی خریدنی نیستن.
استاد تمرکزم روی سریال باورهای ثروت سازتون هست که امروز به این فایل به محض ورودم به سایت هدایت شدم.
تمام حرفاتون مکمل همدیگه هستن.در اوج هم زمانی برای من.در اوج نشونه و پوینت برای این روزای من.
میدونید من فهمیدم الان وقته حرکت ها و قدم های جدیدمه.نباید خیلی تو باد موفقیت های قبلیم بخوابم.
به قول شما قبل از رسیدن به هدفتون هدف بعدیتونو پیدا کنید.واقعا دوست دارم زندگی رو زندگی کنم نمیخوام فقط سنم عددی بره بالا.
استاد شما در 4 چیز به نظر من خیلیییی متفاوت تر از بقیه عمل میکنید.
تمرکزی عمل کردنتون روی هر چیزی و هر خواسته ای طوریکه کلا محیط فیزیکیتونم جوری تغییر میدید که تنها باشید و هیچ چیز مانع تمرکز صد در صدیتون نشه
تحقیق کردنتون جوری که انگار تنها کار لازم تو زندگیتونه
عمل کردنتون به محض دیدن نشونه ها
مداومتتون
اتفاقا دیشب صحبتتون بود با عشق جانم و من برای تمرکز وصف ناپذیر شما گفتم ببین حتی همین خواب رو که نیاز معمول هر بدنی 8 ساعت در روزه اگه 2 ساعتی نیم ساعت آدم بخوابه اصلا انگاری نخوابیده و بدتر به بدنش و روانش آسیب میرسه.وقتی بدن به اوج بازدهیش میرسه که این خوابه عمیق و پشت هم باشه.حالا برای هر کاری هر هدفی به همین صورت جسته و گریخته قدم برداریم کاملا واضحه که به نتیجه ی مطلوب نخواهیم رسید چه بسا بدتر باعث سرشکستگی و ناامیدی و خراب کردن اعتماد به نفسمونم میشه.این تمرکز معجزه میکنههههه.
استاد من اسطوره ی خروج از محیط های امن زندگیم هستم.
الان در نتایج بووووسیدنیه تلاش ها و زندگی کردن های سال های قبلم زندگی میکنم و دیگه وقتشه قبل از رسیدن به هدف های جدیدم اهداف و چیزهایی که فکر کردن بهشون قند تو دلم آب میکنه رو نشووون کنم.
اصن با این نشون کردنه اهداف جدید لذت انجام و دقتمون برای کارهای الانمون بیشتر شده.
عاشق این خاصیت انسانیم هستم که به هر چیز میرسم بیشترش رو میخوام.
وااای معجزه و شاه کلید قدم برداشتن حفظ اشتیاقه ایجاد شور و شوق زندگیه حسههه زندگیه.
اصن حس میکنم که اومدیم قشنگ حس هامونو تجربه کنیم متبلور کنیم.
وااای حتی رب العالمین با حسامون باهامون حرف میزنه.
خدایا شکرت که همیشه چیزای بزرگتر و خواستنی تر برای درخواست کردنمون داری و به زیبایی هدایتمون میکنی تا تجربشون کنیم.
آره میخوام زندگی کنم نفس بکشم تجربه کنم و مثل سانتریفیوژ با سوخت الهیم فرررر بخورم.
آره زندگی تجربه کردنه.نفس کشیدنه در آغوش کشیدن عزیزانمونه لبخند زدنه.وااای بوییدن و دیدن گل های رنگارنگه.دیدن آسمون زیبا و پر از ابرای قلمبه قلمبه هست.
یااادم باشه خدا این شگفتی ها رو برای من خلق کرده نکنه ساده ازشون بگذرم.تا نبینمشون درکشون نکنم بیشترشونم درک نمیکنم.
وااای رووحم غرق لذت از دیدن زیبایی هایی هست که مهمون چشمان زیبام در این بدن مادیمه.
استااااد صبحی نمیدونید چه بارون نم نمی میزد اینجا.اصن انگار بارونه داره زمینو چمنا رو نااز میکنه.با یه ملایمتی میباره.
گربهه رو بگووو
انقد با نمک کمین کرده بود نمه نمه به خیال خودش به طعمش نزدیک میشد
مرغای دریایی که اصن همیشه با یه اقتداری پرواز میکنن قشنگ مشخصه ارتفاع میگیرن بعد انگار خودشونو رها میکنن تو باد مثل بادبادک بعد دقیقه ای یه بال کوچیک میزنن اصن عشقی میکنناااا
میبینمشون یاد اون آیه ی قرآن میفتم که مضمونش این بود که من همون پروردگاری هستم که پرندگان رو وسط آسمون هدایت میکنم چرا فک کردی تو بندم رو رها میکنم.
اصن دیگه حرفی نمیمونه به خدا
آره به خودم میگم.ترسیدن بزرگترین خطاست.شرکه.اتلاف عمر و فرصت نازنین زندگیمونه.مگه کم زیبایی هست برای دیدن و تجربه کردن هر کس خاصه وجود خاصه خودش که نریم نبینیم زندگیشون نکنیم لذتشون رو نبریم اونوقت بمونیم تو دایره امن زندگیمون که چی بشه؟؟؟
به خودم میگم.این زندگی حقه منه نعمت منه فرصت رشد و بالندگیه منه بوووم نقاشیه منه ماال منه.جوری بر این بوم رنگ بپاشم که خدا جونم ازون فتبارک الله احسن الخالقین هایی که در بدو خلقتم گفت باازم بگه.والاااااااا
خدایاااا رب من هدایتم کن بیشتر خودمو باور کنم بفهمم چه قدرتی در درون من قرار دادی کمکم کن هییچ وقت جسارتم شجاعتم شوق زندگیم کم نشه تا بیشتر و بیشتر خودمو و دنیاتو و شگفتی هاتو ببینم زندگی کنم نفس بکشم و لذتشو ببرم.
دوست دارم استاد جانم
دوستون دارم دوستان الهیه ارزشمندم
در پناه حق باشید
سلام و درود خداوند بر نگین عزیزم
امیدوارم در کنار عشق دلتون ایام بکامتون باشه و سوت زنان خواسته هایتان یکی پس از دیگری در بهترین زمان و در بهترین مکان تحقق پیدا کنه و به کام دلتون بشینه.چند باری بود که میخواستم براتون کامنت بگذارم و تحسینتون کنم بابت موفقیت ها و شجاعتی که در زندگی نشون دادید اما میسر نشد. و الان با خواندن کامنتت انگار حرفهایی که دوست داشتم بزنم رو خودت گفتی و این انگیزه مرا برای نوشتن این کامنت صد چندان کرد.زیرا برایم الگوی خوبی هستی از عمل گرایی و کسی که داره نتایجش رو زندگی میکنه.
خواهر عزیزم چقدر از خواندن این جملاتت لذت بردم و برایم الهام بخش بود:
من اسطوره ی خروج از محیط های امن زندگیم هستم.
الان در نتایج بووووسیدنیه تلاش ها و زندگی کردن های سال های قبلم زندگی میکنم
عاشق این خاصیت انسانیم هستم که به هر چیز میرسم بیشترش رو میخوام.
به خودم میگم.ترسیدن بزرگترین خطاست.شرکه.اتلاف عمر و فرصت نازنین زندگیمونه
به خودم میگم.این زندگی حقه منه نعمت منه فرصت رشد و بالندگیه منه بوووم نقاشیه منه ماال منه.جوری بر این بوم رنگ بپاشم که خدا جونم ازون فتبارک الله احسن الخالقین هایی که در بدو خلقتم گفت باازم بگه.والاااااااا
احساس لطیف و هممداری با خواسته هات از پس جملات و کلامت هویدا بود و این همان چیزی است که برای حرکت برای خلق خواسته هایمان به آن نیاز داریم.
ممنونم که کامنت مینویسی برامون و نتایج زندگیتو با ما به اشتراک می گذارید.تا ایمانمان برای حرکت و قدم برداشتن قوی تر و اراده یمان برای غلبه بر نجواها و ترس هایمان قوی تر گردد. لبریز سعادت و سلامت و ثروت و خوشبختی باشی در پناه خدا.یا حق
درود و سلام داداشه گلم
سپاسگزاارم بابت این کامنت سراسر نور و پر از مهرتون.خیلییییی خوشحال شدم که برام پیام گذاشتید.شما خیلییی بزرگوارید و نسبت به من محبت دارید.
ممنووونم از دعاهای زیباتون برای من و ایمان دارم که صدها برابرش به سمتتون از درگاه پر از برکت خدا برمیگرده.
رووح بزرگتونو تحسین میکنم.
چقدر این جملتون برای من درس داره.
احساس لطیف و هممداری با خواسته هات از پس جملات و کلامت هویدا بود و این همان چیزی است که برای حرکت برای خلق خواسته هایمان به آن نیاز داریم.
دقیقا همینطوره همه چیز احساساته ماست.
ازتون سپاسگزارم که برام کامنت گذاشتید
ضمنا عکس پروفایلتون خیلیییی زیبااااست.حسابی از دیدنش لذت بردم.ممنووونم.
در کنار خانواده ی عزیزتون غرق شادی و لذت از یکایک لحظات زندگیتون باشید.
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 136
هفته گذشته چند روزی برف اومد و همه جا رو سفید پوش کرد چیزی که تو بیست و پنج سال گذشته سابقه نداشته تو بگراند گوشیم نوشتم چطور میتونم امروزم و لذت بخش تر کنم نگاهم به نوشتم افتاد به بچههام گفتم برم بیرون چنتا کار دارم انجام بدم بیام بریم بیرون برف بازی بعد از یک ساعت برگشتم و بچهام و زن داداشم و دو تا از برادر زادهام رو هم برداشتیم و رفتیم بیرون پسرم گفت بابا کجا میریم گفتم نمیدونم فعلا داریم میریم در حین رانندگی به خدا گفتم تو هدایت کن که کجا بریم رسیدم سمت اتوبان حسی بهم گفت بو روستای عرب آباد رفتم چون تا حالا اونجا نرفته بودم رفتیم و رفتیم تا به انتهای روستا رسیدیم نگه داشتم بچها پیاده شدن و یکم بازی و عکس و شادی چقدر ذوق میکردن و منم نگاه به طبیعت میکردم و فقط شکر گزاری خداوند و بابت این نعمت بیکرانش انجام میدادم قبل از این بارندگی با هر کسی حرف میزدم از خشکسالی و نباریدن و ملا انرژی منفی حرف میزدم پلی از اعماق وجودم ایمان داشتم که خداوند بیشتر از ما خود ما رو دوست داره و نعمت شو به ما ارزانی خواهد داد و میگفتم تو چند روز جبران تمام این نباریدنها رو میکنه من به خداوند باور داشتم و از وقتی که وارد اسفند ماه شدیم یه تیک داره میباره و منم میگم خدایا به تعداد قطره های بارون و برفی که الان در سراسر گیتی میباره سپاسگزار تو هستم این شکر گزاری رو صدها بار تکرار کردم بعد به بچه ها گفتم سوار شید بریم جای دیگه رفتیم و رفتیم و از خدا هدایت خواستم گفت برو سمت روستای هیو تو مسیر که داشتم میرفتم رسیدم به یه دو راهی گفتم خدایا کدوم گفت سمت چپ رفتم رفتیم و رفتیم تا به یه جایی رسیدیم خدا گفت بزن کنار همین جا خوبه پیاده شدیم چقدر منظره ی زیبایی رو دیدم چقدر عالی بود دور تا دور کوه بود و و بالای موها ابر همه جارو گرفته بود بچها شروع کردن به تکا پو و جنب و جوش و برف بازی چنان ذوقی کرده بودن که وسطای بازیشون دوتا برادر زاده کفشاشونو در آوردن و پا برهنه روی برف میدیئدن من گفتم بچه پاهاتون یخ میزنه کو گوش شنوا بعد از چند دقیقه از شدت سرما میخ کوب سرجاشون وایسادن بغلشون کردیم و آوردیم سمت ماشین و برگشتیم خونه تو اون دو ساعت شادی که من برای خونوادم بوجود آوردم با این آگاهی که بیام امروزم و چطور لذت بخش تر کنم ایده ای به ذهنم اومد که بیا بزن بیرون و حال خودتو خوب کن امروزو دو ساعت به خودت وقت بزار و لذت ببر و روزنو بساز چقدر اون روزم پر انرژی بود چقدر حال خودم و خانوادم و زن داداشم و بچهاش فوقالعاده بود آنقدر خوب بود که آثارشو تا چند روز من تو چهره ی دو فرزندم میدیدم الان به گفتهای استاد ایمان آوردم و باور کردم که وقتی تو درخواستی کنی خداوند هدایتت میکنه و چه هدایتی زیباتر از هدایت خداوند میتونه باشه من ذاتا انسانی هستم که دوست دارم در لحظه زندگی کنم و از زمان خودم بهترین استفاده رو کنم و همیشه هر اتفاقی برام رخ داده به صلاح خودم دونستم و سعی کردم که از دید مثبت نگاه کنم و حالا که با استاد و آموزشهاش دارم زندگی میکنم دیگه به بهترین شکل ممکن دوست دارم روزم و بسازم چون حالا دیگه با آگاهی دارم زندگی میکنم و این طرز تفکر من تو کسب و کارم هم هست و همیشه از خودم میپرسم که چطور از این بهتر من آدمی نیستم که زیر یه سقف راکد بمونم و پشت میز بشینم تا منتظر سر برج باشم که دوقرون بخواد کسی بهم حقوق بده من انسان عملگرایی هستم و این خصلت خودمو همیشه تحسین کردم و با هدایت خداوند تو زندگیم پیش رفتم دوره 12 قدم چیزی بود که با هدایت خداوند وارد شدم و این شخصیت خودم تو این دوره با برنامه و آموزشهای استاد دارم درست میکنم و چقدر از زمان حالی که دارم رازی و خوشحالم چیزی که هیچ وقت به این زیبایی نداشتم و اینکه بدونی که خود خالق زندگی خود هستی چقدر بهت آرامش میده چون میدونی که هیچ کسی تو زندگی تو نمیتونه تأثیری بزاره الا خودت رد پای امروزم چقدر زیبا بود
یا حق
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم
وهمه دوستان عالی وریسک پذیردراین سرای بهشتی
خدایاشکرت که درچنین روزمقدسی انسانی رابه این دنیادعوت کردی تاامروزانسان های بی شماری باهرروزوهرلحظه درکنارش ، طعم خوش زندگی رابچشندودنیای شان راباشناخت توحیدت جای زیبایی کنندودرتقویم هرساله من این روزثبت شودو تابه امروزخودم رادرهمه چیزخوشبخت وسعادتمندببینم،استادمهربانم تولدت هرروزمبارک،عاشقتونم.
ای جانم به این پرادایس لبریزاززیبایی وبهشتی که به حق درهرفایل آن چه درس های بی نظیری آموختیم وچه ایده هایی که تبدیل به گنج شده وچه تغییرات شخصیتی 180درجه ای که زندگیمان راهرروزعالی وعالی ترکرده ونقش برجسته خداوندکه برتارک قلبمان چه زیباحک شدوچه ایمان وتوکلی دروجودمان استادتزریق کردندکه فقط باآغوش بازوهدایت های زیبای خداوندچه ریسک پذیرنده وفقط باعشق ادامه دادیم ونتایج هم شگفت انگیز، خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.
دل کندن ازشهرباآن امکانات ومهاجرت به روستایی که صاحب خانه ای می شوم وآن را هدیه خداوند دانسته وهرلحظه عشق بازی وشکرگزاری که وردزبانم شده وچقدرمعجزات که هرلحظه رقم می خورد.
پرایدی که فروش می رودوتبدیل به موتوری می شودومابقی پولش مغازه ای درهمین خانه باغ زیباوکسب وکارعالی وکلی ذوق وشوق وایده های عالی که درآن پیاده شده وموتوری که چقدرباعزیزدلم ازته دل شدق وذوق داریم به خاطرش وچقدربه جاهای زیباهدایت می شویم ومی گردیم ودیشب هم باعزیزدلم که برای خریدلوازم یراق رفته بودیم ،من کنارموتورکه اسمش رارعناگذاشته ایم ایستاده بودم وخانمی داخل همان مغازه رفت ومن سربه آسمان ودیدن ستاره های خوشگل وشکرگزاری ،بعدهمان خانم ازپشت سرم آمدوشاخه گلی به من دادوگفتند برای شماوسوارماشین خودشده وشیشه راپایین کشیدندوبالبخندازمن خداحافظی کردندومن هم برایشان بوس فرستادم وفقط وگفتم خدای عزیزم ممنونم ،بعدعزیزدلم آمدوبرایش تعریف کردم وااای خیلی حس فوقالعاده ای بودوآمدیم خانه وگل رززیباروچسب زدیم تاخشک شودویادگاربماتدکه خداونددرچنین شب زیبایی اینطوریه من جایزه داد،خدایاشکرت.
به روزبودن وانجام الهامات وهدایت های خداوندباعث شدتابعضی وقتهاچیزهایی راکه درذهن می آیدوایده برایش داری طوردیگری به نفعت رقم بخوردوبعدمی بینی چقدرریسک پذیربوده ای وفقط باهمان قدرت ایمان وتوکلی که همه چیزرابه خداوندسپرده ای نتایج عالی هم دریافت می کنی ودیگرتوشجاعت ونترسی راباتمام وجودت باورمی کنی واین همان ایمان واقعی به خداوندوسیستمی بودن جهان هستی است.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
ب نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام میکنم ب همه ی عزیزان فعال در سایت
سلام ب استاد عزیزو مریم جان عزیزم
استاد من خداروشکر میکنم
ک بیشتر وقتا توی زندگیم ریسک کردم
هم مهاجرت کردم چندین بار
هم برای یک مهارت جدید همیشه اشتیاق دارم
یک مهارتی خواستم یاد بگیرم
ولی فعلا توی این شهر نبود اما کنسلش نکردم
بازم هدایت میشم ب سمتش مطمئنم
خداروشکر میکنم
شجاعتم زیاده حتی زمانی ک کم سن بود
الان بیشتر داره یادم میاد
من حتی توی زمان تحصیلم هم زیادی کنجکاو بود
ک دوبار رشته ی تحصیلیم رو عوض کردم
بااینکه عقب میوفتادم اما من نترسیدم
برای مهاجرت هایی ک داشتم
بدون پول کافی
بدون اینکه بدونم کجا دارم میرم و چ چیزی در انتظارمه
اینکارو انجام دادم
و خداروشکر همیشه ب خدا ایمانم قوی بوده و هست
توی دفترم اتفاقا یجاهایی رو ک نرفتم رو نوشتم ک برم الان شاید نزدیک ب یک هفته س
ک نوشتم
حتما هم میرم و تجربه م بیشتر میشه
خیلی از خداسپاسگذارم برای وجود شما
ک منو ب سایت شما هدایت میکنه منتظر فایل جدید بودم ک امروز دیدم اره فایل جدید گذاشتین
ازخداسپاسگذارم برای این حرفایی ک من از طریق شما میشنوم و هدایت میشم
خیلی دوستون دارم
درپناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند
در دنیا و اخرت باشید