مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 4

481 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1834 روز

    سلام بر استاد شیرین تر از عسلم

    چقدرررررررر دلم تنگ شده بود برای نوشتن

    راستش یه مدتی حس کردم که خیلی دارم حرف میزنم و فقط دارم حرف میزنم و حرفام خیلی بیشتر از عملم هستش

    و سکوت کردم

    بارها دلم پر میزد وقتی صدا و تصویر شما رو میدیدم که بیام بنویسم ولی قلبم میگفت بازم سکوت کن و کار کن روی خودت ولی با شنیدن این فایل دیگه نتونستم :

    که

    تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

    اولا که با شما آشنا شده بودم یه جورایی همه رو بیچاره کرده بودم هر کی رو پیدا میکردم یا با اون درباره شما حرف میزدم یا فایل شما رو میزاشتم ببینه

    و چقدر اتفاقا بازخوردهای بدی گرفتم

    تا اینکه تکاملی تصمیم گرفتم ساکت و ساکت تر بشم

    و چقدر این سکوت و خلوت لذت بخش بود

    به قول حضرت سعدی

    دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت

    من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

    استاد عزیزم منم یکی از اون ابوموسی های این دنیا بودم و شاید هنوزم هستم تا حدودی و یه جاهایی

    ولی به نور وجود شما استاد عزیز تر از جانم

    هر روز و هر لحظه از اون ابو موسی درون فاصله گرفتم و به سمت عباس منش وجودم حرکت کردم

    راستش شما که حرف میزدید و از ابوموسی تعریف میکردید

    یاد گذشته خودم افتادم و صورتم غرق اشک شد

    که من امین نبودم

    ترسی بودم به نام امین

    از همه چیز و همه کس میترسیدم

    من کسی بودم که بدون توقف ۱۰ ساعت رانندگی میکردم که فقط به مقصد برسم از ترس پیاده شدن و رفتن به یک توالت عمومی ……

    ولی به لطف الله و نور شما یه جاده چالوس ۳ ساعته رو سری آخر ۹ ساعت طول کشید که طی کردیم و لذت بردیم و هر راه فرعی که میدیدم میپیچیدم اون تو

    دیروز به هسمرم میگفتم ما به اندازه تمام سال های زندگیمون این یک سال گذشته جای جدید رفتیم

    اونم منی که عذا میگرفتم برای روزهای تعطیل از ترس محیط بیرون

    اینقدر زدیم بیرون تو این چند وقته که همین جمعه وقتی به بچه ها گفتیم حاضر شید میخوایم بریم بیرون و لذت ببریم

    گفتن بابا تورخودا بزار یه جمعه هم توی خونه باشیم …..

    استاد برای اینکه منی که اوبوموسی رو زندگی کردم و یه چند وقتیه که دارم تلاش میکنم عباس منش وار و ابراهیم وار زندگی کنم

    با تمام پوست و گوشت و استخونم درک میکنم کلام شما رو

    وقتی اون زندگی سیاه و پر از ترس گذشتم رو با زندگی الان پر از نورم مقایسه میکنم

    نمیدونم چطور باید خداروشکر کنم و سپاسگزاری کنم به سبب آشنایی با نور و کلام شما استاد عزیزم

    بیشترین چیزی که من رو به سمت شما جذب کرد همین شجاعت شما بود

    داستان تنهایی سفر کردن به جنگل

    داستان دعواهاتون اونم تکی ….

    داستان مسافرت به شمال با به موتور داغون …

    تنها رها کردن مریم بانو در پرادایس

    دونفری سوار جت اسکی شدن ها و زدن تو دل رودخونه ها

    حتی پریدن و شنا کردن تو دریچه پرادایس…

    فرستادن مایک عزیز به ایران اونم تو این شرایط

    و اون جمله طلاییتون که برای من ترسیدن بدتر از مرگه و ترس خط قرمز منه

    همه و همه

    ذره و ذره

    اون ابوموسی درونم رو ذوب کرد

    و هر روز اون نور ابراهیمی درونم رو شکوفاتر کرد

    استاد عزیزم تو این مدت که چیزی ننوشتم و فقط ۴ قدم از ۱۲ قدم رو خریداری کردم

    با خودم یه عهدی بستم وقتی دیدم پر ام از ترس های مختلف و یکی از بزرگترین هاش ترس مالی…..

    تصمیم گرفتم این این ۴ قدم رو اینقدر گوش بدم تا تغییر رو ببینم و خودم حس کنم

    چون شده بودم یک شنونده زیاد با عمل کم …

    من همیشه آدم مقروضی بودم استاد با اینکه درآمدم چندین برابر آدم های معمولی و متوسط جامعه بود ولی به خاطر ترسها و باورهای غلطم همیشه خدا درگیر قسط و قرض بودم

    با خودم عهد بستم که دیگه یک ریال از کسی قرض نگیرم و الان ۳ ماهه که پاکم از قسط و قرض

    و از در ودیوار روزی الله به سمتم روانه شد خدارو شکر و داره میشه

    و من معجزاتی دیدم که ساعت ها باید در باره هر کدومشون بنویسم

    که البته این معجزات زمانی اتفاق افتاد که حرکت کردم

    حرکت واقعی ….

    و این وقتی اتقاق افتاد که گفتم که خدایا من نمیترسم از فقر و نداری و کم آوردن

    و این بار بدون چشم یاری از هیچ کسی و با تمام وجودم حرکت کردم

    و خودمو بستم به این ۴ قدمی که خریده بودم

    این ۴ قدم شد برای من ۴ میلیون قدم و هربار آموختم و آموختم و آموختم و باز هم دارم میآموزم

    استاد عزیز و نازنینم سپاسگزارم

    با اینکه اون ابو موسی درونم زندست و همیشه زنده خواهد بود

    اما من تمام تلاشم رو دارم میکنم که دیگه کاری به کارش نداشته باشم

    و هر بار که شیطون تو گوشم داره نجوا میکنه و میخواد منو بترسونه

    تصویر شما رو در ذهنم و حرف های شما رو در گوشم پلی میکنم و ازش نیرو میگیرم و راهم رو با ایمان بیشتری ادامه میدم

    استاد عزیزم ممنوم برای همه چیز

    لذتی که تو این حدود ۵۰۰ روزی که با شما دارم زندگی میکنم یک طرف و تمام سال های عمرم یک طرف

    اصلا قابل قیاس نیست ….

    من امینی بودم که از ترس یک بار مردن

    روزی هزار بار میمردم وزنده میشدم

    و الان به لطف الله در یک حال خوب و آرامش خوب و احساس عالی

    دارم برای استادم مینویسم و یه آدم دیگه شدم و البته میخوام هر لحظه امین بهتری بشم به مدد و هدایت الله

    و تجربه هایی رو انجام دادم که قبلن جرئت نزدیک شدن بهشون رو نداشتم

    استاد عزیزم عاشقتونم و عاشقتونم و عاشقتونم

    سپاس گذارم برای همه چیز

    خدا رو شکر برای داشتن بهترین استاد دنیا

    برای ابراهیم زمانم

    برای استاد بی نظیرم

    خدایا شکرت

    خدایا عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
  2. -
    عاشق خدا گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    سلام‌ خدمت استاد عزیز وعزیز دل استاد.خدارو هزار بار شکر میکنم که امروز که از خواب بیدار شدم این فایل زیبا وپر معنا رودیدم.ای جانم استاد چقد خوش تیپ تر شدین یاد اون حرفتون افتادم که گفتین من وقتی چیزیو میگم به افراد که قبلا خودم ازش نتیجه گرفته باشم شاید چیزهای دیگه در ظاهر دیده نمیشدن اما این اندام زیبا دیگه جایی واسه شک کردن بعضی ها نمیزاره خیلی دوست دارم دوره سلامتی هر چه زودتر آماده بشه و بتونیم ازش استفاده کنیم.به نظر من نکته جالبه این فایل این این بود که به قول استاد خیلی از ما واقعا از نقطعه امن خودمون میترسیم بییایم بیریم . اما به لطف این فایل زیبا وصحبتهای طلایی استاد از امروز از همین الان یه ذره از جایی که هستیم پا فراتر بزاریم تا شاهد اتفاقات زیبا باشیم.من چند روزی میشه که به خدا میگم منو به سمت بهترینها هدایت کن و هر روز داره نشانه هایی واسم میاد به سمت خواسته ای که دارم.به خدا اگه خدارو به عنوان بهترین وتنها ترین دوست و راهنما انتخاب کنیم ما رو دقیقا به همون چیزی که میخاییم میرسونه چه بسا صدها برابر بهتر از اونی که درخواست کردیم.خدارو به اندازه رحمتش شکر که استاد بینظیری مثه شما داریم ممنونم ازتون استاد بابت این همه درسهای قشنگی که بهمون میدین.امیدوارم همیشه حال هممون عالی باشه تا اتفاقهای عالی تری واسمون ببیفته.❤❤❤ زندگی زیباست ای زیبا پسند.زنده اندیشان به زیبایی رسند. آنقدر زیباست این بی بازگشت.کز برایش میتوان از جان گذشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    این فایل خیلی درس داشت خیلی منوب فکربود یه جورایی درس خودشناسی داشت نقاط ضعفتومیتونی بادیدن این فایل بشناسی

    من همیشه ابوموسی رومیدیدم فقط میخندیدم ازحرفاتون درموردش ولی هیچوقت ازاین زاویه بهش نگاه نکرده بودم والان ک نگاه کردم دیدم اره منم همچین چیزی رودوست نداشتم ولی رفته رفته توزندگی مشترک ک واردشدم ب دلیل همون باورای محدودومحدودیت هایی ک برای ی زن شوهرداروبچه داردرنظرگرفته بودن کم کم تبدیل شدم ب ابوموسی بدون اینک متوجه بشم دارم لذت زندگی کردن روازخودم میگیرم

    ولی خداروشکرمیکنم ک خدامنوهدایت کردب این مسیر ودارم آروم آروم برمیگردم ب تنظیمات اولیم

    وبهترشدم هرباریه کاری میکنم ک چندساله خودمومحدودکردم وتویه منطقه امن باخط قرمزدورم قراردادم ولی خب اصلن اونجورک باید نبوده ولی طبق تکاملم پیش میرم باآرامش

    اینقدراین رفتارمحدود باورای محدودبرامون بدیهی شده ودروجودمون نهادینه شده ک تا ب درون خودمون نریم وکالبدشکافی نکنیم تاکسی نیادوبگ این کاراین رفتارایرادداره یه درصدم ب فکرتغییرش نیستیم

    این فایل خیلی منودرگیرکردازصب ک دیدم تاالان همینجوردارن باخودم فک میکنم ک آخه چرامنی ک همیشه درحال تکاپو وکشف دنیای جدیدوتجربه بود الان شخصیتی مثل ابوموسی درونم شکل گرفته چرا؟ودلیلش هم درازبین رفتن عزت نفسم باورای محدودی ک درونم شکل گرفته ترس ازتاییدنشدن دیگران دیدم وچندین دلیل دیگ

    خیلی وقته دیگ ن باکسی درارتباطم ن کسی بامن باهمه قطع ارتباط کردم ازیه نظرخوب بودبرام چون تمام اطرافیان باورای محدودکننده زیادداشتم وخیلی منفی بین ومنفی گرابودن واین درروندکارروی باورام خیلی بهم کمک میکنه اما هیچوقت سعی نکردم باکسی غریبه ای ارتباط برقرارکنم حااالا چرا؟

    بازم ب دلیل باورای محدودچون تواطرافیانم زیاددیدم کسایی ک بایکی یاخانواده ای آشناشدن واون شخص ازلحاظ مالی یا بنیان خانواده بهشون ضربه هازده وسواستفاده کرده ازشون بقولن نمک خوردن ونمک دون شکستن ویکی ازدلایل دقیقا برای من همین بوده

    والانم بخاطر قوانین رودارم یادمیگیرم وباورسازی میکنم ترس دارم ک اون شخص جدید ممکنه بم ورودیای منفی بده منک نمیشناسمش وروی باورام اثربذاره ولی هیچ کس هیچ قدرتی درزندگی مانداره انتخاب باخودمون واینک هرکسی وارد زندگیمون بشه درمدارمون بوده ویه چیزی دردرون ماهست ک مارودریه مداروفرکانس قرارداده وبازانتخاب باماست ک بااون شخص ادامه بدیم یانه فقط بایدب شناخت برسیم تجربه کنیم تارشدکنیم تابزرگ شیم تاببینیم دوست داریم چ آدمایی توزندگیمون باشن درواقع یه جورایی دارم قبل ازبرقراری ارتباط اوناروقضاوت میکنم ک این اشتباهه

    میدونم خیلی خیلی ازین منظرمشکل دارم وبایددرستش کنم وچون ب خودم تعهددادم ک هرچی استادمیگن عمل کنم حتمااینکاراروک گفتین انجام میدم چون تک تک حرفاتون جواهرات کمیابن

    استادجان هربارم ک میبینمتون تحسینتون میکنم ک این اندام زیباتررسیدیدچون زیبابودین

    خانم شایسته گلم ازتون ممنونم ک لابلای زنبورای وروجک برامون فیلم گرفتین ک اگ من بودم یکیشم میومد الفراااااار خخخخ

    پرادایسم مثل همیشه زیباااااااااا الهی شکرت

    درپناه الله یکتا شادوپیروزوموفق باشید😍😘🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    فرنوش بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 2566 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته گل و بقیه اعضای سایت چقدر جالبه که همزمانی تصمیمات من با حرف های استاد همیشه اتفاق می افته

    من از از فرهنگ خانوادگی میام که ریسک نکردن ارزش محسوب میشه و آدم هایی که ریسک نمی کنند عاقل شمرده می شوند و کسی که دل به دریا میزنه و شجاعت زندگی به سبک شخصی خودش رو داره نکوهش و سرزنش میشه !

    به خاطر همین باورها هر وقت من یا خواهر هام کاری خارج از منطقه امن انجام می‌دادیم نتیجه‌اش سختی مشکل و رنج بود!

    مهمه که با چه باوری شجاعت به خرج می دهیم !!! با چه باورهایی سعی می کنیم به قانون عمل کنیم!!!

    من درراستای افزایش عزت نفس و تغییر بیشتر شخصیتم در دو موضوع شروع کردم به خارج شدن از منطقه امن اونم وقتی که نجوا ها خیلی زیاد بود مخصوصاً که فرهنگ سنتی هم یه جورایی اون نجواها رو تایید کنه :

    اولیش شروع به زندگی مشترک با همسرم قبل از جشن عروسی در شهر رویاهام شیراز که خانواده های هر دو تامون خیلی مقاومت به خاطر حرف مردم و سنت و فرهنگ جامعه داشتن ما گفتیم فعلاً با همیم تا شرایط جشن مهیا بشه !

    نمیدونید منم چقدر نگران نظر خانواده همسرم و فامیل خودم بودم و و با تردید و دودلی اقدام به این کار کردم و تا کمی احساس گناه داشتم که چرا مثل بقیه طبق عرف پیش نرفتیم 😄

    شاید از نظر خیلی ها اینکار عادی باشه ولی وقتی از دل سنت های پوسیده و قدیمی کاری هنجار شکن از نظرشون انجام میدی خیلی حرکت شجاعانه اییه !

    نتیجه : حالا که از خیلی از ورودی های منفی بدور هستیم و با آرامش لحظات زیبایی رو کنار هم هستیم میگم چقدر خوب چقدر ارزشش رو داشت که از ترسها و تردیدها بگذرم و خودم رو در برزخ در معرض ورودی های اشتباه بودن نگه ندارم فقط به خاطر اینکه نظر مردم در موردم عوض نشه !

    مورد دوم مادر من به شدت به آدمهای مطمئن خاصی که خودش میشناسه اطمینان داره و اعتماد میکنه برای خرید و همیشه جز از اون اشخاص سراغ کس دیگه ای نمیره و این شرکه مطلق چون یعنی به غیر از این آدم ها آدم مطمئن دیگه ای وجود نداره !

    اصرار داره که همیشه ما هم از همون اشخاصی که خودش میگه خرید کنیم اگر انجام ندیم کلی غر و سرزنش میکنه !

    مدتی بود که داشتم دستبند طلا مو تعویض با مدلای جدید کنم قلبم به من گفت برای این که تمرین انجام داده باشی توی همین شیراز که هیچ کس را نمیشناسی باید این کار را انجام بدی !

    با خودم کلنجار رفتم و توجیهات الکی می آوردم که نه در شهر خودمون بهتره !

    چند روز قبلش با دوستای جدیدم در شیراز رفته بودیم طلافروشی، آنها می‌خواستند این قسمت از بازار شیراز رو به من نشون بدن (چون من خوزستانی هستم ) من از یک طلافروشی خوشم اومد و قلبم گفت هر وقت می خوای خرید کنی از این خرید کن !

    چند روز بعد دستبندم در حین باز کردن کابینت دچار مشکل شد و حالا حسم گفت که باید ایمان و توکلت نشون بدی !

    من رفتم و دستبند قدیمیمو با یک انگشتر و یک دستبند تعویض کردم و خیلی خوشحال بودم که به الهام الهیم عمل کردم

    بعد از چند روز که به شهرمون برگشته بودم از بانک به من زنگ زدند گفتند شما فلان تاریخ رفته بودید طلافروشی من گفتم آره بعد گفتن در حساب کتاب هاتون مشکلی پیش اومده این شماره شونه بهشون زنگ بزنید !

    من زنگ زدم و گفتند که بیایید دستبندجدید تون را دوباره وزن کنیم !

    و من که مراجعه کردم به طلافروشی گفتند که ما سیستم حسابداری داریم و کد هر طلایی اختصاصی هست و کدی که روی دستبند شما بوده اشتباه شده با وزن بیشتر حساب شده !

    اونا ما به التفاوت را حساب کردن و من یک دستبند دیگه هم با اون پول خریدم و بقیه را نقد به من دادن !

    پاداش من برای مستقل عمل کردنم این بود که به مغازه ای هدایت شدم که کاملا قابل اطمینان و امین بودن و به خاطر چند میلیون اشتباه وقت گذاشته بودند و رفته بودند بانک تا شماره من را پیدا کنند و به من بدهکار نمونن !

    سیستم حسابداری دقیق داشتن و اگر پیش بقیه مغازه ها می رفتم به این شکل حساب کتاب نمی‌کردند و چه بسا پولی از من می رفت و خودم نمی فهمیدم !

    نیاز نیست حتما به شکل مادرم آبا و اجداد مغازه‌دار را بشناسم تا بتوانم بهش اطمینان کنم بلکه انسان هایی که من به آنها هدایت می شوم تا وقتی که من در فرکانس مناسب هستم درستکار پاکدست و قابل اطمینان هستند !

    پس فرکانس من بر ژن و فامیل و آشنا بودن برتری داره !

    چه بسا آدمای خیر و نیک اندیشی که وقتی من باورهای مناسب داشته باشم به آنها برخورد کنم و برایم خیر و شادی به ارمغان بیاورند !

    و هم این باور برام ثابت شد که ثروتمندان انسانهای پاکدستی هستند که حق بقیه را نمی خورند و با پول حلال ثروت عظیم به دست می‌آورند ! و ثروت معنوی است و شخص طلافروش لازم نداره از روی کمبود یا حرص از پول مشتریاش چیزی به ناحق برداره !

    خداروشکر که در فرکانس هدایت به آدمای درست و امین هستم !

    من واقعا تصمیم گرفتم هنوز بیشتر از دایره امن باوراهام بیام بیرون خیلی بهم لذت داد این تجارب و ترسهام کمتر شد میدونم خدا پشتمه و حمایتم میکنه و پاداش های عظیم میده برای حرکت و زدن به دل ترس ها !

    کلی احساس جاری شدن زندگی و انرژی حیات در درونم دارم !

    و غلطی حرفای ورودی هام بهم ثابت شد !

    و مثل ماهی سیاه کوچولو قصه بچگیام برم اقیانوس و عظمت جهان هستی ببینم !

    فارغ از حرفای ماهی های بزرگتر که قانع به برکه کوچیک شون بودن و کلی ترس های متوهمی و غیرواقعی داشتن و ورودی اشتباه و غلط از جهان به ماهی سیاه کوچولو دادند ولی اون باور نکرد و حرکت کرد به سمت اقیانوس !

    چقدر این داستان نمادین و زیباست!

    استاد ممنونم ازین فایل های عالی که همیشه شما و خانم شایسته الگوی من هستید ! دوستون دارم🌺💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      نفیسه گفته:
      مدت عضویت: 2110 روز

      سلام فرنوش نازنینم

      چقدر لذت بردم از خوندن کامنت زیبا و تأثیر گذارت واقعا عالی بود

      چقدر تحسینت کردم که انقدر قشنگ تونستی فارغ از نگاه و نظر بقیه الهامی که قلبت بهت گفته بود رو عملی کنی

      و چقدر خوشحالم میبینم داری در شهر آرزوهات با تجربیات قشنگ زندگی میکنی

      بسیار لذت بردم و چقدر تحت تأثیر قرار گرفتم و قانون الطیبین لطیبات رو تصدیق کردم وقتی از تجربه قشنگت در مورد طلا فروشی نوشتی عزیزم

      مبارکت باشه تجربه شیرین داشتن انعمت های دلخواهت و برخورد با این انسانهای شریف

      سپاسگزارم که با عشق و اینقدر زیبا این تجربیات قشنگت رو با ما به اشتراک گذاشتی

      برای تو زیبا بانو بهترین های دنیا و آخرت رو آرزومندم 💖💖💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        بهار بختیاری گفته:
        مدت عضویت: 1671 روز

        نفیسه عزیز زیر بارون بروی من

        سلام

        هم قشنگ از خودت می‌نویسی و هم قشنگ تحسین می‌کنی.

        همه ی نوشته های لوکس و لاکچری و واقعی و با شجاعت را میخونم و لذت میبرم.

        تحسینت میکنم و خیلی دوستت دارم.

        عروسک خوش هیکل و شجاع و موحد من، نفیسه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیزم

    اول دوست دارم تحسین کنم شما و خانوم شایسته و اون پارادایس زیبا رو

    اولا چقدر زیبا بود استاد اون منظره زیبا پشت سرتوم اون سرسبزی و اون دریاچه همیشه پر آب

    دوما میخوام تحسین کنم خانوم شایسته عزیز رو که 23 دقیقه دوربین رو نگه داشت دمش گرم واقعا دمش گرم 23 دقیقه آدم دستشو نمیتونه یک حالت نگهداره

    سوما تحسین میکنم استادم رو که اینقدر بدنش فیت و خوش فرم شده دمت گرم استاد واقعا دمت گرم واقعا دمت گرم

    همون اول که گفتی مثل ابوموسی نباشیم و زندگیمون رو تجربه کنیم و از محیط امن بیاییم بیرون یه چیز جدید رو تجربه کنیم درجا استپ کردم و به اتفاقات اخیر فکر کردم

    دیدم چند ماه پیش از تابستان تا مثلا یک یا دو ماه پیش من پیش فرض با گوش دادن آگاهی ها عزت نفس و دوره ها و خواسته درونیم ، میرفتم محله های جدید از جاهای جدید میرفتم توی شهرم جاهایی توی شهر میرفتم که تو عمرم نرفته بودم و فقط پای پیاده میشد رفت خونه هایی که روی شیب بود و شاید 200 تا پله یا بیشتر میخورد که برسی مثلا به آخرین خونه ، محله های پایین یا بالا میرفتم ، سعی میکردم نزدیک ها رو برم مثلا یکجا بن بست بود توی مسیر تمرینم بود و میدونستم بن بسته ولی حسم میومد بریم ببینیم اینجا چجوریه و خونه ها رو ببینیم و خب نجوا میومد ولی زوری نداشت بدبخت😂😂

    بعد انگار برام عادی شد یا اون اولویتش اومد پایین و برای خودم قدم بعدی رو مشخص نکردم و اولویتش اومد پایین و کم کم فراموش شد و این چند روزی الان نگاه میکنم زندگیم اینجور شد که بیدار میشم روی باورهام کار میکنم سریال زندگی در بهشت میبینم و کار های هنرمو انجام میدم و یه دور نزدیک بیرون پیاده میزنم و میام یک سری کارها رو انجام میدم و این تکرار و تکرار شده.

    (اینم بگم اینقدر خوشحالم اینقدر راضی ام که دیشب ریشه ی یک سری نجواها رو پیدا کردم استاد که اصلا نمیدونم چی بگم و خدارو هزاران مرتبه شکر که هر وقت ازش خواستم هدایتم کرده و ساکت شد ذهنم و سکوت واقعا بینظیره آرومم الان)

    خدارو شکر من تجربه های خوشگل و زیبایی داشتم تریل رفتم از توی مسیری که تا حالا نرفته بودم و این تریل ها جاده خاکی هست و ( جا همتون خالی ) و دور تا دور درخت و بوته های تمشک بود ولی قدم بعدی رو مشخص نکرده بودم که خب تریل جدید برم و دیگه کمرنگ شد تریل رفتنم.خداروشکر این حس طبیعت طلبیم منو خیلی کشونده که هم به دل ترسام وارد بشم و هم تجربه کنم طبیعت گردی رو و خداروشکر شب کمپ زدم تو جنگل ، تریل توی جنگلی رفتم ، با گروه کوه نوردی رفتم مسیر های سبک رو ، میخوام باز شروع کنم و ادامه اش بدم

    همون لحظه تقریبا اواسط فایل مشخص کردم گفتم اون مسیری که پیدا کرده بودم جدید بود ، میانبر بود ، از داخل جنگل بود و به تریل میخورد کجاست؟ و با برنامه wikiloc ( خیلی برنامه خوبیه تمام تریل هایی که افراد اطرافتون رفتن رو نشون میده )

    پیداش کردم و یک مسیر رو مشخص کردم و همین امروز یک ساعت یا دو ساعت دیگه میخوام برم اگه گل نباشه

    استاد ازت ممنونم که به حرف دلت گوش میدی و این آگاهی ها رو با ما به اشتراک میزاری

    واقعا تحسین بر انگیزه که به همه چی فکر میکنید و ذهن فعال پویا و پرسش گری دارید که از یک خروس از رفتارش این آگاهی ها رو بیرون کشیدید

    خدارو هزاران مرتبه شکر که توی این دنیای زیبا و ساده دارم زندگی میکنم با لذت ، خیلی دارم حال میکنم استاد خیلی خیلی بهتر از قبل با خودم در صلح ام خیلی خیلی بهتر شده آگاهی هام ازت ممنونم که استاد منی

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    مهدی سابقی نژاد✨🤍 گفته:
    مدت عضویت: 2106 روز

    سلام به قلب مهربون تک تک شما خوش قلب ترین ها❤️

    سلام استاد عزیزم این فایل در بهترین زمان خودش ضبط شد خیلی خوشحالم خداوند یهم فرصتی داد تا از نتایج شگفت انگیزم بنویسم و الگوی عالی برای صد ها هزار نفری باشم که تو سایت حضور دارن

    امسال سال جسارت ها و شجاعت های من بود سالی پر از خیر برکت و رسیدن به درآمد یک میلیاردم بود سالی که از خرداد ماه استارت خورد روزی که شروع کردم تو روابط عاطفیم ضربه روحی شدیدی خورده بودم

    به خودم قول دادم تو چند ماهی که مونده زندگیمو جوری میسازم که هیچکس فکرشو نمی کنه با اینکه فرد جسوری بودم از توانایی هام استفاده نمی کردم گفتم مهدی الان وقتشه خودتو ثابت کنی اگر مردی الان خودتو ثابت کن اگه بتونی به یک میلیارد تومان برسی خیلی عزت نفس بالا میره خیلی قوی تر میشی به خیلی از آرزو هات میرسی خودمو 24 ساعته بستم به آموزش ها و با تمام وجودم رو عزت نفس کار می کردم و خداوند هدایتم کرد که تو چندین ماه به درآمد های عالی رسیدم. خانواده ام می گفتن مهدی گنج پیدا کردی می گفتم. گنج درون خودمو پیدا کردم گنجی که سالها تو وجود خودم دفن شده بود

    باور کردم من میتونم تو سن 23 سالگی کارهای بزرگی انجام بدم با اینکه تو گذشته م تخریب شده بودم اما با جون دل پشت مهدی بودم بهش امید انگیزه میدادم جاهای که کم میاورد بهش انگیزه میدادم و ی سری مهارت هارو یاد می گرفتم من امسال از خودم و عملکردم راضیم امسال اولین سالیه که تونستم به خودم ثابت کنم که باورهام اگه بزرگ باشه میتونم نتایج بزرگی خلق کنم

    حتی تو زمینه فیتنس که شروع کردم اوایل ترس اینو داشتم نکنه حرکات اشتباه بزنم گفتم من یادش میگیرم به تمام صحبت های استاد درمورد تمرکز لیزری تو جلسه 4 قدم دهم عمل می کنم و میدونستم اگر تمام وجود خودمو بذارم تو مدت زمان کوتاهی حرکت راحت یاد میگیرم دیگه هیچکس نمیگه داداش داری اشتباه میزنی😂

    شروع کردم به مطالعه و آموزش دیدن درمورد تمرینات فیتنس یاد گرفتن عظلات اصلی و فرعی و تغذیه و… تو کمتر سه ماه بخاطر تمرکز بالای که داشتم به یک فرد عالی تو حوزه فیتنس تبدیل شدم که خیلی از دوستام میگن مهدی تو چطوری انقدر سریع همچی یاد میگیری من بهشون میگم من نابغه هستم نمیدونن پشت این مهارت ها تمرکزه😂 و از وقتی ورزش بصورت حرفه ای شروع کردم انرژیم صد برابر شد و اندامم هر روز فوق العاده تر و جذاب تر میشه

    منی که نمیتونستم حرکت شنا سئودی برم الان رکورد میزنم و هر بار با عشق 100 میزنم همه تعجب می کنن این بشر تو مدت سه ماه داره رکورد میزنه

    سعی کردم تمام حرکت اصلی و فرعی یاد بگیرم و برنامه ریزی کنم تا مدت 5 روز بتونم رو تمام بدنم کار کنم مثلا حرکت های بالا سینه،سینه، زیر سینه، سرشانه و.. میزان کالری تمام غذا های که میخورم تو مدت زمان کوتاهی یاد کرفتم سال ها بود میخواستم ورزش اما امسال با عمل کردنم کلی تجربه پیدا کردم✌️😁

    دیدم تو حوزه مالی و فیتنس نتیجه گرفتم گفتم حالا خیلی جذاب تر میشه ی دختر قدرتمند و هدفمند تو زندگیم باشه باهم این مسیر ادامه بدیم دوره عزت نفس و روابط روزی 8 ساعت کار می کردم و به تک تک تمرینات عمل می کردم و خداوند فردی فرستاد که واقعا بی نظیره هرچقدر بگم بازم کم گفتم اینقدر رابطه فوق العاده ای دارم که تو هیچ رابطه ای در گذشته تجربه نکرذم و الان یک رابطه رویایی دارم که هر روز عالی تر و عاشقانه تر میشه

    استاد جان عاشقتم مرسی که هستی انقدر حرف برای نوشتن دارم اما واقعا دلم نیومد ننویسم گفتم بیام فعلا خلاصه بنویسم تا خداوند هدایت کنه تا کل مسیر شرح بدم انقدر نتایجم زیاده باید هفته ها و سال ها بنویسم😍✌️🙏🌹

    مرد آن است که به دانسته هایش عمل می کند✌️

    دوستتون دارم امیدوارم خداوند هدایت مون کنه تو مسیر عشق❤️✌️💜

    ما باید ثروتمند بشیم تا جهانی زیباتر بسازیم😍😍😍🌹🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2332 روز

      به نام خدایی که هر لحظه برام معجزه میکنه

      سلام به شما دوست هم مسیر و ارزشمندم

      شما عالی هستید

      وقتی کامنتتون رو خوندم خیلی تحسینتون کردم هم در مورد درآمد و خاق ثروت و هم در مورد روابط و هم در مورد پرداختن به ورزش که بهش علاقه دارید

      همه اینا از به تغهد بدون چون و چرا نشات میگیره

      دقیقا توی قدم ۴ استاد گفتند که بچه ها بابد برای ذهنتون منطقی بشه که اگه بقیه تونستن پس من هم میتونم و وقتی برای اولین بار، آگاهانه با منطقی کردن خواسته برای خودت، به یکیش برسی، دیگه اینقدر عزت نفس بابا میره که دیگه اهرم میشه برای بقیه خواسته ها

      من تک تک دستاوردها و موفقیت های شما و اون تعهد بی نظیر و اون کنترل ذهن عالی شما رو تحسین میکنم و ایمان دارم هر کدوم از ما میدونیم هر روز کنی بهتر از روز قبلمون باشیم و نتایج همه ما داره ابن موضوع رو ثابت میکنه

      احسنت بر همه ما که داریم آگاهانه ورژن بهتری از خودمون میسازیم و جهان ناچاره کرنش کنه در برابر ما با پاداش های عطیم و ماندگار

      شاد سالم سربلند و عاشق در پناه یگانه خالق هستی باشیم👌👌🌹🌹🙏🏻🙏🏻

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    سلام استاد جان سلام مریم زیبابین خدایا شکرت بعد از دیدن فایلی که دیشب دیدم و یک ترمز مخفی رو در خودم کشف کردم و هدایت خدا شامل حالم شد و یک ترمز مخفی که خیلی عیان بود رو پیدا کردم باورم نمیشد این مورد این همه می گفتم و تکرار میکردم ولی تا بحال بهش توجه نکرده بودم.

    امروز هم این فایل پر از آگاهی رو دیدم فوق العاده بود مخصوصا دو تا جمله استاد انقدر تو ذهنم پررنگ شده که مدام داره تو ذهنم تکرار میشه اینکه آخر سر همه میمیریم چرا با حسرت بمیریم و از نقطه امنمون بیرون نیایم مثل ابوموسی که حسرت دیدن جاهای جدید و خوردن خوراکی های جدید بخاطر ترس از تغییر تو دلش مونده و مورد بعدی این باور قشنگ بود که هیچ غیرممکنی وجود نداره و انسان به هر چی بخواد میتونه برسه چون افراد دیگه بهش رسیدن.

    استاد ممنون بابت این فایل ها که اگر با دقت و تمرکز ببینیم خودش هر کدوم یه دوره جدید.

    چقدر منظره پشت استاد فوق العاده زیبا مثل یک کارت پستال آسمون همیشه قشنگ درختان سرسبز و سر به فلک کشیده دریاچه فوق العاده زیبا یک ان یاد نقاشی های بابراس افتادم خدایا شکرت این فایل ها علاوه بر آگاهی مملو از زیبایی هست خدایا شکرت در زمره افرادی هستم که در مداری هستم این ها رو میبینم و می شنوم خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهدی جباری گفته:
    مدت عضویت: 2378 روز

    سلام استاد خوبم ،من مهدی هستم و در یکی در روستاهای کاشمر زندگی میکنم،

    واقعا زندگیم با شما عوض شده

    اینکه یک نکته هایی رو یاد گرفتم که هیچ کسی شاید تا آخر عمر به من نمیگفت

    اینکه هر زمان که دیدم احساسم داره بد میشه بگم ایست، دیگه جلو نرو بشین به چیزهای خوب فکر کن ،سپاس گذاری کن به خاطر داشته هات ،و هر جور شده خودت رو به احساس خوب برسون

    اینکه یاد گرفتم هر اتفاق بدی ،هر چقدر هم بد برام افتاد بگم حتما برام خوبه ،حتما برام خوبی داره که من العان متوجه نمیشم،و خودم رو به احساس خوب میرسونم

    فقط العان همه زندگیم شده اینکه چجوری خودم رو به احساس خوب برسونم ،دارم توی این قانون بهتر و بهتر میشم

    اینکه یاد گرفتم همه چیز باوره ،فقط روی باورهای ثروت ساز دارم کار میکنم ،مثل ثروت مند شدن با شکوه است،مثل هر چقدر ثروت مند تر شوم نزد خدا محبوب تر میشوم،وقتی یک آدم پولدار ،یا یک ماشین خوب رو میبینم ناخودآگاه خنده میاد تو لبم و میگم مهدی نگاه کن ثروت مند شدن چقدر با شکوه است

    بعد واقعا میبینم چندین پله از پدر ،مادر ،دوست و هم روستایی و هم شهری خودم بالا ترم ،بخاطر اینکه دیگه نمی‌ترسم ،همیشه به خودم میگم بدون اذن خدا برگی از روی درخت بر زمین نمیوفته،

    من جلسه اول 12قدم رو تهیه کردم

    بعد گوشیم رو چک کردم دیدم فراموش کردم برای جلسه دوم پول بریزم و محلتش تموم شده

    و باید کل مبلغ رو بدم داشت احساسم بد میشد ،با خودم گفتم مهدی حتما برات خوب بوده ،نگران نباش برو اون فایل اول 12قدم و فایل های رایگان رو گوش بده ،اشکال نداره1000برابرش بر میگرده،واقعا چقدر عالیه همین آگاهی ها،چقدر عالیه همین فایل ،من یک ویزیتور هستم همیشه میترسیدم برم تو جاده، به خاطر گوش دادن به حرفهای استاد العان دارم کل کشور رو میرم تنهایی،همه میگن چجوری نمیترسی ،تو دلم میگم بدون اذن خدا برگی از روی درخت بر زمین نمیوفته،خدا محافظ من هست فقط کافیه بندگیشو بکنم ،اون محافظ منه،اونی که خالق آسمان و زمینه ،چجوری جون حضرت ابراهیم رو تو آتیش نجات داد و آتش تبدیل به گلستان کرد ،خدا همون خداست ،ممنون استاد خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    عصمت جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1739 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ی زیبآ😚❤😍

    نام فایل خیلی تحریکم کرد ک ببینم استاد چی میخوان بگن اسم ابوموسی رو قبلا شنیدم ازتون ک تو کارگاه درموردش صحبت کردین و یادمه خیلی از توصیفات باحالتون درمورد این خروس خوشم اومد و خندیدم😄❤. ابوموسی اینجوریه ک خیلی ترسوئه. از دایره امنش فراتر نمیره و یه محیط سربسته برا خودش ایجاد کرده نه میره اون طرف های جنگل ک کرم های جدید پیدا کنه، نه اکتشافی میکنه، نه میجنگه… هیچ بلایی هم سرش نیومده. خب ب قول استاد اگه از دید منطقی بهش نگاه کنیم شاید با خودمون بگیم چ باهوشه اینجوری اسیبی هم نمیبینه.اما یکی مثل استاد میگن من نمیخوام مثل ابوموسی باشم این زندگی رو دوست ندارم. ایشون افرادی رو که تو مسابقات مختلف شرکت کردن و جونشونو از دست دادن رو تحسین کردن، درسته ک ممکنه زندگی اونا کوتاه باشه ولی اونا واقعا تجربه کردن زندگی کردن رو. تجربه کردن خودشون و دنیای خودشونو. همیشه انتخاب استاد این بوده ک زندگی پر از ماجرا رو داشته باشن منم دوست دارم. دوست دارم خودم رو تجربه کنم، دنیامو تجربه کنم، پامو از مرزهای امنم فراتر بذارم و برم دنبال کسب تجربه های جدید مهارت های جدید. ب قول استاد ما هممون میمیریم و این دنیا در مقابل ابدیتی ک قراره باشیم به اندازه ی پلک بهم زدنه، پس چ خوبه ک زندگی باکیفیت داشته باشیم، به قول استاد ببلعیمش، تجربش کنیم، لذت ببریم. مهارت کسب کنیم، غذای جدید امتحان کنیم، یا مثلا درمورد خودم غذا بیش تر بپزم و ببینم بلدم. ببینم منم میتونم. بیش تر تنهایی برم بیرون، کافه،… با آدمای جدید بیش تر ارتباط بگیرم، کم تر بترسم از اینده ای ک اصلا معلوم نیس زنده باشم یا نه ک ازش میترسم و همین الانو زندگی کنم و لذت ببرم. ب قول استاد ما زمان مرگمون معلوم نیس طوری زندگی کنیم ک موقع مرگ ب خدا نگیم ی روز دیگه بهمون وقت بده تا لذت ببریم، یه روز دیگه بهمون وقت بده تا تجربه کنیم زندگی رو. زندگی کردن و لذت بردن رو وابسته ب عامل بیرونی نکنیم ک مثلا اگه فلانی باهام باشه، اگه ب فلان موقعیت مالی برسم من حسم خوب میشه و لذت میبرم نه… اینجوری ما احساس مثبتمونو شرطی میکنیم و وابسته ب عامل بیرونی ک هیچ وقت پایدار نیس. احساس خوب و شادی درونمونه… درونیه و با نوع نگاهمون اتفاق میوفته، بیایم ذهنمونو طوری تغییر بدیم ک سعی کنیم فارغ از هرچیزی لذت ببریم، حالمون خوب باشه و تجربه کنیم زندگیو در هر جهت. وقتی استاد گفتن بنویسین امروز چ کار میتونین انجام بدین ک یه درصد زندگی رو بیش تر تجربه کنین و از محیط امنتون بیرون بیاین و اسم تکامل رو بردن خیلییی لذت بردم ک ارررره نیاز نیست هیجان زده بشیم و بلند شیم بریم یه کار خیلیی بزرگ انجام بدیم کاریو بکنیم ک مارو یه متر از محیط امنمون فراتر ببره…من این سوال رو از خودم پرسیدم و دیدم دوتا کار میتونم انجام بدم. البته الان دارم کار سومم انجام میدم 😁. دیروز شهر ما بارون اومده و هنوز زمینا یکم سرده ولی خب هوا خوبه و پرنده ها دارن اواز میخونن. من اومدم تو حیاط نشستم و دمپایی هامونو گذاشتم زیر پام ک سردم نشه و دیگه نرفتم تو اتاق خیلیم خوبه😍. کار دومم این هست ک من چند روزه قراره دوستامو ببینم ولی هی یکیشون کار براش پیش میاد و ما نمیریم بیرون. با خودم گفتم خب چ کاریه ک من لذتمو دارم ب تعویق میندازم..من ک حال خوبم وابسته ب او نیست ک حتماً باشه تا بهمون خوش بگذره خلاصه ب اون دوستم پیام دادمو گفتم بیا بریم ما و این دفعه بریم ی جای جدید نه جاهای قبلی😍😍😋خلاصه فعلا سه تاکار انجام دادم و چقدر حس میکنم ب قول استاد زندگیم لذت بخش تر و قشنگ تر شده و حالم بهتره ک لذت بردنمو ب تعویق ننداختم😇🥰😍😍😍. استاد منم مثل شما مرگ رو ب خودم نزدیک میبینم و سعی میکنم زندگی رو یع فرصت کوتاه میبینم ک باید همون موقع ازش استفاده کنم و لذت ببرم نه اینکه به تعویق بندازم و بگم بعدا. نه… چون تضمینی برای زنده موندن ما وجود نداره…

    خلاصه از نقطه امنمون بیرون بیایم. استاد میگن یه ساعت زندگی با کیفیت بهتر از صدسال زندگی بی کیفیته.. تو نقطه امنم نمونم و ترسو و ضعیف نباشم، اگه برم بیرون از این نقطه قطعا پاداش های من هم بزرگ تره و خدا پاداشو ب شجاعان میده نه ترسوها و ضعیف ها.. استاد حرف پر مفهومی زدین وقتی گفتین زندگی زیباییش ب تجربه کردنشه ن به طولانی بودن عمر…یعنی زندگی ای زیبا نیست ک طولانی باشه زیباییش ب تجربه کردن خودمون و دنیامون هست. ب فراتر رفتن از نقطه امن، کسب مهارت جدید و باکیفیت تر کردنش…

    نیاز دارم به این حرفا بارها گوش بدم و عملیش کنم

    راستی استاد الان ک شلوار تنگ پوشیدین معلومه چقدرر لاغر تر شدین، بک گراندم ک چقدر زیبا و قشنگه

    ممنونم ازتون خیلییییی ❤❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    فهیمه کوچکی گفته:
    مدت عضویت: 2300 روز

    سلام استاد خوشتیپم،😍🤗😘

    خیلی لباسا بهتون میاد کفش نو شلوار ،بوی نویی از شما میاد،خیلی جوانتر بنظر میان،چربی سوزی خیلی انرژی رو میبره بالا،هم به اندام دلخواهت میرسی هم اعتماد به نفست میره،خلاصه استاد شما رو میبینم انرژی میگیرم و انگیزه،

    منم ورزش و تغذیه سالم دارم یکساله خیلی از پیشرفتم راضیم ،و اینو دوس دارم تا زندم ادامه بدم به امید الله،اون اعتماد به نفس و انرژی و حال خوب رو نمیشه واقعا با چیز دیگه مقایسه کرد،

    این موضوع که صحبت کردین چقدر دیدگاهم نسبت به مرگ خیلی بهتر شد،یعنی رو موضوع مرگ فایل گوش کردم و رو خودم کار کردم خیلی بهتر تونستم مرگ رو درک کنم ولی این فایل خیلی درکم رو در مورد مرگ قوی تر کرد،چقدر حسم نسبت به مرگ خوب شده اصلن احساس میکنم یجورایی اون ترسایی دیگه تو وجودم بود خیلی کمتر کرد نمیتونم بگم ندارم ولی خیلی کمرنگ شده،چقدر با کیفیت زندگی کردن خیالت راحته نسبت به مرگ که انگار منکه خوب زندگی کردم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن گذاشتم

    زندگی تا بوده همینه که که عده ادم بمیرن و عده ای بدنیا میان وما دستان خداوندیم که جهان رو گسترش بده،و بقول خداوند دنیای پس از مرگت از این دنیا میگذره و حتی خیالت رو راحت میکنه که اگه خوب زندگی کنی اون دنیات خوبتره،

    من با گوش دادن این فایل مرگ برام شیرین شده و ترسی نداره،یه امر طبیعی در جهانه،واز این فرصت طلایی که خداوند به من داده به نحو احسنت زندگی میکنم و خیلی خوشحالم وهر لحظه که خداوند بگه تا فردا بیشتر زنده نیستی بازم خیلی خوشحالم چون واقعا زندگی کردم و میدونم خداوند ازم راضیه ،من راضیم به رضای اون💪❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: