کمبود را باور نکن حتی اگر پرفسور هاوکینگ آن را تایید کرد!

به نام خدای مهربان

سلام به دوستام عزیزم استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

فراوانی رو باور نکن حت حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تایید کند

امروز روزشمار 28 منِ

خب این روزا توی سایت فایل 8 توحید عملی قرار گرفت و توی اون فایل هم به این فایل اشاره شد.

یک جمله طلایی در اون فایل بود ک میگفت:

به این نگاه نکن که چی گفتن داشنمندا به این نگاه کن که چی بدرد تو میخوره

یعنی ما هر مقاله ایی ک میخونیم از فلان دانشمند مهم نیست ک چی گفته مهم اینه آیا این حرف این باور حس خوبی به من میده؟ باور خوبیه؟

و مهم تر از همه به چه درد من میخوره

اینکه فلان دانشمند گفته کمبودِ بدرد من میخوره؟ مگه حس خوبی میده ک باورش کنم؟

اتفاقا توی فایل توحید در عمل 8 هم فلان دانشمند گفته بود که موفقیت و شادی به ژن ربط داره”شرک خالص”

.

اما باور فراوانی

چه مثالی بهتر از مثال قرآن برای فراوانی موجود در جهان:

اگر تمام درختان دنیا رو قلم و تمام اقیانوس هارو مرکب کنید نمیتونید نعمات خدا رو بشمارید و بنویسید

ارههه

این باوریه ک بدرد من میخوره

فرصت ها بینهایت هستند همین دور ور من هم هستن خیلی هم راحت هستن

ایده های ثروتساز توی کارم بینهایت وجود داره

شغل بینهایت وجود داره و هرروز بیشتر میشه استاد شما 2017 این فایل رو ضبط کردین تا الان که 2023 هست نمیدونید چقدر شغل تا الان به جهان اضافه شده

چقدر کار های انلاین پر رونق شدن

چقدر کارتای عجیب و غریبی میکنن افراد و پول درمیارن

کلی یوتیوبر از یوتیوب پول درمیارن

کلی از افراد از اینستاگرام پول درمیارن به هر روشی: فروش، تولید محتوا و تبلیغ، ارائه خدمات و…

جالبه یک کار خیلی عجیبی چن وقت پیشا بهم گفتن یکسری از دوستام ک منم میتونستم انجام بدم

اون کار به مهارت گیتار زنی نیاز داشت ک خب منم مسلط هستم اومد دوستم بهم گفت ک:

خب چرا از این حرفه ات استفاده نمیکنی منم گفتم پیشنهادت چیه

گفت بخون برای مردم بهت پول میدن.

گفتم مگه میشه؟ و گفت آرهههه مگه ندیدی

و کارش هم اینطوری بود ک:

طرف مثلا میخواست به یکی یک کادویی، تبریکی، خلاصه یک حالی بده میتونست به پیجی ک این کارو انجام میده پیام بده ایدی طرف رو بفرسته و بگه براش فلان اهنگ رو بخون منم… یجورایی نرخ بندی کرده بود طرف که اهنگ درخواستی مثلا فلان قیمت زنگ زدن فلان قیمت و من واقعا خداروشکر کردم از این همه فراوانی که با یک کار و یک گیتار زدن و خوندن ساده میشه انجام داد

یک نکته دیگه ایی ک بود اینجور پیشنهاد ها قبلا بهم نمیشد اما وقتی رو باورام کمی کار کردم یکی یکی فرصت ها خودشون رو به من نشون دادن به انواع مختلف ها..

قانون رو انگار تازه دارم کمی درک میکنم چون عمل کردم و نتیجه گرفتم

دوستان باور کنید وقتی عمل میکنید و کمی نتیجه میگیرید و اون نتیجه رو تایید میکنین به طرز جادویی دلتون مینواد بیشتر عمل کنین و نتایجتون بزرگتر میشه چون ایمان پیدا میکنید به قانون

فراوانی واقعا همه جا هست.

این باورهای ماست ک محدود میکنه.

جالبه من قبلا یک فکری یک الهامی نمیدونم چی بهم گفته شد خیلی جالب بود اونم این بود:

اگر حداقل خداوند هزارتا روش توی دستش نباشه برای اینکه درامدت همین الانم دوبرابر یا بیشتر بشه به سادگی با همون زمانی ک میزاری

اصلا میتونیم بگیم این خدا ربّ هستش

این خدا توانا هستش هرکاری بکنه

این خدا اصلا قابل پرستش هست خدایی ک محدودیت داره؟

هزارتا چیه میلیون تا روش باید دستش داشته باشه..

این خداییه که باید پرستش بشه این همون رب العالمین هست.

و وقتی ادم در فرکانسش و مدارش قرار بگیره به راحتی اونارو دریافت میکنه

چون خداوند وهاب هست اصلا اون ایده هارو داره ک به من بده وگرنه به چه دردش میخوره میخواد وقتی مدارم رفت بالا دستش پر باشه مشتی

خدا خدای فراوانیه.

تصور کن من یک خونه 500 متری دوبلکس استخر دار میخوام.این خونه وجود نداره و ذهن میگه پس این چه خدای فراوانیه ک این خواسته منو نداره

و باید بهت بگم

مگه داستان خرید خونه استخر دار استاد و نشنیدی؟

نه!!!

بزار بهت بگم: استاد میخواست یک خونه استخر دار بخره چون پارادایس بعضی چیزارو نداشته چی مثلا؟ مثل پیاده روی توی کاهای شلوغ ک مردم باشن مثل شنا کردن توی همه فصول چون پاییز و زمستون سرد میشده و…

حالا استاد میاد یک خونه استخر جکوزی دار رو براش خودش کدنویسی میکنه و به جهان ارسال میکنه

و دقیقا توی همون تایم صاحب یک خونه ایی توی ایالت فلوریدا جایی ک استاد زندگی میکنه و نزدیک استاد هست به سرش میزنه ک پسر برای خونه بزار یک استخری درست کنیم!!

دقیقا همون موقع ک استاد اون خواسته رو نوشت درسی ک میتونیم بگیریم چیه؟

اینه که اقا جهان راهی نداره جز اینکه تورو به خواسته ات برسونه اگر در مدارش قرار بگیری

من همیشه اینطوری تصور میکنم:

میگم اگر من در مدار خواسته ایی قرار بگیرم و اون خواسته برای من جور نشه کل نظم و قوانین جهان در سطح کیهان بهم میریزه تمام قوانین ثابتش زیر سوال میره

یعنی شده کل مردم جهان رو مسخر من میکنه اما باید اون خواسته شکل بگیره.

خدایا سپاسگزارم بابت این قوانین خوشگل و زیبات.

خب بریم سر بحث خودمون

باور فراوانی چیزیه ک بدرد من میخوره پس باید باورش کنم مهم نیست کیا ردش میکنن من باید آگاهانه کسانی رو ببینم بیزینس هایی رو ببینم ایده هایی رو ببینم که فراوانی رو تایید میکنه

مثلا رستورانی که با اینکه کارکنان کمتری داره اما فروش بیشتری داره از موقعی ک کارکنان بیشتری داشت چون و این با یک ایده ساده عملی شدع

پسسس؟؟؟؟؟ فراوانی هست

استاد عزیزم با اینکه ایرانی بوده رفته امریکا دوتا ملکِ یکی 20 هکتار یکی 60 هکتار و چندتا خونه خریده پسسس فراوانی هست

توی پارادایس استاد یک دریاچه شیرین داره که هرروز از کوه ها آب های شیرین در اونجا سرازیر میشه و کلی ماهی در اون دریاچه وجود داره ک اگه بقول خود استاد ما هرروز ماهی بخوریم بازم تموم نمیشه پسسس؟؟ فراوانی هست

خب حالا من حرف پروفسور هاوکینگ رو کجای دلم بزارم؟

اصلا مگه اهمیت داره حرفش.

وقتی که باور فراوانی داشته باشیم

دیگه نمیترسیم از دست بدیم چیزیو چون اگر هم ازدست بدیم میدونیم هزارتا مثل همون هست تو جهان

دیگه وابسته کسی نمیشیم چون میدونیم ک مثل اون شخص صد ها نفر دیگه هستند پس تا وقتی هستیم از هم لذت میبریم و وقتی هم نه اشکال نداره یک ادم فوق العاده دیگ هم برای من هم برای اون طرف در انتظاره

مگه نه؟ اره

دیگه نمیترسیم از درآمد نداشتن اصلا پول درنیاوردن خنده دار میشه برامون نگران نون شبمون باشیم خنده دار میشه برامون

اینهمه فرصت بینهایت هست همین الان ک پتانسیل اینو داره همه رو میلیاردر کنه

اما افراد به اندازه ظرف باوری شون اونهارو میبینند

میدومی چیه رفیق؟

خیلیا گول سادگی شو میخورن

یعنی این باور اینکه همه چیز سادست هم شاید بع اندازه فراوانیه مهم باشه که اقا اگر دارک سخت پول درمیارم یعنی باور ندارم کلی راه دیگه برای اسان انجام دادن این کار هست

یعنی باور سادگی و فراوانی مکمل فوق العاده هم هستند.

آقا رو باور سادگی من خیلی باید کار کنم

حتی باور ساختن هم یاید ساده اتفاق بیفته؟ کی گفته سخت باشه باید لذتبخش و ساده انجام بشه با تفریح انجام بشه باید جریان ثروت ها راحت در زندگی من روانه بشه

مثل محمد

مثل امام علی و امام حسن

مثل سلیمان نبی

مثل یوسف ک عزیز مصر شد

خیلی راحت و خوشگل و فراوان…

چقدر نوشتن توی سایت رو دوست دارم چقدر وقتی فکرمو میارم تو قلمم خیلی چیزا برام نهان میشه

یک پروژه ایی رو راه انداختم دارم اصل و اساس های قانون خلق خواسته ها و زندگی رو مینویسم توی گوگل کیپم مثل:

اصل پرداخت بها

اصل احساس خوب اتفاقات خوب

اصل ربوبیت خدا

اصل توحید

اصل سادگی و فراوانی و…

سی و خورده ایی اصل نوشتم و هنوز هم چیزی به ذهنم بیاد مینویسم.

(الان به ذهنم اومد برای اینکه اون اصول بره تو ذهنم و پیاده سازی کنم هرروز صبح اونهارو مرور کنم)

الان که دارم کامنت مینویسم فهمیدم که چقدر کار هست چقدر باور هست چقدر خواسته هست توی ذهنم چقدر پروژه انجام نشده دارم که باید انجام بدم و درستشون کنم

و یک احساس بدی دارم از تلف کردن وقت کلا و وقتی که دارم روی خودم کار میکنم کامنت میزارم یک مسئله رو حل میکنم چقدر حالم خوبه

من تا همین امروز وقتی کار زیاد داشتم برای توسعه خودم مثل: کارکردن روی فلان باور، انجام تمارین دوره، کارکردن روی فلان موضوع شخصیتی

ازشون فرار میکردم

اما امروز درک کردم ک ما وقتی یک مسئله رو حل میکنیم چه ذهنی چه فیزیکی چقدرررر رشد عظیمی میکنیم و تا اون مسئله رو بندازیم زیر مبل بوش و احساس بدش همچنان توی زندگیمون هست

مثلا قبلا این فرار کردن از مسائل رو با فیلم دیدن، بیرون رفتنای الکی، دور دور تو فضای مجازی انجام میدادم

اما الان فهمیدم چه ظلمی به خودم کردم چقدر وقت ارزشمندیه وقتی که داری روی خودت کار میکنی

یعنی به خودم اومدم گفتم میدونی اگر همین باور سادگی رو در خودت ایجاد کنی چقدر حجم نعمت ها وارد زندگیت میشه

میدونی اگر همین باور فراوانی رو درخودت ایجاد کنی چقدر تو یک ادم دیگه میشی؟

یکی از مسائلی ک باعث میشد ازین مسائل فرار کنم این بود ک: نمیدونستم باید چیکار کنم مثلا خب من فهمیدم باور فراوانی رو باید لیجاد کنم اما چطور

اما الان ک دارم کامنت میزارم فهمیدم اگر ما اول هرکاری به ذهنمون میرسه رو انجام بدیم بعد که میریم توی مسیر ایده ها و بهبود هایی به ما الهام میشه ک اصلا فوق العادس و مشکل اینه ما حرکت نمیکنیم چون نمیتونیم تصور کنیم خدا درهارو باز میکنه

یاد سکانس فرار حضرت یوسف از دست زلیخا افتادم با اینکه یوسف میدید درها بستس(ما حتی نمیدونیم درها بستس یا باز) اما دوید به سمت درها با ایمان و توکل و درها یکی پس اژ دیگری باز شدند

پس کاری ک باید بکنم اینه ک اقا همون قدم اول ک به ذهنم اومده رو انجام بدم بقیه خودش گفته میشه

مگه من میدونستم الان کامنتم قراره به کجا کشیده بشه؟ حتی تصورشم نمیکردم تازه اگر ما بخوایم خودمون مسیر رو بچینیم خیلی افتضاح پیش میره و گیج میشیم

مثلا من قبل کامنت ته ذهنم بود ک خب از فلان حرف استاد بنویسم و فلان چیزو بگم اما چیزی ک الان نوشتم اصلا قابله مقایسه نیست با اون مسیر

اقا من میخوام مثلا یک رابطه خوب رو خلق کنم برای خودم خب ایده میاد رو باور ارزشمندی کار کن نمیدونی چطوری؟ مثلا ایده میاد فایل های عزت نفس استاد رو ببین بعد که میبینی میبینی قدم بعدی گفته شد و بعد مثلا بهت الهام میشه بیفتی توی فلان ترس و بعد همینطوری تازه خدا هم که تعهدت رو ببینه شرایط رو برات جوری فراهم میکنه ک این باور در تو شکل بگیره و سرعت شکل گیریش سریع تر رخ بده

به همین سادگی چون جهان سادست

نمیدونم چقدر نوشتم

ولی بعد این کامنت نوشتن که من به عنوان تمرین دیدمش من یک ادم دیگه ایی شدم

من صد لول رفتم بالاتر

کلی باور سادگی در من قوی تر شد

فراوانی قوی تر شد

پسر کامنت گذاشتن فوق العادست هرروز روی تک تک فایل های روزشمار زندگی من باید کامنت بزارم.

اول نجوا ها میومد که نه بابا وقتت رو تلف نکن فلان فایل بعدی رو ببین

یکی نیست بگه مشتی میخوای به چی برسی؟ مهم اینه از مسیر لذت ببری از سادگی لذت ببر بابا قوانین بخدا که سادست دنبال چیی دنبال گنج؟ اگر میدونی باید کامنت بنویسی بنویس ولی حالت خوب باشه بخدا فایل بعدی خبری نیست

من خب قبلا فقط یک ردپا توی همون صفحه روزشمار زندگی فصل 1 میزاشتم اما الان دلم میخواد روی فایل های این سفرنامه هم کامنت بزارم چون الان درک میکنم معجزه کامنت رو

خدایا شکرت که اینقدر قشنگ و ساده داری زندگیم رو پیشرفت میدی

دوستان عاشقتونم

خدانگهدار