کمبود را باور نکن حتی اگر پرفسور هاوکینگ آن را تایید کرد! - صفحه 16

1199 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده سعیده حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2962 روز

    سلام و درود به استاد بینظیرم

    بی نهایت از خدا سپاسگزارم که منو با شما آشنا کرد و بی نهایت از شما سپاسگزارم که ما رو در مسیر پیشرفت خودتون همراه کردین .

    فقط میتونم بگم خیلی فوق العاده ای استاد. این فایل رو من حدود یک سال و نیم پیش دیدم ولی الان که دیدم انگار اصلا ندیدمش و خیلی شکه شدم از این همه آگاهی و درک جهان. قلبم خیلی تند میزنه.

    اگر هر لحظه سپاسگزار خداوند باشیم کمه با اینهمه نعمت که به ما داده و خیلیهامون اینهمه فراوانی رو نمیبینیم خدایا شکرت که منو آگاه کردی به وسیله این فایل.

    تصمیم گرفتم هر فایلی که از شما میبینم یه تعهد به خودم بدم و الان هم تعهد میدم هر لحظه سپاسگزار نعمت های خداوند باشم و تمرکزمو بزارم فقط روی داشته ها و خواسته ها .براتون دعا میکنم هر روز به درک بیشتری از جهان برسید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهه استادی گفته:
      مدت عضویت: 2507 روز

      سعیده ی عزیزم چه تعهد شیرین و اثرگزاری بستی نازنینم، از صمیم قلب بهت تبریک میگم، چون به محض اعمال این تعهد، چنان نتایج شگرفی وارد زندگیتون میشه که اصلا قابل قیاس با قبل نخواهد بود، پیشنهاد می کنم نتایج رو برای خودتون توی دفتری زیبا و دوس داشتنی یادداشت کنید تا با هربار نگاه کردن به نتایج اشک شوق بریزید و هربار محکم تر از قبل حرکت کنید، شااااد باشید و خالق بهترین لحظات…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2756 روز

    سلام.ب استاد وعزیزدل استاد و خانواده صمیمی عباسمنش

    این چند ساعتی ک فایل رو تو تگرام گذاشتین همینطور دارم فکر میکنم ک چ باورایی دارم ک هنوز باگذشت ۱سال از اشنایی باشما هنوز تضاد مالی رو دارممنظور پول تو حساب بانکی.فکر کنم دلیلش اینکه همش چشمم ب دسته همسرمه..باید خیلی روش تمرکز کنم میدونم ک نتیجش خیلی بیشتره.

    چون من از لحاظ سلامتی حتی توشرایطی ک بروفق مراد نبودتونستم ذهنمو کنترل کنم وب لطف الله درست ۱سال ک پامو تو بیمارستان نذاشتم.وآمپول و قرصی نخوردم.

    از لحاظ روابط من همون ادم سابقم فقط باورام در مورد خودم و احساس لیاقتم عوض شده .ب تبع رفتار ادما هم ب طرز فوق العاده ای بامن عوض شده.

    ناگفته نمونه از لحاظ ثروت همین ک پولی برای درمان بیماری ندادم.همین که هرچی میخوام وقتی ب خدا میسپرم سریع برام مهیا میکنه از مواد غذایی یا پول تو جیبی واقعا ب طرز معجزه اسا .بدستم میرسه.

    و حالاهم ک خدا ی هدیه بزرگ ب من داده و یک نی نی کوچولو تو وجودم داره رشد میکنه .

    تفریحاتم خیلی بیشتر شده خیلی گشتو گذار کردم ب جاهایی ک از زیبایی اونجا زبونم بند میوید ک چطوری سپاسگزاری کنم ..

    خونه قشنگی دارم هم بزرگه هم ویو قشنگی داره ب کوه و جنگل وجالبه ک تو منطقه شهریه.بدهی های همسرم ب راحتی داده شد.

    و اینکه وسایل منزلم با هزینه هایی بسیار کم درست شد.یخچال خونم خیلی جالبه ک همیشه توش گوشت ومرغ ومیوه هست بدون اینکه من بخوام خرید کنم از طرف دستان خداوند .

    الان ک دارم مینویسم میبینم خیلی پیشرفت کردم.از همه نظر.خیلیییی.

    اگه من اینارو ساختم پس میتونم پول تو حساب بانکی رو هم بسازم.چون همیشه براساس قانون گفتین ثروت ی امر ذهنی اول باید تو ذهنم خودمو ثروتمند و لایق بدونم تا تو زندگی نمود پیدا کنه.

    زهرا جان تو میتونی .تو داری ب قدرتی تکیه میکنی ک بالاتر از اون نیست.تو همیشه در پناه خداوند هستی و خداوند هیچ وقت دیر نمیکنه.وخدابرایم کافی ست.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      الهه استادی گفته:
      مدت عضویت: 2507 روز

      زهرای عزیزم، چرا که نه، تو خالق زندگی خودت هستی و حالا که یه باور مخرب رو تونستی بیابی، مداوم برا خودت خلافشو اثبات کن، برای ورودی هات ارزش خاصی بزار و با عشق ورودی هاتو مطابق با خواسته هات گزینش کن، بارها و بارها به خودت اثبات کردی که چه زن قدرتمندی هستی، نازنین خواهرم قدرتمند ادامه بده و هر آنچه میخواهی رو خلق کن، شاد باشی و خالق بهترین لحظات…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    افسون کماری گفته:
    مدت عضویت: 2813 روز

    سلام و خدا قوت به استاد عزیزتر از جانم و خانم شایسته که شایسته ی بهترینای

    باور فراوانی واقعا بی نظیر و ما باید با گوشت و پوست و استخونمون این باورو تو وجودمون بسازیم،خیلی خندم میگیره که وقتی وارد رابطه با جنس مخالف میشم همیشه به ناخواسته ها تمرکز میکنم همیشه روی این که کی قرار تموم بشه همیشه نگران از دست دادن اون فردم همیشه تو فکرم این که فردا که بلند میشم همه چیز تغییر کرده و از بین رفته همیشه وقتی چیز عالی برام پیش میاد خوشحالی من شاید ی لحظه باشه و از بین میره چون به کمبودش و از دست دادنش فکر میکنم چه قدر باور من محدود کننده بوده و چه قدر اصل حال من مریضو بیمار بوده این روزا روی خودم بیشتر از هرزمانی دارم کار میکنم و امیدوارم بتونم با باورهای درستم نتایج خوبی رو رقم بزنم و بتونم تکاملمو طی کنم نگران چیزی نباشم و خدا بهم لطف کنه گه بتونم از محصولات استاد عباس منش استفاده کنم دیگه یادم نمیاد اخرین بار کی استرس داشتم و امیدوارم زندگی من هرروز عالی تر بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهه استادی گفته:
      مدت عضویت: 2507 روز

      دوست قدرتمند من، کاش بدونی کلی استاد فایل رایگان دارن و توی تمام فایل هاشون با عشق تمام صحبت میکنن، مطابق با موضوعی که دوس داری روی آن کار کنی، فایل ها رو ببین، نه یکبار، بلکه بارها و بارها و بارها، چرا که مدار شما با هر بار دیدن و عمل کردن ارتقا پیدا میکنه، و اونوقت شما از همون فایل تکراری مطالب جدیدی می آموزی، اگه شرایط استفاده از محصولات رو نداری با فایل های رایگان و بعد از اون کتاب رویاهایی که رویا نیستند از استاد شروع کن، عزت نفس کلیدی ترین کاریه که میتونی برای شناخت بیشتر خودت انجام بدی، دوست قدرتمندم باور کن تو فوق العاده ای، باور کن بینظیری، باور کن خدا کنارته و بی قضاوت عاشقته، همیشه نجواها در ذهنت تقلای دیده شدن می کنند و معمولا با کلمات منفی مثل اگه نشد چی، شمام سریع خلافشو بگو اگه شد چی!!! ذهنت مدام سوالای منفی میپرسه از عمد سوالای مثبت از خودت بپرس، لازمم نیست پاسخ بدی، به طور مثال چرا من اینقد خوشبختم؟ چرا من اینقد دوس داشتنی ام؟ و .. شاد باشی و خالق بهترین لحظات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    عشق ابدی گفته:
    مدت عضویت: 3092 روز

    باور کمبود همون باوریه که به تنهایی میتونه مارو در جهنم فقر نابود کنه و مانع بزرگی برای پیشرفتمون باشه .خیلی از ماها یادمون هست که تا همین چند سال پیش خیلیها ماشین نداشتند یا اگر کسی قصد خرید داشت انتخاب های محدودی پیش روش بود ولی الان دهها مدل متنوع با کیفیت های عالی هست و توی خیلی از خونه ها پدر و مادر و بچه ها هر کدوم ماشین شخصی دارند. تنوع غذاها و رنگ و لعابشون نسبت به قبل بسیار بیشتر شده ،تنوع لباس ها و تعداد لباس هایی که هر کسی استفاده میکنه نسبت به قبل بیشتر شده،خیلی از زمین هایی که توی شهرهامون تا همین چندسال پیش بیابون بود الان زیباترین و مدرن ترین ساختمانها توشون ساخته شده،افرادیکه در گذشته فقط برای مسافرت میتونستن به مشهد برای زیارت برن به راحتی به شهرها و کشورهای مختلف مسافرت می کنند،قبلا توی هر شهر شاید به تعداد انگشتان دست خط و گوشی تلفن وجود داشت ولی الان از پدربزرگ ها و مادربزرگهامون گرفته تا بچه های کوچیک موبایل هوشمند شخصی دارند،در زمان پدرهای ما هرکس دیپلم یا فوق دیپلم داشت به عنوان فردی موفق شناخته میشد ولی الان توی هر فامیل چند نفر با مدرک دکترا هست که شغل های خوبی دارند و موفقند،در اطرافمون خیلی هارو میشناسیم که آرزوشون داشتن یه خونه ی کوچیک بود ولی الان چندین آپارتمان دارند.دوستان این خدائی که ما رو آفریده همه چیز رو بی انتها در دسترسمون قرار داده کاش شکرگزار این نعمت ها باشیم، کاش کفران نعمت نکنیم، صبورتر باشیم غر نزنیم و قلبمون رو باز کنیم و نامحدود بهره ببریم از این همه نعمت و از اینهمه ثروت.مرسی شایسته جان و استاد عزیز که مارو به فکر وا میدارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهدي بصيري گفته:
    مدت عضویت: 2563 روز

    بنام الله یکتا

    سلام و درود به استاد عباسمنش دوست داشتنی و خانم شایسته عزیز که اغازگر این سفر فوق العاده شدن،سفری که هم میشه لذت برد و هم میشه پخته شد،سفری سراسر هیجان انگیز برای کنکاش و کشف ذهن و درون خودمون.

    نمیدونم مطلبی که میگم به درد این قسمت میخوره یا نه ولی برای من خیلی ارزشمنده و اول شکرگذار پروردگارم که منو هدایت کرد به این مسیر زیبا و بعد سپاسگذار استاد عزیز هستم که دستی از دستان خداست برای مایی که در مسیر تغییر قرار گرفتیم

    من ١٠سال قرص ارامش بخش الپرازولام مصرف میکردم و از این بابت خیلی ناراحت بودم که چرا تو سن جوانی دارم این قرصارو استفاده میکنم من که هنوز سنی ندارم و هربار تصمیم به ترکش میگرفتم شکست میخوردم و با خودم میگفتم باید تا اخر عمر با این قرص سر کنم و حتی برای سفرهای خارجی هم یهبار برام دردسر ساز شد و فقط خواست خدا بود که فقط جریمه نقدی شدم و زندان نرفتم!من حدود ۶-٧ماهی میشه با سایت اشنا شدم و هم فایلای رایگان و هم از محصولات استاد راهنمای عملی دستیابی به رویاها،روانشناسی ثروت١و٢ و دوتا کتاب صوتی رو از سایت تهیه کردم و همچنان دارم رو ثروت٢کار میکنم و تو این مدت اتفاقای مالی خوبی برام افتاده که فروشم خیلی بیشتر شده و میدونم با تداوم کار رو باورها بیشتر هم میشه،از موضوع اصلی خارج نشم که خلاصه از هفته پیش این قرص رو مصرف نکردم و تونستم جلوی خودمو بگیرم و حالم بد نشه!این که میگم حالم بد نشه بخاطر اینه که بدنم کاملا معتاد این قرص شده بود و البته این از باور استباه خودم بود که هر سری با خودم میگفتم بدنم معتاد این قرص شده و نمیشه ترک کنم و وقتی به وقتش مصرف نمیکردم دچار اضطراب شدید و حتی دوبینی میشدم ولی الان دیگه اینطور نمیشم و الان متوجه شدم که مدارم تغییر کرده و باورم تو این زمینه کمی بهتر شده و این تغییر فرکانس رو مدیون استاد عباسمنش عزیز هستم و خداوند رو صدهزار مرتبه شکر که منو به این مسیر هدایت کرد و اینو همیشه به خودم میگم که خدا منو خیلی دوس داره که هدایتم کرد تا با سایت عباسمنش اشنا بشم و بخوام و بتونم که باورهای اشتباهمو تغییر بدم.

    امیدوارم هممون بتونیم با جدیت بیشتر مثل استاد باورهامونو تغییر بدیم و به مدارهای بالاتر برسیم،برای همه و مخصوصا جناب عباس منش و خانم شایسته عزیز ارزوی سلامتی و ثروت و خوشبختی بینهایت از خدای مهربون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    بهروز گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزتر از جانم و عرض ادب و احترام خدمت همراهان عزیز

    میخواهم از اتفاقی که بی ربط با موضوع این فایل نیست و در خرداد امسال برایم پیش آمد بگویم.من از کودکی مثل خیلی از دهه شصتی ها عشق فوتبال بودم و با استعدادی که در دروازبانی داشتم،این پست را دوست داشتم.

    کودکی دوران باورهای پاک،نامحدود و بی آلایش و دوران اعتقاد به فراوانی است.چون روح کودکی مان که برگرفته از روح پاک خداوند است هنوز دستخوش وسوسه شیطان نشده است.

    در آن دوران وقتی با پاهای زخم و بدنی خسته از بازی در کوچه های خاکی به بستر خواب میرفتم،دوست نداشتم بخوابم،وسعی میکردم تا ساعتها به رویاهای فوتبالی ام فکر کنم.درست مثل این روزها که دوست دارم شبها را تا صبح به آموزشهای استاد عزیزم بپردازم.

    طولی نمیکشید و همان فردا به رویاهایم میرسیدم،شیرجه زیبایی میزدم،شوت محکمی را میگرفتم و گاهی ناجی تیمم میشدم.

    باورهای کودکانه با بزرگ شدنم تغییر کرد،انگار رشد باورهایم بلعکس رشد جسمم بود.خودم بزرگتر ولی باورهایم کوچکتر شد.اعتقاد به فراوانی رفت و اعتماد به کمبود آمد.فوتبالم را بدون دلیل کنار گذاشتم،چند سال بعد هم به خاطر تصادفی که داشتم و شکستگی طرقوه و ضربدیدگی کمر،دیگر فوتبال برایم تمام شده بود.

    تا اینکه در خرداد امسال با توجه به علاقه شدید پسرم،با اینکه در آن زمان مشکل مالی شدیدی داشتم،تصمیم گرفتم در مدرسه فوتبال ثبت نامش کنم.از روزی که این تصمیم را گرفتم انگار رویاها و باورهای کودکی در من زنده شد.با توجه به آموزش های استاد،شروع کردم به تقویت این باورها،تا جایی که نجواهای موفقیت در ذهنم رشد کرد و تبدیل به اعتماد به نفس شد.

    یک روز پشت چراغ قرمز تبلیغ مدرسه فوتبال جدیدی را دیدم،همان موقع تماس گرفتم،آقایی جواب داد و باحوصله زیاد سوالاتم را پاسخ داد و دعوتم کرد که به دفتر باشگاه بروم.عصر همان روز با پسرم به دفتر رفتیم و ثبت نام اولیه را انجام دادیم و قرار شد برای ثبت نام نهایی مبلغی را واریز کنیم.هنگام خروج آقای قد بلندی وارد دفتر شد،با دیدنم در جای خودش ایستاد و به من خیره شد،من هم همینطور،ثانیه ای بعد با لبخند در آغوش همدیگر رفتیم.بله،صادق هم باشگاهیم در ۲۵ سال قبل.بعد از صحبت و خاطره بازی،معلوم شد که به شدت دنبال مربی دروازبان هستند.همانجا قرار شد تا این کار را من به عهده بگیرم.

    بدون هیچ هزینه ای پسرم ثبت نام شد،بدون هیچ هزینه ای کلاس مربیگری را طی کردم ودر کمتر از ۲ ماه به رویای مربیگری در فوتبال رسیدم،رویایی که برایم رویا نبود.

    حالا هیچ اثری از آسیبهای تصادف در من نیست،برای آموزش به شاگردانم،مثل یک فوتبالیست حرفه ای شیرجه میزنم و پا به پای شاگردان بازی میکنم.،(((خدایا چگونه شکر این نعمتت را بجا بیاورم جز با شادی)))

    این اتفاق خوب از روزی رقم خورد که یک جمله طلایی به خودم گفتم:

    چرا ما دهه شصتی ها به جای غر زدن آستین بالا نمیزنیم و دنیای خودمان را که اعتقاد داریم دیگران خراب کرده اند،نمیسازیم،چرا آنهمه تجربه را که با سختی بدست آورده ایم در صندوقچه حسرت و افسوس بایگانی کردیم.؟؟؟

    باتشکر،حسینی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مریم محمدی وحدت گفته:
    مدت عضویت: 2457 روز

    با سلام و تشکر فراوان

    این فایل منو یاد این شعر زیبا انداخت خواستم با شما دوستان به اشتراک بزارم

    آزاد شو از بند خویش،زنجیر را باور نکن

    اکنون زمان زندگیست،تاخیر را باور نکن

    حرف از هیاهو کم بزن،از آشتی ها دم بزن

    از دشمنی پرهیز کن،شمشیر را باور نکن

    خود را ضعیف و کم ندان،تنها در این عالم ندان

    تو شاهکار خلقتی،تحقیر را باور نکن

    بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش

    زیبا و زشتش پای توست،تقدیر را باور نکن

    تصویر اگر زیبا نبود،نقاش خوبی نیستی

    از نو دوباره رسم کن،تصویر را باور نکن

    خالق تو را شاد آفرید،آزاد آزاد آفرید

    پرواز کن تا آرزو ، زنجیر را باور نکن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    هانا بیگی گفته:
    مدت عضویت: 4017 روز

    سلام به همگی

    واقعا کار کردن روی فراوانی عجیب جواب میده. تا یک سال پیش من توی یه محله شلوغ توی آپارتمان ۴۵ متری زندگی می کردم‌. باور کمبود شدیدی داشتم. فکر می کردم خونه بزرگ کمه و‌…بعد اومدم باورم عوض کردم گفتم نه توی محله من کمه. جاهای دیگه اینطوری نیست بعد هر چی خونه بزرگ توی محله های دیگه میدیدم تحسین می کردم تا کم کم باورم شد. الان به لطف خدا توی یه خونه ویلایی ۱۵۰ متری زندگی می کنم‌. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    درخشان گفته:
    مدت عضویت: 3341 روز

    سلام .. شما میگویید اگر هنوز نتایج زندگیت تغییر نکرده یعنی هنوز نتونستی باور مناسب رو ایجاد کنی .. اگر هنوز تغییری رخ نداده یعنی هنوز در همان مدار قبلی با همان فرکانس هستی..

    و من تازه فهمیده ام که موضوع کنترل ذهن هماهنگ نجواها و گفتگوهای درونی خودم هست و می توانم از این طریق بفهمم در چه حسی هستم و چه فرکانسی می‌فرستم ..

    اینکه چرا وارد رابطه ی عاشقانه ی دونفره نمی‌شوم .. چرا کسی که ویژگی هایش را مدت هاست نوشتم .. روی باور و انسان های خوب و درباره جنس مخالف هم باور های خوبی ساختم .. به دنبال ترمز ها رفتم .. ترس هام رو شناختم..خلا هام رو.

    می گویید وقتی کمبود را باور میکنم برای موقعیت ها برنامه ریزی میکنم و نگران از دست دادن آنچه که دارم هستم .. می گویید فراوانی هست اگر نمی‌بینی یعنی نتوانسته ای هنوز فرکانس ت رو تغییر بدید..

    این جمله باعث شد تا دوباره به باور کمبود برگردم..

    گاهی با خودم می‌گویم ،چرا چنین خواسته ای در من زبانه می‌کشد ..

    حالا که باوره کمبود رو گفتید .. من این باور رو دارم اما اصلا نمی‌دونم چه طور میتونم در ذهنم منطقی ش کنم وقتی که از هیچ کسی خبری نیست.. می خواهم فرکانس رو تغییر بدم ،یک زمانی درباره ثروت این کار را کردم .. اما درباره روابط نمیدانم .. تازه من قدرت گرفته ام که خودم عشق رو خلق میکنم و خداوند از من بیشتر خالق بودنم رو میخواد .. حسسسم خوب میشود اما یه هو همه چی به جانم می افتد..

    این کمبود در روابط آن هم از نوع عاشقانه ! چه باید کنم؟ من خیلی دوستان فوق العاده ای دارم .. و اینقدر راحته ..چرا من از این مدار دور مانده ام..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امین دهقانی گفته:
      مدت عضویت: 2533 روز

      سلام نگین عزیز

      اره درسته این باوری هستش که اغلب افراد دارن مثل خود من و من یه جورایی حلش کردم

      اول اینکه موضع خودتون رو از اون رابطه مشخص کن که واسه دوستی میخوای یا ازدواج بعد این باور رو برای خودت ایجاد کن که انسانها همه فوق العاده ان .ادم خوب و عالی با ویژگیهایی که من میخوام برای رابطه با من زیاده .روابط عاشقانه ای رو که میبینی تحسین کن و خدا رو سپاسگزاری کن از اون رابطه ای که دیدی و برنامه ات این باشه که این دیده ها و شنیده ها رو تحسین کنی و بشن افکار غالب ذهنت و کم کم نشونه ها رو میبینی و باز هم تایید کن نشونه ها رو و بگو با خودت نگین ببین یه مدت روی خودت کار کردی نشونه ها دیده شد و سعی کن اینا و این اعمال بشن افکار غالب ذهنت تا باور شکل بگیره بعدش که باور داره شکل میگیره یه سری افراد میان توی مسیر زندگیت اون موقع باز بیشتر تایید کن و فرکانس های مناسب با توجه به نوع باوری که ساختی رو ارسال کن تا جهان اون فرد دلخواهت رو توی مسیرت بهت نشون بده.

      شاد و موفق با روابطی عاشقانه باشی به امید الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        درخشان گفته:
        مدت عضویت: 3341 روز

        سلام ممنونم از راهنمایی تون امین دهقانی..

        بله راهش اونقدر ساده است که من خودم را بیخودی درگیر کرده ام و فکر می کنم باید یه کار عجیب و غریبی بکنم .. مشکل همان نجواهای ذهنی ست .. باید روی کنترل ذهنم کار کنم.. باید در لحظه باشم.. و این طوری زیبایی ها رو میبنم و اینطوری شکر می کنم و این طوری زیبایی و عشق بیشتری وارد زندگی ام می شود.

        و این در لحظه بودن و دنبال زیبایی ها گشتن .. نیازمنده اینه که آگاه باشم به نجواهای ذهنم ..همین کار ساده رو باید و باید تکرار کرد..

        خداوند همه چی رو به راه خواهد کرد باید سپرد به خودش.. خودش هدایتگر به سمت عشق و نیکی و زیبایی و ثروته .. عشقی که می تونیم تا ابد خودمون خلقش کنیم ..

        الله در پناه تان.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 2959 روز

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز.

    سلام دوستان خوبم

    بعداز کارکردن روی دوره ی عزت نفس شروع کردم به کار کردن دوباره ی ثروت ۱ ودیشب رسیدم ب قسمت ۱۲قانون فراوانی با اینکه امتحان عملی پایه ۲ داشتم اما تا شب فقط فایل گوش دادم و کامنت خوندم وبا خودم میگفتم استاد شب امتحان روی باورهاش کار میکرد ومنم باید همین کار رو بکنم دیروز فایل تعوری سطل آب رو گوش کردم و قبلش هم فایل ۱۱ با موضوع زنان مساوی با مردانند و موفق هستند ب شرط باور درست و باور به اینکه همه چیز یکسانه و زنان میتونن پا ب پای مردان توی تمام زمینه ها موفق بشن

    خلاصه خیلی روی خودم وباورهام کار کردم شب که شد فقط یک سناریو نوشتم و سپاسگذاری کردم و بعدذهنی و با قدرت تجسم تمرین کردم .خودم رو تجسم کردم توی کامیون نشستم و دارم با بهترین کیفیت و با تسلط کامل رانندگی میکنم افسر مث برادرمه وتمام وجودم رو پر از انرژی مثبت کردم ب خودم گفتم اگه قبول شدم خوشحال میشم اگر نشدم ناراحت نیستم ومن همواره موفق هستم و همه چیز جهت خیر وصلاح من پیش میره ب خودم گفتم تو پریروز ایین نامه اصلی رو برای بار اول قبول شدی اینو هم میتونی

    صبح از خونه تا محل آزمون پیاده رفتم و فقط توی راه میگفتم خدایاشکرت من دربهترین زمان ومکان ودرمسیر درست هستم خدایاشکرت همواره از من حمایت میکنی و منو هدایت میکنی و از هوای عالی با عطر بارون و طبیعت زیبا لذت بردم ونفس عمیق میکشیدم وقتی رسیدم اونجامرد و زن بهم گفتند تو که قبول میشی از قیافه ت پیداست خخخخخ منم نگفتم نه بابا چی ،کی میگه گفتم ممنون حتمن قبول میشم شما هم به لطف خدا قبول میشید اینجا عزت نفسم رو حفظ کردم (باور لیاقت )

    خلاصه از ۲۰ تا خانم فقط من برای بار اول قبول شدم ودوتا خانم دیگه برای بار سوم و چهارم قبول شدند جالب اینجاس یه اقایی رفت سفارش دوتا خانم رو ب افسر کرد و اونهام رد شدند چون هم اصلا تسلط وامادگی نداشتند و هم اینکه پر از استرس بودند و دوستانم ب من گفتند تویه کاری کردی پارتیت کی بوده گفتم خدا بعدم دست فرمون خودم خدارو واقعا شکر میکنم ب خاطر نشانه های خوبش معجزات عالی واتفاقات خوب و اینکه من همواره در بهترین زمان و مکان هستم و بهترین مردمان روزگار سر راه من هستند

    یه امتحان مینی بوس دیگه هم دارم دوهفته دیگه و وقتی رسیدم خونه نجوای ذهنی گفت تو دوبار قبول شدی دیگه اونو رد میشی چون باید بری پول بدی کلاس اضافه و اذیتت میکنن اونو نمیتونی و……

    خدارو صد هزار بار شکر خانم شایسته ی عزیزم دستی از طرف خدا شدید و با این متن و توضیحات فوق العاده وفایل به موقع استاد تحت عنوان

    کمبود را باور نکن حتی اگر پرفسور هاکینگ ان را تایید کند

    خداروشکر خیلی انرژی گرفتم و میدونم من تا اخرش هدفم رو دنبال میکنم و موفقیت واتفاقات خوب یکی پس از دیگری در راه هستند خداروشکر من از لحظاتم ثانیه ب ثانیه لذت میبرم و میدونم خداوند عاشق بنده هاشه و عاشق موفقیت و خوشبختی ماست

    سپاسگذارم استادعزیزم سپاسگذارم خانم شایسته

    راستی دیروز عصر خواب دیدم باز خخخخ

    خواب دیدم خانم فرهادی گلم اومدند خونمون ومهمون سفره ی من بودند

    خیلی خوشحالم وخوشحالیم رو باهمه ی شما تقسیم میکنم

    حق یاورتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: