دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-28.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-11 21:21:172021-11-09 07:54:07دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
آقای عباس منش من درمورد اینکه به افرادی که توانایی کار رادارند نباید کمک کنیم کاملا موافقم ولی در مورد افرادی که واقعا معلول ذهنی ویا حتی جسمی شدید که حقیقتا توانایی انجام کاری را ندارند مخالفم .ضمن این که این امر مهم را وظیفه دولت می دانم که با شناخت این افراد وتشکیل خانه های معلولین همانند خانه سالمندان به آنها کمک کند زیرا واقعا افرادی هستند که محتاج کمک ومتاسفانه در کشور ما به وفور یافت می شوناز طرفی با این حرف شما موافقم که این امر اصلا وظیفه مردم نیست که به متکدیان ،حال چه واقعی ویا ساختگی کمک کنند وگداپروری را رایج نمایندولی در اینجا یک سئوال هم برایم پیش می آید منظور قران کریم در آیه :وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ (متکدی یا درخواست کننده را از خود سرخود وانکن! )چیست؟لطفا توضیح تا آگاهی پیداکرده وقانع شوم.
سلام استاد دقیقا درست می فرماید در خانواده ایی شخص معتادی وجود داشت و خانواده ایشان بر این اعتقاد بودند که باید به فرزندشان کمک کنند و همه چیز برایش مهیا باشد مثل مکان و پول این ترحم و دلسوزی باعث مرگ ایشان شد
سلام
این فایل یکی از آن فایلهایی است که من خیلی دوستش دارم حتی یک روز نمیشه که یاد این فایل نیفتم این فایل خیلی به من کمک کرده است فایل 4 کتاب صوتی قانون جذب را هم بیشتر برایم مفهوم کرده است و لذت می برم از اینکه چقدر همه چیز به همه چیز به هم ربط دارند. سالیان سال است که این همه گدا دیدم و کسانی که کارشان این است و همه این به خاطر همین دلسوزیهای بی جا است . اگر این موارد با کمک ما درست میشد پس چرا سالیان سال است که کارشان این است .
سلام خدمت استاد عزیزممم استاد عباسمنش…
پس از سالها اومدم فایل به کبوتر ها غذا ندهیم رو گوش کردم و نظرات رو داشتم میخوندم که یهویی یک حسی بهم گفت که اینو به اشتراک بذارم…
یکی از دوستان نوشته بودن من هر روز به همسرم اصرار میکردم که چرا پدرت به ما کمک نمیکنه..هی سرش غر میزدم و میگفتم پدرت چرا به ما کمک نمیکنه و میگفت بعد از 2 سال دیگه خسته شدم و چون دیدم هیچ کمکی نمیشه تصمیم گرفتیم رو پای خودمون وایسیم..
این ایده و فکر به ذهنم رسید که مثلا وقتی مادری بخاطره بچش دلسوزی میکنه و از طرفی بچه هم یجورایی دوست داره براش دلسوزی بشه ..
این یک رابطه ی دو طرفس..
و کسی که دلسوزی میکنه بخاطره یک متکدی یا بچش.. اون آدم خودشو خدا میبینه و میخواد کاره خدا رو انجام بده.. درواقع خودش شریک میکنه با خدا که اره ماهم یه کارایی بلدیم..تودلش میگه اره منم ازت محافظت میکنمو.. منم که دستتو میگیرم.. یا وقتی بچش مریض میشه میخواد خودش خوبش کنه و یجورایی واسش کمپوت و ساندیس میخره که خوب شه… و میخواد جا پای خدا بذاره.. و مهم ترین چیز اینه که با این کارش داره اینو به بچش یاد میده و نهادینه میکنه که نون و آبتو من میدم.. من بودم که فلان کارارو واست کردم..و بچش هم باور میکنه که اره راست میگه.. مادرم بود که وقتی من افتادم زمین بلندم کرد.. یا پدرم بود که بهم پول داد(از روی دلسوزی البته).. و بزرگ میشه و یه ادم با یک عالمه شرک در وجودش..
به نظر من همینه که استاد میگن دلسوزی معنایی نداره.. چون داری شرک رو اشاعه میدی..
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان همفرکانسی.راستش باید اعتراف کنم که من خیلی باید روی خودم کار کنم چون نه تنها مقاومت زیادی رو یه سری باورهام دارم بلکه یه وقتایی حاضر نیستم دیدگاههای درست رو حتی بشنوم
مثالش همین فایل.مدتهااااا پیش توی فایلهای رایگان دیده بودمش اما اصلا دلم نمیخواست دانلودش کنم.چون با عنوانشم مشکل داشتم،که چی؟؟آخه غذا دادن به چندتا کبوتر زبون بسته چه منافاتی میتونه با قانون داشته باشه؟چی از من کم میشه؟تازه من دارم با عشق این کارو میکنم اینجوری فرکانسش به خودمم برمیگرده.هر روز هم توی محیط کارم براشون ارزن میریختم تا خود امروز.با کلی قربون صدقه رفتن و لذت بردن.
یه مدت هست که همکارای طبقه پایین به این حرکت من اعتراض داشتن و میگفتن بخاطر گرما پنجره رو باز میکنیم و پرهای کبوترا همش پخش میشه تو اتاقمون.البته بماند که من نتونستم به این اعتراضها توجه نکنم و مدام با خودم میگفتم چه چیزایی براشون مهمه،غذا خوردن چندتا کبوترم نمیتونن ببینن…تا اینکه امروز بهم یه تذکر جدی دادن.من گفتم چشم و دیگه براشون ارزن نمیریزم
بلافاصله تصمیم گرفتم بیام این فایل رو گوش بدم.خب توضیحات عالی و قانع کننده هست.مخصوصا وقتی میفهمم قضیه فقط کبوترا نیستن آدمهایین که بخاطر این رفتار من کلی بهشون ضربه وارد میشه و البته ضربه هایی که به خودم وارد میکنم.
با خودم قرار گذاشتم دیگه براشون غذا نریزم با اینکه میدونم تا مدتها میان اونجا و منتظر غذا هستن.ولی این رفتار خیلی وقت پیش باید اصلاح میشد و نباید به تذکر دیگران ختم میشد.
یه معذرت خواهی بخاطر مقاومتم به استاد بدهکارم
ممنون که هستید
خدا بهتون سلامتی و عزت بده ?????
درود به شما استاد عزیزم. من خودم از همین دسته هام و تا همین الان هم درگیر این موضوعم این دلسوزی و درگیرشدن با مشکلات اطرافیانم انقدر ریشه در ذهن و قلب من کرده که فکر میکنم این تغییر باور باید از نون شب هم برمن واجب تر باشه. دلیل تاخیر در ازدواجم و کم خواستن کم پوشیدن کم خوردن من فقط به این دلیل بود شاید یه نفر دلش بخواد و نتونه و حسرت بخوره . کمک کردن و دلسوزی بیش از حد فقط باعث میشه خودمون از اهدافمون دورشیم. من سرهمین دلسوزی ماشینمو فروختم تا کمک خونوادم کنم اما الان فقط توهین و کم محلی نصیبم میشه و در نهایت میگن که من راهمو باهشون جدا کردم و خودمو گرفتم. یادمه اوایل تو تابلوعه کاعناتم تصویری از بچه های کار داشتم که یه روزی بالاخره من تمام این بچه هارو نجات میدم اما فهمیدم من تواناییشو ندارم من واقعا توانایی کاربزرگی مثه تغییر ادمارو ندارم و همین چند وقت پیش از تابلو کاعناتم حذفش کردم. مشکل اینجاس که ما میخوایم در حد خدا عمل کنیم فکر کنیم. انقدر که فیلم های صداسیما بی کیفیت بودن انقدر که تو مدرسه به اشتباه این باورو در ما ساختن که الان برای نابود کردنش باید اندازه اون سال ها تلاش کنی. من فهمیدم که فقط باید انقدر درک درستی از قوانین داشته باشم و نتایجم بزرگ باشه که الگو شم تا شاید با نتایج من بقیه هم تکونی به خودشون بدن.
سلام ب هدایت شدگان عزیز..
استادگرامی ک با این وضوح ب ما تعلیم مدین ازشما صمیمانه سپاسگزارم..
واقعا احوال این روزهای من عاااااااالیه..بی نهایت ب خدای خودم وصلم وازهرلحظه درآغوش خداوندم لذت میبرم..از زیباییها..آرامش..آسایش..وفورنعمت و هرآنچه ک خرسندم میکند..
خیلی سبک هستم
خیلی رها..
خیلی عمیق
خیلی پرانرژی همه چیزلذت بخشه..
خداوندابرای عظمتت تو را میپرستم ک تو برهمه چیز آگاهی..
تو دانا و توانایی برهرچیز..
امروز رفته بودیم باهمسرم تا شعبه بیمه تو راه برگشت بطور اتفاقی چشمم ب مردی افتاد ک دوتا عصا زیره بغلش بود و ازمتکیان بود..
من در گذشته خیلی ب این افراد کمک میکردم و دلسوزی بیجا..اما امروز بطور آگاهانه و بدون اینکه از این فایل سید عزیز استفاده کرده باشم ب این موضوع فکرکردم ک اگر این افراد ب خود آگاهی برسند و از خدای خودشون یاری خواسته باشند خب مطمئنا نتیجه برای اونها هم درهرشرایطی ک هستند قطعا بهترخواهدشد..
و امروز نشانه من این فایل عالی بود ک واقعا بسیار نکته طلایی در این صحبتهای گوهربارسید وجود داره ک من با دل و جان پذیرفتم..
مادری از سر دلسوزی و احساس ب فرزندانش گاه و بیگاه در امور مالی کمک میکندپسر و دختر فرقی نمیکند..
پسرها ب دنبال کسب درآمد و موفقیت پایدارو ثابتی نیستند..با مشکلات متعددی روبرو میشوند همسران ناراضی.فرزندان متعصب.
همه گفتارشما بسیارواضح و روشن هستند..
همه ما باید تابع قوانین جهان و کیهان باشیم تا ب رشد کامل تر و جهانی زیباتربپیوندیم..
واقعا هیچ چیزبی حکمت خداوند وجودندارد..
ازهمه عزیزان سپاسگزارم..
درپناه معبودیکتا..
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی
امروز این نشانه من بود من هروقت که گدایی
متکدی را می دیدم ویا جلو راهم در میومد
باین تفکر بهش نگاه میکردم که شاید این فرستاده خدا و اون داستانهای قدیمی که برای
ما می گفتند که خدا اینو فرستاده تا ببینه تو چند مرده حلاجی وترو امتحان کنه و اگر تو به او چیزی دادی خدا هم برای تو میده
ببین باور اشتباه تا کجا در اعماق وجود ما نفوذ کرده که به این راحتی عوض نمیشه
وما باید همیشه وهر لحظه روی باور هامون کار کنیم.وبه همین دلیل بعضی وقتها که هواسم بود نمی دادم. ولی بعضی مواقع دقیقا
می گفتم این کار خداست و میدادم
سپاسگزارم که امروز یکی از باورهای اشتباهم روپیداکردم
سید دمت گرم بخدا ..
خدا رو سپاسگزارم از اینکه استاد را سر راهم قرارداد که قوانین رو بفهمم و باورهای عالی برای خودم بسازم
در پناه خداوند بخشنده بی انتها پیروز وپایدار باشید
با سلام استاد گرانقدر من به این صفحه هدایت شدم.و از خداوند سپاس گذارم که این مطلب رو برای من یادآوری کرد. من یک دوستی داشتم که ناخواسته باردار شده بود و وضع مالی بدی داشتند و میخواست بچه اش را به خاطر فقر مالی سقط کند و از من کمک خواست برای سقط آن و من گفتم برای دکترها و سونوگرافی ها و هر هزینه ای تا زایمان داری من قبول میکنم بعدش هم خدا بزرگ است این دوستم بسیار خجالتی بود من از پولی که برای جهیزیه داشتم کمکش کردم و بچه اش را به دنیا آورد باز از من کمک خواست تا همسرم برای همسرش کار پیدا کند و ما باز هم کمکش کردیم ولی همسرش در کاری که برایش پیدا کرده بودیم کار نکرد و میگفت کار سختی است. بعداز من خواست به مغازه ای از دوست مشترکمان معرفی کنم (چون آن دوستمان با من صمیمی تر بود )تا وسایل قسطی بخرد، بعد من این کار را نیز انجام دادم .بعد هم از من پول قرض خواست و مدت زیادی باز پرداخت نکرد.بعد دیدم این خصیصه در او به وجود آمده و به کمک گرفتن از دیگران عادت کرده و من پول قرضی ام را خواستم و او بسیار تعجب کرد چون بارها به او بخشیده بودم ولی من با بخشیدن بیش از حدم در او خصیصه ی بدی به وجود آورده بودم.و این خلاف قانون بود و شما کاملا درست می فرمائید.
سلام
مهم این هست که ما به مرحله ای برسیم که خودمان نیاز به کمک کردن به دیگران داشته باشیم.
اون کمکی که با یه عالمه تفسیر و منت و از روی ناراحتی و. ..باشد مدار پایینی از سطح آگاهی هست.
من وقتی دارم به پرنده ای که میبینم و عذا میدهم و از غدا دادن به او لذت میبرم نه تنها اون پرنده رو تنبل نمی کنه بلکه جریان عشق رو در کاینات تسریع می کنه.
نیت و فرکانس خیلی مهمه.
آگه فکر می کنید در لحظه ای که باید کمک کنید و نکنید در حقیقت به خودتون کمک نکردید.
آگه فکر می کنید این کمک مناسب و آگاهانه و درست نیست این کارو نکنید.
ما با کمک به دیگران به خودمون کمک کرده آیم و باید نوع کمک مون درست باشه. در جهت جریان عشق و شعور و تکامل