دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 36

477 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3556 روز

    سلام سعیده جان عزیزم

    دقیق و درست همونی بود که میخواستم و دنبالش بودم.

    واقعا عنوان فایل با اون چیزی که من به خاطر داشتم و جستجو میکردم خیلی متفاوت بود

    خیلی وقته؛ شاید یکسالی بود دنبال این فایل میگشتم

    تا اینکه در دو سه ماه گذشته یه مسائلی در زندگی یکی از اقوام اتفاق افتاد که خیلی این حس قدیمی دلسوزی و احساس مسئولیت رو در من به سطح آورد

    بخصوص احساس گناه به سراغم اومد از اینکه گاهی اعراض میکردم و خب بالطبع بعضی خواسته هاشو بی پاسخ میذاشتم

    با اینکه می فهمیدم این فرد به شدت توی نقش قربانی فرو رفته و متوجه میشدم که من سعی دارم طبق قوانین عمل کنم ولی با این وجود نجواها هم بیکار نمی نشستد و دچار خود سرزنشی میشدم

    تا اینکه مصمم شدم این فایلو پیدا کنم و گوش کنم

    نشانه ی روزانه ام منو به فایل به کبوترها غذا ندهیم هدایت کرد و احساس کردم کامنتهای این فایل جای مناسبی برای مطرح کردن سوالم است

    و البته که خداوند با دستانش مرا یاری کرد و شما پاسخ سوالمو دادید

    بسیار ازت سپاسگزارم

    معلوم شد جزو شاگرد اولهای دانشگاه استاد عباسمنش هستی

    بهت تبریک میگم

    آرزوی موفقیت سلامت سعادت و ثروت برات از خدای منان دارم

    پیروز و سربلند باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    الهام رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1470 روز

    سلام

    خیلی عجیبه خیلی زیاد من هر موقع خواستم کمک کنم به خودم اسیب زدم شدید

    خیلی خیلی زیاد

    این دلسوزی پاشنه اشیل منه و خیلی ازش ضربه خوردم خودم

    دلسوزی بیجا برای مادرم باعث شد رابطه لذت بخشم با خواهرم برام از بین برود

    دلسوزی بیجا برای دوستانم باعث شد رابطه ام باهاشون بد بشه

    دلسوزی بیجا واقعا بیجا

    احساس همدردی بیجا

    چقدر پیش امده

    و این الگوی تکرار شونده در زندگی منه

    یکی از دوستان با یکی بد شده

    من برای همایت از دوستم با اون فرد بد شدم کسی که با من رفتار بدی نداشته و حتی خیلی هم خوب بوده

    بعدش میبینم همون دوستم با اون فرد چقدر رابطه اشون خوب شده و سوتفاهم ها از بین رفته و چقدر اونجا من فرو ریختم و احساسم نسبت به خودم بد شده

    دلسوزی بیجا برای بقیه فقط منو از خودم دور کرده

    خیلی وقتا من پول داشتم و دوستانم نداشتند من ناخوداگاه توی ذهنم امده که منم نباید پس پول داشته باشم

    کارهام جلوتر بوده ولی اونا عقب بودن یه چیزی تو مایه های خواگاه و ناخود اگاه خودم رو عقب انداختم

    زیاد ضربه خودم در قدم اول شروع کردم به نوشتن اهرم رنج و لذت برای خودم

    تا این پاشنه اشیل رو کم رنگ ترش کنم انشالله

    استاد ممنونم بخاطر این فایل فوق العادتون

    و درخواست قشنگتون اخر فایل برای کامنت گذاشتن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    الهه سجاد گفته:
    مدت عضویت: 3556 روز

    سلام به استاد عزیزم و بانو مریم و دوستانم

    بچه ها مدتیه من دنبال یک فایل از استاد میگردم که موضوعش همین دلسوزی نکردن برای دیگران هست و در واقع ادامه ی همین مبحث بصورت خیلی جامع تر

    و استاد توی اون فایل یک سوالی رو مطرح کردند حالا تا جائی که یادم میاد سوالشون این بود که شما در مقابل افرادی که مشکل و دردسری دارن و به شما رجوع میکنن چه احساسی پیدا میکنین و چه رفتاری انجام میدین

    و از دوستان خواسته بودن پاسخ بدهند

    ایشون بعد از بررسی جوابهای بچه ها به فاصله ی چند روز بعد ،فایل دومی آماده کردند و دیدگاه خودشون رو توضیح دادند.

    من چندین بار تا الان عنوان تمام فایلهای رایگان رو چک کردم ولی فایل مورد نظرم رو پیدا نکردم

    اگر بعضی دوستان نام و شماره اون فایل رو میدونن لطفا بنویسید یا لینکش رو بفرستید بسیار ممنون و سپاسگزار میشم

    موضوع افراد قربانی و در مقابلش دلسوزی

    به طرز فوق العاده زیبا و تاثیرگزار در اون فایل از زبان استاد

    هم چنین در جواب دوستان

    باز شده است

    خیلی مشتاقم مجددا” بهش گوش کنم و کامنتها رو بخونم

    بازهم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سعیده گفته:
      مدت عضویت: 2847 روز

      سلام الهه جان

      به نظرم فایل« شناسایی ترمز مخفی ذهن درباره ثروت » باشه لینک براتون می فرستم

      که خیلی عالی در مورد ترمز مخفی بنام دلسوزی یاد کرده که مانع رشد و پیشرفت ما در کسب و کار میشه امیدوارم توانسته باشم فایل مورد نظر شما رو

      معرفی کرده باشم

      abasmanesh.com

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهه سجاد گفته:
        مدت عضویت: 3556 روز

        سلام سعیده جان عزیزم

        دقیق و درست همونی بود که میخواستم و دنبالش بودم.

        واقعا عنوان فایل با اون چیزی که من به خاطر داشتم و جستجو میکردم خیلی متفاوت بود

        خیلی وقته؛ شاید یکسالی بود دنبال این فایل میگشتم

        تا اینکه در دو سه ماه گذشته یه مسائلی در زندگی یکی از اقوام اتفاق افتاد که خیلی این حس قدیمی دلسوزی و احساس مسئولیت رو در من به سطح آورده بود

        بخصوص احساس گناه از اینکه گاهی اعراض میکردم و خب بالطبع بعضی خواسته هاشو بی پاسخ میذاشتم سراغم اومد

        با اینکه می فهمیدم این فرد به شدت توی نقش قربانی فرو رفته و متوجه میشدم که من سعی دارم طبق قوانین عمل کنم ولی با این وجود نجواها هم بیکار نمی نشستد و دچار خود سرزنشی میشدم

        تا اینکه مصمم شدم این فایلو پیدا کنم و گوش کنم

        نشانه ی روزانه ام منو به فایل به کبوترها غذا ندهیم هدایت کرد و احساس کردم کامنتهای این فایل جای مناسبی برای مطرح کردن سوالم است

        و البته که خداوند با دستانش مرا یاری کرد و شما پاسخ سوالمو دادید

        بسیار ازت سپاسگزارم

        معلوم شد جزو شاگرد اولهای دانشگاه استاد عباسمنش هستی

        بهت تبریک میگم

        آرزوی موفقیت سلامت سعادت و ثروت برات از خدای منان دارم

        پیروز و سربلند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    راضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    سلام خدمت استادی عزیزم ومریم جون نازنین ودوستان عزیزی که این کمنت را میخواند

    من مثلی خیلی واضع دارم، من یک مدتی کوتاه بود درامدی نداشتم هرچی پس اندازی داشتم را هم تمام کرده بودم البته قبل آن من آن کسی بودم که همیشه دستم تو جیب خودم بود همیشه خودم احتیاجاتم را رفع میکردم بعد آن مدت که من پول نداشتم برای کوچک ترین چیزی که لازم داشتم از پدرم باید پول میگرفتم بعد پدرم با وجودی که منو خیلی دوست داشت برام پول میداد ولی یک قسمی من احساس خوبی نداشتم

    من قشنگ یادم هست چند دفه که من پول لازم کردم از پدرم کارتش را میخواستم ولی ایشان کارت را بریم نمیداد همون اندازه که لازم داشتم را نقد میداد اگر اضافه بود هم میگفت پس بیارم بعد این حالت منو خیلی ناراحت میکرد وخیلی بهم برخورد بعد منم تصمیم گرفتم که دیگه این حالت را تحمل نکنم دست پای بیزنم برای خودم پولی دربیارم در صورتی بدهکار هم شده بودم بعد منم به کمک وهدایت خدای مهربانم سری یک شغلی پیدا کردم که در بهترین موقعیت کناری بهترین افراد با درآمدی خیلی عالی دارم

    والان که فکر میکنم میگم خداراشکر که پدرم آنچنان که من تواقع داشتم همراهم رفتار نکرد هرچند من میدونم پدرم منو خیلی دوست داره ولی تواقع من بیشتر از اینا بود و این رفتاری پدرجانم باعث شد من حرکتی بکنم و درآمدی برای خودم داشته باشم و این تجربه خیلی زنده است برام که دلسوزی باعث ضربه زدن به طرف میشه حتا من مثلای دارم که بعضی موقع من بطرف از هر لحاظ دلسوزی کردم ولی جواب خیلی بدی گرفتم.

    بهرحال خداراسپاسگذارم که این فایل عالی نشانه امروزم بود و برام کلی درس داشت

    وخداراشکر میکنم که من درمدارش بودم واین آگاهی را را دریافت کردم

    خداجانم بی نهایت سپاسگزارتم، دوستت دارم وعاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    زمانی که به افراد کمک می کنیم نه تنها به آن ها کمک نکرده بلکه باعث می شویم آن ها از مسیر درست منحرف شوند و از توانایی و استعدادهای خود استفاده نکنند و به همین دلیل به تدریج توانمندی های خود را از دست خواهند داد .

    اگر به حیوانات نیز غذا دهیم قدرت پیدا کردن غذا و مسیریابی را از آن ها گرفته ایم و در نسل های بعدی هم اختلال ایجاد کرده و به تدریج نسل آن ها منقرض خواهد شد.

    اگر به متکدیان خیابانی کمک کنیم فضایی گدا پرور را در جامعه پرورش داده و تعداد آن ها هر روز افزایش می یابد اما اگر به آن ها کمک نکنیم ممکن است برخی از گرسنگی بمیرند اما درصد بیشتری به دلیل کمک نگرفتن تلاش می کنند و از توانایی های خود استفاده کرده به خداوند توکل می کنند نه به غیر خدا و باعث رشد و پیشرفت و موفقیت آن ها می شود.

    ما افرادی احساساتی هستیم و به حال افراد دلسوزی و ترحم کرده فکر می کنیم به دیگران کمک می کنیم اما در واقع مسیر زندگی آن ها را نابود خواهیم کرد.

    کمک بی جا به فرزندان و مدام آن ها را حمایت می کنیم که باعث می شود آن ها از توانایی های خود استفاده نکنند . اگر ما به جایگاهی دست یافته ایم به این دلیل است که با تضادها و مشکلاتی مواجه شده و پیشرفت کرده ایم نه به خاطر کمک هایی که به ما شده است این قانون را به درستی درک کنیم .

    این که به دیگران کمک نکنیم بی رحمی نیست این آگاهانه کمک کردن است برخی از متکدیان عمدا به خود آسیب زده تا ترحم بیشتری جلب کنند اما زمانی که به آن ها پولی ندهیم به تدریج به این نتیجه خواهند رسید که باید از توانایی های خود استفاده و با عزت زندگی کنند و خداوند آن ها را هدایت خواهد کرد آن ها باید به این نتیجه برسند که ازخداوند درخواست هدایت کرده و به ایده های الهامی خود عمل کنند و باورهای خود را تغییر دهند در نهایت خداوند به آن ها کمک خواهد کرد و مسیر خود را پیدا خواهند کرد. بسیاری از افراد موفق در دوره ای متکدی بودند اما به دلیل نتیجه بخش نبودن به پیشرفت و موفقیت دست یافته اند.

    باید اجازه دهیم فرزندان ما خودشان را تجربه کنند و به مهارت های خود پی ببرند به این شکل آن ها رشد خواهند کرد نه با حمایت های ما .

    نگاه خود را به کل جهان تغییر داده دلسوزی و ترحم بیش از حد و عدم آگاهی از قوانین جهان باعث می شود کارهایی انجام دهیم که در نهایت با اینکه نیت خیر و واقعا قصد کمک داریم به همان افراد ضربه بزنیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1027 روز

    به نام مهربان خدایم

    سلام به دوستان عزیزم

    چه زمان هایی بوده که با کمک کردن و دلسوزی بیجا آسیب زدی به خودت یا به دیگران؟

    یکی از بارزترین مثالایی که توی ذهنمه اینکه وقتی خودم در وجودم با کار کردن روی قانون تونستم حسم خیلی خوبی کسب کنم به خدا نزدیک تر بشم اروم باشم انگیزه داشته باشم و… یه جایی بود یکی از اعضا خانواده ام داشت ناله میکردو .. دقیق یادم نیست چه موضوعی بود و من با خودم گفتم بزار فلان حرفو بهش بزنم من تونستم این جور انگیزه بگیرم از این حرفا به محض اینکه گفتم یهو به تمسخر اعضا خانواده گفتن اوووهه چ حرفا انگار یه عالمه بزرگتری ازش و.. بعد من همونجا به جایی که ناراحت بشم گفتم دقیقا طبق قانون باید همین میشد اولا که من نباید دلسوزی میکردم دوما افرادی که در مدار نباشن نه تنها حرفات قبول نمیکنن بلکه مسخرتم شاید بکننن و حتی ممکنه باورا تورو هم تخریب کننن

    یه جا دیگه اینکه با کمک کردن به یک شخصی باعث میشدم که هعی بیشتر وقت داشته باشه که از خودش ایراد بگیره و بلا و مریضی سرخودش بیاره که تصمیم گرفتم رها کنم و کمتر کنم حمایت هامو

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    حمیده صادقی گفته:
    مدت عضویت: 823 روز

    سلام به استاد عزیزم و سپاس از شما بابت وجود پر ارزشتون که باعث شد تا زندگی رو زیباتر ببینیم و به انسان های زیباتری تبدیل بشویم

    دقیقا درسته استاد من یکسال پیش وقتی که ادم های کارتون خواب و میدیدم بسیار دلم میسوخت و اعتقاد داشتم فقط باید به این ادم ها کمک کنم و به گدا ها هیچ وقت دوست نداشتم کمک کنم و همیشه به معتاد ها کمک میکردم تا چند وقت پیش که خیلی عجیب بود برام تا از در خونه می اومدم بیرون خیلی زیاد ادم های معتاد میدیدم که زباله ها ی خشک جمع میکردن بعد خودم میگفتم ا چرا من آنقدر دارم کارتون خواب و معتاد میبینم تا چند روز که گذشت یکی از همسایه ها رو دیدم و ایشون گفتن که یه حیاط خیلی بزرگی که کنار خونه ماست رو اجاره دادن بهشون برای جمع کردن زباله واقعا اونجا بود که خیلی فکر کردم که آخه چرا من هر روز دارم اینهمه معتاد ومیبینم و روی خودم کار کردم تا دیگه این احساس دلسوزی و کمک و نداشته باشم و خداروشکر اهالی منطقه به شهرداری اطلاع دادن و بعد از پیگیری های مدام همسایه ها و بدون اینکه اصلا من دخالتی داشته باشم این موضوع حل شد و اون ملک کاملا بسته شد و دیگه نمی‌بینیم آدم های کارتن خوابو و چه قدر این دنیا زیباست و چه قانون درستی داره

    من تمام تلاشم رو میکنم تا آگاهانه به خوبی ها توجه کنم وزیباییها رو ببینم .

    خداروشکر ممنون از شما استاد عزیزم و مریم جان مهربان و دوست‌داشتنی

    من این اولین کامنتی هست که موفق شدم بالاخره در سایت شما بزارم و خدا میدونه که چشمان من پر از اشکه به خاطر خوشحالی

    به امید دیدار شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1297 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت اساتید بزرگم

    من علکی دلم میسوزه علکی بخدا اونا خودشون راه رو پیدا میکنن

    و غذاشون رو پیدا میکنن

    و باعث میشه توانایی شکار شون رو از دست بدن غذا دادن بهشون داریم تو کار جهان خلل ایجاد میکنیم با غذا دادن بهشون من هر چی میکشم از این دل رحم و دلسوز بودنمه خیلی بهتر شدما اما خیلی باز رو این موضوع باید کار کنم چه گربه خیابون چه کبوتر چه همه ی حیوونا خودشون راه پیدا میکنن

    نمیخواد من اصلا دلم بسوزه اصنن چرا ادمها

    اونا که دیگه عقل دارن شعور دارن خودشون راهشون‌رو پیدا میکنن

    اگر هم کاری میکنیم برای کسی غذایی به بنده خدای کسی میدیم فقط برای خدا اینکار رو بکنیم اما به حیوونا اصلا نباید غذا بدیم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مصطفی افشار گفته:
    مدت عضویت: 1087 روز

    سلام صد سلام‌

    درسته

    نتیجه توی عمل‌ب قانونه استاد جان

    امروز برای نهار من غذا پختم اشپزیم تقریبا خوبه میتونم چیزایی که دوس دارمو بپزم

    داشتم مرغ خورد میکردم برا خورشت بردم بشورم چن تا تیکه مرغ از ظرف افتاد تو سینک دیگه اونارو گزاشتم کنار مونده ک بندازم بیرون

    چند دقیقه پیش که ی سر رفتم بیرون تو حیاط ی گربه هست تو حیاطمون میچرخه و اومد کنارم و هی غَلط میزد رو زمین و میو میو میکرد منم باهاش صحبت میکردم و قربون صدقش میرفتم

    تا اومد دم در خونه هی میو میو کرد ی لحضه گفتم ی جیزی بندازم بخوره گفتم بزار اون تیکه مرغ رو بندازم بخوره دیگه اونارو که باید بریزم دور میدم این میخوره

    بعدش گفتم این کار درست نیست

    بعدش گفتم خب با حس خوب بده با نیت خوب بنداز این که درسته

    مثلا من نمیخام نجاتش بدم کمک کنم همینجوری میخام بهش غذا بدم با باور خوب

    بعد ب لطف خدا گفتم ببین مصطفی اگر چه با باور خوب غذا بدی ب این حیوون چه با باور اشتباه در اصل کار تو اشتباهه و نتیجش میشه دلسوزی و این حیون باعث از دست دادن توانایی شکارش میشه و عادت میکنه که بیاد هی منتظر و خودشو لوس کنه برای غذا و نکردم این کارو گفتم نتیجه این کار مهمه

    و گفتم بزار فایل کبوترهارو دانلود کنم از استاد خیلی وقت بود میخاستم ببینمش ولی زمانش الان بود دانلود کردم دیدم گفتم ی کامنت بزارم ی مثال هم یادم اومد از این کار بنویسمش و اون مثال رو مینویسمش پایین

    همین گربه رو چون قبلا ما همش بهش اضافه ی غذا مونو میریخیتم بهش دیگه کلا پلاس بود جلوی در توی حیاط که موقع نهار شه موقع شام شه یچیزی بندازیم بخوره

    و ی مدت گذشت من یکم در این مورد باورام بهتر شد تو سایت مطالبی دیدم خوندم دیگه دو هزاریم افتاد که اقا این کار داره هم ب من اسیب میزنه باورای اشتباهم داره قوی تر میشه با این دلسوزی بیجا و ادای خدارو در اوردن

    و هم این حیوون متوقع و اویزون ادما میشه و داره گدایی میکنه غذا رو .یاد گرفته بود دیگه هر موقع گشنش میشد خودشو میمالوند ب پر و پای ما و میو میو میکرد تا دلمون بسوزه یکچیزی بدیم بخوره و کارشم جواب میداد و دیگه ما هم از ی جا ب بعد کلافه شدیم از دستش اینقدر که دیگه بود همجا

    و یروز کلا من گفتم تو دلم اقا این جوری نمیشه من دیگه ب این حیوون غذا نمیدم تمام

    ذهنم گفت خوب بقیه چی خوانوادت چی اونارم باید مجاب کنی ولی من اصلا ب اونا کاری نداشتم اونا هم ب طرز شگفت انگیزی دیگه غذا نریختن بهش یا این گربه دیگه کمتر تو دید بود و یا نبود کلا

    گذشت چن مدت من اومدم تو حیاط دیدم عععع گربه وسط حیاطه نزدیک شدم دیدم ی موش گرفته زیر پاش موشه هم زنده بود

    و این گربه داشت باهاش بازی میکرد یعنی موشه زنده بود این پاشو میزد بهش باهاش بازی میکرد و پاشو بر میداشت موشه یکم فرار میکرد بعد میپرید میگرفتش اصلا ی چیز فانی بود داشت با طومه اش بازی میکرد و موشه هم کم‌ جون شدع بود یکم بازی کرد باهاش بعدش خوردش قشنگ داشتم ی مستند از طبیعت زنده میدیدم

    گفتم ببین این نتیجه دل سوزی نکردنه ها این موجود این حد از تواناییی رو داره ک حتی با طعمه اش بازی کنه بعد بشینه بخوردش

    میتونه شکار کنه تنبل نباشه بره شکار کنه عضلاتش قوی شه

    و این نتیجه عمل ب درستیه و یادم میاره این موضوع که نیتجه دلسوزی یا باور اشتباه نتیجش میشه اشتباه فقط باید تغییرش داد و نتیجشو دید و پی ب درستیش برد و ادامش داد

    و مثل قبل رفتار نکرد و ب دانستها عمل کرد نییجه توی عمل ب قانونه خدایا شکرت برای این‌کامنت و این فضا خدایا شکرت

    ممنون از چشمای زیبات ک خوندی کامنتمو..

    دلسوزی بیجا مانع لذت بردن و رشده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سلام به استاد عزیزم

    خدایا شکرت بابت بودن در این فضا و این آگاهی ها

    به کبوترها غذا ندهیم

    خداوند همه مارو خلق کرده و از روحش و از قدرتش به همه ما انسان ها به یک اندازه عطا کرده ،همه ی ما به یک اندازه به خداوند و نعمت ها دسترسی داریم .

    انسانها تا هر اندازه که بخواهند می‌توانند دریافت کنند اما اگر کسی بنا به هر دلیلی راه ورود نعمت و ثروت رو به زندگیش بسته ،کمک من ،دلسوزی من و تقلای من هیچ تاثیری ندارد برروی فردی ،قانون خداوند اینه که جهان و مسخر باور ما کرده ،جهان مسخر تمام انسان هاست ،اما به اندازه ای که انسان حرکت می‌کنه و میل به تغییر ،میل به شکوفا شدن ،میل به زندگی کردن خواسته هاش داره ،به همون اندازه خداوند هدایتش می‌کنه و بهش نعمت میده و خداوند مشتاق تر از ماست برای رشد ما پیشرفت ما و ثروتمندشدن ما چون تنها راه گسترش جهانه و هدف خداوند هم همینه گسترش اون هم از طریق ما انسانها ،

    پس همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم ،خداوند خیر مطلقه و هرخیری از جانب اون و هر شری از جانب خورده منه ،فرکانس هر شخصی زندگیشو میسازه و به غیر از اون شخص هیچ کسی قادر به تغییر نتایجش نیست حتی تمام دنیا ،

    پس ما با کمک به گدا داریم این پیام و میدیم بهش که این کار خوبه حالا با هر نیتی با هر قصدی ، و توجه به هر چیزی باعث گسترش اون چیز میشه ،همونطور که توجه جمعی در کلکته هند فاجعه به بار آورد و کل شهر داره گدا پرورش میده ،

    حالا طبق این قانون کمک ما هیچ تاثیری بر زندگی اون فرد نداره ،برا همینه که کمک درست از دیدگاه خداوند باید در راه رضای خدا و بدون چشم داشت باشه و برای احساس خوب خودمون باشه ویا باورهای خوبی مثل باور به فراوانی که باعث میشه زیاد ببخشیم و بنا به گفته الله چندین برابرش با برکت بیشتر به زندگیمون برمیگرده ، پس با کمک بیجا باعث ضربه زدن به افراد نباشیم و خلاف قانون حرکت نکنیم ، تمام انسان هایی که به قول استاد وارد سلف سرویس شدن (دنیای مادی)پس همه به یک اندازه لایق دریافت نعمتن و ازادن تا هر اندازه که بخوان تو این سلف سرویس سفارش بدن و غذا بکشن و بخورن و اگر یکی هست که زل زده به میز غذای ما خیلی احمقانس که دلمون بسوزه براش چون وارد یه جایی شده که هر چی بخواد برا خوردن هست فقط باید به خودش زحمت بده و بره غذاشو بکشه ، پس به جای حرکت در خلاف قانون ،راهنمایی کنیم انسان هارو به سمت محل سرو غذا ،به جای دادن غذای خودمون بهش ،چون این عمل از دیدگاه خداوند خیلی غیر منطقیه ،از دیدگاه خداوندی که نعمت هاشو تماما در اختیار بندگانش قرار داده و برای تمام بندگانش خیرو خوبی میخواد فقط .

    مثال دارم از بچه های فامیل خودم که الان 18سالشون داره میشه و انقد حمایت بیجا شدن از طرف پدرو مادر ،انقد لوس بار اومدن و تنبل که اصن الان یه طوری شده که فقط میگن لقمه رو آماده کن بزار تو دهنم ، فقط کافیه یه کم تایم غذا دیر بمونه دیگه واویلاس وحتی اگه تنها نباشن زحمت آب خوردنشون هم به عهده ی پدرومادرشونه واگه خجالت نکشن تو سرویسم صدا میزنن که یکی بیاد مارو بشوره و جالب این جاست این پدرومادر هم راضین انگار ،اصن نه فشاری نه حرفی نه نصیحتی ،هیچی

    اصن طوری شده که اونروز یه داداش بزرگتر دارن از خودشون که اون خیلی مسعولیت پذیره به نسبت و سرش تو جیب خودشه و 21یکی دوسالشه ،بهشون گفت که 5تاشنا برین من 500بهتون میدم و اونها باورتون نمیشه ،حتی نخواستن امتحان کنن ، تازه من کلی اصرار کردم و گفتم بابا حداقل یه بار تلاش کن شاید شد ،گفتن نه نمی‌تونیم .

    انسان ها متفاوتن و بسیار تاثیر گذاره تربیت پدرومادر ولی متاسفانه پدرا ومادرا میگن قربونش برم بچمه و فلانه و حمایت و حمایت و حمایت و به والله قسم فردا خودشون فش میخورن از نتیجه رفتارشون با بچه ها و خودشون از همون بچه ها بی ادبی و بی احترامی میبینن و اگه نبینن هم مطمعنا باید تا زمانی که میمیرن بچه هایی که به جا ماهی گیری همیشه با قربون صدقه ماهی دادن دستشون باید ساپورتشون کنن و اگر هم که وضع مالیشون هم خوب نباشه که دیگه واویلا ،واویلا

    مثال بعدی داداش دوستم ،کع فک کنم 30سال و رد شد و پارسال ازدواج کرد برا دومین بار و چنان دوستم می‌گفت طلبکاره از پدرو مادرم که شما باید سیر تا پیاز و برام فراهم کنین ،که می‌گفت مادرم پا به پای پدرم کار می‌کنه تو یه محله پایین تهرانم هستن ، شهریار ، می‌گفت برا دومین بار رفتن زیر فشار بدهی و قرض و عروسی دومشم گرفتن براش پارسال که من هم دعوت بودم و از شهرستان رفتم و شب تو خونه اونا بودم و عروس و دوماد یه طبقه داده بودن پدرو مادر پسره بهشون و رفتن بالا و پسره باورتون نمیشه زنگ زده بودشب که آبجویی قلیونی چیزی بیارید و مادرش میگف آخه از کجا چی داری میگی و صب که بیدار شدیم برا صبحونه اومدن پایین و نشستیم سره سفره و میگف مامان نون تازه گرفتی ؟؟؟فلان چیزم بیار فلان چیزم بیار ،مامان ناهار چی میزاری ،یعنی داشت همسرشم اینجوری بار می آورد و یادش میداد که اصن من کم مونده بود همونجا بلند شم از وسط پارش کنم ، و این دوستم بنده خدا میگف عادت کردیم دیگه وجالبه چون بچه اول بود و چنان خودشون لوس بارش آورده بودن که حریفش نمی‌شدن ولی خب تو بچه های بعدی یعنی خواهر کوچیکتر و برادر کوچیک تر یعنی دوست من اصلا اینطور نبود و اینا مسعولیت پذیر و کاری بودن .

    انسان ها با هم متفاوتن ،و از هر نقطه ای میشه تغییر کرد و شروع کرد به بهتر شدن ،اما چنین اشخاصی خیلی کار براشون سخت تره و مقصر هم خودشونن و پدرو مادر هم که خلاصه نتیجه تربیت بد و میبینن البته .

    بر خلاف این مثالا مثال دارم که طرف 13سالشه خرج خونه داره میده

    خودم از 13سالگی تو رستوران کار کردم برا اولین بار ،و از اون سن به بعد خجالت کشیدم ،شرمم میومد که از بابام پول بخوام ،با اینکه پدر مهربونی دارم و می‌دونم خواستم اجابت میشد اما امتحان نکردم ، از همون بچگی که پدرم میگف هدفم اینه که سه طبقه بسازم یکی برا تو یکی برا داداشت یکیم برای خودم ، به والله یادمه تو همون سن قسمش میدام که اگه مارو دوست داره این کار و نکنه و قسم میخورم با قدرت که تا به الان از اون سن که بچه بودم تا الان حتی اندازه ارزنی چشم داشتی از پدرم به عنوان حمایت کننده نداشتم ، و همیشه میگفتم دمش گرم که مارو به این سن رسوند و بقیش با منه ، برخلاف خیلی ها که فش ناموس میکشن که تو که نداتشی چرا مارو به دنیا آوردی ؟؟؟ و من خدارو شکر میکنم که نیروش از همون بچگی تو وجودم بود و با عقل اون زمانمم همچین تفکر کثیف و بی شرمانه ای نداشتم ، که به نظرم خیلی تفکر بی شرمانه اییع و تنفر دارم ازش و ضعیف ترین آدم از نظر من کسیه که این تفکر و داره حالا به طریق مختلف نه فقط از بابا ننه خودش و مسعولیت پذیر نیست .

    خداروشکر که از این لحاظ حتی ناآگاهانه توحیدی بودم و دست پدرو مادرمم می‌بوسم که بهترین پدرو مادر دنیان و دست تک تک پدرها و مادرهای زحمت کش و که خوب تربیت میکنن و مسعولیت پذیری یاده بچه میدن و هم می‌بوسم .

    در پناه رب یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: