آگاهی های توحیدی این فایل را با تمرکز بشنوید، در آنها تأمل کنید و از آنها نکته برداری کنید. سپس به وسیله “قوانین بدون تغییر خداوند” و “نحوه اجرای توحید در عمل”، که در این فایل درک کردید، تجربیات گذشته، رفتارها و عملکرد خود را مثل ایکس -ری بازنگری کنید و در بخش نظرات این فایل، این موارد زیرا را با جزئیات بنویسید:
1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟
2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
- مواردی را ذکر کنید که در مواجه با تضاد، پیام خداوند را نفهمیدید و همان روند محدود کننده قبلی را ادامه دادید تا جاییکه که آنقدر بلا سرتان آمد که مجبور به تغییر شدید چون راه دیگری نداشتید؟
- مواردی را ذکر کنید که: با وجود نشانه های بسیار خداوند برای تغییر و بهبود ضعف های شخصیتی، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه می دادید و منتظر نتایج متفاوت از قبل هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که:
- خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؛
- یا درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؛
3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
- مواردی را ذکر کنید که: در مواجهه با تضاد، پیغام خداوند را فهمیدید، تغییرات و بهبودهای لازم را ایجاد کردید، هر بار سریعتر از قبل نشانه ها را تشخیص دادید، هر بار شرک ها را بیشتر تشخیص دادید و به اجرای توحید در عمل نزدیک تر شدید، به صورت مستمر باورها و عملکرد خود را بهبود بخشیدید و به همان نسبت، هم هدایت ها شفاف تر شد، راهکارها سریعتر آمد، تضادها به نفع شما تمام شد و حل آن مسائل، شما را در تمام ابعاد رشد داد.
4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟
برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟
چه برنامه ای برای ایجاد تغییرات بنیادین در رفتار و شخصیت خود دارید به نحوی که به عملکرد توحیدی نزدیک تر شود. خواه درباره روابط عاطفی، درباره مسائل مالی، درباره سلامتی جسمانی و…
کلید:
تغییر شرایط زندگی از تغییر شخصیت درونی آغاز می شود و تغییر شخصیت نیز از این نقطه آغاز می شود:
شنیدن آگاهی های خالص و سازنده؛ تفکر در آنها؛ بررسی تجربیات و رفتارهای خود با ذره بین این آگاهی ها و سپس رسیدن به یک تصمیم برای ایجاد بهبود در رفتار و شخصیت و اجرای آن تصمیم.
فکر کردن و نوشتن تجربه های تان در این موضوع و خواندن تجربه های سایر دوستان، کمک می کند تا قوانین خداوند را بهتر بشناسیم و بهتر اجرا کنیم.
منتظر خواندن تجربیات سازنده شما هستیم
منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره کشف قوانین زندگی
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟441MB61 دقیقه
- فایل صوتی آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟60MB61 دقیقه
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام
خدا میبینه دیگه ،دلش میسوزه براش،خدا آخرش بهش رحم مینکه چون داره میبینه داره زجر می کشه….
آخه چه رحمی بکنه به کسی که داره به صراط کَجَقیم میره ؟!خدا رحم میکنه به کسی که توی مسیر قانون مندیش حرکت کنه….
شما داری در جهت غرب حرکت می کنی برای دیدن طلوع خورشید خدا مثلا دلش برات بسوزه میاد مشرق و مغرب رو عوض میکنه اونوقت برات نه قربونت برم تا وقتی تو تغییر نکنی تا تو تغییر جهت ندی خدا چه رحمی بکنه …مثلا بیاد از کل سیستمش رو کل قانونش رو تغییر بده تا تو توی جهت غرب طلوع خورشید رو ببینی ….اصلا…
برای سنت ها و قانون مندی خدا هیچ تغییری وجود ندارد
،اگر تو خودت رو با قوانین تطبیق بدی شرایط و نتایج برات تغییر میکنه….
وقتی شما تغییر جهت میدی و میای تو مسیر قانونمندی خدا از همون لحظه همه چیز تغییر میکنه اما به شرط اینکه تو هم جهت بشی با قانونش …
جریان هدایت فقط به تو میگه ؛بقول قرآن خیر و شرتون رو بهتون میگه فالهمها فجورها و تقواها حالا انتخاب کن ….
تو باید انتخاب بکنی….
خدا برات انتخاب نمیکنه….
کسی که ایمان داره یه اصلاحاتی هم توی مسیرش انجام میده….
اگه میگه ایمان داری اما هیچ عمل اصلاحی برای این که در مسیر خداوند باشی انجام نمیدی که کلا ول معتلی….
پاداش ها برای کسی هست که ایمان داره و نشونه این که چقدر ایمان داری اینه که چقدر داری عمل میکنی….
الذین آمنو و عمل الصالحات…کسانی که ایمان می آورند و عمل صالح انجام میدم….
عمل صالح مترجمان نوشتن یعنی کار نیکو….
اما اگه منظور از صالح نیکو بود خدا میتونست بگه حسنه ،خیر و یا هر چیز دیگه….
در واقع عمل صالح یه کار اصلاحی هست…
شما میخوای گرمای خورشید رو دریافت بکنی باید خودتم یه کاری بکنی …باید خودتم یه اصلاحی انجام بدی و تغییر رویه ای داشته باشی….باید تو هم از توی غار بیای بیرون و به میزانی که تو باور میکنی که نور خورشیدی و گرمای انرژی بخشی وجود داره حرکت میکنی بسمت بیرون اومدن از غار تاریک و سرد و به میزانی که برگشت میکنی گرمای انرژی بخش رو دریافت میکنی….
اما اگه تو چسبیدیم به دماغه انتهای غار و حاضر نیستی برگردی و بیای بیرون به خاطر ترسات،بخاطر بی ایمانیت خدا بیاد مثلا تو یه گونی گرمای انرژی بخش و نور رو برات بفرسته….
امام باقر (ع) میفرماید:«از مردی نفرت دارم که در کار دنیای خود تنبل باشد. آن کس که در کار دنیای خویش تنبل است، در کار آخرتش تنبلتر خواهد بود.(کلینی-محمد بن یعقوب-ص85)
تنبلی از بی ایمانی میاد و الا اگه کسی باور داشته باشه که نور خورشیدی هست اگه باور داشته باشه رزقی هست،اگه باور داشته باشه به وهابیت خداوند ،به رزاقیت خداوند حرکت میکنه به میزانی که باور داره …
و نتیجه اون دریافت پاداش هاست…
تنبل ترین آدم هم برای انجام یه سری کارا خیلی تیزه،خیلی بزه….
فکر نکنید چون تنبلید حرکت نمیکنید نه چون بی ایمانی رخنه کرده تو وجودت حرکت نمیکنی….
اگه کار نمیکنی روی باورات چون باور نداری که کار کردن روی باورات نتیجه میده و الا اگه باور داشتی یه راهی براش گیر نیاوردی…
میگی وقت ندارم …نه …نه …بذار یه مثال بزنم برات تا ببینی که اگه بخوای از زیر سنگم باشه گیر میاری اون وقت رو ….خیلی هم زرنگ میشی….
یه پسر جوونی رو در نظر بگیر که شبا تا دیر وقت بیداره و از اون طرف روزا تا لنگ ظهر خوابه… حالا همین پسر مثلا میره توی پارک و یه دختر رو میبینه و یک دل نه صد دل عاشقش میشه….
حالا اون دختره ؛یه دختر ورزش کاره که مثلاً صبح زود میره واسه کوه نوردی …
حالا این پسرجوون ما که تا لنگ ظهر خواب بود بنظرت چی کار میکنه …
برای دیدن این دختر هم سحر خیز میشه…
مهم ورزشکار ….
انگیزه نداری چون باور نداری….
چون ایمان نداری….
چون به غیب، به اجابت خواسته هات که توسط خداوند انجام شده باور نداری…بذار خیالت رو راحت کنم …البته ببخشیدا اما شما هنوز به صداقت خدا باور نداری…
چون فکر میکنی خدا الکی یه چیزی رو گفته تا دلت رو خوش کنه….
و الا اگه کسی باور داشته باشه ایمان داشته باشه که وعده های خدا حقیقته و وجود داره دیگه نگران نیست ،دیگه شک ندارم ،دیگه از این دست به اون دست نمیکنه….
اگه باور داری که خواسته تو رو اجابت کرده اجابت کننده درخواست هاته اونوقت میای و میگی خدایا خودت من رو هدایتم کن چون تویی که به مسیر دستیابی به رسیدم به خواسته ها آگاهی و بعد میای حرکت میکنی و چون باور داری که هدایت میشی ،هدایت میشی….
چون باور داری بهت گفته میشه در زمان مناسبش اونوقت بجای هر کار بیرونی و استرس داشتن برای این که چطور میشه ،از چه راهی میشه میای به اولین ابهامی که بهت میشه عمل میکنی و اونقدر این عمل رو انجام میدی تا به ثبات فرکانسی برسی بعد جریان هدایت میاد با توجه به اون شرایط ایمانی تو ،با توجه به ظرف وجودی تو قدم بعدی رو بهت میگه….
ببین دارم چی میگما….
نمیدونم متوجهی یا چشات خوابه….
یکم توجهت رو بیشتر کن که دارم بهت یه موضوع مهم رو میگما….
قدم بعدی رو بهت میگه نه این که کل رویه و مسیر رفتن رو….
نمیدونم چقدر میتونیم همین یه جمله رو درکش بکنیم اما میدونم به میزانی که من و شما این رو درک بکنیم اونوقت وقتی در مسیر خواسته هامون خداوند رو هدایتگر خودمون میایم انتخابمیکنیم می پذیریم که خدایا من نمیدونم و نو بهتر از من میدونی اگه گفتی این کار رو انجام بدم حتما لازمه که انجامش بدم هر چند من هنوز نمی فهمم و درکم نمیرسه که این قدم چطوری مثلا میخواد من رو به اون خواسته ام برسونه….
مثل دانش آموزی میمونه که با هدف این که مثلاً میخواد بشه مثل ایلان ماسک اومده پیش معلم و استاد اون و حالا به نظرتون اون استاد از همون اول میاد انتگرال و مشتق رو بهش یاد میده یا میاد میگه مثلا معادله فلان رو حل کن …نه میاد از جمع و تفریق شروع میکنه ….
اگه بیاد از همون نقطه اول مشتق و انتگرال رو بهش بگه کلا این دانش آموز آب روغن قاطی میکنه و کلا زده از هر همچین خواسته ای….
تو قرآن در مورد این موضوع خیلی قشنگ میگه ….
محمد:20
وَیَقُـولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَـوْلَا نُزِّلَتْ سُورَهٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ مُّحْکَمَهٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ
کسانی که [صادقانه] ایمان آوردهاند، [بیتاب از این که هنوز فرمان مقابله با متجاوزان صادر نشده] پیوسته میپرسند: چرا سورهای [در مقابله با متجاوزان] نازل نمیشود؟ پس چون [در اجابت به چنین آمادگی و اشتیاق] سورهای محکم [=صریح و آشکار] نازل میشود، که در آن [ضرورت] مقابله دفاعی مطرح شده، بیماردلان [منافق] را میبینی که [برخلاف مؤمنان] همچون مدهوش شدگان از ترس مرگ [با دیدگان وحشت زده] به تو مینگرند! پس [همان مرگ] سزاوار آنهاست [که عزّت و غیرت دفاع ندارند].
مثل ما میمونه ما هنوز اون حد ایمان رو نداریم بعد انتظار داریم که الهام و قدمی بیشتر از توانمون بهمون گفته بشه ….
شمایی که هنوز از عرض یه جوی نیم متری نپریدی وقتی بهت گفته بشه از عرض دو تا صخره به فاصله سه متری بپری از شدت ترس مثل آهو تو عسل گیر میکنی….
اگر بپری هم خشتک جر وا جر میشه بعد از شدت خجالت حتی این که بری تو جمع ها هم شرکت کنی میترسی…
میشی مثل مثال مار گزیده از ریشمون سیاه -سفیدم میترسه…..
اینا رو برای خودم گفتم با این تفاوت که بهم گفته شد بیام به اشتراکش بذارم و بمونه بعنوان رد پایی از من و بکار بیاد برای افرادی که در مدار دریافت آگاهی اون هستن …
خداوند به همگی ما برکت بدهد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
…وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ-251
…و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمىکرد، زمین تباه مى شد، ولى خدا بر جهانیان صاحب فضل است.
اصل بقای اصلح
دلسوزی در کار نیست .
همه فضا دارند برای رشد و پیشرفت و یا فرو رفتن در فلاکت و بدبختی…
این تویی که انتخاب میکنی تو کدوم دسته قرار بگیری…
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا20-اسرا
و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچکس دریغ نخواهد شد.
در هر صورت شما داری به رشد جهان کمک میکنی اگه رشد کنی خودت هم از موهبتش استفاده میبری …اگه ذلیل باشی و تو سری خور بازم به رشدش کمک میکنی چون سبب تجربه میشی و سبب میشی دیگران ازت عبرت بگیرند…
اگه خودت رو قوی نکنی زیر چرخِ پیشرفت جهان له میشی…
جهان جای قوی تر هاست…
اگه بچه تو مدرسه نمره کم میگیره این یه نشونه هست که باید تلاشش رو بیشتر کنه نه اینکه فکر کنه من خنگم و چیزی حالیم نمیشه …
اگه این نمره پایین رو بعنوان یه آژیر و نشونه ببینه از بازخورد کاری که داره در مسیرش میره بجای تو سر خودش زدن و گریه کردن میاد تلاشش رو بیشتر میکنه تا بتونه اون درس رو یاد بگیره…
یادم اومد به صحبت های استاد که در مورد بازیکن فوتبالی که نیمکت نشین بود میگفت که وقتی در کل فصل نیمکت نشین شد بجای این که گیر بده به تیم و یا مربی و باشگاه اومد رفت خودش رو قوی تر کرد بطوری که مربی انتخابی جز اون نداشته باشه…
تو قرآن میبینیم که میگه اگر صابر باشید خداوند با شماست.
عاقبت از آن متقین است.
خداوند نصرت دهنده مومنین هست …
نه به این معنا که پس من دیگه نمیتونم کاری کنم نه، بجای اون باید اون ضعف های ایمانمون رو تقویت کنیم تا در زمره مومنین قرار بگیریم.
اگه دستت رو گذاشتی رو چیز داغ داره میسوزه و حس لامسه است این سیگنال رو به مغزت میفرسته میتونی از سوخته شده و جزغاله شدن جلو گیری کنی اما اگه این حس رو نداشتی اون وقت باید با یه دست کبابی مواجه میشدی…
اگه آثار و عواقب رفتارت رو در همون اوایل مسیر نبینی بعد که افتادی تو چاه خب دیگه خرد و خاک شیر شدی و البته اگه بازم نخوای به مسیر برگردی نابود میشی…
از این به بعد وقتی یه تضادی توی زندگیمون وارد شد بیام ببینیم که این یه نشونه هست که من باید در این زمینه نقاط ضعف خودم رو پیدا کنم و در ادامه روند دچار دردسر نشم…
میخوای جزو کدوم دسته باشی …
کسایی که با کوچکترین نشونه ای بیدار میشن و میان خودشون رو رشد میدن یا تا لگد کوب نشی درست بشو نیستی هان…
اگه میبینی از پس مخارجت بر نمیای نیا به دولت گیر بده و به اوضاع اقتصادی و ریس جمهور و رهبر و دشمن بیا ببین چطور شده که تو این قیمتها برات گرونه …ایراد تو کجاست و الا اگه نگاه کنیم با همین اوضاع مملکت خیلیا هستن به راحتی دارن از پس مخارج خودشون در میان و اوضاع براشون اوکی هست…
اگه تو روابط هر روز بحثتون به دعوا و جنگ میرسه ببین تو چه نگاهی داری که باعث میشه با کوچکترین رفتار و گفته ای از هم بپاشی…
اگه با کوچکترین حرفی داری از هم میپاشی اگه تا بهت گیر میدن و یا مسخره ات میکنن میزنی زیر گریه برو ببین چی باوری داری نسبت به به حرف و دیدگاه دیگران در مورد خودت که باعث شده از هماهنگی با خودت خارج بشی …برو ببین چه تفکر و باوریه که باعث شده تو از در صلح بودن با خودت بیای بیرون…
باید همه چیز رو از خودمون بدونیم و بجای گیر دادن ها و بعضی وقتا بی خیال شدن ها از کارایی که تحت کنترل خودمونه بیایم ضعف هامون رو برطرف کنیم و قوی بشیم داخلش…
این نمره پایین گرفتن ها یه نشونه هست برای این که بیایم خودمون رو قوی تر کنیم تا رفوزه نشیم نه این که بیایم بعنوان این که این یه ناخواسته هست باید ازش اعراض کنیم بهش نگاه کنیم…
اگه درجه بنزین خودرو بهت نشون نده بنزینت در حال اتمامه چون ممکنه ناراحت بشی بعد که ماشینت ایستاد میخوای به خودت بیای …
اگه تضادی اومد تو زندگیت اون رو بعنوان یه بازخورد از طرف جهان ببین که داره بهت میگه خودت رو با مسیر هماهنگ کن و الا این چاله تبدیل میشه به چاه …
من دارم همه اش برای خودم یادآوری میکنم قانون تکامل رو و اینکه باید شخصیت پایدار برا خودم بسازم و نخوام یهو به خواسته که آماده ش نیستم برسم چون اگه تکاملی رو طی نکرده باشم ممکنه با کله بخوره زمین و له بشم …
همش دارم به خودم میگم تو باید بتونی یه شخصیت قوی و مستقل و پولساز و خوشحال و شکر گزار و کسی که میتونه از لحظه لحظه زندگی لذت ببره بسازی و الا اگه به تموم خواسته هات هم مثلا یهویی هم برسی نمیتونی ازشون لذت ببری چون حال خوب تو گره خورده به اون چیزا …
من دارم تمرین میکنم حال خوب داشتن رو و توجه به داشته هام و شکر گزاری کردن بابتشون رو دارم سعی میکنم که الانی که توش هستم رو یه موهبت و فرصت ببینم برای این که پایه های شخصیتی محکمی رو برای خودم بسازم….
دارم سعی میکنم شخصیت راضی و خشنود رو در خودم پرورش بدم…
دارم سعی میکنم مهم بودن حرف مردم رو در خودم کمتر کنم …
دارم سعی میکنم احساس ارزشمندی بدون قید شرط داشتن رو در خودم ایجاد بکنم یا بهتره بگم پیداش بکنم…
من دارم سعی میکنم یه خدای جدیدی رو برای خودم توی ذهنم ایجاد کنم خدایی که احساساتی نیست و بر اساس قوانین رفتار میکنه…
دارم قرآن رو مطالعه میکنم تا بهم بیشتر ثابت بشه که این قوانین که استاد میگن همون اصل هست…
از وقتی به مطالعه قرآن رو آوردم الان میبینم که اون نگاه سیستمی داشتن خداوند برام قابل درک تر شده و واقعا یادم نمیاد که این چند وقته خواسته رو به امامان ویا یه واسطه بین خودم و خدا بگم…
الانا خیلی کم بوده که بیام و در مورد این که خدایا ظلم داری میکنی بهم فکر کنم بوده اما بعدش یاد آوری قوانین بوده برام و این که من باید بیام و باورام رو درستش کنم باید من هماهنگ بشم باهاش و خواسته من اجابت شده فقط من باید در مدارس قرار بگیرم…
استاد وقتی به یکی از خواسته هام که بخاطر باورهای ناجالب گذشته خودم بود فکر میکنم میبینم که اون اتفاقی که برام پیش اومد نه بخاطر بی انصافی و ظلم خدا نسبت به من بلکه بخاطر افکار و باور های خودم بود و اتفاقات دست به دست هم دادند و اون اتفاق ناجالب برام رقم خورد…
من فکر میکردم باید مثل موسی زجر بشم و تو سرم بخوره تا بعد لایق بشم و اون خواسته من محقق شد نه بخاطر ظلم خداوند بلکه بخاطر این که من خودم ایجادش کردن با توجه کردن بهش…
الان برام نگاه سیستمی بودن خداوند برام قابل درک تر شده و این که اگه باورها ساخته بشه اتفاقات و شرایط از جایی که فکرش رو نمیکنیم با هم دیگه چفت میشن و اون اتفاق رو رقم میزنن…
الان این موضوع که خواسته ها اجابت شده از قبل
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
زمان ویرایش داشت تموم میشد سریع فقط اوکی کردمش
ادامه:…الان این موضوع که خواسته ها اجابت شده از قبل یکم برام قابل درک تر شده و سعیم بر اینه که الانا این موضوع رو به خودم همیشه در مورد خواسته هام یاد آوری کنم و بیاد بیارم که من فقط باید باورام رو بسازم و چگونگی اتفاق افتادنش سمت خداست که اون رو به بینهایت طریق که من فکرش رو نمیکنم میتونه رقم بزنه برام…
سعی دارم میکنم به خودم هر روز این یادآوری رو داشته باشم که اگه احساسم رو خوب کنم و آرامش داشته باشم دارم اجازه میدم به خداوند که اتفاقات رو برام رقم بزنه و شرایط رو ایجاد بکنه…
استاد یه موضوع دیگه که امروز بابتش بخودم تبریک گفتم همین بی خبری من از طوفانی بود که تو آمریکا اتفاق افتاده و من زمانی ازش شنیدم که این همه درس داشت برام و توجه به نکات مثبت…
چند روز قبل داشتم زندگی در بهشت رو نگاه میکردم همون قسمتهایی که خانوم شایسته داشتن ازتون تو ماشین سوال میپرسیدن و شما داشتین میرفتیم سمت فروشگاه برای خرید
و داشتین از قدرت طوفانی که پیش اومده بود میگفتیم و به اون توجه میکردین که ببین درخت ب این بزرگی رو کنده و من متعجب بودم که منظورتون چیه گفتم شاید منظورتون این بوده که این فایل رو گذاشتین تا بگین شما هم مثل ما یه جاهایی ممکنه توجهتون به نازیبایی باشه و مهم اینه که ما در کل و در اغلب مواقع توجهتون روی زیبایی باشه…
و حتی امروز صبح هم بهش فکر میکردم که احتمالا برای همین گذاشتین…
تا که این فایل رو که شنیدم منظورتون رو و نوع نگاهتون به این اتفاق مشابهی که تو اون فایل بود رو درک کردم و جهان پاسخ این سوال من رو داد …
و همه چیز میتونه همینطور پاسخ داده بشه و به جوابش برسیم به شرط اینکه ما خودمون رو با قوانین جهان تطبیق بدیم…
امروز صبح برای ورزش که رفته بودم این در لحظه و اکنون بودن رو تمرین کردم و سعیم بر این بود که فقط از همون لحظه لذت ببرم و توجهم بر همون لحظه باشه که خدا رو شکر دیدم یه احساس خنثی که از احساس بد خالی خالی بود بهم دست داد و فهمیدم که چون احساس بدی ندارم احساسم خوبه و به خودم تبریک گفتم بخاطر این که تونستم در لحظه باشم…
خدایا شکرت…
و واقعا بعد از اون دیگه حتی فکر کردن به این که چی میخوام رو هم سعی کردم نیازم تو ذهنم و به خودم یاد آوری کردم که همین که احساسم خوبه کافیه و همین که تونستم افکار منفی و توجه به ناخواسته نداشته باشم یعنی در مسیر درست افکارم و توجهم قرار داره…
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام مصطفی عزیز ممنون از کامنتی که برام ارسال کردی…
چقدر چکی شدنات و لگد خوردنات شبیه چک و لگدای من بود تو مسیر گذشته ام…
من همیشه ب خودم میگفتم من باید برم سراغ زندگیم و اهدافم و ساختن زندگیم و این که تو این شغلا باشم با کارگری حالم رو خوب نمیکنه و همیشه برای همین از اون موقعیتی که درش قرار میگرفتم گله و شکایت و ایراد میگرفتم از همکار و رییس و همه و همه….
و میگفتم من اینقدر با استانداردهای بالا و با کیفیت بالا کار میکنم تا بعد که از پیششون رفتم بدونن چه شخص ارزشمندی رو از دست دادن تا بعد بفهمند که قدر من رو ندونستن…
من همیشه یه کارایی میکردم که باهاش احساس گناه به بقیه بدم و یا بعد رفتنم از اونجا بتونم احساس قربانی شدنم رو برای دیگران جار بزنم که ارزش من رو ندونستن و من ارزشش بیشتر از اونجاست…
من همیشه خوشحالی و توجه به نکات مثبت کردنام رو برای زمانهایی که در موقعیت مناسب و دلخواه قرار بگیرم به تعویق مینداختم و این اصولاً با قانون جهان هستی هماهنگی اداره چون تا شما تمرکزت و توجهت بر زیبایی ها نباشه هیچ آسان شدنی برای شما برای مسیر آسانی ها اتفاق نمی افته….
تو کذب بالحسنی نتیجه اش آسان شدن برای سختی هاست…
من همیشه تو هر کاری رفتم با خودم فکر میکردم که اینجا برای من کوچیکه من خیلی تواناترم من برای این موقعیت حیفم و دارم حروم میشم و بجای این که از اون موقعیت بهره بگیرم برای این که توجه به نکات مثبت و اعراض کردن رو بیاموزم بر عکسش میرفتم توی تمرکز بر نازیبایی و توجه به نکات منفی…
من کلا هر کاری رفتم توش عمدتا از این که دیگران من رو تو اون موقعیت ببینند مقاومت شدید داشتم و فکر میکردم به چشم یه حقیر بهم نگاه میکنن و دارن من رو تو دلشون مسخره میکنن…
من ارزشمندیم رو به موقعیت و شغل و این که دیگران چی درموردم فکر میکنم گره زده بودم و همیشه با خودم در یه جنگ تمام عیار بودم با تمام تجهیزات و قوا….
و چقدر نشونه اومد برای من که خارج بشم از دور باطل …
یادمه قبل اون تضاد بزرگ زندگیم که لگد محکمه بود یه پشت کله ای سبک اری خوردم و وقتی از اون نجات پیدا کردم تا اومدم این صدا رو واضح شنیدم که میگفت هادی بسه برو سراغ زندگیت و ساختنش و اینقدر خودت تلف نکن با این دور زدنای الکی….
اما من حاضر نشدم بیام بیرون بخاطر ترسام ،بخاطر شرکم ،بخاطر طمع ،بخاطر حرف دیگران…
و بیشتر راحت بودم بیرونم کنند تا اینکه خودم بیام بیرون…
و بعد از 37روز بعدش بوم اون توجه هات من ،من رو با بزرگترین تضادی که محکم کوبوندم زمین مواجه شدم و اینجا بود که تازه داشتم بخودم میومدم که بسه دیگه چقدر میخوای نابود کنی خودت رو و بعد از این که خودم رو مسول تمام اتفاقات زندگیم دونستم و پذیرفتم خودم بودم که اتفاقات رو برای خودم ایجاد کردم و هیچ کسی ظلمی بهم نکرده خداوند در ها رو برام باز کرد تا من از اون تضاد خارج بشم و فرصتی داد برای این که من آگاهانه زندگیم رو بسازم با توجه به درسایی که از گذشته گرفته بودم و گفت اگه دوباره بخوای همون رویه رو پیش بگیری دیگه کارت با لگد نیستا بلکه کارت با پرتابت از ارتفاع300متری هست اونم با مخ خوردن رو زمین…
خدا انشاالله کمک کنه بتونیم همیشه تو مسیر بمونیم و قبل از چکی شدن خودمون با یه اشاره بیام تو مسیر درست …
اگه تعهد داشته باشیم برای تغییر و این که کنترول کنیم افکارمون رو خدا خودش مسیر ها رو باز میکنم و این موقعیت که بتونیم بهتر رو خودمون کار کنیم رو برامون ایجاد میکنه …
فآتاهم تقواهم….
شما تمایل داشته باش به این که تقوا داشته باشی خدا اون توفیق داشتن تقوا رو بهت عطا میکنه…
یاد یه جمله استاد از دوره قانون آفرینش جلسه اول میفتم که میگفت …
دوستان از امروز شرایط زندگی شما تغییر میکنه چون فرکانس های شما داره تغییر میکنه برای همین اون چیزایی که در گذشته تجربه میکردین دیگه تجربه نمیکنیم چون شما تغییر کردین با گذشته تون …
این جمله استاد برام یه نور امید بود چون تا قبل از اون من همش با ترس از این که آینده من مثل گذشته تکراری پر از رنج طی میشه از حرکت کردن و جسارت داشتن خودم رو معاف کرده بودم و میخواستم بپذیرم که من بختم گره خورده اما خدا رو شکر فهمیدم که این خودم بودم گذشته خودم رو خلق کردم حالا با ظرافت خاصی میام آینده دلخواه خودم رو میسازم…
خدای من اگه بدونی که چقدر وقتی توجهت رو میذاری روی نکات مثبت ها چقدر اتفاقات برات معجزه وار پیش میره که واقعا بعدش میفهمی تو اشتباهی نبودی و بختت گره خورده نبود بلکه فقط داشتی برای دیدن طلوع خورشید به سمت غرب حرکت میکردی…
مصطفی عزیز جهان به این تعهدات برای تغییر پاسخ میده از خدا سپاسگزاری کن که آگاهت کرد به این که مسیرت رو درست کنی…
برو بگرد تو گذشته ات و ارتباط افکار و باورهایی که داشتی رو با اتفاقاتی که برات رقم خورده رو ببین تا یقینت به این که خودت زندگی و شرایطتت رو با افکارت ساختی رو در خودت بیشترش کنی و بعد به نتیجه برسی که آینده من هم پس داره با افکار و باور های الآنم رقم میخوره…
نمیگم من به یقین رسیدم ولی به میزانی که تونستم اینطور فکر کنم حالم بهتره بوده و اشتیاقم برای تجربه زندگیم بیشتر بوده ….
و البته جهان هم واکنش های متفاوت از گذشته رو برام رقم زد…
از مسافرتهایی که با آدمای فوق العاده برخورد میکردم ،تا این که فردی بیاد توی مسافرتمون ما رو ببره تو خونشون و به رایگان اسکان داشته باشیم…
اینا همه و همه باعث میشد که من بیشتر یقین کنم که واکنش جهان به افکار جدید من باعث این رویه شده…
البته هنوز هم شک ها و ترس هوایی هست اما به این که خودم دارم خلق میکنم شرایطم رو بیشتر دارم یقین پیدا میکنم.
مصطفی عزیزم کامنتت باعث شد یه بار دیگه این موضوع رو بخودم یادآوری کنم که این منم که دارم شرایط آینده خودم رو میسازم حالا با این وجود باید دقت کنم چی رو میخوام تجربه کنم ….
مصطفی عزیزم اگه شرایطش رو داری دوره احساس لیاقت رو برای خودت هدیه بده برای تغییر کردن…
اگه شرایطش رو فعلا نداری دوره عزت نفس و قانون آفرینش که خدا رو شکر تو پروفایلت بود ….
فایلا رو مثل یه شنونده ای که میخواد فقط بشنوه و رد بشه نشنو بلکه هر جمله ای که استاد گفت رو وقتی شنیدی خودت رو مخاطب قرار بده و برو ببین چقدر طبق اون آگاهی هستی و شخصیتت کجاهاش نیاز به بهبود داره و بیا براش وقت بذار تا توش خوب بشی…
من خودم یه شخصیت ایرادگیر که مو رو از ماست در میاره و از بهشت هم میتونه عیب پیدا کنه هستم و کلا با دیدگاه متفاوت از خودم و حرف دیگران در مورد خودم خیلی حساسم و همش میخوام دیگران رو هدایت کنم برای این که این شخصیت خودم رو تغییر بدم رفتم سراغ قرآن و آیات ریشه هزؤ رو آوردم برای خودم تا بهتر باور کنم که حرفشون تو زندگی من تاثیر ندارد و دارم با منطق های قرآنی روی خودم کار میکنم…
که البته این آگاهی ها سبب شده من نسبت به دیدگاه های دیگران و رفتارشون خونسرد تر بشم و این نشونه ای خوبیه…
این تازه مال همین دو روزه که دارم روش کار میکنم حالا اگه این تغییر رو بیشتر ادامه بدم و شخصیت آگاه رو برای خودم بسازم که این آگاهی درونم شکل بگیره چقدر این تغییر سبب برکت هایی در زندگیم میشه…
البته گاهی وقتها از دستم در میره اما خیلی زود آگاه میشم چون آگاهی ها بیادم میان و درمیابم که اون عوامل بیرونی نمیتونه تاثیر بذاره روی شرایطی که من میخوام تجربه کنم…
خوشبختی یه انتخابه…
خداوند به همگی ما برکت بدهد