آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 1

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    به به چه فایلی

    چه روزی

    چه رزقی

    خدایا صدهزار مرتبه شکررررت

    باور کنیم طوفان وهر اتفاق طبیعی

    فقط در جهت پیشرفت وتکامل جهان هست و

    هرچی باورما درست باشه

    قویتر باشیم و باایمان ومتوکل تر باشیم

    خدا وکل جهان را طبق قانون و سیستم

    بدونیم نتایج درست از راه میرسن و وارد زندگی قشنگ مون میشن …

    پس منه فاطمه اول باید خدارو به عنوان سیستم بپذیرم و در هر کاری و در هر زمینه ای:

    چه مالی چه روابطی چه سلامتی

    نگاه توحیدی داشته باشم و خودمو رشد بدم و تمرکز بذارم رو خودم و افکارم وباورهام و تعهد بدم به عمل کردن

    و آگاهانه در هرکاری فکر کنم …

    قدرت ومنبع رو خدا بدونم نه غیرخدا …

    منتظر عامل بیرونی نباشم برای حرکت کردن و بدونم از درون خودم وافکارم باید

    حرکت را شروع کنم ..

    سپاسگزار باشم

    متوکل باشم

    باایمان رفتار کنم و قوی باشم ..

    دست از دلسوزی کردن بردارم و باور کنم که خدا با دلسوزی من ، قوانینش تغییر نمیده و استثنایی وجود نداره ..

    دنبال قوی تر شدن باورهام و پیشرفت های خودم وکنترل ذهنم باشم و طبق سیستم خدا عمل کنم و تمرکز بذارم رو خودم …

    هرجا شکست خوردیم الگوی تکراری مون

    قطعا شرک بوده ..

    روزی که وارد سایت شدم

    من برای اولین بار شنیدم خدا سیستمه

    وفهمیدم یه عمر خودمو قربانی شرایط میکردم تا خدا دلش برام بسوزه !!!!!

    مقاومت زیاد ذهن من نسبت به اینکه شما

    میگفتین هر اتفاقی میافته از فرکانس خودمونه

    و من بهت زده ومنگ میگفتم

    آخه یعنی چی ؟؟؟

    فلانی مثلا بی محلی کرده و

    من فرکانسش فرستادم ؟؟؟

    زمان برد استاد عزیزم تا منه فاطمه

    مسئولیت پذیر باشم و بدون چون وچرا

    قبول کنم که هراتفاقی از باورهامه

    هرچی خودمو شناختم ایمانم بیشترشد

    خدا دستمو گرفت و نشوند تو دوره احساس لیاقت (خودشناسی محض)

    دوره ای که تازه خودمو شناختم

    فهمیدم من با درون با ارزشم چه رفتارهایی کردم و چه قدر فرکانس بی لیاقتی به جهان فرستادم !!

    چقدر عزت نفس خودمو به عوامل بیرونی ونتایج زندگیم گره میزدم ؟؟

    خبر نداشتم که خود فاطمه همین جوری

    خیلی ارزشمنده ..

    من چه رفتارهایی ، چه نشخوارهایی تو ذهنم نسبت به خودم داشتم ..

    من خودمو نپذیرفته بودم و توقع داشتم دیگران رو دوست بدارم ، مگه میشه

    من با خودم در صلح نباشم و با بقیه در صلح باشم

    من همون فاطمه ای که واکنش گرا بود

    یاد گرفتم خودمو دوست بدارم و

    عشق بورزم به خدایی که منو آفریده و

    بدونم فلسفه توحید شناخت خودمه و

    این عدالت خداست

    که زندگیم نتیجه ی افکار خودمه …

    همین جا فهمیدم که حالا که همه چیز زندگیمو دارم خودم با افکارم و باورهام خلق میکنم پس از دیگران نباید توقع داشته باشم بلکه باید همه رو بپذیرم و در صلح باشم با خودم و کل هستی ..

    مثال بزنم : خواهرمن تو زندگیش و روابطش مشکلاتی از اول داشت

    همیشه هم تا حرف میزد کمکش میکردیم

    تا حالش بهتر و آرومتر بشه ..

    حالا بعداز اینکه من وارد دوره مقدس 12قدم شدم ، دهنمو بستم و دلسوزی کنار گذاشتم و گفتم استاد میگه ذره ای در زندگی دیگران تاثیرنداریم

    خواهر من به اندازه ی من به خدا دسترسی داره و با این ناخواسته ها باید رشد کنه و حرف زدن من باعث زمین خوردن بیشتر خواهرمه …

    درعمل انجامش دادم

    بارها شد که آروم و باحال خوب گفتم

    خودت قطعا شرایطت بهتر میدونی و میتونی از پس مشکلت بربیایی ..

    نتیجه چی شد ؟؟

    خواهرم هدایت شد پسرش رو ببره باشگاه تکواندو و چون خیلی هم برونگراست

    کلی رفیق پیدا کرد و بیشترین زمانش این روزها با دوستان هم باشگاهی پسرشه .

    حالا من خودمو کنارکشیدم اما بجای من

    کلی رفیق پیدا کرد که با اونا حرف میزنه

    حالش با اونها بهترم هست

    و جالبه مشکلاتش هم کمترشده ..

    رابطه ی من وخواهرم عالیه و فاصله ی خونه ی ما پنج دقیقه پیاده است ..

    ولی من ده روز یه بار شاید در حد

    دوسه دقیقه باهاش حرف میزنم

    اون هم همش درباره ی پیشرفت پسرش

    یا بهبود روابط زندگیشه …

    پس من باید ایمان بیارم به اینکه این مسیر درسته و هرچی من طبق قوانین بدون تغییر خدا عمل میکنم نتایج خودبه خود وارد رندگیم میشه .

    مثال دوم :

    یه روز غروب بود و رفتم خرید کنم و

    با اینکه سه ساله اکثر خریدهام اینترنتی و از تو خونه است اما دوتا از وسایلی که میخواستم تو سیستم فروشگاه نمی اومد و مجبور شدم حضوری برم وگوشی هم خونه گذاشتم پیش بچه ها ..

    فروشنده هرچی کارت منو کشید

    دستگاه کارت خوان خطا زد و جالبه پول تو حسابم بود و رمز درست بود ولی خطا زد

    گفت با همراه بانک بزن

    گفتم گوشی همراهم نیست !!

    همون جا ، احساس اولیه م این بود که

    چرا کارت دیگه ای همراهم نیاوردم؟

    چرا پول نقد یادم رفت بردارم!!

    گیج میزنم اصلا.

    آگاهانه توقف کردم افکار مزخرف خودمو

    و سریع گفتم

    این اتفاق برای هرکسی ممکنه پیش بیاد

    دستگاه کارتخوان خرابه

    مشکل از کارت من نیست که !

    بلافاصله فروشنده گفت وسایل ببرید

    اینم شماره همراهم واریز کردین

    بهم اطلاع بدین ، نیاز نیست

    برید عابر بانک

    عجله هم نکنین ..

    همون جا گفتم برخورد این فروشنده

    یعنی به نسبت با خودم در صلح دارم قرار میگیرم و این نشونه ی خوبیه …

    اما یه احساسی بهم گفت خریدهارو سر جاش بذارم و برگردونم ..

    منطق میگفت اینهارو لازم دارم

    ولی به احساسم گوش کردم و …

    در عرض سه دقیقه من خریدهارو

    خیلی راحت سر جاش گذاشتم بدون

    ناراحتی یا ترس از قضاوت دیگران ..

    و ایمان آوردم که هرچه قدر من دارم رو باورهای مالی خودم کارمیکنم هدایت خدا از راه میرسه و کمکم میکنه

    همونجا گفتم خدایا شکرت هزاران بار شکر

    با اینکه من آگاهانه اومدم فکرمو تغییردادم

    نسبت به خودم

    همون لحظه جوابمو دادی و بهم گفتی

    این خطا در کشیدن کارت یعنی نخریدن

    یعنی عمل به هدایت وپذیرفتنش ..

    اومدم خونه و شروع کردم به شکرگزاری

    که خدایا شکرت خودت هدایتم کردی

    کمکم کردی خودمو و احساسمو کنترل کنم

    دمت گرم که تو خرید کردن هم هوامو داری و

    حواست بهم هست ..

    قطعا خریدها از راه بهتری به دستم میرسن

    دقیقا دوساعت بعد ، دیدم رسول جان زنگ زد و گفت این وسایل تو سرکار بهش دادن

    اونم دوبرابر خرید من …

    درسته من هدایت خدارو در فروشگاه پذیرفتم اما

    اگه توکل و ایمان بیشتری داشتم

    قطعا همون لحظه که سیستم فروشگاه وسایل موردنیازم نشون نمیداد هدایت رو میپذیرفتم و حضوری هم نمیرفتم فروشگاه وخیلی راحت و آسوده تر عمل میکردم ..

    که این هم جزو تکامل های این مسیر میدونم و

    کم کم بهتر عمل میکنم و بهبود میبخشم با کمک خدا ،

    همین اتفاقات هرروزه کافیه که من ایمان بیارم به اینکه قدرت خدا از عقل ومنطق من خیلی بیشتره

    و رو عقل ناچیز خودم حساب باز نکنم و

    فقط روی خدا حساب باز کنم

    هرجا خدا دستمونو میگیره واسه اینه که

    ما قلب مونو به سمتش باز کردیم

    وچه قدر عالیه که هرخیری رو از جانب خدا ببینیم و ناچیز بودن خودمون رو در نظام هستی ببینیم

    و ایمان بیاریم که درها از جایی باز میشن که از غیر خدا رها بشیم و توکل به خدا کنیم تا زندگی مونو ،خوشگل تر کنه .

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و

    خانم شایسته مهربونم

    خیلی دوستتون دارم وعاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 413 رای:
    • -
      مائده بابائی گفته:
      مدت عضویت: 1643 روز

      فاطمه جان چنان اشک ریختم از این همه کلمات شیرین و برای اینکه منم این نشانه هارو در زندگی دارم

      پس یعنی منم به لطف خدا در صلح هستم

      منم دارم همون بنده ای میشم که خدا میخواد

      مرسی مرسی که همه رو با مثال نوشتی که کلی چراغ راه بشه برا ما

      خدایا شکرت

      شکرت از هدایت فاطمه جان

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      الهام سوادکوهی گفته:
      مدت عضویت: 2607 روز

      سلام فاطمه جان عزیزم

      چقدر لذت بردم از دیدگاه

      چقدر زیبا نوشتی مثل همیشه

      انقدر فرکانس خالص و توحیدی داره نوشته هات

      که هر بار میخونم اشکم جاری میشه

      عزیزدلم واقعا چقدر زیبا گفتی که وقتی ایمان میاریم به برنامه ریزی خدا و واقعا نمی چسبیم به چیزی که نشونه ها حاکی بر اینه که قراره در زمان بهتری بهش برسیم چه معجزاتی که اتفاق نمییفته

      من یادمه یک سال پیش وقتی رفته بودم پس اندازم و مقداری طلا بخرم وقتی فاکتور شد و نوبت به حساب و کتاب رسید کارت بانکی که همیشه ازش برداشت میکنم و در دسترسمه رمزش و فراموش کردم آنقدر برای خودم این موضوع عجیب بود که باورم نمیشد مگه میشه رمزی که هر روز یادم بود و الان یادم بره ولی واقعا اتفاق افتاد و من اون روزطلاهارو نخریدم

      و دقیقا وقتی رسیدم خونه رمز کارت یادم اومد و اولش حرصم گرفت بعد زدم زیر خنده و یا حرف استاد افتادم

      الخیرو فی ما وقع

      دقیقا چند روز بعد طلا قیمتش اومد پایین تر و من هدایت شدم و با قیمت پایین‌تر خریدم

      و بابت این موضوع خیلی خدارو شکر کردم

      ….

      عاشقتم فاطمه جان

      بدرخشی عزیزدلم

      مرسی که هستی و کوچکترین تجربیاتت رو هم به اشتراک می‌ذاری

      ️️️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1080 روز

        سلام الهام جان عزیزم

        سپاسگزارم از لطف ومهرت

        رفیق جانم

        خیلی جالب بود

        داستان خرید طلا و دریافت هدایت خداوند عزیزم

        تحسینت کردم اینکه پذیرفتی

        هدایت خدارو

        و دنبال منطق ذهنت نرفتی

        واجازه دادی هدایتها رو دریافت کنی و از زندگی قشنگت بیشتر لذت ببری و حال کنی

        رزق باحال من از کامنتت

        الخیر فی ما وقع

        بوده وهست وخواهد بود

        خداروشکر برای وجود ارزشمندت

        دوست زیبارو وزیبا اندیش و

        زیبا بینم …

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره

        ان شاالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 956 روز

      سلام خدا بر فاطمه ی عزیزم

      فاطمه جان چقد عالی هدایت های خدارو دریافت میکنی و اینطور مسیر افکار رو بدست گرفتی وچه زیبا آگاهانه مدیریتشون میکنی

      فاطمه جان دوست خوبم خواستم ماجرای تحقق خونه ی دلخواهم رو که برات کامنت گذاشتم رو بگم که چطور محقق شد ..

      اول از همه رفتم و پاسخ کامنتم رو که برام نوشتی رو خوندم و میخوام بگم که بله خونه یی که الان ساکنش هستم هرروز صبح 5ونیم طلوع زیبای خورشید رو از پنجره ی اطاق خوابم میبینم یک ویوی بینظیر از ابرها و خورشیدی که داره طلوع میکنه و هرروز 5 صبح بیدارم وبا انرژی طلوع رو تماشا میکنم واین جزو خواسته های قلبم بود که بتونم صبح زود بیدار بشم و طلوع رو نظاره گر باشم .

      میدونی من دنبال خونه بودم و هرچی میگشتم با شرایطی که میخواستم پیدا نمیشد یا پیدا میشد واجاره بالا بود

      دو مورد پیدا کردم که کمی به خواسته م نزدیک بود ولی هردو مورد کنسل شد و نتونستم قرارداد ببندم ولی با ابنکه ناراحت بودم به خودم هی یادآوری میکردم حتما خداوند برام بهترشو کنار گذاشته حتما خیری درش هست و آکاهانه کنترل ذهن میکردم و حسم رو خوب نگه داشتم و میگفتم اینها نشانه ست که من در مسیرم و دارم به خونه ی دلخواهم نزدیک میشم .

      باورت میشه چطور معجزه وار هدایت شدم به خونه ای که الان ساکنش هستم با یک بار دیدن خونه بیعانه پرداختیم وقراداد بستیم با یک صاحبخونه ی فوق العاده عالی با احاره ای که اگه بگم باورت نمیشه

      یک خونه ی 3 خوابه طبقه ی دوم تک واحدی کلا 2 طبقه دورتا دور پنجره هم طلوع وهم غروب خورشید رو میتونم ببینم

      درمحله ای آرام هیج صدایی آزارت نمیده مردم کوچه یی که هستیم همه تمیز حتی یک پلاستیک آشغال جلوی هیچ خونه ای ندیدم

      خونه ها اکثرا ویلایی و یک خونه ی ویلایی درروبروی خونه مون که 900 متره استخر الاچیق و کلی درخت که من هرروز میتونم ببینمش و کلی حس خوب بگیرم

      راستش 3 سال قبل هم در محله ای ارام زندگی میکردم ولی من کنترل ذهن کردم وهرروز شکرگزار این مکان بودم وخداوند پاداش میدهد به این کنترل ذهن و خیلی راحت مارو به جایی بهتر منتقل کرد باورت میشه خونه ای قبلیم کوچکتر از خونه ی الانم هست ولی من همین الان در ماه 5 میلیون اجاره ی کمتر از خونه ی قبلیم رو الان اینجا دارم

      پرداخت میکنم .

      بااینکه به محله ی بهتر منتقل شدم وخونه ی بهتر ولی اجاره ی کمتر

      اینطور تجسم کار میکند وایمان وباورت به فراوانی باعث این اتفاق عالی شد .

      ولی خداوند از چیزی که فکر میکنی برات بهترشو رقم میزنه و بهت تقدیم میکنه .

      فاطمه جان دوست خوبم هدایت های خداوند هرلحظه در حال ارساله ولی زمانی مادریافتش میکنیم که در آرامش کامل باشیم .

      تحسینت میکنم دختر بابت این حجم از ایمان وعمل کردنت .

      منم مدتهاست که دیگه برای هیچ کس دلسوزی نمیکنم وپذیرفتم که من مسئول زندگی خودم هستم وهراتفاقی که بیوفته باید خودم حلش کنم و هیچ تاثیری درزندگی دیگران وبچه هام نمیتونم داشته باشم و سپرمشون به خداوند

      هرچند هر روز روی خودم کار میکنم واین مهمه که من هرروز یکم بهتراز دیروزم باشم .

      از خداوند سپاسگذارم که همیشه از خواسته ی من بیشتر وبهترشو بهم داده

      ومن نتونستم شکرگزاریمو کامل کنم .

      میام ومینویسم برات از خرید خونه ای که بزودی برام رقم میخوره هیچی نمی دونم چطور ولی ایمان دارم که براحتی انجام میشه

      از خداوند طلب میکنم که برات بهترینها رقم بخوره

      از استاد عزیزم متشکرم بابت حرفهایی که هرروز زندگیم رو بهتر کرده و من هرروز درحال رشد هستم

      عاشقتووونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1080 روز

        سلام زهرا جانم

        سپاسگزارم از لطف ومهرت رفیق جانم

        با چشمای قلبی کامنتت خوندم

        ولذت بررردم حسابی

        سپاسگزارم ازت که از قشنگی های

        خونه ی بهشتی تون برام نوشتی

        و کلی کیف کردم

        خداروشکر هزاران بار شکر

        برای زیبایی های زندگی تون

        خودمو اونجا تصور کردم انصافا

        از بس زیبا توصیف کردی

        دمت گرم دوست جانم

        تجسم با حال خوب همیشه نتیجه میده عزیزدلم

        فوق العاده ای دختر مهربون

        تحسینت میکنم و تبریک میگم

        بهت که داری به قانون عمل میکنی

        خیلی خوشحالم از موفقیتت مخصوصا

        کنترل ذهنت و احساس خوبت

        مطمئنم بزودی ان شاالله از خرید خونه ی قشنگ و مورد دلخواهت برامون مینویسی ..

        خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندت دراین بهشت

        بوس به روی ماهت

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون دربهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      حسین و نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1804 روز

      سلام به آبجی فاطمه عزیزم..ماشاالله از این حد آگاهی..اینکه خدا بنده هاشو هر لحظه هدایت میکنه یا چطوری هدایت میکنه یه موضوعه، این که اینقدر آگاه باشی که بررسی کنی یه اتفاقو و طبق پیش زمینه ها عمل نکنی و هدایت رو بشنوی یه بحث دیگه..یاد داستان حضرت موسی افتادم که از حرکت ماهی به سمت دریا میفهمه اونجا محل قرارش با حضرت خضره‌..این آگاهی رو واقعا قدر بدونید، نوش جانتون این حال خوب..ان شاالله ماها هم بیدار شیم و هر لحظه آگاه باشیم برای شنیدن صدای خداوند در هر اتفاق ریز و درشت…و آسان بشیم برای آسانی ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فریبا پاکسرشت گفته:
      مدت عضویت: 267 روز

      سلام به استاد عزیزم ومریم خانم وهم فرکانسی های عزیزم دراین سایت الهی من اولین بار هست که کامنت می‌زارم سالها پیش به دلیل اطلاع نداشتن از قانون جهان و آگاهیها در زندگیم زجر زیادی متحمل شدم به تضادهای زیادی برخوردم روزهای پر تنشی داشتم هر روز دعواونگرانی واسترس تو زندگیم موج میزد الان دوسال هست که با این سایت آشنا شدم وپسرم بیشتر محصولات استاد وتهیه کرده وتو این دو سال به لطف خدای مهربان و آگاهی های که به واسطه استاد عزیزم دریافت کردیم اوضاع زندگیم نسبت به قبل چه از نظر مالی وچه از نظر روابط عالی شده ومن بابت این همه تعقیر از خداوند مهربان و استاد عزیزم سپاسگزارم من تو این دو سال احساس میکنم تازه دارم زندگی روزندگی میکنم الآن درک میکنم که عامل تمام سختی کشیدنها ونداشتنها وحسرتهای زندگیم خودم بودم من قبلاً از زمین و زمان گله مند بودم از همسرم از مادرم از مادر شوهرم همشونو عامل بد بختی ها وسختی کشیدن‌های خودم میدونستم ولی الان فهمیدم که هیچ کدوم از این بنده خدا ها مقصر نبودن بلکه من خودم با این ذهن نجواگرم اونا رو مقصر میدونستم و البته شرکی که درونم داشتم و انتظار بی جا از خانواده واطافیانم میخام یه داستانی از زندگیم براتون بگم که قشنگ رد پای شرک ورزیدن وناشکری به وضوح دیده میشه من 37 ساله که ازدواج کردم سالهای پیش من و همسرم صاحب خونه و ماشین بودیم وهمیشه بابت خونه زیبامون وماشینمون که اونموقه یه پیکان مدل پایین داشتیم و باهاش همه جا می‌رفتیم مسافرت شمال کشور و چندین بار باهاش رفتیم تو مسیر به دلیل نداشتن امکانات ماشین اذیت می‌شدیم ولی باز خوشحال بودیم ونا آگاهانه از زیبایی‌های مسیر لذت می‌بردیم ونبود امکانات ماشینو حس نمی‌کردیم نا گفته نماند خونه ما تو یه روستایی خوش آب و هوا بود و ازنجایی که من عاشق شهر نشینی بودم هیچوقت زیبایی‌های خونمو نمی‌دیدم آرامش و سر سبزی روستامو نمی‌دیدم مهر ومحبتی که بین مردم وهمسایها بودو نمی‌دیدم وهرروز کارم شده بود قر زدن که چرا من اینجام من باید تو شهر زندگی کنم و با این قرزدنهام زندگی رو به کام خودم وهمسرو بچهام زهر مار کرده بودم همین ندینها وناشکریها باعث شد اون خونه واون ماشین و هر چی طلا داشتم از دستم بره شکر نعمت نعمتت افزون کندکفر نعمت از کفت بیرون کند و دقیقا همین در زندگی من اتفاق افتادابرو بادو مه وخورشیدو فلک هم دست به دست هم دادن تا نتیجه ناشکری منو بزارن کف دستم ما بلاخره به شهر مهاجرت کردیم ولی با دست خالی چون خونه وماشینو طلا رو فروختیم ودادیم به طلب کارا و با پول کمی که برامون مونده بود یه خونه در مرکز شهر اجاره کردیم سال اول مهاجرتمون با این آگاهیها از طریق پسرم با استادی آشنا شدیم بعد از طریق همون استاد با استاد عرشیان فر آشنا شدیم یک سال با آقای عرشیان فر کار کردیم وبعد با طی کردن تکاملمون خداوند مارو در مدار استاد استادان قرارداد وما الان آگاهانه شکر گذار خدای مهربان هستم که من و خانواده عزیزم ودر این مسیر زیبای توحیدی که پر از نعمت وثروت وسلامتی قرار داده به لطف خدای مهربان در این دوسه سال که با این آگاهیها آشنا شدم وسعی کردم در توان خودم به این آگاهیها عمل کنم اندازه ظرف وجودم خداوند به من نعمت وثروت وسلامتی عطا کردم ومیگنه الآن هم مستاجریم ولی حالمون به لطف خدا خوبه چون شب وروزمونو با گوش کردن به فایلهای استاد وتمرین کردن وساختن باورهای درست در هر زمینه ای ودیدن وتمرکز کردن روی زیباییها سپری میکنیم سپاسگزارم از استاد عزیزم که من وخانوادمو در این مسیر زیبای بهشتی قرار داد در پناه خدای مهربان شادوپیرو و سربلند در دنیا و آخرت باشید انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      فریبا پاکسرشت گفته:
      مدت عضویت: 267 روز

      فاطمه خانم چقدر نگارشتون زیبا و تاثیر گذاره من بیشتر کامنتهاتونو میخونم معلومه که کامنت هارو با عشق مینویسی چون خیلی به دل میشینه مثل کامنتهای خانم سعیده شهریاری که من هر وقت کامنت ایشونو می خونم اشک از چشام سرازیر میشه در پناه خدا شادو پیروزوسلامت باشی انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مهسا میهن خواه گفته:
      مدت عضویت: 1627 روز

      سلام فاطمه جانم سلام عزیز دلم سپاسگزارم ازت چه عالی مینویسی و عمل میکنی چه ساده و بی شیله پیله با خودت قوانین یاداور میشی خیلی ساده و عالی هستی و به من یاد میدهی خدا حفظت کنه عزیزم

      سپاسگزارم که مینویسی و خانواده بسیار توحیدی در کنار همسر و فرزندانتان دارین تحسینتون میکنم

      لایق بهترین هایی عزیز دلم

      بدرخشی همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      داود نیکزاد گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام خدمت شما دوست عزیز

      من عاشق هدایت های خداوندم و خیلی لذت میبرم از جاهایی که استاد میگه خداوند با این نشانه با من حرف زد و فهمیدم که جواب مسئله ام چیه و خودمم خیلی خیلی دوست دارم که نشانه های خداوند رو ببینم و بدونم که خداست که با من حرف میزنه و منم یه مثال این مدت دارم

      چند روزی بود همسرم ازم میخواست سبزی قرمه سبزی سر راهم براش بیارم و در طول مسیرم حدود 3 4 جایی سبزی تازه میفروختن منم تو یکی از مراکز وایسادم و دو سه بار به همسرم زنگ زدم که کدوم سبزی را بیشتر بیارم جواب نداد

      و منم نفهمیدم که این پیغام خداونده که از اونجا خرید نکنم سبزیش خوب نیست ولی من توجه نکردم و خریدم ولی وقتی آوردم خونه همسرم نپسندید و من تازه فهمیدم که خداوند با این نشان که خانمم گوشیشو جواب نداد بهم گفت ولی من توجه نکردم

      منظورم اینه که به این مثال و مثال خرید شما توجه داشته باشم تا گوشم تیزتر بشه به نشانه ها که استاد خیلی خوب از برش کرده اند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      SMZQ گفته:
      مدت عضویت: 2169 روز

      سلام و درود

      چقدر زیبا هدایت خدا رو از دل تضاد توضیح دادید و چقدر لذت بردم

      کسی که خدا رو وکیل خودش قرار بده خدا واسش کافیه

      پس اگر با توکل بر خدا هر کاری رو تصمیم بگیریم و انجام بدیم، اگر تضاد هم پیش بیاد می خندیم و شادی می کنیم

      و این حد از توکل فقط از تقوی میاد، از کنترل کانون توجه میاد

      چقدررررر خوب میشه اگر خود من در بیزنسم این حد از توکل رو در عمل اجرا کنم

      بسیار سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      SMZQ گفته:
      مدت عضویت: 2169 روز

      سلام مجدد

      این مثال دوم شما انگار مهره ای بود برای مسائل من…!!!!

      من همیشه دنبال چگونگی درک هدایت بودم…

      توی فایل های مختلف وقتی اسم هدایت میومد و تجربیات دوستان از درک و عمل به هدایت… نتیجه برام خیلی خاص بود اما چگونگی به شهود رسیدن و درک هدایت برام گنگ بود…

      تجربیات من نشون میداد خدا داره هدایتم می کنه به سمت فرکانس هام، چه خوشایندها و چه ناخوشایندها!

      اما هیچ وقت نتونسته بودم اینقدر واضح هدایت رو در لحظه درک کنم…

      خوب بعد از مطالعه کامنت شما انگار دینگ یک زنگوله داخل وجودم به صدا در اومد که بابا مصطفی جون تضاد هم الان برای تو هدایتی واضح هست بابا درکش کن!

      آخه وقتی برای من من تضاد پیش میاد شروع می کنم به پذیرفتنش و هدایت خواستن از خدا و دنبال تقویت و قوی تر کردن خودم و در یک کلام اجرای توحید در عمل (به نوبه خودم :)…

      اما اینبار یک قدم یا فکر می کنم چندین و چند قدم جلوتر اومدم… یعنی فهمیدم خود تضاد هم هدایت هست… یک هدایت واضح!

      مثال می زنم…

      مدتیه دنبال این هستم که با یک بیزنس کوچ برای توسعه زیرساخت های بیزنسم وارد رابطه بشم… خوب جلسه اول نسبتاسریع و خوب برگزار شد اما هماهنگی تایم جلسات هفتگی حدود یک هفته به درازا کشید…

      من احساسم به مقدار قابل توجهی خراب شد و دو ساعتی ذهنم رو مشغول کرد… اما در همین حین فهمیدم که این یک هدایته شاید کوچ شدن توسط ایشون برای من مناسب نباشه! پ

      خوب نیم ساعت یک ساعت بعد ایشون پیام داد و شرایط رو واضح تر کرد و مقداری احساس من بهتر شد، اما بعد از دو سه ساعت مجددا متوجه شدم احساس من با این شرایط هماهنگ نیست، این در حالی هست که من طرز فکر و دلیل احساس بدم رو تمیز دادم…

      بعدش با برادر خانمم که قبلا از ایشون کوچ می گرفته چند سال تماس گرفتم و ازش مشورت گرفتم و شاید بخواهیم از متخصص دیگه ای کوچ بگیریم، هم ایشون برای بیزنس خودش و هم برای بیزنس خودم…

      الان نمی دونم که من با همین فرد اول یا فرد دوم یا فرد دیگه ای وارد کوچینگ میشم یا نه یا اصلا شاید کوچ نگیرم… اما اطمینان دارم (طبق چیزهایی که از تجربیات دوستانم در این سایت دیدم و شنیدم…) چون بر خلاف حرف عقلم دارم صبر می کنم تا خدا خودش کار رو هموارتر کنه… هدایت میشم به مسیر صحیح تر…

      خیلی ممنون که پیام من رو تا انتها مطالعه کردید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    ماشاالله!! استاد واقعا به طرز جادویی تغییر کردید. نمیدونم خودتون متوجه شدید که چقدر خالص تر شدید؟ چقدر جذاب تر شدید و چقدر مطالبتون عمیق تر شده؟! واقعا بعد از دوره احساس لیاقت شما بی نهایت رشد کردید و واقعا حتی با اون استاد عباسمنش فوق العاده زمین تا آسمون فرق کردید.. بهتون تبریک میگم این حد از حال خوب، این حد از ایمان و رشد معنوی رو..

    اما در مورد سوال..یادمه چند وقت پیش یه شب یهو از خواب بیدار شدم در حالی که یه سوال توی ذهنم بود که کاملا معلوم بود این سوال مربوط به اتفاقاتی بود که در خواب مشاهده کرده بودم..خوابایی که دیده بودم یادمو نبود اما سوال رو خوب یادم مونده بود.. سوال این بود: مگه این خدا همون خدای زمان دایناسورها نیست؟ مگه این خدا همون خدای علمی نیست؟ پس چرا ما بهش نگاه انسانی داریم؟

    استاد زدید توی خال.. این نگاه انسانی به خدا در جنبه های مختلفی از زندگیم خودشو نشون داده و ضربه زده:

    احساس گناه: وقتی احساس گناه داریم و احساس شرمندگی دایمی داریم که خدا رو یه انسانی میبینیم که ازمون ناراحت شده و باید با کلی گریه کردن از دلش دربیاریم

    توسل: وقتی نگاه انسانی داریم به خدا بعد این نگاه پیش میاد که فلانی پیشش آبرومند تره و بهش التماس کنم شاید پادرمیونی کنه منو ببخشه!!

    مظلوم نمایی و التماس و هزاران مورد دیگه…

    یا حتی انتظار کشیدن برای تغییر زندگی در حالی که ما هنوز تغییر نکردیم با این نگاه که بلاخره خدا مزد زجر کشیدنمونو میده.. در حالی که اون زجرها که این الگوها رو در ذهنمون ایجاد کرده به قول استاد باعث بیداری فرد شده و فرد تغییر کرده نه این که خدا در ازای او زجرها پاداش داده و بی نهایت مثال دیگه…

    حتی امر به بخشش هم برای حمایت از فقرا نیست.. بلکه برای تثبیت باورهای توحیدی در بحث مالی هست.. همانطور که در قرآن هم داریم..

    وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِیتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

    ومثل کسانی که اموالشان را برای طلب خشنودی خدا و تثبیت [باورهای توحیدی] در نفسشان انفاق می کنند، مانند بوستانی است در جایی بلند که بارانی تند به آن برسد، در نتیجه میوه اش را دو چندان بدهد، و اگر باران تندی به آن نرسد باران ملایمی می رسد [و آن برای شادابی و محصول دادنش کافی است] و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست

    یا جاهای دیگه برای تزکیه اومده یا اینکه منابع مالی بین اغنیا نمونه و به گردش در بیاد و ایجاد ثروت کنه…

    و آیاتی که اشاره داره به فقرا و مساکین و یتیمان همه گی جهت بخشش رو نشون میده که به این دسته ها کمک بشه نه این که زندگی اونها تغییر کنه بلکه گروه های هدف رو در بحث بخشش نشون میده و هیچ جای قرآن نگفته کمک کنید که این کمک باعث نجات اون افراد بشه…

    اما این که خداوند کاملا طبق قوانین عمل میکند بحث عشق الهی رو نفی نمیکنه.. خداوند به هر کس که خدایی تر و توحیدی تر بشه بیشتر عشق میورزه (و در واقع فرد این عشق رو بیشتر لمس میکنه چون ظرفش بزرگتر میشه) و خداوند کاملا طبق سیستم و سنت های الهی عمل میکنه و نعمتها و برکاتش رو بیشتر میکنه و همینطور انسانی که هر لحظه توحیدی تر میشه عشق خداوند رو بیشتر لمس میکنه.. اصلا اساس آفرینش بر این استواره که موجودات و انسانها خدا رو بشناسند و خدایی بشن و خدایی زندگی کنن و این سیر بر محور عشق الهی استواره.. والا موفقیت های مالی و هزاران آیتم دیگه نمیتونه به انسان حس استغنا بده و انسان با حرکت در مسیر خداشناسی به جایی میرسه که خدا رو در همه جا و همه کس میبینه و عاشقانه از لحظه لحظه زندگیش لذت میبره. ان شااالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 861 روز

      به نام الله یکتا

      چقدر زیبا و ظریف اشاره کردی به بخشش،پرده ای از جلوی چشمام برداشته شد و قلبم درکش کرد…

      بخششی که این همه در قرآن اومده نه برای کمک کردن به دیگران بلکه فقط برای کمک و رشد خودمونه،الله اکبر

      چقدر این نگاه زیباست و دقیقا درسته،بخاطر همینم هست که الله در تمام سوره از انفاق صحبت میکنه

      پناه میبرم به الله یکتا و از خداوندم تمام نعمت های الهی رو طلب میکنم و محتاج هر خیری هستم که از رب العالمین به من برسه،ممنونم از شما بابت این کامنت فوق العاده و هزاران بار شکرت ای الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        سورنا گفته:
        مدت عضویت: 1634 روز

        سلام دوست ارزشمندم .

        واقعا خیلی عالی نوشتی یه جمع بندی کامل بود توی همه زمینها من خودم هنوز توی بخش احساس گناه هنوز نگاه انسانی به خدا دارم و سعی میکنم همیشه روش کار کنم . در مورد مخاطب بخشش هم بااینکه استاد توی محصولات گفته بودن و ولی با کامنت شما بهتر برام جا افتاد ممنون که برامون نوشتی

        سپاس از وجود ارزشمندتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    Alireza گفته:
    مدت عضویت: 3116 روز

    سلام استاد وقت بخیر.

    خواستم بدونم من که از لحاظ جسمی ضعیف هستم و حتی از لحاظ روحی هم همینطور هستم الان باید چکار کنم؟ باید نابودی رو بپذیرم؟ چطور خودم رو از این شرایط نجات بدم؟ من که روی خلقت خودم کنترل نداشتم. الان هم هر چی میخوام ذهنم رو کنترل کنم صداهای ذهنی درونم اجازه نمیده و همش ضعف و کاستی ها و تحیقیرها رو یادم میندازه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 861 روز

      به نام الله یکتا

      همین که اینجایی یعنی از میلیاردها انسانی که توی در و دیوارند جلوتری

      خودت رو با کی مقایسه میکنی که فکر میکنی ضعیفی،تو پر از قدرت و شهامت و جسارتی,خیلی ها هستند توی این سایت که حتی جرائت نوشتن همین حرف تو رو هم ندارن،اینکه برات نظر دیگران مهم نیست اگر اسمش شهامت نیست پس اسمش چیه؟؟؟

      تو شجاعت به خرج دادی و نوشتی

      خودت رو با دیروز خودت مقایسه کن و نه با دیگران،یک روزی میرسه و برمیگردی و این کامنتت رو میخونی و خنده ات میگیره،تو ادامه بده،خودت و خداوندت رو باور کن،بذار تکاملت طی بشه بعد میبینی که اون روز هیچ ربطی به گذشته ات نداره،نا امیدی از شیطان میاد و امید به بهتر شدن اوضاع از خداوند،دوست داری با کدومش همراه بشی؟؟؟

      انتخاب با خودت دوست من

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        مصطفی ابوطالبی گفته:
        مدت عضویت: 532 روز

        سلام و تحیت پروردگار بر شما جناب اسدی

        واااااای چقدر انگیزه بهم داد کامنتت چقدر تحسینت کردم که اینجور از قلبت نوشتی

        احسنت منم به خودم می بالم که شهامت این رو دارم که کامنت بنویسم منم باید یاد بگیرم خودم رو مقایسه نکنم با هیچ کسی

        آقای اسدی من قبلاً کامنت میترسیدم بنویسم ولی الان تو کامنت نوشتن هم دارم سعی میکنم هم صادق باشم هم جسارتمو به خرج بدم و خودمو کندوکاو کنم

        واقعا کیف کردم از خواندن کامنتت احسنت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سهراب سهرابی گفته:
      مدت عضویت: 1553 روز

      سلام دوست عزیز

      مدت عضویت شما دوبرابر من هست، فکر می‌کنم شما فایل هارو فقط گوش دادی رو خودت کار نکردی هنور نپذرفتی که خودت خالق شرایط الانت هستی ،من دیدم دوره دوازده قدم جلسه یک تا سه رو گرفتی ولی با این کامنت نتیجه گرفتم که حتی قدم هم بر نداشتی رو ذهنت کار نکردی

      پیشنهاد میکنم فایل های دوازده قدم رو از اول گوش بده نکته هاشو بردار و برای خودت منطقی کن که درست هستن هرچی استاد میگه ، با شنیدن و نوشتن باورها تغیر نمیکنه باید عمل کنی تا نتیجشو ببینی و بیشتر باور کنی از چیزهای کوچ شروع کن، ستاره قطبی کلی معجزه به من نشون داده تمرینات هر قدم رو جدی بگیر وقت بزار کار کنی رو خودت، من قبلا همینجوری بودم فقط گوش میدادم هیچ اتفاقی نمی افتاد ، بعد یه مدت فهمیدم راه رو اشتباه دارم میرم، گوش داد فایل +فهمیدنش +پیدا کردن منطقش برای باور پذیری ذهن و قدم برداشتن وقتی رو خودت کار میکنی ایده هامیاد که باید انجام بدی ایدهای قابل اجرا

      امیدوارم تونست باشم کمکی کرده باشم موفق باشی علیرضا جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهدی ملکی گفته:
      مدت عضویت: 1135 روز

      اوووووووووووووساکریمممممممممممممممممم

      این ازفضل ولطف کرم توست عاشقتتتتتتتتتتم

      سلام ،سلام،سلام بازم سلام استاد،استادددددد..‌

      میدونی استادچراعاشقتیم چون شمارسم عاشق بودن روعالی آموزش دادی وعالی عشق میکنی

      این همون قانون بدون تغییرخداونده عشق میدی عشق میگیری سپاسگزارمممممممم ازشما

      سلام خدمت خانم شایسته عزیزوهمراهان گرامی.

      ) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟اونجاهائی که توکل به خداکردم یعنی توجه به باورهای توحیدی داشتم،وتمرکزبه خدای درونم کردم؛وهم فرکانس باخداوندشدم

      وخواستموخواستم ودریافتش کردم.وهمیشه خودمومحتاج اوونظاره گرمیدونم مخصوصا درتزکیه نفس و…موفق عمل کردم غیرازاین بوده منم منم کردم فکرنکردم برای ذهنم منطق ندادم تودرودیواربودم اوسسسستادسپاسگزارمممممممممممممممممم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1040 روز

    الهی به امید تو

    سلام استاد و مریم عزیزم

    خداروشکر که حالتون خوبه و اگر غیر این بود باید شک میکردیم.

    قانون همیشه برای کسانی که تقوا پیشه میکنند و ذهن خودشون رو کنترل میکنن،درست عمل میکنه،،،

    قانون ،قانونه ،توش خطا نیست ،اشتباهی وجود نداره…..

    استاد عزیزم این چند روز که جستع گریخته میشنیدم که فلوریدا طوفان اومده،،،،میدونستم که شما حالت خوبه ،،،،

    شمایی که در مسیر قانونی و حواست هست و میدونی…..

    بارها و بارها قبلا طوفان اومده بود ،اوتجا و توی از فایل هاتون گفته بودید که اگه طوفان هم خرابی ام ببار بیاره ،،کسانی که در مسیر درست هستن فقط خیرشو می بینن ،،،،دقیقا تک به تک این کلمات بیادم میومد ،،،،و مطمعن بود اونجااا همه چی رو به راهه ،،،،مگه میشه قوی ها از بین برن ،قوی ها قوی تر میشن ،قوی هاااا هر اتفاقی ام بیوفته در نهایت به نفع اونها خواهد بود،،،،،

    مطمعن بودم شما با نگاه و دیدگاه خوبی که دارین حتما از دل این اتفاقات خیر ها درآوردید و در نهایت هم خیر شده…..

    جالب نیست:)

    یه منطقه زیر طوفانه و فلوریدا آفتابی آفتابی:)

    اینه عمل به قانون ،،،،من از همون روزای اول که با شما شروع کردم حتی بخدا قسم لحظه ای شک به دلم نیومد ،،،حرفای شماااا آب رو آتیش بود برام،،،،،

    میدونم اونجاااا حال همه خوبه

    شما

    مریم جون

    مامان مرغی ها و جوجه هاااا

    درختای سر به فلک کشیده پرودایس ،،،

    دریاچه خوشگل خونه ساکت و آرومه ،و اون تصویر خوشگل درختای رو داره:)

    استاد عزیزم ،،،،بخاطره همه اتفاقات خوبی که به واسطه آموزه های شما برام افتاد ازتون بی نهایت ممنونم…..

    خدا همون انرژی که با انرژی جوابتو میده

    دل نداره

    احساس نداره

    تو اونو چطوری می بینی؟؟؟؟

    ترسناک یا نه مهربون ،،،،

    رزاق

    وهاب

    بخشنده

    مهربان

    من که خودم همیشه سعی کردم خدارو جوری ببینم که به نفع من باشه……

    خدایاشکرت که قانونت درست عمل میکنه

    خدایاشکرت که استاد و مریم جون حالشون خوبه

    خداروشکرت که من درمدار شنیدن این آگاهی ها قرار گرفتم…..

    همونجا که میگین خدا طرفدار ضعیفا نیست

    ضعیفاااا از بین میرن و قوی ها هستن که میمونن

    همونجاااا که اگه قوی باشی توام تو همه چی موفقی…..

    سلامتی

    روابط

    کسب و کار

    و توی هرچیزی که بخوایی کافیه قوی عمل کنی…….

    خدایاشکرت شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  5. -
    محسن فصاحت گفته:
    مدت عضویت: 854 روز

    وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿179﴾و محققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی‌ادراک و معرفت، و دیده‌هایی بی‌نور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‌ترند، آنها همان مردمی هستند که غافل‌اند.

    سلام صبح پاییزی شما به خیر و نیکی امیدوارم روز و لحضاتی پر از برکت و شادی داشته باشید و اجرای قانون و عمل به آن که عین عدالت است را در نظر داشته باشید.

    هزاران گل ،تقدیم به خوبان عالم خصوصا عزیزان و گل‌های رنگارنگ این سایت زیبا و دلنشین و آموزنده و مفید و کاربردی و الهامی و دوست داشتنی.

    من یک میز دارم درست زیر بادگیر آخر خونه توی آشپزخونه و نورگیر چون کلا به اکسیژن تازه نور آب خیلی اهمیت می دم عاشق باغی هستم که آبیاری شده باشه هزاران هزار اکسیژن خالص داره یا باران بیاد و تو جنگل باشی دیگه دیوانه میشم خصوصا ترکیب دریا کوه جنگل باران که خلاقیت من فوران می کند و حسابی کودک درونم فعال و بازیگوش میشه ‌و کافیه اونجا یک قلم و کاغذی داشته باشم و اونوقت کلمات جادویی خودش در ذهنم ظاهر میشه واقعا همه ما انسانها در نهادمون ، عاشق زیبایی شادی قدرت توانمندی هنر اخلاق علم و کلا احساس خوب هستیم احساس لیاقت و قانون و سنت خداوند هم مدار با ماست و اگر غیر از این باشد زیر چرخ‌های قانون له می شویم و تاریخ گواه آن است مانند هیتلرها سرهنگ قذافی ها صدام ها …

    روی میزم چراغ مطالعه و چند تا دفترها و خودکار و روان نویس جور وا جور و یک کتاب حافظ و یک قرآن هست یک دفتر مخصوص لایوها دارم مثلا گام 18 در چه تاریخی و چه عنوانی و…. که کلی بابتش شکر گزار هستم و به نوعی دفتر کارم هم هست.

    وقتی داشتم مسواک می زدم گفتم امروز یک روز بی نظیر و بسیار با برکتی هست بعد رفتم سراغ میزم و نگاهم افتاد به قرآن انگار یکی گفت باز کن ببین چه پیامی برای تو دارد و آیه فوق آمد گفتم خدایا چه نشانه ای در این آیه هست که گفت برو سراغ سایت و این در حالی بود که ساعت کمی از 7 صبح گذشته بود و دیدم یک فایل بی نظیر یک ساعته از قانون هست و چقدر برکت و هدایت و رحمت در آن بود اینجا بود که معنی آیه فوق را بهتر درک کردم

    چقدر از ما خود را قربانی جلوه دادیم و این حالت توجه را به نوعی ناخودآگاه دوست داشتیم

    اکنون قدرتمند و در عین حال تسلیم خداوند هستیم و انتخاب او را بهترین انتخاب می دانیم و قانون او را به عنوان یک اصل و وحی منزل می پذیریم

    انیشتین می گوید اگر می خواهید در بازی برنده شوید

    اول قوانین آن را بیاموزید

    در این فایل آموختم خداوند مانند مادری مهربان عمل نمی کند بلکه خداوند قانون دارد و طبق خشیت و سنت و قانونی که به گسترش ما و جهان کمک می‌کند عمل می کند.

    خدایا شکرت به خاطر اینهمه آگاهی

    خدایا شکرت به خاطر بنده خوب و هدایتگرت استاد گرانقدر عباس منش و گروه تحقیقاتی عباسمنش و همگی عزیزان سایت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  6. -
    سهند گفته:
    مدت عضویت: 620 روز

    درود و عشق استاد جان

    شکر وجودت…

    فک کنم اولین کامنتو من دارم مینویسم…

    یا شاید کامنت های دیگم نوشته شدن ولی هنوز منتشر نشدن…

    خیلی این فایل به موقع بود برام…

    خیلی از روی دلم بود…

    و منم گاهی این نگاه رو به خدا داشتم که خدایا رحم کن و نجاتم بده…

    ولی بیشتر ازش خواستم هدایتم کنه….

    هدایتاشم میاد گاهیی یه ایده های خفن یه الهامات خفنی بهم میشه که من کارمو جدی تر و متعهدانه تر ادامه بدم…

    گاهی هم تضاد ها مثل طوفان روی سرم خراب میشن که خشم منو در بیارن ولی من از همون تضاد ها به عنوان سوخت برای خودم استفاده میکنم و گاز میدم برای بهتر شدن برای قوی شدن برای محکم تر شدن….

    توی دل تضاد ها نمیشینم غر بزنم برای خدا که خودتون گفتین که پیش خدا هم عجز و ناله جواب نمیده میشینم فکر میکنم که نکته مثبت این اتفاق چیه‌‌‌‌…. این تضاد چیه….

    در کل تضاد ها بهترین معلم ما هستن برای حرکت ما و تا تضادی نباشه حرکتیم نیست….

    فقط باید جا نزنیم فرار نکنیم ازشون…بپذیریمشون و باور هامونو تغییر بدیم و بریم توی دل ترسامون و از ترسامون قدرت بسازیم….

    نتنها در بیرون طوفان و زلزه و ها و جنگ ها داره اتفاق میافته… بلکه درون آدم ها هم این روزا پر از طوفان درون ذهنشون….

    حالا کسی از این طوفان ها جان سالم بدر میبره ودرجهت رشد و پیشرفتشون پیش میره که مجهز باشند به باور های توحیدی….

    که خدارو بی نهایت سپاسگزارم که بنده با شرکت در دوره دوازده قدم دگرگون شدم و باور های توحیدی رو پیدا کردم و با تغییر باور هام شخصیتمم در حال تغییر و هنوز جا داره برای بهتر شدن….

    استاد جان مدار عباس منشی هارو پیدا کردم و باورامو طبق همین مدار نوشتم….

    فقط جهان داره امتحانم میکنه که بببینه واقعی هستم و به ثبات فرکانسی رسیدم …

    و هر روز به عباس منشی شدن دارم نزیک و نزیک تر میشم و شرایط برام بهتر و بهتر میشه و آسان میشم برای آسانی ها…

    تارگت این مدار این مسیر آغوش شماست و قدر دانی حضوری از شما….

    دوستارتون سهند(:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  7. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستای بینظیرم

    همون لحظه که وارد سایت شدم قبل از اینکه سایت بالا بیاد حسم بهم گفت که یه فایل جدید اومده و چقدر به این فایل نیاز داشتم

    من چون زیست شناسی خوندم خیلی این مورد رو دیدم توی روند تکامل چه حیوانات چه گیاهان چه قارچ ها چه باکتری ها و ویروس ها

    یه مثال در مورد اصل بقای اصلح اینه که سگ ها وقتی بچه هاشون به دنیا میان اگه معلول باشن اونارو میخورن

    ظاهرش شاید خیلییی دلخراش باشه که یه مادر بچه معلولش‌ رو بخوره اما به خودم گفتم اگر این نبود تا الان تمام سگ ها منقرض شده بودن

    یکی از دلایلی که مارو خیلی احساسی میکنه باورمون نسبت به مرگ هست یعنی خود من ادعا ندارم که اگه یه بچه معلول داشته باشم میزارمش یه گوشه تا بمیره

    چون هنوز باور نکردم که مرگ پایان کبوتر نیست مرگ وارونه یک زنجیر نیست

    اما توی جهانی که قانونمند هست جایگاهی برای احساسات وجود نداره و هدف پیشرفته و اگر پیشرفت کردی و طبق قانون جلو رفتی توی بازی میمونی وگرنه حذف میشی.

    یا شاید این باور هم باشه که یه جورایی عذاب وجدان میگرم که من قوی باشم و بقیه ضعیف

    من کلا ادمی هستم که به نسبت خیلییی کمتر از بقیه احساساتیم و بیشتر منطقی تصمیم میگیرم و خب این منو نسبت به اطرافیانم خیلی قدرتمند تر کرده ولی یه سری وقتا توی ذهنم میبینم سختمه که ببینم من قوی ام و بقیه ضعیف و اونا دارن نابود میشن یه جوری توی ذهنم ثبت شده که انگار خیلیی نامردیه این

    نمیدونم کارتون داستان اسباب بازی هارو چند نفر دیدن ولی این تصویر یه دفعه اومد تویه ذهنم که اون قسمتی که همه رفتن توی کوره و دستاشون رو میدن به هم دیگه تا باهم نابود بشن در واقع چون تقلا کردن برای فرار و دیدن نمیشه گفتن پس ولش کن همه باهم بمیریم به خودم گفتم اگه من با تلاش فراوان میتونستم فرار کنم و بعدش از بالا میدیدم اونا رو عذاب وجدان میگرفتم

    من قبلا و همین الانم البته به مقدار خیلیییییی کمتر اگه یه ادمی رو ببینم که فقیر تره انگار معذب میشم و این الگویی هست که دقیقا توی ‌پدرم میبینم و از عدم درک این میاد که هر فردی خودش داره خلق میکنه زندگیش رو و اگر کسی داره از فقر میمیره اون تویه جای درستش هست و خودش خلق کرده فقر رو

    و چقدر این باور برای ثروتمند شدن و تجربه سعادت مهم هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  8. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جان سلام مریم جانم🫂

    الان اومدم تو سایت تا گام بعدی پروژه رو ببینم اما دیدم به به چه فایل پر و پیمونی تایم فایل رو که نگاه کردم گفتم بله تو این فایل قرار یه ساعت آگاهی های ناب گوش بدم اما درجا گفتم چه فایده فقط گوش بدی تا اومدم متن رو خوندم

    یه حسی بم گفت اول کامنت بزارم بعد فایل رو گوش کنم بازم کامنت بزارم

    همیشه عاشق متن فایل ها و نوشته های مریم جان هستم جون باعث میشه تمرکز بیشتری روی فایل بزارم و گوش هامو تیز کنم واسه شنیدن اصل تو فایل

    واقعا دلم میخواد با این متن زانو بزنم و گریه کنم

    آخه من چقدر تمام زندگیم پر از شرک بود و هست

    هر بار که یه طرف زندگیمو نگاه میکنم میبینم که یا خدا هنوز ریشه های سرک هست پس بگو چرا نتایج هنوز اونجور که میخوام نیست

    یه عمر که تا وقتی همسرم بود به قول بچها سیس زن های فداکار و قربانی رو گرفته بودم که بله خدا خواسته من تو این دنیا ناجی این آدم باشم با اسفناک ترین وضع اعتیاد و کلی داستان زندگی عین میدون جنگ داشته باشم تا اون دنیا خدا منو ببره وسط بهشت چون زن خوبی هستم و یه مادر فداکار که به خاطر بچهام دارم زندگی میکنم مبادا بچهام بی پدر یا توشرایط طلاق زندگی کنن ونتیجه روز به روی بدتر بود چه سلامتی چه روابط چه مالی که داغون

    خواست خدا براین شد که من هدایت شدم به این سایت یه ذره اوضاع بهتر شد و روی خودم کار کردم و اون حس قریانی بودن و نقاب زن فداکار رو سعی گردم بزارم کنار و خدا رو شکر هرروز شرایط بهتر شد

    کسب و کار خودمو راه انداختم و سعی کردم بیشتر رو خودم کار کنم اما نگاه انسانی و شرک آلود به خدا همچنان بود و هر بار از یه جایی سر در مباورد

    تا اینکه خدا رو شکر درک نسبتا بهتری از قانون پیدا کردم تمرکز برنکات مثبت رو توی سفر به دور آمریکا یاد گرفتم کم کم هدایت شدم به آدم ها و شرتیط بهتر تو زندگی در بهشت هم یاد گرفتم شاخه های اضافه تمرکز رو بزنم و آدم های دورم رو هرس کنم دیدم گه طور میشه از قانون تو زندگی رومزه استفاده کرد و باز یه پله اوضاع بهتر شد اما همچنان ریشه شرک تو جاهای مختلف بود و هنوز احساس قربانی بودن تو وجودم بود اما تلاش میکردم که اونم بهبود بدم تا اینکه شرایط بیماری همسرم شروع شد و اونجا دیدم که هنوز نگاه من به خدا نگاه ترحم طلبی هست من اونجا دیدم که هر جا توحید رو به کار بردم و واقعا چشمم به خود خدا بود واقعا معجزه شو دیدم و هر جا که چشمم به دست این و اون بود تمام کار ها چنان سخت پیش رفت که از پا در اومدم و تازه فهمیدم شرک بوده

    اما اینو میخوام بگم استاد من 26 سال جنگیدم که درون خودم و چه بیرون که این همسر رو از زندگیم حذف کنم اما فقط حال بد و شرایط بد تر بود اما وقتی شروع کردم تمرکز بیشتر گذاشتم به قول استاد بدون اینکه من کاری کنم جهان ما رو جدا کرد درسته سخت بود و برام خیلی درد ناک بود چون واقعا سوگ برام سنگین بود اما تو اون شرایط باز سعی میکردم تمام فایل ها رو مدام مرور کنم و این نگاه که تو هر اتفاقی برای من خیر است و هیچ کس نبوده که همیشه زنده باشه و خاصیت دنیا مادی این هست و حرف های استاد راجب مرگ و از دست دادن پسرشون تو نست خیلی کمکم کنه تا بتونم یه کم تو اون شرایط بهتر عمل کنم و شکر گزار داشته هام باشم و سعی کنم خدا رو باور کنم و خیر تو هر اتفاق رو ببینم و فقطخدا میدونه که تو این یک سال و خورده ای چقدر تو زندگیم تغییر ایجاد شده چون دیدم که فقط خودم هستم و خدا و باید تنها روی اون حساب کنم از اون حس قربانی بودن یه کم رهاتر شدم و سعی کردم درس هامو از زندگی با همسرم بگیرم الگو های تکرار شونده رو پیدا کنم و سعی کنم اون زنجیره رو قط کنم تو رفتار با بچهام میبینم که دقیقا الگو های قدیم پیدا تکرار میشه اما هر جا سعی میکنم به قول استاد فقط سعی میکنم طبق قانون عمل کنم میبینم که خدا رو شکر اون زنجیره قط شد و هر جا که هنوز مثل قبل دارم رفتار میکنم باز نتایج مثل قبل هست ولی درکل به لطف خدا از نظر مالی و روابط و سلامتیهیچ ربطی به سالهای گذشته ندارم حتی از پارسال این موقع خیلی خیلی تغییر ایجاد شده اما هنوز اقرار میکنم باید خیلی خیلی روی جنبه توحید و نگاه توحیدی به خدا و جهان کار کنم و به لطف خدا انشالله از نتایج عالی تر براتون میگم

    من برم فایل رو گوش کنم انشالله باز بیتم کامنت بزارم

    عاشقتونم استاد جونم عاشقتم مریم جونم و به زودی آمریکای زیبا میبینمتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
  9. -
    عاطفه سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 733 روز

    سلام ب استاددددد

    واقعا فایل بی نظریه

    واقعا فایل کم نظریه

    عالی عالی عالی

    من خانم عاطفه سهرابیم

    وقتی همسرم رفت ازدواج مجددکردهمش میگفتم چرااینجوری شداصلاتوطایفمون همچنین اتفاقی نیفتاده بود.چون من باورم همیشه این بودک من باید طایفه باشم آزمون بچگی این باورهمرام بود.دقیق نمی‌دونستم چیکارکنم علاقه یا وابستگی شدیدب همسرم داشتم اصلاداغون شدم تاتونسته ام از خودش ازماشینی ک تازه خریده بودیم ازخونه ای ک تازه ساخته بودیم .ازتعلقاتم باعشق گذاشتم متفاوت بودن رو میخواستم تجربه کنم بچه ها میشه خییییلی. این سیستم خیلی ب سادگی ب راحتی داره جواب میده .خداری درونمون روپیداکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    علی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    به نام خدایی که مرا انسان آفرید ،سلام بر استاد عباسمنش عزیز

    مقاومت یکی از مشکلات اصلی است که مشکلات دیگر از آن حاصل می شود

    هنگامیکه در برابر چیزی مقاومت می کنید،‌ دچار مشکل می شوید. وقتی مقابل چیزی مقاومت می کنید، خود را از کل جدا می سازید. می کوشید جزیره ای جدا باشید. قضاوت می کنید که فلان چیز درست و فلان چیز اشتباه است. در حالیکه نباید اینطور باشد. مقاومت یعنی در مسند قضاوت نشسته اید

    اگر مقاومتی وجود نداشته باشد،‌ دیگر جدایی ای میان شما و انرژی ای که پیرامون تان جاری است،‌ وجود نخواهد داشت. ناگهان به قدری با این انرژی همراه می شوید که احساس می کنید دیگر «‌ شمایی » ‌وجود ندارد و تنها همین انرژی است که حرکت می کند.

    یاد بگیرید چگونه با آن چه رخ می دهد، هماهنگ باشید

    خود را مقابل کل قرار ندهید. آهسته آهسته نیرویی تازه را احساس می کنید که هماهنگ با کل حرکت می کند

    در مقاومت، ‌انرژی به هدر می رود. در حالیکه در عدم مقاومت، انرژی جذب و ذخیره می شود. بپذیرید و مقاومت نکنید، ‌تسلیم باشید و نجنگید. سعی نکنید فاتح باشید. لائوتزو می گوید:

    «‌هیچکس نمی تواند مرا شکست دهد؛ ‌زیرا من شکست را پذیرفته ام و دیگر به دنبال فتح و پیروزی نیستم»‌

    چگونه می توانید کسی را که بدنبال پیروزی نیست، شکست دهید؟

    چگونه می توانید کسی را که آماده مردن است،‌ بکشید؟

    این غیر ممکن است. با همین تسلیم است که پیروز می شوید. وقت را با مقاومت کردن به هدر ندهید.

    ندایی الهی، در قلب تو، همواره تو را فرا می خواند. 

    اما این ندا به تو نمی رسد.

    تو درگیر امور دنیوی هستی؛

    در‌گیر چیزهای پیش پا افتاده.

    ذهنت پر از چیزهای زائد است.

    بدون هیچ مشغولیتی مشغول است. 

    از این رو همچنان این ندای آهسته درون را نمی شنوی

    آنگاه که ذهن خاموش شود و افکار ناپدید گردند؛ 

    آنگاه که هیچ فکری در تو باقی نمانده باشد؛ 

    ناگهان آن ندا را می شنوی.

    و شنیدن ندای قلبت،

    آغاز دگرگونی توست 

    خدا هیچگاه در شکل دانش ظاهر نمی شود

    این را به یاد داشته باش:

    خدادورنیست، همیشه هست. در بیست وچهار ساعت منتظر توست

    اما مردم همچنان در جستجوی خدا به این سو و آن سو می دوند، زندگی شان را چنان احمقانه به هدر می دهند که به نظر غیر قابل تصور می رسد که انسان تا این حد نادان باشد. امّا هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      وجیهه عرفانی گفته:
      مدت عضویت: 1342 روز

      سلام و درود به شما دوست عزیز و استاد عزیزم و همه بچه های سایت

      خیلی چند روز بود از وقتی وارد قدم هفتم دوازده قدم شدم احساس میکردم که این دوره به شدت مقاومت در من ایجاد کرده و خیلی جالب که این دو فایل جدید استاد هم راستا با اون دوره ست.

      خیلی تو این چند روز از خداوند کمک خواستم و هدایت خواستم و دستشو برای هدایتم باز گذاشتم و بارها با خودم حرفهای استادرو مرور کردم که چرا منی که حالم خوب داره اتفاقات و رفتارهای ناجالبی رو جذب میکنم؟؟!!

      همیشه دلم میخواسته مثل استاد که بارها میگن من به هیچکس اجازه نمیدم حالمو بد کنه و با دیدن یک رفتار نامناسب یک لبخند میزنم و در دلم میگم من اجازه نمیدم که تو حالمو بد کنی، باشم:))

      شاید واسه ی همین خداوند منو تو این مسیر قرار داده و با چک و لقد بهم گفته بلند شو، ولی یک چیزی بگم من بارها دیدم وقتی با تمام وجودت میخوای تغییر کنی ولی نمیدونی چطوری و البته سعی میکنی حالتو خوب نگهداری برای من ورزش کردن و پیاده روی و کار کردن بوده، خداوند و جریان هستی خودش بهت ی راهکار اساسی میده که از درون بتونی خودتو شفا بدی، خدای من عظمت و بزرگیتو شکر و این عین عدالت :)) سپاس سپاس سپاس

      امروز استاد عزیزم یا خانم شایسته ی گل تو کانال اینستا پیام یک خانم گل رو گذاشتن که تمرینی رو در مورد روابط گذاشته بودن و راهکار و تمرینشون رو انجام دادم و نوشتم و خیلی جالبه ( مثل شما دوست عزیز) که گفتین مقاومت نداشته باشیم، مقاومتی نداشتم و دیدم تمام این خصلت‌ها در درون من نهفته هستن و شاید یکجاهایی کنترلش کردم ولی اگه صادقانه بگم خیلی خشمگین و عصبانی باشم همین رفتارهارو انجام میدم :(

      پس همینجا به استاد عزیزم و دوستان گلم متعهد میشم که انگشت اتهاممو از روی بقیه بردارم و متعهدانه روی خودم کار میکنم که همونطور که یکی از دوستان بخوبی اشاره کرد که هر روز استاد اروم تر و باوقارتر و با ایمانتر میشه منم همینطور رشد مثبت داشته باشم و خدا یاریگر و هدایتگر من و شما باشه ان شاالله :))

      خدای عزیزم بخاطر استاد خوبم و دوستان فرکانس بالایم سپاس

      بخاطر مهربانی و سلامتی استادم سپاس و خدایا سپاس که قوانین زیباتو با کلام بسیار آسان و راحت و لذتبخش استاد گلم به گوش ما میرسونی و شور و شوق انجام دادنشو :))

      سپاس سپاس سپاس

      یا رب العالمین️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: