https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم
استاد چی گفتی عجب فایلی بود…
من حدود 10 ماه پیش به کسی کمک مالی کردم البته خودش از من خواسته بود. به کسی کمک کردم که فردی بسیار ثروتمند و معتبری بود و چون ایرانی نبود و پول ایرانی نداشت و امکان چنچ براش نبود از من درخواست کمک کرد….
بماااند که چه اتفاقاتی بین منو این آقا افتاد و ما با هم اوکی شدیم….
یعنی من وارد بازی شده بودم که هم رابطه عاطفی منو درگیر کرده بود و هم مسائل مالی منو و حتی کسب و کارمو
استاد اینقدر دلم میخواد این داستان رو از صفر تا صد براتون تعریف کنم که حد و حساب نداره ولی خب طولانیه داستانی 10 ماهه که لحظه به لحظه هاش درس، تجربه، بی ایمانی من، مشت و لگد هایی که خوردم، طلبکار بودن من از خدا، مهربانی های خدا، هدایت های خدا، نشانه هاش و .و و …
راستشو بخوایی امروز ظهر این فایلو گوش کردم تصمیم گرفتم داستان از اول براتون بگم سه بار هم تا نیمی از داستان رو هم تایپ کردم ولی ی دفه دیدم خیلی طولانی شده پاک کردم . الان هم باز به هدایت خدا بلاخره نشستم بخش خیلی کوچکی رو تونستم براتون تایپ کنم ….
میخوام آخرین تجربه این 10 ماهو بهتون بگم
من 10 ماه پیش به این آقای ثروتمند و معتبر کمک مالی بسیار بسیار ناچیزی کردم .. اینم نه یکبار عین ده ماه، هر ماهش بارها و بارها کمک کردم، قرض کردم و هر بار سعی کردم گره از مشکلش بردارم….
قبل از اینکه منو این آقا رابطه عاطفی برقرار کنیم من از منش و رفتارش از حیایی که داشت از مهربونیش از اینکه زبونش فقط به خیر باز میشد اینکه دست به خیر داشت و میدیدم به موسسات و مراکز خیریه چطور کمک مالی و دارویی میکنه و تیکه کلامش این بود« کار خدا شکر خدا» و این خدایا شکرت خدایا شکرت از زبونش نمی افتاد ، شیفته رفتار و کردارش شدم بطوری حتی ی وقتایی میگفتم نکنه خدا خودشو داره اینجوری خودشو به من نشون میده چون من همیشه از سن کم از 15 سالگی به یک شهر دور از خانوادم رفتم و تنها شدم این حس همراهم بود که خدا هر لحظه باهام حرف میزنم چون من خیلی سر خدا غر میزدم خدا هم با مهربونیش گوش میداد و به خودش قسم با همه بداخلاقی های من هدایتم میکرد و من هدایتشو میگرفتم…. استاد من آدمی هستم که معمولا پول قرض نمیگیرم نه اینکه تا الان نگرفتم ولی خیلی کم و به ندرت و بسیار مبالغ ناچیز ، در کل من بدهی که تو زندگیم داشتم تو همین زمانی که به این آقا کمک کردم 30 میلیون تومن هم نبود که وامی بود که از بانک گرفته بودم اما ببینید چی بود و من چه حس خوبی از این آقا گرفته بودم که این کارو براشون انجام دادم. که بعد فهمیدم از شما یاد گرفتم و هدایت شدم که اصلا کار درستی نبود که انجام دادم بعد تازه منت هم سر خدا میزاشتم. یادمه یک فایلی از شما دیدم که میگفتید نمیخواد تو کار خدا دخالت کنی خدا خودش کارشو بلده تو برو زکات و صدقه کارتو پرداخت کن نمیخواد سر خدا و سر بنده خدا منت بزاری، گفتید که خودتون برای اینکه حس خودتون خوب بشه کمک میکنید فقط برای خودتون نه اینکه زندگی طرف مقابل رو عوض کنید یا اینکه کسی باشید که تغییر در زندگیش ایجاد کنید . یادمه گفتید که هر کسی در هر جایی که هست اگر خودش بخواد خدا هدایتش میکنه و در مدار درست قرار میگیره و هدایتها بهش میرسه نمیخواد دلتون برای کسی بسوزه و غیره…..
خلاصه جونم براتون بگه استاد جان من به غیر از اون مبالغ ریز ریزی که کمک میکردم اولین پول درشتی که قرض کردم 200 میلیون تومن بود ( اینو بگم که هر بار من شاهد مشکلات این آقا بودم و هر بار با خجالت به من میگفت که من جبران میکنم برای همین منم هر بار کمکش کردم)
وقتی این پولو قرض گرفتم قرار بود 10 روزه این پول برگرده منم خوشحال که هم قرض ادا میشه و هم این آقا بلاخره کمکی، کاری، چیزی، برای من داره دیگه انگار که منتظر جبران بودم اونم نه کم خیلی زیاد ….
خدا منو ببخشه که من خدارو فراموش کرده بودم و توکلم به غیر از خدا بود ….
این ده روز رسید اما پول پاس نشد. مهلت یک هفته ای گرفتیم باز پاس نشد مجبورشدیم از کسی دیگه این 200 تومن بگیریم به اون نفر قبلی بدیم و از این یکی وقت دو هفته ای بگیریم. من از کسی پول قرض گرفتم که بازاری بود و اون هم بخاطر کسادی بازار برای من قرض گرفت. این آقا چون اعتبار زیادی تو بازار داشت و منو خیلی قبول داشت به طرف مقابلش گفته بود تو کار میندازم و فلان قدر هم روی پولت میاد که سود کار میشه اینجوری نه اسم قرض بود نه اعتبارشو زیر سوال برده بود…. خلاصه استاد این دو هفته هم اومد باز پول پاس نشد … دوباره از نفر سومی قرض گرفتیم به اون دومی دادیم به همون قصد که تو کار مینداختیم و سود کار هم اضافه میشد ….. خلاصه استاد سرتون درد نیارم این 200 میلیون تبدیل شد به 7 میلیارد و 400 میلیون
آخ که چقدر خوب میشد بجای تایپ ویس هم فرستاد همه رو با جزییات براتون میگفتم..
من تو این مسیر وقتی 200 تومن شد 250 بعد 300 بعد 370 بعد 400 بعد 550 بعد 700 بعد 1200 و و و ……
منم شاکی از خدا که چرا هیچ کاری نمیکنی… آخه پای من وسط بود هی به خدا میگفتم من دست بنده تورو گرفتم من به حسم اعتماد کردم پس این اعتماد به قلب چیه پس استاد چی میگه خدایااا مگه تو وعده صدق نیستی مگه تو نگفتی نیکی کن پاداش میگیری خب پس چرا
استاد و من هر شب با گریه به خدا چرا چرا میکردم
روزها از تلفن های طلبکارا خوراک نداشتم شبها خواب نداشتم همه ی زندگیم کسب و کارم همه چیه منو درگیر کرده بود
قبل از اینکه پول به 7 میلیارد برسه از خدا خواسته بودم که بابا بهم بگو سوراخ کجاست از کجا دارم میخورم بهم بگو حداقل بفهمم . همش فکر میکردم خدا داره منو امتحان میکنه ، حتما دارم بهای هدفم که یک رابطه خوب و عالی هست را پرداخت میکنم آخه به جرات میتونم بگم که این آقا تقریبا 90 درصد همون چیزی بود که من بارها و بارها تجسم مرده بودم و از خدا خواسته بودم…..
استاد حرفتون به دلم نشست درست گفتید باور غلط من این بود که حتما برای موفقیت باید یک بدبختی بکشم دیگه همینجوری به این راحتی ادمبه یک خواسته بزرگ دست پیدا نمیکنه این همه بدبختی هم برای رسیدن به یک رابطه عاطفی عالی بود …..
خلاصه بعد به خودم گفتم خب مشکل من نیستم این آقا داره امتحان میشه من که کار بدی نکردم اما خب به خودم اومدم دیدم بابا من دارم زجر میکشم اون حتی از کشور هم خارج شده بود و هر بار میگفت فلان مشکل پیش اومده صبر کنید پرداخت میکنم و فقط من مونده بودم و کلی بدهی ……
اولین هدایتم از آموزهای شما استاد عزیزم و نشانه های خدا و خواسته هر روز و هر لحظه من از خدا این بود که هدایتم کنه این بود که فهمیدم ندای قلبم درسته حرفهای استاد درسته که ندای قلب دروغ نیست این نجوای ذهن هست که جای شیطان هست و دروغ میگه…بعد فهمیدم که دارم به ناخواسته ها توجه میکنم پس اولین قدم من توجه به خواسته من که پرداخت بدهی بود. خب من تمام تلاشمو میکردم که توجه خودمو بر روی زیبایی ها و نکات مثبت بزارم که اولین چیزی که به ذهنم رسید که اون آقای بازاری خیلی آدم خوبیه که داره با من کنار میاد… باز جلوتر رفتم دیدم ی کمی اوضاع بهتر شد اون قدر کم که به زور باید توجه خودمو بهش جلب میکردم برای همین به خدا گفتم پس یعنی این نیست یعنی این بود ولی بازم هست بازم ایراد هست که باید پیداش کنم بهم بگو بگو مشکل کجاست و باز با آموزه های شما و نشانه های خدا هدایت شدم به این که همینجور که دارم به زیبایی ها توجه میکنم باید از داشته هام هم سپاسگزاری کنم…. بعد تو قدم بعدی فهمیدم سپاسگزاری، توجه به نکات مثبت، دیدن زیبایی ها، و حالا باورهای نادرست باید پیدا کنم که اولیش این بود که خدا داره منو امتحان میکنه. رفته رفته باز هدایت شدم به این که باید بشینیم و قوانین جهان هستی رو برای خودم مرور کنم شاید چیزی رو یادم رفته ….. تا اینکه استاد رسیدم به شرک
استاد وقتی فهمیدم اون سوراخی که هر بار به خدا میگفتم چیه و اصلی ترین ایراد من توکل به غیر خدا بوده و شرک به پروردگار، خیلی بهم ریختم به پهنای صورتم اشک میریختم و از خدا طلب بخشش میکردم. خوشحال بودم که فهمیدم مشکل چیه اما خب هنوز ته اون شرک هنوز در من بود چون باز طی سه مرحله این پول بیشتر شد تا رسید به 7 میلیارد و من هر بار انگار که میگفتم توکلم به خداست ولی باز امیدم به اون آقا بود که از خارج از کشور پول بزنه اما وقتی که از ته قلبم از وجودم فقط و فقط از خدا طلب کمک کردم و امیدم توکلم و اعتمادم فقط به خدا شد این پول استپ کرد و دو ماه این پول اضافه نشده و ما بلاخره تونستیم با کمک خدا و دست خداوند که به سمتمون فرستاده شده بود بدهی رو پرداخت کنیم بدون اینکه ما ریالی از جیب پرداخت کنیم.
استاد با اشک دارم براتون تایپ میکنم نمیدونم چطوری بگم دلم میخواد فریاد بزنم بگم به خود خدا قسم که تنها و تنها و تنها کافیه باوری توحیدی داشته باشیم فقط کافیه که به خودش توکل کنیم فقط کافیه که از خودش بخواهیم به قول شما جهان به طور معجزه آسایی همه چی رو درست میکنه و چه آسان میشود آسانی ها….
این داستان منو این آقا هنوز هم هست و خیلی دلم میخواد فایلی صوتی براتون ضبط کنم و براتون بفرستم و بهتون بگم که چطور شد منو این آقا تونستیم این بدهی رو پرداخت کنیم و الان چه رابطه عاشقانه بسیار بسیار زیبایی رو بدون وابستگی ، یک رابطه بسیار سالم و خوبی رو با هم داریم و به لطف الله نزدیک عروسیون هم هست.
دوستتون دارم و همیشه آرزو کردم و باز هم براتون آرزوی سلامتی و سعادت دارم. در پناه خدا شاد و پیروز باشید.
درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این مسیر زیبا
خداروشکر میکنم که بار دیگه این فرصت رو دارم که بیام سپاسگزاری کنم از خدای مهربانم که من رو هدایت کرد به این مسیر و الگو و راهنمایی رو سر راهم قرار داد تا بتونم اصل رو از فرع تشخیص بدم و شخصیت توحیدیتری رو پیدا کنم و به این ترتیب تاثیرگذارتر باشم در جهان هستی
وقتی آدم به موضوع توحید فکر میکنه دقیقاً به این نتیجه میرسه که تمام افرادی که در جهان اثرگذار هستند بدون استثنا شخصیت و رفتارهای توحیدیتری داشتند.
استاد وقتی شما درباره الگوهای تکرارشونده گفتید داشتم فکر میکردم تو زندگی من انگار یه سیکل فرکانسی هست که هرچند وقت یکبار تکرار میشه، حالا تو بعضی اتفاقها طول موج این سیکلی خیلی بلندتره و در بعضی اتفاقها کوتاهتر، مثلاً من در بسیاری از موارد رفتارهای بسیار توحیدی رو داشتم و در موارد دیگه کاملاً مشرکانه عمل کردم اما این الگو کاملاً مشخصه که از یه جایی به بعد که من فهمیدم دلیل نتیجه نگرفتنهایی من یا بهتریه بگم نتایج نادلخواه من در زندگی همین شرکه سیکل فرکانسی دلخواهتری برام آرام آرام ایجاد شد و اتفاقات دلخواهتر بیشتر برام رخ داد.
شروع این داستان هم دقیقاً با هدایت به سمت شما بود یعنی قشنگ یادمه اون شبی که حسابی چک و لگد خورده بودم و از خدایی که به این وضوح نمیشناختم و فقط حسش میکردم کمک خواستم که مسیر رو به من نشان بده.
پیشترها وقتی از این صحبت میکردین که خدا احساساتی عمل نمیکنه خیلی گیج میشدم یعنی با خودم میگفتم چطوره خداوند این احساس رو در وجود آدم قرار داده بعد توقع داره ما احساساتی عمل نکنیم؟ اصلاً مگه میشه؟ فقط یه سادیسم میتونه همچین کاری رو انجام بده. به خاطر همین هم هست که این همه جک درباره خدا ساختند و انقدر آدما دوست دارند که خدارو مثل یک انسان ببینند. بعد در جای دیگه میگه که من از روح خودم در شما دمیدم، پس چطور میتونه احساسی نباشه؟
موضوع اینجاست که ما درک درستی از جایگاه خدا، جایگاه انسان و درک ارتباط بین خدا و انسان نداریم و احتمالاً ارزش احساسات رو در وجودمون درک نکردیم.
به نظرم اگر ما درک کنیم ارزش احساسات رو در وجودمون به خوبی میتونیم زندگی دلخواه خودمون رو بسازیم.
از نظر من احساسات تنها یک ابزاره و لاجرم ما باید نگاه ابزارگونه بهش داشته باشیم اگر میخواهیم که خالق زندگی خودمون باشیم. این یک ابزاریه که کنترلش به دست ما قرار داده شده و ما مختاریم که ازش به چه شکلی استفاده کنیم و این ابزار یکی از چیزهایی است که انسان رو از سایر موجودات جدا میکنه.
به نظرم خداوند حساب ویژهای روی انسان باز کرده و به همین خاطر ابزار بسیار قدرتمندی هم در اختیارش قرار داده.
تمام موجودات دیگه احساسات خود را نمیتونند آگاهانه کنترل کنند، مثلاً یک سگ نمیتونه خودش آگاهانه انتخاب یا کنترل بکنه که نسبت به عقیم شدن بتونه دید دیگهای پیدا کنه یا وقتی مثلاً یک نفر تو حریمش وارد میشه با خودش بگه خب حالا این دفعه رو صبر میکنم نمیگیرمش تا ببینم چه کار میکنه، اون برمبنای برنامهای که داره عمل میکنه.
اما انسان کاملاً میتونه کنترل این ابزار رو به دست بگیره و جالبه به اندازهای که انسانها مهارت پیدا میکنند در این کار پیشرفت و تاثیر بسیار زیادتری به نسبت بقیه دارند.
اگر به مفهوم توحید و ایمان فکر کنیم میبینیم که این مفاهیم به نوعی کنترلکنندههای احساسی ما هستند، این همان چیزیه که تو فیزیک کوانتوم داره اتفاق میفته و در قرآن به زیباترین شکل ممکن با عقل و درک مردم 1400 سال پیش توضیح داده شده، ارتعاشات(احساسات) ما داره تاثیر میگذاره روی دنیای اطرافمون و این همان چیزیه که به وسیله قدرت تفکر میتونه کنترل بشه.
واقعاً ساختار حیرتانگیزی داره وقتی بهش توجه میکنی، اینکه ما این قدرت رو داریم که بهواسطه کانون توجه و تفکرمون احساسمون رو کنترل کنیم و نتیجه اتفاقات رو تغییر بدیم.
دقیقاً همین دیشب بود که در صحبت با یکی از دوستانم داشتم از تغییر بنیادین شخصیت خودم درخصوص برخی از موارد صحبت میکردم و بهش میگفتم که این خیلی زیاد داره بهبود ایجاد میکنه در احساس و اتفاقات زندگی من. خیلی راحت اگر بخوام بگم وقتی تو لوس بازی رو کنار میگذاری، نمیخوای خودت رو به موش مردگی بزنی و سعی میکنی قوانین جهان رو به خوبی درک کنی و در عمل اجراشون کنی واقعاً نتیجه مثبتش رو از همان لحظه تو زندگیت میبینی و هرچقدر که این روند ادامه پیدا میکنه زندگی اتفاقات دلخواهتری رو وارد تجربیات ما میکنه.
من در گذشته خیلی حسادت میکردم البته نه اینکه واقعاً آدم حسودی باشم همان موقع هم یه چیزی ته قلبم تایید نمیکرد این احساس رو اما داشتمش یعنی وقتی میفهمیدم یکی تو چشم تره یا یه موفقیتی کسب میکرده میخواستم من هم جای اون باشم و یه جورایی حسم بد میشد اما از وقتی که فهمیدم چقدر کانون توجه و احساسی که حاصل این توجه هستش قدرتمنده واقعاً تمام تلاشم رو دارم انجام میدم که این عادت رو تغییر بدم. الان وقتی یه کسی رو میبینم که شرایط خوبی داره دیگه ناخودآگاه تحسینش میکنم، ناخودآگاه حس همزادپنداری خوشحالی حاصل از اون اتفاق مثبت تو زندگی اون فرد رو دارم.
من یاد گرفتم که توجه به احساسات خیلی مهمه، خیلی زیاد.
ما همش اکثراً وقتی نتیجه نمیگیریم میریم سراغ افکارمون، یعنی سریع دنبال این هستیم که بگردیم ببینیم چه فکری داریم که نتیجه دلخواه نشد و ممکنه که خیلی وقتا نفهمیم که دقیقاً چه فکری داریم اما به نظرم یه قدم جلوتر از اون اینکه بریم سراغ احساساتمون، یعنی احساسی که در لحظه داریم رو بتونیم حس کنیم، حسه حسادته؟ حس خشمه؟ یا حس ذوق یا مهربانی؟
بعد به خودمون یادآور بشیم که این احساس یک نشانست، یک چیزی را داره به من میگه، داره یه پیامی رو به سیستم مغزی عصبی من میده که یا یک جریانی رو ادامه بده یا تغییرش بده.
نخوایم انکارش کنیم، شاید اشتباهترین کار اینکه ما احساساتمون رو انکار کنیم یعنی وقتی حسادت میکنیم انکار کنیم این حسادت رو، دقیقاً مثل یک آشغالیه که به جای اینکه برش داریم بندازیمش دور قایمش میکنیم زیر مبل یا فرش که دیده نشه.
اگه دقت کنید تقریباً اکثر ما یه همچین واکنشی رو نسبت به احساساتمون داریم و آگاه نیستیم به اینکه این احساسات دارند چه پیامی رو به ما میدن.
من به شخصه با انکار کردن حسادتم رو از کنترل نکردم، پذیرفتمش و سعی کردم پیامش رو دریافت کنم.
ما مفهمومی رو داریم به اسم برانگیختگی احساسات یعنی احساسات ما و افراد داره در هر لحظه برانگیخته میشه
اما سوال اینجاست که آیا ما مطلع هستیم از این موضوع در خودمون؟
ما میدونیم که احساسات ما در چه جهتی داره برانگیخته میشه؟
چه چیزی داره این احساسات رو برانگیخته میکنه؟
من در خودم فهمیدم در بسیاری از موارد دلیل اینکه من دارم حسادت میورزدم به این خاطره که من در خودم احساس لیاقت رو نمیبینم، این احساس لیاقت باور کمبود رو به همراه میاره، عدم اعتماد به نفس رو به همراه میاره، فرو رفتن در حاشیه امن رو به همراه میاره و نهایتاً اون احساس حسادت رو شعلهورتر میکنه و این شعلهور شدن دامن سایر احساسات ما رو هم میگیره.
وقتی آدم حسادت میکنه نمیتونه عشق بورزه
وقتی آدم حسادت میکنه نمیتونه آرامش داشته باشه
وقتی آدم حسادت بورزه نمیتونه لذت رو تجربه کنه
همیشه یه جاش لنگ میزنه
همیشه از خودش ناراضیه چون پیام احساسی خودش رو دریافت نکرده
باز برمیگردیم سراغ اصل قانون
وقتی آدم بدونه که تنها راه تجربه خوشبختی درک قوانین جهان هستیه خیلی راحتتر میتونه به احساسات خودش آگاه باشه و در جهتشون قدم برداره.
یادمه در گذشته همیشه تو خانواده ما برادر بزرگترم مدارس غیرانتفاعی، حمایت از طرف والدین برای انجام هرکاری از بیزینس و ازدواج رو داشت اما هرگز هیچ کمکی هم به خانواده نمیکرد و همیشه هنوز که هنوزه یه شخصیت همیشه طلبکار نسبت به والدینم داره با اینکه الان خودش سنی ازش گذشته و صاحب خانوادست.
اما من دقیقاً نقطه مقابل ایشون هستم
به جز پیش دبستانی که یه مدرسه غیرانتفاعی اما تقریباً رایگان بود در تمام مقاطع حتی آموزش عالی من یه هزار تومنی هزینه شهریه پرداخت نکردم و همیشه بهترین شاگرد و بهترین نمرات رو داشتم.
از نظر حمایت کمترین حمایتها رو داشتم که در مقابل برادرم تقریباً میتونم بگم هیچ اما خب من همیشه فردی بودم که هوای خانواده رو داشته از همه نظر.
یه جاهایی وقتی این فایل رو گوش میدادم کاملاً به اشتباهات رفتاری خودم، به دلسوزیهایی که داشتم فکر کردم.
نه اینکه کمک کردن بد باشه اما من از دهن خودم زدم و دادم به دیگران و این درحالی بود که واقعاً به خودم فشار وارد شد.
شاید خیلی شنیدیم و به نظرمون قشنگ باشه که نه اگر تونستی از چیزی که دوست داری ببخشی هنر کردی وگرنه اون ارزش نداره، درصورتی که این مقام خودش تکامل نیاز داره.
این نگاه مسیر پیشرفت من رو خیلی ناهموارد کرد. من فهمیدم در این جریانات خیلی انگار تشنه تاییدطلبی و تحسین از جانب دیگرانم.
الان میتونم یه مسافرت خارجی برم یه تجربه جذاب داشته باشم اما انجام نمیدم و اون رو برای یه فرد دیگهای هزینه میکنم به هوای اینکه آدم بهتر و مورد تاییدتری باشم
بعد همین نگاه چون ریشش ایراد داره مثلاً تو بیزینس یه سری ایدهها بهم الهام میشه اما چون فکر میکنم که ممکنه از نظر دیگران مورد تایید نباشه انجامشون نمیدم و بهشون بیتوجهی میکنم.
یعنی یکی از مهمترین پاشنه آشیلهای من همین نظر دیگرانی بوده که فکر میکردم برام مهم نیست اما وقتی نتیجه دلخواه نمیاد تو فکر میکنی و به این نتیجه میرسی که نخیر، خیلی از چیزایی که فکر میکنی تغییر کرده هنوز تغییر نکرده، یکم بهتر شده اما ریشش همونه. همان ترسه، همان نگرانی از حرف مردم، همان شرکه.
چند روز قبل از این فایل اتفاقاً داشتم تمارین جلسه 2 و 3 دوره فوقالعاده کشف قوانین رو انجام میدادم (هربار من تمرینات این جلسات رو انجام میدم واقعاً کوانتومی رشد میکنم) بعد به این رسیدم که آقا در مورد اون خواسته خاص من خیلی سخت گرفتم، یعنی نگاه آسانی ندارم نسبت به رخ دادن این موضوع، حالا فکر میکنید چرا؟ به خاطر حرف مردم، به خاطر تایید طلبی از دیدگاه مردم. انصافاً در من هم خیلی ریشهدار هستا یعنی وقت دقیق شدم روش متوجه شدم که نه بسیاری از رفتارهای من یه جورایی نشئت گرفته از همین موضوعه.
چند روزی هست که در مورد مفهوم فضل در قرآن مطالعه میکنم و تصمیم گرفته بودم که مطالعه و پژوهش در قرآن رو جز برنامههای زندگیم قرار بدم، هرچند که تو دوره دوازده قدم خیلی بهتر قرآن رو شناختیم اما واقعاً این کتاب یه گنج تمام نشدنیه، فکر نمیکنیم تا زمانی که زنده باشیم هیچوقت زمانی برسه که سراغ این کتاب بریم و حرفی برای گفتن برامون نداشته باشه.
وقتی که آگاهیهای قرآنی در آموزشهای استاد رو آموختم یه جورایی به این احساس رسیده بودم که خب دیگه الان قشنگ همه چیزو میدونم و خیلی کمتر میرم سراغش اما واقعاً مطالعه این کتاب تاثیر شگفت انگیزی در زندگی میگذاره، به همین خاطر تصمیم گرفتم برنامه منظمتری برای مطالعه این کتاب داشته باشم.
وقتی قوانین رو استخراج میکنی از این کتاب خیلی راحتتر میتونی توحیدی باشی، خیلی راحتتر میتونی ایمان داشته باشیم و احساساتت رو به خصوص در شرایط نادلخواهت کنترل کنی.
یعنی من که معجزهها دیدم از این کتاب و آموزشهای استاد که واقعاً نمیتونم جداش کنم از این کتاب یعنی بگم قرآن یه چیزه و آموزشهای استاد یه چیز دیگه و امیدوارم که به کمک خدا بتونم بیشتر از این گنج رایگان الهی بهرهمند بشم.
برای خودم و همه دوستان عزیزم بهترینها رو آرزو میکنم و از خدای مهربان میخوام که به ما کمک کنه در این مسیر زیبا ثابت قدم باشیم
رفیق عجب لذت بردم از کامنت پر از آگاهی و اینکه چقدر زیبا خود افشایی کردی
من در تمام مدت مطالعه کامنتتون همزادپنداری کردم
و منم در خانواده خودم هم واقعا مصداق همه اون چیزهایی که شما اشاره کردی بودم
ولی واقعا از یه جایی واقعا بلند شدم و اینقدر برای خودم ارزش قائل شدم و میتونم بگم در حد بسیار بسیار بالایی در دلسوزی رو بستم
به قدری
از یه جایی فقط خودخواهانه خودمو تایید کردم و اون خلا تایید طلبی و دلسوزی رو بستم و کار به جایی رسید که در کمال احترام به همه عزیزانم اجازه رشد بهشون دادمو الان
کمترین و باکیفیت ترین برخورد و رابطه را با عزیزانم دارم و بعضی وقتها باور کن خودم برای خودم دست میزنم و ذوق میکنم از این حد از تغییر
احسان جان همیشه این حد از درک قوانین و با صلح بودن با خودت برام قابل تحسین بوده و هست و همیشه از کامنتهای شما دوست عزیزم یادمیگیرم که یادآور قوانین هست و دوباره منو به درک بهتر از قوانین میرسونه.
راستی تا یادم نرفته همراستا و همسو در جهت تمرکز بر نکات مثبت اینم بگم که خیلی عکس پروفایلت زیباست.
سپاسگزار وجود ارزشمند شما دوست عزیزم هستم
هر کجای این کره خاکی زیبا که هستی شاد و سلامت و ثروتمند باشی و همیشه بدرخشی.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام به برادر عزیزم آقا احسان مقدم
از صبح که بیدار شدم دارم کامنت میخونم و حسم گفت بیام کامنت های که براساس امتیاز هستند رو بخونم
خودم هنوز کامنت فایل اصلی رو ننوشتم
تو این چند روز همش دارم گوش میدم به فایل و دوبار کامنت نوشتم و تقریبا اخرای کامنت نوشتن کامنتم حذف میشد و من فقط میگم الخیر و فی ما وقع
و دیگه نخواستم درگیر کمالگرایی بشم که کامنتم را دیر نوشتم
گفتم باید اینبار به درک بهتری برسم از قوانین جهان
هیچ اشکالی نداره اصلا باید یاد بگیریم که صبر داشته باشم
حتما بهترش رو باید ثبت کنم بلطف خداوند و دیگه ایمانم هم قوی تر شده که هر وقت میخوام شروع به نوشتن کنم اولش نمیدونم باید چی بنویسم میگه تو شروع کن بقیش با من
و من هر روز بااین الهام خداوند قوت قلب میگیرم و ارامترم
اول اینکه تشکر میکنم که کلی کشفیات در کامنتتون نصیبم شد
وقتی از احساسات خوندم قلبم باز تر شده بود یعنی در مدار درکش بودم
که وقتی فکری تو سرم میاد کاری با اون فکر نداشته باشم
برم دنبال احساسم ببینم ریشه احساسی این فکر در چه چیزی هست
استاد تو دوره احساس لیاقت میگفت حالا که دیگه کسی نیست که ما رو تخریب یا سرزنش بکنه
ما خودمون مثله یه والد بیرحم با خودمون صد برابرش داریم رفتار میکنیم
احسان جان دقیقا وقتی رسیدی به حرف مردم منم اعتراف میکنم با اینکه دارم روی خودم کار میکنم دوسال و نیم که توی سایت هستم و تمرکزم را برای بهبود شخصیتم گذاشته ام
ولی هر بار که نجوا ها شروع میکنه تهش میرسم به حرف مردم
تهش میرسم به شرک به ترس و نگرانی
همین دیشب که تمرین ستاره قطبی رو انجام میدادم و اومدم کامنت بنویسم دیدم از درونم آشوبه
شروع کردم نوشتن روی دفتر
از اهرم رنج ولدت استفاده کردم
و فقط احساس عجز داشتم اون لحظه تسلیم شده بودم
باورهای توحیدی را تکرار میکردم
که من روح مجردی هستم که اومدم خودم را تجربه کنم
من باید یه درخت تنومند باشم که بقیه از سایه و میوههای من استفاده کنند نه یک چون نازک و شکننده که با هر بادی زود از بین برود
من وقتی میتونم به دیگران کمک کنم که خودم پر شده باشم
خودم تجربه ثروت و فراوانی و احساس خوب و کنترل ذهن را داشته باشم
یه کور نمیتونه اعصا کش کور دیگه ای باشه
و همینجوری که مینوشتم حرفهای بقیه هم تو سرم میچرخید
و نجواها همچنان بودن که آره تو که خانواده همسرت طبقه پایین هستن حتی ماهها هم نمیری پایین
اگه مادر همسرت به بقیه بگه به خانوادت بگه
که دخترتون رفت و آمد نداره
اگه خانوادم بفهمن
و همینجوری داشت ادامه میداد
و من اشک میریختم و مینوشتم که بابا من فقط مسئول شخص خودم هستم
من ناجی دیگران نیستم
من نمیتونم همه رو راضی نگه دارم
من قبلاً عزت نفسم پایین بوده هیچ هدفی نداشتم و خدمتکار بقیه بودم
الان که یه کوچولو عزت نفس دارم
هدف دارم انگیزه و شور و اشتیاق دارم
باید برم تو دل ترسهام و خودمو تجربه کنم
من یک روح مجرد هستم
خداوند ترسوها و ضعیف ها رو دوست نداره
بارها گفته خداوند یار و یاور شجاعان است
اگه ضعیف باشی و برای دل دیگران زندگی کنی که طی این مدت که میگی روی خودم کار میکنم پس عالم بی عمل بودی
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
حالا کلی نتیجه عالی هم گرفته ام
ولی شرک دارم ترس از حرف مردم دارم .
وهمون لحظه ندایی اومد که فقط لذت ببر از زندگی از همین لحظه لذت ببر تو نه گذشته ای و نه آینده نمیدونی یک دقیقه بعد زنده هستی یا نه نترس و از همین لحظه لذت ببر
یعنی برادر بارها طی این چند روز داره بهم الهام میشه که فقط در لحظه لذت ببر خداوند با شجاعان است.تو همین مسیر را ادامه بده
برای ادامه دادن باید کنترل ذهن رو قوی تر کنی نجواهای شیطان همیشه از هر طرفی هست نترس
آنقدر با این الهام از دیشب تا به الان آرامش عمیقی دارم و با احساس خوب خوابیدم و کامنتم نصفه موند و امروز صبح پاک شده که بقیش رو بنویسم
گفتم خیره
و امروز صبح که طبق هدایت هر روزه قرآن رو باز کردم سوره انبیا برام باز شد
آیه ای که ابراهیم میره بتها رو میشکنه و میارنش میگه از این بتهاکه سنگ هستند اگه حرف میزند سوال بپرسید آیا جوابی میدهند؟
و میگه اف بر شما و این بت های که میپرستید
نیست خدای جز خدای یگانه
فقط خدا را بپرستید و فرمان سوختن ابراهیم را میدهند که آتش بر ابراهیم گلستان میشود
یعنی هر وقت هدایت شدم به قرآن قشنگ بهم راه و مسیر درست رو نشون داده .
یعنی از دیشب تا به الان با الهامی که بهم شد آرامش عمیق تمام وجودم برقرار است .
و وصل هستم به اصل
و در آخر هر کاری که بخواهیم انجام بدیم وصل میشه به توحید به یکتا پرستی
پس باید روی باورهای توحیدی
روی بازگشت بسوی خداوند بیشتر وقت بزارم که با هر کنترل ذهن هزاران شرک از وجودم پاک میشود
خدا خودش میگه شما یک قدم بر دارین من هزاران قدم بر میدارم
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
تمام اموراتم را بدستان قدرتمند تو سپرده ام و رها و آزاد هستم
خدا یا شکرررررررررت
برادر جان بینهایت از دلنوشته های تاثیر گذارت سپاسگزارم
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
بخدا وصف حالم قابل توصیف نیست
چنان حالم عالیه عالی شده که قطعا آرامش الهی است
و این آرامش یعنی خوشبختی در مسیر توحید
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
خداوند را سپاس گذارم در این مسیر عالی و یکتاپرستانه هر لحظه هدایت ام میکند و حس بی نهایت عالی برایم میدهد.
حدود سه هفته میشه که من تصمیم به مهاجرت گرفتم فعلا در جرمنی زندگی میکنم و تصمیم دارم بروم آمریکا تا خودم را بشتر به چالش بکشم و بشتر ایمان خودم را به خداوند ثابت کنم من واقعا نمی دانم چی گونه بروم…
چندین نشانه در این قسمت مهاجرت آمده خصوصا این فعلا در مورد آمریکا و مردم شریف و دوستداشتنی آمریکا که عشق ام را بشتر کرد .
و نشانه بعدی امشب خواب دیدم که آمریکا کنار فامیلم که در آمریکا زندگی میکند استم .
و نشانه بعدی چند چند روز پیش رفیقم دالر آمریکا برایم داد گفت لازم نداری گفتم چرا لازم دارم و از پیش اش گرفتم….
به نظرم این نشانه و هدایت خداوند که مستقیم می گوید جلال برو من استم …
به امید که سال بعد در این ساعت و لحظه آمریکا باشم.
به خصوص در این مدت بی نی نهایت حس عالی و آرامش دارم که خداوندرا کنار حس میکنم…
فقط این را نوشتم که سرنخ باشد روزی که آمریکا رسیدم بخوانم ….
خدایا از هر خیر از تو به من میرسد فقیریم منی جلال جز تو یار و یاور ندارم ..
سلام به استاد نازنینم که مثل همیشه صداشون سرشار از آرامش
استاد عزیزم نقش شما توی زندگی من بسیار پرنگ هست و خواهد بود و بقول آقا رضا عطار روشن که میگه صدای شما و چهره شما بیشترین صدا و چهره ای که تا حالا توی عمرم دیدم با اینکه زمان زیادی نیست که با شما آشنا شدم ،قصه منم مثل آقا رضا هست ،الحق که وقتی میگین کسی که همه قدرت رو دست الله میده الله کاری میکنه که سرش جلوی همه بلند باشه و این نمود عینی زندگی شماست ،شمایی که با همه اساتیدی که من میشناسم کلامتون فرق داره و فقط روی اصل تکیه میکنید ،قدرت رو فقط به خدای خودتون میدید نه به فالور و دنبال کنندگان شما و این نکته رو من به عنوان شاگرد شما همیشه باید مد نظد داشته باشم
خلاصه استاد بی نهایت سپاسگزارتونم بخاطر تمام اون لحظاتی که توی منجلاب فشار ذهنی بودم و تنها کسی که میتونست منو به درون خودم و با اصل خودم هماهنگ کنه صدای زیبای شما و آگاهی های خالصی که از درون شما بر قلب من مینشست و منو به مسیر الله هدایت میکرد
اما بریم سراغ موضوعات این فایل و نکاتی که شما راجب طوفان گفتید که شامل طوفانهای زندگی ما هم میشه ،طوفانها و تضادهای که توی زندگی ما پیش میاد اصلا چیز بدی نیست بلکه موهبتی هست برای ما که بتونیم زیر سازی های باورهای خودمونو از نو بسازیم درست مثل خونه ای که سالها ساخته شده و زیربناش داره میپوسه ولی ما همچنان در حال زندگی کردن داخلش هستیم غافل از اینکه خطر در کمین ماست و اینجاست که تضاد خودشو در قالب طوفان ظاهر میکنه و باعث میشه ما دست بکار نو سازی بشیم و یه ساختمان محکم و با علم جدید برای خودمون بنا کنیم و بریم در مدار بالاتر و با کیفیت تر زندگی خودمونو توی اون ساختمون استارت بزنیم
وقتی این مثال میاد توی ذهنم و در مورد گذشته خودم و زندگیم فکر میکنم میبنم تمام اون روزهای که هیچ آگاهی نسبت به قوانین جهان نداشتم و مدام بخاطر باورهای مخربم درگیر تضادها میشدم و زندگی ظاهر خیلی سخت میشد برام و بجای اینکه از اون تضادها درس بگیرم و به مدار بالاتر برم ،همیشه ناشکر بودم و خودمو و زندگیمو باتلاقی از بدبختیها میدونستم و قربانی شرایط بودم و هر روز زندگی برام سختر میشد تا جای که دیگه تسلیم میشدم و بقول استاد کتک خورم ملس بود و اونجا بود که تصمیم به تغییر میگرفتم و زندگی روی خوششو توی اون طوفان از زندگی بهم نشون میداد ..
چقدر این نگرش زندگی منو عوض کرد و دیگه بجای قربانی بودن و غم و غصه خوردن میشینم از مسائلم درس میگیرم و حلش میکنم
یه نکته ای که استاد توی صحبتهاشون اشاره کردن این بود که توی شرایط خوب همه خوبن ولی توی شرایط سخت که اصل آدمی خودشو نشون میده و ما میفهمیم که آدمهای اطراف ما چه باورهایی دارن ،من خودم توی یه برهه ای که هنوز درگیرشم بدهکار شدم و خیلی از آدمهایی که همیشه باهاشون خوش بودم جوری رفتارشون عوض شد که برام تعجب بود و اونجا بود که فهمیدم آدمها رو نمیشه توی شرایط گل و بلبل بشناسیم و این باعث خیلی از باگهای رفتاری خودم و آدمهای اطرافمو بهتر بشناسم
نگاه توحیدی استاد که بدون شک هیچ کجا در هیچ کتابی به این دقت بیان نشده و قطعا تمام کسانی که با استاد آشنا هستن چه بچهای سایت و چه کسانی که باهاش از نزدیک برخورد کردن اینو اعتراف میکنن و من وقتی با این نگاه آشنا شدم چقدر خودمو در مقابل عظمت خداوند کوچیک دیدم و چقدر به بزرگی الله به اندازه درک جدیدم از خداوند پی بردم ..خدای که بزرگیش به اندازه فهم من میشه ،رحم لطافتش به اندازه وسعت بی انتهاشه ،خدای که قدرت بی حد و اندازست مطلق و بخشندگی بی پایان بی اندازه داره ،خدای از مادر به من مهربانتره ،خدای که از رگ گردن من نزدیک تره ،خدای که داشتنش منو از همه چیز بی نیاز میکنه ،خدای که توی لحظه به لحظه کنارمه .خدای که همیشه خدا بوده و من تازه دارم بندگیشو یاد میگیرم
استاد عزیزم چقدر این نگاهتو دوسدارم و چقدر حالم خوبه وقتی که خودمو جزئی از خدا میدونم ،این نگاه باعث میشه تمام اون وابستگیا که یه عمر به بقیه داشتم کمرنگ بشه ،دیگه کسی نتونه به راحتی ناراحتم کنه و یا حتی خوشحالم کنه ،الهی شکرت برای اینکه میتونم شکرگذارت باشم
توحید و توحید بزرگترین قانون خداوند ،و بقول استاد اگه بشه کل قرآن توی یک کلمه خلاصه کرد اون توحید
قوانین ثابت خداوند باعث گشترش دنیا شده و یکی از این قوانین محکم خداوند اینکه دقنا حای آدمهای قوی تره ،و ضعیفها از بین میرن و با اینکه این نگاه خصمانه به نظر میرسه ولی قانون اینه و به هر طرف نگاه کنیم داره اجرا میشه چه در طبیعت چه در آدمها
اگر در تضادهای زندگی کمی تعقل کنیم میبنیم که اون تضادهای که تونستیم ازشون رد بشیم باعث قوی تر شدن ما شده و آدمهای ضعیف که نتونستن از اون تضاد درس بگیرن از بین رفتن و اتفاقا در زندگی روزمره هم وقتی با کسی برخورد داریم که ثروتمندتره ،با اعتماد بنفس تره و کارها رو بهتر انجام میده یعنی قوی تره و آدمها بصورت ذاتی از این دسته افرلد خوششون میاد و تمام این آموزشهای استاد حول همین محور میچرخه ،استاد میخواد که ما قوی بشیم چون خداوند یکی از خصوصاتش قوی بودنه
پس اگه منم میخوام مثل خداوند باشم باید قوی باشم و از پس مسائلم بر بیام ،این نگاه توی خیلی از تضادها بهم کمک کرد و این جمله استاد که میشه اگر هم جنس گرایی قوی باش ،اگر خانم هستی خانوم قوی باش دنیا مجبوره در مقابل تو تسلیم بشه چون قوی هستی ،این جمله همیشه توی سختیهای که داشت از پا درم میاورد خیلی باعث انگیزه در من میشد
طرح الهی برای تکامل و پیشرفت این جهان قوی تر شدن و رو به جلو حرکت کردن ،دنیا آدمهای ضعیف له میکنه ،امروز درکم بهتر شد که من محکومم به بتر شدن توی هر چیزی که میخوام سهم بیشتر ازش دریافت کنم ،اگر من میخوام درآمدم رشد کنه باید مهارتمو بیشتر کنم ،اگر من روابط بهتر میخوام باید بتونم اعتمادبنفس و احساس لیاقتمو رشد بدم این یعنی قانون مندی جهان و خدا
همین الان یه درکی از قوانین جهان بهم الهام شد که دوسدارم اینجا به اشتراک بگذارم ،حرفهای استاد و درکشون از قوانین اینقدر عمیق که نمیشه با چند بار گوش دادن یا حتی چند سال به اون خالصی که استاد میفرمایند رسید ،استاد عادت دارن که قوانین جهان در قالب اصل همیشه توضیح بدن و امکان نداره فایلی از استاد اینجا به اشتراک گذاشته بشه که اصل داخلش توضیح داده نشده باشه ولی هر بار از زوایای مختلف
همین الان که داشتم این فایل گوش میدادم فهمیدم که فاصله شنیدن این فایلها تا درک درستی ازشون پیدا کردن خیلی زیاد ،بطوری که منی که تمام تلاشم این بود این آگاهی ها رو اجرا کنم تازه میفهمم وقتی در موقعیت عملش قرار بگیرم اصلا اونطوری که صحبتهای استاد شنیده بودم نتونستم انجام بدم و دوباره به روش گذشته خودم عمل کردم و اینجاست که استاد میگن میخوای بدونی چقدر این حرفها رو درک کردی و تغییر کردی به اعمالت و نتایجت دقت کن
مثالی که دارم اینکه من قبل از اینکه با استاد آشنا بشم توی رابطه با شخصی بودم که بخاطر باورهای غلطم همه جوره تحقیر میشدم ،میترسیدم و اسمشم گذاشته بودم عشق ولی از وقتی با استاد آشنا شدم تونسته بودم خیلی از باگها رو تا حدودی حل کنم و سالها بود ازش هیچ خبری نداشتم و اصلا توی هیچ رابطه ای نبودم تا اینکه دوسداشتم وارد رابطه شم و اتفاقی که افتاد به محض داشتن این درخواست همون شخص خودش باهام ارتباط گرفت و من اینطور برداشت کردم که من سالها روی خودم کار کردم و با گذشتم هیچ ارتباطی ندارم ،چند بار بیرون رفتیم و اوایلش خیلی خوب خودمو کنترل کردم و از اون وابستگیا هیچ خبری نبود ولی کم کم که زمان گذشت دیدم داره اخلاقم عوض میشه ،دارم وابسته میشم یا خیلی زود رنج
وقتی بهش فکر کردم دیدم هیچ تفاوتی با گذشتم ندارم و وقتی وارد عمل به آموزها شدم کاملا برعکس عمل کردم و تازه متوجه میشم که استاد راجب نتیجه گرفتن و ثبات فرکانسی چه چیزهای به ما آموزش داده
واقعا تغییر یه باور غلط که یه عمر باهاش زندگی کردم خیلی سخت و الکی بدست نمیاد و جهاد اکبر بهترین جمله ای که میشد روی این موضوع اسم گذاشت ،من اگر میخوام نتایج متفاوت بگیرم باید متفاوت از گذشته خودم عمل کنم که اینم مستلزم خیلی چیزهاست ،کنترل ذهن ،کنترل وردیها ،نترس بودن ،توحیدی عمل کردن
استاد از شما بسیار بسیار سپاسگزام .وقتشه برم به خودم و کارهام بیشتر فکر کنم و مطمئنا شما هم از ما همین میخواید
استاد جان ازتون سپاسگزاری میکنم به خاطر این فایل بی نظیر
استاد عزیز ازکجا شروع کنم که هر آنچه که صحبت کردین ومثال زدین همه رو از نزدیک دیدم
چه اونهایی که توکل کردم وتسلیم بودم چه نتایجی رو داشته چه زمانهایی که غرور باعث کشیدنم به پایین بوده
استاد جان صحبتی گفتین آدمهایی هستن که خودشون میگن من باید به این مرحله سخت میرسیدم وباید از این سختیها میگذشتم رو خودم دیدم وبه خودم گفته ومن تعجب میکردم و میگفتم چه دلیلی داره که باید این همه سختی بکشی وبعد نعمتها وارد زندگیت بشه
استاد جان تمام حرفاتون رو با پوست و گوشت درک میکنم وتمام صحبتها تون مثل یه فیلم از ذهنم گذشت وهمه اومدن جلوی چشمم ومهر تایید میزدم
ولی به لطف خداوند وگوش دادن فایلها وشروع کردن دوره دوازده قدم که تعهد دادم تمرکزی ولیزی شروع کنم
استاد عزیزم منهر روز بدون استثنا توی ستاره قطبی
از خداوند که هدایتم کرده به این سایت وشما سپاسگزاری میکنم
واقعا شما دستی ازدستان خداوند هستی که این آگاهیها رو به بهترین روش وساده در اختیارمون قرار میدهی
استادچه نگاه زیبا و متفاوتی دارین به مسائل،واقعا شما تحسین برانگیز هستید .من تا به الان دیدگاهای زیبایی که به مسائل متفاوت دارید رو از زبان کسی نشنیدم ودرهیچ کتابی هم نخوانده ام .واسه اینه که عاشق شما ودیدگاهای شما هستم استاد عزیزم.
وقتی برای اولین بار شنیدم خدا یک انرژی است که داره به افکارو فرکانس های ما جواب میده تا چند روز گیج بودم که خدایا یعنی چی
بعداز چند روز به خود اومدم که اره درستش همینه چون قلبم به حرفهاتون گواهی میداد.ودیدم با اون دیدگاه قبل یه روز خدامهربونه یه روز ظالمه یه روز عادله و یه روز ناعادله.
اره استادمن باشما خدامو شناختم .خدایی که بین بندهاش فرق نمیزاره وعین عدالت رو در جهان برقرار کرده و هرکسی با قوانینش حرکت کنه میتونه خیر دنیا و اخرت رو دریافت کنه.
اره استاد من هرجا توی زندگیم روی خدا حساب باز کردم نتیجه شو دیدم .
سر اعتیاد شوهرم وقتی از همه جا بریدم ودیگه کاری ازدستم برنیومد فقط به خداوصل شدم دیدم که چطورخدا دستم روگرفت و همه چی روعوض کرد.
وقتی داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم چطور خدا دستمو گرفت اورد توی این سایت بهشتی.
هر روز دارم معجزهاشو می بینم هر روز دارم نعمتاشو میبینم و هر روز سپاسگذارتر میشم.
و هر روز دارم به شناخت بهتر از خودم و خدای درونم میرسم که اینم از لطف شما و اموزهای شما استادم عزیزم است.
از اونجایی که خدار وشکر ما نه تلویزیون داریم نه هیچگونه فضای مجازی واخبار..معمولا از همسایه ها خودمون متوجه یک خبری میشم.حتی نتیجه بازی فوتبال ایران رو زدم گوگل و متوجه شدیم که برد.
عزیز دلم از یه جایی شنیده بود که مرکز فلوریدا طوفان اومده..اومد به من گفت. امروز و فردا س که استاد فایل جدید در مورد این طوفان بزاره و دقیقا همین شد .
دیروز فایل رو چندین بار گوش دادیم.
و بازم دیدگاه متفاوت استاد جان به اتفاقات اطرافش..
واقعا چنین دیدگاهی که طوفان هم خیر وبرکته؟؟؟؟
من به شخصه باید اعتراف کنم شاید به ظاهر بگم آره چون همه ی حرفها ی استاد روقبول دارم.
کاملا حرف استاد درسته وقبول میکنم.
اماهنوز به خودم میگم باید از نگاه استاد به شرایط و اتفاقات اطرافم نگاه کنم وآیا من اینکار رو انجام میدم؟؟؟؟؟
من خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم.
اینکه همون اول نشونه ها رو سریع دریافت کنم و مفهموم رو بگیرم..
حالا یه داستان ساده از این هدایت خدا که گوش ندادیم.
همسایه مون اومد به عشقم گفت تو 5تومن برام بزن به حسابم من فردا برات واریز میکنم…
عزیز دلم سه بار خواست با گوشیش واریز کنه نشد؟؟(باز ما هدایت رو دریافت نکردیم که نباید واریز کنیم)آخرش رفت عابربانک و براش زد.
و فردا همانا که بعداز یک هفته اونم …به حسابش واریز شد…
بعداز این اتفاق به خودمون گفتیم خدا هدایتمون کرد اما ما متوجه نشدیم..
امروز عزیزدلم رفت برای مغازه مون. نون بخره.اومد گفت این نونوایی نونش تموم شده برم اون یکی (یکم دورتر)گفتم حالا یکم بشین بعداً برو..(کاملا هدایتی) 5دقیقه نشد که خود نونوا زنگ زد گفت بیا نون ببر.و چه نون سفارشی خودشون رو به ما دادن…
و عشقم سریع گفت دیدی تو هدایت شدی گفتی حالا فعلن بشین و منم گفتم باشه و هدایت الله بود که قرار بود زنگ بزنن..
دوتا اتفاق متفاوت کوچک اما بسیار مهم..همین کوچیک کوچیک هدایتها رو اگه من همون لحظه دریافت وعمل کنم.از جنس همون اتفاقات وهدایت ها بزرگ و بزرگتر میشه.
من باید بیشتر از همیشه روی خودم کار کنم چشم بینا داشته باشم ونشونه ها رو سریع ببینم و دریافت وعمل کنم….
این خلاصه کل زندگی همه ما انسان های اما هدایتها رو بقول استاد دریافت نمیکنیم تا حسابی چکولقد بخوریم وبعد.
استاد جانم اما من چون خوردن ملس نیست..
به گذشته ام و اتفاقی که برام افتاده.. چوپ خوردم اما یه جایی دیگه غرورم اجازه نداد و از ریشه نابودش کردم…و هروقت توحیدی عمل کردم .درهای رحمت خداوند از بینهایت دستانش باز شده.خدایاشکرت.
بازم تو جهان اونقدر میچرخیم آخرش میرسیم به توحید و یکتاپرستی خدای یگانه ومهربونم.
من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش
سفری میباید
سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت:
هر کجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو از ته دل
من خدا را دارم
من و سازم چندیست
که فقط با اوییم . . .
من خدارو دارم واقعاً چرا باید بترسم؟؟؟؟؟
اگه ایمان دارم ترس و تضاد ها معنی نداره و باید رها باشم و فقط از خدا بخوام برام حلش کن و دلها رو برام نرم کنه…
اگه ایمان دارم نباید نگران مشتری برای مغازه باشم.
باید فقط وفقط روی باورهای کار کنم و از بودن در مغازه ام لذت ببرم. و مابقی کارها رو بسپارم به خدا
خدایا کمکم کن که هرروز حالم عالیتر از دیروز م باشه .خدایا کمکم کن که سپاسگزار نعمتهای باشم وچشمام هر لحظه زیبایی های بیشتری رو ببینه.
بقول استاد از خودت سوال کن چرا باید شاد باشم و حالم خوب باشه؟چرا شکر گزاری باشم؟؟؟؟
چون من خودم خالق زندگیم هستم و بفهیم که این افکار وفرکانسهای خودم که دارم اتفاقات رو به زندگیم دعوت میکنم.
خدایا کمکم کن من خودم میخوام خودم مولد ثروت باشم و یک موحد یکتاپرست باشم.
استاد خیلی این فایل به دلم نشست یه نکته مهم : «اگه به ضعیف ها کمک کنی ضعیف تر ، وابسته تر ، بی ایمان تر میشن » استاد من قبلاً شخصیت ضعیفی داشتم و هی از جهان ضربه میخوردم ! و این باعث شد که من بیدار شم و روی خودم کار کنم(فایل به پرنده ها غذا ندهیم رو حتما ببینید)
اما الان که دارم روی خودم با کمک الله کار میکنم و به خدا بار ها خدا خودش اومده کمک کرده که اشتباه نکنم یعنی حمایت کرده مثلا پریروز بهم پیشنهاد کار دادن اینطوری من آموزه های شما رو خریداری میکنم و بیشتر هم پیشرفت میکنم
دوستان لب کلام : اگه روی خودت کار کنی خدا کمکت میکنه اگر هم بدبخت بیچاره باشی وضعیتت بدتر میشه ولی هرگز دیر نیست هر لحظه خودت بخوای در مدت کوتاه و شیرینی به هر آنچه بخوای میرسی
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم جان مهربان و همه ی دوستان هم مسیرم
چقدر این نگرش زیباست که ما چیزی به نام بلایای طبیعی نداریم و اینها همش موهبته از طرف خداوند
چقدر این دیدگاه حال خوب کنه چقدر آرامش میده و چقدر زیبا استاد عزیزم این دیدگاه و توضیح میدن و کلی منطق درست براش میارن واقعا استاد شما تحسین برانگیزید تا حالا از کسی نشنیدم که به سیل و زلزله و طوفان و …. بگه این یک موهبته و حتما یه خیر و منفعتی برامون داره ولی تا دلتون بخواد شنیدم که این یه عذاب الهیه و حتما اون ملت یه سری گناهان کبیره ای مرتکب شدن که مستحق این بلای طبیعی هستن
خدایا شکرت که بازهم از طریق استاد عزیزم این آگاهی هارو دریافت میکنم وسعی دارم و سعی میکنم همیشه روی خودم کار کنم و باورهایی که از گذشتگان به من رسیده رو زیر سوال ببرم و هر چیزی رو قبول نکنم و باورهای درست افکار درست برای خودم داشته باشم و هر روز روی درک بهتر قوانین خدا و نحوه ی عملکرد جهان بیشتر کار کنم
چقدر عالیه که از این زاویه به این موهبت های الهی نگاه کنیم که
قراره کلی پیشرفت و گسترش ایجاد بشه
و خیلی مهمتر از اون چقدر قدرت و عظمت خداوندو میشه دید و پی به عجز وناتوانی خودمون در برابر قدرت خداوند ببریم
و چقدر این مردمان عزیز تحسین برانگیزن چقدر مهربانانه بهم کمک میکنن واقعا اون حس همدردی و کمک رسانی شون قشنگه
که توی شرایط سخت که هر کسی ممکنه به فکر خودش باشه اما برخلاف تصور ذات خوب این مردم بیشتر خودشو نشون میده
استاد قبلا در مورد اصل بقای اصلح گفته بودن ولی احساس میکنم تو این فایل بیشتر درکش کردم که این قانون برای همه اینجوری کار میکنه یا قوی میشوی و میمانی یا ضعیف هستی و از بین میری قانونیه که تو طبیعت، حیوانات و انسان ها به یک شکل عمل میکنه
طبق این قانون همیشه باید رو خودت کار کنی قوی بشی هر بار خودتو مهارت هاتو بهبود بدی به فکر پیشرفت و عملکرد بهتر باشی چون اگه راکد بمونی اگه حرکتی نکنی از بین میری
خداوند همیشه یار و یاوره شجاعانه خداوند همیشه پاسخ میده به مؤمنان به متوکلان و همیشه درهارو به روشون باز میکنه پس من نوعی اگه بخوام خدا همه جوره هوامو داشته باشه باید هر روز روی تقویت ایمانم روی بهبود شخصیتم روی بهبود توانایی هام کار کنم و اینو همیشه آویزه ی گوشم کنم که خداوند از بنده های ضعیف و بیچاره خوشش نمیاد و نه تنها هیچ کمکی نمیکنه که شرایط بهتر بشه بلکه طبق فرکانس های خودم مسیر این ذلت و بدبختی و هی برام هموارتر میکنه
چون خداوند که احساس نداره اون داره طبق مشیت و قوانینی که داره عمل میکنه اصلا هم براش مهم نیست تا قعر چاه هم باشم اگه خودم خودمو تغییر ندم ایمان نیارم باورهای درستی نداشته باشم هیچ اتفاق خاصی برام نمیفته
گام بیستم live | live |آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
الا بذکرالله تطمعن الغلوب در هر لحظه دلها با نام و یاد تو آرام می گیرد
به نام خداوندی که رحمتش همگان رو دربرگرفته و رحمت های خاص و ویژه ای داره برای کسانی که خاص و ویژه باورش میکنن سپاسگزارم
درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!
خدارو صد هزار مرتبه شکر شما عزیزان در مدار این توفند و طوفان میلتون نبودید که حتی باد و باران و هوای ابری این وضعیت رو حس نکردید خدا رو شکر و آمدید لایو گذاشتید استاد جان ممنونم
با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این سایت ملکوتی عزیزمون حضور دارند
صحبت استاد عزیز در این فایل
مبحث طوفان ها و تغییرات آب و هوایی در طبیعت برای گسترش جهان برای رشد و پیشرفت ..
و دیگر اینکه مبحث ضعیف بودن و قوی بودن چه نتایجی در بر دارد
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند؟
کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ
خداوند همه را هدایت می کند چه آن کسی که بخواهد بسمت خوبی ها حرکت کنند و چه آن کسانی که بسمت بدی ها حرکت کنند
اگر در مسیر درست حرکت کنیم نتایج هم درست خواهد بود و اگر در مسیر نادرست حرکت کنیم نتایج هم نادرست خواهد بود
و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند،و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد
هر چی سنگه برای پای لنگه
هر چی سخیه برای ضیعف هاست
هر چی مشکلاته برای ضعیف هاست
هر چی دردسره برای ضعیف هاست
در ضعیف بودن هیچ پاداشی نیست
در ضعیف بودن هیچ دلسوزی و دل رحمی نیست
در ضعیف بودن هیچ رشد و پیشرفتی نیست
ضعیف بودن نه در این دنیا و نه در آن دنیا هیچ رحمت و مروتی در کار نیست
ضعیف بودن و ضعیف ماندن یعنی ظلم بخود
ضعیف بودن و ضعیف ماندن یعنی شرک یعنی نگاه به بیرون یعنی دست گدایی بسمت عوامل بیرونی دراز کردن یعنی نگاه به دستان غیر خداوند یعنی سر کج کردن و عجز و عاجز بودن
ضعیف بودن یعنی دریچه ی قلبمون بسته است
یعنی زاویه ی نگاه مون بسمت تاریکی هاست
یعنی در مدار منفی بودن و سر خم کردن
در صورتی که فقط و فقط باید در مقابل خداوند سر تعظیم و فروتنی داشته باشیم
خداوند فقط به کسانی پاداش میده که قوی باشند و در مسیر درست حرکت کنند و روی افکارشون کار کنند تا رشد و پیشرفت کنن
قدرتمند بودن را برای خداوند و این سیستمی که این جهان را هدایت میکند بدانیم
خداوند قوانین و سنت و مشیعتی در این جهان وضع کرده که تغییر ناپذیره و اگر طبق این قوانین رفتار کنیم و حرکت کنیم بمسیرهای خوب هم هدایت می شویم و همیشه در زمان و مکان درست و مناسب و در همزمانی های درست و مناسب و اتفاق ها شرایط و اوضاع و موقعیت و افراد درست و مناسب هم جهت با خواسته هامون هدایت می شویم
خداوند افکار و احساسات بشری ندارد که بخواهد برای ناله و اشک و توی سر خودمون زدن دلسوزی کند
استاد جان از وقتی آن فایل حُزن در قرآن را دیدم و قانون جذب در قرآن را از شما شنیدم در همون چند سال پیشه فهمیدم که غمگین بودن و احساس بد داشتن چه عواقبی بهمراه داره و شکر خدا آنقدر باورهای مذهبی من سست و بی پایه و اساس بود که خیلی زود باورهام در مورد غم و غصه و ترس و نگرانی و استرس و دل نگرانی ناله و اشک ریختن و التماس کردن تغییر کرد
خدا رو شکر در تلاطم ها و توفان های گذشته زندگیم دقیقا چنان سختی ها توفان های میلتون را چشیده بودم که همانند آن خانه ها از ریشه زیر و رو و در هم شکستم و با همان اشک ها و ناله ها و احساسات التماسانه می خواستم احساسات مادرانه ی خداوند را برانگیزانم تا شاید دلش بحالم بسوزند و به رحم آورد و هر روز هم بدتر و بدتر میشد .. تا جایی که ا به آخر خط رسیده بودم و بقول استاد کتک خوردن به حد آخر رسیده بودم فقط نمرده بودم و نفس میکشیدم … ولی زندگی من زمانی تغییر کرد که با استاد عباسمنش و آموزه های تأثیر برانگیز و با قوانین این جهان هستی آشنا شدم و
میخواستم پولدار شوم ولی غافل از اینکه هیچ درکی از آن طوفان میلتونی که زندگیم را از ریشه نابود کرده بود نداشتم…. اینکه آن خانه ی من از اساس و پایه ویرانه شده و نیاز به ساخت و ساز جدیدتر و بهتر و قدرتمندتر و قوی تری داشت .. شکرخدا
با تمرین و تکرار و تکرار و تکرار و تلاش های مداوم و مستمر برای داشتن احساس خوب و تمرکز به خوبی ها و نکات مثبت و تکیه بر ایمان و یقین و توکل بر خداوند یکتا توانستم از آن تاریکی ها نجات پیدا کنم و همچنین یاد گرفتم برای کوچکترین نعمت هام سپاسگذار باشم و حتی برای اتفاقات ناجالب هم سپاسگذاری می کردم و همچنان سپاسگذار هستم چون فهمیدم هر چیزی در زندگی من. الخیر و فی ماوقع هست پس در نتیجه اتفاقات ناجالب را هم بنفع خودم تغییر دادم و شکر خدا تاکنون همه چی بنفع من پیش رفت و آن خانه ی درهم نابود شده ی بی اساس و پایه و سست پوسیده ی قدیمی زیر آن طوفان ها باید از بین میرفت تا دوباره قوی تر و قدرتمند تر و هماهنگ با قوانین جهان هستی از نو ساخته شود و سبب خیر شد تا من. در مدار رشد و پیشرفت و خودسازی و خودشناسی و خداشناسی هر روز بیشتر از همیشه فوندانسیون زیر بنایی خودم را کارا تر محکم تر و قویتر بسازم!!!!
خدایاااااا هزاران هزار بار شکرت که من را در مدار دریافت این آگاهی های الهی هدایت کردی
خدای مهربان و وهابم شکرت به من نعمت و قدرت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی
خدا رو شکرت که امروز هم طبق تعهدم توانستم بیام و کامنتی بنویسم و روی خودم و افکارم بیشتر از همیشه کار کنم خدایااا شکرت
و طبق تعهدم گام بعدی رو هم بردارم ..
و این داستان همچنان ادامه دارد!!!!
مرسی مرسی استاد قشنگم که این طوفان میلتون سبب خیر شد تا شما از زاویه و چشم انداز قوانین جهان هستی مبحث خداشناسی و خودشناسی و خودسازی را بیشتر از همیشه برامون توضیح دهید ممنون و سپاسگذارم
خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای تدوین و تنظیم و ترتیب و توضیحات کپشن که من را بیشتر از همیشه به آگاهی های بیشتری هدایت میکند ممنون و سپاسگذارتان هستم شکر حضورتون مرسی مرسی که هستید !!!!
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم
استاد چی گفتی عجب فایلی بود…
من حدود 10 ماه پیش به کسی کمک مالی کردم البته خودش از من خواسته بود. به کسی کمک کردم که فردی بسیار ثروتمند و معتبری بود و چون ایرانی نبود و پول ایرانی نداشت و امکان چنچ براش نبود از من درخواست کمک کرد….
بماااند که چه اتفاقاتی بین منو این آقا افتاد و ما با هم اوکی شدیم….
یعنی من وارد بازی شده بودم که هم رابطه عاطفی منو درگیر کرده بود و هم مسائل مالی منو و حتی کسب و کارمو
استاد اینقدر دلم میخواد این داستان رو از صفر تا صد براتون تعریف کنم که حد و حساب نداره ولی خب طولانیه داستانی 10 ماهه که لحظه به لحظه هاش درس، تجربه، بی ایمانی من، مشت و لگد هایی که خوردم، طلبکار بودن من از خدا، مهربانی های خدا، هدایت های خدا، نشانه هاش و .و و …
راستشو بخوایی امروز ظهر این فایلو گوش کردم تصمیم گرفتم داستان از اول براتون بگم سه بار هم تا نیمی از داستان رو هم تایپ کردم ولی ی دفه دیدم خیلی طولانی شده پاک کردم . الان هم باز به هدایت خدا بلاخره نشستم بخش خیلی کوچکی رو تونستم براتون تایپ کنم ….
میخوام آخرین تجربه این 10 ماهو بهتون بگم
من 10 ماه پیش به این آقای ثروتمند و معتبر کمک مالی بسیار بسیار ناچیزی کردم .. اینم نه یکبار عین ده ماه، هر ماهش بارها و بارها کمک کردم، قرض کردم و هر بار سعی کردم گره از مشکلش بردارم….
قبل از اینکه منو این آقا رابطه عاطفی برقرار کنیم من از منش و رفتارش از حیایی که داشت از مهربونیش از اینکه زبونش فقط به خیر باز میشد اینکه دست به خیر داشت و میدیدم به موسسات و مراکز خیریه چطور کمک مالی و دارویی میکنه و تیکه کلامش این بود« کار خدا شکر خدا» و این خدایا شکرت خدایا شکرت از زبونش نمی افتاد ، شیفته رفتار و کردارش شدم بطوری حتی ی وقتایی میگفتم نکنه خدا خودشو داره اینجوری خودشو به من نشون میده چون من همیشه از سن کم از 15 سالگی به یک شهر دور از خانوادم رفتم و تنها شدم این حس همراهم بود که خدا هر لحظه باهام حرف میزنم چون من خیلی سر خدا غر میزدم خدا هم با مهربونیش گوش میداد و به خودش قسم با همه بداخلاقی های من هدایتم میکرد و من هدایتشو میگرفتم…. استاد من آدمی هستم که معمولا پول قرض نمیگیرم نه اینکه تا الان نگرفتم ولی خیلی کم و به ندرت و بسیار مبالغ ناچیز ، در کل من بدهی که تو زندگیم داشتم تو همین زمانی که به این آقا کمک کردم 30 میلیون تومن هم نبود که وامی بود که از بانک گرفته بودم اما ببینید چی بود و من چه حس خوبی از این آقا گرفته بودم که این کارو براشون انجام دادم. که بعد فهمیدم از شما یاد گرفتم و هدایت شدم که اصلا کار درستی نبود که انجام دادم بعد تازه منت هم سر خدا میزاشتم. یادمه یک فایلی از شما دیدم که میگفتید نمیخواد تو کار خدا دخالت کنی خدا خودش کارشو بلده تو برو زکات و صدقه کارتو پرداخت کن نمیخواد سر خدا و سر بنده خدا منت بزاری، گفتید که خودتون برای اینکه حس خودتون خوب بشه کمک میکنید فقط برای خودتون نه اینکه زندگی طرف مقابل رو عوض کنید یا اینکه کسی باشید که تغییر در زندگیش ایجاد کنید . یادمه گفتید که هر کسی در هر جایی که هست اگر خودش بخواد خدا هدایتش میکنه و در مدار درست قرار میگیره و هدایتها بهش میرسه نمیخواد دلتون برای کسی بسوزه و غیره…..
خلاصه جونم براتون بگه استاد جان من به غیر از اون مبالغ ریز ریزی که کمک میکردم اولین پول درشتی که قرض کردم 200 میلیون تومن بود ( اینو بگم که هر بار من شاهد مشکلات این آقا بودم و هر بار با خجالت به من میگفت که من جبران میکنم برای همین منم هر بار کمکش کردم)
وقتی این پولو قرض گرفتم قرار بود 10 روزه این پول برگرده منم خوشحال که هم قرض ادا میشه و هم این آقا بلاخره کمکی، کاری، چیزی، برای من داره دیگه انگار که منتظر جبران بودم اونم نه کم خیلی زیاد ….
خدا منو ببخشه که من خدارو فراموش کرده بودم و توکلم به غیر از خدا بود ….
این ده روز رسید اما پول پاس نشد. مهلت یک هفته ای گرفتیم باز پاس نشد مجبورشدیم از کسی دیگه این 200 تومن بگیریم به اون نفر قبلی بدیم و از این یکی وقت دو هفته ای بگیریم. من از کسی پول قرض گرفتم که بازاری بود و اون هم بخاطر کسادی بازار برای من قرض گرفت. این آقا چون اعتبار زیادی تو بازار داشت و منو خیلی قبول داشت به طرف مقابلش گفته بود تو کار میندازم و فلان قدر هم روی پولت میاد که سود کار میشه اینجوری نه اسم قرض بود نه اعتبارشو زیر سوال برده بود…. خلاصه استاد این دو هفته هم اومد باز پول پاس نشد … دوباره از نفر سومی قرض گرفتیم به اون دومی دادیم به همون قصد که تو کار مینداختیم و سود کار هم اضافه میشد ….. خلاصه استاد سرتون درد نیارم این 200 میلیون تبدیل شد به 7 میلیارد و 400 میلیون
آخ که چقدر خوب میشد بجای تایپ ویس هم فرستاد همه رو با جزییات براتون میگفتم..
من تو این مسیر وقتی 200 تومن شد 250 بعد 300 بعد 370 بعد 400 بعد 550 بعد 700 بعد 1200 و و و ……
منم شاکی از خدا که چرا هیچ کاری نمیکنی… آخه پای من وسط بود هی به خدا میگفتم من دست بنده تورو گرفتم من به حسم اعتماد کردم پس این اعتماد به قلب چیه پس استاد چی میگه خدایااا مگه تو وعده صدق نیستی مگه تو نگفتی نیکی کن پاداش میگیری خب پس چرا
استاد و من هر شب با گریه به خدا چرا چرا میکردم
روزها از تلفن های طلبکارا خوراک نداشتم شبها خواب نداشتم همه ی زندگیم کسب و کارم همه چیه منو درگیر کرده بود
قبل از اینکه پول به 7 میلیارد برسه از خدا خواسته بودم که بابا بهم بگو سوراخ کجاست از کجا دارم میخورم بهم بگو حداقل بفهمم . همش فکر میکردم خدا داره منو امتحان میکنه ، حتما دارم بهای هدفم که یک رابطه خوب و عالی هست را پرداخت میکنم آخه به جرات میتونم بگم که این آقا تقریبا 90 درصد همون چیزی بود که من بارها و بارها تجسم مرده بودم و از خدا خواسته بودم…..
استاد حرفتون به دلم نشست درست گفتید باور غلط من این بود که حتما برای موفقیت باید یک بدبختی بکشم دیگه همینجوری به این راحتی ادمبه یک خواسته بزرگ دست پیدا نمیکنه این همه بدبختی هم برای رسیدن به یک رابطه عاطفی عالی بود …..
خلاصه بعد به خودم گفتم خب مشکل من نیستم این آقا داره امتحان میشه من که کار بدی نکردم اما خب به خودم اومدم دیدم بابا من دارم زجر میکشم اون حتی از کشور هم خارج شده بود و هر بار میگفت فلان مشکل پیش اومده صبر کنید پرداخت میکنم و فقط من مونده بودم و کلی بدهی ……
اولین هدایتم از آموزهای شما استاد عزیزم و نشانه های خدا و خواسته هر روز و هر لحظه من از خدا این بود که هدایتم کنه این بود که فهمیدم ندای قلبم درسته حرفهای استاد درسته که ندای قلب دروغ نیست این نجوای ذهن هست که جای شیطان هست و دروغ میگه…بعد فهمیدم که دارم به ناخواسته ها توجه میکنم پس اولین قدم من توجه به خواسته من که پرداخت بدهی بود. خب من تمام تلاشمو میکردم که توجه خودمو بر روی زیبایی ها و نکات مثبت بزارم که اولین چیزی که به ذهنم رسید که اون آقای بازاری خیلی آدم خوبیه که داره با من کنار میاد… باز جلوتر رفتم دیدم ی کمی اوضاع بهتر شد اون قدر کم که به زور باید توجه خودمو بهش جلب میکردم برای همین به خدا گفتم پس یعنی این نیست یعنی این بود ولی بازم هست بازم ایراد هست که باید پیداش کنم بهم بگو بگو مشکل کجاست و باز با آموزه های شما و نشانه های خدا هدایت شدم به این که همینجور که دارم به زیبایی ها توجه میکنم باید از داشته هام هم سپاسگزاری کنم…. بعد تو قدم بعدی فهمیدم سپاسگزاری، توجه به نکات مثبت، دیدن زیبایی ها، و حالا باورهای نادرست باید پیدا کنم که اولیش این بود که خدا داره منو امتحان میکنه. رفته رفته باز هدایت شدم به این که باید بشینیم و قوانین جهان هستی رو برای خودم مرور کنم شاید چیزی رو یادم رفته ….. تا اینکه استاد رسیدم به شرک
استاد وقتی فهمیدم اون سوراخی که هر بار به خدا میگفتم چیه و اصلی ترین ایراد من توکل به غیر خدا بوده و شرک به پروردگار، خیلی بهم ریختم به پهنای صورتم اشک میریختم و از خدا طلب بخشش میکردم. خوشحال بودم که فهمیدم مشکل چیه اما خب هنوز ته اون شرک هنوز در من بود چون باز طی سه مرحله این پول بیشتر شد تا رسید به 7 میلیارد و من هر بار انگار که میگفتم توکلم به خداست ولی باز امیدم به اون آقا بود که از خارج از کشور پول بزنه اما وقتی که از ته قلبم از وجودم فقط و فقط از خدا طلب کمک کردم و امیدم توکلم و اعتمادم فقط به خدا شد این پول استپ کرد و دو ماه این پول اضافه نشده و ما بلاخره تونستیم با کمک خدا و دست خداوند که به سمتمون فرستاده شده بود بدهی رو پرداخت کنیم بدون اینکه ما ریالی از جیب پرداخت کنیم.
استاد با اشک دارم براتون تایپ میکنم نمیدونم چطوری بگم دلم میخواد فریاد بزنم بگم به خود خدا قسم که تنها و تنها و تنها کافیه باوری توحیدی داشته باشیم فقط کافیه که به خودش توکل کنیم فقط کافیه که از خودش بخواهیم به قول شما جهان به طور معجزه آسایی همه چی رو درست میکنه و چه آسان میشود آسانی ها….
این داستان منو این آقا هنوز هم هست و خیلی دلم میخواد فایلی صوتی براتون ضبط کنم و براتون بفرستم و بهتون بگم که چطور شد منو این آقا تونستیم این بدهی رو پرداخت کنیم و الان چه رابطه عاشقانه بسیار بسیار زیبایی رو بدون وابستگی ، یک رابطه بسیار سالم و خوبی رو با هم داریم و به لطف الله نزدیک عروسیون هم هست.
دوستتون دارم و همیشه آرزو کردم و باز هم براتون آرزوی سلامتی و سعادت دارم. در پناه خدا شاد و پیروز باشید.
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این مسیر زیبا
خداروشکر میکنم که بار دیگه این فرصت رو دارم که بیام سپاسگزاری کنم از خدای مهربانم که من رو هدایت کرد به این مسیر و الگو و راهنمایی رو سر راهم قرار داد تا بتونم اصل رو از فرع تشخیص بدم و شخصیت توحیدیتری رو پیدا کنم و به این ترتیب تاثیرگذارتر باشم در جهان هستی
وقتی آدم به موضوع توحید فکر میکنه دقیقاً به این نتیجه میرسه که تمام افرادی که در جهان اثرگذار هستند بدون استثنا شخصیت و رفتارهای توحیدیتری داشتند.
استاد وقتی شما درباره الگوهای تکرارشونده گفتید داشتم فکر میکردم تو زندگی من انگار یه سیکل فرکانسی هست که هرچند وقت یکبار تکرار میشه، حالا تو بعضی اتفاقها طول موج این سیکلی خیلی بلندتره و در بعضی اتفاقها کوتاهتر، مثلاً من در بسیاری از موارد رفتارهای بسیار توحیدی رو داشتم و در موارد دیگه کاملاً مشرکانه عمل کردم اما این الگو کاملاً مشخصه که از یه جایی به بعد که من فهمیدم دلیل نتیجه نگرفتنهایی من یا بهتریه بگم نتایج نادلخواه من در زندگی همین شرکه سیکل فرکانسی دلخواهتری برام آرام آرام ایجاد شد و اتفاقات دلخواهتر بیشتر برام رخ داد.
شروع این داستان هم دقیقاً با هدایت به سمت شما بود یعنی قشنگ یادمه اون شبی که حسابی چک و لگد خورده بودم و از خدایی که به این وضوح نمیشناختم و فقط حسش میکردم کمک خواستم که مسیر رو به من نشان بده.
پیشترها وقتی از این صحبت میکردین که خدا احساساتی عمل نمیکنه خیلی گیج میشدم یعنی با خودم میگفتم چطوره خداوند این احساس رو در وجود آدم قرار داده بعد توقع داره ما احساساتی عمل نکنیم؟ اصلاً مگه میشه؟ فقط یه سادیسم میتونه همچین کاری رو انجام بده. به خاطر همین هم هست که این همه جک درباره خدا ساختند و انقدر آدما دوست دارند که خدارو مثل یک انسان ببینند. بعد در جای دیگه میگه که من از روح خودم در شما دمیدم، پس چطور میتونه احساسی نباشه؟
موضوع اینجاست که ما درک درستی از جایگاه خدا، جایگاه انسان و درک ارتباط بین خدا و انسان نداریم و احتمالاً ارزش احساسات رو در وجودمون درک نکردیم.
به نظرم اگر ما درک کنیم ارزش احساسات رو در وجودمون به خوبی میتونیم زندگی دلخواه خودمون رو بسازیم.
از نظر من احساسات تنها یک ابزاره و لاجرم ما باید نگاه ابزارگونه بهش داشته باشیم اگر میخواهیم که خالق زندگی خودمون باشیم. این یک ابزاریه که کنترلش به دست ما قرار داده شده و ما مختاریم که ازش به چه شکلی استفاده کنیم و این ابزار یکی از چیزهایی است که انسان رو از سایر موجودات جدا میکنه.
به نظرم خداوند حساب ویژهای روی انسان باز کرده و به همین خاطر ابزار بسیار قدرتمندی هم در اختیارش قرار داده.
تمام موجودات دیگه احساسات خود را نمیتونند آگاهانه کنترل کنند، مثلاً یک سگ نمیتونه خودش آگاهانه انتخاب یا کنترل بکنه که نسبت به عقیم شدن بتونه دید دیگهای پیدا کنه یا وقتی مثلاً یک نفر تو حریمش وارد میشه با خودش بگه خب حالا این دفعه رو صبر میکنم نمیگیرمش تا ببینم چه کار میکنه، اون برمبنای برنامهای که داره عمل میکنه.
اما انسان کاملاً میتونه کنترل این ابزار رو به دست بگیره و جالبه به اندازهای که انسانها مهارت پیدا میکنند در این کار پیشرفت و تاثیر بسیار زیادتری به نسبت بقیه دارند.
اگر به مفهوم توحید و ایمان فکر کنیم میبینیم که این مفاهیم به نوعی کنترلکنندههای احساسی ما هستند، این همان چیزیه که تو فیزیک کوانتوم داره اتفاق میفته و در قرآن به زیباترین شکل ممکن با عقل و درک مردم 1400 سال پیش توضیح داده شده، ارتعاشات(احساسات) ما داره تاثیر میگذاره روی دنیای اطرافمون و این همان چیزیه که به وسیله قدرت تفکر میتونه کنترل بشه.
واقعاً ساختار حیرتانگیزی داره وقتی بهش توجه میکنی، اینکه ما این قدرت رو داریم که بهواسطه کانون توجه و تفکرمون احساسمون رو کنترل کنیم و نتیجه اتفاقات رو تغییر بدیم.
دقیقاً همین دیشب بود که در صحبت با یکی از دوستانم داشتم از تغییر بنیادین شخصیت خودم درخصوص برخی از موارد صحبت میکردم و بهش میگفتم که این خیلی زیاد داره بهبود ایجاد میکنه در احساس و اتفاقات زندگی من. خیلی راحت اگر بخوام بگم وقتی تو لوس بازی رو کنار میگذاری، نمیخوای خودت رو به موش مردگی بزنی و سعی میکنی قوانین جهان رو به خوبی درک کنی و در عمل اجراشون کنی واقعاً نتیجه مثبتش رو از همان لحظه تو زندگیت میبینی و هرچقدر که این روند ادامه پیدا میکنه زندگی اتفاقات دلخواهتری رو وارد تجربیات ما میکنه.
من در گذشته خیلی حسادت میکردم البته نه اینکه واقعاً آدم حسودی باشم همان موقع هم یه چیزی ته قلبم تایید نمیکرد این احساس رو اما داشتمش یعنی وقتی میفهمیدم یکی تو چشم تره یا یه موفقیتی کسب میکرده میخواستم من هم جای اون باشم و یه جورایی حسم بد میشد اما از وقتی که فهمیدم چقدر کانون توجه و احساسی که حاصل این توجه هستش قدرتمنده واقعاً تمام تلاشم رو دارم انجام میدم که این عادت رو تغییر بدم. الان وقتی یه کسی رو میبینم که شرایط خوبی داره دیگه ناخودآگاه تحسینش میکنم، ناخودآگاه حس همزادپنداری خوشحالی حاصل از اون اتفاق مثبت تو زندگی اون فرد رو دارم.
من یاد گرفتم که توجه به احساسات خیلی مهمه، خیلی زیاد.
ما همش اکثراً وقتی نتیجه نمیگیریم میریم سراغ افکارمون، یعنی سریع دنبال این هستیم که بگردیم ببینیم چه فکری داریم که نتیجه دلخواه نشد و ممکنه که خیلی وقتا نفهمیم که دقیقاً چه فکری داریم اما به نظرم یه قدم جلوتر از اون اینکه بریم سراغ احساساتمون، یعنی احساسی که در لحظه داریم رو بتونیم حس کنیم، حسه حسادته؟ حس خشمه؟ یا حس ذوق یا مهربانی؟
بعد به خودمون یادآور بشیم که این احساس یک نشانست، یک چیزی را داره به من میگه، داره یه پیامی رو به سیستم مغزی عصبی من میده که یا یک جریانی رو ادامه بده یا تغییرش بده.
نخوایم انکارش کنیم، شاید اشتباهترین کار اینکه ما احساساتمون رو انکار کنیم یعنی وقتی حسادت میکنیم انکار کنیم این حسادت رو، دقیقاً مثل یک آشغالیه که به جای اینکه برش داریم بندازیمش دور قایمش میکنیم زیر مبل یا فرش که دیده نشه.
اگه دقت کنید تقریباً اکثر ما یه همچین واکنشی رو نسبت به احساساتمون داریم و آگاه نیستیم به اینکه این احساسات دارند چه پیامی رو به ما میدن.
من به شخصه با انکار کردن حسادتم رو از کنترل نکردم، پذیرفتمش و سعی کردم پیامش رو دریافت کنم.
ما مفهمومی رو داریم به اسم برانگیختگی احساسات یعنی احساسات ما و افراد داره در هر لحظه برانگیخته میشه
اما سوال اینجاست که آیا ما مطلع هستیم از این موضوع در خودمون؟
ما میدونیم که احساسات ما در چه جهتی داره برانگیخته میشه؟
چه چیزی داره این احساسات رو برانگیخته میکنه؟
من در خودم فهمیدم در بسیاری از موارد دلیل اینکه من دارم حسادت میورزدم به این خاطره که من در خودم احساس لیاقت رو نمیبینم، این احساس لیاقت باور کمبود رو به همراه میاره، عدم اعتماد به نفس رو به همراه میاره، فرو رفتن در حاشیه امن رو به همراه میاره و نهایتاً اون احساس حسادت رو شعلهورتر میکنه و این شعلهور شدن دامن سایر احساسات ما رو هم میگیره.
وقتی آدم حسادت میکنه نمیتونه عشق بورزه
وقتی آدم حسادت میکنه نمیتونه آرامش داشته باشه
وقتی آدم حسادت بورزه نمیتونه لذت رو تجربه کنه
همیشه یه جاش لنگ میزنه
همیشه از خودش ناراضیه چون پیام احساسی خودش رو دریافت نکرده
باز برمیگردیم سراغ اصل قانون
وقتی آدم بدونه که تنها راه تجربه خوشبختی درک قوانین جهان هستیه خیلی راحتتر میتونه به احساسات خودش آگاه باشه و در جهتشون قدم برداره.
یادمه در گذشته همیشه تو خانواده ما برادر بزرگترم مدارس غیرانتفاعی، حمایت از طرف والدین برای انجام هرکاری از بیزینس و ازدواج رو داشت اما هرگز هیچ کمکی هم به خانواده نمیکرد و همیشه هنوز که هنوزه یه شخصیت همیشه طلبکار نسبت به والدینم داره با اینکه الان خودش سنی ازش گذشته و صاحب خانوادست.
اما من دقیقاً نقطه مقابل ایشون هستم
به جز پیش دبستانی که یه مدرسه غیرانتفاعی اما تقریباً رایگان بود در تمام مقاطع حتی آموزش عالی من یه هزار تومنی هزینه شهریه پرداخت نکردم و همیشه بهترین شاگرد و بهترین نمرات رو داشتم.
از نظر حمایت کمترین حمایتها رو داشتم که در مقابل برادرم تقریباً میتونم بگم هیچ اما خب من همیشه فردی بودم که هوای خانواده رو داشته از همه نظر.
یه جاهایی وقتی این فایل رو گوش میدادم کاملاً به اشتباهات رفتاری خودم، به دلسوزیهایی که داشتم فکر کردم.
نه اینکه کمک کردن بد باشه اما من از دهن خودم زدم و دادم به دیگران و این درحالی بود که واقعاً به خودم فشار وارد شد.
شاید خیلی شنیدیم و به نظرمون قشنگ باشه که نه اگر تونستی از چیزی که دوست داری ببخشی هنر کردی وگرنه اون ارزش نداره، درصورتی که این مقام خودش تکامل نیاز داره.
این نگاه مسیر پیشرفت من رو خیلی ناهموارد کرد. من فهمیدم در این جریانات خیلی انگار تشنه تاییدطلبی و تحسین از جانب دیگرانم.
الان میتونم یه مسافرت خارجی برم یه تجربه جذاب داشته باشم اما انجام نمیدم و اون رو برای یه فرد دیگهای هزینه میکنم به هوای اینکه آدم بهتر و مورد تاییدتری باشم
بعد همین نگاه چون ریشش ایراد داره مثلاً تو بیزینس یه سری ایدهها بهم الهام میشه اما چون فکر میکنم که ممکنه از نظر دیگران مورد تایید نباشه انجامشون نمیدم و بهشون بیتوجهی میکنم.
یعنی یکی از مهمترین پاشنه آشیلهای من همین نظر دیگرانی بوده که فکر میکردم برام مهم نیست اما وقتی نتیجه دلخواه نمیاد تو فکر میکنی و به این نتیجه میرسی که نخیر، خیلی از چیزایی که فکر میکنی تغییر کرده هنوز تغییر نکرده، یکم بهتر شده اما ریشش همونه. همان ترسه، همان نگرانی از حرف مردم، همان شرکه.
چند روز قبل از این فایل اتفاقاً داشتم تمارین جلسه 2 و 3 دوره فوقالعاده کشف قوانین رو انجام میدادم (هربار من تمرینات این جلسات رو انجام میدم واقعاً کوانتومی رشد میکنم) بعد به این رسیدم که آقا در مورد اون خواسته خاص من خیلی سخت گرفتم، یعنی نگاه آسانی ندارم نسبت به رخ دادن این موضوع، حالا فکر میکنید چرا؟ به خاطر حرف مردم، به خاطر تایید طلبی از دیدگاه مردم. انصافاً در من هم خیلی ریشهدار هستا یعنی وقت دقیق شدم روش متوجه شدم که نه بسیاری از رفتارهای من یه جورایی نشئت گرفته از همین موضوعه.
چند روزی هست که در مورد مفهوم فضل در قرآن مطالعه میکنم و تصمیم گرفته بودم که مطالعه و پژوهش در قرآن رو جز برنامههای زندگیم قرار بدم، هرچند که تو دوره دوازده قدم خیلی بهتر قرآن رو شناختیم اما واقعاً این کتاب یه گنج تمام نشدنیه، فکر نمیکنیم تا زمانی که زنده باشیم هیچوقت زمانی برسه که سراغ این کتاب بریم و حرفی برای گفتن برامون نداشته باشه.
وقتی که آگاهیهای قرآنی در آموزشهای استاد رو آموختم یه جورایی به این احساس رسیده بودم که خب دیگه الان قشنگ همه چیزو میدونم و خیلی کمتر میرم سراغش اما واقعاً مطالعه این کتاب تاثیر شگفت انگیزی در زندگی میگذاره، به همین خاطر تصمیم گرفتم برنامه منظمتری برای مطالعه این کتاب داشته باشم.
وقتی قوانین رو استخراج میکنی از این کتاب خیلی راحتتر میتونی توحیدی باشی، خیلی راحتتر میتونی ایمان داشته باشیم و احساساتت رو به خصوص در شرایط نادلخواهت کنترل کنی.
یعنی من که معجزهها دیدم از این کتاب و آموزشهای استاد که واقعاً نمیتونم جداش کنم از این کتاب یعنی بگم قرآن یه چیزه و آموزشهای استاد یه چیز دیگه و امیدوارم که به کمک خدا بتونم بیشتر از این گنج رایگان الهی بهرهمند بشم.
برای خودم و همه دوستان عزیزم بهترینها رو آرزو میکنم و از خدای مهربان میخوام که به ما کمک کنه در این مسیر زیبا ثابت قدم باشیم
سلام دوست عزیزم از این همه آگاهی که از خداوند دریافت کردهی
خوشحالم و از خداوند سپاس گذارارم که اینگونه آگاهی رو به همین سادگی دراختیار ما میگذارد که ما گسترش پیدا کنیم بیشر به زیبایی توجه کنیم
برای شما آرزوی بیشتر جلو رفتن بیشتر دانستن دارم
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام احسان جانم
رفیق عجب لذت بردم از کامنت پر از آگاهی و اینکه چقدر زیبا خود افشایی کردی
من در تمام مدت مطالعه کامنتتون همزادپنداری کردم
و منم در خانواده خودم هم واقعا مصداق همه اون چیزهایی که شما اشاره کردی بودم
ولی واقعا از یه جایی واقعا بلند شدم و اینقدر برای خودم ارزش قائل شدم و میتونم بگم در حد بسیار بسیار بالایی در دلسوزی رو بستم
به قدری
از یه جایی فقط خودخواهانه خودمو تایید کردم و اون خلا تایید طلبی و دلسوزی رو بستم و کار به جایی رسید که در کمال احترام به همه عزیزانم اجازه رشد بهشون دادمو الان
کمترین و باکیفیت ترین برخورد و رابطه را با عزیزانم دارم و بعضی وقتها باور کن خودم برای خودم دست میزنم و ذوق میکنم از این حد از تغییر
احسان جان همیشه این حد از درک قوانین و با صلح بودن با خودت برام قابل تحسین بوده و هست و همیشه از کامنتهای شما دوست عزیزم یادمیگیرم که یادآور قوانین هست و دوباره منو به درک بهتر از قوانین میرسونه.
راستی تا یادم نرفته همراستا و همسو در جهت تمرکز بر نکات مثبت اینم بگم که خیلی عکس پروفایلت زیباست.
سپاسگزار وجود ارزشمند شما دوست عزیزم هستم
هر کجای این کره خاکی زیبا که هستی شاد و سلامت و ثروتمند باشی و همیشه بدرخشی.
حق یار و یاورت رفیق جان.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام به برادر عزیزم آقا احسان مقدم
از صبح که بیدار شدم دارم کامنت میخونم و حسم گفت بیام کامنت های که براساس امتیاز هستند رو بخونم
خودم هنوز کامنت فایل اصلی رو ننوشتم
تو این چند روز همش دارم گوش میدم به فایل و دوبار کامنت نوشتم و تقریبا اخرای کامنت نوشتن کامنتم حذف میشد و من فقط میگم الخیر و فی ما وقع
و دیگه نخواستم درگیر کمالگرایی بشم که کامنتم را دیر نوشتم
گفتم باید اینبار به درک بهتری برسم از قوانین جهان
هیچ اشکالی نداره اصلا باید یاد بگیریم که صبر داشته باشم
حتما بهترش رو باید ثبت کنم بلطف خداوند و دیگه ایمانم هم قوی تر شده که هر وقت میخوام شروع به نوشتن کنم اولش نمیدونم باید چی بنویسم میگه تو شروع کن بقیش با من
و من هر روز بااین الهام خداوند قوت قلب میگیرم و ارامترم
اول اینکه تشکر میکنم که کلی کشفیات در کامنتتون نصیبم شد
وقتی از احساسات خوندم قلبم باز تر شده بود یعنی در مدار درکش بودم
که وقتی فکری تو سرم میاد کاری با اون فکر نداشته باشم
برم دنبال احساسم ببینم ریشه احساسی این فکر در چه چیزی هست
استاد تو دوره احساس لیاقت میگفت حالا که دیگه کسی نیست که ما رو تخریب یا سرزنش بکنه
ما خودمون مثله یه والد بیرحم با خودمون صد برابرش داریم رفتار میکنیم
احسان جان دقیقا وقتی رسیدی به حرف مردم منم اعتراف میکنم با اینکه دارم روی خودم کار میکنم دوسال و نیم که توی سایت هستم و تمرکزم را برای بهبود شخصیتم گذاشته ام
ولی هر بار که نجوا ها شروع میکنه تهش میرسم به حرف مردم
تهش میرسم به شرک به ترس و نگرانی
همین دیشب که تمرین ستاره قطبی رو انجام میدادم و اومدم کامنت بنویسم دیدم از درونم آشوبه
شروع کردم نوشتن روی دفتر
از اهرم رنج ولدت استفاده کردم
و فقط احساس عجز داشتم اون لحظه تسلیم شده بودم
باورهای توحیدی را تکرار میکردم
که من روح مجردی هستم که اومدم خودم را تجربه کنم
من باید یه درخت تنومند باشم که بقیه از سایه و میوههای من استفاده کنند نه یک چون نازک و شکننده که با هر بادی زود از بین برود
من وقتی میتونم به دیگران کمک کنم که خودم پر شده باشم
خودم تجربه ثروت و فراوانی و احساس خوب و کنترل ذهن را داشته باشم
یه کور نمیتونه اعصا کش کور دیگه ای باشه
و همینجوری که مینوشتم حرفهای بقیه هم تو سرم میچرخید
و نجواها همچنان بودن که آره تو که خانواده همسرت طبقه پایین هستن حتی ماهها هم نمیری پایین
اگه مادر همسرت به بقیه بگه به خانوادت بگه
که دخترتون رفت و آمد نداره
اگه خانوادم بفهمن
و همینجوری داشت ادامه میداد
و من اشک میریختم و مینوشتم که بابا من فقط مسئول شخص خودم هستم
من ناجی دیگران نیستم
من نمیتونم همه رو راضی نگه دارم
من قبلاً عزت نفسم پایین بوده هیچ هدفی نداشتم و خدمتکار بقیه بودم
الان که یه کوچولو عزت نفس دارم
هدف دارم انگیزه و شور و اشتیاق دارم
باید برم تو دل ترسهام و خودمو تجربه کنم
من یک روح مجرد هستم
خداوند ترسوها و ضعیف ها رو دوست نداره
بارها گفته خداوند یار و یاور شجاعان است
اگه ضعیف باشی و برای دل دیگران زندگی کنی که طی این مدت که میگی روی خودم کار میکنم پس عالم بی عمل بودی
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
حالا کلی نتیجه عالی هم گرفته ام
ولی شرک دارم ترس از حرف مردم دارم .
وهمون لحظه ندایی اومد که فقط لذت ببر از زندگی از همین لحظه لذت ببر تو نه گذشته ای و نه آینده نمیدونی یک دقیقه بعد زنده هستی یا نه نترس و از همین لحظه لذت ببر
یعنی برادر بارها طی این چند روز داره بهم الهام میشه که فقط در لحظه لذت ببر خداوند با شجاعان است.تو همین مسیر را ادامه بده
برای ادامه دادن باید کنترل ذهن رو قوی تر کنی نجواهای شیطان همیشه از هر طرفی هست نترس
آنقدر با این الهام از دیشب تا به الان آرامش عمیقی دارم و با احساس خوب خوابیدم و کامنتم نصفه موند و امروز صبح پاک شده که بقیش رو بنویسم
گفتم خیره
و امروز صبح که طبق هدایت هر روزه قرآن رو باز کردم سوره انبیا برام باز شد
آیه ای که ابراهیم میره بتها رو میشکنه و میارنش میگه از این بتهاکه سنگ هستند اگه حرف میزند سوال بپرسید آیا جوابی میدهند؟
و میگه اف بر شما و این بت های که میپرستید
نیست خدای جز خدای یگانه
فقط خدا را بپرستید و فرمان سوختن ابراهیم را میدهند که آتش بر ابراهیم گلستان میشود
یعنی هر وقت هدایت شدم به قرآن قشنگ بهم راه و مسیر درست رو نشون داده .
یعنی از دیشب تا به الان با الهامی که بهم شد آرامش عمیق تمام وجودم برقرار است .
و وصل هستم به اصل
و در آخر هر کاری که بخواهیم انجام بدیم وصل میشه به توحید به یکتا پرستی
پس باید روی باورهای توحیدی
روی بازگشت بسوی خداوند بیشتر وقت بزارم که با هر کنترل ذهن هزاران شرک از وجودم پاک میشود
خدا خودش میگه شما یک قدم بر دارین من هزاران قدم بر میدارم
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
تمام اموراتم را بدستان قدرتمند تو سپرده ام و رها و آزاد هستم
خدا یا شکرررررررررت
برادر جان بینهایت از دلنوشته های تاثیر گذارت سپاسگزارم
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
بخدا وصف حالم قابل توصیف نیست
چنان حالم عالیه عالی شده که قطعا آرامش الهی است
و این آرامش یعنی خوشبختی در مسیر توحید
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام به استاد عزیزم و دوستان بی نهایت عالیم
خداوند را سپاس گذارم در این مسیر عالی و یکتاپرستانه هر لحظه هدایت ام میکند و حس بی نهایت عالی برایم میدهد.
حدود سه هفته میشه که من تصمیم به مهاجرت گرفتم فعلا در جرمنی زندگی میکنم و تصمیم دارم بروم آمریکا تا خودم را بشتر به چالش بکشم و بشتر ایمان خودم را به خداوند ثابت کنم من واقعا نمی دانم چی گونه بروم…
چندین نشانه در این قسمت مهاجرت آمده خصوصا این فعلا در مورد آمریکا و مردم شریف و دوستداشتنی آمریکا که عشق ام را بشتر کرد .
و نشانه بعدی امشب خواب دیدم که آمریکا کنار فامیلم که در آمریکا زندگی میکند استم .
و نشانه بعدی چند چند روز پیش رفیقم دالر آمریکا برایم داد گفت لازم نداری گفتم چرا لازم دارم و از پیش اش گرفتم….
به نظرم این نشانه و هدایت خداوند که مستقیم می گوید جلال برو من استم …
به امید که سال بعد در این ساعت و لحظه آمریکا باشم.
به خصوص در این مدت بی نی نهایت حس عالی و آرامش دارم که خداوندرا کنار حس میکنم…
فقط این را نوشتم که سرنخ باشد روزی که آمریکا رسیدم بخوانم ….
خدایا از هر خیر از تو به من میرسد فقیریم منی جلال جز تو یار و یاور ندارم ..
به نام خدایی که همین نزدیکی ست
خدایی که نام و یادش ارامش بخش قلب هامونه
خدایی که از رگ مردن بهمون نزدیک تره
سلام دوست عزیزم
ازت ممنونم که این کامنت زیبا رو نوشتی و برای من هم نشانه شد برای مهاجرت م
و دقیقا من و عزیزدلم هم تقریبا دو هفته ای میشه که تصمیم به مهاجرت گرفتیم و از خدا خاستیم که در بهترین زمان ما رو به بهترین کشور دنیا هدایت کنه
وقتی کامنت زیبات رو خوندم حس و حالم عالی تر شد و لبخند زیبایی رو لبام نشست
خدایا شکرت
بازم ازتون سپاسگزارم
براتون ارزوی بهترین ها رو دارم
منتظر خبر مهاجرت تون به امریکای زیبا هستیم دوست الهی م
خدایا شکرت ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و الهی تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
بنام یگانه خالق هستی که هرآنچه دارم از اوست
سلام به استاد نازنینم که مثل همیشه صداشون سرشار از آرامش
استاد عزیزم نقش شما توی زندگی من بسیار پرنگ هست و خواهد بود و بقول آقا رضا عطار روشن که میگه صدای شما و چهره شما بیشترین صدا و چهره ای که تا حالا توی عمرم دیدم با اینکه زمان زیادی نیست که با شما آشنا شدم ،قصه منم مثل آقا رضا هست ،الحق که وقتی میگین کسی که همه قدرت رو دست الله میده الله کاری میکنه که سرش جلوی همه بلند باشه و این نمود عینی زندگی شماست ،شمایی که با همه اساتیدی که من میشناسم کلامتون فرق داره و فقط روی اصل تکیه میکنید ،قدرت رو فقط به خدای خودتون میدید نه به فالور و دنبال کنندگان شما و این نکته رو من به عنوان شاگرد شما همیشه باید مد نظد داشته باشم
خلاصه استاد بی نهایت سپاسگزارتونم بخاطر تمام اون لحظاتی که توی منجلاب فشار ذهنی بودم و تنها کسی که میتونست منو به درون خودم و با اصل خودم هماهنگ کنه صدای زیبای شما و آگاهی های خالصی که از درون شما بر قلب من مینشست و منو به مسیر الله هدایت میکرد
اما بریم سراغ موضوعات این فایل و نکاتی که شما راجب طوفان گفتید که شامل طوفانهای زندگی ما هم میشه ،طوفانها و تضادهای که توی زندگی ما پیش میاد اصلا چیز بدی نیست بلکه موهبتی هست برای ما که بتونیم زیر سازی های باورهای خودمونو از نو بسازیم درست مثل خونه ای که سالها ساخته شده و زیربناش داره میپوسه ولی ما همچنان در حال زندگی کردن داخلش هستیم غافل از اینکه خطر در کمین ماست و اینجاست که تضاد خودشو در قالب طوفان ظاهر میکنه و باعث میشه ما دست بکار نو سازی بشیم و یه ساختمان محکم و با علم جدید برای خودمون بنا کنیم و بریم در مدار بالاتر و با کیفیت تر زندگی خودمونو توی اون ساختمون استارت بزنیم
وقتی این مثال میاد توی ذهنم و در مورد گذشته خودم و زندگیم فکر میکنم میبنم تمام اون روزهای که هیچ آگاهی نسبت به قوانین جهان نداشتم و مدام بخاطر باورهای مخربم درگیر تضادها میشدم و زندگی ظاهر خیلی سخت میشد برام و بجای اینکه از اون تضادها درس بگیرم و به مدار بالاتر برم ،همیشه ناشکر بودم و خودمو و زندگیمو باتلاقی از بدبختیها میدونستم و قربانی شرایط بودم و هر روز زندگی برام سختر میشد تا جای که دیگه تسلیم میشدم و بقول استاد کتک خورم ملس بود و اونجا بود که تصمیم به تغییر میگرفتم و زندگی روی خوششو توی اون طوفان از زندگی بهم نشون میداد ..
چقدر این نگرش زندگی منو عوض کرد و دیگه بجای قربانی بودن و غم و غصه خوردن میشینم از مسائلم درس میگیرم و حلش میکنم
یه نکته ای که استاد توی صحبتهاشون اشاره کردن این بود که توی شرایط خوب همه خوبن ولی توی شرایط سخت که اصل آدمی خودشو نشون میده و ما میفهمیم که آدمهای اطراف ما چه باورهایی دارن ،من خودم توی یه برهه ای که هنوز درگیرشم بدهکار شدم و خیلی از آدمهایی که همیشه باهاشون خوش بودم جوری رفتارشون عوض شد که برام تعجب بود و اونجا بود که فهمیدم آدمها رو نمیشه توی شرایط گل و بلبل بشناسیم و این باعث خیلی از باگهای رفتاری خودم و آدمهای اطرافمو بهتر بشناسم
نگاه توحیدی استاد که بدون شک هیچ کجا در هیچ کتابی به این دقت بیان نشده و قطعا تمام کسانی که با استاد آشنا هستن چه بچهای سایت و چه کسانی که باهاش از نزدیک برخورد کردن اینو اعتراف میکنن و من وقتی با این نگاه آشنا شدم چقدر خودمو در مقابل عظمت خداوند کوچیک دیدم و چقدر به بزرگی الله به اندازه درک جدیدم از خداوند پی بردم ..خدای که بزرگیش به اندازه فهم من میشه ،رحم لطافتش به اندازه وسعت بی انتهاشه ،خدای که قدرت بی حد و اندازست مطلق و بخشندگی بی پایان بی اندازه داره ،خدای از مادر به من مهربانتره ،خدای که از رگ گردن من نزدیک تره ،خدای که داشتنش منو از همه چیز بی نیاز میکنه ،خدای که توی لحظه به لحظه کنارمه .خدای که همیشه خدا بوده و من تازه دارم بندگیشو یاد میگیرم
استاد عزیزم چقدر این نگاهتو دوسدارم و چقدر حالم خوبه وقتی که خودمو جزئی از خدا میدونم ،این نگاه باعث میشه تمام اون وابستگیا که یه عمر به بقیه داشتم کمرنگ بشه ،دیگه کسی نتونه به راحتی ناراحتم کنه و یا حتی خوشحالم کنه ،الهی شکرت برای اینکه میتونم شکرگذارت باشم
توحید و توحید بزرگترین قانون خداوند ،و بقول استاد اگه بشه کل قرآن توی یک کلمه خلاصه کرد اون توحید
قوانین ثابت خداوند باعث گشترش دنیا شده و یکی از این قوانین محکم خداوند اینکه دقنا حای آدمهای قوی تره ،و ضعیفها از بین میرن و با اینکه این نگاه خصمانه به نظر میرسه ولی قانون اینه و به هر طرف نگاه کنیم داره اجرا میشه چه در طبیعت چه در آدمها
اگر در تضادهای زندگی کمی تعقل کنیم میبنیم که اون تضادهای که تونستیم ازشون رد بشیم باعث قوی تر شدن ما شده و آدمهای ضعیف که نتونستن از اون تضاد درس بگیرن از بین رفتن و اتفاقا در زندگی روزمره هم وقتی با کسی برخورد داریم که ثروتمندتره ،با اعتماد بنفس تره و کارها رو بهتر انجام میده یعنی قوی تره و آدمها بصورت ذاتی از این دسته افرلد خوششون میاد و تمام این آموزشهای استاد حول همین محور میچرخه ،استاد میخواد که ما قوی بشیم چون خداوند یکی از خصوصاتش قوی بودنه
پس اگه منم میخوام مثل خداوند باشم باید قوی باشم و از پس مسائلم بر بیام ،این نگاه توی خیلی از تضادها بهم کمک کرد و این جمله استاد که میشه اگر هم جنس گرایی قوی باش ،اگر خانم هستی خانوم قوی باش دنیا مجبوره در مقابل تو تسلیم بشه چون قوی هستی ،این جمله همیشه توی سختیهای که داشت از پا درم میاورد خیلی باعث انگیزه در من میشد
طرح الهی برای تکامل و پیشرفت این جهان قوی تر شدن و رو به جلو حرکت کردن ،دنیا آدمهای ضعیف له میکنه ،امروز درکم بهتر شد که من محکومم به بتر شدن توی هر چیزی که میخوام سهم بیشتر ازش دریافت کنم ،اگر من میخوام درآمدم رشد کنه باید مهارتمو بیشتر کنم ،اگر من روابط بهتر میخوام باید بتونم اعتمادبنفس و احساس لیاقتمو رشد بدم این یعنی قانون مندی جهان و خدا
همین الان یه درکی از قوانین جهان بهم الهام شد که دوسدارم اینجا به اشتراک بگذارم ،حرفهای استاد و درکشون از قوانین اینقدر عمیق که نمیشه با چند بار گوش دادن یا حتی چند سال به اون خالصی که استاد میفرمایند رسید ،استاد عادت دارن که قوانین جهان در قالب اصل همیشه توضیح بدن و امکان نداره فایلی از استاد اینجا به اشتراک گذاشته بشه که اصل داخلش توضیح داده نشده باشه ولی هر بار از زوایای مختلف
همین الان که داشتم این فایل گوش میدادم فهمیدم که فاصله شنیدن این فایلها تا درک درستی ازشون پیدا کردن خیلی زیاد ،بطوری که منی که تمام تلاشم این بود این آگاهی ها رو اجرا کنم تازه میفهمم وقتی در موقعیت عملش قرار بگیرم اصلا اونطوری که صحبتهای استاد شنیده بودم نتونستم انجام بدم و دوباره به روش گذشته خودم عمل کردم و اینجاست که استاد میگن میخوای بدونی چقدر این حرفها رو درک کردی و تغییر کردی به اعمالت و نتایجت دقت کن
مثالی که دارم اینکه من قبل از اینکه با استاد آشنا بشم توی رابطه با شخصی بودم که بخاطر باورهای غلطم همه جوره تحقیر میشدم ،میترسیدم و اسمشم گذاشته بودم عشق ولی از وقتی با استاد آشنا شدم تونسته بودم خیلی از باگها رو تا حدودی حل کنم و سالها بود ازش هیچ خبری نداشتم و اصلا توی هیچ رابطه ای نبودم تا اینکه دوسداشتم وارد رابطه شم و اتفاقی که افتاد به محض داشتن این درخواست همون شخص خودش باهام ارتباط گرفت و من اینطور برداشت کردم که من سالها روی خودم کار کردم و با گذشتم هیچ ارتباطی ندارم ،چند بار بیرون رفتیم و اوایلش خیلی خوب خودمو کنترل کردم و از اون وابستگیا هیچ خبری نبود ولی کم کم که زمان گذشت دیدم داره اخلاقم عوض میشه ،دارم وابسته میشم یا خیلی زود رنج
وقتی بهش فکر کردم دیدم هیچ تفاوتی با گذشتم ندارم و وقتی وارد عمل به آموزها شدم کاملا برعکس عمل کردم و تازه متوجه میشم که استاد راجب نتیجه گرفتن و ثبات فرکانسی چه چیزهای به ما آموزش داده
واقعا تغییر یه باور غلط که یه عمر باهاش زندگی کردم خیلی سخت و الکی بدست نمیاد و جهاد اکبر بهترین جمله ای که میشد روی این موضوع اسم گذاشت ،من اگر میخوام نتایج متفاوت بگیرم باید متفاوت از گذشته خودم عمل کنم که اینم مستلزم خیلی چیزهاست ،کنترل ذهن ،کنترل وردیها ،نترس بودن ،توحیدی عمل کردن
استاد از شما بسیار بسیار سپاسگزام .وقتشه برم به خودم و کارهام بیشتر فکر کنم و مطمئنا شما هم از ما همین میخواید
در پناه الله یکتا شاد و سربلند باشید
سپاس دوست عزیز.چقدر کامنت زیبایی نوشتید .پر از آگاهی بود.بسیار آموختم
پر رنگ ترش؛ وقتشه برم به خودم و کارهام بیشتر فکر کنم و مطمئنا استاد عزیز هم از ما همین را می
خواهد.
در پناه حق و با هدایت و حمایتش عالی ترین نتایج را رقم بزنید.
به نام تنها فرمانروای جهانیان رب العالمین
سلام
استاد جان ازتون سپاسگزاری میکنم به خاطر این فایل بی نظیر
استاد عزیز ازکجا شروع کنم که هر آنچه که صحبت کردین ومثال زدین همه رو از نزدیک دیدم
چه اونهایی که توکل کردم وتسلیم بودم چه نتایجی رو داشته چه زمانهایی که غرور باعث کشیدنم به پایین بوده
استاد جان صحبتی گفتین آدمهایی هستن که خودشون میگن من باید به این مرحله سخت میرسیدم وباید از این سختیها میگذشتم رو خودم دیدم وبه خودم گفته ومن تعجب میکردم و میگفتم چه دلیلی داره که باید این همه سختی بکشی وبعد نعمتها وارد زندگیت بشه
استاد جان تمام حرفاتون رو با پوست و گوشت درک میکنم وتمام صحبتها تون مثل یه فیلم از ذهنم گذشت وهمه اومدن جلوی چشمم ومهر تایید میزدم
ولی به لطف خداوند وگوش دادن فایلها وشروع کردن دوره دوازده قدم که تعهد دادم تمرکزی ولیزی شروع کنم
استاد عزیزم منهر روز بدون استثنا توی ستاره قطبی
از خداوند که هدایتم کرده به این سایت وشما سپاسگزاری میکنم
واقعا شما دستی ازدستان خداوند هستی که این آگاهیها رو به بهترین روش وساده در اختیارمون قرار میدهی
آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون
در پناه الله
سلام به استاد عزیزم و بچهای گل سایت.
استادچه نگاه زیبا و متفاوتی دارین به مسائل،واقعا شما تحسین برانگیز هستید .من تا به الان دیدگاهای زیبایی که به مسائل متفاوت دارید رو از زبان کسی نشنیدم ودرهیچ کتابی هم نخوانده ام .واسه اینه که عاشق شما ودیدگاهای شما هستم استاد عزیزم.
وقتی برای اولین بار شنیدم خدا یک انرژی است که داره به افکارو فرکانس های ما جواب میده تا چند روز گیج بودم که خدایا یعنی چی
بعداز چند روز به خود اومدم که اره درستش همینه چون قلبم به حرفهاتون گواهی میداد.ودیدم با اون دیدگاه قبل یه روز خدامهربونه یه روز ظالمه یه روز عادله و یه روز ناعادله.
اره استادمن باشما خدامو شناختم .خدایی که بین بندهاش فرق نمیزاره وعین عدالت رو در جهان برقرار کرده و هرکسی با قوانینش حرکت کنه میتونه خیر دنیا و اخرت رو دریافت کنه.
اره استاد من هرجا توی زندگیم روی خدا حساب باز کردم نتیجه شو دیدم .
سر اعتیاد شوهرم وقتی از همه جا بریدم ودیگه کاری ازدستم برنیومد فقط به خداوصل شدم دیدم که چطورخدا دستم روگرفت و همه چی روعوض کرد.
وقتی داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم چطور خدا دستمو گرفت اورد توی این سایت بهشتی.
هر روز دارم معجزهاشو می بینم هر روز دارم نعمتاشو میبینم و هر روز سپاسگذارتر میشم.
و هر روز دارم به شناخت بهتر از خودم و خدای درونم میرسم که اینم از لطف شما و اموزهای شما استادم عزیزم است.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام مریم جان کامنت کوتاه اما قشنگ نوشتی اگه میتونی برام بیشتر توضیح بدین اونجا که گفتید:
سر اعتیاد شوهرم وقتی از همه جا بریدم ودیگه کاری ازدستم برنیومد فقط به خداوصل شدم دیدم که چطورخدا دستم روگرفت و همه چی روعوض کرد.
چطور خدا دستتون را گرفت و همه چی عوض شد
خیلی ممنونم عزیزم
در پناه الله یکتا باشید
سلام استاد جانم عزیزم
خدایاشکرت برای سلامتی شما وعزیزانم
از اونجایی که خدار وشکر ما نه تلویزیون داریم نه هیچگونه فضای مجازی واخبار..معمولا از همسایه ها خودمون متوجه یک خبری میشم.حتی نتیجه بازی فوتبال ایران رو زدم گوگل و متوجه شدیم که برد.
عزیز دلم از یه جایی شنیده بود که مرکز فلوریدا طوفان اومده..اومد به من گفت. امروز و فردا س که استاد فایل جدید در مورد این طوفان بزاره و دقیقا همین شد .
دیروز فایل رو چندین بار گوش دادیم.
و بازم دیدگاه متفاوت استاد جان به اتفاقات اطرافش..
واقعا چنین دیدگاهی که طوفان هم خیر وبرکته؟؟؟؟
من به شخصه باید اعتراف کنم شاید به ظاهر بگم آره چون همه ی حرفها ی استاد روقبول دارم.
کاملا حرف استاد درسته وقبول میکنم.
اماهنوز به خودم میگم باید از نگاه استاد به شرایط و اتفاقات اطرافم نگاه کنم وآیا من اینکار رو انجام میدم؟؟؟؟؟
من خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم.
اینکه همون اول نشونه ها رو سریع دریافت کنم و مفهموم رو بگیرم..
حالا یه داستان ساده از این هدایت خدا که گوش ندادیم.
همسایه مون اومد به عشقم گفت تو 5تومن برام بزن به حسابم من فردا برات واریز میکنم…
عزیز دلم سه بار خواست با گوشیش واریز کنه نشد؟؟(باز ما هدایت رو دریافت نکردیم که نباید واریز کنیم)آخرش رفت عابربانک و براش زد.
و فردا همانا که بعداز یک هفته اونم …به حسابش واریز شد…
بعداز این اتفاق به خودمون گفتیم خدا هدایتمون کرد اما ما متوجه نشدیم..
امروز عزیزدلم رفت برای مغازه مون. نون بخره.اومد گفت این نونوایی نونش تموم شده برم اون یکی (یکم دورتر)گفتم حالا یکم بشین بعداً برو..(کاملا هدایتی) 5دقیقه نشد که خود نونوا زنگ زد گفت بیا نون ببر.و چه نون سفارشی خودشون رو به ما دادن…
و عشقم سریع گفت دیدی تو هدایت شدی گفتی حالا فعلن بشین و منم گفتم باشه و هدایت الله بود که قرار بود زنگ بزنن..
دوتا اتفاق متفاوت کوچک اما بسیار مهم..همین کوچیک کوچیک هدایتها رو اگه من همون لحظه دریافت وعمل کنم.از جنس همون اتفاقات وهدایت ها بزرگ و بزرگتر میشه.
من باید بیشتر از همیشه روی خودم کار کنم چشم بینا داشته باشم ونشونه ها رو سریع ببینم و دریافت وعمل کنم….
این خلاصه کل زندگی همه ما انسان های اما هدایتها رو بقول استاد دریافت نمیکنیم تا حسابی چکولقد بخوریم وبعد.
استاد جانم اما من چون خوردن ملس نیست..
به گذشته ام و اتفاقی که برام افتاده.. چوپ خوردم اما یه جایی دیگه غرورم اجازه نداد و از ریشه نابودش کردم…و هروقت توحیدی عمل کردم .درهای رحمت خداوند از بینهایت دستانش باز شده.خدایاشکرت.
بازم تو جهان اونقدر میچرخیم آخرش میرسیم به توحید و یکتاپرستی خدای یگانه ومهربونم.
من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش
سفری میباید
سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت:
هر کجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو از ته دل
من خدا را دارم
من و سازم چندیست
که فقط با اوییم . . .
من خدارو دارم واقعاً چرا باید بترسم؟؟؟؟؟
اگه ایمان دارم ترس و تضاد ها معنی نداره و باید رها باشم و فقط از خدا بخوام برام حلش کن و دلها رو برام نرم کنه…
اگه ایمان دارم نباید نگران مشتری برای مغازه باشم.
باید فقط وفقط روی باورهای کار کنم و از بودن در مغازه ام لذت ببرم. و مابقی کارها رو بسپارم به خدا
خدایا کمکم کن که هرروز حالم عالیتر از دیروز م باشه .خدایا کمکم کن که سپاسگزار نعمتهای باشم وچشمام هر لحظه زیبایی های بیشتری رو ببینه.
بقول استاد از خودت سوال کن چرا باید شاد باشم و حالم خوب باشه؟چرا شکر گزاری باشم؟؟؟؟
چون من خودم خالق زندگیم هستم و بفهیم که این افکار وفرکانسهای خودم که دارم اتفاقات رو به زندگیم دعوت میکنم.
خدایا کمکم کن من خودم میخوام خودم مولد ثروت باشم و یک موحد یکتاپرست باشم.
خدایا شکرت
سلام استاد عزیز و به نام خدا
استاد خیلی این فایل به دلم نشست یه نکته مهم : «اگه به ضعیف ها کمک کنی ضعیف تر ، وابسته تر ، بی ایمان تر میشن » استاد من قبلاً شخصیت ضعیفی داشتم و هی از جهان ضربه میخوردم ! و این باعث شد که من بیدار شم و روی خودم کار کنم(فایل به پرنده ها غذا ندهیم رو حتما ببینید)
اما الان که دارم روی خودم با کمک الله کار میکنم و به خدا بار ها خدا خودش اومده کمک کرده که اشتباه نکنم یعنی حمایت کرده مثلا پریروز بهم پیشنهاد کار دادن اینطوری من آموزه های شما رو خریداری میکنم و بیشتر هم پیشرفت میکنم
دوستان لب کلام : اگه روی خودت کار کنی خدا کمکت میکنه اگر هم بدبخت بیچاره باشی وضعیتت بدتر میشه ولی هرگز دیر نیست هر لحظه خودت بخوای در مدت کوتاه و شیرینی به هر آنچه بخوای میرسی
به نام خدای هدایتگرم
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم جان مهربان و همه ی دوستان هم مسیرم
چقدر این نگرش زیباست که ما چیزی به نام بلایای طبیعی نداریم و اینها همش موهبته از طرف خداوند
چقدر این دیدگاه حال خوب کنه چقدر آرامش میده و چقدر زیبا استاد عزیزم این دیدگاه و توضیح میدن و کلی منطق درست براش میارن واقعا استاد شما تحسین برانگیزید تا حالا از کسی نشنیدم که به سیل و زلزله و طوفان و …. بگه این یک موهبته و حتما یه خیر و منفعتی برامون داره ولی تا دلتون بخواد شنیدم که این یه عذاب الهیه و حتما اون ملت یه سری گناهان کبیره ای مرتکب شدن که مستحق این بلای طبیعی هستن
خدایا شکرت که بازهم از طریق استاد عزیزم این آگاهی هارو دریافت میکنم وسعی دارم و سعی میکنم همیشه روی خودم کار کنم و باورهایی که از گذشتگان به من رسیده رو زیر سوال ببرم و هر چیزی رو قبول نکنم و باورهای درست افکار درست برای خودم داشته باشم و هر روز روی درک بهتر قوانین خدا و نحوه ی عملکرد جهان بیشتر کار کنم
چقدر عالیه که از این زاویه به این موهبت های الهی نگاه کنیم که
قراره کلی پیشرفت و گسترش ایجاد بشه
و خیلی مهمتر از اون چقدر قدرت و عظمت خداوندو میشه دید و پی به عجز وناتوانی خودمون در برابر قدرت خداوند ببریم
و چقدر این مردمان عزیز تحسین برانگیزن چقدر مهربانانه بهم کمک میکنن واقعا اون حس همدردی و کمک رسانی شون قشنگه
که توی شرایط سخت که هر کسی ممکنه به فکر خودش باشه اما برخلاف تصور ذات خوب این مردم بیشتر خودشو نشون میده
استاد قبلا در مورد اصل بقای اصلح گفته بودن ولی احساس میکنم تو این فایل بیشتر درکش کردم که این قانون برای همه اینجوری کار میکنه یا قوی میشوی و میمانی یا ضعیف هستی و از بین میری قانونیه که تو طبیعت، حیوانات و انسان ها به یک شکل عمل میکنه
طبق این قانون همیشه باید رو خودت کار کنی قوی بشی هر بار خودتو مهارت هاتو بهبود بدی به فکر پیشرفت و عملکرد بهتر باشی چون اگه راکد بمونی اگه حرکتی نکنی از بین میری
خداوند همیشه یار و یاوره شجاعانه خداوند همیشه پاسخ میده به مؤمنان به متوکلان و همیشه درهارو به روشون باز میکنه پس من نوعی اگه بخوام خدا همه جوره هوامو داشته باشه باید هر روز روی تقویت ایمانم روی بهبود شخصیتم روی بهبود توانایی هام کار کنم و اینو همیشه آویزه ی گوشم کنم که خداوند از بنده های ضعیف و بیچاره خوشش نمیاد و نه تنها هیچ کمکی نمیکنه که شرایط بهتر بشه بلکه طبق فرکانس های خودم مسیر این ذلت و بدبختی و هی برام هموارتر میکنه
چون خداوند که احساس نداره اون داره طبق مشیت و قوانینی که داره عمل میکنه اصلا هم براش مهم نیست تا قعر چاه هم باشم اگه خودم خودمو تغییر ندم ایمان نیارم باورهای درستی نداشته باشم هیچ اتفاق خاصی برام نمیفته
پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»
گام بیستم live | live |آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
الا بذکرالله تطمعن الغلوب در هر لحظه دلها با نام و یاد تو آرام می گیرد
به نام خداوندی که رحمتش همگان رو دربرگرفته و رحمت های خاص و ویژه ای داره برای کسانی که خاص و ویژه باورش میکنن سپاسگزارم
درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!
خدارو صد هزار مرتبه شکر شما عزیزان در مدار این توفند و طوفان میلتون نبودید که حتی باد و باران و هوای ابری این وضعیت رو حس نکردید خدا رو شکر و آمدید لایو گذاشتید استاد جان ممنونم
با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این سایت ملکوتی عزیزمون حضور دارند
صحبت استاد عزیز در این فایل
مبحث طوفان ها و تغییرات آب و هوایی در طبیعت برای گسترش جهان برای رشد و پیشرفت ..
و دیگر اینکه مبحث ضعیف بودن و قوی بودن چه نتایجی در بر دارد
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند؟
کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ
خداوند همه را هدایت می کند چه آن کسی که بخواهد بسمت خوبی ها حرکت کنند و چه آن کسانی که بسمت بدی ها حرکت کنند
اگر در مسیر درست حرکت کنیم نتایج هم درست خواهد بود و اگر در مسیر نادرست حرکت کنیم نتایج هم نادرست خواهد بود
وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا،وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند،و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد
هر چی سنگه برای پای لنگه
هر چی سخیه برای ضیعف هاست
هر چی مشکلاته برای ضعیف هاست
هر چی دردسره برای ضعیف هاست
در ضعیف بودن هیچ پاداشی نیست
در ضعیف بودن هیچ دلسوزی و دل رحمی نیست
در ضعیف بودن هیچ رشد و پیشرفتی نیست
ضعیف بودن نه در این دنیا و نه در آن دنیا هیچ رحمت و مروتی در کار نیست
ضعیف بودن و ضعیف ماندن یعنی ظلم بخود
ضعیف بودن و ضعیف ماندن یعنی شرک یعنی نگاه به بیرون یعنی دست گدایی بسمت عوامل بیرونی دراز کردن یعنی نگاه به دستان غیر خداوند یعنی سر کج کردن و عجز و عاجز بودن
ضعیف بودن یعنی دریچه ی قلبمون بسته است
یعنی زاویه ی نگاه مون بسمت تاریکی هاست
یعنی در مدار منفی بودن و سر خم کردن
در صورتی که فقط و فقط باید در مقابل خداوند سر تعظیم و فروتنی داشته باشیم
خداوند فقط به کسانی پاداش میده که قوی باشند و در مسیر درست حرکت کنند و روی افکارشون کار کنند تا رشد و پیشرفت کنن
قدرتمند بودن را برای خداوند و این سیستمی که این جهان را هدایت میکند بدانیم
خداوند قوانین و سنت و مشیعتی در این جهان وضع کرده که تغییر ناپذیره و اگر طبق این قوانین رفتار کنیم و حرکت کنیم بمسیرهای خوب هم هدایت می شویم و همیشه در زمان و مکان درست و مناسب و در همزمانی های درست و مناسب و اتفاق ها شرایط و اوضاع و موقعیت و افراد درست و مناسب هم جهت با خواسته هامون هدایت می شویم
خداوند افکار و احساسات بشری ندارد که بخواهد برای ناله و اشک و توی سر خودمون زدن دلسوزی کند
استاد جان از وقتی آن فایل حُزن در قرآن را دیدم و قانون جذب در قرآن را از شما شنیدم در همون چند سال پیشه فهمیدم که غمگین بودن و احساس بد داشتن چه عواقبی بهمراه داره و شکر خدا آنقدر باورهای مذهبی من سست و بی پایه و اساس بود که خیلی زود باورهام در مورد غم و غصه و ترس و نگرانی و استرس و دل نگرانی ناله و اشک ریختن و التماس کردن تغییر کرد
خدا رو شکر در تلاطم ها و توفان های گذشته زندگیم دقیقا چنان سختی ها توفان های میلتون را چشیده بودم که همانند آن خانه ها از ریشه زیر و رو و در هم شکستم و با همان اشک ها و ناله ها و احساسات التماسانه می خواستم احساسات مادرانه ی خداوند را برانگیزانم تا شاید دلش بحالم بسوزند و به رحم آورد و هر روز هم بدتر و بدتر میشد .. تا جایی که ا به آخر خط رسیده بودم و بقول استاد کتک خوردن به حد آخر رسیده بودم فقط نمرده بودم و نفس میکشیدم … ولی زندگی من زمانی تغییر کرد که با استاد عباسمنش و آموزه های تأثیر برانگیز و با قوانین این جهان هستی آشنا شدم و
میخواستم پولدار شوم ولی غافل از اینکه هیچ درکی از آن طوفان میلتونی که زندگیم را از ریشه نابود کرده بود نداشتم…. اینکه آن خانه ی من از اساس و پایه ویرانه شده و نیاز به ساخت و ساز جدیدتر و بهتر و قدرتمندتر و قوی تری داشت .. شکرخدا
با تمرین و تکرار و تکرار و تکرار و تلاش های مداوم و مستمر برای داشتن احساس خوب و تمرکز به خوبی ها و نکات مثبت و تکیه بر ایمان و یقین و توکل بر خداوند یکتا توانستم از آن تاریکی ها نجات پیدا کنم و همچنین یاد گرفتم برای کوچکترین نعمت هام سپاسگذار باشم و حتی برای اتفاقات ناجالب هم سپاسگذاری می کردم و همچنان سپاسگذار هستم چون فهمیدم هر چیزی در زندگی من. الخیر و فی ماوقع هست پس در نتیجه اتفاقات ناجالب را هم بنفع خودم تغییر دادم و شکر خدا تاکنون همه چی بنفع من پیش رفت و آن خانه ی درهم نابود شده ی بی اساس و پایه و سست پوسیده ی قدیمی زیر آن طوفان ها باید از بین میرفت تا دوباره قوی تر و قدرتمند تر و هماهنگ با قوانین جهان هستی از نو ساخته شود و سبب خیر شد تا من. در مدار رشد و پیشرفت و خودسازی و خودشناسی و خداشناسی هر روز بیشتر از همیشه فوندانسیون زیر بنایی خودم را کارا تر محکم تر و قویتر بسازم!!!!
خدایاااااا هزاران هزار بار شکرت که من را در مدار دریافت این آگاهی های الهی هدایت کردی
خدای مهربان و وهابم شکرت به من نعمت و قدرت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی
خدا رو شکرت که امروز هم طبق تعهدم توانستم بیام و کامنتی بنویسم و روی خودم و افکارم بیشتر از همیشه کار کنم خدایااا شکرت
و طبق تعهدم گام بعدی رو هم بردارم ..
و این داستان همچنان ادامه دارد!!!!
مرسی مرسی استاد قشنگم که این طوفان میلتون سبب خیر شد تا شما از زاویه و چشم انداز قوانین جهان هستی مبحث خداشناسی و خودشناسی و خودسازی را بیشتر از همیشه برامون توضیح دهید ممنون و سپاسگذارم
خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای تدوین و تنظیم و ترتیب و توضیحات کپشن که من را بیشتر از همیشه به آگاهی های بیشتری هدایت میکند ممنون و سپاسگذارتان هستم شکر حضورتون مرسی مرسی که هستید !!!!
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟
دوستون دارم یک عالمه
خدایا شکرت
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST