https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد من صادقانه بخوام بگم کلی کتک خوردم ولی الان جوری شدم که دیگه برام نظر دیگران اصلا مهم نیست و کلا مسیر زندگیم داره جوری پیش میره که دورم خیلی خلوت شده و با خدا بیشتر خلوت میکنم و کارای خودمو حالا میخواد ورزش باشه یا چیزای دیگه بدون اینکه کسی باهام همراه باشه یا نه خودم تنهایی انجام میدم و خیلی تمرکزم رو الهامات و نشانه ها هستش هرچند هنوز گاهی وقتا مدارم میاد پایین اونم بخاطر یه رابطه 5 ساله بوده که الان یکسال و نیم هست ازش دراومدم به علت وابستگی که داشتم حالم بد میشه بعضی وقتا ولی در کل تلاشمو دارم میکنم با آموزش های شما که مدارم ببرم بالا و قانون تسلیم بودن رعایت کنم ، که اگه قسمت هم باشیم برمیگردیم به هم اگه کسی دیگه قراره برام اکی بشه خدا خودش برام جور میکنه و من فقط رو خودم دارم کار میکنم خدا خودش آدمای مناسب تومسیر من قرار میده.
من در گذشته قبل از آشنایی با شما و خیلی زمان های دور که بچه تر بود بدلیل احساس خوبی که همیشه پدرم بهم میداد و منو دختر قوی و زرنگ میدونست من اعتماد بنفس داشتم خیلی خوب از درون خودم رو ارزشمند میدونستم حتی در دوران نوجوانی تضاد های بسیار بزرگی برای من رخ داد که من از آنها بسیار قوی بیرون آمدم همه ی اطرافیانم بهم میگفتن دیگه تموم نابود شدی بمیری بهتر ولی من واقعا میخندیدم و بالبخند جوابشون رو میدادم و خیلی زود هم شرایط به نفع من تغییر کرد و اوضاع و شرایطم خوب شد
اما بعد از ازدواجم که همسرم یک پسر بسیار فوقالعاده خوش اخلاق صالح توانمند در کارش و درستکار بوده و هست به لطف خدای مهربانم با تضاد بی پولی برخورد کردیم و هر روز از طرف همون پدری که من همیشه احساس خوب و ارزشمندی میداد اینبار به من احساس بد و فشار های زیاد روحی و روانی میآورد که تو لیاقتت بهتر از این بود تو نباید تو این شرایط باشی دیگه تموم شد هیچی درست نمیشه داره بهت دروغ میگه که کار میکنم اون که از تو دوره نمیبینی داره چیکار میکنه و آنقدر ادامه و ادمه داد و همه اطرافیانم نیز انگار دست به دست هم داده بودن که منو تخریب کنن و من اونموقع که نمیفهمیدم کل ذهنم در اختیار دیگران بود که همه رو میشنیدم قبول میکردم و باور میکردم و بعد خودمم توی تنهایی با خودم هم همین کارو تخریب ها و سرزنش ها رو با خودم انجام میدادم و دقیقا یادمه که چقدر ضعیف شده بودم و یادمه هنوز سالنامه اون سالها رو دارم که نصف شبا که بچمو میخوابوندم پا میشدم به ماه و آسمون تاریک شب نگاه میکردم و تنها چیزای که توی اون دفتر نوشتم اینکه خدایا کمکم کن گریه میکردم روزه میگرفتم ذکر میگفتم و دیگه تو شرایطی بودم که هیچی واسه خوردن هم نداشتم و حتی بچم اگه بهونه خوراکی میگرفتم نداشتم که براش تهیه کنم گاهی اوقات که دیگه خیلی بهم سخت میشد زنگ میزنم به همسرم میگفتم اونم که پیشمون نبود به برادر شوهرم میگفت یه چیزای برامون بخره بیاره میخوام بگم در حدی اوضاع و شرایطمون بد بود که حتی از پسه خرید یدونه بسکویت هم برنمیومدم و اصلا این ذهن نجوا گرم رو که فقط شده بود جایگاه شیطان رو نمیتونستم ساکتش کنم در حدی که قرص میخوردم میخوابیدم و سرم رو از بالش که عصرها بلند میکرم فقط برای این بود که برم دکتر یه آمپول بزنم دوباره بیام بخوابم اصلا بفکر بچه ام نبودم که داره چیکار میکنه دیگه بجایی رسیده بودم که خودم میخواستم خودمو از این دنیا ببرم ولی خدا و نوشته های خدایا کمکم کنی که شبا مینوشتم و منتظرش بودم یه دریچه نور بسیار ریزی برام باز بشه یه روز باز شد و تنها چیزی که من میشنیدم این بود برو برو از اینجا برو نمون اینجا اینجا جایی تو نیست بخدا هیچ وقت یادم نمیره و این الهام و هدایت آنقدر واضح بود و قدرت داشت که منو بلند کرد و وادار کرد که من تو دو روز همه وسایلم رو جمع کردم و جدا کردم یه عده وسایل خیلی کم رو برای زندگی کردن و گذروندن امورات و بقیش رو محکم بسته بندی کردم و گذاشتم کنار .همه از این حرکت من شاکی و حیرت زده که کجا داری میری داری چیکار میکنی گفتم نمیدونم یا من باید برم یا من میمیرم دقیقا همین حرف رو میزدم و همین حرف شده بود تنها جمله ی که تکرارش میکردم همه میگفتن دیونه شده زنگ زدم به همسرم گفتم سریع بیا من وسایلام رو جمع کردم منو ببر همون شهری که خودت داری کار میکنی اونم حیرت زده ناراحت که کجا بیای من از اونجایی که هستی از پس مسائلمون برنیومدم که همه چیز ارزون تر اینجا شهره گرونه نمیشه اصلا من ندارم چیزی که بیام خیلی داری غیر منطقی حرف میزنی وقتی حال منو و حرفی که بهش زدم که یا منو میبری یا من میمیرم باعث شد که بیاد وقتی آمد دید من همه چیزو جمع کردم بردم خونه بابام و یه مقدار خیلی کم گذاشتم که ببریم با خودمون من حتی فرش هارو هم جمع کرده بودم بنده خدا از راه دور آمد خونه حتی جا برا استراحتشم نزاشته بودم بمونه فقط میگفتم بریم خیلی غیر منطقی بود انصافا حالا که فکر میکنم ما خیلی بدهی داشتیم هیچ پولی نداشتیم ولی هدایتی بود که خدا داشت مارو میکرد و خیلی قدرت داشت این هدایت چون بهم کمک میشد و من که حرف میزدم کسی چیزی نگفت فقط سکوت بود و تعجب ،ما همون روز که شوهرم امده بود شبش ماشین گرفتیم و امدیم شهری که اصلا من ندیده بودم و نمیشناختم ما حتی پول کرایه همون ماشین رو بعد از یکی دوماه دادیم و خدا بقیه کارها رو برامون کرد ما صبح ساعت 5 رسیدیم شوهرم موبایل املاکی رو که میشناخت باهاش تماس گرفت و شرایط رو توضیح داد اونم یه خونه قدیمی سیمانی داشت که خالی کرده بود برای باز سازی و گفت فعلا میتونید اینجا بمونید
وقتی من وارد خونه شدم با اینکه سیمانی بود قدیمی بودو…اما انگار به من کلید بهشت رو داده بودن حالم خوب بود خوشحال بودم راضی بودم و گفتم آخیش و شروع کردم به تمیز کاری آنقدر تمیزش کردم و وسایل کمی رو هم که برده بودم زیبا و با نظم چیدم که موقعی که صاحب خونه آمد گفت چقدر این خونه قشنگ شده و کلی از من تشکر کرد شاید باورتون نشه ما بدون پول پیش نشستیم و ماهی 600 تومن قرار شد اجاره بدیم و اونجا بود نقطه شروع آرامش من حال خوب من پدر ومادرم داشتن برای شرایط من و دور شدن من از خودشون گریه میکردن و خداحافظی میکردن ولی من به قول خودشون شده بودم یه تیکه سنگ که خوشحال بودم که دارن میرن و من قراره تنها اینجا تو این شرایط بمونم و خلاصه این بزرگترین هدایت من بود از طرف خداوند و در بزرگی بود برای من چون تنها چیز مثبتی که اون روزها من داشتم این بود که از خدا کمک میخواستم و حرکت کردم و خدا درها رو برام باز کرد
استاد هر روز که پا میشدیم شوهرم 6 صبح دیگه رفته بود تا شب برمیگشت خونه و منم شروع میکردم به تمیز کاری و خوندن سوره حمد به عربی کل جمله شبانه روز من خوندن سوره حمد بود بدون هیچی آگاهی و بشدت حالم خوب بود و از تنهایی داشتم بی نهایت لذت میبردم چرا چون از حرف ها تحقیر ها و کلمات منفی اطرافیانم راحت شده بودم و همه بدهی ها مون رو لیست کردم زدم به یخچال و هر بار که همسرم یکش رو پرداخت میکرد ذوق میکردم تشویقش میکردم بهش امید میدادم بنده خدا اونم خیلی داغون تر از من شده بود ولی به قولی ما داشتیم اون روزا با سیلی صورتمون رو سرخ نگه میداشتیم و من امید داشتم نمازم رو به امید کمک کردن خدا بهمون میخوندم قرآن میخوندم ساعت ها سر سجاده بودم که اوضاع و شرایطمون بهتر شد بدهی ها همشون پرداخت شدن ما حالمون بهتر شد یه خونه نو ساز و تمیز اما خیلی کوچیک بود و برای من قصر بود چون شرایطم بهتر از قبل شده بود اما بعد یه مدتی دوباره ناامیدی و حال بد امد سراغم که چرا دیگه دعاهام جواب نمیده با اینکه من خونم بهتر شده بودم الان دیگه منی که هیچی پول نداشتم 15 میلیون پول پیش داده بودو اوضاع زندگیمون خوردوخوراک و پوشاک و تفریحاتمون عالی شده بود ولی دل من راضی نبود بازم بهتر رو میخواستم تو وجودم یه چیزای فریاد میزدم که من لایق شرایط بهترو دارم ولی نمیدونستم چیکار کنم و شروع کرده بودم به همسرم فشار آوردن که ما باید دوباره یه مهاجرت بزرگی کنیم و اینبار از کشور بریم و این شده بود یه الگو که من باید یه حرکت بزرگی کنم شجاعتی به خرج بدم تا اوضاع و شرایطم بهتر بشه و اینکه من دارم نماز و قرآن میخونم دیگه جواب نمیده پس باید یه کاری کنم ولی نمیدونم چه کاری شاید باورتون نشه من توی واتساب وارد گروهی شدم که انگیزشی بود توسط فردی که منو نمیشناخت و اون گروه پر بود از کلیپ های انگیزشی از افراد بسیار مختلف اما من تنها چیزی که خوشم آمد استاد بود و همون فرد ناشناسی که منو برده بود تو گروه گفت بیا تلگرام برات فایل و پی دی اف و کلی کتاب فرستادم اگه دوست داری بخون گفتم باشه باورتون نمیشه من از کل اونمهمه فایل به فایل هدایت شما که مهاجرتتون رو و چطور هدایت شدید به اونجا رو شنیدم و آنقدر برام جذاب شیرین و عالی بود که من هر روز صبح زود به ذوق اینکه بتونم یکم دیگه از اون فایل رو دانلود کنم و ادامشو بشنوم از خواب بیدار میشدم و تنها انگیزه و هدف من شده بود دانلود این دوتا فایل شما چون گوشیم مدلش پایین بود برام حجمش زیاد بود و باز نمیکرد
وقتی باز میشد و من میشنیدم آنقدر ذوق میکردم که انگار خدا بهترین گنجشو بهم داده و در بهشت روی به من باز شد خدایا شکرت خدارو هزاران مرتبه سپاسگزارم که منو به شما این گنج بی پایان و بهشت ابدی و پایدار هدایت کرد خدایا شکرت
من شما رو بدون شناخت از همون لحظه اول دوست داشتم و باور کردم که شوهرم میگفت من کاش ابزار خودم رو داشتم و آقای خودم بودم من میگفتم میشه میگفت باز شروع کردی باز توهم زدی دختر من پول اینهمه ابزارو از کجا بیارم گفتم تو برو با صاحب کارت حرف بزن برو جلو بهش پیشنهاد بده من به خدا گفتم اون دل بندشو برات نرم کرده استااااااد باورتون میشه من اینکار و این حرف هارو سه چهار ماه با ایمان خالص و احساس خوب میگفتم و آنقدر این خواسته ما قوی بود که شد همونطوری شد که من میگفتم و مینوشتم و البته که همسرم هم با ایمان و توکل بخدا قدم برمیداشت میرفت تو دل ترسهاش با شجاعت با قدرت حرف میزد پیشنهاد میداد و صاحب کارش میگفت من تو رو نمیشناسم تاز میخوام باهات کار کنم ولی از شخصیتت خوشم امده شجاعی توانمندی داری کارهاتو دیدم و طوری شد که ما اون سال با فایل های استاد قدم برداشتیم و همسرم پیشرفت عالی کرد تو کارش و ابزار خرید ولی توی همون کار ما دوباره به تضاد بی پولی خوردیم و شرایط جوری شد که یکی از همکارای همسرم که دید شرایط مالیمون یکم بهم خورده پیشنهاد شراکت داد باورتون نمیشه تا شوهرم امد خونه این حرفو زد گفتم اصلا اجازه نمیدم چون استادم گفته شریک نگیرید منم بهش گوش میدم و اجازه نمیدم رفتم طلاهای که داشتم حالا یه انگشتری بود اونموقع سرویس عروسیمون بود آوردم دادم بهش گفتم بفروش کل ابزار برای خودته و هیچ شریکی ما تو کارمون نمیگیریم و همین کارو کردیم و حال و آرامشمون رو حفظ کردیم و شرایط هر روز بهتر و بهتر ماشین خریدیم خونه بزرگ تر اجاره کردیم وسایلمون تکمیل و زیبا تر کردیم شکر خدا ابزارمون بیشتر و بیشتر شد که الان از دویست متر شده هزارو دویست متر ولی باز داشت حال من بد میشد دوباره خواسته هام بزرگتر شده بود میگفتم ما چرا هنوز خونه نخریدیم و داشت توکلم کم میشد و شرک ها میومد نا امیدی میومد که نشانه ها آمدن پدرم مریض شد ماشینمون خراب شد و من بیدار شدم خدا داشت چک و لقد منو میزد و میومد که بزرگترش کنه من گفتم اوکی من اشتباه کردم من تسلیمم خدای بزرگم من دارم به خودم ظلم میکنم من دارم ناشکری میکنم و تو هم داری با نشونه هات به من میفهمونی که اگه بخوایی ناشکری کنی ضعف نشون بدی و دوباره بری تو درو دیوار همه چیزو ازت میگرم گفتم توبه خدای بزرگم من نمیخوام برگردم به قبل من میخوام رشد کنم من میخوام صاحب خونه بشم من فقط خواستم بزرگتر شده و میدونم انتظارم زیادتر شده منو ببخش هدایتم کن که من به خودم ظلم کردم و با شروع شدن گام های خانه تکانی ذهن دوباره من جون گرفتم بیدار شدم و باعشق شروع کردم سپاسگزاری کردن برای داشته هام باقلبی باز و عشق. خوندن کامنت ها و خودم رو بستم به سایت و فایل ها و الان دوباره ماشین درست شد آرامش و حال خوب آمده تو وجودم تو زندگیم شور و شوق و ِلذت وارد خونمون شده همسرم جسورانه داره میره تو دل ترسهاش پیشنهاد همکاری بهتر داده پیشنهاد خرید خونه با انجام کار داده و خبر های خوب و اتفاقات خوب هر روزه آرامش و روزی و برکت بی دلیل و بی حساب تو زندگیم جریان داره که هر چقدر شکر گزاری کنم کمه و من هر چی ضربه دارم میخورم از عجله کردن منه از کمالگرایی منه و از مقایسه خودمه با دیگران البته که توی این سالها خودمم وارد یادگیری کار مورد علاقم شدم و مدارک مربوط به کارم رو هم با نمره قبولی خیلی عالی گرفتم به راحتی و آسونی و الان یه کار کوچیک رو که مربوط به حوزه علاقه ام هست بهم پیشنهاد شده دارم انجام میدم هر چند که خیلی کوچیکه تازه شروع کاره و ورودی خیلی کمی هم دارم که مطمئن هستم این شروع جریان درآمد منه و من میخوام خودم مولد باشم و خودم برم تو دل ترس هام و فقط همسرم رو تشویق نکنم راست میگم خودمم انجام بدم و رفتم الان یه قدم کوچیک برداشتم و دارم در کارم بهتر میشم و میدونم که باید تکاملم طی بشه باید روی شخصیتم بیشتر کار کنم کنترل ذهنم رو قوی تر کنم چون تا خسته میشم میگم چه فایده من پول های گنده میخوام درآمد بالا میخوام و میدونم که باید این ذهن رو من کنترلش کنم و ادامه بدم به قول استاد لاجرم ثروت وارد زندگیم میشه و من باید کم نیارم و شک نکنم نتایجم رو هربار به ذهنم مثل الان نشون بدم تا ذهنم ساکت بشه و ادامه و ادامه و ادامه بدم این راهه این مسیر درست خوشبختی اما گاهی اوقات منم که کم میارم و از پس ذهنم برنمیام وگرنه خیلی از بچه ها نتیجه گرفتن استاد که بزرگترین الگوی نتایج هست رو من دارم که میشود شده است بیدار شو ادامه بده و خدا با شجاعانه با قوی هاست با کسانی که ایمان دارن توکل دارن و باورهای درست ایجاد میکنن و ذهنشون رو خوب میتونن در شرایط به ظاهر ناخواسته کنترل کنند .
استاد عزیزم خیلی از شما سپاسگزارم و یک سوالی داشتم بعضی وقتا به این فکر میکنم که من با به به و چه چه پدرم رشد کردم و با تخریبش زمین خودم و نا آگاهانه مشرک بودم و الان با فایل های شما دارم رشد میکنم و نتیجه میگیرم نکنه من دارم مثل گذشته روی شما حساب میکنم و وابسته شما و حرف های شما دارم رشدرمیکنم و اگه یه روز دو روز کار نکنم میخورم زمین ؟
من نگاهم باید درباره شما و آموزش های شما چطور باشه ؟
اینو میدونم که شما دستی هستی از طرف خدا و کلام شما کلام خداونده که من دارم میشنوم و هدایت میشم به مسیر درست اما چطور درونی تر چطور توحیدی تر باید عمل کنم ؟
ممنون و سپاسگزار از شما استاد خوبم وخانم شایسته عزیزم دوستتون دارم.
و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچکس دریغ نخواهد شد.
در هر صورت شما داری به رشد جهان کمک میکنی اگه رشد کنی خودت هم از موهبتش استفاده میبری …اگه ذلیل باشی و تو سری خور بازم به رشدش کمک میکنی چون سبب تجربه میشی و سبب میشی دیگران ازت عبرت بگیرند…
اگه خودت رو قوی نکنی زیر چرخِ پیشرفت جهان له میشی…
جهان جای قوی تر هاست…
اگه بچه تو مدرسه نمره کم میگیره این یه نشونه هست که باید تلاشش رو بیشتر کنه نه اینکه فکر کنه من خنگم و چیزی حالیم نمیشه …
اگه این نمره پایین رو بعنوان یه آژیر و نشونه ببینه از بازخورد کاری که داره در مسیرش میره بجای تو سر خودش زدن و گریه کردن میاد تلاشش رو بیشتر میکنه تا بتونه اون درس رو یاد بگیره…
یادم اومد به صحبت های استاد که در مورد بازیکن فوتبالی که نیمکت نشین بود میگفت که وقتی در کل فصل نیمکت نشین شد بجای این که گیر بده به تیم و یا مربی و باشگاه اومد رفت خودش رو قوی تر کرد بطوری که مربی انتخابی جز اون نداشته باشه…
تو قرآن میبینیم که میگه اگر صابر باشید خداوند با شماست.
عاقبت از آن متقین است.
خداوند نصرت دهنده مومنین هست …
نه به این معنا که پس من دیگه نمیتونم کاری کنم نه، بجای اون باید اون ضعف های ایمانمون رو تقویت کنیم تا در زمره مومنین قرار بگیریم.
اگه دستت رو گذاشتی رو چیز داغ داره میسوزه و حس لامسه است این سیگنال رو به مغزت میفرسته میتونی از سوخته شده و جزغاله شدن جلو گیری کنی اما اگه این حس رو نداشتی اون وقت باید با یه دست کبابی مواجه میشدی…
اگه آثار و عواقب رفتارت رو در همون اوایل مسیر نبینی بعد که افتادی تو چاه خب دیگه خرد و خاک شیر شدی و البته اگه بازم نخوای به مسیر برگردی نابود میشی…
از این به بعد وقتی یه تضادی توی زندگیمون وارد شد بیام ببینیم که این یه نشونه هست که من باید در این زمینه نقاط ضعف خودم رو پیدا کنم و در ادامه روند دچار دردسر نشم…
میخوای جزو کدوم دسته باشی …
کسایی که با کوچکترین نشونه ای بیدار میشن و میان خودشون رو رشد میدن یا تا لگد کوب نشی درست بشو نیستی هان…
اگه میبینی از پس مخارجت بر نمیای نیا به دولت گیر بده و به اوضاع اقتصادی و ریس جمهور و رهبر و دشمن بیا ببین چطور شده که تو این قیمتها برات گرونه …ایراد تو کجاست و الا اگه نگاه کنیم با همین اوضاع مملکت خیلیا هستن به راحتی دارن از پس مخارج خودشون در میان و اوضاع براشون اوکی هست…
اگه تو روابط هر روز بحثتون به دعوا و جنگ میرسه ببین تو چه نگاهی داری که باعث میشه با کوچکترین رفتار و گفته ای از هم بپاشی…
اگه با کوچکترین حرفی داری از هم میپاشی اگه تا بهت گیر میدن و یا مسخره ات میکنن میزنی زیر گریه برو ببین چی باوری داری نسبت به به حرف و دیدگاه دیگران در مورد خودت که باعث شده از هماهنگی با خودت خارج بشی …برو ببین چه تفکر و باوریه که باعث شده تو از در صلح بودن با خودت بیای بیرون…
باید همه چیز رو از خودمون بدونیم و بجای گیر دادن ها و بعضی وقتا بی خیال شدن ها از کارایی که تحت کنترل خودمونه بیایم ضعف هامون رو برطرف کنیم و قوی بشیم داخلش…
این نمره پایین گرفتن ها یه نشونه هست برای این که بیایم خودمون رو قوی تر کنیم تا رفوزه نشیم نه این که بیایم بعنوان این که این یه ناخواسته هست باید ازش اعراض کنیم بهش نگاه کنیم…
اگه درجه بنزین خودرو بهت نشون نده بنزینت در حال اتمامه چون ممکنه ناراحت بشی بعد که ماشینت ایستاد میخوای به خودت بیای …
اگه تضادی اومد تو زندگیت اون رو بعنوان یه بازخورد از طرف جهان ببین که داره بهت میگه خودت رو با مسیر هماهنگ کن و الا این چاله تبدیل میشه به چاه …
من دارم همه اش برای خودم یادآوری میکنم قانون تکامل رو و اینکه باید شخصیت پایدار برا خودم بسازم و نخوام یهو به خواسته که آماده ش نیستم برسم چون اگه تکاملی رو طی نکرده باشم ممکنه با کله بخوره زمین و له بشم …
همش دارم به خودم میگم تو باید بتونی یه شخصیت قوی و مستقل و پولساز و خوشحال و شکر گزار و کسی که میتونه از لحظه لحظه زندگی لذت ببره بسازی و الا اگه به تموم خواسته هات هم مثلا یهویی هم برسی نمیتونی ازشون لذت ببری چون حال خوب تو گره خورده به اون چیزا …
من دارم تمرین میکنم حال خوب داشتن رو و توجه به داشته هام و شکر گزاری کردن بابتشون رو دارم سعی میکنم که الانی که توش هستم رو یه موهبت و فرصت ببینم برای این که پایه های شخصیتی محکمی رو برای خودم بسازم….
دارم سعی میکنم شخصیت راضی و خشنود رو در خودم پرورش بدم…
دارم سعی میکنم مهم بودن حرف مردم رو در خودم کمتر کنم …
دارم سعی میکنم احساس ارزشمندی بدون قید شرط داشتن رو در خودم ایجاد بکنم یا بهتره بگم پیداش بکنم…
من دارم سعی میکنم یه خدای جدیدی رو برای خودم توی ذهنم ایجاد کنم خدایی که احساساتی نیست و بر اساس قوانین رفتار میکنه…
دارم قرآن رو مطالعه میکنم تا بهم بیشتر ثابت بشه که این قوانین که استاد میگن همون اصل هست…
از وقتی به مطالعه قرآن رو آوردم الان میبینم که اون نگاه سیستمی داشتن خداوند برام قابل درک تر شده و واقعا یادم نمیاد که این چند وقته خواسته رو به امامان ویا یه واسطه بین خودم و خدا بگم…
الانا خیلی کم بوده که بیام و در مورد این که خدایا ظلم داری میکنی بهم فکر کنم بوده اما بعدش یاد آوری قوانین بوده برام و این که من باید بیام و باورام رو درستش کنم باید من هماهنگ بشم باهاش و خواسته من اجابت شده فقط من باید در مدارس قرار بگیرم…
استاد وقتی به یکی از خواسته هام که بخاطر باورهای ناجالب گذشته خودم بود فکر میکنم میبینم که اون اتفاقی که برام پیش اومد نه بخاطر بی انصافی و ظلم خدا نسبت به من بلکه بخاطر افکار و باور های خودم بود و اتفاقات دست به دست هم دادند و اون اتفاق ناجالب برام رقم خورد…
من فکر میکردم باید مثل موسی زجر بشم و تو سرم بخوره تا بعد لایق بشم و اون خواسته من محقق شد نه بخاطر ظلم خداوند بلکه بخاطر این که من خودم ایجادش کردن با توجه کردن بهش…
الان برام نگاه سیستمی بودن خداوند برام قابل درک تر شده و این که اگه باورها ساخته بشه اتفاقات و شرایط از جایی که فکرش رو نمیکنیم با هم دیگه چفت میشن و اون اتفاق رو رقم میزنن…
ادامه:…الان این موضوع که خواسته ها اجابت شده از قبل یکم برام قابل درک تر شده و سعیم بر اینه که الانا این موضوع رو به خودم همیشه در مورد خواسته هام یاد آوری کنم و بیاد بیارم که من فقط باید باورام رو بسازم و چگونگی اتفاق افتادنش سمت خداست که اون رو به بینهایت طریق که من فکرش رو نمیکنم میتونه رقم بزنه برام…
سعی دارم میکنم به خودم هر روز این یادآوری رو داشته باشم که اگه احساسم رو خوب کنم و آرامش داشته باشم دارم اجازه میدم به خداوند که اتفاقات رو برام رقم بزنه و شرایط رو ایجاد بکنه…
استاد یه موضوع دیگه که امروز بابتش بخودم تبریک گفتم همین بی خبری من از طوفانی بود که تو آمریکا اتفاق افتاده و من زمانی ازش شنیدم که این همه درس داشت برام و توجه به نکات مثبت…
چند روز قبل داشتم زندگی در بهشت رو نگاه میکردم همون قسمتهایی که خانوم شایسته داشتن ازتون تو ماشین سوال میپرسیدن و شما داشتین میرفتیم سمت فروشگاه برای خرید
و داشتین از قدرت طوفانی که پیش اومده بود میگفتیم و به اون توجه میکردین که ببین درخت ب این بزرگی رو کنده و من متعجب بودم که منظورتون چیه گفتم شاید منظورتون این بوده که این فایل رو گذاشتین تا بگین شما هم مثل ما یه جاهایی ممکنه توجهتون به نازیبایی باشه و مهم اینه که ما در کل و در اغلب مواقع توجهتون روی زیبایی باشه…
و حتی امروز صبح هم بهش فکر میکردم که احتمالا برای همین گذاشتین…
تا که این فایل رو که شنیدم منظورتون رو و نوع نگاهتون به این اتفاق مشابهی که تو اون فایل بود رو درک کردم و جهان پاسخ این سوال من رو داد …
و همه چیز میتونه همینطور پاسخ داده بشه و به جوابش برسیم به شرط اینکه ما خودمون رو با قوانین جهان تطبیق بدیم…
امروز صبح برای ورزش که رفته بودم این در لحظه و اکنون بودن رو تمرین کردم و سعیم بر این بود که فقط از همون لحظه لذت ببرم و توجهم بر همون لحظه باشه که خدا رو شکر دیدم یه احساس خنثی که از احساس بد خالی خالی بود بهم دست داد و فهمیدم که چون احساس بدی ندارم احساسم خوبه و به خودم تبریک گفتم بخاطر این که تونستم در لحظه باشم…
خدایا شکرت…
و واقعا بعد از اون دیگه حتی فکر کردن به این که چی میخوام رو هم سعی کردم نیازم تو ذهنم و به خودم یاد آوری کردم که همین که احساسم خوبه کافیه و همین که تونستم افکار منفی و توجه به ناخواسته نداشته باشم یعنی در مسیر درست افکارم و توجهم قرار داره…
ممنون و هزاران بار افرین بر شما دوست عزیز بخاطر دقت و تشخیص اصل از فرع قوانین:))
خیلی عالی به نکات با ذکر مثال توضیح داده بودید که خیلی به من کمک کرد واقعا سپاسگزارم،
چقدر جالب به همزمانی جالبی اشاره کردید منهم خبر طوفان رو نشنیده بودم، از زبان استاد شنیدم با کلی نکته ی مثبت و خدارو شکر کردم که فرکانسم اونقدر تغییر کرده که اخبار به ظاهر منفی به گوشم نمیرسه:))
من دوبار کامنتت رو خواندم و شما داشتی از طرف خداوند با من صحبت میکردید
هادی جان من تا یه هفته پیش سر کار میرفتم و اتفاقاتی افتاد که دیگه نرفتم و اومدم خونه و گله و شکایت کردم اینکه فلانی باعث شده که من نرم سر کار و اینا
هادی جان دیشب یه کاری رو پیدا کرده ام و زنگ زدم گفتند صبح ساعت 10بیا همرسیم گفتم باشه و چند ساعت بعدش رفتم خونه بابام و رفتم توالت که کارم رو انجام بدم یهو یادم اومد که من تو شغل قبلیم به خودم همیشه میگفتم من به مدت یه ماه و خورده ای میرم سر کار و دیگه به دلایلی نمیرم و اتفاقاتی میوفته که من دیگه نتونم برم یا منو اخراج میکنند یا خودم بیرون میام هادی جان داشتم برا این شغلم هم این کار فکر رو میکردم که من یه ماه میرم و دیگه نمیرم که سریع فکرمو قطع کردم
امروز نشسته بودم داشتم با خودم صحبت میکردم خودمو کندوکاو کردم تا اونجایی که تونستم و خدا رو شکر تونستم در حد توان به خودم ثابت کنم که آقا اگر من نرفتم سر کار و اون اتفاقات افتاد من داشتم این فرکانسها رو به جهان ارسال میکردم که نتیجه شد این و هنوزم میخوام خودم رو کند و کاو کنم که ببینم خودم چه فکری رو ارسال کردم که باعث شد اونجا باهام اینطور برخورد بشه و من از کارم استعفا بدم
اینکه استاد میگه شما خودتون مقصر صد در صد زندگیتون هستید واقعا خیلی برام پیچیدست و اینکه نمیخوام بپذیرم که تمام اتفاقات زندگیم نتیجه باورها و فکرای خودمه
های جان من اونجایی که گفتین خدا با یه نشونه شما رو میخواد بیدار کنه یا بیدار میشی یا چک و لگد میخوری من هادی جان متاسفانه تا اونقدر چک و لگد نخورم بیدار نمیشم
حتی همین کامنت نوشتن هم اونقدر چک و لگد خوردم که دیگه تسلیم شدم و دارم کم کم کامنت مینویسم و خودم رو کند و کاو میکنم
ولی من خیلی خوشحالم که تو این مسیر موندم و الان اینجام با اینکه باید چک و لگد بخورم ولی خوشحالم اینکه تو این مسیر خداوند نگهم داشته من خودم به خدا گفتم خدایا هر موقع خواستم این سایت و استاد عباس منش رو بزارم کنار یه سیلی بزن تو گوشم که نتونم این مسیر رو ادامه ندم
هادی جان امروز داشتم با خودم فرازهایی از دعای کمیل رو میخوندم اونجایی که میگه ظلمت نفسی من میخوندم و گریه میکردم باورت میشه منی که اینجور با خدا حرف نمیزنم اونم با درک و فهمی که الان یه خورده از قوانین دارم داشتم با خدا میگفتم خدایا من به خودم ظلم کردم و خودم باعث تمام بدبختیهای خودم هستم
هادی جان احساس سبکی گرفتم حالم خوب شد
یه جورایی هر روز یه حسی تو درونم بیدارم میکنه و بهم میگه مصطفی با خودت صحبت کن اولش خیلی برام سخته صحبت کردن با خودم ولی وقتی شروع میکنم با خودم حرف میزنم اونموقع راحت تر میشه با خودم حرف زدن و بعدش احساس سبکی میکنم
بعد از اینکه با خودم صحبت کردم تا میتونم خودمو تحسین میکنم و به خودم عشق می ورزم
هادی جان کامنتت برام خیلی آموزنده بود چون رک و راست خدا داشت باهام حرف میزد
امیدوارم هر جا هستی در پناه رب تنها فرمانروای جهان ثروتمند سلامت موفق و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید
سلام مصطفی عزیز ممنون از کامنتی که برام ارسال کردی…
چقدر چکی شدنات و لگد خوردنات شبیه چک و لگدای من بود تو مسیر گذشته ام…
من همیشه ب خودم میگفتم من باید برم سراغ زندگیم و اهدافم و ساختن زندگیم و این که تو این شغلا باشم با کارگری حالم رو خوب نمیکنه و همیشه برای همین از اون موقعیتی که درش قرار میگرفتم گله و شکایت و ایراد میگرفتم از همکار و رییس و همه و همه….
و میگفتم من اینقدر با استانداردهای بالا و با کیفیت بالا کار میکنم تا بعد که از پیششون رفتم بدونن چه شخص ارزشمندی رو از دست دادن تا بعد بفهمند که قدر من رو ندونستن…
من همیشه یه کارایی میکردم که باهاش احساس گناه به بقیه بدم و یا بعد رفتنم از اونجا بتونم احساس قربانی شدنم رو برای دیگران جار بزنم که ارزش من رو ندونستن و من ارزشش بیشتر از اونجاست…
من همیشه خوشحالی و توجه به نکات مثبت کردنام رو برای زمانهایی که در موقعیت مناسب و دلخواه قرار بگیرم به تعویق مینداختم و این اصولاً با قانون جهان هستی هماهنگی اداره چون تا شما تمرکزت و توجهت بر زیبایی ها نباشه هیچ آسان شدنی برای شما برای مسیر آسانی ها اتفاق نمی افته….
تو کذب بالحسنی نتیجه اش آسان شدن برای سختی هاست…
من همیشه تو هر کاری رفتم با خودم فکر میکردم که اینجا برای من کوچیکه من خیلی تواناترم من برای این موقعیت حیفم و دارم حروم میشم و بجای این که از اون موقعیت بهره بگیرم برای این که توجه به نکات مثبت و اعراض کردن رو بیاموزم بر عکسش میرفتم توی تمرکز بر نازیبایی و توجه به نکات منفی…
من کلا هر کاری رفتم توش عمدتا از این که دیگران من رو تو اون موقعیت ببینند مقاومت شدید داشتم و فکر میکردم به چشم یه حقیر بهم نگاه میکنن و دارن من رو تو دلشون مسخره میکنن…
من ارزشمندیم رو به موقعیت و شغل و این که دیگران چی درموردم فکر میکنم گره زده بودم و همیشه با خودم در یه جنگ تمام عیار بودم با تمام تجهیزات و قوا….
و چقدر نشونه اومد برای من که خارج بشم از دور باطل …
یادمه قبل اون تضاد بزرگ زندگیم که لگد محکمه بود یه پشت کله ای سبک اری خوردم و وقتی از اون نجات پیدا کردم تا اومدم این صدا رو واضح شنیدم که میگفت هادی بسه برو سراغ زندگیت و ساختنش و اینقدر خودت تلف نکن با این دور زدنای الکی….
اما من حاضر نشدم بیام بیرون بخاطر ترسام ،بخاطر شرکم ،بخاطر طمع ،بخاطر حرف دیگران…
و بیشتر راحت بودم بیرونم کنند تا اینکه خودم بیام بیرون…
و بعد از 37روز بعدش بوم اون توجه هات من ،من رو با بزرگترین تضادی که محکم کوبوندم زمین مواجه شدم و اینجا بود که تازه داشتم بخودم میومدم که بسه دیگه چقدر میخوای نابود کنی خودت رو و بعد از این که خودم رو مسول تمام اتفاقات زندگیم دونستم و پذیرفتم خودم بودم که اتفاقات رو برای خودم ایجاد کردم و هیچ کسی ظلمی بهم نکرده خداوند در ها رو برام باز کرد تا من از اون تضاد خارج بشم و فرصتی داد برای این که من آگاهانه زندگیم رو بسازم با توجه به درسایی که از گذشته گرفته بودم و گفت اگه دوباره بخوای همون رویه رو پیش بگیری دیگه کارت با لگد نیستا بلکه کارت با پرتابت از ارتفاع300متری هست اونم با مخ خوردن رو زمین…
خدا انشاالله کمک کنه بتونیم همیشه تو مسیر بمونیم و قبل از چکی شدن خودمون با یه اشاره بیام تو مسیر درست …
اگه تعهد داشته باشیم برای تغییر و این که کنترول کنیم افکارمون رو خدا خودش مسیر ها رو باز میکنم و این موقعیت که بتونیم بهتر رو خودمون کار کنیم رو برامون ایجاد میکنه …
فآتاهم تقواهم….
شما تمایل داشته باش به این که تقوا داشته باشی خدا اون توفیق داشتن تقوا رو بهت عطا میکنه…
یاد یه جمله استاد از دوره قانون آفرینش جلسه اول میفتم که میگفت …
دوستان از امروز شرایط زندگی شما تغییر میکنه چون فرکانس های شما داره تغییر میکنه برای همین اون چیزایی که در گذشته تجربه میکردین دیگه تجربه نمیکنیم چون شما تغییر کردین با گذشته تون …
این جمله استاد برام یه نور امید بود چون تا قبل از اون من همش با ترس از این که آینده من مثل گذشته تکراری پر از رنج طی میشه از حرکت کردن و جسارت داشتن خودم رو معاف کرده بودم و میخواستم بپذیرم که من بختم گره خورده اما خدا رو شکر فهمیدم که این خودم بودم گذشته خودم رو خلق کردم حالا با ظرافت خاصی میام آینده دلخواه خودم رو میسازم…
خدای من اگه بدونی که چقدر وقتی توجهت رو میذاری روی نکات مثبت ها چقدر اتفاقات برات معجزه وار پیش میره که واقعا بعدش میفهمی تو اشتباهی نبودی و بختت گره خورده نبود بلکه فقط داشتی برای دیدن طلوع خورشید به سمت غرب حرکت میکردی…
مصطفی عزیز جهان به این تعهدات برای تغییر پاسخ میده از خدا سپاسگزاری کن که آگاهت کرد به این که مسیرت رو درست کنی…
برو بگرد تو گذشته ات و ارتباط افکار و باورهایی که داشتی رو با اتفاقاتی که برات رقم خورده رو ببین تا یقینت به این که خودت زندگی و شرایطتت رو با افکارت ساختی رو در خودت بیشترش کنی و بعد به نتیجه برسی که آینده من هم پس داره با افکار و باور های الآنم رقم میخوره…
نمیگم من به یقین رسیدم ولی به میزانی که تونستم اینطور فکر کنم حالم بهتره بوده و اشتیاقم برای تجربه زندگیم بیشتر بوده ….
و البته جهان هم واکنش های متفاوت از گذشته رو برام رقم زد…
از مسافرتهایی که با آدمای فوق العاده برخورد میکردم ،تا این که فردی بیاد توی مسافرتمون ما رو ببره تو خونشون و به رایگان اسکان داشته باشیم…
اینا همه و همه باعث میشد که من بیشتر یقین کنم که واکنش جهان به افکار جدید من باعث این رویه شده…
البته هنوز هم شک ها و ترس هوایی هست اما به این که خودم دارم خلق میکنم شرایطم رو بیشتر دارم یقین پیدا میکنم.
مصطفی عزیزم کامنتت باعث شد یه بار دیگه این موضوع رو بخودم یادآوری کنم که این منم که دارم شرایط آینده خودم رو میسازم حالا با این وجود باید دقت کنم چی رو میخوام تجربه کنم ….
مصطفی عزیزم اگه شرایطش رو داری دوره احساس لیاقت رو برای خودت هدیه بده برای تغییر کردن…
اگه شرایطش رو فعلا نداری دوره عزت نفس و قانون آفرینش که خدا رو شکر تو پروفایلت بود ….
فایلا رو مثل یه شنونده ای که میخواد فقط بشنوه و رد بشه نشنو بلکه هر جمله ای که استاد گفت رو وقتی شنیدی خودت رو مخاطب قرار بده و برو ببین چقدر طبق اون آگاهی هستی و شخصیتت کجاهاش نیاز به بهبود داره و بیا براش وقت بذار تا توش خوب بشی…
من خودم یه شخصیت ایرادگیر که مو رو از ماست در میاره و از بهشت هم میتونه عیب پیدا کنه هستم و کلا با دیدگاه متفاوت از خودم و حرف دیگران در مورد خودم خیلی حساسم و همش میخوام دیگران رو هدایت کنم برای این که این شخصیت خودم رو تغییر بدم رفتم سراغ قرآن و آیات ریشه هزؤ رو آوردم برای خودم تا بهتر باور کنم که حرفشون تو زندگی من تاثیر ندارد و دارم با منطق های قرآنی روی خودم کار میکنم…
که البته این آگاهی ها سبب شده من نسبت به دیدگاه های دیگران و رفتارشون خونسرد تر بشم و این نشونه ای خوبیه…
این تازه مال همین دو روزه که دارم روش کار میکنم حالا اگه این تغییر رو بیشتر ادامه بدم و شخصیت آگاه رو برای خودم بسازم که این آگاهی درونم شکل بگیره چقدر این تغییر سبب برکت هایی در زندگیم میشه…
البته گاهی وقتها از دستم در میره اما خیلی زود آگاه میشم چون آگاهی ها بیادم میان و درمیابم که اون عوامل بیرونی نمیتونه تاثیر بذاره روی شرایطی که من میخوام تجربه کنم…
من الان دقیقاً یه طوفان برام اتفاق افتاده که خیلی هم خوب درکش کردم تغییر فرکانسم و دنده عقب رفتن،
خداروشکر به درکی رسیدم که تا شرایط جوری میشه که دلخواهم نیس سریع بخودم گوشزد میکنم که چه فرکانسی دارم ارسال میکنم چند روز گذشته رو چطور گذروندم و به چه چیزهایی توجه کردم و در مسیر بهبود حرکت میکنم.
تضادها و اتفاقات به ظاهر بد اومدن که بما کمک کنن تا به زندگی دلخواهمون هدایت شیم با عمل کردن به قانون.
وقتی به این حرفا فکر میکنم بهتر درک میکنم قوانین رو بهتر میتونم دلیل نتایجم رو بفهمم که وقتی باقدرت حرکت کردم و ایمان و باور درست نتیجه ها عالی بوده اما وقتی از روی ترس و نگرانی عمل کردم چه نتایج نازیبایی داشتم یا اگرم خوب بوده با چه سختی بدست اومده هرچی بیشتر فکر میکنم و عمل میکنم میبینم نتایج پایدارتر هست.
خداروشکر میکنم که این شرایط به ظاهر بد یا توی این مثال طوفان برام پیش اومده تا در مسیر درست و هدایت خداوند حرکت کنم.
هروقت خودم رو خالق دیدم و روی باورهام کار کردم و میکنم شرایط روزبه روز بهترو بهتر میشه هروقت هم که دنبال دلسوزی دیگران بودم یا احساس قربانی شدن داشتم اتفاقات بد پشت سرهم اومد،هروقت قدرت را دست عوامل بیرونی دادم اوضاع خیلی بد شد و هر وقت قدرت را دست خدا و خودم دادم و توحیدی عمل کردم معجزات اتفاق افتاد.
درکی که امروز صبح داشتم این بودکه تمام مشکلات ما و من اینکه حرف مردم برامون مهمه؛خیلی خوبه که آدم بخودش برسه،خوب زندگی کنه اما نه بخاطر تایید دیگران ما اینو بتونیم درک کنیم بنظر من90در صد انرژیمون حفظ میشه و احساسمون همیشه خوبه.
به هرچی توجه کنیم از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه
مثلا من رسیدم به جلسه 19 ثروت یک اول فایل خیلی جالبه جلسه 19 ثروت داره پس لرزه های طوفان میاد و استاد تو همون شب با لرزش دوربین داره فایل پر میکنه و شعر تو یک شب طوفانی را میخونه و در مورد پارونزدن و رهایی صحبت میشه و قانون رهایی و هدایت
بعد تمام میشه رو خودم کار میکنم میرم سراغ دوازده قدم رسیدم به قدم هفت جلسه سه اونم دقیقا داره به همون قانون رهایی و هدایت صحبت میکنه همون شعر
بعد میام عزت نفس را کار میکنم میرسم به این آگاهی ک من ذهن ضعیفی دارند چون تو یک خانواده با ذهن ضعیف بزرگ شدم که از مسائل فرار میکنند و حل نمیکنند و استاد ترس و استاد ریختن آشغال ها زیر مبل هستند و سه بچه از این خانواده فارغ از هر تلاش و تحصیلات و حرکت هاشون نتیجه خوبی از لحاظ روابط ،مالی ،سلامتی و… نگرفتند .
من ب ضعف خود اقرار کردم و به خودم قول دادم ک مثل بدنم کضعیفه و هرروز میرم باشگاه و روش کار میکنم باید این ذهنم را هم هر روز براش وقت بگذارم و قویش کنم چون کل زنگی من را این ذهن داره رقم میزند .
همین دیشب بود ک به همسرم گفتم ک من ذهن ضعیف دارم و او هم صد درصد با من موافق بود .امروز صبح از خواب بیدار شدم تو راه مغازه مثل همیشه رفتم تو سایت متن فایل را خوندم و فکر نمیکردم به دردم بخوره ولی دانلود کردم و گوش کردم و دیدم دقیقا داره تایید میکنه این آگاهی را دقیقا.
و این هدایت الله هستش .
تو فایل قبلی ک استاد ده روز پیش گذاشت و در مورد نتایج دوستان صحبت کرد هم دقیقا همین اتفاق افتاد .
و من داشتم رو خودم کار میکردم و رسیدم ب این آگاهی کچقدر حرف مردم برام مهمه و چقدر زندگی ام را تنظیم میکنم با حرف مردم و داشتم رو خودم کار میکردم استاد فایل گذاشت گوش کردم دیدم بله دقیقا همینه استاد نیم ساعت اول فایل را داشت در مورد زندگی به سبک شخصی و حرف مردم و مردم در مورد ما چی میگن صحبت میکرد .
الله اکبر چقدر این جهان دقیقه .
به خدا قسم تو مسیری پا گذاشتیم ک کار همه کس نیست و واقعا جهاد اکبر میخواهد ولی میوه های خیلی خوبی داره .
چقدر جالب دوست عزیز، دقیقا برای منم این اتفاق افتاد که این فایل استاد چقدر هم راستا با قدم هفتم 12 قدم، و چقدر قانون بدون تغییر خداوندرو میشه دید و چقدر جالب هنوز حرفهای استاد از اون سالها تغییری درش ایجاد نشده:))
1) چه الگوهای رفتاری می توانید در خود پیدا کنید که هماهنگ با آگاهی هایی است که در این فایل توضیح داده شده و باعث رشد شما شده است؟
الگوی رفتاری که باعث رشد من شده : اولین قانون در تضاد ها برای من رسیدن به آرامش با تکرار باورهای توحیدی و دیدن موضوع از جنبه ای که منو به احساس آرامش بیشتر برسونه و خیریت اون تضاد ا رو درک کنم تا در موج آرامش قرار بگیرم و قلبم باز به ندای الهی بشه و الهامات رو دریافت کنم
2) چه الگوهای رفتاری ناهماهنگ با آگاهی های این فایل را در خود شناسایی کردید که اوضاع را بر شما سخت کرده است؟
زمانی که خدا رو با دید انسانی نگاه میکردم که به گریه و زاری من دلسوزی میکنه رحم میکنه نجاتم میده سالها با احساس غم و اندوه و قدرت دادن به عوامل بیرونی نگاه شرک آلود اوضاع برام سخت شده بود و هیچ گشایشی نبود و کاملا ناامیدشدم و کلا بیخیال خواستم شده بودم:اما در مسیر تسلیم شدن اتفاقا همین رهایی و بی خیالی برام بهتر بوده مسیر بهتری رو رفتم
3) درباره تجربیاتی بنویسید که به جای ایمان به خداوند و حرکت در راستای هدایت های این نیرو، خداوند را مثل مادر مهربانی دیدید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و جور ضعیفی و تنبلی فرزندش را می کشد. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
خداروشکر تو زندگی من با تضاد و رنج زیادی مواجه نشدم در واقع کتک خورم ملس نبوده
چون من تو محیط پر جمعیت بزرگ شدم مسئولیت زیادی به عهدم بود چون فرزند اخر بودم و همیشه توقع بود که کارها رو من به عنوان فرزند اخر باید انجام بدم به بزرگترها احترام بزارم مسئولیت پدر و مادرم در سن پیری با من بودا توجهی به من نمیشد در واقع خود ساخته بودم از کسی حمایت خاصی نمیشدم و حتی با نگاه اشتباه انسانی که در گذشته به خدا داشتم فکر نمیکردم اگر ضعیف باشم خدا به من کمک میکنه قوی بار اومدم در واقع شرایط منو قویتر کرد
4)آیا شما جزو افرادی بودید که با وجود نشانه های بسیار از طرف خداوند برای تغییر شخصیت و عملکرد، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه دادید و منتظر نتایج جدید هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؟!
یا به این توهم بسنده کردید که: درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؟!
در زمینه روابط عمومی نشانه هایی اومد که باید تغییر کنم نباید به افراد قدرت بدی، باید تغییر کنی، ،اعتماد به نفسم رو بالا ببرم روی باور لیاقت درونیم کار کنم ، اولویت راحتی خودم باشه انقدررررر واکنش های بدی از اون افراد دیدم که قشنگ فهمیدم باید تغییر کنم اصلا قبل از اومدن به این مسیر یه چند درصدی در برخورد با اون ادمها لیاقت درونیم و اعتماد به نفسم رو نشون دادم اولویت خودم و راحتی و خواسته های خودم شد ،تصمیم گرفتم روابطم رو باهاشون قطع کنم ،قدرت و باج ندادم و همین تغییرات مثبت و کم منو هدایت کرد به این سایت و مسیر توحیدی
5) درباره تجربیاتی بنویسید که سعی داشتید به جای این نوع نگاه احساسی به خداوند، روی ضعف های شخصیتی خود کار کنید و ایمان و توکل خود را تقویت کنید. سپس به خاطر استمرار بر ایجاد این بهبودهای مستمر، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
تو این مسیر توحیدی با بهبود شخصیتم و ایمان و توکلم به خداوند هدایت شدم به قانون سلامتی با همون یه مقدار تضاد کوچولو سریع از خدا هدایت خواستم و تا مسیر درست رو در قانون سلامتی خدا به من داد دیگه با تعهد محض و فقط با توکل به خدا اومدم تو این مسیر و شرایط سختی رو در سلامتی تجربه نکردم و پاداش های این مسیر رو که اندام رویایی ،حذف نشتی انرژی ،تمرکز بیشتر برای کار کردن روی خودم ،تقویت کنترل ذهن و باورهای توحیدی و داشتن سبک شخصی و….. پاداش جهان به این اقدام من بود همین الگو منو ترقیب کرده که هوشمند به دریافت نشونه ها و هدایتها باشم و سریع اقدام کنم
و در زمینه روابط رشد مالی ،معنویت دارم هرروز روی باورهام کار میکنم تا در مسیر درست اسون و طبیعی خودبه خود نعمتها رو دریافت کنم
6) حالا که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟
هرروز قوانین ثابت و ساده خداوند رو که تا الان درک کردم تکرار میکنم
تمام تمرکزم روی بهبود شخصیتم و ساختن ایمان و توکل و امید با باورهای توحیدی هست ادامه دادن به روند رشد وبهبودی دائمی تا آخر عمرم هست
اولویت برام سپاسگزار قلبی کردن از نعمتهام و رسیدن به احساس خوب و آرامش که اصل خوشبختی هست توحید برام مهم و اصل هست و چقدر نجات دهنده من بوده برای جدا شدنم از فرکانس افراد نامناسب و برام خیلی با ارزشه باز شدن قلبم به سوی خدا زندگی با خدایی که تو قلبمه شنیدن صدای قلبم عمل به الهامات قلبی تصمیم آگاهانه منه برای بودن در این مسیر الهی هست
نعمت ها و برکات فراوانی در آن وجود دارد : درختان و سایر منابع طبیعی فرسوده جایگزین درختان و سایر منابع تازه شده و بهبود های زیادی در جاده سازی و سایر اقدامات انجام خواهد شد که بسیار عالیست
اگر بتوانیم هنگام رخ دادن بلایای طبیعی:
ذهن خود را کنترل کرده از زاویه ای متفاوت به آن نگاه کنیم متوجه می شویم:
آنها بلایای طبیعی نیستند بلکه موهبت هایی برای بهبود پیشرفت و پیدا کردن راه حل های بهتر هستند
زمانی که با تضادها مواجه می شویم از طریق واکنش ها و طرز برخورد خود می توانیم:
به اصل و اساس باورهای خود و دیگران پی ببریم
وقتی قوانین الهی را به درستی درک کنیم می توانیم:
اتفاقات آینده را پیش بینی کنیم به همین دلیل بلایای طبیعی نمی تواند برای ما دردسر ایجاد کند
هنگام مواجه با بلایای طبیعی می توانیم متوجه شویم:
ما در مقابل خداوند تا چه اندازه ناتوان و او تا چه اندازه عظیم بزرگ و قدرتمند است
قانون جهان اینگونه است که:
یا شخصیت قدرتمندی داریم و قوی تر می شویم یا شخصیت ضعیفی داریم و از بین خواهیم رفت جهان طرفدار افراد ضعیف نیست
در تمام موجودات زنده: همین روند و تکامل را می توانیم مشاهده کنیم که نتیجه آن:
داشتن جهان زیباتر است
جهان همواره: در حال پاکسازی برای بهبود عملکرد خود است:
ممکن است ظاهرا ظالمانه باشد اما در بلند مدت:
باعث بهبود و رشد خواهد شد
اگر فردی دارای شخصیت ضعیف و عزت نفس پایین هستیم:
خداوند به هیچ وجه از ما حمایت نخواهد کرد اما
اگر فردی دارای شخصیت قوی هستیم ایمان و توکل داریم و حرکت می کنیم:
خداوند از ما حمایت خواهد کرد
جهان باید پیشرفت کند مکانیزیم جهان سیستم و تکامل به این صورت است که:
یا بر روی باورهای خود کار کرده شخصیت قوی داریم و:
باقی می مانیم
یا
بر روی باورهای خود کار نکرده شخصیت ضعیف داریم و:
نابود می شویم
بنابراین به جای ترسیدن از طوفان ها بررسی کنیم:
چگونه از طوفان ها عبور کرده رشد و پیشرفت کنیم؟ همواره به دنبال رشد و بهبود مداوم و پیوسته باشیم
همیشه در طوفان های اقتصادی ارتباطی وجود دارد اما
تا زمانی که خود را بهبود می دهیم می توانیم از آنها به سلامت عبور کنیم
همه ی ما خداوند را مادری مهربان می دانیم:
که به حال ما دلسوزی کرده و کمکمان می کند اما هیچ گاه چنین اتفاقی رخ نداده و بنابراین رفتار او را ظالمانه در نظر می گیریم
ما از اصل و اساس : خداوند را نمی شناسیم و عملکرد او را به درستی درک نکرده ایم
مادران حیوانات برخلاف انسان ها:
به فرزندان ضعیف خود کمک نکرده و اجازه می دهند تا بمیرند
جهان و سیستم اینگونه عمل می کند:
اگر فردی با شخصیت ضعیف باشیم باید از بین برویم این روند باعث بهبود و پیشرفت جهان می شود
به دنبال: بهبود و قوی کردن شخصیت خود باشیم :
جهان به افراد قوی پاداش می دهد:
کسانی که باورهای بهتر ایمان و توکل قوی تری دارند
خداوند:
به هیچ وجه احساساتی عمل نکرده و دقیقا طبق قانون عمل می کند
در مسیر درست حرکت کنیم: پاداش دریافت می کنیم
در مسیر غلط حرکت کنیم: ضعیف تر شده و از بین می رویم
خداوند عملکرد سیستمی دارد و مانند آینه:
پاسخ فرکانس های ما را به ما باز می گرداند
اگر شخصیت قوی داریم: شرایطی را به وجود آورده که قوی تر می شویم
اگر شخصیت ضعیف داریم: شرایطی را به وجود آورده که ضعیف تر می شویم
همواره بررسی کنیم:
چه شخصیتی می سازیم؟
دلسوزی در کار نیست:
با حرکت در مسیر درست: نتایج درست می گیریم
با حرکت در مسیر نادرست: نتایج نادرست می گیریم
خداوند: بر اساس مشیت عمل می کند هیچ استثنا هیچ دلسوزی هیچ احساساتی در کار نخواهد بود
نگاه خود را : به خداوند و زندگی تغییر دهیم تمرکز خود را بر روی تقویت ایمان و توکل خود قرار دهیم و شخصیتی قوی از خود بسازیم
با ضعیف بودن: در آخرت هیچ پاداشی دریافت نخواهیم کرد
دو باور مخرب در زمینه دلسوزی خداوند وجود دارد:
-دسته اول باور دارند خداوند بالاخره به حال من دلسوزی می کند و چون چنین اتفاقی رخ نمی دهد:
خداوند را خشمگین جبار و ظالم می دانند
-دسته ی دوم باور دارند که خداوند بالاخره به حال من دلسوزی می کند و چون چنین اتفاقی رخ نمی دهد:
باور دارند به میزان زجر کشیدن در دنیا در آخرت پاداش دریافت می کنند
در واقعیت:
در آخرت وضعیت بسیار بدتر است می توانستیم متوکل تر و قوی تر باشیم و حرکت کنیم
برخی از افراد باور دارند خداوند به میزان زجر و بدبختی :
به آنها بالاخره پاداش خواهد داد
در واقعیت:
زمانی خداوند به ما پاداش می دهد که: ایمان خود را نشان داده از وابستگی به دیگران رهایی پیدا کنیم
خداوند همواره: در مورد ظلم به خود صحبت می کند
بنابراین این باور را نداشته باشیم که:
تا زمانی که با زجر و بدبختی مواجه نشدیم به موفقیت و پیشرفت دست نمی یابیم
زمانی که باور و عملکرد ما مانند گذشته است:
همان نتایج را کسب و هیچ چیز تغییر نخواهد کرد
کلا نمد هولاء و هولاء: خداوند به همه ی افراد کمک می کند
اگر در مسیر درست باشیم: خداوند به ما رحم خواهد کرد
اگر در مسیر نادرست باشیم: خداوند به ما رحم نخواهد کرد
خداوند را بشناسیم سیستم جهان را درک کنیم ایمان خود را تقویت کنیم توکل خود را تنها بر خداوند قرار دهیم:
ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا صراط المستقیم :
خداوند به ما پاداش خواهد داد
تمام زجرها و بدبختی ها به دلیل: قدرت دادن به غیر خداوند و شرک ماست
خداوند همواره: وعده ی فزونی و نعمت می دهد
شیطان همواره: وعده ی فقر و کمبود می دهد
تنها با یاد خداوند دل ها آرام می گیرد الا بالذکر الله تطمئین القلوب:
زمانی که به شخصی غیر از خداوند وابسته می شویم و شرک می ورزیم نتایج نامناسب می گیریم
تمام بلایا و مصیب ها: تنها به دلیل شرک و بی ایمانی ماست
خداوند طبق مشیت خود عمل کرده : هرگز قوانین خود را تغییر نمی دهد
با بررسی الگوهای تکرار شونده می توانیم:
به باورهای اساسی و بنیادین خود پی ببریم
اگر به اتفاقات و نتایج زندگی خود و الگوهای تکرار شونده نگاه کنیم:
قوانین الهی را درک می کنیم در مورد خداوند و عملکرد او دچار توهم نمی شویم
نتایج: طبق قوانین به ما داده خواهد شد
بر روی باورهای توحیدی خود کار کنیم: نتایج عالی برای ما رخ می دهد
از همان ابتدا:
بر خداوند توکل کنیم قلب خود را برای خداوند باز کنیم خداوند را رب جهانیان بدانیم:
تا نتایج ما هر بار بهتر و بهتر شود
اگر نتایج ما نسبت به قبل بدتر شده :
از خداوند طلب مغفرت کرده و مسیر خود را به سرعت بهبود دهیم
باید همواره سعی کنیم: قدم اول را به درستی برداریم تا با زجر و سختی مواجه نشویم
این که برخی افراد در ابتدا شکست خورده و سپس موفق می شوند:
به دلیل باورهای مخرب آنهاست
شکست خوردن و تمرکز بر شکست ها: باعث رخ دادن شکست های بیشتر می شود
در واقعیت:
اگر طبق قوانین الهی عمل کنیم نیاز به شکست خوردن نیست از همان ابتدا اوضاع می تواند به درستی و خوبی برای ما رخ دهد
از خداوند درخواست کنیم همواره ما را هدایت کند و به ما نشانه دهد:
تا پیش از اینکه با بلا و مصیب مواجه شویم باورهای خود را بهبود و اصلاح کنیم
از تجربیات زندگی خود: قوانین جهان را درک و بررسی کنیم شرک چه بلاها و زجرهایی بر سر ما آورده است
هیچ دلسوزی از طرف خداوند وجود ندارد:
مسیر درست را طی کرده پاداش های عالی دریافت کنیم
عملکرد خداوند را به درستی درک کرده:
تا در دنیا و آخرت زندگی خوب و سعادتمندانه داشته باشیم
خدایا هر موفقیتی که دارم از آن توست و تو به من دادی .
خدایا هر توانایی که دارم از آن توست و تو به من دادی .
خدایا می پذیرم که همه کارها را تو داری انجام میدی .
خدایا هدایتم کن تافقط محتاج تو باشم .
خدایا هدایتم کن تافقط وابسته تو باشم و فقط روی تو حساب کنم .
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان سایت .
خدارا سپاسگزارم بابت بودن در مدار دریافت آگاهی های این فایل . وقتی روی صفحه ی اصلی سایت خبر فایل جدیدی از شما می بینم خیلی ذوق میکنم مخصوصا اگه موضوعش درباره توحید و خداوند باشه دیگه از خود بی خود میشم . الان هم
دیدن وشنیدن این آگاهی ها شده اولویت امروز من .
استاد چقدر حال کردم با این جمله ی زیبای شما که گفتین : خدایا من در برابر عظمت تو ناتوان هستم .
همین باور دیگه میشه یکی از گفتگوهای ذهنی من که از همین الان میخوام آگاهانه استفاده کنم . حس خوبی میگیرم از این باور و احساس میکنم انرژی من بیشتر میشه برای قدم برداشتن چون خیالم راحته که یک نیروی همیشه کنارم هست که داره منو هدایت میکنه و به من میگه پیش برو من حواسم بهت هست / منو داری غم نداری .
استاد بی نهایت شما را تحسین میکنم بابت دیدگاه زیبا و متفاوتی که به اتفاقات و شرایط و درک شما از قوانین جهان هستی.
بی نهایت خدا را سپاسگزارم برای حضور ارزشمند شما در زندگی ام . بی نهایت خدارا سپاسگزارم بابت هدایتم به این همه شعور و آگاهی که از کلام شما جاری میشه .
خدایا هدایتم کن تا بتوانم کلام استاد را در ک کنم و از آن در زندگی ام استفاده کنم و رشد کنم .
باور و دیدگاه بعدی که من در این فایل از شما یادگرفتم و باید همیشه با خودم تکرار کنم اینکه :
تمام این اتفاقات طبیعی که به اسم سیل و طوفان و زلزله در این جهان رخ میده در جهت پیشرفت و رشد جهانه .
بهبود در طبیعت / پاکسازی برای بهبود در عملکرد که من از شما یادگرفتم . تنها جایی که من این جمله را شنیدم از کلام شما در این سایت بود .
در زندگی ما هم طوفانهایی به شکلهای متفاوتی هست که از آن بنام تضاد یاد میکنیم . تضادهایی که هر بار به شکلهای متفاوتی ظاهر می شود و به ما اعلام میکند که الان وقت یه رشد / یه حرکت / یه تغییر جهت یا تغییر دیدگاه در تصحیح مسیر درسته .
اعتراف میکنم الان بهتر حرف شما را درک میکنم در مورد بهبود مستمر و اینکه همیشه باید روی خودم کار کنم و این بهبود تا ابد ادامه داره.
من نمی خوام ضعیف از این دنیا برم.
من نمی خوام مشرک باشم .
من نمی خوام جاهل باشم .
من می خوام بنده ی خوب خداباشم از هر نظر .
من میخوام قوی باشم و قوی عمل کنم .
من میخوام خدا را و قوانین جهان هستی را درک کنم و در جهت خوشبختی و سعادت خودم قدم بردارم.
من میخوام شخصیتی از خودم بسازم که در طوفانهای زندگی سربلند بیرون بیام .
تمرین امروز من :
کجاها باید خودم را تقویت کنم که در برابر طوفانها قوی عمل کنم ؟
این روزهها دارم روی یک ایراد اساسی شخصیتم کار میکنم . خدایا هدایتم کن تابتوانم با آگاهی و هدایت تو قدم به قدم روی بهبود خودم کار کنم و تکامل را طی کنم و از خودم یک شخصیت قوی و متکی به ذاتی بسازم و نیازمند هدایت توهستم . خدایا دستم را بگیر و مرا یاری کن .
من میخواهم طبق ایده اصلی خداوند / طبق طرح الهی خداوند قوی شوم و بمانم .
خدایا من در برابر عظمت تو ناتوان هستم .
خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو هدایت می خواهم .
خدایا مرا هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای .
1) چه الگوهای رفتاری می توانید در خود پیدا کنید که هماهنگ با آگاهی هایی است که در این فایل توضیح داده شده و باعث رشد شما شده است؟
-به تازگی با گوش دادن به فایل های استاد ایمان و توکل ما بسیار افزایش یافته و از شخصیت ضعیف با احساس قربانی شدن شدید به شخصیتی نسبتا قوی تبدیل شده که از خداوند طلب هدایت کرده و او ایده هایی را به ما الهام می کند و با عمل کردن به آنها به نتایج خوبی دست یافته ایم تمام باورهای مخرب و نامناسب هم چنان در ما وجود دارد و ما سعی می کنیم هر بار با کار کردن بر روی آنها خود را بهبود دهیم پیش از آن نمی توانستیم محصولات خود را معرفی کنیم و از حرف مردم و قضاوت هایشان می ترسیدیم اما اکنون به بیش از هزار نفر حضوری محصولات خود را معرفی می کنیم بر روی باورهای خود در زمینه ی ثروت کار کرده و با رعایت قانون تکامل محصولات خود را به فروش می رسانیم که در گذشته به دلیل داشتن باورهای شرک آلود و عزت نفس پایین و قدرت دادن به عواملی مانند پارتی و ارث…. هیچ درآمدی نداشتیم
در زمینه ی سلامتی با قدرت دادن به ژنتیک و ارث به بیماری های مختلف دچار شده که با عمل کردن به قانون بی نظیر و ارزشمند سلامتی به نتایج عالی دست یافته ایم.
در زمینه ی روابط با احساس قربانی شدن و باج دادن به افراد و مقدم بودن نیازهای آنها بر خودمان ظلم کردیم و با کار کردن در دوره ی احساس ارزشمندی و عزت نفس به آنها به راحتی نه می گوییم و اولویت اصلی و اساسی را به خودمان می دهیم.
در زمینه ی قدرت دادن به عوامل بیرونی که پاشنه ی آشیل ماست تا حد بسیار زیادی به لطف دوره ی روان شناسی ثروت 1 بهبود یافته ایم هر چند هم چنان برخی از عوامل مثل شهر و محل سکونت را در نتایج خود مهم می دانیم
2) چه الگوهای رفتاری ناهماهنگ با آگاهی های این فایل را در خود شناسایی کردید که اوضاع را بر شما سخت کرده است؟
-ما این باور را داشتیم که تا زمانی کاری را با سختی و زجر انجام ندهیم نتیجه ای حاصل نمی شود و به همین دلیل در انجام هر کاری ابتدا با سختی مواجه شده بعد از آن به راه هایی برای راحت تر و بهتر انجام شدن آن هدایت می شویم حتی برای انجام دادن کوچکترین کارها مثلا در مورد فروش محصولات ابتدا فکر می کردیم که هم پیاده روی کنیم و هم اجناس خود را به فروش برسانیم به دلیل اینکه مسیرها بسیار طولانی بود خسته شدیم و اکنون به فکر فروش آنلاین هستیم می توانستیم از همان ابتدا به فکر فروش آنلاین آن باشیم اما چون باورهای نادرستی در این زمینه داریم اکنون هم که به این راه هدایت شده ایم باز هم از آن کسب درآمد نداریم اما در فروش حضوری می توانیم درآمد کسب کنیم
-این باور را هم در گذشته و حتی اکنون برخی اوقات داریم که خداوند را فردی دلسوز می بینیم و زمانی که مسافت های طولانی طی کرده و هیچ محصولی نفروختیم به خداوند می گوییم ما خسته شدیم حداقل یک محصول از ما بخر که گاهی اوقات پس از چندین و چند ساعت پیاده روی محصولی از ما خریداری می شود
-این باور شکست خوردن و سپس به موفقیت رسیدن هم در ما وجود دارد و اکنون که میزان درآمد ما به شدت کاهش یافته فکر می کنیم جزئی از روند است که ابتدا درآمد بالایی کسب کنیم و بعد درآمدمان به شدت کاهش یابد تا ما به فکر ایده ی جدید بیافتیم و دوباره کسب درآمد کنیم مانند باوری که استاد فرمودند خودتان را بدهکار کنید تا پول بیشتری کسب کنید
-غیر از آن باورهای مخرب و شرک آلود بیشتری نیز داریم و آن قدرت دادن به عوامل بیرونی مثل محله های ثروتمند که خریدهای بیشتری از ما می کنند محله های فقیر هیچ خریدی انجام نمی دهند یا این دسته از مشاغل پولدارترند و دسته ی دیگر پول کمتری دارند هم در ما وجود دارد
البته ما نمی دانستیم که چنین باورهایی را داریم و اکنون از عملکرد و نتایج خود متوجه آنها شده ایم و واقعا این جمله ی استاد که فرمودند ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است را درک کرده ایم تا زمانی که عمل نکنیم به باورهای مخرب خود نیز واقف نمی شویم چه برسد که بخواهیم آنها را اصلاح کنیم
با توجه به “درکی که از آگاهی های این فایل” داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود می شناسید، بنویسید دلیل یک سری موفقیت های شما چیست و دلیل یک سری شکست های شما چیست؟
-دلیل موفقیت ما گوش دادن به فایل های استاد مانند کلام خداوند و وحی منزل است که اساس و پایه ی فایل ها و دوره های استاد توحید و قدرت دادن به خداوند و دوری از شرک و عدم قدرت دادن به افراد و عوامل بیرونی است.
زمانی که تنها به خداوند ایمان و توکل داریم و در مسیر تحقق اهداف خود قدم برداشته و حرکت می کنیم شخصیت قوی داریم و در مورد مسائلی که حرکت نمی کنیم می ترسیم و به عوامل بیرونی قدرت می دهیم مشرک هستیم
3) درباره تجربیاتی بنویسید که به جای ایمان به خداوند و حرکت در راستای هدایت های این نیرو، خداوند را مثل مادر مهربانی دیدید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و جور ضعیفی و تنبلی فرزندش را می کشد. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
-این باور که خداوند را مانند مادر دلسوز ببینیم هم چنان در ما وجود دارد و همواره نتایج منفی برای ما به همراه دارد در تمام زمینه ها از روابط گرفته تا کسب و کار هرگاه احساس قربانی شدن داشته و خود را فردی بدبخت و شکست خورده می دانیم با اتفاقات نامناسب تری مواجه می شویم و هر موقع طبق قوانین احساس خوبی داشته و دیگران و عوامل بیرونی را سرزنش نمی کنیم با اتفاقات خوب مواجه می شویم
کجاها در مواجه با تضاد، پیام خداوند را نفهمیدید و همان روند محدود کننده قبلی را ادامه دادید تا جاییکه که آنقدر بلا سرتان آمد که مجبور به تغییر شدید چون راه دیگری نداشتید؟
-در زمینه ی سلامتی پیش از آشنا شدن با استاد و قانون سلامتی با تضادهای گوناگونی مواجه شدیم و همان روند نادرست را ادامه داده تا جایی که به لطف خداوند و استاد به این دوره ی بی نظیر هدایت شدیم و با وحی منزل و کلام خداوند دانستن دوره ی بی نظیر قانون سلامتی نتایج عالی کسب کردیم
-در زمینه ی روابط با باج دادن به افراد با توهین ها و تحقیر آنها و احساس قربانی شدن مواجه شدیم که اکنون به لطف آموزه های استاد تمام افراد منفی خود به خود از زندگی ما حذف شدند
-در زمینه ی عزت نفس و احساس ارزشمندی شخصیت و کسب و کار خود را بی ارزش می دانستیم و فکر نمی کردیم هیچ فردی حاضر باشد بهایی برای محصولات ما بپردازد با گوش دادن به فایل های استاد اکنون به راحتی و با افتخار محصولات خود را به دیگران معرفی می کنیم
آیا شما جزو افرادی بودید که با وجود نشانه های بسیار از طرف خداوند برای تغییر شخصیت و عملکرد، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه دادید و منتظر نتایج جدید هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؟!
-در گذشته به دلیل تضادهای زیاد همین طرز فکر را داشتیم و خداوند را ظالم و ناعادل تلقی می کردیم اما اکنون که نتایج زیادی در سایر حوزه ها کسب کرده ایم تا حدودی این باور در ذهن ما شکل گرفته که ما خالق زندگی خود هستیم و خداوند تنها نتیجه ی باورها و فرکانس های ما را به ما باز می گرداند و اگر ما نتایج نامناسبی در هر زمینه ای کسب می کنیم خودمان مسئول آن هستیم با اینکه هزاران بار این باور را تکرار کرده ایم اما باز هم در برخی از مواقع احساس قربانی شدن داریم و عوامل بیرونی را عامل اساسی در رخ دادن اتفاقات زندگی خود تلقی می کنیم
یا به این توهم بسنده کردید که: درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؟!
-خیر خدا را شکر چنین توهمی نداریم و به لطف خداوند و آموزه های استاد این باور در ذهن ما شکل گرفته که تا زمانی که در این دنیا زندگی خوبی نداشته باشیم در آخرت هم نداریم البته در گذشته در مدارس این جمله را مرتبا تکرار می کردند که افراد فقیر و بدبخت نزد خداوند محبوبترند و در آخرت پاداش دریافت می کنند
5) درباره تجربیاتی بنویسید که سعی داشتید به جای این نوع نگاه احساسی به خداوند، روی ضعف های شخصیتی خود کار کنید و ایمان و توکل خود را تقویت کنید. سپس به خاطر استمرار بر ایجاد این بهبودهای مستمر، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
-در بالا در مورد نتایج خود صحبت کرده ایم کسب درآمد حذف افراد منفی زندگی در خانه ای آرامش بخش و لذت بخش لذت بردن از زندگی دیدن نشانه های خداوند رخ دادن هم زمانی های معجزه آسا داشتن احساس خوب بیشتر در طول روز داشتن احساس ارزشمندی و عزت نفس بالاتر ارتباط برقرار کردن با افراد غریبه ناراحت نشدن و نداشتن احساس بد در مورد مسائلی که در گذشته به شدت ما را ناراحت می کرد مهم نبودن حرف مردم نگران نبودن درباره ی آینده ناراحت نبودن در مورد اتفاقات نامناسب گذشته زندگی در زمان حال خودشناسی بیشتر کمتر مهم بودن حرف مردم باج ندادن به افراد مهم بودن و اولویت دادن به نیازهای خودمان نه دیگران احساس ارزشمندی و لیاقت بیشتر سلامتی جسم و داشتن احساس خوب و توانایی کنترل ذهن بهتر از گذشته و هزاران نتیجه ی دیگر که همگی به لطف خداوند و آموزه های استاد عزیز صورت گرفته است
درباره تجربیاتی بنویسید که هر بار سریعتر از قبل، نشانه ها را تشخیص دادید و با تعهد روی بهبود باورها و عملکرد خود کار کردید و برای هماهنگ تر شدن با قوانین خداوند تلاش کردید و به همان نسبت هم، شرایط سخت زودتر تمام شد، تضادها به نفع شما تمام شد و بهبود اوضاع شروع شد.
-اکنون بسیار بیشتر نشانه های خداوند را تشخیص می دهیم خصوصا هنگام فروش حضوری بسیاری از باورهای مخرب و شرک آلود خود را شناخته و از صحبت های افراد ایده هایی به ذهنمان می رسد که آنها را عملی می کنیم
6) حالا که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟
برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند چیست؟
چه برنامه ای برای ایجاد تغییرات بنیادین در رفتار و شخصیت خود دارید. خواه درباره روابط عاطفی، درباره مسائل مالی، درباره سلامتی جسمانی و…
– با کسب نتایج بسیار زیاد البته به نسبت گذشته مان تصمیم داریم همین روند کنونی را پیش بگیریم چون نتایج ما هر بار بزرگتر شده و احساس ما هر بار نسبت به روز قبل بهتر می شود و همگی به لطف خداوند و عمل کردن به سخنان ارزشمند استاد در حد مدارمان مانند کلام خداوند و وحی منزل است
بلایای طبیعی بد نیستند باعث رشد و پیشرفت و بهبود میشوند
همیشه ضعیف ها از بین میروند قوی ها می مانند قانون طبیعت و جهانه
فکر نکن با بدبختی و نالیدن میتوانی احساس دلسوزی را در خداوند به وجود آوری خداوند یک سیستم است که براساس قوانین خود عمل میکند هیچ احساس دلسوزی ای هم برای هیچ کس ندارد مثل یک مادر که دلش به حال بچه ی ضعیفش بیشتر میسوزد و هوایش را بیشتر دارد،یا قوی میشوی و می مانی یا ضعیف میشوی و میمری
بله من هم بودم از آن آدمهایی که فکر میکردم هر چقدر بد بخت تر و ضعیف تر باشم خدا بیشتر دوسم داره و هواموداره اما خیلی وقته دیگه این دید نیست
پاداش ها به آدمهای قوی داده میشه در هر جنبه ای از زندگی روابط شغل
قوانین سیستم را درک کنیم و از این اضافه کاری ها دست برداریم
سلام به استاد و خانواده عباس منشی ها
استاد من صادقانه بخوام بگم کلی کتک خوردم ولی الان جوری شدم که دیگه برام نظر دیگران اصلا مهم نیست و کلا مسیر زندگیم داره جوری پیش میره که دورم خیلی خلوت شده و با خدا بیشتر خلوت میکنم و کارای خودمو حالا میخواد ورزش باشه یا چیزای دیگه بدون اینکه کسی باهام همراه باشه یا نه خودم تنهایی انجام میدم و خیلی تمرکزم رو الهامات و نشانه ها هستش هرچند هنوز گاهی وقتا مدارم میاد پایین اونم بخاطر یه رابطه 5 ساله بوده که الان یکسال و نیم هست ازش دراومدم به علت وابستگی که داشتم حالم بد میشه بعضی وقتا ولی در کل تلاشمو دارم میکنم با آموزش های شما که مدارم ببرم بالا و قانون تسلیم بودن رعایت کنم ، که اگه قسمت هم باشیم برمیگردیم به هم اگه کسی دیگه قراره برام اکی بشه خدا خودش برام جور میکنه و من فقط رو خودم دارم کار میکنم خدا خودش آدمای مناسب تومسیر من قرار میده.
دوستون دارم.
بنام خدا
سلام استاد مهربانم
من در گذشته قبل از آشنایی با شما و خیلی زمان های دور که بچه تر بود بدلیل احساس خوبی که همیشه پدرم بهم میداد و منو دختر قوی و زرنگ میدونست من اعتماد بنفس داشتم خیلی خوب از درون خودم رو ارزشمند میدونستم حتی در دوران نوجوانی تضاد های بسیار بزرگی برای من رخ داد که من از آنها بسیار قوی بیرون آمدم همه ی اطرافیانم بهم میگفتن دیگه تموم نابود شدی بمیری بهتر ولی من واقعا میخندیدم و بالبخند جوابشون رو میدادم و خیلی زود هم شرایط به نفع من تغییر کرد و اوضاع و شرایطم خوب شد
اما بعد از ازدواجم که همسرم یک پسر بسیار فوقالعاده خوش اخلاق صالح توانمند در کارش و درستکار بوده و هست به لطف خدای مهربانم با تضاد بی پولی برخورد کردیم و هر روز از طرف همون پدری که من همیشه احساس خوب و ارزشمندی میداد اینبار به من احساس بد و فشار های زیاد روحی و روانی میآورد که تو لیاقتت بهتر از این بود تو نباید تو این شرایط باشی دیگه تموم شد هیچی درست نمیشه داره بهت دروغ میگه که کار میکنم اون که از تو دوره نمیبینی داره چیکار میکنه و آنقدر ادامه و ادمه داد و همه اطرافیانم نیز انگار دست به دست هم داده بودن که منو تخریب کنن و من اونموقع که نمیفهمیدم کل ذهنم در اختیار دیگران بود که همه رو میشنیدم قبول میکردم و باور میکردم و بعد خودمم توی تنهایی با خودم هم همین کارو تخریب ها و سرزنش ها رو با خودم انجام میدادم و دقیقا یادمه که چقدر ضعیف شده بودم و یادمه هنوز سالنامه اون سالها رو دارم که نصف شبا که بچمو میخوابوندم پا میشدم به ماه و آسمون تاریک شب نگاه میکردم و تنها چیزای که توی اون دفتر نوشتم اینکه خدایا کمکم کن گریه میکردم روزه میگرفتم ذکر میگفتم و دیگه تو شرایطی بودم که هیچی واسه خوردن هم نداشتم و حتی بچم اگه بهونه خوراکی میگرفتم نداشتم که براش تهیه کنم گاهی اوقات که دیگه خیلی بهم سخت میشد زنگ میزنم به همسرم میگفتم اونم که پیشمون نبود به برادر شوهرم میگفت یه چیزای برامون بخره بیاره میخوام بگم در حدی اوضاع و شرایطمون بد بود که حتی از پسه خرید یدونه بسکویت هم برنمیومدم و اصلا این ذهن نجوا گرم رو که فقط شده بود جایگاه شیطان رو نمیتونستم ساکتش کنم در حدی که قرص میخوردم میخوابیدم و سرم رو از بالش که عصرها بلند میکرم فقط برای این بود که برم دکتر یه آمپول بزنم دوباره بیام بخوابم اصلا بفکر بچه ام نبودم که داره چیکار میکنه دیگه بجایی رسیده بودم که خودم میخواستم خودمو از این دنیا ببرم ولی خدا و نوشته های خدایا کمکم کنی که شبا مینوشتم و منتظرش بودم یه دریچه نور بسیار ریزی برام باز بشه یه روز باز شد و تنها چیزی که من میشنیدم این بود برو برو از اینجا برو نمون اینجا اینجا جایی تو نیست بخدا هیچ وقت یادم نمیره و این الهام و هدایت آنقدر واضح بود و قدرت داشت که منو بلند کرد و وادار کرد که من تو دو روز همه وسایلم رو جمع کردم و جدا کردم یه عده وسایل خیلی کم رو برای زندگی کردن و گذروندن امورات و بقیش رو محکم بسته بندی کردم و گذاشتم کنار .همه از این حرکت من شاکی و حیرت زده که کجا داری میری داری چیکار میکنی گفتم نمیدونم یا من باید برم یا من میمیرم دقیقا همین حرف رو میزدم و همین حرف شده بود تنها جمله ی که تکرارش میکردم همه میگفتن دیونه شده زنگ زدم به همسرم گفتم سریع بیا من وسایلام رو جمع کردم منو ببر همون شهری که خودت داری کار میکنی اونم حیرت زده ناراحت که کجا بیای من از اونجایی که هستی از پس مسائلمون برنیومدم که همه چیز ارزون تر اینجا شهره گرونه نمیشه اصلا من ندارم چیزی که بیام خیلی داری غیر منطقی حرف میزنی وقتی حال منو و حرفی که بهش زدم که یا منو میبری یا من میمیرم باعث شد که بیاد وقتی آمد دید من همه چیزو جمع کردم بردم خونه بابام و یه مقدار خیلی کم گذاشتم که ببریم با خودمون من حتی فرش هارو هم جمع کرده بودم بنده خدا از راه دور آمد خونه حتی جا برا استراحتشم نزاشته بودم بمونه فقط میگفتم بریم خیلی غیر منطقی بود انصافا حالا که فکر میکنم ما خیلی بدهی داشتیم هیچ پولی نداشتیم ولی هدایتی بود که خدا داشت مارو میکرد و خیلی قدرت داشت این هدایت چون بهم کمک میشد و من که حرف میزدم کسی چیزی نگفت فقط سکوت بود و تعجب ،ما همون روز که شوهرم امده بود شبش ماشین گرفتیم و امدیم شهری که اصلا من ندیده بودم و نمیشناختم ما حتی پول کرایه همون ماشین رو بعد از یکی دوماه دادیم و خدا بقیه کارها رو برامون کرد ما صبح ساعت 5 رسیدیم شوهرم موبایل املاکی رو که میشناخت باهاش تماس گرفت و شرایط رو توضیح داد اونم یه خونه قدیمی سیمانی داشت که خالی کرده بود برای باز سازی و گفت فعلا میتونید اینجا بمونید
وقتی من وارد خونه شدم با اینکه سیمانی بود قدیمی بودو…اما انگار به من کلید بهشت رو داده بودن حالم خوب بود خوشحال بودم راضی بودم و گفتم آخیش و شروع کردم به تمیز کاری آنقدر تمیزش کردم و وسایل کمی رو هم که برده بودم زیبا و با نظم چیدم که موقعی که صاحب خونه آمد گفت چقدر این خونه قشنگ شده و کلی از من تشکر کرد شاید باورتون نشه ما بدون پول پیش نشستیم و ماهی 600 تومن قرار شد اجاره بدیم و اونجا بود نقطه شروع آرامش من حال خوب من پدر ومادرم داشتن برای شرایط من و دور شدن من از خودشون گریه میکردن و خداحافظی میکردن ولی من به قول خودشون شده بودم یه تیکه سنگ که خوشحال بودم که دارن میرن و من قراره تنها اینجا تو این شرایط بمونم و خلاصه این بزرگترین هدایت من بود از طرف خداوند و در بزرگی بود برای من چون تنها چیز مثبتی که اون روزها من داشتم این بود که از خدا کمک میخواستم و حرکت کردم و خدا درها رو برام باز کرد
استاد هر روز که پا میشدیم شوهرم 6 صبح دیگه رفته بود تا شب برمیگشت خونه و منم شروع میکردم به تمیز کاری و خوندن سوره حمد به عربی کل جمله شبانه روز من خوندن سوره حمد بود بدون هیچی آگاهی و بشدت حالم خوب بود و از تنهایی داشتم بی نهایت لذت میبردم چرا چون از حرف ها تحقیر ها و کلمات منفی اطرافیانم راحت شده بودم و همه بدهی ها مون رو لیست کردم زدم به یخچال و هر بار که همسرم یکش رو پرداخت میکرد ذوق میکردم تشویقش میکردم بهش امید میدادم بنده خدا اونم خیلی داغون تر از من شده بود ولی به قولی ما داشتیم اون روزا با سیلی صورتمون رو سرخ نگه میداشتیم و من امید داشتم نمازم رو به امید کمک کردن خدا بهمون میخوندم قرآن میخوندم ساعت ها سر سجاده بودم که اوضاع و شرایطمون بهتر شد بدهی ها همشون پرداخت شدن ما حالمون بهتر شد یه خونه نو ساز و تمیز اما خیلی کوچیک بود و برای من قصر بود چون شرایطم بهتر از قبل شده بود اما بعد یه مدتی دوباره ناامیدی و حال بد امد سراغم که چرا دیگه دعاهام جواب نمیده با اینکه من خونم بهتر شده بودم الان دیگه منی که هیچی پول نداشتم 15 میلیون پول پیش داده بودو اوضاع زندگیمون خوردوخوراک و پوشاک و تفریحاتمون عالی شده بود ولی دل من راضی نبود بازم بهتر رو میخواستم تو وجودم یه چیزای فریاد میزدم که من لایق شرایط بهترو دارم ولی نمیدونستم چیکار کنم و شروع کرده بودم به همسرم فشار آوردن که ما باید دوباره یه مهاجرت بزرگی کنیم و اینبار از کشور بریم و این شده بود یه الگو که من باید یه حرکت بزرگی کنم شجاعتی به خرج بدم تا اوضاع و شرایطم بهتر بشه و اینکه من دارم نماز و قرآن میخونم دیگه جواب نمیده پس باید یه کاری کنم ولی نمیدونم چه کاری شاید باورتون نشه من توی واتساب وارد گروهی شدم که انگیزشی بود توسط فردی که منو نمیشناخت و اون گروه پر بود از کلیپ های انگیزشی از افراد بسیار مختلف اما من تنها چیزی که خوشم آمد استاد بود و همون فرد ناشناسی که منو برده بود تو گروه گفت بیا تلگرام برات فایل و پی دی اف و کلی کتاب فرستادم اگه دوست داری بخون گفتم باشه باورتون نمیشه من از کل اونمهمه فایل به فایل هدایت شما که مهاجرتتون رو و چطور هدایت شدید به اونجا رو شنیدم و آنقدر برام جذاب شیرین و عالی بود که من هر روز صبح زود به ذوق اینکه بتونم یکم دیگه از اون فایل رو دانلود کنم و ادامشو بشنوم از خواب بیدار میشدم و تنها انگیزه و هدف من شده بود دانلود این دوتا فایل شما چون گوشیم مدلش پایین بود برام حجمش زیاد بود و باز نمیکرد
وقتی باز میشد و من میشنیدم آنقدر ذوق میکردم که انگار خدا بهترین گنجشو بهم داده و در بهشت روی به من باز شد خدایا شکرت خدارو هزاران مرتبه سپاسگزارم که منو به شما این گنج بی پایان و بهشت ابدی و پایدار هدایت کرد خدایا شکرت
من شما رو بدون شناخت از همون لحظه اول دوست داشتم و باور کردم که شوهرم میگفت من کاش ابزار خودم رو داشتم و آقای خودم بودم من میگفتم میشه میگفت باز شروع کردی باز توهم زدی دختر من پول اینهمه ابزارو از کجا بیارم گفتم تو برو با صاحب کارت حرف بزن برو جلو بهش پیشنهاد بده من به خدا گفتم اون دل بندشو برات نرم کرده استااااااد باورتون میشه من اینکار و این حرف هارو سه چهار ماه با ایمان خالص و احساس خوب میگفتم و آنقدر این خواسته ما قوی بود که شد همونطوری شد که من میگفتم و مینوشتم و البته که همسرم هم با ایمان و توکل بخدا قدم برمیداشت میرفت تو دل ترسهاش با شجاعت با قدرت حرف میزد پیشنهاد میداد و صاحب کارش میگفت من تو رو نمیشناسم تاز میخوام باهات کار کنم ولی از شخصیتت خوشم امده شجاعی توانمندی داری کارهاتو دیدم و طوری شد که ما اون سال با فایل های استاد قدم برداشتیم و همسرم پیشرفت عالی کرد تو کارش و ابزار خرید ولی توی همون کار ما دوباره به تضاد بی پولی خوردیم و شرایط جوری شد که یکی از همکارای همسرم که دید شرایط مالیمون یکم بهم خورده پیشنهاد شراکت داد باورتون نمیشه تا شوهرم امد خونه این حرفو زد گفتم اصلا اجازه نمیدم چون استادم گفته شریک نگیرید منم بهش گوش میدم و اجازه نمیدم رفتم طلاهای که داشتم حالا یه انگشتری بود اونموقع سرویس عروسیمون بود آوردم دادم بهش گفتم بفروش کل ابزار برای خودته و هیچ شریکی ما تو کارمون نمیگیریم و همین کارو کردیم و حال و آرامشمون رو حفظ کردیم و شرایط هر روز بهتر و بهتر ماشین خریدیم خونه بزرگ تر اجاره کردیم وسایلمون تکمیل و زیبا تر کردیم شکر خدا ابزارمون بیشتر و بیشتر شد که الان از دویست متر شده هزارو دویست متر ولی باز داشت حال من بد میشد دوباره خواسته هام بزرگتر شده بود میگفتم ما چرا هنوز خونه نخریدیم و داشت توکلم کم میشد و شرک ها میومد نا امیدی میومد که نشانه ها آمدن پدرم مریض شد ماشینمون خراب شد و من بیدار شدم خدا داشت چک و لقد منو میزد و میومد که بزرگترش کنه من گفتم اوکی من اشتباه کردم من تسلیمم خدای بزرگم من دارم به خودم ظلم میکنم من دارم ناشکری میکنم و تو هم داری با نشونه هات به من میفهمونی که اگه بخوایی ناشکری کنی ضعف نشون بدی و دوباره بری تو درو دیوار همه چیزو ازت میگرم گفتم توبه خدای بزرگم من نمیخوام برگردم به قبل من میخوام رشد کنم من میخوام صاحب خونه بشم من فقط خواستم بزرگتر شده و میدونم انتظارم زیادتر شده منو ببخش هدایتم کن که من به خودم ظلم کردم و با شروع شدن گام های خانه تکانی ذهن دوباره من جون گرفتم بیدار شدم و باعشق شروع کردم سپاسگزاری کردن برای داشته هام باقلبی باز و عشق. خوندن کامنت ها و خودم رو بستم به سایت و فایل ها و الان دوباره ماشین درست شد آرامش و حال خوب آمده تو وجودم تو زندگیم شور و شوق و ِلذت وارد خونمون شده همسرم جسورانه داره میره تو دل ترسهاش پیشنهاد همکاری بهتر داده پیشنهاد خرید خونه با انجام کار داده و خبر های خوب و اتفاقات خوب هر روزه آرامش و روزی و برکت بی دلیل و بی حساب تو زندگیم جریان داره که هر چقدر شکر گزاری کنم کمه و من هر چی ضربه دارم میخورم از عجله کردن منه از کمالگرایی منه و از مقایسه خودمه با دیگران البته که توی این سالها خودمم وارد یادگیری کار مورد علاقم شدم و مدارک مربوط به کارم رو هم با نمره قبولی خیلی عالی گرفتم به راحتی و آسونی و الان یه کار کوچیک رو که مربوط به حوزه علاقه ام هست بهم پیشنهاد شده دارم انجام میدم هر چند که خیلی کوچیکه تازه شروع کاره و ورودی خیلی کمی هم دارم که مطمئن هستم این شروع جریان درآمد منه و من میخوام خودم مولد باشم و خودم برم تو دل ترس هام و فقط همسرم رو تشویق نکنم راست میگم خودمم انجام بدم و رفتم الان یه قدم کوچیک برداشتم و دارم در کارم بهتر میشم و میدونم که باید تکاملم طی بشه باید روی شخصیتم بیشتر کار کنم کنترل ذهنم رو قوی تر کنم چون تا خسته میشم میگم چه فایده من پول های گنده میخوام درآمد بالا میخوام و میدونم که باید این ذهن رو من کنترلش کنم و ادامه بدم به قول استاد لاجرم ثروت وارد زندگیم میشه و من باید کم نیارم و شک نکنم نتایجم رو هربار به ذهنم مثل الان نشون بدم تا ذهنم ساکت بشه و ادامه و ادامه و ادامه بدم این راهه این مسیر درست خوشبختی اما گاهی اوقات منم که کم میارم و از پس ذهنم برنمیام وگرنه خیلی از بچه ها نتیجه گرفتن استاد که بزرگترین الگوی نتایج هست رو من دارم که میشود شده است بیدار شو ادامه بده و خدا با شجاعانه با قوی هاست با کسانی که ایمان دارن توکل دارن و باورهای درست ایجاد میکنن و ذهنشون رو خوب میتونن در شرایط به ظاهر ناخواسته کنترل کنند .
استاد عزیزم خیلی از شما سپاسگزارم و یک سوالی داشتم بعضی وقتا به این فکر میکنم که من با به به و چه چه پدرم رشد کردم و با تخریبش زمین خودم و نا آگاهانه مشرک بودم و الان با فایل های شما دارم رشد میکنم و نتیجه میگیرم نکنه من دارم مثل گذشته روی شما حساب میکنم و وابسته شما و حرف های شما دارم رشدرمیکنم و اگه یه روز دو روز کار نکنم میخورم زمین ؟
من نگاهم باید درباره شما و آموزش های شما چطور باشه ؟
اینو میدونم که شما دستی هستی از طرف خدا و کلام شما کلام خداونده که من دارم میشنوم و هدایت میشم به مسیر درست اما چطور درونی تر چطور توحیدی تر باید عمل کنم ؟
ممنون و سپاسگزار از شما استاد خوبم وخانم شایسته عزیزم دوستتون دارم.
سلام زهرا جان
تحسینت میکنم که قدرتهاتو به کار گرفتی و خودتو تو اون شرایط سخت نجات دادی
احسنت واقعا شوهرتون باید به خودش بباله که همسری عالی و بینظیر مثل شما داره
شما واقعا بینظیرید
از کامنتت خیلی لذت بردم
امیدوارم موفق بشید توی کار مورد علاقتون و با ایمان ادامه بدید
براتون آرزوی ثروت سلامتی شادی و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
…وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ-251
…و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمىکرد، زمین تباه مى شد، ولى خدا بر جهانیان صاحب فضل است.
اصل بقای اصلح
دلسوزی در کار نیست .
همه فضا دارند برای رشد و پیشرفت و یا فرو رفتن در فلاکت و بدبختی…
این تویی که انتخاب میکنی تو کدوم دسته قرار بگیری…
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا20-اسرا
و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچکس دریغ نخواهد شد.
در هر صورت شما داری به رشد جهان کمک میکنی اگه رشد کنی خودت هم از موهبتش استفاده میبری …اگه ذلیل باشی و تو سری خور بازم به رشدش کمک میکنی چون سبب تجربه میشی و سبب میشی دیگران ازت عبرت بگیرند…
اگه خودت رو قوی نکنی زیر چرخِ پیشرفت جهان له میشی…
جهان جای قوی تر هاست…
اگه بچه تو مدرسه نمره کم میگیره این یه نشونه هست که باید تلاشش رو بیشتر کنه نه اینکه فکر کنه من خنگم و چیزی حالیم نمیشه …
اگه این نمره پایین رو بعنوان یه آژیر و نشونه ببینه از بازخورد کاری که داره در مسیرش میره بجای تو سر خودش زدن و گریه کردن میاد تلاشش رو بیشتر میکنه تا بتونه اون درس رو یاد بگیره…
یادم اومد به صحبت های استاد که در مورد بازیکن فوتبالی که نیمکت نشین بود میگفت که وقتی در کل فصل نیمکت نشین شد بجای این که گیر بده به تیم و یا مربی و باشگاه اومد رفت خودش رو قوی تر کرد بطوری که مربی انتخابی جز اون نداشته باشه…
تو قرآن میبینیم که میگه اگر صابر باشید خداوند با شماست.
عاقبت از آن متقین است.
خداوند نصرت دهنده مومنین هست …
نه به این معنا که پس من دیگه نمیتونم کاری کنم نه، بجای اون باید اون ضعف های ایمانمون رو تقویت کنیم تا در زمره مومنین قرار بگیریم.
اگه دستت رو گذاشتی رو چیز داغ داره میسوزه و حس لامسه است این سیگنال رو به مغزت میفرسته میتونی از سوخته شده و جزغاله شدن جلو گیری کنی اما اگه این حس رو نداشتی اون وقت باید با یه دست کبابی مواجه میشدی…
اگه آثار و عواقب رفتارت رو در همون اوایل مسیر نبینی بعد که افتادی تو چاه خب دیگه خرد و خاک شیر شدی و البته اگه بازم نخوای به مسیر برگردی نابود میشی…
از این به بعد وقتی یه تضادی توی زندگیمون وارد شد بیام ببینیم که این یه نشونه هست که من باید در این زمینه نقاط ضعف خودم رو پیدا کنم و در ادامه روند دچار دردسر نشم…
میخوای جزو کدوم دسته باشی …
کسایی که با کوچکترین نشونه ای بیدار میشن و میان خودشون رو رشد میدن یا تا لگد کوب نشی درست بشو نیستی هان…
اگه میبینی از پس مخارجت بر نمیای نیا به دولت گیر بده و به اوضاع اقتصادی و ریس جمهور و رهبر و دشمن بیا ببین چطور شده که تو این قیمتها برات گرونه …ایراد تو کجاست و الا اگه نگاه کنیم با همین اوضاع مملکت خیلیا هستن به راحتی دارن از پس مخارج خودشون در میان و اوضاع براشون اوکی هست…
اگه تو روابط هر روز بحثتون به دعوا و جنگ میرسه ببین تو چه نگاهی داری که باعث میشه با کوچکترین رفتار و گفته ای از هم بپاشی…
اگه با کوچکترین حرفی داری از هم میپاشی اگه تا بهت گیر میدن و یا مسخره ات میکنن میزنی زیر گریه برو ببین چی باوری داری نسبت به به حرف و دیدگاه دیگران در مورد خودت که باعث شده از هماهنگی با خودت خارج بشی …برو ببین چه تفکر و باوریه که باعث شده تو از در صلح بودن با خودت بیای بیرون…
باید همه چیز رو از خودمون بدونیم و بجای گیر دادن ها و بعضی وقتا بی خیال شدن ها از کارایی که تحت کنترل خودمونه بیایم ضعف هامون رو برطرف کنیم و قوی بشیم داخلش…
این نمره پایین گرفتن ها یه نشونه هست برای این که بیایم خودمون رو قوی تر کنیم تا رفوزه نشیم نه این که بیایم بعنوان این که این یه ناخواسته هست باید ازش اعراض کنیم بهش نگاه کنیم…
اگه درجه بنزین خودرو بهت نشون نده بنزینت در حال اتمامه چون ممکنه ناراحت بشی بعد که ماشینت ایستاد میخوای به خودت بیای …
اگه تضادی اومد تو زندگیت اون رو بعنوان یه بازخورد از طرف جهان ببین که داره بهت میگه خودت رو با مسیر هماهنگ کن و الا این چاله تبدیل میشه به چاه …
من دارم همه اش برای خودم یادآوری میکنم قانون تکامل رو و اینکه باید شخصیت پایدار برا خودم بسازم و نخوام یهو به خواسته که آماده ش نیستم برسم چون اگه تکاملی رو طی نکرده باشم ممکنه با کله بخوره زمین و له بشم …
همش دارم به خودم میگم تو باید بتونی یه شخصیت قوی و مستقل و پولساز و خوشحال و شکر گزار و کسی که میتونه از لحظه لحظه زندگی لذت ببره بسازی و الا اگه به تموم خواسته هات هم مثلا یهویی هم برسی نمیتونی ازشون لذت ببری چون حال خوب تو گره خورده به اون چیزا …
من دارم تمرین میکنم حال خوب داشتن رو و توجه به داشته هام و شکر گزاری کردن بابتشون رو دارم سعی میکنم که الانی که توش هستم رو یه موهبت و فرصت ببینم برای این که پایه های شخصیتی محکمی رو برای خودم بسازم….
دارم سعی میکنم شخصیت راضی و خشنود رو در خودم پرورش بدم…
دارم سعی میکنم مهم بودن حرف مردم رو در خودم کمتر کنم …
دارم سعی میکنم احساس ارزشمندی بدون قید شرط داشتن رو در خودم ایجاد بکنم یا بهتره بگم پیداش بکنم…
من دارم سعی میکنم یه خدای جدیدی رو برای خودم توی ذهنم ایجاد کنم خدایی که احساساتی نیست و بر اساس قوانین رفتار میکنه…
دارم قرآن رو مطالعه میکنم تا بهم بیشتر ثابت بشه که این قوانین که استاد میگن همون اصل هست…
از وقتی به مطالعه قرآن رو آوردم الان میبینم که اون نگاه سیستمی داشتن خداوند برام قابل درک تر شده و واقعا یادم نمیاد که این چند وقته خواسته رو به امامان ویا یه واسطه بین خودم و خدا بگم…
الانا خیلی کم بوده که بیام و در مورد این که خدایا ظلم داری میکنی بهم فکر کنم بوده اما بعدش یاد آوری قوانین بوده برام و این که من باید بیام و باورام رو درستش کنم باید من هماهنگ بشم باهاش و خواسته من اجابت شده فقط من باید در مدارس قرار بگیرم…
استاد وقتی به یکی از خواسته هام که بخاطر باورهای ناجالب گذشته خودم بود فکر میکنم میبینم که اون اتفاقی که برام پیش اومد نه بخاطر بی انصافی و ظلم خدا نسبت به من بلکه بخاطر افکار و باور های خودم بود و اتفاقات دست به دست هم دادند و اون اتفاق ناجالب برام رقم خورد…
من فکر میکردم باید مثل موسی زجر بشم و تو سرم بخوره تا بعد لایق بشم و اون خواسته من محقق شد نه بخاطر ظلم خداوند بلکه بخاطر این که من خودم ایجادش کردن با توجه کردن بهش…
الان برام نگاه سیستمی بودن خداوند برام قابل درک تر شده و این که اگه باورها ساخته بشه اتفاقات و شرایط از جایی که فکرش رو نمیکنیم با هم دیگه چفت میشن و اون اتفاق رو رقم میزنن…
الان این موضوع که خواسته ها اجابت شده از قبل
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
زمان ویرایش داشت تموم میشد سریع فقط اوکی کردمش
ادامه:…الان این موضوع که خواسته ها اجابت شده از قبل یکم برام قابل درک تر شده و سعیم بر اینه که الانا این موضوع رو به خودم همیشه در مورد خواسته هام یاد آوری کنم و بیاد بیارم که من فقط باید باورام رو بسازم و چگونگی اتفاق افتادنش سمت خداست که اون رو به بینهایت طریق که من فکرش رو نمیکنم میتونه رقم بزنه برام…
سعی دارم میکنم به خودم هر روز این یادآوری رو داشته باشم که اگه احساسم رو خوب کنم و آرامش داشته باشم دارم اجازه میدم به خداوند که اتفاقات رو برام رقم بزنه و شرایط رو ایجاد بکنه…
استاد یه موضوع دیگه که امروز بابتش بخودم تبریک گفتم همین بی خبری من از طوفانی بود که تو آمریکا اتفاق افتاده و من زمانی ازش شنیدم که این همه درس داشت برام و توجه به نکات مثبت…
چند روز قبل داشتم زندگی در بهشت رو نگاه میکردم همون قسمتهایی که خانوم شایسته داشتن ازتون تو ماشین سوال میپرسیدن و شما داشتین میرفتیم سمت فروشگاه برای خرید
و داشتین از قدرت طوفانی که پیش اومده بود میگفتیم و به اون توجه میکردین که ببین درخت ب این بزرگی رو کنده و من متعجب بودم که منظورتون چیه گفتم شاید منظورتون این بوده که این فایل رو گذاشتین تا بگین شما هم مثل ما یه جاهایی ممکنه توجهتون به نازیبایی باشه و مهم اینه که ما در کل و در اغلب مواقع توجهتون روی زیبایی باشه…
و حتی امروز صبح هم بهش فکر میکردم که احتمالا برای همین گذاشتین…
تا که این فایل رو که شنیدم منظورتون رو و نوع نگاهتون به این اتفاق مشابهی که تو اون فایل بود رو درک کردم و جهان پاسخ این سوال من رو داد …
و همه چیز میتونه همینطور پاسخ داده بشه و به جوابش برسیم به شرط اینکه ما خودمون رو با قوانین جهان تطبیق بدیم…
امروز صبح برای ورزش که رفته بودم این در لحظه و اکنون بودن رو تمرین کردم و سعیم بر این بود که فقط از همون لحظه لذت ببرم و توجهم بر همون لحظه باشه که خدا رو شکر دیدم یه احساس خنثی که از احساس بد خالی خالی بود بهم دست داد و فهمیدم که چون احساس بدی ندارم احساسم خوبه و به خودم تبریک گفتم بخاطر این که تونستم در لحظه باشم…
خدایا شکرت…
و واقعا بعد از اون دیگه حتی فکر کردن به این که چی میخوام رو هم سعی کردم نیازم تو ذهنم و به خودم یاد آوری کردم که همین که احساسم خوبه کافیه و همین که تونستم افکار منفی و توجه به ناخواسته نداشته باشم یعنی در مسیر درست افکارم و توجهم قرار داره…
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
سلام و درود
ممنون و هزاران بار افرین بر شما دوست عزیز بخاطر دقت و تشخیص اصل از فرع قوانین:))
خیلی عالی به نکات با ذکر مثال توضیح داده بودید که خیلی به من کمک کرد واقعا سپاسگزارم،
چقدر جالب به همزمانی جالبی اشاره کردید منهم خبر طوفان رو نشنیده بودم، از زبان استاد شنیدم با کلی نکته ی مثبت و خدارو شکر کردم که فرکانسم اونقدر تغییر کرده که اخبار به ظاهر منفی به گوشم نمیرسه:))
در پناه خداوند بزرگ شاد و سالم و آگاه باشید.
سلام هادی عزیز امیدوارم حال دلت عالی باشه عزیزم
من دوبار کامنتت رو خواندم و شما داشتی از طرف خداوند با من صحبت میکردید
هادی جان من تا یه هفته پیش سر کار میرفتم و اتفاقاتی افتاد که دیگه نرفتم و اومدم خونه و گله و شکایت کردم اینکه فلانی باعث شده که من نرم سر کار و اینا
هادی جان دیشب یه کاری رو پیدا کرده ام و زنگ زدم گفتند صبح ساعت 10بیا همرسیم گفتم باشه و چند ساعت بعدش رفتم خونه بابام و رفتم توالت که کارم رو انجام بدم یهو یادم اومد که من تو شغل قبلیم به خودم همیشه میگفتم من به مدت یه ماه و خورده ای میرم سر کار و دیگه به دلایلی نمیرم و اتفاقاتی میوفته که من دیگه نتونم برم یا منو اخراج میکنند یا خودم بیرون میام هادی جان داشتم برا این شغلم هم این کار فکر رو میکردم که من یه ماه میرم و دیگه نمیرم که سریع فکرمو قطع کردم
امروز نشسته بودم داشتم با خودم صحبت میکردم خودمو کندوکاو کردم تا اونجایی که تونستم و خدا رو شکر تونستم در حد توان به خودم ثابت کنم که آقا اگر من نرفتم سر کار و اون اتفاقات افتاد من داشتم این فرکانسها رو به جهان ارسال میکردم که نتیجه شد این و هنوزم میخوام خودم رو کند و کاو کنم که ببینم خودم چه فکری رو ارسال کردم که باعث شد اونجا باهام اینطور برخورد بشه و من از کارم استعفا بدم
اینکه استاد میگه شما خودتون مقصر صد در صد زندگیتون هستید واقعا خیلی برام پیچیدست و اینکه نمیخوام بپذیرم که تمام اتفاقات زندگیم نتیجه باورها و فکرای خودمه
های جان من اونجایی که گفتین خدا با یه نشونه شما رو میخواد بیدار کنه یا بیدار میشی یا چک و لگد میخوری من هادی جان متاسفانه تا اونقدر چک و لگد نخورم بیدار نمیشم
حتی همین کامنت نوشتن هم اونقدر چک و لگد خوردم که دیگه تسلیم شدم و دارم کم کم کامنت مینویسم و خودم رو کند و کاو میکنم
ولی من خیلی خوشحالم که تو این مسیر موندم و الان اینجام با اینکه باید چک و لگد بخورم ولی خوشحالم اینکه تو این مسیر خداوند نگهم داشته من خودم به خدا گفتم خدایا هر موقع خواستم این سایت و استاد عباس منش رو بزارم کنار یه سیلی بزن تو گوشم که نتونم این مسیر رو ادامه ندم
هادی جان امروز داشتم با خودم فرازهایی از دعای کمیل رو میخوندم اونجایی که میگه ظلمت نفسی من میخوندم و گریه میکردم باورت میشه منی که اینجور با خدا حرف نمیزنم اونم با درک و فهمی که الان یه خورده از قوانین دارم داشتم با خدا میگفتم خدایا من به خودم ظلم کردم و خودم باعث تمام بدبختیهای خودم هستم
هادی جان احساس سبکی گرفتم حالم خوب شد
یه جورایی هر روز یه حسی تو درونم بیدارم میکنه و بهم میگه مصطفی با خودت صحبت کن اولش خیلی برام سخته صحبت کردن با خودم ولی وقتی شروع میکنم با خودم حرف میزنم اونموقع راحت تر میشه با خودم حرف زدن و بعدش احساس سبکی میکنم
بعد از اینکه با خودم صحبت کردم تا میتونم خودمو تحسین میکنم و به خودم عشق می ورزم
هادی جان کامنتت برام خیلی آموزنده بود چون رک و راست خدا داشت باهام حرف میزد
امیدوارم هر جا هستی در پناه رب تنها فرمانروای جهان ثروتمند سلامت موفق و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام مصطفی عزیز ممنون از کامنتی که برام ارسال کردی…
چقدر چکی شدنات و لگد خوردنات شبیه چک و لگدای من بود تو مسیر گذشته ام…
من همیشه ب خودم میگفتم من باید برم سراغ زندگیم و اهدافم و ساختن زندگیم و این که تو این شغلا باشم با کارگری حالم رو خوب نمیکنه و همیشه برای همین از اون موقعیتی که درش قرار میگرفتم گله و شکایت و ایراد میگرفتم از همکار و رییس و همه و همه….
و میگفتم من اینقدر با استانداردهای بالا و با کیفیت بالا کار میکنم تا بعد که از پیششون رفتم بدونن چه شخص ارزشمندی رو از دست دادن تا بعد بفهمند که قدر من رو ندونستن…
من همیشه یه کارایی میکردم که باهاش احساس گناه به بقیه بدم و یا بعد رفتنم از اونجا بتونم احساس قربانی شدنم رو برای دیگران جار بزنم که ارزش من رو ندونستن و من ارزشش بیشتر از اونجاست…
من همیشه خوشحالی و توجه به نکات مثبت کردنام رو برای زمانهایی که در موقعیت مناسب و دلخواه قرار بگیرم به تعویق مینداختم و این اصولاً با قانون جهان هستی هماهنگی اداره چون تا شما تمرکزت و توجهت بر زیبایی ها نباشه هیچ آسان شدنی برای شما برای مسیر آسانی ها اتفاق نمی افته….
تو کذب بالحسنی نتیجه اش آسان شدن برای سختی هاست…
من همیشه تو هر کاری رفتم با خودم فکر میکردم که اینجا برای من کوچیکه من خیلی تواناترم من برای این موقعیت حیفم و دارم حروم میشم و بجای این که از اون موقعیت بهره بگیرم برای این که توجه به نکات مثبت و اعراض کردن رو بیاموزم بر عکسش میرفتم توی تمرکز بر نازیبایی و توجه به نکات منفی…
من کلا هر کاری رفتم توش عمدتا از این که دیگران من رو تو اون موقعیت ببینند مقاومت شدید داشتم و فکر میکردم به چشم یه حقیر بهم نگاه میکنن و دارن من رو تو دلشون مسخره میکنن…
من ارزشمندیم رو به موقعیت و شغل و این که دیگران چی درموردم فکر میکنم گره زده بودم و همیشه با خودم در یه جنگ تمام عیار بودم با تمام تجهیزات و قوا….
و چقدر نشونه اومد برای من که خارج بشم از دور باطل …
یادمه قبل اون تضاد بزرگ زندگیم که لگد محکمه بود یه پشت کله ای سبک اری خوردم و وقتی از اون نجات پیدا کردم تا اومدم این صدا رو واضح شنیدم که میگفت هادی بسه برو سراغ زندگیت و ساختنش و اینقدر خودت تلف نکن با این دور زدنای الکی….
اما من حاضر نشدم بیام بیرون بخاطر ترسام ،بخاطر شرکم ،بخاطر طمع ،بخاطر حرف دیگران…
و بیشتر راحت بودم بیرونم کنند تا اینکه خودم بیام بیرون…
و بعد از 37روز بعدش بوم اون توجه هات من ،من رو با بزرگترین تضادی که محکم کوبوندم زمین مواجه شدم و اینجا بود که تازه داشتم بخودم میومدم که بسه دیگه چقدر میخوای نابود کنی خودت رو و بعد از این که خودم رو مسول تمام اتفاقات زندگیم دونستم و پذیرفتم خودم بودم که اتفاقات رو برای خودم ایجاد کردم و هیچ کسی ظلمی بهم نکرده خداوند در ها رو برام باز کرد تا من از اون تضاد خارج بشم و فرصتی داد برای این که من آگاهانه زندگیم رو بسازم با توجه به درسایی که از گذشته گرفته بودم و گفت اگه دوباره بخوای همون رویه رو پیش بگیری دیگه کارت با لگد نیستا بلکه کارت با پرتابت از ارتفاع300متری هست اونم با مخ خوردن رو زمین…
خدا انشاالله کمک کنه بتونیم همیشه تو مسیر بمونیم و قبل از چکی شدن خودمون با یه اشاره بیام تو مسیر درست …
اگه تعهد داشته باشیم برای تغییر و این که کنترول کنیم افکارمون رو خدا خودش مسیر ها رو باز میکنم و این موقعیت که بتونیم بهتر رو خودمون کار کنیم رو برامون ایجاد میکنه …
فآتاهم تقواهم….
شما تمایل داشته باش به این که تقوا داشته باشی خدا اون توفیق داشتن تقوا رو بهت عطا میکنه…
یاد یه جمله استاد از دوره قانون آفرینش جلسه اول میفتم که میگفت …
دوستان از امروز شرایط زندگی شما تغییر میکنه چون فرکانس های شما داره تغییر میکنه برای همین اون چیزایی که در گذشته تجربه میکردین دیگه تجربه نمیکنیم چون شما تغییر کردین با گذشته تون …
این جمله استاد برام یه نور امید بود چون تا قبل از اون من همش با ترس از این که آینده من مثل گذشته تکراری پر از رنج طی میشه از حرکت کردن و جسارت داشتن خودم رو معاف کرده بودم و میخواستم بپذیرم که من بختم گره خورده اما خدا رو شکر فهمیدم که این خودم بودم گذشته خودم رو خلق کردم حالا با ظرافت خاصی میام آینده دلخواه خودم رو میسازم…
خدای من اگه بدونی که چقدر وقتی توجهت رو میذاری روی نکات مثبت ها چقدر اتفاقات برات معجزه وار پیش میره که واقعا بعدش میفهمی تو اشتباهی نبودی و بختت گره خورده نبود بلکه فقط داشتی برای دیدن طلوع خورشید به سمت غرب حرکت میکردی…
مصطفی عزیز جهان به این تعهدات برای تغییر پاسخ میده از خدا سپاسگزاری کن که آگاهت کرد به این که مسیرت رو درست کنی…
برو بگرد تو گذشته ات و ارتباط افکار و باورهایی که داشتی رو با اتفاقاتی که برات رقم خورده رو ببین تا یقینت به این که خودت زندگی و شرایطتت رو با افکارت ساختی رو در خودت بیشترش کنی و بعد به نتیجه برسی که آینده من هم پس داره با افکار و باور های الآنم رقم میخوره…
نمیگم من به یقین رسیدم ولی به میزانی که تونستم اینطور فکر کنم حالم بهتره بوده و اشتیاقم برای تجربه زندگیم بیشتر بوده ….
و البته جهان هم واکنش های متفاوت از گذشته رو برام رقم زد…
از مسافرتهایی که با آدمای فوق العاده برخورد میکردم ،تا این که فردی بیاد توی مسافرتمون ما رو ببره تو خونشون و به رایگان اسکان داشته باشیم…
اینا همه و همه باعث میشد که من بیشتر یقین کنم که واکنش جهان به افکار جدید من باعث این رویه شده…
البته هنوز هم شک ها و ترس هوایی هست اما به این که خودم دارم خلق میکنم شرایطم رو بیشتر دارم یقین پیدا میکنم.
مصطفی عزیزم کامنتت باعث شد یه بار دیگه این موضوع رو بخودم یادآوری کنم که این منم که دارم شرایط آینده خودم رو میسازم حالا با این وجود باید دقت کنم چی رو میخوام تجربه کنم ….
مصطفی عزیزم اگه شرایطش رو داری دوره احساس لیاقت رو برای خودت هدیه بده برای تغییر کردن…
اگه شرایطش رو فعلا نداری دوره عزت نفس و قانون آفرینش که خدا رو شکر تو پروفایلت بود ….
فایلا رو مثل یه شنونده ای که میخواد فقط بشنوه و رد بشه نشنو بلکه هر جمله ای که استاد گفت رو وقتی شنیدی خودت رو مخاطب قرار بده و برو ببین چقدر طبق اون آگاهی هستی و شخصیتت کجاهاش نیاز به بهبود داره و بیا براش وقت بذار تا توش خوب بشی…
من خودم یه شخصیت ایرادگیر که مو رو از ماست در میاره و از بهشت هم میتونه عیب پیدا کنه هستم و کلا با دیدگاه متفاوت از خودم و حرف دیگران در مورد خودم خیلی حساسم و همش میخوام دیگران رو هدایت کنم برای این که این شخصیت خودم رو تغییر بدم رفتم سراغ قرآن و آیات ریشه هزؤ رو آوردم برای خودم تا بهتر باور کنم که حرفشون تو زندگی من تاثیر ندارد و دارم با منطق های قرآنی روی خودم کار میکنم…
که البته این آگاهی ها سبب شده من نسبت به دیدگاه های دیگران و رفتارشون خونسرد تر بشم و این نشونه ای خوبیه…
این تازه مال همین دو روزه که دارم روش کار میکنم حالا اگه این تغییر رو بیشتر ادامه بدم و شخصیت آگاه رو برای خودم بسازم که این آگاهی درونم شکل بگیره چقدر این تغییر سبب برکت هایی در زندگیم میشه…
البته گاهی وقتها از دستم در میره اما خیلی زود آگاه میشم چون آگاهی ها بیادم میان و درمیابم که اون عوامل بیرونی نمیتونه تاثیر بذاره روی شرایطی که من میخوام تجربه کنم…
خوشبختی یه انتخابه…
خداوند به همگی ما برکت بدهد
سلام استاد عزیزم
من الان دقیقاً یه طوفان برام اتفاق افتاده که خیلی هم خوب درکش کردم تغییر فرکانسم و دنده عقب رفتن،
خداروشکر به درکی رسیدم که تا شرایط جوری میشه که دلخواهم نیس سریع بخودم گوشزد میکنم که چه فرکانسی دارم ارسال میکنم چند روز گذشته رو چطور گذروندم و به چه چیزهایی توجه کردم و در مسیر بهبود حرکت میکنم.
تضادها و اتفاقات به ظاهر بد اومدن که بما کمک کنن تا به زندگی دلخواهمون هدایت شیم با عمل کردن به قانون.
وقتی به این حرفا فکر میکنم بهتر درک میکنم قوانین رو بهتر میتونم دلیل نتایجم رو بفهمم که وقتی باقدرت حرکت کردم و ایمان و باور درست نتیجه ها عالی بوده اما وقتی از روی ترس و نگرانی عمل کردم چه نتایج نازیبایی داشتم یا اگرم خوب بوده با چه سختی بدست اومده هرچی بیشتر فکر میکنم و عمل میکنم میبینم نتایج پایدارتر هست.
خداروشکر میکنم که این شرایط به ظاهر بد یا توی این مثال طوفان برام پیش اومده تا در مسیر درست و هدایت خداوند حرکت کنم.
هروقت خودم رو خالق دیدم و روی باورهام کار کردم و میکنم شرایط روزبه روز بهترو بهتر میشه هروقت هم که دنبال دلسوزی دیگران بودم یا احساس قربانی شدن داشتم اتفاقات بد پشت سرهم اومد،هروقت قدرت را دست عوامل بیرونی دادم اوضاع خیلی بد شد و هر وقت قدرت را دست خدا و خودم دادم و توحیدی عمل کردم معجزات اتفاق افتاد.
درکی که امروز صبح داشتم این بودکه تمام مشکلات ما و من اینکه حرف مردم برامون مهمه؛خیلی خوبه که آدم بخودش برسه،خوب زندگی کنه اما نه بخاطر تایید دیگران ما اینو بتونیم درک کنیم بنظر من90در صد انرژیمون حفظ میشه و احساسمون همیشه خوبه.
به هرچی توجه کنیم از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه
من ارزشمندم و لایق بهترین ها هستم
هرچقدر ثروتمندتر میشوم به خدا نزدیکتر میشوم
چرا آخه
چرا نداره قانون مدارهاس
به خدا همه چی دقیقه
نمیدونم از کجا بگم
چند وقته دارم تمرکزی روی خودم کار میکنم
دوره عزت نفس
دوره سلامتی
دوره ثروت یک
دوره دوازده قدم
و فایل های سایت به محض اینکه استاد فایل بگذاره
و همشون به هم ربط دارند .
مثلا من رسیدم به جلسه 19 ثروت یک اول فایل خیلی جالبه جلسه 19 ثروت داره پس لرزه های طوفان میاد و استاد تو همون شب با لرزش دوربین داره فایل پر میکنه و شعر تو یک شب طوفانی را میخونه و در مورد پارونزدن و رهایی صحبت میشه و قانون رهایی و هدایت
بعد تمام میشه رو خودم کار میکنم میرم سراغ دوازده قدم رسیدم به قدم هفت جلسه سه اونم دقیقا داره به همون قانون رهایی و هدایت صحبت میکنه همون شعر
بعد میام عزت نفس را کار میکنم میرسم به این آگاهی ک من ذهن ضعیفی دارند چون تو یک خانواده با ذهن ضعیف بزرگ شدم که از مسائل فرار میکنند و حل نمیکنند و استاد ترس و استاد ریختن آشغال ها زیر مبل هستند و سه بچه از این خانواده فارغ از هر تلاش و تحصیلات و حرکت هاشون نتیجه خوبی از لحاظ روابط ،مالی ،سلامتی و… نگرفتند .
من ب ضعف خود اقرار کردم و به خودم قول دادم ک مثل بدنم کضعیفه و هرروز میرم باشگاه و روش کار میکنم باید این ذهنم را هم هر روز براش وقت بگذارم و قویش کنم چون کل زنگی من را این ذهن داره رقم میزند .
همین دیشب بود ک به همسرم گفتم ک من ذهن ضعیف دارم و او هم صد درصد با من موافق بود .امروز صبح از خواب بیدار شدم تو راه مغازه مثل همیشه رفتم تو سایت متن فایل را خوندم و فکر نمیکردم به دردم بخوره ولی دانلود کردم و گوش کردم و دیدم دقیقا داره تایید میکنه این آگاهی را دقیقا.
و این هدایت الله هستش .
تو فایل قبلی ک استاد ده روز پیش گذاشت و در مورد نتایج دوستان صحبت کرد هم دقیقا همین اتفاق افتاد .
و من داشتم رو خودم کار میکردم و رسیدم ب این آگاهی کچقدر حرف مردم برام مهمه و چقدر زندگی ام را تنظیم میکنم با حرف مردم و داشتم رو خودم کار میکردم استاد فایل گذاشت گوش کردم دیدم بله دقیقا همینه استاد نیم ساعت اول فایل را داشت در مورد زندگی به سبک شخصی و حرف مردم و مردم در مورد ما چی میگن صحبت میکرد .
الله اکبر چقدر این جهان دقیقه .
به خدا قسم تو مسیری پا گذاشتیم ک کار همه کس نیست و واقعا جهاد اکبر میخواهد ولی میوه های خیلی خوبی داره .
توکل ب الله قوی حرکت میکنیم
الهیی ب امیدی تو
سلام و درود
چقدر جالب دوست عزیز، دقیقا برای منم این اتفاق افتاد که این فایل استاد چقدر هم راستا با قدم هفتم 12 قدم، و چقدر قانون بدون تغییر خداوندرو میشه دید و چقدر جالب هنوز حرفهای استاد از اون سالها تغییری درش ایجاد نشده:))
عالی بود ممنونم
و سپاسگزار خداوندم :))
به نام خدای رحمان و رحیم
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیز
1) چه الگوهای رفتاری می توانید در خود پیدا کنید که هماهنگ با آگاهی هایی است که در این فایل توضیح داده شده و باعث رشد شما شده است؟
الگوی رفتاری که باعث رشد من شده : اولین قانون در تضاد ها برای من رسیدن به آرامش با تکرار باورهای توحیدی و دیدن موضوع از جنبه ای که منو به احساس آرامش بیشتر برسونه و خیریت اون تضاد ا رو درک کنم تا در موج آرامش قرار بگیرم و قلبم باز به ندای الهی بشه و الهامات رو دریافت کنم
2) چه الگوهای رفتاری ناهماهنگ با آگاهی های این فایل را در خود شناسایی کردید که اوضاع را بر شما سخت کرده است؟
زمانی که خدا رو با دید انسانی نگاه میکردم که به گریه و زاری من دلسوزی میکنه رحم میکنه نجاتم میده سالها با احساس غم و اندوه و قدرت دادن به عوامل بیرونی نگاه شرک آلود اوضاع برام سخت شده بود و هیچ گشایشی نبود و کاملا ناامیدشدم و کلا بیخیال خواستم شده بودم:اما در مسیر تسلیم شدن اتفاقا همین رهایی و بی خیالی برام بهتر بوده مسیر بهتری رو رفتم
3) درباره تجربیاتی بنویسید که به جای ایمان به خداوند و حرکت در راستای هدایت های این نیرو، خداوند را مثل مادر مهربانی دیدید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و جور ضعیفی و تنبلی فرزندش را می کشد. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
خداروشکر تو زندگی من با تضاد و رنج زیادی مواجه نشدم در واقع کتک خورم ملس نبوده
چون من تو محیط پر جمعیت بزرگ شدم مسئولیت زیادی به عهدم بود چون فرزند اخر بودم و همیشه توقع بود که کارها رو من به عنوان فرزند اخر باید انجام بدم به بزرگترها احترام بزارم مسئولیت پدر و مادرم در سن پیری با من بودا توجهی به من نمیشد در واقع خود ساخته بودم از کسی حمایت خاصی نمیشدم و حتی با نگاه اشتباه انسانی که در گذشته به خدا داشتم فکر نمیکردم اگر ضعیف باشم خدا به من کمک میکنه قوی بار اومدم در واقع شرایط منو قویتر کرد
4)آیا شما جزو افرادی بودید که با وجود نشانه های بسیار از طرف خداوند برای تغییر شخصیت و عملکرد، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه دادید و منتظر نتایج جدید هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؟!
یا به این توهم بسنده کردید که: درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؟!
در زمینه روابط عمومی نشانه هایی اومد که باید تغییر کنم نباید به افراد قدرت بدی، باید تغییر کنی، ،اعتماد به نفسم رو بالا ببرم روی باور لیاقت درونیم کار کنم ، اولویت راحتی خودم باشه انقدررررر واکنش های بدی از اون افراد دیدم که قشنگ فهمیدم باید تغییر کنم اصلا قبل از اومدن به این مسیر یه چند درصدی در برخورد با اون ادمها لیاقت درونیم و اعتماد به نفسم رو نشون دادم اولویت خودم و راحتی و خواسته های خودم شد ،تصمیم گرفتم روابطم رو باهاشون قطع کنم ،قدرت و باج ندادم و همین تغییرات مثبت و کم منو هدایت کرد به این سایت و مسیر توحیدی
5) درباره تجربیاتی بنویسید که سعی داشتید به جای این نوع نگاه احساسی به خداوند، روی ضعف های شخصیتی خود کار کنید و ایمان و توکل خود را تقویت کنید. سپس به خاطر استمرار بر ایجاد این بهبودهای مستمر، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
تو این مسیر توحیدی با بهبود شخصیتم و ایمان و توکلم به خداوند هدایت شدم به قانون سلامتی با همون یه مقدار تضاد کوچولو سریع از خدا هدایت خواستم و تا مسیر درست رو در قانون سلامتی خدا به من داد دیگه با تعهد محض و فقط با توکل به خدا اومدم تو این مسیر و شرایط سختی رو در سلامتی تجربه نکردم و پاداش های این مسیر رو که اندام رویایی ،حذف نشتی انرژی ،تمرکز بیشتر برای کار کردن روی خودم ،تقویت کنترل ذهن و باورهای توحیدی و داشتن سبک شخصی و….. پاداش جهان به این اقدام من بود همین الگو منو ترقیب کرده که هوشمند به دریافت نشونه ها و هدایتها باشم و سریع اقدام کنم
و در زمینه روابط رشد مالی ،معنویت دارم هرروز روی باورهام کار میکنم تا در مسیر درست اسون و طبیعی خودبه خود نعمتها رو دریافت کنم
6) حالا که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟
هرروز قوانین ثابت و ساده خداوند رو که تا الان درک کردم تکرار میکنم
تمام تمرکزم روی بهبود شخصیتم و ساختن ایمان و توکل و امید با باورهای توحیدی هست ادامه دادن به روند رشد وبهبودی دائمی تا آخر عمرم هست
اولویت برام سپاسگزار قلبی کردن از نعمتهام و رسیدن به احساس خوب و آرامش که اصل خوشبختی هست توحید برام مهم و اصل هست و چقدر نجات دهنده من بوده برای جدا شدنم از فرکانس افراد نامناسب و برام خیلی با ارزشه باز شدن قلبم به سوی خدا زندگی با خدایی که تو قلبمه شنیدن صدای قلبم عمل به الهامات قلبی تصمیم آگاهانه منه برای بودن در این مسیر الهی هست
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
زمانی که بلایای طبیعی رخ می دهد:
نعمت ها و برکات فراوانی در آن وجود دارد : درختان و سایر منابع طبیعی فرسوده جایگزین درختان و سایر منابع تازه شده و بهبود های زیادی در جاده سازی و سایر اقدامات انجام خواهد شد که بسیار عالیست
اگر بتوانیم هنگام رخ دادن بلایای طبیعی:
ذهن خود را کنترل کرده از زاویه ای متفاوت به آن نگاه کنیم متوجه می شویم:
آنها بلایای طبیعی نیستند بلکه موهبت هایی برای بهبود پیشرفت و پیدا کردن راه حل های بهتر هستند
زمانی که با تضادها مواجه می شویم از طریق واکنش ها و طرز برخورد خود می توانیم:
به اصل و اساس باورهای خود و دیگران پی ببریم
وقتی قوانین الهی را به درستی درک کنیم می توانیم:
اتفاقات آینده را پیش بینی کنیم به همین دلیل بلایای طبیعی نمی تواند برای ما دردسر ایجاد کند
هنگام مواجه با بلایای طبیعی می توانیم متوجه شویم:
ما در مقابل خداوند تا چه اندازه ناتوان و او تا چه اندازه عظیم بزرگ و قدرتمند است
قانون جهان اینگونه است که:
یا شخصیت قدرتمندی داریم و قوی تر می شویم یا شخصیت ضعیفی داریم و از بین خواهیم رفت جهان طرفدار افراد ضعیف نیست
در تمام موجودات زنده: همین روند و تکامل را می توانیم مشاهده کنیم که نتیجه آن:
داشتن جهان زیباتر است
جهان همواره: در حال پاکسازی برای بهبود عملکرد خود است:
ممکن است ظاهرا ظالمانه باشد اما در بلند مدت:
باعث بهبود و رشد خواهد شد
اگر فردی دارای شخصیت ضعیف و عزت نفس پایین هستیم:
خداوند به هیچ وجه از ما حمایت نخواهد کرد اما
اگر فردی دارای شخصیت قوی هستیم ایمان و توکل داریم و حرکت می کنیم:
خداوند از ما حمایت خواهد کرد
جهان باید پیشرفت کند مکانیزیم جهان سیستم و تکامل به این صورت است که:
یا بر روی باورهای خود کار کرده شخصیت قوی داریم و:
باقی می مانیم
یا
بر روی باورهای خود کار نکرده شخصیت ضعیف داریم و:
نابود می شویم
بنابراین به جای ترسیدن از طوفان ها بررسی کنیم:
چگونه از طوفان ها عبور کرده رشد و پیشرفت کنیم؟ همواره به دنبال رشد و بهبود مداوم و پیوسته باشیم
همیشه در طوفان های اقتصادی ارتباطی وجود دارد اما
تا زمانی که خود را بهبود می دهیم می توانیم از آنها به سلامت عبور کنیم
همه ی ما خداوند را مادری مهربان می دانیم:
که به حال ما دلسوزی کرده و کمکمان می کند اما هیچ گاه چنین اتفاقی رخ نداده و بنابراین رفتار او را ظالمانه در نظر می گیریم
ما از اصل و اساس : خداوند را نمی شناسیم و عملکرد او را به درستی درک نکرده ایم
مادران حیوانات برخلاف انسان ها:
به فرزندان ضعیف خود کمک نکرده و اجازه می دهند تا بمیرند
جهان و سیستم اینگونه عمل می کند:
اگر فردی با شخصیت ضعیف باشیم باید از بین برویم این روند باعث بهبود و پیشرفت جهان می شود
به دنبال: بهبود و قوی کردن شخصیت خود باشیم :
جهان به افراد قوی پاداش می دهد:
کسانی که باورهای بهتر ایمان و توکل قوی تری دارند
خداوند:
به هیچ وجه احساساتی عمل نکرده و دقیقا طبق قانون عمل می کند
در مسیر درست حرکت کنیم: پاداش دریافت می کنیم
در مسیر غلط حرکت کنیم: ضعیف تر شده و از بین می رویم
خداوند عملکرد سیستمی دارد و مانند آینه:
پاسخ فرکانس های ما را به ما باز می گرداند
اگر شخصیت قوی داریم: شرایطی را به وجود آورده که قوی تر می شویم
اگر شخصیت ضعیف داریم: شرایطی را به وجود آورده که ضعیف تر می شویم
همواره بررسی کنیم:
چه شخصیتی می سازیم؟
دلسوزی در کار نیست:
با حرکت در مسیر درست: نتایج درست می گیریم
با حرکت در مسیر نادرست: نتایج نادرست می گیریم
خداوند: بر اساس مشیت عمل می کند هیچ استثنا هیچ دلسوزی هیچ احساساتی در کار نخواهد بود
نگاه خود را : به خداوند و زندگی تغییر دهیم تمرکز خود را بر روی تقویت ایمان و توکل خود قرار دهیم و شخصیتی قوی از خود بسازیم
با ضعیف بودن: در آخرت هیچ پاداشی دریافت نخواهیم کرد
دو باور مخرب در زمینه دلسوزی خداوند وجود دارد:
-دسته اول باور دارند خداوند بالاخره به حال من دلسوزی می کند و چون چنین اتفاقی رخ نمی دهد:
خداوند را خشمگین جبار و ظالم می دانند
-دسته ی دوم باور دارند که خداوند بالاخره به حال من دلسوزی می کند و چون چنین اتفاقی رخ نمی دهد:
باور دارند به میزان زجر کشیدن در دنیا در آخرت پاداش دریافت می کنند
در واقعیت:
در آخرت وضعیت بسیار بدتر است می توانستیم متوکل تر و قوی تر باشیم و حرکت کنیم
برخی از افراد باور دارند خداوند به میزان زجر و بدبختی :
به آنها بالاخره پاداش خواهد داد
در واقعیت:
زمانی خداوند به ما پاداش می دهد که: ایمان خود را نشان داده از وابستگی به دیگران رهایی پیدا کنیم
خداوند همواره: در مورد ظلم به خود صحبت می کند
بنابراین این باور را نداشته باشیم که:
تا زمانی که با زجر و بدبختی مواجه نشدیم به موفقیت و پیشرفت دست نمی یابیم
زمانی که باور و عملکرد ما مانند گذشته است:
همان نتایج را کسب و هیچ چیز تغییر نخواهد کرد
کلا نمد هولاء و هولاء: خداوند به همه ی افراد کمک می کند
اگر در مسیر درست باشیم: خداوند به ما رحم خواهد کرد
اگر در مسیر نادرست باشیم: خداوند به ما رحم نخواهد کرد
خداوند را بشناسیم سیستم جهان را درک کنیم ایمان خود را تقویت کنیم توکل خود را تنها بر خداوند قرار دهیم:
ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا صراط المستقیم :
خداوند به ما پاداش خواهد داد
تمام زجرها و بدبختی ها به دلیل: قدرت دادن به غیر خداوند و شرک ماست
خداوند همواره: وعده ی فزونی و نعمت می دهد
شیطان همواره: وعده ی فقر و کمبود می دهد
تنها با یاد خداوند دل ها آرام می گیرد الا بالذکر الله تطمئین القلوب:
زمانی که به شخصی غیر از خداوند وابسته می شویم و شرک می ورزیم نتایج نامناسب می گیریم
تمام بلایا و مصیب ها: تنها به دلیل شرک و بی ایمانی ماست
خداوند طبق مشیت خود عمل کرده : هرگز قوانین خود را تغییر نمی دهد
با بررسی الگوهای تکرار شونده می توانیم:
به باورهای اساسی و بنیادین خود پی ببریم
اگر به اتفاقات و نتایج زندگی خود و الگوهای تکرار شونده نگاه کنیم:
قوانین الهی را درک می کنیم در مورد خداوند و عملکرد او دچار توهم نمی شویم
نتایج: طبق قوانین به ما داده خواهد شد
بر روی باورهای توحیدی خود کار کنیم: نتایج عالی برای ما رخ می دهد
از همان ابتدا:
بر خداوند توکل کنیم قلب خود را برای خداوند باز کنیم خداوند را رب جهانیان بدانیم:
تا نتایج ما هر بار بهتر و بهتر شود
اگر نتایج ما نسبت به قبل بدتر شده :
از خداوند طلب مغفرت کرده و مسیر خود را به سرعت بهبود دهیم
باید همواره سعی کنیم: قدم اول را به درستی برداریم تا با زجر و سختی مواجه نشویم
این که برخی افراد در ابتدا شکست خورده و سپس موفق می شوند:
به دلیل باورهای مخرب آنهاست
شکست خوردن و تمرکز بر شکست ها: باعث رخ دادن شکست های بیشتر می شود
در واقعیت:
اگر طبق قوانین الهی عمل کنیم نیاز به شکست خوردن نیست از همان ابتدا اوضاع می تواند به درستی و خوبی برای ما رخ دهد
از خداوند درخواست کنیم همواره ما را هدایت کند و به ما نشانه دهد:
تا پیش از اینکه با بلا و مصیب مواجه شویم باورهای خود را بهبود و اصلاح کنیم
از تجربیات زندگی خود: قوانین جهان را درک و بررسی کنیم شرک چه بلاها و زجرهایی بر سر ما آورده است
هیچ دلسوزی از طرف خداوند وجود ندارد:
مسیر درست را طی کرده پاداش های عالی دریافت کنیم
عملکرد خداوند را به درستی درک کرده:
تا در دنیا و آخرت زندگی خوب و سعادتمندانه داشته باشیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
بنام خدای بخشنده و مهربان
خدایا هر آنچه که دارم ازآن توست و تو به من دادی .
خدایا هر موفقیتی که دارم از آن توست و تو به من دادی .
خدایا هر توانایی که دارم از آن توست و تو به من دادی .
خدایا می پذیرم که همه کارها را تو داری انجام میدی .
خدایا هدایتم کن تافقط محتاج تو باشم .
خدایا هدایتم کن تافقط وابسته تو باشم و فقط روی تو حساب کنم .
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان سایت .
خدارا سپاسگزارم بابت بودن در مدار دریافت آگاهی های این فایل . وقتی روی صفحه ی اصلی سایت خبر فایل جدیدی از شما می بینم خیلی ذوق میکنم مخصوصا اگه موضوعش درباره توحید و خداوند باشه دیگه از خود بی خود میشم . الان هم
دیدن وشنیدن این آگاهی ها شده اولویت امروز من .
استاد چقدر حال کردم با این جمله ی زیبای شما که گفتین : خدایا من در برابر عظمت تو ناتوان هستم .
همین باور دیگه میشه یکی از گفتگوهای ذهنی من که از همین الان میخوام آگاهانه استفاده کنم . حس خوبی میگیرم از این باور و احساس میکنم انرژی من بیشتر میشه برای قدم برداشتن چون خیالم راحته که یک نیروی همیشه کنارم هست که داره منو هدایت میکنه و به من میگه پیش برو من حواسم بهت هست / منو داری غم نداری .
استاد بی نهایت شما را تحسین میکنم بابت دیدگاه زیبا و متفاوتی که به اتفاقات و شرایط و درک شما از قوانین جهان هستی.
بی نهایت خدا را سپاسگزارم برای حضور ارزشمند شما در زندگی ام . بی نهایت خدارا سپاسگزارم بابت هدایتم به این همه شعور و آگاهی که از کلام شما جاری میشه .
خدایا هدایتم کن تا بتوانم کلام استاد را در ک کنم و از آن در زندگی ام استفاده کنم و رشد کنم .
باور و دیدگاه بعدی که من در این فایل از شما یادگرفتم و باید همیشه با خودم تکرار کنم اینکه :
تمام این اتفاقات طبیعی که به اسم سیل و طوفان و زلزله در این جهان رخ میده در جهت پیشرفت و رشد جهانه .
بهبود در طبیعت / پاکسازی برای بهبود در عملکرد که من از شما یادگرفتم . تنها جایی که من این جمله را شنیدم از کلام شما در این سایت بود .
در زندگی ما هم طوفانهایی به شکلهای متفاوتی هست که از آن بنام تضاد یاد میکنیم . تضادهایی که هر بار به شکلهای متفاوتی ظاهر می شود و به ما اعلام میکند که الان وقت یه رشد / یه حرکت / یه تغییر جهت یا تغییر دیدگاه در تصحیح مسیر درسته .
اعتراف میکنم الان بهتر حرف شما را درک میکنم در مورد بهبود مستمر و اینکه همیشه باید روی خودم کار کنم و این بهبود تا ابد ادامه داره.
من نمی خوام ضعیف از این دنیا برم.
من نمی خوام مشرک باشم .
من نمی خوام جاهل باشم .
من می خوام بنده ی خوب خداباشم از هر نظر .
من میخوام قوی باشم و قوی عمل کنم .
من میخوام خدا را و قوانین جهان هستی را درک کنم و در جهت خوشبختی و سعادت خودم قدم بردارم.
من میخوام شخصیتی از خودم بسازم که در طوفانهای زندگی سربلند بیرون بیام .
تمرین امروز من :
کجاها باید خودم را تقویت کنم که در برابر طوفانها قوی عمل کنم ؟
این روزهها دارم روی یک ایراد اساسی شخصیتم کار میکنم . خدایا هدایتم کن تابتوانم با آگاهی و هدایت تو قدم به قدم روی بهبود خودم کار کنم و تکامل را طی کنم و از خودم یک شخصیت قوی و متکی به ذاتی بسازم و نیازمند هدایت توهستم . خدایا دستم را بگیر و مرا یاری کن .
من میخواهم طبق ایده اصلی خداوند / طبق طرح الهی خداوند قوی شوم و بمانم .
خدایا من در برابر عظمت تو ناتوان هستم .
خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو هدایت می خواهم .
خدایا مرا هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای .
در پناه الله یکتا
من
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
1) چه الگوهای رفتاری می توانید در خود پیدا کنید که هماهنگ با آگاهی هایی است که در این فایل توضیح داده شده و باعث رشد شما شده است؟
-به تازگی با گوش دادن به فایل های استاد ایمان و توکل ما بسیار افزایش یافته و از شخصیت ضعیف با احساس قربانی شدن شدید به شخصیتی نسبتا قوی تبدیل شده که از خداوند طلب هدایت کرده و او ایده هایی را به ما الهام می کند و با عمل کردن به آنها به نتایج خوبی دست یافته ایم تمام باورهای مخرب و نامناسب هم چنان در ما وجود دارد و ما سعی می کنیم هر بار با کار کردن بر روی آنها خود را بهبود دهیم پیش از آن نمی توانستیم محصولات خود را معرفی کنیم و از حرف مردم و قضاوت هایشان می ترسیدیم اما اکنون به بیش از هزار نفر حضوری محصولات خود را معرفی می کنیم بر روی باورهای خود در زمینه ی ثروت کار کرده و با رعایت قانون تکامل محصولات خود را به فروش می رسانیم که در گذشته به دلیل داشتن باورهای شرک آلود و عزت نفس پایین و قدرت دادن به عواملی مانند پارتی و ارث…. هیچ درآمدی نداشتیم
در زمینه ی سلامتی با قدرت دادن به ژنتیک و ارث به بیماری های مختلف دچار شده که با عمل کردن به قانون بی نظیر و ارزشمند سلامتی به نتایج عالی دست یافته ایم.
در زمینه ی روابط با احساس قربانی شدن و باج دادن به افراد و مقدم بودن نیازهای آنها بر خودمان ظلم کردیم و با کار کردن در دوره ی احساس ارزشمندی و عزت نفس به آنها به راحتی نه می گوییم و اولویت اصلی و اساسی را به خودمان می دهیم.
در زمینه ی قدرت دادن به عوامل بیرونی که پاشنه ی آشیل ماست تا حد بسیار زیادی به لطف دوره ی روان شناسی ثروت 1 بهبود یافته ایم هر چند هم چنان برخی از عوامل مثل شهر و محل سکونت را در نتایج خود مهم می دانیم
2) چه الگوهای رفتاری ناهماهنگ با آگاهی های این فایل را در خود شناسایی کردید که اوضاع را بر شما سخت کرده است؟
-ما این باور را داشتیم که تا زمانی کاری را با سختی و زجر انجام ندهیم نتیجه ای حاصل نمی شود و به همین دلیل در انجام هر کاری ابتدا با سختی مواجه شده بعد از آن به راه هایی برای راحت تر و بهتر انجام شدن آن هدایت می شویم حتی برای انجام دادن کوچکترین کارها مثلا در مورد فروش محصولات ابتدا فکر می کردیم که هم پیاده روی کنیم و هم اجناس خود را به فروش برسانیم به دلیل اینکه مسیرها بسیار طولانی بود خسته شدیم و اکنون به فکر فروش آنلاین هستیم می توانستیم از همان ابتدا به فکر فروش آنلاین آن باشیم اما چون باورهای نادرستی در این زمینه داریم اکنون هم که به این راه هدایت شده ایم باز هم از آن کسب درآمد نداریم اما در فروش حضوری می توانیم درآمد کسب کنیم
-این باور را هم در گذشته و حتی اکنون برخی اوقات داریم که خداوند را فردی دلسوز می بینیم و زمانی که مسافت های طولانی طی کرده و هیچ محصولی نفروختیم به خداوند می گوییم ما خسته شدیم حداقل یک محصول از ما بخر که گاهی اوقات پس از چندین و چند ساعت پیاده روی محصولی از ما خریداری می شود
-این باور شکست خوردن و سپس به موفقیت رسیدن هم در ما وجود دارد و اکنون که میزان درآمد ما به شدت کاهش یافته فکر می کنیم جزئی از روند است که ابتدا درآمد بالایی کسب کنیم و بعد درآمدمان به شدت کاهش یابد تا ما به فکر ایده ی جدید بیافتیم و دوباره کسب درآمد کنیم مانند باوری که استاد فرمودند خودتان را بدهکار کنید تا پول بیشتری کسب کنید
-غیر از آن باورهای مخرب و شرک آلود بیشتری نیز داریم و آن قدرت دادن به عوامل بیرونی مثل محله های ثروتمند که خریدهای بیشتری از ما می کنند محله های فقیر هیچ خریدی انجام نمی دهند یا این دسته از مشاغل پولدارترند و دسته ی دیگر پول کمتری دارند هم در ما وجود دارد
البته ما نمی دانستیم که چنین باورهایی را داریم و اکنون از عملکرد و نتایج خود متوجه آنها شده ایم و واقعا این جمله ی استاد که فرمودند ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است را درک کرده ایم تا زمانی که عمل نکنیم به باورهای مخرب خود نیز واقف نمی شویم چه برسد که بخواهیم آنها را اصلاح کنیم
با توجه به “درکی که از آگاهی های این فایل” داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود می شناسید، بنویسید دلیل یک سری موفقیت های شما چیست و دلیل یک سری شکست های شما چیست؟
-دلیل موفقیت ما گوش دادن به فایل های استاد مانند کلام خداوند و وحی منزل است که اساس و پایه ی فایل ها و دوره های استاد توحید و قدرت دادن به خداوند و دوری از شرک و عدم قدرت دادن به افراد و عوامل بیرونی است.
زمانی که تنها به خداوند ایمان و توکل داریم و در مسیر تحقق اهداف خود قدم برداشته و حرکت می کنیم شخصیت قوی داریم و در مورد مسائلی که حرکت نمی کنیم می ترسیم و به عوامل بیرونی قدرت می دهیم مشرک هستیم
3) درباره تجربیاتی بنویسید که به جای ایمان به خداوند و حرکت در راستای هدایت های این نیرو، خداوند را مثل مادر مهربانی دیدید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و جور ضعیفی و تنبلی فرزندش را می کشد. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
-این باور که خداوند را مانند مادر دلسوز ببینیم هم چنان در ما وجود دارد و همواره نتایج منفی برای ما به همراه دارد در تمام زمینه ها از روابط گرفته تا کسب و کار هرگاه احساس قربانی شدن داشته و خود را فردی بدبخت و شکست خورده می دانیم با اتفاقات نامناسب تری مواجه می شویم و هر موقع طبق قوانین احساس خوبی داشته و دیگران و عوامل بیرونی را سرزنش نمی کنیم با اتفاقات خوب مواجه می شویم
کجاها در مواجه با تضاد، پیام خداوند را نفهمیدید و همان روند محدود کننده قبلی را ادامه دادید تا جاییکه که آنقدر بلا سرتان آمد که مجبور به تغییر شدید چون راه دیگری نداشتید؟
-در زمینه ی سلامتی پیش از آشنا شدن با استاد و قانون سلامتی با تضادهای گوناگونی مواجه شدیم و همان روند نادرست را ادامه داده تا جایی که به لطف خداوند و استاد به این دوره ی بی نظیر هدایت شدیم و با وحی منزل و کلام خداوند دانستن دوره ی بی نظیر قانون سلامتی نتایج عالی کسب کردیم
-در زمینه ی روابط با باج دادن به افراد با توهین ها و تحقیر آنها و احساس قربانی شدن مواجه شدیم که اکنون به لطف آموزه های استاد تمام افراد منفی خود به خود از زندگی ما حذف شدند
-در زمینه ی عزت نفس و احساس ارزشمندی شخصیت و کسب و کار خود را بی ارزش می دانستیم و فکر نمی کردیم هیچ فردی حاضر باشد بهایی برای محصولات ما بپردازد با گوش دادن به فایل های استاد اکنون به راحتی و با افتخار محصولات خود را به دیگران معرفی می کنیم
آیا شما جزو افرادی بودید که با وجود نشانه های بسیار از طرف خداوند برای تغییر شخصیت و عملکرد، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه دادید و منتظر نتایج جدید هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؟!
-در گذشته به دلیل تضادهای زیاد همین طرز فکر را داشتیم و خداوند را ظالم و ناعادل تلقی می کردیم اما اکنون که نتایج زیادی در سایر حوزه ها کسب کرده ایم تا حدودی این باور در ذهن ما شکل گرفته که ما خالق زندگی خود هستیم و خداوند تنها نتیجه ی باورها و فرکانس های ما را به ما باز می گرداند و اگر ما نتایج نامناسبی در هر زمینه ای کسب می کنیم خودمان مسئول آن هستیم با اینکه هزاران بار این باور را تکرار کرده ایم اما باز هم در برخی از مواقع احساس قربانی شدن داریم و عوامل بیرونی را عامل اساسی در رخ دادن اتفاقات زندگی خود تلقی می کنیم
یا به این توهم بسنده کردید که: درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؟!
-خیر خدا را شکر چنین توهمی نداریم و به لطف خداوند و آموزه های استاد این باور در ذهن ما شکل گرفته که تا زمانی که در این دنیا زندگی خوبی نداشته باشیم در آخرت هم نداریم البته در گذشته در مدارس این جمله را مرتبا تکرار می کردند که افراد فقیر و بدبخت نزد خداوند محبوبترند و در آخرت پاداش دریافت می کنند
5) درباره تجربیاتی بنویسید که سعی داشتید به جای این نوع نگاه احساسی به خداوند، روی ضعف های شخصیتی خود کار کنید و ایمان و توکل خود را تقویت کنید. سپس به خاطر استمرار بر ایجاد این بهبودهای مستمر، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
-در بالا در مورد نتایج خود صحبت کرده ایم کسب درآمد حذف افراد منفی زندگی در خانه ای آرامش بخش و لذت بخش لذت بردن از زندگی دیدن نشانه های خداوند رخ دادن هم زمانی های معجزه آسا داشتن احساس خوب بیشتر در طول روز داشتن احساس ارزشمندی و عزت نفس بالاتر ارتباط برقرار کردن با افراد غریبه ناراحت نشدن و نداشتن احساس بد در مورد مسائلی که در گذشته به شدت ما را ناراحت می کرد مهم نبودن حرف مردم نگران نبودن درباره ی آینده ناراحت نبودن در مورد اتفاقات نامناسب گذشته زندگی در زمان حال خودشناسی بیشتر کمتر مهم بودن حرف مردم باج ندادن به افراد مهم بودن و اولویت دادن به نیازهای خودمان نه دیگران احساس ارزشمندی و لیاقت بیشتر سلامتی جسم و داشتن احساس خوب و توانایی کنترل ذهن بهتر از گذشته و هزاران نتیجه ی دیگر که همگی به لطف خداوند و آموزه های استاد عزیز صورت گرفته است
درباره تجربیاتی بنویسید که هر بار سریعتر از قبل، نشانه ها را تشخیص دادید و با تعهد روی بهبود باورها و عملکرد خود کار کردید و برای هماهنگ تر شدن با قوانین خداوند تلاش کردید و به همان نسبت هم، شرایط سخت زودتر تمام شد، تضادها به نفع شما تمام شد و بهبود اوضاع شروع شد.
-اکنون بسیار بیشتر نشانه های خداوند را تشخیص می دهیم خصوصا هنگام فروش حضوری بسیاری از باورهای مخرب و شرک آلود خود را شناخته و از صحبت های افراد ایده هایی به ذهنمان می رسد که آنها را عملی می کنیم
6) حالا که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟
برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند چیست؟
چه برنامه ای برای ایجاد تغییرات بنیادین در رفتار و شخصیت خود دارید. خواه درباره روابط عاطفی، درباره مسائل مالی، درباره سلامتی جسمانی و…
– با کسب نتایج بسیار زیاد البته به نسبت گذشته مان تصمیم داریم همین روند کنونی را پیش بگیریم چون نتایج ما هر بار بزرگتر شده و احساس ما هر بار نسبت به روز قبل بهتر می شود و همگی به لطف خداوند و عمل کردن به سخنان ارزشمند استاد در حد مدارمان مانند کلام خداوند و وحی منزل است
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام
بلایای طبیعی بد نیستند باعث رشد و پیشرفت و بهبود میشوند
همیشه ضعیف ها از بین میروند قوی ها می مانند قانون طبیعت و جهانه
فکر نکن با بدبختی و نالیدن میتوانی احساس دلسوزی را در خداوند به وجود آوری خداوند یک سیستم است که براساس قوانین خود عمل میکند هیچ احساس دلسوزی ای هم برای هیچ کس ندارد مثل یک مادر که دلش به حال بچه ی ضعیفش بیشتر میسوزد و هوایش را بیشتر دارد،یا قوی میشوی و می مانی یا ضعیف میشوی و میمری
بله من هم بودم از آن آدمهایی که فکر میکردم هر چقدر بد بخت تر و ضعیف تر باشم خدا بیشتر دوسم داره و هواموداره اما خیلی وقته دیگه این دید نیست
پاداش ها به آدمهای قوی داده میشه در هر جنبه ای از زندگی روابط شغل
قوانین سیستم را درک کنیم و از این اضافه کاری ها دست برداریم
الهی شکرت.