آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 24

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    اوسااااااااااااااااااااااااااکریمممممممممممممممممم

    عاشقتییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم

    بازززززززززززززززززززززم اسسسسسسسسسستاد

    بزرگواررررررررررررررررررعاشقتیمممممممممممممم

    سلام خدابرشماوخانم شایسته عزیزوهمراهان

    گرامی‌‌.

    1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟

    جواب؛ یعنی هروقت توجه کردم به باورهای توحیدی،وتمرکزکردم به خدای درونم وهمفرکانس شدم باخداوندوازخدادرخواست کردم وخودرومحتاج رَب کردم وگفتم من به درگاه توفقیرم وعاجزم همیشه موفق بودم واونجاهائی که منم ،منم کردم وباذهنم جلورفتم موفق نننننننننببببببودمممم وقتی سیمم وصل شده وذهن روبهش منطق دادم اوکی شدم خدایاشکررررررررررررررررروسپاسگزززززززاررررررررمم

    2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟

    جواب؛قبل ازآشنائی باسایت وطی نکردن تکاملم واقعاتودرودیواربودم استادعزیزم آدمی بودم مرتب نمازهای اول وقت،روزه بگیرخفن 2روزسحری نخورمعده داغون،آدم درگیر،بحث کردن مذهبی درهیئتها،ووو…استادعزیزبزرگوارنمیخوام انرژی منفی بدم عاشقتم خودتون استادین وعاقبت منفی 500م درسال تقریبا90یعنی خداروطوطی واریادگرفته بودم خدا،خدا میکردم وهمیشه طلبکارازخدا وو..رَب استادعباسمنش منوببخش

    عاششششششششششقتیممممممممممممممم

    ؛

    3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟

    جواب؛ استادبزرگوارپاداشی گرفتم که نمیشه روش قیمت گذاری کردمهرومحبت خداافتادبه

    دلم یعنی اینکه خداهمه چیزروبه خاطرمن آفریده ومن روبه خاطرخودش که جهان روازچشم من ببینه …

    عین الله

    اذون الله

    یدالله

    بنده من؛ازمن، فرمان برداری کن،تا تورا مِثل خودیامَثَل خودبگردانم.

    ماخلیفه الله هستیم ماشاه میوه ای مثل گلابی

    هستیم ازهوای نفس پیروی نمیکنم وفرمان خدا می بَرم به جای میرسم کارخدائی میکنیم

    اگرانسان به مقام خلیفه اللهی وجانشین ونمایندگی خدانرسد،آدم نمیشود (کتاب شیخ خیاط) استادعزیزممممممممممم عاشقتمممممم

    4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟

    برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟

    1_جواب؛تصمیم من به لطف الله تازنده هستم شهودی زندگی کنم .

    2-درمسیرباشم وتکررررررررررررررررررررررررررررارررررررررررررررررررررر

    3_روابط عاطفی ،مالی،جسمانی،شخصیت

    برداشت من؛

    زندگی کردن توحیدی

    تقوا؛کنترل ذهن

    گذشت درشرایط طوفانی

    خوش اخلاق بودن

    نچسبیدن به دنیا (یعنی بت درست کردن)

    احساس خوب ؛اتفاقهای خوب

    کمتربخوابم

    کمترحرف بزنم

    کمتربخورم

    درهمه جا اون منه من اونم به شرط پاکی دل و نساختن بُت ورَب رودیدن سپاسگزارم

    وَمَن اَحسَنُ دیناً مِمَّن اسَلمَ وَجهَهُ لِلّهِ وَ هُوَمُحسِن وَاتَّبَعَ مِلَهَ اِبراهیمَ حَنیفاً وَاتَّخَذَاللّهُ اِبراهیم خَلیلًا

    کدامین آئین نیکوترازدین کسی است که روی به خدا بیاورددرحالی که نیکوکاراست ودین ابراهیم یکتا پرست راپیروی کند؛ همانا (بدانیدکه) خدا ابراهیم رادوست خود گرفت.

    سوره نسا آیه 125

    درخدا شادباشیم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    هاشم برزگر گفته:
    مدت عضویت: 787 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و تمام بچه های هم فرکانسی سایت

    خوب من هم یک تجربه رو که حدودا سه ماه پیش وقتی که خیلی وقت بود که توقف کرده بودم برام اتفاق افتاد

    من روزی که خونه نشسته بودم و داشتم با گوشیم کار میکردم متوجه شدم که تلگرام من هک شده و این اتفاق نادر بود که اولین بار در زندیگم برام پیش اومد و اینکه تمام دوستام به من زنگ زدن گفتن که تو تلگرام از طرف تو پیامی اده که درخواست 4 تومن پول داری

    و اینکه من اینجور مواقع که این دست اتفاقات برام میفته متوجه میشم که مشکل از خودمه که افکارم بوده است و این اتفاق در یک شبانه روز برام اتفاق افتاده بود و من متوجه شدم که دو نفر از دوستان من مبلغی رو به حساب این هکر به مبلغ 6 میلیون واریز کرده بودند

    و من فردای این اتفاق با خدا صحبت کردم و با توکل به خودش حرکت کردم و باشماره حسابی که از هکر داشتم که حساب بانک ملی بود من به بانک ملی رفتم و از مدیر بانک درخواست شماره تلفن این شماره حسابی که دوستام براش پول ریخته بودن رو کردم و مدیر بانک گفت که نمیتونه شماره تلفنو به من بده و فقط خودش میتونه به شماره حساب زنگ بزنه و این اتفاق رو بهش توضیح بده و من بعدش از بانک خارج شدم و بعداز یک ساعت مدیر بانک زد گفت که این کسی که پول به حسابش واریز شده بی خبر از همه جا هست و گفته که پولو برمیگردونه به من و این یک معجزه بزرگ از خداوند در زندگیم بود که در حدود 4 ساعت پولی که از هک کردن تلگرام من به حساب یه فرد ناشناس واریز شده بود رو پس گرفتم و حتی با پلیس فتا هم این موضوع رو در جریان گذاشته بودم اونها هم تعجب کرده بودن و متحیر بودن که من چطور تونستم پول رو پس بگیرم و میگفتن حداقل این جور اتفاقات 6 ماه طول میکشه تا درست بشه ولی من میدانم که این اتفاق معجزه خداوند بوده است

    گرنگهدار من انست که من میدانم شیشه رادر بغل سنگ نگه میدارد

    به امید خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    Samira Zare گفته:
    مدت عضویت: 872 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    باسلام

    نکات ارزشمند استاد:

    وقتی طوفان وزلزله و سیل می‌آید خیلی برکت و نعمت داخلش هست و این‌ها محبت‌هایی هستند برای بهبود برای پیشرفت برای بهتر شدن در راه‌های بهتر.

    در این مواقع‌ها چقدر قدرت خداوند را می‌بینیم و چقدر و ناچیز بودن خودمان را در مقابل پروردگار می‌بینیم.

    این نشان می‌دهد که ما چقدر در مقابل خداوند ناتوان هستیم و خداوند چقدر عظیم هست.

    این طوفان‌ها هم در مورد انسان‌ها هم همینطور است یا انسان قوی می‌شوی و پیشرفت می‌کنی یا ضعیف هستی و باید بمیری.

    طبیعت طرفدار ضعفا نیست طرفدار قوی‌ها هست پس خودت را قوی می‌کنی .در مورد حیوانات هم همینطور هست شیر ضعیف زمین می‌خوره و کشته می‌شود در هر مورد تمام طبیعت اینطور هست یک گیاه ضعیف از بین میره یک گیاه قوی می‌تواند ریشه‌اش را قوی نگه دارد و تکاملش را طی کند و قوی شود.

    این همه پیشرفت که تو جهان می‌بینیم حاصل این هست که ضعیف‌ها رفتن و قوی‌ها موندن و قوی‌ها نسل خودشان را گسترش دادند و این همون جور طی میلیاردها سال ما داریم جهان بی‌نظیر را می‌بینیم که همه چیز به طرز جادویی فوق العاده است و این حاصل این تکامل است.

    حاصل از بین رفتن ضعیف‌ها و ماندن قوی‌ها و ادامه نسل قوی‌ترها.

    و این را طبیعت داره انجام می‌دهد برای بهبود پیدا کردن.

    هیچ وقت فکر نکنید که خداوند طرفدار ضعیف‌هاست یا بدبخت بیچاره‌ها هست یا فکر کنی خداوند دلش برای تو می‌سوزد هوای تو را دارد و بهت کمک می‌کنه.

    خداوند هوای کسی را دارد که ایمان دارد قدرت دارد حرکت می‌کند توکل داره آدم ضعیف حمایت نمی‌شود از طرف خداوند و باید ایمانش را تقویت کند تا در این جهان بماند یا از بین می‌رود مانند درختی که موریانه زده که با طوفان از بین برود.

    این اساس پیشرفت جهان است اساس تکامل است این با ایده اصلی خداوند سازگار است که باید جهان پیشرفت کند.

    یک شخصیت قوی بعد از طوفان‌هایی که در طبیعت رخ می‌دهد شکوفا و قوی‌تر می‌شود بهتر می‌شود و یک عالمه آدم‌های ضعیف از بین می‌روند و غربال می‌شوند.

    پس به جای اینکه از طوفان‌ها بترسی به فکر این باش که چطور خودم را قوی کنم.

    جهان به افرادی که قوی‌تر هستند پاداش می‌دهند در مورد حیوانات قویتر جسمی هست و در انسان‌ها قوی‌تر ذهنی است،کسانی که ایمان و باور قوی‌تری دارند.

    ما باید نگاه انسانی که به خداوند داریم را عوض کنیم با نگاه قانون مداری خداوند.

    خداوند بر اساس معشیتش حرکت می‌کنه هیچ استثنایی قائل نیست هیچ دلسوزی وجود نداره هیچ احساساتی شدن در کار خداوند وجود نداره و نبوده و نخواهد بود.

    بنابراین نگاهتان را به خداوند عوض کنید نگاهتان را به زندگی عوض کنید و تمرکز کنید روی خودتان برای پیشرفت کردن و بهبود کردن خودتان و برای تقویت ایمانتان آن خدایی که جهان را مدیریت می‌کنه دلسوزی نمی‌کنه و احساساتی نمی‌شود.

    در قرآن گفته شده که: وقتی می‌میرند فرشتگان از او می‌پرسند در زمین چگونه زندگی کردید می‌گویند ما مستضعف بودیم ما مورد ضعف واقع شدیم فرشته‌ها می‌گویند که مگر زمین خداوند پهناور نبود که مهاجرت کنیم با ضعیف بودن شما پاداشی به شما داده نمی‌شود.

    به قول قرآن که میگه شما هر مصیبتی که سر خودتان آوردید به ما قدمت ایدیهم هست واسطه هر کاری که انجام داده‌ای است و هر چیزی که به تو می‌رسد از طرف خداوند است اگر دری برایت باز می‌شود نه به این دلیل که به اندازه کافی بلا سرت آمده و خداوند دلش سوخته اتفاقاً موقعی هست که از غیر وابستگی به خداوند خودت را رها کردی و درها برایت باز شده است.

    آن جاهایی که دلت را از غیر خداوند می‌بری و درها برایت باز می‌شود اگر در باز شد نه به این دلیل که خداوند دلش به حالش سوخته به این دلیل هست که تو دلت و تکیهات را از غیر خداوند بریده‌ای تو از شرک دور شدی تو توحیدی‌تر عمل کردی و نیاز بوده که حسابی بخوره توی گوشت تا بیدار شوی و موقعی بیدار شدی از غیر خدا بریدی و توکل کردی به الله.

    یاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    سید مصطفی میربهرسی گفته:
    مدت عضویت: 947 روز

    سلام خدمت استاد سید حسین و استاد بانو مریم شایسته

    عجب فایلی بود خیلی نکته داشت و خیلی استفاده کردم

    انشالله که روز ب روز به تجربیاتمون اضاف کنیم و با دیدن فایلهای طلایی استاد کامل و کاملتر بشیم

    خدایا شکرت بابت استادهای خوب و طلاییمون که هر روز ب ما نکاتی جدید یادآوری میکنند تا ما در مسیر خوشبختی قدمهای بزرگی برداریم

    خدایا شکرت….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1034 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سپاس گزارخداوندم بابت بودن درمسیر هدایت الهی و بودن در فضای این اگاهی ها

    سپاس گزارم استاد عزیزم برای این فایل مثل همیشه عالی و پرمغز

    کامنت دوتا از دوستان رو خوندم و لذت بردم کامنت فاطمه عزیز و شهرزاد عزیز و چقدر این تجربه ها ایمان ادم رو بیشتر میکنه

    بله از من حرکت و از خدا برکت

    خداوند سیستمیه که داره پاسخ میده به افکار من بدون هیچ قضاوتی ،فقط پاسخ میده و برای اجابت هر خواسته ای و هر دعایی لازمه من گوش به زنگ الهامات و شجاعت حرکت و عمل داشته باشم و غیر از این باشه عمل نمیکنه قانون ،

    مثال میزنم : من همیشه یکی از درخواست هام

    از خداوند اینه که میگم خدایا این ایمانی رو که دارم و به تو و پیامبرانت روز اخرتت و کتاب اسمانیت هر روز بیشتر و بیشتر گردان ، اما من برای این درخواستم باید یک اقدامی بکنم ،مثلا همین خوندن کامنت ها یک اقدامه و خداوند دعای منو داره اجابت میکنه با خوندن این کامنت ها و دیدن نشونه های قدرتش و کارکرد قوانین جهان هستی

    هرچقدر که میگذره درک ما از قانون بیشتر و ببشتر میشه و درک ما از سیستمی عمل کردن خداوند ، استاد راجب این صحبت کردن که کتک خور خیلی ها ملسه اما من اینطوری نیستم و گفتن که من خودم رو جوری تربیت کردم که زدن رو شونشون اروم و گفتن جوری تربیت کردم که این نشونه رو حس کنم و طلب مغفرت و هدایت بخوام ،خب این هم چیزه عجیب غریبی نیست ،اینو برای اشخاصی مینویسم که شاید تازه با این مباحث اشنا شدن و میگن عمرا ما بتونیم به این مرحله برسیم و استاد یه ادم خاصیه و فقط استاد میتونه و اینا ،نه اینطور نیست اولا دلیل اینکه ما اینطوری ارتباط قلبی با استاد برقرار میکنیم همین صداقت و ساده گویی و اینه که همیشه گفته کسی و بزرگ نکنید توی ذهنتون و اگر کسی تونسته کاری رو انجام بده ،پس همه میتونن ،

    اما علت اینکه استاد کتک خورش ملس نیست اینه که سالهاست داره روی مهارت کنترل ذهن و پیروی از الهامات کار میکنه و با هر بار که نتیجه میگیره از عمل به اون الهام و نادیده گرفتن نجوای ذهن ایمانش بیشتر و بیشتر میشه و این چیزه عجیب و غریبی نیست و برای ما هم اتفاق میفته ، همون جمله ی استاد که میگه وقتی به اندازه ی کافی روی خودتون کار میکنید دیگه وارد به ریلی میشید که فقط میتونید به سمت خوشبختی و ثروت حرکت کنید و اگر هم به هر دلیلی از مسیر خارج بشید ،چون یک مدت زیادی رو در مسیر درست حرکت کردید الارم ها بلنده صداشون که اقا داری از مسیر خارج میشی و برگرد به مسیر و سریع دوباره برمیگردی به مسیر ،این همون چیزیه که استاد میگه کتک خورم ملس نیس و سریع دریافت میکنم که با معجزه و بشکن این حالت ایجاد نشده ،بلکه یک روندی طی شده تا به این نقطه برسه شخص ، فاطمه عزیز توی کامنتش خیلی قشنگ به این تکامل توی دریافت الهامات اشاره کردن و گفتن که سیستم فروشگاه اینترنتی جواب نداد برای تهیه دو قلم جنس و مجبور شدم حضوری برم و اونجا هم کارت خوان خطا داد و حسم گف که نخر و بعد خرید نکردم و خداوند از یه دست دیگش رسوند دو‌برابرشو ، اما من میتو‌نستم همون اول که سیستم فروشگاه اینترنتی جواب نمیداد ،هدایت رو دریافت کنم و به خودم انقد زحمت ندم و این خوده حرکت در مسیر اسان شدن برای اسانی هاست ،

    دوس دارم راجب کامنتی بنویسم که از یکی از دوستان زیر کامنتم چند روز پیش دریافت کردم ، که پرسیده بودن از من که اینکه نوشتی وارد یه گفتگویی با خدا شدین یعنی چی ؟؟؟منم میتونم مثل شما وارد این گفتگو ها بشم و کلی سوال این شکلی دیگه ،من خواستم جواب بدم و چندتا کلمه هم تایپ کردم ،اما پاک کردم و نتونستم بنویسم و حس میکنم اینجا جاشه تا این جواب رو بدم

    خیلی وقت ها ما یه چیزهایی رو میشنویم یا میخونیم توی کامنت دوستان که میان مینویسن که خدا به من واضح اینو گف ،یا خدا منو برد یا خدا هدایتم کرد یا خدا یا من حرف زد و من گفتم و جواب داد و دوباره من گفتم و جواب داد و اینا و خب بعضی ها که تازه اشنا شدن با این موارد پیش خودشون شاید فک کنن که ای بابا من با این ادمایی که اینارو مینویسن چندین سال نوری فاصله دارم و از این نجواها داشته باشن ، من میخوام بگم که اینطور نیست ، کل زیبایی قانون به سادگیه قانونه ،خداوند هر لحظه داره با ما حرف میزنه

    اگر که این‌باور رو منطقی کنیم با مثال ها ،

    دلیل اینکه استاد انقد متفاوت از بقیه فکر میکنن و الهامات رو دریافت میکنن بخاطر اینه که استاد پایه های قوی ساخته برای این نوع تفکر ،یعنی چی یعنی این باور رو خیلی روی خودشون کارکردن و بنیادی شده توی وجودشون که هر نوع فکری هر نوع فکری که به من احساس ،ترس غم عصبانیت کینه نفرت حسادت ودر یک کلام احساس بدی میده از جانب شیطانه که دشمن قسم خورده ی ماست و هر نوع فکری که به من احساس توکل ایمان یقین اعتماد شجاعت و ارامش ودر یک کلام احساس خوب بده از جانب خداونده .

    و وقتی که این باور رو داشته باشیم ، دیگه گفتگو با خداوند چیزه عجیب و غریبی نیست ونیازی نیست که یک مسیری رو طی کنیم تا بهش برسیم ، خداوند به اندازه ی فهم هر شخصی کوچک میشود و با اون شخص رشد میکنه ، خداوند در غالب افکار مثبت ،تصاویر ذهنی مثبت و همه ی چیزهایی که به ما احساس بهتری میده با ما حرف میزنه ،به همین سادگی ،

    فقط ما باید در این مسیر حرکت کنیم وباورهاشو بسازیم و ایمانمون رو به این باورها بیشتر و بیشتر کنیم با حرکت در این مسیر و ادامه دادن این مسیر ، یک حالت خاصی نداره وارد گفتگو شدن با خداوند ،اون هر لحظه داره هدایت هاشو و الهاماتش رو منتشر میکنه ،فقط باید من در فضای دریافت باشم ،من باید با تمرین و تکرار توانا بشم در شنیدن صدای خداوند که همیشه نوید ارامش و احساس خوب میده ،اصلا توی کل عالم مگه حرفی هست که اون نشنیده باشه ؟ مگر لفظی هست که اون نشنیده باشه ،مگر صحنه ای هست در این عالم هستی که اون ندیده باشه ؟؟؟ هر صحنه ای ، مگر پستی و بلندی هست که اون ازش خبر نداشته باشه ؟؟؟ ما فقط باید درک کنیم که هر فکره مثبتی که داریم و به ما احساس خوبی میده خوده خوده خداونده اون فکر و هر افکار بد خوده شیطانه ، پس به این ترتیب گفتگو با خداوند و ارتباط باهاش کار قدیسین و ادمای خاص نیست ،خداوند به اندازه ی فهم هر شخص کوچیک میشه و باهاش حرف میزنه و رشد میکنه و به شدت سریع العجابه ،مثال میزنم از اجابت سریع درخواست ها از جانب خداوند اگر که ما مقاومتی نداشته باشیم :پریشب یک بار این فایل رو گوش دادم که استاد درباره ی طوفان ها حرف زد و قبلا هم حرف زده بودن توی چند فایل و من کنجکاو شدم که ببینم این طوفانها چه شکلیه ؟؟؟و این خواسته ارسال شد ، فرداش ظهر بود که یه دوتا سیب زمینی برای وعده بعد باشگاه انداختم اب پز بشه و نشستم رومبل و تو گوشم فایل پلی بود و با اینکه تلویزیون نگاه نمیکنم ،کنترل تلویزیون رو برداشتم و زدم شبکه نسیم ، الله اکبر چی دیدم ؟؟؟دقیقا مستند راجب طوفانهای فلوریدای امریکا و مهاجرت گاوهای دریایی به فلوریدا در فصلی از سال و داشت راجب وسعت ایالات متحده و فلوریدای امریکا و طوفانهای فصلی صحبت میکرد و گفتم ببین هیمن دیشب من این درخواست رو داشتم و الان باید میشستم رو مبل و تلویزیونی که نگاه نمیکنم به غیر فوتبال و بالا پایین میکردم و این شبکه در این زمان میومد که فک کنم به موقع رسیدم به مستند و درخواست من اجابت شد و بعد 20دیقه مستند تموم شد و من فقط عظمت خداوند رو تحسین کردم و از زیبایی ها لذت بردم .

    الهی شکرت بابت این قوانین ساده و بدون تغییرت

    تنها تورا میپرستم و تنها از تویاری میجویم .

    درپناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    محمدعلی ملک خویان گفته:
    مدت عضویت: 577 روز

    برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی

    که در نظام طبیعت ضعیف پامال است

    سلام خدمت خانواده عزیزم به ویژه استاد عباسمنش و استاد شایسته

    این فایل پاسخ خداونده به سوالی که من چند روز پیش از خداوند پرسیدم

    برمیگردم به مدتی قبل

    پارسال همین موقعها (پاییز 1402) دوره 12قدم رو شروع کردم اما بعد از قدم چهارم دیگه نتونستم قدم پنجم رو خریداری کنم.

    ولی تو این مدت همون 4 قدم رو مرور میکردم

    چند وقت پیش به خاطر یک موضوع نه چندان مشکل ذهنم شدیدا به هم ریخته بود و از خداوند کمک خواستم

    با اینکه خیلی وقت بود به سایت سر نمیزدم و فقط 4قدم رو مرور میکردم هدایت شدم به سایت و با پروژه خانه تکانی ذهن روبرو شدم

    و آروم آروم ذهنم کنترل شد و فرکانسهام به شدت بهبود پیدا کرد و ذهنم از اون موضوع ناراحت کننده تقریبا خالی شد

    تا اینکه چند روز پیش یک دفعه بدون هیچ دلیل خاصی آنچنان دوباره ذهنم درگیر اون موضوع شد و منو زمینگیر کرد که دیگه هیچ کاری نمیتونستم در مورد کنترل ذهنم انجام بدم

    و هرچی تلاش میکردم روی زیباییها و نعمتهام تمرکز کنم اصلا موفق نبودم

    برام خییییلی عجیب بود و دایم از خداوند میپرسیدم منکه حالم خوب شده بود

    منکه ذهنم پاک شده بود

    منکه فرکانسهام عالی شده بود چرا یکدفعه اینجوری شدم؟

    دقیقا انگار توفان شدیدی اومده بود و همه چیزو خراب کرده بود

    قبلا هم در مدت این یک سال گاهی بدون هیچ دلیل خاصی فرکانسهام به هم میریخت اما اینبار شدید تر از قبل بود

    به خداوند گفتم تنها کسی که میتونه کمکم کنه خود تویی

    من این حال بد رو نمیخام

    من میخام نعمتهامو ببینم

    من میخام در تو شاد باشم

    میخام در تو لذت ببرم

    منکه فرکانسهام عالی بود چرا یهو اینجوری شد؟

    و شدم مثل یونس که در دل تاریکی خداوند رو صدا زد و گفت لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین

    برای چندین و چندمین بار پذیرفتم که عیب و ایراد از منه با اینکه نمیدونم چیه و برامم زیاد مهم نبود

    و خداوند یک روز بعد استجابتم کرد و توفان تموم شد

    دوباره آرامش برگشت، پولی که هرچه تلاش میکردم جمع کنم تا قدم پنجم رو بخرم ولی هی خرج میشد، یهویی جور شد و قدم پنجم رو پریشب خریدم

    جلسه اول آنچنان منو آزاد کرد که تابحال تجربه نکرده بودم

    با اینکه میدونستم نباید به دیدگاه بقیه کاری داشته باشم ولی ذهنم درگیر بود که باید برای نجات بقیه حداقل یه کار کوچیک انجام بدم

    ولی با جلسه اول قدم پنجم آزاد شدم و با اعماق وجودم درک کردم که باید همه رو با هر دیدگاهی بپذیرم و این تنوع لازمه جهان زیبای مادیه

    آزاد شدم

    و بعد خداوند گفت حالا بیا جواب اون سوالتو بدم که چرا هر ازگاهی یهو به هم میریزی

    و دوباره به سایت هدایت شدم و با این فایل روبرو شدم

    و فهمیدم این توفانهای هر از گاهی که تو ذهن من میاد لازمه رشدمه و یک سری باورهای به ظاهر خوب رو که بنیان درستی ندارن خراب میکنه و از نو با اساس محکم اونا رو میسازه

    اما تجربه من که نمیدونم تا چه حد درسته اینه: (البته شاید هم تجربه من و برداشتم از آیات قرآن اشتباه باشه که اینم میپذیرم و میدونم که دارم تکاملم رو طی میکنم و اگه اشتباهی هم دارم خداوند هدایتم میکنه)

    تجربه کردم حتی اگه فرکانسهام خوب نباشه و احساسم بد باشه ولی بپذیرم که اشتباه از من بوده و از خداوند کمک بخام اون کمکم میکنه و درخواست من برای بهبودی رو استجابت میکنه

    استناد میکنم به داستان یونس

    یونس در دل تاریکی بود و مطمئنا اونجا حالش خوب نبود وقتی تو شکم ماهی وسط دریا گم شدی و داری با مرگ دست و پنجه نرم میکنی مطمئنا حالت خرابه و فرکانس خوبی نمیتونی ارسال کنی و غم داری ولی گفت خدایا من اشتباه کردم تو نجاتم بده تو خدایی؛

    به توحید رسید به ایاک نعبد و ایاک نستعین رسید

    و خدا استجابتش کرد و از غم نجاتش داد خود قرآن هم میگه اون موقع غم داشت (فاستجبنا له و نجّیناه من الغم) و بعد هم به ما الگو میده (و کذلک ننجی المومنین)

    میگه اگه شمام حالتون خراب شد و تو دل تاریکی گیر کردین ما مومنین رو اینجوری نجات میدیم

    توحید رو درک کنید، بفهمید که خدایی جز الله نیست، اشتباهتونو تو قلبتون بپذیرین، ما هم استجابت میکنیم و از غم نجاتتون میدیم

    از خداوند هدایت میطلبم

    و برای همه اعضای خانواده عزیزم شادی و لذت آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1397 روز

      سلام محمد علی عزیز

      سپاسگزارم از کامنت خوبت و اینکه طوفان رو به آدمها ارتباط دادی و آرامش رو در دل تاریکی شکم ماهی و حالت پریشان و غمناک حضرت یونس به الله ارتباط دادی.

      در دل طوفانهای سهمگین ،راه نجاتی توی همون تجربه برای همه ما هست.

      این قسمت نوشته ات خیلی بهم چسبید. فهمیدم این توفانهای هر از گاهی که تو ذهن من میاد لازمه رشدمه و یک سری باورهای به ظاهر خوب رو که بنیان درستی ندارن خراب میکنه و از نو با اساس محکم اونا رو میسازه

      دقیقا منو متوجه طوفانهای ذهنی خودم و باورهای ضعیف من کرد و باز هم نشونه ای بود روی اصل بیشتر و بیشتر کار کنم تا به ثبات برسه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمدعلی ملک خویان گفته:
      مدت عضویت: 577 روز

      روزی که این دیدگاه رو ارسال کردم تازه یک توفان ذهنی تقریبا سنگین رو پشت سر گذاشته بودم

      الان اومدم فقط و فقط رد پا بگذارم اونم فقط برای خودم

      از اون روز به طرز معجزه آسایی تمایلم به کارکردن روی خودم بیشتر شد و شروع کردم به خوردن فایلهای قدم پنجم و یک سری فایلهای رایگان

      و خدا شروع کرد به از نو ساختن اون چیزی که با توفان خرابش کرده بود

      و به طرز معجزه آسایی درآمدم زیاد شد

      فکر میکنم در طول یک هفته حدودا پنجاه درصد یا بیشتر درآمدم افزایش داشت اونم با اسنپ! و اونم تو این روزهایی که همه دارن از کاهش کرایه ها شکایت میکنن و راست هم میگن

      ولی این معجزه برای من اتفاق افتاد با اینکه روی افزایش درآمدم تقریبا تمرکزی نداشتم و قبلا میگفتم حداقل با اسنپ غیرممکنه درآمدم زیادتر بشه

      به ذهن منطقی خودم دارم میگم: این اصلا نمیتونه تصادفی باشه

      ببین قدرت قانون خداوند رو

      ببین و باور کن که هرچی روی خودم کار کنم ثروتها و نعمتها به طور طبیعی وارد زندگیم میشه

      ببین و باور کن قدرت خودت و خالق خودت رو که کل جهان رو مسخر تو کرده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    غزل جهانگیری گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    سلام استاد عزیزم

    چند روز پیش وقتی میخواستم فایل خانه تکانی ذهن رو دانلود کنم این فایل رو دیدم شروع کردم به دانلود و گوش جان سپردم بهش هر کلمه اش آگاهی بود برام هر خطش کلی برام درس داشت از وقتی فایل اومده رو سایت هر روز گوش دادم بهش انقدر پر محتواس که احتیاج دارم مدام گوش بدم .من هم از وقتی که با سایت آشنا شدم متوجه چک و لگد های جهان میشم بعدش رجوع میکنم به خدا که هدایتم کنه برای اصلاح رفتارم .

    چند وقت پیش کارت بانکی همسرم کپی شد، درآمد یه سالمون که نگه داشته بودیم باهاش خونه رو باز سازی کنیم رو ازمون دزدیدن من به شدت حالم بد شد شروع کردم زنگ زدن به کلی آدم های که توی نیروی انتظامی و سپاه و فتا آشنا داشتن ،کلا زبانی فقط دعا میکردم ولی عملی چشم دوخته بودم به افرادی که میتونستن کاری برامون بکنن همون موقع برای اینکه ذهنمو کنترل کنم شروع کردم گوش دادن به فایل ماشین دنده آرژانتینی ،خیلی آروم تر شدم همسرم اصلا امیدش به آدما نبود خیلی اوکی با قضیه برخورد میکرد پیگیری ها رو انجام داد و شکایت رو ثبت کرد و رفت دنبال کارهای دیگه ای که داشت سپرد به خود خدا . وقتی برگشتم به باور های خودم دیدم با این باور هایی که من داشتم حتی پول اگه پیدا هم بشه باز من به طریق دیگه ای از دستش میدم چون واقعا ثروتمندا تو ذهن من جایگاه خوبی نداشتن یه آدمایی که با خریدهای زیاد دل فقیر ها رو می سوزنن باعث میشن که فقیر ها حسرت بخورن و کلی باور های که واقعا نهفته بودن وقتی حالم بهتر شد وقتی خیلی از باور های غلط رو شناسایی کردم دزد ها رو گرفتن جالب اینجاس که اونایی که من بهشون چشم دوخته بودم هیچ نقشی تو دستگیرشون نداشتن با اینکه خیلی آدمای به قول خودمون کله گنده ای بودن توی سمت خودشون . چک بعدی رو وقتی تازه ازدواج کرده بودم خوردم اصلا با همسرم روابط خوبی نداشتیم بجای اینکه تمرکزم روی رفتارهای خوبش باشه که انصافا کم هم نیست مدام میخواستم ثابت کنم که منو دوست نداره یا اذیتم میکنه و طبق قانون مدام هم این رفتار ها بیشتر میشد .اون موقع با استاد آشنا نبودم میرفتم پیش هر کسی که فکر میکردم میتونه کمکم کنه هر کسی یه نسخه ای میپیچید تا اینکه خواهرهام برای کمک بهم با سایت آشنا شدن و منم باهاش آشنا کردن خواسته هام رو فهمیدم تمرکز کردم روی همونا دیگه حرف دایی و عمو و روانشناس و کتاب های مختلف مثل مردان مریخی زنان ونوسی رو گذاشتم کنار و فقط و فقط از فایل های استاد استفاده کردم نوشتم و نوشتم سپاسگزاری هایی که از خدا بابت همسرم میکردم تمومی نداشت، رو کردم به خدا شرمنده بودم از اینکه اینهمه همسرم نعمت بوده و من نمیدیدم . خدارو هزاران بار شکر میکردم بخاطر این که هدایتم کرد به مسیر درست.خلاصه که استاد من خدا حفظتون کنه چراغ راه ما شدید توی این زندگی ،سالم و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    معصومه پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 1142 روز

    سلام به استاد عزیز ومریم خانم

    وسلام گرم به دوستان عزیزم

    من خیلی لذت بردم از این فایل و همچنین از کامنت های دوستان.

    من تجربه خودم را میگم از این اتفاق آخری که برای من افتاد وچوبش را خوردم این بود که پسر دایی همسرم میخواست زن بگیره و دنبال یه دختر خوب بود.

    من هم یه خیاط دارم که سر پرست خانواده وکار می‌کنه شوهرش زندانه

    ومن همیشه دلسوزی های بیجابرای این خانم میکردم دست مزدش را از همه بیشتر میدادم میگفتم گناه داره .

    او یه دختر خوب داره خیلی از خواستگار هایش به خاطر شرایط پدرش که زندان هست تا میفهمند برای بار اول میان دیدنش دیگه پشیمون میشن .

    من دلم برایش می‌سوخت برای همین شرایطش را برای پسر دایی همسرم تعریف کردم واو را راضی کردم رفتیم خواستگاری وهم را پسندیدند

    و قرار بود به کار های اولیه انجام بشه وعقد بشن .که آقای داماد خیلی صادقانه همه چیز را گفته بود به غیر یه مسأله کوچک که به من گفت قبل از عقد بهتره عروس بفهمه .

    نه اینکه بعد از عقد وهمچی بهم بخوره.من هم میگفتم خودت بگو او اصرار داشت که تا حالا من رابط بودم باید این حرف ها را هم من به اونا بگم خلاصه من به مادر عروس گفتم واو از حرف های من بد برداشت کرد و همه را اشتباه به دخترش گفت.ودخترش هم فکر نکرده جواب منفی داد.وهمه چیز بهم خورد مادر دختره گوشیش را خاموش کرد رفتم در خونشون هم در را باز نکرد

    به دختره هم زنگ میزدم جواب نداد.من باید می‌فهمیدم که چرا جواب منفی داده چون اینجا چون من رابط بودم خانواده پسره میگفتن ببین تو چه چیزای اضافه گفتی که پشیمون شدن

    بعد از ساعت ها من آنقدر حرص خوردم نتونستم ثابت کنم که فقط حرف های پسره را گفتم اعصابم بهم ریخت وسردرد شدید گرفته بودم خودم را سرزنش میکردم کاش اینکار را نمیکردم ودلسوزی بیجا نمیکردم.

    فرداش فهمیدم که مادر دختره این موضوع کوچک را شاخ و برگ داده وبزرگش کرده و به دخترش گفته دخترش سریع جواب رد داده بعد فکر کرده به پسره گفته من راضیم اما رابط نمی‌خواد ما بهم برسیم ومقصر اصلی من شدم اعصاب من و همسرم بهم ریخت به خاطر دروغ های مادر دختره

    خودمان را کنار کشیدیم وگفتیم هر کاری میکنین ما نیستیم دیگه حتی برای عقدتان هم نمیایم.

    برام درسی شد که کاری برای کسی نکنم ودلم برای هیچ کس نسوزه.

    ممنونم از دوستای عزیزم

    خداروشکر به خاطر این خانواده عزیز وبزرگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    سید علی فخری گفته:
    مدت عضویت: 3788 روز

    دو اتفاق وحشتناک در آمریکا رخ داده است که تمام دنیا را تکان داده است.

    دو ایالت در آمریکا وجود دارند که مستقیماً با اسرائیل در بمباران فلسطینیان مشارکت دارند. به یاد داشته باشید، خود اسرائیل می گوید که بدون آمریکا حتی دو روز هم نمی تواند جنگ کند. بنابراین، این آمریکا که اسرائیل بدون آن نمی تواند بجنگد، اساساً دو کشور آمریکایی هستند. ابتدا اجازه دهید نام آنها را بنویسم: یک ایالت کارولینای شمالی و دیگری فلوریدا است.

    اهمیت آنها چیست؟ کارولینای شمالی مرکز نظامی آمریکاست. جمعیت این ایالت تقریباً 10 میلیون نفر است و تقریباً کل جمعیت در ساخت تجهیزات نظامی یا اداره پایگاه های نظامی مشغول هستند. اینجا بزرگترین پایگاه های آمریکاست. از اینجا هواپیماهای باری حامل بمب از زمین بلند می شوند و آنها را به اسرائیل می رسانند، سپس اسرائیل آنها را بر روی فلسطینیان می اندازد. بنابراین، آن کارولینای شمالی است. به یاد داشته باشید، مردم اینجا آنقدر حامیان اسرائیل هستند که وقتی هواپیماها از اینجا بلند می شدند و برای اسرائیل اسلحه حمل می کردند، تشویق می کردند و فریاد می زدند: “فلسطینی ها را بکشید، فلسطینی ها را بکشید، حالا بیایید به ایالت دوم برویم.” فلوریدا.

    در فلوریدا، ثروتمندترین یهودیان آمریکا زندگی می کنند، اما در کنار آن، یهودیان اینجا نقش دیگری نیز دارند. اینها یهودیانی هستند که بر ایالات متحده تأثیر می گذارند. کنگره، لوایح و بسته‌های کمکی را تصویب می‌کند که سپس به کارولینای شمالی فرستاده می‌شوند، جایی که در هواپیما بارگیری می‌شوند و فرستاده می‌شوند. بنابراین، فلوریدا نماینده قدرت مالی و سیاسی است و کارولینای شمالی نماینده قدرت نظامی است.

    اکنون که جلوتر می رویم، 10 روز پیش، خداوند طوفان عظیمی را از دریا به پا کرد که غربی ها نام آن را هلنا گذاشتند، اما ما آن را عذاب الله می نامیم. این طوفان از دریا برخاست و تمام ایالت های دیگر را دور زد و مستقیماً مانند بمب افکن بزرگی که قصد دارد بمب پرتاب کند، مستقیماً در کارولینای شمالی برخورد کرد. و اکنون، ده روز بعد، وضعیت کارولینای شمالی چگونه است؟ اما قبل از آن، اجازه دهید یک واقعیت جالب را به اشتراک بگذارم: بانک جهانی تخمین می زند که برای بازسازی فلسطین 35 میلیارد دلار هزینه خواهد شد.

    با حرکت رو به جلو، این طوفان هلنا کارولینای شمالی را درنوردید و چنان باران‌ها و سیل‌های شدیدی را ایجاد کرد که در این لحظه، از 10 میلیون جمعیت کارولینای شمالی، بخش قابل‌توجهی بی‌خانمان شده‌اند. آب آشامیدنی ندارند. به یاد داشته باشید، فلسطین نه لباس دارد، نه غذا، نه سرپناهی – آنها زیر آسمان باز دراز کشیده اند. و ایالات متحده دولت تخمین می زند که بازسازی کارولینای شمالی چقدر هزینه دارد؟ بله، 35 میلیارد دلار.

    یک لحظه معمولی “همانطور که شما محکوم می کنید، محکوم خواهید شد”.

    حالا بیایید به فلوریدا برویم. طوفان دیگری برخاسته است که از خلیج مکزیک برخاسته است و اکنون مانند یک بمب افکن عظیم مملو از قوی ترین بمب های جهان به سمت فلوریدا می رود. در این مورد، بمب‌ها بادهایی هستند که با سرعت 180 مایل در ساعت می وزند، بادهایی که بشر هرگز قبلاً ندیده است. بادهایی با سرعت 180 مایل در ساعت در دریا می چرخند و به سمت فلوریدا حرکت می کنند. کل ایالت فلوریدا در معرض این تهدید است. فلوریدا 22 میلیون نفر جمعیت دارد که از این تعداد فقط چند میلیون نفر امن هستند. بقیه در شرف بی خانمان شدن هستند. شدت این طوفان به حدی است که کل ایالت تخلیه شده است. و هزینه بازسازی فلوریدا برای آمریکا چقدر خواهد بود؟ 200 میلیارد دلار!!

    خداوند دو بار در قرآن به سیر در زمین و مشاهده اینکه چگونه بر ستمکاران عذاب فرستاده است.

    سوره انعام (6:11):

    بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده است.

    بگو: در زمین سیر کنید، سپس بنگرید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود.

    سوره روم (30:42):

    بگو: در زمین بچرخید و بنگرید که عاقبت آنان چگونه بوده است.

    بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید که عاقبت پیشینیان چگونه بود، بیشترشان مشرک بودند.

    پس آیا این مجازاتی از جانب خداوند نیست؟ آیا نباید این عذاب را به فرزندان خود و اطرافیانمان بگوییم تا ترس از خدا در دل ما نهادینه شود؟ *این عقوبت بر ستمگران پس از یک سال مبارزه و شهادت فلسطینیان رسیده است و ما باید به آنچه در توان داریم ادامه دهیم و هرگز قدرت دعا را دست کم نگیریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    میثم شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    سلام درود به دوستان و استاد عزیزم و سپاسگزارم بابت این همه آگاهی تازه و الهی .

    من از استاد یاد گرفتم تو زندگی دنبال نشونه ها حرکت کنم و تو ی هر تصمیم و اتفاقی برای خودم نشونه بزارم که اگر اون نشونه تو مسیرم بهش برخورد کردم یعنی مسیر درسته .

    و هزاران بار تجربه کردم به لطف خدا

    بار ها شده به من الهام شده من توجه نکردم و بار ها هم شده به الهامات گوش دادم و توجه کردم و عمل کردم نتیجه انقدر شگفت زدم کرده که می خواستم هرجا هستم فریاد بزنم از هیجان و خوشحالی .گریه کنم

    اما هیچ کس نمی تونه باورت کنه اون لحظه جز خودت .شایدم تعریف کنی هیچ کس باورت نکنه و بگن این دیونه شده .

    یه تجربه جالب

    چند روز پیش بازار خرید داشتم یه آقایی داشت باتری می فروخت خدا اینجا اومد و گفت یه چند تا باتری بخر ازش به کار میاد ( این صدای خداوند همون الهامی که همیشه داره میاد وفقط باید جنسش و بشناسیم ) این صدا و الهام و همه تجربه کردیم احساس قشنگیه حس خاطر جمعی میده که اگر بهش ایمان بیاری و عمل کنی از نتیجه حرکتت و عمل کردن به اون احساس و الهام لذت میبری و ایمانت قوی تر میشه ، و هرچی بیشتر عمل کنی و تجربه کنی به الهامات الهی با تجربه میشی و دفعه بعد خیلی راحت تر بهش اعتماد میکنی .

    که اون لحظه من احساسم گفت درست داره میگه خرید کن .

    اما ذهن منطقی به من گفت نخر بابا خرج اضافه نکن تازه باتری خریدی نیاز نداری این افکار خیلی سریع اومد تو صدم ثانیه و تصمیم گیری شد که نخرم ،خلاصه من رد شدم و اومدم خونه خانم گفت میثم کاش یه دو تا باتری قلمی میخریدی نیاز دارم برای ربات نیاوش آقا من و میگی خوشحال شدم ذوق کردم سریع گفتم خدایا شکرت بابت این تجربه اونجا گفتم بخرماااا . (عادت کردم همه اتفاقات رو به خیر میبینم حتی به ظاهر بدترین اتفاق رو )

    اون لحظه اگر خرید کرده بودم با اون لحظه که متوجه شدم کاش میخریدم احساسش برام یکی بود.

    چون جنس تجربه اش یکی بود توی دوحالت اعتماد من به احساسم ‌و شناخت جنس الهام که دفعه بعد بهتر بهش اعتماد کنم

    مثال اگر باتری رو خرید میکردم خرید بجایی بود و از طرف همسرم تحسین میشدم و شاید میگفت چقدر عالی خوب کردی خریدی اتفاقا می خواستم بگم یه باتری بخری .

    ولی نخریدنم هم زیاد سخت نشد از یه جای دیگه نیاز و برطرف کردم فقط تو این تجربه که بار ها برام در روز اتفاق می افته با احساسی که خداوند به من الهام میکنه بیشتر آشنا میشم این خودش تمرین برای من که بتونیم از این قوانین تو تجربه بعدی بهتر استفاده کنم و با ایمان بیشتر و بدون توقف و تردید عمل کنم .به الهاماتم

    خداروشکر هر روز با توجه کردن به نعمت های بیشمار زندگیم و توجه کردن به ورودی های ذهنم و کنترل افکارم وتمرکز بر تغییر شخصیتم و بهبود ضعف های شخصیتی و تقویت توانمندی هام و تغییر باور هام روز به روز بزرگتر میشم و هر روز دارم تلاش می‌کنم بهتر از روز قبل رفتار کنم حتی توی عادت های خیلی خیلی کوچیک زندگیم شاید آرام آرام تغییر کنم اما درک کردم که ما موجیم که آسودگی ما ادم ماست باید حرکت کنیم و تغییر کنیم یه داستان جالب امروز برام افتاد که بعدش متوجه شدم به خودم اومدم که چقدر تغییر کردم و یکی از درخواست های اون روزم از خداوند بود که برام اتفاق افتاد .

    امروز برادرم که ماه هاست بخاطر هم فرکانس نبودن از من خیلی دور شده بود و ازش بی‌خبر بودم اومد تو محل کارم و ازم درخواست کرد که وقت بزارم براش صحبتی داشت با من .

    دورادور به گوشم رسیده بود که با همسرش مشکل داره و خانمش از خونه رفته و درخواست طلاق داده .

    برادرم تا رسید اومد شروع کرد مشکلات و تعریف کردن و ریز شدن به داستان خودش و همسرش که همسرش چه کارا کرده و این حرفا و از خودش دفاع کردن .

    یه مقدار گوش دادم دیدم حرف هاش داره وقت من رو میگیره و ورودی خوبی نیست کنترل و گرفتم دست خودم

    و آگاهانه حرف هاش و قطع کردم گفتم چه کمکی از دست من برمیاد الان من چکار میتونم بکنم خلاصه من متوجه شدم برادرم تنها شده و دیگه نا امید گیج گیج نمی دونه داره چکار میکنه . و شناختی که از برادرم داشتم میدونستم این صحبت هارو با هرکس داره هر روز میکنه و راهنمایی های زیادی بهش شده که نتونسته نتیجه بگیره و بلکه بدتر هم از قبل شده زندگیش و نا امید نا امید خداوند هدایتش کرد بود به سمت من . باعث افتخار بود

    من نمی دونم چرا و چطوری اما میدونم برادرم باید اون لحظه می اومد پیش من .

    اون لحظه خدا وند با برادرم از زبان من صحبت کرد بخدا قسم که من فقط متعجب از اینهمه جمله بندی دقیق و مثال های زیبا و بجا که توی 40 دقیقه به برادرم زدم و برادرم فقط داشت نگاه می‌کرد با تعجب و از اینکه جنس حرف های من با همه افرادی که باهشون درد ودل می‌کرد و راه حل هایی تکراری که بهش میدادن چقدر فرق میکنه اشک تو چشماش جمع شد احساس امید و انگیزه تو چشماش حلقه زده بود . حالا برادرم 7 سال از من بزرگتره . و متوجه شدم حرف هام با پوست و استخون داره به ذهنش میشه و دریافت میکنه چون آماده شنیدن بود .

    منم از اینکه درک می‌کرد من چی میگم و قبول کرد حرف های من رو و من توی تمام حرف هام گفتم مسئولیت100 درصدی رو باید اول قبول کنی و بری تنهای با توکل به خدا و ایمان بدون نیاز به هیچ کس زندگی تو درست کنی کلی صحبت های عالی که خودم لذت بردم که همش تمرینی بود برای خودم . داداشم از اول صحبت های من فقط گوش داد جیک نزد و موقعی که صحبت هام تموم شد بلند شد زد روی شونه هام گفت میثم چقدر تغییر کردی . .

    اون جمله برادرم خیلی خیلی جالب بود برام خوشحال شدم احساس ارزشمندی کردم و انگار خدا امتحان تمام درس هایی که به من داده بود رو اون لحظه از من گرفت و دستی شد از جانب برادرم و زد روی شونه هام .و تایید کرد .

    نشستم فکر کردم که چقدر مسیرم زیباست و چقدر با قبل خودم فرق کردم.

    با دیدن برادرم دقیقا قبل خودم رو دیدم .

    اونجایی که نه قانونی بود نه خدایی نه استادی ، بی انرژی ،افسرده ،نا امید ، بی انگیزه ، بی هدف ، توی سیکل روزمرگی درجا میزدم چقدر دور شده بودم خداروشکر

    خیلی خیلی اون لحظه سپاسگزار خداوند شدم و شکر کردم بابت انرژی که درون من روشن کرد تا هر روز با احساس خوب با آرامش با لذت برای پیشرفت خودم برای رسیدن به خواسته هام با عشق تلاش کنم .

    ممنونم دوستان آگاهی های این رد پا دلی بود و ممنونم که من رو همراهی کردید. سپاس گزارم از تک تک تون و آگاهی های نابتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: