کتاب الکترونیکی «من می توانم آینده مالی شما را پیشگویی کنم»

پیشگویی آینده مالی نیاز به قدرتی ماورائی ندارد!

  • آیا تا کنون سعی در پیشگویی آینده‌تان داشته‌اید؟!
  • آیا دوست داشتید ابزاری در دست‌تان بود که امکان پیشگویی آینده مالی‌تان را به شما می‌داد؟
  • آیا تا کنون فکر کرده‌اید که متخصصان چگونه به پیشگویی آینده وضعیت آب و هوا می‌پردازند؟!
  • چه قدرتی باعث شده تا دانشمندان بتوانند به راحتی به پیشگویی آینده اتفاقاتی مانند خورشید گرفتگی بپردازند؟
  • به نظر شما  پیشگویی آینده نیاز به توانایی خاص یا یک قدرت ماورایی دارد؟

تقریبا این موضوع برای همه ما موضوعی تحریک کننده است که سعی کنیم به قدرتی ماورایی دست بیایم که بتوانیم به پیشگویی آینده‌مان بپردازیم. ما دوست داریم بدانیم چه اتفاقاتی در آینده در انتظار ماست. به همین دلیل سعی می‌کنیم از راههای مختلف به پیشگویی آینده‌مان دست یابیم.

در این کتاب  استاد عباس منش به عواملی می پردازد که شناختِ دقیقِ آنها به شما قدرت پیشگویی آینده مالی‌تان را می‌دهد!

استاد عباس منش در این کتاب به شما تأکید می‌کند که پیشگویی آینده مالی یا پیشگویی آینده‌تان در سایر جنبه‌ها، نیاز به یک قدرت ماورائی ندارد، وقتی که قواینن حاکم بر جهان را می‌دانید! 

زیرا خداوندی که این جهان را آفریده است، خدای قانون‌هاست. او قوانینی بر جهانش حاکم ساخته و هرگز از قوانین خود عدول نمی‌کند. به همین دلیل است که ما می‌توانیم با جزئیات تمام، به پیشگویی آینده وضعیت زمین، تعداد خورشید گرفتگی های سالیان آینده پرداخته و حتی زمان و مکان دقیق وقوع این اتفاقات را نیز مشخص کنیم.

زیرا وقتی یک چیز قانون می شود یعنی یک نتیجه قابل تکرار دارد. یعنی هر فردی در هر جایی آن‌را انجام دهد، باز هم همان نتیجه را بوجود می‌آورد.

ما می‌توانیم با درکِ صحیحِ قوانین کیهانی به خودمان، باورهایمان و رفتاری که انجام می‌دهیم نگاه کرده و با دقتِ ۱۰۰%  به پیشگویی آینده‌مان در این موارد بپردازیم!!

بنابراین هر فردی که قدرت درک و فراگیری قوانین کیهانی را داشته باشد، قدرت پیشگویی آینده‌اش را نیز در تمام جنبه ها خواهد داشت!

در قسمتی از متن این کتاب آمده است:

چرا بعضی افراد به راحتی ثروتمند می‌شوند و برعکس، عده زیادی علی‌رغم تلاش‌های فراوان، فقط قادر به تأمین مایحتاج‌شان‌اند؟!

اساسی‌ترین مسئله‌ای که موجب شروع تحقیقاتِ من در مبحث ثروت گردید، سؤال فوق بود. سؤالی که درگیری ذهنی شدیدی برایم ایجاد کرد و مرا بر آن داشت تا به دقت تمامی عواملِ دخیل در این معادله را جستجو نمایم.

ممکن است برای شما هم این مسئله بوجود آمده باشد که چرا بعضی‌ها بسیار بسیار ثروتمندند در حالی که اکثریتی را مشاهده می‌کنید که با تلاش فراوان و به سختی فقط قادر به زنده ماندن هستند. وقتی در یک محیط کوچک زندگی می‌کنید، فکر می‌کنید محدودیت این محیط و عدم دسترسی به امکاناتی که در شهرها و کشورهای پیشرفته وجود دارد، ممکن است عامل چنین تفاوتی باشد.

اما زمانی که از مرزها فراتر رفته و سایر نقاط جهان را می‌بینید، متوجه می‌شوید که این مسئله مانند یک اپیدمی در سراسر جهان اعم از کشورهای پیشرفته‌ای مانند آلمان تا کشورهای امن و ثروتمندی مانند سوئیس تا کشورهایی مانند اتیوپی، سومالی و … دیده می‌شود.

بنابراین من در تحقیقاتی گسترده در مقیاسِ جهانی، تمامی عواملی را که افراد در ثروتمند بودن یا فقیر بودن، دخیل می‌دانند را از جنبه‌های متعددی مورد مطالعه و بررسی قرار دادم. عواملی چون: سن، تحصیلات، جنسیت، استعداد، سرمایه اولیه، موقعیت جغرافیایی، زندگی در کشوری خاص و هر عاملِ دیگری که بتوان آن‌را در روند ثروتمند شدن دخیل دانست.

نتیجه این تحقیقات واقعاً تکان دهنده بود و تلنگری عظیم در زندگی‌ام پدید آورد و جریانی را به راه انداخت تا بخواهم نتایجم را با تمامی افرادی که خواهانِ موفقیت مالی و ثروت هستند، شریک شوم.

 

 

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

203 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سینا سبزواری» در این صفحه: 3
  1. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام خدای هادی

    باور کنید به آن اندازه که به این موضوع ایمان دارم و مطمئن هستم، در زندگی ام از هیج چیزِ دیگری مطمئن نیستم. ما خودمان اتفاقات زندگی مان را با باورهایمان به وجود میاوریم

    این بخشی از کتاب بود

    همین لحظه که خوندمش با خودم که. روراست شدم دیدم منم دقیقا باید همین ایمان رو داشته باشم که خودم هستم که با باور هام زندگی رو رقم میزنم..

    نشونه اش چیه؟ اینکه زمان میزارم برای شناسایی و تغییر باور هام

    دقیقا من همین ایمان رو باید در خودم ایجاد کنم.

    اینکه ایمان داشته باشم که صد در صد خالق زندگیم خودم هستم و صد در صد جهان به باور های من داره واکنش نشون میده

    این ایمان از اون جهت اهمیت داره که منجر میشه واقعا بشینم و باور هام رو تغییر بدم و ببینم چی. کردم توی این مغزم این همه سال؟ و تغییرشون بدم به شکل دلخواهم مثل همون مثالی که توی کامنت اولم زدم بیام از این قانون خلاقانه استفاده کنم یعنی: برای خلق کردن چیزایی که میخوام و توی ذهنمه ازش استفاده کنم

    و امیدوارم خداوند کمک و هدایتم کنه ایمان ام روز به روز به این اصل بیشتر و بیشتر بشه

    اینم خودش یک جور باوره که باید ساخته و تقویت بشه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام خدای هادی

    من قبلا دقیق ارتباط بین تکرار و منطق اوردن برای ساختن باور هارو درک نمیکردم.

    چون باور یک فکری هست که تکرار شده و این توی صفحات اولیه این کتاب هم بهش اشاره شد.

    بعد من با خودم میپرسیدم پس قدرت منطق نقشش اینجا چیه؟ چطوری میشه که یک باور با منطق خیلی محکم و. قوی تر خیلیی سریع تر ساخته میشه؟و نیاز به تکرار زیادی نداره اما یک باور با منطق ضعیف خیلی دیرتر ساخته میشه

    الان درک من اینه که وقتی منطق قوی برای ساختن و پذیرفتن یک باور میاریم قدرت اون فکر و ساخته شدن مدار ذهنی مربوط به اون بیشتره و این چیزیه که معادل هست با همون تکرار

    برای مثال

    یک وقتایی وقتی که ما درک میکنیم که حافظه چطوری کار میکنه میبینیم که وقتی تصویر چیزی رو توی ذهنمون بسازیم اون بهتر توی ذهن ثبت میشه (منطق محکم حکم همین تصویر رو داره) ولی اگر بخوایم طوطی وار کار کنیم باید خیلییی زیاد و زیاد تر تکرار کنیم تا ثبت بشه

    یا یک مثال دیگه الان توی سبک های جدیدی که. زبان یاد میدن تکنیک کُدینگ رو خیلی استفاده میکنن و مثلا برای یک کلمه انگلیسی که میخوایم حذف کنیم میان رمز گزاری میکنن تا اون کلمه رو به اطلاعات فعلی مغز پیوند بدن و این پیوند باعث حفظ کردن سریع مغز میشه و این تکنیک های کدینگ به میزانی که اون کلمه پیوند خورده با اون اطلاعات محکم تری در مغز من پیوند بخوره من اونو بهتر حفظ میکنم!

    حالا درمورد باور ها هم مغز ما دقیقا همینطوریه باید درست و حسابی پیوند بخوره بر پایه و اساس درستی بنا بشه تا قشنگ بره توی ذهن

    اینجاست که اون منطق اوردن اهمیت خودش رو نشون میده چون وقتی منطق میاری قشنگ میره توی ذهن و ذهن اینو میپذیره و ثبت میشه اما وقتی بدون هیچ پایه. و اساسی تکرار کنی هیج اتفاقی نمیفته

    حالا اگر بیام “منطق های قوی” رو “تکرار” کنم اون اتفاق میفته

    یک جورایی میشه فرمول رو اینطوری بگیم

    منطق قوی×تکرار= قدرت یک باور در ذهن

    حتی حرف های افرادی که برای ما مهم تر هستند بهتر میره توی ذهنمون

    مثلا در کودکی معلم یک چیزی گفته و. توی ذهن ما به این دلیل باور پذیر شده چون اون معلم ماست از طرفی توی ذهن ما ثبت شده که. معلم از ما بهتر میدونه همه چیز رو پس اون حرف پیوند خورده با این موضوع و تبدیل شده به باور

    به نظر من عبارات تاکیدی وقتی تاثیر گذاره که اول منطق هاش رو ساخته باشیم و. بعد که عبارت تاکیدی رو میگیم مغز اتصال پیدا کنه به منطق های اون عبارت تاکیدی که ساختیمش

    برای مثال من عبارت تاکیدی دارم که: پول خیلی راحت بدست میاد اما هیج دیتایی و اطلاعاتی مبنی بر این قضیه توی ذهنم نیست و هیچ دلیلی درباره این توی ذهن من ثبت نشده پس این عبارت تاکیدی فایده ایی نداره

    اما اگر. بیام منطق هایی رو پیدا کنم مبنی بر اینکه پول راحت بدست میاد و اون رو توی ذهنم ثبت کنم اون موقع وقتی که میگم پول راحت بدست میاد مغز اون دیتا هارو به یاد میاره و این جمله پول راحت به دست میاد سریع وصل میشه به اون اطلاعات و منطق ها و اینجاست که تکرار باز به تقویت اون موضوع کمک. میکنه

    وقتی ساختار ذهن و مغز رو هم درک کنیم بهتر باور سازی صورت میگیره که چی میشه چیزی توی ذهن ما خوب شکل میگیره!

    و این اتصال بین باور رو توی ذهنمون گسترش بدیم و هعی مدار ذهنیش رو قدرتمند تر کنیم به نوعی که اطلاعات زیادی که اون باور مدنظر رو تایید میکنه توی ذهن ما ثبت شده باشه

    وقتی الگو برداری میریم بکنیم هم به همین دلیل اینکار رو میکنیم تا توی ذهنمون اون باور اینکه امکان پذیره رو با الگو ها ثبت کنیم ث هرموقع به امکان پذیری اون خواسته فکر میکنیم سریع مغز اتصال پیدا کنه به اون الگو ها

    خیلی کتاب جذابی میتونه باشه این کتاب هنوز دو صفحه ازش رو خوندم

    احتمالا بیام همینطوری کامنت بزارم و تحلیل کنم برای خودم

    خدایا سپاسگزارم ازت که اینقدر عالی هدایتم میکنی و مسئولیت هدایتم رو برعهده گرفتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام خدا

    وقتی که بحث قانون وسط باشه توی هرزمینه ایی پیشگویی امکان پذیر میشه

    ما توی فیزیک این موضوع رو میبینیم به همین دلیل کار هایی باهاش میکنیم چون میتونیم پیشگویی کنیم که چطوری رفتار میکنه و موضوع اصلی اینه صد در صد مطمئن هستیم که اون اتفاق میفته چون طبق قانون فیزیک هست

    برای مثال من یک چیزی رو رها میکنم خب آیا نیاز به قدرت عجیب و غریبی داره که پیشگویی کنم که اون شئ که رها کردم چه اتفاقی براش میفته؟ قاعدتا نه!

    چون قانونی هست به اسم قانون جاذبه و این قانون بدون تغییر هست

    درک قوانین مختلف باعث شده که چیزای مختلف خلق بشه باعث شده که با قانون چیزایی ساخته بشه مثل ماشین و هواپیما و کشتی ها و…

    این یعنی یک قانون تکرار میشه همیشه و کاملا قابل پیشبینی هست چیزی که هیجوقت عوض نمیشه

    امکان نداره من الان گوشی دستم رو رها کنم و بجای اینکه بیفته روی میز بچسبه به سقف

    من پیشگویی میکنم که این گوشی میفته روی میز!؟

    من فقط قانون رو میدونم و این چیزی کاملا بدیهی هست

    حالا توی زندگی هم دقیقا همینه

    اینکه یک اتفاقی در زندگی من رخ میده یا نمیده کاملا مرتبطه به قوانینی که هست

    اینکه یک کاری رو شروع کنم موفق بشه یا نشه کاملا مرتبط به قوانین هست

    شانسی نیست الکی نیست کاملا طبق قوانینی هست به نام قوانین زندگی

    حالا من اگر این قوانین رو بدونم میتونم بفهمم که چه رفتارهایی و چه فرکانس هایی چه نتیجه ایی و به ارمغان میاره و خودم رو “هماهنگ میکنم با قانون و وفق میدم”

    دیگه مثل همین مثالی که زدم نمیام همینطوری گوشیم رو ول کنم تا بخوره زمین! بلکه از قانون استفاده میکنم

    برای مثال یک قانون هست که میگه به همون نسبت که ما یک فشار به یک جسم وارد میکنیم معادل همون به ما برمیگرده

    این باعث چی شده؟ باعث این شده که من الان بجای اینکه دستم رو بالا بگیرم و با زجر و سختی تایپ کنم دستم رو گذاشتم روی میز تا این فشاری که دستم به میز میده رو میز به دستم بده و دستم اذیت نشه و مجبور بشه وزن خودش رو تحمل کنه!

    حتی با درک این قانون اومدن حرکاتی رو درست کردن که اتفاقا برعکس به بدن با وزن خودش فشار بیاد که و به عضلات فشار بیاد تا عضله سازی صورت بگیره

    این اتفاقات کی میفته وقتی که با قانون هماهنگ بشیم

    قانون زندگی دقیقا به هنین شکل هست

    ما میتونیم با فهمیدن قانون پیشبینی کنیم.

    و البته ازش به صورت مفید استفاده کنیم

    مثل همون مثال فشار اوردن به عضلات با استفاده از قانون جهان و اینهمه قوانین ثابت که به هیچ عنوان تغییر نمیکنن بوده و همیشه خواهد بود.

    حتی قوانین ریاضیات…

    ریاضی اختراع نشده بلکه کشف شده

    فیزیک هم اختراع نشده بلکه کشف شده

    حالا کشف قوانین زندگی و هماهنگ دشن با اون باعث میشه کیفیت زندگی من بره بالاتر

    خیلی وقت ها هست که انگار با قانون داریم لج میکنیم و میخوایم خلافش رفتار کنیم.

    مثلا قانون تمرکز لیزری میگه که روی هرچیزی تمرکز بزاری اون رشد میکنه ولی ما میخوایم بگیم نه من میخوام با وجود اینکه تمرکزم رو میرارم روی چندتا چیز رشد کنه!

    یا اصلا خود مثال همین ذره بین قانون اینه که تو نگه داری به اندازه کافی اونو روی کاغذ و اون نگه داشتن به صورت ثابت با نوع خاصی از بازتاب دادن خورشید منجر به آتیش اون کاغذ میشه. حالا من بیام اونو تکون تکون بدم

    یا مثلا برم جایی که نور خورشید به اندازه کافی نیست بخوام کاغذ رو باهاش آتیش بزنم! نمیشه این قانونشه باید به اندازه کافی به یک قدرتی اون برسه تا اون ساخته بشه

    قانونش اینه

    به همون نسبت قانونی وجود داره که با زندگی ما سر و کار داره،،، نمیشه ایده ها همینطوری الکی از رو هوا بیاد و دری به تخته بخوره من فقیر بشم یا ثروتمند

    مثل این میمونه که من مثلا دست بزنم بعد صدای زرافه بده.

    علت–> معلول

    هر معلول خاصی علت خاصی هم داره

    اینا همش برپایه قوانینی هست و تنها کار من اینه که با این قانون هماهنگ بشم.

    قانون رو بپذیرم و لذت ببرم

    کِی من از اینکه یک چیزی رو رها کردم و افتاده ناراحت شدم و غر زدم که ای جهان براچی فلان چیزو انداختی و افتاد تو که میدونستی چقدر برام مهمه!

    نه میگم من رهاش کردم و افتاده و مسئولیت رو میپذیرم

    به همون نسبت باید بپذیرم که منم دارم اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم

    اگر پول میاد یا نمیاد

    اگر میل دارم که قدمی بردارم یا نه برای هدفام و… همه رو من دارم خلق میکنم-با استفاده از قانون-

    قانون که تغییر نمیکنه من باید خودم رو هماهنگ کنم با قانون.

    دقیقا منم که میسازم یک کار با موفقیت انجام بشه یا نه!

    باید با قانون هماهنگ بشم و با قانون بسازمش

    مثل این کشتی ها و هواپیما ها و… اینا همه با قانون هماهنگ شدن

    همین قضیه هواپیما چیزی نیست که با قانون ساخته نشده باشه و ما بگیم مثلا جاذبه رو اومده از بین برده نه اتفاقا از همه اینا استفاده کرده تا بتونه همچین چیزی خلق بشه!

    همه قانونه

    حالا زندگی من دقیقا همینطوریه من میتونم هماهنگ یشم با قانون و کار های فوق العاده ایی رو انجام بدم

    اگر درک کنم که خدا و قانونی که خلق کرده دقیقا داره چطوری کار میکنه چطوری فکر میکنه

    کِی میشه که. من به خدا واقعا یک خواسته رو ارسال میکنم؟؟

    ایا کلامی بگم اون خواسته رو خدا دریافت میکنه یا قانونش یک چیز دیگست؟؟

    اگر بگم خدایا به من ماشین بده ماشین بده ماشین بده و صد بار در روز بگم از طرفی دوستم ماشین خریده حسودی میکنم خدا چی دریافت میکنه؟؟

    +جواب: فارغ از اینکه چندصد بار به زبان گفتم که ماشین بده خدا عدم ماشین رو از من دریافت کرده!!

    چون باید به زبان جهان هستی صحبت کنم نه به زبان خودم!

    زبان جهان هستی زبان فرکانس هاست.

    تحسین هست که فرکانس من رو با اون تنظیم میکنه نه تکذیب و حسادت!

    این یک چیزی که با استفاده از درک قانون فرکانس من برای خودم میسازم که اقا تحسین کن.

    یعنی من اگر فرکانس رو درک کرده باشم و بدونم تاثیرش رو دیگه تحسین کردن یک چیز بدیهی برای من میشه همینطوری که میدونم خودم رو نباید از بلندی پرت کنم پایین دیگه حسادت نکردن هم همینقدر واضح میشه برام!

    دیگه توجه به نکات مثبت هم همینقدر واضح میشه برام…

    وقتی قانون رو کامل درک کنم دیگه میام به صورت سازنده ازش استفاده میکنم با خلاقیتم میام از این قانون استفاده میکنم برای خلق زندگی خودم همینطوری که افراد با قانون ثابت اومدن خلاقیت به خرج دادن و ماشین رو خلق کردند!

    انسان خالق هست. با قانون ثابت خلاقیت به خرج میده.

    این درجه ایی هست که من باید بهش برسم

    اینکه درک کنم باور های من داره کار میکنه و اونه که داره کد میفرسته به جهان و درک کنم احساس منو اون باور داره شکل میده فرکانس منو اون باور داره شکل میده و طبق جهان میام میبینم که خب چطوری این باور تغییر میکنه و میام تغییرش میدم!!

    میام فکر میکنم و تعمل میکنم و خودم رو با قانون هماهنک میکنم تا چیزی که میخوام خلق کنم

    امکان پذیری رو با قانون میسنجم

    حتی میدونم اگر خلاقیت به خرج بدم با ترکیب این قوانین باهم و درک درست اونا چیزایی که فکر میکردم نمیشه با قوانین خلق کرد رو هم میبینم میتونم خلق کنم

    مثالش همین هواپیماست

    اگر کسی قبلا به مردم خیلی قدیم میگفت چیزی ساخته میشه که میتونه پرواز کنه و تورو از این ور ببره به اون ور امکان نداشت باور کنه!

    چی شد که هواپیما ساخته شد اصلا؟

    من نمیدونم اما فکر میکنم وقتی افراد دیدن آقا این پرنده ها هم قانون جاذبه یکسان دارن پس چطور دارن پرواز میکنن؟اونام دارن از قانون استفاده میکنن و هماهنگ هستند با قانون

    پس قانون جهان هم همینه

    وقتی من قانون رو بدونم متوجه میشم اگر میخوام شرایطم عوض بشه راهش این نیست که از شرایط الانم ناراضی باشم و گلایه کنم! راهش این نیست صبح تا شب به هدا بگم خدایا بهم شرایط بهتر بده و هعی به نازیبایی ها توجه کنم نه! قانون اینه که تمرکز کنم روی چیزی که احساس بهتری میده و با تمرکز برزیبایی های همینجا فرکانسم رشد کنه برای جاهای بهتر

    پونصد بار هم به خدا بگم خدایا رابطم رو بهتر کن اما بازم تمرکز کنم برنکات منفی رابطم اون هیچ اتفاقی نمیفته چون خدا داره هرروز اینو از من میبینه. که: من نازیبایی های بیشتر میخوام

    صبح تا شب بگم خدایا پول میخوام؟؟؟

    یا ببینم قانونش چیه و باهاش هماهنگ بشم؟

    فرکانسم رو تنظیم کنم

    به قول استاد برم توی مداری که دریافت کنم

    اصلا برم توی مداری که جهان نتونه به من ثروت بده

    مثل اینکه جهان نمیتونه جوری بجز قانون جاذبه عمل کنه اگر من فرکانسم روی مدار ثروت تنظیم بشه امکان نداره که نیاد توی زندگیم

    اگر من ادم جدیدی بشم با فرکانس های متفاوت اون اتفاق میفته!

    ظرف من باید بزرگتر بشه…

    اینطوری نیست که خدایا بهم بده و تموم شد و رفت!

    اتفاقا خدا خیلی خوب گوش میده به ما اما اگر به زبان قانونش صحبت کنیم!

    منتظره ببینه ما چی میخوایم هرلحظه داره اینکار رو میکنه خودش گفته من نزدیکم و اجابت میکنم اما فرکانس رو داره اجابت میکنه چیکار به حرف من داره؟

    فکر کن من میگم خدایا من تسلیمم اما نگرانم، ترس دارم، دلهره دارم!

    نخیررر اگر تسلیمی باید بهم بفهمونی که تسلیمی من جهان هستی زبون تورو که نمیفهمم باید با فرکانس تسلیم بهم بفهمونی اون موقعست که پاداش تسلیم بودن رو میگیری

    درمورد ایمان هم همینطوریه!

    خدایا من بهت ایمان دارم کافی نیست که!

    باید اون ایمان منجر به قدم بشه یا نه؟؟

    ایمان کِی خدا سیگنالش رو دریافت میکنه؟ وقتی که من دارم قدمی برمیدارم خیالم راحت باشه!

    قانون جهان سادست،،، با خلاقیت هست که میشه خلق کنیم هر اونچیزی که میخوایم اسمش روشه دیگه خلاقیت

    آگاهی های خیلی خوبی بهم داره داده میشه و الهام اومد بیام این کتاب رو بخونم هنوز شروعش نکردم و فقط با خوندن توضیحات این کتاب که بالا نوشته شده (که هنوز کامل هم نخوندم) این هارو دریافت کردم و نوشتم.

    دوست دارم در قانون خلاقیت به خرج بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: