به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-31 08:31:162024-06-09 14:57:06به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز
عالی بود واقعا ممنون هر صحبت شما فرکانس من رو بالاتر میبره. خیلی ازتون ممنونم.درست میگین خیلی ها ذهن منطقیشون خیلی فعاله از جمله همسر من. و چیزی که ورد زبونشه اینه که نمیشه مگه میشه…..ولی من همیشه میگم.میشه. به قول شماوقتی یک نفر تو دنیا بتونه یه کاری که از نظر بقیه غیر ممکن بود بکنه پس منم میتونم. میتونم میتونم…. خیلی ازتون سپاسگزارم. از همراهی هم فرکانسی های صمیمیهم سپسگزارم. استاد شما یه دونه اید. بی نظیرید. پاینده باشید…
به نام او
سلام و وقت به خیر خدمت استاد عزیزم و دوستانم (البته نه خانواده ام) و خانم شایسته عزیز و خانم فرهادی گرامی
چقدر شوق پیدا کردیم که هروز قراره چه فایلی خانم شایسته بزارن توی کانال تلگرام و اگر هم یکم دیر بشه هی میاییم و کانال رو چک میکنیم و چقدر خواندن و بعد دیدن فایل و نوشتن نظر در همه جنبه های زندگیمون داره خودشو نشون بده .من که هروز وقتی دارم فایل رو میبینم و داره فایل تموم میشه میگم خب چی بنویسم و اون انرژی میگه برو شروع کن به نوشتن بهت گفته میشه.
واقعا با درک این که تمام شرایط و اتفاقات زندگیمون بما قدمت ایدیهمه و ما باید بتونیم که با درک این موضوع و ساختن این باور خواسته هامونو کوچیک نکنیم و باورهامون رو ارتقا بدیم و هروز با نوشتن یک کد بهتر و برداشتن یک ترمز خودمون رو بروز رسانی کنیم و بعد میبینیم که با گذشتن مثلا یک سال ۳۶۵ کد عالی ساختیم و به قول استاد جمع همه اینها باعث میشه بوم بوم بوم شرایط دلخواه،ثروت، وتمام چیزهایی که خواستیم رو خلق کنیم و میبینیم که چیزهایی که یک روز برامون آرزو بوده الان جزء بدیهیات زندگیمونه.
یادمه به عنوان توپ جمع کن در یک باشگاه تنیس کار میکردم و تازه علاقه مند شده بودم به تنیس و دلم میخواست مثل اون چند تا مربی که توی باشگاه آموزش میدادن بشم و مسابقات رو اول بشم و هرموقع از هر کدوم از اون مربی ها میپرسیدم که میشه ظرف دو سه سال با تمرین مثل شما شد و همیشه جواب اونا این بود:نه بابا باید از سن پنج شش سالگی توی زمین تنیس باشی تا بتونی بعد از چند سال به این موقعیت الان ما برسی و هزار تا دلیل دیگه که باورهاشون بود که داد میزد و منم واقعا اون موقع که فکر کنم سال ۹۰ بود از قانون چیزی نمیدونستم ولی هر وقت اونا میگفتن نمیشه یه حسی تو دلم میگفت میشه تو برو جلو میشه و با تکیه بر همین الهاماتم و بدون داشتن مربی و هر روز با تمرین سرویس و تمرین فورهند و بکهند با دیوار بلند توی زمین رسیدم به جایی که هم مربی شدم هم مسابقات باشگاهی رو از سومی و دومی گرفته تا اولی رو کسب کردم و الانم هدفای بزرگتری توی تنیس دارم و طی این یکی دوماهه و با طی کردن تکاملم به یک خودباوری رسیدم که میتونم به اون خواسته های از دید بقیه بزرگتر برسم .البته برای خودمم هنوز خیلی بدیهی نشده و میدونم که با تمرین و طی کردن تکاملم اون هدفها قابل دسترسه و خیلی هم خودمو توی ورزش فول استعداد میدونم و همه هم مصداقشو گفتن که ایمان گلستانی سرویس های عالی داره توی تنیس. آره دوستان با یادآوری این نکته امروز و نهادینه کردن این باورها باید به خودمون بگیم که خواسته ات را کوچک نکن باورهاتو ارتقا بده
دلم میخواد تا جایی که یادم میاد چیزهایی که در طول این ۲۴ روز سفر پر برکت یاد گرفتم رو بنویسم و اگه باوری هم از قلم افتاد ببخشید:
یاد گرفتم معنوی ترین کار دنیا ثروتمند شدنه
یاد گرفتم مثبت ترین نکته در زندگیم اینه که تمام قدرت رو از آن رب خودم بدونم و در عمل توحید رو اجرا کنم
یاد گرفتم خواسته مو کوچک نکنم باور هامو بزرگتر و بهتر کنم
یاد گرفتم رویاهامو باور داشته باشم و به دنبال تحققشون باشم
یاد گرفتم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم
افراد نامناسب که با باورهاشون بهم احساس بدی میدن و منو در فرکانس پایین نگه میدارند رو آگاهانه ازشون دور بشم
یاد گرفتم که شانسی وجود نداره ومنم که زندکیمو خلق میکنم و میخوام در چه مسیری باشم(مسیری پر از سفر به جای جای دنیا،بدون دغدغه پول خرج کردن و داشتن سلامتی و ثروت و معنویت و روابط عالی)
یاد گرفتم که پول یه انرژیه و من باید آگاهانه به سمتش برم
یاد گرفتم که پولم رو صرف خریدن اجناس باکیفیت و عالی بکنم و بدونم که اونا رو مفت خریدم
یاد گرفتم که فقط روی خدا حساب باز کنم و شرک رو از درونم ریشه کن کنم
یاد گرفتم که ماخالق شرایط خود هستیم و جهان فقط به فرکانس های ما جواب میده
یاد گرفتم تنها زمانی میتوانم به دیگران کمک کنم که اولا خودم نتیجه گرفته باشم ثانیا خود اون فرد بخواد که بهش کمک بشه
یاد گرفتم این که میگن یه مومن واقعی باید حزن داشته باشه کاملا غلطه خود خود خدا در قرآن گفته غمگین مباش
یاد گرفتم که با خودم و جهان در صلح باشم
یاد گرفتم که همین طور که مراقبم چه غذایی به جسمم میدم همانطور هم مراقب غذای روحم باشم
و یاد گرفتم که همین الان با همین امکانات و توانایی هایی که دارم بهترین زمان شروع است
میدونم چند تایی از قلم افتاد و خودش یک مرور عالی برام و سیستم باوریم یک آپدیت دیگه شد و خدا رو شکر
در طی نوشتن این نکته ها ذهنم میگفت نمیخواد اینا رو بنویسی خیلی هستن سرت درد گرفت ولی نیروی ایمان گفت بنویس هم خودت دوباره قانون یادت میاد و هم اون افرادی که میان و کامنتتو میخونن براشون قانون تکرار میشه و این یعنی کمک کردن به گسترش جهان و این که خوب زندگی کنیم و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن بکنیم.عاشقتونم اعضای خانواده م و براتون تمام خوبی ها رو آرزومندم
تقدیم با عشق ایمان گلستانی
عالی بود
تجربه ای که تو ورزش تنیس کسب کردید واقعا تحسین بر انگیزه
سلام استاد عباس منش عزیز و همه هم خانوادگی های عزیزم
براتون آرزوی سربلندی و سعادت و آرامش قلبی دارم و از خداوند براتون درخواست ثروت روز افزون در همه زمینه ها دارم .
میخوام کمی از زندگیم براتون بگم که تا بحال توی سایت ازش نگفتم امیدوارم با درمیان گذاشتن تجربه هام بتونیم به هم کمک کنیم و در ضمن از هر کسی که پیام منو میخونه درخواست دارم اگر فکر میکنه چیزی داره که میتونه به من کمک کنه بهم بگه.
من متولد 1367 هستم و توی یک خانواده شلوغ و پر جمعیت دوران کودکی سپری کردم .شاگرد اول بودم و همیشه منو به دیگران ارجعیت میدادن و همش داداش بزرگم میگفت این پسر کاری میکنه که همه ما ازش روزی و درآمد ببریم و من همیشه خودمو با دیگران متفاوت میدونستم و در هر کاری ؛درس؛ورزشی که انجام میدادم و یا در روابطم موفق و عالی بودم.همیشه دنبال یک کاری بودم که منو متفاوت نشون بده.خوب بخاطر اینکه خودمو به دیگران ثابت کنم کم کم دیگه از اینکه برای خودم زندگی کنم دست برداشتم و همش دنبال تایید دیگران بودم و همه چی خراب شد.تا اینجا به اعتماد به نفس برمیگرده اما اینجا میگم چون همین رفتار ها منو هر روز محدود تر میکرد.ببینید دوستان عزیز من برای هر کاری بدون اینکه قانون بشناسم فقط میگفتم میشه انجامش داد و حرکت میکردم و کمتر از حد تصور دوستان و نزدیکانم به همشون میرسیدم واین سیکل ادامه دادم تا ماشین و دفتر دسته چک و درآمد …تهیه کردم اما بخشی از اون برای وام و چک بدهکار بودم و یک روز یکی از دوستانم بهم گفت از چک بترس که اینجوری میشی و اونجوری میشی خوب منم باور کردم میتونه برام مشکل ساز بشه و تاحدی پیش رفت که حتی یک مشتری بهم زنگ نمیزد برای اینکه حتی کارمو پیش ببرم.واقعا خندم گرفت که ببین چند روز به چک و ترس از پاس نکردن فکر کردم ببین به کجا کشیده شده در صورتی که من تبلیغ نمیکردم و مشتری داشتم و مشتریهام از روش هایی بهم زنگ میزدن که باورم نمیشد.من 10 هزار تراکت تبلیغ پخش کردم دو نفر فقط زنگ زدن بعدش اومدم روی دیوار تبلیغ گذاشتم فردا مشتری داشتم.نمیدونم هر چی فکر میکنم که استاد زیر سوال ببرم میبینم حرفش وحی منزله و درسته.استاد عباس منش اگه داری این متن میخونی بدون که من به صداقت گفتارت اعتراف میکنم و میدونم که اگه شما و دیگر اعضا خانواده عباس من تونستید منم میتونم.من امروز میدونم که وقتی تصمیم میگیرم موفق باشم و هدف گذاری میکنم و تصور و تجسم میکنم خودمو توی قله موفقیت هام ببینم اونجاست که خداوند همه چیز درست میکنه حتی به قول استاد خدا خوب بلده با یک ایده ساده همه زمانی که از دست دادی جبران کنه.من محمد رضا مالک عضو خانواده عباس منش متعهد و مفتخرم که جزئی از ثروتمندان گروه عباس منش و جمع موفق های ایران و جهان باشم.امروز درک میکنم که احساس خوب نتیجه خوب و احساس بد نتیجه بد دارد.اگر میخوام میوه زندگیم خوب باشه باید به ریشه باور خوبی تزریق کنم.
استادعزیز و گروه تحقیقاتی به پاس خدمات ما اینو میگم. فایل رایگان برای شما هزینه زمانی و ریالی در بردارد و من برای این هدیه از شما سپاسگزارم.الهی شکر که هر لحظه میخواهم میتونم بدون در نظر گرفتن گذشته که چطور بوده بدهکار بودم یاروابط عاطفی من با مکل مواجه شده یا هر چیز دیگه ای زندگیم را آنطور که میخوام بسازم
سپاسگزارم
سپاسگزاارم
سپاسگزارم
????????به نام خالق فراوانیها ????????
????????استاد عباسمنش عزیز سلام خدمت شما و تیم قدرتمندتون ????????
واقعا از صمیم قلبم شما را تحسین می کنم و بهتون تبریک می گم برای موفقیتهایی که تا این لحظه به دست آوردین امیدوارم که هر روز نتایج عالی تر و موفقیت و ثروت بیشتری را کسب کنید.
????????پروردگارا سپاسگزارم این نشانه ای از فراوانیست آگاهانه ، عاشقانه و خالصانه سپاسگزارم????????
استاد خیلی خوشحال و سپاسگزارم که با این فایل آموزشی و جملات طلایی که در اون گفتین امروز دیدمتون برا من خیلی تاثیر گذار بود خیلی جوابامو گرفتم ، خیلی انگیزه گرفتم ، چون شما بهترین الگو من هستید ، خدا شاهده همین دیشب داشتم دعا می کردم بهش می گفتم پروردگارا برای وجود تمام اساتیدی که در حوزه موفقیت کار می کنند و برسر راه من قرار دادی سپاسگزارم از جمله آقای سید حسین عباسمنش که او تنها الگو من در این مسیر هست من اونو پدر معنوی خودم می دونم ، اون بود که دیدگاه خوبی از تو به من داد ، اون فرشته ایست که تو بر سر راهم قرار دادی ، من بعد از آشنا شدن با استاد عباسمنش توانستم تو را اونجوری که هستی بشناسم ،
اینجا اعتراف می کنم من قبلا اگه نماز میخوندم یا عبادتی در کار بود به خاطر ترس از خدا بود و حرفها و باورهای غلطی که از قبل در مورد خدا شنیده بودم و داشتم ولی بنده شکر گزاری بودم اما شیوه صحیح شکر گزاری را نمیدونوستم .
بعد از آشنایی با شما پروردگارم را با عشق می پرستم ، دوستش دارم ، باورش دارم ایمانم بهش قوی تر شده وقتی شروع به عبادت می کنم بجای اینکه مثل قبل تو دو دقیقه نماز بخونم و برم که اصلا هیچ درکی ازش نداشتم و فقط می خوندم مثل این که گردنم بود، ولی الان هر روز صبح که بیدار میشم و هر شب که می خوام بخوابم دفترم را باز می کنم می نویسم ، درخواست می کنم ، سپاسگزاری میکنم ، و بعدشم میشینم کلی باهاش راز و نیاز می کنم و از کارهایی که می خوام انجام بدم صحبت می کنیم ، نمی دونم چطوری با اینکه نمیبینمش انگیزه وحس و حال خوبی می گیرم و اینم بگم اکثر چیزهایی که نوشتم و خواستم واسم اتفاق افتاده و بقیه هم دیر یا زود اتفاق می افته و سپاسگزارم برا همه چیز و خدا را هزاران مرتبه به خاطر وجود شما شکر می کنم و براتون آرزوی سلامتی ، شادی ، سعادت ، خوشبختی ، ثروت و نعمت بی کران را طلب می کنم
????????مرسی که هستی عباسمنش ????????
در مورد این جلسه واقعا سپاسگزارم خیلی عالی بود باور های قدرتمندی را به من دادین ،من عاشق فعالیت در حوزه موفقیت هستم و حدود چهار سالی هست مطالعاتی داشتم و حدود دوسالی هم هست که در کنار شما هستم و اعتراف می کنم بهترین آموزشها را از شما یاد گرفتم آموزش دادن شما مثل یه لیوان آب خوردنه آدم سریع یاد میگیره البته اینم بگم اولاش چون از قوانیین جهان هستی درکی نداشتم خیلی سخت بود ولی الان که درک کردم خوب می فهممت درک می کنم که چه انقلاب و چه مبارزه ای را با درون خودت شروع کردی و چه دشمنای درونی را شکست دادی دشمنانی مانند (ترس، حرص ،ناشکیبایی، خود پرستی، شهوت ، خشم ، نفرت ، حسادت ، بی صبری ، فریب کاری ، دروغ، ریا، تکبر ، بی رحمی ، بی اعتمادی ، نادرستی ، بی وفایی ، انتقام جویی ، ظلم و از همه مهمتر بیماری حراسی، تردید، نگرانی ، رشک و…) واقعا بهت تبریک می گویم و گوارای وجودت هرچه که داری و کسب کردی ، در درون من هم انقلابی رخ داده است که با تمام وجود دارم مبارزه می کنم و هر چه جلوتر می روم وآنها را سرکوب می کنم ایمانم قوی تر می شود .
????????حتما در آینده نزدیک خبرهای خوبی برات دارم ????????خیلی دوست دارم ????????
روزتون سر شار از شادی و سلامتی و فراوانی
خیر پیش…
سلام آقای محمدی عزیز
چه ریزبین ،عالی بود ،کیف کردم.
با آرزوی ثروتمندی برا تمام مردم دنیا
دوست عزیز آقای محمدی
خیلی ممنونم ازت.نوشته ات خیلی احساس خوبی بهم داد. امیدوارم که هر روز به موفقیت های بیشتری برسید.
با سلام
من مدیر چهار سایت دانلود بودم ! بسیار موفق هم بودم و درآمد خوبی داشتم اما باز هم باورم این بود که باید بیشتر دربیاورم و اونم فقط با یک سایت نه با 4 سایت ! دوستانی که دستشون تو کار هست میدونن که مدیریت 4 سایت دانلود چقدر سخت و وقتگیره جریان پست گذاشتن و به موقع گذاشتنش خیلی سخته و دشوار . به یکی از بچه ها گفتم که باید یه سایت باشه با درآمدچهار برابر نه چهار سایت با درآمد مختصر . گفت علاجش اینه که درآمدمون سه برابر بشه همینکه اینو گفت جرقه ای تو ذهن من زد . اوم موقع دلار خیلی بالا و پایین میشد من گفتم که قصد دارم یه سایت خارجی بزنم و این چهارتا ایرانی رو جمع کنم یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت : بنده خدا سایت خارجی خیلی مشکله که بالا بیاد تو تو ایران با 80 میلیون نفر طرفی ولی اونجوری با 8 میلیارد نفر !!! چجوری میخوای رقابت کنی ؟
راستش ته دلم خالی شد اما ازاونجا که باور داشتم ” کار نشد نداره ” تصمیمم رو اجرا کردم و چهار سایت ایرانی رو بستم و یه خارجی زدم خیلی مشکل بود بالا آوردن یه سایت خارجی اونم در اون سطح واقعا مشکل بود همش بهم میگفت سایتای خودتو بستی خودتو بیچاره کردی اما من باور نداشتم و به کارم ادامه دادم و جالبه که بعد از مدتی درآمد سایت خارجی من برابر با همون چهار سایت ایرانی بود چون قیمت دلار 3٫5 برابر پول ما بود . من به هدفم رسیدم و تونستم کارم رو به یک چهارم تقلیل بدم و همون درآمد رو داشته باشم الان هم اون دوستم میگه بیا سایتتو بفروش به من تا من ادامه بدم بهش گفتم اگر این سایت رو هم به تو بدم نمیتونی این درامد رو ازش کسب کنی این یه باور راسخ میخواد که تو نداری و بهش گفتم هدفم اینه که از همین سایت درآمدم رو سه برابر کنم و بلکه هم بیشتر .. و مطمئنم که بهش میرسم .
ضمنا من قدرت ذهن رو هم باور دارم و کاملا میفهمم که استاد چی میگن چون با همین ذهن خودم 3 بیماری صعب العلاج خودم رو درمان کردم
( قضیه مربوط به 10 سال پیشه اون موقع نه استاد رو میشناختم نه کسی باورش میشدکه میشه با ذهن بیماری رو درمان کرد ) بیماری هایی بس دردناک و ملال آور که در فرصتی دیگر جریان از بین بردن این 3 بیماری رو براتون توضیح میدم البته اگه دوستان مایل باشن ) شاید به درد بعضی ها بخورد و امیدشونو به درمان به دست بیارن . این بیماری ها هم درمان خاصی نداره و متاسفانه خیلی سخت درمان میشن
این بیماری ها عبارت بودند از :
1 – اگزمای پوستی
2- میگرن
3 – رماتیسم ماهیچه ای
و همتون میدنین چقدر این بیماری ها درناک و طاقت فرسا هستند و من تونستم این سه بیماری رو بدون خوردن یک قرص یا آمپول علاج کنم اونم فقط با قدرت ذهن خودم .
به امید موفقیت همتون
دوست عزیزم واقعا باید به شما تبریک گفتم
انشاء الله که خبرهای بهتری از ثروت خودتون تو سایت بزارید
سلام دوست عزیز
ایمان شما ستودنی است به شما تبریک می گویم با این سایت ایمان شما به خدا بیشتر می شود و خداوند ثروت های بی پایانی به شما عطا خواهد کرد
منتظر موفقیت های بیشتر شما هستم
سلامت و ثروتمند باشید
آقای فیاض دوست بزرگوار سلام ، فتبارک الله احسن الخالقین ، واقعا خداوند. به شما آفرین گفته ، باورهایتان بی نظیر است ، در خدا شاد و پیروز باشید
سلام بر استاد عزیز و همه دوستان و همراهان
هنوز به اواسط فایل نرسیده بودم که اهداف سالانه و ماهانه ام را تغییر دادم چرا که بسیار محافظه کارانه انتخاب شده بودند
متوجه شدم چقدر خودم را طی این سالها محدود کرده بودم و ویژن هایم به مرور کوچک و کوچک تر شده اند
و دیدم که چقدر خود من باعث محدود شدن بقیه شده ام و به آنها باورهای محدود کننده انتقال داده ام
اما اکنون با رعایت اصل تکامل اهداف بزرگ تری انتخاب کردم
———–
برات آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.امیدوارم هر روز موفق تر باشی.چیزی که نوشتی بسیار به من نزدیک بوده.
سلام آقای شفیعی عزیز دیدگاهتون جواب سوالی بود که به خاطرش الان داشتم تو کامنتا میگشتم و به کامنت شما هدایت شدم.سپاسگذارم از نظرتون.من از یه کار شراکتی اومدم بیرون و تصمیم دارم که کار خودمو داشته باشم ولی خیلی ذهنم مقاومت میکنه که تو که هیچ سرمایه ای نداری پس باید از یه جای خیلی کوچیک شروع کنی تا از پسش بربیای.ولی چون سالنی که شراکتی داشتم کار میکردم بزرگ و شیک بود و تجهیزاتشم شیک بود الان حسم بد میشه که بخوام از جای خیلی کوچیکتر از اون شروع کنم از طرفی هم چون راهی به ذهنم نمیرسه ذهنم میگه باید از یه جای کوچیک شروع کنی.داشتم برای ذهنم دلایل منطقی میاوردم که ذهنم قبول کنه که میشود با خودم میگفتم خب اگه من بخوام از روی ترس اینکه نتونم از پسش بربیام، بیام یه سالن کوچیک بگیرم پس چه فرقی بین من که اینهمه دارم روی باورهام دارم کار میکنم و کسی که از قوانین اطلاع نداره هست.خب زدن سالن کوچیک کاریه که هرکسی از پسش برمیاد دیگه چه نیازیه به ساختن باورهای قوی.با خوندن کامنت شما فهمیدم که خیلی محافظه کارانه دارم پیش میرم.باید با رعایت قانون تکامل هدف گذاری هامو تغییر بدم و به جای کوچیک کردن خواسته هام باورهامو بزرگتر کنم. در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید
بنام خدا
سلام
در مدار بیست و چهارم سفرنامه پر برکت :
علاوه بر گوش کردن فایل ارزشمند ” بجای کوچک کردن خواسته ات ، باورت را بزرگ تر کن هدایت هایی صورت گرفته و فایل و بخشی از کامنت های فایل ارزشمند ” چه زمانی به خواست ام میرسم ؟ ” رو هم مکملش استفاده کردم .
هیچ وقت تو کتم نمیرفت که ره صد ساله رو یک شبه نمیشه طی کرد !
و بعد اشنا شدنم با استاد فهمیدم این ضرب الثمل ایراد داره
میشه ره صد ساله رو یک شبه رفت اگر در مدار حرکتش باشی .
وقتی میدیدم افرادی ، با یک تماس ، با یک امضا ، با یک کلیک ! پول هایی درمیارن که شاید حقوق ۴۰ سال کارمندی هم بشه نرسه ! با یک کلیک !!!
اصلا یکی از دلایلی که هدایت شدم به این سایت هم همین موضوع بود !
من با استدلال های نصفه و نیمه خودم اینو برداشت کرده بودم که : منم مثه این طرف تو یک شهر دارم زندگی میکنم ، منم تلاش میکنم ، چرا تلاش های زیاد من به ضرر و فعالیت های اون ، مختصر و مفید و سود ده میشه
کم کم فهمیدم اونا یک جور دیگه فکر میکنن ، یکم فضای ذهنیم سمت یک سحر یا راز بود !
فکر میکردم اونا با گفتن اون عبارت باعث میشه معاملشون سود ده بشه !
زدم تو گوگل عبارات موفقیت !
یکی دوتا سایت رفتم ، و فهمیدم ” افراد موفق ، باور های موفق دارن ”
اونجا بودم گفتم دیدی دیدی گفتم یک رازی هست و اسمشو گذاشتن باور !!
سریع زدم تو گوگل : باور های ثروت ساز !
یه سایتی بین بقیه نتایج با لوگو سبز نوشته بود ” عبارات تاکیدی ثروت ”
با اینکه مخالف جستجوم بود بخاطر لوگو سبز رنگش کلیک کردم روش ! ( اون زمان خیلی رنگ سبز یک نشونه بود واسم )
و نفهمیدم چی شد ، چی نشد ! برق از چشمام پرید ، اون روزا یک فایلی استاد گذاشته بود با این محتوی که ” مقداری انگور ” توی یخچال مونده بوده ، چون پرمرده شده بودن تصمیم گرفتن به اسبش و یک حیون دیگه که بعد ها فهمیدم بز بوده بده بخورن تا اسراف نشه !
اصلا فضا و مکان و استایل و شکل گفتار استاد با عبارت ” خدایا شکرت برای این همه نعمت و زیبایی ” واسم در تناقض بود !!!!
گفتم عجبااااااا داره مسخره میکنه خدا و پیغمبرو اون زمان تب دابسمنش درست کردن بود همه به نوعی چیزایی که داشتنو به رخ هم دیگه میکشیدن ، اما این مرد انگار اصلا تو یک فضای دیگه ایه!!!
تو سایت عضو شده بودم ، رفتم قسمت های دیگه دیدم نوشته سفربه دور امریکا !
اصلا هر جا کلیک میکردم ، همش ثروت به چشمم میومد!
گفتم خدایااااااااااااااا ینی چی ؟!!!!
اصلا اون زمان تو مخیلم نمیگنجد که پول با خدا کنار هم باشه چه برسه به اینکه یک یکتا پرست در امریکا بلاد کفر به دیدگاه مسلمونای ایران ! زندگی کنه و تکه کلامش فقط خداروشکر خداروشکر خداروشکر بخاطر این همه زیباییی و نعمت باشه !!!!
بزرگ ترین شوک زندگیم بهم وارد شد !!!!
کلا یادم رفت برای چی اومده بودم تو سایت عباس منش دات کام !
زدم دور امریکا یکی تو قسمتو دیدم ، اون زمان اوایل استارت زندگی در بهشت بود فکر کنم
دیدم خدااااااااااااا یک خانه دیگه هم داره روی اب ساخته شده !!!
ینی تا یک هفته به شکل علامت تعجب بودم !!!!
گفتم هرچی هست ، همین هینجاست ، همه راز ها و هرچی بخاد باشه و نباشه
خیلی مسمم شدم وارد دوره های استاد بشم . یکی دوبار فایل های استاد رو تو خونه پلی کردم خانواده گفتم چقد حرفاش خوبه ، گفتم اره ، تازه اینا پیش گفتاره مطالب کامل توی پکیج هاشونه
گفت اااا خب تهیه کن گفتم اره تو فکرشم ، موندم کدومو بخرم گفت خب اگه خوبه که همشو بخر !
این مکالمه بین مادر و خواهرم داشت انجام میشد ، گفتم خیلی دلم میخاد اما الان محدودیت مالی دارم !
تا اون لحظه هنوز ارزش ریالی دوره ها رو نمیدونستن ، نا گفته نماند ما پیش ازین هم یکی دوتا دوره اموزشی از بقیه اساتید گرفته بودیمو قبول کرده بودیم برای پرورش و شعورمون باید هزینه کنیم اما مبالغ در حد خرید دو سه تا کتاب یا نهایتا دوره هایی که ارزش ریالیش کم بود ! همینجا لازم میدونم بگم واقعا مبلغی که استاد برای دوره ها تعیین کردن واقعا در قبال تغییرات مثل قطره و اقیانوس هم نیست …
گفت مگه چنده : گفتم حقیقتا من روی دوره ثروت ۱ خیلی تمرکز کردم که اما دوره ی جهان بینی توحیدی و دستیابی به ارزو ها هم چشمک میزنه !
گوشیمو دادم بهش و گفت یــــــــــــــــــــــــــــا ابووووافضل !!!
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
گوشی رو داد بهم و گفت نصف این پولو بده به خودم واست دعا میکنم که موفقیت بشی!
اون زمانا تو فاز دعا و سحر و جادو بودیم
خخخخخخخخخخخخخ
همچین میگم اون زمانا که انقد چهارده سال پیشه نخیر همین چهار ماه پیش !!!
خلاصه گفتم متشکرم ، ازین به بعد میخام خودم واسه خودم دعا کنم و هدایتی صورت گرفتو دوره عزت نفس رو گرفتم و بعد کتاب ها رو استفاده کردم و انشاا… تصمیمم اینه بعد سفرنامه وارد دوره دوازده قدم بشم و این فی مابین دلم میخاد از پکیج های ثروت هم استفاده کنم .
خداروشکر
چی شد که این ماجرا بر زبونم جاری شد ؟؟!!!؟
اها یادم اومد من پیش ازین برای رسیدن به خواسته هام هزار جور نذر و نیاز شرک آلود انجام میدادم ! مبالغ بالا هـــا !!!
هیچ وقتم نتیجه ای نمیشد ! باز میگفتم حتما مبلغ پایین بوده بهرحال امام زاده هم هزینه داره واسش صرف نکرده دعامو بره برسونه به خدا و هر بار مبلغو بیشتر میکردم !!!
خخخخخخخخخخخخخخخ
خندم میگیره ها خدایا شکرت هدایتم کردی .
خدایا دوره عزت نفس و سفرنامه با زندگیم اینکارو کرد !!
واقعا نمیتونم حتی تخیل بکنم یک ماه اینده تو چه جایگاهی هستم .
خدایا شکرت
یک خاطره کوچولو از بزرگ کردن ظرفیتت بجای کوچیک کردن ارزو بگم
سال پیش اول برج هشت به دلم افتاد کل سرمایمو برم یک ماشین بخرم !
هدایت شدم و یک گزینه عالی خریدم ، بدون مشورت و صحبت با کسی
تنها رفتم معامله کردم به طوری که فروشنده و کسایی که همراهش بودن تعجب کرده بودن !
چقد کیف میکنم ، لذت میبرم ، ذوق به دلم میشینه ، خودمو تحسین میکنم !
۲۳ سالم بود ، همونجا ماشینو قولنامه کاغذی کردیم ، ۸۰ درصد پولوشو طی یک فقره چک بهش دادم گفتم برو فردا نقدش کن و ۲۰ درصدشو گفتم یک ماهه میدم
فقط میتونم بگم خدا واسم درست کرد طرف گفت باشه و بهش گفتم پس فردا هم تشریف بیارین برای تعویض پلاک
وقتی که صحبتا انجام شد ، گفتم سوییچو محبت کنین ، یکم مقاومت کرد ، گفت نه و ازین حرفا اما گفتم من پیاده اومدم ، میام با ماشین برم
صفت ومحکم !
تعجب کرد
خدایا شکرت ، چه جسارتی بهم دادی
طرف هم سن بابام بود ، ازم خوشش اومد ، گفت من تاحالا اینجوری معامله نکردم ، اما ازت خوشم اومد گفتم خواهش میکنم ، برای اینکه خیالتون راحت باشه کل مدارک ماشین پیش خودتون خندید ، بعد ها فهمیدم منظور خندش چی بوده !
خخخخخخخخ
خلاصه با سوییچو گرفتمو اومدم خونه ، ینی رو ابرا بودم …
مادرم همه تعجب کردن چی شد ؟>؟!!! از کجا !! گفتم دیگه دیگه خخخخخخخ : ))) اون زمانا قانونو نمیدونستم فقط حسم خوب بود روش خریدمش و خریدش باعث شد خیلی حالم خوبتر بشه
و استارت موفقیت بعدی !
بعد دو سه روز عموم فهمید گفت مهدی ماجرای ماشین چیه گفتم خریدم ، اون خیلی بد بینه ، گفت زودی بفروشش که مالیات داره اصلا باور هاش خنده داره : )))
گفتم بیخیال عمو جااااااااان ، گفت ازما گفتن بود
چون سنم کم بودومیخاست بزرگتری کنه و راهنماییو فاز استفاده از تجربه !
در حالی که نتایجش زیر صفر !
خلاصه با خانواده زدیم رفتیم مسافرت ، بعد کمتر یک ماه یک هو تورم !
ماشینم تقریبا ۳۰% افزایش قیمت پیدا کرد ، دلم گفت مهدی بفروشش ، تا اگهیش کردم شبانه طرف از شهرستان اومد گفت من میخامش و همین امشب پولشو کارت میکشم و میبرمش گفتم کارت خوان ندارم فردا چک بین بانکی بگیر بیا جلو تعویض پلاک
واقعا باورم نمیشد ، گفت بیعانه بدم گفتن نه ماشین مال شما من به کسی نمیفروشمش
خخخخخخخخخخ
من باورم این بود تو هر سرمایه گذاری سود و منفعت زیادی میبرم
اما عموم میگفت فلانی ماشین گرون خرید تصادف کرد نصف پولش رفت و …
خلاصه ماشینو فروختم بلافاصله باز بدون اینکه به کسی بگم البته چند باری با مادرم مشورت کردم که باور های محدود اونم باعث شد کمی دور بشمو یکم سردرگم
تا اینکه رفتم تنهایی تو املاک ها دنبال خونه ، و یک گزینه دیدم و بدون اینکه بگم قولنامه کردمش ! : ))))
تازه رفتم تو ۲۴ سال
دم خود گرم ، تحسین میکنم خودمو : )))
البته این فی مابین چون من از قانون اطلاعی نداشتم خیلی بنبست بود ، خیلی اتفاقات بد که میشد خیلی خیلی راحت تر این پروسه انجام بشه
خلاصه تا این روزا که حدودا چهار ماهه دارم روی فهم قانونی که ثروتمندا رو هر روز ثروتمند تر میکنه کار میکنم
همه چی از باورها میاد .
این روزا دلم ماشین کولر دار میخاد !
هوا گرمه !
خخخخخخخخخخخخخخخ :: ))))
دلم میخاد یک ماشین خوب داشته باشم ( کل سرمایم رفت رو خونه و یک پیکان سفید مدل ۱۳۸۲ سوار میشم )
طی یک هدایت هایی رفتم دوتا دنا پیش ثبت نام کردم : ))))
یکی بنام خودم ، یکی مادرم
که تصمیم اینه بعد اعلام نتایج و تحویل ماشین ها ، وسیله مادرمو بفروشم ، سرمایه گذاری کنم روی گزینه بعدی که یک قطعه زمینه میخام ویلا سازی کنمش
خخخخخخخخخخخخخخخ
همه چی از همین لبخنده شروع شد
خخخخخخخخخخخ
الانم دارم میخندم
واقعا هیچ ایده ای تا الان برای پرداخت پول موقع تحویل ماشین ها ندارم
اما حسم خوبه
نمیدونم چی پیش میاد
هرچی باشه به نفع منه !
من در هر سرمایه گذاری سود و منعت زیادی میبرم
خدا خیلی بیشتر از من میخاد که ثروتمند بشم
این فی مابین عموم ( همونی که گفت بفروش مالیات و… ) اونم ثبت نام کرده
فهمید من دنا نوشتم گفت یک پرایدی یا پژو مینوشتی که بهت بیوفته
خخخخخخ
فقط لبخند زدم و گفتم باید برم : )))))
بااااااااااز همون تم قبل ، بازم فاز نصیحت و استفاده از تجربه هاش
خخخخخخخخخخ
خدایا شکرت : )
میرم جلو حسم خیلی خوبه ، ذوق زدم ، چند روز دیگه نتایج میاد
با اینکه من اصلا منتظر اعلام نتیجه اونا نیستم : )
همین الان دارم باهاش رانندگی میکنم ( تو افکارم )
خیلی قشنگ حس میکنم متریال صندلی هاشو …
نیسم خنکی که از ورودی های تهویه هوا گونمو نوازش میکنه
حتی از مانیتورشم چند باری دوره ثروت ۱ رو پلی کردم : ))))
خدایا شکرت
برو بریم مدار ۲۵ ام این سفر پربرکت
+۱۰۸ روز
ارادتمند
مهدی وثوق
مشهد/ایران
واااای چقدر لذت بردم از نوشتتون چقدر باورهای خوبی دارید چقدر رها درخواست میکنید من همیشه واسه درخواستام میترسم زیادی درخواست کنم نرسم میدونم باور فراوانیم ضعیفه.واقعا تحسینتون میکنم با این سن کم چقدر خوب پیشرفت میکنید چقدر خوب هدایتهارو دریافت میکنید
سلام
ممنونم از ابراز محبتی که داشتین … خداروشکر
همش فضل خداست … کلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک…
نترس…بپر …
تخیل کن …
در خصوص سن و سال که اشاره کردین !!!
من چه فرکانسی ارسال کردم که این دیالوگ بسامدش بود ؟؟
ناهید جون میدونستی پیامبر بی سواد و یتیم بوده ؟
من باور دارم نه سن نه جنسیت نه شرایط هیچ کدوم و هیچ کسی نمیتونه جلو موفقیت و خواسته های منو بگیره …
سوره الجمعه آیه ٢
هُوَ ٱلَّذِى بَعَثَ فِى ٱلْأُمِّیِّـۧنَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُوا۟ عَلَیْهِمْ ءَایَـٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلْکِتَـٰبَ وَٱلْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا۟ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَـٰلٍ مُّبِینٍ
+۱۸۳
جلسه اول کشف قوانین
روز ۵۷ سفرنامه فصل دوم
سلام خدمت استادگرامی
تشکر از فایل خیلی خوبتان
چقدر به باورهای قدرتمند کننده و درست نیازمندم- تشکر
. باور کنید : باد موافق برای کشتی می وزد که بادبانی افراشته باشد. –
• باور شما به مغز فرمان می دهد
• اگر شما باور داشته باشید که در زندگی موفق هستید اینگونه خواهد بود
– کسی را می شناستم که موقعیتی از هر جهت مناسب نداشت ولی باور داشت که بهترین همسر دنیا را با تمام ویژگیهایی که می خواهد ، خواهدداشت و همان طور شد . این قدر این باور را ناآگاهانه یا آگاهانه را نمی دانم در خود پرورش داد تا به آرزویش رسید.
– فردی که بسیار متمول و ثروتمند بود در حدی از ثروت بود که همه به آن غبطه می خوردند، در گیر بسیاری ازمسائل شد که خودش ایجاد کرده بود ( موارداخلاقی نامناسب ) ، همه چیز را از دست داد ؛ همه چیز را همه چیز و وسایل خانه اش با وجود سه بچه و …. به خانه ای خیلی از اقوام منتقل شد چون جایی نبود که این وسیله زندگی نگهداری بشه و دو سالی هم درایران نبود و خودش از ایران رفته بود ولی همسر و بچه هایش در ایران بودند و بسیار مسائل بد و ناراحت کننده ای داشت و از آنجا پیام داده بود که همسرم را هم طلاق بدید و بچه ها را به مادرم بسپارید و …… همسر ایشان همیشه امید و باور داشت که همه چیز درست میشه و آرام بود . بعد از دو سال و کلی مسائل حاشیه ای و نداری و …. ایشان به ایران بازگشت ، به سرخانه و زندگی خود برگشت ، همسر دوم خود را رها کرد، به سمت همسر اول خود و بچه ها برگشت و مدتی کم در خانه مادرشان بودند بعد خانه ای تهیه کردند و … الان خانه ای خریده اند در نقطه خوب در تهران- دوباره چندین ماشین و شرکت و … دارند و پسر اولشان هم ازدواج کردند و … اینها همه موقعی اتفاق افتاد که ایشان حتی 1000 تومان پول هم نداشت . باور همسر ایشان : می گویند من مطمئن بودم بالاخره این ناملایمات تمام میشه و همه چیز درست میشه من می دانستم خدا با منه و هر لحظه امیدوارتر میشدم و با اینکه همه ناامید بودند من همیشه امیدوار بودم – باور آن آقا: همیشه از خواسته های خود صحبت می کردند و از خوبی ها ؛ و همه چیز را با شادی همراه می کردند. و همیشه سعی می کردند بر خود مسلط باشند. البته اینها که نوشتم ظاهر باورهای آنها بوده و حتما در باطن باورهای قدرتمند کننده زیادی داشته اند.
تبریک و تحسین بنده به شما برای این موفقیتی که داریدبرای این همه عزیز و محترم بودن شما در نزد من و دوستان – تبریک و با آرزوی موفقیت بیشتر شما در زندگی در هر مرحله آن – افرین و احسنت به شما برای این همه باورهای بسیار عالی و خوبی که دارید که ما هم در زندگیمان از آن استفاده می کنیم. احسنت به شما برای این همه سخت کوشی که به خر ج دادید که اینها را که می گویید را بیاموزید، شما بی نظیرید. و چقدر خوشحالم که با شما و سایت شما آشنا شدم- استاد گرامی جناب آقای عباس منش، از شما تشکر میکنم برای هدایت ما و از اینکه بهترین راه را برای ساختن امروزمان نشانمان دادی تویی که ما را از “هیچ” به “همه چیز” رساندی.
رنجش
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود . علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت .و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم . سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت :خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچدآیا ازدست اودلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .
سقراط پرسید : به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت .و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم . سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی . آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود ؟بیماری فکری و روان نامش غفلت است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد .و به او طبیب روح و داروی جان رساند .پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .
” بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است . ”
برایتان از درگاه خدای یکتا برای همیشه، سلامتی ، موفقیت، سعادت، شادی، شادکامی، پیروزی، خنده از ته دل، شیرین ترین و بهترین آرزوها ، موفقیت و دست یابی به همه آرزوهای نامحدوداتان رااز خدا خواهانم .
خانم اکبری دوست گرامی سلام. متن بسیار زیبایی رو نوشته بودید. لذت بردم. بسیار سپاسگزرام…
سلام خانوم اکبری
سال نود و پنج ایم متن فوق العاده رو نوشتید بعد هش سال هنوز ستاره هاتون میدرخشه واقعا تحسین برانگیز هستین
ممنونم بخاطر این متن زیبا یاد سرگذشت مادر یکی از کاربرها افتادم فکر کنم ایمسون مریم جانبزرگی بود که پدرشون سر مادرشون زن میگیره مادر بدون اینکه احساس قربانی شدن کنه وایمیسته تو زندگیش و با احساس لیاقت بالا ادامه میده و مسولیت زندگیشو میپذره و چند سال بعد که پدر پشیمون میشه و زن دوم رو طلاق میده حتی بچهای اونم بزرگ میکنه
سلام عزیزم
مطالبتون فوقالعاده است،لذت بردم ،با خوندن زندگی خانومه تنم لرزید و خدامو شکر کردم که درست شد همه چیز، و داستان سقراط رو کپی کردم واسه همکارا و دوستام فرستادم.ممنونم.
با آرزوی ثروتمندی در مکان و زمان برا تمام مردم دنیا
سلام استاد عزیز و بزرگوارم و سلام به تمام دوستای عزیزم که مثل من میخوان به آرزوهای فوق العاده زیادی داشته باشن
واستون میخوام داستانیو تعریف کنم که یکم طولانیه ولی ارزش خوندن رو داره.
حدود 6سال پیش من با قانون جذب آشنا شدم و به حدی از این قانون خوب استفاده میکردم که درآمدم فووووق العاده بالا رفته بود و در کنار کار اصلی خودم دو سه تا کار دیگه(تولید قطعات آسانسور و فست فود) هم افتتاح کردم و درآمدم چندین برابر شده بود.همه چیزم خیلی خوب بود و همیشه انرژی داشتم و به خودم و دنیام و خدا و … واقعا عشق میورزیدم
کم کم تو دوره هایی افتاد که خانوادم که از نظر باور واقعا ضعیف بودن مرتب به من میگفتن که داری خودتو تو چشم میندازی و داری سر زبونا میوفتیو ازین حرفا. من اوایل این حرفارو اصلا نمیشنیدم و فقط به این فکر بودم که کارم رو تا جایی که امکان داره گندش کنم
یه روز برادر بزرگم نشست با من کلی صحبت کرد که نباید اینقدر تلاش کنی و هرکسی روزیش مشخصه و پول زیاد خوب نیست و باید صبر کنی تا به موقش سنت بره بالا و یه زندگی ساده داشته باشی و الان امنیت شغلی نداری و برو یجا کارمند شو که بیمه داشته باشی و … منم چون برادر بزرگمو خیلی براش احترام قائل بودم بش گفتم خب تو میگی چکار کنم؟؟ داداشم گفت که بریم پیش یه نفر که برات سرکتاب برداره و منم گفتم باشه و بریم.
زمانی که این آقا برای من سرکتاب برداشت گفت که تو خیلی رو زبون افتادیو چشم زخم میخوری و تو کارت ورشکست میشیو روز های سختی در پیش داری و …
باورتون نمیشه که این حرفا چقدر روی من تاثیر گذاشت و کل مسیر موفقیتی که داشتم پیش میرفتم یهو برعکس شد. ترس تو مغز و استخونم رفت،کم کم ورزش رو ول کردم،کم کم بدخلق شدم و به همه بدبین شدم،یه روز تولید قطعات آسانسور کنسل شد و شریکم سرم کلاه گذاشت،فست فود به دلیل برخی مشکلات جمع شد(فست فود من درآمدش قبل از سرکتاب باز کردن فوق العاده بالا بود) توی کار اصلیم شکست خوردم و کلی بدهکار شدم و در نهایت خونه نشین شدم. خیلی داستانو خلاصش کردم که حوصلتون سر نره ولی این اتفاقا در عرض 6 ماه افتاد و در عرض 6 ماه من ورشکست شدم.
خیلی بد خلق شده بودم و به زمین و زمان فحش میدادم،همه دوستام ازم جدا شده بودن و … . و الان میفهمم که همش زاییده ذهن من بوده
یه روز تصمیم گرفتم که مثل قبل بشم و حتی از قبل هم بهتر،تمام تمرکزم رو گذاشتم رو کتاب خودن و دوتا کتاب خیلی روم تاثیر گذاشت(میلیونر شدن در جوانی اثر مت موریس و قدرت ذهن اثر ژوزف مورفی). تمام کارهاشونو که گفته بودن انجام دادم و در عرض چند ماه تمام زندکیم زیرو رو شد، یهو یه کاری بهم پیشنهاد شد و منم قبول کردم و الان در حال حاضر عمده فروش یه محصول فوق العاده هستم و هر روز دارم پیشرفت میکنم، فکرم رو از بدبختی و فلاکت دور کردم و دیگه نمیذارم کسی روم تاثیر بذاره چون خدای خودم و باورامو شناختم.هر روز فایل های صوتی با صدای خودم و استاد عزیزم تو گوشمه و مرتب گوش میدم بهشون.
هم میشه یه سوال از خودم میپرسم. اینکه وقتی آدم میتونه به بهترین نحو زندگی کنه و به بهترین نحو لذت ببره و پیشرفت کنه چرا باید زندگیو به کام خودش سخت کنه؟
این سوال من از خودمه همیشه و الان از شماها دوستای عزیزم میپرسم. چرا واقعا عالی زندگی نکنیم؟
خیلی طولانی نوشتم و خیلی خلاصه کردم ولی امیدوارم که منظورم رو متوجه شده باشین. استاد عزیزم مرسی که هستی و به دور از زیاده گویی واقعا تاثیر گذاشتی روی زندگیم. ازت ممنونم و خداوند رو سپاسگذارم به خاطر همه چیز
عباس طهماسبی هستم، خدا نگهدار
سلام آقای طهماسبی عزیز
آفرین به شما،باریکلا
چه حسه خوبی گرفتم از این جمله.( وقتی آدم میتونه به بهترین نحو زندگی کنه و به بهترین نحو لذت ببره و پیشرفت کنه چرا باید زندگیو به کام خودش سخت کنه؟)
شما عالی هستین ،عالیتر هم میشین.
با آرزوی ثروتمندی در مکان و زمان برا تمام آدمهای دنیا
الحمدالله که درخواست و آرزوم رو بزرگتر کردم و موفقیت رو اینبار و از حالا به بعد برا تمام مردم دنیا میخوام
خدایا سپاسگزارم که سید حسین رو به هم هدیه دادی،نه تنها یکی از اعضای خونواده است بلکه تمام ثروت و دارایی و عشق و…همه چیزه ،همه چیزززز
سلام به پروردگار همیشه حامی هدایت کننده به راه راست ❤️
سلام به استاد بینهایت عزیزم🧡
سلام به مریم آسمانی من💙
سلام به دوستان زلال در خانواده پاک عباس منش💚
آگاهی های این فایل بسیار بسیار نابه
مثل روز برام روشنه که این فایل بارها و بارهای دیگه روشنگر من خواهد بود .
اما ماجرا چیه ….
به جای کوچک کردن خواسته هات، باور هاتو بزرگ کن
من از زمانی که پا در خانواده پاک گذاشتم باور کردم که همه چیز باوره ،منی که قبل ازین به پایین ترین سطح ها قناعت میکردم و راضی میشدم الان خیلی دیدگاهم عوض شده …
دقیقا همینطوره , من بیشتر در مواجه با پیروزی فردی خاص ،به بخت و اقبال نسبتش میدادم که خب مشخصه اون فرد شانس داشت و من از اول بیچاره بودم و کلا بخت با من یار نبود و در غار تنهایی خودم تنها تر میشدم و افسوس میخوردم .
اون تربیت درستی داشت...
خانواده حامی داشت …
شرایط براش مهیا شد…
تو ذاتش همچین توانایی هست…
اما ماجرا کاملا جور دیگه ای بود اون وقتی به تضاد میخورد باورش نمیکرد ،میجنگید برای خواسته ش.
اشتیاقش از من سوزان تر بود، ناامید نمیشد ،تسلیم نمیشد.خودشو به موش مردگی نمیزد می ایستاد و نتیجه ش رو دید …
صادقانه نگاه کنیم تمام ما برای چیزهایی تلاش هم کردیم و اتفاقا بدستشم آوردیم چرا اون موقع بد شانس نبودیم و بد اقبال …
پس مسائل دیگه ای در کار هست .
ممکنه خودمون رو ، تو درونی ترین لایه ی های وجودمون برای آرزومون سزاوار ندونستیم و خودمون رو براش خیلی حقیر دیدیم ،رهاش کردیم ،در حسرتش موندیم و موفقیت های بقیه رو که مثل ما از پا ننشستن رو به اقبال ربط دادیم .
چقدررر خدا رو شاکرم که دارم ازدرونی ترین حرفهای دلم اینجا مینویسم که هیچ جا و هیچ وقت برای هیچ کسی به زبون نیاوردم.
استاد حرفهای خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگی زدن واین فایل ازون فایلهایی که باید خیلییییی گوش بدم و بنویسم.
ایشون گفتن افراد بواسطه تجربیاتی که در موضوع خاصی نداشتن نمیتونن غیر از اون رو هم براش متصور بشن و این یعنی چی ؟
مثلا کسی که سالها کارکرده ،درآمدش بسیار کم بوده ،اطرافیانش همیشه فقیر بودن، از رکود بازار و ورشکستگی و تحریم گفتن ،حالا میخواد برسه به درآمد ماهی چندین میلیارد تومان خب مغزش قفل میشه.هی میگه چجوری و هنگ میکنه و میگه نه راهی برای نیست پس طرف دزدی کرده یا هر خیال خام دیگه ای…
جالبه الان که میبینم چقدر سریالهای مختلفی ساخته شد که درش آدم پولداره دزد بود، آدم فقیره شریف بود واینا همه باور میده به آدم که احتمالا پولدارا دزدن .
یا اینکه طرف در ازدواجش یا روابط عاشقانه ش ناموفق بوده و میگه همه زنها یا مردها بی وفا و …. هستن .
یا بیماری بخصوصی داره سرچ میکنه ،دکترهای زیادی میره ،بیمارهای دیگه رو میبینه که همه به یک عارضه ای مبتلا میشن ،همه اینا رو باور میکنه و اونم همینطور میشه ….
مثالهای بیشماری ازین دست داریم …
بنظر من شاید هم ظرف ما آنقدر پر میشه که جایی برای شنیدن مطلب دیگه نمیذاریم شاید برای همینه که شنوای حرفی متفاوت از باور هامون نیستیم و عصبی میشیم.
داستان دیده نشدن کشتی کریستف کلمپ بر دریاها که جادوگرها چون پیش زمینه ذهنی نداشتن پس ندیدینش درصورتی که همونجا بود،آنقدر برای من درس داشت که نگفتنیه .چندی پیش شنیده بودم که یک عارفی گفته بوده ،من فرشته ای رو میبینم که یک بالش یک افق رو میپوشونه و منو یاد این انداخت. چه بسیار نعمتهای بی اندازه، چه بسیار الطاف الهی، چه بسیار شگفتی در همین فضای کنونی ما موجود هست اما ما چون به مدار پایین خودمون و داستانهای اون عادت کردیم حتا حاضر نیستیم جر این رو متصور بشیم …
درهمین شهر کنار من چه بسیار درآمد های بی نهایت زیاد و حلال داره ساخته میشه ،در همین زمان اما برای من ممکنه متصور نباشه.
چه بسیار سلامتی های زیاد …
چه بسیار شفاهای بسیار …
چه بسیار روابط بی نهایت عالی …
و چه معجزه های دیگه…
داستان زندگی تک تک ما، داستان باورهایمان است…
چقدر دوست داشتم که استاد دراین بخش درباره دیالوگ فیلم رستگاری در شاوشانگ صحبت کردن و عجب اسم پر مسمایی .
دیالوگ این بود که اون آقا که میخواست از زندان فرار کنه به یکی از دوستانش میگه که خیال فرار داره و دوستش درادامه میگه حتی به فرار فکر هم نکن ،فکر به فرار تورا میکشه و این چقدر در تمام جنبه های زندگی ما مشهوده.
به شرایط موجود هر چقدر هم دردآور و آزار دهنده تن میدیم و میپذیریمش چون فقط باور کردیم که تغییر دیگه ای در کار نیست و مدل دیگه ای وجود نداره و این چقدر برای گذشته خودم قابل درکه.
چقدر بد بودن اوضاع اقتصادی ،مشکلات خانوادگی ،بیماریهامون و بسیاری مسائل دیگه که واقعا برای مدت بسیار کوتاهی قرار بود مانع ما بشه ،تنها برای اینکه اون تضاد خواسته مارو به وضوح به کائنات بفرسته، اما ما اونرو مشکلی ابدی نامیدیم و تسلیمش شدیم و در درد اون فرو رفتیم چنانچه ممکن بود به سادگی با تغییر باور هامون در زندان رستگار بشیم …
استاد گفتن استادشون در مبحث کسب و کار در اینترنت ،میزان کامنت در سایت رو باور نکردن و گفتن محاله خود مایکرو سافت هم همچین چیزی نداره ،و نکته همینه ،ممکنه یک شرکتی ،دانشمندی ،ورزشکاری بهترینِ خودش باشه ،حتی در جهان ولی وحی منزل نیست که از اون بالاتر وجود نداره .
ما نباید از عظمت پیشرفت هیچ چیزی در جهان بت بسازیم و اینو فراموش نکنیم .
دلم میخواد اینجا مطلبی که برای خودم خیلی جالب بود رو براتون به اشتراک بذارم.
در دانشگاه کالیفرنیا، جُرج دنتزیگ در کلاس درس ریاضیدان و متخصص آمارِ معروف جِرزی نِیمَن شرکت میکرد. در سال ۱۹۳۹، یکروز هنگامیکه دنتزیگ برای رسیدن به کلاس تأخیر کرده بود، نیمن درس خود را با نوشتن دو مثال از «مسائلِ حلنشدنی» روی تابلوی کلاس شروع کرد. بالاخره وقتیکه دنتزیگ سرِ کلاس حاضر شد، گمان کرد که این مسائل بخشی از فعالیت دانشجویان کلاس است. از همینرو یادداشتشان کرد تا بعد از کلاس آنها را انجام دهد. گرچه این مسائل دشوارتر از تکالیف دانشجویی معمول بود، اما دنتزیگ توانست برای هر کدام راهحلی به دقت بنویسد. او روز بعد همراه با عذرخواهی -به گمانِ تأخیر- راهحلها را به نیمن داد. چند هفته بعد، نیمن با هیجانْ دنتزیگ را از حل یک مسئلۀ حلنشدنی خبردار کرد! بعلاوه، یکی از این مقالات را در یک نشریۀ ریاضیات به چاپ رساند. امروز دنتزیگ را به عنوان پدر برنامهنویسیِ خطی میشناسند.
چه بسا ما دست از تلاش کشیدیم در هر حوزه ای فقط بخاطر اینکه بزرگترینها در اون حوزه از حل مسئله ای واموندن و در این مثال اون دانشجو فقط باور محدود کننده حل نشدنی رو در ذهنش نداشت.
و اما نتیجه کار کردن و تمرکز فقط و فقط و فقط روی باور هامون همان! و دست بکار شدن دستهای خداوند برای رسوندن ما به آرزومون همان!
استاد گفتن یک کانال تلگرامی مطالب ایشون رو بدون ذکر نام باز نشر کرده بود و از همین طریق احتمالا چقدر کاربر به سایت ورود پیدا کردن و همون فرد که اتفاقا شاید خواسته از مطالب استاد پول در بیاره و این بنظرمون بده اتفاقا دستی میشه از جانب خدا که چقدر افراد با مطالب استاد آشنا بشن ،پس تمام اتفاقات حتا آنهایی که به ظاهر بد هستن چقدر راحت میتونن بهترین دست خدا بشن و ابدا از کسی به ما آسیبی نمیرسه چون ما در مدار متعالی رشد و پیشرفت هستیم و فقط و فقط خیر و خوبی از جهان میگیریم.
استاد گفتن من بدون الگو به این همه دستاورد رسیدم ،این برای من خیلی قشنگه ،یعنی اگر حتا الگویی هم نداری که به خواسته ت رسیده باشه ومشوق تو بشه در زمینه ای تو میتونی خودت آنقدری پیشرفت کنی که به اون برسی و حتا الهام بخش انسانهای بسیاری بشی.
استاد در ادامه گفتن که موفقیت ایشون رو به نوع طراحی سایت ارتباط دادن و این هم از جمله توجیهات مشابه ذهن ماست.
اتفاقا چقدر خوبه این نوع کار کردن بروی ذهن و چه راحت میشه عوامل بازدارنده از موفقیت رو در درون باورهامون پیدا کرد که عجیب مانع ما هستن .
چقدر مشابه همین رو به بیل گیتس و زاکر برگ و غیره گفتن درصورتی که با شرایط مشابه اینها مهندسهای بسیاری بودن اما فقط یک نفر بیل گیتس و استیو جابز و زاکر برگ شد.
نکته طلایی برای امروزم=
هر فکر که احساس دلشوره بهت میده، نگران و مضطربت میکنه،باورش نکن و در عوض باوری رو انتخاب کن که متفاوت و آرامش بخش باشه .
و در نهایت اینکه نتیجه فرکانس مختلف ،نتیجه مختلف هست.
دوستتون دارم 💕