به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 80 (به ترتیب امتیاز)

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناصر لطفی گفته:
    مدت عضویت: 1213 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم

    روز بیست و چهارم از سفرنامه زندگی من

    عنوان فایل:به جای کوچکتر کردن خواسته ات باورت را بزرگتر کن

    اگر میخوایم ثروتمند بشیم یکی از باورهایی که باید بسازیم تحسین موفقیت دیگران تحسین ثروت دیگران حتی اگر اون فرد از ما خوشش نیاد ما تو قلبمون بگیم مبارکش باشه چه ماشین خوشگلی داره دمش گرم اگر اون تونسته منم میتونم در واقع با اینکار تو ذهنمون اون موفقیت یا مثلاً خرید ماشین رو برای خودمون امکان پذیر میدونیم و این احساس اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمندی رو در خودمون به وجود میاریم و خودمون رو درمدار ثروت نزدیک و نزدیک تر میکنیم این یکی از کارهای خیلی تأثیر گذار تو باورسازی ماست با اینکار میبینیم که احساس خیلی خوبی در ما ایجاد میشه این یعنی اینکه ما در مسیر درست هستیم و باید این مسیر رو ادامه بدیم؛استاد هم چندین بار این حرفو زده که مردم آمریکا خیلی این خصوصیت شخصیتی رو دارن و به جای حسادت تحسین میکنن هر مورد زیبایی که در شخص دیگه ای میبینن و یا هر صحنه ی زیبایی که میبینن با این کار به خودشون کمک میکنن؛ما هم خیلی باید رو خودمون کار کنیم که مراقبت کنیم از نجواهای شیطان که موفقیت دیگران رو در نظرمون بد جلوه نکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2894 روز

    سلام استاد عزیز

    عمین فایل خودش به تنهایی کافیه تا زندگیه ما رو دگرگون کنه . نمیدونید به چه احساس فوق الععاده ای رسیدم وقتی با دیدن این فایل تصمیم گرفتم باورهامو بزرگ کنم

    خیلی بیشتر و اسونتر از قبل باورهای محدود رو در هر زمینه ای پیدا میکنم و اون رو با یک باور بسیار بزرگ و قدرتمند جایگرین میکنم و بی نهایت انرژی و امید می گیرم

    بی نهایت سپاسگزارم و خدارو شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد

    از خداوند سپاسگزارم که چنین افراد بی نظیری چون شما رو خلق کرده

    بهترین ها و شادترین ها و زیباترین ها رو براتون آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آرزو گفته:
    مدت عضویت: 2729 روز

    سلام استاد عزیزم

    استاد یک ساله که باشماهستم و همیشه فکر میکردم خب من همه چیز دیگه یاد گرفتم ولی این سفرنامه مثل کلاس ریاضیه سر کلاس معلم توضیح میداد ومثال حل میکرد و همه میگفتیم یاد گرفتیم وای من دیگه همروووو میدونم ولی بعد که میرفتیم خونه و موقع تمرین حل کردن میشد خخخخ میموندیم توش هیچ یادمون نبود

    دوباره مرووور و مرور و مرور حرفای استاد و بعد حل تمرینایی که معلم خودش حل کرده بود تا تازه دستمون راه میوفتاد و میرفتیم تمرینارو حل میکردیم

    و قانونم همینه

    ما فکر میکنیم یاد گرفتیم ولی درواقع باید خوووب بخونیم و تمرین کنیم مثل همون ریاضیه

    باید تمرین کنیم تا موقع امتحان آماده باشیم

    جهان درحال تغییر و امکان نداره اجازه بده ما پیشرفت نکنیم اگه خودمون آماده تغییر کنیم که عاااالی

    اگرم خودمون آماده نکنیم اینقد امتحان میگیره تا یااااد بگیریم و حرکت کنیم و بریم پایه بالاتر

    یادتون که آدم که تجدید میاورد باید شهریور امتحان میداد بعدش آبان بود و اونقدر این امتحان میگرفتن تا اون که تجدید شده نمره خوبی بگیره و بره مقطع بالاتر

    حالا ماها هم همینطور درسای این مدارمون باید یاد بگیریم تا خدا ببردمون مدار بالاتر و تکاملمون باید خوب طی کنیم

    دوستای من هم به خودم میگم و هم کسایی که متن من میخونن هیچوقت و هیچ لحظه نگران این نباش که کی به خواستت میرسی و پس کی ثروتمند میشی و کی به اون آرزوهای خوجملت میرسی

    نگران نباش

    آروم باش و روی باورهات و روی تمرینایی که همین لحظه بهت الهام شده کار کن تمرینات خوب انجام بده مثل دوران مدرسه که نگران نبودیم پس کی میرم دانشگاه هر روز و هر هفته و هر ماه فقط تمرکزمون روی تمرینای همون روز و همون ماه و همون سال بود و ماها قبول میشدیم میرفتیم مقطع بالاتر الانم همونه

    آرامش و مهم ترین رفیقمون تو این مسیر خداوند ازش میخوام به قلبامون آرامش و صبر بده و کمکمون کنه

    ?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سامان گنجی پی گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    به نام خدا

    سلام به همه عزیزان

    بیست و چهارمین برگ سفرنامه من، ” باورهایت را بزرگ کن ”

    یه چند روزی بود نبودم و کامنت نمیزاشتم، راستش ذهنم درگیر بود و نمیتونستم چیزی بنویسم، از طرفی چون نمیتونستم بیام و بنویسم هی احساسم بد میشد که اخه تعهد داده بودم ولی ذهنم درگیره و نمیتونم چیزی بنویسم و… ؛ خلاصه این روزا احساس خوبی نداشتم، ذهنم درگیر نحوه ی کار کردن قوانین شده بود، هی مینشستم فکر میکردم چطور میشه چطور چطور چطور، ذهنم پر شده بود از چطور، چطور هایی که خواب رو ازم گرفته بود، اصلا این چند شب فهمیدم که من شب های قبل چقد راحت میخوابیدم و خبر نداشتم، سرمو میزاشتم رو بالش و لالا، چقد آرامش خوبه، چقد خوبه سرت رو بزاری رو بالش و دو دقیقه بعد بخوابی، گاهی ما کلی نتیجه میگیریم که اینقدر واسمون عادی شده فکر میکنیم هیچ نتیجه ای نگرفتیم و وقتی از دستش میدیم تازه میفهمیم داستان چیه

    یه زمانی اگاهی زیاد باعث سردرگمی میشه و من این روزا سردرگم شده بودم از آگاهی زیاد و این سردرگمی احساسم رو بد میکرد و میدونستم که باید برطرف کنم این سردرگمی رو، کلی قدم زدم با خودم فکر کردم و فایل های استاد رو گوش دادم و نوشتم تا امروز به یه جمع بندی کلی رسیدم و ذهنم رو آروم کردم؛ به کجا چنین شتابان ای ذهن چموش! مگه میزارم در بری!

    برگشتم به سفرنامه و این فایل، باور هایت را بزرگ کن، کلا از بچگی طوری بودم یه کاری رو میگفتن نمیشه من میرفتم سراغش، نمیشه این مرحله‌ی این بازی رو رفت هیچکس نمیتونه، حالت صورتشون وقتی اون مرحله رو جلو چشمشون رد میکردم جالب بود، نمیشه با این استاد این درس رو پاس کرد، نمیشه؟پاس کنم چی؟ بعد پاس میکردم و همه میگفتن پسر تو خیلی خوش شانسی، شانس چیه شانس کجا بود، این نتیجه ی باور های خودمونه، بعد که این فایل رو دیدم گفتم پسر آره همینطوره عجب نکته ای، راستی این فایل یادم انداخت که تحسین کنم، کلا توی تحسین کردن زیاد خوب عمل نمیکنم البته الان خیلی بهتر شدما ولی هنوزم باید کار کنم تا بتونم موفقیت های بقیه افراد رو تحسین کنم حتی موفقیت هایی که واسه من قابل باور نیست، باید باور هامو بزرگ کنم.

    خدایا شکرت

    استاد ممنون بابت این فایل که رایگان در اختیار ما قرار دادید، ممنون.

    ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2999 روز

      به نام خدای غنی

      آقای گنجی پی عزیز خیلی عالی یه سری باورهای ریز را توضیح دادین سپاسگزارم .

      عجله کردن و کمال گرایی ما تله ها موانعی هستند که باید حتما روی آنها کار کنیم و دندان لق آنها را بیرون بکشیم برای همیشه آن هم با کار مداوم و همیشگی که هربار باورهای قویتری نفوذ کنند در جانمان .

      امیدوارم شاهد رشد وموفقیت های روز افزونتان باشیم .

      در پناه الله یکتا ودوست داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    پوریا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2407 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام

    برگ نوشته روز بیست و چهارم سفر الهی

    فایل:به جای کوچکتر کردن خواسته ت، باورت رو بزرگتر کن.

    پس از دریافت این آگاهی الهی،یک بار برای همیشه فهمیدم و به خودم قول دادم که راه تمام پیشرفت و پسرفت ها، از باور ما میگذره، من هر چی آدم موفق و هر چی پیشرفت خارق العاده دور و اطرافم میبینم که مطابق با خواسته ام هست رو از این به بعد به مصداق موفقیت خودم تحسین شون میکنم،تمام تلاشم رو میکنم که اون باور عالی و مناسب با خواسته ام رو درون خودم بسازم.

    ازتون برای نشر این آگاهی ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    معصومه میر گفته:
    مدت عضویت: 3486 روز

    سلام

    روز 24 ام سفر

    واقعا چقدر تفاوت داره فایلی که برای اولین بار گوش بدی و بعد از مدت ها دوباره گوشش بدی من انگار اولین بار بود این فایل گوش میدادم. کلا از موقعی که با استاد آشنا شدم هر موفقیت، ثروت، درامدبالا رو میبینم تحسین میکنم و با خودم میگم اگر این شخص تونسته پس منم میتونم. نکته ای که یاد گرفتم این بود که افراد ثروتمند و موفق بیشتری ببینیم و بشناسیم که برامون قبولش راحتتر باشه که داشتن درآمد بالا و موفقیت چشمگیر دست یافتنیه. نکته دوم این بود که برای رسیدن به خواسته باورهای هماهنگ و هم جهت با اون خواسته را بسازیم و قدم برداریم و باور داشته باشیم که بهش میرسیم. و مهمترین نکته، به جای کوچک کردن خواسته هامون باورهامون بزرگ تر کنیم.

    خدایا شکرت به خاطر این همه آگاهی ?

    خیلی ممنون به خاطر این سفرنامه زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محمد میاحی گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اولین قدم برای باورسازی‌، این است که:

    بپذیری تمام اتفاقات زندگی‌ات بدون استثناء نتیجه باورهای خودت است

    به نظرم مجبوری که این جمله رو بپذیری چون واقعا زندگی بدون استفاده از قانون بی نهایت سختهههه واقعا سختههههه

    خدا واقعا ممنونم که در این سایت خستم واین مطالب رو دارم یاد می گیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    Bahary گفته:
    مدت عضویت: 2465 روز

    استاد حرف ندارین.

    یعنی فایلها انقد عالی برنامه ریزی شده که خداییش هر چیزی که لازم داریم میشنویم تو فایل بعدی.قربون خدا بشم که چقد مارو دوست داره.

    خداجوووووونم سپاسگزارم سپاسگزارم بینهایت???

    استاد ممنونم سپاسگزارم .??

    بانو عزیزم که دستی از دستان خداوندی از شمام ممنون و سپاسگزارم. بیستی بخدا???

    یاد خاطره ای افتادم هرچند ساده و کوچیک ولی همین خاطرات موفقیت به نظر ساده و کوچیک باعث میشن به موفقیت های بزرگتر برسیم و اعتماد ب نفسمون بره بالاتر .

    یادمه ابجی ناتنی بزرگم چارقد ریشه میزد

    اینم اولش بگم بابام دوتا زن داشت و همه تو یه خونه بودیم و خیلی هم باهم خوب بودیم یعنی انقد که من مامان بزرگمو دوست داشتم اون موقع که کوچیک بودما مامانم دوست نداشتم انقد اروم بود انقد مهربون بود که نگو دوتا جاری عین دوتا خواهر بودن همیشه باهم دوست بودن و پشت هم بودن تا وقتی که بابام مرد.و تو هرخونه ای هم یه نخاله پیدا میشه دگ شیطان از یه جا وارد میشه و دعوا راه میندازه ولی خدارو شکر از وقتی تو این مسیدم دگ همه چی عوض شده.

    خلاصه سر ریشه زدن چارقد منم کمکش میکردم و به مام یه چیزی میدادتا راضی باشیم بهش گفتم ابجی بمنم یاد بده خودم ریشه بندازم و گره هم بزنم تا منم پول جمع کنم.

    یعنی اون موقع نمیدونم چه باوری داشت گفت نه نمیشه تو نمیتونی و سخته و من چندسال دارم ریشه میزنم و تو هم باید صبر کنی .

    من باخودم گفتم چی ؟سخته؟ نه اصلا هم اینطور نیست و اشکال نداره خودم یجوری یاد میگیرم.

    چند وقت گذت و من رفته بودم خونه اون یکی ابجی نمیدونم چی شد چجوری شد اون بهم یاد داد فقط با دوسه بار تکرار یاد گرفتم و چارقدهای خودم و مامانم ریشه زدم.اون موقع قیافه ابجیم دیدنی بودا.؟!؟

    یه خاطره دگ مثل همین بود همون ابجیم میرفت کلاس سوزن دوزی و باخودش چرخ دستی قدیمی هم میبرد.باز بهش گفتم بمنم یاد میدی باز گفت سخته من این همه کلاس رفتم با خودم چرخ میبرم میارم تو هم برو کلاس.

    گفتم من حوصله کلاس ندارم حوصله ندارم برم بیام .با یه چرخ دستی سنگین ولش کن خودم یاد میگیرم تو فقط نمونه کارتو بده ببینم حتی نمیخاد بهم توضیح بدی……

    خلاصه نمونه کارشو گرفتم خودم وسایل خریدم و طرح اولیه رو کشیدم رو پارچه و شروع کردم به دوختن.خدا شاهده چیزی که اون یک ماه میرفت کلاس من تو دوروز یاد گرفتم و انجام دادم.حتی بهتر از مال اون شده بود تمیزتر و قشنگ تر.

    مامانم از من بیشتر ذوق داشت و پیش همه تعریف میکرد.باز قیافه ابجیم دیدنی بود.

    استاد الان که فک میکنم انقد از این موفقیت ها تو زندگیم داشتم که خدا میدونه.

    الان که فک میکنم هچکس نمیتونه جلو منو بگیره جز خودم این خودم بودم که خودمو کوچیک کردم اعتماد ب نفسمو پایین اوردم.اگه همینجور ادامه میدادم………ولی الانشم دیر نیست خدارو صدهزار مرتبه شکر الان این مسیرو یاد گرفتم و الان چقدر میتونم به خودم به خواسته هام به موفقیت هام سرعت بدم.

    سپاس از همه دوستان از استاد از بانو هر روز حالم بهتر میشه شادتر مییم شکرگزارترم از همتون سپاسگزارم???????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    وریا گنجی گفته:
    مدت عضویت: 2340 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز

    روز بیست و چهارم سفرنامه : به جای کوچک کردن اهدافت ، باورهات رو بزرگتر کن

    با دیدن این فایل یادم افتاد به جریان بیماری که داشتم و به زعم بهترین دکترها قابل درمان نبود و باید تا اخر عمرم دارو مصرف میکردم تا بیماریم رو کنترل کنم

    یک بیماری خود ایمنی

    تقریبا سه سال درگیر این بیماری بودم و به بهترین دکترها هم مراجعه کردم و هر جا میشنیدم یه دکتر خوب هست میرفتم ، تهران ، شیراز و غیره

    خلاصه اغا ما اینو باور کرده بودیم که این بیماری قابل درمان شدن نیست و چون امیدی به درمانش نداشتم مدام منتظر این بودم که ببینم چی میخورم حالم بد میشه ، چی میخورم حالم بهتر میشه

    اصن یه وضعی، یه چی میگم یه چی میشنوید

    مدام سرچ میکردم در موردش و تمام اون چیزایی که در مورد این بیماری دستگیرم شده بود همش محدود کننده و اینکه درمان نمیشه…

    از هشت ماه قبل که توی کامنت های قبلیم هم بهش اشاره کردم و به تضادهای زیادی برخورد کردم و کلا مسیر زندگیم عوض شد

    و وارد این مسیر الانم شدم که شکر خدا راضی ام و شرایط عالیه ، اما من شرایط عالی تر میخوام و افتخار میکنم در مقابل خدایم ادم پررویی هستم و هرچی ازش میخوام و بهم میده بازم ازش درخواست چیزای بزرگتر و با کیفیت تر میکنم

    من دوره ی تکاملم رو در زمینه ی درمان بیماریم به خوبی طی کردم و همیشه هم طی خواهم کرد اون بیماری فقط یه بیماری جسمی نبود خیلی درسها از بیماریم و داستان ها و دکتر رفتنهام یاد گرفتم و زمانیکه تصمیم گرفتم به الهامات درونی خودم گوش بدم تا نتایج سرچ و چیزایی که بیرون خودم هست ، روز به روز حالم بهتر شد و به جایی رسیدم که دیگه داروهامم جرات کردم قطع کنم چون کاملا احساس سلامتی و بهبودی میکردم

    و الان به لطف خدای مهربان حدود ۵ ماهه اگر اشتباه نکنم دارو مصرف نمیکنم دقیق یادم نیست ولی خیلی وقته دیگه دارو مصرف نمیکنم کلا هیییچ اصن همه رو طی یه مراسم باشکوهی از اتاق و زندگیم انداختم بیرون و یه مراسم ختمی هم براشون گرفتم

    این اتفاقات مثبتی که در زمینه ی بیماریم افتاد ، بخاطر رعایت کردن دوره تکاملم بود چون به الهامات گوش میدادم و میگفتم اوکی خودش بهم میگه چیکار کنم اصن به بیماری و اینا دیگه فکر نمیکردم به خودم میگفتم مگه نمیگی بیمارم خب رفتی دکتر ، الان دیگه بهش فکر نکن بزار دکترت پیگیر بیماریت باشه دیگه خودت سرچ مرچ نکن

    برو سراغ چیزایی که دوست داری

    اولین ایده این بود که برم سراغ موسیقی و با ساز دف شروع کردم و این داستان ادامه خواهد داشت

    به لطف خدای مهربان توی زمینه ی موسیقی هم عااالی عمل کردم و خداوند هم یه استاد خوب و عالی در مسیر خواسته هام قرار داده که کلی چیز خوب ازش یاد گرفتم

    بقیه داستان ها هم بماند برای فایل های دیگر خیلی خیلی زیادن وقتم اجازه نمیده کامنت زیاد بزارم تا جایی که بتونم از نتایج مثبت زندگیم کامنت میزارم

    باشد که افرادی ازین کامنت ها انگیزه بگیرن

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمدجواد نیکبخت گفته:
    مدت عضویت: 1742 روز

    بنام الله یکتا

    دوستان سلام

    استاد عزیز سلام

    حدود یک ماهه که با سایت شما آشنا شدم و تصمیم گرفتم که تمام نکاتی که استاد گفتن.رو انجام بدم .همین قدر بگم که در طی همین یکماه اتفاق بسیار عالی که واسم افتاد مثبت شدن روند عاطفی زندگیم بوده .مثبت شدن تفکرم بوده و ازین بابت خیلی راضی هستم

    با خودم و استاد و همه عزیزان سایت عهد میبندم که سال آینده درآمد ماهانه ام بیش از 10میلیون در ماه باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: