اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنشها، تحقیرهایی و برچسبهایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است، عزتنفس خود را از دست دادهایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزتنفسمان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.
زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیتهای بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیتهای او خواهد بود.
امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است، همانگونه که همنشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.
بدون ساختن عزت نفس، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی، دسترسی به عزتنفس غیر ممکن است.
این یک قانون است که، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن میرود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه، عذاب وجدان و بیارزشی است.
“احساس گناه” و “عذاب وجدان”، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز میشود و ساختن این باور، مهمترین مأموریت دوره عزت نفس است.
عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه و شرایط نادلخواه هستیم.
اگر “سنگربانی بهنام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه میدهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه میدهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی میسازد، که باور میکنی از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیی!
اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا، خواه یک رابطه توام با عشق باشد، خواه یک کسب و کار سودآور، خانهای با امکانات عالی، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگها فاصله میبینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.
به همین دلیل است که: تمام موفقیتهای زندگی ما، روی پایهای به نام عزتنفس بنا میشود.
“احساس لیاقت و ارزشمندی”، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهمترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیتها از عزتنفس شروع میشود و ساختن عزت نفس، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.
استاد عباسمنش همیشه تأکید ویژهای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیتهای خود در هر برهه از زندگیشان را، حاصل تلاشی میداند که، صرف ساختن جنبهای دیگر از عزت نفس خود داشته است.
موضوع این است که، هیچ انتهایی برای عزت نفس وجود ندارد. یعنی همیشه جنبهای از عزت نفس ساخته نشده، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازهای که آن بخش کاملتر میشود، دستاوردهایمان نیز بزرگتر میشود.
با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل میگیرد و نتایجی را وارد زندگیات مینماید که، ناکامیهای تمام سالهای گذشتهات را جبران میکند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس میکنی.
عزت نفس انتخابهای آیندهات را در هر جنبه از زندگیات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیتات و حتی میزان موفقیت مالیات را دستخوش تغییرات اساسی میکند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت، دستخوش تغییرات اساسی میگردد.
خیلی فرق میکند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!
عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را میسازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگهداشتهای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفسات نعمتها را دریافت میکنی.
تفاوت تجربهات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.
ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چارهای جز آوردنِ بهترینها به زندگیات ندارد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD456MB38 دقیقه
- فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه35MB38 دقیقه
اعتماد بنفس چیست؟ ۴
سلام
اونجایی که استاد در مورد آیه ۹۷ سوره نسا صحبت کردن منو برد به ۲ سال و خورده ای پیش.اون موقع یکسال فک کنم با استاد و قانون جذب آشنا شده بودم و هنوز این قضایا رو درک نکرده بودم و یادمه مثلا وقتی فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو دیدم،جملات رو خوب درک نکردم ولی سعیم بر این بود که حداقل بر طبق اون عمل کنم که همین قضیه تو یه جاهایی کمکم کرد.ولی واقعا آدم ضعیفی بودم.اعتماد بنفسم پایین بود.شرایط خوبی نداشتم و تغییری هم ایجاد نمیکردم نه در فکر نه عمل.و یادمه تو یه برهه کوتاهی فشار زیادی روم بود و اصلا معنی لذت از زندگی که آشنا نبودم باهاش.تازه داشت باورهام شکل میگرفت و مثل همون بذری بود که تو خاک کاشته شده.یعنی واقعا دوزخ و جایگاه نامیمون رو تو همین دنیا تجربه کردم.همشم به خاطر عدم توحید و عدم درک قوانین بود.خب الان که میبینم و خودمو با اون موقع مقایسه میکنم میگم واو چقدر من عوض شدم.چقدر توحیدی تر شدم.چقدر خدا تو زندگیم پررنگ تر شده و خدا میدونه چه اتفاقات ناب دیگه ای منتظرمه در ادامه این مسیر کار کردن روی باورهام و ایمانم.واقعا نمیدونم با چه زبونی از خدای خودم تشکر کنم چون هرچی بگم کم گفتم.اینقدر که لطف و مرحمتش بر ماست.از این نعمتی که بر ما کامل کرده.شکرت خدا جونم.
در مورد قرآن و تاثیرش بر زندگیم واقعا باید بگم که خیلی قرآن کمکم کرده تا باورهام رو بسازم و هربار با داستانهای زیباش کلی به من باور داده.واقعا این کتاب مبین و هدایتگره.
استاد گفتن وقتی در مدار غلط باشی هرچیزی رو اشتباه برداشت میکنی واقعا همینطوره.من تازه شاید ۱ سال و خورده ای هست که دارم از خوندن قرآن لذت میبرم و میفهممش تازه و میفهمم که چه گنجیه.
خدا هممونو هدایت کنه.
در پناه الله یکتا رب العالمین
سلام به همه
اعتماد بنفس چیست؟ ۱
در حین تماشا فکر کردم که واقعا کجاها من اینطوری بودم مثل استاد یا برعکسش یعنی درونگرا.
برونگرایی کمی در خودم دیدم ولی در مورد درونگرایی زمانهایی این اتفاق افتاده ولی چون آدمی بودم که از بچگی به دلیل تک فرزندی یاد گرفته بودم از تنهاییم لذت ببرم و به دلیل محدودیت رفت و آمدهامون باورهای بهتری داشتم،خیلی کم این اتفاقات افتاده و اکثرا آدم خندان و شادی بودم.حتی یادمه یه زمانی برای بعضی کارها محدود بودم ولی اینقدر شوق داشتم بابت انجامشون و یه جورایی از درون احساس میکردم که کسی نمیتونه جلومو بگیره، که همیشه هم انجامشون دادم.در گذشته اعتماد بنفسم بالا و پایین میشد چون قانون رو نمیدونستم ولی از وقتی قانون رو درک کردم حداقل این بوده که سعی کردم تا متفاوت باشم و خب خدا رو شکر خودم رو با گذشته خوب و حتی بد خودم مقایسه میکنم میبینم چقدر بهتر فکر میکنم و چقدر خودباوریم و احساس لیاقتم بیشتر شده.چقدر رفتارهام که مبنی بر باور عدم لیاقت بوده عوض شده.چقدر به دلیل بالا رفتن عزت نفسم لذت بیشتری از زندگیم میبرم.
در حال حاضر احساس میکنم قشنگ،یه ابعادی از وجودم هست که نیاز داره تا بهتر و کامل تر بشه تا نتایجم بزرگتر بشه و به زودی باز مروری کامل بر دوره عزت نفس خواهم داشت.
من تازگیا فهمیدم که یکی پاشنه آشیل هام بحث مقصر دونستن بقیس و به تازگی با پیدا کردن ترمزم تونستم نتایج خیلی عالی ای رو با اینکه یه مدت اوضاع اونطوری که میخواستم نبود،رقم بزنم.یه جورایی مچ ذهنم رو گرفتم و خوابوندم.ولی میدونم تا وقتی من فشار باورهای درست رو اعمال کنم این مچ قدرتی نداره.پس من تا آخر عمرم این فشار رو حفظ میکنم.
خالق منم.پس هرنوع احساس تنفر یا ناراحتی یا عصبانیت از کسی یعنی هنوز جای کار دارم.
خوشحالم که توی این سفر همراه شما هستم.
شاد باشید و لذت ببرید