اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنشها، تحقیرهایی و برچسبهایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است، عزتنفس خود را از دست دادهایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزتنفسمان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.
زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیتهای بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیتهای او خواهد بود.
امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است، همانگونه که همنشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.
بدون ساختن عزت نفس، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی، دسترسی به عزتنفس غیر ممکن است.
این یک قانون است که، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن میرود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه، عذاب وجدان و بیارزشی است.
“احساس گناه” و “عذاب وجدان”، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز میشود و ساختن این باور، مهمترین مأموریت دوره عزت نفس است.
عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه و شرایط نادلخواه هستیم.
اگر “سنگربانی بهنام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه میدهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه میدهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی میسازد، که باور میکنی از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیی!
اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا، خواه یک رابطه توام با عشق باشد، خواه یک کسب و کار سودآور، خانهای با امکانات عالی، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگها فاصله میبینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.
به همین دلیل است که: تمام موفقیتهای زندگی ما، روی پایهای به نام عزتنفس بنا میشود.
“احساس لیاقت و ارزشمندی”، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهمترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیتها از عزتنفس شروع میشود و ساختن عزت نفس، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.
استاد عباسمنش همیشه تأکید ویژهای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیتهای خود در هر برهه از زندگیشان را، حاصل تلاشی میداند که، صرف ساختن جنبهای دیگر از عزت نفس خود داشته است.
موضوع این است که، هیچ انتهایی برای عزت نفس وجود ندارد. یعنی همیشه جنبهای از عزت نفس ساخته نشده، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازهای که آن بخش کاملتر میشود، دستاوردهایمان نیز بزرگتر میشود.
با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل میگیرد و نتایجی را وارد زندگیات مینماید که، ناکامیهای تمام سالهای گذشتهات را جبران میکند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس میکنی.
عزت نفس انتخابهای آیندهات را در هر جنبه از زندگیات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیتات و حتی میزان موفقیت مالیات را دستخوش تغییرات اساسی میکند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت، دستخوش تغییرات اساسی میگردد.
خیلی فرق میکند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!
عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را میسازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگهداشتهای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفسات نعمتها را دریافت میکنی.
تفاوت تجربهات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.
ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چارهای جز آوردنِ بهترینها به زندگیات ندارد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD456MB38 دقیقه
- فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه35MB38 دقیقه
روز شمار تحول زندگی من
روز اول
وجدان چیزیه که ما با توجه به جامعه وخانواده وفرهنگ وکشور ودینی که در اون بدنیا میاییم شکل میگیره واگه بر خلاف اون باورهای این جامعه وفرهنگ ومذهب عمل کنیم به ما عذاب وجدان واحساس گناه داده میشه
در صورتی که اگر مثلا ما در کشور وملیت دیگه ای بدنیا میومدیم خیلی از رفتارهای ما چه بسا نه تنها گناه حساب نمیشد بلکه فضیلت هم حساب میشه
مثال شکستن بت در جوامع بودایی ودر جوامع اسلامی بسیار روشن این موضوع وجدان رو زیر سوال میبره .
یا موضوع حجاب زنان در جوامع اسلامی وغیر اسلامی .
خیلی از متر ومعیارها برای سنجش خوب بودن یا بد بودن انسانها بر اساس همین باورهای برگرفته از جامعه هست ونه براساس اصل که همان توحید وانسانیت هست.
مثلا من قبلا اگر حجاب از سرم میافتاد خودم رو سرزنش میکردم وترس عذاب جهنم روز وشبم رو به هم میدوخت.
ولی از وقتی که فهمیدم اصل حجاب چیست
از وقتی که دیدم انسانهایی که حجاب من را ندارند ولی انسانیت بیشتری دارند ودر ارامش بیشتری زندگی میکنند ودیدم که من با این حجاب نه حس نزدیکی به خداوند دارم بلکه بیشتر در شرک که همان تایید گرفتن از جامعه هست فرو میروم وحتی از اصولی که آموختم دور میشوم اینکه من مسول زندگی دیگران نیستم وهرکس خودش باید مراقب افکار خود وکنترل ذهن خود باشد داستان تحریک مردان توسط موی زن برای من تمام شده بود واینکه دیدم در جوامع غیر اسلامی زنان بی حجاب در کنار مردان چقدر در امنیت وپاکی وارامش زندگی میکنند کلا خط بطلانی روی این عقاید مذهبی من برای موضوع حجاب کشیده شد والبته بخاطر احترام به قوانین کشورم سعی میکنم حجاب را رعایت کنم ولی اگر هم جایی باشد که در آن بدون حجاب راحت باشم دیگر خودمو اذیت نمیکنم ودر صلح وارامش هستم.
یا احساس گناه برای حقالناس
چقدر این موضوع در من ریشه داشت .
بخاطر همین حقالناس چه شبهایی که تا صبح نخوابیدم .
پشت سر کسی غیبت کرده بودم وحقالناس میدانستم ومیگفتم باید برم بهش بگم واز اون حلالیت بگیرم وچون روی اینکارو نداشتم داعم درحال خودخوری وعذاب خودم بودم.
در صورتی که آگاهی الانم میگه تو اگه پشت اون شخص بدگویی کردی هرچه کردی به خود کردی وهر زمان که آگاه شدی و تصمیم گرفتی که دیگر تکرار نکنی وخودت رو بخشیدی دیگه نیازی به اینهمه خودرنجی نیست.چون اینکار تو هیچ آسیبی به اون شخص نمیتونه برسونه وتو فقط با توجه کردن به نکات منفی اون شخص فرکانس نامناسب به جهان ارسال میکنی که نتیجش اتفاقات بد در این دنیای مادی وسرانجام ناخوش در دنیای پس از مرگه.
هیچ کس نمیتونه به هیچ کس ظلمی کنه وهرکس به خودش ظلم میکنه چون ما درجهان فرکانسی زندگی میکنیم. همه ی انرژی بدی که ارسال میکنیم تحت عنوان ظلم وبدی وستم به دیگران به شکل اتفاقات ناخواسته وارد زندگیه خودمان میشود.
ما حتی نمیتوانیم در جهت خیر هم تغییری در زندگی دیگران انجام دهیم .
مثلا خودمو عذاب بدم که باید زندگی رو برای خودم سخت وطاقت فرسا کنم برای تغییر زندگی فرزندانم واگر زندگی بچه هام توی مسیر درست نباشه احساس گناه کنم که کم کاری از من بوده وخودمو سرزنش کنم مثال نوح وپسرش در قران
در این مورد به من کمک کرده.
هر جا فکر میکنم مورد ظلم کسی قرار گرفتم واحساس قربانی شدن بهم دست داده مثال برادران یوسف ودر ادامه عزیز مصر شدن یوسف نه تنها احساس قربانی شدن ندارم بلکه باور دارم که عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد.
اشتباهات وخطاها موجب رشد وپیشرفت ماست.
پس نباید از اشتباه ها اسلحه ای برای تخریب خودمون استفاده کنیم وعزت نفس خودمون رو از بین ببریم .
جهان با آزمون وخطاهای بشر پیشرفت کرده.
انسانها وقتی اشتباه کردند دنبال راه درست گشتند .
ننشستند خودشان را تخریب کنند وسرزنش کنند.
اگر من احساس گناه داشته باشم از درودیوار برای من بد میباره.
احساس بد مساوی اتفاقات بد
احساس گناه مساوی احساس بد واحساس بد مساوی اتفاقات بد
احساس گناه باعث میشه آدم خودشو دوست نداشته باشه.
یعنی عزت نفس نداشته باشه.
یعنی خودشو بی ارزش بدونه.
یعنی خودشو لایق نعمت وبرکت وپاداش خداوند ندونه.
با هر باوری که میتونم باید احساس گناه رو از خودم دور کنم .
باور بخشندگی خداوند.
باور اینکه من نمیتونم به کسی ظلمی کنم .
باور اینکه من پاره ای از خداوندم .
باور اینکه خداوند عاشق منه .
همه ی این باورها باعث میشه که احساس گناه نکنم.
درک اصول وپرهیز از حاشیه باعث میشه که در خیلی از موارد باخودم اسانگیر باشم.وبه خودم سخت نگیرم .
استاد جان در جلسه اول روز شمار خودم بگم که من از سال 97 شاگرد شماهستم ونتایج بسیار عالی گرفتم .
ولی واقعا بادیدن رشدو نتایج خواهرم ندا طلایی از روز شمار تحول زندگی مشتاق شدم که من هم لز این گنجینه ی ارزشمند ولی رایگان استفاده کنم .
این جلسه رو من بارها قبلا گوش کرده بودم ولی چقدر درک من بهتر شده از این آگاهیها.
ازشما سپاسگزارم.
من سعی میکنم برای هر جلسه چیزی رو که از اون جلسه درک کردم رو بنویسم واز اتفاقاتی که حول وحوش اون اگاهی برام اتفاق میافته بنویسم .از استفاده از اون درسها در زندگی روزمره وگرفتن نتایج در زندگی بنویسم.
خوشحالم که این مسیر زیبا رو شروع کردم.
27/8/1402
به نام رب جهانیان
سلام به استاد عزیزم وسلام به خانم شایسته ی مهربانم وتمام همکلاسیهای خودم در دانشکده قوانین جهان هستی کلاس استاد عباس منش
جلسه ی اول قسمت اول روز شمار تحول زندگی من
قانون میگه احساس خوب =اتفاقات خوب و
احساس بد وناخوب= اتفاقات ناخواسته وبد
حالا وقتی این قانون مرکز زندگیمون باشه وکل زندگیه ما حول این مرکز بچرخه ما در مدار درست داریم حرکت میکنیم وهدایت شده هستیم وحالا اگر جایی از مداری که حول این مرکز میچرخه خارج شدیم یعنی از مدارمون خارج شدیم وطبق قانون عمل نکردیم ودیگه شامل یُضِلٌّ مَن یَشَآءُ هستیم نه وَیَهْدِى مَن یَشَآءُ»
درک من از این قانون اینه که هرچیزی هرعاملی هر اتفاقی هر آدمی هر ایده ای هر شرایطی هر موضوعی وخلاصه هر هری باعث بد شدن احساس من بشه منو از مدار درستم خارج کرده ودر مدار نامناسب که در اون پر از اتفاقاتی ناخواسته وناخوب هست وجود داره،قرار میده.
حالا دونستن ودرک کردن این قانون یه بخشه وحالا نحوه ی عمل کردن به این قانون هست که مارو جزو هدایت شدگان قرار میده وبه سمت مدارومسیر درست هدایت میشیم.مسیری که صراط مستقیمه در اون پر از نعمت و خیر وبرکته ومسیر گمراهان نیست.
یکی از موضوعاتی که موجب احساس بد ما میشه احساس گناه و عذاب وجدان هست که این احساس ناخوشایند مارو در مداری قرار میده که چرخه ای از اتفاقات ناخواسته ودرد آور دراون وجود داره .
حالا طبق قانونی که استاد در دوره ی عزت نفس جلسه ی اول آموزش دادند ما نباید دنبال این باشیم که چرا این احساس گناه در ما ایجاد شده وبهترین کار اینه که دنبال این باشیم که چطور این احساس رو به احساس بهتر تغییر بدیم…
دراین فایل استاد به صورت ریشه ای این موضوع رو برای ما حل کرده .واین چگونگی رو برای ما روشن کرده .
بررسی ریشه ی وجدان:
اصلا این وجدان چیه وکی تعریفش کرده که حالا ما با یه سری رفتارا دچار عذاب این وجدان بشیم واز طرف این وجدان مورد اذیت وعذاب خودمون بشیم….
من برداشت شخصی خودم رو از این فایل نوشتم.
به نظرمن وجدان یه چهارچوبه محدوده از مجموعه ای از رفتارهایی که طبق فرهنگ وسنت وباور مردم یه سرزمین تعریف شده ومشخص شده ودر هر فرهنگی با فرهنگ دیگر متفاوت هست.
ودر واقع از انسان یه مقلد میسازه که از این چهارچوب تقلید کنه و کاری هم به درست وغلط بودن اون رفتار نداشته باشه .
خوب این تعریف با شناختی که من از انسان دارم مغایرت داره.
انسان موجودی است با قدرت تشخیص وقدرت تصمیم واراده وقدرت تفکر ورسیدن به آگاهی چرا باید چشم وگوش بسته هر آنچه به او گفته شود بپذیرد واگر خلاف این گفته عمل کند دچار خودسرزنشی وکم ارزشی وتخریب خود شود؟!!!!
حالا در بعضی از جوامع ،بعضی از رفتارها رو کردن در چهارچوب قانون اون جامعه ومیگن هرکس طبق این قانون عمل نکنه باید هم دچار عذاب وجدان بشه وهم گناه کرده وهم مجازات مدنی واجتماعی داره .مثل خوردن مشروبات ویا حجاب زنان ودختران
حالا من سوالم از خودم واز اینا اینه که قانون رو برای من تعریف کنید اصلا چرا قانون در جامعه وضع میشه ؟!
از نظر من قانون مشخص کردن یه چهارچوبه رفتاری هست که اگر کسی طبق اون عمل نکنه به حقوق دیگر افراد تعدی میکند وبه اصطلاح عامیانه ظلمی میشود وحقی ضایع میشود.
حالا اگر کسی حجاب نداشته باشد ودر جامعه ظاهر شود و در میان مردان پاک سیرت وپاک صورت قرار بگیرد که طبق فرهنگ وادب خانوادگی ودینی خودشان بر نگاهشان حجابی باشد (استاد در فایل حجاب به تازگی روی سایت اومده خیلی عالی این موضوع رو طبق آیات الهی توضیح دادن)حالا چه حقی از مرد ویا زنی که تقوا وکنترل ذهن داره ،اینجا ضایع میشه ؟!
دوستان زحمت میکشن واین قانون مندرآوردی رو با قانون راهنمایی ورانندگی مقایسه میکنند .
خوب منم مقایسه میکنم که مشخص بشه:
مثلا طبق قانون راهنمایی ورانندگی هرکسی از چراغ قرمز عبور کند تخطی کرده وجریمه دارد.اما چرا این جرم محسوب میشود طبق تعریف من از قانون چرا این قانون حساب میشود؟، چون کاری یه شخص خطاکار نداریم خوب اون هم مثل شخص بی حجاب از نظر عالمین ما خطا کرده اما آیا در این موضوع اشخاصی که چراغ برای انها سبز است وتردد مجاز هست میتوانند با کنترل ذهن ونگاهشان از این خطر جانی ومالی نجات پیدا کنند .میتوانند با اعراض از رد شدن این راننده متخطی از جان ومال خود محافظت کنند ؟!
اینجا جواب چیست؟
خیر تا طرف به خودش بجنبه میبینه زیر چرخ های اتومبیل فرد خطاکار له شده …
به نظر من قانون چیزی ست که با سلامت جسم وروح جامعه وامنیت جامعه ارتباط مستقیم دارد.
ووقتی ما به عنوان الگو کشورها وجوامع دیگرو میبینیم که چطور با وجود بی حجابی وحتی استفاده از الکل درامنیت وسلامت اجتماعی کنار هم زندگی شاد ودور از حاشیه دارند به درست وغلط بودن این قوانین در مملکت خودمان شک میکنیم وحتی برعکس با وجود داشتن حجاب کامل در برخی از زنان رفتارهای نابهنجاری از انها وحتی از مردان در برخورد با این خانم ها میبینیم که به درستی ونادرستی این حجاب شک میکنیم که چطور مصونیتی نداشته نه برای اون زن ونه برای اون مرد!!!!!!
حالا حجاب تنها یکی از مسائلی هست که در جامعه ی ما چهارچوب وجدانی پیدا کرده وهرکس خواسته یا ناخواسته انجام ندهد دچار عذاب وجدان میشود بخاطر باورهای غلط مذهبی.
ولی حجاب یک سلیقه است .یک علاقه برای نوع پوشش هست .شاید بسیاری از خانمها حتی در جوامع اروپایی وآمریکا به خاطر اینکه گاهی اوقات در حجاب خودرا بیشتر دوست دارند ویا زیباتر میبینند حجاب داشته باشند ولی این به این معنی نیست که از نگاه انها نداشتن حجاب جرم وخطاست وشاید خودشان هم، در بعضی جاها بی حجاب ظاهر شوند واصلا خودرا سرزنش ومحکوم نکنند.
به قول استاد اصلا معنی حجاب رو درست درک نکردیم.
حجاب طبق اگاهی الان من نوع پوشش ظاهری نیست
بلکه نوعی کنترل ذهن وپوشش ذهنی وافکاری ست .نوعی مراقبت از آلودگی ذهنی واحساسی ست.
نوعی پرده نهادن بر افکار است نوعی فیلترینگ افکاری واحساسی ست.
نوعی حاعل است بین افکار بد وخوب
نوعی حاعل است بین احساس پاک وناپاک
جهان ما یک جهان فرکانسی است .
ما همه انرژی وروح هستیم.
کالبد فیزیکی ما هم تحت تاثیر روح ما قرار دارد.
چه افکار واحساسات مهار نشده ای وجود دارد که حتی از ورای حجاب کامل یک زن بدون حتی تاچ کردن ولمس اون زن این جسم مرد را دچار بیماری خود ارضایی میکند .اینجاست که جسم وفیزیک ارزش خودرا از دست میدهد وتنها روح انسان مطرح است .
اگر آن مرد بتواند بر نفس خود تسلط پیدا کند و افکارش را به سمت پاکی هدایت وکنترل کند وروحش را لز ناهماهنگی با ذهنش دربیاورد قطعا در مسیر درست قرار میگیرد.
خوب فکر میکنم در مورد حجاب حداقل برای خودم سالهاست از سال ۹۷ که با استاد اشنا شدم همه چیز برای من روشن شده حتی زمانی که با دوربینهای راهنمایی ورانندگی حجاب من را داخل خودروی شخصی من کنترل میکردند وجریمه وهشدار وحتی مراجعه به پلیس امنیت .من ایمان داشتم به درستی وپاکی کارم وجریمه هارو پرداخت کردم به پلیس امنیت هم مراجعه کردم ولی کار خودم را هم انجام دادم.ازادی خط قرمز شاگردان استاد است.
حالا فقط بخاطر ایجاد نشدن مزاحمت های این نهادها .وسلب آسایش از من ،رعایت میکنم .
استاد عزیزم شما در مورد خیلی چیزها به ما آموزش دادین که چطور وبا چه نگاهی خودرا از احساس گناه بیرون بکشیم که حقیقتا مثل باتلاقی ست که انسان را می بلعد…
مثلابحث حق الناس که فکر میکنم همه ی ما ۹۰ درصد احساس گناهمون بهخاطر این باور بود که ما به کسی ظلمی کردیم .زندگیه کسی تحت تاثیر رفتار ما خراب شده .یا از کسی حقی ضایع کردیم.واستاد با فرستادن ما به سرچ حق الناس در قران وهمینطور مرور قانون فرکانس که زندگیه هرکس فقط تحت تاثیر باورها وافکار هرشخص تغییر میکنه وما نه میتونیم به کسی کمک کنیم که در مدار کمک ما نباشه ونه میتونیم زندگیه کسی رو تخریب کنیم وقتی شخص در مدار درستی باشه .این یه قانونه .
خوب حالا که من قانون رو فهمیدم طبق این قانون با دیگران رفتار میکنم وچه قدر در رفتارم دقت میکنم چون اینجا خود من مطرح هستم نه دیگران میدونم اگر افکارم واحساسم ورفتارم خوب ومناسب باشه به صورت مستقیم لاجرم در زندگی خودم تاثیر مثبت میذاره واینجوری از کسی توقع جبران یا تشکر ندارم واگرهم دچار اشتباهی شدم در مورد دیگران میدونم که این اشتباه هیچ تاثیری روی زندگی اونها نداره که بخوام دچار عذاب وجدان بشم وخودمو بخاطر حق الناس سرزنش کنم بلکه میدونم اون خطا واشتباه وحتی فکر نامناسب ورفتار نادرست فقط زندگی خودن رو تجت الشعاع قرار میده چه در این دنیا وچه در آخرت.وچقدر اینطوری دقت بیشتری میکنم در اعمال ورفتار خودم با سایرین.
وچقدر از بند احساس گناه رهایی پیدا میکنم .
وبه قول استاد دردوازده قدم چقدر بارهای سنگینی که روی گاری زنگ زده گذاشتیم وبه دوش میکشیم رو با این دیدگاه وخلاصی از احساس گناه پایین میرزیم وبارمون سبک تر میشه وچرخ زندگی مون رونتر میچرخه .چون با رهایی از هر احساس بد ورسیدن به احساس خوب چرخ زندگیمون روغن کاری میشه.
وهمین تمرین اهرم رنج ولذت چقدر میتونه به ما کمک کنه وحالا که دارم خوب فکر میکنم من ناخوداگاه در مورد هرمسله ای که دچار احساس بد میشم دارم از این اهرم استفاده میکنم .سریع به خودم میگم ببین لیلا داره احساست بد میشه ها واتفاقات بدی بوجود میادا پس سریع احساست رو درست کن حالتو خوب کن .رها کن .باور درستشو پیدا کن ویا بساز. خلاصه من نمیدونم با هرچی که میتونی احساست رو کمی بهتر کن وحالا میبینمم که استاد اینو به شکل تمرین اهرم رنج ولذت اینجا چقدر عالی توی ذهن من حک کرد.
احساس بد درمورد گناه
احساس بد در مورد حق الناس
احساس بد در مورد ظلم به دیگران
احساس بد در مورد از دست دادن
احساس بد در مورد اتفاقات ناخواسته
احساس بد در مورد هزاران هزار مورد دیگر که همش بازی ذهنه برای اینکه فرکانس مارو پایین بیاره وما رو از اتصال به منبع وخداوند دور کنه ودر واقع اتصال ما به خداوند فقط با احساس خوب اتفاق میافته ودر فرکانس پایین مدار ماهم پایین میاد ودر مدار پایین اتفاقات جالب ودلخواه نیست.در مدار پایین رشد وپیشرفت نیست .در مدارهایی که از لحاظ فرکانسی پایینه نعمت وثروت وخیر وبرکت هم به همون میزان کمه .
استاد جان چقدر اون قسمت حرفهاتون در مورد امام حسین وشهادتشون برای من تاثیر گذار بود والان در محرم هستیم واین اگاهیها برای من بسیار موثرتر از سخنان مداحان وعلمایی هست که سه ساله حتی یه کلمه از حرفهاشون رو دیگه گوش نکردم که اونها با مظلوم وضعیف نشون دادن امام حسین وخریدن ترحم از ما عزاداران برای اون عزیزان چقدر مارو از مسیر درست خارج میکردند.
ومثال های قرآنی شما که در مورد حضرت یوسف فرمودین که عدو شود سبب خیر .
ودر مورد حضرت موسی که حتی با قتل یک انسان مورد لطف ورحمت الهی طبق قانون فرکانس قرار گرفت وبه پیامبری رسید.
استاد جان واقعا وقتی که ما به هر موضوعی در زندگی خودمان وحتی در قران که دفترچه ی راهنمای زندگی درست برای ماست نگاه فرکانسی داشته باشیم خیلی از معما ها حل میشود وپازل ها کنار هم درست قرار میگیرد ومارا از گمراهی بیرون میآورد.
واین است معنای هدایت خداوند که حتی این هدایت هم دست خودمان است که با کنترل ذهنمان وبا کنترل ورودی هایمان وتغییر دیدگاه وباورهایمان،وبا خوب شدن احساسمان در غالب اوقات زندگی ،در فرکانس مناسب مدار مناسب قرار میگیریم مدار مناسب همون مسیری هست که مثل جنگل سرسبز میمونه که یه مسیر صاف واسفالت شده داره که در سرازیری هست وما سوت زنان،وبشکن زنان از این مسیر عبور میکنیم ولذت میبریم .واین جا ست که ما هدایت شده ایم نه رها شده ونه گمراهان.
مسیری که من به لطف الله مهربان وبه برکت آگاهیهای اموزشهای استاد عزیزم سید حسین عباس منش در اون به مدت ۳ ساله که قرار گرفتم وهر چی جلوتر میرم وتکاملم رو طی میکنم وبیشتر گوش میکنم وانجام میدم نعمت ها وثروت ها وبرکت ها بزرگتر وبیشتر میشه واین مسیر انتهایی نداره .
خدایا شکررررررت که هستی .
با سلام وعرض تشکر از استاد عزیز وخانم شایسته که یک فرصت دوباره به ما داده شد تا مروری به آگاهی های سفرنامه داشته وآنها را با گوشت وپوست واستخوان خودمان عجین کنیم. به نظر مبحث باور عزت نفس یه کلیتی توش هست که همه ی باورهای دیگه رو پوشش میده واگه روی این باورمون کار کنیم واون رو تبدیل به یک باور قدرت مند کنیم، خیلی باورهای محدود کننده زیر این باور قوی دفن میشن…..
کسی که به این مهم برسه که من ذرهای هستم از وجود خداوند مثل یه قطره از اقیانوس، تمام ویژگیهای خداوند رو توی وجودم دارم، که بارزترین اون، قدرت خلق زندگی هست، وما هدف از زندگی روی زمین رو هم براساس تجربه ی همین ویژگی خداوند به ما ارزانی داشته واین هم با تقاضای خود انسان بوده چون ما در جهان قبل فضایی برای تجربه ی این توانایی نداشتیم، چون تواونجا هرچه خواسته بشه همون لحظه هست ونیازی به خلق کردن ما نبوده، پس ما بازداشتن این توانایی وارد این جهان شدیم، واین خلق رو ما با قانون فرکانس، انرژی، احساس، جذب، مدار، که همه ی اونها هم توی یک سیستم کار میکنن انجام میدیم……
حالا دوستان، به نظر شما موجودی که با این قدرت وتوانایی خلق شده وبه این جهان فرکانسی هدایت شده، با دونستن این آگاهی وایمان به اون
1.ایا خودشو رو لایق بهترین کیفیت از زندگی در تمام جنبه ها، «مالی وثروت، سلامتی وزیبایی، روابط خصوصی وخانوادگی واجتماعی، روابط معنوی با خداوند» نباید بدونه؟! ?
2.ایا باید نگران تموم شدن یا کم شدن یا نبودن ثروتها وفرصتهاوامکانات در جنبه های مادی، واز دست رفتن رابطه هادر جنبه ی روابط باشه؟! ?
3.ایا باید خودش رو دچار حسادت نسبت به موقعیت دیگران کنه وازروی حسادت شروع به غیبت کردن از دیگران کنه??
4.ایا باید به خاطر خود کم بینی وبرای اثبات «خودکم» به دیگران، یا شروع به انتقاد نابجا از مردم یا انجام کارهای عجیب وغریب برای دیده شدن کنه??
5.ایا باید چشم به توجه دیگران بدوزه واز اونها توقع مساعدت ویاری داشته باشه واگر نبود دچار احساس بد ونفرت از دیگران بشه??
6.ایا بایدواسه انجام هرکاری روی کمک دیگران حساب کنه?
7.ایا بایدواسه انجام ایده هاش وتصمیماتش توی زندگی، تن به هر «ذلت وخواری» بده??
8.ایا بایدواسه انجام هر خدمتی به دیگران بجای اینکه اون کاررو برای خوب کردن حال خودش انجام داده باشه واسه تایید شدن یا واسه مورد تشکر وتحسین دیگران انجام بده وحالا که از مردم چنین برخوردی دیده، دچار منت گذاشتن، دچار دشنام، دچار پشیمونی بشه وکار خوبش رو بی ارزش کنه??
9.ایا واسه بدست آوردن پول و ثروت واسه ساختن زندگی باید به فکر کلاهبرداری ودزدی ورانت وپارتی بازیو ورشوه گرفتن ورشوه دادن وهزار تا راه ناجور دیگه گشت؟??
10.ایا برای تغییر زندگیه خودمون باید واسه تغییر دیگران بجنگیم واخرم دست از پا دراز تر، توی دادگاه خانواده، یا هر جای دیگه، کسی رو که اینهمه خواستیم عوضش کنیم، چون فکر میکردیم اون شخص باید تغییر کنه تا ما زندگیمون درست شه واخرشم جدا بشیم???
………….
وهزاران آیا ی دیگه که جوابش توی یه باوره، اونم اینه که ای انسان، تو اشرف مخلوقات هستی، تو شایسته ی بهترینها هستی، زمین وآسمان مسخر توست، تو زیباترین والاترین خلقت خداوندی، تو مثل همان منبعی که ازآن میباشید واز جنس آن، قدرت خلق داری وهر آنچه بخواهی میتوانی داشته باشی وخلق کنی، پس نگران چه هستی، آرام باش واز فرصتی که به تو داده شده استفاده کن ولذت ببر، وهرانچه در نزد دیگران میبینی، توهم میتوانی داشته باشی، چراکه همه ی انسانها به یک اندازه به این منبع «خداوند» دسترسی دارند وفقط وفقط با فرکانسهای مان واحساسی که در هر لحظه داریم، در مدارهای مختلفی قرار گرفته ایم که فاصله ی ما با خداوند اینگونه تعریف میشود وهرچه این فاصله نزدیکتر شود، قدرت خلق ما قوی تر خواهد بود، مثل داستان نور وفاصله ی نور از منبع نور که هر چه این فاصله بیشتر است روشنایی کمتر هرچه به منبع نور «لامپ» نزدیکتر شویم روشنایی بیشتر وقویتر است، ??
ودوستان نازنینم، به نظر من با توجه به آموخته هایم از استاد گرانقدرم وعزیز دلم خانم شایسته وهمچنین خواندن نظرات خود شما عزیزان بهترین روش وسیعترین روش برای کم کردن فاصله ی فرکانسی خودمان به منبع انرژی وتوانایی خلق زندگیه ایده آل، تقویت عزت نفس وبالا بردن اعتماد به نفس و یاد آوری هر لحظه ی توانایی ذاتی وشایستگیهای الهیان است،…
عاشق همتونم، خیلی دوستتون دارم???
سلام به دختر عزیزم
چقدر از خوندن کامنت شما لذت برم .
چه ادبیات قدرتمندی داری عشقم.
چقدر نتایج خوبی در زمینه عزت نفس گرفتی .بهت تبریک میگم دختر قشنگم.
واقعا همینطور هست که شما درک کردین .همه ی ما بهترین سالهای عمرمون رو درگیر احساس گناه بودیم ولی خداروشکر این جزیی از مسیر تکامل ما بوده واگر این تضادها نبود شاید در خواست هدایت از طرف خدارو نداشتیم وبرای همه ی عمر در ناآگاهی به سر میبردیم .شیرینترین وارزشمند ترین چیزی که همه ی ما در این سایت بهش میرسیم اگاهی وشناخت خداوند وچگونگی طی کردن درست مسیر زندگیمون هست ما در اینجا به خود شناسی وخداشناسی میرسیم .ما دراینجا با درک قانون به مهر بی مثال خداوند وعدالت خداوند میرسیم وبه قدرتی خداوند عادل به هر کس عطا کرده تا طبق قانون زندگی خودش را آنطور که میخواهد خلق کند.
ومن خداروشکر میکنم که شما هم به این درک ارزشمند از قانون جهان هستی رسیدین. این بهترین مسیر زندگیست .عزیزم همیشه در این مسیر بمان .