«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنش‌ها‌‌، تحقیرهایی و برچسب‌هایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است‌، عزت‌نفس خود را از دست داده‌ایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم‌، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزت‌نفس‌مان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.

زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیت‌های بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیت‌های او خواهد بود.

امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس‌ داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است‌، همانگونه که هم‌نشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.

بدون ساختن عزت نفس‌، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی‌، دسترسی به عزت‌نفس غیر ممکن است.

این یک قانون است که‌، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن می‌رود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه‌، عذاب وجدان و بی‌ارزشی است.

“احساس گناه” و “عذاب وجدان”‌، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز می‌شود و ساختن این باور‌، مهم‌ترین مأموریت دوره عزت نفس است.

عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم‌، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه  و شرایط نادلخواه هستیم.

اگر “سنگربانی به‌نام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد‌، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه می‌دهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه می‌دهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی می‌سازد‌، که باور می‌کنی از عهده‌ی انجام هیچ کاری برنمی‌آیی!

اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی‌، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا‌، خواه یک رابطه توام با عشق باشد‌، خواه یک کسب و کار سودآور‌، خانه‌ای با امکانات عالی‌، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگ‌ها فاصله  می‌بینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.

به همین دلیل است که: تمام موفقیت‌های زندگی ما‌، روی پایه‌ای به نام عزت‌نفس بنا می‌شود.

“احساس لیاقت و ارزشمندی”‌، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهم‌ترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیت‌ها از عزت‌نفس شروع می‌شود و ساختن عزت نفس‌، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.

استاد عباس‌منش همیشه تأکید ویژه‌ای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیت‌های خود در هر برهه‌ از زندگی‌شان را‌، حاصل تلاشی می‌داند که‌، صرف ساختن جنبه‌ای دیگر از عزت نفس خود داشته است.

موضوع این است که‌، هیچ انتهایی برای عزت نفس‌ وجود ندارد. یعنی همیشه جنبه‌ای از عزت نفس ساخته نشده‌، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازه‌ای که آن بخش کاملتر می‌شود‌، دستاوردهای‌مان نیز بزرگ‌تر می‌شود.

با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل می‌گیرد و نتایجی را وارد زندگی‌ات می‌نماید که، ناکامی‌های تمام سالهای گذشته‌ات را جبران می‌کند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس می‌کنی.

عزت نفس انتخاب‌های آینده‌ات را در هر جنبه از زندگی‌ات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیت‌ات و حتی میزان موفقیت مالی‌ات را دستخوش تغییرات اساسی می‌کند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت‌، دستخوش تغییرات اساسی می‌گردد.

خیلی فرق می‌کند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!

عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را می‌سازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگه‌داشته‌ای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفس‌ات نعمتها را دریافت می‌کنی.

تفاوت تجربه‌ات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.

ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چاره‌ای جز آوردنِ بهترین‌ها به زندگی‌ات ندارد.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    456MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه
    35MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عباسعلی ملک» در این صفحه: 9
  1. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3946 روز

    با سلام

    استاد عباس منش عزیز، بابت فایل چهارم شما و شفاف سازی بهتر موضوع خیلی خیلی سپاسگذارم.

    در این میان یک سوال برایم پیش آمد که امیدوارم در برنامه های بعدی تان به آن بپردازید.

    اینکه عرض کردید که فرد با گناه و ضایع کردن حق دیگران در واقع به خودش ظلم میکند یعنی چی! چطوری در حق خودش ظلم میکند؟ آیا از لحاظ مادی ظلم میکند یا از بعد غیرمادی (روح)؟ آیا این موضوع را با تمام وجود درک کرده اید! و مثالی برایش دارید؟ من میخواستم این سوال رو در قسمت عقل کل مطرح کنم ولی دیدم همین جا بهترین مکان برای طرح این سوال است. فکر میکنم این سوال در ذهن دوستان دیگر هم ایجا شده باشد. البته من خودم این موضوع را درک کرده ام و فهمیده ام که ما با گناه و ضایع کردن حق دیگران به روح خودمان ظلم میکنیم و و اجازه نمیدهیم بزرگتر شود و به بزرگی روح خدا (در آن لحظه ای در ما روح دمیده) برسد، هرچند روح خدا نیز پیوسته در حال گسترش است و ما به آن نمیرسیم.

    در رابطه با بحث دعا هم فقط یک قسمت از سخنرانی دکتر الهی قمشه ای را برای شما و دوستان نقل میکنم که خالی از لطف نیست: ایشان در یکی از سخنرانی هایشان عرض کردند که دعا از طریق شکستن مرزهای فضا و زمان و مکان باعث میشود به آن لحظه ای برسد که شما هنوز به این جهان مادی پا نگذاشته اید و باعث می شود کاتبان چیزی دیگری برای شما بنویسند و الطاف خداوندی بعد از ورود به جهان مادی شامل حال شما شود و اثر دعا بعد از لحظه ی دعا برای شما ظهور میکند و به وقوع خواهد پیوست.

    اینکه در این فایل عرض کردید دنیا نسبت به آخرت خیلی کوچک تر است و فیلم های هالیوودی هم فقط این دنیا را نشان میدهند کاملا درست است. در این زمینه الهامی به من شد که این موضوع را درک کردم که برای شما و دوستان نقل میکنم. همیشه از زمان کودکی این سوال در ذهنم بود که چرا پیامبر و امامان ما همواره میگویند که این دنیا مثل قفس است! این سوال خیلی ذهن منو مشغول کرده بود تا اینکه؛ روزی در اتاقم مشغول مطالعه بودم که مگس بزرگی وارد اتاقم شد و با اینکه جثه آن نسبت به اتاق کوچک بود و اتاق هم برای او بزرگ بود ولی احساس میکرد در زندان افتاده و مدام خود را به در و دیوار میکوبید تا خود را از اتاق بیرون کند. خلاصه پس از کش و قوس فراوان پنجره را برایش بیشتر باز کردم تا از اتاق بیرون برود و بعد از اینکه خود را چندبار دیگه به در و دیوار کوبید از اتاق بیرون رفت و من از پنجره با نگاهم دنبالش کردم و می دیدم چقدر آزاد پرواز میکند و هی مانور می داد و من احساس کردم که او از زندان آزاد شده است و این اتاق برای او نسبت به فضای بیرون واقعا زندان بوده است و در این فکر فرو رفتم که نسبت ما به دنیا مثل نسبت مگس است به اتاق، یعنی وقتی از این دنیا خارج شدیم و با دنیای بزرگ دیگر ( آخرت و برزخ و قیامت و بهشت و جهنم) و آسمانها آشنا شدیم، تازه خواهیم فهمید که این دنیایی که در آن زندگی می کردیم واقعا مثل قفس بوده است (الحمدالله بر توفیق درک این حکمت).

    موضوع دیگه که در باب استغفار عرض کردید و مثال سیستم دانشگاه رو زدید و گفتید که استغفار دیگران برای شخص گنهکار پذیرفته نمی شود کاملا درسته و من بازم هم این را درک کرده ام. من همیشه بر این باور بودم که خلقت شیطان فقط یه نقشه ی درست و حسابی از سوی خدا بوده که از شیطان به عنوان طعمه ای برای آزمایش اختیار انسانها استفاده کند و یه جورایی دلم براش میسوخت و باورتون نمیشه گاهی اوقات یه حسی بهم میگفت از خدا بخواه که ببخشتش و حتی از خدا میخواستم که ببخشتش ولی یه حسی ته دلم میگفت ما یک روز حقیقت این موضوع را به تو نشان میدهیم که شیطان قابل بخشش نیست (باور کنید حقیقته محضه و هرکسی هم که خواست مسخره کنه و بخنده ایرادی ندارد). این موضوع تو ذهنم بود تا اینکه یه روز به کتابی برخوردم که توی اون این داستان نوشته شده بود که شیطان روزی رفته بوده پیش حصرت موسی یا خضر (دقیقا یادم نیست) و به اون حضرت گفته بوده که به خدا بگو منو ببخشه و من میخوام واقعا توبه کنم و برگردم. آن حضرت هم قضیه رو به خدا میگوید و خداوند به آن حضرت میگوید شیطان هیچ وقت بر نمی گردد ولی آن حضرت اسرار میکند که شیطان واقعا میخواهد برگردد و … ، خدا هم به آن حضرت میگوید پس یک راه وجود دارد که برگردد و آن هم این است که در مقابل تو سجده کند. وقتی آن حضرت ماجرا را برای شیطان تعریف میکند که خدا چه دستوری داده است شیطان دوباره از سجده بر انسان امتناع میکند و دوباره او را تهدید میکند که از راه راست بیرونش خواهد کرد و ادامه داستان…. ، بعد از خواندن این داستان وقتی اون حسی که گفتم میومد میگفت برای شیطان هم طلب آمرزش کن، دیگه به حرفش گوش نمیدادم و بهش میگفتم اول سجده کن تا برات دعا کنم، این حس چندین بار دیگه سراغ من اومد ولی من وقتی میگفتم سجده کن دیگه محو میشد و بعد از چندبار دیگه برای همیشه محو شد. این یک الهام و داستان واقعی بود.

    استاد یه خواهش دیگه هم ازتون داشتم واونم اینه که یه برنامه تو قسمت VIP بگذارید و در اون بگید که چطور قرآن رو مثل شما موشکافانه بخونیم و چطور فیلم ها رو مثل شما باریک بینانه ببینیم! درکل چطور هرچه زودتر دراین مدار قرار بگیریم تا درک بهتری داشته باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3946 روز

    با سلام

    استاد عباس منش عزیز، بابت فایل چهارم شما و شفاف سازی بهتر موضوع خیلی خیلی سپاسگذارم.

    در این میان یک سوال برایم پیش آمد که امیدوارم در برنامه های بعدی تان به آن بپردازید.

    اینکه عرض کردید که فرد با گناه و ضایع کردن حق دیگران در واقع به خودش ظلم میکند یعنی چی! چطوری در حق خودش ظلم میکند؟ آیا از لحاظ مادی ظلم میکند یا از بعد غیرمادی (روح)؟ آیا این موضوع را با تمام وجود درک کرده اید! و مثالی برایش دارید؟ من میخواستم این سوال رو در قسمت عقل کل مطرح کنم ولی دیدم همین جا بهترین مکان برای طرح این سوال است. فکر میکنم این سوال در ذهن دوستان دیگر هم ایجا شده باشد. البته من خودم این موضوع را درک کرده ام و فهمیده ام که ما با گناه و ضایع کردن حق دیگران به روح خودمان ظلم میکنیم و و اجازه نمیدهیم بزرگتر شود و به بزرگی روح خدا (در آن لحظه ای در ما روح دمیده) برسد، هرچند روح خدا نیز پیوسته در حال گسترش است و ما به آن نمیرسیم.

    در رابطه با بحث دعا هم فقط یک قسمت از سخنرانی دکتر الهی قمشه ای را برای شما و دوستان نقل میکنم که خالی از لطف نیست: ایشان در یکی از سخنرانی هایشان عرض کردند که دعا از طریق شکستن مرزهای فضا و زمان و مکان باعث میشود به آن لحظه ای برسد که شما هنوز به این جهان مادی پا نگذاشته اید و باعث می شود کاتبان چیزی دیگری برای شما بنویسند و الطاف خداوندی بعد از ورود به جهان مادی شامل حال شما شود و اثر دعا بعد از لحظه ی دعا برای شما ظهور میکند و به وقوع خواهد پیوست.

    اینکه در این فایل عرض کردید دنیا نسبت به آخرت خیلی کوچک تر است و فیلم های هالیوودی هم فقط این دنیا را نشان میدهند کاملا درست است. در این زمینه الهامی به من شد که این موضوع را درک کردم که برای شما و دوستان نقل میکنم. همیشه از زمان کودکی این سوال در ذهنم بود که چرا پیامبر و امامان ما همواره میگویند که این دنیا مثل قفس است! این سوال خیلی ذهن منو مشغول کرده بود تا اینکه؛ روزی در اتاقم مشغول مطالعه بودم که مگس بزرگی وارد اتاقم شد و با اینکه جثه آن نسبت به اتاق کوچک بود و اتاق هم برای او بزرگ بود ولی احساس میکرد در زندان افتاده و مدام خود را به در و دیوار میکوبید تا خود را از اتاق بیرون کند. خلاصه پس از کش و قوس فراوان پنجره را برایش بیشتر باز کردم تا از اتاق بیرون برود و بعد از اینکه خود را چندبار دیگه به در و دیوار کوبید از اتاق بیرون رفت و من از پنجره با نگاهم دنبالش کردم و می دیدم چقدر آزاد پرواز میکند و هی مانور می داد و من احساس کردم که او از زندان آزاد شده است و این اتاق برای او نسبت به فضای بیرون واقعا زندان بوده است و در این فکر فرو رفتم که نسبت ما به دنیا مثل نسبت مگس است به اتاق، یعنی وقتی از این دنیا خارج شدیم و با دنیای بزرگ دیگر ( آخرت و برزخ و قیامت و بهشت و جهنم) و آسمانها آشنا شدیم، تازه خواهیم فهمید که این دنیایی که در آن زندگی می کردیم واقعا مثل قفس بوده است (الحمدالله بر توفیق درک این حکمت).

    موضوع دیگه که در باب استغفار عرض کردید و مثال سیستم دانشگاه رو زدید و گفتید که استغفار دیگران برای شخص گنهکار پذیرفته نمی شود کاملا درسته و من بازم هم این را درک کرده ام. من همیشه بر این باور بودم که خلقت شیطان فقط یه نقشه ی درست و حسابی از سوی خدا بوده که از شیطان به عنوان طعمه ای برای آزمایش اختیار انسانها استفاده کند و یه جورایی دلم براش میسوخت و باورتون نمیشه گاهی اوقات یه حسی بهم میگفت از خدا بخواه که ببخشتش و حتی از خدا میخواستم که ببخشتش ولی یه حسی ته دلم میگفت ما یک روز حقیقت این موضوع را به تو نشان میدهیم که شیطان قابل بخشش نیست (باور کنید حقیقته محضه و هرکسی هم که خواست مسخره کنه و بخنده ایرادی ندارد). این موضوع تو ذهنم بود تا اینکه یه روز به کتابی برخوردم که توی اون این داستان نوشته شده بود که شیطان روزی رفته بوده پیش حصرت موسی یا خضر (دقیقا یادم نیست) و به اون حضرت گفته بوده که به خدا بگو منو ببخشه و من میخوام واقعا توبه کنم و برگردم. آن حضرت هم قضیه رو به خدا میگوید و خداوند به آن حضرت میگوید شیطان هیچ وقت بر نمی گردد ولی آن حضرت اسرار میکند که شیطان واقعا میخواهد برگردد و … ، خدا هم به آن حضرت میگوید پس یک راه وجود دارد که برگردد و آن هم این است که در مقابل تو سجده کند. وقتی آن حضرت ماجرا را برای شیطان تعریف میکند که خدا چه دستوری داده است شیطان دوباره از سجده بر انسان امتناع میکند و دوباره او را تهدید میکند که از راه راست بیرونش خواهد کرد و ادامه داستان…. ، بعد از خواندن این داستان وقتی اون حسی که گفتم میومد میگفت برای شیطان هم طلب آمرزش کن، دیگه به حرفش گوش نمیدادم و بهش میگفتم اول سجده کن تا برات دعا کنم، این حس چندین بار دیگه سراغ من اومد ولی من وقتی میگفتم سجده کن دیگه محو میشد و بعد از چندبار دیگه برای همیشه محو شد. این یک الهام و داستان واقعی بود.

    استاد یه خواهش دیگه هم ازتون داشتم واونم اینه که یه برنامه تو قسمت VIP بگذارید و در اون بگید که چطور قرآن رو مثل شما موشکافانه بخونیم و چطور فیلم ها رو مثل شما باریک بینانه ببینیم! درکل چطور هرچه زودتر دراین مدار قرار بگیریم تا درک بهتری داشته باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3946 روز

    سؤال مسابقه قسمت دوم:

    چه ایده ای برای کسی که به خاطر خطای بسیار بزرگی دچار احساس گناه شده است دارید تا دیگر احساس گناه نداشته باشد؟

    با سلام

    ابتدا بحث پیشگیری را مطرح میکنم و بعد به سراغ ایده هایی که به دهنم رسید میروم، اگر ما همیشه این فرض را در نظر بگیریم که بعد از هر گناهی امکان دارد بلافاصله بمیریم، دیگر امکان ندارد سراغ گناهی برویم. حالا اگر سراغ گناهی هم رفتیم و بعد از گناه زنده ماندیم با توجه به فرضی که اول گفتم، باید خیلی خوشحال باشیم که هنوز زنده ایم، و باید نتیجه بگیریم که خداوند ما را دوست داشته است که این فرصت را به ما داده است. با استفاده از این تکنیک به آرامش فوق العاده ای میرسیم. حدیث زیر هم همین موضوع را اشاره میکند.

    امام صادق علیه السلام فرموند: هر کس گناهى کند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند پس اگر سه بار گفت:«استغفر اللّه لذى لا اله الا هو الحى القیوم» آن گناه بر او نوشته نشود«. (الکافی، ج 2 ، ص 437، روایة3).

    من فکر میکنم فرد گناه کار باید برای اینکه همین احساس گناه رو داره باید خداوند را شکر کند چون هنوز قطبنمایش را خدا از کار نیانداخته و داره مثه روز اول کار میکنه و داره بهش میگه که داری مسیر رو اشتباه میری و پیشاپیش خداوند رو شکر کنه از بابت اینکه گناهش رو خواهد بخشید و خودش رو تو حالتی تصور کنه که خداوند او رابخشیده و احساس خوب بخشوده شدن رو با تغییر باورهاش در خودش ایجاد کند

    به نظر من در اینجا هم میشود از اهرم رنج ولذت استفاده کرد. مثلا شخص گناهکار به خودش بگوید: اگه احساس گناه رو ادامه ندهم چه لذتی برایم داره؟ اگه احساس گناه رو ادامه بدهم چه رنجی برایم دارد؟ و تا جایی که امکان دارد برای این 2 سوال پاسخ های منطقی و زیادی رو بنویسد و من پیشنهاد میکنم تعداد پاسخهای سوال اول (اگه احساس گناه رو ادامه ندم چه لذتی برایم داره؟ ) بیشتر از سوال دوم باشد تا بیشتر جذب توبه و بازگشت به سوی خدا شود و پاسخ به این سوال را داخل یک جدول T شکل در دوقسمت بنویسد و بعد از آن تمام راهکارهایی که برای فرار از احساس گناه و رسیدن به احساس لذت از بخشیده شدن توسط خدا به ذهنش میرسد را بنویسد و به مدت 40 روز هر شب قبل از خواب و هر صبح هنگام بیدار شدن به جدول رنج و لذت نگاه بیندازد و سعی کند خودش رو از هر گناهی مصون نگه داره تا به آرامش هم برسد و من فکر میکنم باید اول روی باورهای چنین فردی کار کرد و مهربانی و بخشش عظیم خداوند را به او قبولاند.

    راهکاربعدی که به ذهنم میرسه اینه که به خودشناسی عمیقی باید دست بزند. مطمئنا همه ی ما یک دونه کار خوب و خیر انجام دادیم و به نظرم شخص دراین مواقع باید یک لیست بلند بالایی از تمام کارهای خوبی که انجام داده را بنویسد تا احساس ارزشمندی پیدا کند. هر چقدر این لیست بیشتر و با جزئیات بیشتر باشد مثمر ثمرتر واقع خواهد شد.

    نکته بعدی بیاد گناه خودشو با گناهان بزرگتری مثل یاس و شرک و … مقایسه کند با این ترفند مقداری آرامتر خواهد شد که حداقل به این گناهان دست نزده است. و خداوند را از این بابت شکر کند

    نکته ی بعدی اینه که به قول حضرت علی (ع) سعی در جبران گناهش داشته باشد. مثلا اگه حق الناس برگردنشه هرچه سریعتر جبران کنه، یا تجربیاتش رو در اختیار دیگران قرار بدهد تا دیگران به این گناه مرتکب نشوند و از انجام گناه پیش گیری شود. حالا لازم نیست پاشه نماز شب بخونه و طلب بخشش کنه ولی هروقت که به یاد این گناه افتاد استغفار کنه یا مثلا وقتی نصفه شب بیدار شد یه استغفرالله هم کافیه که بگه.

    و مهم ترین نکته که به نظرم یک قانون است اینکه: باور کنیم که خداوند خیلی بیشتر از ما میخواد که ما همیشه در مسیر مستقیم باشیم و به مسیر مستقیم برگردیم و دوست داره ما روز به روز پیشرفت کنیم.

    یکی از قانون هایی که استاد گفتن خیلی مهمه اینه که با خودمون درمورد اهدافمون صحبت کنیم. به نظر من وقتی که ذهن ما داره خودشو بابت اون گناه سرزنش میکنه باید همون لحظه بلند بلند در مورد کارهایی که برای جبران گناه میخوایم انجام بدیم با خودمون صحبت کنیم تا احساس آرامش کنیم و ایده های جدیدی برای دوری از احساس گناه به ذهنمان برسد

    نکته بعدی اینکه از خودتان زیاد انتظار نداشته باشید که سریع از حالت احساس گناه به احساس آرامش و شادی برسید. بلکه باید پله پله به احساس آرامش و شادی برسید. به عنوان مثال در کتاب “بخواهید و به شما داده میشود” نوشته استر و جری هیکس فصلی وجود دارد با عنوان “درجات گوناگون مقیاس راهنمای احساسی”. که در این فصل، 22 احساس به ترتیب طبقه بندی شده است که استر هیکس آنها را سامانه ی هدایتگر احساسی می نامد و من در اینجا آنها را برایتان مینویسم : 1. سرور/آگاهی/توانمندی/آزادی/عشق و مهر/ قدردانی 2. شور 3. اشتیاق/آرزومندی/خرسندی 4. انتظار/باور مثبت 5. خوشبینی 6. امیدواری 7.قناعت 8.ملامت 9. بدبینی 10.ناکامی/رنجش/ناشکیبایی 11. استیصال 12. یاس 13. تردید 14.نگرانی 15.سرزنش 16.دلسردی 17.خشم 18.تلافی 19. تنفر/غضب 20. حسادت 21.ناامنی/گناه/بی ارزشی 22.ترس/غصه/افسردگی/نومیدی/درماندگی

    همانطور که میبینید احساس گناه در رتبه 21 مقیاس راهنمای احساسی قرار دارد و استر هیکس بیان میکند که: اینکه شما بخواهید از احساس شماره 21 به احساس شماره 1 برسید بسیار مشکل است و امکان ناپذیر است، بلکه باید شما هشیارانه و با آگاهی به دنبال احساسی باشید که تعالی پیدا کنید و به تدریج از شماره 21 به شماره 1 برسید. مثلا از احساس گناه (21) به احساس تنفر (19) و بعد به خشم (17) وبعد به تردید (13) و بعد بدبینی (9) و بعد خوشبینی (5) و بعد به سرور/آگاهی/توانمندی/آزادی/عشق و مهر/ قدردانی (1) برسید. نکته ی مهم برای اینکه از سامانه ی هدایتگر احساسی تان استفاده ی موثر کنید ، این است که: تامل کنید و هوشیارانه تایید کنید که فکر (احساس) انتخابی تان که خشم (17) است، خیلی بهتر از احساس گناه (21) خفقان آوری است که جایگزین آن می شود. در اینجا احساس خشم خیلی تسکین دهنده تر است نسبت به احساس گناه، و به همین ترتیب رو به بالا بروید.

    نکته ی بعدی این است که باید درجایی بنویسید و متعهد شود که مجددا این گناه را انجام نمیدهد.

    امیدوارکننده ترین آ یه قران در سوره زمر آیه53 است که خداوند متعال می فرمایند:قل یا عبادی الذین اسرفو علی انفسهم لاتقنطو من رحمه الله ان الله یغفرالذنوب جمیعاانه هوالغفورالرحیم:ای بندگان من که اسراف کرده اید(به ارتکاب گناهن کبیره و خطاهای کثیره) برنفس های خود(یعنی افراط نمودند و از حد گذرانیدند معاصی را) از رحمت خداوند نومید نشوید به درستی که خداوند همه گناهان را می آمرزد به درستی که خدای تعالی آمرزنده گناهان و به بندگان مهربان است.

    در این آیه شریفه چند نکته لطیف وجود دارد:اول اینکه فرمود(یا عبادی:ای بندگان ) که یک لطافتی در خطاب دارد و نفرمودند (یا ایهاالعصاء:ای گناهکاران) و دوم اینکه فرمودند(اسرفو:اسراف فرمودید) و که باز رفاقتی در خطاب دارد و نفرمودند (اخطئو:خطا کردید)

    سوم اینکه:فرمودندلاتقنطوکه صریحا دلالت برنهی از ناامیدی و حرام بودن یاس از آمرزش دارد

    چهارم اینکه موکد فرمود آن را به جمله (ان الله یغفرالذ نوب جمیعا) و عمومیت داد آمرزش خود را به تمام گناهان

    پنجم اینکه فرمود جمیعا و آن را مخصوص به بعضی از گناهان نکرد

    ششم اینکه:آن را موکد کرد به جمله (انه هوالغفورالرحیم)

    در این زمینه داستانی است که زنی خدمت رسول خدا آمد عرض کرد زنی فرزند خود را بدست خود کشته ,آیا برای او توبه است فرمود قسم به خدایی که جان محمد در دست اوست اگر آن زن هفتاد پیغمبر را کشته باشد و پشیمان شود و توبه نماید و خدای تعالی صدق او را بداند که دیگر به هیچ گناهی رجوع نمی نماید توبه اش را قبول می فرماید و از گناهان عفو می کند به درستی که توبه کننده از گناه مثل کسی است که گناه نکرده است

    و هرکسی که گناهی مرتکب می شود باید برفضل و بخشش خداوند امیدوار باشد و توبه نصوح نماید و باید بداند افراد زیادی در طول تاریخ گناهان کبیره زیادی مرتکب شده بودند و اسباب نجاتی برایشان تصور نمی شد ولی خداوند متعال آنها را بخشیده و عاقبت خیری داشته

    در کل باید توبه کند و از خداوند طلب عفو وبخشش کند و سعی کند از این پس خطا کار نباشد و ایمان داشته باشد که خداوند او را بخشیده است

    در پایان هم این حدیث زیبا تقدیم به شما:

    امام رضا (ع)فرمودند:هرکه نمی تواندکاری کند که گناهانش زدوده شود بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستدچرا که صلوات گناهان را ریشه کن می کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3946 روز

    سلام دوستان

    من این فایل رو پنجشنبه دانلود کردم و تا الان که ساعت 7:30 روز یکشنبه 6 اردیبهشت هست هرچی که به ذهنم اومد رو نوشتم. یعنی هر خصوصیتی که در خودم و تمام کسانی که میشناختم رو به عنوان شاخصه ای از اعتماد به نفس دیدم نوشتم و امیدوارم مفید واقع بشه براتون.

    1.معمولا در زندگی هدفمند و با برنامه عمل میکنند و تا زمانی که به هدفشان نرسند آنرا رها نمی کنند

    2. انجام هر کاری را امتحان میکند و نشد برای او مفهموم ندارد

    3. تصمیمات قاطع میگیرد و ترسی از شروع هیچ کاری ندارد و ایمان دارند 100 درصد به اهدافشان می رسند

    4. هنگام صحبت کردن میداند که چه میخواهد بگوید و بر موضوع تسلط دارد و در چشم دیگران نگاه میکند

    5. روابط عمومی بالایی دارد و دوستان خیلی زیادی دارد و هنگامی که دیگران کمک خواستند حتی المقدرور به همه ی آنها کمک میکند

    6. هیچ ترسی هنگام دیدار حضوری و لمس خواسته هایش ندارد و خود را لایق آنها میداند، مثلا من یادمه یه بار رفته بودم یه مغازه که شلوار بخرم. و چندین شلوار رو پروف کردم (7-8 تا) و یه شلواری رو هم پسند و پروف کرده بودم ولی دلم دنبال یه چیز بهتر بود برای همین به مغازه دار گفتم انشا… بعدا مزاحم میشم. بعد رفتم دو سه ساعت چندین مغازه دیگه رو دور زدم و چندین شلوار دیگه رو پروف کردم ولی باز دوباره رفتم همون مغازه اولی که اول گفتم. و دوباره همون شلواری که پسندیده و پروف کرده بودم رو یکبار دیگه پروف کردم. حدس بزنید بعدش چی شد!………………………….. بعدش دوباره اون شلوار رو پسند نکردم و دوباره از مغازه با اعتماد به نفس زدم بیرون ولی قبلش صاحب مغازه بهم گفت “خیلی اعتماد به نفست بالاست” و مبهوت و عصبانی داشت بهم نگاه میکرد. بعد از 4 سال حالت چهره ش و تن صداش و اون جمله ش هنوز تو ذهنمه و مطمئنم اگه هیکلم از صاحب مغازه درشت تر نبود اون روز یه کتک درست و حسابی از دستش میخوردم و کار به جاهای باریک میکشید….. (:

    7. به خاطر اشتباهات و گناهانشان احساس گناه نمی کنند و خداوند را بخشنده و تواب می دانند (مثل خودم که احساس گناه از قضیه خرید شلوار ندارم)

    8. اصلا خودشان را مورد سرزنش قرار نمی میدهند و سعی در جبران شکست هایشان دارند

    9. این افراد معمولا مرتب ورزش میکنند یا فعالیت های کاری و ارتباطی و … آنها طوری هست که به صورت ناخودآگاه مرتب ورزش میکنند

    10. هنگام دعوت به مجالس مختلف در آن مجالس با اعتماد به نفس عرض تبریک یا تسلیت یا … میدهند و پیشنهاد کمک به صاحب مجلس را هم مطرح میکنند.

    11. معمولا تنهایی به خرید می روند و بعد از خرید نظر هیچکس را در مورد خریدشان نمی پرسند (مثله خود من)، یعنی سعی در راضی نگه داشتن افراد ندارند.

    12. انتقاد پذیر هستند و در برابر انتقادات غیر منطقی دیگران جبهه نمی گیرند و با آنها وارد بحث نمی شوند.

    13. قدرت قانع کردن افراد را بدون اینکه زحمت زیادی بکشند یا وقت زیادی بگذارند و بحث طولانی کنند را دارند. شاید در حد یک دقیقه

    14. رفتار و فعالیتهای آنها سعی در دیده شدن نزد بقیه و اثبات کردن چیزی به بقیه نیست

    15. از تنهایی و تنها بودن هیچ ترسی ندارند (مثه خودم) و وابسته به هیچکس نیستند.

    16. هرکاری که انجام میدهند را باید به بهترین شکل و کمترین زمان انجام دهند و معمولا کمال گرا نیستند چون زمان برای آنها اهمیت بیشتری دارد

    17. هنگام مراجعه به مراکز خدماتی و عمومی مثل بانکها و ادارات و …گیج نمیزنند و قادرند سوال خود را بپرسند و کارشان را بدون فوت وقت انجام دهند یعنی قادرند خواسته های خودشان را مطرح کنند

    18. اغلب آزادی را بر امنیت ترجیح میدهند

    19. مسولیت پذیر هستند و هر کاری که به آنها بدهی باز هم از کارکردن سیر نمیشوند و خودشان طالب کار بیشتر هستند و به نوعی می توان گفت خودباوری بالایی دارند

    20. مدام خواهان پیشرفت و یادگیری هستند و سکون و یک جا نشستن آنها را اذیت میکند و اغلب بعید است که چنین اتفاقی (سکون) برای آنها رخ دهد.

    21. برای خودشان خیلی ارزش قائلند مثلا سعی میکنند بهترینها را بخورند و بپوشند. یا به عبارت دیگر چون به خدا و توانایی های خودشان ایمان دارند ترسی از آینده ندارند برای همین هم سعی میکنند در لحظه ی حال، بهترین ها را داشته باشند. من همیشه براین باور هستم که کسی که برای خودش ارزش قائل نباشد دیگران هیچ ارزشی برای او قائل نمی شوند. مثلا اکثر اوقات صبح ها برای خودم نیم تا یک ساعت وقت میگذارم و برای صبحانه عدسی یا سایر غذاهای گرم را درست میکنم… درصورتی که بقیه بهم میگن ول کن بابا حال داری! ولی من اصلا به حرفا ونگاهاشون اهمیت نمیدم.

    22. اراده ی قوی و وحشتناکی دارند به صورتی که وقتی بگویند اقول، کن فیکون میشود.

    23 درهنگام کار یا روابط اجتماعی اصلا ذره ای به بحث محرم و نامحرمی توجه نمی کنند و از این بابت هدفی در ذهنشان نیست و فقط به هدف اصلی آن کا ر یا هدف فکر میکنند یعنی حتی کیلوبایتی از فضای خالی ذهنشان را با مسائل مسخره این چنینی پر نمیکنند و فقط هدفشان برایشان مهم است و راحت هستند با بقیه.

    24. به استاد یا معلمانشان به شکل یک دوست نگاه میکنند و راحت حرف میزنند. اصلا نگاه استاد و شاگردی ندارند و با حفظ احترام، بیشتر به چشم یک انسان و دوستی که میخواهند بهم کمک کنند نگاه میکند و احترام بیش از حد (پاچه خواری) به آنها نمیگذارند

    25. به دنبال تقلید نیستند و دوست دارند منحصر به فرد باشند و اصلا خودشان را با دیگران مقایسه نمی کنند که آیا این فرد از من برتر هست یا نه!.

    26. اصلا از توانایی ها و استعدادهای خودشان نزد دیگران صحبت نمیکنند و وقتی هم که دیگران از توانایی های آنها صحبت میکنند و آنرا بیان میکنند، از طرف مقابل تشکر میکنند و با تواضع آنرا تایید میکنند مثلا میگویند چشماتون قشنگ میبینه یا میگویند نظر لطفتونه، اصلا نمی گویند نه بابا! مسخره میکنی! یا داری مارو دست میندازی!

    27. قادرند خیلی سریع مرزهای تفاوت نسل های انسانی را بشکنند. اینجا منظورم کودکان هستند که بدون هیچ گونه استدلالی، تکنولوژی را می پذیرند و درک میکنند و از آن استفاده میکنند. البته افراد بزرگسالی هم هستند که این خصوصیت را دارند.

    28.هیچ کسی را مسئول ناکامی های خود نمی دانند و فقط خودشان را خالق زندگی خودشان می دانند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3946 روز

    سلام دوست عزیز

    ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و نظر من را مطالعه نمودید، نظر لطف شماست.

    شعر بسیار زیبایی نوشتید و ممنونم بازم. بد نیست بدانید نام شاعر این شعر “ملک‌ الشعراء قاری عبدالله” است که از شعرای افغان هستند. (این را از اینترنت سرچ کردم چون شعرش جالب بود)

    من هم به یاد یک دوبیتی از بابا طاهر افتادم:

    مو از قالوا بلی تشویش دیرم / گنه از برگ و باران بیش دیرم

    اگر لاتقنطوا دستم نگیرد / مو از یاویلنا اندیش دیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3946 روز

    سلام خانم حسینی

    خواهش میکنم، نظر لطف شماست، ما همه باید از خدا و استاد عباس منش شاکر باشیم که این محیط زیبا رو ایجاد کردند تا تجربیاتمان را به اشتراک بگذاریم. در باب مشکلات هم که فرمودید باید بگم واقعا قدر مشکلات و ناخواسته هاتون رو بدونید چونکه همین مشکلات هستند که واضح میکنند و اقعا ما چی رو میخوایم و ما رو به سمت خواسته هامون حرکت میدهند.

    بزرگی میگه: مشکلات کلیدهای سیاه پیانو هسنتد و شادی ها کلیدهای سفید پیانو هستند و وقتی که این کلید ها فشرده میشوند موزیک زندگی شنیده می شود.

    مطمئنا شما هم در زندگی برای یه مدتی (حداقل یه هفته) بوده که واقعا هیچ دغدغه ای نداشتن و خوش خوش بودین ولی بعد بازهم راضی نمیشید و از این وضع خسته میشید و این بدین معنی بوده که شما فقط کلیدهای سفید پیانو رو میفشردید و صدای یکنواخت اون شما رو عصبی و خسته میکرده. پس قدر مشکلاتتون رو بدونید و توکل کنید به خدا، به قول آقای قرائتی اگه مردم یه روز مشکلاتشون رو بریزند دور یه فکله یا میدون بعد بهشون بگید حالا برید هر مشکلی که دوست داشتید بردارید، همه دوباره میرن مشکلات خودشون رو بر میدارند چون می بینند مشکلات بقیه واقعا بدتر از مال خودشون بوده. .

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3946 روز

    سلام، شک نکنید حقیقته، اینی که گفتم داخل یکی از سخنرانی های دکتر الهی قمشه ای بود که روی سایت تلوبین (telewebion) قرار داه و از شبکه 4 هم پخش شده بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    عباسعلی ملک گفته:
    مدت عضویت: 3946 روز

    همین که شما فهمیدن رابطه ی شما وابستگی بوده وعشق نبوده خیلی خوبه، هر مشکلی که برای ما پیش میاد جهان میخواد یه درسی به ما بده ولی ما گوش نمیدیم اولش با یه ریگ میزنه تو سرمون اگه متوجه نشیم دوباره با یه چکش میزنه تو سرمون و بازهم اگه متوجه نشدیم با پتک میزنه تو سرمون که ایندفعه نابود میشیم. پس خیلی خوبه که شما زود این درس رو فهمیدن که وابسته بودن و مطمئنا جهان این دفعه با پتک سراغتون نمیاد. اگه تمرینات جلسه اول دوره آفرینش رو انجام دادید و حس خوبی ندارید باید روی باورهاتون کارکنید و اونها رو اصلاح کنید و یا کلا تمرینات رها کنید تا احساستون بهتر بشه. من اگه به جای شما بودم اول از جلسه 9 و 10 قانون آفرینش استفاده میکردم مخصوصا جلسه ی9 که در اون مشکل شما و بحث وابستگی خیلی خوب بحث شده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: