«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنش‌ها‌‌، تحقیرهایی و برچسب‌هایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است‌، عزت‌نفس خود را از دست داده‌ایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم‌، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزت‌نفس‌مان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.

زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیت‌های بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیت‌های او خواهد بود.

امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس‌ داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است‌، همانگونه که هم‌نشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.

بدون ساختن عزت نفس‌، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی‌، دسترسی به عزت‌نفس غیر ممکن است.

این یک قانون است که‌، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن می‌رود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه‌، عذاب وجدان و بی‌ارزشی است.

“احساس گناه” و “عذاب وجدان”‌، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز می‌شود و ساختن این باور‌، مهم‌ترین مأموریت دوره عزت نفس است.

عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم‌، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه  و شرایط نادلخواه هستیم.

اگر “سنگربانی به‌نام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد‌، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه می‌دهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه می‌دهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی می‌سازد‌، که باور می‌کنی از عهده‌ی انجام هیچ کاری برنمی‌آیی!

اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی‌، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا‌، خواه یک رابطه توام با عشق باشد‌، خواه یک کسب و کار سودآور‌، خانه‌ای با امکانات عالی‌، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگ‌ها فاصله  می‌بینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.

به همین دلیل است که: تمام موفقیت‌های زندگی ما‌، روی پایه‌ای به نام عزت‌نفس بنا می‌شود.

“احساس لیاقت و ارزشمندی”‌، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهم‌ترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیت‌ها از عزت‌نفس شروع می‌شود و ساختن عزت نفس‌، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.

استاد عباس‌منش همیشه تأکید ویژه‌ای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیت‌های خود در هر برهه‌ از زندگی‌شان را‌، حاصل تلاشی می‌داند که‌، صرف ساختن جنبه‌ای دیگر از عزت نفس خود داشته است.

موضوع این است که‌، هیچ انتهایی برای عزت نفس‌ وجود ندارد. یعنی همیشه جنبه‌ای از عزت نفس ساخته نشده‌، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازه‌ای که آن بخش کاملتر می‌شود‌، دستاوردهای‌مان نیز بزرگ‌تر می‌شود.

با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل می‌گیرد و نتایجی را وارد زندگی‌ات می‌نماید که، ناکامی‌های تمام سالهای گذشته‌ات را جبران می‌کند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس می‌کنی.

عزت نفس انتخاب‌های آینده‌ات را در هر جنبه از زندگی‌ات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیت‌ات و حتی میزان موفقیت مالی‌ات را دستخوش تغییرات اساسی می‌کند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت‌، دستخوش تغییرات اساسی می‌گردد.

خیلی فرق می‌کند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!

عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را می‌سازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگه‌داشته‌ای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفس‌ات نعمتها را دریافت می‌کنی.

تفاوت تجربه‌ات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.

ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چاره‌ای جز آوردنِ بهترین‌ها به زندگی‌ات ندارد.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    456MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه
    35MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناشناس» در این صفحه: 4
  1. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2098 روز

    من مجید ناصری ، امروز ۲۴ مرداد ۹۹ ک بعد از دیدن جلسه اخر اعتماد بنفس چیست؟ قصد دارم نظر شخصیمو در مورد این جلسه ی فوق العاده توضیح بدهم . دوست دارم اقای عباسمنش این کامنت رو بخونه و تعمق کنه و نظرشو به من بگه با اینکار میتونم اگاهی های خودمونه ارزیابی کنیم.

    .

    فهرست موضاعاتی ک میخواهم در موردشون در این کامنت صحبت کنم:

    .

    1. اقای عباسمنش هروقت میخواهد در مورد خدا صحبت کند با انگشتش به آسمون اشاره میکند یا به آسمون‌نگاه میکند(خدا تو اسمون هاس)

    .

    2. توضیح در مورد کلمه قرآنی(انزلنا)

    .

    3.اقای عباسمنش میگوید(خدا احساساتی نیست)

    .

    4. ذات خداوند

    _

    .

    1. خدا توی آسمون هاس: اقای عباس منش واقعن کاری ک شما انجام دادید و تکاملی ک طی کردید بینهایت فوق العادس و بی نظیره عالی و ستودنیه من واقعن تحسینتون میکنم و ازتون الهام و آگاهی میگیرم. ولی این چیزها باعث نمیشن ک من فقط نظرات موافق رو باحرفاتون بگم . دوس دارم در کنار تحسین و تمجید ازتون نطرات مخالفم رو بهتون بیان کنم . من قصد ندارم روی نکات منفی تمرکز کنم فقط دوس دارم نظرمو بگم:

    .

    اقای عباسمنش شما توی اکثر کلیپ هاتون موقعی که اسم خدا رو میارید با انگشتتون اسمون رو اشاره میکنید ، توی کلیپ (فقط روی خدا حساب کن) سفر دور امریکا و اکثر کلیپ هاتون دلیل این رفتارتون چیه؟

    .

    رفتارهای ما نشون دهنده ی باورهای ماست ، و این رفتارتون ک موقعی که اسم خدا رو میارید به اسمون نگاه میکنید یا به اسمون اشاره میکنید ، معلوم که در لایه های پایین ذهنتون هنوز یک باور وجود داره به نام (خدا توی اسمون هاس)

    .

    و این باور که خدا توی اسمون هاس و در ذهن خدارو فقط در یک مکان خاص دیدن و محدود کردن یک باور کاملا غلط و به قول معروف یک باور فرعونیه چون توی قران فرعون هم این باور رو داشت و فکر میکرد خدا توی آسمون هاس و رفت به اسمون تیر زد دوست دارم به این چند سوال زیر پاسخ بدید:

    .

    🚫شما خودتون توی آسمون رفتید و با چشماتون دیدید که خدا اونجاست که به اون سمت اشاره میکنید؟ یا توی خیالاتتون و توی ذهنتان خدا رو اونجا میبینید؟

    .

    🛇اگر خدا انسان و توی آسمون هاس چطور میتونه با دو دست اقیانوس ها و کیهان به این بزرگی رو با دو دست خلق کنه؟ واقعن اگر هزار تا دستم داشته جبرئیل و میکائیلم نفری هزارتا دستم داشته باشند میتونند کیهان رو باهاش خلق کنند؟

    .

    🛇اگر خدا تو اسمون ها چطور به تو از درونت الهام میکنه یعنی از تو اسمون ها میاد پایین الهام میکنه و برمیگرده بالا؟

    .

    🛇اگر خدا تو اسمون هاس چطور بجای محمد در جنگ تیر میزنه یعنی از اسمون میاد پایین تیر میزنه و برمیگرده بالا؟

    و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمه

    .

    🛇اگر خدا توی اسمون هاس چرا به موسی تو سوره اعراف وقتی موسی بهش گفت خودتو بهم نشون بده میگه (لن ترانی ) یعنی: (مگه منو نبینی که همه جا هستم)

    .

    🛇بنظرت خدایی که تو ذهن محمده و تو ذهن موسی هست با خدایی که توی ذهن ما ساخته شده یکیه؟یا متفاوته؟

    .

    🛇در اکثر کلیپ هاتون دیدم شما میگید خدا رو جدا از هیچی و خدارو جدا از درون هیچی نبینید پس چرا موقعی ک اسم خدا رو میارید به اسمون اشاره میکنید.؟ چرا خدا رو جدا از خودتون میبینید؟ پس اگر خدا رو جدا از پول نبینیم یعنی پول خود خداس. یعنی اگر خدارو جدا از خودمون نبینیم یعنی خودمون خداییم

    .

    🛇توی قران این دو کلمه بارها و بارها پشت سرهم و کنار هم نوشته شدند: این دو کلمه👈 ( الله و رسوله ) و این توهم برای ذهن ما پیش می اید که خدا رو جدا از محمد میبنیم مثلان خدارو تو اسمون و محمد رو تو زمین میبینیم

    ولی در حقیقت اینه ک خدا روح و درون محمده . خدا خود محمده و محمد با باور سازی تونسته ذهنش و روحش یا خودش و خدا رو با هم یکی کنه

    .

    یا بقول فردوسی توی شاهنانه تو شعر آغاز کتاب میگه:

    .

    ستودن نداند کس او را چو هست

    میان بندگی را ببایدت بست

    .

    میان بندگی چی وجود داره؟

    ( اگر این خداس و این بنده خداس👈◼=◼) اگر این دوتا رو بهم ببندیم یکی میشوند خالق و مخلوق ، عاشق و معشوق یکی میشوند یعنی ما خدا میشیم

    .

    باید یک باور در ذهنتون بسازید ک دیگه موقعی ک اسم خدارو میارید کلتون یا انگشتتون به طور اتوماتیک نره تو اسمون ها

    قران یک کتاب که با فرمت خاصی نوشته شده که درونش شخصیت های مجازی زیادی وجود داره شخصیت های که وجود خارجی ندارن که ما با باور کردنشون اون شخصیت ها رو توی ذهنمون و تو خیالتمون خلق میکنیم محمد با اینکار قصد داشته این تعریف ها رو برای ذهن ما ملموس تر کنه برای مثال:

    .

    شخصیت شیطان : هیچ وجود خارجی نداره ما اون رو در ذهنمون خلق میکنیم . شیطان در اصل ذهن ماس و ذهن ما ذاتش ترس بر خلاف ذات خدا یا روحمون ک ذاتش عشقه . خدا ذهن رو یا ترس رو ساخت ک بتونه ذات خودش رو تجربه کنه . چون اگر همش ذاتش عشق بود دیگه عشق چه معنی داره خدا ترس رو ساخت ک به عشق معنی بده

    .

    .

    شخصیت جبرئیل،میکائیل،اسرافیل،عزرائیل : این شخصیت ها اصلا وجود خارجی ندارن . خدا که کارفرما نیست که این فرشته ها رو کارگر و کارمند خودش استخدام کنه خدا نیاز ب چیزی ب غیر خودش نداره این اصل توحیده یعنی خدا اگر روی جبرئیل و … حساب کنه یعنی داره رو غیر خودش حساب میکنه . جبرئیل و … این شخصیت ها گوهر و مروارید الهی ما هستند روح ما هستند که ما باید ذهنمون رو با روحموم هماهنگ و یکی کنیم ک محمد ک اگر تو سوره ی معراج دو قوس با جبرئیل فاصله داشت یعنی ب قدری تونست روح و ذهنش رو بهم نزدیک کنه ک دو قوس فاصله بین این دوتا موند. یعنی حتی محمدم نتونست گوهر الهیشو صد در صد خلق کنه

    .

    بهشت و جهنم: دو مکان مجازی در قران هستند وجود خارجی ندارن . بعضیا تو خیالاتشون ی مکان سرسبز خلق کردند پر از میوه و…‌ و اسمشو بهشت گزاشتند و یک مکان یا یک اقیانوس اتیش تو خیالاتشون خلق کردند و اسمشو جهنم گزاشتند . جهنم حاصل انتخاب های اشتباه ماست و بهشت هم همینطور . بهشت و جهنم همینجاست و اون رو با باورها و فرکانس هامون خلق میکنیم و اون رو تجربه میکنیم

    .

    و از همه مهمتر توضیح در مورد کلمه به قول ایه ۷ آل عمران کلمه تشابهی قران به نام ( انزلنا) . انزلنا به معنای نازل کردن از بالا به پایینِ . ولی در قران این معنی رو اصلا به هیچ وجه نمیده من دلیل و مدرک دارم و دوست دارم این اگاهی هایی که دریافت کردم رو باهاتون به اشتراک بزارم

    .

    یعنی قران وقتی میگه “انا انزلنا علیک الکتاب” . ذهن انسان به طور اتوماتیک توی ناخوداگاهش با سرعت زیاد تصور میکنه ک خدا توی اسمون هاس و قران رو از اسمون به سمت زمین روی محمد نازل کرده ولی حقیقت اینه ک خدا توی اسمون نیست و هیچکس نمیتونه ثابت کنه خدا تا حالا از بالا چیزی برای انسان نازل کرده . اصن خدا ب انسان چیزی نمیده این انسان که با فرکانس هاش خلق میکنه پس معنی کلمه انزلنا چیه؟

    .

    انزلنا به معنی امروزی میشه : (خلق کرد) یا به معنای (جذب کرد) هستش . یعنی یه فرکانس مرتب ارسال شده و تقویت شده و انرژی خام رو تبدیل به انرژی ماده کرده یا بقولی فرکانسی تقویت شده و خواسته محقق شده است برای مثال به آیه زیر توجه کنید:

    .

    برای مثال: سوره الأعراف آیه(26)

    .

    یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ

    .

    اى فرزندان آدم ، ما براى شما لباسی که عورت شما را بپوشاند و مایه آرایش و زیبایى شما باشد(( خلق کردیم)) ، و جامه اى که شما را از زشتى ها و گناهان مصون دارد که آن کنترل ذهن و کنترل فرکانس است براى شما بهتر و ضرورى تر است . این از آیات خداوند است ، که بیاد بیاورند حقیقتی ک بعد از ورود به این سیاره فراموشش کردند

    .

    خدا تو این ایه داره میگه ما لباس های شمارو از اسمان به سمت زمین نازل کردیم . معنی ادبیه این ایه اینه ، برداشت ذهن ب صورت ناخوداگاه اینه ، ولی حقیقت و معنی درست چیز دیگریس . همه ما میدونیم لباس رو یک انسان در زمان های قدیم خلق کرده از طریق خیاطی یا از هر طریق دیگری لباس رو خلق کرده و هیچوقت لباس از اسمون ب سمت زمین نازل نشده . و اصلن خدا یک چیز خاص و در مکان خاص مثل اسمون نیست بلکه خدا همه چیزه و همه جاس و همه جا حضور داره

    .

    خواهش میکنم کلمه (انزلنا) رو توی قران سرچ موضوعی بزنید و یادتون باشه معنیش خلق کرد یا جذب کرد هستش

    _

    .

    3. اقای عباسمنش توی کلیپ خدارو بهتر بشناسیم ، و اکثر کلیپ های دیگه میگه : (خدا احساساتی نیست)

    .

    یک سوال با چه معیاری این حرف رو زدید:

    .

    ما انسان ها تونستیم رباط های هوشمند که اندام های بدنشان و هوششان مثل انسان است تونستیم به انها حواس و هوش بدهیم ولی یک چیز رو نتونستیم یه انها بدهیم ان هم ” احساس ” است . میدانید چرا؟

    .

    یعنی رباط ها مثل ما احساس گشنگی ، احساس خستگی ، شادی ، ناراحتی و … ندارند یعنی مثل ما قدرت خلق کردن ندارند چون ما با احساساتمون خلق میکنیم

    .

    و احساس چیست . احساس زبان روح ماست . روح ما هم خود خود خداست .. خدا تو اسمون ها نیست بلکه درون ماست و روح ماست و همیشه با ماست و روح همه ی انسان ها و روح همه چیز یکی است اونم خداس

    .

    احساسات خود خداس . یعنی اگر خدا نبود احساسی وجود نداشت . خدا خود خود احساساته بعد شما اقای عباسمنش چرا میگویید خدا احساساتی نیست؟ ‌

    .

    کلمه “خدا” چون یک کلمه فرده و فقط یک چیز و یک شخصیت رو تداعی میکنه ذهن فکر میکنه ک خدا یک چیزه در یک مکان خاص محدود شده..

    .

    درست ک کلمه خدا فرده ولی خدا فرد نیست بلکه همه چیزه هرچیزی ک دیده میشه و دیده نمیشه خداست

    .

    احساسات هم جزو همه چیزه پس احساسات هم خداس . احساسات ما متجلی ذات خداس

    .

    .

    ما در اصل روح هستیم آگاهی هستیم که وارد لباسی به نام ذهن و بدن شدیم که بتونیم دوباره خودمون رو خلق کنیم ما در اصل خداییم ..

    4.ذات خداوند

    .

    شما در تمام برنامه هاتون خیلی از خدا صحبت میکنید و برنامه هاتون دور همین محور میچرخن ولی تا حالا یکبار هم نشده در مورد ( ذات خدا ) صحبت کنید چرا؟

    .

    ذات خدا چیست؟ صفات ذات خدا همان ۹۹ اسماء الله قران است یا (مجموعه ی عشق کامل) است

    .

    یعنی خدا توی مطلقیت خودش شر و چیز منفی تو ذاتش راه نداره . و تمام چیزهای خوب و تمام احساسات خوب تجربه ای از ذات خدا یا همان ذات احدیته

    .

    یعنی وقتی ما احساس خوب و عشقی درون خودمون داریم این تجربه ای از ذات خدا است

    _

    من الان دومین روز سفرنامه صمیمی رو دارم دنبال میکنم و برای هرجلسه سعی میکنم کامنت بزارم و خودم درگیر جلسات کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2098 روز

    سلام امروز ۲۴ مرداد ۹۹ هست دارم دومین روز سفرنامه صمیمی رو دنبال میکنم

    .

    امروز دوست دارم نظرم شخصیمو در مورد جلسه سوم : (اعتماد بنفس چیست) رو بیان کنم؟

    .

    تمام حرفهام در رابطه با عذاب وجدان ، احساس گناه ، بخشنده بودن خدا هستش:

    .

    عذاب وجدان : ذهن انسان جوری ساخته شده که وقتی یک موضوع براش اهمیت زیادی داره دوس داره خودش رو تو چارچوب این موضوع ب هر نحوی متقاعد کنه

    .

    و وقتی یک انسان بخواهد خودش رو در یک موضوع متقاعد کنه و اگاهی های صحیح در رابطه با اون موضوع رو دریافت نکنه احتمال زیادی وجود داره که خودش رو با چیزهایی غیرواقعی و خیالی مثل خرافات ، و … از این قبیل چیزها متقاعد میکنه

    .

    مثلن وقتی یک اتفاق بدی برای ما میوفته مثل ورشکستگی در یک شغلی ک این یک امر طبیعی در زندگی بشره و بخاطر فرکانس های کنترل نشده ی ماست ما بخاطر عدم شناخت نسبت ب قوانین جهان ذهن خودمون رو پس از ورشکستگی با چشم زخم ، جادو جنبل ، جن ، شانس بد و… متقاعد میکنیم و میگیم اگر ورشکست شدیم ب این خاطر ک چشممون زدن

    .

    عذاب وجدان رابطه از اگاهی غلط و خرافات و قضاوت هاب ارزشی ما ساخته میشه . وقتی نسبت ب یک موضوعی درک صحیح نداریم احتمال زیادی وجود داره که بعد از اشتباه در اون موضوع عذاب وجدان بگیریم

    .

    برای مثال چون درک صحیحی از چیستی خدا و ذات خدا نداریم و اینکه خدا ب ما اراده ازاد داده و تو انتخابات ما دخالت نمیکنه رو درک صحیحی نداریم تا نماز نخونیم یا واجبات دینی رو انجام ندیم عذاب وجدان میگیریم . این اهرم های غلطه عذاب وجدان رو دیگران مثل جامعه و… درون ما نهادینه کردن

    .

    مثل ما چون نمیتونیم خدا رو بخشنده مطلق ، عشق مطلق ، و خدایی که بجز عشق ورزیدن بی قید و شرط کاری برای ما انجام نمیده ، خدایی ک قضاوت نمیکنه ، خدایی که مارو بی قید و شرط دوس داره چون نمیتونیم این حد از عشق رو باور کنیم ب این خاطر که از بچگی بهمون یاد دادن عشق شرطیه ، شرایط و ضوابط داره . نمیتونیم عشق مطلق خدا رو باور کنیم میاییم توی ذهنمون توی خیالاتممون شخصیت خیالی که وجود خارجی نداره به نام “شیطان” رو خلق میکنیم و اون نجواهای ذهنمون ک از باورهای محدود کننده می اید رو میندازیم گردن شخصیت خیالی بنام شیطان و ب شیطان توی ذهنمون قدرتی به اندازه قدرت خدا میدهیم ک در اکثر ذهن ها شیطان قدرتش حتی از خدا بیشتره و اغلب خدارو شکست میده. ما این سیستم فکری رو توی ذهنمون ساختیم که حقیقت اصیل خیلی تفاوت داره

    .

    این اتفاقات ماحصل درک نادرست ما از خدا و دین و خودمونه . ما توی توهم زندگی می‌ کنیم .. بزرگترین اشتباهات شما از نظر خدا ناچیزه . اون اشتباهیی ک ذهنتون اون رو گنده کرده برای خدایی ک تمام کیهانِ ناچیزه این ذهنِ که رو صندلی خدا میشینه و با اسم خدا مارو قضاوت میکنه و میگه این قضاوت هارو خدا گفته و خودشم باورشون میکنه

    .

    اصن تو این دنیا در اصل هیچ بد و خوبی وجود نداره هیچ درست و غلطی وجود نداره هیچ برتر و پستری وجود نداره این ها حاصل قضاوت های ارزشی سیستم فکری یا باورهای ماست. این تعریفات رو خودمون برای شناسایی دنیای پیرامون خلق کردیم

    .

    برای مثال فرض کنید ما یک مسیر اشتباه رو رفتیم و در عذاب وجدان هستیم . دوستان ما داریم در عالم دو قطبی ب نام عالم نسبیت زندگی میکنیم . اگر مسیر اشتباه نبود مسیر صحیح چ معنی میداد؟ اگر همش مسیر صحیح بود دیگه اصن صحیح چ معنی داشت. صحیح در کنار غلط معنی و مفهوم پیدا میکنه . این غلطه ک باعث میشه صحیح هویت و معنی پیدا کنه

    .

    اون عالم مطلق ک تک قطبیه و هیچ اشتباهی درونش رخ نمیده در عالم نسبی توقع نداشته باشید ک همیشه صحیح رفتار کنید.

    .

    خدا تو مطلقیت خودش ن مارو قضاوت میکنه ، ن به ما برچسب میزنه ، ن مارو کمتر از بقیه دوست داره

    .

    اگر خدا منو کمتر از بقیه دوس داره یعنی قسمتی از وجودش رو کمتر از قسمتی دیگر دوس داره

    مثا این میمونه ک یک ادم دستاشو بیشتر از پاهاش دوس داره ، با اینکه خدا توی ذاتش این ارزیابی ها راه نداره خدا عشق مطلقه و فقط بی قید و شرط دنبال سوراخ سنبه ای میگرده ک به همچی عشق بورزه

    .

    خدا اگر تو قران گفته من همچیو میبخشم بجز شرک ورزیدن . ب این معنی نیست ک خدا از ما کینه میگیره و مارو نمیبخشه بلکه ب این معنی ک بعد از شرک ورزیدن ما اتفاقاتی رو تجربه میکنیم ک باعث احساس بدمون میشه و این اتفاق همون قانون و سیستمه که اعمال شده . یعنی نتیجه از قبل مشخصه مثل اینه ک توی دستگاه پیپسی یک سکه بندازه بهت نوشابه پیپسی میده . نتیجه مشخصه

    .

    پس خیلی مهمه ک‌ خدارو تو ذهنمون چی میدونیم . چیستی خدا . ذات خدا رو چطور درک کردیم این سوالاتی ک باید ب خودمان جواب بدیم . ولی ما اجازه دادیم دیگران این حیطه هارو برای ما تعریف کنند . افسار ذهنمون رو دست دیگران دادیم

    .

    من خودم ک این حرفها رو میزنم هم مثل دیگران هستم ولی دارم تلاشمو میکنم ک کنترال این حیطه هارو توی دست بگیرم و تعمق کنم و فکر کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2098 روز

    دوست دارم سوال جلسه دوم اعتماد بنفس چیست پاسخ بدهم؟

    .

    ☆چیکار کنیم که از احساس گناه خارج بشویم؟☆

    .

    من الان در احساس گناه زندگی میکنم ب خاطر اتفاقات ک در ماه اخیر برایم رخ داد و ذهنم اصرار دارد ک من رو گناه کار ترین فرد روی زمین بداند و اصرار دارد بهم ثابت کند خدا از من متنفر است

    .

    الان در این پست قصد دارم با خودم صحبت کنم و ذهنم رو متقاعد کنم ک من هیچ گناه خاصی انجام ندادم بلکه ی اتفاقی افتاد ک ب گذشته متعلق است و راحت میشود ان را فراموش کرد

    .

    .

    اول از همه ب خودم میگم اگر من تمام ادم های دنیا رو نجات بدم یا اگر من تمام دنیا رو از بین ببرم ، خورشید بازهم نورش را به من میدهد و من را قضاوت نمیکند و دخالت نمیکند و نمیگوید چون فلان اشتباهی کردی بهت نور نمیدهم . خورشید فقط بلد است عشق بورزد و نورش را از روی عشق ب من میدهد

    .

    .خدا تو کار من دخالت نمیکند و درهای رحمتش را روی من نمیبند . اصلن رحمت در ندارد . تمام کیهان رحمت و عشق است . خدا خورشید است مثل خورشید قضاوتم نمیکند بلکه این خودمم ک خودم رو قضاوت میکنم و ان را گردن خدا میندازم .‌ خدا ب من اراده ازاد داده. اگر بخواهد تو زندگی من دخالت کند دیگر اراده ازاد چ معنی دارد؟ اگر بخواهد تو انتخاب های ازاد من دخالت کند یعنی دارد از قوانین خودش تخطی میکند و قانون شکنی میکند . با اینکه این قوانین محدودیتی برای خدا نیستن .

    پس خدا فقط نقش مشاهده گر و هدایت کردن من را دارد . ن نقش قضاوت کردن و نمره دادن ب کیفیت اعمالم

    .

    من نمیتوانم بنده خدا باشم و خدا نمیتواند خدای من نباشد خدا اگر بخواهد من را نفی کند یعنی دارد خودش رو نفی میکند چون خدا خودش را از طریق من معرفی میکند و درون من است.

    .

    این ذهن است ک میخواهد جای خدا بشیند و ب اسم خدا من رو قضاوت کند . ولی من باید این باور را سفت بچسبم ک خدا حتی تو بدترین شرایطم دوستم دارد و بهم عشق میورزد بی قید و شرط

    .

    ذات خدا یا همان ذات احدیت ک همان ۹۹ اسماء الله است . عشق کامل است .و هیچ صفتی بنام قضاوت کردن ، عذاب دادن ، کینه توز بودن در صفاتش پیدا نمیکنم

    .

    یعنی خدا در ذاتش راه ندارد که نفرت بورزد یا من را قضاوت ارزشی کند ، یا کسی رو بیشتر از کسی دوس داشته باشد خدا ذاتش عشق است و فقط عشق بی قید و شرط می ورزد

    .

    همه چیز خداس و اگر نگاه واقع بینانه داشته باشم میبینم همه چیز در حال خدمت کردن ب من است . همه چیز

    .

    از لباس هام ، از سایر اندام های بدنم ، دست و چشم و پاهام و … از زمین ، طبیعت ، خورشید ، اسمان ، درونم ، روحم و همه چیز در حال خدمت کردن ب من است

    .

    چیزی نیست ک من خدمت نکند و عشق نورزد حتی دیوار در حال خدمت کردن بی منت است و این نشانه ارزش من است .

    .

    ذات خدا عشق است و عشق فقط خدمت میکند

    .

    .

    .

    ذهن همیشه دنبال یک سوتی میگردد ک ان را بولد کند . و خدا همیشه دنبال سوتی میگردد ک به من عشق بورزد

    .

    پس من ایمان و اعتقاد دارم ک فارغ از اینکه من چ انسانی با چ خصلت ها و رفتارهایی باشم خدا ن من را قضاوت میکند و نه توی کارم مداخله میکند بلکه این اتفاقات ماحصل فرکانس های من هستند . این من هستم ک این اتفاقات رو برای خودم رقم میزنم . این های قضاوت های ارزشی و یک طرفه ذهن خودم هستند ک مرا ناشاد و در احساس گناه نگه داشتند

    .

    ذهن عزیزم تو با خدا حرف زدی و اون بهت گفت ک دیگر دوستم ندارم؟ چطور این قضاوت ها را یک طرفه قبول و باور میکنی؟

    .

    زندگی ادامه دارد من هم خودم میبخشم و ذهنم رو کم کم کنترل میکنم توانایی و انرژی از دست رفتمو دوباره درونمم بیدار میکنم

    .

    این کامنت رو برای اولین روز سفرنامه صمیمی گذاشتم .ممنون از تلاشتون. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2098 روز

    ☆پاسخ من به سوال جلسه اول:☆

    .

    🏁ویژگی فردی که اعتماد بنفس بالایی دارد چیست؟

    .

    اگر این داستان زیر رو تعریف میکنم فقط بخاطر یک دلیله که مغز حرفم اینه ک بگم که چطور احساس گناه و قربانی بودن منو پژمرده کرد و سراغ هر انسانی بره مثل خوره از درون تمام احساس ارزشمندیشو میخوره

    احساس گناه و قربانی بودن بعد از ترس بزرگترین دشمن انسانِ بنظرم

    .

    به مدت سه سال از خانوادم جدا شدم و به شهر دیگری به محوطه ی فرکانسی دیگری مهاجرت کردم ، و خودم رو ساختم و کسب و کارمو از صفر بنا کردم ، با تلاش بدنی خیلی زیاد ، تا اینکه با استاد عباسمنش اشنا شدم و از روز اول اشنایی به مدت ۸ ماه تمام ، خود سازی ۲۴ ساعته بلا وقفه کردم ، تمام ذهنم ، تمام روحم ، تمام جسمم ، تمام وقتم و انرژیمو برای باور سازی گزاشتم

    .

    ولی بخاطر اینکه قانون تکامل رو درک نکرده بودم ، بخاطر اینکه اهمیت و مهم بودن ساختن عزت نفس و باور ارزشمندی در مسیر رو ندونسته بودم و تصور و برداشت های اشتباهی از قانون جهان داشتم .

    .

    باعث شد همین تلاش من ب مرحله ی خیلی بزرگی هدایت بشم که قبلش ب قدری احساس خوب داشتم ک صبح ها وقتی بیدار میشدم فکر میکردم تو بهشتم ، ولی همین عزت نفسم باعث شد تو اون مرحله ذهنم و نجواهاش رو نتونم کنترل کنم ، و به طور ۱۰۰ درصد مدارم سقوط کرد و اعتماد بنفسمو کامل از دست دادم و رفتم تو احساس گناه و قربانی بودن ، الهامات کامل قطع شدند ، احساس خوب کامل رفت

    .

    و به نگاه کردن سریال های هالیوودی مثل پیکی بلاندرز و برگینگ بد و فیلم جوکر و اهنگ رو کردم ک قبلش این ها خط قرمز من بودند ولی الان پناهگاه و سنگر من شدند ،

    .

    کلن ورشکست شدم تو همچی ولی الان بعد از ۲۴ روز تونستم خودم رو ببخشم تقریبن ، و از سفرنامه صمیمی میخواهم دوباره خودسازیم رو شروع کنم و میخواهم ایندفعه خیلی نرم برم بالا . دیگه حوصله عجله و شتاب ک همچیو داغون میکنه رو ندارم

    .

    تا ادم سرش ب سنگ نخوره باور نمیکنه حرف کسی ک بیشتر تو این مسیر خاک خورده (من ایطور بودم) ولی این اتفاقات خیلی خوب بودن باعث شدن باد کلم خالی شه و خیلی از توهمات در باره ی شبه پولدار شدن از سرم بره

    .

    اگر باور ارزشمند بودن و اعتماد بنفس و عزت نفس که در ذهن ماست و اون رو یک توده انرژی مثل (یخ) در نظر بگیریم ،

    .

    باور احساس گناه و قربانی بودن انرژی مخالف آن هستند مثل (اب گرم)هستن که انگار داریم آب گرم روی توده انرژی (یخ) میریزیم . یعنی احساس گناه باور ارزشمند بودن مارو از بین میبره

    .

    کسی که اعتماد بنفس داره مهم ترین ویژگیش بنظرم چندتا مورد زیر هستش ک دونه دونه اونارو توضیح میدهم:(اینا نظر شخصی منه)

    .

    ۱.خودش و توانایی های خودش رو میشناسه

    .

    ۲.دنبال کردن علائق و اشتیاق درونیش

    .

    ۳.توانایی کنترل ذهنم

    .

    ۴.توانایی بخشیدن خودش و دیگران

    .

    ۵.اعتماد ب خدا (خود واقعیش یا همون درونش)

    .

    ۶.کنترل تمام حیطه های مهم زندگیش

    .

    ۷خودشو باور داره

    (خودش و توانایی خودش رو میشناسه)

    .

    ما اگر بخواهیم به خودمون اعتماد کنیم ، لازمه اول خودمون رو بشناسیم ، توانایی فعلی خودمون رو بشناسیم ، خودمون رو محک زده باشیم ، برای اینکار نیاز ب خود شناسی داریم . خودشناسی صرفن از طریق کتاب و خودسازی هم میتونه نباشه ، خیلی از ادم ها خودسازی و خود شناسی خاصی نمیکنن یا بقولی ناآگاهانه خودشناسی میکنن و خودشون خبر ندارن ولی ب خود شناسی رسیدن و از توانایی خودشون آگاهی دارند ولی چطور؟

    .

    از طریق روابط ، روابط با (رخدادها ، اتفاقات و انسان ها) از طریق برخود با این سه تایی ک تو پرانتز نام بردم خودشون رو شناسایی میکنند و ب حدی از خود شناسی میرسند

    .

    یا به الهامات و مسیر هدایت متصل میشن و همین هدایت باعث خودشناسیشون میشه

    .

    پس ویژگی اول باید به حدی از خود شناسی آگاهانه یا ناآگاهانه رسیده باشیم و از توانایی های خودمون با خبر باشیم

    .

    چوت دانستن خالی بعضی از مسائل در ذهن ما توهماتی ایجاد میکنه ‌. ک اگر بخوایم این توهمات و خیالات رو تبدیل به عمل کنیم ب این‌ نتیجه میرسیم این چیزایی رو که میفهمیدیم دانستن خالیشون با عمل کردنشون خیلی فرق داره ، برای مثال:

    .

    میبینیم استاد عباسمنش سوار Rv شده و امریکارو وجب به وجب میگرده ، به استقلال مالی رسیده این توهم در ذهن ما ساخته میشه پس منم ب زودی میتونم ب استقلال مالی برسم این ارزیابی اکثر ذهن هاس که وارد سایت میشن بعد از دیدن شرایط مالی عباسمنش و انسان های ثروتمند

    .

    ولی فرایند تکاملی وجب به وجب و قدم به قدم عباسمنش و تلاش هاش توی این مسیر چون فیلم‌ اونارو برای ما نزاشته رو نادیده میگیریم ولی وقتی وارد جبهه خودسازی میشیم ک مثل عباسمنش پولدار بشیم اون موقع میفهیم بابا این چیزی ک من فکر میکردم با این چیزی ک واقعیت داره خیلی تفاوت داره. ی شبه نمیشه . ی ساله هم نمیشه ب این حد رسید. توهماتمون دسشون رو میشه و اون موقع عاقلتر میشیم و باد کلمون خالی میشه

    مثل بعضیا قران میخونند و این توهم براشون ساخته میشه ک ماهم میتونیم خیلی راحت مثل محمد و اصحاب محمد و ابراهیم و پیامبرا باشیم . ولی وقتی خودت در اون شرایطشون قرار بگیری میبینی خیلی سخته اگر تکاملت رو طی نکرده باشی. شاید الان تو ذهنتون میگید ادم کشتن و جنگیدن با کفار کار اسونی باشه ولی شما دستتون وقتی چاقو میگیرید و روبروی یک فردی می ایستید ک میخواهید جون اون رو بگیرید چنان ترسی به سراسر وجودتون حمله ور میشه ک فلج میشید نمیتوانید حرکت کنید.ادم کشتن اونم با عشق و عزت نفس خیلی سخته نیاز به تکامل و خودسازی اونم تو برهه خیلی بلند مدت داره که بشه ب شخصیت های قرانی رسید . اینارو میگم چون خودم بهشون رسیدم ذهن وقتی این داستان رو میبینه و میشنوه فکر میکنه اسونِ و توهم میزنتش ولی وقتی تو شرایطشون قرار میگیره از ترس تورو فلج میکنه

    .

    پس ویژگی اول اعتماد بنفس(شناخت خودمون و توانایی های “بالفعل” خودمون)

    _

    (دنبال کردن رویاها و اشتیاق درونیش)

    .

    همه ما ادما تو برهه ای از زندگی رویاهایی در درونمون ساخته میشن و این رویاها ما فرا میخوانن مارو دعوت میکنن ک ب سمت محقق کردنشون بریم . با محقق کردن رویاهامون در اصل ما خود واقعیمون رو محقق کردیم و گوهر الهیمون رو خلق کردیم و تونستیم با روحمون(خدا) هماهنگتر بشیم و بهش نزدیکتر بشیم

    .

    اشتیاق مسیر روحه ، و روح ما خود خداس ، اشتیاق درونی ما ندای روح ماست ندای خداس ک داره به ما میگه برو وارد این مسیر شو و تو توی این مسیر میتونی خود واقعیت رو خلق کنی و مفتول ها و باورهای محدود کننده ذهنت رو باز کنی و این اشتیاق باعث میشه فراتر از محدودیت هات بری

    .

    اشتیاق مثل اینه ک دکمه نیتروژنت رو تو بازی کراش بزنی مثل دوپینگ کردن میمومه باعث میشه انرژی مضاعف تری ب جهان بدی برا هماهنگ شدن با روحت و همین باعث منقلب کردن محدودیت های ذهنت میشه،تو مسیر اشتیاقت ک خودت و خدا و هرچیزی ک میخوای رو پیدا میکنی کسی ک اشتیاق ب چیزی نداره در اصل زندگی نمیکنه.

    .

    ویژگی دوم کسی که اعتماد بنفس داره ، کسیه که وارد مسیر رویاهاش و اشتیاق یا مسیر محقق کردن خود واقعیش میشه ‌. اگر اعتماد بنفس به اندازه کافی نداشته باشی وارد این سفر نمیشی و این رو نادیده میگیری و مهر و موم میشی چرا چون اعتماد بنفس نداری و احساس میکنی از پس این مسیر برنمیایی.

    .

    ویژگی دوم فرد با اعتماد بنفس حرکت در مسیر رویاهاش و علائق و اشتیاق درونیشه

    ویژگی سوم توانایی کنترل ذهن

    .

    کسی که اعتماد بنفس داره توانایی اینو داره که ذهنشو کنترل کنه ، و انرژی های سالمی رو دریافت میکنه ، در محوطه ی فرکانسی خوبی زندگی میکنه ،

    .

    کنترل ذهن اصن کار اسونی نیست . در روزهای تئوری شاید کنترل ذهن اسون باشه ولی در روزهای عملی و در وسط چالش ها بودن ، کنترل ذهن خیلی میتونه سخت و حتی وحشتناک باشه.

    .

    کوه کندن کار خیلی سختیه ولی برای کسی که مثل فرهاد که (اشتیاق)بودن با شیرین رو داشت کار اسونیه

    .

    کنترل ذهن کار سختیه ولی برای کسی ک اشتیاق رسیدن به رویاهاش رو داره کار اسونیه

    .

    پس برای اینکه بتونیم ذهن رو راحتر کنترل کنیم باید تو مسیر اشتیاق و رویاهامون باشیم اونجا این اشتیاق و انرژی مضاعف باعث میشه راحتر ذهن رو کنترل کنیم ک اگر اعتماد بنفس نداشته باشیم نمیتونیم وارد این مسیر باشیم

    .

    اینکه ما در طول روز ذهنمون رو با چه چیزی سرگرم میکنیم ، و چه انرژی هایی دریافت میکنیم ، این نشون دهنده اعتماد بنفس ماست ، اگر اعتماد بنفس نداشته باشیم و توی احساس گناه باشیم آن موقع دروازه های ذهنمون رو برای هر انرژی ناسالمی باز میزاریم و همین انرژی ها بهم پیوسته میشوند و باور های ما و فرکانس های مارو تولید میکنند و نتایجمون رو رقم میزنند ، اعتماد بنفس سنگربانی برای اینه ک چ نوع انرژی دریافت میکنیم

    _

    توانایی بخشیدن خودش و دیگران

    .

    محتاط ترین ادمها و سالمترین ادم ها و عشقی ترین ادمها که هیچکی فکرشم نمیکنه اینها هم روزی اشتباه میکنن و میتونن در یک لحظه اشتباهی رو انجام بدن و برای یک لحظه تصویر ذهنی در مورد خودشون خراب بشه و حتی نتونن دیگه خودشون رو ببخشن

    .

    بخاطر قضاوت های ظالمانه ذهن انسان ،تهمت زدن به خویشتن ، و ذهن چنان روی این مساله کوچیک تمرکز میکنه که تمام زندگیمون میشه همین یک اشتباه و میخوات بهمون وانمود کنه ک بی ارزشیم و خدا دوسمون نداره

    .

    شاید بعضیا فکر کنن همیشه بخشیدن دیگران کار اسونیه ، ولی تو بعضی شرایط کار سختیه

    .

    بخشیدن خودمون و دیگران ب معنای این نیست ک یک کلمه رو به زبونمون بیاریم و بگیم من خودم رو و دیگران رو بخشیدم این مرحله مقدماتیه این پروسن .

    .

    بخشیدن خودمون و دیگران ب معنای فراموش کردن کامل اشتباهاتمون و جهت دادن به تمرکز و توجهمون از اشتباهات به مسائل جالبتر و خواسته هامونه

    .

    و این مساله نیاز به اعتماد بنفس و ذهنی ک تمرکزش فقط روی اینده و خواسته هاشه به قدری اهدافش و خواسته هاش براش مهم باشه که این حاشیه ها و اشتباهات اصن ب چشمش نیان .

    .

    پس بخشیدن خودمون و دیگران و کسی ک اهداف مهمی برای خودش داره کار اسونتریه

    .

    اشتباهات ما و دیگران در حقمون در گذشته بوجود اومده درسته؟ و گذشته ای وجود نداره . در اصل (زمان) وجود نداره . نه گذشته و نه اینده فقط زمان حال ، لحظه ی فعلی وجود داره

    .

    چون گذشته توی حافظه ماس و حافظه ما توی ذهن ماس

    .

    اینده هم توی قوی تخیل ماس و قوی تخیل ما توی ذهن ماس

    .

    پس زمان یک باوره ک در ذهن ما ساخته شده ک در اصل وجود خارجی نداره . یک تعریفه در ذهن ما

    .

    فقط لحظه ی حال ، زمان حال وجود داره

    .

    وقتی نتونیم خودمون رو ببخشیم یعنی داریم توی گذشته زندگی میکنیم یعنی داریم توی حافظمون زندگی میکنیم دلیلش اینه: چون ذهن ما هدفی نداره ک روش تمرکز کنه رفته روی گذشته و یک اتفاق منفی تمرکز کرده

    اعتماد به خدا(خود واقعمیمون)

    .

    خدا که روح ماست ، در اصل خود واقعی ماست . ما در اصل ذهن نیستیم در اصل روح هستیم ک وارد این بدن و ذهن شدیم که بتونیم دوباره خودمان رو محقق و خلق کنیم ، یعنی ما در اصل خدا هستیم ، همون خدای دست نیافتنی ک دیگران ازش دم میزنند روح ماست درون ماست ک ما در اصل اون هستیم

    .

    خدا همه چیزه هم از نظر ذاتی هم از نظر فیزیکی (بجز چیزهای بد و منفی که بحثش ب اینجا ربط نداره)

    .

    وقتی ما به خدا اعتماد نداریم و شک میکنیم بهش یعنی ما به زندگی اعتماد نداریم یعنی به زندگی شک داریم . و با این باور چه قسمتی از این جهان رو برانگیخته میکنیم؟

    .

    قسمت شک برانگیز رو همیشه برانگیخته میکنیم و در شک و تردید زندگی میکنیم و همین شک است ک ترس رو تولید میکنه

    .

    یعنی غیر ممکنه کسی ک به خدا اعتماد نداره بتونه ب خودش اعتماد داشته باشه. چون در اصل خودش خداس یعنی به خود واقعیش ب جهان و به همچی اعتماد نداره

    .

    پس ویژگی کسی که اعتماد بنفس داره اعتماد ب درونش و زندگی یا همون خداس

    _

    کنترل تمام حیطه های زندگی

    .

    مهمترین ویژگی کسی اعتماد بنفس داره اینه ک خود مختارانه و با دنبال کردن صدای درونش و الهامات عمل میکنه

    .

    اجازه نمیده دیگران براش تصمیم بگیرن ، تحت تاثیر رفتارهای دیگران نیست ، مخلوق افکار و عادات دیگران نیست

    .

    بلکه خودش از طریق تجربیاتش یا از طریق ریسک کردنش تصمیم میگیره .. بدون دانش پیشین تصمیم میگیره

    .

    خودش در مورد حیطه های مهم زندگیش ،علائقش ،اعتقاداتش ، روابطش ، خدا ، و چیزهایی ک براش از اهمیت مهمی برخوردارن تحقیق میکنه و خود سرانه تصمیم میگیره .

    .

    با این کار خودش زندگی خودش رو با تصمیمات بکرش خلق میکنه نه با تصمیمات دیگران

    ویژگی اخر کسی که اعتماد بنفس داره از نظر من خودشو باور داره

    .

    ن به این معنا که خودش رو توی توهماتش باور داره . یعنی تو خیالاتش فکر نمیکنه میتونه بلکه مطمعنه ، یقین و ایمان داره ک میتونه ولی چطور ب این حد یقین رسیده؟

    .

    چون خودش رو محک زده ، امتحان پس داده ، از پس چالش هایی براومده ، تونسته خودش رو از منجلاب هایی در بیاره ، زمین خورده و این پس دادن ب امتحاناته ک این باور رو درونش رو ساخته ک میتونه و از پس مشکلات پیش روش برمیاد

    .

    واقعن خود باوری مهمترین چیز تو مسیر سعادته . اعتماد به خودش و خود واقعیش(خدا)

    .

    تا وقتی با چالش هایی روبرو نشی و حلشون کنی نمیتونی خودتو باور کنی

    _

    این ویژگی های یک فرد با اعتماد بنفس از نظر منه

    من این کامنت رو برای اولین روز سفرنامه صمیمی نوشتم

    .

    مجید ناصری(تاریخ: ۹۹/۵/۲۳)

    .

    ممنون از این فایل زیبا و نظرات ارزشمند دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: