«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنش‌ها‌‌، تحقیرهایی و برچسب‌هایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است‌، عزت‌نفس خود را از دست داده‌ایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم‌، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزت‌نفس‌مان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.

زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیت‌های بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیت‌های او خواهد بود.

امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس‌ داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است‌، همانگونه که هم‌نشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.

بدون ساختن عزت نفس‌، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی‌، دسترسی به عزت‌نفس غیر ممکن است.

این یک قانون است که‌، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن می‌رود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه‌، عذاب وجدان و بی‌ارزشی است.

“احساس گناه” و “عذاب وجدان”‌، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز می‌شود و ساختن این باور‌، مهم‌ترین مأموریت دوره عزت نفس است.

عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم‌، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه  و شرایط نادلخواه هستیم.

اگر “سنگربانی به‌نام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد‌، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه می‌دهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه می‌دهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی می‌سازد‌، که باور می‌کنی از عهده‌ی انجام هیچ کاری برنمی‌آیی!

اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی‌، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا‌، خواه یک رابطه توام با عشق باشد‌، خواه یک کسب و کار سودآور‌، خانه‌ای با امکانات عالی‌، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگ‌ها فاصله  می‌بینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.

به همین دلیل است که: تمام موفقیت‌های زندگی ما‌، روی پایه‌ای به نام عزت‌نفس بنا می‌شود.

“احساس لیاقت و ارزشمندی”‌، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهم‌ترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیت‌ها از عزت‌نفس شروع می‌شود و ساختن عزت نفس‌، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.

استاد عباس‌منش همیشه تأکید ویژه‌ای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیت‌های خود در هر برهه‌ از زندگی‌شان را‌، حاصل تلاشی می‌داند که‌، صرف ساختن جنبه‌ای دیگر از عزت نفس خود داشته است.

موضوع این است که‌، هیچ انتهایی برای عزت نفس‌ وجود ندارد. یعنی همیشه جنبه‌ای از عزت نفس ساخته نشده‌، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازه‌ای که آن بخش کاملتر می‌شود‌، دستاوردهای‌مان نیز بزرگ‌تر می‌شود.

با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل می‌گیرد و نتایجی را وارد زندگی‌ات می‌نماید که، ناکامی‌های تمام سالهای گذشته‌ات را جبران می‌کند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس می‌کنی.

عزت نفس انتخاب‌های آینده‌ات را در هر جنبه از زندگی‌ات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیت‌ات و حتی میزان موفقیت مالی‌ات را دستخوش تغییرات اساسی می‌کند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت‌، دستخوش تغییرات اساسی می‌گردد.

خیلی فرق می‌کند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!

عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را می‌سازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگه‌داشته‌ای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفس‌ات نعمتها را دریافت می‌کنی.

تفاوت تجربه‌ات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.

ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چاره‌ای جز آوردنِ بهترین‌ها به زندگی‌ات ندارد.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    456MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه
    35MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رسول فتحی نژاد» در این صفحه: 7
  1. -
    رسول فتحی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    سلام دوستان عزیز

    لطفا به پیشنهاد من توجه فرمایید

    دوره عزت نفس که آقای عباس منش در سایت به صورت آنلاین قرار داده است .دوستانی هستند که می خواهند در این دوره شرکت کنند ولی به خاطر یک سری مسائل نمی توانند (یک سری مالی یک سری هم یک سری تناقض های که از یکسری مسائل پیش امده نمی توانند فعلا اعتماد کنند)

    یک سری دوستان که چندین سال هستش که مطالعه دارند و دوستانی تجربه دارند و ………

    یک حرکت موازی و مجانی که درسایت در مورد عزت نفس نظراتشان قرار دهند

    جایزاش هم یک در این دنیا صد در آخرت

    خصوصیات فردی که عزت نفس دارد چه چیزی می باشد؟

    دلیل اش به خاطر ناقص ماندن ادامه ی” اعتماد به نفس” و” احساس گناه” که دوستان کلی نظر دادند

    اگر موافق هستید لایک کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    رسول فتحی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    موضوع پیچیدگی خاص خودش را دارد و از طرفی هم شاید برای توضیح مکتوب با این چند سطری که گفته می شود توضیح کامل و جامع نباشد .

    گناه: خلاف رضایت خداوند عمل کردن تعریف می شود

    ابتدای امر باید اولا تفکیک کرد:

    احساس گناه در یک سری مسائل . یک مسئله روانی هستش و صرفا فکری هستش؟

    2- یا اینکه شخص به گناه ارتکاب شده است

    این دو مقوله جدا از هم هستند یا اینکه بعد از ارتکاب گناه و جبران آن و توبه(طبق باور های مذهبی)ذهن دچار خطایی شناختی و افسردگی شده است یا اینکه اصلا گناهی صورت نگرفته صرفا به خاطر افکار اشتباه و باورهای اشتباه این پدیده صورت گرفته است به این دلیل می گویم که پیچیده هستش که می تواند حالت های دیگری هم داشته باشد

    و جدا از مطالب بالا گناه یک امر نسبی هستش . نسبی بودنش یعنی جه؟

    یعنی اینکه یک امر و یک قضیه در یک دین و آیین گناه محسوب می باشد در حالی که در یک دین و آیین اصلا گناه محسوب نمی گردد و به عنوان مثال در و آیین بودا 108 نوع گناه داریم در حالی که در دین مسیح تعداد کمتر می باشد

    خوب باید کلیت را درنظر گرفت شاید از دوستانی که در سایت عضو هستند که پیرو دین مسیح یا زرتشت و یا یهود یا اهل تسنن باشند یا اصلا بدون مذهب هم باشد(البته احتمال بسیار کم) پس برای جواب باید کلی و همه شمول باشد

    توضیح “احساس گناه کردن” شاید بهترین جواب در دو حوضه باشد :

    خوب افرادی که به دین اعتقاد ندارند بتوانند مسائل شان را حل شده ببینند

    با توجه به اهمیت موضوع اینجانب تشخیص داده ام جواب هایی تکنیکی و کاربردی هم در آخر مطلب اضافه کنم

    بعد از نظر مذهبی مشاهد خواهید کرد(به خاطر شرایط مسابقه به عنوان حرف دیگران محسوب می گردد)

    روش اول:

    روش مذهب و دین هستش و رعایت حدود الهی و ایمان به خداوند و توبه پذیر ی خداوند نسبت به بندگانش می باشد و اگر به خداوند متعال تسلیم و مطیع باشیم اطمینان به وعدهای خداوند خواهیم داشت(انسان پس از توبه واقعی و رعایت اصول توبه انسان ها را می بخشد)(این بخش نظر شخصی و تجربه های شخصی می باشد)

    روش دوم:

    روش علمی…(من در این مجال .کاری به نظریه های علوم انسانی ندارم و این هم خارج از حوصله دوستان هستش)برای توضیح این بخش فقط چند روش روانشناختی معرفی می کنم (نظر شخصی نیست)

    و اما چون بیشتر بچه هایی سایت(شاید هم همه)مسلمان هستند من از منظر اسلام به مسئله نگاه می کنم

    یک سری از دوستان به این موضوع ساده انگارانه جواب داده اند که صرفا با جواب اینکه کاری کنیم رضایت درون حاصل گردد می توان به آرامش رسید این گفته طبق باورهای مذهبی مان مطلقا غلط می باشد.

    چون یک سری گناهان (حق الناس) اصلا با راضی کردن درون حل نمی شود مثلا دزدی باید حق طرف باز گرداننده شود

    و اما “احساس گناه” و ترس از بخشیده شدن

    شاید به قول عباس منش اگر خداوند را مثل انسانها متصور نشویم خیلی مسائل حل گردد و اگر قوانین و حدود خداوند عمل گردد شخص وارد یک مرحله جدید می شود(وارد یک مدار جدید) (مدار خوشبختی و آرامش .عزت نفس –سر بلندی و …)

    یعنی از یک دنیای شر و ناپاکی به یک دنیا خیر و پاک (خداوند)قوانین الهی برای ایشان عفو بخشش فراهم کندو یک شرایطی که دیگرا ن ایشان را عفو کنند و احساس آرامش به ایشان بدهد

    مثلا شخص “حر ” که تغییر فرکانس چه ها برای ایشان به ارمغان آورد .کسی که محل وقوع حادثه کربلا را رقم زد ولی الان چه جایگاهی در ذهن همه دارد

    یکی از مباحث اصلی قرآن اشتباهات یک سری اولیای الهی هستش که خداوند پس از توبه و بخشش آنها و تلاش آنها و دادن مقام بزرگ انسانی به آنهاست

    اگر تغییر فرکانس بدهیم چاره ای جز دیدن خوبی ها نداریم

    کسی که “احساس گناه ” کند و در آن احساس باقی بماند در واقع در مدار ناامیدی و همان شیطان قرار می گیرد .باید به رحمت خداوند امید داشت جون طبق شرایط توبه که خداوند توبه واقعی را می بخشد و خلف وعده نمی دهد

    امید عین خداباوری و روحانیت فرد هستش .حتی در فرایض دینی اگر کوتاهی شود راهکار های برای جبران گذاشته شده است

    با توجه به اینگه هم شر و هم خیر وجود دارد پس انسان مختار هست که انتخاب کند و انسان آزاد نمی تواند ناامید باشد چون خداوند انسان را آزاد آفریده است

    و اما یک سری افراد مذهبی دچار وسواسی فکری می شوند من دوستانی داشته ام که بسیار مومن و بچه هایی گل بودند شروع به رفتن به کلاس هایی عرفان کردند که امادگی روحی مناسبی نداشتند دچار وسواسی فکری شدند و د ر واقع بسیار دقییق و وسواسی در احساس گناه و اینکه این خوب هستش این بد این ثواب دارد این گناه شدید که کارشان به بیمارستان روزبه و امین آباد کشیده شد.(ماندن در احساس گناه به نظ من عامل بود)

    نه تنها در احساس گناه ماندن به آرمش نرساند بلکه دور تر هم شدند0از خداوند متعال خواستار هستم که به انها کمک کند

    در مورد آزاد ی باید توجه داشت که یک حیوان و یک گیاه (گل رز) نمی تواند ناامید و گناه کار محسوب کردد چون آزاد نیست

    چون گل رز همیشه گل رز هستش و هیچ تغییری نمی کند

    ما انسان ها باید ماهیت و هویت خودمان را در نظر بگیریم یک انسان می تواند از حالت بد به یک حالت خوب تغییر شرایط بدهد .چون انسان آزاد آفریده شده

    پس اگر احساس گناه کرده ایم ودر این حالت ماند ه ایم به بعد روانی و به ماهیت اصلی مان که امید بخشش و آزادی فکر کنیم

    یا به عبارتی گیاه یا حیوان(دور از جون) نیستیم که در یک حرکت خطی به جلو داشته باشیم و زندگی انسان ها مانند تابع سینوسی هستش نقطه های عطف و نقاط بحرانی دارد

    فرق انسان نسبت به دیگر موجودات در آموزش پذیری و فکر کردن هستش

    یاد بگیریم که گناه کردن و ترک کناه فقط برای انسان هستش و چگونه می تواند با ترک گناه به بالاترین مراحل انسانی برسدو چون خداوند متعال و سبحان و عادل و صادق هستش خلف وعده نمی دهد

    در قرآن وقتی می فرمایید توبه کنندگان را می بخشد پس شک به بخشش در واقع شک به ایمان و یقیین به باری تعالی هستش نه یک مسئله گناه

    بیشتر قصه سازی در مورد گناه زایید فکرست تا اینکه واقعییت داشته باشد

    حساب گری و دادرسی و عدالت خداوند را به حساب دید گاه زمینی و انسانی نگذاریم

    خداوند وابسته به زمان نیست .یعنی اینکه خداوند هم زمان می تواند زمان گذشته حال و آیند ما را یکجا ببیند

    یعنی اگر من در گذشته گناهی گرده ا م …زمان حال و آیند ه من باقی مانده است و زمانی برای جبران و به عبارتی انسان به زمان واقع بینی ندارد

    طبق گفته ی اولیا ی الهی رحمت و مغفرت الهی در مدار بازگشت به سمت خداوند (که عامل خیر و سعادت هستش) به غضب اش سبقت دارد

    و اما مسئله آبرو ریزی:

    به مسئله ی حرف دیگران در واقع همان ریشه های بیرونی هستش (مثل درخت بن سای که ریشه هایش بیرون هستش و رشد کند و کوتاه باقی می ماند) یعنی مثلا فهمید ه اند که من فلان کار زشت و بد را انجام داده ام و آبرو من رفته است و دیگر هیچ چیز برای من مهم نیست و خیلی افراد به خاطر همین که چون همه فهمیدند اون قبح قضیه شکسته می شود راحت تر شروع به گناه کردند می کندو دیگر احساس گناه برای اش عادی و یا اینکه نا امید از بخشش می شود و اقدامی نمی کند مبنی بر توبه کردند.

    پس شایسته است به سوی خداوند توبه کند و باید حرف هایی مردم با عنوان آبرو رزی شد و عرف های جامعه نباید در نظر گرفت ما باید به . باید و نباید های خداوند متعال متکی و حساس باشیم نه این که من در گذشته یک عملی مرتکب شده ام دیگران فهمید ه اند و دیگر من بی آبرو شده ام (تفکر هیچ یا همه چیز)

    مثلا دختری با که با اولین رابطه نا مشروع و نا امید به بخشش و توجه به حرف مردم که دیگر این دختر خراب شده است…

    و نا خواسته به خودش حق می دهد عمل خود را ادامه می دهد.(یا اینکه آن دختر عذاب وجدان نابودش می کند)

    پس باید گفت خدایا من بازگشت ام و چون خداوند متعال از من به خاطر بازگشت ام رضایت دارد و خداوند توبه پذیر هستش و خلف وعده نمی دهد پس احساس ارزشمندی و رضایت باید داشت

    اگر در مدار درستی و حقیقت باشیم پس دیگر حرف مردم یک ریال هم ارزشی ندارد

    اما یک از مسائل که می تواند به مسئله گناه کمک کند بخشش خودم مردم نسبت به هم باشد “ببخش تا بخشیده شوی” در واقع اول از اینکه وقتی انسان کسی را می بخشد به آرامش می رسد و به جای خالی در ذهن اش(ذهن را مثل ظرفی در نظر گرفته شود) جا برای افکار مثبت و الهی جا باز می کند پس اگر کسی به ما جفای کرد ببخشیم که بیشترین لطف را به خودمان کرده ایم از طرفی کسی که در حق ما کار بدی کرده و احساس گناه می کند اگر از طرف ما بخشید ه شود را ه اش خیلی راحت تر طی خواهد شد و بخشندگی از صفات خداوند مهربان هستش و انسان می تواند صفات الهی به خود بگیرد

    و اما انا الله و انا الیه راجعون (همه از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم)

    همیشه برای مردگان نیست برای زنده ها می تواند باشد در واقع برگشت از هر بدی به سمت هر نیکی و خوبی که جایگاه خداوند متعال هستش

    و اگر به ذهن مان فیلتر خدایی بزنیم همه ی مسائل حل خواهد شد نه اینکه افکار قالبی که مردم دارند

    مثلا اکر خانمی 10سال تن فروشی کرده به قول جامعه زن بد کاره ودیگر این فرد نمی تواند انسا ن ارزشمندی باشد ….(می تواند انسان بزرگ و ارزشمندی گردد)

    قربون خدا برم که چقدر بزرگ هستش که ژرف اندیش ترین مردمان و دانشمندان هم نمی تواند بزرگی حق تعالی را درک کند

    من” احساس گناه “را به فال نیک می گیریم البته به شرطی :

    و البته وجدان آگاه یک انسان آزاد می تواند به سان یک گناه سنج عمل کند و در واقع اگر کار بد کرده ایم متوجه به این امر بشویم و مسیر اشتباهی که رفته ایم باز گرده ایم(قطب نمای روحانی) پس بودن این حس را به این دلیل فال نیک می گیریم

    وجدانی که احساس گناه می کند که بیدار باشد و حال و هوایی حیوانی نگرفته است پس از یک نگاه متفاوت باید گفت که خدایا شکر که این حس را به ما داد هاست ولی نکته مهم این هستش که در ” احساس گناه ” گیر نکنیم

    حرکت به سمت جبران (در صورت گناه انجام دادن ) و آرامش و بازگشت داشته باشیم نه اینکه مسئله را پیچیده تر کنیم شاید رابطه احساس گناه و اعتماد به نفس همین باشد که دنبال تایید خواهی دیگران در مسائل نباشیم (البته منظور ام تایید خواهی از باید و نبایید هایی خداوند هستش) و لازم به ذکر می باشد که حق الناس فرق می کند

    مثلا آبرو رفتن : این باشد که تایید خواهی دختر یا پسری که رابطه نامشروع شان همه فهمید ه اند ور حالا در فکر بازگشت و توبه هستند .پس تایید خواهی را از خداوند متعال خواستار باشد نه از تایید خواهی و بازگشت آبرو و اعتبار توسط جامعه و مردم باشد

    شاید یکی از دلایل که آقای عباس منش تاکید بر آن کرد احساس گناه حل گردد این باشد اگر یک موضوع احساس گناه توسط فرد با بهانه فراموش کردن ودیگر ……رها سرکوب گردد درضمیر ناخودآگاه انسان در حال ریشه انداختن و رشد کردن و قوی شدن می شود یا به عبارتی در احساس گناه ماندن هستش و این امر باعث مختل شدن زندگی (اصل سرکوب روانشناسی) پس مسئله حل باید گردد و به دست فراموشی گرفته نشود

    ما طبق قانون جذب باور داریم که اگر حالمان بد باشد اتفاقات و رویداد های بد را برای مان اتفاق می افتد چون در مدار و فرکانس بدی قرار گرفته ایم و چون احساس گناه مانند آژیر” حس بد “را به ما اعلام می کند و اعلام می کند که در مسیر اشتباه و فرکانس بدی هستی و اتفاقات بد به تو عرضه خواهد شد پس زود خارج شو و از آن مدار خارج شو

    این در صورت ناماندن و توقف نکردن با این تفسیر احساس گناه نعمت الهی هم می تواند باشد. که موقعیت فرد را به مسیر رستگاری نشان دهد(البته البته در حس گناه ماندن و فقط از اخطار لحظه ای آن استفاده کرد)

    در طول تاریخ کم انسان هایی رستگاری نداشته ایم که از این احساس گناه به عنوان سکوی پرتاب استفاده کردند(مثلا میر داماد)

    و الان یک فرد مومن و موجه شناخته می شوند

    یا به عبارتی احساس گناه را به اصل تعادل هم نسبت داد وقتی انسان از تعادل روحی و روانی باز می ماند اصل تعادل با حالات روحی به ما اعلام می کند که شرایط را تغییر بده در واقع گناه انسان را از حالت تعادل روحی وروحانی و انسانی خارج می کند

    مثلا ما اگر زمان زیادی را خانه سپری کرده باشیم به این فکر می کنیم ای کاش در مسافرت بوده ام و می رویم(البته از حس گناه لحظه ای باشد برای تغییر نه این که در آن حس ساکن باشیم)

    اما ماندن در احساس گناه می تواند اثر پروانه ای دارد (تئوری آشوب) و اگر احساس گناه به صورت طولانی در ذهن انسان به یدک کشیده شود پس از مدتی باعث خود کشی مسائل شدید روحی و روانی و افسردگی و عدم اعتماد به نفس عدم عزت نفس و کلا نتایج بدی به همراه خواهد داشت

    ما باید در تلاش به دنبال ریشه های سعادت و رستگاری و خوشبختی و شاد باشیم

    عوامل و شرایط آن رابیابیم و ایجاد کنیم اصلا جوری بشود که جایی برای فکرکردن به گناه نمانده باشد. که احساس گناه داشته باشیم. با خداوند متعال راز و نیاز کنیم و این را بدانیم احتمال اشتباه کردن را داریم نه اینکه نا امید بشویم نه اینکه بی توجه باشیم هوشیار باشیم یاد خداوند متعال را فراموش نکنیم که بهترین تکنیک هستش و چون فرصت زندگی کردن داریم این یعنی هدیه خداوند به ما و این یعنی خداوند به ما امید دارد و با متولد شدن کودکان هم این پیغام را به ما می دهد پس با حال باش و خورشید هم امروز طلوع کرد پس زندگی جاریست

    اما خبر خوب در مورد اسلام اینکه خداوند رحمان و رحیم هستش و مسئله حضرت موسی و دیگر اولیا الهی فراموش نکنیم

    و اما بیاییم بعد دیگر این مسئله را نگاه کنیم آن هم اینکه اصلا و تاکیید می کنم اصلا ما گناهی نکرده ایم که احساس گناه می کنیم در این مرحله چاره کار علم هستش و البته گناه کار هم می تواند از این موضوع استفاده کند پس باید خطای شناختی خودمان را شناسی کنیم و تقریبا هم خیلی راحت و کاربردی هستش

    جدا از این در اسلام یا دیگر ادیان معلوم هستش که چه چیزی گناه هستش

    برای حل این مسائل از شناخت درمانی می توانیم کمک بگیریم نتایج خوبی برای من داشته است

    بعضی مسائل اصلا موضوع گناه نیست مسائل روحی و روانی هستش مثال شخصی خودم برای درک موضوع

    مثلا خود من در سال 1388 پس از سقوط خواهرم از ارتفاع و آسیب به نخاع شروع به مقصر دانستن خود که مثلا فلان کار را کرده ام ؟ چرا زودتر به خانه نیامده ام ….ببینید چقدر غیر منطقی داشته ام خودم را اذیت و احساس گناه می کرده ام و اون موقعه چون افسردگی گرفته بود ه ام والان برای من جواب مسئله ملموس هستش چقدر خود ام را اذیت کرده ام و از دانشگاه انصراف داده ام ……

    و اما توضیح خطایی شناختی:

    مشکل این جاست که گمان و احساس خود را عین واقعیت می دانید و اما افکار منفی مسبب احساس نا خوشایند و غیر واقع بینانه و مخدوش ناشی از خطایی شناختی هستش.

    چه افرادی که به شکست مالی می خورند و دچار افسرگی می شوند و رفتار های بسیار خطر ناکی انجام می دهند

    10 خطایی شناختی:

    1- تفکر هیچ یا همه چیز: همه چیز را سفید یا در غیر اینصورت سیاه می بینند(پس من این گناه را کرده ام نمی توانم مومن باشم)

    2- تعمیم مبالغه آمیز: هر حادثه منفی و از جمله یک نا کامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می کند

    3- فیلتر ذهنی : تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می بیند (چکیدن یک قطره جوهر که بشکه را کدر می بیند)

    4- بی توجهی به امر مثبت : با بی ارزش شمردن تجربه هایی مثبت اصرار به مهم نبودن آنها دارد

    5- نتیجه گیری شتاب زده : بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتاب زده می کند(ذهن خوانی و پیش گویی می کند)

    6- درشت نمایی: از یک سو درباره اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کند و از سوی دیگر اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست بر آورد می کند

    7- استدلال احساسی : فرض بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کنند واقیعت ها هستش

    8- باید ها : انتظار دارید که اوضاع آنطور که شما می خواهید و انتظار دارید باشد

    9- برچسب زدن : برچسب زدن شکل ها و تفکر هیچ یا همه چیز به جای اینکه اشتباه کردم و به خود بر چسب منفی می زنید که من بازند ه ام من احمق هستم

    10- شخصی سازی : خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشتید

    من در اثر سقوط خواهر م ضایعه نخاعی خواهرم خودم را گناه کار می دیده ام

    در واقع دچار خطایی شناختی شماره 10 (شخصی سازی)

    و شماره 8 باید ها و شماره 7 استدلال احساسی شده بوده ام

    روش دوم:

    تحلیل رفتار متقابل یا TA یک تئوری روان‌شناسی است (روش پر هزینه و طولانی هستش)

    که بسیار مرسوم شده این روز ها والد بالغ کودک بسیار کلی درحد آشنای میگویم که درواقع روانکاوی کردن و اصلاح افکار غلط که ضمیر ناخود آگاه ما هستند که آنها اصلاح می شود افکار فرد تغییر پیدا می کند

    یک مثال:

    روزی مردی به همسرش گفت : “تو چرا وقتی می خواهی ماهی را در ماهی تابه قرار دهی اینقدر سر و ته ماهی را می بری وآن را کوچک می کنی؟”

    زن پاسخ داد : “مادرم اینطور ماهی درست می کرد.”

    وقتی زن از مادرش هم پرسد او هم همچین پاسخی داد: “مادرم اینطور ماهی درست می کرد.”

    یا اینکه مرد گریه نمی کند ……دختر ها نبایید بخندند…

    خوب می بینیم که این ها اصلا گناه نیستند بلکه یک سری باور های غلط شخصی و سنت ها هستند

    البته نوشتن شناخت درمانی و taشاید در مسابقه به ضرر من باشد ولی همه چیز مسابقه نیست و حیف ام آمد که ننویسم چون معرفی این روش ها می تواند گره ی یک شخص را باز کند چون نظر شخصی بیشتر نظر شخصی هستش و شاید نتواند به کسی کمک کند و این که نظر من برای من جالب باشد و اصلا با توجه به عدم انتقال موضوع برای شخص دیگر اصلا ارزشی نداشته باشد ولی روش های روان شناسی کاربردی هستش و روزانه خیلی از آدم ها از این طریق از حال بد به حال خوب سوق می دهند

    در کل شاد و سر بلند باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رسول فتحی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    سلام و خسته نباشید

    آقای عباس منش شما چرا نظرتان را نگفتید؟(در مورد اعتماد به نفس)

    البته در یک سری از فایل های قبلی شما در مورد اعتماد به نفس بود که بیشتر خلاصه یک کتاب بود تا اظهار نظر شخصی

    با توجه به حجم بالای جواب ها شایسته بود که شما به عنوان لیدر مجموعه مطالب را جمع و جور می کردید تا یک نتیجه گیری حاصل می شد

    راستش با این روش بیشتر اذهان را به این موضوع سوق می دهید که در حال “تولید محتوا “توسط کاربران صورت گیرد

    راستش کلا مسئله پول خیلی معادلات را به هم می زند نه به اون چند ماه قبل شما که در تلاش برای انگیزه دادند بودید نه این که الان بیشتر در فکر تولید محتوا هستید(0البته پروژه عقل کل با یک سری اصلاحالات می تواند خوب باشد)اما شما هم حق دارید که با توجه با این حجم کاری پول کسب کنید ولی روش حل مسئله “مثلا اعتماد به نفس “درست نیست

    چون نظرات خیلی متفاوت بوده و باعث سردر گمی کاربران می شود

    اگر دوستان موافق باشند من یک راه کار پیشنهاد بدهم “روش حل مسئله”

    توضیح:این روش امتیاز دهی شما به نظرات دوستان خارج از روش علمی “روش حل مسئله ” هستش

    چون شما یک نفر هستید و اگر به پروژه ی عقل کل اعتقاد دارید باید نظرات دوستان در امتیاز دهی لحاظ گردد(با توجه به خصوصیات اخلاقی و ارزش های درونی و معیار ها و تجربه های شخصی و کلا فرهنگ هر شخص یک سری نظرات برای شما جالب هستش ولی امکان داره که برای آقا یا خانم ایکس الویت 5 یا… باشد پس از روش حل مسئله استفاده بشود یک همفکری و دمکراسی جالبی می شود)

    (توضیح در مورد تولید محتوا: یک سری مدیران سایت ها برای اینکه در سرچ google در موضاعات مختلف در سایتشان مطلب داشته باشند و سرچ گوگل باشند خوب نیاز به محتوا دارند .خوب تولید محتوا از گذاشتن مقالات مختلف در سایت کار سختی هستش و برای اینکه این مشکل حل شود یک سری انجمن ها یا پروژه عقل کل راه اندازی می شود برای تولید محتوا(البته ایشان حق دارد و من در این زمینه احساسی عمل می کنم و شاید این حس تعلق خاطر به آقای عباس منش باعث می شود که این همه انتظار نادرست از ایشان داشته باشم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    رسول فتحی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    بسمه تعالی

    سلام

    من خودم شخصا کتا بهای مختلفی در مورد اعتماد به نفس در قالب کتاب ها و فایل های صوتی از نویسندگان بزرگ غربی مطالعه کرده ام.راستش همیشه یک چیزی من و اغنا نمی کرد و شاید اون چیزی که بیشترین تاثیر را در من گذاشت فرهنگ غنی خدمان هستش …البته شاید به خاطر کلام مکتوب نتوانم خوب مطلب ام را ادا کنم .

    و اما دوست دارم با یک مثال آغاز کنیم من به اتفاق دوستانم در ایام عید امسال به مجموعه گیاه شناسی در اتوبان تهران کرج که پیشنهاد می کنم شما هم بروید مثل باغ های” کیو ” در انگلستان هستش

    در آنجا وقتی وارد باغ ژاپنی شده ایم من از لیدر مجموعه کارشناس کیاه شناسی بود در مورد درخت “بن سای” اطلاعاتی خواستم و چون علاقه فراوانی به این گونه دارم

    ایشان در توضیح درخت” بن سای “گفت که درختانی که در شرایط بد زمین که در صخره ها و سنگلاخ ها و تپه رشد می کنند چون شرایط زمین باعث می شود ریشه ها در خارج خاک باشد در واقع ریشه های کمی می توانند از لای سنگ ها به خاک نفوذ کنند این شرایط باعث رشد کند آنها و کوتاه ماندن آنها می شود

    راستش خیلی برای من جالب بود که این را به انسان خود باخته نسبت داد ام ..چون انسان خود باخته هم ریشه های بیرونی و خارج از خود دارد

    یا به عبارتی متکی به قضاوت دیگران و تایید خواهی دیگران هستش و همه کار های خود از خوابیدن بیدار شدن مطالعه کردن دانشگاه رفتن و از دانشگاه نرفتن و……همه اش تلاش در انطباق با الگو های بیرونی هستش …دریغ از این که خودمان باشیم

    و اما جامعه یا دوستان و یا خانواده یا دانشمندان یا ورزشکاران یک الگو هستند ودر واقع هریک را در یک قالب در نظر بگیرم .مدام در حالت ریختن شخصیت خودمان در آن الگو ها هستیم(مقایسه)

    و با آن الگو ها تطبیق دادند خود. یک خود باختگی هستش و به دنبال تایید خواهی دیگران و حرکت فرد به خو باختگی هستش و شروع به ملامت کردن شخصیت خود می گردد

    و همه ی حرکات کپی و تقلید و نقش بازی کردن می باشدو فرد خود باخته دانش نمی آموزد بلکه از دانش ها کپی برداری می کند (0ازدواج کپی برداری شده و……….)

    تمام رنج و حقارت در ناتوانی از این کپی برداری ها ست یعنی اگر فرد خودباخته طبق الگو ها و اعتباریات جامعه خوب کپی نشود یعنی شروع انتقاد های خود شخص و دیگران

    البته یاد گرفتن یک موضوع علمی و مسائل دیگر با فرد خود باخته فرق دارد(باعث سو تفاهم نگردد)

    اگر خوب الگو ها را رعایت کند می شود به قول خودش اعتماد به نفس. راستش فرد خود باخته به مانند یک عروسک شعبده بازی می ماند که نخ های به آن وصل می گردد و برای حرکت دادن این نخ ها را به سان همان تایید خواهی و تطبیق دادن با الگوهای دیگران هستش و یا به عبارتی اختیار ما به وسیله نخ های نامریی افکار دیگران به بردگی گرفته می شودو اینجاست که این نخ های نامریی فرد خود باخته را کنترل و هدایت می کند (چه بلای بالاتر از این هستش؟)

    لذا باید تمام تلاش ما(ذهن ما) این باشد که از برون به درون بطلبیم. ما باید مراقب ذهن مان باشیم و اینگونه فکر کنیم که فکر و ذهن ما به سان یک پادگان هستش باید از آن باید مراقبت کنیم و نگذاریم هر کس و نا کسی به آن وارد به شود و اثرات مخرب به آن بگذارد

    (البته منظور م مراقبه کردن هستش) می توان گفت که تمام بدبختی ما عدم کنترل بر خویشتن هستش)

    انسان خود باخته به خودکار بی جوهر تشبیه دارد

    و درواقع کس دیگری را جایگزین خودمان می کنیم و خو د باختگی یعنی بی ریشه و بی پایگاه نام گذاری کنیم

    اما بیشترین ضربه در دوران کودکی به روح و روان ما وارد می شود

    و اما چرا ذهن نمی تواند درک کند که در خدمت یک بیگانه هستش حالا چه یک شخص دیگر باشد یا اینکه افکار بیهوده خودمان چون این با گوهر درون ما فاصله دارد

    و تمام رنج ها را خودمان خلق می کنیم و برده و اسیر دیگران و افکار بیهود خودمان می شویم

    در فیلم فرار از زندان یکی از شخصیت های فیلم حرف خوبی زد گفت: ما اسیر افکارمان شده ایم و راه رهایی از آن دانش هستش

    و اما عوامل محیط:

    عوامل محیط ذهن را ترسیده و شتاب زده و هراس آلود و گیج کرده است .ذهن یک لحظه نمی ایستد که به قضایا نگاه کند

    در حال فرار هستش که دنبال یک حصار می گردد مثل یک موش خودش را داخل آن بکند (هم گربه را خودش خلق می کند و هم سوراخ را) گیج و منگ شده و ذهن در حال فرار هستش و در یک دوگانگی از موضوع حقارت فرار می کند به سمت تشخص (الکی) و الگو های خود باختگی دیگران پناه می برد

    مثل شخصی که بچه پایین تهران هستش و در یک جمع بچه های بالا شهر می گوید من هم بچه ولنجک و یا فرشته …..هستم

    ذهن باید از فرار کردن باز بایستد و کیفت تامل را پیش بگیرد …آخه فرار کردن آخرش بن بست هستش اینجاست که کارش تمام هستش

    نکته: ریشه ی همه مسائل در ترس هستش (حالا چه ترس های واقعی و چه ترس هایی که ذهن خودش درست می کند)

    به قول یک شخصی که اسمش را به خاطر نمی آورم می گفت :شجاعت پیش زمینه تمام فضائل هستش

    و این خود باختگی ابداع ذهن هستش برای جلو گیری از ترس

    مثلا :رسول فتحی نژاد تو حقیر هستی این ابداع خودم هستش و این هویت فکری ذهن انسان را اسیر می کند و زنجیر به دست و پای ذهن می زند و پس این ذهن دیگر نمیتواند آن خلاقیت را داشته باشد چون آزاد نیست اسیر هستش

    و انسان از تصورات دوران کودکی اش منفک و جدا نمی شود که انسان هویت فکری (که ریشه هایش بیرون دارد) “مثل بن سای” رشد کند و کوتاه دارد……و هرگز به بلوغ فکری نمی رسد(اخه طفلی (ذهن) به زنجیر توهمات و اوهام و دورغ ها و پندارها……گیرکرده است

    تصاویر زمان کودکی ما انسانها ی بی اختیار و تاثیر پذیر و بدون سنجش و آلت انواع عوامل بیرونی کرده است و خود باختگی یعنی اصالت خودمان را گم کردیم

    راستش من وقتی به این موضوع فکر می کنم که خداوند لحظه ای به آفرینش من فکر کرده و الان رسول فتحی نژاد خلق شده احساس شعف به من دست می دهد چه نعمتی بالاتر از این که من نعمت زندگی کردن در این دنیا دارم و یک اعتماد یه نفس روحانی به می می دهد و از خداوند متعال شاکر هستم

    اما 3 خصوصیات هویت فکری و خود باختگی:

    1 – ترس 2- ناتوانی 3-جهل

    مثلا ترس حصار می سازد و نمایش می اورد و احساس ناتوانی در ذهن را اشغال می کند

    و اما ذهن به دنبال این سه چیز هستش 1- ایمنی 2- توانایی 3- روشنایی

    حالا بیاییم خود باختگی در گذشت و بخشش جستجو کنیم ترس از اینکه طبق الگو های که به جامعه از خودمان ارائه کردهایم نباشد… و به دنبال تایید کردن و راضی کردن دیگران برای اینکه گفته می شود رسول بخشنده و مهربان هستش و در واقع تغیر رفتار ه حکم تغییر حصار را می دهد و دلهوره آور است و ترس از مقایسه شدن…

    دنیایی درونی انسان یا تصاویر درون ذهنی ثابت هستند و انچه تغییر می یابد شکل ظاهری رفتار ها در جهت انطباق با تصاویر هستش و رفتار ها به یک ریشه ثابت وصل هستند .انسان هرگز تغییر به معنای رشد و تکامل در صورت این خود باخته گی نمی دهد و پیدا نمی کند.

    رفتارها تغییر می کنند ولی معنایشان ثابت و یکی هستش و در واقع طبق یک سری نظریه ها شخصیت مبتنی بر تصاویر هستش

    مثلا در کودکی مادرمان می گوید بچه کودن و بچه بی عرضه ….

    اگر ذهن برون ریشه شده باشد علاج ها و جواب ها را در بیرون جستجو می کند و نسبت به بیرونی ها وابسته می شود و به انها که باعث از خود بیگانگی اش می شود

    و اما بعضی وقت ها برای ما سئوال پیش می آید خوب چون همه فلان کار را می کند پس حتما درست هستش من خودم اینگونه فرض می کنم اگر همه درست می گویند پس همه ی انسانها یا اکثر انسانها باید قهرمان و انسانهای موفق و کاملی می بودند

    اینکه توضیح و حرف ها به دور از دانش و خرد می باشد

    و یکی از موانع رشد .تسلیم شدن به اجماع هستش و ظاهر ا خلاقیت و ازادی ذهن و انسان زیر سئوال می بردو افکار را در یک قالب نگه می دارد که حتما باید آن الگوها و قالب ها رفتار گرددو در واقع از خود باختگی باعث می شود که ما معنی آزادی حقیقی را ندانم و با توجه به اینکه ما انسان های آزاد آفریده شدیم و هستیم و این خود باختگی باعث بردگی و اسیر شدن انسان می گردد.

    و اما یک سری از خودباختگی ها یک سری کتاب های بی محتوا هستش …یا اینکه هر چیزی که عباس منش بگوید حتما درست هستش من به ایشان احترام خاصی قائل هستم و کلی هم چیز یاد گرفته ام

    البته من جندین بار از ایشان انتقاد کرده ام که ایشان نظر مخالف من را در سایت خود قرار داده است و من بابت این کارش از ایشان تشکر می کنم

    اما یک سری بت ها در ذهن ما هستند که باید آنها شکسته شود

    اگر بت ها سقوط کند نتیجه آن هستش ما از این دنیایی توهمی و مجازی خارج می شویم و در واقع نیازی به ریشه های بیرونی نداریم و انسان از طریق یک ذهن آزاد بدون غبار پیش داوری مقایسه و دورغ و نمایش و سرخوردگی که در ذهن به خودمان گفته ایم و وقتی اینها (توهم ات )برود کنار متوجه می شود که چه غیر معتبرهایی را معتبر دانسته است.

    واما این خود باختگی را کنار بگذاریم شروع تمام روشنی ها می شود

    بعضی وقت ها یک سری تعاریف الکی ما از یکدیگر می کنیم باعث خود باختگی می گردد

    مثلا گفته می شود رسول مهربان هستش خوب من هم قبول می کنم مهربان هستم در حالی با یک حالت خوش بینانه اگر من مهربان به نظر هم برسم باز هم به آن مهربانی که در درون من هستش نرسیده ام و چون دیگران یک سری تعاریف که از من کرده اند یک جورایی من را کشتند

    جایی برای پیشرفت من در آن خصوصیات نماند ه است(در صورت خود باختگی)

    انتقادی که من از بچه دارم خیلی وقت ها زیادی از آقای عباس منش تعریف می کنند و یک جوی ایجاد بشود که ایشان هم بتواند رشد کندنه اینکه به تعریف کردن خود اسیر کنیم(البته باعث بدفهمی نگردد که تشکر از زحمات ایشان نگردد)

    در واقع برای اینکه افرادی مثل من تسلیم شدگی خود را نسبت به آقای عباس منش نشان دهم ایشان را به عرش می رسانم و برای ایشان قدرت های فکری خیلی عجیب و غریب در نظر بگیرم و متصوربشوم و کلی شاخ و برگ برای اینکه پیش خودم بگویم عجب سرچی در اینترنت کرده ام که با آقای عباس منش آشنا شده ام (البته این یک مثال هستش) و الان در مسیر پیشرفت هستم و ببین چه استادی دارم و چون من هم از حرف های ایشان تبعیت می کنم و در ذهن ام کلی تبلیغ هم می کنم برای ارضای افکار درونی در حالی که شاید خلاف واقع باشد

    البته لازم به ذکر می باشد که از ایشان کارهای ارزشمندی دیده شده است ولی من در مورد افکار سیستمی و خدا انرژی تضاد فکری دارم

    به قول محمد جعفر مصفا رابطه ی بین مرید و مرشد رابطه ای خوب هستش که در واقع با هم همکاری می کنند(و می تواند برای هر دو این رابطه مخرب هم باشد) وابستگی به هم در واقع همان گدایی کردند به یکدیگر است

    انسان آزاد شده تازه یک انسان معمولی هستش .فکرش را بکنید یک انسان اسیر تایید خواهی دیگران و مقایسه کردن و دیگر توهمات ذهنی نگردد تازه می شود انسان معمولی

    وقتی که در قرآن خداوند می فرمایید” در او (انسان) از روح خود دمیده ام “به نظر من یعنی اینکه انسان در زمین در یک مقیاس بشری خیلی کار ها بکند فکر کردن به این موضوع انسان را به شعف می رساند و در واقع انسان می تواند در هر زمینه ای استعداد داشته باشد .خود من به این نتیجه رسیده ام که همه ی انسا ن ها استعداد دارند و باید دچار این اشتباه نشویم که من در چی استعداد دارم به نظر من باید گفت که من به چه زمینه ای علاقه دارم(نظر شخصی و هیچ اعتبار علمی ندارد)

    و اما مسئله اعتماد به نفس را می خواهم این گونه به پایان برسانم که اعتماد به نفس نکنیم (البته به معنی به تحت لفظی اشاره دارم) باید از نفس رها بشویم (البته نه این که ریاضت بکشیم نه) نفس منظور همان دورغ ریا خودباختگی ….جدا بشویم و در

    واقع بگویم اعتماد به گوهر درون که خداوند متعال به ما داده است و خداوند متعال را شاکر باشم که ما را آفرید و همین لحظه که در حال نوشتن هستم پس شاکر باشم که نعمت زندگی کردن را به من داد

    اما پس از مطالعه کتاب رابطه “محمد جعفر مصفا” خیلی چیز ها یاد گرفته ام شاید باورتان نشود مطالبی که ایشان در کتابش به من یاد داد آنتونی رابینز ..برایان ترسی و یا وین دایر و….. نتواستند بگویند

    از فرهنگ خدمان بیشتر استفاده کنیم که بیشتر به ما دلچسب تر است و از همه مهم تر “درد تویی و درمان هم تو”

    و اما در آخر سر می خواهم یک حدیث از پیامبر بزرگ مان در مورد کرامت انسانی بگویم

    اگر نبود این افکار بیهوده در سرهای شما و این سخنان بیهوده در دهان شما . شما هم می دیدید آن چه منت می بینم و می شنیدید که من می شنوم

    پس خودشناسی را فراموش نکنیم

    پس به امید به این که به دور از اعتماد به نفس (البته تحت لفظی) رهایی از نفس و اعتماد به کوهر درون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رسول فتحی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    با عرض سلام و خسته نباشید

    ببینید من اصلا جسارت نمی کنم به این که آقای عباس منش درمورد اعتماد به نفس که …….

    من خودم سایت دارم (البته در زمینه کاری دیگر)و تقریبا و بسیار جزی در مورد seoمی دانم ولی موضوع این هستش دوست دارم این فرهنگ” انتقاد” در مجموعه باشه چون می تواند جزی از راه حل باشد

    خوب همان طور که می دانید یک سری از مسائل با مطالعه و دانش و علم حل می گردد و اگر مسائل را دسته بندی کنیم این که با روش علم و دانش حل گردد و پیچیدگی خاصی نداشته باشد حل می گردد ولی یک سری مسائل مثلا با روش” طوفان ذهنی ” این هم شاید تا سطح 3 جواب گو باشد یک سری مسائل دیگر که با روش الهام ………..

    خوب بیشتر مسائل ما تا سطح 3 هستش

    مثلا در روش حل مسئله طوفان ذهنی (خوب روش های دیگری هم هستش که می توانیم از آن هم استفاده کنیم)

    خوب ما این را باید لحاظ کنیم که از علم استفاده کردن کپی کردن نیست

    و اینگونه بگویم که من نه باید حتما دوباره “چرخ را اختراع کنم”

    البته من کاملا با خلاقیت در حل مسائل موافق هستم

    یکی از ” روش حل مسئله” را در نظر بگیریم

    اقدامات زیر فرآیند روش حل مسئله هستش

    1- “تعریف مسئله”( مثلا چرا و چگونه)0(مسئله واقعی چیست؟)

    2- “مثل کار آگاه” در حال کشف کردن موضوع باشیم (قضاوت و نتیجه گیری نمی کنیم)

    3-گمثل هنرمند” خلق ایده(حتی اگر مسخره به نظر باشد می نویسیم)

    4-“ارزیابی ایده ها” (مثل مهندس)

    5-“قضاوت ایده ها” (کدام خوب کدام بد) خوب من در این مرحله انتقاد را باید نظر گرفت در واقع انتقاد جز راه حل محسوب می گردد(نباید ناراحتی ایجاد بشه)

    6-اجرای را حل

    همه ی اینها رو گفته ام بگویم که پیش فرض ذهن من چیست.اگر انتقاد می شود جزی از راه حل هستش نه اینکه آقای عباس منش جسارت بشه

    مطلقا این گونه نیست

    خوب اگر سایت و بچه و دوستان عزیزم برای من مهم نباشد من شروع به تایپ 6 و 7 صفحه ای در word نمی کنم که در نظرات دوستان بگذارم(من در عمرم این همه تایپ نداشته)

    من با آقای عباس منش خیلی حال می کنم فقط این که جسارت داره

    آقای عباس منش بیشترین جذابیت شما برای من جسارت شماست

    راستش من خیلی مطالعه داشته ام و دارم شاید خیلی از این حرف های ایشا ن را می دانم ولی به جسارت ایشان غبطه میخورم و از خداوند متعال خواستارم که ایشان پیشرفت کنه

    من به این آگاهی دارم که ایشان شرط برای مسابقه می گذاره و من رعایت نمی کنم به خاط این هستش نتیجه گیری بشه نه این که تایید خواهی بگیرم

    البته به نظر ایشان کاملا احترام می گذارم

    و دراینترنت این همه سایت ولی چرا سایت عباس منش برای من مهم هتش؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    رسول فتحی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    سلام و خسته نباشید

    من ضمن تشکر از زحمات شما راستش من فکر می کردم چون زیادی از گروه عباس منش انتقاد کرده ام همین باعث شده که من را در مسابقه…..

    راستش بیشترین شباهت سخنرانی آقای عباس منش جسارتا به نظر من می باشد

    باور بفرمایید من صرفا به خاطر مسابقه نیست

    به خاطر اینکه من شاید باورتان نشود نزدیک به 6 ساعت وقت گذاشتم روی کاغذ نوشته و بعد اصلاح و بعد تایپ کرد ه ام

    خوب ببینید چقدر در نوشته های من و آقای عباس منش شباهت هستش

    جسارتا نه این که من خوب نوشته ام و کامل نوشته ام نه

    صحبت من این هستش که آیا اصلا نظر ها خواند ه شده است؟

    البته دوست عزیز (که شما به ایشان جواب دادید) واقعا خوب بررسی کرده و ما باید از حضور این آقا ها در مجموعه نهایت استفاد ه کنیم و از نظر عمیق ایشان لذت برد ه ام

    البته من با تمام انتقاد های که از شما می کنم و خواهم کرد

    از شما تشکر می کنم که کار متفاوتی انجام می دهید

    ولی کاری بکنید که شماره یک باشید و ان شاء الله هم هستید

    واز تمام بچه ها در سراسر ایران عزیز تشکر می کنم که ما افرادی داریم که با جدیت تمام خواستار پیشرفت خود و اطرافیان و نهایتا کشور عزیزمان ایران هستند و به آنها و آقای عباس منش می گویم که دورود به شرفتان

    و اما یک پیشنهاد دارم که مسئله مسابقه کنسل گردد .چون باعث سوء تفاهم می گردد

    و به آقای عباس منش تاکید می کنم خیلی مراقب باشد که به بهترین نحو ممکن نظر خودشو تحلیل بکنه بعد در سایت قرار بدهد

    چون مخاطب های زیادی داره به قول معرف اثر پروانه داره و نسبت به حرفاش مسول هستش(البته مسئولیت قانونی نه به خاطر اخلاق)

    و دوستانه پیشنهاد می کنم روش شناسی هم مطالعه بفرماید

    البته جسارت نشه من دوست دارم که گروه قوی باشه و اگر کسی که روش شناسی بلد باشه می تواند گیر های وحشت ناکی به نظرات بدهد

    و در کل تشکر از همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    رسول فتحی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    لطفا از کلمه عدالت به جای احساس استفاد ه کنید چون خیلی بد فهمی و سو تفاهم می آورد و شاید دوستان هم حق دارند که به احساس گیر می دهند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: