اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنشها، تحقیرهایی و برچسبهایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است، عزتنفس خود را از دست دادهایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزتنفسمان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.
زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیتهای بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیتهای او خواهد بود.
امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است، همانگونه که همنشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.
بدون ساختن عزت نفس، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی، دسترسی به عزتنفس غیر ممکن است.
این یک قانون است که، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن میرود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه، عذاب وجدان و بیارزشی است.
“احساس گناه” و “عذاب وجدان”، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز میشود و ساختن این باور، مهمترین مأموریت دوره عزت نفس است.
عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه و شرایط نادلخواه هستیم.
اگر “سنگربانی بهنام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه میدهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه میدهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی میسازد، که باور میکنی از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیی!
اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا، خواه یک رابطه توام با عشق باشد، خواه یک کسب و کار سودآور، خانهای با امکانات عالی، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگها فاصله میبینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.
به همین دلیل است که: تمام موفقیتهای زندگی ما، روی پایهای به نام عزتنفس بنا میشود.
“احساس لیاقت و ارزشمندی”، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهمترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیتها از عزتنفس شروع میشود و ساختن عزت نفس، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.
استاد عباسمنش همیشه تأکید ویژهای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیتهای خود در هر برهه از زندگیشان را، حاصل تلاشی میداند که، صرف ساختن جنبهای دیگر از عزت نفس خود داشته است.
موضوع این است که، هیچ انتهایی برای عزت نفس وجود ندارد. یعنی همیشه جنبهای از عزت نفس ساخته نشده، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازهای که آن بخش کاملتر میشود، دستاوردهایمان نیز بزرگتر میشود.
با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل میگیرد و نتایجی را وارد زندگیات مینماید که، ناکامیهای تمام سالهای گذشتهات را جبران میکند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس میکنی.
عزت نفس انتخابهای آیندهات را در هر جنبه از زندگیات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیتات و حتی میزان موفقیت مالیات را دستخوش تغییرات اساسی میکند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت، دستخوش تغییرات اساسی میگردد.
خیلی فرق میکند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!
عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را میسازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگهداشتهای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفسات نعمتها را دریافت میکنی.
تفاوت تجربهات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.
ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چارهای جز آوردنِ بهترینها به زندگیات ندارد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD456MB38 دقیقه
- فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه35MB38 دقیقه
☘️☘️
☘️☘️ اولین روز سفرنامه پربرکت☘️☘️
قسمت چهارم
(۵۶)
☘️☘️
متوجه موضوعی شدم
من گاها سعی میکردم کارامو سریع انجام بدم اما همیشه با تاخیر و گره و استوپ پیش میرفت
الان فهمیدم میخاستم اصل تکاملو دور بزنم
اونم بخاطر باور محدودیت که خود یک شجره ای هستو به چندین شاخه و برگ تقسیم شده.
وقتی وارد این پروسه سفر نامه شدم
اولین چیز همین روزها به چشمم خورد
ینی فکر میکردم تو هر روز یک قسمتو باید بازکنم و هر طور شده تمرینات و برداشتمو تو همون روز انجام بدم که سریع تموم شه.
اما الان فهمیدم مسیری که داره طی میشه خودش هدفه
ینی اون چیزی که قراره در پایان این سفرنامه بدست بیارم در هر مرحله به عنوان “روز” مشخص شده و این کلمه روز منو وارد تله محدودیت که فقط 24 ساعت وقت داری و باید سریع انجامش بدی افتاده بودم
بهمین خاطر
من تصمیم گرفتم بجای گفتن و نوشتن
اولین روز سفرنامه پربرکت
یا دومین یا الی اخر
بجاش بگم اولین مدار
یا اولین مرحله
یا اولین مقام
هممممم
فکر میکنم گفتن مرحله خوب باشه
اره
میتویسم اولین مرحله سفرنامه پربرکت
قسمت فلان.
این یک تصمیم بود که گرفتنش این الهام بهم شد پس اگه اینجوره عمقی تر پیش برو
ینی حالا که عجله ای نداری
هر مرحله ازین سفر با برکت رو با فراق باز
مثه استادعباسمنش که تو سفر به دور امریکاش میگفت هیچ عجله ای نداشتم هدف اصلیم لذت بردن محیط و استفاده از لحظه
فارغ از بعد زمانی و مکانی و هر محدودیتی
دمش گرم
همه چیزم داشت هر جا میخاست با ار وی میرفت هرجا میخاست سانتافه رو باز میکرد
اونجاهاییم که با محدودیت رو به رو میشد دوچرخه یا تریل بود و هیچ جوره متوقف نمیشد
خیلی جالب بود
درسشو گرفتم اما نمیتونم توضیحش بدم ینی جملاتش تو مخم نیومده
یا یه جا گفت ار وی افتاده تو یه چاله و گفت حالا چه کاریه بریم اصلا همینجا که عالیه همینجا اطراق میکنیم و سه رووووز تو همون گل گیر کرده بوده و عین خیالشم نبوده
البته تلاششو داشته اما زور الکی نمیزده
لذت از همون لحظه
مثلا ازین چاله در اومدیم بعدش
کی چی
که کجا بریم
خوشی همونجاییه که اون بود.
منم یک این همانی
برای خودم درست کردم تو همین سفر ذهنیم
اولش مطابق باورای قبلی زودی اتیش کردم با سرعت بگازززززززز برو زود این مرحله رو پا کن مطالبشو بخون زود باش دیر شد
ینی به خودم میومدم میدیدم دوساعت گذشته یه جوری غرق نت برداری که زمان یادم میرفت
مثلا همین دوروز پیش صب که پاشدم به خودم اومدم هواتاریک شده بود و استرس یه جورایی که کم چشیدم کم استفاده کردم .
خداروشکر
دارم کم کم بزرگ تر شدن ظرفم
بالا تر رفتن مدارمو متوجه میشم
من قبلا فقط میخاستم به تهش برسم
میخاستم غول اخرشو ببینم و بذارمش کنار
تو هرچیزی
مثلا کوهنوردی رو که استارت زدم
تو یک سال چندین قله مطرح بالای چهارهزارمتر در ایران رو زدم
هدفم دماوند بود که به نظر خودم غول اخره
خلاصه مرداد98 از سخت ترین یال تصمیم به صعود گرفتم و واقعا در این بین تکاملم رو دوتا دوتا طی میکردم
خلاصه تو ارتفاع 4900 متری بخاطر هم هوایی نادرست و فشار به بدنمو کمبود اکسیژن بخاطر گازهای گوگرد و…
در مرز ادم مغزی (اصتلاح کوهنوردی( قرار گرفتم
اونجا کائنات مجبورم کرد
گفت پسر خوب
این راهش نیست و مجبور به لغو برنامه و کم کردن ارتفاع شدم
و بماند که در این بین دچار سرگیجه و توهم و
هزیون گویی و کلی فشار که
تا همین دوسه ماه پیش کلا از کوهو کوهنوردی زده شده بودم
واقعا اذیت شدم سر دماوند
و این حس بدم فقط بخاطر دور زدن اصل تکامل بود
الان میفهمم
این جهان کاملا هوشمنده
کاری نداری تو چی میگی اون شعور داره و بر مبنای فرکانست جوابتو میده
الان میفهمم
من از قانون به صورت ناخوداگاه استفاده میکردم
اون همه قله رو با گروه های حرفه ای به خودم جذب کردم اما اصل تکامل رو نمیخاستم قبول کنم
و فرقیست بین تکامل و
ره صدساله و رو یک شبه رفتن.
من تو ی ذهنم همیشه مقابل و مخالف این اصل بودمو هستم
تو میتونی ره صد ساله رو یک شبه بری مشروط به اینکه تو مدااااااارش باشی مهدی اقاجاااان
پیرو همین موضوع
خداروشاکرم
میخام مثه قبل عمل نکنم و خیلی ریلکس و عمقی هر مرحله این سفر بابرکت رو طی کنم
با توجه به اینکه من دوره عزت نفس رو به لطف خدای عزیزم دارم بعد این فایل میرم سراغ مراحل اون دوره و عمقی این سفر بابرکت رو طی میکنم
چه عجله ایه
بنظرم
یوسف وقتی از دل چاه نجات پیدا کرد که اون پایین دس از داد زدن و کمک کمک گفتن برداشت
نشست اون پایین خیلی ریلکس مدیتشن کرده و بعدش خداروشکر کرده و اون مکالمه تاریخی رو با خدای درونش داشته و وقتی با درون خودش به صلح رسیده اومدن و نجاتش دادن و بعد نجات فکر میکنم شرک خفی داشته و سراز بازار برده فروشا دراورده اما چون در مدار درست بوده و متوجه شرک خفی شده خدا اونو موفق کرده و سراز منزل شخص اول مملکت مصر دراورده
اینجاست که استاد میگه
اقاااااا اگه شما تو مدار درست باشی هیچ کس تنها نمیتونه شما رو از موهبت هاتون دور کنه بلکه هر تلاشی بر خلاف شما انجام بده بیشتر به نفعتون کار میکنه
خدای من
کمکم کن
علاوه بر گفتن این چیزا
علاوه بر درک این موضوعات
اینارو تو زندگیم عملی هم بکنم.
چه جالب
الان سر رسیدمو باز کردم که خلاصه قسمت چهارم رو بنویسم که دیدم عنوانشو اینجوری نوشتم:
اصلا اصلی بنام حق الناس وجود نداره
و خلاصه نویسیم چقدر همسو هست با مطالبی که الان نوشتم
خب
بریم رو درکی که تا الان از پارت چهارم این فایل ارزشمند داشتم
-هیچی کس نمیونه وقتی که من وصل هستم به انرژی منبع تغییری در زندگیم ایجاد کنه.
مثه یوسف
مظلوم اگه ظلم ظالم رو قبول کنه باور داشته باشه که میشه کسی بجز خدای بزرگ و خودش توانایی تغییر روند تکاملشو داره این واسش اتفاق میوفته.
دلم میخاد این باور با وجودم یکی بشی
خیلی میخامش
خیلی میخام یقین داشته باشم و عملکردم جوری باشه که فقط خدای بزرگ رب العالمین رو تنها قدرت برتر و حامی و عاشق خودم بدونم.
ارزوی بزرگمه
اگه بتونم باورش کنم هیچ چیزی نیست که بخام نشه .
اگه من باورهامو درست کنم همیشه در جایی قرار میگیرم که فقط خوبی محض
فقط عشق فقط ارامش و در یک کلام کل پکیج ثروت و موفقیت همراهمه.
و ایه 97 سوره نسا
چقدر زیبا گفته
آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بودهاند میگیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.
اگه من هجرت کنم
چه سرگذشت و زندگی زیبایی خواهم داشت.
خدایا به واسطه این متن ازت میخام کمکم کنی از محدودیت های اطرافم به سمت فراوانی هجرت کنم.
خدایا ازت میخام راهنماییم کنی به رهنمودی مشخص
بخدا نمیدونم از کجا باید شروع کنم
فقط از میخام.
همون طور که خودت بالیدی و گفتی
الرحمن علمه البیان
سپاس بخشایشگری که قدرت کلمات و فن بیان رو به انسان اموخت.
الان من فقط میتونم بگم
یا رب العالمین
من دارم سعی میکنم تنها رو به تو بیارم و سعی میکنم تنها تو رو بپرستم
ازت میخام
هدایتم کنی به مسیری که توش ثروت ها و موفقیت های چند بعدی هست
هدایتم کنی به مسیر که خوبی های بیشمار از مبنع بی حسابت در دنیا باشه
و به جلالتت قسم
که من نمیدونم خیر و حسنات در اخرت ینی چی و هیچ درکی ندارم دور موندن از عذاب النار چیه
تو گفتی این خوبته منم تکرار کردم
ازت میخام منو به درک و فهم درستی ازین مطلب بهم الهام کنی در حالی که غرق در تو
غرق در محبت تو هستم
و یقینا تو عین موفقیت
تصویر دقیقی از عشق و مظهر زیباییی ها و لذت ها و ثروت هایی
من باور دارم
حضور تو در زندگیم همراه با ایناهاست.
اگه الان تو تضاد و ناخواسته ها و محدودیت ها هستم ینی تو رو ندارم
ینی به تو ایمان ندارم
من در این لحظه
گواهی میدهم خدایی جز تو نیست و تو برتر بی مثل و مانندی
گوااهی میدم برای هدایت ما پیامبران زیادی از جمله حضرت محمد که 1400 سال پیش زندگی میکرده و گواهی میدم به واسطه اون
کتاب خودت قران رو برای راهنمایی من فرستادی
خدایا گواهی میدهم پاکان و صالحانی در زمین بودن که به واسطه ارتباط با تو در دنیا زیبا زندگی کردن
و
ایمان میاورم به گفته تو که سرای اخرت
حیاتی پس ازین مرگ وجود داره
خدایا
ازت متشکرم
ممنونم که فرصت زندگی کردن و افتخار تکامل رو به من هدیه دادی
ممنونم که هدایتم میکنی و اجابتم میکنی.
خدایا مرسی برای این ارامشی که تو دلمه
مرسی برای این شروع زیبا
دمت گرم
بوس بوس
خخخخخ
خخخخخ
خخخخخ
جو سنگین شد گفتم لبخندی بیاد
خلاصه
برو بریم مهدی اقا جان.
خب چیزی که بهم الهام شده و نمیدونم چی پیش میاد اینکه
من به
واردات و صادرات ارزش ها علاقه زیادی دارم.
منظورم از ارزش هر چیزیه که نیاز انسان ها باشه در راستای گسترش زمین قرار بگیره.
به لطف خدا یه نفر که اصلا نمیشناسمش شر راهم قرار گرفته که گویا یه سری محصولو از چین و سایر کشور ها وارد ایران میکنه.
بهش پیام دادم چند روز پیش
گفت الان تهرانم به زودی میام مشهد
میخام امروز بهش زنگ بزنم و تقاضای ملاقات حضوری داشته باشم.
تا همین مرحلش تو فکرم اومده
من هیچ اطلاعات و تجربه ای در حوزه فعالیتش ندارم فقط همیشه دلم میخاسته تو همین راستای فعالیت کنم اما ترس راه کردن حاشیه امن اجازه نداده اقدامی داشته باشم.
فقط به امید الله مهربان هدایتگر متعال میرم جلو به امید رسیدن به هدفم
موفقیت و ثروت
به امید بهتر کردن و پیشرفت زمین و انسانها
به امید رسیدن به ارزو و خواسته قلبیم.
خداروشکر.
خیلی حسم خوبه
پیش ازین مثلا میگفتم های خدایا
فلان پروژه که فلان قد تو سود میبرم رو واسم اوکی کن من 30 درصدشو خیرات میکنم.
اما این اشتباه بود
این درکو تو همین سایت پیدا کردم و شوکه شدم.
این بار نیتم با همیشه فرق میکنه
رفتار جدید=خروجی جدید
حتما ازین به بعد که خلاصه و درکی که از هر روز این سیر و سفر با برکت دارم رو پایین هر فایل که باهاش رو به رو شدم یادداشت میکنم.
خب
تامام.
:)
(الان،ایران/مشهد/بیکار/خلا درامدی،روابط و…
موجودی نقدیم زیر هشت میلیون.
حسم صد در صد عالی
رابطم با خدا 13 از 20
میزان درک و اشناییم با قوانین 3 از 100
56 روزه عضو خانواده عباسمنش شدم)
فعلنی همینا
☘️☘️
☘️☘️ اولین روز سفرنامه پربرکت☘️☘️
قسمت سوم
(۵۶)
☘️☘️
با سلام خدمت همه دوستان
و سپاس فراوان خدای دوست داشتنیم
درک من از قسمت سوم این محتوی ارزشمند اینکه :
وجدان کاملا اعتباریه
خیلی چیزا رو خیلی محافظت میکردم یا به شکل افراطی خودمو از انجامش منع میکردم اما اگه ناخواسته اون فعل صورت میگرفت خدای من یگ عذاب وجدان یگ احساس گناهی که فک میکردم الانه که بپاس خروجم از راه راستی که اون زمان از خدا فهمیده بودم فکر میکردم خدا الانه که گوشمو بتابونه و مجدد به راه راست برمگردونه
خخخخخ
در واقع اشتباه کردن بخشی از روند رشدو تکامل بشری هست
و رویدادش باعث رشد خیلی زیادی در بیشتر موارد میشه
و صعنت کشتیرانی یا هواپیما و فضانوردی نمود واضح این ماجرا هست که با انجام اشتباهات و دادن بهای پیشرفت جلو کلی ضرر رو گرفتن.
اما من اون زمان ینی تا همین یک ماه اخیر
بخدا هر لحظه منتظر یک حال گیری از جانب اون خدایی که بهم شناختوندش بودم
و دلم بسوزه برای فقر فکریم که چه حلال هایی رو به خودم حرام کردمو در عذاب قرار دادم و بعضا میدم!!!
چون متاسفانه ذهنم هنوز مقاومت داره در بعضی چیزا (ارتباطات عمومی، روابط خصوصی،کسب درامد،حتی مهاجرت و…) به طوری که الان فهمیدم که مثلا ماست سفیده اما میگه نه نه نه فلان ارشیو در فلان مرجع گفتن ماست به خودی خود سیاه است!!!
و حرام که بایستی کفاره سنگین بدی!
در صورتی که واسم مشهوده اما بخاطر باور اشتباه و قویی که تحت عنوان
یا برو خودت بیست سال سی سال تحقیق کن زجر بکش علوم دینی رو بشناس
بعد طبق شناختت هنجارهارو تعریف کن
یا
طبق فتوی مرجع هرچی گفته تقلید کن!
بخدا من اینو باور داشتم و کما بیش دارم
ینی اگه خانواده ی درجه دومم متوجه بشن
یقینا میگن مهدی گم کرده ره شدی
بارت به ترکستان میره
اما خیلی خوبه چون
اینو کسایی میگن که بلحاض موفقیت و کلا پکیج ثروت زیر خط فقرن
اوووو
خدایا شکرت
که این جسارت و هنجار شکنی در بعد مذهب تو وجودم شکل گرفت. خدایا کمکم کن تکاملمو تا سایر چیزا هم طی کنم.
الان میفهمم حرفشو که میگفت:
مسلمان شو ، مسلمان شو ، مسلمان
برو هر لحظه ایمان تازه گردان
خدایا شکرت
دیدگاه کلی اینکه
وجدان تحت تاثیر سیاست های منطقه ای تحریف شده
باید به هر مقوله ای دیدجهانی یا به عبارت دیگه با دیدکلی بر اساس قران باشه.
و با شناخت و ضنی که الان نسبت به قران پیدا کردم فکر میکنم میتونم راحت باهاش ارتباط برقرار کنم اما هنوز بخاطر گارد های ذهنم طرفش نرفتم
چون هنوز یادم میاد همش میشنیدنم و میدیدم که
بترسید
تو اتیش میسوزید
عمود اتشین به فرقتون وارد میشه
پل صراط از مو باریک تر از شمشیر تیز تره
هرچقدرم خوب باشی بازم دچار لغزشیو میری میوفتی تو جهنم فاتحت خوندست!!
انقد باید بسوزی که مگر ،،، اهل بیت بیانو شفاعت کنن اینو ازینجا انتقالی بدین چون
چون تو روضه و هیئت ما اشک ریخته یا کفش جفت کرده چایی برده اورده
به واسطه اشکی که بر سبک زندگی ما ریخته ببرینش تو بهشتی جاییی بهش ازون انگورا و دلستر ها بدین اگه پسر خوبی بود یکمم بهش شراب بدین
خخخخخخخ
خخخخخ
بخدا این باور من بود که به خاطر تلخی زشتیش با فان نوشتمش اما ضرب در صد هنوز اطرافیانم بهش پایندنو یک ماه محرم و یک ماهم صفر
سخت لباس مشکی
موزیک قطع
روضه
سینه زنی و لطمه زنی در حدی که کبود بشه
اوه
خدایا ازت میخام راهنماییم کنی به راه راست راه کسانی که بهشون نعمت دادی
نه راه گمراهان
به والله قسم که همین لحظه به شناختی ازین ایه رسیدم که طی این ۲۴ سال عمرم نرسیده بودم.
خدایا ازت متشکرم
استاد گفت ببین کی داره نقد و بررسی میکنه
کی داره فتوی میده
یادم باشه کسی که تخصص اشپزی داره رو با تحقیق بشناسمشو چشم بسته تو مغزم بهترین جایگاه فرمانروایی رو ندم.
خدایا کمکم کن اگه لطف تو نباشه من نمیتونم.
یک چیز دیگه برخلاف فکری که در مورد خودم داشتم اما الان رگه هایی از بی ارزش بودن میبینم تو خودم
به طوریکه باور کرده بودم باید از خدا با خواهش و التماس و واسطه ؛ چیزی بخای!
اونم اگه صلاح بدونه میدتت
باید امتحان بشی
اووو سیرو سلوکی داره که باید ریشات سفید بشه عارف بشی تا خدا اجابتت کنه اونم بیشتر عرفا چیزی نمیخان و فقط خاستار اخرت هستن!!
خدایا شکرت
چقد حس خوبی دارم
چقد شوق که
خدارو درون خودم
همراه خودم
حامی خودم
کسی که عاشق منه و میخاد من باب رحمان و رحیم بودنش بهم خدمت کنه .
تا این روز این باورو ایجاد کردم خیلی خوشم میشه گفتنش اما بازم گارد های قبلی هست…
خب
من یه عاالمه متن اول تو سررسیدم یادداشت میکنم بعد خلاصشو میتایپم با تغییرات .
دل کل این فایل هم مجدد
گفت که همه جهان یک سیستمه
بر اس فرکانس های ارسالی هر انسان رویدادهای هم سنگ با اون ایجاد میشه همین!!!!
راز زیبا زندگی کردن
احساس خوب=رویداد خوب
هست و بهشت و اخرت هم فقط مخصوص مسلمامونا نیست
معیار اصلی دوری از شرک به خدا هست.
نباید برای خدا شریک قائل بشی
خدایا شکرت
کم کم داره باورم میشه اینا.
یک نکته دیگم اینکه
اگه من با خدا باشم ینی با خودم و انرژی منبع در صلح باشم به شکل معجزه ای همه کارام درست پیش میره
و یکی از مهمترین چیزا برای رویداد این ماجرا اینکه
احساس خود ارزشی
رو در وجودم ایجاد کنم
احساس گناه رو از خودم با تکرار اینکه
-اشباهات جزیی از پیشرفته
-به نکات مثبت اون رویداد بد فکر کنم
-امکان برگشت و جبران هست در هر حالتی
– خدا همه جوره بازم عاشق منه
…….
(الان پنجشنبه ۲۲.۳.۹۹ از ساعت هفت ونیم صب استارت با عشق زدم)
خدای من
کلی تایپ کردم
پاک شد
همشون
خخخخخخخ
همینم یک درسه
یک تضاد
باید درسشو بفهمم
باید بازم تمرین کنم تو هر شرایطی حسو خوب نگه دارم.
میخاستم قسمت سوم سفرناممو ثبت کنم
تموم شد
نمیدونم چی شد پاک شد
برم بخابم ساعت از دوازده شب گذشته
دستام فلج شدن از بس که تایپیدم + باتری گوشیمم به فنا رفت انقد که ازش کار کشیدم
خدایا شکرت
به امید بهبود و وصال خواسته ها
☘️☘️
☘️☘️ اولین روز سفرنامه پربرکت☘️☘️
قسمت دوم
)۵۵(
☘️☘️
کامنت نویسی هم لذت خودشو داشته و من انجام نمیدادمااااااااااا
خب
سلام دوباره و
سپاس زیاد پروردگار عزیزمو که منو مسیر مسیر رشد و پرورش هدایت کرده
تو قسمت دوم در مورد احساس گناه که بزرگترین فرکانس بد رو به کائنات ارسال میکنه صحبت شد
واقعیت ماجرا خدارو شاکرم که نسبت به اون قبیل حالات که پس از قتل یا بی ابروکردن کسی یا تخریب اموال عمومی یا خصوصی یا مواردی ازین دست بیگانه ام و خداروشکر.
تنها چیزی که
فکر میکنم حس خوبی به من نمیده عملکرد ضعیفم و برخورد نامناسبم در گذشته در مقابل رویدادهام هستش.
مثلا
من تو مراسم عقد پسر عموم خوب نرقیصدم
خخخخخ
خخخخخخ
خخخخ
بعضی اوقات یه هویی یادم میاره و همون لحظه که مثلا خودم موجه نبوده ری اکشنم رو واسم تکرار میکنه
این موضوع مثلا یکی از بزرگترین تلاش های ذهنم برای تخریب اعتماد به نفس و بد کردن حسم هست
و الان باورم نمیشه اما واقعا در بعضی از مواقع تونسته حسمو بد کنه و هر بار من ازش تو ذهنم فرار میکردم
خخخخخ
خب همین لحظه
به واسطه این نوشتن من اعلام میکنم که
من هرانچه انجام دادم بهترین اون موقعم بوده
اگه خوب نرقصیدم بخاطر این بوده که تخصص نداشتم
همون قدری که بود بهترین اون موقعم بوده و فک میکنم الانمم هست چون من اصلا بلد نیستم که برقصم و علاقه ای هم ندارم به انجام این تحرک و ورزش
اونجا چون به زور یا قرار گیری من تو اون جو
طبق دیده های جسته و گریختم اون شکلی بودم
خخخخخخخخ
خخخخخ
خخخ
مهدی جانم
اگه رقصت بد بوده بجاش لباسات خیلی خوب بود حتی از داماد هم به نظر من خوشتیب تر بودی و هستی
من تو رو تاییید میکنم
اشکالی نداره
این چیزی نیست که بخاد تو ذهنت همیشه باشه همه یادشون رفته و توام یادت بره چون اصلاااااااا چیز مهمی نیست که بخاد حفظ بشه
خخخخخ
خخخخ
بخند
قبول کنی تکاملت رو
این بدی که الان فهمیدیش خوب اون موقعت بوده
پس اولا خداروشکر شعورت رفته بالا
و
ازین حس بیا بیرون
چون همین خوب الانت
بنا به اصل تکامل ممکنه معمولی فردات باشه
پس لطفا از بالا
از دید خدا نگاه کن
چیزی نیست که بخاد فکرتو اذیت کن.
من در همین لحظه خاطراتی که باب میلم نیست رو به واسته این نوشتن برای همه از فکرم خارج میکنم
خخخخ
خخخخ
خخخخخخخخخ
خداروشکر
اصلن یک پسر نازی هستم که به لطف خدا های قربون خودم بشم منننننن ،،، منم
خخخ
خخخخ
خخخ
— نباید هیچ وقت بیشتر از توانم از خودم انتظار داشته باشم و میزان قلبمه.
— نباید بخاطر عملکرد ضعیفم در گذشته خودمو بازخواست کنم با استدلال و قدرت فکری الانم.
اگه فعلی که باب میلم انجام شده و ذهنم هی میاره جلوم تا اذیتم کنه باید به
نکات مثبت اون لحظه که رخ داده توجه کنم
باید اگاهانه یک قسمت مثبتشو ببینم.
تکرار احساس گناه تو فکرم فقط باعث میشه بیشتر و بیشتر احساس گناه کنم و این سیکل همینجور ادامه پیدا میکنه تا به فنا بریم.
بعد
چکار کنم یا چه عملکردی داشته باشم که طبق جوابم در قسمت قبل در مورد افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارن نزدیک تر بشم؟
تصمیم هاییی که میگیرمو عملی کنم طبق
اموزه های جلسه یک عزت نفس
چک لیست درست کنم و تا وقتی انجام نشده خطش نزنم
– سوالی که تو این قسمت پرسیده شد برای ازینکه چطور احساس گناه رو از خودمون دور کنیم رو هم
بین صحبتام گفتم که به نکات مثبت و تغییر دید و …
الان چارشنبه ۲۱.۳.۹۹ ساعت هشت و نیم شب.
تصمیم گرفتم برم از محمد کاریزی قولنامه خانه که بیش از سه ماهه قراره ازش بگیرمو هی اون هی من امروز فردا میکنیم بگیرم
(مسکونی ۱ ش۵۰) که هیچ سندی ندارم که بگم اقاااا این خونه منه از زمان خریدش مونده تو بنگاه اونم بخاطر توافقی که بخاطر تقسیط خریدش داشتم.
بعد میرم پیش علیرضا مونوپاد و پایشو بگیرم
یک ماهه لازممه اما هی میگم بعدا.
بعدش باز هدایت الله
☘️☘️
☘️☘️ اولین روز سفرنامه پربرکت☘️☘️
قسمت اول
☘️☘️
با عرض سلام و
سپاس خدای مربانم
تو تهیه دوره عزت نفس ماجراهایی داشتمااا
من همیشه فکر میکردم خیلی اعتماد به نفسم بالاست
به حساب خودم اعتماد به نفس رو پررو بودن و جسارت صحبت کردن تو جمع میدیدم
و الان فهمیدم
فرقیست بین
اعتماد به نفس
و
عزت نفس
که از زمین تا نپتون یا پلنتن فاصلشه!!
با اینکه این فایلو طی همین مدت یک ماه عضویتم بیش از پنج بار گوشش کردم
الان متوجه شدم که
فرق بین اعتماد به نفس و عزت نفس رو
— سعی کنم تحت هیچ عنوان کسی رو نقد یا تخریب نکنم
من دیپلم نشون دادن نقص ها به اطرافیانم رو داشتم
مثلا خواهرم کلی خونه رو محبت داره تمیز میکنه من میام میگم مرسی خیلی تمیز شده اما کااااش مثلا یه دستیم اینجا میکشیدی!
یه هو خواهرم میگفت تو از کجااا اینو دیدی من کل خونه رو اسکن کردم هیچ جایی به چشمم نخورده و من لبخند میزدم میگفتم دیگه دیگه
به حساب خودم ریز بین هستم و از طرفی الان فهمیدم به نوعی با گفتن اون حرف و اشاره کردن به قسمت مشکل دار میخواستم اونو از موضع خوبی که داره بخاطر انجام اون کارش که در ضمیر ناخوداگاهم از من برتر شده میخواستم بکشمش پایین
و ذهنم این موضوعو با تله “ریزبینی” واسم تزیینش کرده
خداااااااا
ای چه جالب
وقتی شروع به تایپ کردن کردم فهمیدم اینارو
خخخخخ
خخخخ
چه جالب
الان فهمیدم بعضی بچه ها تو سایت مینوشتن که من خودم نیستم تایپ میکنم یا
استاد میگفت من نیستم که این حرفارو میزنم
خخخخ
خخخخ
چه جالب
چه حس قشنگیه
کم کم داره حالیم میشه با قرار گیری در مدار
اتفاقات و رویداد ها بدون اینکه زحمتی باشه بدون اینگه بفهمی رخ میده
خخخخ
چه جالب
کیف کردم
خب
تو قسمت فایل فهمیدم
هیچ وقت احساس گناه نداشته باشم که
یه جورایی خداروشکر اصلا این حسو ندارم نداشتم تا جایی که یادم میاد وخداروشکر.
از طرفی استاد گفت
همه افرادی که ظلم کردن رو ببخشم که
به لطف خدا کلا ازین موضو هم معافم
اما
همین جا یادم اومد
من عمومحمودمو بخاطر رفتار غیر حرفیش و تصمیم گیری های فرعون مانندش میبخشم
از خدا میخام هدایتم کنه که فرکانس درستی داشته باشم که نه اون و نه امثال اون قدرت اینو نداشته باشن که جلو موهبت هایی که خدا واسم در نظر گرفته رو بگیرن.
در اصل هنوز باور اینکه
هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند تاثیری در زندگی من داشته باشد
من خودم خالق زندگی خودم هستم
من با فرکانس هام زندگیمو رقم میزنم
رو تو وجودم نهادینه نکردم .
و در اینجا
لازم دونستم من در قدیم حتی با پدر بزرگ بزرگمم مشکل داشتم و به نوعی میگفتم من اونو بابت اشتباهی که در حق ما داشته و الان ما باید تقاصشو بدیم نمیبخشم و
در باب کلی هم زجرو عذاب به خودم تحمیل کردم که تشریحش در این مجال نمیگنجد منظورم از پدر بزرگ بزرگم حضرت ادم هست.
من
در این لحظه به واسته این نوشتن
اعلام میکنم هرکی هر ظلمی که فکر میکردم بهم کرده رو میبخشم
من خودم را از بند هرچیزی که بخاد تو این لحظه نگهم داره خودمو رها میکنم
من خودم را رها و به خدای مهربان اعتماد میکنم.
— ویژگی افرادی که اعتماد بنفس بالایی دارن به نظر من اینکه
خیلی راحت و خیلی سریع ایده یا الهامی که بهشون میشه رو انجام میدن حتی اگه برخلاف هنجار های ذهنیشون باشه و در مقابل دلیل های مقاومت ذهنی از جمله الان وقتش نیست، بذار بعد انجام این کار و … انجامش میدن همون لحظه که تصمیمشو گرفتن.
البته فرقیست بین بررسی جوانب ماجرا که خود مقوله ایست که باز باید حواست باشه دچار تله های ذهنی نشم.
همینا فعلا واسه قسمت اول
الان چهارشنبه ساعت هفت بعدظر 21.3.99