اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنشها، تحقیرهایی و برچسبهایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است، عزتنفس خود را از دست دادهایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزتنفسمان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.
زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیتهای بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیتهای او خواهد بود.
امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است، همانگونه که همنشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.
بدون ساختن عزت نفس، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی، دسترسی به عزتنفس غیر ممکن است.
این یک قانون است که، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن میرود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه، عذاب وجدان و بیارزشی است.
“احساس گناه” و “عذاب وجدان”، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز میشود و ساختن این باور، مهمترین مأموریت دوره عزت نفس است.
عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه و شرایط نادلخواه هستیم.
اگر “سنگربانی بهنام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه میدهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه میدهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی میسازد، که باور میکنی از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیی!
اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا، خواه یک رابطه توام با عشق باشد، خواه یک کسب و کار سودآور، خانهای با امکانات عالی، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگها فاصله میبینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.
به همین دلیل است که: تمام موفقیتهای زندگی ما، روی پایهای به نام عزتنفس بنا میشود.
“احساس لیاقت و ارزشمندی”، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهمترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیتها از عزتنفس شروع میشود و ساختن عزت نفس، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.
استاد عباسمنش همیشه تأکید ویژهای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیتهای خود در هر برهه از زندگیشان را، حاصل تلاشی میداند که، صرف ساختن جنبهای دیگر از عزت نفس خود داشته است.
موضوع این است که، هیچ انتهایی برای عزت نفس وجود ندارد. یعنی همیشه جنبهای از عزت نفس ساخته نشده، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازهای که آن بخش کاملتر میشود، دستاوردهایمان نیز بزرگتر میشود.
با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل میگیرد و نتایجی را وارد زندگیات مینماید که، ناکامیهای تمام سالهای گذشتهات را جبران میکند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس میکنی.
عزت نفس انتخابهای آیندهات را در هر جنبه از زندگیات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیتات و حتی میزان موفقیت مالیات را دستخوش تغییرات اساسی میکند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت، دستخوش تغییرات اساسی میگردد.
خیلی فرق میکند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!
عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را میسازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگهداشتهای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفسات نعمتها را دریافت میکنی.
تفاوت تجربهات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.
ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چارهای جز آوردنِ بهترینها به زندگیات ندارد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD456MB38 دقیقه
- فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه35MB38 دقیقه
با عرض سلام به دوستان گل و استاد . فایل رو گوش دادم و جالب بود . به نظر من ما باید مغزمون رو باز بزاریم اول برای ورود اطلاعات جدید و بدون اعتصاب و پیش داوری خودمون تجزیه و تحلیل کنیم ببینیم درست است یا نه یعنی بی طرف اگه به درجه ای رسیدیم که بیطرف به قضایا نگاه کنیم و باورها و تجربیات جدید رو دخیل نکنیم خیلی بهتر میتونیم تجزیه و تحلیل کنیم .سعی کنیم تا وقتی تو این دنیا هستیم هیچوقت دریچه های ذهنمون رو نبندیم و فکر نکنیم که به یقین و حقیقت رسیده ایم. خدا در انسان قدرت فکر رو داده چیزی که مارو از سایر موجودات جدا میکنه . انسان هر کاری به نظر من میکنه در حق خودش میکنه . یعنی شما فرض کن اگه به یه مستحقی کمک میکنی فکر میکنی به اون کمک کردی و دلت براش سوخته ولی درواقع دلت برای خودت سوخته چون با کمک کردن خودت آرام میگیری و به آرامش میرسی . یا وقتی میبخشی کسی یا چیزی رو به خودت لطف کردی و با اون بخشش به آرامش میرسی . وقتی خودمون بریم دنبال یه قضیه و سعی کنیم به حقیقت پی ببریم خیلی بهتر نتیجه میگیریم . به قول ادیسون اگر کارکرد مغز انسانها یک ملیونیوم معدشون بود الان زمین تعریف دیگری داشت.هر چیزی که بشر خلق کرده زمانی در فکر کسی بوده مثلا گوشی که در دست شما است زمانی در ذهن کسی بوده و به گوشی تبدیل شده.بریم کارکرد ضمییر ناخودآگاه رو یاد بگیریم چون تمام فیزیولژی بدن مارو ضمییر ناخودآگاه داره کنترل میکنه . کارگاه اندیشه سازی . مثلا وقتی شما به یک گل فکر میکنی و متمرکز میشی بدون اینکه متوجه بشید احساس آرامش زیبایی زندگی و همه ی سیگنالهای خوب رو به ضمییر ناخودآگاهتون میفرستید . مراقبه یعنی همین یعنی درک کنیم که ما تنها نیستسم هر کدام از ما خودمان هستیم+خدای خودمان همانگونه که خدا در قرآن فرموده من از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم .هیچ قدرتی از قدرت خدا بالاتر نیست وقتی خدا را درون خودمان احساس کنیم دیگر ترسی درون ما نیست حسد کینه و تمام حس هایی که موجب آزرده شدن میشود هم وجود نخواهد داشت.هرچیزی که ما فکر میکنیم در دنیای بیرون ما هست درون خودمون وجود داره مثلا ما انتظار داریم اعتماد به نفس رو از بیرون کسب کنیم در صورتی که درونیه یا احساس میکنیم شادی رو باید از بیرون کسب کنیم در صورتی که درونیه و خلاصه همه چیز. بیایم سعی کنیم انسان خودآگاهی بشیم یک انسان خودآگاه همیشه حواسش به خودشه و در حال زندگی میکنه یعنی نه نگران آیندس و نه زیاد به گذشته فکر میکنه هر روز از خودمون بپرسیم مثلا من کیم؟ کجام؟ چیکار دارم میکنم؟ چگونه باید بهتر زندگی کنم؟ چگونه بهتر ارتباط برقرار کنم ؟ چگونه مسائل زندگیمو بهتر حل کنم؟ چگونه سلامت تر شوم؟ چگونه زیباتر زندگی کنم؟ چگونه کارامو بهتر انجام بدم؟ چگونه با خدا بهتر معاشقه کنم؟ چگونه انسان زیباتری بشم؟ چگونه در بهتر شدن جهان هستی قدم بردارم؟ و خیلی سوالای دیگه . یعنی هر روز حواسمون به خودمون باشه به اعمالمون به افکارمون . به این فکر کنیم که چگونه میتونیم زندگی رو زیباتر زندگی کنیم؟ و خلاصه خودمون مسئول تمام و کمال زندگی خودمون هستیم وقتی بدونی خودت مسئولی دیگه از مسئولیت فرار نمیکنی دیگه نمیگی “چرا” بجاش میگی “چگونه” دیگه همش سعی میکنی افکار و باورهای مثبت و در جهت گسترش جهان هستی بفرستی به کائنات و خلاصه زندگیت معنی پیدا میکنه و هر روزت متفاوت میشه از روز قبل. به قول دکتر شریعتی انسان یک نقطه است میان دو بینهایت / بینهایته فرشته بینهایته لجن . وقتی خدا انسان را آزاد آفرید و قدرت اختیار رو بهش داد یعنی مسئولیت تمام کارهایش را به خودش داد . و استاد هم درست اشاره کردند که حتی شیطان هم هیچ نقشی در عوض کردن مسیر زندگی ندارد چون شیطان فقط وعده میدهد خواه قبول کن خواه نکن.در یک کلمه خدا ازمون خواست زندگی را زیبا زندگی کنیم . اعتماد به نفس بیس و پایش عزته نفسه یعنی اول باور از خدا بعد باور از خودت رو باید تو خودت تقویت کنی و بعد تمام باورهای قشنگ دیگه . وقتی خدا را با تمام وجود باور کنی و تمام انسانهای اطرافت رو تکه ای از خدا ببینی مگه میشه از کسی یا چیزی ترس داشته باشی یا مثلا تو یک جمعی بخواهی نظر بدی یا سخنرانی کنی مظطرب بشی یا خجالت بکشی. ما همه باید به این باور برسیم که خدای دیگری هستیم روی زمین و مانند خدا باید زندگیه خودمون رو خودمون خلق کنیم با قدرت فکر . من باور دارم تمام افراد موفق به نوعی خدا را در درون خودشون باور دارن در سراسر جهان هستی نه با دینشون کار دارم نه نژادشون و نه هیچ چیز دیگه ای فقط به دید یک انسان و هم نوع .
با عرض سلام همه ی دوستان گل و استاد عباسمنش . ما قائم مقام خدا هستیم روی زمین. ما هممون خدای دیگری هستیم روی زمین . یعنی همه ی انسانها تکه ای از خدا هستند روی زمین. وظیفه ی هر انسانی بنظر من اینه که مثل خدا روی زمین زندگی کنه عشق بورزه فکر کنه و به هرچی که میخواد برسه . به چیزای خوب توجه کنیم تو زندگی . ذهنمون رو به چیزای مثبت متمرکز کنیم توی زندگی هرچیزی که به ما احساس خوبی بده هر زیبایی که فطری باشه یعنی یسری مسائل فطری و ذاتی هستن که انسان دوست داره و به انسان احساس خوبی میده و در ضمییر ناخودآگاه ما آرامش دوستی و عشق می آفرینه مثلا با نگاه به یک رورخونه آدم ذاتا احساس خوبی بهش دست میده اما با نگاه کردن با چیزای بدی مثلا یه جنایت یا مثلا دیدن صحنه ی از جنگ که این باور رو در وجود آدم بوجود میاره توسط ضمییر ناخودآگاه که زندگی بده آدما بد هستن و همو میکشن احساس بدی تو وجود ما بوجود میاره . بنظر من هر لحظه ای که ما تو زندگی داریم تجربه میکنیم منحصر بفرده هر لحظه در حال خلق کردن لحظات ثانیه ها دقایق روزها ماه ها و… هستیم با توجه به چیزی که بهش فکر میکنیم و تمرکز میکنیم چون تمام اون چیزایی که به ضمییر ناخودآگاهمان میفرستیم ثبت میشه هیچوقتم نابود نمیشه. پس سرنوشت هر انسانی دسته خودشه که به چی فکر کنه چی بخواد و به چی تمرکز کنه و ضمییر ناخودآگاهش رو روی چه مساله ی متمرکز کنه. هرچیزی که انسانها برای خودشون بخوان همون سرشون میاد چه به نفعش باشه چه به نفعش نباشه اما عده ای از انسانها خود هوشیارن عده ای ناهوشیارن یعنی میگن بزار ببینیم خدا چی میخواد یعنی عده ای فقط زنده ان و عده ای زندگی میکنن . فرقی هست بین زنده بودن و زندگی کردن . زندگی کردن یعنی تمام امور دسته توا یعنی چی بخوای چی نخوای به چی توجه کنی به چی توجه نکنی دقیقا با برنامه ای که خودت برای خودت طراحی میکنی پیش بری مثل یک نقشه که خودت طراحی میکنی برای خودت حالا این نقشه هرچی جلوتر میری به تکامل میرسه یعنی شاید یه مسیری رو از قبل طراحی میکنی و میبینی تورو به نقطه ی دلخواه نرسوند حالا دوباره یه مسیر دیگه و اونقدر ادامه میدی تا به نقطه دلخواهت برسی . هر چیزی که تورو آرام کنه احساس خوب بهت بده احساس سرزندگی احساس مثبت . و اگه بخوام خلاصه کنم حرفمو تمام زندگی انسان توی ذهنشه. متاسفانه توی وجود ما یه باور غلطی از خدا انداختن و خدارو موجودی ترسناک جلوه دادن خدا توی قرآن میفرمایید با یاد من(خدا) دلها آرام میگیرد خوب حالا تو وقتی توی باورت خدارو یه موجود ترسناک غضبناکی داری که فقط سیگنال ترس به تو میده خب تو چطوری میتونی به آرامش برسی و آنقدر این باورها عمیق توی وجود افراد ریشه کرده که باید مساله رو با تلاش و کوشش حل کنن تو خودشون منظورم همون تغییر باورهاشون . حالا داشتم این فایلو گوش میدادم از استاد که گفت به خیلی از اطرافیاش گفته و اونا خندیدن و توجه نکردن بنظر من خدا نشانه ها و وسیله رو فراهم میکنه ولی این خود فرده که باید بخواد پس در هر صورت میرسیم به خود. پس خودت مسئول زندگیت هستی . سرنوشت چیه اصلا . سرنوشتتوخودت برای خودت رقم میزنی . و خیلی راحته کافیه که ببینی در اعماق وجودت که چی میخوای و به آرامی در مسیرش قرار بگیری . در مسیر رشد پیشرفت محبت عشق ثروت و هرچیزی که مثبت باشه.این مساله فرهنگ خیلی مساله جالبیه استاد خیلی قشنگ اشاره کردن قوانینی که توی هر فرهنگ با فرهنگ دیگه فرق میکنه اما بنظر من بعضی چیزا ذاتیه یعنی هر انسانی ذاتا یسری چیزارو دوست داره . مثلا ما ذاتا موجودات اجتماعی هستیم یا ذاتا زیبایی رو دوست داریم یا ذاتا دوست داریم محبت کردن و مورد محبت قرار گرفتن رو و به فرهنگ و اقوام مربوط نمیشه . پس اگه برگردیم به ذات و سرشت هر آدمی بنظرم جز خوبی چیزی نیست و حالا بنظرم با پیشرفتهای علمی که داره هر روز بیشتر میشه تا ریشه خرافات و باورهای غلط هرچقدر سریعتر بخشکه.چقدر استعدادهای خوب مغزهای خلاق که چه بسا توی نادانی و ناهوشیاری دارن زندگی میکنن که فقط زنده بمونن و اگه باورهای محدود کنندشون رو تغییر بدن مثل یه گلی شکوفا بشن و هم باعث افتخار ایران بشن در سطح جهانی و هم باعث پیشرفت در سطح جهانی و جامعه ی انسانی. این کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید رو به دوستان توصیه میکنم حتما بخونید واقعا عالیه این کتاب. ضمییر ناخودآگاهمون تو وجودمون همون کامپیوتریه که مارو وصل میکنه به شعور جهانی بریم راجبش تحقیق کنیم ببینیم چیه اصلا خود شناسی یعنی همین دیگه تو ببین چی هستی سیستمت چیه بدنت چجوری کار میکنه . بعد همین قضیه خودشناسی یعنی خدا شناسی همینه که میگن تو اگه خودت رو خوب بشناسی خدارو میتونی بشناسی چون ما تیکه ای از خدا هستیم. یه تیکه انرژی در کل کایئنات و جهان هستی از آنجایی که انرژی نه بوجود میاد نه از بین میره پس ما با مرگ نابود نمیشیم . اونایی که میخندن به این مساله و در جهت رسیدن به کیفیت زندگی بهتر کاری نمیکنن یعنی خودشون برای خودشون کاری نمیکنن آدمای حقیرین به نظر من . منتظره کسی براش کاری کنه یا خدا یه چیزی رو اتفاقی توی مسیر زندگیش قرار بده که هرگز اتفاق نمیفته . یه کتاب دیگه رو شروع کردم به خوندن که اینم واقعا کتاب جالبه به اسم “لطفا گوسفند نباشید” این کتابم توصیه میکنم بخونید حتما. هدفمون چیه از خلقت ؟ بخوریم بخوابیم دوباره یه روز دیگه از راه برسه بخوریم بخوابیم تا یک روزی هم بمیریم؟
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عباس منش و همه ی دوستان خوب و گرامی
من میخوام از یک خاطره ی واقعی براتون بگم . احساس گناه و پوچی برای هر فرد به نظر من یکی از بدترین و نابودکننده ترین احساساتی هست که میتونه یک فرد رو درگیر خودش کنه. قصه ی یک دوستی رو میخوام بگم که یکی از بهترین دوستای منه . شخصی که فقط توی کتابخانه ها و مکانهای علمی میشد پیداش کنی روزی رسید که سر از دام اعتیاد و این پارک و اون پارک و دوستای ناباب در آورد تا دم مرگ حتی رفت و باعث درد و رنج هم خودش و هم اطرافیانش و خانوادش شد نمیخوام موضوع رو بیشتر از این بازش کنم. این فرد دچار احساس گناه بسیار شدیدی شده بود و از دام اعتیاد هم نمیتونست رهایی پیدا کنه. از خودش بدش اومده بود و وقتی گذشتش رو که چی بود و چیشد رو مرور میکرد هرروز از خودش بیشتر متنفر میشد و بنظر من دیگه بجایی رسید این اواخر که خودش هم دیگه خودش رو نمیشناخت.اما به لطف الله این آدم از این شرایط سخت برگشت و الان زندگی عادیشو داره و نماز و روزش هم بجاست ولی هنوز هم گاهی احساس گناه میکنه. امیدوارم نظرات دوستان و شخص آقای عباس منش رو بتونم بهش انتقال بدم و بتونم کمکش کنم . اما نظر خودم در مورد احساس گناه که یکی از بدترین احساسهای تو دنیا میدونم از عذاب وجدانها از شب بیداریها و … / اگه ما به این باور برسیم که هر شخصی میتونه اشتباه کنه و اگه اون اشتباه هرچند بزگ بوده باشه و از عمد اون اشتباه رو انجام نداده باشه و به بزرگی و عظمت خدا ایمان بیاره و بخشندگیه خدا رو درک کنه خیلی راحت تر میتونه با اون اشتباه کنار بیاد البته بنظر من کلمه ی اشتباه اشتباست! اگه از کلمه ی قصور استفاده کنیم بهتره . بنظرم اشتباه یعنی تو یک کاری رو دانسته اشتباه انجام بدی همونطور که یه ضرب المثل داریم که میگه انسان عاقل از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه اما قصور یعنی تو یک کار اشتباه رو سهوآ و ندونسته انجام بدی یا در حق یک کسی انجام بدی . مثلا یک شخصی که آبروی یک شخص بیگناه رو سهوا و ندونسته ریخته باشه راحت تر میتونه با عذاب وجدان بعدش و احساس گناه بعدش کنار میاد تا شخصی که از عمد و دانسته این کارو انجام بده . بنظر من همین که ما باور داشته باشیم که غیر الله همه جایزالخطا هستیم چه سهوا و چه از روی عمد و اگه اشتباهی رو دانسته و ندانسته انجام دادیم اگه احساس ندامت و پشیمانی کنیم و فقط از خدا طلب کمک کنیم و در صدد جبران آن اشتباه باشیم و اگر حق الناسی رو پایمال کردیم اول از خدا طلب بخشش داشته باشیم و بعدش از بنده ی خدا طلب بخشش داشته باشیم خیلی میتونه کمک کنه که از احساس گناه فرد کم بشه . خداوند در قرآن هم زیاد به بحث توبه و بازگشت دوباره اشاره کرده. بنظر من فقط خداوند صددرصد میدونه که چه موجودی به اسم انسان خلق کرده و وقتی که اراده و قدرت انتخاب رو به انسان داده پس وجود خطا چه سهوا و چه از عمد هم وجود داره و دره توبه هم برای این کار قرار داده اگر غیر این بود پس ما هم با فرشته ها فرقی نداشتیم.اگه کسی اشتباهی بزرگ انجام داد و با عذاب وجدان و احساس گناه بزرگی روبرو شد اولا جرات این رو داشته باشه که به خطای خودش اعتراف کنه و قبول کنه که اشتباه کرده و در صدد جبران بربیاد بجای اینکه با احساس گناه و پوچی بیشتر و بیشتر خودشو نابود کنه . این جمله رو زیاد شنیدیم که صدبار اگه توبه شکستی بازآی بنظر من این جمله خیلی مفهوم داره این جمله میخواد بگه هرچقدر اشتباه خطا گناه و … انجام بدی باز هم راه برگشت داری یعنی درهای بخشش و لطف خدا همیشه بازه و فقط خودت به خودت میتونی کمک کنی..
با عرض سلام و خسته نباشید فایل رو گوش کردم و جالب بود . به نظر من خاطرات و تجربه های بچگی آدم خصوصا سنین بین یک تل پنج شیش سالگی یکی از مهمترین و حساسترین دوران زندگیه هر آدمیه که اعتماد بنفس آدم و عزت نفسش و باورهایش شکل میگیره . اگر ما این باور رو داشته باشیم که چیزی به اسم شکست و اشتباه وجود نداره {منظورم اینه یا ما میتونیم از تجربه ی دیگران استفاده کنیم و یا میتونیم خودمون یه مساله رو تجربه کنیم . اگر یه راهی رو رفتیم و اشتباه بود دوباره اون مسیر رو نریم} دیگه ترس از اشتباه و شکست هم وجود نخواهد داشت . افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارن ترسی هم تو وجودشون نیست . ترس از این که مورد قضاوت قرار بگیرن یا ترس از اینکه نکنه اشتباه کنن ترس از اینکه آدم ضعیفی هستن و خیلی از ترسهای بی مورد دیگه که فقط توی ذهن اونا هست و وجود خارجی نداره . افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارن مسولیت تمام و کمال کاراشون رو به عهده خودشون میگیرن و نتایج کاراشون رو به هیچ کس و هیچ چیزی نسبت نمیدن . توی باورهاشون چیزی به اسم شکست وجود نداره . اگه 99 راه رو امتحان کنن و به نتیجه نرسه و راه 100ام به نتیجه برسه اون 99 راه رو به عنوان شکست بهش نگاه نمیکنن بلکه اون 99 راه رو هم به عنوان پیروزی نگاه میکنن{99 راه که به نتیجه نرسیده . پس دیگه اون راهارو تکرار نمیکنن} افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارن میدونن که همه انسانیم و همه جایزالخطا. از رییس جمهور گرفته تا هر آدم با هر پست و منزلت دیگه ای. اونا خودشون رو با کس دیگه ای قضاوت نمیکنن میدونن خدا هر کس رو با ویژگیها و تواناییهای خاص خودش آفریده همونظور که اثر انگشت هر شخصی با شخص دیگه فرق میکنه . اونا دنبال اثبات کردن چیزی به کسی نیستن . درواقع خودشون برای خودشون تصمیم میگیرن چه از لحاظ رفتاری و چه از لحاظ ظاهری . افراد داری اعتماد به نفس بالا با مشکلات دست و پنجه نرم میکنن میدونن مشکلات واسه همه هست و نحوه ی برخورد با اون مشکلات مهمه . همیشه چهره ی شاداب و خندانی دارن . همیشه برای ترقی و پیشرفت تلاش میکنن و خودشون رو تو بهترین شرایط روحی و ظاهری قرار میدن . برای خودشون ارزش و احترام قائل هستن و از درون انرژی میگیرن نه از بیرون. همیشه آرام هستن و برای کمک به دیگران آماده . بخل حسد کینه انتقام تو وجود اونا نیست و میدونن به هر چیزی که میخوان میتونن دست پیدا کنن . افرادی که داری اعتماد به نفس بالایی هستن با خجالت میانه ی خوبی ندارن و اگه ایده نظر پیشنهادی داشته باشن بدون هیچ خجالتی بیان میکنن.ارتباط خوبی میتونن با دیگران برقرار کنن و هوش هیجانی بالایی دارن. البته به نظر من همه ی این جنبه ها اکتسابیه و هر کسی میتونه خصوصیات یک فرد با اعتماد به نفس بالا رو تو خودش تقویت کنه.از نظر اونا هیچ آدمی کامل نیست و اینو با تمام وجود باور کردن.افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارن خودشون رو دوست دارن با هر شکل و شمایلی که باشن و اعتقاد دارن تا وقتی که خودت خوتو دوست نداشته باشی نه میتونی دیگران رو دوست داشته باشی نه دیگران تورو دوست دارن.میدونن تو هر کاری احتمال وجود اشتباه هست اگه صددرصد تمام جوانب کارو در نظر گرفته باشن و باز هم مرتکب اشتباه بشن ممکنه اندوهگین عصبی مظطرب بشن یا بترسن اما توانایی اینو دارن که سریع کنترل احساساتشون رو به دست بگیرن و احساسی تصمیم نگیرن و رابطه منطق با احساساتشون رو کنترل کنن. تمرکزشون رو نتیجه ی کارهاشون نیست بلکه تمرکزشون رو نحوه ی درست انجام دادن کارهاست باور دارن اگه کاری رو به نحوه احسن انجام بدن نتیجه هم خوشایند خواهد بود. از اشتباهاتشون درس میگیرن و سعی میکنن هرگز اون اشتباهات رو تکرار نکنن.