«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 113

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد جواد علم بیگی گفته:
    مدت عضویت: 3916 روز

    به نام خدا

    با سلام و سپاس فراوان از گروه عباسمنش

    داشتن احساس گناه یعنی رفتن به سمت گناه بیشتر و بزرگتر و این دقیقا اسلحه شیطان است که با از بین بردن احساس امید احساس گناه را در ذهن فرد جایگزین می کند. در سوال اول در مورد اعتماد به نفس صحبت کردیم و با تفکر در مورد ارتباط آن با احساس گناه به این نتیجه می رسیم فردی که اعتماد به خدای درونش نداشته باشد پس از مرتکب شدن گناه نا امید شده و به سمت گناهان بزرگتر و یا افسردگی مزمن خواهد رفت لذا اولین کاری که پس از ارتکاب به گناه بزرگ باید انجام داد داشتن امید به خدا و اعتماد به نفس است همانطور که خداوند در قرآن آوردند که از رحمت من ناامید نشوید.

    به نظر من اولین راه امید به رحمت خداست و این که کاملا باور داشته باشیم و بپذیریم که ما موجودی هستیم به نام انسان و خلقت ما بطوری است که اعمالمان بر اساس اختیار است اگر شبیه ملائک محکوم به جبر بودیم دیگر خطا معنا نداشت پس اشتباه و خطا جزیی از سرشت ماست اگر امروز من مرتکب گناهی بزرگ شدم دیگران هم ممکنه در هر جای دنیا گناه بزرگتری انجام بدهند هنر من در اینه که بتونم از افرادی که تونستن از خطاهای بزرگشون به بهترین وجه درس بگیرن و به پیشرفت های فوق العاده برسن الگو بگیرم به طور مثال با نگاهی به داستان حضرت موسی که مرتکب قتل شد و چطور به درجه رفیع پیامبری رسید این موضوع کاملا روشن می شود.

    اصلا از دل گناهان و خطاهای بزرگ میشه به پیشرفت های رویایی رسید حتی تا عرش خدا هم میشه عروج کرد به گفته حضرت مولانا هر انسانی قابلیت کمال تا عرش خدا را دارد فقط کافیه خودمونو و خدای خودمونو باور کنیم و راه درست رو پیدا کنیم.

    فکر کردن به گناه در واقع فکر کردن به کاری است که در گذشته انجام شده و هیچ انسانی توان تغییر و بازسازی گذشته را ندارد پس بی مورد است هر چند گناه بزرگ باشد نباید به دنبال مقصر باشیم چون به فرض محال که مقصر را پیدا کنیم حال یا خودمان یا دیگری نه دردی دوا می شود نه آرامشی ایجاد می شود پس باید به قول استاد عباسمنش که در جلسه پنجم قانون آفرینش عنوان کردند از قانون سوال استفاده کنیم که چطور می توانم این وضعیت را به بهترین وجه جبران کنیم و شروع کنیم به بازسازی خرابی های ایجاد شده از گناه.

    1. ابتدا بخشش کامل خودمون و تغییر باورهای محدود کننده

    2. بخشش دیگران به نحوی که هیچ کینه ای از هیچ فردی به دل نداشته باشیم

    3.درخواست بخشش از فرد یا افرادی که از گناه ما متضرر شدند

    البته در این راه می بایست پشتکار باشد تا با ظاهر شدن کوچکترین مانع دوباره دلسردی و ناامیدی حاکم نشود.

    4. پذیرش مسئولیت تمام جوانب موضوع

    5. عدم صحبت در مورد گناه با افراد دیگر و کم رنگ کردن اثرات آن

    6. انجام مراقبه ، ورزش و تلقین به نفس

    و در پایان ایمان و توکل به خدای مهربان و تکیه به قدرت ازلی او که به امید او همه موانع مرتفع خواهد شد.

    ممنون از عزیزانی که وقت گذاشتن مطالعه کردن در مورد بحث فوق مطالب زیادی وجود داره خواستم مختصر و مفید و موثر بنویسم امیدوارم سودمند بوده باشه.

    موفق و سعاتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    کاظم حسینی گفته:
    مدت عضویت: 4083 روز

    به نام خداوند ثروت و فراوانی

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی

    اولین قدم اینست که بپذیرد انسان ممکن است خطا کند ولی می تواند اشتباهاتش را جبران کند

    در صورتی که اشتباهی که انجام داده در حق کسی است در صورت در دسترس بودن آن شخص ابتدا توبه کرده و با طلب بخشش کردن از وی سعی در جبران آن عمل اشتباه داشته باشد و این را در نظر داشته باشد که قبل از انجام هر کاری باید خود را ببخشد و تا خود را نبخشد نمی تواند برای جبران اشتباهش کاری کند زیرا که خود را گناه کار می داند و ممکن است در هنگام جبران خطای بزرگتری از خودش سر بزند

    اگر ضرری که به کسی وارد کرده است مالی است می تواند با پرداخت مبلغی آنرا جبران کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3815 روز

    با عرض سلام خدمت شما دوستان عزیز و آقای عباس منش

    به نظر بنده فرد با این باور که هر انسانی ممکن هست اشتباه کند میتونه در همه زمینه ها خودشو ببخشه و به اشتباهات گذشته اش فکر نکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    هادی پویا گفته:
    مدت عضویت: 4066 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و گروه محترم

    احساس گناه حربه ایست از سوی شیطان که خود خدا را در دل ما نشانه رفته است. ما هر گناهی که کرده باشیم پشیمان و شرمسار می شویم، توبه می کنیم و بر جبران همت می گماریم اما نباید احساس گناه داشته باشیم، احساس گناه خود گناهی جدا از خطا و گناه ماست و انسان را در نهایت به ناامیدی از خدا می رساند.

    بنظرم انسانی که خطایی می کند بایداز جایگاه، مقام و بزرگی خدا بترسد (نه از خود خدا) و احساس پشیمانی سازنده داشته باشد، یعنی پشیمانی ای که منجر به عزم بر جبران شود. هر فردی با هر خطای بزرگی که مرتکب شده باشد حق داشتن احساس گناه را ندارد، چرا که احساس گناه بدنبال خود ناامیدی از رحمت خدا را در پی دارد که خود بسیار بزرگتر از هر خطای ممکنی است، چرا که اصل وجود خدا را زیر سوال می برد و خداوند ناامیدی از رحمتش را در کنار شرک به خود قرار داده و گناهی نابخشودنی دانسته است.

    بنظرم ما باید از داشتن احساس گناه، احساس گناه کنیم نه از خطایی که خدا مشتاقانه منتظر برگشت ماست تا ببخشد، نتنها ببخشد، بلکه معادل آن حسنه نیز عطا کند.

    لبخند روزی لبتان، همواره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فاطمه زارعان گفته:
    مدت عضویت: 3791 روز

    باعرض سلام خدمت استاد محترم و گروه تحقیقاتی

    چند روزی میشه که با سایت شما آشنا شدم و خیلی خوشحالم که در این مسیر قرار گرفته ام.

    درمورد سؤالی که پرسیدین من تجربه شخصی خودم را که به تازگی برایم اتفاق افتاده بیان میکنم.

    من یک فرزند 3 ساله دارم که از هر نظرفوق العاده است،البته این دیدگاهی است که بعد از ماجرایی که براتون تعریف میکنم برای من به وجود اومد.(دیدگاه قبلی من یه بچه شلوغ و خرابکار که فقط اذیت میکنه)

    بعد از تولد فرزندم به دلیل مسائل و مشکلاتی که تو زندگی داشتم شرایط روحیم خیلی بهم ریخته بود وصبر و حوصلم خیلی کم شده بود،در عین حال فرزند من خیلی پر انرژی و کنجکاو بود و من تا جایی که میتونستم تحمل می کردم اما گاهی باعث بروز رفتارهای تخریب شخصیتی از جانب من میشد. این شلوغ کاری ها در اصل اقتضای سن بچه بود و حق با اون بود نه من وعلم بر این موضوع باعث ایجاد احساس گناه شدیدی در من میشد و این احساس گناه تا جایی ادامه پیدا کرد که من در طول روز بعد از این برخوردها بارها و بارها گریه میکردم و شدیدا روحیه منو تضعیف کرده بود و بالاخره تصمیم گرفتم به هر نحوی که میشه اوضاع درست کنم.

    راهی که به ذهنم رسید این بود که بایدطوری رفتار کنم که این احساس گناه ایجاد نشه و برای این کار از این حدیث کمک گرفتم: «هر آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و هرآنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند.» و بعد از اون هر بار که فرزندم کار ی انجام میداد که باعث ناراحتی من میشد سعی میکردم اول آرامش خودم حفظ کنم و عصبانی نشم و بعد با محبت برخورد میکردم دقیقا همون طوری که دوست داشتم دیگران با من رفتار کنن ونکته دیگه ای که به من خیلی کمک کرداین بود که سعی میکردم از یادآوری صحنه برخوردهای گذشته و فکر کردن به اونها خودداری کنم چون هربار که این اتفاق می افتاد همون احساس گناه به من برمیگردوندو همیشه از خدا میخواستم که تو حفظ ارادم کمکم کنه و خداروشکر همه چیز عالی شد حتی بهتر از چیزی که فکرش میکردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    saeed ataeiyan گفته:
    مدت عضویت: 3910 روز

    دوستان الان بیشتر که فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که کلی ترین نکته درمورد این موضوع فقط فکر کردن به قیامت و اینه که زندگی فقط محدود به این دنیا نیست بنظرم این بهونه ی خوبیه واسه آرامش وقتی که بدونی یه دنیای دیگه ایم هست که هرچی که تو این دنیا براش تلاش کردی ولی بش نرسیدی رو تو اون دنیا چند برابرشو بهت میدن نه فقط نیکوکار رو بلکه گناهکار رو هم به تلاش واسه بهتر شدن زندگیش وادار میکنه فقط نباید یادمون بره که خوب بودن و خوبی کردن مخصوصا به شخص یا جامعه ای که مورد ظلم و بی مهری ما قرار گرفته حساب کتاب میخواد خود اون حساب کتاب کردن هم حساب کتاب میخواد تو نظر قبلیمم گفتم که غرق شدن تو محاسبه گناه فقط راه رو واسه شیطان باز میکنه و شیطان هم که با کوچیک جلوه دادن خوبی ها و بزرگ نشون دادن گناه ها آدمارو به سمت خودش میکشونه پس باید به رحمت خدا امیدوار بود و نه سهل انگاری کرد نه سخت گیری

    مکتوب کردن پیشرفت ها پیشنهاد خوبیه تا ادم جلو رفتن خودش رو به چشم ببینه و راه و عرصه رو واسه ادامه ی کار و جبران کاستی ها بازتر کنه

    طبق متن سوال باید بدترین حالت و بزرگترین گناه نابخشودنی رو در نظر بگیریم پس درستش اینه که وارد جزئیات نشم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    یاسر حیدری گفته:
    مدت عضویت: 4080 روز

    عرض سلام دارم خدمت آقای عباسمنش و دوستان عزیزم

    همه ماها در زندگیون مرتکب گناه و اشتباهاتی شده ایم و خیلی از ماها به خاطر باورها و اعتقاد های مذهبی که داریم این اشتباهات خود را نابخشوندنی میدانیم و مرتبا از درون، خود را سرزنش میکنیم و این باعث شده که ما همیشه احساس گناه داشته باشیم.

    به نظر من اصلا مهم نیس در گذشته چجوری بوده ایم،چه اشتباهاتی رو کردیم…الان دیگه باید خودمون رو ببخشیم.چون اگه خودمون رو نبخشیم نمی توانیم پیشرفت کنیم.در واقع باید این موضوع را رو بپذیریم که همه ی ما ممکنه اشتباهاتی رو کرده بشیم ولی اینجوری هم نیس که اگه ما اشتباهات بزرگی کرده باشیم دیگه فرصت برای برگشت نباشه و دیگه نتوانیم خودمون رو اصلاح کنیم و پیشرفت کنیم.

    حال به نظر من مهمترین کاری که باید یک فرد انجام بده تا احساس گناه رو از درون خود از بین ببره این هست که با افکار مثبت و تغییر تفکر به احساس خوب برسه. چون وقتی احساس خوبی داشته باشیم، وقتی حال خودمون رو خوب نگه داریم همه چی خود به خود درست میشه و در این صورت در بیشتر مواقع اتفاقات خوب برامون میفته.

    در واقع همون جور که خوده استاد میگن قانون جهان هستی اینه:چه احساسی داری،جهان هستی همون احساس رو بهت برمیگردونه.

    بنابراین اگه خودمون رو ارزشمند بدونیم مردم مارو فردی ارزشمند میدونند

    اگه خودمون رو فردی گناهکار بدونیم مردم هم مارو گناهکار میدونند

    خب با این حال مهم نیس که گذشته ات چی بوده باید خودمون رو ببخشیم.باید با خودمون دوست باشیم.باید با احساس خوب، حال خودمون رو خوب نگه داریم.این قانون یادمون باشه:جهان هستی دقیقا نسبت به احساسمون واکنش نشون میده.

    امیدوارم همیشه موفق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    وحید حامد گفته:
    مدت عضویت: 3916 روز

    به نام بی نام او

    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت جناب استاد آقای عباس منش و گروه تحقیقاتی محترمشون و همچنین عرض سلام خدمت همه دوستان عزیز

    به نظر من باید اون فردی که دچار اشتباه شده از دو جای اساسی احساس بخشش کنه یکی خداش و یکی خودش.

    برا اینکه اون از خداش احساس بخشش کنه باید اینو بهش یاد آوری کنیم و توضیح بدیم که خدا بخشنده است همنطور که از معنی بسم الله الرحمن الرحیم به این نتیجه میرسیم اگه یکم دقت کنیم می بینیم که همه ی ما انسان ها حتی پیامبران و …. هرکی که به ذهنمون می رسه همه ی ما یه خطالای بزرگ انجام دادیم و توش سهیمم و خدا هم اونو بخشد کدام خطا همون که انسان از بهست رانده شد خوب هممون توش سهییم دیگه با توجه حضرت آدم و حوا و رابطه ما پس همه ی ما توش دخیل بودیمو خدا بخشیده با توجه به این مسئله فکر می کنم ما یه چیز خیلی آشکا رو فرآموش کردیم اینکه خدا تغییر نکرده او بخشنده است و این ما ایم که اونو درست نشناختیم با توجه به این فکر کنم فرد گناه کار خیالش از طرف خداش راحت او می دونه با دس گرفتن از اون گناه و تکرار نکردنش بخشیده میشه اما در مورد بخشش از جانب خودش اول بهتره که گناهشو قبول داشته باشه و قبول داشته باشه که اشتباهی انجام داده وبعدش به فکر جبران گناه باشه و از تکرار اون خود داری کنه و بعد دیگه فراموش کنه به این طریق که من خودم استفاده کردم به نطرم احساس گناه خیلی زود رفع میشه

    و بهتره در مورد خدا شعری که همیشه بهم آرامش میده و میفهمونه خدام کیه رو اینجا بزارم :

    پیش از اینها فکر می کردم خدا خانه ای دارد کنار ابرها

    مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا

    پایه های برجش از عاج و بلور بر سرتختی نشسته با غرور

    ماه، برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او

    اطلس پیراهن او ، آسمان نقش روی دامن او ، کهکشان

    رعد و برق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعره توفنده اش

    دکمه پیراهن او ، آفتاب برق تیغ و خنجر او ، ماهتاب

    هیچ کس از جای او آگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست.

    پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود

    آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان، دور از زمین

    بود، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود

    در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت

    هرچه می پرسیدم، از خود ، از خدا از زمین، ازآسمان، از ابرها

    زود می گفتند: این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست

    هرچه می پرسی، جوابش آتش است آب اگر خوردی ، عذابش آتش است

    تا ببندی چشم، کورت می کند تا شدی نزدیک، دورت می کند

    کج گشودی دست، سنگت می کند کج نهادی پای، لنگت می کند

    تا خطا کردی ، عذابت می کند در میان آتش ، آبت می کند

    با همین قصه ، دلم مشغول بود خوابهایم ، خواب دیو و غول بود

    خواب می دیدم که غرق آتشم در دهان شعله های سرکشم

    در دهان اژدهایی خشمگین بر سرم باران گرز آتشین

    محو می شدنعره هایم، بی صدا در طنین خندة خشم خدا

    نیت من، در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا

    هرچه می کردم ، همه از ترس بود مثل از بر کردن یک درس بود

    مثل تمرین حساب و هندسه مثل تنبیه مدیر مدرسه

    تلخ، مثل خنده ای بی حوصله سخت، مثل حل صدها مسئله

    مثل تکلیف ریاضی سخت بود مثل صرف فعل ماضی سخت بود

    تا که یک شب دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر

    در میان راه، در یک روستا خانه ای دیدم ، خوب و آشنا

    زود پرسیدم : پدر اینجا کجاست؟ گفت: اینجا خانه خوب خداست!

    گفت: اینجا می شود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت ، نمازی ساده خواند

    با وضویی، دست و رویی تازه کرد با دل خود ، گفت و گویی تازه کرد

    گفتمش، پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟!

    گفت : آری ، خانه او بی ریاست فرشهایش از گلیم و بوریاست

    مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل آئینه است

    عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی

    خشم، نامی از نشانیهای اوست حالتی از مهربانیهای اوست

    قهر او از آشتی، شیرین تر است مثل قهر مهربان مادر است

    دوستی را دوست ، معنی می دهد قهر هم با دوست، معنی می دهد

    هیچ کس با دشمن خود ، قهر نیست قهری او هم نشان دوستی است

    تازه فهمیدم خدایم ، این خداست این خدای مهربان و آشناست

    دوستی ، از من به من نزدیکتر از رگ گردن به من نزدیکتر

    آن خدای پیش از این را باد برد نام او را هم دلم از یاد برد

    آن خدا مثل خیال و خواب بود چون حبابی، نقش روی آب بود

    می توانم بعد از این، با این خدا دوست باشم ، دوست، پاک و بی ریا

    می توان با این خدا پرواز کرد سفره دل را برایش باز کرد

    می توان درباره گل حرف زد صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

    چکه چکه مثل باران راز گفت با دو قطره ، صد هزاران راز گفت

    می توان با او صمیمی حرف زد مثل یاران قدیمی حرف زد

    می توان تصنیفی از پرواز خواند با الفبای سکوت آواز خواند

    می توان مثل علفها حرف زد با زبانی بی الفبا حرف زد

    می توان درباره هر چیز گفت می توان شعری خیال انگیز گفت

    مثل این شعر روان و آشنا پیش از اینها فکر می کردم خدا

    “قیصر امین پور”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    اعظم رهگوی گفته:
    مدت عضویت: 3925 روز

    سلام

    طب سنتی برای از بین بردن بیماری از قرص یا مسکن استفاده نمیکنه بلکه ریشه بیماری رو پیدا کرده و با از بین بردن ریشه بیماری هم خودبخود از بین میره. منم میخام از این دیدگاه به قضیه احساس گناه نگاه کنم. ما اگه بتونیم ریشه های احساس گناه رو پیدا کنیم و اونا رو از بین ببریم احساس گناه هم متعاقبا ازبین خاهد رفت. حالا درحد تجربه و اطلاعات من، ما به دلایل زیر احساس گناه میکنیم :

    1. احساس میکنیم دیگه خدا ما رو دوست نداره و اصلا به ما نگاه هم نمیکنه

    2. احساس میکنیم دیگه هیچ کس ما رو دوست نداره و نخاهد داشت

    3.احساس میکنیم فقط ما این گناه رو مرتکب شدیم و بقیه پاک و معصوم هستن

    4. احساس میکنیم دیگه تو این دنیا رنگ خوشی رو نخاهیم دید و تو اون دنیا هم میریم جهنم

    5. با انجام گناه ما مدام با افکارمون و کلاممون مثل من گناهکارم خدا منو دوست نداره هیشکی منو دوست نداره من پست و بی ارزشم و . . . به ضمیر ناخودآگاهمون اطلاعات بد میدیم و یواش یواش تمام این جملات رو باور میکنیم با باورهامون هر لحظه به کائنات فرکانس میفرستیم.

    حالا ما باید این ریشه ها رو از بین ببریم و راه حل اینه که ریشه ها یا باور های خوب رو جایگزین کنیم. و برای این کار ما باید عمیقا تفکر کنیم، به سخنان و جملات کتاب خدا و بزرگان توجه کنیم و همینطور به اتفاقات و آدمای اطرافمون کمی متفاوت تر و عمیق تر نگاه کنیم. حالا برای اون ریشه هایی که گفتم من راههای زیر رو مناسب میدونم.

    اگه همین الان به اطرافمون نگاه کنیم می بینیم که با وجود گناهامون خورشید خدا بازم میتابه هوا 1.هست ابرا هست غذا داریم برای خوردن بدمون هست سلامتیمون هست و هنوز نفس میکشیم. دیگه تابلوئه که خدا هنوز خیلی خیلی خیلی دوستمون داره که با وجود گناهامون هنوز نعمت هاش رو از ما نگرفته.نعمت های خدا رو که الان هنوز هست رو بشماریم و تکرار کنیم به مطالعه آیاتی بپردازیم که از ممهربونی و محبت و توبه پذیر بودن خدا حکایت دارن. به این فکر کنیم که تو دنیا هیچ پدر و مادری نیستن که فرزندشون رو با وجود بزرگترین گناه نبخشن حالا ببینیم خدایی که خالق ماست خدایی که از روح خودش در ما دمیده خدایی مه ما پاره ای ازش هستیم اصلا امکان داره که ما رو دیگه نبخشه؟؟؟؟؟

    2.برای از بین بردن این احساس که دیگه هیچ کس ما رو دوست نخاهد داشت اگه به آدمای اطرافممون و رفتار هاشون نگاه کنیم متوجه که در هر شرایطی خیلیا خیبیا رو دوست ندارن پیغمبرهم که باشی یه عده هستن که که دوستت نخاهند داشت. باید با تکرار و تکرار به این جایگاه برسیم که بگیم هر کسی رو که من دوست نداشته باشم مشکل منه و هر کسی که منو دوست نداره مشکل خودشه و خودش باید مشکلشو حل کنه. و البته در کنار عشق الهی این موضوع کاملا نحو میشه.

    3. با نگاه به آدما و اتفاقات از اول تاریخ متوجه میشیم که فقط ما نیستیم که گناه یا اشتباه کردیم. هر کس ممکنه خطا کنه بخاطر همین امام صادق فرمودن هر انسان انسانی را بخاطر گناهی سرزنش کند نمیرد تا به آن گناه مرتکب شود

    4.باز با نگاه به آدما و اتفاقات جهان متوجه میشیم خیلیا گناهای خیلی بزرگ انجام دادن اما الان روزگار خوبی دارن. خدا اونارو بخشیده خودشون هم خودشون رو بخشیدن و خوب زندگی کردن و طبق قانون فرکانس زندگی شون فوق العاده شده. حتی در مورد برخی پیامبران هم این وجود داشته.

    5. بنظر من مهمترین چیزیمه باعث میشه ما تو احساس گناه بمونیم افکار و کلامی هست که مرتبا تکرار میکنیم و ضمیر ناخودآگاهمون رو هدایت میکنه و فرکانسی که هر لحظه میفرستیم. ما باید سریعا کلاممون رو تغییر بدیم جملاتی مثل من گناه کردم و خدا منو دوست نداره و از این دست رو کاملا و کاملا حذف کنیم و از عبارات تاکیدی استفاده کنیم مثل خدا ما رو آفریده و همیشه ما رو دوست داره، من خدا رو دوست دارم خدا هم مرا دوست دارد. احساسمون رو هم باید سریع تغییر بدیم از طریق تکنیک هایی که دیگه همه الان میدونن مثلا با فکر کردن به دوران کودکی پاک و معصومیتمون و به کارهای خوب و خیری که در گذشته انجام دادیم و موفقیت هایی که کسب کردیم. همینطور در جامعه حضور داشته باشیم و به تفریحاتی مثل ورزش بپردازیم تا فکرمون مجالی برای منفی شدن نداشته باشه.

    با تغییر افکار و احساسمون و در نتیجه فرکانس هایی که میفرستیم و با تغییر کلاممون که عصای معجزه گر ماست و ورود اطلاعات درست در ضمیر ناخودآگاهمون بتدریج احساس زنده بودن و ارزشمند بودن جای احساس گناه رو خاهد گرفت.

    با آرزوی شادی دایمی برای تک تک مردم جهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زهرا جدیدی گفته:
    مدت عضویت: 3807 روز

    عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمتتون، من خیلی مختصر تجربه خودم رو در اختیارتون قرار میدم. در مورد رهایی از احساس گناه نسبت به هودمون یا خدای عزیزمون یا هر عزیز دیگه ای اولین قدم این هست که بپذیریم این گناه،این اشتباه به هر دلیلی، با هر محرکی…..اتفاق افتاده که درصد زیادیش هم به تصمیم و اراده خودمون ، آگاه یا ناهود آگاه ، اتفاق افتاده و ما قراردادمون با خودمون یا خداوند رو زیر پا گذاشتیم. اما طرف اصلی قرارداد زندگی ما خداوند متعال و آفریننده و پروردگار ما و هستیست و با دلیل و هدف و ماموریتی مارو آفریده . با باقی ماندن در یک مرحله و وضعیت نباید اجازه ی ادامه‌ی راه رو از خودمون بگیریم و اون رو دچار اختلال کنیم. اگر ازش بخواهیم حتما مارو خواهد بخشید و مهمتر از اون باید ازش بخواهیم موقعیت جبران اون اتفاق رو با آگاهی بعد از این بهمون بده که اگر امکان پذیره جبرانش کنیم یا دیگه تکرارش نکنیم، باید سعی کنیم در آرامش فکر علل بروز اشتباه و گناه فکر کنیم و اصلاحشون کنیم، مطمئنا رهایی حاصل میشه و مهمتر از اون به ما کمک میکنه تا مصمم تر از قبل زندگی کنیم و به راهمون و در راه درست در زندگیمون قدم برداریم، خالی از اشتباه نیستیم،گاهی اشتباه لازمه بازنگری به عقب و آگاهی از شرایط نامطلوبیه که باید اصلاح بشه

    آرزوی موفقیت دا م برای همه عزیزان :-)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: