«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 133

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3804 روز

    سلام استاد عباس منش شما میگید خدا احساس نداره و از طرفی میگید که قسمتی از روح خدا در وجود ماست چطور امکان داره که ما انسانها احساس داریم ولی خدا نه؟ خواهش میکنم جواب بدید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 3764 روز

    به نام خدا.من خدا را فراموش کرده بودم و برای همین در حسرت گدشته که بسیار قوی بودم و ایمانم به او بسیار بود و از هیچ چیز نمیترسیدم میسوختم و از آینده ای موهوم که میدانستم بدتر از امروزم خواهد بود میترسیدم و هم افسرده بودم و هم دچار استرس شدید به طوریکه نمیتوتنستم گاهی بنویسم و تمام مهارتهایم را از دست داده و خودر را کوچک شمرده و اعتماد به نفسم به حد اعلایی پایین بود به طوری که میگفتم من یک ساختمان سی طبقه هستم که فرو ریخته.روزگار وحشتناک و شک کردن به هر کاری و نداشتم اعتماد به نفس بابت اینکه من حتی نمیتوانستم یک سینی چای به مهمان تعارف کنم از روزهای خاستگاری و ازدواج وحشت داشتم چون خودم را ناقص میدیدم خوردن قرصهای ضد اضطراب و تلاش همش برای اینکه کاری انجام دهم که مورد تایید دیگران باشد گاهی تنهایی کنج خانه و وابستگی و مقایسه خودم با دیگران،لرزش دست شدید که بدترین مورد ظاهری بود گاهی پرخاشگری با همه و ندانستن اینکه چه شده و راه حل چیست و من چه کار باید کنم و دوست داشتم بمیرم و بارها و بارها از خدا کمک خواستم ترس از یادگیری و ترس از راکد بودن من رو لای منگنه قرار داده بود و روز به روز خرد تر میشدم. هرچیزی بگویم کم گفتم ولی به استاد میگویم که من بخاطر تحقیر و از دست دادن اعتماد به نفسم در گدشته به این حال نیافتاده بودم برای خورد شدن ان بعد از سی سال به این روز افتادم. جامعه و خا نواده و حتی افکار خودم بعد از بیستو پنج سال مرا به این روز در آورد و 5 سال من با این مشکل دستو پنجه نرم کردم اما ندانستم چطور حل میشود .

    جمله ای که بارها تکرار میکردم این بود که من مهارت زندگی کردن ندارم در صورتی که قبلا داشتم و خودم را بهترین دختر روز زمین میدانستم.از سال 1392 شروع به تحقیق در اینترنت کردم کم کم شرایط بهتر شد بارها و بارها مشکل را پیدا میکردم اما بعد مدتی میدیم که این هم دلیل اصلی نیست و باز جستجو میکردم تا بعد از دو سال به یک جمله رسیذم. من خودم را دوست ندارم. و بعد از آن من اعتماد به نفس نذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 3764 روز

    به نام خدا.من خدا را فراموش کرده بودم و برای همین در حسرت گدشته که بسیار قوی بودم و ایمانم به او بسیار بود و از هیچ چیز نمیترسیدم میسوختم و از آینده ای موهوم که میدانستم بدتر از امروزم خواهد بود میترسیدم و هم افسرده بودم و هم دچار استرس شدید به طوریکه نمیتوتنستم گاهی بنویسم و تمام مهارتهایم را از دست داده و خودر را کوچک شمرده و اعتماد به نفسم به حد اعلایی پایین بود به طوری که میگفتم من یک ساختمان سی طبقه هستم که فرو ریخته.روزگار وحشتناک و شک کردن به هر کاری و نداشتم اعتماد به نفس بابت اینکه من حتی نمیتوانستم یک سینی چای به مهمان تعارف کنم از روزهای خاستگاری و ازدواج وحشت داشتم چون خودم را ناقص میدیدم خوردن قرصهای ضد اضطراب و تلاش همش برای اینکه کاری انجام دهم که مورد تایید دیگران باشد گاهی تنهایی کنج خانه و وابستگی و مقایسه خودم با دیگران،لرزش دست شدید که بدترین مورد ظاهری بود گاهی پرخاشگری با همه و ندانستن اینکه چه شده و راه حل چیست و من چه کار باید کنم و دوست داشتم بمیرم و بارها و بارها از خدا کمک خواستم ترس از یادگیری و ترس از راکد بودن من رو لای منگنه قرار داده بود و روز به روز خرد تر میشدم. هرچیزی بگویم کم گفتم ولی به استاد میگویم که من بخاطر تحقیر و از دست دادن اعتماد به نفسم در گدشته به این حال نیافتاده بودم برای خورد شدن ان بعد از سی سال به این روز افتادم. جامعه و خا نواده و حتی افکار خودم بعد از بیستو پنج سال مرا به این روز در آورد و 5 سال من با این مشکل دستو پنجه نرم کردم اما ندانستم چطور حل میشود .

    جمله ای که بارها تکرار میکردم این بود که من مهارت زندگی کردن ندارم در صورتی که قبلا داشتم و خودم را بهترین دختر روز زمین میدانستم.از سال 1392 شروع به تحقیق در اینترنت کردم کم کم شرایط بهتر شد بارها و بارها مشکل را پیدا میکردم اما بعد مدتی میدیم که این هم دلیل اصلی نیست و باز جستجو میکردم تا بعد از دو سال به یک جمله رسیذم. من خودم را دوست ندارم. و بعد از آن من اعتماد به نفس نذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    احمد سعیدی فر گفته:
    مدت عضویت: 3811 روز

    آره خب چی میشه فایل بازم بزاری؟ کیف میده وقتی فایل جدید رو با اشتیاق تو تبلتم می ریزم و با هندزفری می گوشم واییییییییییییی نمی دونی چه کیفی میده فایل تصویری جدید شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    فرزانه بهزادی گفته:
    مدت عضویت: 4020 روز

    بسیار سپاسگزارم از فایلهای زیبایتان وازخدا برایتان استاد وگروه تحقیقتانیان بهترینب ها را خواستارم سپاسگزارم که پاسخگو سوالات هستید سپاسگزارم که به خوای تندن قران علاقه مند ترام کردید من با صحبت های شما استاد زندگی ام عالی ترشدخیلی عالیه است واقعا حرف های استاد عباس منش واقعا فوق العاده است ایشان تمام تجربیات خودشان را می گوییند وهرچه می گویند عمل می کنند وانرژی عالی دارند وهمیشه حرف هایشان جدید است من شاگرد چند ساله استاد هستم وبا تمام وجود حرف های استاد را قبول داردم از خداوند برای استادم بهترین ها را خواستارم سپاسگزارم ازشما استاد خوبم وگروه تحقیقاتیی عالی تان دوستان پیشنهاد می کنم دوره افرینش را تهیه کنید که فوق العاده عالی است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: