«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 261

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3084 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سفرنامه روز دوم

    فایل ۴ اعتماد به نفس

    سلام استاد عزیز ومریم گرامی

    بنام خدای که مارو افرید سپس به سوی اوبرمیگردیم

    این فایل چقدر اگاهی دهنده هس من هرچی گوش میکنم انگار تازه برای اولین بار این کلمات رو میشنوم

    ما نمیتوانیم به کسی ظلم کنیم ما نمیتوانیم سرنوشت کسی رو تغییر بدیم ما فقط میتونیم به خودمون ظلم کنیم با بی ایمانی با نگرانی با ناراحتی با افسردگی با ترسمون با تردیدهامون با بی انگیزه گی مون با بی حوصلگی مون

    کسی نمیتونه زندگی مارو تغییر بده جز خودمون

    هرچقدر ما بخواهیم یکی رو اذیت کنیم بلا سرش بیاریم به خودمون بر میگرده

    اونی که درمداردرسته وایمان داره خداوند راهی براش پیدا میکنه خدای این جمله چقدر به من ارامش میده

    پس من اگر درمدار درست باشم و اگر همسرم منو بخاد اذیت کنه با حرف زدنش با بی احترامی کردنش درواقع داره به خودش ظلم میکنه نه به من به شرطی که من ارامش داشته باشم

    سوره نسا ۹۷

    خداوند در قران میگوید به هنگام قبض روح فرشتگان میگویند درزمین چگونه زندکی کردید

    کسانی که به خودشون ستم کردند ودارند میمیرند میگویند بدبخت بودیم بیچاره بودیم مستضعف بودیم ما مورد ستم واقع شدیم فرشتگان پاسخ دادند مگر زمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید چراحرکت نکردی مگر باورنداشتی خداوند رو حالا که بی ایمان بودی ودرمداری قرار گرفتی که بهت ظلم بشه ومورد ستم واقع بشی بدون که اونجا اوضاع سختتتر هست

    خدایا این ایه بیشتر اوقات توذهنم میچرخه اگر ناامید میشم یا وسطهای راه میخوام بر گردم این ایه یادم میاد ودوباره منو به حرکت درمیاره به من نیرو میده که ادامه بدم چون میتونم با تغییر باورهم هم این دنیامو داشته باشم هم اخرتم رو

    شیطان هم مسئولیت خطا من رو به عهده نمیگیره شیطان هم میگه من وعده دادم تو خودت قبول کردی خودت خواستی بیای سمت من ومن بهت گفتم دزدی کن ترسوندمت به بی ایمانی دعوتت کردم به کفر دعوتت کردم گفتم از بقیه کمک بگیر وزشتی رو زیبا جلوه دادم وخدا هم تورو دعوت کرد و تو دعوت اون رو نپذیرفتی حالا منم از تو بیزارم

    شما با افکارت با باورهاتون به سمت من اومدید حالا نگید مقصر منم هستم (شیطان )’بلکه خودتون هستید

    خدایا من این همه نکات ریز واگاهی دهنده وهرچی فکر میکنم فقط اشک میریزم

    خدایا چرا من نمیخواهم این رو بپذیرم دیگه بسه تا کی مریم خسته شدی چرا سعی نمیکنی تا کی چرا

    زود عصبی میشی چر ا به چیزهای که میگی عمل نمیکنی مگر نمیگی یک فردی که اعتماد بنفس داره

    اروم صبور هست خودشو دوست داره به خداایمان داره زود عصبی نمیشه پشت سر کسی حرف نمیزنه احساس خودشو خوب نگه میداره مگر این رو باور نداری که کسی نمیتونه به توظلم کنه جز خودت

    چرا عمل نمیکنی مگر نمیخواهی زندگیتو تغییر بدی مگر دوست نداری موفق بشی مگر نمیخوای فرزندانت بهت افتخار کنند پس چرا زود عصبی میشی غر میزنی

    مگر قران نمیگه خداوند یک سیستم هست

    تو اگر غر بزنی همون رو بهت بر میگردونه

    اگر شکایت کنی همون بهت برمیگردونه

    تو اگر عیبت کنی همون رو بهت برمیگردونه

    خداوند مثل یک اینه عمل میکنه مثل یک اینه همه چیز رو برمیگردونه

    استاد من هرچی نگاه میکنم مشکلم عزت نفس هست احساس گناه احساس خودارزشی احساس لایق نبودن

    احساس قربانی بودن احساس دلسوزی بودن

    دیگ نتونستم فایلهای دیگه رو ادامه بدم چون تمام اون چیزهای که این چند سال بدنبالشون بودن همشون تو فایل عزت نفس هست

    احساس اینکه هنوزخودم رو باور ندارم احساس اینکه فکر میکردم دیگران میتونند توی زندگی من تاثیر بزارند احساس شرک بخداوند

    میخوام فقط از صبح تاشب فایل عزت نفس رو گوش بدم باید اینا رو من درمان کنم باورهای که این همه سال منو رنج میدادن ومن از اونها بیخبربودم

    الان فرزندان هم عزت بنفس ندارند

    احساس گناه داشتن تومادری باید دلسوز باشی باید دلت برای بچه ها بسوره باید دلت برای همسرت بسوزه

    تو دیگ راه برگشتی نداره باید بسوزی وزندگی کنی بخاط بچه ها ت توباید زندگیتو فدا کنی

    استاد یادم میاد یک زمانی به اجبار ازدواج کردم با مردی که خانواده برام انتخاب کرده بودن یادم میاد چه همه قهر میکردم میرفتم خونه ی پدرم باز پدرم من برمیگردون خونه ی خودم بعدش هم بهم میگفت تو حق نداری طلاق بگیری مردم چی میگن جواب مردم چی بگیم ابرویمون میبری برو بشین زندگیتو بکن منم که فکر میکردم کاری از دستم برنمیاد باید بشینم سرجام وزندگی کنم چه همه شرک داشتم ۲۰ سال دارم زندگی میکنم بدون اعتماد بنفس توی خونه ی پدرم بودم مدام پدرم حرفهای بی ربط میزد تو بی عرضه هستی هیچی نمیشی یادم میاد عاشق درس خوندن بودم تا رفتم اول دبیرستان منو عروس کردن میخواستم برم دانشگاه عاشق معلمی بودم اما منو شوهر دادن توی خونه شوهرمم که رفتم از پدرم هم بدتر بود اما این همه سال گذشته منم این زندگی رو پذیرفته بودم اما حالا میدونم که میتونم زندگیمو تغییر بدم سه سال دارم روی خودم کار میکنم نه بصورت جدی انگار فایلها به من ارامش میدن دردهامو دعوا میکنند الان هم تا حرفی میزنم یا ناراحت میشم همسرم همش میزنه توی سرم یعنی با حرف زدنش

    بازمم به من میگه تو هیچی نمیشی تو به هیچ جا نمیرسی اگر یک اشتباهی میکنم سریع عصبی میشه میگه تو قانون گوش میدی نباید این کار بکنی

    بازهم سرکوبم میکنه خلاصه استاد الان نسبت به قبلا خیلی اوضاع زندگیم ارومتر شده

    ولی من هنوزراضی نیستم ازخودم دیروز یک فایل عزت نفس گذاشته بودید منم بازش کردم خیلی دلم میخاد فایلو داشته باشم اما مبلغشم ندارم

    اما میخواستم گوشواره دخترم رو بفروشم که امشب فایلو تهیه کنم رفتم بازار همه جا تعطیل بود

    نمیدونم شاید حکمتی باشه

    ازخدا میخواهم به همه عزیزان سایت ومن اعتماد بنفس بده تا بتونم توی این مسیر با ایمان قویتر گام بردارم

    نمیدونم چرا این حرفهارو گفتم ولی فهمیدمم پاشنه اشیل من همین عزت نفس هست

    همیشه شاد وموفق پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش

    من دو سه روزه با شما و گروهتون آشنا شدم . فایلهایی که تا الان گوش دادم عالی بودن. در مورد فایل اعتماد به نفس واینکه ما فقط به خودمون ظلم میکنیم میخوام تجربم رو بگم. من از بچگی همیشه در خانوادم درگیر مشکلات مالی بودم. سیزده سالم که بود خواستگار برام اومد و ازدواج کردم بدون اینکه آگاهی از زندگی مشترک داشته باشم و حتی خانوادم هم تحقیق نکردن درباره خواستگار . تا سالها خانوادمو مقصر میدونستم که چرا منو زود شوهر دادن.چند سال بعد از ازدواجم

    درسم رو ادامه دادم چون به پیشرفت علاقه داشتم. شوهرم بیسواد هست و با اخلاقی تند و زبانی تند . سالها با اخلاقش کنار اومدم چون میگفتند زنی که با شوهر بد بسازه خداوند اون دنیا اجر بزرگی بهش میده. البته مشاوره میرفتم و سعی میکردم با اخلاق خوب و مهربانی اخلاق همسرم رو عوض کنم. حدود بیست سال با همه چی کنار اومدم ولی دیگه کم آوردم و به خودم گفتم که چرا بهش اجازه میدی با تو اینجوری رفتار کنه و دیگه با اذیتاش کنار نیومدم . مادرم بهم میگفت کوتاه بیا اشکالی نداره خدا اون دنیا ثواب بهت میده. به مادرم گفتم اگر اون دنیا خدا گفت چرا کنار اومدی ؟ چی بگم ؟ گفتم اگر خدا گفت خیلی کارا میتونستی بکنی خیلی راهها داشتی چی بگم؟ گفتم من دیگه با این اخلاق کنار نمیام. گفتم ثواب نمیخوام میخوام همین دنیا خوب زندگی کنم اونجوری که لیاقتشو دارم. حتی به این فکر افتادم که کار پیدا کنم تا بتونم جدا شم و مستقل زندگی کنم . چون پدر مادرم هم ازم حمایت نمیکنن. از وقتی که تصمیم گرفتم زندگیمو عوض کنم با قوانین جذب آشنا شدم و هر روز خدا استادای خوب کتابای خوب ویسای خوب سر راهم قرار میده. الان مدتیه که اخلاق شوهرم نسبت به من عوض شده ولی متاسفانه مهرش از دلم رفته و هرکاری میکنم که باهاش عاشقانه رفتار کنم نمیشه. در واقع اذیت هایی که به من کرد باعث شد مهرش از دلم بره و دیر یا زود همسری مثل من رو از دست میده و در واقع به خودش ظلم کرد نه به من. اذیت های اون باعث شد که من از خدا راه نجات بخوام و به این راه هدایت بشم. خدا بهم لطف کرد و با شما آشنا شدم و واقعا میخوام زنگیمو عوض کنم . قبلا کمی شک داشتم که میتونم یا نه ولی وقتی شما گذشتتون رو گفتین به خودم گفتم وقتی استاد عباس منش تونسته منم میتونم . برای شما از خدا خیر کثیر میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهناز فروهر گفته:
    مدت عضویت: 2154 روز

    سلام استاد عزیزم با این که این فایل و قبل دیده بودم و شما گفتید که دیگه نظر هامون و بنویسیم و در اصل ردپا ازخودم بزارم.نمی دونم چی بگم استاد سوال کردید که کسی که دارای عزت نفس هست چه نشانه هایی دارد. من خودم از اون دسته هستم که اصلا عزت نفس ندارم استاد . به نظر من عزت نفس داشتن به زبان ساده یعنی اینکه هر آن چیزی که هستی رو با هر ویژگی بپذیری . چیزی که در وجود من نیست به علت درد ها و زجرهایی که از بدو تولد کشیدم همیشه تحقیر شدم . من اولین فرزند خانواده بودم و پدرم فرهنگی بود چیزی که یادم میاد از زندگی همیشه مادرم زیر کتک های پدرم بود و همیشه سرو صورت مادرم با خون یکی بود یادم میاد که یک عروسک داشتیم و پدرم اون و کرده بود توی فواره ای که وسط گلخانه ی خانه مان بود و هر وقت آب وباز می کردیم آب از سر عروسک می زد بیرون .پدرم همیشه اون قدر مادرم و می زد که موهای مادرم و می کند و می زاشت روی سر این عروسک و من هم بی دلیل همیشه کتک می خوردم. استاد مگه من خودم می خواستم در اون سن کم 3 یا 4 سالگی از پدرم کتک بخورم ؟یا من باعث اون شرایط به وجود اومده بودم؟ یا حتی خیلی کوچکتر که بودم کتک های پدر من و استاد نابود کرد. پدرم شکاک بود یادم میاد که همیشه از دیوار خانه داخل میشد حتی کلید نمینداخت در و باز کنه و زمانی که می رفت دانش سرا برای درس من و مادرم و تو ی یک اتاق می کرد و در و می بست و می رفت و فقط یک کاسه آب برای ما می زاشت ولی با این حال شب باز هم با کلید در و باز نمی کرد و از دیوار می اومد داخل و اول در اتاق و که باز می کرد مادرم و حسابی می زد که چه کسی اومده یا ما جایی رفتیم یا نه . مادرم اگر بغل پدرش می ایستاد عکس بگیره قیامت به پا می شد و به مادرم می گفت تو سالم نیستی که با پدر ت عکس انداختی….من در یک همچین خانواده ای بزرگ شدم استاد و همیشه ساعت ها زیر مشت و لگد پدرم بودم تا از هوش می رفتم . از محبت مادر هم چیزی یادم نمیاد تمام عمر من با کینه و نفرت سپری شد تا جایی که بچه بودم یک بار به خواهرم گفتم که می خوام با این ساطور بابا شب خوابید بکشمش. چون گوسفند میکشت پدرم یک ساطور داشتیم درخانه و اون روز مادرم قهر رفته بود خانه ی پدرش .کلا در سال همیشه مادرم 9 ماه قهر بود .دلم می خواست کسی به من محبت کنه و از اون طرف استاد خودم خیلی احساسی هستم و مهربان ولی تمام خصلت های خانواده در وجودم شکل گرفته . ازدواج کردم چون دلیلش این بود که فقط برم از اون خونه و نیاز به محبت داشتم اما و قتی ازدواج کردم تمام مشکلات و انگار با خودم آوردم تو این زندگی . شک داشتن به همسرم و حتی زمانی که با مادرش با برادرش یا زن برادرش صحبت می کرد من به معنای واقعی دق می کردم استاد و قیامتی به پا می شد حتی یک بچه برادر داشت دختر 3 ساله خیلی وابسته به همسرم بود و من از اون بچه نفرت داشتم و تمام سعی ام بر این بود که رابطه رو قطع کنم .اگه همسرم سمت زنی نگاه می کرد دعوا به پا میشد در کل وقتی بیرون میرفتم توجه ام به زن ها بود که چی پوشیدن و چه آرایشی کردند البته من اون موقع چادری بودم خودم ولی الان که آزادم می بینم که ربطی به این نداشت که من محدود بودم این تو ذات من هست خلاصه بعد 27 سال با سه فرزند از همسرم جدا شدم و زندگی دیگه ای تشکیل دادم ولی باز هم به مشکل خوردم بنا به دلایلی. و اینکه استاد من اون ناباوری از خودم و با همسر دومم هم داشتم حتی اگر با خواهر هاش حرف می زد من می مردم اگه خواهر ها یا مادرش جلوی همسر من لباس باز می پوشیدند دعوایی به پا میشد در کل با این قضیه زندگیم نابود شد دست خودم نبود الانشم حس میکنم چیزی نیستم خودم و باور ندارم اندام خودم و قبول ندارم حتی الان که فیلم های شما رو می بینم و اون فضای آزاد رو همش تو فکرم که عزیز دل شما که با شماست چه حسی داره!!!! کلا همیشه از خدا خواستم کمکم کنه تو این مورد که وقتی بین دنیایی زن قرار میگیرم همسرم هم باشه و من بدون ترس نگرانی فقط احساس آرامش داشته باشم . میدونید استاد کم بود عزت نفس و اعتماد به نفس فکرمیکنم حسادت هم میاره در کل وجودم جوری که سردرگمم کرده حتی دلم نمی خواد خودم در آینه ببینم حس خوبی از دیدن خودم ندارم . پدرم و شاید یک سالی هست رها کردم البته چند سالی هست که فوت کرده و به خاطر یک سری ناهماهنگی ها از خانواده خودم جداهستم .ولی یادشون منو آزار میده متنفرم ازشون استاد و این تنفر داره خودم و نابود می کنه. من با باورهای سمی وارد این سایت شدم و با درآمدی زیر صفر و فقط توکلم به خداست و با عشق و امید دارم هرروز شما رو دنبال می کنم. امیدوارم که روزی بنویسم استاد من به معنای واقعی اشرف مخلوقات هستم و خودم رو باور کردم . دوستتون دارم خیلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3084 روز

    بنام خدای مهربون

    فایل سوم

    استاد عزیز سلام

    خدایا هرچی این فایل عزت نفس رو گوش میدم بیشتر میفههم این ترمزهای که نمیزارند من پیشرفت کنم از چه باورهای اب میخوره

    استاد باز دوباره فایل رو گوش میدم انگار هیچی نشنیدم فایل برای تازگی داره مینویسم فکر میکنم اشک میریزم طوری که میدونم عزت نفسم باید خیلی روش کار کنم

    یکی از هدفهایم خریدن این دوره وشروع سال جدیدم با این دوره هست

    تصور میکنم فایل رو از خدا خواستم خودش برام جور کنه

    اصلا انگار من باید این فایل رو تهیه کنم یک حسی مدام بهم میگه این فایل میتونه سرنوشتو عوض کنه

    هرچی درخانواده ام نگاه میکنم میبینم ما کلا خانوادگی مشکل داری در عرت نفسمون

    ازهمسرم که مثل خودم دلسوز وبسیار برای هم دلسوزی میکنه

    ازپسرم ۱۰ ساله ام اونم اعتماد بنفس خیلی پایینی داره

    از دختر دانشجویم که هرلحظه برای دوستانش دلسوزی میکنه

    از دختر کوچک ۴ سالم که خیلی مهربان دلرحم ودلسوز هست که یک خرگوش خانگی داره عاشق اون هست اگر ازش فقط یکروز دور بشه بیقراری میکنه یک حس وابستگی دلسوزی برای اون خرگوش داره طوری که ازش جدا بشه براش گریه میکنه

    استاد ازخدا میخواهم این محصولو رو به من تا سال جدید هدیه بده تا بتونم سالی خوب وعالی رو شروع کنم

    واز جای که فکرش رونمیکنید من به شما میدهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    هادی صفری گفته:
    مدت عضویت: 1957 روز

    نظر من راجب ویژگی انسان های با اعتماد به نفس بالا

    از کسی نمی ترسند و خجالت نمی کشند . می توانند به راحتی نظر خودشون رو در جمع بیان کنند و برای انجام هر کاری اماده اند .

    با تشکر از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3084 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روزاول سفرنامه

    فایل دوم اعتماد به نفس

    سلام استاد عزیز ومریم مهربانم

    میخواهم این سفرنامه رو از زبان مریم عزیز بنویسم

    عزیزاند میتوانند به راهکار حل مسائل برند و ازان استفاده کنند

    راه حلی برای درمان عذاب وجدان واحساس گناه

    اگر مجبور بشم اساس اموزشهای استاد عباس منش را دریک جمله خلاصه کنم ان جمله این است

    باید به هرروشی که میتوانی به مسائل زندگیت به گونه ای نگاه کنی که به احساس خوب برسی

    ضمن اینکه اگر بخواهم قوانین جهان رانیز دریک جمله خلاصه کنم میگویم

    احساس خوب =اتفاقات خوب

    احساس بد=اتفاقات بد

    وقتی به موضوع ناخواسته ای درزندگی ات نگاه میکنی واحساس بدی درباره آن داری وقتی به موضوعات ناخواسته زندگی دیگران نگاه میکنی ودلت بحالشان میسوزد درهردوصورت این احساس خیلی واضح به شما میگوید درحال حرکت درمسیر اتفاقات بد بیشتر هستی

    فارغ از اینکه آن موضوع چقدر مهم یا حیاتی باشد

    فارغ ازاینکه حق داشته باشی یا نداشته باشی

    فارغ از اینکه انسانیت حکم میکنه یا نمیکند

    فارغ از اینکه وجدان جامعه مردم و…توراقضاوت میکنند یانه

    وفارغ ازهردلیل ،برهان،منطق ،واستدلالی اگر بخاطر توجه به ان موضوع احساس بدی داری ،یعنی درحال ارسال فرکانس ناخواسته هایت به جهان هستی وجهان نیز بازتاب آن فرکانس مارا درغالب اتفاقات بدبیشتر وارد زندگیت میکند

    وقتی به دردسری توجه میکنی که دوست صمیمیت دران گرفتارشده وبرایش دل میسوزانی وبا او ابراز همدردی میکنی

    وقتی به بیماری مادرت توجه نموده وبه حالش دل میسوزانی یا با اوابراز همدردی میکنی

    وقتی به دردسری که فرزندنت به هرشکلی دران گرفتار هست نگاه میکنی وبه خاطر آن نگران هستی

    وقتی به مشکلات کاری ومالی همسرت توجه میکنی وبا اواحساس همدردی میکنی

    ودریک کلام وقتی به هردلیلی به مشکلات خودت واطرافیانت یاحتی مردم جهان توجه نموده ودرباره اش احساس بدی پیدا میکنی یعنی نه تنهابه آنها هیچ کمکی نمیکنی بلکه درحال جذب اتفاقات ناخواسته ای به زندگی خودت نیزهستی

    زیرا هرءز کوری نمیتواند اعصاکش کوردیگر شود

    اول ازهمه باید ازدوموضوع مهم در این باره اگاه شوی

    ۱-اگرنحوه عملکرد جهان رابدانی وبپذیری هرفردی فقط اتفاقاتی راتجربه میکند که خودش با باورها وکانون توجه اش فرکانس آن اتفاقات را ارسال نموده است دیگر هیچ منطق واستدلالی حکم نمیکند تا درآن باره احساس گناه داشته باشی

    زیرا خداوند زندگی هرفرد را دردست باورها وفرکانسهای خودش قرارداده

    زیرا خداوند سیستم جهان رو بگونه ای برنامه ریزی نموده که به فرکانسهای ما واکنش نشان دهد

    دیگرنمیخواهی دایه دلسوزتر از مادرباشی

    زیرا میدانی که حتی خداوند هم مسئولیت فرکانس های دیگران رو به عهده نگرفته

    همانگونه که درقران بارها امده وبهترین اشاره دراین باره آیه (۳۶)

    هنگامی که به رحمتی به مردم بچشانم به آن شاد میشوند واگر بخاطر آنچه ازپیش فرستاده اید (فرکانس هایی که ازقبل ارسال نموده اید )

    مصبیتی به آنها برسد ناگاه مایوس میشوند

    یا آیه دیگر

    این نتیجه کرداری است که پیش ازاین فرستاده اید وخداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمیدارد(۵۱)

    ازطرف دیگر اگربدانی مواجه شدن بادتضادها وناخواسته ها نه تنها اتفاق بدی نیست بلکه حتی میتواند فرصت شگفت انگیزی باشد برای فردی باشد که هنوزنتوانسته خواسته ای واقعی اش را بشناسد

    انوقت بخاطر برخورد یک ناخواسته ای که امده تا اورا درباره خواسته اش به وضوح برساند احساس دلسوزی نخواهی داشت

    ومهم تر از همه باید به این نگاه برسی که هرفردی درهرجایگاهی بسر میبرد جای مناسبش است حتی اگر بظاهر دراوضاع نا به سامان گیر افتاده است

    مریم عزیزم بسیار سپاسگزارم بابت این متن فوق العاده با این متن من خیلی اروم میشم اما اولین بار که این متن رو خوندم اشک میریختم من این همه سال با باور دلسوزی زندگی کردم

    دلسوزی برای پدرومادرم

    دلسوزی برای همسرم

    دلسوزی برای خواهروبرادرم

    دلسوزی برای فرزندانم

    برام خیلی سخت بود الان هم باید هرروز هروز این متن رو بخونم تا یادم نره چون هنوز احساس دلسوزی دروجودم هست باید این باور تغییر بدم

    ازخداوند میخواهم کمکم کنه وهرکسی که مثل من این احساس رو داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    مرضیه امیری گفته:
    مدت عضویت: 2159 روز

    سفرنامه 💚

    در مسیر فایل های ۱و۲و۳و۴ اعتمادبه نفس و تجربه من :

    مثل یک غریبه به خودم نگاه کردم ، چیزهایی را میشندیم که بارها آن ها را شنیده بودم اما این بار همه چیز فرق میکرد

    خودم را واضح دیدم انگار آینه ای روبه رویم باشد، قدم اول ببخش بود، باید میبخشیدم تا رهاتر شوم یک لیست نوشتم از افراد و بخشیدم اما یک نفر انگار از لیست جا مونده بود اما گذشتم و قدم دوم : ویژگی های فردی که اعتماد به نفس بالا داره تمرین دومم بود:

    برای خودش زندگی میکنه-به سبک شخصی خودش- ۲هر آنچه مربوط به خودش-خانواده،محل زندگی و…- رو و ظاهر و باطن خودش رو تمام و کمال پذیرفته

    ۳_راحت صحبت میکنه(مدام حرفاش رو کنترل نمیکنه از خودش بودن ترسی نداره )

    ۴_به دل ترس هاش وارد میشه

    ۵_فقط روی خدا حساب میکنه

    ۶_هیچ کسی رو از خودش بالاتر و پایین تر نمی بینه

    ۷_خودش رو هر جوری هست با تمام وجود دوست داره و میپذیره و برای رشد و پیشرفتش تلاش میکنه

    ۸_از شروع کارها نمیترسه ،اقدام میکنه

    ۹_اگر بارها متوقف شد باز هم ادامه میده

    ۱۰_کاری که شروع کرده رو به پایان صحیح میرسونه و قدرت دورنش رو باور داره تا نجواهای ذهن

    ۱۱_نحوه رفتار و برخورد و حرف زدن دیگرام براش مهم نیست تمرکزش روی خودشه براش مهمه خودش چه رفتار و برخورد و فکری داره

    ۱۲_به همه احترام میذاره مخصوصا خودش

    ۱۳_در برابر رفتاری،حرفی و … از دیگران که با نظرش یکی نیست مقاومت نمیکنه چون میدونه قدرت خلق زندگیش دست خودشه

    ۱۴_راحت وساده و اسون زندگی میکنه

    ۱۵_حسادت نمیکنه ،خساست نداره هر چیزی که برای خودش می پسنده برای دیگرانم میپسنده

    ۱۶_خودش رو سرزنش نمیکنه (اشتباه رو میپذیره و اقدام میکنه برای بهتر عمل کردن)

    ۱۷_شجاع و جسوره (تغییر رو میپذیره)

    ۱۸_حرفش رو میزنه و درخواستش رو میکنه

    ۱۹_اگه نه شنید میپذیره و باور داره بی نهایت بله در انتظارشه

    ۲۰آدم راحتیه،روابط اجتماعی بالایی داره به خوبی رفتار میکنه و سعی نمیکنه برای برتر و خاص نشون دادن خودش ،خودش رو بگیره با بقیه بدرفتاری کنه یا اصلا احترام نذاره سعی نمیکنه با وانمود کردن خودشو جور دیگه ای نشون بده ، حقیقت خودش رو مخفی نمیکنه، از ابراز هویت خودش فرار نمیکنه اسم و فامیل خودش رو کامل مینویسه برای خودش از اسم مخفی یا اسم دیگران استفاده نمیکنه خودش رو قبول داره و باهیچ کسی مقایسه نمیکنه، تفاوت دیگران رو می پذیره و از کنارشون بودن لذت می بره

    ۲۱_وقتی سوالی میپرسه ،در خواستی میکنه و …اگه جوابی دریافت نکرد با خودش فکر نمیکنه که بی ارزشه و اون فرد به عمد این رفتار رو کرد و … هرچه پاسخ بود میپذیره و به دستان خداوند ایمان داره

    ۲۲_نیاز به توجه هیچ کسی نداره و برای تایید گرفتن هیچ حرف و رفتار و … انجام نمیده

    قسمت۲:

    به کسی که احساس گناه میکنه چه کمکی میکنم تا از این احساس رها بشه و بتونه خودش رو ببخشه ؟ داستان حضرت موسی رو از جانب قران براش میگم با ایه بنظر من هر فردی وقتی الگوهایی ببینه که پذیرفتن که اشتباه کردن و توبه کردن و بخشیده شدن و خودشونو بخشیدن و اعمال خوب انجام دادن بهتر از هر صحبتیه

    قسمت۳: پیشنهاد اهرم رنج و لذت خیلی خوب بود برای رهایی از احساس گناه و توضیحات در مورد حق الناس و عذاب وجدان

    😍استاد عاشق باور سازیت با قرانم خدارووووشکر میکنم برای هدایت شدنم

    عاشق قرآن شدم اصلا باوجودم یکیهه 💚

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت ❤

    قسمت۴: باوررر تنها قدرت و فرمانروای جهان خداونده ،رب

    تکرار:ما با باورها و فرکانس هامون وارد مدار های مختلف میشیم

    و اما از همه اینا بگذریم بعد از گوش دادن ۴ تا فایل و توضیحات فایل ها ، اون بالا گفتم وقتی بخشیدم تو فایل استاد گفته بودین باید خودتو اول ببخشی هیچ نظری در مورد این جمله نداشتم گفتم خودمو بخشیدم دیگه این احساس خوب و ارامش هم نشانه هاشه

    اما اما اینجای سفر به تضادی برخورد کردم که کل زندگیم ،رفتار ادمای اطرافم، جنبه های مالی،ثروت،فراوانی و رابطه و … اومد جلوی چشمم که توی چه تله ای افتاده بودم اونم تله اینکه من توحیدی ام ، من قانون رو میدونم درکشم کردم اینم نتایج (نتایج های ریز و درشت که پایین و بالا میشدن) ،من با خودم زندگی بقیه رو هم تغییر میدم ، ترس،وابستگی،دلسوزی،مسئولیت پذیری نسبت به همه ،از خود گذشتگی ،حس گناه،حس قربانی شدن،خشم پنهان ،حس نجات دادن بقیه حس قدرت دادن به دیگران برای کنترل من و … باورم نمیشد باورم نمیشد این حس ها اونقدر مخفی بودن اونقدر زیر نقاب بودن که اصلا فکر نمیکردم من توی این مدار باشم اینکه توجه ام روی ناخواسته هاست و گاهی وقتا که روی خواسته ها تمرکز میکنم چقدر نتایج عالی میبینم ولی به خواسته و نتایج بزرگ تر نمیرسید

    و شروع کردم دونه دونه نوشتم و دنبال پاشنه اشیل و چرا این احساس رو دارم و چکاری میتونم انجام بدم برای بهبودش و مرحله به مرحله تغییرش خلاصه که تازه متوجه شدم که خودمو باید بیشتر ببینم خودمو باید ببخشم

    انگار بیدار شدم دوباره …

    خداروهزار مرتبه شکر میکنم برای هدایتش وگرنه اگه به من بود که متوجه این نقاب ها نمیشدم خداروهزار مرتبه شکر برای

    وجود شما استاد و مریم جون و تمام این خانواده 🌸

    ۹۸/۱۲/۲۴

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3084 روز

    ویژگیهای فردی که اعتماد به نفس بالا داره چیه

    خودشو باارزش میدونه

    خودشوبالیاقت میدونه

    به خودش احترام میزاره وبه دیگران هم احترام میزاره

    ازتنهایی خودش لذت میبره نیازبه محبت کسی نداره

    نیاز به تایید دیگران نداره حرفی رو که درست هست میزنه وبه این فکر نمیکنه که دیگران درموردش چی فکر میکنند

    به راحتی میتونه نه بگه نه گفتن رو خوب بلده

    دلش بحال دیگران نمیسوزه

    تصمیم میگره وانجامش میده

    برای خودش هدف داره

    ارام وصبور هست

    مهربان وخوش برخورد هست اول خودش‌مهمه بعد دیگران

    به نکات مثبت توجه میکنه سعی میکنه اگر تضادی پیش اومد با تغییر زاویه دید حالشو خوب نگه داره

    دربرابر خدا تسلیم هست وبه خدا ایمان داره

    فردی که اعتماد بنفس داره یعنی به خدارسیده خدارودروجودش قبول داره

    سعی میکنه همیشه به ذهنش خوراک خوب بده تا بتونه چیزهای خوب دریافت کنه

    احساس قربانی شدن نداره ومیدونه اگر هرمشکلی براش پیش بیاد خودش باتوجه به افکارش فرکانسش خلق کرده

    این رو میدونه که زندگیش دست خودش هست وهیج کسی نمیتونه بهش ظلم کنه حتی جامعه دولت ومردم

    همه رو میبخششه وفقط روی خودش کار میکنه

    انگیزه بالای داره وشاد زندگی میکنه

    به راحتی داخل جمع صبحت میکنه واصلا خجالت نمیکشه

    سلام استاد عزیز ومریم عزیزم الان که داشتم این ویژگیهای فردی که اعتماد بنفس بالای رو داره مینوشتم دیدم خودم هم خیلی نسبت به قبل تغییر کردم

    دیگ خجالت نمیکشم

    به خودم احترام میزارم و تازه گی احساس ارزش رو درک کردم که چی هست وبرای خودم ارزش قائل هستم وقتی میبینم ادمهای دور وبرم از منفیها صبحت میکنند من سریع بلند میشم از اون جمع میرم وبه چیزهای دیگ توجه میکنم یا وقتی اطرافیانم نشستند فیلم تماشا میکنند من میرم فایل گوش میدم کتاب میخونم‌

    دیگ مثل قبل احساس دلسوزی ندارم خیلی کمتر شده بازهم دارم کار میکنم که بهتر بشم

    هرکسی اگر منو مسخره میکنه یا حرفی بهم میزنه ناراحت نمیشم انگار که حرفهای اون طرف رو نشنیدم

    خدای خودم رو خیلی بهتر از قبل درک میکنم خیلی خیلی کم شده که پشت سر کسی حرف بزنم یا قضاوت کنم ولی قبلا همیشه غیبت میکردم قضاوت میکردم

    وای خدای من دیگ گذشته قبلم رو رها کردم دیگ اون افکار منفی گذشته منو ازارنمیده چون به ذهنم نمیاد اگر هم بیاد من سریع میتونم جلوی اون فکر رو بگیرم

    استاد یکی دیگه ازاتفاقاتی که برام افتاده ازپدرم نمیترسم حتی از همسرم همینطور اونقدر پدرم رو دوست دارم وخیلی خووشحال هستم

    درحالی که قبلا پدرم بشدت با من بدرفتاری میکردم ومن هم مدام گریه میکردم اما امسال روز پدر رفتم پیش پدرم کادویی من از همه بهتر بود بااینکه ارزشش کم بود ولی پدرم گفت افرین دخترم من بهش احتیاج داشتم تو برام اوردی

    وقتی شوهر ابجیم داشت عکس میگرفت از ما من ناخوادگاه پدرم رو بوسیدم منی که قبلا بشدت پدرم ازمن بدش میومد اما حالا چی یک عشق خاصی دارم

    بعد دامادمون گفت چوخان درحالی اون لحظه یک حسی بهم گفت بابات ببوس من هم سریع بوسیدم

    الان هم بیشتراوقات در اتاق خودم هستم فکر میکنم وقتی فایلی رو گوش میدم و بعد مینویسم

    ولی قبلا فقط میخواستم تند تند بنویسم اماحالا بهتر درک میکنم وسعی ام رو میکنم تا عمل کنم

    کلا زندگی ام اروم شده وبیشتر اوقات ما حالمان خوب وشاد هستیم ما یک خانواده ۵ نفری هستیم

    ممنون ازشما بابت همه چیزهای خوبی که درزندگیم اتفاق افتاد

    شما دستی از دستان خداوند هستید سپاس

    روز اول سفرنامه وفای به عهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    صادق گفته:
    مدت عضویت: 2382 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم .

    جواب فایل دوم:

    عزت نفس پاشنه آشیل زندگی منه و اینو دیروز کشف کردم.

    در خیلی از مسائل من دچار کمبود بودم از بیشترش در روابط با خودم و اطرافیانم بوده و به جایی رسیدم که تنهایی شدیدی و احساس کردم . این نکته و توجه کنید تنهایی شدید!!!

    کی تنها میشیم ؟ وقتی خودمون و خدای خودمونو درک نکرده باشیم و دوست نداشته باشیم.

    مشخصه اول اعتماد به نفس دوست داشتن خودمونه و من به خاطر گذشتم خودمو اونجور که باید دوست نداشتم.

    امروز روزی بود که فهمیدم برای اینکه خودمو دوست داشته باشم باید خودمو ببخشم یعنی گذشته و حال خودمو ببخشم و بپذیرم و این مشخصه یک فرد با اعتماد به نفسه.

    من امروز انرژی بالایی و دارم تجربه میکنم و باور کنید وقتی رو عزت نفس کار کنید همه چی به شکل معجزه آسایی خوب میشه.

    خب من چه جوری خودمو بخشیدم؟

    خیلی ساده و بدون هیج پیچیدگی…

    نشستم و یه مروری از گذشته تا الانم کردم و با خودم صحبت کردم…چنان آرامشی به من داد که تا حالا احساسش نکرده بودم …

    بعد صحبت کردن با خودم به این نتیجه رسیدم که اقا اگه من اون اشتباهات ، اون خطاها و یا اون کارهارو نمیکردم که این تجربه الانم و نداشتم – دوما همه ما اشتباه میکنیم ؛ ما انسان ها جایز خطا هستیم و در شرایطی بوده که تو اون شرایط با باورهایی که داشتیم و موقعیتی که داشتم اون کار و کردم یا نکردم… ok…بگو اشکال نداره…الان که فهمیدی اشتباه بوده پس تو برنده شدی…

    سوما بپذیر که ما قراره تو روند زندگی کامل بشیم نه بی عیب و نقص…

    الان بهترین بازیکن فوتبال جهانم باشی موقعیت هایی بوده که از دست دادی و گل نزدی ، اگه بهترین مهندس دنیا هم باشی بوده مواقعی خطاهایی کردی و بنایی آسیب دیده و این تکامله دیگه…باید باشه…آقا باید اشتباه باشه تا رشد کنیم بپذیرش…و نکته بعدی من اشتباه کردم و نتیجشم دیدم دیگه پس تمومه…نمیشه تو این دنیا کار گناه کنی و نتیجه گناهت سرت نیاد نمیشه این یه قانونه…کارما این اجازه و بهت نمیده…

    حالا بشین با خودت یه جای خلوت خیلی دوستانه در مورد گذشتت حرف بزن نه فقط اتفاقات بد بلکه در مورد موفقیت هاتم صحبت کن بگو درسته اینجا اشتباهاتی داشتم ولی ببین اینجا این کار خوب و کردم این موفقیت و کسب کردم پس من پتانسیل بالایی دارم…

    برای من شاید نیم ساعتم وقت نبرد ولی هر چقدر لازمه وقت بزارید چراکه من بازم میخوام بیشتر وقت بزارم رو خودم…بعدش خودت و ببخش و وقتی میبخشی باورتون نمیشه جنان احساس اعتماد به نفسی پیدا میکنید که من هر چه قدر بگم متوجه نمیشید باید تجربش کنید…میتونید از جمله های قشنگم استفاده کنید مثلا من بب نقص نیستم ، من کاملم

    من همیشه بعد هر اشتباه و شکستی برگشتم

    خدای من منو دوست داره و منو بخشیده و منتظر اینکه من خودمو ببخشم

    اصلا وقتی پیش خدا توبه میکنید دیگه تمام توبه های شما بخشیدس تموم شد رفت

    خدا چه قدر تو قرآن گفته من بخشنده هستم…

    دیگه احساس گناه نکنید همین

    😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: