«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 358

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مری گفته:
    مدت عضویت: 2334 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته‌ی دوست داشتنی.

    روز اول:

    نکته‌ی اولی که به ذهنم رسید سپاسگزاری استاد از خدا برای بودن با ما و کار کردن؛ بود. تعداد خیلی محدودی از آدم‌ها انقدر تعهد و شجاعت داشتن که برن دنبال شغل مورد علاقه‌شون. برن دنبال کاری که عاشقشن.

    اکثر ما آدم‌ها و حتی خود من خیلی جاها دنبال عشق‌مون نرفتیم. دنبال کاری رفتیم که پدر و مادرمون خواسته بودن؛ یا چون فکر می‌کردیم فلان شغل پول توشه.

    الان هزاران نفر رو داریم که از شغلشون راضی نیستن. هر روز منتظر تعطیلی‌ هستن تا نرن سرکار. (این خودش فراوانی رو نشون میده)

    _

    من تو زندگیم بار‌ها شده وقتی یه چیزی رو بدون فکر پذیرفتم خیلی زود هم فراموشش کردم. اما وقتی روش وقت گذاشتم و تحقیق کردم؛ تا مدت‌ها تو حافظم مونده. مثل مسئله‌ی ریاضی که وقتی مستقیم و بدون حل کردنش میری راه حل رو ار ته کتاب نگاه می‌کنی راه مسئله رو زود فراموش می‌کنی.

    ( مریم! به چیز‌های خوب فکر کن. ورودی‌های خوب به ذهنت بده. ذهنت رو درگیر حاشیه‌ها نکن. واسه چیزهایی که ته‌اش هیچی نیست وقت نزار)

    ✓ چطور می‌تونیم زندگی بهتری رو تجربه کنیم؟

    ✓ چجوری احساس بهتری داشته باشیم؟

    ✓ چطوری بهتر به قانون عمل کنیم؟

    ✓ چجوری فراوانی رو بییشتر باور کنیم؟

    ✓ چطور شجاعت بیشتری داشته باشیم؟

    ✓ چطور توحیدی‌تر زندگی کنیم؟

    اینا سوالایین که فکر کردن به جوابشون ما رو پیشرفت میده و بزرگ می‌کنه.

    _

    احساس گناه:

    احساس گناه خیلی مرتبطه با عذاب وجدان؛ یعنی ما عذاب وجدان می‌گیریم و احساس گناه می‌کنیم.

    وجدان چیه؟ چرا وقتی بر خلافش عمل می‌کنیم احساس بدی بهمون دست میده؟ این وجدان رو کی تعریف کرده؟

    تو هر فرهنگی یه جور وجدان وجود داره. مثلا اگه تو کشور مسلمون باشی و مشروب بنوشی عذاب وجدان می‌گیری ولی اگه تو امریکا باشی نمی‌گیری.

    مثلا اگه مسلمون باشی و حجاب رعایت نکنی ممکنه عذاب وجدان بگری ولی اگه تو یه کشور غیر مسلمان باشی نمیگیری.

    یعنی وجدان به هر فرهنگ مربوطه و منطقه به منطقه فرق می‌کنه.

    یادم میاد تو مراسم خاکسپاری پدربزرگم یکی از عمه‌هام زودتر ازبقیه تونسته بود ذهنش رو کنترل کنه و خودش رو آروم کنه. می‌شنیدم بقیه می‌گفتن فلانی چقدر بی‌احساس و بده که پدرش مرده و زارزار گریه نمی‌کنه.

    _

    شاید اصلا وجدان خودش از اصل اشتباه باشه. کی داره تعیین می‌کنه؟

    _

    (مریم نگاه جهانی داشته باش. اگه کل زندگی رو تو محیط بسته‌ی خودت تصور کنی، فکر می‌کنی دنیا فقط مثل دور و بر توعه.)

    خیلی از مواردی که ما بهش احساس گناه پیدا میکنیم رو وجدان میسازه و این وجدانه خودش از فرهنگ جامعه اومده. مثل پا گذاشتن رو قبر.

    خیلی از وجدان‌ها اشتباهن.

    _

    قران گناهان رو واضحا اعلام کرده. گفته که ما رو می‌بخشه وقتی که توبه می‌کنیم. مثل وقتی که می‌گه اگه در شرایط ناچار بودی حرام بخوری برای رفع نیاز عیبی بر شما نیست.

    اگه به داستان پیامبران و زندگی‌شون نگاه می‌بینیم که خدا بخشیده. مثل داستان حضرت موسی.

    تنها چیزی که خدا گفته نمی‌بخشه شرکه :

    «إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا» نسا-۱۱۶

    _

    ما تو قران حق‌الناس نداریم.

    قران فراتر از دیدگاه‌های بشری و چیزهاییه که مردم پذیرفتن. اگه در مورد ظلم مطالعه کنیم تو قران، می‌بینیم که اغلب ظلم، ظلم به خود هست.

    مشرک و کافر و کسی که به خدا دروغ می‌بنده ظالمه.

    _

    ما توانایی تغییر سرنوشت هیچ‌ کس رو نداریم.

    برخلاف چیزی که تو فیلم‌ها و سریال‌ها گفته میشه؛ که یه کار یه نفر زندگی یه نفر دیگه رو برباد میده. هیچ کس همچین قدرتی رو نداره. تو زندگی واقعی، تو دنیایی که خدا خلقش کرده، خدایی که زمین و آسمان‌ها رو مسخر ما کرده، هیچ‌ کس قدرت تغییر زندگی دیگران رو نداره.

    ( مریم قلاده ننداز دور گردنت و نده دست بقیه. تنها مالک تو خداست.)

    اگه تو مدار درست باشی هر تلاشی برای ضربه زدن به شما به نفعت میشه.

    _

    ما نمی‌تونیم سرنوشت کسی رو تغییر بدیم؛ چه در جهت خوب، چه در جهت منفی.

    یه آیه تو قران هست که می‌گه : «و خداوند سرنوشت هیچ قومى (هیچ کسی) راتغییر نمى دهد مگر آنکه آنان آنچه را که در خودشان است را تغییر دهند.» ۱۱-رعد

    یعنی حتی خدا هم سرنوشت کسی رو تا خودشون تغییر نکنن تغییر نمیده.

    حالا درسته که ما نمی‌تونیم به کسی ظلم کنیم ولی به خودمون که می‌تونیم ظلم کنیم. هر تلاشی در جهت بدی به بقیه انجام بدیم بدیش به خودمون می‌رسه و هر کاری در جهت کمک به بقیه انجام بدیم به خودمون می‌رسه.

    این دو تا آیه بسیار زیبا و قانون‌مند سوره‌ی زلزال تو درک قانون خیلی کمکم کرده.

    « فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷﴾

    پس هر که هم وزن ذره‏ اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (۷)

    وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸﴾

    و هر که هم وزن ذره‏ اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید»

    اگه فکر کنیم دنیا فقط همین زندگیه و بعد مرگ نابود میشیم فکر می‌کنیم با کشتن کسی بهش ظلم شده. در حالی که دنیا نامحدوده. مرگ و زندگی دست خداست.

    _

    خدا بسیار توابه.

    انسان با اشتباهاتش پیشرفت میکنه. البته نه اشتباهاتی که عمدا تکرار بشه.

    تو دنیا همیشه همین طور بوده. یه نویسنده با اشتباه نوشتن و درست کردن قلمش قوی میشه. یه نقاش با خراب کردن نقاشی و تمرین کردن یاد می‌گیره.

    این تکنولوژی که تو دنیا می‌بینیم بخاطر اشتباهاتیه که قبلا انجامش شده و بعد فهمیدن که چطور باگ‌ها رو حل کنن.

    ما از خداییم و به خدا برمیگردیم. این دنیا زمان کوتاهیه در مقابل ابدیت ما.

    ایاتی در مورد این فایل:

    «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»

    یقیناً خدا کسانی را که بسیار توبه می کنند، و کسانی را که خود را پاکیزه می کنند. دوست دارد.

    «وَمَا ظَلَمۡنَـٰهُمۡ وَلَـٰکِن کَانُوا۟ هُمُ ٱلظَّـٰلِمِینَ» سوره الزخرف 76

    ما به آنان ستم نکردیم؛ بلکه آنها خود به خویشتن ستم می‌کردند.

    «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»

    آگاه باش که دوستان خدا نه ‏ترسى دارند و نه غمگین می‌شوند.

    «مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ» روم-۴۴

    هر که به راه کفر (و عصیان) رود زیان کفرش بر خود اوست و هر که صالح و نیکوکار شود چنین کسانی برای شخص خود (در بهشت) آسایشگاهی خوش فراهم می‌سازند.

    «إِنَّ ٱلَّذِینَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَـٰۤىِٕکَهُ ظَالِمِیۤ أَنفُسِهِمۡ قَالُوا۟ فِیمَ کُنتُمۡۖ قَالُوا۟ کُنَّا مُسۡتَضۡعَفِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ قَالُوۤا۟ أَلَمۡ تَکُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَ ٰ⁠سِعَهࣰ فَتُهَاجِرُوا۟ فِیهَاۚ فَأُو۟لَـٰۤىِٕکَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَاۤءَتۡ مَصِیرًا» سوره النساء 97

    همانا کسانی‌که فرشتگان جان‌شان را گرفتند در حالی‌که به خویشتن ستم کرده بودند (فرشتگان) به آنان گفتند: شما در چه حالی بودید؟ گفتند: «ما در زمین مستضعف بودیم» (فرشتگان) گفتند: «مگر سر زمین خدا، پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟» بنابراین جایگاه‌شان دوزخ است و بدجایی است.

    «فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ»شعرا۲۱۳

    پس با خدای یکتا احدی را معبود مخوان و گرنه از اهل عذاب خواهی شد.

    _

    احساس بد = اتفاقات بد احساس خوب= اتفاقات خوب

    مهم‌ترین عامل موفقیت عزت نفسه. چیزی که می‌تونه عزت نفس رو نابود کنه احساس گناه و بی‌ارزشیه.

    ♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1362 روز

      بسیار عالی بود …پیه صحبتی کرده بودین دقیقا همیشه برام سوال بود…همیشه تو قلبم صدا میداد…ولی نمیدونستم دلیل اینکه این پیام رو قرآن میده بخاطر چیه!..

      این ایه….

      که خداوند سرنوشت هیچ قومی رو تغییر نمیدهد مگر که خودشان بخواهند….چقدر این ایه زیباست…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    لیلا عفت گفته:
    مدت عضویت: 2055 روز

    بنام خدای درونم

    سلام به همسفران عزیز وارزشمندم پاره های خدای مهربانم

    تجربه عملی از اولین روز سفر به درونم :

    به لطف خدای مهربان روزشمار تحول وتولدم رو شروع کردم در تاریخ1400/11/13

    درمسیر سفربرای لذت بیشتر وکسب آگاهی های بهتر دیده بانی قوی قرار دادم به نام “عزت نفس وباورلیاقت وارزشمندی” که این دیده بان قوی منو متوجه این کرد که درهمین ابتدای سفرباید ٢ مورد ووسیله رو از چمدان سفرم بریزم بیرون چون دیده بانم مجهز به به روز ترین تجهیزات دنیاست یه دوربین حرفه ای که کُلَّ یومٍ هو فی شأن هست وهرروز ابدیت میشه

    یعنی توحید وخدای دورونم فهمید که چون سفرم یه سفر عشق هست وسفرم یه شعرو قصه است برای رهایی از فصل غصه ها پس باید این ٢ تا بارسنگینو همون ابتدای راه بزار بیرون وتمام تلاشم این باشه که هرگز برشون ندارم وبهشون توجه نکنم

    1- احساس عدم لیاقت وارزشمندی

    2- احساس گناه وعذاب وجدان

    که اگرمن احساس عدم لیاقتوارزشمندی رو باخودم به این سفر ببرم قطعا نمیتونم لذتهای عالی ازسفرم داشته باشم ونمیتونم گنجینه های پنهانی روکه درمسیرسفرم قرارداره پیداشون کنم وازاونها لذت ببرم واستفاده کنم گنجینه هایی مثل اتصال هرلحظه ام به خدای درونم گنجینه هایی مثل عشق به خودم وعشق به خدای درونم که بااویکی هستم گنجینه هایی مثل عاشق همه ی مخلوقات خدابودن چون اونها قدرت خلق خدای مهربانم هستند واگرمن عاشق اونها وخودم نباشم گویی عاشق خدام نبودم چون خدای من گفته “همه ی ما از اوهستیم ” پس من باید عاشق خودم وهمه باشم

    واین عشقه که مرهم ودوای تمام دردها ومسائله منه چون وقتی عاشق بشم حالم مثل حال مجنونه که وهرجاکه برم فکرم همه جا لیلی منه وهمه جا ودرهمه چیز خودم وخدای مهربانم رو میبینم ومن به همسفری اینگونه نیاز دارم تا با او عزیزتربشم عزیزی که دائمی باشه وبااواز سفرم لذتهای بیشتر وبا کیفییت تر ببرم

    اگر احساس گناه وعذاب وجدان رفیق راهم باشه دراین سفر زیبا چطور میتونم لذت ببرم وقتی که مدام میخوام خودمو سرزنش کنم بابت گذشته ای که ازدستم خارجه وقدرت انجام هیچ کاری رو براش ندارم بااین رفیق پرازحسرتو پشیمانی وافسوس که ناخواسته منو درگیر این میکنه که چرا فلان کارو کردم یا نکردم وعذاب وجدانی بمن میده که اصلا ریشه اش معلوم نیست ازکجااومده چطوری از سفرم لذت ببرم وکشف کنم زیباییهای سفرم وخدای درونم روچگونه میتونم حوادث یا مشکلات سفرو پیداکنم واونهارو تبدیک به شُکلات کنم وشیرینی اونهارو بچشم یا چطور میتونم خرابیهای مرکب رهوارمو پیداکنم چطورمیتونم خرابیهای باورهامو جستجو کنم وشرگهای مخفی درونم رو تعمیرکنم وباورهای قوی وتوحیدی رو جایگزین اونها کنم پس بااین دوتا رفیق نارفیقی که اشتباهی باهاشون تا حالا همراه شدم ورفاقت کردم باید برای همیشه خداحافظی کنم وبه خود عزیزو مهربانم وبه خدای درونم که حالا بیشتر بااواحساس یکی بودن دارم که خودش داره مند هدایت میکنه که چکاری باید انجام بدم تعهدمیدم که دیگه سراغ این دوتا به ظاهر رفیق نرم تا از سفربه درون الهیم لذت ببرم تا بتونم ازاین مدارفعلیم مهاجرت کنم وبه شهرو مداری زیباتر وپربرکت تر نقل باور کنم تا بتونم اونجا جاگیر بشم وبه ثبات فرکانسی برسم وازتمام فضاها وامکاناتش بهره کافی ببرم وبه اون زیباییها هم نمیچسبم چون قراره هجرتم از مداری به مداربالاتر همیشه ادامه پیداکنه تا بتونم خودم وخدای درونم رو بهتر تجربه کنم تا یادم بمونه که اگر مثل روز اول سفرم اشتباهی کردم وسرفرزندم فریاد کشیدم بخاطرش خودمو سرزنش نکنم وعناب وجدان نگیرم چون اون کاری کرده که این وجه از رفتارمنو برانگیخته وفرزندمم به خاطرکارش سرزنش نکنم چون من خـودم رفتاری کردم وفرکانسی رو فرستادم که باعث رفتاراون شده وعاشقانه اشتباه هردومونو ببخشم وحتی عاشق اشتباه مون هم باشم که به عنوان یه رفتار طبیعیه انسانی انجام شده وکلی به من درس داد واونو تبدیل به شکلاتش کردم وشیرینیشو بعنوان شیرینی سفرم یادم میمونه که حتی عاشق لشتباهاتمون هم باشم تا بتونم باعشق اونهارو بپذیرم وببخشم ویادم باشه که اگراز کارخودم یا فرزندم عصبانی بشم یا متنفر که چرا فلان اشتباهو کردیم خلقت زیبای خدای مهربانمو زیر سوال بردم واین باورو عملی نکردم که ما از خداهستیم وباید عاشق همه باشم که پاره هایی از خداییم خدایی که منو بخاطر اشتباهاتم ومارو بخاطر اشتباهاتمون سرزنش وضاوت نمیکنه وهرگز بامن قهر نمیکنه وازمن دورنمیشه وهرزمان که بخوام میتونم به اومتصل باشم خدایی که قوانین ثابتی داره ومنو خالق جهان

    زندگی خودم کرده که به محض اینکه من خودمو فرزندمو به خاطر اشتباهمون میبخشم وحتی عاشق اشتباهاتمون میشم بعنوان پاره ای از خدا بی فاصله فرکانس منو جواب میده وهمه چیز دوباره خوب وعالی وروبه راه میشه ولذ ت وشادی برمیگرده به دلهای خدایی ما واینجاست که بهتر باور میکنم که

    خداهمین جاست بین منو تو ساده ی ساده عین منو تو

    ووقتی من میخوام از حال بد بیام بیرون وازش درخواست میکنم حتی از توی ترانه هایی که گوش میدم بهم راهکار میده که عشق فقط مرهم تموم دردهای منه وبهترین دین جهان عشقه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    به نام پرورگار زیباییها

    باسلام خدمت استاد و تمامی دوستان عزیز

    نمیدونم از کجا شروع کنم من باشنیدن این فایل خاطراتی تو ذهنم اومد که ریشه در کودکی داره ،شماتتها و سرکوفتهایی که از جانب پدرم(اینو بگم که پدر و مادر من خیلی خوب بودن،مادرم که خدابیامرز همیشه ی خدا آروم بود،پدر خدابیامرزم خیلی مهربان بود وتو فامیل همه بهش احترام میذاشتن ولی از در مهربانی که ما بجایی برسیم همیشه به ما سرکوفت میزد)برای پیشرفت ما میزد در صورتی که جواب عکس میداد و متاسفانه بعضی از اونها رو من هم ناخواسته در مورد پسرم بکار میبرم البته خیلی سعی میکنم که جلوی خودم رو بگیرم و خودمو کنترل کنم ولی متاسفانه با کوچکترین حرکت نادرست پسرم(که شاید از دید من نادرست هست)از کوره در میرم.

    خدارو شکرم که سومین روزی هست که سعی در کنترل خودم دارم وتا این لحظه تونستم که عصبانی نشم و یه حال خوبی دارم و فهمیدم که نباید عجله کنم و با کمک خدای عزیزم این روند روبه رشد(کنترل خودم)رو ادامه بدم و به تکامل و آرامش واقعی برسم.

    وبجای سعی در تغییر دیگران حتی پسرم ابتدا خودم رو تغییر بدم.

    در مورد احساس خوب‌ مساوی با اتفاقات خوب و برعکس ان یعنی احساس بد مساوی اتفاقات بدهم من دقیقا به این مورد رسیدم ودیدم که چقدر حالم بعد عصبی شدن و داد وبیداد کردن خراب شده و بعد چند دقیقه احساس پشیمانی و گناه کردم و خدارو شاکرم که سعی در بهبودم خودم کردم و از خدا میخوام که منو کمک کنه تا واقعا تغییرکنم.،چون واقعا خودم از همه بیشتر اذیت میشم.

    در اخر میخوام بهتون بگم که تو این مدت آشنایی با شما مخصوصا تو این سه روز اخیر خیلی حال دلم خوبه و برای همه شما هم حال خوب از درگاه خداوند میخوام🌹🌹

    خدایا شکرت❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    احسان فریدی مایوان گفته:
    مدت عضویت: 1771 روز

    استاد عزیز

    خیلی سپاسگزارم بابت همه چیز

    چون فکر من رو باز کردید

    و باعث شد من از صفر به یک حس رضایت و پیشرفت مد نظرم برسم که در شهرم دومین نفر در حرفه خودم باشم

    و تازه میخوام شدید و شدید و شدید و ۱۰۰٪با شما همراه بشم تا با روش شما و یاری الله خوشگلم از این زندگی لذت ببرم

    و اولین دیدگاهم رو ثبت کنم برای نشانه تا در اینده بدونم چی بودم چون قراره خیلی چیزها تغییر کنه

    من با شما ارامش -رهایی از روابط اشتباه-سلامتی-و پیشرفت در ثروت رو درک کردم

    از این به بعد میخوام با ثروت و لذت زندگی کنم

    بریم تا با هدایت الله زیبا کنیم این دنیا رو

    خدایا شکرت و مرسی که هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    نسرين خالقي گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    سلام بر استاد عزیز و مریم بانو ی عزیز ،

    من تازه عضو این سایت ارزشمند شدم و دنبال قاعده و قانون این سایت بودم . در کامنتها می دیدم نوشته روز اول سفر ، نمی دونستم تا اینکه بخش روز شمار تحول زندگی من را دیدم . امروز روز اول از فصل اول سفر هستم امیدوارم سفری پر از اتفاقات خوب داشته باشم.

    این فایل بسیار جالب و تازه بود برای من مخصوصا که استاد گفتند “ما اصلا حق الناس نداریم” همیشه در جامعه و خانواده می شنیدیم خدا از حق خودش می گذرد ولی از حق بنده و بدی که در حق او شده نمی گذرد و با این گفته ها چه جاها که عذاب وجدان داشتیم . واقعا چقدر مسیر اشتباهی رفتیم و سپاس از شما که جمعی خفته را بیدار کردید. حالا شاید بهتر بتونم حس ارزشمندی بکنم ؛ بتونم از اون روح الهی که خدا در من قرار داده بهتر محافظت و استفاده کنم . بدونم من هم از خدا هستم و قدرت نامحدود دارم و از قدرتی که در این دنیا در اثر این امور دنیوی به فراموشی سپرده شده دوباره زنده کنم . الان می دونم اگر این ذهن سرکش را کنترل کنم با باورهای درست و با کمک الله چه کارها که می توانم انجام دهم. الان می دونم عذاب وجدانی نباید داشته باشم من فقط مسئول روح الهی خودم هستم . هر چه می کنم به خود میکنم گر همه نیک و بد کنم

    سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهری ناصری گفته:
    مدت عضویت: 1713 روز

    سلام استاد بزرگوار ومریم عزیزم من عضو قدیمی هستم ولی همیشه مطالب را مثل روز نامه می‌خواندم وتاثیر آنچنانی در زندگیم رخ نداده کاملا نامید شده بودم ولی به خودم تلنگری زدم که اگر دیگران نتیجه گرفتن من هم حتما نتیجه میگیرم پس دوباره از روز اول شروع کردم که عضو خانواده ی عباسمنش باشم مثل خود استاد که در سن ۱۵ سالگی از خانه دل کنده بود وبعد از یکسال دوباره برگشته بود ،حتما بی حکمت نیست این دوری وجاماندن ،امیدوارم قدمها را محکم گذاشته وخودم را به این قافله برسانم ودر این مسیر پا برجابمانم،خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2367 روز

    سلام به همه دوستان سایت

    سلام بر استاد عشق و مریم عزیز

    اولین فایل و اولین روز(۱۴۰۰/۱۱/۱۰)

    من قبلا سفرنامه رو شرو کرده بودم و به نتایج خیلی زیادی رسیدم. ولی چون بین دیدن فایل ها وقفه مینداختم و به بهانه های زیاد کامنت نمیذاشتم، تصمیم گرفتم به طور جدی از اول شرو کنم و پیش برم. من چن روز پیش در فایل گفتگو با دوستان یه مصاحبه ای رو گوش دادم که بسیار ذهن منو به چالش کشید. ایشون گفتن که حرفای استاد رو مینوشتن و نکته برداری میکردن و تمام حواسشون تو زندگی اموزه های استاد بوده. حرفای استاد تو گوششون بوده و با این نکات و برداشت هایی که داشتن تونستن زندگیشون رو تو مدت زمان کوتاه ۱ ماهه از صفر به ۱۰۰ برسونن البته هیچوقت ۱۰۰ وجود نداره منظورم از ۱۰۰، ۱۰۰ مربوط به اون صفر تو اون لحظه بود که برای بسیاری از ادما واقعا غیر ممکنه ولی وقتی افرادی رو میبینم که تونستن باعث انگیزم میشه و نور امید تو قلبم بیشتر میدرخشه. من با وجود دیدن پراکنده فایلای سفرنامه، به نتایج زیادی رسیدم که مهمترینش افزایش درامدم بود ولی هنوز نتونستم درامدم رو به حد دلخواهم برسونم و میخوام که یاد بگیرم که چطور خودمو بالا بکشم. اینجوری شد که تصمیمم رو گرفتم و به امید خدا دارم عملی میکنم. چون به قول اون دوستمون . من احساس نیازش رو دارم. با تمام وجودم دوست دارم به انسان ارزشمند تر و موفق تر تبدیل بشم. به انسانی که هر جا میره به همه حس خوبی داشته باشه و بدون دلیل بتونه به همه عشق بورزه. به یه ادم اروم و متین و دوست داشتنی و عاشق و هماهنگ با خدایی تبدیل بشم که به راحتی خواسته هام رو بدست بیارم. رابطم با خدا رو عمیق کنم و حس ارزشمندی و لیاقتم رو از این ارتباط بکشم بیرون. استاد حرف خوبی زدن، ((من خداوند رو عاشقم خودم میدونم)) این جمله چنان لطافت و عشقی به من داد که حد نداشت. کلی فکر کردم. من وقتی به خدا فکر میکنم احساس میکنم تمام اتفاقات خوب و نعمتهایی که سمتم میاد رو خدا داره با دست مهربونش بهم میده و میگه تو لایقش هستی و حتی لایق بیشتر از اینا. یه موردی که تو احساس لیاقت من ضعف شدید داشتم و دارم اینه که وقتی جایی میرم مهمونی، با وجود اینکه اونا بسیار خوشحال میشن که من رفتم پیششون و بسیار خوشحال میشن که باهاشون غذا بخورم، خودم همیشه احساس استرس میکردم که چقد اینا دارن زحمت میکشن و براشون سخته و …. چن روز پیش خانوادم رو به صورت توفیق اجباری بردم خونه دوستم و از لحظه به لحظه ای که اونجا بودیم داشتم عذاب میکشیدم در صورتی که خانواده دوستم بسیار خوشحال بودن که ما اونجا اومدیم . این فایل رو که دیدم با خودم عهد بستم که رو حس لیاقتم کار کنم . من لایق اون مهمان نوازی و احترام خانواده دوستم بودم. وقتی من این باور رو تو خودم داشتم چقد همه چی برعکس میشد. من لایق دوست داشتن و لطف اون خانواده بودم. و همه این ها نعمت هایی از دستان پر مهر خداونده که حتی جوری هستش که اون خانواده انتظار جبران هم ندارن. من باید اعتماد به نفس و لیاقتم رو بالا ببرم. یکی از ویژگی هایی که باعث عذاب وجدان من میشه، عصبانیت من هستش . هرچند باید ذکر کنم که من به شدت اروم تر از قبل شدم و به شدت مهربون تر شدم. ولی گه گداری یهو کنترل از دستم درمیره. و یکی دوباری که عصبی شدم، اون افراد از زندگی من بیرون رفتن و دیگه تمایلی به ادامه رابطه با من نداشتن. این رفتن اونا یه حس بی ارزشی و عذاب وجدان بدی رو به من میداد که تو هرچقد هم رو خودت کار کنی باز هم ادم عصبی هستی و افراد زیاد دیگه ای رو هم از دست خواهی داد. این فایل بهم یاد داد که قدرت و منبع خداست. خداست که گناهان رو میبخشه. خداست که باید منو ببخشه . من از اون افراد عذرخواهی کردم ولی در اصل خداست که منو بخشیده و میگه به مسیرت ادامه بده. همنیطور پیش برو و خودتو اصلاح کن. خودتو بزرگ تر کن و من همیشه پشتت هستم. اصلا دوستی ارزشمنده که با یه عصبانیت نخواد ولت کنه بره! حتما هم فرکانس با من نبوده که این منطقی ترین دلیل هستش. من لایق ارامش، نعمت، عشق، رفاقت، دوست داشته شدن، توجه، محبت، ثروت، عزت نفس بالا، غذاهای خوشمزه و گرون قیمت، لباس های با کیفیت، سفرهای زیبا، همسری عاشق و مطابق با معیارهای خودم هستم. و همینطور لایق بهترین های دیگه. چون خدا میخواد من بهشون برسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    علي عادل گفته:
    مدت عضویت: 2318 روز

    سلااااااام بر استاد عزیز و توانمند

    سلامی به همه دوستای عزیزم

    من یه مدت بود داشتم فایل های استاد رو میدیدم و خیلی لذت میبردم جوری بود که دوست داشتم فایلارو بخورم خلاصه این روند دو سه هفته ای ادامه پیدا کرد .

    یه شب که داشتم همینجوری فایل گوش میکردم با خودم گفتم خدا من دوسدارم از یه جایی به صورت مرتب فایل هارو گوش کنم .

    به صورت کاملا هدایتی داشتم کامنت هارو میخوندم که دیدم دوستان مینوشتن روز شمار تحول من روز فلان اینجا لامپ من روشن شد هی پرسیدم اینا چی هست ؟ تا اینه باز هم به صورت کاملا هدایتی متوجه قضیه شدم .

    خلاصه اینکه خیلی خوشحال شدم و امروز هم روز اول روز شمار تحول زندگی من هست و من کاملا ایمان دارم به جای خوبی هدایت شدم و تعهد دادم که توی مسیر ادامه بدم

    جالبه چند روزی هست که شبا قبل خواب و روزا بعد بیدار شدن کامنت های زیبای دوستان رو میخونم و کلی بهم انرژی میده واقعا سایت عباسمنش خیلی بینظیره خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم بابت هدایتم به این سایت

    ممنون از استاد

    ممنون از خدایی که چشمان سالم و زیبایی به شما داد که کامنت من رو بخونی

    عاشقتونم

    1400/10/10

    ساعت 2:57

    علی عادل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سارا رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 2187 روز

    سلام و وقت بخیر

    چند دقیقه از شروع سفر من میگذره و شاید باورتون نشه ، حدودا شاید ۱ ساعت پیش اولین کامنت سفرنامه رو گذاشتم و در بدترین مود و مدار ممکن بودم ،و خوشبختانه بعد از پایان این فایل و نکته هایی که ازش نوشتم و مرور نکات و آگاهی های بسیار پاک و ناب استاد ،الان در شرایط و مداری هستم که به وضوح تغییر رو در وجودم حس می کنم و این تغییر رو با آرامشی که در قلبمه حس می کنم…

    همزمان چند جمله از سخنرانی استر هیکس خوندم که به تکامل روند احساسی من در این لحظه کمک کرد که براتون از زبان خودش می نویسم :

    ۱_ و ما می گیم این تجربه زندگی تو تمام چیزیه که نیاز داری تا تجربیات آینده ات رو پایه ریزی کنی …

    ۲_ هر جایی که هستید به بهترین افکاری که دارید برسید ،چیزی که پیدا خواهید کرد راحتی و راحتی و راحتی

    ۳_ به شما قول می دهیم که همشون بر شما آشکار خواهد شد

    ۴_ کمی به سمت چیز های مثبت خم شوید

    ۵_ و ما می‌خواهیم که آرام باشی و از اینکه داری به سمتش میری راضی باشی

    ۶_ موضوع سر هوشیاری است که تو باید برای بیرون اومدن از موقعیت غم و ناراحتی داشته باشی

    ۷_ و به سادگی می تونید تمرکزتان رو از روی این موضوع بردارید و باید روی هوشیاری خودتون تمرکز کنید

    و ممنون از استاد عزیزم که با یاد آوری آیات قرآن در افزایش آرامش و ایمان قلبی به من کمک کردن .

    سعی می کنم به گفته های استاد عزیز که گفتن آرامش داشته باشم و لبخند، که از نشانه های انسان های آرام و هدایت شده است ،عمل کنم .

    امیدوارم این آرامش و هوشیاری به حال خوب و هدایت من کمک کنه .

    خدایا شکرت بابت نشانه هایی که سر راهم قرار میدی ،دوستت دارم خدا ،دوستت دارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مهری حصاري گفته:
    مدت عضویت: 1428 روز

    باسلام ۱۴۰۰/۱۱/۰۸برگ اول سفرنامه برداشت خودم رو مینویسم

    با اینکه خیلی وقته عضو سایت هستم ولی به تازگی فعالیت خودم رو استارت زدم

    گویا الان آماده پذیرش شدم

    و هرقسمت ک میره جلو برام جذاب تر میشه که ببینم بعدش چیه

    توی زندگی خیلی کلمه عزت نفس رو شنیدم ولی واقعا نمیدونستم انقدربودنش توی زندگی ضروری وحیانی هستش و طوریکه اگه رهاش کنم طبق اصول گذشته و باورهای مخربی که داشتم بیشتر غرق توی مشکلات که میشم هیچ،خودم هم جزئی از اونا میشم ک حتی برای رها شدن از مشکلات و خود قدیمم دل نمی کَنم، انگار به اینکه غرق نجواهای منفی ذهنم باشم و رویاهام رو دست کم بگیرم اونم بخاطر عدم احساس ارزشمندی ولیاقت عادت کردم ، خودم رو توی اون جایگاه مدنظرنبینم وهربار چه خواسته وچه ناخواسته این احساس یاس وناامیدی رو درخودم ساختم و رشد دادم وآرزوهام کمرنگ ک هیچ دور شدن اونم بخاطر قبول کردن وضعیت فعلیم که بقول باور اشتباه ذهنمون همین موقعیت الانتو بچسب خدارو هم شکرکن واقعا چقدر این جمله از حرکت نگهم داشت حالا ک میبینم با میزان تقویت عزت نفس میشه همون اندازه موفقیت توی هر ضمینه ای رو بدست آورد چقدر انگیزه میگیرم واز خدا میخوام که توی این مسیر کمکم کنه که باورهای مخرب قدیمی رو رهاکنم و مهری جدیدی بسازم،

    برام خیلی جالب بود که هدفهای الان باهدفهایی ک عزت نفس واحساس ارزشمندی شکوفا میشه تغییر میکنه

    بنظرم عزت نفس درون همه ی ما وجود داره فقط باید مثله یک اژدهای خفته بیدارش کنیم ووقتی شناخت روی اون داشته باشیم رام ما میشه و میاد توی مسیر درست وقتی من و ذهن من وباور من آماده باشه موفقیت خودش میادسمتم

    الان میبینم چقدر کار برای انجام دادن دارم وباید برای زمانهایی ک دارم برنامه ریزی کنم

    خدارو شکر میکنم برای جایی ک امروز قرار گرفتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: