«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 362

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اکرم مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1261 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی این احساس که خود را کاملا در سرنوشت خود دخیل بدانیم وبه این باور برسیم که احساس خوب اتفاقات خوب را ایجاد می کند با توجه به باورهای قبل درکش دشوار است ولی وقتی که قبول می کنیم باعث می شود احساس عزت و قدرت به انسان دست بدهد و باعث می شود کاملا عدالت خدا را درک کنیم و تمام قامت برای خدای قدرتمند حمد وثنا قائل شویم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    الهه م گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم،

    در مورد وجدان عجب چیزی گفتید هیچوقت از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم وجدان چیه🤔

    درک بعضی از حرفها برام یکم سخته اینکه کسب کشته میشه به زندگیش پایان داده نمیشه ….

    امام حسین….

    کشته شدن کسایی که امام حسین رو کشتن….

    بلاخره یسری افراد باز کسایی که امام حسین و کشتن رو کشتن…

    یه زنجیره شد…

    هیچوقت به این موضوعات فکر نکرده بودم ولی وقتی گفتین هم خیلی درکش نکردم….

    حق الناس خیلی جالب بود👌

    من هیچوقت نمیتونستم باور کنم خدا مجازات میکنه به بدترین شکل و اون خدای مهربون باشه و خداروشکر میکنم که تونستم به حس خودم برسم تا حدودی که خدای من خدای مهربونیهاست قشنگی هاست….

    و چه بزرگ اند آدمهایی که میگن ما از خداییم خدا مگه ضربه پذیره و صبر میکنن و میگن مشکلی نیست….

    و چقدر فکر کردن به این آزمون های الهی حس بدی بهم میده از گذشته تا به الان…

    احساس خوب=اتفاقات خوب این عالیه خیلی وقتها حس عالی مو عالی‌تر میکنه🙂

    مهم ترین عامل عزت نفس احساس خود ارزشی

    و عامل از بین بردن احساس خود ارزشی احساس گناه چقدر قشنگ که بتونیم برسیم به اینجا🙏🙏

    واقعا امیدوارم این مسیر و تا همیشه بتونم ادامه بدم…🌱🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نفیس صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    سلام

    وقت بخیر ، ایام بکام

    مطالب بسیار جالب بود برای من.خیلی از مسائلی که فکر میکردم گناه من هستن در حقیقت توهم ذهن من بودن و حقیقت چیز دیگه‌ای بوده

    خوشحالم که تونستم به این نتیجه برسم،هر چند قبلا هم ب ی چیزایی خودم رسیده بودم اما این اطمینان رو لازم داشتم.

    خیلی از تایمم رو برای بقیه و تغییر دادن اونها گذاشتم.افرادی که فکر میکردم من نسبت به اونها مسئولم و باید از اون حالت درشون بیارم و به سمت درست بکشونمشون،چقدر ذهنم رو اشفته میکرد و چقدر ناراحت میشدم. ی مدتی هست که دیگه برای تغییر بقیه کاری انجام نمیدادم اما باز هم گوشه‌ای از ذهنم همیشه میگفت تو باید بری و اونا رو آگاه کنی،اما الان متوجه شدم که من تا کسی نخواد نمیتونم واسش کاری انجام بدم.کسی که دوست داره تو بدبختی بمونه رو نمیتونم نجات بدم،کسی که دوست داره تو سردرگمی بمونه،تا خودش نخواد جاش همونجا خواهد بود.من فقط میتونم خودم رو خوشبخت کنم و کسی هم نمیتونه خوشبختی رو از من بگیره.سهم من همیشه سهم من باقی میمونه.خوشبختی بقیه باعث کم شدن مقدار خوشبختی من نمیشه چون جهان،جهان فراوانیه‌.

    امیدوارم که این مسیر همینطور برای من ادامه پیدا کنه و باورهای من اصلاح بشن :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعید راد گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    به نام خالق قشنگیها❤

    من چن ماهی هست و توی سایت هستم ولی هیچ وقت فایل سفرنامه‌رو ندیده بودم شایدم دیده بودم ولی چون تو مدارش نبودم نتونستم ببینمش

    یکی از دغدغه های من موقعی ک عضو سایت شده بودم چون با حجم عضیمی از اطلاعات ناب روبه رو شده بودم ک هیچ جا و از هیچ کس نشنیده بودم واسم همیشه سوال بود ک از کجا شروع کنم کدومو اول گوش بدم

    تااین ک چن روز پیش با این قسمت تو سایت اشنا شدم و جواب سوالمو گرفتم .خیلی این سفرنامرو دوست دارم چون مثل ۱۲ قدمه سلسه مراتب داره و خیلی خوشگل بین خطوط حرکت میکنی و عشق میکنی تا برسی ب مقصد❤❤❤

    استاد واقعا حرفات جدا ازاین ک ب دل میشینه واقعا اگاهی عجیبی توشه .جوری ک هرچی میگین من با جونو دل قبولش میکنم

    من چیزایی ک از این فایل جذاب یاد گرفتم :

    ۱.من نمیتونم زندگی کسیو تغییر بدم و کسی نمیتونه زندگی منو تغییر بده

    ۲.من نمیتونم مشکلی واسه کسی پیش بیارم و برعکسش کسی نمیتونه واسم مشکلی درستت کنه .مگر ابن ک خودم بخام

    ۳.نباید احساس گناه الکی یا خرافات قدیمی مثل همون داستان راه رفتن استاد روی سنگ قبرها و و امثال این خرافاتو داشته باشم

    ۴.احساس دلسوزی نسبت ب زندگی مردم نداشته باشم .هرکسی خودش زندگی خودشو میسازه

    ۵.و برای بار چندم این جمله ی کلیدی ک زندگی مارو افکار ما میسازه.هیچ عامل بیرونی دیگه ای تاثیر گزار نیس.❤

    ۶.و خدا بخشنده و رحمانو رحیمه .انقد بزرگو بخشندس ک تمام گناهارو ازش میگزره فقط شرکه ک نمیبخشه.

    ۷.چیزی ب اسم حقو ناس وجود نداره و اینم مناسفانه ریشش توسط ی سری افراد نادون داخل کشورمون درست شد

    و این ک زندگی واقعا قشنگه واقعا دوس داشتنیه اگه قواعدشو پیدا کنی و تو جهتش بمونی

    یا حتی اگه از مسیر خارج شدی مسیرو بلد باشی ک دوباره برگردی تو جاده ی اسفالت کنار جنگل

    ❤💙❤💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهره سادات سجادی گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    عرض سلام و ادب و احترام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم. خدا رو هزاران مرتبه شکر که توسط دوستم با شما آشنا شدم و تو گروهی که داریم فایل‌های شما رو بررسی و عملی می‌کنیم. من خیلی کمالگرا بودم و در عوض عزت نفس پایینی داشتم. تازه فهمیدم که همون کمالگرایی مربوط به عزت نفس پایین بوده و دلیل شروع نکردن من! و چه خوب که فایل‌های شما داره زندگیم، احساسم، ارتباطاتم، کارم، تحصیلم و … رو تحت تاثیر قرار می‌ده و رشد صعودی دارم. خداروشکر که تو مشکلاتم مثل قبل غصه های طولانی مدت ندارم!‌ خداروشکر که ایده های خوبی که به ذهنم میرسه دیگه از دست نمیدم و سعی میکنم تا جای ممکن و به نوبت عملیشون کنم در صورتی که قبلا در حد ایده می‌موند و اعتماد بنفس کافی نداشتم و فکر میکردم مهارت کافی برای عملی کردنش ندارم!!!!اما الان در هر صورت به خدای مهربونم توکل میکنم، به قضاوت های احتمالی اهمیت نمیدم و شروع میکنم و در حین کار با مشورت و کسب مهارت رشدش میدم. عالی هستید. سپاسگزارم اول از خدا و بعد از شما ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 1775 روز

    خیلی خوشحالم که کسی نمیتونه تو زندگی من تاثیر بذاره و بخواد جلوی من رو بگیره

    و این طوری کسی رو هم مقصر نمیبینم

    ودلمم برای کسی نمیسوزه که چرا زندگیش این طوری هستش و کسی دیگه باعث شده اون این طوری باشه و خودش نخواسته

    باخودم میگم اون خواسته خودش بوده و فقط خودش میتونه زندگیش رو تغییر بده

    و من میخوام با فرکانسی که میفرستم به جهان هستی درآمدم رو بیشتر کنم

    من فعلا به این خواسته هام رسیدم (َشغل خوب، تو محیطی هستم که ثروتمندا رفت و آمد میکنن،سلامتی ،و رابطه عاطفی عالی که باهمسرم دارم بعد از ۴ سال زندگی مشترک قبلا اصلا این طور نبود الان عالی شده خدارو صد هزار مرتبه شکرت)

    👋👋👋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    همدم یوسفیان گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    سلام به همه💚

    این اولین کامنت منه..

    راستش نظر دادن همیشه برام کار سختی بوده و حتی هست.. اما حسی بهم گفت که باید این کار رو بکنم و با اینکه از بقیه ی همسفر ها خیلی عقبم ولی این راه رو شروع کنم و ادامه بدم..امروز فایل روز 94 اومد🙂

    دوست دارم اولین برگ سفرنامه ام رو اینجوری شروع کنم که اگر واقعا گوش بدی به صدای قلبت، به وضوح میتونی ببینی که خدا با نشونه هاش چجوری میخواد تو رو سعادتمند و هدایت کنه… اگر یاد بگیری که امتحان کنی مسیر های جدید رو

    و اعتماد کنی به اینکه جهانی وسیع تو رو حمایت میکنه

    همیشه شنیدن و تکرار این جمله که هیچ کس نمیتونه سرنوشت کس دیگه ای رو تغییر بده و یا به اون ظلمی بکنه، یه حس آرامش قدرتمندی رو میده بهم.. جوری که انگار باید همین باشه.. این همون عدالت و برابریه

    و اینکه دست خودته دنیات و زندگیت…

    و تو مسئولی… و باید بسازی این بار آگاهانه و زیبا تر💚

    و در آخر هم بگم که هر چه قدر هم اشتباه شد و اشتباه رفتی، فقط کافیه بخوای که ببینی..

    که چطور همه چیز کنار هم چیده شده تا برسی و ببینی🌌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1504 روز

    سلام استاد و دوستان 🌺

    من فایل روز اول رو پریروز اومدم گوش کنم فقط متن خانم شایسته رو دیدم الان دوباره با خودم گفتم پس فایل استاد چی شد دوباره برگشتم روز اول و بالاخره متوجه شدم از کجا فایل رو ببینم البته خب اونم حکمتی داشت..

    به قول استاد هر سری که فایل رو گوش میدیم یه چیزهای جدیدی میشنویم که قبلا با اینکه گوش کرده بودیم برامون جدیده….

    و به قول ایشون ظرف آدم بزرگتر بشه دریافتش هم بزرگتر میشه منم قبلا این فایل رو گوش کرده بودم اما حدود یک ربع از این فایل برام جدید بود خدا رو شکر

    طبق تجربه خودم اصلا وقتی آدم فکر کنه که دیگران میتونن زندگیش رو به جهت خوب یا بد تغییر بدن اتوماتیک اعتماد به نفس آدم پایین میاد

    ونتیجه اش ترس از بقیه، حس وابستگی به دیگران، حس اینکه بقیه رو باید برای روز مبادا نگه داری و هواشون رو داشته باشی تا زیرآبتو نزنن یا مراقب باشی کسی زندگیت رو خراب نکنه و یا حتی از موفقیت هات نگی تا چشمت نزنن و…. که با صحبتهای استاد که من چند ماه پیش شنیدم همه این ها دود شد رفت هوا…. واقعا وسط این افکار مسموم و شرک آلود گیر کرده بودم انگار آزاد شدم

    خب قبلا سرکار قبلیم خیلی اذیت شده بودم دقیقا از وقتی اومدم بیرون تا دوسال و نیم هر شب خواب کسایی رو میدیدم که منو اذیت کردن و هر روز با حس بد حس، مورد ظلم، واقع شدن، حس قربانی شدن، حس عصبانیت بیدار میشدم گاهی گریه میکردم و راهی برای خودم نمیدیدم و حتی این اذیتها بسط پیدا کرد به دوستان اطرافیان و… هی از خودم میپرسیدم جریان چیه آخه من کاری به کار کسی ندارم چرا این اتفاقها اذیتها این دست آدمها همش سر راه من سبز میشن حتی فکر کردم منو دعا کردن…

    یه کتاب خوندم با نام جوجه اردک زشت درون کتاب جالب و عجیبی بود سعی میکرد آدم رو به نیمه تاریک درونش ببره و از اون بپرسه… من این کتاب رو خوندم و تمرین ها رو با جدیت انجام دادم میخواستم از این اوضاع خلاص شم چون متوجه شده بودم این اوضاع و شرایط من یه جورایی به درون من ربط داره… خلاصه بگم مثلا یک سری الفاظ رو تو کتاب گفته بود که باید به خودت میگفتی مثلا : ترسو، زشت، بدبخت، چاق، لاغر و… اگر به یکی از اینها موقع خوندن حس بدی پیدا میکردی باید دنبالش در درونت میگشتی که این حس بد دلیلش چیه

    و من به کلمه ترسو واکنش نشون دادم و متوجه شدم چون” من به خاطر ترس از آدمها که نکنه از دستشون بدم یا با من بد بشن” معمولا از روی ترس جواب کارها یا رفتارهای بدشون رو نمیدادم، اما یه مدت بود که برای اینکه به خودم ثابت کنم ترسو نیستم از هر موقعیتی استفاده میکردم تا جواب کسی رو که ناراحتم کرده رو بدم

    و اون کتاب میگفت خب پس این یه موهبت هست برای شما موهبت حس بد به کلمه ترسو بودن اینه که داری به خودت ثابت میکنی شجاعی و اون رو به صورت موهبت در نظر میگرفت یا مثلا کسی که در بچگی بهش گفته بودن احمق در بزرگسالی تمام تلاشش رو کرده بود تا بهترین تحصلات رو داشته باشه و موفق باشه تا از این عنوان دور بشه و موهبتش براش یه زندگی بهتر و جایگاه بالاتر بود اما باز هم به اون کلمه حساس بود و همش در تکاپو..

    اما مسئله این بود که من تمام تلاشم رو میکردم که ترسو نباشم و جواب همه رو بدم اما افتاده بودم در یک دور باطل یعنی دائما موقعیت های نادلخواهی برام پیش می آمد که باید جواب میدادم و برخورد میکردم دعوا میکردم تا ثابت کنم به خودم که من ترسو نیستم

    اما وقتی با استاد آشنا شدم و گفتند قدرت مطلق خداست هیچ کس قدرتی در تغییر زندگی کسی ندارد و ترس یعنی شرک به خدا شریک قائل شدن برای قدرت خدا ناگهان آزاد شدم اینبار اگر چیزی پیش میومد و از کسی میترسیدم میگفتم قدرتی نداره قدرت مطلق خداست اگر بترس مشرکی و جلو میرفتم و یواش یواش از دور باطل خارج شدم

    نمیگم کامل توحیدی شدم اما ترسم از دیگران کم شده حسم بهتر شده پس اتفاقها بهتر و آدمهای بهتری رو میبینم

    حتی یادمه اوایل آشنایی با سایت استاد یه بار میترسیدم برم و با مدیر ساختمون برخورد کنم و حرفم رو بزنم، که توی اینستاگرام یکی از پیام های استاد رو دیدم که گفتند اگر خانمی خانم قوی باش نترس مشرک نباش برو جلو بزار همه به خاطر قوی بودنت احترام بذارن بهت.. …. و واقعا رفتم و رو در رو شدم با اون آدم و جوابش رو دادم حقم رو گرفتم و اون لحظه گفتم اگر نری کافری… و باز هم با اون آدم رو به رو شدم و بعد از مدتی اون آدم کلا از زندگیم حذف شد چون نمیترسیدم چون قدرت رو فقط از خدا میدیدم و اون کلا یه آدم بدون توانایی تغییر در زندگی من بود

    عزت نفس به قول استاد انتها نداره در هر مقوله… انتظار خیر و برکت از خدا دارم انتظار درک توحید درک قدرت خداوند و انتظار شادی سلامتی و آرامش رو از خداوند دارم و توحید به آدم آرامش میده تمام تلاشم رو دارم میکنم تا آخر این هفته روزه کانون توجه بگیرم و توجه ام به موارد دلخواه باشم به امید اتفاق های بهتر سلامتی شادی دوستان عالی منتظر هدایت خداوندم به آرامش بیشتر احساس بهتر🌺

    استاد سلامتی و شادی برای شما از خدا میخوام این همه زحمت شما واقعا چطور باید جبران کرد خدا رو شکر 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2309 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به همه دوستان گرامی.

    نکاتی که من فهمیدم:

    اینکه اشتباهات برای رشد و پیشرفت جهان لازم هست

    و اینکه هیچ کس نمیتونه سرنوشت کس دیگری رابه سمت خوبی یا بدی تغییر بده.

    واینکه اگه بتونیم در هر لحظه با نیروی برتر هماهنگ بیشیم لحظات بیشتری رو در آرامش هستیم.

    و اینکه عزت نفس همه چی است .یعنی اگه احساس گناه داشته باشیم دومینووار اتفاقات بد میوفته و برعکس.

    اگه این قانون ساده احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب رو باور کنیم زندگی روی خوشش دو بهمون بیشتر نشون میده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    گلناز گفته:
    مدت عضویت: 2934 روز

    این اولین باره که من دارم اینجا کامنت میزارم وحتی الانم که دارم اینو مینویسم مطمئن نیستم که منتشرش کنم

    ولی به حسی بهم میگه این کارو کنم یه حسی بهم میگه قراره کلییی اتفاقات خوب واسم بیوفته و دلم میخواد بعد ها تک تک قدمایی که برداشتم رو ببینم و بخونم

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم من یه دختر ۲۳ ساله بشدت بی اعتماد بنفسم کسی که حتی وقتی جلوی اینه میره فقط زشتی رو توی صورتش میبینه

    کسی که هیچ درامدی نداره

    کاملا به خانوادش وابستس

    و بشدت مضطرب و افسردس

    و من همیشه یه احساس گناه عجیبی ‌دارم توی وجودم با اینکه شاید نه خطای خیلی بزرگی انجام داده باشم و نه اینکه به کسی اسیب رسوندم

    امروز که داشتم این فایل رو گوش میدادم متوجه شدم دلیل این احساس گناه من عذاب وجدانه و این عذاب وجدان به دلیل فرهنگ و باورهای اشتباهیه که در جامعمون وجود داره

    که میگه اگه میخوای بقیه تورو دختر خوبی بدونن باید طبق خواسته اونا رفتار کنی باید پدر و مادرت تحسینت کنن و یه جورایی پزتو بدن

    ولی در حال حاضر حسی که من به خودم دارم اینه که اصلا باعث افتخارشون نیستم و بچه ی دلخواهشون نشدم

    همش تو سرم میچرخه چون تو پزشکی درنیومدی دکتر نشدی چون تو اشپزی نمیکنی کار خونه نمیکنی چون افسرده ای ناراحتی و حتی میخوای از دانشگاه انصراف بدی دختر بدرد نخوری هستی که پدر و مادرش ازش نا امید شدن

    اما امروز بعد از گوش دادن به این فایل و فکر کردن بهش به این نتیجه رسیدم که باید انقدر اعتماد بنفس داشته باشمذکه اونطور که من خودم دام میخواد زندگی کنم

    اگه دلم میخواد دانشگاهمو ادامه بدم خوب ادامه بدم

    اما اگر قراره دانشگاه برم چون تو جامعه ممکنه بعدها کسی از من بپرسه مدرکت چیه و من روم نشه بگم انصراف دادم درستش اینه که ادامه ندم

    چون این روزا من همه ی تلاشمو میکنم که خودم باشم اونطوری که خودم خوشحالم زندگی کنم و کارایی که دوست دارم رو انجام بدم

    نه اینکه طوری رفتار کنم که جامعه از من میخواد یا پدرم از من میخواد

    شاید پدر و مادر من و جامعه باور های اشتباه دارن و قرار نیست منم از اون ها پیروی کنم پدر و مادر من صاحب من نیستند صرفا وسیله ای برای ورود من به این دنیا هستند و نمیتونن برای من تصمیم بگیرند

    چون هیچ کس نمیتونه زندگی کسی رو تغییر بده چ در جهت مثبت چه در جهت منفی

    اکر کسی خوشحال و شاد و ثروتمنده نتیجه باور ها و فرکانس های خودشه و اگرم کسی بدبخته و غمگینه بازم نتیجه فرکانس های خودشه و هر زمان که بخواد میتونه تغییرشون بده

    من امروز متوجه شدم دلیل اینکه خیلی‌ وقت ها من احساس بدی دارم نسبت ب خودم یا رفتارم یا لباسم صرفا برای اینه که نگرانم بقیه چه فکری راجع به من میکنن و نگران قضاوت های دیگران هستم

    اگر من انقدر اعتماد بنفس داشته باشم که اونطور که خودم میخوام زندگی کنم و برام مهم نباشه بقیه چه فکری راجع بهم دارن همین موضوع باعث میشه حتی اعتماد بنفسم بیشترم بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: