یکی از مهم ترین دلایلی که افراد در برخورد با مسائل به این نتیجه می رسند که آن مسئله غیر قابل حل است، این است که:
آنها به جای اقدام با باور مناسب، شروع به بررسی تجارب افرادی می کنند که قبلاً آن مسئله را داشته اند. آنها می خواهند همان راهی را بروند که افراد زیادی قبلا از آن به نتیجه نرسیده اند یا آن روش، به سختی نتیجه ای نیمه کاره داشته است.
با این دلایل که:
“این حرف من نیست، بلکه حرف متخصصان و افراد با تجربه ای است که سالها در این کارند!
یا قانونی که برای این کار تعیین شده، فقط همین یک راه را دارد و این قانون هم غیر قابل تغییر است و…”
یعنی آنها از همان ابتدا تحقیق درباره مشکلاتی را شروع می کنند که ممکن است درباره این مسئله وجود داشته باشد یا دیگران قبلا با آن مواجه شده باشند. سپس بدترین سناریو ممکن را از قبل در ذهن خود نوشته و سرانجام به این نتیجه می رسند که راهی جز این نیست.
آنها همیشه به این شکل، این طرز فکرشان را توجیه می کنند که:
“ذهن منطقی من بسیار قوی است”
“تیپ شخصیتی من اینگونه است”
“متولدین فلان ماه، این ویژگی ها را دارند که تنها زمانی قدمی بر می دارند که از تمام روند مسیر اطلاع داشته باشند”…
سپس با این منطق که: این ذات من است، یا: اینها مرجع علمی دارد و من با تحقیقات بسیار، به چنین شناختی از خود رسیده ام، حتی نمی خواهند به این موضوع فکر کنند که این باوری است که باید تغییر کند.
به این شکل است که یک باور محدود کننده ساخته می شود و به وسیله چنین مرجع هایی در ذهن شما تثبیت می گردد.
وقتی به هر طریق و با هر عنوانی، خود را در یک قالب مشخص محدود نمایی، به شدت از الهامات، راهکارها و ایده هایی محروم می شوی که موجب پیشرفت تو و حل مسئله ات می شده است.
به وفور با آدمهایی که چنین نگاهی درباره مسائل شان و شیوه حل آن داشته اند، روبرو بوده ام. در حالیکه حقیقت این است که ما انسانهایی هستیم که با باورهامان زندگی خود را خلق می کنیم. راه حلهای ما همیشه هم به اندازه باورهای مان کارا یا ناکارآمد است. پس موجودی با چنین حدی از توانمندی، نمی تواند در هیچ قالبی محدود شود.
برای همین تصمیم به تولید محصولی گرفتم تا هر آنچه برای “شیوه برخورد با یک مسئله و حل آن” باید بدانید را توضیح دهم.
هدف این محصول پاسخ دادن به سوالات بسیاری است که همیشه در برخورد با مسائل ات داشته ای. پاسخ های واضح برای موضوعاتی چون: وقتی به مسئله ای برمی خوری، آیا باید به آن توجه کنی یا از آن اعراض نمایی؟
همچنین چگونگی “دسترسی به الهامات و چگونگی عمل به آنها برای حل مسائل” را مفصلاً توضیح خواهم داد زیرا خیلی مهم است با چه باوری به مسائل ات نگاه می کنی و از چه افرادی برای حل آن مسئله کمک و مشورت می طلبی!
مسائل، جزئی از زندگی ماست. موفقیت این نیست که مسئله ای در زندگی مان نباشد، بلکه قرار است تبدیل به افرادی شویم که بسیار از مسائل شان بزرگترند.
یک سوال به عنوان تمرینی برای تشخیص اصل از فرع
چه باوری درباره خداوند در ذهن مان بسازیم که بیشترین آرامش، انگیزه و ایمان را در ما برای اقدام برای تحقق خواسته هامان ایجاد نماید؟ به گونه ای که راحت تر و از مسیر آرامش بخش تری به خواسته هامان برسیم.
راه کارت را برای ایجاد این باورها بنویس.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند433MB8 دقیقه
- فایل صوتی باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند8MB8 دقیقه
قسمت سوم:باور برتر
——————————————————————————————————————————————————–
در یک کلام بنده بهترین باور (یا به قول استاد باور قدرتمند کننده در باره ی خداوند رو ) این میدونم که :
خالق این کره ی خاکی … کهکشان ها ….ما و هر چیز دیگر انرژی ایست که ما اسمش رو می گذاریم خداوند…
خداوند یا انرژی منبع بر طبق آیه زیر
بقره)34:
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿34﴾
و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس بجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند (34)
کل در بار الهی بر ما وادار به سجده کرد و اونی هم که سجده نکرد با لگد! از دربار بیرون انداختنش!
یا خداوندی که طبق آیه زیر
اسرا)70:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا
و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشکار دادیم.
مارو اشرف مخلوقاتش نام برده(لازم به ذکره ،عده ای میگن اینجا کلمه ی کثیر معنی همه رو میده و عده ای میگن نه و کثیر معنی بسیار میده…به نظر من با توجه به آیات دیگه ی قرآن ،کثیر به معنی جمیع و معنی همه در اینجا به کار رفته چرا که با توجه به سجده همگان در مقابل انسان که سجده کردن فقط و فقط در مقابل الله می توان انجام داد…با توجه به وجود روح خداوند در انسان …با توجه به آموختن علم اسما به انسان که در ادامه بهش اشاره می کنم…کاملا واضح است که کثیر معنی همه موجودات رو میده…اصن شما در نظر بگیرید؛مگر روح خداوند در درون ما نیست؟!مگر خداوند برترین انرژی کل خلقت نیست؟آیا موجود دیگری جز انسان این ویژگی رو دارد؟آیا موجود دیگری هنگام خلقش خداوند به خودش تبریک گفته است؟
ما اشرف مخلوقات هستیم.)
و یا طبق آیه زیر هنگام خلق ما به خودش احسنت گفته
مومنون)14:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ ﴿14﴾
آنگاه نطفه را به صورت علقه(یاد داشت من: منظور خون لخته شده است) درآوردیم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوانهایى ساختیم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانیدیم آنگاه [جنین را در] آفرینشى دیگر پدید آوردیم آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است (14)
و یا طبق آیه زیر تمام زمین و آسمان رو مسخر ما کرده:
جاثیه)13 :
وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿13﴾
و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کرد همه از اوست قطعا در این [امر] براى مردمى که مى اندیشند نشانه هایى است (13)
و یا طبق آیه زیر ما رو امانت دار خودش قرار داده
احزاب)72:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿72﴾
ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت همانا او ستمگرى نادان بود(یادداشت من:چون بسیاری از انسان ها قدر این مقام ارزشمند رو نشناختن و به خودشون ستم کردن با باور های نادرست ،با محدود کردن خودشون از نعمت و ثروت و … )(72)
و یا خدایی که هرچیزی رو به ما یاد داد
بقره)31:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿31﴾
و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى گویید از اسامى اینها به من خبر دهید (31)
دوست من حالا خودت رو خوب شناختی؟فهمیدی کی هستی؟حتما دلیلی وجود داره که خداوند یا فرمانروای کل کائنات،این کار هارو واست انجام داده…بازم تکرار میکنم حتما دلیلی وجود داره خداوند خودش رو در تو قرار داده…
داشتم می گفتم که باور قدرتمند کننده اینه که تو بخشی از خداوند هستی و چون خداوند این آسمان ها و زمین رو آفریده و چون خداوند اینقدر عظیمه و چون خداوند در یک کلامه صاحب اختیار کل هست تو هم میتونی هر کاری رو میخوای انجام بدی…تو هم میتونی قوی ترین و موفق ترین شرکت های دنیا رو بزنی…
چون خداوند بخشی از تو هست …تو هم میتونی در سلامتی کامل تا ابد باشی…چون خداوند بخشی از تو هست تو میتونی مثل بیل گیتس اون همه ثروت داشته باشی…
دوستان بعد از فرایند ایجاد همچین باورهایی بدنم به لطف خداوند دوباره سلامتیش رو پیدا کرد…دوباره احساس سرزندگیم رو به دست آوردم …دوباره در مسیر رسیدن به هدفم افتادم و به لطف الله موفقیت های خوبی رو کسب کردم که نزدیک خواسته ام هست و روز به روز دارم به خواستم نزدیک و نزدیک تر می شوم.
خب دوستان فکر می کنم بعد از مطالعه 7 صفحه نظر!(راستش قصد نداشتم اینقدر طولانی شه!مطالب می اومد و من فقط تایپ می کردم!) کمی به فکر احتیاج داشته باشید…خیلی دوست دارم من و شما از اولین خریداران محصول جدید استاد باشیم و خیلی دوست دارم بازم من و شما برنده ی این مسابقه باشیم.(البته باز هم الان به حرف استاد رسیدم که این موضوع فقط انگیزانندس…دوستان من تقریبا در کل نوشتن این نظر احساس فوق العاده ای داشتم و همین باعث می باشه اتفاقات فوق العاده تری رو تجربه کنم که مطمئنا ارزش آن بالاتر از جایزه ی این مسابقس مثل سلامتی که الان به لطف الله در سلامتی کامل هستم(دوستان خیلی قدر این نعمت رو بدونید به خداوندی خدا وقتی از دستش بدید مثل من می فهمید قدرش رو!)
براتون رستگاری و سعادت رو در دنیا و آخرت و به خصوص سلامتی کامل رو در تمام طول عمرتون از الله یکتا
خواستارم…هرکجا هستید احساس خوب داشته باشید!
به درود :)
قسمت دوم:من به آیات قرآن شک کرده بودم!
——————————————————————————————————————————————————–
راستی دوستان قبل ادامه ی بحث بالا،در محصول تضاد با آیه دیگه هم از قرآن آشنا شدم که خیلی کمکم کرد…و الان یادم افتاد که براتون بیارمش )واقعا این آیه هم بسیار فوق العادس و فکر میکنم باهاش آشنایید)
بقره)155-158 :
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿155﴾
و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را (155)
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿156﴾
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم (156)
أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿157﴾
بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند (157)
فکر می کنم ترجمه به طور واضح(این دفعه از من نیست!) بیان می کنه قضیه رو و در آخر هم می گه برای اونا صلوات از پروردگارشون هست…وای که چه قدر انسان میتونه عظیم باشه که پروردگارش برش صلوات بفرسته…(راستش حالا که به اینجا رسیدیم این موضوع رو بگم که فکر می کردم اون اتفاق به ظاهر بد،اول یک آزمایش الهیه…ولی این طور نبود چون برای من دقیقا عینا،چندین بار تکرار شده بود…دوستان نکته ی مهمی در این ماجرا وجود داره و براتون به این دلیل این آیه رو اوردم که اگر اتفاقی براتون تکراری می افته یعنی دارید به سمت خودتون جذبش می کنید…آزمایش الهی صرفا یک بار ، دوبار در کل زندگی طرفه و تکرای نیست…
خب!این آموزه ها کارش رو کرد و به اینجا رسیدیم که ،من مفهوم واقعی توکل رو میخواستم بدونم که چیه …
توکل یعنی چی و باید چطور به وجودش اورد…
این رو دائم از خودم می پرسیدم که چطور فقط میشه مثل حضرت ابراهیم از مقام خداوند ترسید…
فکر می کنم الان دیگه میتونم وارد جواب دادن به سوال مسابقه بشم…(چون ذهنتون اماده شده…)
چند وقت پیش،داشتم نظر یکی از این دوستان رو در همین سایت مطالعه می کردم که خیلی دیدگاه جالبی راجب خداوند داشت…(اسم عزیزشون خاطرم نیست) ایشون می گفتند که وقتی بدونی خداوند هر لحظه کنارته و مراقبته دیگه هیچ ترسی نداری…راستش من در اون مدت که اون اتفاق برام پیش اومده بود حتی به قرآن هم شک کرده بودم می گفتم از کجا معلوم که خداوند به وعدش عمل کنه…(اینارو دارم میگم چون راهکار عالی ای برای درست کردنش پیدا کردم!) از کجا معلوم خداوند،کسی که برش توکل میکنه رو کمک می کنه ؟(بهم قبلا خداوند خیلی کمک کرده بود که فکر میکنم چند تا از نعمت های بزرگ خداوند رو که بهم داده بود رو به صورت عمومی در همین سایت منتشر کردم ولی خب اون موقع شیطان کار خودش رو کرده بود!)
اومدم به صورت منطقی برای خودم دودوتا چهار تا کردم…گفتم آیه قرانه که خداوند از روح خودش درون من دمیده …(دوستان نمی دونید چه احساس فوق العاده ای دارم وقتی این آیه رو می خونم…)
سجده)9)
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ ﴿9﴾
آنگاه او را درست ، اندام(یادداشت من:منظوراز جهت ساخت بدن انسان هست) کرد و از روح خویش در او دمید و براى شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس مى گزارید (9)
و اومدم برای ایمان به این حرف (چون به اینم شک کرده بودم)گفتم اگر ما روحی غیر از خالق این سرزمین و این کره ی خاکی که ما اسمش رو خدا می زاریم داشتیم قطعا نمی تونستیم به این همه پیشرفت های بزرگ برسیم…الان جانورانی مثل میمون ها که از لحاظ بدنی خیلی شبیه انسان هستن چرا نتونستن برا خودشون تمدن بسازن؟و جواب بسیار واضح در درونم به وجود اومد…چون خدا روح خودش رو در اونها ندمیده بود…
گفتم به خودم که اوکی!حالا ما روح خدا رو داریم که چی؟بعد دوباره این موضوع در ذهنم جریان گرفت خوب پسر!اگر کسی یا انرژی ای مثل خداوند،نخواد ما خوشبخت بشیم…نخواد ما در تمام عمرمون در سلامتی کامل باشم و نخواد ما ثروتمند باشیم…برای چی باید در ما روح خودش رو بدمد؟مگر چه چیزی ارزشمند تر از این در این کائنات وجود دارد که ما روح خداوند رو داشته باشیم؟
چرا باید خداوندی که اینکارو کرده باشه ؛ به وعدش عمل نکنه ؟چرا باید در کتاب آسمانیش(قرآن) به ما وعده ی نادرست بده؟(بحث اینکه برای خودم الهی بودن قران رو هم اثبات کردم…موضوع جالب دیگریست که در صورت بیان آن در اینجا از موضوع بحث و سوال مسابقه خارج میشیم!ایشاالله فرصت بعد!)
دوستان!جواب های بالا در یک کلام ذهن تشنه ی من رو سیراب کرد و ذهنم موقع اومدن این جملات،فقط خاموش بود…هر سوالی که ذهنم می کرد رو متن بالا کاملا توجیحش می کرد…فکر می کنم حالا می فهمم که منظور استاد از اینکه برای ایمان به خدا،اول باید به خدا شک کنید چی بود…
منظور استاد از اینکه قلب انسان ،منبع الهامات است چی بود…(فکر میکنم تمامی پاسخ های بالا به من الهام شده بود…)
<>
*به علت اینکه نمیشه کل نظر که شامل 7 صفحه ی Word بود رو یکجا ارسال کنم اون رو قسمت بندی کردم!
قسمت اول:باید مثل غذا دادن به جسممون،تا آخر به روحمون غذا بدیم..چطور؟با کار کردن روی باورهامون…
——————————————————————————————————————————————————–
سلامی به گرمی زمستون!(راستش یه مدته اینقدر دارم ادبیات میخونم؛در جملاتم ، ناخود آگاه از آرایه های ادبی استفاده می کنم…مثل همینی که الان دیدید!آرایه پارادوکس!) به شما رفیق فوق العادم (که امیدوارم یه روز ببینمتون!) و شما استاد بی نظیرم(استاد!راستی نارگیلا رو بهمون نشون ندادید:) )
راستش از صبح که سوال مسابقه رو دیدم داشتم بهش فکر میکردم و به این موضوع رسیدم که این اتفاقاتی که چند وقت اخیر برام افتاد خیلی ربط داشت به پیدا کردن باور مناسب در مورد خدا…
بیاین با هم اون اتفاقات رو مرور کنیم…
فکر می کنم که در مسابقه ی قبلی هم اشاره کردم که خواستم یه هدفی رو دنبال کنم و چون از استاد شنیده بودم که برای رسیدن به خواسته ها ،باید تمام تمرکز رو روی هدف گذاشت ؛تصمیم گرفتم واقعا اینکار رو انجام بدم و حتی فایل های استاد عزیز هم کنار گذاشتم.(درست اشتباه من همین جا بود که تصمیم گرفتم روند بهتر کردن باور های خودم رو که برای رسیدن به هر هدفی مورد نیازه رو قطع کنم) چون آخر ،هدفم مطالعه برای کسب رتبه ی عالی در امتحانی خاص بود و واقعا اون موقع به نظرم رسیده بود که باید همچین کاری رو انجام بدم…
بعد از گرفتن تصمیم بالا،لیستی از باور های مناسب برای رسیدن به هدفم درست کردم که اون رو با صدای خودم ضبط کردم و قرار گذاشتم که هر صبح که بلند میشم در مسیر، به اون باور ها فقط گوش بدم…
شما از اینکارا نکنید!(منم فکر کنم به خودم قول دادم اینکارو تکرار نکنم!) بعد یه مدت کلا اون لیست باور ها رو هم به علت حال نداشتن! و تنبلی! قطع کردم و پشت گوش انداختم…و بعد حالا که فکر میکنم به معنای واقعی،اوضاع داشت بد و بدتر می شد…ولی خب چون آرام،آرام بود من نمی فهمیدم…(حالا می فهمم که استاد می گفتن کار کردن روی باور ها،باید مثل غذا خوردن و نفس کشیدن،مستمر و دائمی باشه…در واقع شما با کار کردن روی باور ها،دارید به روحتون غذا می دید.) بعد یه مدت (شاید حدود 1 ماه و نیم) یک اتفاق نسبتا بدی واسم افتاد که بازم نفهمیدم علتش چی بود و بی خیالش شدم و به قول انگلیسی ها!(Ignore ش کردم !) و فکر می کنم (اگر اشتباه نکنم) حدود دو هفته بعدش اتفاق بسیار بدی برام افتاد که اصلا جسمم رو تحت تاثیر قرار داد و به خاطر اون اتفاق ،کل باور هایی که شاید این همه مدت روشون کار کرده بودم(کلی از فایل های رایگان استاد-محصول تضاد-دوره قانون آفرینش-فایل های عقل کل-کتاب های استاد و …) کلا شکست و پرید…دوستان واقعا منظورم دقیقا همینیست که بیان کردم …احساس کردم (چون سلامتیم در خطر افتاده بود و تا حالا در طول عمرم به چنین موضوعی بر نخورده بودم) به آخرای عمرم رسیدم و دارم می میرم و کلا در احساس غم و اندوه بودم!(به خودم می گفتتم حالا چرا اینقدر زود!) بیشتر موقع ها دوست داشتم بخوابم و کلا فکر میکنم دچار افسردگی شده بودم!…یا وقتی دوستانم رو نگاه می کردم که در خوشحالی داشتند لذت می بردند از زندگیشون به خودم می گفتم آخر چرا من ! به این علت بالا(که گفتم اون اتفاق ،سلامتیم رو تحت تاثیر قرار داده بود…)دکتر هم رفتم و متاسفانه آقای دکتر کاملا اشتباه موضوع رو تشخیص دادن و با یه قرص فوق العاده ،کار رو ترکوندن!خدا قوت واقعا!… خیلی از خودم سوال کردم که من چیکار کنم تا این موضوع حل شه و چطور این موضوع رو حل کنم یا منی که اینقدر آدم شادی بودم که ممکنه در این متن هم ببینید! (به قول یکی از دوستان،من در یک روز ،تمام خوشحالی هایی که اون در کل عمرش رو انجام میده رو انجام میدم!) اول که اصن جواب های فاجعه ای به ذهنم می رسید که کلا غلط بود…تا این
که بعد حدود دو هفته،به ذهنم رسید که چرا نمیری فایل تسلط ذهن بر جسم عباس منش رو ببینی(آخر شاید باورتون نشه ولی من بعد از دیدن اون فایل،تا مدتی که روی باور هام کار میکردم در تمام مدت در سلامتی کامل بودم وحتی قبلش که اضافه وزن داشتم اون موضوع هم حل شد و به اندام طبیعیم رسیدم)…با خودم فکر کردم و دیدم این بنده خدایی که داره توی ذهنم این ایده بهم میده واقعا راست میگه!به حرفش گوش دادم و اینکارو کردم…راستش اگر اشتباه نکنم اینگار اون فایل جرقه ای بود و با دوباره گوش دادن اون فایل،اینگار برخی از قوانین برام مرور شد…بعد مدتی تازه فهمیدم دلیل اون اتفاق چی بود…دوباره خودم رو پیدا کردم و دوباره شروع کردم به فایل های استاد گوش کردن…ولی خب دوستان واقعا از لحاظ باوری ،ترکیده بود مغزم! شاید باورتون نشه ولی الان که فکر می کنم در اون شرایط فکر میکردم که دیگه تا آخر عمر نمی تونم سلامت باشم…از خیلی چیزها بی دلیل ترسیده بودم(راستش حتی از استادمون که بسیار انسان شریفی بودن!) و کلا در یک کلام زندگی برام عذاب آور شده بود!خوابم دچار مشکل شده بود (قصدم از بیان اینها فقط و فقط اینه که بگم به هیچ وجه،حتی اگر زندگیتون در خطر بود!کار کردن روی باور هارو قطع نکنین! وقتی ما قانون رو می دونیم در مدت زمان کوتاهی اگر بهش عمل نکنیم ؛زندگیمون نابود میشه ولی خب طبیعتا اون افرادی که هنوز نمی دونن باید 100 بار یه کار اشتباه رو انجام بدن تا اتفاق بدی براشون پیش بیاد ولی در عوض ما با سرعت جت می تونیم با این قانون پیشرفت کنیم و رتبه ی اول رو در حوضه کاریمون به دست بیاریم…)خب!بگذریم…خدا رو شکر (واقعا از خداوند سپاس گزارم به خاطر لطفی که به من داشت و مطمئنم به هممون داره…)الان تمام اون چیزها تموم شده و من در سلامتی کامل و در احساس فوق العاده بی نظیر دارم این متن رو براتون تایپ می کنم!و اما ادامه ی داستان…
خودم رو پیدا کردم …دوباره فایل های استاد رو شروع کردم به طور منظم گوش دادن و تمرکز کردم روی نقاط مثبت و فوق العاده ولی دوستان به علت اون اتفاق(قبلش اصلن اینطور نبود!) من ترس های ذهنی زیادی درونم ایجاد شده بود…تا اینکه همینطور کار کردن روی خودم رو ادامه دادم و رسیدم به فایل “ارتباط ایمان با ترس” استاد…
خب!استاد توی اون فایل به طور خلاصه در این مورد صحبت می کردن…چندین بار اون فایل رو گوش دادم…تمرینش رو دقیق انجام دادم ولی هنوز مشکل حل نشده بود…با خودم گفتم کاش منم واقعا میتونستم مثل استاد عباس منش دوباره اینقدر با قدرت حرف بزنم و به طور واقعی مثل حضرت ابراهیمی فقط از مقام پروردگارم بترسم…
از خداوند کمک خواستم …در اون شرایط تجسمات منفی و فکر های منفی زیادی سراغم می اومدن و با اینکه حالم بهتر شده بودم ولی هنوز کامل خوب نشده بود…در یک کلام در خیلی از لحظات حوصله هیچ کاری رو نداشتم…ولی خب همینطور به این فایل ها گوش میدادم…تا رسیدم به فایل قانون جذب در قران که به نظرم یکی از کلید های اصلی حل این مشکل بود…تو اون فایل استاد آیه ای فوق العاده در قران اشاره می کنن که در مسابقه ی قبلی هم به اون اشاره کردم…(واقعا خیلی این آیه رو دوست دارم…)
مجادله)10 :
إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه(از خودم-سعی کردم عینا ترجمه خود آیه باشه! و جملات داخل پرانتز اون برداشتی که خودم کردم و از استاد یاد گرفتم هستش):
همانا نجوا(گفت و گوی های ذهنی که معمولا اگر ذهن رو تربیت نکرده باشید،اغلب به صورت منفیه) از شیطان برای غمگین کردن کسانی که ایمان آوردند(است) و نیست به ضررشان چیزی جز به اجازه خداوند و بر خداوند پس توکل کنند مومنان.
دوستان این آیه به وفور نشون میده که کار شیطان هست غمگین کردن ما با این گفت و گو های ذهنی مسخره…در واقع این گفت و گو های ذهنی صرفا چرت و پرته و چیز دیگه ای نیست و خداوند راهشم گفته که اگر اینا اومد باید چیکار کنین…باید به خداوند توکل کنین…
این آیه رو که یاد گرفتم زنگی در مخ من خورد!ولی خب می گفتم مفهوم واقعی توکل چیه …چطور باید توکل کرد…خدایا تو میگی توکل کنم؟چطور اینکارو انجام بدم…