باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 72
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-04 05:37:052024-06-27 06:22:56باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم .
جواب این سوال را استاد به زیباترین شکل در داستان بسیار تاثیرگذار تولد گروه تحقیقاتی عباس منش داده اند . همانجایی که میگویند ” من گروه تحقیقاتی عباس منش را بر پایه ی اشاعه توحید و یکتاپرستی بنا کرده ام تا همه ی ما که اینجا جمع شده ایم ، همواره به یاد داشته باشیم که خداوند ، تنها منبع قدرت و ثروت است…. و خداوند در درون ماست … و برایمان مقرر کرده که شاد ، خوشبخت و سعادتمند باشیم … این الهی ترین شیوه برای زندگی است … ”
خدا میدونه که هر وقت که نا امیدی و ترس به سراغم میاد اینجا میام و انرژی فوقالعاده ی همگی برای تغییر منو متحول میکنه . خدایا خیلی خیلی زیاد سپاسگذارم . الان هم اومده بودم برای چندمین بار این داستان فوق العاده رو خوندم و اشک ریختم .
برای همگی آرزوی خوشبختی و رسیدن به بهترین هارو دارم .
سلام به استاد عزیز وبزرگوارم
وسلام به همه دوستان و اعضای محترم گروه تحقیقاتی عباسمنش….من این چن روز فقط دارم نظرات دوستان رو میخونم و بعد از خوندن هر نظر که بسیار باورهای زیبای رومطرح کردن و ساعتها ذهن و روح مرا درگیر وجود خدا کرد گذاشتن نظر خودم عقب میافتاد انچنان مجذوب کامنت هامیشدم که اصلا فراموش میکردم خودم چی میخوام بنویسم……بقدری حسهای قشنگی بهم میاد که بی اختیار اشک میریختم…الان هم نمیتونم حس زیبای که از باورم به خدا دریافت میکنم رو روی کاغذ بیارم …..شاید از ضعف قلمم باشه ولی همینکه این حس روزهامو به شبم وصل میکنه و دنیا برام کوچیک شده برام شیرینه……فقط خواستم که از استاد عزیزم (دستشو از راه دور میبوسم) بخاطر تغییر نگاهمبه خدا سپاسگزاری کنم.
و از دوستانی که با نظراتشون و تکنیک های که ارائه دادن سپاسگزاری کنم همتونو دوس دارم و خوشحالم که تو این گروه هستم .برای شما استاد عزیز و تمامی دوستان عزیزم ،که هر کجا هستین در پناه خداوند یکتاسالم ،شاد و ثروتمند باشید.
سلام به همه دوستان و استاد عزیز واقعا نظرهارو که میخونم لذت میبرم و ایمانم قویتر میشه و بسیار خوشحالم که بین شما هستم. ببخشید دوست عزیز ممنون. این داستانو از کدوم قسمت سایت میشه بخونم؟؟
سلام . لطف دارید . داستان روی صفحه ی اصلی سایت هست .
عالیه دوست عزیز نوشتن به ادم حس خیلی قشنگی میده
خوندن نظرات واقعا لذت بخشه,خدا قوت
خداوند چیست و کجاست…..
این سوال اصلی زندگی من بود….باید بگم گمش کرده بودم…. شاید هم این باورهای غلطی که سالها از جامعه و فرهنگ و تلوزیون با خودم حمل میکردم،راهی برای پیدا کردنش بلد نبود… باورهایی که روی دوش من هرروز چیزی جز ترس و توهم و دنیایی ناشناخته را کشان کشان به ارمغانا نمی اورد…..
ساعتها در خیابان انقلاب، قدم میزدم …. هزاران کتاب از ویترین مغازه ها به چشم هایم میخورد.. اما حتی خواندنشان، جوابی نسیبم که هیچ، ذره ای هم ارامش نمیداد…
سالها به دنبال خدایی در بیرون بودم که نبود….نه مشهد نه قم نه هیچ جای دیگه این دربیرون نمی توانست احساس رسیدن و حتی نزدیک شدن رو به من القا کنه…. میدونستم چیزی هست و مطمین بودم که هست… اما کجا….
در دنیایی که همه چیز در بیرون من است، پس این خدا کجاست..؟؟؟؟؟ چرا نیست…چرا نمیشه حتی علامتی از ارامشی که در ایه ؛ الی بذکر الله تطمئن القلوب گفته شده رو احساس کرد…. همه چیز در بیرون بود بجز احساس خدایی داشتن ……
تا اینکه با گروه تحقیقاتی عباس منش اشنا شدم و این نشانه ای از این بود که شاید سوال من اینجا پاسخ داده شود…..
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایی میکرد
با دیدن فایل انگیزشی شماره 4، احساس تازه ای تجربه کردم…. حالا چیزی بنام لذت رو میشه کمی حس کرد…. با شنیدنش گریه میکردم……. این شاید شروع راه توحید و یگانگی من بود…..
انقلابی در حال شکل گرفتن بود و حرفهای استاد به شدت ،مثل ضربان پتک بر باورهای غلط من میکوبید…. هر فایل جدید، پتکی جدید و احساس بهتر…….
من کمی وارد مسیر ارامش و لذت شده بودم و هرروز این اتش داشت شعله ور تر میشد….
جلسه 6 قانون افرینش ،منو به سوی خدایی پرتاب کرد که پرواز رو احساس کردم… گریه اشک من تمومی نداشت…. یعنی من خودخداوند هستم؟؟؟ باور کردنش خیلی سخت بود….
این باورها اتش بر عقاید بی اساسی که خورانده شده بود کرد….
١- همه ما قسمتی از ذات پاک خداوند هستیم و هرگز جدا نخواهیم شد…. اتش عشق الهی در حال شعله ور شدن بود….و قران این رو به ساده ترین شکل ممکن بیان کرده بود….
پس من چرا این همه سال خواب بودم……
* هنگامی که انسان را ساختم، از روح خودم در او دمیدم( حجر، ٢٩)…….انگار صدای خداوند رو برای اولین بار میشنیدم و چقدر لطیف و مهربان……
*
* ٢- بنام پروردگاری که در همین نزدیکیست ، پروردگاری که روح خودش در من دمید…و این دومین باوری بود که در من شکل گرفت…
* هر جا بودن، دایم این باورها درذهنم درحال پخش مداوم بود… و چه احساس عجیبی….
* ٣- ما خود خوداییم و روح ما خود خداست….
* 4- خداوند عشق مطلق است و این دیدگاه منو درمورد عشق هم عوض کرد…..
جهان بینی من به کلی عوض شد ….
اهنگ های محسن چاووشی که از مولانا سروده بود رو دانلود کردم (متصل، دل من،کو به کو، زندان و…..)تا بیشتر و بیشتر باور کنم… باهراهنگی میمردم و زنده میشدم…. مثل دیوانه ها با اهنگ میخوندم با اشک شوق….هر جا میشد تو اتوبوس یا هرجایی، هدفون توی گوشم بود و خداوند رو از زاویه مولانا میدیدم…
عضو کانال تلگرام مولانا میشدم و کانالی بود که داستانهای مثنوی رو به نثر بیان میکرد…
در حال بمباران باورهای جدید بودم….
حسی نمیشد برای این کار بیان کرد…..
وقتی که همه چیز رو درون خودم پیدا کردم ار جمله عشق و مهربانی و شادی،بطور عجیبی، دنیای بیرون هم عوض شد و برای همه تبدیل به انسان بسیار مهربان و با شخصیت متفاوت نسبت به بقیه شدم….
به سراغ کتاب هایی در مورد خداوند رفتن مثل ” هرروز به سوی تو میایم” که عبارات تاکیدی فوق العاده ای داشت رفتم
با خرید محصول ” راهنمای عملی رسیدن به ارزوها، دیدگاه جدیدی برایم باز شد مخصوصا جلسات ٩ و ١٠ …… میتونم بگم که تاثیر گذارترین و عجیب ترین فایلی بود که توی زندگیم دیده شنیده بودم….. بحث انرژی کوانتوم. ….. دنیای جدیدی از ارتعاش روبروی من بود …. همه چیز یعنی انرژی است؟؟؟؟؟؟؟؟
ادمها، خیابان، خودم،کتاب ها……
و توی کتاب تجسم خلاق خودشو نشون دادکه نوشته بود:
“همه این چیزهاییی که برای حس های جسمانی و رفتار به هنجار ما ، چنین جامد و مستحکم به نظرمیرسند،در سطوح ظیفتر، یعنی در سطح اتمها و در سطح ذرات کوچکتر از اتمها،همین اجسام به نظر جامد،درنهایت به انرژی مطلق میرسند. از نظر فیزیک( جسمانی)، همه ما و همه انچه بیرون و درون ماست، همه از انرژی تشکیل شده ایم
انرژی با سرعت های گوناگون ساطع میشود از این رو دارای کیفیت های متفاوت و متمایز تر و فشرده تر است.
اندیشه شکل ظعیف این انرژی است و ماده انرژی متراکم و فشرده تریست . گوشت زنده تقریبا ظریف و سبک و تغییر ان نسبتا اسان است.همه شکل های انرژی دارای ارتباط متقابل اند و بر روی یکدیگر اثرمیگذارند”
جمله ” این که خداوند یک انرژیه که با افکار ما شکل میگیره… “شاید ١٠ بار گوش دادم تا متوجه حرف های استاد شدم…..
یاد حرف همیشه استاد افتادم که میگفت: ما خالق شرایط زندگی خودمون هستیم پس من فهمیدم که با تجسم و صحبت کردن و راههی دیگه، به این انژی شکل بدم……..
یعنی اینکه خداوند فقط باور را میشناسد تا شکل مورد نظر ما که ارزرهایمان باشد، شکل بگیرد و این تبدیل انرژی با باور رخ میدهد…..
5-خداوند شکلی از انرژیست و همه چیز انرژیست ….
من این انرژی رو مثل ابه، اگه توی هر ظرفی بریزم شکل میگیره رو یاد گرفتم……
ممنونم استاد عزیز…..
این زیباترین جمله ای بود که ازتون شنیدم….
با تشکر
عالی بود احسان عزیز. من هم روندی شبیه شمارو پشت سر گزاشتم. و خوشحالم که در مدار جدید با باورهای زیبایی که استاد بهم داد هستم. واقعا سپاسگذار خدای خوبم هستم که جواب سوالاتم رو از زبان استاد بهم داد.
زیبا و صمیمانه بود از دیدگاه شما لذت بردم . ممنون
استاد 2600 تا نظر که تا امروز فردا 3000 تا میشه
نشون دهنده اشتیاق شدید بچه های سایت به این موضوع است
حتی از مسابقات کنترل و رودی و شناسایی باور هم بیشتر کمامنت داره
پیشنهاد میدم بیشتر روی موضوع توحید کار کنی
که پاشنه آشیل من و خیلی ها بوده
سوال های خاص بپرسی مثلا
بپرسی
چرا خدا قدرت مطلقه و با چه باور و روش هایی این رو بسیازیم/
چه جالب بود
روزها می نشینم و به گذشته می اندیشم برای یافتن باورهای درست و نادرستم
باید اعتراف کنم آنچه در باره خدا نمی دانم بسی بزرگتر از آن چیزی است که درباره اش می دانم
باید اعتراف کنم که این نوشتهها تنها کلماتی اندک خواهد بود از میان حجم بزرگ دانستهها نه بینهایت ندانستهها و امید است برایمان انگشت اشارتی باشد سوی ماه
مادری هستم با فرزندی دوساله. روزها در صورت و حرکات و رفتارش با دقت می نگرم. کودکی که از بدو تولد بیقرار و ناآرام. روزها تحمل و صبر که شاید فردا اندکی بهتر از امروز باشد
بی قراریش در سه ماهگی اوج میگیرد و من مات و مبهوت و بی قرار و سرگردان.
روزها را نزد پزشکان و شبها و ثانیه هایی از روز که فرصتی فراهم میشود در محضر خداوند بزرگ با حالتی متضرعانه و ملتمسانه سپری می کنم
آنقدر اشک ریخته ام که مرا یارای صحبت نیست. آنقدر به درگاهش سجده کرده ام و با او معامله کرده ام اما مرا اندیشه جدیدی نیست تا اندکی از بیقراری فرزندم بکاهم
همه راههایی که می باید رفته ام. راهی به سمت عقب و جلو نمی بینم. دیگر درمانده ام و چاره ای نمی یابم
در میان حجم انبوه دعاها و توکلم، از او می خواهم راه درست را از طریق شخصی به من نشان دهد. در گروهی عضو میشوم و کسی در خصوصی پیامی به من میدهد و پزشکی را معرفی می کند و امیدها در من شعله ور می شود. باز همان راه همیشگی و باز هم همان نتیجه آشنا
روزی پیامی از طرف همین شخص از کانالی برایم فرستاده شد. عضو کانال شدم تا بتوانم ایمانم را قویتر کنم. مطالب را دنبال میکردم اما هیچ فایده ای نداشت. از خدا دور شده بودم و از او دلخور
مگر من دعا نمی کردم مگر من کوتاهی کرده بودم هزاران نفر را سراغ دارم که تو را نمی شناسند ولی فرزندانی سالم و زندگی ای عالی دارند. کجای مسیر را اشتباه رفته ام؟
یک روز مطلبی در آن کانال توجه مرا جلب کرد. فایل صوتی را که دانلود کردم: من سید حسین عباسمنش هستم و خدا را شاکرم که فرصتی حاصل شد تا با شما عزیزانم باشم…
میخکوب شده بودم و سریعا این اسم را سرچ کردم و با سایت آشنا شدم
نمی خواهم بگویم معجزه ای در فرزندم رخ داد. اما به جرات می گویم معجزه ای در باورم شکل گرفت. به یکباره دنیا برایم رنگ دیگری گرفت. انگار با وجود تمام کتابهای موفقیت که مطالعه کرده بودم باز چیزی از باور و افکار و خدا را نپذیرفته بودم فقط خواننده بودم و بس
از آن پس باورم نسبت به همه چیز تغییر کرد و همه آن تغییرات حول یک چیز بود: تغییر باورم نسبت به خدا
دیگر برای فرزندم گریه نکردم ، شاکی نشدم، نقش خدا را در بیقراریهای فرزندم پاک کردم، خدا را مبرا کردم از هر چه بدی که در عالم است. او را جدا کردم از هر آنچه کمبود و نقص و فقر و بدبختی عالم بود
آنچه در این میان به آن رسیده بودم و سالیان سال ذهنم به طور ناخودآگاه در پی یافتنش بود، این است:
«خداوند عادل است»
عدالت خداوند برایم معنای حقیقی پیدا کرده بود. مگر عدالت خداوند حکم می کند که موجودی ناقص به دنیا بیاید؟ مگر عدالت خداوند حکم می کند یکی در فقر و دیگری در ثروت بماند؟ مگر عدالت خداوند حکم می کند مادری فرزندی آرام و دیگری فرزندی بی قرار نصیبش شود؟ مگر عدالت خداوند حکم می کند فردی با ازدواجش خوشبخت و دیگری بدبخت شود؟ مگر عدالت خداوند حکم می کند یکی در زمینه درسی کاملا موفق و با استعداد و دیگری بی استعداد باشد؟ و….
به یکباره جواب تمام سوالهایم را یافتم. در تمام دوران تدریسم به دانش آموزانم با دقت می نگریستم، بحال برخی دلم می سوخت که چرا همچون دیگران از هوش بالایی برخوردار نیستند، غافل از اینکه خداوند عادل است. این باور اشتباه و مهلک من است که استعداد و نعمت خداوند را در هوش تحصیلی معنا کرده ام که همه به یک اندازه بهره ببرند و غافل از اینکه هر انسانی به طور ذاتی در سه زمینه نابغه است و آنها کشف نشده باقی مانده اند و منِ معلم، عدالت خداوند را در دادن هوش تحصیلی یکسان به همه دانش آموزان معنا کرده بودم
در تمام دوران ازدواجم به برادر همسرم می نگریستم و احترام و ارزش و جایگاهش را با دقت بررسی می کردم که اگر خداوند عادل است چرا برخی ثروتمند شده اند و جایگاه بالاتری در نزد مردم دارند و برخی دیگر نه. غافل از اینکه خداوند عادل است و سرنوشت مرا در دستان خودم قرار داده است تا خودم با باور و افکارم زندگی و جایگاهم را شکل دهم.
قبل از مادرشدنم روزها به حال بچه هایی که مریض بودند گریه می کردم و خدا را خطاب قرار میدادم اگر تو عادلی چرا به چینن مادری چنین فرزندی عطا کرده ای؟ غافل از اینکه عدالت خداوند حکم کرده است که مادر، با تفکرش نحوه رشد فرزندش را شکل دهد و آنگاه بود که به جمله ای که سالها پیش خوانده بودم و مضمونش این بود ایمان آوردم: سعادت و شقاوت فرزند در شکم مادرش رقم می خورد. آری علت تمام بیقراریهای فرزندم را یافتم و این جز عدالت خداوند نیست.
اکنون پس از گذشت دو سال از عمر فرزندم وقتی به حرکات و رفتار و افکار و جملاتی که زمزمه می کند می نگرم با خود می اندیشم که این فرزند ، نماد بیرونیِ درونِ ناآرام من بوده است چرا روزها عدالت خداوند را خدشه دار کرده ام
روزها که به سالهای گذشته باز می گردم از تصورم نسبت به خدا هم خنده ام میگیرد و هم بغض می کنم. چه تصورات واهی و چه ترسهایی از خداوند که جز تباه کردن زندگی چیزی بهمراه نداشت. وقتی عدالت خداوند برایم معنا شد تمام ترسهایم از خداوند تمام شد، عبادت برایم شکل دیگری گرفت و وقتی می نگریستم خداوند به عبادت من نیازی ندارد و من به سوی او می روم تا به تکامل برسم ترس از خالق هستی ام از بین رفت
هرچه دقیق تر شدم یافتم ردپای کسی جز خودمان در زندگی ما نیست. ما دقیقاً در مکانی قرار داریم که باور ما آن را احاطه کرده است، اگر غیر از این باشد یقیناً با عدالت خداوند سازگار نیست.
تمام ذهن ما را پر کرده اند از باورهای اشتباه.
دوست دارم فریاد برآورم و به همه انسان های روی کره زمین اعلام کنم که خداوند عادل است و ارحم الراحمین. مگر می شود پروردگار ما، انسان را خلق کند و تنها از میان این همه موجودات شگفت انگیزش فقط بابت خلقت انسان به خودش بگوید «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ» ولی آنچه را که برای خوشبختیش نیاز بوده، خلق نکند؟
فقط کافیست باور کنی که:
«خدا ، نزد گمان آدمی است»
هر آنگونه که در مورد خدا باور داشته باشی، همان برایت اتفاق می افتد.
این دنیا تنها و تنها انعکاس باورهای توست. خداوند هرگز مشقت و شقاوت بنده اش را نمی خواهد. میلیاردها میلیارد ثروت، تجربه سفر به تمام دنیا، بهترین و زیباترین زندگیها و… در مقایسه با لیاقت یک انسان، بسیار اندک است بسیار بیشتر از اینها باید داشت تا اندکی به مقام واقعی انسان نزدیکتر شد.
وقتی عدالت و ارحم الراحمین بودن خداوند برایم معنا شد و او را در جایگاه درست باور کردم و به او گمان نیک بردم،
صفحاتی اندک از زندگی در ذهنم رقم خورد که با باور درست به خداوند امورم را به خوبی گذرانده ام:
یکی از دانش آموزانم از من پرسید:
خانم چرا ادامه تحصیل دادید؟ رشته فیزیک که رشته ساده ای نیست چه فایده ای داره؟
بیاد آوردم: دی ماه بسیار سرد زمستانی را می گذراندم ترم اول ارشد. عزمم را جزم کرده بودم که شاگرد اول کلاس باشم. بسیار دقیق کوانتوم را مطالعه کرده بودم. تا صبح بیدار بودم. اما قسمتی از مطالب هنوز باقی مانده بود. با تمام تلاشی که انجام داده بودم و حتی دقیقه هایم را نیز هدر نمی دادم اما بسیار ناراحت بودم که به خواسته ام نمی رسم.
ساعت 8 شده بود و باید کم کم راهی دانشگاه می شدم. قبل از خروج از منزل، با یقین و ایمان و اطمینان قلبی از خداوند درخواست کردم که امتحان برگزار نشود. هرگز به چگونگی برآورده شدن دعایم فکر نکردم اما تمام امور را به خدا سپردم و باور قلبی من این بود که خواسته ام اجابت می شود. هرگز اندکی به خداوند شک نکردم باوری که در آن مقطع داشتم هنوز هم برایم عجیب است. ساعت 10 شد. به ما اعلام کردند دکتر مومنی جهت برگزاری سمیناری در دانشگاه شریف امتحان صبح را به عصر موکول کردند. من مانده بودم و باورم…
هنوز نمره اول کوانتوم برای من شیرینی خاصی دارد چرا که آن درخواست و باور من، ارزشش از مدرک ارشدم بیشتر بود. نمره، مدرک، شاگرد اول شدن و…. همه ابزارند، هدف چیز دیگریست: «با باورهای درست نسبت به جهان هستی به اوج برسی».
هیچگاه با لغو شدن امتحانی در هیچ مقطعی مواجه نشدم و هنوز پس از گذشت سالها به امتحان کوانتوم می اندیشم و معجزه باور به خداوند
یاد خاطره دیگری هم افتادم
خود را برای مرحله نهایی یک آزمون علمی دانش آموزی در سطح استان آماده میکردم. اکثراً سه نفر بودیم که رتبه های اول تا سوم را به خود اختصاص می دادیم.
طبق روال سالهای قبل، آزمون در «مکانی خاص» بین برگزیدگان مرحله اول برگزار می شد. هر چه به روزهای آزمون نزدیک تر می شدم بیشتر دعا می کردم که رتبه اول را کسب کنم. اما این دعاها به شکل درخواست برای کسب رتبه اول خودم نبود بلکه در آن عالم کودکی خویش، دعا می کردم که فلان رقیب من(رتبه دوم سال گذشته) سر جلسه آزمون حاضر نشود.
روز آزمون فرا رسید و در کمال تعجب مشاهده کردم که دعایم مستجاب شده و ایشان سر جلسه حاضر نشده اند. نتایج که اعلام شد من شگفت زده تر مشاهده کردم که ایشان به عنوان نفر سوم برگزیده شده اند.
این حکایت بسیاری از ما آدمهاست. از خداوند درخواستی داریم و خداوند ارحم الراحمین، خواسته ما را اجابت می کند و گاهی بعدها شاکی هم می شویم و به درگاه خدا گله هم می کنیم، اما غافل از اینکه اصل درخواست ما اشتباه بوده است.
چنین می شود که رقیب من سر جلسه آزمون در مکانی که من امتحان داده ام حاضر نمی شود بلکه آن سال، برخلاف سالهای گذشته، آزمون در چندین مکان برگزار شده است..
مراقب خواسته ها و درخواست هایمان باشیم. برای خداوند عادل و وهاب و مهربان، کوچک یا بزرگ بودن خواسته های ما تفاوتی ندارد. خواسته های خود و هدایت الهی را درست بطلبیم که بعدها به خداوند گمان بد نبریم!!!
پس باید باورمان را نسبت به خالق هستی اصلاح کنیم:
1-جملات تاکیدی: با جملات تاکیدی در باره قوانین جهان هستی و در راس آن خداوند
2-امیدوار بودن: اگر در هر لحظه نسبت به امورمان امیدوار باشیم و یقین داشته باشیم خداوند می تواند مدیر زندگی ما باشد، بسیاری از ناامیدی ها و سستی ها و کاهلی ها حل می شود. من جمله ای را همواره تکرار می کنم که برایم به تمام معنا آرامش است:
وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ
خدایا امورم را به تو واگذار می کنم همانا که تو به حال بندگانت بینا و آگاه هستی
3-باور به اینکه استجابت هیچ امری برای خداوند مشکل نیست: یاد آزمون دکتری و شرکت در مصاحبه هایش افتادم که آخرین نفر به لحاظ رتبه برای مصاحبه به دانشگاهی رفتم که اولویت اولم بود. هرگز آن لحظات را فراموش نخواهم کرد که با یقین از خداوند تشکر کردم که مرا به عنوان نفر اول مصاحبه پذیرفته است و بارها این جمله را تکرار میکردم که خدایا برای تو این کار بسیار سهل و آسان است و یقین دارم دعاهایم نزد تو محفوظ است و فراموش نشدنی، من میدانم اگر همه ذرات و موجودات عالم جمع شوند اگر بخواهی مرا به این جایگاه نفر اول برسانی هرگز کسی مانع نخواهد شد و بعدها که نتایج را مشاهده کردم در کمال تعجب همگان به هدفم رسیدم. هیچ امری در جهان هستی برای او سخت و دشوار نیست. دشواری زمانی حاصل می شود که در باور ما دشواری نفوذ کند.
4-سپاسگزاری کردن: اگر همواره سپاسگزار باشیم می توانیم به نعمت های الهی بیشتری دسترسی داشته باشیم . بارها خودم را در مقام معلم دیده ام که اگر شاگردی از من سپاسگزاری کند همواره توجهم به سمت او بیشتر است
5-درخواست درست و دعا: اگر از او درخواست درست داشته باشیم چون بی قید و شرط خواسته مان را اجابت می کند، پس با او ارتباط بهتری برقرار می کنیم و خدا را شاهد و ناظر تمام امورمان میدانیم و از حس سستی و بیهودگی و تنهایی خارج میشویم
6-خداوند تو را کفایت می کند: باور به این جمله که او برای تو کافیست و تکرار این آیه:
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
7-تفکر و تعمق و تکرار این جمله که اگر ظلمی به ما روا میشود از جانب ماست نه خداوند: وقتی داستان حبس شدن حضرت یونس در شکم ماهی را درک کردم عبارتی که آن حضرت بیان کرده بودند برای من درس بزرگی شد
لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
خدایی جز تو نیست ، تو منزه هستی ومن از ستمکاران هستم.
در حقیقت این ما هستیم که بر خود ظلم می کنیم پس در حوادث سخت به او پناه ببریم و از او یاری بطلبیم و هرگز انگشت اتهام به سوی او دراز نکنیم
8-گمان خوب نسبت به خداوند: هر چه نسبت به خداوند خوشبین تر باشیم همواره در مسیر اتفاقات عالی قرار می گیریم
وقتی خود را متعهد کنیم که اینها را باور کنیم و همواره در هر لحظه، گرچه سخت، خدا را با یقین بخوانیم کم کم اوضاع بهتر می شود و به شکلی تغییر می کند که اتفاق های عالی رخ می دهد و درهایی از نعمت و برکت به رویمان باز می شود پس گرچه ممکن است اوایل راه برایمان سخت ولی در طول مسیر برایمان ساده تر خواهد شد. باید بدانیم که چه بخواهیم چه نخواهیم هر لحظه از زندگیمان را به وسیله تفکرمان رقم می زنیم آیا عمر باارزش این اشرف مخلوقات، ارزش آن را ندارد که به جهان هستی و در راس آن خداوند بیندیشیم و افکارمان را در جهت مثبت تقویت کنیم؟
به این بیندیشیم که رسالت حقیقی ما و فرزندانمان، برآوردن آرزوهای کهنهی اجدادمان یا زیستنِ زندگی نازیستهی پدر و مادرمان نیست.
ما پا در دنیایی ننهادهایم تا به مثابهی کودی باشیم که قرار است در کشتزاری پاشیده شویم که بذرهایش سالها پیش مردهاند.
گاهی در دل و قلب خویش دانههایی مییابیم که عاشقانه و ملتمسانه از ما میخواهند تا آنها را به گِل بنشانیم اما غافل از اینکه بسیاری از ما در زمین سوختهی به ارث برده از نیاکانمان، حیران و سرگردان به دنبال گُل و غنچه میگردیم.
بیاییم سراسیمه و هراسان روزها را سپری نکنیم تا ملال و استرس و افسردگی ما را از پای درنیاورد.
بیاییم باورهایمان را بیازماییم
بیاییم کشتزار زندگیمان را پر از بارقههای امید کنیم
بیاییم در خلوت خویش بیندیشیم که چقدر پنهانی این دل امیدوار را ناامید میکنیم
بیاییم از کوبیدن پنهانی سرمان به دیوار حسرت دست برداریم
اندکی درنگ لازم است تا حول سوالات خودمان مراقبه کنیم …این عمرِ اشرف مخلوقات، ارزش آن را دارد تا باورهایمان را یکبار باور کنیم و خداوند بلندمرتبه و عادل را در راس امورمان قرار دهیم…
دوستان عزیز اینها دلنوشته هایی است هرچند اندک از توصیف آنچه که رخ داده بود. امید آن را دارم خداوند را باور کنیم و هرگز برای امورمان، انگشت اتهام سمت او دراز نکنیم چرا که او عادل است و ارحم الراحمین و از هر کسی به ما نزدیکتر و عشق او به بنده اش از هر کسی دیگر سوزان تر
به امید اینکه موحد و محو در خدا شویم
«هانا»
با سلام خدمت دوست عزیزم
خواندن کامنت شما برای من بسیار
لذت بخش بود. وهمچنین موثر.
سلام نرگس عزیزم
ممنونم از نظر لطف شما
امیدوارم همگی تعمق کنیم و روزی به خویشتنِ خویش بازگردیم.
ممنونم که پاسخ مرا مطالعه فرمودید
پیروز و در پناه خدا باشید دوست خوبم
درود بر شما
با خواندن متن شما بسیار لذت بردم
واز پدر اسمانی مان یعنی همون خدا پروردگار الله و هر اسمی ک ب زبان ما جاری میشود ارزوی سعادت و ثروت سلامتی برای شما و همه عزیزان دارم
سلام و درود بر شما دوست خوبم
ممنون که فرصتی برای مطالعهی پاسخ اینجانب گذاشتید
دیدگاه اولی بود که گذاشته بودم تصور نمی کردم پیامی از شما دوستان خوبم دریافت کنم. بسیار برایم مسرتبخش بود.
امیدوارم رسالتمان را بشناسیم و تنها مردهای زندهنما نباشیم که برای بازگشت دوباره به زندگی خویش، سالهای بیهوده با خود کلنجار رویم.
پیروز باشید دوست خوب
هانای عزیز، پیامت رو درحالیکه اشک میریختم خوندم. چون من هم زمانی به عدالت خداوند شک کرده بودم. و بعد دنبال نشونه بودم تا بهتر بشناسمش تا اینکه خداوند هدایتم کرد. و هرروز ازش سپاسگزاری میکنم. امیدوارم در همه مراحل زندگی با باورهای جدید و قوی که داری موفق تر شوی. و بتونی شاگردان عالی تربیت کنی و شما هم یک الگو عالی برای ما و آنها باشی.
شهلای عزیزم بسیار ممنونم
من هم با پاسخی که به پاسخ اینجانب دادید اشک شوق ریختم . دعای ناب و خالص شما به بهترین وجه ممکن در قلبم خانه ساخت و مرا امیدوار کرد.
من هم برای شما چنین دعا می کنم:
امیدوارم بیش از پیش، فضایی برای حضور خداوند در زندگیتان فراهم شود و خداوند مدیر زندگی شما باشد.
پیروز و سربلند باشی دوست مهربانم
خانم ایرانی
سلام و عرض ادب
نوشته هاتون بسیار زیبا و مثل یک کتاب زیبا اثربخش بود . ممنونم از خدای خوبم و استاد عزیزمان و شما و همه انسانها و مخلوقات عالی و ارزشمندش .
ای نسخه اسرار الهی که تویی
ای آیینه جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
سلام و احترام خدمت شما خانم عاصی نازنین
بسیار سپاسگزارم از اینکه پاسخ مرا مطالعه فرمودید
بسیار خرسندم که امروز با اولین دیدگاهم با شما دوستان نازنین آشنا شدم.
و خدا
آسمانی بی ابر
چشمکی رنگ امید
و تراویدن مهتاب و نسیم
گل آلاله و مینا و سلام
و صدای دل زیبای تو در وقت سحر
وه چه
” آری ”
زیباست…
سلام خیلی زیبا نوشتین اونجا متنتون که گفته بودید من سید حسین عباس منش هستم نمیدونم قلبم لرزید به پهنای صورت اشکم جاری شد عالی نوشتین به نظرمن شما باید تو این مسابقه نفر اول باشین الهی هر آرزویی تو زندگیتون درلرین بهش برسین ممونم
سلام دوست عزیز
تجربهی من از این دو سال زندگی با فرزندم را نوشتم. شاید اگر میخواستم دقیق بنویسم کتابها میشد. ممنونم از دیدگاه بسیار مثبت شما نسبت به پاسخ اینجانب.
هم اکنون که این پاسخ را مینویسم به خاطر موضوعی تحت فشار روانی بودم و داشتم تلاش میکردم که خودم را با قوانین آرام کنم ایمیلم را که چک کردم دیدم پاسخی برای من ارسال شده است و وقتی دیدگاه شما دوست عزیز را مطالعه کردم بسیار آرامش پیدا کردم.
شما دستان خداوند در زمین بودید تا با نوشتن پیام و آرزویی که حس بسیار عمیقی به من منتقل کرد اندکی آرامش بر من حاکم شود.
از خداوند آرامش توام با یقین برایتان خواستارم
سلام ببخشید غلط املایی داشتم از شوق زیاد متنتون بود بازهم سپاسگزارم
بنده از شما سپاسگزارم دوست عزیز. به امید موفقیت های همه شما دوستان مهربان
خب دوستان حالا راههای ایجاد وتثبیت این باورها در مورد خداوند:
بارها وبارها بشین وبهش فکر کن که توی مراحل مختلف زندگیت کجاها آبروتو خریده؟کجاها جونتو از مرگ نجات داده؟کجاها از شر بلا حفظت کرده ؟وکجای زندگیت از ته قلب یه آرزو کردی واونم برآورده کرده؟
اگه بهشون فکر کنی میبینی که بی نهایته!
خاصیت ما آدما اینه که اگر تکرار وتکرار نکنیم لطف هایی رو که خدا به ما داشته رو فراموش میکنیم ودر روزمرگی غرق میشیم و به قول استاد غره میشیم به اطلاعاتمون(ذهنمون).
من الهام هایی که بهم از طرف خداوند میشه رو توی دفترم یادداشت میکنم؛سوال هایی که میکنم وبعد پاسخ میگیرم رو مینویسم،دوستان آیه قسم به قلم وانچه که نوشته میشود را یادتون باشه؛نوشتن خیلی خیلی بهتون کمک میکنه.
همین باورهایی را که گفتم میتوانید به صورت عبارات تاکیدی استفاده کنید،خدایش من هر وقت تکرارشون میکنم به آرامش بی نظیری میرسم (چه به صورت نوشتاری وچه قدرت کلامی)
خلاصه هر جوری باهاش راحتی همون طوری باهاش حال کن هیچ محدودیتی در کار نیست؛یه تایم هایی رو اختصاص بده به اون(خدا)؛اگه دوست داشتی لباس نو بپوش واسش ،آرایش کن بستگی داره به خودت، توی هر وضعیتی که راحتی نیازی نیست به خودت سخت بگیری اون از رگ بهت نزدیکتره،توی تاریکی توی حالت دراز کشیده،توی خواب توی همه جا باهاته؛باورش داری که باهاته حتی حین انجام گناه باهاته،اگه یه کم بیشتر توجه کنی میبینی که عاشقانه می گه نکن عزیزم،راه بهتری هست،تولایق بهترین هایی،توارزشت بالاتر از این حرف هاست،تواشرف مخلوقاتی .
همه ی زندگی ما برمیگرده به رابطه ای که با خداوند داریم،به قدرتی که فقط به اون میدیم.
دوستان یه باور فوق العاده ی دیگه ای که در کامنت قبلی فراموش کردم بگم البته از استاد عزیزمون یاد گرفتم:
توکل به خداوند:اعتماد بی نهایت به قدرت الله،به هوشش،به تواناییهایش به تمام ویژگی های خوبش.
امیدوارم که برای دوستان عزیزم مفید باشه.
از استاد بی نظیرم برای ایجاد این فرصت های ناب صمیمانه سپاس گذارم.
خدا خیرتون بده خانم غریب زاده
واقعا کامنتتون سخت روم تاثیر گذاشت
لذت بردم که با خدای خودت ایقد رفیقی
زنده باد
سپاس گذارم دوست گرامی از وقتی که برای مطالعه گذاشتید.خداروشکر که کامنتم تاثیر گذار بود.
در فصل بارش سنگ، همچون آیینه بمان
بر جان دشت تشنه، بنویس از عطر بهاران
در انتطار فردا، شب را سحر کن
با کوله باری از نور، از شب گذر کن
سرمستو عاشقانه، در خود نظر کن
بشکن در قفس را از تن رها شو
درمان درد دردمند آن را دوا شو
از خود دمی برون آآآ، محو خدا شو
خورشیدی، در جان تو پنهان است
دریا از یاد تو پریشان است
عاشق شو…. زیرا عاشق انسان است.
دنیا در چشم عاشق نفسی است
بی عشق، عالم قفسی است
آزاد از بند و دام قفس شو
با عشق هم نفس شو….
موفق باشید . خیلی خوب بود .
متشکرم
بنام الله یکتا ،خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
باسلام خدمت دوستان ، من چندتا از باورهای خودم را براتون می گم که خیلی بکارم اومده من را به خواسته هام رسونده،یکی از باورهام اینه اگه بخاطر خدا یک کار بدی را انجام ندیم مثلا یک میوه ای را که اجازه نداریم بخوریم جلوی نفس خودمان رابگیریم و نخوریم خدا چند برابر آن رابه ما می رساند از کجا چطور من نمی دانم فقط ایمان دارم دیده ام که می رساند باور دارم که بخاطر همان یک کار کوچک لذت منجات با خودش را چند برابر به ما می چشاند حکمتی را به زبان ما جاری می سازد آگاهی و دانشی را به اندازه کار بدی که انجام نداده ایم بالا می بردتوفیق عبادت واطاعتی را به ما میدهد که لذتش چند برابر لذت آن میوهای است که نخورده ایم باور دارم که الله یکتا بسیار بخشنده و مهربان است کافی است یک بار از ته دلت ازش بطلبی تا ناممکن ها را برایت ممکن کند باورم این است هر زمان طلب خیری از خدا برای دیگران بکنیم چند برابر آن را به خودمان برمیگرداند باور دارم هر زمان چیزی را درخواست کردیم بهش نرسیدیم رضایت خودمان را به خدا اعلام کنیم بگوییم من راضی هستم به رضای تو خواسته های ما را به بهترین شکل در زمان مناسب اجابت می کند،هوش هواس ها جمع باشه اگه دوست داری با عشق با آرامش به خواسته هات برسی… باور من در مورد یک قدرت برتر یک حس برتر که به تمام زمین و زمان اشراف دارد این است که هر زمان در همه جا حضور دارد و از همه چیزو همه کس به من نزدیکتر است باور من این است که ما همگی فرزندان او هستیم که ما را بحال خود گذاشته وبه ما حق انتخاب هر بازی را داده واز دور مواظب ما هست هر زمان که اتفاق کوچکی برای ما رخ می دهد همان لحظه در پیش ما حاظر است همان ندایی که با صدای خیلی آرام و آهسته در گوش دل ما زمزمه می کند نترس ونگران نباش من هستم هواتو دارم بفکرتم خودم مواظبتم هواسم بهت است مهم نیست اتفاق خاصی نیافتاده این هم میگذرد مثل خیلی از اتفاقاتی که قبلا افتاده…این همان ندایی است که تمام وجودمان را آرام
می کند همان خداست . باورم این است که هر زمان صدایش کنیم به بهترین وزیباترین شکل ممکن جوابمان را می دهد خواسته هایمان را برآورده می سازد در اکثر موارد اگر جوابی نمی شنویم برای اینه که راهش را بلد نیستیم تنها امیدمان به او نیست اگر تنها خدا مد نظرمان باشد همان لحظه جوابمان را می دهد همان حس آرامشی که به ما دست می دهد جواب اوست بعد آنچه درخواست کرده ایم را به زندگی ما وارد می کند خواستن من اینطور بوده مثل کسی که همه جوابش کرده باشند از
همه جا بریده باشد خودش هم عاجز و ناتوان از انجام آن کار و نه روی گفتن آن به کسی جز خدا تنها ی تنها امیدم به خدا بوده در آن لحظه تمام اعضای بدنت حرکاتت با حس درونیت هماهنگ عمل می کند مثل یک شخص نیازمند از همه اعضای بدنت کمک می گیری تمام حست را جمع می کنی یک کلمه به زبان می آوری
من از انجام این کار عاجزو ناتوانم تنها امیدم تویی از تو درخواست می کنم ای خدای تبارک و تعالی این نیاز مرا برآوده کن از آن لحظه به بعد انگار تمام دنیا با تو موافق می شوند همه گوش به فرمان تو با گام بر می دارند هر کجا بروی در مورد خواسته ات بخواهی کاری
انجام بدهی همه خود را با تو هماهنگ می کنندتمام کارهایت انجام می شود راه می افتد حتی کسانی هم که با تو موافق نیستند کاری می کنند که بنفع تو تمام بشود،باورم به خدا این است اگر به اندازه سر سوزن کاری بخاطر خدا فقط وفقط مد نظرت خدا باشد مثلا جمع کردن پا زمانی که جایی نشسته ای از شرم و حیا که خدا می بیند جمع کنی تو را به بهشت برین خود می برد نه بهشت آخرت ها تو این دنیا جایت را بهشت می کند
تمام وکمال مواظبت می شودتو را از خواصان درگاهش می کندتو را به تمام آرزوهایت به همه اهدافت می رساندآنوقت کافیست فقط لب به سخن بگشایی و درخواست کنی اثلا خودت می شوی نماینده خدا روی زمین اگر بتوانی حس حضور خدا را در وجود خودت بگنجانی به این درک برسی که خدا می بیند همه چیز به نفع تو می چرخدهمه اتفاقات به ظاهر بد هم به نفع تو تمام می شود حتی اگر کسی بزند زیر گوشت بعد می فهمی که آن هم از طرف خدا بوده به فرمان خدا بوده ویا کسی معطلت بکند شخصی جلوی کارت را بگیردهمه آنها گوش به فرمان خدا این کارها را می کنند اثلا همین که به زبان دل میگویی خدایا تنها امیدم تویی تنها کسم تویی از همان دم همه موجوداتش به نفع تو کار می کننددیگه نگران هیچ چیز نباش من در حضورخدا قول می دهم در دل بدتری اتفاقات خیری برای تو نهفته است گوشت را باز کن چشمت را باز کن دنبال خیر باش تا ببینی تا بشنوی ما در اکثر مواقع چشممان کور است گوشمان کر است از بس غرق در نشدن هاو افکار منفی وشیطانی می شویم آنچیزی که برای ماست به نفع ماست را نمی بینیم ویک باور دیگر خدا در دل تک تک ما بنده هاست اینکه من می گویم کسی جلوی کار مارا می گیرد اثلا معنی ندارد بدون دلیل کسی برای ما کاری بکند
سر هیچ و پوچ بدون دلیل و بهانه با ما درگیر بشوداین گوش به فرمان خداست خدا داره به اون دستور می دهد خدا به دل اون انداخته که با ما اون کار را بکند چون ما ازش درخواست کردیم تا جلوی ضرر ما رابگیرد تا جلوی اتفاقی که سر راه ماست را سد کند دیگه نمی دونم چطور بگم فقط می دانم که خدا هر لحظه با ماست همه خیرو خوبی ها از طرف خداست و اینها را زمانی ما درک می کنیم که دل بسپاریم به او همانطور که از ما خواسته رفتار کنیم حرف بزنیم مواظب ذره ذره رفتارو گفتارمان باشیم تا گوش و چشممان باز شود انوقت رابطه ارباب و نوکری جواب می دهد آنوقت میتوانی از اربابت بدون وقت قبلی بدون واسطه هر لحظه که نیاز داشتی درخواست کنی صدایش بزنی که ارباب من نوکری ات را کرده ام من وظیفه ام را انجام داده ام این درخواست من از عهده من خارج است تنها از قدرت تو برمی آید وظیفه تو است اثلا نیازی به گفتن نیست خودش می بیند خودش حضور داردهمین که در دلت نیاز به حل مسئله ای داشتی خودش برایت حلش می کند رابطه ات آنوقت می شود رابطه عاشق و معشوق محال است عاشق از دل معشوقش خبر نداشته باشد قبل از اینکه معشوق زبان به نیاز بگشاید نیازش رابرطرف می کند.پس هر زمان توانستی از ته دلت از درونت ادب رفتار و گفتار را در مقابل اربابت رعایت کنی هر زمان به این نقطه رسیدی که حس کنی که خدا می بیند خوفی از سر حجب وحیا در دلت نشست من با تما م وجود در حضور خودش قسم یاد می کنم به تمام خواسته های دلت دست یابی تمام آن خواسته هایی که دلت مدام پیش آنهاست دوست داری و می خواهی داشته باشی به این درک و فهم نمی رسیم مگراین که شکر گزار داشته هایمان باشیم دیدمان به داشته هایمان باشد آنهارا ببینیم تحسین کنیم ببینیم شکر گزار باشیم و شکر گزار ،موفق و پیروز باشید
عالی بود.من جواب سوالی را چند وقت بود دنبالش بودم. گرفتم موفق باشی
بسیار عالی داداش گلم
برات از پدر اسمانی مان طلب خیر و برکت میکنم
باور خوب و صحیح ایجاد کردید .
سپاسگزارم .
سلام
بسیار زیبا و عالی بود.
سلام به همه دوستان عزیز
برای یافتن بهترین باور درخصوص خداوند بابستی به کتاب خدا مراجعه کنیم در قران برای خدا سه نقش قائل شده نقش خالقیت ومالکیت وربوبیت
از ابتدای خلقت و درتمام دوران همه الله رو بعنوان مالک وخالق جهان قبول داشتند در قران نیز خداوند میفرماید که اگر از مشرکین بپرسید که چه کسی خالق جهان است حتما خواهند گفت الله مشرکین زمان پیامبر معتقد بودند که الله خالق جهان بوده واداره آنرا به فرشتگان که دختران خدا هستند محول کرده وما چون به آنها دسترسی نداریم بتها را شفیعان خود نزد الله قرار دادهایم تفکری که الان هم درقرن21ادامه دارد منتهی دیگر بتهای چوبی وسنگی جای خود را به انسانها داده اند وآدمیان هنوز هم بین خود وخدای خود واسطه قرار میدهنددر حالیکه در نهج البلاغه درنامه ای که علی ع به امام حسن ع مینویسد تاکید میکند که فرزندم درهنگام دعا بین خود وخدا واسطه ای قرار مدهآنچه که مورد اختلاف درخصوص نحوه باورخداوند هست نقش ربوبیت خداوند هست که قبول داشته باشیم خداوند رب جهان است بعنی گرداننده جهان است وبدون اذن او برگی از درخت نمی افته
منتهی مشکل از جایی آغاز میشه که ما معادل فارسی مناسب برای ترجمه لغات عربی نداریم مثلا اذن رااجازه معنی میکنند واین غلطه
بله خداوند جهان رواداره میکنه طبق قوانین خاص ولا یتغیرکه درقران از اون به سنت الهی یاد میکنه ومیفرماید که سنتهای الهی تغییر ناپذیرنددرکتاب رویا هایی که رویا نیستند استاد عباس منش گفتند که نگاه سیستمی به خداوند داشته باشیم سیستمی که هبچ گونه احساسی ندارد دچار ناراحتی نمیشه اگر مااز قوانین تخطی کنیم ناراحت نمیشه عصبانی نمیشه وبر عکس درصورت رعایت قوانین هم خوشحال نمیشه هیجان زده نمیشهمن این باور رو در مورد خداوند دارم که خدا خالق ومالک جهان هستی است وبرای اداره جهان قوانینی دارد که حتی بخاطر ابراهیم ع که شاگرد اول مدرسه توحیده وهمواره خدا به محمد ص سفارش میکنه که پیرو مکتب ابراهیم باش هم سنت خود راتغییر نمیدهدوقتی که ابراهیم ع از خداوند میخواهد که تمامی پیامبران از ذریه او باشد خداوند در جواب میفرماید که عهد ما به نا اهلان نخواهد رسید یعنی اینکه پیامبر شدن شایستگی میخواهد که اگرکسی از ذریه ت باشد وشایستگی نداشته باشد پیامبر نخواهد شد یعنی حتی بخاطر ابراهیم هم که بنده محبوب خداست سنت الهی تغییر نمیکند همین طور درخصوص نوح پیامبر که خدا شفاعت اورا درخصوص فرزندش نپذیرفت وهمچنین درخصوص لوط پیامبر که شفاعت او را درخصوص همسرش نپذیرفت یعنی خداوند اصلا دچار احساسات نشد که این ابراهیم بنده مقرب من هستش کلی عبادت کرده بخاطر من خواستند در آتش بسوزاننش وحتی حاضر شده تنها فرزندش را ذبح کند حالا من بادرخواست او موافقت کنم اصلا چنین نبوده البته این خدانبوده که مخالفت میکرده بلکه این سیستم یا مشیت یا سنت الهی بوده که درخواست ابراهیم نبی منطبق نبوده وناچار رد شدهحال که ما درجهانی زندگی میکنیم که قوانین ثابتی داره جهانی که صاحب داره ومالک داره وهمه مردم دربرابر قانون یکسانند احساس آرامش وامنیت خواهیم کرد واز زندگی کردن در این جهان لذت خواهیم برد وتنها کاری که باید انجام دهیم اینه که قوانین حاکم برجهان رو یاد بگیریم قانون آفرینش رو یاد بگیریم وقتی که قانون رو یاد گرفتیم وطبق قانون رفتار کردیم وخودمان زندگی خود رارقم زدیم آنگاه لذت رندگی آزاد رو خواهیم چشیدوفتی این باور رو در مورد خدا داریم که خدا طبق مشیت وقانون عمل میکنه وبه هیچ وجه تاکید میکنم به هیچ وجه قانون وسنت الهی تغییر نمیکنه وما خودمان باید تغییر کنیم بقول استاد این ما هستیم که باید مدار خودمون رو عوض کنیم چه اتفاقی می افته ؟
دراینحالت دست از نالیدن ودعاهایی که از روی ناامیدی میکنیم برمیداریم دست میکشیم از غر زدن که چرا خدا برای فلانی خواست کار اون یکی رو درست کرد وامثالهم
قصد من رد دعا به درگاه خدا نیست درحدیثی از امام جعفر صادق روایت شده که فرمودند هنگامی که دعا میکنی طوری دعا کن که انگار خواسته ات پشت در است
این دعابا دعاهایی که رایج شده ومردم اصلا امیدی به استجابت دعای خود ندارند واصلا خودشان از خدا چیزی درخواست نمیکنند بلکه امام ها وپیامبر را واسطه قرار میدهند بسیار تفاوت دارد
وقتی که باور کنی خدا طبق مشیت که همان قوانین است عمل میکند واگر گام در راه یادگیری قوانین بگذاری باز هم خدا طبق مشیتش راه را برای تو باز میکند
مشیت خدا چنین است که هر چه را باور کنی وبخواهی راه تو را برای بدست آوردن آن هموار میکنداینکه خداوند طبق مشیت خود جهان را اداره میکند معنییش این نیست که خداوند هر جور که دلش خواست جهان را اداره میکنه وبقول استاد عباس منش تاس نمیندازه ودر مقابل یکی رأفت نشون بده ودر مقابل کس دیگه ای با همون رفتار شدت عمل نشون بده نه اصلا اینطور نیست مشیت خدا همون قوانین ثابت هست وقتی در قران میخوانیم که به اذن خدا روزی میدهیم ویا اذن را در جاهای دیگه قران میخونیم ومتاسفانه اجازه معنی شده در ترجمه های قرانی درحالیکه معنی درست اذن اینه که اگر در چارچوب قانون باشه ما اجازه میدهیم که فلان اتفاق بیفتد
تمام مشکلات در ترجمه های تحت الفظی قران است که در یکی از فایل های رایگان. استاد هم به آن اشاره شدههر گاه درقران صحبت از پرستش خدا ومالکیت جهان است اسم مفرد به کار رفته ودرمقابل هرگاه خداوند از سازوکار جهان واداره جهان وانسان صحبت شده ار کلمه ما استفاده شده
علت چیست؟
منظور از ما همان نگاه سیستمی به قران است همان سیستمی که جهان را اداره میکند همان سیستمی که احساس نداره ودچار خشم وهیجان و……نمیشه
درچنین جهانی عدل برقراره وشما خیالت راحته که اگر درچهارچوب قانون عمل کنی از هر بعدی به پیشرفت میرسی
وآرامشی وصف ناشدنی خواهی داشتاین باوربه خدا باعث میشه که هیچگاه عدل خداوند برای ما سوال نشود وایمان قلبی به عدل خداوند داشته باشیم زیرا همین باور کافیست تا ما شروع به تغییر کنیم وبا آموزش ویادگیری قوانین حاکم بر جهان هستی پاسخ تمام سوالات خود را بیابیم
من شخصا از مطالعه کتاب رویاهایی که رویا نیستند بسیار لذت بردم وتوصیه اکید میکنم که این کتاب را تهیه کنید وبارها مطالعه کنید
عالییییییییییی
با سلام
ماشاءالله به شما
مشخصه شما از شاگرد ممتاز های استاد
میشوید
واقعا عالی و فوق العاده ممنون از شما سپاس گذار م و برایتان بهترین ها را خواستارم
بله این کتاب عالیه . مرسی از نظر ارزشمندتون
با سلام خدمت همه اعضای محترم این سایت فوقالعاده و همینطور استاد عباسمنش عزیز که دستی از طرف خداوند نه تنها برای من بلکه برای هزاران نفر دیگه بودن و هستن. تا قبل از آشنایی با این سایت، همیشه فکر میکردم که خداوند نیروی برتری در خارج از وجود ماست که میشه تجربههای خوب و بد زندگیمون رو بهش نسبت داد. فکر میکردم میتونم باهاش قهر کنم و پیشش شکایت کنم چون گریه و زاری افراد رو میشنوه. همیشه منتظر عذابش بودم و تصورم این بود که خداوند لطف و رحمتش رو به صورت اتفاقی، ناعادلانه و بدون هیچ قانونی شامل حال تعداد محدودی از افراد جهان میکنه.
اما با مطالعه کتابهای استاد و گوش دادن به فایلهای ایشون، متوجه شدم که خداوند در درون ماست. ما و خدا یکی هستیم و در دنیایی قرار داریم که بر اساس سنتها و قوانین ثابتی وضع شده. هر آنچه اراده کنیم رو میتونیم به دست بیاریم، بدون اینکه فکر کنیم که ممکنه خداوند اون رو به صلاح ما ندونه. نگاه سیستمی به خداوند باعث میشه متوجه بشیم که خداوند به احساسات و ناله و زاری ما پاسخ نمیده و فقط و فقط افراد و موقعیتهایی متناسب با باورهامون رو در مقابلمون قرار میده. باید بدونیم که تمامی اتفاقات خوب و بد زندگیمون رو خودمون با باورهامون رقم میزنیم و طبق فرکانسهایی که میفرستیم، بهشت یا جهنم رو در همین وجود خودمون تجربه میکنیم. شیطان هم در وجود ماست و از ما جدا نیست. تا زمانی که در احساس بد باقی میمونیم، شرایطی رو به سمت خودمون جذب میکنیم که مطلوب ما نیستند. اما اگر ماندن در احساس خوب رو انتخاب کنیم، خدای وجود ما، ما رو به سمت بهترینها هدایت میکنه. آرامش ویژگی مومنان واقعیست و یاس و ناامیدی و احساس گناه فقط نجوای شیطانه. چقدر زیباست که خدا رو هر روز و هر لحظه در وجود خودمون حس کنیم و بدونیم که تمام صفات خداوند از جمله غنی، عزیز، رحمان و رحیم رو در وجود خودمون داریم. فقط کافیه بهشون توجه کنیم و از حالت بالقوه به صورت بالفعل درشون بیاریم.