باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 87 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-04 05:37:052024-06-27 06:22:56باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت دوستان هم فرکانسی و استاد نازنینم
در مورد جواب سوال دوستان مواردی خیلی خوبی رو گفتن که باعث ارامشم شد
اون باوری که تا الان باعث شده من نسبت به خداوند ارامش داشته باشم اینه که خداوند فردی مهربان و قدرتمند است و تمامی ویژگی های خوبی رو که به عنوان اسامی خودش داره رو داراست و داشتن همین صفات خوب مانند رزاق بودن و راستگو بودن و یگانه بودن و غیره کلی خیال ما رو بابت خودش راحت کرده
ینی تو دنیا هر چی خوبی هست خدا اونو داره
و خداوند تنها خدای استاد عباسمنش منش نیست
خداوند خدای مایی که میخوایم مثل ایشون باشیم هم هست
و خودش بهمون کمک میکنه مثل استاد عباس منش بنده شکر گزاری باشیم
در واقع خداوند عند ثروت دادن
عند چشم پوشی
عند رزاق بودن
عند بخشندگی
عند عزت دادن
می باشد
خدا رو شاکرم که در این مسیر قرار گرفتم
و در آخر میخوام بگم که استاد
میشود با تو دل به دریا زد
ایول?????
باسلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی و عباس منش گرامی.
اول اینکه چه سوال قشنگی پرسیدید و تشکر میکنم از این بابت.
منو واقعا به فکر وا داشته و جواب این سوال رو بدم تا خودمو یک محک بزنم بعد از این چند سالی که واقعا نتیجه گرفتم از مباحث شما.
ما باید اولا باور کنیم که خداوند بی نهایت قدرتمنده بی نهایت. درک همین باور و در بنیاد وجود ما قرار بگیره خیلی ارزشمند و خیلی کمک کننده خواهد بود.
باور اینکه خداوند همه چیز می شود همه کس را
باور اینکه خداوند در درون من است و جزئی از من است.
باور اینکه خداوند همیشه با من بوده است و خواهد بود و همیشه راه درست را به من الهام می کند.
باور اینکه جهان اقیانوس انرژی است و خداوند انرژی است و همه چیز از جنس خداوند است.
باور اینکه همه چیز توسط خداوند در زمان درستش به من خواهد رسید ، وقتی این باور ساخته شود همیشه دیگه در آرامش خواهیم بود. نگرانی های ما از بین خواهد رفت.
باور اینکه خداوند هیچ موقعه دست منو رها نخواهد کرد.
باور اینکه معنوی ترین و خیر خواه ترین کار جهان ثروتمند شدن است.
باور اینکه ثروت و خوشبختی هدیه های از طرف خداوند به من است.
باور اینکه هرچقدر ثروتمند تر باشم به خداوند نزدیک تر خواهیم بود.
چون وقتی به خدا ایمان داشته باشیم حرکت می کنیم و کسب و کار و پول میسازیم و نگران مشکلات نیستم و باور داریم که خداوند راه درست را زمان چالشها به من نشان خواهد داد. دیگه ترسی نداریم و با تمام وجود حرکت می کنیم.
باور اینکه که خداوند رزاقه و رزق و روزی من به بهترین شکل خواهد رسید.
باور اینکه خداوند وهاب ه. یعنی بیشتر از نیازم خواهد بخشید.
باور اینکه که خداوند عاشق منه و از صبح به دنبال برآورده کردن خواسته های منه.
باور اینکه خداوند برای من مشتری و خریدار و فروشنده و جنس و همه چیز خواهد شد.
باور اینکه خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما ثروتمند و خوشبخت باشیم.
باور اینکه خداوند مقدر کرده است که من ثروتمند و خوشبخت باشم.
باور اینکه خداوند در هر لحظه و ثانیه راه درست را به من نشان خواهد داد.
باور اینکه تنها کسی که می تونه دست منو بگیره فقط خداوند است و خداوند از بی نهایت دستی که داره هر روز به من ثروت و خوشبختی می رسونه.
که خودم عاشق این باور بالا هستم و چقدر دلم رو قرص و محکم می کنه و بی نیازم کرده از دیگران. دوستان من انسانی بودم که همش به دیگران قدرت می دادم و همش دنبال دیگران بودم و از وقتی این باور را ساختم قضیه برعکس شده و الان دیگران دنبال من هستند.
باور اینکه من هرچقدر به خواسته هایم برسم و با رسیدن به خواسته هام جهان رو گسترش بدم خداوند بیشتر به من نزدیک تر خواهد شد و خداوند در حال گسترش جهان است و با من موافق است و به فرشته هاش میگه این بندم قدرت منو باور کرده و از من درخواست های بزرگ داره و حرکت کرده و جهان را گسترش داد .
باور اینکه خداوند غنیه ، عظیمه، کریمه ، غفور و رحیمه.
خداوند مهربان تر از مادرمه و عاشق منه
باور اینکه منو دوست داره و عاشق من بوده و هست و چقدر که دوستش دارم و همیشه به دنبال منه.
خیلی مهربونه فراموشش کردم اما اون منو فراموش نکرد
شکرش رو به نکردم صبح تا شب کفران.کردم اما بازم اون دنبال من بود به من الهام می کرد راه درست رو.
عباس منش رو برای هدایتم فرستاد راه رو نشونم داد اون از قبل بود و من نبودم . مگر در خدایی خدا چه یافت نمی شود که ما به دنبال دیگران بودیم . چقدر تو ذهنم به دیگران قدرت و نیرو دادم و همو رو بزرگ کردم جز خودش رو اما اون بازم منو دوست داشت ای به فدای تو ای مهربان تر از مادرم .
آخ که چه احساس خوبیه احساس با خدا بودن .
این باور هایه که من از آقای عباس منش یاد گرفتم و با تمام پوست و گوشت و استخونم قبولشون دارم و بهم نتیجه داده و بهت نتیجه می ده و این مسیر ادامه داره و دوستان هرچقدر قدرت خداوند را باور کنیم و عمل و حرکت کنیم نتیجه خواهیم گرفت.
تشکر می کنم که وقت گذاشتین و خوندید .
حال و احساس خاصی داشتم تو نوشتن این جملات و هوای دلم بارانی شد و چه احساس قشنگی بود.
تشکر می کنم از آقای عباس منش که دستی شد از بی نهایت دستان خداوند برای کمک به من.
می خوام بهت بگم که بی نظیری ، تو ایران و جهان.
انسان ارزشمندی هستی خدا بهت خیر و برکت و سلامتی و ثروت و هر آرزویی که داری بده.
آرزو می کنم همه در سلامتی و ثروت باشند از جمله خانواده بی نظیر عباس منش.
خداروشکر
خدا حافظتون باشه.
با سلام خدمت اقای عباس منش عزیز و همچنین یکایک دوستان هدفمند و خودساخته خوبم، درود بر همه ی شما.
قبل از هرچیز جا داره مجددا از اقای عباس منش بخاطر فراهم کردن این زمینه که همگی بتونیم باهم فکر کنیم و حقیقت رو متوجه بشیم تشکر کنم. البته امیدوارم همگی مطالبی رو که ارائه میکنیم و یا نظرات سایرین رو مطالعه میکنیم، بدون تعصب و صرفا دنبال کشف حقیقت باشیم. از انجایی که خداوند مقدسترین، بزگترین، ارزشمندترین و مهمترین باور انسانها و بخصوص ما مسلمانهاست، بنظر من این بحث خیلی ارزشمند، پر اهمیت، مفصل و بزرگتر تر از اونی که بخواییم با چند سطر ظاهری با دانسته های کم و ناقصمون بهش جواب بدیم به همین دلیل شخصا با وجود اینکه وقت کافی نداشتم واقعا سعی کردم یک تحقیقی هرچند کوچک در این زمینه انجام بدم و بعد نظرمو ارئه کنم. و خداروصدهزار مرتبه شکر که نتایج خوبی کسب کردم و دوست داشتم که با شما دوستان عزیز هم به مشارکت بزارم امیدوارم که مورد استفاده همه قرار بگیره. فکر میکنم اول باید ببینیم کدام باورهای در اینمورد درست و کدام ها نادرست اند بعد درسترین و بهترین رو انتخاب کنیم.
من به دوتا نکته اشاره می کنم و درنهایت نتیجه گیری رو به خود دوستان واگذار می کنم.
نکته اول: عرضمو با یک داستان شروع می کنم:
دو تا بچه بودن توی شکم مادر… اولی میگه: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم، شاید با دهن چیزی بخوریم.
اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم.
اولی: ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟
دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی… و چقدر این مکالمات آشنا به نظر میان…
اجازه دهیم هر لحظه خداوند در حضور ما باشد حضورش را در خود احساس کنیم . احساس آرامش و هماهنگی گنیم . ان وقت خودش هر لحظه باورهای ما را می سازد و ما را هدایت می کند . وقتی سوالی می پرسیم آرام بگیریم تا جواب ها بیاید شاید جواب آن لحظه جلوی چشممان باشد یا در مسیر شنوایی امان یا حواسمان یا ذهنمان . پس کافی است دریافت کننده باشیم.
الان به من چی می گوید: تو قدرتمندی توانمندی چرا که قدرت نامحدود مرا در اختیار داری.
سلام و عرض ادب خدمت هم فرکانسی های عزیز و خانواده استاد عباس منش
من کمتر از ۱ ساله که وارد سایت شدم و با استاد و جهان هستی آشنا شدم قبلا خیلی راه ها رو رفتم با اینکه دختر هستم و توی جامعه ای که ما داریم الان نزدیک به ۱۲ سال بود که مستقل از خانواده و در شهری دیگه زندگی میکنم خانوادم و خودم از موقعیت مالی عالی به زیر صفر سیدیم افسردگی و… تا اینکه به طور اتفاقی یکی از فایلهای استاد زمانی که ایران بودن به دستم رسید که گفتن قانون باور و ترجمه قرآن که خدا گفته ما هر چه از پیش فرستادی را به تو دادیم حالم خوب نبود ولی گوش کردم حرفای استاد با اتفاقات و حقایق زندگیم خیلی نزدیک بود باعث شد کنکاوتر بشم فایلهای دیگه و بعد سایت و یهو دیدم داره یه اتفاقاتی میفته با جیب خالی به همون خدای بالاسر قسم میخورم که ۱۰۰۰ تومن هم نداشتم ولی توکل کردم به خودش و با دوستم که پیشنهاد داد سالن زیبایی بزنیم و گفت تو که هنرش رو داری همه قبولت دارن و… خلاصه اصلا باورتون نمیشه فقط کافیه به خودش تکیه کنی و ایمان بیاری میدونید مثل چی میمونه مثل اینه که فرض کن دنیا یه قلدر و یاقیه سر کوچه هست که زده سرت رو شکسته وقتی بچه بودی رو یادت بیار به بابات چقدر اطمینان داشتی که میگفتی الان میرم بابام رو میارم وقتی بابات میومد حس میکردی کوه پشتت هست تازه دلیر میشدی زبونت باز میشد و…. من از وقتی خدا رو به معنای واقعی شناختم این حس رو دارم شاید باورتون نشه الان ۹۹/۹/۹ هستش یه مشکل مالی بزرگ برام پیش اومده چکم برگه شده پول چک رو داشتم ولی ۴ روز قبل یه نفر از دوستام براش مشکل پیش اومد به ندای دلم گوش کردم سپردم بخدا گفتم میتونی سر چهار روز ۵۰ ملیون رو پس بدی گفت ۲ روزه ولی نداد نشد کارش من موندم و چک برگه شده ولی ساعت ۱۲ طهر یکی از دوستانی که چندد ماه ازش خبر نداشتم رو دیدم دم در همون بانک گفت چرا انقد پریشونی گفتم داستان چیه ولی گفتم بازم امیدم به خداست هرچی خیره پیش میاد ولی اینجاست که میگم خدا نمیذاره پشتت خالی باشه قشنگ پازل میچینه اگه بهش از ته قلب تکیه کنی و اعتماد .خلاصه این دوستمون گفت من واسه روز ۱۵ آذر چک دارم میتونی تا اون روز برگردونی گفتم پناه بر خدا اره چکم پاس شد الان که دارم برای شما این داستان رو مینویسم اشک داره همراه میشه با حرفام نگران بودم خدایا چیکار کنم سالن که بخاطر کرونا بسته شده درآمد نیست اون بنده خدا هم که پولش دادم کرونا گرفته و میگه شرمنده نمیتونه الان برگردونه پول رو گفتم به خودم بیام توی سایت یکم آروم بشم که این فایل اومد از طریق نشانه های من که قبلش گفتم خدایا از طریق استاد بگو چیکار کنم و این شد که چرا سناریو وحشتناک چرا به خدا اعتماد نداری باورتون نمیشه یه زمانی میتونی بگی خدا آرومت میکنه که کلمه و خدا مارابس رو با تک تک سلولات حس کنی من الان توی اون حالم ظرف ۴ ماه ماشین خریدم سالن زدم خونه مستقل اجاره کردم و.. هرچند با قسط و وام ولی همه چیز جور شد میدونم ۵ روز دیگه هم ۵۰ تومن جور میشه چون میدونم خدا خیلی مهربونه و من لایق بهترینهام چون خدا دوستم داره امیدوارم تونسته باشم یکم تاثیر بذارم روی حال الانتون و شما استاد جونم عاشقتونم امیدوارم دست به خاک بزنی طلا بشه چون از طریق شما تونستم منبع ارامشم رو پیدا کنم حق نگهدارتون برام دعا کنید .
خیلی عالی نوشتید لذت بردم از خوندن کامنت شما و مطمعنن بهترین اتفاق ها براتون اتفاق میفته البته که تا همین الانشم فوق العاده بودید از ایجاد کار برا خودتون(سالن زیبایی،)و خرید ماشین و اینکه تونستید اعتماد کنید به خدا و ذهنتون رو کنترل کردید تو اون شرایط به ظاهر سخت واقعا از ته دل تحسینتون میکنم و این اعتماد در لحظات به ظاهر سخت.اعتماد به چیزی که نمیبینیش ولی ایمان داری بهش که اون برات بهترین ها رو رقم میزنه به شرط کنترل ذهن و امیدوار بودن. بازم بیاید واز نتایج فوق العاده تون بنویسید تا باورای خودتون و ماهم بزرگتر بشه ..موفق و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید👑♥️🌹
سلام استاد
من یک آدم به شدت احساساتی بودم و پذیرفته بودم همینی که هست.
یکی از تله هایی که توش بودم هم این بود که متولدین فلان ماه احساساتی هستن.
پس نمیشه تغییرش داد.
ولی از زمانی که با شما اشنا شدم و این مسیر الهی رو دنبال کردم استاد تو زمینه احساسات زیر و رو شدم تا حدی که گاها میگن تو سنگدلی.
من سنگدل نشدم،من فقط احساساتمو مدیریت میکنم و کنترلشو گرفتم دست خودم و نمیزارم با شرایط تغییر کنه.
من همون آدمم که اگر یکی که چند سال پیش با من بوده،الان باهام برخورد کنه توی این زمینه شوکه بشه از این تغییر من.
بیشتر از همه خودم میدونم که چقدر تغییر کردم.البته که باز هم باید روش کار کنم.
از زمانی که اینجا یاد گرفتم غلبه احساس به آدم یعنی جهل و وقتی که گذشته رو مرور کردم و دیدم احساساتم فقط به ضررم کار کردن چون کنترلشون نمی کردم تصمیم به تغییر گرفتم و عوض شدم.
الان دیگه طالع بینی برام خیلی مسخره ست،اینکه متولدین این ماه و اون ماه چه خصوصیاتی دارن.
همه چیز دست خود منه.من خودمو محدود نمیکنم به چیزهایی که دیگران نوشتن و یک قالب محدود کننده ساختن برای ادم هایی که فکر نمیکنن و یا اماده تغییر نیستن.
تغییر این خصلت خیلی به عزت نفس من کمک کرد.
چون خیلیییی سخته که بتونی این کار و بکنی،ولی اگر انجامش دادی یعنی خیلی قوی شدی.
به تازگی من وارد یک کلاسی شدم،استاد اون کلاس توی برخورد با من و نحوه رفتار من گفت:شما ادم بی استرسی هستی.
من لبخند زدم و فقط آروم گفتم کنترلش میکنم.
این حرف و به من زد که خدای استرس بودم،ولی خودمو تغییر دادم در حدی که یک ادم غریبه این برداشت و کرد از من.
چون دید داوطلبانه دارم توی فعالیت کلاس شرکت میکنم و میخوام که من کار انجام بدم.
چه تغییرات قشنگی کردم.
اینو وقتی وارد یک جمع غریبه شدم فهمیدم.وقتی که وارد کلاس فعالیت دلخواهم شدم فهمیدم.این یعنی عزت نفسم رفته بالا.
این یعنی نتیجه گرفتن از اموزش های استاد.
این یعنی رشد های بامبو زیر خاک که به موقع خودشو نشون میده و تصاعدی میره بالا.
حالا در مورد موضوعی که مرتبط با دوست استاد بود باید بگم،من دارم کلاس میرم و شروع کردم به تخصصی شدن تو کار مورد علاقه م که همیشه از راه دور و گاهی تو خلوتم بهش نگاه میکردم و فکر میکردم عشق و کار مجزا هستن.
ولی با اموزش های استاد قدم برداشتم برای اموزش دیدن.توی کلاس به شدت استاد از پیشرفت و فعالیت من راضی هست و دائم تحسین میکنه و میگه رشد شما توی دو جلسه به اندازه دیگرانه که ۶ جلسه اومدن.
من از اونجایی که کمالگرایی هنوز تو وجودم ریشه داره اومدم از یکی از دوستانم که توی این حیطه فعالیت میکنه نظر پرسیدم و راهنمایی خواستم.ایشون اطلاعاتی به من داد که من خبر نداشتم و در واقع محدودیت هایی رو گفت که من قبلش فکر میکردم شدنیه،
در واقع اومد از نشدن ها حرف زد و یکم دلسرد شدم من.
یعنی مثال هایی زد که من با فکر کردن به اونها یک مسیر طولانی دیدم و شاید نا امید کننده.
در صورتیکه از استاد خودم کلی تعریف شنیدم و اشتیاق برای ادامه این راه.
گاهی بهتره که اطلاعات اضافی نداشته باشیم و تو مسیری حرکت کنیم که باعث اشتیاق و انگیزه بشه و بهتره از نشدن ها چیزی ندونیم.
جریان اون سوالیه که سر یک کلاسی استاد مطرح میکنه و میگه این مسئله اصلا قابل حل شدن نیست.
یکی از بچه ها که خواب بوده و این جمله رو نمیشنوه،میره و مسئله رو به ساده ترین شکل حل میکنه.
من الان که آگاه تر شدم،متوجه هستم و خیلی روم تاثیر منفی نگذاشت.ولی اگر قبل بود قطعا مسیر و نصفه نیمه رها میکردم.
الان با خودم گفتم من با تمرین هرروز بهتر میشم و قرار نیست توی اول راه مثل کسی که ۲۰ سال تجربه داره عمل کنم.
یعنی پذیرفتم که قانون تکامل باید رعایت بشه.
بهترین باور در مورد خدا این هست که خدا رو میتونی هر جوری که دلت میخواد بسازیش برای خودت.این اختیار و داری که هر جوری دوست داری بهش نگاه کنی و خدا به نوع نگاه تو جواب مثبت میده.💜
سلام عادله جان
الان ساعت ۲ بامداد
اخرین باری که کامنت گذاشتم یادم نمیاد
فایل نشانه امروزم بود
و خیلی عالی بود
مخصوصا کامنت شما که خوندم بیشتر حرفای استاد رو درک کردم اره منم ی ادم احساسیم
و بارها ضربه خوردم از احساسی بودنم و قبول کرده بودم احساسی بودنم رو
البته رو شاخه هایی که این احساسی بودن باعثش میشده کار میکردم
ولی رو ریشه که همین قبول و جز این راهی نیست که من احساسیم کار نکرده بودم.
سپاسگزارم دوست ارزشمندم
منطقی هست که آدم وقتی میخاد کاری را انجام بده ، بدترین پیش آمد ممکن را تصور و بررسی کنه و ببینه که طاقت رویارویی با آن حالت را داره یا نه.
ولی
بارها در قرآن گفته شده که هرکس بخدا توکل کند او برایش کافیست (کفایت کار او را میکند).
هرکس دعا کند ممکن است اجابت بشود (خود همان دعا) یا نشود ولی هرکس توکل کند حتما” حتما” کفایت میشود.
سلام
این باور و در خودم ایجاد کنم که خدا همون انرژیه خوبه همون قدرتیه که در من جاری میشه
این انرژی همیشه و همه جا در دسترسه فقط من باید این انرژی و انتخاب کنم
باید امید و انتخاب کنم باید انگیزه رو انتخاب کنم باید ایمان و انتخاب کنم باید حرکت به سمت علایق و اهداف و انتخاب کنم
شاید قبلا انقدر انرژی های دیگه در من جاری بوده که بهشون عادت کردم و انتخاب انرژی جدید و جاری کردنش تو وجودم کمیسخت باشه اما ارزشش و داره
شاید گاهی مثله آدمی باشم که بی اشتهاست و میلی به غذا نداره . باید حرکت کنم باید تمرین کنم باید در مورد فواید غذا بخونم باید بفهمم که این غذا میتونه چه قدرتی بهم بده و اشتهام و بیشتر و بیشتر کنم تا از انرژی غذایی بیشتر و بیشتر بهره مند بشم
درمورد خدا و انرژی های خدایی هم همینه . نباید به یک مقدار کم قانع بشم باید پر بشم ازش و بعد باز اشتهام و بیشتر کنم ظرفیت و گنجایش و بیشتر کنم و دوباره پر بشم از خدا و دوباره بزرگتر بشم و دوباره پر تر بشم تا جاییکه میشه
فکرمیکنم یکیاز آیه های قرآن هست یا حدیث قدسی که خدا میگه من همونجوری که باورم کنی تو زندگیت ظاهر میشم
ببینید قدرت باور چقدر بالاست که حتی روی خدایی که تو زندگی ما هست هم تاثیر میزاره دیگه چه برسه به بقیه آدما و موجودات
من میخوام باور کنم که خدا واقعا قدرتمند و واقعا ثروتمنده و و واقعا بی نیازه و واقعا مهربان و بخشنده است
خدایی که من و به عنوان خلیفه اش انتخاب کرده قطعا این قدرت ها رو به من هم انتقال میده اگه باور کنم
سلاااام، عاشقتونم️
️تمرین ستاره قطبی بهم ثابت کرده که خدایی دارم که بهم میگه: تو فقط باش! حالا هر جوری که دوست داری… بقیه ش با من!
صدها بار اینو بهم ثابت کرده….
وهزاران بار دیگه هم ثابت خواهد کرد!
کار اون، فقط ثابت کردن عشقش بوده، و کار من، کمتر و کمتر فراموش کردن عشقش!
حالا دیگه، بدجوری پشتم گرمه! تو حافظه ی نسیانی مه گرفته م، مدتهاست که یک اسم زیبا تکرار میشه و تکرار میشه!
ممنونم که منو مجبور کردین فراموشش نکنم!
عاشق تک تکتون هستم️
به نام الله یکتا
دیدن دوباره این فایل و خوندم کامنت بعضی از بچه ها منو بیشتر به فکر فرو برد که ی همزمانی پیش اومد
همسرم پیام داد که چرا احوالم رو نپرسیدی وقتی اومدی خونه دیدی من بی حالم
خیلی چیزای خوبی سعی کردم ازش درارم با پیام دادن به همسرم
خوب دیشب گفت احساس میکنم مریض میخوام بشم و ی قرص خورد و خوابید
امروز نتیجش این شد
گفتم به نظرت چرا بعضی وقت ها مریض میشم (نمیدونم کی آخرین بار مریض شدم)
میرم سرکارم و کار میکنم
برای اینکه مریضی رو باور ندارم
برای اینکه هدف های بالاتر انگیزه های بالاتر رو سراغ دارم
بعدش ایشون که خیلی دوستش دارم رابطم جوری شده فکر میکنم تازه باهم آشنا شدیم گفت این اصلا عشق نیست
بعد یاد اون فایل از استاد افتادم که در مورد عشق واقعی صحبت میکرد چطور وابسته نباشیم چطور خودمون رو دوست داشته باشیم طرف مقابل رو دوست داشته باشیم و دیدن این فایل
خیلیا عشق رو این میدونن که باید توی بیماری کنارش باشی براش دارو بیاری چیز گرم درست کنی یا هرچیزی بگی عزیزم چرا اینجوری شده وای وای وای من کنارتم من پرستارم
گفتم هروقت انگیزه و شور شوق تو باعث شد که اونقدر امیدوار و هدفمند باشی که در اوج کسالت پاشی کارهات رو انجام بدی اونوقته که عاشقی
هروقت تضاد اومد و باز امید و انگیزه داشتی اونوقته که عاشقی
عاشق خودت
عاشق زندگی
عاشق خداوند
هروقت تنها موندی و انگار همه کس رو داری
اون وقته که باوران نصبت به خداوند قوی تره
هروقت که از مسیر خارج شدی و گفتی خدایا من هیچی نمیخوام ولی دوست دارم حرفهای تورو بشنوم دوست دارم باز تو هدایتم کنی اون وقته که خدا میاد میگه
اذا سالک عبادی انی فانی قریب