این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:
- اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
- دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
- سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛
نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.
موضوع قسمت اول:
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه در این موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
به نام خداوند هدایتگر مهربان
قسمت دوم کامنت من
وقتی که استاد فرمودند تمرین خود را در سایت نوشته یا در دفترچه جداگانه انجام بدهید ابتدا برای اینکه نامی از اشخاص مدنظرم در سایت برده نشود تمرین را جداگانه انجام دادم ولی بعد با خودم گفتم بمنظور قدردانی و سپاسگزاری از استاد که وقت با ارزش خود را برای تهیه این فایل گذاشتهاند اسامی افراد را حذف و به جای آن نقطهچین بگذارم و تمرینم را در سایت قرار بدهم ولی با انجام این تمرین چه حس و حال عالی در وجودم ایجاد شد و مطمئناً در ادامه از اثرات فوقالعاده آن در زندگی بهرهمند خواهم شد
* برادرم
به موفقیتهای شغلی و مالی بسیار زیادی رسیده است
احساس من:
من احساس خوبی دارم و احساس غرور میکنم از اینکه برادرم به این جایگاه رسیده است و هرجا صحبت از او میشود به خودم افتخار میکنم و سرم را بالا میگیرم که چنین برادری دارم و در کل احساس خوبی دارم
چه خودباوری موفقیت ایشان میتواند در من ایجاد کند؟
اگر برادر من از خانواده من که شرایط اقتصادی و اجتماعی بالایی نداشت توانست به این موفقیت برسد،
اگر برادر من با همین باورهایی که من همیشه به خودم میگویم توسط پدر و مادرم به من القا شده توانسته به موفقیت مالی برسد
اگر برادر من در همین خانهای که من در آن بزرگ شدهام بزرگ شده است و مهاجرت کرده و موفق شده است
پس من هم میتوانم چون شرایط بزرگ شدن من و او یکسان بوده است
چه درسهایی میتوانم بگیرم از مسیری که وی برای رسیدن به موفقیت طی کرده است؟
برادر من با شرایط خانوادگی من توانست به این حد از موفقیت برسد
پس جای هیچگونه بهانه و ایراد و تعللی برای من نمیگذارد و بایستی که قدم بردارم با این ایمان و باور که میشود اگر برای او شده است برای من هم میشود مهم خواستن و باور کردن توانستن است
* آقای … همکارم
از لحاظ مالی شرایط عالی دارد
احساس من:
چه احساسی دارم نسبت به سعید؟ بعضی اوقات نسبت به او حسادت میکنم و نسبت به داراییها و میزان ثروتش و ویلای شمالش و خانهاش در خیابان ملاصدرا و غبطه میخورم و با خودم میگویم چرا اون تونسته و من نتونستم و یا باخودم میگویم اون از موقعیت شغلی خودش استفاده برده است و در کل احساسم بد میشود
چه خودباوری موفقیت ایشان میتواند در من ایجاد کند؟
اگر با همین شغلی که من داشتم و آقای … داشته است
اگر با همین میزان دریافتی حقوق و مزایا و تسهیلات دریافتی یکسانی که هردوی ما داشتیم
اگر همسر آقای … همانند همسر من شاغل بود و هردو شرایط یکسانی از این لحاظ داریم
اگر سابقه کاری من و سعید تقریبا یکسان است و هردو در زمانی که هزینهها کمتر بود میتوانستیم از شرایط یکسان برخودار باشیم
اگر آقای … توانسته است در خیابان ملاصدرا خانه بخرد
اگر آقای … توانسته است در شمال ویلای عالی بسازد و داشته باشد
اگر آقای … از لحاظ میزان پسانداز و دارایی توانسته است به این حد از موفقیت برسد
پس من هم میتوانم چون شرایط شغلی و دریافتی من و او یکسان بوده است
چه درسهایی میتوانم بگیرم از مسیری که وی برای رسیدن به موفقیت طی کرده است؟
آقای … باورهای عالی در خصوص ثروت دارد و همیشه به کمتر از بهترین قانع نمیشود از همان ابتدا که از شهرستان نائین به اصفهان آمده است بزرگ فکر کرده و به بهترین جای اصفهان رفته و خانه خریده است و خود را عادت داده است به اینکه لیاقت بهترینها را دارد و همین شده است که الان هم در شرایط عالی باشد ویلای وی در شمال نیز در بهترین منطقه شمال یعنی شهر رامسر است
پس من هم به کمترین قانع نشوم و بزرگ فکر کنم و باور کنم که اگر برای او شده است برای من هم میشود
* آقای … همکار
از لحاظ شغلی و مالی بسیار موفق میباشد
احساس من:
نسبت به آقای… هم احساس حسادت و غبطه خوردن دارم البته از لحاظ شرایط خانوادگی نسبت به او احساس برتری دارم و یا اینکه بیماری قند دارد و همیشه بخودم میگم چه فایده اینکه مریض است و نمیتونه از پولش استفاده کنه و یا اینکه بچه نداره فقط اینقدر پول داره و به چه دردش میخوره و در کل احساسم بد میشود
چه خودباوری موفقیت ایشان میتواند در من ایجاد کند؟
اگر … در همان ادارهای که من کار میکردم کار میکرد
اگر … همان میزان دریافتی و تسهیلاتی که من دریافت کردهام را دریافت کرده
اگر …. در همین شرایط اقتصادی که من بودهام بوده است
اگر …. توانسته است با همین شرایط مشابه من به این حد از موفقیت برسد و از لحاظ مالی به آزادی و استقلال برسد
اگر زمانیکه شرایط ثبت نام سکه برای همگان فراهم بود او توانست از این فرصت و یا فرصتهای مشابهی که برای همگان فراهم بود منجمله من، توانست نهایت استفاده را ببرد صرفاً بخاطر اینکه باورهای مناسب و عالی داشته
پس من هم میتوانم چون شرایط شغلی و دریافتی من و او یکسان بوده است
چه درسهایی میتوانم بگیرم از مسیری که وی برای رسیدن به موفقیت طی کرده است؟
آقای … تا آنجائیکه من میدیدم بسیار به کار خودش علاقمند بود و سعی میکرد همیشه در کار خودش بروز باشد و اطلاعات خود را بروز نگه دارد
یادت هست که میگفت من هروقت بخواهم از کارخانهای بازدید کنم شب قبل راجع به محصولات آن کارخانه تحقیق میکنم و روزی که به کارخانه میروم، رئیس کارخانه متعجب میشود از این سطح از آگاهی من نسبت به آن کارخانه
پس من هم باید اگر هدفی تعیین میکنم برای خودم، نهایت وجودم را برروی این هدف بگذارم و تمرکزم را بالا ببرم و تا حصول نتیجه ادامه بدهم
وقتی هدف میگذارم که مثلا روی دورهای کار کنم تمام تمرکزم را بگذارم برروی این دوره و نتیجه مطلوب گرفتن از آن و دوری کنم از نصفه و نیمه رها کردن آن و از وقت و زمان و انرژی که میگذارم نهایت استفاده را ببرم
بنام خداوند هدایتگر مهربان
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرامی
قبل از پاسخ دادن به سوال این قسمت، جا دارد که تشکر کنم از استاد عباسمنش عزیز بخاطر وقت و زمانی که صرف تولید فایلهایی با چنین محتوای فوقالعادهای میکنند و تحسین میکنم ایشان را بخاطر احترام و ارزشی که به مخاطبین خود میگذارند
هیچگاه با خودم فکر نکردم که این فایلها که در ظاهر به صورت رایگان و دانلودی از آنها یاد میشود ممکن است ارزش کمتری نسبت به محصولات داشته باشند چون به لطف خداوند من تعداد زیادی از محصولات را در اختیار دارم که وقتی مقایسه میکنم آنها را با فایلهایی که در اختیار همگان هست میبینم که اگر همین فایلها با دقت و تمرکز زیادی دیده شود میتوان از آن تمامی نکات مطرح شده در محصولات را بدست آورد
نمونه بارز و تازه آن همین فایل اخیر که در خصوص قدرت اراده در مقابل خواسته مغز بود به کلیات دوره قانون سلامتی اشاره داشتند که براحتی میشد کلیات این دوره را فهمید، حال میماند جزئیات که اگر کسی علاقمند متعهد به تغییر باشد بهای آنرا پرداخت کرده و از این خوان نعمت بهرهمند میشود
باوری که در این قسمت عنوان شد واقعاً باور قدرتمند کنندهای است، باور به اینکه من خالق صددرصد اتفاقات زندگی خودم هستم و من توانایی تغییر شرایط زندگیام را دارم و میشه شرایط را عوض کرد و مهم نیست که شرایط حال حاضر من یا گذشته من به چه شکلی بوده باشد
مهم خواستن و قدم برداشتن برای تغییر باورهایم هست
و اگر این باور در وجود من نهادینه شود، مسلماً تمام نگرانیها، دلواپسیها، عجله کردنها، دیرشدنها، نرسیدنها، بدوبدوهای بیخود و بیمورد و هر آنچه از جانب شیطان به من القا میشود، از وجود من رخت برمیبندد و بجای آن ایمان و توکل و امیدواری به داشتن زندگی بهتر و آینده روشنتر در قلب و روح من به بار خواهد نشست
و اما پاسخ سوال این جلسه:
من میتوانم به جرأت اعلام کنم که پاسخ من به این سوال به دو بخش تقسیم میشه
در شغل من همکارانی بودند که با همان حقوق و مزایای دریافتی من و شرایط یکسان با یکدیگر از لحاظ دریافتیها، توانسته بودند به موفقیتهای مالی بسیار بزرگی برسند مثلا علاوه بر خانهای که با کمک تسیهلات دریافتی از محل کار، خریده بودند، یک خانه اضافه یا یک مغازه یا یک ویلا در شمال و یا باغ و ماشینهای شاسی بلند و خلاصه اینکه از لحاظ مالی در سطح بسیار بالاتری نسبت به من قرار داشتند
درصورتیکه وقتی من خودم را میدیدم با اینکه از لحاظ سمت من نسبت به خیلی از آنها بالاتر بودم ولی میزان دراراییهای من به نسبت آنان اصلا قابل قیاس نبود و هرجور که حساب میکردم میدیدم با عقل جور در نمیآید که چهجوری آنها به این میزان دارایی دست پیدا کردهاند
و همین مورد باعث میشد که من احساس خیلی بدی پیدا کنم
احساس اینکه من خیلی بیعرضه هستم که نتوانستهام یک خانهام را دوتا خانه بکنم یا اینکه من در شمال ویلا نساختهام یا من باغ نخریدهام
احساس کنم من از دیگران عقب افتادهام
یا بعضاً این فکر به سراغم میآمد که آنها از راههایی غیر از این شغل به چنین دستآوردهایی رسیدهاند
و نسبت آنها بدبین میشدم
و همین احساس بد باعث میشد من همیشه در فکر عقب افتادن و نشدن و دیر شدن باشم و خُب طبیعی است که این احساس بد باعث اتفاقات بد بیشتر برای من میشد
البته که من مدت زیادی است که عضو سایت بوده و با این آگاهیهای آشنا هستم ( البته فقط آشنا هستم و بین آشنا بودن و درک و باور کردن آنها تفاوت از زمین تا آسمان است ) و سعی میکردم مواقعی که احساسم بد میشد به نحوی احساسم را بهتر کنم و مدت زمان کمتری در این احساس بد باقی بمانم
ولی به لطف خداوند قسمت دوم زندگی که عنوان کردم از دو جلسه اول دوره فوقالعاده احساس لیاقت شروع شد
وقتی استاد در رابطه با مقایسه کردن خود و نتایج خود با دیگران و عواقب ویران کننده آن صحبت کردند من بطور واضح فهمیدم که من در طول زندگی فقط خودم را با دیگران و نتایجی که بدست آوردهاند مقایسه کردهام و احساسم را بد نگه داشتهام
البته قبل از دریافت این آگاهیها، با توجه به صحبتهای استاد همیشه سعی میکردم که ثروتمندان و موفقیتهای آنان را دیده و تحسین کنم یا وقتی شخصی را در حال استفاده از خواستهها و رویاهایم میدیدم برای او خیر و برکت و فراوانی بیشتر از خداوند طلب کنم
ولی واقعاً بین به زبان آوردن این کلمات و حس درونی که از دیدن وضعیت آنها در من ایجاد میشد تفاوت فاحشی وجود داشت
و من با توضیحات این دو جلسه به خودشناسی رسیدم که بایستی اگر میخواهم به خواستهها و اهدافم برسم دست از مقایسه کردن بردارم و تمرکزم فقط و فقط برروی خودم و بهبود خودم باشد
*
و با شنیدن ادامه فایل و باورهایی که استاد مطرح کردند باورهای محدود کنندهای را که درخودم شناختم و بایستی در بهبود آنها قدم بردارم :
* اینکه من با توجه به اینکه از شغل قبلی خودم بازنشسته شدهام دیگر توانایی رسیدن به اهداف و خواستهها و رویاهایم را ندارم
* من باور داشتم که آنها در زمان مناسب اقدام به خریدن ملک یا سرمایهگذاری کردهاند و در حال حاضر با توجه به شرایط مملکت و تورم امکان خریدن برای من موجود نیست
*
و باورهای قدرتمند کننده که در این فایل از زبان گهربار استاد بیان شد:
* اگر در شغلی که من داشتم افرادی توانستند که به موفقیتهای مالی عالی برسند به منزله این است که شغل من پتانسیل رسیدن به این خواستهها و موفقیتها را دارا میباشد و اگر آنها توانستهاند پس یعنی میشود که من هم به این شرایط مالی برسم و امکانپذیر بودن آن باید برای من ثابت شود
* دیدن موفقیتهای همکارانم با توجه به شرایط یکسانی که از نظر شغلی با آنها داشتم به من بیشتر و بیشتر ثابت میکند که همهچیز براساس باورهای ماست و هرکسی با توجه به باورهایش شرایط و اتفاقات زندگی خود را رقم میزند و هیچربطی به عوامل بیرونی که تاکنون در نتایج آنان تاثیرگذار میدانستم ندارد و تنها و تنها باورهاست که وضعیت زندگی من را در تمام جنبهها تعیین میکنند
و قسمت دوم تمرین را نیز با توجه به اینکه اسامی اشخاص را ذکر کردهام و احساس خودم را بیان نمودهام به نظرم رسید که در دفتر جداگانهای که استاد فرمودند انجام دادم و خوشحالم که توانستم این تمرین را بمنظور شناخت بهتر خودم و احساسی که نسبت به افراد دارم بیان کنم و جالب اینکه تا وقتی دستبه قلم نشده بودم حتی نمیدانستم چنین احساسی نسبت به آنان درون من وجود دارد
سپاسگزار شما هستم که ما را وادار به خودشناسی و تفکر و تعمق درون خودمان میکنید
نکته حائز اهمیت و قابل تحسینی که در این فایل باید به آن اشاره بکنم تلفیق زیبا و هوشمندانه تصاویر با صحبتهای شماست که واقعاً تاثیر شگفتانگیزی در میزان تاثیرگذاری این فایل داشت و من شما را بخاطر این حد از هوش و ذکاوت تحسین میکنم
ضمناًصحبتهای پایانی شما را اصلاح کنم که دوره بینظیر احساس لیاقت قرار بود در 14 جلسه ارائه بشه که با جلسه مربوط به نتایج آقای عطارروشن 28 جلسه بود که این نشان از سطح بالای و کیفیت فوقالعاده دورههای شما ارزش و احترامی که برای مخاطبین خود قائل هستید دارد