این سلسله برنامه درباره ” تفاوت میان دو ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده” و بازتاب این ذهنیت ها در زندگی افراد است.
هر قسمت از این مجموعه شامل: سوال خودشناسی، توضیحات پیرامون موضوع هر جلسه و تمرین پایانی هر قسمت است و به شما کمک می کند تا:
- اولاً : ذهنیت غالب خود درباره موضوع هر قسمت را بشناسی؛
- دوماً با توجه به توضیحات و مثالهای هر قسمت، آگاه شوی از اینکه: آیا این ذهنیت باعث رشد من شده یا مانع پیشرفت من شده است؛
- سوماً: بتوانی با استفاده از آگاهی های هر قسمت، ذهنیت کنونی خود را به سمت ذهنیت قدرتمند کننده تر اصلاح و بهبود دهی؛
نکته مهم:
قرار است این سلسله برنامه، یک تعامل دو طرفه باشد میان شما و استاد عباس منش. در شروع کار، موضوعات زیادی برای هر قسمت در نظر گرفته شده است اما با توجه به میزان تعهد و فعال بودن شما در بخش نظرات هر قسمت، این سلسله برنامه ادامه پیدا می کند.
به اندازه ای که شما سمت خود را در هر قسمت از این برنامه و انجام تمرینات، اجرا می کنی، استاد عباس منش نیز سمت خود را انجام می دهد. در غیر اینصورت، ایشان ترجیح می دهد این تمرکز و زمان را صرف تولید یک محصول جدید برای افراد متعهد نماید.
زیرا خیلی اوقات، از آنجا که فرد بابت دریافت آگاهی ها بهایی پرداخت نکرده، ارزش و اهمیت کار را نادیده می گیرد و آگاهی ها و تمرینات را جدی نمی گیرد. اما وقتی بهای کار را پرداخت می کند، متعهدانه تمرینات خواسته شده را انجام می دهد و با جدیت پیگیر مطالب است.
موضوع قسمت اول:
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی.
سپس با دقت توضیحات فایل را گوش دهی و نکته برداری کنی و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل زیر را انجام بده:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
تمرین تأثیرگذار آیدا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی در اومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و با خودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم از اینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم از اینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر به دنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی.
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چه کارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمان هایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر از این بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر از این بود که ترس ها بر تو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر از این بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خاله ات از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اونا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم اخه چرا؟!الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خیلی لاغرتر از تو بود ولی تونست! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همون جایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر از اینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم از اینکه ممکن است و ناراحت از اینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم او حالا کو تا به این خواسته برسم دیگه پیر میشم. انقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته: قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟ نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و قیافه اون خاصه! نکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخواد! من ریزه میزه ام اون قدش بلند بود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم. من اصن روحیشم ندارم حتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشت. مخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری از این موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هر کدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا از این ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن و کاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم به راحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه در این موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستت)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقدر پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اون رو آدم حساب کرده کمکشون کرده من این همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هر کدوم از این باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و آوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداست و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتوانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشاالله پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همینطور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خوب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده. چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
منتظر خواندن نظرات و تمرینات تأثیرگذار شما در بخش نظرات این قسمت هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
سلام و درود و خداقوت
استاد خداقوت و خانم شایسته و همه دست اندرکاران سپاس فراوان
نوشته خانم آیدا عالی بود
من سه بار نشستم پای لب تاب نت برداری کردم رفتم به کارهای دیگه رسیدم دوباره اومدم ولی دوباره هم تموم نشد چقدر کامل و جامع بود از نظر من که از اول شروع فایل دیدگاهی که ارسال کردم بودم فقط ابهام بود تازه از فایل دوم بهوش اومدم ولی برای شروع تمرین ها نیاز دارم همجنان خودمو گرم کنم هنوز فایل رو گوش میدم و نوشته های دوستان رو میخونم واقعا دیدگاه خوبی بود و کلی به من کمک کرد و میکنه چون هنوز موفق نشدم تمومش بکنم
تشکر ویزه از شما خانم ایدا
ارزی موفقیت و سلامتی و شادی و ثروت و سعادتی بی پایان برای شما و خانواده بزرگم دارم.
سلام و درود و سپاسگزار خداوند و شما استاد و خانم شایسته و همه دوستان همراه
و سپاس از وقتی که میگذارید
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
بعد از ارسال دو دیدگاه در همین فایل:
بله خوشحال میشوم و انرژی و انگیزه میگیرم و میگم خدایا شکرت برای توسعه ما انسانها و جهان پیرامونمون باز هم یک نعمت دیگه ای به نعمات قبلی مون اضافه کردی شکرت برای بنده ارزشمندی که الان برای من یک دست دیگه با کیفیت بالاتری به دستان دیگر خداوند اضافه شده خدا را صدهزارمرتبه شکر. اگر هم به هردلیلی در این فرکانس نبودم. سعی میکنم برای خودم یک آلارم تهیه کنم که ممتد زنگ بزنه
داری از منبع دور میشی اگر غیر از سپاسگزاری کلامی کاری اندیشه ای و احساسی از خود بروز دهی. جبران و برگشت به مسیر برایت سخت تر میشود حواست رو جمع کن.
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
بله صد در صد. اگر هم حتی اولش بهم ریختیگی و اشفتگی داشتم بمحض یاداوری که از فرکانس مبدا دور میشوم با جملات پی درپی سپاسگزاری که این لطف از طرف خداوند بوده که شامل ما انسانها شده
در قدم بعدی، بررسی کنم و اول به خودش تبریک بگم و ارزوی سلامتی و موفقیت بیشتر داشته باشم. و در صورت تمایلش بخواهم اطلاعات راجع به روند فکری و اینکه چگونه از عهده این کار براومد از او بپرسم. آیا پیشنهادی دارد با توجه به تجربه ای که کسب کرده.
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
بعنوان شاگرد این دوره بقول دوستان میلیون دلاری
اگر هم بنا به عادت و آیین پدران گرفتار چنین احساسی شوم با خود عهد و پیمان بسته ام بمحض یادآوری از خدای خود سپاسگزار باشم برای منتی که بر سر ما و قوم و طایفه ما گذاشته و شاهین و همای رحمتش را بر دوش فردی نشانده که من می شناسمش و این یعنی من در مداری هستم که لطف خداوند شامل من میشود و سپاسگزاری فراوان بجای می آورم.
استاد این سومین دیدگاه من هست برای اینکه برای تثبیت آنجه که می نویسم و انجه که می اندیشم و آنجه که از فایل های شما دریافت میکنم نیاز به زمان بیشتری دارم.
در دیدگاه بعدی به امید لطف و هدایت خداوند بخشنده و مهربان به تمرین ها می پردازم.
در هدایت خداوند مهربان سلامت و شاد سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام و درود
از دیروز مثل میرزابنویس ها با دفتر و خودکار بدست به امورات زندگی میرسم. و هی یادداشت و بررسی دیدگاه هایم.
چقدر کامنت دوستان کمکم کرد.
(این دومین دیدگاه هم هست و سومین رو هم ارسال خواهم کرد به یاری رب.)
و چقدر در مقام مقایسه با دیگران و بررسی شکیل و منظم نوشتن و بترتیب پاسخ دادنشان در برخی افراد و برخی دیگر که مثل خود من از هر دری سخنی بدون نتیجه
کامنت دوستی فکر کنم حمید جعفری بود جقدر آدم موفق در کنار خودش داشت فکر کردم
من آدم کم میبینم؟
موفقیتشون کمه؟
یا موفقیت ها رو کم میبینم؟؟؟؟
چقدر تحسین کردم این دوستمون رو و نگاهش باعث شد با دقت نظر بیشتری به اطرافیان و دستآوردهاشون نگاهی بیندازم خواهرم که 4 ساله با یک ساک شامل لوازم تذهیب مهاجرت کرده بدون هیچ پشتوانه ای
الا الله.
و حتی دیروز در نظرم هم نیامده بود با اینکه برای این پیروزی اش هرلحظه سجده شکر میگذارم
و دوباره نوشتم و نوشتم.
قبل از پاسخ به سوال ها و تمرین ها باید اینها رو بنویسم و در دیدگاه بعدی به آنها پاسخ خواهم داد میخواهم تجربه تکامل اندیشه ام که از دیروز کلید خورد تا امروز که منتج به چه نتایج شده رو بنویسم. برای خودم مثل بالا رفتن از نردبانی بود که دیروز گم و مبهم بود امروز با اولین جرقه شروع به بالارفتن از این نردبان کردم.
پدر و مادری که در امر تربیت فرزندان بخوبی عمل کرده بودند پدر نظامی بود و مادر بسیار بادقت و منظم. حتی برای تغذیه مدرسه بچه ها با وسواس و دقت
و طبق حساب و کتاب عمل میکرد درحالیکه من باورم این بود البته هنوز هم با این بحث ها اشنا نبودم چرا انقدر سختگیری ولی بعد که نتیجه رو دیدم در تضادی بودم که بچه ها الان هم با اینکه خیلی موفقن ولی در کمبود سختی که باید بشدت کارکنند گرفتارند. در پروسه این اندیشه ها به یادآوردم ایشان خیلی خیلی موفقیت های بچه ها رو بزرگ جلوه میداد و درخواستهای خودش رو از جمله پزشک شدن در اندیشه بچه ها می گنجاند. اره خودش بود کاری که من انجام نداده بودم حتی درحال حاضر هم که در سطرهای بالا اشاره کردم موفقیت ها رو کم میبینم و این کم دیدن باعث شده بود به خودم و خانواده احساس ناکافی بودن بدم برای همین ناموفق عمل کرده بودم و علیرغم اینکه شروع بسیار عالی داشتم که زبانزد همه بودیم.
چقدر غفلت اگر در جامعه ای در کنار عزیزانی که در پیشرفت هستند قرار بگیرم صدالبته پیشرفت من هم سریعتر خواهد شد تا گرفتار شدن در جامعه ای که همه معلول و محتاج و نیازمند و دردمند هستند.
جرقه دوم
بله من در اوج موفقیت و پولسازی روی بدبختی دیگران متمرکز بودم که حالا باید بشم رابین هود. بینابین گیر بودم نه برای خودم دستاورد نهایی شده بود و کارآفرین نشده بودم ولی یک دل سوزناک داشتم که یک راهی برای دیگران پیدا کنم
بله بله مشکل از همین جاها بزرگ و بزرگتر شد چسبیدن به کمبودها و مشکلات دیگران
کار تا جایی بالا گرفت که یک روز به خودم اومدم دیدم دستاوردهای من نابود و اونهایی که نگرانش بودم خونه و ماشین و باغ خودشون رو دارم و من یک دل پرحسرت و در دایره اندیشه بسته خودم میچرخیدم و میچرخیدم و مبهم و مبهم تر میشدم
چقدر این یک روز
اندیشه
به من کمک کرد این
درد مزمن
رو که در دیدگاه دیروز اشاره کردم تشخیص بدم
پله پله
به این سطح از آشنایی به خودم رسیدم
و متاسفانه این دیدگاه رو در مورد بچه های خودم هم بکار گرفته بودم و نتیجه شده عدم موفقیت و حال بد و سردرگمی اونها
و متعهدتر شدم که فقط ادمها رو تحسین کنم
و بگم خدایا شکرت از این همه عشق و نعمتی که نسبت به تک تک ما ادمها ارزانی میداری و من را در جامعه ای قرار داده ای پر از انسانهای موفق و مهربان. هرچه این جامعه انسانی پیرامون من از ادمهای حال خوب و پرروزی و موفق بیشتر باشه حال من بهتر و بهتر و شرایط و موقعیت های پیشرفت من بهتر و بیشتر میشه چرا تا بحالا از این زاویه نگاه نمیکردم و با زاویه دید مشکل سازم فقط از تو و نعماتت دورتر و دورتر میشدم خدایا شکرت که من رو به این مسیر و به این بینایی رسوندی خدایا شکرت از انسانهای مومن و متعهدی که وظیقه خودشون میدونن بیداری و راهنمایی سایر همنوعانشون رو خدایا برکات و نعماتت سرازیر و جاری در زندگی شان باد.
خلاصه اولین تغییر دید و زاویه از اینجا حاصل شد که
هر چقدر بزرگتر ببینم موفقیت های انسانها را در هرکجا دنیا
به آبادانی دنیا بیشتر و بهتر
و بیشتر به خودم و عزیزانم کمک میکنم تا اینکه بخواهم جهان را در حسادت و ابهام و چرا برای اونها خواستی برای من
نه
اوضاع برای خودم من بدتر میشه همچنان که تجربه اش کردم. و در سطرهای بالا توضیح دادم.
خدایا شکرت.
وای اصلا باورکردنی نیست
گره های اندیشه ام یکی پس از دیگری باز میشه
چطور این همه سال نفهمیده بودم
بقول قران
کاهی رعدی میزنه و اطراف روشن میشه و موقعیت رو میفهمند ولی خیلی کوتاه دوباره در ظلمات فرو میروند
شاید موارد بالا رو گاها به مغزم جرقه ای زده بود ولی نتونسته بودم به هم ربطشون بدم و موقعیت خودم رو توی این مباحث بشدت مرتبط به هم تشخیص بدم الان با این رشته اندیشه بخوبی دارم پیش میرم
دیدگاه اول رو در شلوغی کارهای روزانه ارسال کردم
ولی امروز با فکر سوال ها و کامنت های بچه ها از خواب بیدار شدم
سریع رفتم سر گوشی و شروع کردم به خواندن کامنت ها
و بعد سیل کلماتی که با شما به اشتراک میگذارم
در سحرگاه که خانه و جهان در سکوت و آرامش هست توانستم به این مسیر هدایت شوم.
الان فهمیدم این ریل از کجا آسیب دیده و از مسیر خارج شدم ترمیم این ریل و شروع از جایی که منحرف شده بود با این رشته تفکرات.
واقعا در طی این سالها انقدر در این دایره سرگردانی تلاش بیهوده کردم که انرژی انجام کاری را نداشتم ولی به زور خودم رو سرخط میکردم ولی اشکال پیدا نمیشد
هی سوال میکردم چه باوری دارم
چه ترمزی دارم
شده بودم روح22
در پایان هر دستاوردی
خوب که چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدن جامعه ای پر از افراد موفق و امکانات در قیاس با جامعه ای که پر از نیازمند و فقیر و مریض هست فقط جایگاه خودم رو تنزل داد و نه تنها به کسی کمکی نکرد بلکه خودم رو هم به قهقرا برد.
چقدر دنبال این حلقه مفقوده بودم
الان فقط با نوشتن همین دیدگاه
بشدت هیجان و نیرو و خوشحالی فراوانی رو حس میکنم
انگار به هر چه دست بزنم و بیاندیشم به طلا تبدیلش میکنم.
و چقدر این دیدگاه مسموم رو
منهای خودم
به عزیزانی که 24ساعته با من هستند منتقل کرده بودم
خدایا
گناهان ما را ببخش
و اسرافی که در کارها بر خود کردیم ما را ثابت قدم فرما
و بر گروه کافران پیروز گردان
کافران؟؟؟؟
دیگه الان میدونم چه کسانی هستند انها که در ابهام پیچیده شده اند و دستیابی به حق وحقیقت را ندارند و این ابهام را
نه تنها در حق خود
بلکه در حق اطرافیان هم اعمال میکنند.
برای همه این آگاهی ها شکر
برای طرح پرسشهای بجا و مناسب شکر
برای دستان یاریگرت شکرت
آقای عباسمنش این فایل به من خیلی کمک کرد
در دیدگاه بعدی به پرسشها و تمرین ها پاسخ خواهم داد.
این مقدمه تنها
اشتراک رسیدن از نقطه ابهام
این دیگه چی میگه ؟
به نقطه شفاف اندیشیدن به
من اینجا وضعیتم چی هست؟ و باید چیکار کنم؟
قلبا ارزومندم سلامت تر ثروتمندتر و سعادتمندتر از همیشه باشید.
سلام و درود فراوان
و تنها میتوان سپاسگزار بود در برابر این همه بخشش
از صبح حدود ساعت 10 که به فایل گوش دادم و بعد از پرسش ها به خودم زمان دادم تا قشنگ بررسی کنم الان عصر جمعه هست و به جمع بندی زیر رسیدم:
واقعا ایراد از کجاست چرا نمیتونم به وضوح ببینم راه حل مشکلاتی که چندین سال هست مثل یک بیماری مزمن بخشی از من شده
اصولا از کودکی عادت کردم برای محافظت از خودم سختی و مرارت ها رو بزرگ نبینم و به خودم پیام بدم خوب اشکالی نداره ی کاریش میکنیم شاید در زمان جوانی بخوبی هدایت میشدم ولی الان بعد از مواجه با بزرگترین ترس زندگیم (مرگ عزیزی) گویا دیگر انرژی ام با من یاری نمی کند شروع میکنم در شروع همه چی خوبیه ولی دوباره اوضاع برمیگرده به روال قبل
1- چه احساسی دارم؟
بقول خودتون حتی دیگه نمیدونم چه احساسی دارم از صبح هر چی فکر کردم به این نتایج رسیدم . انقدر گم هستم دیگه شناسایی احساسم هم برام مبهم شده.
شاید بی تفاوتی
ولش کن اونها راهی رو انتخاب کردن که انتخاب من نیست دیگه چقدر کار هنری اون موقعها که هنر دستم و دست دوزی میکردم کجا بودند ببینن من چه صبر و حوصله ای دارم و از روی موفقیت اولین ادم عبور کردم. اولین ادمی که در هر حیطه ای ورود میکنه اون بیزنس رو چنان ران میکنه که ادم فقط میتونه تحسین اش بکنه.
دومین ادم که شرکت حسابرسی به راه انداخته بود: باز به دستاوردهای اولیه ام چسبیدم و به خودم میگفتم بابا من موقعی که شروع کردم این کجا بود؟ و بعد دیکه در تاریکی رها میشم. هیج احساسی ندارم حداقل برای خودم قابل شناسایی نیست.
از سال 97 با شما اشنا شدم حال خوبی داشتم ولی دستاوردی نداشتم خیلی جستجوگر شدم که وای چقدر جالب چه قوانینی و در دریا اطلاعات اینچنینی شیرجه زدم و هی اوضاع بد و بدتر شد
اول قول داده بودم فایلها رو بخرم ولی انقدر درگیر شدم که دیگه نتونستم به تعهدم عمل کنم و بی انگیزه
حالا که چرخ ها رو زدم و بدون دستاورد باز از اوایل سال متعهدانه اینجا هستم میتونم به خودم امیدواری بدم ماشینی رو که میخواستم گرفتم ولی باز اماج اخبار بد…….
ولی تلاشم برای ماندن در احساس خوب با فایل های شما
بارها و بارها گوش دادن و مومن بودن که اونها نتیجه گرفتن پس من هم نتیجه میگیرم.
2- ایده های الهام بخش
فایل متعهد شدن به درامد سه برابری رو چند وقت پیش محک زدم الان روی 2 خواسته و 2 تا برنامه در حال اجرایی کردنش هستم
ایده هایی که از افراد موفق که یکیشون مربی در زمینه فارکس هست بنظرم مومن به هدف و استمرار و دیدن پلن راه هست شاید دیگه بنظر خودم نمیتونم در رویاهام بمونم و احساس خوب داشته باشم سریع می پرم بیرون واقعا مثل سابق نمیتونم در رویا بمانم و واقعیت ها با روی سهمگینشون از من قدرتمندتر میشوند و همین احساسم دوباره به هم میریزه و حس مراقب بودن تقویت میشه.
3- درسهایی که میگیرم پشتکارشون هست و ایمانی که در کار میگذارند
استاد
بنظرم موضوع حتی بهای خرید دوره هم نیست چون در سال 97 دوستی که تمام دوره های شما رو خریده بود با نتایج نه چندان مهم حداقل خروجی و اطلاعاتی که خودش میداد من این برداشت رو کردم تمام دوره ها از روانشناسی ثروت کامل و آفرینش و همه رو در اختیار ما قرار داده بود من واقعا نتونستم نتیجه بگیرم البته فقط قانون آفرینش رو گوش دادم و خودمو متعهد کردم که دوره رو باید بخرم برای همین دیگه هیچ دوره ای رو گوش نگردم
اون تعهد شما که از زیر زیر صفر شروع کردین بنظر می اد پتاسیل بالاتری برای تغییر باشه تا نیاز مالی. در هر صورت من به خودم قول دادم در صورتیکه با تعهد 3 برابر کردن درامد که شاید برای سومین بار هست دارم انجام میدم ولی بخودم قول دادم 3 تا 6 ماه صد خودمو بذارم و اگر به هدف رسیدم دوره ثروت 1 رو تهیه کنم چون باید با این فایل های فوق العاده هم نتیجه های عالی گرفت.
البته برای روحیه خودم بگم که در این مدت یکسال خیلی خوب عمل کردم. کلاس حسابداری گذاشتم و این ارتباط باعث شده احساس ارزشمندی داشته باشم و ایده های خوبی برای دلگرم کردن هنرجوها بکار میگیرم گویا من مسوول هستم اونها رو در رده مدیر مالی بنشونم
پیگیر شما هستم
با پول
بدون پول
احساس خوب و دیدن زندگی خارج از عرف انجه که می بینی بسیار برایم راهگشاست
حتی اگر تمام مقاومت دنیا در مغزم باشه
در اثر تکرار تکرار این مقاومتها شکسته خواهد شد.
امروز مطلبی خوندم
شاید یک انقلاب به خودکامگی فردی یا رژیمی ستمگر و یا چپاولگر پایان دهد اما انقلاب هرگز نمیتواند شیوه های اندیشه اصلاح واقعی بوجود آورد..
ما به لطف خاص خداوند فردی را داریم که در همه زمینه ها ایده هایی ارایه میدهد که دانشمندان به این روشنی و وضوع راهکار ارایه نمیدهند. امیدوارم بتوانم به سهم خودم قدمی بردارم که در قبال خودم مسوولم
درسته، ایمان دارم،
مسیر تغییرات من از این سایت میگذارد
فقط باید متعهد و مومن به هدف بمانم.
در واقع دارم تمرکزم رو بیشتر و بیشتر میکنم
وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا
به یاری خداوند
سلامت و شاد و ثروتمندتر و سعادتمندتر باشید
سلام دوست عزیز و سپاس از اشتراک تجربهتون
چقدر باورهای قدرتمند در نوشتههاتون بود
چقدر ایده گرفتم
و نتبرداری کردم
انگار اون دید محدود خود من بود ولی بسیار منفعل و سردرگم. بدون احساس مشخصی که حداقل بفهمم چیکارهام ولی فهمیدم بجای روشن کردن احساس مبهمم بهتره تحسین کنم موفقیت هاشون رو و بگم خدایا شکرت که از این طریق بهم انگیزه دادی
باور فراوانی
که بنظر مهمترین باور میتونه باشه
ارزوی سلامتی شادی و موفقیت و ثروت بیشتر براتون دارم